توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 33

1225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین کرمی گفته:
    مدت عضویت: 2410 روز

    من اگه بخوام از یکی از تجربه هام که مغرور شدم بگم، توی ورزش هست. حدود دو سال پیش وقتی میدیدم سطحم خیلی بالاتر از دیگر ورزشکارانی هست که میبینم، به خودم مغرور شدم. فکر کردم این قدرت اراده خودمه که منو به اینجا رسونده. اما بعد زانو درد گرفتم و این درد تا یک سال ادامه داشت. البته درد شدیدی نبود و همچنان به ورزش ادامه میدادم اما اینکه مدتش طولانی بود و خوب نمیشد برام عذاب آور بود. شکر خدا بعد یک سال خوب شد. اون درد اومده بود تا چیزهایی رو به من بفهمونه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    محمدرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم

    استاد زبانم قاصره از این هم زمانی و هم مداری ام با شما و این فایل

    دقیقا وقتی گفتین خواهرم چند روزه ماشین گرفته و بهم زنگ زده گفته در مورد رانندگی و…

    دقیقا خواهر منم تک خواهرم که شیراز زندگی میکنه من مشهد زندگی میکنم

    خواهرم بهم خبر داد که ی 206 سفید گرفته و عکس هاشو برام فرستاد و کلی ذوق کردم

    و جالب اینکه دقیقا انگار همون روزی که خواهرم بهم زنگ زد گفت داداش رانندگی با 206 برام ی کم سخته و دید ندارم از این حرفا

    و منم بهش گفتم اولشه ی مدت رانندگی کنی باهاش برات راحت میشه خواهر شما هم به شما زنگ زده و این حرف ها رو زده .

    چه هم زمانی خفنی بود برام و این ی نشون واضح بود از سمت خداوند برام و کلی ذوق کردم و ذوقم باز اونجایی بیشتر شد که زدم روی نشونه امروزم فایل توحیدی فقط روی خدا حساب باز کنید اومد برام اصلا من دیگه دیونه شدم از خوشحالی چون هم موضوع فایل جدید توحیدی بود و هم نشونه امروزم توحیدی بود

    و اینکه داستانی که از خواهر محترمتان گفتید دقیقا داستان من بود

    و جالب تر اینکه دقیقا انگار توی یک زمان بود از خرید ماشین تا تماس خواهرم.

    استاد خیلی مشتی هستی و کلی درس توحیدی میدی به همه ما .

    کلی چیز یاد میگیرم ازتون و حالم خوبه.

    استاد من برج 6 پارسال یعنی 1402 نامزد کردم .

    و برای شب یلدا ی مسافرت از مشهد با قطار رفتیم تهران من و خانومم و بابام تو کوپه قطار ما 3 نفر سوار شدیم و از خدا توی ستاره قطبی ام درخواست کردم که ی هم کوپه باحال برامون اوکی بشه که راحت باشیم توی مسیر‌.

    استاد خدا ی تاجر از افغانستان رو با ما هم مدار کرد که بلیط از تهران برای چین داشت و از مشهد بلیط هواپیما پیدا نکرده بود باعث شده بود با قطار بیاد.

    استاد ی انسان بینظیر و ثروتمند و کلی تا تهران باهم صحبت کردیم و لذت بردیم و این دوستیمون ادامه پیدا کرد و انشالله ی صحبت هایی کردیم برای اینکه انشالله به امید خدا باهاش ی بیزنس توی مشهد راه بندازیم و تمام اینا همش هدایت خداونده و همیشه خدا رو شکر میکنم که از همه طریق داره هدایتم میکنه.

    و محتوای این فایل هم خیلی به من راهکار داد که با ایمان بیشتر و توکل بیشتر زندگی ام رو بسپارم به دست خداوند.

    حالم عالیه و کلی ذوق دارم برای زندگی

    .عاشقتونم بینهایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  3. -
    کامران جباری گفته:
    مدت عضویت: 1020 روز

    با نام خداوند مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان و همه دوستان گلم

    من دیدگاهم را با این چند جمله‌ آغاز می‌کنم

    من و خدا سوار یک دوچرخه شدیم

    و من اشتباه کردم جلو نشتم

    و خدا عقب نشت

    فرمان دست من بود و سر دوراهی ها دلهره مرا می‌گرفت

    تا اینکه جایمان را عوض کردیم

    حالا آرام شدم

    هروقت از او می‌پرسم کجا می‌رویم؟

    برمی‌گردد و با لبخند می‌گوید تو فقط رکاب بزن

    واقعا من به یاد می‌آورم هر موقع تو شرایطی گره به کار می‌آمد اون خداوند بود که کمکم کرده و من این حقیقت را نمی‌فهمیدم ولی از موقعی که خداوند لطف فرمود و در فرکانس استاد عزیزم قرار گرفتم و با قانون آشنا شدم که اگه به خداوند اعتماد داشته باشیم دیگه دلهره ای برای زندگی نباید داشته باشیم حالا زندگی هر چقدر سخت شرایط جامعه نامطلوب باشه خودش زندگی را بر وفق مراد ما می‌کنه به قول این جمله‌ که استاد در بیشتر جاها ازش استفاده میکنه in God we trust ما به خداوند اعتماد داریم که 60یا70سال پیش روی دلار آمریکا حک شده که واقعا افکار خوب شرایط خوب به وجود میاره باید هم آمریکا این همه وفور نعمت باشه چون این دلاری که دست به دست تمام مردمش میچرخه با این جمله زیبا

    حق اون مردم هست که از اعتماد به خداوند بهره دنیوی را ببرند باید از خداوند با تمام وجود بخواهیم مثل موقعی که یکی از پاهامون درد داره و داریم توی کوچه می‌رویم از پشت سگی شروع به دنبال کردن ما می‌کنه اون موقع از ترس اینکه آسیبی بهت نرسه همچنان می‌رویم که انگار نه انگار پات درد داشته‌ و فرار میکنیم از خداوند هم به این صورت باید خواسته ای داشته باشیم

    استاد عزیزم تمامی گفتار شما را باید با طلا نوشت که همواره نه مقایسه میشه کرد با دیگران نه تکرار میشه

    از خداوند سپاسگذارم که من را هدایت کرد به سوی شما استاد که دیروزم بهتر از امروز باشه و فردا هم بهتر از امروز از خداوند برای شما و تمامی دوستان سلامتی و شادی را طلب دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    حمید رجایی گفته:
    مدت عضویت: 2725 روز

    به نام خدای مهربان

    سلامی به گرمای مطبوع فلوریدا سلام استاد عزیزم و خانم شایسته و خانواده مهربانم

    خیلی وقته دلم تنگ شده برای کامنت گذاشتن ولی روزی نیست توی سایت نیام و یا فایل گوش ندم یعنی بخش عمده زندگی من شده همین کار کردن روی خود .

    ولی به قول قرآن ان سعی کم لشتی شدم و مدتی تمرکزی کار نمیکنم ولی اجازه دور شدن از فضا رو به خودم ندادم

    خوب بریم سراغ یه تجربه خیلی عالی از خودم که این نکته توحیدی از استاد رو خوب توی ذهنم جا میندازه

    یادمه شاید حدود 16 سال پیش وقتی از مسیر اصفهان به تهران میرفتم و کارخانه های بزرگ شرکت اسنوا رو میدیدم کنار شهرک صنعتی مورچه خورت ، به خودم میگفتم یه روزی میشه و من توی این شرکت پروژه بگیرم .

    و گذشت و دستان خداوند برام بسیج شدند و چند سال بعد من توی اون شرکت دوتا پروژه تپل گرفتم و پروژه اول رو که انجامش دادم با موفقیت ، پروژه دوم پیشنهاد شد و حالا شاید من نزدیک 7 سال بود چند صد پروژه موفق داشتم وقتی بهم پیشنهاد شد که ما یک سیستم اتوماتیک میخواهیم برای تزیق فوم یخچال های فروشگاهی و حتی استراکچرش رو هم آماده کردیم و شما باید سیستم برق و اتوماسیون و قسمت پنوماتیک (سیستم جک های بادی) رو برامون اجرا کنی خوب منم تا اون روز هیچ تجربه ای از قسمت باد دستگاه و یا پنو ماتیک نداشتم و فقط یه کلیاتی میدونستم خلاصه گفتم که نه من فقط قسمت برق و اتوماسیونشو انجام میدم . و اونا هم قبول نکردنند و گفتند ما فقط به کسی که کلش رو انجام بدهد میتونیم بدیم

    بعد پیش خودم گفتم امید به خدا و قبولش کردم پروژه رو و از پروژه و دستگاه شروع کردم به نقشه برداری و همه کارو با جزئیات برا خودم نقشه و عکس تهیه کردم و رفتم سراغ کار و شروع کردم به تحقیق و جمع آوری اطلاعات و و خدارو شکر توی هر لحظه میگفتم خدایا خودت کمک کن و خودم هم با وجود داشتن شخصیت کمالگرایی که داشتم پروژه رو به راحترین شکل و بهترین شکل اجرا کردم و کامل همون دفعه اول جواب گرفتم حال جالب اینجاست که ما وقتی هنگام تست دستگاه شد قسمت برقش که ما سال ها روش کار کرده بودیم و مسلط بودیم دائم به مشکل میخوردیم و مجبور شدیم یکهفته بابتش رفت و اومد داشتیم .و چقدر بابتش ازیت شدیم تا پروژه رو تحویل بدیم و حتی مقداری از پول پروژه رو هم نتوانستیم بگیریم .

    و این داستان کسی بود که به خودش مغرو شد .

    و جالبی داستان به این جاست که وقتی در مورد یک کار شرک و توحید کنار هم مییاد نتایج دوتاش هم کنار هم میاد

    و بعد از آشنایی با استاد این موضوع خیلی برام جالب شد. و این کاری که ما اصلا هیچ تجریه ای ازش نداشتیم به راحتی انجامش دادیم و لی اون کار رو که احساس غرور کردیم به سختی کار پیش رفت.

    و خیلی از قوانین رو توی این داستان برام جا افتاد

    قانون شرک و یا توحیدی عمل کردن

    با توکل بر خدا میشه هر کاری رو جلو برد و نتیجه گرفت

    قانون تکامل که من از پروژه های کوچک توی شرکت های کو چک به این پروژه ها هدایت شدم

    قانون تجستم و درخواست کردن که من فقط خواستم که توی این شرکت پروژه بگیرم ورهاش کردم و اتفاق افتاد

    تمرکز روی یک موضوع منو میتونه سریع پیش ببره .

    تجربه ای از این مدت که داشتم فایل ها رو گوش میدادم ولی نمیدنم کجای کار بودم نه حسم خوب بود نه بد نه روی خودم کار میکردم نه رها کرده بودم نه خدا رو فراموش کرده بودم نه به یادش بودم .

    یک شب وقتی از مسیر کار برمیگشتم به سمت منزل از مسیر پر هیواهو و ترافیک خودم رو از مسیری خلوت که اسمان پیدا باشه رفتم و یه لحظه چشمم به آسمان مهتابی و ابر ها ی تکه تکه دور ماه افتاد و یهو دلم ریخت گفتم خدایا من برای ایمان و راه درست محاجرت کردم و اومدم تورو پیدا کنم خودم رو هم گم کردم . اومدم رشد کنم سرگشته و حیران شدم

    خدایا خودت کمکمم کن . و متوجه شدم که مغرور شدم و چون قانون رو میدونم دیگه خودم دیگه منم دیگه اصلان انا ربکم اعلی شدم دیگه من برترینم و نفهمیدم خدا چطور زد پس کلم که فقط چند ماهی هست دارم دور خودم میچرخم و هواسم نیست ، توی راس همه قوانین از خودش کمک بخوام .

    رو به خودش کردم و گفتم خدایا من توی هدایتت گمراه شدم خودت نجاتم بده که از هر خیری از تو به من برسه فقیرم

    حتی چند وقت پیش که یک بازی داشتم روی گوشی و داشتم انجامش میدادم هی تمرین میکردم و هر جا مغرور شدم بد خوردم و هر جا خوب میشد میگفتم خدا تو تیر زدی و بردی من نزدم و حتی توی همون باز ی سعی میکردم از خدا کمک بگیریم چون مسیرهای متفاوت بود وقتی ازش کمک میخواستم درست منو میبرد پشت سر دشمن و من راحت اونا رو میزدم و همون جا میگفتم خدایا دمت گرم .

    خدایا تو میدانی و من نمیدانم

    خدایا تو تایپ میکنی و من نمیکنم

    خدایا تو انرژی وجود منی و من نیستم

    خدایا تو زیبای عضلاتم هستی و من نیستم که وزنه میزنم

    خدایا تو سلامتی منی و من نیستم

    خدایا ببخش اگر من میخواهم خودم رو نشون بدم و هواسم نیست که باید تو رو نشون بدم

    خدایا هدایتم کن هدایتم که به مسیر انعمت علیهم و آرامش و ایمان

    خدایا حتی خود ایمان رو هم خودت باید بهم بدی

    خدایا من نیستم و تو هستی و از تو طلب آمرزش میکنم که در همان آن میبخشی و پاک میکنی

    خدایا بی نهایت شکرت ……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  5. -
    یلدا گفته:
    مدت عضویت: 712 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان خانواده عباسمنش

    سپاسگذارم ازتون بابت این فایل ارزشمند ، استاد من از وقتی که دوره احساس لیاقت رو کار میکنم خیلی خیلی بیشتر به هدایت خداوند ایمان پیدا کردم ، طوری که واسه پیدا کردن یه وسیله خیلی به خودم زحمت نمیدم میگم خدایا خودت هدایت کن و در کسری از ثانیه جواب میده ، یا توی کارم که هر روز میبینم چطور هدایت میکنه اصلا من میگم ببین من از پس این موضوع بر نمیام باخودت دیگه… و به شکل عجیبن غریبایی اوکی میشه .

    اما یه موضوعی هست که من مدتهاست دریگرم و مسیر شغلی در این مورد هیچ هدایتی نمیاد انگار سکوت مطلق ، اونروز فایل تون که درمورد پیامبر بود که 40 روز به پیامبر وحی نکرد ، حالا دقیقا من توی همون حالم هدایتها توی هر موضوعی که بخوام میاد الا همین مسیر شغلی ، من قرار بودش که برم دانشگاه به شکل باورنکردنی ایی همه چیز جوری پیش رفت که نشه (که پای خیریتش گذاشتم) .

    چون خیلی هدایتی این فایل اومد و باعث شد من کامنت بذارم ، میخوام بدونم واسه یه همچین مسائلی که ما هدایت نمیشیم اونم نه واسه چهل روز بلکه حدود چهارماه باید چیکار کرد …

    منتظر موند هرچند بارها و بارها به شکلهای مختلف به من فهمونده که عجولم:)))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    زهرا پیروز گفته:
    مدت عضویت: 1787 روز

    سلام استاد عزیزم خوبی استاد ماشاالله هزار ماشاالله چقدر جووون و خوش تیپ شدید انگار پسر دهه هفتادی شدید اینقدر جوون تحسین میکنم شما رو وقتی عکسای قبل رو میبینم و الان اون رو و افتخار میکنم به خودم که شاگرد شما هستم بابت همه آموزه هاتون حرفاتون راه و نقشه ای که شما دارید با نشون میدید بابت اینکه هر لحظه با خدا حرف میزنم شاکرم خدا رو شکر میکنم که شما رو سر راهم قرار داده بابت اینکه هر روز به خودم نهیب بزنم که زهرا تو هر چی داری از خداست و بس اگر کاری میکنم به کسی کمک میکنم می‌دونم که اینم باز لطف خداست من خیلی بلد نیستم کامنت بنویسم ولی وظیفم اینه بابت تشکر از شما شده چند کلمه بنویسم و از لطف شما سپاسگزارم بابت این زندگی آروم و آرامشی که دارم اینقدر آرومم که هر کسی کنارم قرار میگیره خودش میگه وباز همینم لطف خداست من هیچ چیزی ندارم جز لطف خدا و آدم درستی مثل استادم که بمن یاد میده چطوری زندگی کنم بمن یاد میده هر لحظه خدا رو در همه ابعاد زندگیم در نظر بگیرم بمن یاد میده مغرور نشم خدایا شکرت فقط همین

    من فقط می‌خوام بگم استاد عزیزم تشکر میکنم سپاسگزارم از خداوند به خاطر وجود زیبای شما در زندگیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    میلاد ثقفی مرام گفته:
    مدت عضویت: 1678 روز

    سلام

    سلامی به شیرینی این فایل به استاد و مریم جان و بچه های گل سایت

    وقتی در مورد هدایت و پرسیدن از خدا گفتین که من چند وقتیه هعی دارم میپرسم و نشانه گذاری میکنم با خدایی خودم

    ولی من بهداین خوبی استاد میگفتن نبود پرسش هام

    مثال من نگاه تو اسمون میکردم میگفتم اگه باید برم این مسافرت یه چشمک ستاره ببینم

    ولی استاداون پرده که بین من خداست کنار گذاشته یعنی زبان خدا اون چشمک ستاره نیست

    صدای خدا تو جان من میپیچه

    من اولین باره این صدارو شنیدم

    چقدر این صدا و حرف های میزنه ادم بعداز شنیدنش حس اعتماد داره

    این اولین قطب نمایی هستش که با پیداکردنش خیلی خیلی خوشحالم

    میان من و خدام هیچی نیست

    میپرسم و به من گفته میشه

    اینکه از شاهرگ بهم نزدیکتره امروز فهمیدم

    اینکه از وجود خدا در من دمیده شده الان فهمیدم

    اگر روح خداوندی دمیده در روح ادم هواس

    پس ای مردم

    خدا اینجاس خدا در قلب انسان هاس

    خدایا تورا برای وجود خودت سپاس گذارم

    خدایا تو بزرگترین سرمایه منی

    شوق داشتند منو داره پرواز میده

    دوستت دارم همراه من

    من با تو اشک شوق ریختم عاشقتم

    استادجان یه انرژی پاک و شادی تو قلبم جاریه

    این انرژی از طرف این پسرت به قلب پاک هدیه میکنم میدونم بعداز خوندن این جمله قلبت پر از شادیه

    بچه ها زندگی با رسیدن به اینکه خدا به ما میگه و میشنوه خیلی جایی امن و دلپزیریه

    اصلا از الان زندگی خیلی زیبا تره

    خدا نگهدار️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 1319 روز

    سلام به استاد عزیزم

    چه یادآوری خوبی بود

    چقدر این فایل منو هوشیار تر کرد به اینکه چقدر هنوز شرک دارم و اونقدر پنهانه ک حتی خودمم متوجهش نشدم

    متوجه نشدم ک حتی من چشم امید بستم به این سایت ک اگ هر مشکلی داشته باشم این سایت هست با چنتا فایل گوش دادن و نوشتن حلش میکنم

    اینکه من تعهدم نسبت به تمرین ها هم از خودم میدونم

    فکر میکنم این آگاهی ها و هدایتی ک بهم میشه به خاطر اینکه من بنده خاص خدا هستم

    این آرامشی ک دارم از منه

    دیشب با دیدن ی عکس ی جوری برگشتم ب گذشته وبهم ریختم ک با خودم فکر کردم پس این همه راه، این همه تمرین چیشد؟ تو ک ب خدا سپرده بودی چرا انقدر بهم ریختی

    فهمیدم من هیچی نیستم و اگ خدا دستمو نگیره همون دختر افسرده ای هستم ک هرشب با گریه میخوابید همون دختری ک وابسته شد و همش توی در و دیوار بود

    فهمیدم اگه خدا نخواد من صبح رو نمیتونم ببینم

    من همون آدم ضعیف گذشته هستم فقط حضور خداست ک بهم اعتبار داد، بهم عزت داد، منو بلند کرد و رشد داد

    یاد اردیبهشت دوسال پیش افتادم اونقدر رها و آزاد بودم ک گفتم شدن و نشدن برام مهم نیس اینکه به چیزی برسم و نرسم مهم نیس مهم تویی

    مهم اون خداییه ک پیداش کردم، گفتم اگ منو به خواسته ام برسونی ک کنارم هستی و باهم ادامه میدیم اگ نشدم مهم نیس تو برنامه بهتری واسم داری من نمیترسم من پشتم به تو گرمه و همین حرف همه چیزو تغییر داد

    ولی از وقتی رفتم تو ذهنم و خواستم اون چیزی ک خدا داده رو حفظ کنم همش به بن بست خوردم، از وقتی روی خودم حساب کردم زندگیم واقعا سخت شد و همش درجا زدم

    خداروشکر میکنم ک با این فایل بهم مهم ترین اصل زندگی رو یادآوری کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    مهدی شیخ گفته:
    مدت عضویت: 2610 روز

    سلام استاد عزیزم و سلام دوستان

    یکی از تمریناتی که من انجام میدم تا ایمانم به خدایی ک هدایت میکند در وجودم بیشتر شود و بتونم بیشتر از قبل بهش تکیه کنم و بیشتر بهش اعتماد کنم اینکه یک دفتر تهیه کرده ام و هر روز هدایتهایی که از طرف خدا دریافت میکنم مینویسم و در همون حال هدایت هایی ک قبلا نوشته ام را هم میخونم. از وقتی این کار را انجام میدم بهتر تونستم ایمان بیارم به این خدای بزرگ و توانا و هدایتهایش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    راضیه گفته:
    مدت عضویت: 1018 روز

    سلام به خداوند هدایتگر مهربان

    سلام استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز

    نمیدونم چطور براتون بگم از شما تشکر کنم از خدا تشکر کنم نمی دونم چی باید بنویسم.خدایا من هیچی نمی دونم تو می دونی تو دانایی تو عالمی خودت بگو چی بنویسم.

    حدود یک سال ونیم هست که وارد سایت شدم و کار کردن روی خودم رو با فایل های آموزشی دوره 12 قدم (تا قدم 6)وثروت 1 شروع کردم .نشانه های محکمی دریافت کردم وباور داشتم که مسیر درست همینه ولی اوضاع مالی من هر روز بدتر می شد .گاهی نشانه ها میومد نتایج خیلی کوچیک بود ولی شکرگزار بودم گاهی دلسرد می شدم و کار کردن روی باورهام کم جون می شد وگاهی قدرت می گرفت هر روز درک بهتری از قوانین پیدا می کردم وحتی به خیلی از اطرافیانم بر اساس این آموزش ها راهنمایی میدادم آرامشم خیلی بیشتر شد روابطم خیلی بهبود پیدا کرد و واقعا از زندگی ام احساس رضایت وسپاسگزاری دارم.

    ولی در مورد شرایط کاری ام نتایجم خیلی کوچیک بود و اصلا رضایت بخش نبود وچون شغلم رو عوض کردم و اومدم سراغ شغل مورد علاقم اوضاع مالی به مرور خراب شد و دیگه درامد خاصی ندارم واین مسئله من رو خیلی اذیت می کرد حدود یک سال هست که با اولین الهام سایتم رو راه اندازی کردم ولی اصلا نتونستم ازش استفاده ای بکنم.

    خیلی وقت گذاشتم برای اینکه کار باسایت رو یاد بگیرم تغییراتی روی سایت اعمال کردم ولی اصلا کارها خوب پیش نمی رفت.

    حدود دو ماهه که گفتم باید جدیتم رو در مورد کار کردن روی باورهام به خصوص قدرتمند کردن ذهنم بیشتر کنم بالاخره نتیجه می گیرم .راه همینه.

    تا اینکه استاد این فایل رو روی سایت گذاشتن.

    وقتی این فایل رو گوش دادم وقتی خلاصه نویسی کردم وقتی طلب آمرزش کردم. وقتی بار سنگین نامشخص بودن مسیر وسردرگمی هام رو روی دوش خدا گذاشتم وقتی ابراز عجز وناتوانی کردم واز خداوند هدایت خواستم به آرامش عجیبی رسیدم .

    انگار این تکه ی آخر پازل من بود . خدایا من نمی دونم وفقط تو میدونی خودت هدایتم کن خودت بگو چیکار کنم.

    جالبه وقتی اوایل وارد سایت شده بودم نحوه آشنایی بعضی دوستان رو با سایت می خوندم می دیدم همه شون به یک حدی از بیچارگی رسیدن ووقتی در برابر خداوند احساس عجز کردن رسیدن به این سایت .با خودم می گفتم خداروشکر که من در بهترین شرایط روحیم به این سایت هدایت شدم که قبلا توی نحوه آشنایی با سایت نوشتم.

    ولی این بخشی از مسیره این تکه ی پازل رو نباید گم کنیم .

    به قول استاد این اصله این مهمه .

    در برابر خداوند خشوع داشته باشیم.

    فکر نکنیم دیگه من می دونم.

    مسیری که من قراره طی کنم منحصر به فرده باید گوش به فرمان باشم تا مسیر بهم گفته بشه تا بتونم الهامات رو دریافت کنم.من هیچی نمی دونم.

    فقط توکل می کنم.وخداوند آنهایی که به او اعتماد می کنند را دوست دارد.

    اگر خدا شما را یاری کند محال است کسی بر شما غالب آید واگر به خواری واگذارد آن کیست که بتواند بعد از آن شما را یاری کند؟ و اهل ایمان تنها به خدا باید اعتماد کنند. 160 آل عمران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: