توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 47 (به ترتیب امتیاز)

1225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم السادات ابطحی گفته:
    مدت عضویت: 3967 روز

    استاد عزیزم سلام

    نتونستم تا پایان این ویدئو صبر کنم و ننویسم.

    من خدارو وقتی درست درک کردم ( البته هنوز در استفاده از این قدرت ضعیف هستم) که کتاب ” چگونه فکر خدا را بخوانیم” که روی سایت شما هست رو خوندم

    من مثل ارشمیدس بعد از این که این کتاب ارزشمند رو خوندم گفتم یافتم یافتم

    جالبه که من سالها بود این کتاب رو خریده بودم و در محصولاتم بود ولی اشتیاقی برای خوندنش نداشتم و حالا وقتش بود. خدایا شکرت.

    یعنی نگاه سیستمی به خداوند داشتن چیزی که شما سال هاست دارین فریاد می زنین و من مثل یک کسی که در کُما بوده میشنیدم ولی درک نمیکردم……….و چقدر حالم خوب شد وقتی که این کتاب رو خوندم و تازه دوزاریم افتاد.

    سیستم منو یاد تمام وسایل برقی خونم میندازه

    مثلا من برای اینکه صبح قهوه درست کنم می تونم از سیستم قهوه ساز خونم استفاده کنم و این قهوه ساز به من نمیگه برای اینکه لایق خوردن قهوه بشم باید زجر بکشم بلکه من باید به دستورالعمل دستگاه عمل کنم و قهوه تحویل بگیرم

    ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی، اسکنر، تلویزیون و تمام وسایلی که اسمشون به نوعی سیستم هست در ساده ترین حالت برای من مثال هستند که زجری در کار نیست

    فقط با دستگاه و استفاده از اون آشنا شو و به هدفت برس

    وای استاد که چقدر خوشحالم از این درک

    دو روز پیش پدر بزرگم به رحمت خدا رفت

    من در مراسم ها شرکت کردم ولی یک جاهایی بهم الهام میشد که الان دیرتر برو یا فلان قسمت خاکسپاری نرو یا فلان مکان وارد نشو یا برو و خلاصه تا پایان خاکسپاری بودم و لحظه خاکسپاری تصویر قرآنی آموزش خاکسپاری تو ذهنم نقش بست.

    دیدم که کلاغ زنده داره زمین رو میکنه و کلاغ مرده رو دفن میکنه.

    و آگاهی های کتاب به ذهنم میومد متوجه میشدم که ما انسان ها تو یک سیستم هستیم و به این سیستم برمیگردیم

    راستش اصلا احساسات معنوی هم نداشتم و کاملا احساسات منطقی داشتم

    متوجه میشدم که اگر دچار اندوه میشم خاطرات ذهنی رو دارم مرور می کنم ولی وقتی در فضای باز خاکسپاری بودم و به کوه ها گیاهان، همه چیز خلاصه نگاه می کردم مدام به خودم می گفتم سیستم ، خدا یک سیستمه من از این انرژی خلق شدم به این انرژی بر می گردم و خیلی این اتفاق برام تجربه متفاوتی بود.

    جالبه که من چند لحظه قبل از اینکه از فوت پدر بزرگم مطلع بشم تصویرش رو دیدم و در مراسمی بودم که به دو نفر گفتم این اتفاق افتاده و نفری که میخواد صحبت کنه در این مورد میخواد حرف بزنه و هنوز برای اون دو نفر جالبه.

    این انرژی داشت بهم خبر میداد.

    استاد من قبل از خوندن کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم نگاهم به خدا گیج بود، احساسی بود، مثل همون نگاه انسانی که خیلی جاها تو سایت در موردش گفتین بود ولی حالا تا درخواستی دارم میگم قدرتمند ترین سیستم که خالق منه قراره پاسخگو باشه

    و ضعفمو می فهمم زمان هایی که این منم که این قدرت رو درست نشناختم و دست کم گرفتم

    ولی چون این قدرت قرارش رشد کردنه من خیلی بیش از این حرفها که درکش کنم تحت حمایتش بودم

    مثل زمانی که منو در شکم مادرم پرورش داده و بعد از تولد غذام رو آماده کرده بوده

    الان که داشتم این فایل رو میدیدم و میشنیدم تصویر تبدیل انرژی به فیزیک رو تو ذهنم می دیدم.

    اونقدر عوامل سلولی که من عمرا قدرت درکشو داشته باشم دست به دست هم میده تا من به خواسته ام برسم

    من یاد مثال قرآن که ابراهیم از خدا خواست نشونش بده چطور بعد مرگ زنده میشیم افتادم

    چقدر از نوشتن این مطالب لذت می برم

    دنبال اینم که چشمم به اربابم باشه، به خالقم به این سیستم که من رو همیشه هدایت می کنه ولی من باید گیرنده خوبی باشم.

    مثال مدیر فنی که گفتین دقیقا مشکل منم هست.

    ممنونم استاد چقدر این فایل نیازم بود

    من یکسری نقاط ضعف دارم که باشنیدن این فایل متوجه شدم برای تمام این نقاط ضعف باید مثل همون دقت تو رانندگی برای همیشه، همیشه دقت کنم.

    مثلا متوجه میشم بعضی رفتارهای نادرست در جمع رو دارم تقلید می کنم ولی اگه قبلش که وارد جمع بشم بگم خدایا من در درست رفتار کردم خیلی ضعیفم و تو منو هدایت کن اونوقت دقتم رو بالا می برم و بدون ادعا میشم و هدایت میشم به رفتارهای درست.

    دعا می کنم بتونم خدارو درست درک و ازش نهایت استفاده رو بکنم یعنی درست و حسابی بندگی کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    نجمه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1104 روز

    سلام و درود خدمت استاد بزرگوار استاد عباسمنش عزیز و درود وسلام خدمت خانم شایسته عزیز ومهربان و سلام و درود خدمت دوستان عزیز وبزرگوار سایت عباسمنش

    اولین نکته که میخوام بهش اشاره کنم وبسیار شادم و لذت بردم و تحسین کردن استاد بزرگوار را و از تیپ و قیافه دلنشینتون استاد از زیبایی شما از سلامتی و شادابیتون که اول نظرم را جلب کرد خداراسپاس گزارم برای سلامتی و وجودتون

    درمورد این پست شما میخواستم عرض کنم که یادم به خودم افتاد از 16 سال زندگی وقتی فکر میکردم که چالش های زندگی را خودم حل کنم یا به گفته ی اطرافیان آدم باید در زندگیش سیاست داشته باشه همش دنبال سیاست های زندگی همسر داری فرزند داری بودم مدام در حال کنترل کردن بودم وقتی کاری میکردم موفق میشدم فکر میکردم خودم هستم از خدا کمک میخواستم کمک میشدم هدایت میشدم ولی فکر میکردم سیاست هاست خودم هستم و اطرافیان منو به خاطر موفقیت هام تحسین میکردند شده بودم تبل تو خالی حتی اطافیانم را راهنمایی میکردم اونا از راهنمایی من استفاده میکردند و نتیجه میگرفتند ولی خودم نه خودم به عقب میرفتم حس همه چیز دانی داشتم ومدام درحال به در ودیوار کوبیدن بودم که ناشی از این بود که من خودم باید حل کنم من باید بلد باشم من باید بچینم نمیدونستم نا آگاه بودم نتیجه هیچی درجا زدن بود پس رفت کردن بود نتیجه خوبی نداشت اصلا گاری بود گاری زنگ زده توی سربالایی توی سرما و یخبندان همش سقوط دوباره همین مسیر من درمورد این فایل فقط به کلمه سیاست داشتن افتادم از سیاست استفاده کردن از تجربه دیگران تو زندگی استفاده کردن در حالی که زندگی هر کسی به نظر من اورجینال هست مختص خود آدمه انسانی که ایمان داشته باشه زندگیش اورجینال هست که با ایمان و توکل پیش میبره واینجوری قشنگ تره نه این که جا پای دیگران بگزاریم از اون مسیر حرکت کنیم پا در را بگزارم و هیچ مپرسیم که خدا خودش راه را نشان میده الهی شکرت و الان باصحبت هاتون و با دوره 12 قدم که بسیار عالی برای من بود حداقل متوجه شدم در چالش ها آرام باشم آرام بودن من بهترین گذینه برای حل مساعل هست بارها و بارها به عجز وناله افتادم بارها وبارها شکایت کردم از خدا و فهمیدم که بعد از جزم وناله یادم می افتاد که فقط بگم خدایا من تسلیمم من تسلیم تو ام خدایا کمکم کن راه به جایی ندارم خدایا فقط تو میتونی آرام کنی تو میتونی درست کنی فقط کلمه تسلیم آرامم کرد فهمیدم آرام باشم نیاز نیست خودم کنترل کنم یکی دیگه باید باشه یه نیرویی برتر بیاد وسط و همه چیز را بچینه بار من رو به دوش بکشه منو سبک بال کنه خدایا مچکرم از تو که فرمان را خودت به دست میگیری و چالش هام را حل میکنی مچکرم خدای خوبم و چقدر همه چیز راحت میشه فکر های خوب میاد برام که کارت درسته حل شده هست فقط آرام باش و صبور باش خدا خودش همه چیز را جور میکنه به سادگی به زیبایی عزتمندانه دربهترین زمان بهترین مکان بهترین حالت و در آسانترین روش راحت ترین روش درست میشه و شد برام وقتی به خدا میگم که خدایا من نه میتونم نه میدونم نه بلدم خدایا تو میدونی تو میتونی تو بلدی به زبان می آورم و میخواهم و میسپارم خدا خودش حل میکنه و چقدر راحت و بی استرس چقدر سبک بال اصلا خدا قبل این که من بگم خدا خودش درست کرده اصلا همه چیز را چیده چند روز پیش من به دندان پزشکی رفتم من برای یکی از دندان هام نوبت داشتم همونجا خدا برام چیده بود کارم را راحت کرده بود پولش را برام فرستاده بود وقتی دکتر دست به کار شد گفت الان که دست به کار شدم اون یکی از دندانها را همین جلسه درست میکنم که کارت بهتر انجام بشه بعد پولم خدا برام فرستاده بود راحت این یکی از چالش های دوسال من بود وبه راحتی انجام شد خیلی زیبا ومن این مورد راهدیه خدا میدونم هدفم تیک خورد وکارم به راحت ترین شکل انجام شد خدایا من خودم را به تو میسپارم فرمان را به دست تو میدهم خودت هدایتم کن من به خدا ایمان دارم من به خدا اعتقاد دارم من به خدا اعتماد دارم خدایا مچکرم که هستی کنارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    مجید صابری نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2111 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم

    ااااااا چه خوب استاد این موضوع رو توضیح دادید .همیشه آدمها میگفتن که بپا غرور نگیردت مغرور نشی .ولی فکر میکردم این غرور برای نگاه به مردمه یجورایی نگاه بالا به پایین به آدمها .ولی این جلسه خیلی بزرگتر باز کردید داستان رو که این غرور در باره خداونده. که بهش نیازی ندارم .

    یادمه روزهای اول که سال 88 دوره هاتون رو شروع کردم خیلی از خداوند برای کارم کمک میخواستم و خیلی الهامات رو عالی دریافت میکردم و حالم خوب بود و رشد خوبی کردمو و چندین مقام کشوریو استانیو… هم آوردم و اصلا کارهام خیلی روون پیش میرفت و به دوستامم میگفتم یه حسی تو قلبم حرف میزنه که این رنگو بزار این فرمو بزار و … و کار خیلی راحت انجام میشد و بعد غرور گرفت منو فک کردم منم که بلدم .من دیگه کلیم مقام دارم دیگه من استعداد دارم دقیقا احساس کردم که مسیر شروع شدبه سختر شدن و کارها خیلی سخت پیش میرفت بعضی وقتها دو ماه درگیر یک کار میشدم و باز نمیشد و آخر هم پارش میکردم ولی نمیدونستم از کجا دارم چوب میخورم اصلا دیگه اون صدا رو تو قلبم نمیشنیدم .همش به خودم میگفتم داستان چیه چرا انقدر دارم زور میزنم چرا هر چی جلو میرم بدتر میشه هم تو بحث مقام آوردن هم تو ایده هم تو فروش نمیشد .زمان کاریو هم بیشتر کردم بازم نشد بعضی وقتا برا یه کار صدتا اتود میزدم آخرم نمیشد منی که بدون اتود با توکل به خدا که من نمیدونم کمکم کن کار رو شروع میکردم و همیشه عالی میشد الان چی شده که مهر بر قلبم زده شده و متوجه شدم و امروز خیلی عمیقتر درک کردم که غرور گرفت فکر کردم خودم بلدم خودم به اینجا رسیدم خودم این رشدو کردم و بعد با کله خوردم زمین .الان میفهمم که این غرور در برابر خداوند بود .و باعث شد اون کارو بزارم کنار تا چند سال .

    بعد دوبار هدایت بشم به سایت و استاد و باز چرخ زنگی شروع بشه به نرم شدن و اون مهر برداشته شد و الان هر روز میگم که من فقیرم به هر خیری که از تو به من برسه و به یاد بیارم که من هیچی نیستم به یاد بیارم که با غرور جلوی دریافت الهامات رو نگیرم و دیگه نیاز نیست صدتا اتود بزنی به قول استاد دوراتو بزنی بعد تسلیم بشی نه آقا من همون اول میگم من هیچی نمیدونم تو میدونی و اونوقت هست که تو همون لحظه های اول قلبم میگه چه کاری رو انجام بدم.شکر بابت این آگاهی.امیدوارم فراموش نکنم و بدونم که من بدون خداوند و الهاماتش هیچی نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    Masoud Abdaal گفته:
    مدت عضویت: 1147 روز

    سلام خدمت همگی

    نمیدونم باور میکنید یا نه ولی توضیحات این فایل دقیقا اتفاقات دیروز من بود. من رفتم یه جایی برای حل یه مشکل توی نرم افزار Excel که برای من که مهندس نرم افزارم و برنامه نویسم واقعا هیچی به نظر میومد اما 2 بار رفته بودم که درستش کنم مسئله رو اما نشد؛ این بار هم به اجبار رفتم و مدام سرچ میکردم درباره راه حلش و اون شخصی که روی سیستمش کار انجام میدادم بالای سرم بود. مشکل حل نمیشد…

    فقط یک لحظه، “توی قلبم گفتم: خدایا من ایده ای ندارم تو حلش کن”…

    نمیدونم باورتون میشه یا نه ولی ناخودآگاه چند تا کلیک کردم و انجام شد….

    ببینید مهم نیست چقدر میدونید یا تجربه دارید توی کارتون. من 10 ساله کارم به صورت تخصصی نرم افزاره و این مسئله برای من مثل جمع کردن 2+2 عه ظاهرا! اما نمیشد دیگه حل نکردم! ولی به محض اینکه گفتم خدایا حلش کن، حل شد!

    دقیقا همونطوری که استاد میگه فکر نکن که بلدی! این بایده، این عین یه ستون اصلی قانون میمونه که اگه رعایتش نکنی کل اون سقف میریزه و مهم نیست که سقفی که ساختی طلا باشه و از بهترین کیفیت! میریزه و خراب میشه.!!!

    یه مثال دیگه که واقعا همیشه یادم میاد و هرموقع که یادش میوفتم اشک توی چشمام جمع میشه اینه که من فیلد جدیدی رو توی شغلم شروع کردم و رفتم سره کار و وقتی که رفتم سره کار، به صورت واقعی صففففر بودم! واقعا صفرا اصلا نمیخوام فروتن یا متواضع باشم. صفر بودم.

    ولی از خدا فقطط خواستم “خدایا من به فلان دلیل رفتم سره کار و امیدم به توعه، آبروم رو حفظ کن”

    نمیدونم باور میکنید یا نه: خدا کارهارو برام انجام میداد. واقعا انجام میداد. نمیخوام بزرگ نمایی کنم یا بزرگش کنم الکی نه

    خیلی منطقی خدا انجام میداد!

    و من یک سال و نه ماه توی اون شرکت و موقعیت شغلی کار کردم و الان هم 1 خط کدی که اون موقع میزدم رو واقعا نمیوتم بزنم!

    الان هم من باااید اون تواضع رو داشته باشم و تکرار کنم

    خدایا اگه راه رو به من نشون ندی من هیچی بلد نیستم و این واقعا هست، من توی زندگیم هرکاری که انجام شده رو برمیگردم و نگاه میکنم میبینم آره خدا انجام داده و اصلا نبوده توی چیزایی که من خونده بود و کار کرده بودم.

    من اولین باری که سره کار رفتم به عنوان کارآموز، وااقعا فقط به خدا توکل کردم و کارها به صورت کااملا طبیعی برام انجام شد و خداوند میگفت بهم که چیکار کن و چی سرچ کن و همه چیز خوب پیش رفت

    ننداختنم بیرون

    گاف ندادم

    اتفاقات بد نیوفتاد

    چیزی خراب نشد

    اینا همه کاراییه که خدا میکنه به شرطی که “از خدا بخای”

    این اصله

    این واجبه

    اگه میخای پیش بری باید این خصوصیت رو داشته باشی

    من هرروز، توحید عملی 10 رو گوش میدم چون لازم دارم. چون جایی که هستم رو خدا داده بهم و جز این هیچی نیست! و این فایل رو هم هرروز امیدوارم که گوش کنم و روز به روز پیش خداوند خاشع تر باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1502 روز

    به نام خداوندجان وخرد

    به نام اللهی که ماروانسان افرید

    به نام خالق یکتا

    سلام دوستان خوبم

    خوشاانان که الله یارشان بی

    خوشاانان که الله عشقشان بی

    خدایاخودت یاریم کن وبگوکه چی بنویسم وازدرون من حرف هازده بشه خودت هدایتم کن

    2سال پیش من هم مثل خواهراستادعزیزم رفتم تمرین رانندگی وبعدماشین خریدم بااین که چندسال قبلش گواهینامه گرفته بودم اماماشین نداشتم ویادمه وقتی سوارماشین خودم شدم اولین بارترس داشتم ولی انگاریک ارامشی دروجودمن بودکه نگران نباشم وباورکنیدهمه تعجب کردندکه چطوراینقدرسریع رانندگی کردم توخیابون های شلوغ

    چون ازخداهدایت خواستم وهنوزم هروقت سوارماشین میشم وقتی کسی توماشینه به خدامیگم خدایاخودت حافظ ونگه داره من واین ماشین وافراددیگه که توماشین هستندباش

    ووقتی که میگفتم من رانندگی بلدم ویاددارم ماشینم خراب میشدیابه جایی میزدم

    وقتی که ارامش دارم انگارکارام راحت ترانجام میشه وخداداره بامن حرف میزنه ونگران نیستم وزندگی من روون ترانجام میشه وانرژی من بیشتره

    ولی وقتی میگی من بلدم ضربه میخوری

    یادمه میخواستم 1سال پیش برم جایی کارکنم دقیقایک نشانه واضح اومدویک ادم رواونجادیدم که ازطرف خداوندبودکه بهم گفت اینجانیاوکارنکن ولی من گوش نکردم و4ماه وقتم تلف شدوضربه مالی وروحی خوردم

    وقتی به هدایت های خداوندگوش نکنی ضربه میخوری

    خدایامعبودا سروراخودت بگوچکارکنم من هیچی نمیفهمم واقعاعاجزشدم خدایاکمکم کن توقدرتمندی توتوانمندی

    اول این که باورکنیم که مالایق هم صحبتی باخداوندیم باورکنیم که خداوندماروهدایت میکنه

    باورکنیم که خداونددرکنارماست

    وبعدبپذیریم که ماهیچی نیستیم وناتوانیم توتمام موضوعات زندگی خودمون هرچقدرهم علم ومهارت داشته باشیم علم مادرمقابل اگاهی خداوند به اندازه یک قطره درمقابل اقیانوس هم نیست

    خداونداتواگاهی تودانایی تووهابی

    إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

    ـــــــــــــــ

    خدایا تنها تو را می پرستیم و بندگی می کنیم و تنها از تو کمک می خواهیم

    (سوره الفاتحه، آیه 5)

    اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ

    ـــــــــــــــ

    ما را به راه راست و صراط مستقیم هدایت کن

    (سوره الفاتحه، آیه 6)

    صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ

    ـــــــــــــــ

    (منظور) راه کسانی که به آنها نعمت داده ای (و مورد لطف خاصّ خود قرارشان داده ای) نه آنهائی که مورد غضب تو قرار گرفته و نه آنهائی که گمراه شده اند

    (سوره الفاتحه، آیه 7)

    یاأَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ (سوره انفطار آیه 6

    ای انسان ، چه چیز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرورساخته

    همین غرور و تکبر بود که فرعون سرکش را از تخت

    بادشاهی محروم و در رود نیل غرق ساخت، قارون را با همه خزاین و املاکش داخل زمین فرو برد، ابرهه رابالشکر بزرگ و فیلان مست اش هلاک نمود.

    خدایاکمکم کن که درمقابل توخاشع ومتواضع باشم وتوراتنهااگاهی عالم بدانم که چون تواقیانوسی ازعلم واگاهی هستی وتمام اسرارجهان هستی درنزدتوست ای معبودمن

    خدایاازت میخوام که توحیدرودردل من جاری کنی

    خدایاازت میخوام که بهتردرک کنم ومتوجه شوم هدایت های توراوعمل کنم

    خدایا

    معبودا

    پروردگارا

    قالو :إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ

     

    مااز آنِ خدا هستیم و به سوى او باز مى‌گردیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    SMZQ گفته:
    مدت عضویت: 2194 روز

    به نام خدا و سلام و سلام و سلام به استاد و همکاران و همراهان عزیز

    اول از همه استاد جای تحسین داره که با وجود پیشرفت های بسیار، خشوع شما نسبت به رب اینقدر زیبا رخ نمایی میکنه، شدیدا من رو اینسپایر کردین.

    من داستانم رو توی صفحات دیگه ای گذاشتم اما خلاصه اینجا بگم ولی بعد از شکست های متمادی طی حدودا 10 سال… مجددا با کمترین منابع مالی و ارتباطات، زیرپله خانه کارخانه و انبار و میز ناهارخوری قرضی خواهر زنم هم دفتر شرکت و هم میز تولید من بود!!

    و البته که به خاطر چندین بیزنس کوچک و بزرگ شکست خورده قبلی، کوهی از تجربیات میلیون دلاری بودم!! اما اعتماد به نفس خورد شده من، از من فردی در نهایت خشوع در برابر رب ساخته بود چرا که با این وجود که میدونستم خیلی می‌دونم و حرفه ای هستم و دانش و علم دارم… اما خیلی چیزها رو نمی‌دونم چون نتیجه رو نداشتم…

    فهمیده بودم راه موفقیت درست کاریه و این یعنی خاشع بودن در برابر خدا و یعنی از خدا می‌خوایی ساکت میشی به هدایت عمل میکنی و نتیجه رو با لذت بردن تایید میکنی و برای پله بعدی پیشرفت ادامه میدی…

    همسرم میپرسید ادامه پیشرفت های مالی و کاری چطور حاصل میشه میگفتم:

    من چه دفتر بزنم چه نزنم

    من چه تیم کاری تشکیل بدم چه ندم

    چه افزایش سرمایه بدم چه ندم

    چه برندم رو ثبت بکنم چه نکنم

    چه سایت بزنم چه نزنم

    سوشال مدیا مارکتینگ رو توسعه بدم یا ندم

    ادمین بگیرم یا نگیرم

    مجوز بگیرم یا نگیرم

    کارخانه و پیمانکار بگیرم یا نگیرم

    صادرات بکنم یا نکنم

    تو نمایشگاه شرکت بکنم یا نکنم

    و فلان و فلان و فلان!!! باز پیشرفت مالی برای من اتفاق می افته!!! چون…

    چون تنها خیر و صلاح رب، خواسته منه

    چون سرنوشت من بر اساس خواسته های من هر لحظه نوشته میشه

    چون آنچه من با قلبم میخام برای من مقدر میشه

    و با این درجه ایمان، پیشرفت هایی حاصل میشد که احتمالا میتونید حدس بزنید منظورم چیه… گوم گوم گوم وای خدایا تو چقدر بزرگی عشق منی

    تا اینجا خیلی خفن بود نه!؟

    پول نسبتا زیادی به نسبت یکی دو سال پیش که برای چندین باز ورشکست شده بودم و از صفر شروع کرده بودم، به دست آورده بودم و کلی اعتماد به نفس کسب کرده بودم…

    دوره عزت نفس رو گذرانده بودم و دیگه آماده استفاده از ابزارهای مکانیکی برای پیشرفت تصاعدی بیزنسم رفتم…

    دفتر زدن، زدن خط تولید و استخدام نیرو

    استخدام ادمین سوشال مدیا

    و…

    خوب تضادهایی به وجود میومد که احساس خراب میشد و من همش از خودم می پرسیدم که مطمئنی مسیرت درسته و این کارهایی که می‌کنی درستن؟؟؟

    جواب میدادم که تنها خیر و صلاح تو اونیه که تو میخواهی و خدا هدایتت می کنه و بهت میده…

    خدا هم این ایده ها رو بر اساس درخواست تو بهت الهام کرده پس سعی کن با تفکر و تمرکز صحیح راه رو ادامه بدی نتیجه مثبت میاد…

    الان هم میگم این پاسخ من درسته بوده اما معیوب و ناقص!!!

    چرا!؟

    به نظرم به این دلیل که!!

    اولین دلیلم رو میتونم به پاسخ آقای روشن اشاره کنم که میگفتن بعد یه مدت دنبال پاسداری و بیشتر کردن نعمت هایی بودم که خدا داده بود…

    یعنی من که با هیچی به اونجا رسیده بودم دیگه مثل قبلنا شده بودم با مقداری تغییر…

    یعنی من باور کرده بودم باید از خدا بخوام و…

    ولی مثل قبل میخواستم با منیت و علم و دانش و تجربه و اراده و اقدام و عمل خودم به نتیجه پیشرفت برسم!!

    میخواستم با استفاده از ابزارهای مکانیکی پیشرفت تصاعدی کنم…

    چون قبلاً اصلا منابع خاصی نداشتم که با کمترین سرمایه و منابع و ارتباطات پیشرفت زیادی کرده بودم حالا میخواستم با اتکا به منابع مالی و… پیشرفت کنم!!

    قبوله که از خدا طلب راهنمایی می کردم و توکل می کردم و پیش می رفتم، اما کافی نبود…

    قبلنا که استاد می‌گفت واسه انتخاب مسیر رانندگی هم از خدا طلب هدایت می کنه ظاهراً حرف رو می فهمیدم اصلا قطعا درک نمی کردم چی میگه ایشون

    اما الان چند روزه واسه هر قدمی همش میگم خدا جون لطفا هدایت کن… من رو به سمت بهترین مسیر و خواسته های منم به سمت من…

    موقع رانندگی

    صبح اول صبح

    آخر شب

    وقتی میرم سر کار

    وقتی تمرین ستاره قطبی رو انجام میدم

    وقتی برمی‌گردم خونه

    موقعی که میخام با پسرهام باشم

    و…

    دیروز و امروز میگفتم خدا جون بهم نشونه بده که هدایت تو رو در لحظه درک کنم نه فقط وقتی که اتفاقات بزرگ رخ میده…

    اما خیلی تعمدی و مبتدی هستم

    از خدا میخام هدایتم کنه تو این مسیر قشنگ

    استاد جان واقعا وقتی همین طوری از خدا طلب هدایت می کنم یاد اکت شما می افتم و احساس آرامش کل وجودمو در بر میگیره

    خیلی قشنگ و دلپذیره

    استاد ازت ممنونم که توی این دوره رایگان به من کمک کردی

    مرسی از شما و همه دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    Mojtaba_673 گفته:
    مدت عضویت: 662 روز

    به نام ربّ حکیم

    سلام میکنم خدمت استاد عباسمنش و سایر دوستان ،

    خداروشکر میکنم که به این فایل راهنمایی شدم ، چون داشتم تو سایت دنبال فایلی میگشتم که مرتبط با این متن و دلنوشتم باشه و کامنت بزارم. و به طرز خیلی باحال و فوق العاده ای راهنمایی شدم به این فایل که اولین فایل از قسمت دانلود های رایگان بود.

    بازم خدا رو شکر بابت وجودش ، خدایا شکرت برای زیبایی وجودت…

    چند روز پیش داشتم تو فایل های مربوط به کتابهای قدیمی که تو گوشیم دارم میگشتم که یه فایلی رو باز کردم ، چون کتاب ها خطی هستن زیاد علاقه ای به خوندن مقدمه اولیه نداشتم و سریع میرفتم سراغ فهرست مطالب کتاب و یا متن اصلی کتاب.

    ولی اینبار به مقدمه کتاب راهنمایی شدم.

    خدایا شکرت بابت اینکه منو مثل همیشه راهنمایی کردی به زیبایی ، به متنی که اوج قدرت خودت رو برام به تصویر میکشه.

    تا قبل از خوندن این مقدمه و البته رسیدن به توحید عملی و فایل صوتی این قسمت ، همیشه با خودم میگفتم خدایا خودت وکیلم باش برای رسیدن به هدفم و اون چیزی که میخوام.

    ولی خب شاید ترمز مخفی ذهنم بود که دائم این شاخه و اون شاخه میپریدم برای یادگیری و بازم تمرکز نداشتم و علم و دانشی که بهش نیاز داشتم رو تو جزوه ها و فایلای متعدد دنبالش میگشتم و تو این مورد خدا رو در نظر نمیگرفتم ، که بیچاره ، علم مطلق اون ربّ و خدای بزرگیه که تو اونو وکیل خودت قرار دادی ، پس از اون بخواه ، که وقتی راهنماییت کرد کل کائنات دست به دست هم میدن که تو هرچی لازمه رو یادبگیری و بفهمی و بهش برسی.

    تو چیزای که یاد گرفتم چه قبلا و چه الان که دارم یاد میگیرم ، زیاد منم منم نمیکردم و یا شاید چون تو مدار واد نشده بودم یادم نیست ولی خب به هر حال یه غرور و تکبر الکی داشتم تو بعضی چیزای که واقعا خوب یادش گرفته بودم.

    بعد از خوندن این مقدمه ، نوشتمش رو برگه و با صدای خودم صوتش رو ضبط کردم که هر روز و یا اگه نشد هفته ای چند بار گوشش بدم تا بهم یادآوری بشه که من چیزی نیستم و هیچی یاد نمیگیرم اگه خدای من کمکم نکنه و دستمو نگیره.فقط از خودش میخوام که از دریای بیکران علم و ثروت و زیبایی و سلامتی و همه چیزایی که من بهش نیاز دارم و بهش فقیرم ، از جود و فضل و بخشش خودش بهم بده.

    این متن صفات رب رو با جملات زیبا و شگفت انگیز با هم ترکیب کرده

    و چقدر زیباست وقتی معنی این صفات رو با سرچ ریشه ای کلمات پیدا کنی و بعد روزانه این متنو بخونی.

    چقدر زیباست که وقتی میبینی کسی مثل ابن سینا و دانشمندا و حکمای ارزشمندی که به فضل خداوند منابع طبی و کارهای ارزشمندی رو به یادگار گذاشتن ولی باز هم در برابر رب ، اینقدر خشوع و فروتنی و ناچیزی خودشون رو ابراز میکردن و در برابر خداوند زیبایی ها و خداوند حکیم ، اینقدر فروتن و خاکسار بودن.

    گفتم این متنو با همه دوستای خودم به اشتراک بزارم بلکه با نوشتن این متن هم درکم ازش بیشتر بشه و هم تو مدار رسیدن به خود شناسی و توحید ذره ای بالاتر برم. و بتونم با گوش دادن روزانه بهش علم و حکمت و معرفت رو از رب عالم بخوام و همیشه چه تو پایینترین سطحم و چه تو نقطه اوجم در مقابل پرودگارم فروتن و خاکسار و ناچیز باشم.

    ترجمه ای از کتاب قانون ابن سینا تو سال 1002 قمری هست این کتاب.

    متن مقدمه :

    “الحمد لله رب العالمین ، حمدی که روشنایی صدق آن و بوی خوش اخلاص آن دیده جانرا منور سازد ، حال و هوای قلب را معطر گرداند ، نثار پادشاهیست که وجود عالم بلکه عالم وجود قطره ای از بحر جود اوست.

    (خداوند جواد است و این جود خداوندی نتیجه جواد بودن رب است و منظور جود انسانی نیست.)

    و شهود نور ظهور پرتویی از نور ظهور شهود اوست.

    (آیه 75 سوره انعام ، از مشاهده ملکوت آسمان و زمین به وسیله ابراهیم (ع) سخن میگوید که جز با کشف و شهود امکان پذیر نبوده ، که در قرآن از کشف و شهود به عنوان یکی از راه های کسب معرفت اشاره شده است.)

    مبدعی که به یک کلمه امر چندین هزار کلمه حقایق را از ام الکتاب ذات بر لوح فطرت تصویر نمود و وجود انسان را که هم کلمه ایست جامعه و هم صحیفه ایست کامله از کتاب عالم که عکس (تصویر) ذات عالم حقیقی است ، انتخابی لطیف ساخت که در نهاد او صُوَر جمیع معانی و کلمات بتفصیل نمود .

    لطیفی که بمحض اصطفا و خلوص اجتبا آدم را برگزید و از مخلوقات دیگر ممتاز گردانید و از ذرات ذریات او انبیا و اولیا را بفضل نعمت و مزید مکرمت مخصوص گردانید و در کنف عصمت و مجر رعایت خود ، ایشان را پروراند از برای آنکه معرفت ذات عدیم المثال او را بشناسند ، اقرار به بندگی او بجای آورند و بدانند که او پروردگار عالم و عالمیان است و غیر از او کسی را در آفرینش راه نباشد.

    فردیست (یکتاییست) که او را مثل و شریک نیست ،

    صمدیست که او را ضد و همتا نیست ،

    قدیمیست که او را اول نیست و قیومیست که او را آخر نیست ،

    ازلیست که اولیت او را بدایت نباشد و ابدیست که وجود او را نهایت نبود ،

    ظاهریست که بر ادراک ظهور هویت او مخفی است و باطنی که بر کُنه اسرار او هیچ خبیری را اطلاع نیست ،

    حیّی است که حیات کائنات رشحه ای (چکیده) از فیض رحمت اوست و عالِمی که جمله معلومات عالم نقطه ای از دایره علم اوست ،

    مرادی است که مجموع مرادات رقمی از کتاب مشیت اوست و قادری که جمیع مقدورات مقبوض مقهور قبضه قدرت اوست ،

    سمیعی که اختلاف لغات و اصناف نظرات و عبارات پیش از آنکه در ضمائر ظاهر شوند از اصوات قائم شنوای اوست و بصیریست که حرکت موری در تحت اثری (سنگ) منظور بینایی اوست ،

    متکلمی است که طول امتثال و اطاعت او از اوامر و نواهی در گردن جمیع مخلوقات نتیجه سرّ گویایی اوست و لطیفی است که ذات متعالیه او جسم و جوهر و عرَض نیست و ذات مقدس او را صورت و شکل و هیئت و شبیه و مثال و کیفیت و مقدار و جهات و اقطار نیست و چندی و چگونگی را در ذات مقدس او راه نیست ،

    او به کسی و کسی به او مانند نیست و در جای و جهات و زمان و مکان نگنجد ، بلکه همیشه ذات ” لم یزل” او موصوف بود به صفات کبریائی و کمال معرفت او و به قوت جلال و عظمت او امروز همان طریق است که در ازل هم چنان بود ، بی زیادت و نقصان و بعد از این هم چنین خواهد بود ،

    (اینجا به طرز زیبایی اشاره میکنه به قانون بدون تغییر رب ، واقعا زیبایی رو میشه تو تک تک جملاتش حس کرد ،)

    و عظمت ذات او ظاهر نشود مگر در انوار صفات او و متصور نگردد مگر بتصرفات تجلیات ذات او و به بساط او نتوان رسیدن مگر به رحمت و مرحمت او ،

    شناسای کمال او نتوان شدن مگر به مشیت او ، اگر خواهد حقیرترین خلق را شناسای ذات خود سازد و اگر نخواهد زمین و آسمانها تحمل بار امانت معرفت او نتوانند نمود ،

    و هرجا محنتی و المی و غمی باشد اثر قهاری او باشد و هر راحتی و فرحتی و آسایشی که باشد اثر عنایت اوست ،

    پس از برای دانستن این مقدمات (علم طب و راز خلقت انسان و …) که نتیجه آن معارف الهی باشد که غرض اصلی باشد از خلقت آدم ، باید آلاتی که اعضای آلی بود یا قوایی که قوام آن اعضا به آن بود در کسب کمال معرفت الهی صرف نمایند و حصول این مطالب و تحصیل این مآرب میسر نشود ، مگر وقتی که قوای بدنی به اعتدال لایق باقی باشد و بقای این آلات و ادوات بحالات و کمالات خود ممکن نباشد مگر بعد از رعایت

    ” قانون حکمت طبی”

    که آن فرعی باشداز فروع حکمت الهی.

    و در انتها این حکیم بزرگ ، چه زیبا گفته که ، رسیدن به سلامت تن و روح و دانش و فرزانگی تنها در سایه قوای بدنی و اعتدال روحی و روانی امکان دارد و تمام این ابزارها و کمالات تنها با رعایت قانون حکمت طبی خداوند امکان پذیر است ،

    و باز هم زیباترش کرده و گفته که این قانون ، قانون فرعی از قوانین و فروع حکمت الهی هست و نگفته قانون اصلی.

    خدایا شکرت که منو به این متن زیبا راهنمایی کردی و بهم نشون دادی که رسیدن به هدفم و اون جایگاهی که میخوام بهش برسم ، در سایه لطف و رحمت تو و تبعیت از قوانین بدون تغییر ازلی و ابدی تو امکان پذیره و در کنارش برای رسیدن به علم و کمالات در زمینه هدفم ، باید از قانون حکمت طبی که فرعیست از فروع حکمت تو ، که به وسیله حکما و اطبای قدیمی ، که اونها رو در زمینه حکمت طب ، به نوعی اولیا و انبیا طبی خودت قرار دادی ، پیروی کنم و مطالعه کنم منابع رو برای رسیدن به معرفت و دانشی که برای هدفم نیاز دارم.

    خدایا شکرت بخاطر وجود “لم یزل و لا یزال” خودت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2066 روز

    بنام خداوند وهاب من

    سپاس و حمد خدایی را که هدایت بندگانش بر اوست و سپاس خداوند یکتا و معبود جهانیان را. سپاس خداوند روزی رسان را. سپاس و حمد خداوندی را که پس از خلقت جهان بر هدایت آن مشغول شد.

    خدایا شکرت!

    سلام خدمت استاد عزیز و اعضای خانواده صمیمی و دوست داشتنی عباسمنش.

    خداوند رو شاکرم که فرصت داد تا بتونم از آگاهی‌های جهان هستی به مقدار درک و فهمم بهره مند شوم. خداوند رو سپاسگذارم که پس از پاک کردن من، نعمتش را بر من تمام کرد.

    استاد عزیزم این فایل درحالی بدستم رسید و یا بهتره بگم زمانی در مدارش قرار گرفتم که خداوند تجربه‌ای مشابه به من داد و درست بهم فهموند موقع رانندگی آرام باش!

    موقعی این فایل بدستم رسید که در دوراهی زندگی مسیری رو انتخاب کردم که حرف دلم در آن بود و این بار با این آگاهی‌ها از خداوند طلب هدایت بیشتری میکنم. این فایل زمانی بدستم رسید که چندشب پیش خداوند بهم گفت بشین و روی خودت با تمرکز بالاتر کار کن و تقلا نکن! بشین و کار کن و فکر نکن که میدوونی!

    استاد امروز صبح نگاهی به سال‌های گذشته انداختم و همه آنچه که میدانم و در آن چیزی آموختم را از آن خداوند دانستم. از اینکه دستمان را گرفت و عنوان کرد که گنج واقعی خودتان هستید اگر گوش کنید….واقعا سپاسگذاری‌هایم را عمیق‌تر و عمیقتر کرد.

    از تقلا کردن دست کشیدم و هربار با خوندن تجمسات بچه‌ها و راحت انجام شدن کارها به دست قدرت الهی به وجد میام. از اینکه یادگرفتم حرکت کنم و زندگی رو ابدی نبینم، واقعا سپاسگذارم. از اینکه اینقدر رشد کرده و بزرگ شدم واقعا سپاسگذار خداوندم.

    زندگی رو ابدی نمیبینم، حداقل سعی میکنم نبینمش و با خودم و دنیای اطرافم مهربان‌تر باشم. سعی میکنم با خودم دوست باشم…سعی میکنم گره‌ها و ترمزهای کودکی‌ام رو پیدا و حل‌شون کنم. چرا که بزرگترین کار زندگی من بودن در کنار خودم و ساخت خود بهتر منه. تعلیم و تربیت خودم هست. خداوندگار عالم رو سپاسگذارم که هربار ظرف وجودی‌ام رو بزرگ و بزرگ و بزرگتر میکنه. برای دریافت نعمت‌های بیشتر. خداوند رو سپاسگذارم که از طریق افراد شناس و ناشناس به من نعمت فراوان داد و راحتم کرد برای راحتی‌ها.

    دوره 12 قدم و جلسات قدم 2 و 3 شاهکاره استاد.

    به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    امیر قره قاشلو گفته:
    مدت عضویت: 852 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به دوستان عزیزم

    دیروز قرآن رو باز کردم و خب هر وقت قرآن رو باز میکنم هدایت میشم به یک آیه زیبا و باز کردم کمی خوندم و یک چند تا برگه رو گرفتم و شاید مثلاً 50 صفحه رد کردم یکدفعه و همینطوری حواسم به گوشیم هم بود یکدفعه دیم نوشته ولىٰکن حس کردم همین آیه ای هست که استاد گفت ولی گفتم مگه چند بار اومده این آیه که بیاد برام و خوندم و دیدم همین آیست من این فایل رو بارها دیدم ولی کامنت نداشتم الان هم در یک مکان رؤیایی به نام بالای پشت بوم هستم و کل شهر رو میبینم و دور شهر که با کوه های سر به فلک کشیده محاصره شده رو هم میبینم.

    همون موقع که آیه رو دیدم اشک از چشمام جاری شد.

    یعنی شنیدم و دیدم و حس کردم که خدا بهم میگه:

    امیر نگران نباش

    می‌رسی

    از هیچ کس و هیچ چیز نترس

    تو فقط به من توکل کن همه چیز درست میشه

    تو فقط من رو ببین تو فقط به من بگو

    تو مبین اندر درختی یا به چاه

    تو مرا بین که منم مفتاح راه

    اتفاقات خیلی خیلی عجیبی بعد از تسلیم شدنم در برابر خدا افتاد در دو شب یک کامپیوتر و یک دوچرخه برایم آورد.

    دیدم همه دارن به من عشق میورزن

    همه به من احترام می‌زارم

    افرادی که بد رفتاری میکردم با من حالا عاشقانه به سمتم میان.

    پسری بودم که همواره در مدرسه

    در خونه

    در کوچه

    در روستا

    همیشه مسخره میشدم

    همیشه

    بارها و بارها توسط مادرم سرزنش های وحشتناک می‌دیدم هر اشتباهم بارها بر سرم کوبیده میشد و من خودم همواره خودم رو مسخره میکردم یادم میاد زنبور چشمم رو نیش زد و باد کرد و گفتم من دیگه از خونه در نمیام دیگه خودمو دوست نداشتم و این ریشه توی وجود من رفته و هست و لباسم پاره بشه انگار دیگه خودم رو دوست ندارم

    و خب الان به فضل خدا چنان بهبود پیدا کردم که به کار های ماه قبل وقتی فکر میکنم خندم میگیره و میگم این چه حرفی بود من زدم.

    یعنی کاملا میفهمم که یک مسیر درست رو دارم با قدرت میرم

    و خب همیشه خودم رو پوش میکنم که این سرعت رو بیشتر کنم 50 بار یا بیشتر فایل هدفی متفاوت رو دیدم 20 بار یا بیشتر فایل توحید 11 رو دیدم

    که واقعا انگار فایل هدفی متفاوت تشنه اش میشم و احساس نیاز پیدا میکنم بهش دوستانی که دیدن می‌دونن فایل فوق العاده ایست.

    امیدوارم دوستان سایت ببخشند دیگه کلمات نامناسبی که استفاده کردم.

    یک اتفاقی که دو هفته قبل افتاد این بود که ما نشسته بودیم ساعت 11 شب در مکانی که افراد اونجا سیگار میکشم و خب یکی از دوستان با ما بود رفتیم تا سیگارشو بکشه.

    من نشسته بودم و گوشی دستم بود اومدم از دوستم عکس بگیرم در شب چراغ قوه گوشی روشن شد و چهره دوستم افتاد و همون لحظه ناگهان دیدم 4 نفر با چاقو چماق یک متری ما هستن و خب من خدا شاهده نترسیدم یعنی نشسته بودم تکون نخوردم و خب همون لحظه فلش گوشی من روشن شد و گفتن که نه این ها اون افرادی که دنبالشون بودن نیستم (ما رو می‌گفت)

    و خب من دیگه گفتم خدایا هیچکس جز تو قادر نیست.

    و بسیار خوش شانسی های مختلف در زمینه های مختلف بسیار که میگم یعنی خیلی زیاد از وقتی کار ها رو سپردم به خدا به قول شما استاد گل

    شما هم امیدوارم من رو ببخشید برای کامنت های کم توان و نامناسبی که فرستادم.

    عاشقتونم انشالله بعد از خوندم این کامنت بهترین شام زندگیتون رو بخورید️

    خداحافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    فرشته اسلامی گفته:
    مدت عضویت: 524 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام به همه دوستان عزیزم و استاد عزیز و خانم شایسته زیبا.

    دقیقا حق با شماست استاد من خودم به شخصه هر جایی منم منم کردم اخرش متوجه شدم نتیجه کارها خراب شده اما از وقتی شما این فایل رو گذاشتید و من گوشش دادم با گوش قلبم حالا متوجه میشم که هر جا کارهام خراب میشد سرچشمه اش کجا بود من در شروع کار اصلا نام خدا رو به زبون نمیاوردم و اصلا هم ازش کمک نمیخواستم فقط برای هر کاری که تازه و برای اولین بار میخواستم انجام بدم کلی خدا رو صدا میزدم که کمکم کنه اما بعد از اینکه دستم راه میفتاد توی اون کار دیگه کلا بلدم بلدم میکردم و اصلا از خدا کمک نمیخواستم اما حالا با عمل کردن به گفته های استاد در این فایل البته تقریبا در هر کاری به محض اینکه بخوام کارم رو شروع کنم از خداوند کمک میخوام وقتی میخوام چایی دم کنم از خدا میخوام که خدایا کمکم کن یه چایی خوشرنگ و خوش طعم درست کنم وقتی میخوام غذا درست کنم ازش کمک میخوام و جالب اینجاست که من قبلنا قبل و حین انجام اشپزی مخصوصا برای مهمون کلی استرس داشتم که وای نکنه غذام خراب بشه نکنه شفته بشه نکنه نکنه نکنه و خیلی نگرانی های دیگه داشتم اما حالا نسبت به قبل خیلی خیالم راحته انگار یه نیرویی تو وجودم هست مثل یک سراشپز بالا سرم یه بهم راهنمایی میده تقریبا اصلا استرس خراب شدن غذا رو ندارم اونقدر که خیالم راحته و نتیجه هم تقریبا همیشه غذاهام خوب میشه انصافا .

    استاد درست میگن ما اگه زرنگ باشیم باید خدارو تو صدرصد زندگیم بهش اجازه بدیم که وارد بشه وارد بشه و کمکمون کنه این به نفع ماست اینجوری یه حس خیال راحتی همیشگی داریم و فقط کارمون میشه لذت بردن و لذت بردن .

    ای خدای خوب من که از رگ گردن به من نزدیکتری گوش به فرمانم و به سوی تو میشتابم کمکم کن خدایا در هر لحظه از زندگیم خدایا من هیچی بلد نیستم تو دانایی تو عالمی تو توانایی تو سمیعی تو بصیری کمکم کن به من یاد بده حتی کارهایی رو که فکر میکردم بلدم ….

    خدایا خودت تور گاید من باش این سفر رو توضیح بده برام من میخوام دستت رو بگیرم و تو راهو نشونم بدی من بهتر از تو کسیو نمیشناسم تنها تویی کمک کننده خدای من.

    ای خدای من که همیشه مواظبمی تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    مرا به راه راست هدایت کن خدایا شاخکامو تیز کن که تا خواستم یه ذره از مسیر حوشبختی و سعادت دور بشم سریع برگردم

    ای لایق و سزاوار پرستش .

    در پناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: