توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-27 07:44:252024-06-27 06:37:43توحید عملی | قسمت ۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استادعزیزم
وسلام به همه دوستان عزیزهم فرکانسی ام
هفده سال بیشترنداشتم که عاشق دخترهمسایه شدم.
دختری آرام و خجالتی.
چهره اش آرامشی داشت که سالها به دنبالش بودم.
احساس میکردم تمام محبتی که سالهاازاطرافیانم گدایی میکردم او بالبخندمعصومانه اش سخاوت مندانه به من هدیه میکرد.
زندگی آن روزهابرایم رنگ وروی دیگری داشت….
شب هاتجسم چهره اش خواب راازچشمانم میربودو روزهادلخوش بودم به ده دقیقه ای که تامدرسه به دنبالش میرفتم.
هرقدمی که اوبه مدرسه نزدیکتر میشدمن عذاب دوری اش را در سینه ام احساس میکردم .
زیباترین لحظه های زندگی ام راتمام آن ده دقیقه هایی می ساخت که تا مدرسه به دنبالش میرفتم.
آخرین نگاهش هنگام ورودبه مدرسه تنها دلخوشی ام تادیداربعدیمان بود.
یک روزکه سفیدی برف همه جارا پوشانده بودقدم هایم راعاشقانه درجای پاهایش میگذاشتم که ناگهان اوایستاد….
چه ایستادنی؟
قلب ام داشت ازجایش کنده میشد. لحظه ای خواستم برگردم اما فرصت رابرای صحبت بااوغنیمت شمردم.
ترس،اضطراب وخجالت همه اینها وجودم رامثل بیدمی لرزاند
پاهایم توان راه رفتن نداشتند.
نزدیکش که شدم زیباترین سلام زندگی رانثارم کرد…
لحظه ای حتی زبانم برای جواب سلام بندآمداماصدایش وجودم رامملوازآرامش کرد.
سفیدی برفی که روی گونه هایم می نشست حریف سرخی صورت ام نمیشد
آرام گفت:چرارنگت پریده؟
دریک لحظه تمام کلماتی که بارهادرتنهاییم برای گفتن به او حفظ کرده بودم مراتنهاگذاشتند….
حالامن مانده بودم ویک دنیا سوال بی جواب.
پلک هایم راتکان دادم، نکندکه خواب میبینم…
صورتش ازنزدیک مثل نورماه می درخشید.
درآن روز سرد زمستان عرق جبین ام به روشنی نمایان بود.
داغ کرده بودم که بی هوا گفتم دوستم داری؟
وجواب او شدبهانه ی تمام روزهای باهم بودنمان….
بعدازاین درخواب وخیال هم بودیم.
محبت ریسمانی بودکه قلبمان رابه یکدیگرگره زده بود.
باهم لحظه های خیلی خوبی داشتیم اماتمام لحظه های دورازهم بودنمان راجملاتی پر میکردکه باخودکارهای آبی وقرمز برروی دفتروکتاب های درسی مان می نوشتیم…
جملاتی ازجنس باهم بودن،ازجنس عشق وازجنس یکی شدن.
روزی معلم فارسی مان گفت:
زیباترین جمله ای که شنیده اید را بنویسید،من هم نوشتم “چرارنگت پریده”
وقتی دوست ام این جمله رادیدجمله عاشقانه من شدسوژه خنده او…
بعضی وقت هاکه چندروز همدیگر رو نمی دیدیم نامه ای برای هم می نوشتیم.
جملات اوزیبایی خاصی داشت.
روزی نوشته بود:مینویسم باقلمی ازاستخوان وجودم وجوهری ازخون رگ هایم که تورا دوست میدارم.
روزهاوماه ها این چنین گذشت وما همچنان خودمان را قانع کرده بودیم به دیدار چند دقیقه ای درراه مدرسه.
گهگاهی فکر ازدواج چنان فکرم رامشغول میکردکه چندین بارهم دررویا با او ازدواج کرده بودم…
اولین باری که به قول مادرم پایم راازگلیم ام درازتر کردم واوراازمادرش خواستگاری کردم جواب نه شنیدم.
اوضاع قمردرعقرب بود هیچ کس بااین وصلت موافق نبود
یکی به سن کم ماایرادمیگرفت یکی به بیکاری من، بعضی هاهم به تفاوت عقیده دوطرف.
اماهمه این هاذره ای ماراناامید نمیکردچراکه تجسم ونوشتن آینده ای که مارابه هم میرساندتسکین همه این دردهابود.
واقعاآن روزهاهروقت که اززمین وزمان میبریدم به آغوش گرم خداپناه میبردم وباتمام وجودم تنهابه اوتوکل میکردم.
امامعجزه ی زندگی مازمانی آشکارشدکه تمام کسانی که مخالف ازدواج مابودندیک دفعه پذیرفتند که مابرای هم ساخته شده ایم.
برای خودمان هم غیرقابل باوربود!
انگارخدابرای ازدواج ماپادرمیانی کرده بود.
اوضاع داشت بروفق مراد ما میچرخید
زمین وآسمان دست به یکی کرده بودندتامارابه هم برسانندوباهمه ی این ها درآخرشد آنچه بایدمیشد.
الان که این متن رامینویسم به لطف خدای مهربان آن دخترشده همسرمن وما بایک دختر سالم وزیباودوست داشتنی که جریان تولداوراهم درپست های قبلی گفته ام زندگی فوق العاده وبی نظیری داریم ووقتی من به گذشته مینگرم تازه متوجه میشوم که خداوندچگونه درسربزنگاه به داد من رسیده ومراازمشکلات رهانده است.
ممنون
سلام خانم شب خیز
ازموفقیت شمابرای فروش فایل هایتان آن هم ازطریق تلگرام بسیارمسرور وخرسندوسپاسگزارخداوندهستم.
امیدوارم روزبه روزموفق تروشاداب تر وثروتمندترباشید.
سلام درست عزیزم دیدگاه تون زیبابود
موفق وثروتمندباشید
سلام آقای عطارروشن
واقعااگه قرارباشه دراین سایت درجه استادی رو رتبه بندی کنندیقیناشمابعداز استادعباسمنش قرارخواهیدگرفت زیرا همیشه کامنت هایتان چنان زیباوکامل است که گویی مکمل حرف های استادمان است.
برایتان خداراآرزومیکنم.
سلام خانم راداکبری
شمایکی ازاعضای فعال این سایت هستید.
من یقین دارم درکنارافرادی چون شماآینده بی نظیری رابرای خودوجهان مان رقم خواهیم زد.
سلام خانم اکبری
ممنون ازلطف شما
سلم خانم ستاره
واقعابه آگاهی نابی رسیدید.
گوارای وجودتان باد
سلام خانم مرجان
من هم بااین آهنگ به آرامش خیلی خوبی میرسم.
ممنون
سلام آقای فلاح
واقعابه نکته بی نظیری اشاره کردید.
بنده هم درحال قدم گذاشتن درمسیری هستم که مرادرسلامتی وخوشبختی وموفقیت زوج های فراوانی شریک وسهیم خواهد کردکه البته هدف نهایی اشاعه توحیدویکتا پرستی خواهدبود.
ممنون
سلام خانم اقبال
ازحسن نیت شماکمال تشکررادارم.
امیدوارم شادوپیروزوثروتمندباشید.
ممنون