اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود به استاد عزیز و مریم بانو و تمام دوستان عزیزم
اهدنا اصراط المستقیم ، صراط الذین انعمت علیهم غیر المغظوب علیهم و لا اظالین
ما رمیت اذ رمیت و لاکن الله رمان
استاد سپاسگزارم فایل ها همه مثل همیشه بینظیرند ولی جنس فایل های توحیدی جنسشون فرق میکنه
یاد مثال داستان ماهی اصل ژاپنی افتادم که دنبال ماهی اصل و طبیعی دریایی بودن
استاد الان منی که دارم مینویسم من نیستم اون خدا داره هدایتم میکنه که چه بنویسم من قبلا اصلا یه سطر کامنت نمی تونم بنویسم الان به لطف الله و هدایت پروردگارم هر چه خاضع تر بشم میتونم از صبح تا شب در مورد معجزاتی که خدا داره به من نشونه میده رو بنویسم
من در مقابل خدا هیچی نیستم واقعا یه قطر از دریا نمی شم در مقابل خدا
اصلا همه چیز خدا هست ، همین انگشتانی که الان دارم تایپ میکنند که داره هدایتشون میکنه غیر از خدا کسی نیست اگه میخوام رو عقل خودم حساب کنم که هیچ یه کلمه نمی تونم بنویسم
واقعا آدم های باهوش روی دوش خدا سوار میشن و هر چه میخواهند خدا بهشون میده ، باید جز در خدا دری رو نزنیم
الف) درباره چه تجربیاتی فکر کردی خودت می دانی، به مهارت و کاربلدی خود آنقدر مغرور شدی، خود را بی نیاز از هدایت های خدا دیدی و سراغ ایده های خودت یا راهکارهای دیگران رفتی اما به طرز غیر قابل انتظاری، نتیجه خوب از آب در نیامد یا دچار خطا و اشتباه شدی؟
بعضی موقعا یادم میره که از این نیرو استفاده کنم و رو عقل خودم و دیگران حساب میکنم و همش تو در و دیوار میخورم
یادمه تو سفرهام فرمان رو دست خدا میدم و خدا من رو به بهترین مکان ها و بهترین آدم ها و بهترین زمان ها من رو هدایت میکنه و موقعی که رو ذهنم حساب میکنم به هیچ جای خوبی هدایت نمی شوم
مثال های استاد در مورد بازی فوتبال برام خیلی جالب بود من هم همینطور هستم موقعی که با حریفی ضعیف تر از من بازی میکنم و دست کم بگیرمش میبازم و موقعی که با حریفی قویتر از خودم بازی میکنم و از خدا و هدایت کمک بخواهم اون بازی رو میبرم چون رو خدا حساب باز کردم و قانون دقیق و بی نقص عمل میکنه …
خیلی خوشحالم که در جمع شما هستم و قراره که هرروز متعهدانه روی خودم کار کنم .
و بهتر و بهتر بشم .
از خداوند میخوام که منو هدایت کنه کمکم کنه
که همیشه توی این مسیر باشم .
و مهم تر ازهمه
و مهم تر از همه
در عمل از این اگاهی ها استفاده کنم نه فقط کامنت های زیبا بذارم و درعمل برم سراغ شخصیت قبلی.
خب من به واسطه ی شغلم میتونم باادمای متفاوتی ارتباط بگیرم و ببینم که چقدررر این شخصیت متواضع که همیشه حواسش به همچی هست و هرچی که پیشرفت میکنه بازم از دقتش کاسته نمیشه رو ملاقات کنم و کامللللل میبینم که نتیجه ها برمیگرده به شخصیت انسان ها .مثلا یکی از شاگردانم که بچه ی بسیار درسخون پرتلاش متعهدی هست و بسیار باهوش در این زمینه .
اوایلی که باهاش کار میکردم فکر میکردم که دیگه نمراتش قراره بسیار بالا بشه حداقل کمتر از 18نشه .
و در مقابل یک شاگرد دیگه که بازیگوش بود و اصلا علاقه به درس نداشت ،هییییچ امیدی بهش نداشتم و باخودم میگفتم این اصلا پاس نمیشه 10هم نمیگیره
ومعمولافقط دوروز به امتحان در حد چند ساعت باهاش کارمیکردم
چون چیزی بلد نبود باتمام وجود سعی میکرد همون چیزایی که بهش گفتم رو توی امتحان بنویسه .
نتیجه چی میشد؟
نتیجه میشد که پیشرفت شاگردی که اصلا علاقه به ریاضی نداشت خیلییی بیشتر ازونی بود ک صبح تاشب درس میخوند ،
یکم که بیشتر اشنا شدم با بچه ها متوجه شدم
که وقتی ازون فرد درسخون سوالاتی رو امتحان میگرفتم خیلیییی خوب راه حلو بلد بود تند تند مینوشت
و(چون این فکرو داشت که من کههه بلدم منک خوب خوندم این ک چیزی نیست این که خیلی سادست .
من باهوشم )
بی دقتی میکرد و کلیییی نمرش میومد پایین ولی شخص دوم چون این غرورو نداشت
و فکر نمیکرد ک باهوشه بخواد تند تند بنویسه و مغرور بشه …
نمره هاش بسیار بهتر میشد ..
و من یه درس بزرگ یاد گرفتم که اغا بچه هایی که باهوش ترن و تو ریاضی قوی ترن اونا بیشتر در معرض خطرن تا بچه های ضعیف
فقط و فقط به خاطر ی عامل اونم غرور و فکر اینکه من دیگه استاد شدم (بقول استاد گردن منو تبرم نمیتونه بزنه )
این نه تنها در دانش اموزان ک سن کم تری دارند دیده میشه
بلکه حتی استادان بسیاررر بزرگی که خودم در زمینه درسی داشتم
مباحث سنگین که از سطح درسی ما بالاتر بود رو انچنان خوب و بادقت حل میکردن و مشکل ترین سوالات رو به زیبایی توضیح میدادن که واقعا کسی مثلشون نبود توی این حوزه
ولی تا میومدن چن تا سوال اسون که از کتاب درسی اومده رو حل کنن
(یادمه قبلش میگفتن خب این سوالام که خیلی اسونن ولی مجبوریم که همه سوالات رو حل کنیم براتون و بعد میگفتن که ممکنه واستون حوصله سربر باشه چون خیلییی سطحشون پایینه
جالبه چون این اتفاق همین چند روز اخیر افتاد یادمه که این استاد که همین حرفارو میزد .
7تا سوال حل کرد (ازهمون سوالایی که خیلیی اسون بودن و دقیقا 5تاشو اشتباه حل کرد )
چرا؟؟؟؟
چون به نظرش این میومد ک بابا اینا ک چیزی نیستن
حالا واقعا هم خیلی اسون بودن
ولی فکر میکنید اشتباهاتش چی بود؟؟؟
اشتباهات خیلیییی ریز
که مثلا یه علامت منفی رو جا گذاشته بود
یا یه عددیو اشتباه خونده بود
تاکید میکنم این استاد واقعا تو کار خودش بهترینه اما همینک براش اسون اومد و دقتشو کم کرد
این اتفاق افتاد …
منظورم این نیست که کارارو اونقدر سخت بگیریم که اصلا قبل از انجام نریم سراغش و برا ذهنمون زجر اور بشه نه
ولی این موضوع غرورع که همه چیو خراب میکنه و انسان رو در دوقدمی رسیدن به اهداف متوقف میکنه و حتی باعث سقوطش میشه
اونجایی که فکر میکنیم دیگه بلدیم
این دیگع چیزی نیست بابا
اوووووه من ی سوالای پیچیده ی رو حل کردم که این دیگه واسه من اب خوردنه
من بلدم
خودم بلدم
خودم انجامش میدم .
راستش استاد میدونید دارم به یه موضو ع دیگه هم فکر میکنم
این تیکه ی قبل که نوشتم برای 5دقیقه اول صحبتاتون
بود الان که دقیقه 8ام هستم
یچیز دیگه فهمیدم که یه ترمز وحشتناکی رو برای من برمیداره
اونم این هست که… (نمیدونم چه قدر به این فایل ربط داره ولی میخوام بنویسمش که هم به خودم کمک کنه هم به دیگرانی که این ترمز رو دارن)
اونم این هست که ..ذهن من میگه ثروتمند شدن و داشتن نعمت های بیشتر و رفاه بیشتر یا پیشرفت های زیاد در زمینه شغلی مالی سلامتی
یا هرچیز دیگه
تورو از خدا دور میکنه چون دیگه مثل روزای اولت شکرگزار ذره ذره نعمتات نیستی .
شکرگزار ذره ذره پیشرفتت نیستی و مغرور میشی…
من الان فهمیدم که شخصیت انسان مهمه نه اون نعمت ها
یعنی میدونین اگر افرادرشد میکنن رشد میکنن بعد از یجا دیگ یادشون میره نتایج از خدا بوده و مغرور میشن مثل قارون و سقوط میکنن
دلیلش اون نعمت های زیاد نیست
دلیلش شخصیت ضعیف و مغروره
و اونی که تقوا داره
و متواضع باشه در برابر خدا ویادش نره که این نتایج از طرف اون بوده
هرررررگز سقوط نمیکنه چه بسا نعمتاش بیشتر و بیشتر میشه
مثل سلیمان مثل امام حسن که ثروتمند ترین مرد عرب در زمان خودش بوده
سه بار نصف ثروتش. رو میبخشع و دوباره میاد تو زندگیش
اگه نعمت و ثروت وخوشبختی چیز بدیه که باعث غرور میشه
چرا یک سری ادما هرروز دارن بیشتر پیشرفت میکنن؟؟؟؟
پس میفهمیم که باید شخصیته درست بشه
این جهان یک سیستمه
وقتی تو طبق سیستم پیش بری نعمت ها میاد بی نهایتم میاد
طبق سیستم ینی سپاسگزاری همیشگی
یعنی کردیت همه چی رو به خداوند دادن
یعنی مکتب
مارمیت اذ رمیت لکن الله رمی
یادمه در قدم اول دوازده قدم گفتید اگر با یک قانونی شما تونستید بیماریتون رو درمان کنید
باهمون قانون هم میتونید همییییششششه سلامت باشید
اگر با قانون تونستید درامدتون رو دوبرابر کنید میتونید باهمون قانون در امدتون رو هزارررر برابر کنید
سیستم پاسخ میده و براش محدودیتی نداره
الان پرده ها از جلوی چشمم داره میره کنار
الان میفهمم که چرا یکسری ها بعد پیشرفت سقوط کردن
چون مثل اولای کارشون
افتاده و متواضع و نیازمند به خدا نبودن
پس خدا داشته درمورد این صحبت میکرده تو قران
که حواسمون به این قضیه باشه و بریم بالاتر و بالاتر
نع اینکه میخاسته بگه ثروت باعث غرور ناسپاسی میشه و دنبالش نرید
یا سلامتی و حال خوب بده
اون قارونو مثال زده که بگه یادتون باشه
اینا از علم خودتون نبوده
و ازون طرف سلیمان رو هم مثال زده که چطورررر جهان مسخرش شده وقتی که همواره سعی کرده سپاسگزار باشه .
اگر ما در هرلحظه نیازمند اون باشیم
نیازمند هدایتش باشیم
یادمون نره نتایج از کجا اومده
این دریا بی نهایته
تموم نمیشه
فقط بالاتر و بالاتر
فقططططط باید همیییشششه احساس نیاز داشته باشیم
بهش تا نیفتیم پایین
در غرق در نعمت و ثروت و سپاسگزاری و شادی و سلامتی و خداوند باشیم
همشششش باهم ن فقط یکیش
مثل شما استاد .
خداهمش همینو گفته
توی قران گفته ایییینهمه نعمت بهتون دادیم شما فقط سپاسگزار باشید (خدارو یاد کنید )
خدا براتون کافیه
که برید بالاتر و صددرصد انسان های کمی هستند که میتونن اینطوری باشن و همین انسان های کم هستن که همیشه بالان
مثل ایلان ماسک ها
مثل بزوس ها
مثل بیل گیتس ها
مثل استیو جابزها و……
قانون اینه اقا
در هررررر لحظه یادت نره کردیت همه چی میرسه به الله
یادت نره که تو هیچی نیستی در مقابلش
تو به هر خیری ک ازش برسه فقیری
اونو کنارت داشته باش
و پادشاهی کن اون راضیت میکنه
اون راضیت میکنه نیاز به کس دیگه نیست
موضوع بعدی موضوع ایمان به هدایت خداونده .قبلا هیچ تعریفی ازش نداشتم و فکر میکردم هدایت سالی یبار اونم توی موضوعات اساسی زندگی مثل تغییر شغل و ازدواج و خلاصه مسائل بزرگ میادبرات
چند روز بعد دوباره با یکی دیگه دست به یقه میشه میخواسته اون رو هم بزنه ..
که یادمه فکنم توی همون ایه اون فرد به موسی میگه تو میخوای منم بکشی در حالی که همین دیروز (یا چند روز پیش)یکی دیگه رو کشتی …
ببین داستان اینطوری بوده ها ولی موسی میشه پیامبر
بیشترین معجزات خداوند برای موسی بوده .
بقول شما موسی کم کسی نبوده ،
اون از داستان بچگیش ک خدامادرشو هدایت میکنه تو نازو نعمت بزرگ میشه
و اونم از پیامبریش …
(بیا ..موسی توی همون کاخی بوده که فرعون زندگی میکرده پس اونم میتونسته مثل فرعون مشرک بشه اما نشده و خداهدایتش کرده…پس هرکس ک بخواد هدایت میشه و ایا ثروت باعث شد موسی
طغیانگر بشه؟؟؟؟نههه چون مهم اصل انسانه ..
ثروت یک وسیله هست که تو خود واقعیت رو زندگی کنی .ثروت افراد بخشنده رو بخشنده تر میکنه ..
افراد خسیس رو خسیس تر .
افراد باایمان رو مومن تر ..
افراد کافر رو کافر تر .
ثروت بسیارررر مقدسه )
ولی چند روزیه که از خدا خواستم بهم بفهمونه هدایت رو
ازش خواستم این هدایت رو بیشتر لمس کنم
و توی همین چند روز بی نهاییییت معجزه دیدم از هدایت هاش
مثل دیشب که به هدایتش گوش دادم با وجود نجواهای زیاد و چه درایی که برام باز نشد ..
چه سد هایی که تو ذهنم نشکست
که فقطططط تنها راه اینک اون باورای خوب در ذهنم منطقی بشه
همون راهی بود ک خدا منو بهش هدایت کرد و چقدرم نسبت بهش اول مقاومت داشتم اما بعدش کلی اشک ریختم و ازش سپاسگزاری کردم
ای کاش همیشششه به خودمون بگیم که ما هیچی نیستیم
که اون همه کارست
چقدررر به خاطر همین توهم که فکر کردیم خودموم همه کاره ایم و همه چیو بلدیم با هدایت لجبازی کردیم
اون گفته ی مسیر دیگه برو اما ما گفتیم نه من خودم میدونم این راه درسته
اگه خودمون رو نیازمند بدونیم به خدا
هرگز لجبازی نمیکنیم تسلیم اون میشیم
و اون مارو میبره
موضوعی که در دقیقه 22گفتید:
به همون نسبتی که درمقابل خداوند خاشع و متواضع هستیم به همون نسبت در مقابل غیر خدا اعتماد به نفس داریم.
خیلیامون فکر میکنیم که اگر اقرار کنیم به ناتوانی در مقابل خداوند باعث میشه که اعتماد به نفسمون بیاد پایین وقتی بگیم من هیچی نیستم در مقابل خدا
ولی اتفاقا شما در دوره عزت نفس گفتید اعتماد به نفس یعنی اعتماد به یک نیروی برتر
که داره همه چیو برای من انجام میده همیشه کنارمه و هرگز منو تنها نمیذاره .
هرچقدرررر من چشمم به دست خدا باشه
نیازمند خدا باشم ،کنده میشم از بنده های خدا .
بی نیاز میشم از بنده های خدا .
چون نیروی برتر اونه
دیگه نمیترسم از کسی چون اون همه کارست .
ووقتی که مسئولیت هدایتم رو بر عهده او بدونم
بر دوش خدا سوارم کسی که ایمان به خدا داره سرش بالاست .
محکم حرفشو میزنه نفسش سطحی نیست
نفسش عمیقه ،
شاده
شادی رو در چهرش میتونی ببینی خدارو در چهرش میتونی ببیینی
مگه این همون نشانه های عزت نفس نیست
که سرت بالاست و محکم راه میری .
کی میتونی تو چشمای ادما نگاه کنی و باهاشون ارتباط درست برقرار کنی. وقتی عزت نفس داری .
کی عزت نفس داره کسی که میدونه فرمانروای جهان باهاشه و حمایتش میکنه و همه جوابا دست اونه
همه چی ذهنیه بعضیا فکر میکننوقتی همش بگن نمیدونم نمیدونم به ذهنشون ناتوانی القا میکنن اما ما باید تعریف این نمیدونم رو در ذهنمون عوض کنیم
این رو بدونیم که اغا هررررررر چقدر بگیم نمیدونم نمیدونم
درس بعدی اینه که ما به واسطه تجربه های قبلی از حل مسائل قبلی میایم درمواجهه با مسائل مشابه هم بدون توجه به هدایت میخوایم همون راه حل رو براش پیاده کنیم .بعد کلییی اذیت میشیم ی دور قمری میزنیم تازه بعد به ناتوانی میرسیم .
بجای اینکه همون اول از خدا هدایت بخوایم مسیررو براخودمون سخت میکنیم .
تازه میفهمم که چرا یکسری از خواسته هام انجام نمیشه .
بخاطر اینه که قبلا یک سری ادم ها توی اون موضوع خاص بهم کمک کردن
برای همین دوباره هم من فکر میکنم فقط ازطریق اونا میشه
این ینی شرک
خدا هم میگه اگه فکر میکنی اون ادم تورو به اونجا برده
پس برو باهمون …
تموم شد ورفت ..
خدایا من از همه قطع امید کردم و امیدم به توعه
تنها ازتو میخوام که منو به خواستم
به زیباترین شکل و لذت بخش ترین حالت هدایت کنی
خیلی سخته که پیش فرضای ذهنمونو بذاریم کنار و شرک نورزیم اما
همیشه هروقت که از بقیه قطع امید کردم و ب اون امید بستم به بهترین شکل کارارو انجام داده .
خدایا کمکم کن
کمکم کن که امیدم فقططط به تو باشه
خدایا منو ناامید کن از بقیه …
بذار بفهمم همون اول بیام سراغ خودت
نه اینک گیر کنم
بعد یاد تو بیفتم
خدایا من ی زندگی لذت بخش و نرم و روان میخوام تو کمکم کن ..
خیلی دوست دارم این اگاهی هارو زودتر عمل کنم و از نتایجش لذت ببرم
اخه هررررربار که یچیز جدید از شما یاد میگیرم و در زندگیم به کار میبندم کلییییی تغییرات عجیب و غریب در زندگیم رخ میده .
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی، خانم شایسته وبقیه دست اندر کاران سایت امید در پناه حق شاد و سلامت باشید.
استاد محترم و دوستان اعضای سایت این فایل توحید عملی قسمت 11 چقدر با زندگی ام و تجارب زندگی ام مطابقت داره.
اول: من جاوید بختیار در خیلی از موارد زندگی ام سعی کردم وقتی در یک کار فنی شدم فکر نکنم من بدون توجه و دقت بتوانم آنرا طور درست در وقت کوتا انجام بدهم به عنوان مثال در کار های اداری دفتر خیلی سعی میکنم به بهانه ماهر بودنم اون دقت لازم را از دست بدهم ، سال گذشته وقتی از وظیفه منفصل شده بودم در شرکت ادویه فروشی در همه کار ها سعی میکردم که دقت کار را در رابطه به شمارش اجناس، جابجایی و بقیه فراموش نکنم، این فایل را وقتی گوش کردم دیگر مطمئین شدم که در آینده این دقت را بیشتر و بیشتر کنم.
موضوع دوم: من به لطف الله متعال یک خانه به مبلغ 450000 افغانی معادل 6500 دالر آمریکایی سه هفته پیش خریدم که خداوند را بابت اش خیلی ممنونم من برای خرید خانه به دوستان و توانایی خودم متکی بودم اگرچه در ظاهر گاهی طلب کمک از خداوند میکردم ولی درعمل و در عمق ذهنم به این هدایت الهی عمل نمیکردم تا اینکه تقریبا در پیدا کردن خانه مناسب و نظر به پول ام نا امید شدم، یکی از دوستانم زنگ زد برایم گفت برو نزد شریک دکان ام با برو یک خانه یی را که طور اجاره برای یک سال میده بیگیریش، رفتم اونجا دیدم دکان اون فرد بسته اس، من هم زنگی نزدم با خود گفتم میرم تا یک جایی تا بر میگردم احتمالا دکان باز شود تا بریم سرخانه یی اجاره یی در برگشت یگ راهنمایی معاملات را دیدم، جالب این جا بود که با خود گفتم وقتی دکان بسته است یعنی خداوند به من یک هدایتی میکند وقتی راهنمایی معاملات را دیدم قلب ام برم گفت برو به راهنمایی من ام به الهام خداوند گوش کردم و رفتم دیدم داخل راهنمایی دوتن از رفقا هم است، گفتم من مقدار پولی دارم از خرید خانه مناسب با پول ام تقریبا منصرف شدن چون جایی مناسب و قیمت مناسب گیرم نیامده میخام خانه یی را اجاره کنم دوستانم و اون رهنمایی معاملات گفت ما اتفاقا نظر به پول شما خانه های مناسب داریم فردا بریم ببینیم،
فردای اون روز رفتیم سه تا خانه دیدیم من یکی اون را انتخاب کردم، پدرم و کاکایم که همیشه در قسمت خرید خانه خیلی کنجکاو بود وقتی نشان شان دادم اونا طور باور نکردنی پذیرفت به این طور به لطف الله مهربان خانه را خریدم 60 درصد پول شو دادم بقیه اش در اول سال 1404 میدم.
پول شو دارم و بعد از خرید خانه مبلغ 200000 اف6معادل 3000 دالر هم دارم.
هدف ام این است من برای خرید خانه یک دور مکمل نه بلکه چند دور را زدم بعدا وقتی نا امید شدن سراغ خداوند رفتم،
راستی من شجاعت به خرج دادم در شروع سال در برج دوم با یک عالم اهل و عیال مانند فرزندان حضرت یعقوب از دهات به شهر غزنی آمدیم
استاد عزیز من سه سال است تقریبا روزانه از 1 الی 6 ساعت مصروف گوش کردن به فایل های رایگان تان هستم.
هم اینک صاحب یک خانه سه اتاقه با دوحمام و آشپزخانه با حویلی 300 متری، یک نمره زمین 280 متری که سال گذشته با قیمت 250000 افغانی خریدم، پول نقد، طلا های خانمم ، موترسایکل همه و همه را خدای متعال از درگاه اش برایم ارزانی کرده.
من گاه گاهی نا سپاس میشوم اما وقتی خودم را با گذشته ام مقایسه میکنم خیلی از لحاظ آرامش و مدیریت پول و ثروت پیشرفت کردم .
استاد گرامی از خدای وهاب بخاطر آشنایی ام با سایت شما و تمام مواهب الهی میلیون ها بار سپاسگذارم.
این فایل رو چندباری گوشش کردم و اینقد چشمانم پر اشک شد و چقد احساس نزدیکی با خداوند کردم
استادعزیزم ازتون سپاس گذارم که اینقد حرفاتون آرامش بخشه قلب منه و اینقد در وجودمان تاثیر گذاره تک به تک حرفاتون یه درسه بزرگه الهی شکرت الهی شکرت که خداوند منو توی این مسیر گذاشت تا تغییر کنم
اگر بخوام الهامات خداوند دریافت کنم باید دوتا باور رو در خودم درست کنم
1باورکنم که خداوند هدایتم میکند و لیاقت هم صحبتی باخداوند رو دارم
2باور کنم هیچی نمیدونم و اون باید منو هدایتم کنه
ایاک نعبد و ایاک نستعین
این آیه رو که استاد گفتن به قدری آرامش گرفتم و در اعماق وجود من رسوخ کرد و چشمانم پر اشک شد
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می جویم
خدای من چقد تو بزرگی چقدتو عظیمی
یعنی هیچکسی مثل تو نیس هیچکس مثل تو قدرتمند نیس ازهمه چیز آگاهی نداره راهکار هارو نمیدونه و فقط تویی تویی که میدونی چقد باورهای محدود مارو از تو دور کرده بود
ما همیشه به خاطر ترس هامون نتونستیم از تو یاری بخوایم و فکر میکردیم چقد تو دوری از ما
اما خداوند میگه من از رگ گردن به بنده ام نزدیک ترم خدا درون قلب مایه اون درون وجود مایه اون یک انرژی قدرتمنده که همه جا هست
خدایا من واقعا هیچی نمیدونم تو کمکم کن
من نمیدونم با چه کسانی دوست بشم تو منو هدایتم کن
من نمیدونم چجوری خودمو آروم کنم تو منو هدایت کن
من نمیدونم چجوری رابطمو با همسر و اطرافیانم بهبود ببخشم تو منو هدایت کن
خدایا هدایتم کن تغییر کنم
خدایا کمکم کن مرا به راه راست هدایت کن
خدایا کمکم کن بتونم نجواهای ذهمنو کنترل کنم بتونم کنترل ذهن کنم
من لیاقت هم صحبتی باتورو دارم تو بنده ات رو دوست داری کمکش میکنی
اون موقعی تو شکم مادرم بودم حواست بهم بود شرایط برام امن کردی تا من رشد کنم بهم چیزای احتیاج داشتم دادی مگه میشه الان که توی این کره خاکی هستم منو ول کنی من باور نمیکنم خدای من خیلی بزرگه خدای من بخشنده اس عاشق بنده اشه توی ساده ترین چیزها به بنده اش کمک میکنه
اون موقعی که میخاستم بچه داربشم به شوهرم میگفتم ما تا دکتر نریم تا پیگیر نباشیم دنبال این دکترانباشیم بچه دار نمیشم من خودمو کر کرده بودم و فقط دنبال دکتر بودم که بچه داربشم و نمیذاشتم خدا راه های دیگشو به من نشون بده دست خدارو بسته بودم که بهم بگه هدایتم کنه
چندسال گذشت به نتیجه نرسیدم بیشتر ناامید شدم و به عجز رسیدم متواضع شدم در برابر پروردگارم گفتم خدایا خودت خودت کمکم کنه چیکار کنم من نمیدونم دیگه واقعا من دوست دارم بچه داشته باشم از این نعمت استفاده کنم
از مادرشدن از فرزند دارشدن لذت ببرم خودت بهم بده خودت راهو نشون بده
تااینکه با قانون آشنا شدم خداوند گفت تو لازم نیس انقد خودتو اذیت کنی اینقد نگران باشی تو فقط آروم باش تو فقط توکل کن تو فقط شرک نورز تو احساستو کنترل کن به روش طبیعی بچه دار میشی
گفتم چشم رفتم مهد کودک مشغول کار شدن
خود کار کردن در مهد کودکم هدایت خداوند بود من اول که رفتم مدیر مهد گفت ما فقط پرستار میخایم مربی هامونو داریم گفتم باشه پس هیچی بعد دوهفته دوباره بهم زنگ زد گفت بیا صحبت کنیم اول به عنوان پرستار کار کردم بعد منو مربی کرد و برای منی که نه سابقه داشتم نه مدرک خاصی مربی شده بودم غیرقابل باور بود تازه حقوقم میگرفتم
درصورتی که باشرایط من جایی دیگه فقط باید کار میکردم بدون حقوق گفتم خدایا قربونت بشم چجوری هدایتم کردی
عاشقانه بچه هارو دوست داشتم مثل بچه ی خودم بغلشون میکردم احساس خوب دریافت میکردم و اینجوری شد که اینقد بابچه ها شاد بودن و بهشون با عشق خدمت میکردم طولی نکشید نزدیک 5ماه بعد من به طور طبیعی حامله شدم ک خیلی ها باورشون نمیشد
حتی مامانم میگفت من باورم نمیشد به این راحتی حامله میشی اما خودم میدونستم براحتی حامله میشم وقتی کارهابه راحتی پیش بره کار خداست کار اون الله بزرگه قربونش برم بدون هیچ سختی منو مادر کرد که مدیر مهدمون گفت عصمت به خاطر روحیه خوبش و عشقی که به بچه ها میداد خداوند اونو به خواسته اش رسوند خدایاشکرت خدایاشکرت
همون موقعی که احساس عجز کردم خداوند مرا براحتی هدایت کرد
خدایاشکرت توانستم امروزم کمی برای خودم ارزش قائل باشم و روی خودم کار کنم و فایل گوش کنم و کامنتی بذارم راجع به تجربه ی خودم الهی شکرت
تازگی ها دوست دارم دوست خوبی جذبم بشه که هم شاد پرانرژی باشه هم کودکی داشته باشه با فرزندم همبازی باشه و لذت ببرند همش میگه خدا یا من نمیدونم تو میدونی تو منو به سمت انسان خوب هدایتم کن به قول استاد من روی خودم کار کنم بقیا اتو ماتیک وار به سمتم هدایت میشن
خدارشکر امروز برف قشنگی باریده بود چقد خوشحال شدم چقد خدارشکر کردم چ احساس خوبی داشتم خدایا ازت ممنونم این نعمت زیباتو برای ما فرستادی عاشقتم
خدایا خودت هدایتم کنم که ردپای شایستهای در رابطه با محتوای این فایل زیبا و دوست داشتنی بذارم
الله اکبر! استاد شما از لباتون گوهر میباره!!!
هر تیکش برای من درس داشت و من و به فکر وا میداشت!!
من این فایل رو برای دومین بار و با فاصله ی زمانی بسیار طولانی تماشا کردم!!
استاد درست میگفتید که هر بار که فایل ها رو گوش میدید چیزایی رو میشنوید که قسم میخوردید که هیچ وقت تا به حال حتی یکبار هم نشنیدیش و اصلا تو این فایل همچین مطالبی وحود نداشت!
چقدر این فایل تجربه هایی در زندگی خودم و افرادی که باهاشون برخورد دارم رو به خاطر آورد!!
اول از مال خودم شروع میکنم!!
این جمعه ای سر کلاس بودم و باید به استادِ طراحی سایتمون یک پروژه تحویل میدادیم و منم تا یه جای خیلی خوبی پیش برده بودمش و یجاهاییش ایراد داشت و مدام فکر میکردم و از خدا راه حل میخواستم ( اما هنوز چون تو دریافت الهامات خیلی ضعیفم مدام بگیر و نگیر داره) و خلاصه دنبال یه دستوری! تگی! چیزی بودم که بتونم تو css سایتم اضافش کنم!
استادمون ازم خواست که بیاد و مشکلم و ببینه و اما من بهش گفتم ( نه میخوام خودم روش کارکنم و ببینم میتونم مشکلم و پیدا کنم و حل کنم یا نه!)
اما در آخر چون ایمانم به خدا ضعیف بود با کلی تلاش و امتحان کردن اون کد و این یکی کد و اینا به حواب نرسیدم و گذاشتم استاد یه دور کدام و چک کنه!
اما اتفاقی که افتاد این بود که استادم نتونست مشکل و حل کنه! و من قبل این اتفاق خب توقع داشتم چون استاده حتما حتما ( مثل تجربه های قبلیم) بتونه خیلی راحت مشکل و پیدا کنه و یه راه حل عالی رو جایگزینش کنه!
اما هیچ چیز اونطور که میخواستم پیش نرفت
و پروژه من ناقص موند!!
تا همین امشب!
تا این که این فایل و دیدم!
که استاد گفت: اگر فکر میکنی استادت، چتجیبیتی، و هرکس دیگه ای میتونه کمکت کنه! خدا هم میگه پس برو و از همونا کمک بگیر و دنبال راه حل باش!!
همونجا گفتم خدایا خودت من و هر لحظه به راه راست،به راه کسانی که به اونها نعمت دادی هدایت کن، من بدون هدایت تو، بدون شکرگزاری کردن برای نعمت هایی که تو تو زندگیم دادی و به رایگان بخشیدی، بدون نام تو تو زندگیم هیچم!! هیچچچچچچچ!
همونجا گفتم من فردا وقتی از خواب پاشدم یسر به اون کدام میزنم و ازت میخوام که هدایتم کنی که دستور مناسب و پیدا کنم و تو برام مشکل و حل کنی!
خدایا من میخوام رو شونه های تو بشینم و بتونم از مسیر زندگیم لذت ببرم، من میخوام از زندگی کردنم لذت ببرم در کنار تو، با اسم تو، با ایمان و توحید به تو!!
واقعا خدا تو هر لحظه هدایت میکنه، همه جیز رو، این کیهان رو !!
استاد من این فایل و داشتم به همراه خواهرم گوش میدادم
اونجایی که گفتید که دوست دارید با پای برهنه تو مسیر سنگلاخ و سر بالایی و توی سرمای سوزان یه گاری قدیمی و زنگ زده رو بکشید بالا یا توی یه دشت با یه کتونی خوب یه مسیر سر پایینی رو قدم زنان راه بری و سوت بزنی و از زندگیت لذت ببری؛ همونجا یاد یه خوابی افتادم که تو تابستون دیده بودمش و از شروع کار کردن روی خودم بصورت تمرکزی حدود 4 ماه تقریبا گذشته بود!
خلاصه این تیکه از حرفتون و که شنیدم فایل و استپ زدم و به خواهرم گفتم: ( من یبار خواب دیدم که یه گاری زنگ زده به چه بزرگی که روش با یه ارتفاع زیادی لباسای کهنه وجود داشت دیدم و یه حسی بهم گفت که تو باید این گاری رو تا جلو در خونتون بکشی! و من هعی تو ذهمم میگفتم بابا این خیلی سنگینه من اصلا زورم بهش نمیرسه که! خلاصه با کلنجار ذهنیم میرم و گاری رو میگیرم که بکشم میبینم که چقدر سبکه!!! و شروع میکنم به راه رفتن و به یه جایی از مسیر میرسم میبینم که دیگه اون گاری باهام نیست! و من از خواب پا میشم و اومدم تو وسایت که هدایتیم و بزنم و دنبال مفهموم این خواب بودم و هدایت میشم به یه فایل سفر به دور آمریکا که استاد از فضای یک استیت پارک اگر اشتباه نکنم فیلم گرفته بودند و یه آفتاب زیبایی روی یه مسیری افتاده بود و تا من این مسیر دیدم مثل یه جرقه یه حسی بهم گفت که تو یه عالمه باور محدود کننده داری اما چون ریششون قوی نیست میتونی با یکم تمرکز کردن و کارکردن اون باورهای مناسب رو با باور های محدود کننده جایگزین کنی
شاید به ظاهر وقتی من فایل هدایتی و دیدم با خودم گفتن وا آخه سفر به دور آمریکا چه درسی میتونه برای من داشته باشه؟؟؟ اما من از چند لحظه بعدم خبر نداشتم که با دیدن یه مسیر توی فایل بخواد بهم همچین چیزی الهام بشه!!!
واقعا خدا کارش هدایت کردنه!
یه تجربه ی دیگه که استاد در رابطه با کمک گرفتن از چتجیبیتی صحبت کردن
سر کلاس طراحی سایت بودیم و استادمون یه چندباری گفت که اگر جایی گیر کردید ایراد نداره که از چتجیبیتی استفاده کنید و اینا!
( که من ذهنم مقاومت داشت نسب به چتجیبیتی)
خلاصه یکی از بچه ها یه چند روزی سر هر پروژه ای که استاد بهش میداد به مشکل بر میخورد و هر بار که استاد کداش و نگاه میکرد ازش میپرسید که فلانی تو از چت جیبیتی استفاده کردی؟
اونم میگفت آره
بعد استاد میگفت که این کدا و تگایی که برای تو چیده و بهت داده ما اینجا به کارمون نمیاد و باعث میشه که این تگ ها بعدا دردسر ساز بشه برات!!
استاد چقدر درست گفتید شاید اولاش یکم بهمون کمک کنن (هر عاملی به غیر از خدا) اما از یه جا به بعد کمکت نمیکنن، یعنی اصلا هر کار کنی نمیشه!!!
به قول خودتون، خدا میگه عه ازون کمک گرفتی؟! پس بقیشم برو ازون بپرس!!!
فایل که تموم شد خواهرم دنبال چسب ماتیکی بود! و طبق همیشه که به مغزمون و حافظمون اعتماد میکنیم اومد و شروع کرد به گشتن کمدا و کشوها!
یدفعه من بهش گفتم بزار خدا کمکت کنه! شکو گفت اتفاقا داشتم به همین فکر میکردم!!
شکوفه تسلیم شد و رفت سراغ کاغذ فابریانوش تا بُرِشِش بده!!
همونجا من تو دلم تحسینش کردم که به خودش زمان داد تا بتونه الهام خداوند رو دریافت کنه!
یدفعه دستش و رسوند به بالای کمد و یکم وسایلارو جابه جا کرد و چسب و پیدا کرد!!
همونجا تحسینش کردم و شکو با ذوق گفت فقط به حرف خدا اعتماد کردم! و اون معجزه رو رغم زد!!
خدا هر لحظه در حال هدایت کردن ماست
هر وقت آگاهی های بیشتری رو فرا میگیرم خدا هر لحظه در حال امتحان کردن ما و سنجیدن ما نسبت به عمل به همون آگاهی هاست!!
خدایا شکرت که بازم فرصت زندگی کردن در این دنیای پر از نعمتت رو به من بخشیدی!
ازت یک دنیا سپاسگزارم نازنیم
استاد نازنینم بسیار بسیار سپاسگزارم که فایلی با این کیفیت و با این آگاهی های ناب رو ساختید
عجب کامنت زیبایی نوشتید بهاره جان پر از اگاهی برای من بود
امروز روی نشانه امروز من زدم و بعد از گوش کردن چندتا فایل و دریافت اگاهی هاشون هدایت شدم به فایل توحید عملی قسمت 11
این فایل رو چند ماه پیش گوش کردم و هنوز هم فایل رو گوش ندادم که هدایت شدم به کامنت شما
و چقدر از خوندنش لذت بردم و دوس داشتم براتون بنویسم و بعد فایل رو گوش بدم
چقدر تحسین میکنم از اینکه آگاهی سریال سفر به دور آمریکا رو اینقدر قشنگ درک کردی
چقدر تعریف اون خواب به من کمک کرد که منم درک کنم از باورهای محدود کننده ام نترسم فقط از دور ترسناک و غیر قابل حل به نظر میاد ولی وقتی پای خدا و ایمان ما به خدا در میون باشه باورهای ما مثل اون گاری راحت قابل حمل میشن
یک مثالی تو ذهنم اومد که قبلا نمیدونم از کجا شنیدمش ولی الان جلوی چشمم اومد
درباره بحث باورها ما هرچی بزرگتر میشم مقاومتون در برابر همه چیز بیشتر میشه باورهامون به خداوند و به توانایی های خودمون کم میشه
اما بچه های کوچیک این مقاومت رو ندارن
مثلا اگه به یه آدم بزرگسال بگی برو دیوار رو فشار بده میتونی جابجاش کنی مطمنن اولش بدون هیچ مکثی میگه دیونه شدی معلومه که نمیشه
ولی به یک بچه کوچیک بگی بلند میشه میرع با تمام زورش به دیوار فشار بیاره که امتحان کنه ببینه میشه یا نه بعد نتیجه گیری میکنه
باید مقاومت ذهن رو در برابر خداوند پایین بیاریم و محتاج باشیم از هر خیری که به خدا میرسه
درست مثل شما و خواهر عزیزتون که اجازه دادید مقاومتون بیاد پایین تسلیم شدید و بعد خدا هدایت کرد
و این تیکه که گفتید هر وقت آگاهی های بیشتری رو فرا میگیرم خدا هر لحظه در حال امتحان کردن ما و سنجدین ما نسبت به عمل به همون آگاهی هاست
سپاس گذارم ازت بهاره خوشگل من
هنوز فایل رو گوش ندادم ولی مطمنم
منم قراره یه عالمه آگاهی رو برای بار اول بشنوم و هدایت بشم به مسیر درست تر
برای من خیلی خیلی این مسئله پیش اومده که در سختی ها و مشکلات به شدت به خداوند توکل کردم و از خداوند راهنمایی و چاره خواستم ، اما به محض اینکه اون مشکل و اون شرایط تموم شده، و من خیالم راحت شده ، فکر کردم که خودم به تنهایی تونستم مشکلمو حل کنم ، و ایده ها و فکر خودم بوده که باعث شده مشکلم حل بشه ، تار دوباره مشکلی برام پیش بیاد تا دوباره به یاد خداوند مهربان بیوفتم.
بعد از مدتی شروع کردم به مشاهده خودم و رفتارم ، دقیقا همینو متوجه شدم که من فقط زمانایی که به مشکل میخورم به یاد خداوند میوفتم ، و توی بقیه موقعیت ها که همه شرایط خوبه اصلا به یاد خداوند نیستم ، در این مورد یکم احساس بدی پیدا کردم ، در واقع احساس خجالت کردم و به خودم گفتم تو چطور آدمی هستی که موقع خوبی ها و خوشی ها به یاد خداوند نیستی اما تا یه مشکلی برات پیش میاد سریع به یاد خدا میوفتی ، خیلی از این بابت احساس شرمندگی میکردم در حدی که از سریای بعد حتی در زمان بروز مشکل هم روم نمیشد از خداوند مهربان کمکی بخوام ، احساس میکردم من بنده خوبی برای خداوند نبودم که حالا بخوام از اون درخواستی داشته باشم چه برسه که درخواستم اجابت هم بشه ، بخاطر همین یکم هم از لحاظ احساس خودارزشمندی دچار مشکل شدم هم خودم رو لایق رحمت پروردگار نمیدونستم.
تا اینکه با شما استاد خوبم آشنا شدم ، و با استفاده از فایل های عالی که آماده کرده بودید، کم کم احساسات بد و احساس گناه و عذاب وجدان در من از بین رفت و تونستم خداوند رو خیلی بهتر بشناسم ، ازش هدایت بخوام و اون هم واقعا اگر من یک قدم به سمتش رفتم اون ده قدم به سمت من اومد ، نشانه های رحمتش رو هر لحظه در زندگیم احساس میکنیم ، آرامش قلبی که دارم ، رابطه زیبا و توحیدی که دارم و هر لحظه بخاطرش خداوند مهربونو شکر میکنم ، زندگیم خداروشکر رو به رشد و بهتر شدن و توحیدی تر شدنه ، خداروشکر هر روز همه چیز بهتر و بهتر میشه.
از این که عضوی از خانواده بزرگ عباس منش هستم خوشحالم و خداوند مهربان رو شکر میکنم ، خداوند مهربان رو بخاطر تمام خوبی ها و زیبایی ها شکر میکنم و با دل و جون میدونم که تمام خوبی ها و موفقیت هایی که کسب کردم نتیجه نزدیکی و هدایت گرفتن از خداوند مهربان بوده ، و هرجا که شرایط نا خوبی رو تجربه کردم نتیجه دور شدن از مسیر توحید و خداوند مهربان بوده.
امروز ازاون روزای پررررازاگاهی بودپررازحس عالی ومن ب وضوح اونچیزی ک خاست خداست رودیدم اون دستم گرفت ومنوبرداونجاییک بایدقدم تواون رااه بزارم چقققدر ساده..
این نتیجه ی ورخاستم بود نتیجه تسلیم شدن دربرابرخداییک باتمام بزرگییش …نمیتونم دروصفش جمله ای بکارببرم برای هزارمین باربهم ثابت شدهمه چیی توحیده
خدایاامنوثابت قدم کن تواین مسیر
خدایاامنواسون کن برای اسونیهاا
من تسلیم توام من نمیدونم وتومیدونی من نمیفهمم وتومیفمی خداییک علمت برتمام جهااان محیطه توبازهم بمن بگو
خدای من هنوزمتحیییرم ازپاسخت تومیخای من روب کجاببری تومیخای باشروع این مسیررچی بهم یادبدی خدایااتوتواضع روبهم یادبده خشوع رو منوببرسرکلاس توحید بازم بهم یادبده ک دربرابرتوهیچم پوووچم من کسی نیستم دربرابرتوو
عاشقتم عااااشقتم
توبهمبگوو باشهه من چیزی ازخودم برای ارائه ندارم هرانچه هست تویی هرنعمتی ک دارم ازطرف توعه برای توعهه تمام جهان ازان توست ومن تنهاوتنهااا امیدم تویی من فقط ترودارم توبرای منی ومن تمام داراییم تویی،،تویی ک نمیبینمت وفقط میتونم حست کنم
خدای عزیزمن چقدر توبودی ومن غرق دنیاا وحااشیه هاا..
خیلی فااایل پرارزشی بودوباخودمگفتم روزی یک فایل توحیدتوبرنامم بایدبشهه وامروز این فایلوبرای دومین بارگوش کردم انقققد حالم دگرگون شدک خدامیدونه برای دفعات بیشتربخام گوش کنم چ اگاهیهایی میخام دریافت کنم ومسئله ی بدی چن روزییه دنبال یک نشانه ایم برای ادامه ی مسیروخداامروز قشنگ بهم گفت ینی اگر کسی میومد بصورت فیزیکی ولفظی میگف انقدرواضح نبود
من به این فایل استاد خیلی برای به موقع و بجا هدایت شدم چونکه احساس خیلی به شنیدن این حرفا نیاز داشتم
اینجا میخوام یه مثالی در مورد زندگی خودم بزنم :من دوساله که پشت کنکوری هستم پارسال وقتی میخواستم برم سر جلسه ی کنکور استرس داشتم چونکه واسه کنکور اول کل مطالب رو نخونده بودم وقتی رفتم سرجلسه نسشتم به خدا گفتم لطفا کمکم بتونم به تستا جواب درست بدم تو میدونی ک من چقدر تلاش کردم بعد کم کم استرسم کم شد وقتی دفترچه ی اول رو آوردن دیدم خیلی سوالای زیست رو بلدم با اینکه خیلی از فصل هاشو نخونده بودم اونایی ک بلد بودم رو زدم و یهو گفت وقت این دفترچه تمومه منم سریع از توی پاسخنامه بعضی سوالا رو نخونده تیک زدم
واسه بقیه ی دفترچه ها هم همین کار رو کردم و تونستم درصدای خیلی خوبی داشته باشم من فیزیک رو 33 درصد زدم با اینکه تقریبا نصفش رو خونده بودم منی ک نه آزمون شرکت کرده بودم نه کتاب تستای خوبی داشتم
بعد با همون درصدا تونستم رتبه ی خوبی بیارم و مصاحبه ی فرهنگیان دعوت شدم اما تو مصاحبه همش درمورد این حرف میزدم و میشنیدم که اونایی ک قبول میشن پارتی دارن یا حتما مدارک خاصی رو دارن و درگیر مسائل شدم و قدرت رو به اینو دادم راستش خودمم زیاد علاقه ای به معلم شدن نداشتم بعد هم فرهنگیان رد شدم
من به خوبی در زندگیم تجربه کردم که هرجا هرچیزی رو به خدا سپردم به بهترین نحو ممکن رقم زده اما هر وقت روی آدما و فکر خودم حساب کردم اتفاقایی ک دوسش نداشتم برام رخ داد.
من تقریبا یکساله دارم روی خودم کار میکنم و توی اکثر مسائل زندگیم نتیجه گرفتم اما درمورد کنکور که بیشتر از همه تلاش کردم نتونستم نتیجه ی دلخواهم رو بگیرم از شما دوستای عزیزم میخوام که اگه میتونیم منو راهنمایی کنین تا بتونم به این خواسته مم برسم
استاد عزیز از شما و سایت فوق العاده تون سپاس گزارم که این آگاهی های ناب رو به ما میده از خداوند بهترین ها رو برای شما و گروه تون میخوام
خدایا سپاسگزارم بخاطر هدایت شدنم به این سایت و این فایل
سلام و درود به استاد عزیز و مریم بانو و تمام دوستان عزیزم
اهدنا اصراط المستقیم ، صراط الذین انعمت علیهم غیر المغظوب علیهم و لا اظالین
ما رمیت اذ رمیت و لاکن الله رمان
استاد سپاسگزارم فایل ها همه مثل همیشه بینظیرند ولی جنس فایل های توحیدی جنسشون فرق میکنه
یاد مثال داستان ماهی اصل ژاپنی افتادم که دنبال ماهی اصل و طبیعی دریایی بودن
استاد الان منی که دارم مینویسم من نیستم اون خدا داره هدایتم میکنه که چه بنویسم من قبلا اصلا یه سطر کامنت نمی تونم بنویسم الان به لطف الله و هدایت پروردگارم هر چه خاضع تر بشم میتونم از صبح تا شب در مورد معجزاتی که خدا داره به من نشونه میده رو بنویسم
من در مقابل خدا هیچی نیستم واقعا یه قطر از دریا نمی شم در مقابل خدا
اصلا همه چیز خدا هست ، همین انگشتانی که الان دارم تایپ میکنند که داره هدایتشون میکنه غیر از خدا کسی نیست اگه میخوام رو عقل خودم حساب کنم که هیچ یه کلمه نمی تونم بنویسم
واقعا آدم های باهوش روی دوش خدا سوار میشن و هر چه میخواهند خدا بهشون میده ، باید جز در خدا دری رو نزنیم
الف) درباره چه تجربیاتی فکر کردی خودت می دانی، به مهارت و کاربلدی خود آنقدر مغرور شدی، خود را بی نیاز از هدایت های خدا دیدی و سراغ ایده های خودت یا راهکارهای دیگران رفتی اما به طرز غیر قابل انتظاری، نتیجه خوب از آب در نیامد یا دچار خطا و اشتباه شدی؟
بعضی موقعا یادم میره که از این نیرو استفاده کنم و رو عقل خودم و دیگران حساب میکنم و همش تو در و دیوار میخورم
یادمه تو سفرهام فرمان رو دست خدا میدم و خدا من رو به بهترین مکان ها و بهترین آدم ها و بهترین زمان ها من رو هدایت میکنه و موقعی که رو ذهنم حساب میکنم به هیچ جای خوبی هدایت نمی شوم
مثال های استاد در مورد بازی فوتبال برام خیلی جالب بود من هم همینطور هستم موقعی که با حریفی ضعیف تر از من بازی میکنم و دست کم بگیرمش میبازم و موقعی که با حریفی قویتر از خودم بازی میکنم و از خدا و هدایت کمک بخواهم اون بازی رو میبرم چون رو خدا حساب باز کردم و قانون دقیق و بی نقص عمل میکنه …
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام استاد جان
سلام خانوم شایسته ی مهربانم
سلام دوستان عزیزم
امیدوارم که عالی باشید .
خیلی خوشحالم که در جمع شما هستم و قراره که هرروز متعهدانه روی خودم کار کنم .
و بهتر و بهتر بشم .
از خداوند میخوام که منو هدایت کنه کمکم کنه
که همیشه توی این مسیر باشم .
و مهم تر ازهمه
و مهم تر از همه
در عمل از این اگاهی ها استفاده کنم نه فقط کامنت های زیبا بذارم و درعمل برم سراغ شخصیت قبلی.
خب من به واسطه ی شغلم میتونم باادمای متفاوتی ارتباط بگیرم و ببینم که چقدررر این شخصیت متواضع که همیشه حواسش به همچی هست و هرچی که پیشرفت میکنه بازم از دقتش کاسته نمیشه رو ملاقات کنم و کامللللل میبینم که نتیجه ها برمیگرده به شخصیت انسان ها .مثلا یکی از شاگردانم که بچه ی بسیار درسخون پرتلاش متعهدی هست و بسیار باهوش در این زمینه .
اوایلی که باهاش کار میکردم فکر میکردم که دیگه نمراتش قراره بسیار بالا بشه حداقل کمتر از 18نشه .
و در مقابل یک شاگرد دیگه که بازیگوش بود و اصلا علاقه به درس نداشت ،هییییچ امیدی بهش نداشتم و باخودم میگفتم این اصلا پاس نمیشه 10هم نمیگیره
ومعمولافقط دوروز به امتحان در حد چند ساعت باهاش کارمیکردم
چون چیزی بلد نبود باتمام وجود سعی میکرد همون چیزایی که بهش گفتم رو توی امتحان بنویسه .
نتیجه چی میشد؟
نتیجه میشد که پیشرفت شاگردی که اصلا علاقه به ریاضی نداشت خیلییی بیشتر ازونی بود ک صبح تاشب درس میخوند ،
یکم که بیشتر اشنا شدم با بچه ها متوجه شدم
که وقتی ازون فرد درسخون سوالاتی رو امتحان میگرفتم خیلیییی خوب راه حلو بلد بود تند تند مینوشت
و(چون این فکرو داشت که من کههه بلدم منک خوب خوندم این ک چیزی نیست این که خیلی سادست .
من باهوشم )
بی دقتی میکرد و کلیییی نمرش میومد پایین ولی شخص دوم چون این غرورو نداشت
و فکر نمیکرد ک باهوشه بخواد تند تند بنویسه و مغرور بشه …
نمره هاش بسیار بهتر میشد ..
و من یه درس بزرگ یاد گرفتم که اغا بچه هایی که باهوش ترن و تو ریاضی قوی ترن اونا بیشتر در معرض خطرن تا بچه های ضعیف
فقط و فقط به خاطر ی عامل اونم غرور و فکر اینکه من دیگه استاد شدم (بقول استاد گردن منو تبرم نمیتونه بزنه )
این نه تنها در دانش اموزان ک سن کم تری دارند دیده میشه
بلکه حتی استادان بسیاررر بزرگی که خودم در زمینه درسی داشتم
مباحث سنگین که از سطح درسی ما بالاتر بود رو انچنان خوب و بادقت حل میکردن و مشکل ترین سوالات رو به زیبایی توضیح میدادن که واقعا کسی مثلشون نبود توی این حوزه
ولی تا میومدن چن تا سوال اسون که از کتاب درسی اومده رو حل کنن
(یادمه قبلش میگفتن خب این سوالام که خیلی اسونن ولی مجبوریم که همه سوالات رو حل کنیم براتون و بعد میگفتن که ممکنه واستون حوصله سربر باشه چون خیلییی سطحشون پایینه
جالبه چون این اتفاق همین چند روز اخیر افتاد یادمه که این استاد که همین حرفارو میزد .
7تا سوال حل کرد (ازهمون سوالایی که خیلیی اسون بودن و دقیقا 5تاشو اشتباه حل کرد )
چرا؟؟؟؟
چون به نظرش این میومد ک بابا اینا ک چیزی نیستن
حالا واقعا هم خیلی اسون بودن
ولی فکر میکنید اشتباهاتش چی بود؟؟؟
اشتباهات خیلیییی ریز
که مثلا یه علامت منفی رو جا گذاشته بود
یا یه عددیو اشتباه خونده بود
تاکید میکنم این استاد واقعا تو کار خودش بهترینه اما همینک براش اسون اومد و دقتشو کم کرد
این اتفاق افتاد …
منظورم این نیست که کارارو اونقدر سخت بگیریم که اصلا قبل از انجام نریم سراغش و برا ذهنمون زجر اور بشه نه
ولی این موضوع غرورع که همه چیو خراب میکنه و انسان رو در دوقدمی رسیدن به اهداف متوقف میکنه و حتی باعث سقوطش میشه
اونجایی که فکر میکنیم دیگه بلدیم
این دیگع چیزی نیست بابا
اوووووه من ی سوالای پیچیده ی رو حل کردم که این دیگه واسه من اب خوردنه
من بلدم
خودم بلدم
خودم انجامش میدم .
راستش استاد میدونید دارم به یه موضو ع دیگه هم فکر میکنم
این تیکه ی قبل که نوشتم برای 5دقیقه اول صحبتاتون
بود الان که دقیقه 8ام هستم
یچیز دیگه فهمیدم که یه ترمز وحشتناکی رو برای من برمیداره
اونم این هست که… (نمیدونم چه قدر به این فایل ربط داره ولی میخوام بنویسمش که هم به خودم کمک کنه هم به دیگرانی که این ترمز رو دارن)
اونم این هست که ..ذهن من میگه ثروتمند شدن و داشتن نعمت های بیشتر و رفاه بیشتر یا پیشرفت های زیاد در زمینه شغلی مالی سلامتی
یا هرچیز دیگه
تورو از خدا دور میکنه چون دیگه مثل روزای اولت شکرگزار ذره ذره نعمتات نیستی .
شکرگزار ذره ذره پیشرفتت نیستی و مغرور میشی…
من الان فهمیدم که شخصیت انسان مهمه نه اون نعمت ها
یعنی میدونین اگر افرادرشد میکنن رشد میکنن بعد از یجا دیگ یادشون میره نتایج از خدا بوده و مغرور میشن مثل قارون و سقوط میکنن
دلیلش اون نعمت های زیاد نیست
دلیلش شخصیت ضعیف و مغروره
و اونی که تقوا داره
و متواضع باشه در برابر خدا ویادش نره که این نتایج از طرف اون بوده
هرررررگز سقوط نمیکنه چه بسا نعمتاش بیشتر و بیشتر میشه
مثل سلیمان مثل امام حسن که ثروتمند ترین مرد عرب در زمان خودش بوده
سه بار نصف ثروتش. رو میبخشع و دوباره میاد تو زندگیش
اگه نعمت و ثروت وخوشبختی چیز بدیه که باعث غرور میشه
چرا یک سری ادما هرروز دارن بیشتر پیشرفت میکنن؟؟؟؟
پس میفهمیم که باید شخصیته درست بشه
این جهان یک سیستمه
وقتی تو طبق سیستم پیش بری نعمت ها میاد بی نهایتم میاد
طبق سیستم ینی سپاسگزاری همیشگی
یعنی کردیت همه چی رو به خداوند دادن
یعنی مکتب
مارمیت اذ رمیت لکن الله رمی
یادمه در قدم اول دوازده قدم گفتید اگر با یک قانونی شما تونستید بیماریتون رو درمان کنید
باهمون قانون هم میتونید همییییششششه سلامت باشید
اگر با قانون تونستید درامدتون رو دوبرابر کنید میتونید باهمون قانون در امدتون رو هزارررر برابر کنید
سیستم پاسخ میده و براش محدودیتی نداره
الان پرده ها از جلوی چشمم داره میره کنار
الان میفهمم که چرا یکسری ها بعد پیشرفت سقوط کردن
چون مثل اولای کارشون
افتاده و متواضع و نیازمند به خدا نبودن
پس خدا داشته درمورد این صحبت میکرده تو قران
که حواسمون به این قضیه باشه و بریم بالاتر و بالاتر
نع اینکه میخاسته بگه ثروت باعث غرور ناسپاسی میشه و دنبالش نرید
یا سلامتی و حال خوب بده
اون قارونو مثال زده که بگه یادتون باشه
اینا از علم خودتون نبوده
و ازون طرف سلیمان رو هم مثال زده که چطورررر جهان مسخرش شده وقتی که همواره سعی کرده سپاسگزار باشه .
اگر ما در هرلحظه نیازمند اون باشیم
نیازمند هدایتش باشیم
یادمون نره نتایج از کجا اومده
این دریا بی نهایته
تموم نمیشه
فقط بالاتر و بالاتر
فقططططط باید همیییشششه احساس نیاز داشته باشیم
بهش تا نیفتیم پایین
در غرق در نعمت و ثروت و سپاسگزاری و شادی و سلامتی و خداوند باشیم
همشششش باهم ن فقط یکیش
مثل شما استاد .
خداهمش همینو گفته
توی قران گفته ایییینهمه نعمت بهتون دادیم شما فقط سپاسگزار باشید (خدارو یاد کنید )
خدا براتون کافیه
که برید بالاتر و صددرصد انسان های کمی هستند که میتونن اینطوری باشن و همین انسان های کم هستن که همیشه بالان
مثل ایلان ماسک ها
مثل بزوس ها
مثل بیل گیتس ها
مثل استیو جابزها و……
قانون اینه اقا
در هررررر لحظه یادت نره کردیت همه چی میرسه به الله
یادت نره که تو هیچی نیستی در مقابلش
تو به هر خیری ک ازش برسه فقیری
اونو کنارت داشته باش
و پادشاهی کن اون راضیت میکنه
اون راضیت میکنه نیاز به کس دیگه نیست
موضوع بعدی موضوع ایمان به هدایت خداونده .قبلا هیچ تعریفی ازش نداشتم و فکر میکردم هدایت سالی یبار اونم توی موضوعات اساسی زندگی مثل تغییر شغل و ازدواج و خلاصه مسائل بزرگ میادبرات
تازه اونم اگه تو ادم خوبی باشی هیییچ گناهیی نکنی اون هدایتت میکنه
که خب عملا با اون عذاب وجدانایی ک من هرلحظه به خودم بخاطر چیزای الکی میدادم دیگه راهیم نمیذاشت برای دریافت هدایت .
غافل ازینکه بارها خود خداوند گفته من غفورم رحیمم بسیارررر امرزنده هستم .
من توابم .
چرا به این فکر نمیکنیم که موسی ادم کشته بوده .
بقول شما استاد موسی خیلییی شبیه ماها بوده
زود از کوره در میرفته زود عصبانی میشده
توی قران خودش میگه خدایا من زبونم میگیره سینم تنگ میشه .
نمیتونم خودم رو کنترل کنم …
تازه موسی بعد ازینک اون سرباز رو کشته
چند روز بعد دوباره با یکی دیگه دست به یقه میشه میخواسته اون رو هم بزنه ..
که یادمه فکنم توی همون ایه اون فرد به موسی میگه تو میخوای منم بکشی در حالی که همین دیروز (یا چند روز پیش)یکی دیگه رو کشتی …
ببین داستان اینطوری بوده ها ولی موسی میشه پیامبر
بیشترین معجزات خداوند برای موسی بوده .
بقول شما موسی کم کسی نبوده ،
اون از داستان بچگیش ک خدامادرشو هدایت میکنه تو نازو نعمت بزرگ میشه
و اونم از پیامبریش …
(بیا ..موسی توی همون کاخی بوده که فرعون زندگی میکرده پس اونم میتونسته مثل فرعون مشرک بشه اما نشده و خداهدایتش کرده…پس هرکس ک بخواد هدایت میشه و ایا ثروت باعث شد موسی
طغیانگر بشه؟؟؟؟نههه چون مهم اصل انسانه ..
ثروت یک وسیله هست که تو خود واقعیت رو زندگی کنی .ثروت افراد بخشنده رو بخشنده تر میکنه ..
افراد خسیس رو خسیس تر .
افراد باایمان رو مومن تر ..
افراد کافر رو کافر تر .
ثروت بسیارررر مقدسه )
ولی چند روزیه که از خدا خواستم بهم بفهمونه هدایت رو
ازش خواستم این هدایت رو بیشتر لمس کنم
و توی همین چند روز بی نهاییییت معجزه دیدم از هدایت هاش
مثل دیشب که به هدایتش گوش دادم با وجود نجواهای زیاد و چه درایی که برام باز نشد ..
چه سد هایی که تو ذهنم نشکست
که فقطططط تنها راه اینک اون باورای خوب در ذهنم منطقی بشه
همون راهی بود ک خدا منو بهش هدایت کرد و چقدرم نسبت بهش اول مقاومت داشتم اما بعدش کلی اشک ریختم و ازش سپاسگزاری کردم
ای کاش همیشششه به خودمون بگیم که ما هیچی نیستیم
که اون همه کارست
چقدررر به خاطر همین توهم که فکر کردیم خودموم همه کاره ایم و همه چیو بلدیم با هدایت لجبازی کردیم
اون گفته ی مسیر دیگه برو اما ما گفتیم نه من خودم میدونم این راه درسته
اگه خودمون رو نیازمند بدونیم به خدا
هرگز لجبازی نمیکنیم تسلیم اون میشیم
و اون مارو میبره
موضوعی که در دقیقه 22گفتید:
به همون نسبتی که درمقابل خداوند خاشع و متواضع هستیم به همون نسبت در مقابل غیر خدا اعتماد به نفس داریم.
خیلیامون فکر میکنیم که اگر اقرار کنیم به ناتوانی در مقابل خداوند باعث میشه که اعتماد به نفسمون بیاد پایین وقتی بگیم من هیچی نیستم در مقابل خدا
ولی اتفاقا شما در دوره عزت نفس گفتید اعتماد به نفس یعنی اعتماد به یک نیروی برتر
که داره همه چیو برای من انجام میده همیشه کنارمه و هرگز منو تنها نمیذاره .
هرچقدرررر من چشمم به دست خدا باشه
نیازمند خدا باشم ،کنده میشم از بنده های خدا .
بی نیاز میشم از بنده های خدا .
چون نیروی برتر اونه
دیگه نمیترسم از کسی چون اون همه کارست .
ووقتی که مسئولیت هدایتم رو بر عهده او بدونم
بر دوش خدا سوارم کسی که ایمان به خدا داره سرش بالاست .
محکم حرفشو میزنه نفسش سطحی نیست
نفسش عمیقه ،
شاده
شادی رو در چهرش میتونی ببینی خدارو در چهرش میتونی ببیینی
مگه این همون نشانه های عزت نفس نیست
که سرت بالاست و محکم راه میری .
کی میتونی تو چشمای ادما نگاه کنی و باهاشون ارتباط درست برقرار کنی. وقتی عزت نفس داری .
کی عزت نفس داره کسی که میدونه فرمانروای جهان باهاشه و حمایتش میکنه و همه جوابا دست اونه
همه چی ذهنیه بعضیا فکر میکننوقتی همش بگن نمیدونم نمیدونم به ذهنشون ناتوانی القا میکنن اما ما باید تعریف این نمیدونم رو در ذهنمون عوض کنیم
این رو بدونیم که اغا هررررررر چقدر بگیم نمیدونم نمیدونم
راه بیشتری رو باز میذاریم برای دریافت الهامات
الهامات رو بهتر دریافت میکنیم
پس موقعی که از خدا کمک میخوایم
فکر نکنیم ناتوانیمونو نشون میده اتفاقا برعکس هرررررچی
در مقابل خداوند احساس عجز بیشتر داشته باشیم.
الهامات قوی تر و راه گشا تر ..
درس بعدی اینه که ما به واسطه تجربه های قبلی از حل مسائل قبلی میایم درمواجهه با مسائل مشابه هم بدون توجه به هدایت میخوایم همون راه حل رو براش پیاده کنیم .بعد کلییی اذیت میشیم ی دور قمری میزنیم تازه بعد به ناتوانی میرسیم .
بجای اینکه همون اول از خدا هدایت بخوایم مسیررو براخودمون سخت میکنیم .
تازه میفهمم که چرا یکسری از خواسته هام انجام نمیشه .
بخاطر اینه که قبلا یک سری ادم ها توی اون موضوع خاص بهم کمک کردن
برای همین دوباره هم من فکر میکنم فقط ازطریق اونا میشه
این ینی شرک
خدا هم میگه اگه فکر میکنی اون ادم تورو به اونجا برده
پس برو باهمون …
تموم شد ورفت ..
خدایا من از همه قطع امید کردم و امیدم به توعه
تنها ازتو میخوام که منو به خواستم
به زیباترین شکل و لذت بخش ترین حالت هدایت کنی
خیلی سخته که پیش فرضای ذهنمونو بذاریم کنار و شرک نورزیم اما
همیشه هروقت که از بقیه قطع امید کردم و ب اون امید بستم به بهترین شکل کارارو انجام داده .
خدایا کمکم کن
کمکم کن که امیدم فقططط به تو باشه
خدایا منو ناامید کن از بقیه …
بذار بفهمم همون اول بیام سراغ خودت
نه اینک گیر کنم
بعد یاد تو بیفتم
خدایا من ی زندگی لذت بخش و نرم و روان میخوام تو کمکم کن ..
خیلی دوست دارم این اگاهی هارو زودتر عمل کنم و از نتایجش لذت ببرم
اخه هررررربار که یچیز جدید از شما یاد میگیرم و در زندگیم به کار میبندم کلییییی تغییرات عجیب و غریب در زندگیم رخ میده .
دوستون دارم استاد
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی، خانم شایسته وبقیه دست اندر کاران سایت امید در پناه حق شاد و سلامت باشید.
استاد محترم و دوستان اعضای سایت این فایل توحید عملی قسمت 11 چقدر با زندگی ام و تجارب زندگی ام مطابقت داره.
اول: من جاوید بختیار در خیلی از موارد زندگی ام سعی کردم وقتی در یک کار فنی شدم فکر نکنم من بدون توجه و دقت بتوانم آنرا طور درست در وقت کوتا انجام بدهم به عنوان مثال در کار های اداری دفتر خیلی سعی میکنم به بهانه ماهر بودنم اون دقت لازم را از دست بدهم ، سال گذشته وقتی از وظیفه منفصل شده بودم در شرکت ادویه فروشی در همه کار ها سعی میکردم که دقت کار را در رابطه به شمارش اجناس، جابجایی و بقیه فراموش نکنم، این فایل را وقتی گوش کردم دیگر مطمئین شدم که در آینده این دقت را بیشتر و بیشتر کنم.
موضوع دوم: من به لطف الله متعال یک خانه به مبلغ 450000 افغانی معادل 6500 دالر آمریکایی سه هفته پیش خریدم که خداوند را بابت اش خیلی ممنونم من برای خرید خانه به دوستان و توانایی خودم متکی بودم اگرچه در ظاهر گاهی طلب کمک از خداوند میکردم ولی درعمل و در عمق ذهنم به این هدایت الهی عمل نمیکردم تا اینکه تقریبا در پیدا کردن خانه مناسب و نظر به پول ام نا امید شدم، یکی از دوستانم زنگ زد برایم گفت برو نزد شریک دکان ام با برو یک خانه یی را که طور اجاره برای یک سال میده بیگیریش، رفتم اونجا دیدم دکان اون فرد بسته اس، من هم زنگی نزدم با خود گفتم میرم تا یک جایی تا بر میگردم احتمالا دکان باز شود تا بریم سرخانه یی اجاره یی در برگشت یگ راهنمایی معاملات را دیدم، جالب این جا بود که با خود گفتم وقتی دکان بسته است یعنی خداوند به من یک هدایتی میکند وقتی راهنمایی معاملات را دیدم قلب ام برم گفت برو به راهنمایی من ام به الهام خداوند گوش کردم و رفتم دیدم داخل راهنمایی دوتن از رفقا هم است، گفتم من مقدار پولی دارم از خرید خانه مناسب با پول ام تقریبا منصرف شدن چون جایی مناسب و قیمت مناسب گیرم نیامده میخام خانه یی را اجاره کنم دوستانم و اون رهنمایی معاملات گفت ما اتفاقا نظر به پول شما خانه های مناسب داریم فردا بریم ببینیم،
فردای اون روز رفتیم سه تا خانه دیدیم من یکی اون را انتخاب کردم، پدرم و کاکایم که همیشه در قسمت خرید خانه خیلی کنجکاو بود وقتی نشان شان دادم اونا طور باور نکردنی پذیرفت به این طور به لطف الله مهربان خانه را خریدم 60 درصد پول شو دادم بقیه اش در اول سال 1404 میدم.
پول شو دارم و بعد از خرید خانه مبلغ 200000 اف6معادل 3000 دالر هم دارم.
هدف ام این است من برای خرید خانه یک دور مکمل نه بلکه چند دور را زدم بعدا وقتی نا امید شدن سراغ خداوند رفتم،
راستی من شجاعت به خرج دادم در شروع سال در برج دوم با یک عالم اهل و عیال مانند فرزندان حضرت یعقوب از دهات به شهر غزنی آمدیم
استاد عزیز من سه سال است تقریبا روزانه از 1 الی 6 ساعت مصروف گوش کردن به فایل های رایگان تان هستم.
هم اینک صاحب یک خانه سه اتاقه با دوحمام و آشپزخانه با حویلی 300 متری، یک نمره زمین 280 متری که سال گذشته با قیمت 250000 افغانی خریدم، پول نقد، طلا های خانمم ، موترسایکل همه و همه را خدای متعال از درگاه اش برایم ارزانی کرده.
من گاه گاهی نا سپاس میشوم اما وقتی خودم را با گذشته ام مقایسه میکنم خیلی از لحاظ آرامش و مدیریت پول و ثروت پیشرفت کردم .
استاد گرامی از خدای وهاب بخاطر آشنایی ام با سایت شما و تمام مواهب الهی میلیون ها بار سپاسگذارم.
دوست شما جاوید بختیار
مکان شهر غزنی افغانستان
به نام خدای والا مقام
سلام به استاد عزیزم
این فایل رو چندباری گوشش کردم و اینقد چشمانم پر اشک شد و چقد احساس نزدیکی با خداوند کردم
استادعزیزم ازتون سپاس گذارم که اینقد حرفاتون آرامش بخشه قلب منه و اینقد در وجودمان تاثیر گذاره تک به تک حرفاتون یه درسه بزرگه الهی شکرت الهی شکرت که خداوند منو توی این مسیر گذاشت تا تغییر کنم
اگر بخوام الهامات خداوند دریافت کنم باید دوتا باور رو در خودم درست کنم
1باورکنم که خداوند هدایتم میکند و لیاقت هم صحبتی باخداوند رو دارم
2باور کنم هیچی نمیدونم و اون باید منو هدایتم کنه
ایاک نعبد و ایاک نستعین
این آیه رو که استاد گفتن به قدری آرامش گرفتم و در اعماق وجود من رسوخ کرد و چشمانم پر اشک شد
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می جویم
خدای من چقد تو بزرگی چقدتو عظیمی
یعنی هیچکسی مثل تو نیس هیچکس مثل تو قدرتمند نیس ازهمه چیز آگاهی نداره راهکار هارو نمیدونه و فقط تویی تویی که میدونی چقد باورهای محدود مارو از تو دور کرده بود
ما همیشه به خاطر ترس هامون نتونستیم از تو یاری بخوایم و فکر میکردیم چقد تو دوری از ما
اما خداوند میگه من از رگ گردن به بنده ام نزدیک ترم خدا درون قلب مایه اون درون وجود مایه اون یک انرژی قدرتمنده که همه جا هست
خدایا من واقعا هیچی نمیدونم تو کمکم کن
من نمیدونم با چه کسانی دوست بشم تو منو هدایتم کن
من نمیدونم چجوری خودمو آروم کنم تو منو هدایت کن
من نمیدونم چجوری رابطمو با همسر و اطرافیانم بهبود ببخشم تو منو هدایت کن
خدایا هدایتم کن تغییر کنم
خدایا کمکم کن مرا به راه راست هدایت کن
خدایا کمکم کن بتونم نجواهای ذهمنو کنترل کنم بتونم کنترل ذهن کنم
خدایا کمکم کن مادر خوبی باشم خودمو دوست داشته باشم باخودم دوست باشم
من لیاقت هم صحبتی باتورو دارم تو بنده ات رو دوست داری کمکش میکنی
اون موقعی تو شکم مادرم بودم حواست بهم بود شرایط برام امن کردی تا من رشد کنم بهم چیزای احتیاج داشتم دادی مگه میشه الان که توی این کره خاکی هستم منو ول کنی من باور نمیکنم خدای من خیلی بزرگه خدای من بخشنده اس عاشق بنده اشه توی ساده ترین چیزها به بنده اش کمک میکنه
اون موقعی که میخاستم بچه داربشم به شوهرم میگفتم ما تا دکتر نریم تا پیگیر نباشیم دنبال این دکترانباشیم بچه دار نمیشم من خودمو کر کرده بودم و فقط دنبال دکتر بودم که بچه داربشم و نمیذاشتم خدا راه های دیگشو به من نشون بده دست خدارو بسته بودم که بهم بگه هدایتم کنه
چندسال گذشت به نتیجه نرسیدم بیشتر ناامید شدم و به عجز رسیدم متواضع شدم در برابر پروردگارم گفتم خدایا خودت خودت کمکم کنه چیکار کنم من نمیدونم دیگه واقعا من دوست دارم بچه داشته باشم از این نعمت استفاده کنم
از مادرشدن از فرزند دارشدن لذت ببرم خودت بهم بده خودت راهو نشون بده
تااینکه با قانون آشنا شدم خداوند گفت تو لازم نیس انقد خودتو اذیت کنی اینقد نگران باشی تو فقط آروم باش تو فقط توکل کن تو فقط شرک نورز تو احساستو کنترل کن به روش طبیعی بچه دار میشی
گفتم چشم رفتم مهد کودک مشغول کار شدن
خود کار کردن در مهد کودکم هدایت خداوند بود من اول که رفتم مدیر مهد گفت ما فقط پرستار میخایم مربی هامونو داریم گفتم باشه پس هیچی بعد دوهفته دوباره بهم زنگ زد گفت بیا صحبت کنیم اول به عنوان پرستار کار کردم بعد منو مربی کرد و برای منی که نه سابقه داشتم نه مدرک خاصی مربی شده بودم غیرقابل باور بود تازه حقوقم میگرفتم
درصورتی که باشرایط من جایی دیگه فقط باید کار میکردم بدون حقوق گفتم خدایا قربونت بشم چجوری هدایتم کردی
عاشقانه بچه هارو دوست داشتم مثل بچه ی خودم بغلشون میکردم احساس خوب دریافت میکردم و اینجوری شد که اینقد بابچه ها شاد بودن و بهشون با عشق خدمت میکردم طولی نکشید نزدیک 5ماه بعد من به طور طبیعی حامله شدم ک خیلی ها باورشون نمیشد
حتی مامانم میگفت من باورم نمیشد به این راحتی حامله میشی اما خودم میدونستم براحتی حامله میشم وقتی کارهابه راحتی پیش بره کار خداست کار اون الله بزرگه قربونش برم بدون هیچ سختی منو مادر کرد که مدیر مهدمون گفت عصمت به خاطر روحیه خوبش و عشقی که به بچه ها میداد خداوند اونو به خواسته اش رسوند خدایاشکرت خدایاشکرت
همون موقعی که احساس عجز کردم خداوند مرا براحتی هدایت کرد
خدایاشکرت توانستم امروزم کمی برای خودم ارزش قائل باشم و روی خودم کار کنم و فایل گوش کنم و کامنتی بذارم راجع به تجربه ی خودم الهی شکرت
تازگی ها دوست دارم دوست خوبی جذبم بشه که هم شاد پرانرژی باشه هم کودکی داشته باشه با فرزندم همبازی باشه و لذت ببرند همش میگه خدا یا من نمیدونم تو میدونی تو منو به سمت انسان خوب هدایتم کن به قول استاد من روی خودم کار کنم بقیا اتو ماتیک وار به سمتم هدایت میشن
خدارشکر امروز برف قشنگی باریده بود چقد خوشحال شدم چقد خدارشکر کردم چ احساس خوبی داشتم خدایا ازت ممنونم این نعمت زیباتو برای ما فرستادی عاشقتم
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا خودت هدایتم کنم که ردپای شایستهای در رابطه با محتوای این فایل زیبا و دوست داشتنی بذارم
الله اکبر! استاد شما از لباتون گوهر میباره!!!
هر تیکش برای من درس داشت و من و به فکر وا میداشت!!
من این فایل رو برای دومین بار و با فاصله ی زمانی بسیار طولانی تماشا کردم!!
استاد درست میگفتید که هر بار که فایل ها رو گوش میدید چیزایی رو میشنوید که قسم میخوردید که هیچ وقت تا به حال حتی یکبار هم نشنیدیش و اصلا تو این فایل همچین مطالبی وحود نداشت!
چقدر این فایل تجربه هایی در زندگی خودم و افرادی که باهاشون برخورد دارم رو به خاطر آورد!!
اول از مال خودم شروع میکنم!!
این جمعه ای سر کلاس بودم و باید به استادِ طراحی سایتمون یک پروژه تحویل میدادیم و منم تا یه جای خیلی خوبی پیش برده بودمش و یجاهاییش ایراد داشت و مدام فکر میکردم و از خدا راه حل میخواستم ( اما هنوز چون تو دریافت الهامات خیلی ضعیفم مدام بگیر و نگیر داره) و خلاصه دنبال یه دستوری! تگی! چیزی بودم که بتونم تو css سایتم اضافش کنم!
استادمون ازم خواست که بیاد و مشکلم و ببینه و اما من بهش گفتم ( نه میخوام خودم روش کارکنم و ببینم میتونم مشکلم و پیدا کنم و حل کنم یا نه!)
اما در آخر چون ایمانم به خدا ضعیف بود با کلی تلاش و امتحان کردن اون کد و این یکی کد و اینا به حواب نرسیدم و گذاشتم استاد یه دور کدام و چک کنه!
اما اتفاقی که افتاد این بود که استادم نتونست مشکل و حل کنه! و من قبل این اتفاق خب توقع داشتم چون استاده حتما حتما ( مثل تجربه های قبلیم) بتونه خیلی راحت مشکل و پیدا کنه و یه راه حل عالی رو جایگزینش کنه!
اما هیچ چیز اونطور که میخواستم پیش نرفت
و پروژه من ناقص موند!!
تا همین امشب!
تا این که این فایل و دیدم!
که استاد گفت: اگر فکر میکنی استادت، چتجیبیتی، و هرکس دیگه ای میتونه کمکت کنه! خدا هم میگه پس برو و از همونا کمک بگیر و دنبال راه حل باش!!
همونجا گفتم خدایا خودت من و هر لحظه به راه راست،به راه کسانی که به اونها نعمت دادی هدایت کن، من بدون هدایت تو، بدون شکرگزاری کردن برای نعمت هایی که تو تو زندگیم دادی و به رایگان بخشیدی، بدون نام تو تو زندگیم هیچم!! هیچچچچچچچ!
همونجا گفتم من فردا وقتی از خواب پاشدم یسر به اون کدام میزنم و ازت میخوام که هدایتم کنی که دستور مناسب و پیدا کنم و تو برام مشکل و حل کنی!
خدایا من میخوام رو شونه های تو بشینم و بتونم از مسیر زندگیم لذت ببرم، من میخوام از زندگی کردنم لذت ببرم در کنار تو، با اسم تو، با ایمان و توحید به تو!!
واقعا خدا تو هر لحظه هدایت میکنه، همه جیز رو، این کیهان رو !!
استاد من این فایل و داشتم به همراه خواهرم گوش میدادم
اونجایی که گفتید که دوست دارید با پای برهنه تو مسیر سنگلاخ و سر بالایی و توی سرمای سوزان یه گاری قدیمی و زنگ زده رو بکشید بالا یا توی یه دشت با یه کتونی خوب یه مسیر سر پایینی رو قدم زنان راه بری و سوت بزنی و از زندگیت لذت ببری؛ همونجا یاد یه خوابی افتادم که تو تابستون دیده بودمش و از شروع کار کردن روی خودم بصورت تمرکزی حدود 4 ماه تقریبا گذشته بود!
خلاصه این تیکه از حرفتون و که شنیدم فایل و استپ زدم و به خواهرم گفتم: ( من یبار خواب دیدم که یه گاری زنگ زده به چه بزرگی که روش با یه ارتفاع زیادی لباسای کهنه وجود داشت دیدم و یه حسی بهم گفت که تو باید این گاری رو تا جلو در خونتون بکشی! و من هعی تو ذهمم میگفتم بابا این خیلی سنگینه من اصلا زورم بهش نمیرسه که! خلاصه با کلنجار ذهنیم میرم و گاری رو میگیرم که بکشم میبینم که چقدر سبکه!!! و شروع میکنم به راه رفتن و به یه جایی از مسیر میرسم میبینم که دیگه اون گاری باهام نیست! و من از خواب پا میشم و اومدم تو وسایت که هدایتیم و بزنم و دنبال مفهموم این خواب بودم و هدایت میشم به یه فایل سفر به دور آمریکا که استاد از فضای یک استیت پارک اگر اشتباه نکنم فیلم گرفته بودند و یه آفتاب زیبایی روی یه مسیری افتاده بود و تا من این مسیر دیدم مثل یه جرقه یه حسی بهم گفت که تو یه عالمه باور محدود کننده داری اما چون ریششون قوی نیست میتونی با یکم تمرکز کردن و کارکردن اون باورهای مناسب رو با باور های محدود کننده جایگزین کنی
شاید به ظاهر وقتی من فایل هدایتی و دیدم با خودم گفتن وا آخه سفر به دور آمریکا چه درسی میتونه برای من داشته باشه؟؟؟ اما من از چند لحظه بعدم خبر نداشتم که با دیدن یه مسیر توی فایل بخواد بهم همچین چیزی الهام بشه!!!
واقعا خدا کارش هدایت کردنه!
یه تجربه ی دیگه که استاد در رابطه با کمک گرفتن از چتجیبیتی صحبت کردن
سر کلاس طراحی سایت بودیم و استادمون یه چندباری گفت که اگر جایی گیر کردید ایراد نداره که از چتجیبیتی استفاده کنید و اینا!
( که من ذهنم مقاومت داشت نسب به چتجیبیتی)
خلاصه یکی از بچه ها یه چند روزی سر هر پروژه ای که استاد بهش میداد به مشکل بر میخورد و هر بار که استاد کداش و نگاه میکرد ازش میپرسید که فلانی تو از چت جیبیتی استفاده کردی؟
اونم میگفت آره
بعد استاد میگفت که این کدا و تگایی که برای تو چیده و بهت داده ما اینجا به کارمون نمیاد و باعث میشه که این تگ ها بعدا دردسر ساز بشه برات!!
استاد چقدر درست گفتید شاید اولاش یکم بهمون کمک کنن (هر عاملی به غیر از خدا) اما از یه جا به بعد کمکت نمیکنن، یعنی اصلا هر کار کنی نمیشه!!!
به قول خودتون، خدا میگه عه ازون کمک گرفتی؟! پس بقیشم برو ازون بپرس!!!
فایل که تموم شد خواهرم دنبال چسب ماتیکی بود! و طبق همیشه که به مغزمون و حافظمون اعتماد میکنیم اومد و شروع کرد به گشتن کمدا و کشوها!
یدفعه من بهش گفتم بزار خدا کمکت کنه! شکو گفت اتفاقا داشتم به همین فکر میکردم!!
شکوفه تسلیم شد و رفت سراغ کاغذ فابریانوش تا بُرِشِش بده!!
همونجا من تو دلم تحسینش کردم که به خودش زمان داد تا بتونه الهام خداوند رو دریافت کنه!
یدفعه دستش و رسوند به بالای کمد و یکم وسایلارو جابه جا کرد و چسب و پیدا کرد!!
همونجا تحسینش کردم و شکو با ذوق گفت فقط به حرف خدا اعتماد کردم! و اون معجزه رو رغم زد!!
خدا هر لحظه در حال هدایت کردن ماست
هر وقت آگاهی های بیشتری رو فرا میگیرم خدا هر لحظه در حال امتحان کردن ما و سنجیدن ما نسبت به عمل به همون آگاهی هاست!!
خدایا شکرت که بازم فرصت زندگی کردن در این دنیای پر از نعمتت رو به من بخشیدی!
ازت یک دنیا سپاسگزارم نازنیم
استاد نازنینم بسیار بسیار سپاسگزارم که فایلی با این کیفیت و با این آگاهی های ناب رو ساختید
دوستتون دارم و میبوسمتون
ان شاءالله برای دوستان نازنینم هم کارا باشد
همگی در پناه الله یکتا باشیم
آمین
به نام خداوند بزرگ سلول های کوچک
سلام خدمت استاد عزیزم و بهاره جان بسیار زیبا
عجب کامنت زیبایی نوشتید بهاره جان پر از اگاهی برای من بود
امروز روی نشانه امروز من زدم و بعد از گوش کردن چندتا فایل و دریافت اگاهی هاشون هدایت شدم به فایل توحید عملی قسمت 11
این فایل رو چند ماه پیش گوش کردم و هنوز هم فایل رو گوش ندادم که هدایت شدم به کامنت شما
و چقدر از خوندنش لذت بردم و دوس داشتم براتون بنویسم و بعد فایل رو گوش بدم
چقدر تحسین میکنم از اینکه آگاهی سریال سفر به دور آمریکا رو اینقدر قشنگ درک کردی
چقدر تعریف اون خواب به من کمک کرد که منم درک کنم از باورهای محدود کننده ام نترسم فقط از دور ترسناک و غیر قابل حل به نظر میاد ولی وقتی پای خدا و ایمان ما به خدا در میون باشه باورهای ما مثل اون گاری راحت قابل حمل میشن
یک مثالی تو ذهنم اومد که قبلا نمیدونم از کجا شنیدمش ولی الان جلوی چشمم اومد
درباره بحث باورها ما هرچی بزرگتر میشم مقاومتون در برابر همه چیز بیشتر میشه باورهامون به خداوند و به توانایی های خودمون کم میشه
اما بچه های کوچیک این مقاومت رو ندارن
مثلا اگه به یه آدم بزرگسال بگی برو دیوار رو فشار بده میتونی جابجاش کنی مطمنن اولش بدون هیچ مکثی میگه دیونه شدی معلومه که نمیشه
ولی به یک بچه کوچیک بگی بلند میشه میرع با تمام زورش به دیوار فشار بیاره که امتحان کنه ببینه میشه یا نه بعد نتیجه گیری میکنه
باید مقاومت ذهن رو در برابر خداوند پایین بیاریم و محتاج باشیم از هر خیری که به خدا میرسه
درست مثل شما و خواهر عزیزتون که اجازه دادید مقاومتون بیاد پایین تسلیم شدید و بعد خدا هدایت کرد
و این تیکه که گفتید هر وقت آگاهی های بیشتری رو فرا میگیرم خدا هر لحظه در حال امتحان کردن ما و سنجدین ما نسبت به عمل به همون آگاهی هاست
سپاس گذارم ازت بهاره خوشگل من
هنوز فایل رو گوش ندادم ولی مطمنم
منم قراره یه عالمه آگاهی رو برای بار اول بشنوم و هدایت بشم به مسیر درست تر
عاشقتم
در پناه خدا باشی
سلام خدمت استاد خوبم و خانم شایسته ی عزیز
برای من خیلی خیلی این مسئله پیش اومده که در سختی ها و مشکلات به شدت به خداوند توکل کردم و از خداوند راهنمایی و چاره خواستم ، اما به محض اینکه اون مشکل و اون شرایط تموم شده، و من خیالم راحت شده ، فکر کردم که خودم به تنهایی تونستم مشکلمو حل کنم ، و ایده ها و فکر خودم بوده که باعث شده مشکلم حل بشه ، تار دوباره مشکلی برام پیش بیاد تا دوباره به یاد خداوند مهربان بیوفتم.
بعد از مدتی شروع کردم به مشاهده خودم و رفتارم ، دقیقا همینو متوجه شدم که من فقط زمانایی که به مشکل میخورم به یاد خداوند میوفتم ، و توی بقیه موقعیت ها که همه شرایط خوبه اصلا به یاد خداوند نیستم ، در این مورد یکم احساس بدی پیدا کردم ، در واقع احساس خجالت کردم و به خودم گفتم تو چطور آدمی هستی که موقع خوبی ها و خوشی ها به یاد خداوند نیستی اما تا یه مشکلی برات پیش میاد سریع به یاد خدا میوفتی ، خیلی از این بابت احساس شرمندگی میکردم در حدی که از سریای بعد حتی در زمان بروز مشکل هم روم نمیشد از خداوند مهربان کمکی بخوام ، احساس میکردم من بنده خوبی برای خداوند نبودم که حالا بخوام از اون درخواستی داشته باشم چه برسه که درخواستم اجابت هم بشه ، بخاطر همین یکم هم از لحاظ احساس خودارزشمندی دچار مشکل شدم هم خودم رو لایق رحمت پروردگار نمیدونستم.
تا اینکه با شما استاد خوبم آشنا شدم ، و با استفاده از فایل های عالی که آماده کرده بودید، کم کم احساسات بد و احساس گناه و عذاب وجدان در من از بین رفت و تونستم خداوند رو خیلی بهتر بشناسم ، ازش هدایت بخوام و اون هم واقعا اگر من یک قدم به سمتش رفتم اون ده قدم به سمت من اومد ، نشانه های رحمتش رو هر لحظه در زندگیم احساس میکنیم ، آرامش قلبی که دارم ، رابطه زیبا و توحیدی که دارم و هر لحظه بخاطرش خداوند مهربونو شکر میکنم ، زندگیم خداروشکر رو به رشد و بهتر شدن و توحیدی تر شدنه ، خداروشکر هر روز همه چیز بهتر و بهتر میشه.
از این که عضوی از خانواده بزرگ عباس منش هستم خوشحالم و خداوند مهربان رو شکر میکنم ، خداوند مهربان رو بخاطر تمام خوبی ها و زیبایی ها شکر میکنم و با دل و جون میدونم که تمام خوبی ها و موفقیت هایی که کسب کردم نتیجه نزدیکی و هدایت گرفتن از خداوند مهربان بوده ، و هرجا که شرایط نا خوبی رو تجربه کردم نتیجه دور شدن از مسیر توحید و خداوند مهربان بوده.
ایشالله که خوب ، سالم و برقرار باشید همیشه .
امروز ازاون روزای پررررازاگاهی بودپررازحس عالی ومن ب وضوح اونچیزی ک خاست خداست رودیدم اون دستم گرفت ومنوبرداونجاییک بایدقدم تواون رااه بزارم چقققدر ساده..
این نتیجه ی ورخاستم بود نتیجه تسلیم شدن دربرابرخداییک باتمام بزرگییش …نمیتونم دروصفش جمله ای بکارببرم برای هزارمین باربهم ثابت شدهمه چیی توحیده
خدایاامنوثابت قدم کن تواین مسیر
خدایاامنواسون کن برای اسونیهاا
من تسلیم توام من نمیدونم وتومیدونی من نمیفهمم وتومیفمی خداییک علمت برتمام جهااان محیطه توبازهم بمن بگو
خدای من هنوزمتحیییرم ازپاسخت تومیخای من روب کجاببری تومیخای باشروع این مسیررچی بهم یادبدی خدایااتوتواضع روبهم یادبده خشوع رو منوببرسرکلاس توحید بازم بهم یادبده ک دربرابرتوهیچم پوووچم من کسی نیستم دربرابرتوو
عاشقتم عااااشقتم
توبهمبگوو باشهه من چیزی ازخودم برای ارائه ندارم هرانچه هست تویی هرنعمتی ک دارم ازطرف توعه برای توعهه تمام جهان ازان توست ومن تنهاوتنهااا امیدم تویی من فقط ترودارم توبرای منی ومن تمام داراییم تویی،،تویی ک نمیبینمت وفقط میتونم حست کنم
خدای عزیزمن چقدر توبودی ومن غرق دنیاا وحااشیه هاا..
خیلی دوستدارمم وامیده ک همیشه ازتوبخام همه چیزوو وتوبشی تنهاهمدمم تنهارفیق تنهاکسیک باهاش ارامش پیدامیکنم
منوب حال خودم نزار ک گم میشم
خیلی فااایل پرارزشی بودوباخودمگفتم روزی یک فایل توحیدتوبرنامم بایدبشهه وامروز این فایلوبرای دومین بارگوش کردم انقققد حالم دگرگون شدک خدامیدونه برای دفعات بیشتربخام گوش کنم چ اگاهیهایی میخام دریافت کنم ومسئله ی بدی چن روزییه دنبال یک نشانه ایم برای ادامه ی مسیروخداامروز قشنگ بهم گفت ینی اگر کسی میومد بصورت فیزیکی ولفظی میگف انقدرواضح نبود
خداروهزاران مرتبه شکرمیکنم ومتشکرم ازشمااستادعزیز ک دستی ازدستان خداوندشدید
خداروهزاران مرتبه شکرمیکنم ک توواین مسیرمم
خداروشکر
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانوم شایسته ی عزیزم
چقدر این فایلتون منو به فکر واداشت اولش که در
مورد خشوع صحبت میکردید من با خودم گفتم
خب این موضوع بیشتر واسه اونایی صدق میکنه که
نتایج بزرگ گرفتن و باید مواظب باشند که مغرور
نشند و با خودشون فکر کنند که همه ی ای کارها
رو خودشون انجام دادند
و شامل من که ابتدای راه هستم و هنوز نتایج بزرگ
نگرفتم نمیشه ولی باز هم هدایت شدم و فایل رو
تا انتها گوش دادم و متوجه شدم که همه ی ادما
واسه انجام هر کاری(اشپزی ،رانندگی و…)باید
قبلش به خدا بگن که خدایا من نمیدونم تویی که
همه چی رو میدونی خدایا کمکم کن فرقی نمیکنه
که اون کار رو برای بار چندم انجام میدن حتی
کسی که در کاری حرفه ای هست بازم باید از خدا
کمک بخواد (مثال حتی اگه کسی رانندگیش خوب
هست بازم باید از خدا در خواست کنه تا کمکش کنه)
اینکه فرمودید که واسه رانندگی از خدا کمک
میخواید و بعدش میزنید بغل تا اون هدایته رو
بشنوید من هم امروز از روش شما امتحان کردم و
واسه یه کار خیلی کوچیک از خدا کمک خواستم(روش کار با یه وسیله برقی )
بعدش یه لحظه مکث کردم تا هدایته بیاد و
بعدش به صدای قلبم گوش دادم و ناباورانه دبدم که
اون کار و درست انجام دادم اصلا باورم نمیشد
بدون اینکه برم اینترنت سرچ کنم یا … روش کارش
مرحله به مرحله به من گفته شد، واقعا
ادم نمیتونه احساسش رو در کلمات بیان کنه مطمنم
هر کسی که هدایت شده بهتر میتونه این احساس
رو درک کنه ،اونجابود که خدا روشکر کردم و بقول
استاد فهمیدم که من چقدر جاهل بودم که
میخواستم این همه سال
معماها رو خودم حل کنم.
استاد عزیزم وقتی شما گفتید که حتی در بازی
کامپیوتری هم از خدا کمک میخواید برام خیلی
جالب بود و جای تفکر داشت که من در مساعل
عادی زندگیم یادم میره از خدا کمک بخوام ولی
شما حتی در بازی کامپیوتری هم از خدا کمک
میخواید و هدایت میشید و اینه تفاوت من و شما.
ذکر لبیک زیبایی هم که در انتهای فایل گزاشتید خیلی زیبا بود
هر روز خدا رو شکر میکنم که منو به راه راست
هدایت کرد
هر روز خدا رو شکر میکنم که منو با شما اشنا کرد
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
تو کریمی
تو رحیمی
تو لطیفی
تو رحمانی
تو رزاقی
تو ودودی
تو وهابی
تو زیبایی
تو حکیمی
تو علیمی
تو بزرگی
تو آگاهی
تو نزدیکی
اونقدر بزرگی که من نمیتوانم چشم پوشی بکنم
اونقدر زیبا و جذابی که نمیتوانم از تماشایی تو بگذرم …………
تقصیر دلم نیست تماشاه یی تو زیباست
تقصیر قلبم نیست عاشق توست ……
من بدون همه میتوانم زنده گی کنم و نفس بکشم
ولی بدون تو نمیتوانم رب من
بدون تو نمیتوانم نفس بکشم
تقصیر دلم نیست با تو عادت کردم
به بودن تو عادت کردم
به حضور تو عادت کردم
به عشق تو عادت کردم
من بدون تو نمیتوانم خدا
ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان …
ماهیان را صبر نبود یک زمان بیرون آب …
جان ماهی آب باشد صبر بیجان چون بود …
هر دو عالم بیجمالت مر مرا زندان بود …
این نگارستان عالم پرنشان و نقش توست …
قطره خون دلم را چون جهانی کردهای …
بر دهان من به دست خویش بنهادی قدح …
من کی باشم از زمین تا آسمان مستان پرند
خدا جانم تو هوایی هستی که من با تو نفس میکشم
تو آبی هستی که من با آن زنده گی میکنم
اقرار میکنم که بدون تو هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی لذت ندارد
بدون تو خوش نمیگذرد
منبع شادی ها تو هستی
میدانی من قلبم را پاک کردم و برای تو آماده کردم پس بیا و این قلب را با نور خود منور کن
تو کریمی
تو مهربانی
تو مرا جان و جهانی
من با تمام سلول هایم به عجز خودم در برابر عظمت تو پی بردیم
میدانم جایگاهی من کجاست
و میدانم توچقدررررر بزرگ و با عظمتی
دوستتتتتتتتتتتت دارم ربم …………
سلام به استاد گرامی و خانوم شایسته عزیز
من به این فایل استاد خیلی برای به موقع و بجا هدایت شدم چونکه احساس خیلی به شنیدن این حرفا نیاز داشتم
اینجا میخوام یه مثالی در مورد زندگی خودم بزنم :من دوساله که پشت کنکوری هستم پارسال وقتی میخواستم برم سر جلسه ی کنکور استرس داشتم چونکه واسه کنکور اول کل مطالب رو نخونده بودم وقتی رفتم سرجلسه نسشتم به خدا گفتم لطفا کمکم بتونم به تستا جواب درست بدم تو میدونی ک من چقدر تلاش کردم بعد کم کم استرسم کم شد وقتی دفترچه ی اول رو آوردن دیدم خیلی سوالای زیست رو بلدم با اینکه خیلی از فصل هاشو نخونده بودم اونایی ک بلد بودم رو زدم و یهو گفت وقت این دفترچه تمومه منم سریع از توی پاسخنامه بعضی سوالا رو نخونده تیک زدم
واسه بقیه ی دفترچه ها هم همین کار رو کردم و تونستم درصدای خیلی خوبی داشته باشم من فیزیک رو 33 درصد زدم با اینکه تقریبا نصفش رو خونده بودم منی ک نه آزمون شرکت کرده بودم نه کتاب تستای خوبی داشتم
بعد با همون درصدا تونستم رتبه ی خوبی بیارم و مصاحبه ی فرهنگیان دعوت شدم اما تو مصاحبه همش درمورد این حرف میزدم و میشنیدم که اونایی ک قبول میشن پارتی دارن یا حتما مدارک خاصی رو دارن و درگیر مسائل شدم و قدرت رو به اینو دادم راستش خودمم زیاد علاقه ای به معلم شدن نداشتم بعد هم فرهنگیان رد شدم
من به خوبی در زندگیم تجربه کردم که هرجا هرچیزی رو به خدا سپردم به بهترین نحو ممکن رقم زده اما هر وقت روی آدما و فکر خودم حساب کردم اتفاقایی ک دوسش نداشتم برام رخ داد.
من تقریبا یکساله دارم روی خودم کار میکنم و توی اکثر مسائل زندگیم نتیجه گرفتم اما درمورد کنکور که بیشتر از همه تلاش کردم نتونستم نتیجه ی دلخواهم رو بگیرم از شما دوستای عزیزم میخوام که اگه میتونیم منو راهنمایی کنین تا بتونم به این خواسته مم برسم
استاد عزیز از شما و سایت فوق العاده تون سپاس گزارم که این آگاهی های ناب رو به ما میده از خداوند بهترین ها رو برای شما و گروه تون میخوام
خدایا سپاسگزارم بخاطر هدایت شدنم به این سایت و این فایل
خدایا تنها تو رو میپرسم و تنها از تو یاری میجویم