توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 59 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-27 07:44:252024-06-27 06:37:43توحید عملی | قسمت ۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام تنها فرمانروای کل کائنات
سلام و درود به همه ی همراهان مسیرنور
سپاسگزار خداوندبلندمرتبه و هدایتگرهستم که من رو به این فایل بینظیر هدایت کرد
هم متن کاملا مرتبط با نیت من بود
و هم توضیحات فایل شاه کلید برای حل تمامی مسائل من بود
که باید هر روز بیشتر کار کنم و هرلحظه از خداوند کمک بخوام که ایمانم قوی و قویتر بشه
من اولین بار بحث توحید رو از زبان پر برکت شما استادعزیز درک کردم با اینک بارها راجبش شنیده بودم اما از زبان شما درک کردم و به جانم نشست
وقتی خودم رو دیدم کافر به تمام معنا بودم
پس در طول روز حواسم رو جمع کردم که هر حرفی و هر کاری و هر واکنشی که نشان میدم و بروز میدم بوی توحید و یکتاپرستی بده
کارسختی بود
خیلی وقت ها هم فراموش میکردم
خیلی وقت ها هم انگار که دلم نمیخواست بهش عمل کنم دوست داشتم افراد دیگر رو مقصرببینم که چرا به وعده هاشون عمل نکردن چرا زیر حرفشون میزنن
اما جایی در وجود من آگاه شده بود
به واسطه ی شما استاد عزیز
و هر بار اذیت میشدم از نداشتن توحید و داشتن شرک
اما هر بار بهتر شدم هربار که به خداوند سپردم و از دیگران ناراحت نشدم اینکار برام راحت تر شده
نسبت به گذشته تغییر کردم به لطف خداوندمهربان
و از خداوند میخوام که روز به روز و لحظه به لحظه من رو به خودش مومن کنه و در تار و پودم جاری باشه
تمامی لحظاتتون سرشار از نور و هدایت الهی
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته جانم. سلام دوستان همراه و همسفران عزیزم.
خدایا هر آنچه دارم از آن توست و تو به من داده ایی وراهنمای من وخانواده ام هستی.
الان چند روزه که من و همسرم فهمیدیم که دوره ی بی نظیر توحید رایگان بر روی سایت قرار گرفته که این اصلا اتفاقی نیست و هدایت خداوند شامل حال ما شده که چنین اتفاق بی نظیری افتاده. چون ما برای اولین بار دوره ی روانشناسی ثروت یک رو کاملا هدایتی تهیه کردیم و پولش رو هم نداشتیم اما خیلی راحت از جایی که حتی یک لحظه هم به ذهنمون نیومده بود برامون جور شد . اما قبل از تمام این اتفاقا من و همسرم قرار بود که با چند تا از خواهرزاده های همسرم به صورت شراکتی دوره ی توحید رو خریداری کنیم. یعنی تا این حد ما توان خرید دوره ی توحید رو به تنهایی نداشتیم که خواستیم به صورت شراکتی با شش هفت نفر دیگه بخریمش! اما همه ی اونا فقط در حد حرف بودن و وقتی پای عمل اومد وسط همه شون زیرش زدن و این کار رو نکردن و ما هم گفتیم حالا که اینجوری شد خودمون پول جمع می کنیم و می خریمش و دیگه برامون مهم نیست کسی بیاد یا نه.
خلاصه کاملا مصمم بودیم برای خرید محصول و تو فکر جمع و جور کردن پولش بودیم که برادرم بهم زنگ زد و گفت می خوام برات پول بفرستم. دلم می خواد یه پولی رو به عنوان هدیه بهت بدم! وخیلی معجزه وار ده میلیون تومان بهمون هدیه داد و ما هم که می خواستیم با این پول دوره ی توحید رو بخریم و با بقیه ی پولش عشق و حال کنیم، که یهو بهم الهام شد که دوره ی روانشناسی ثروت یک رو بخر. و من هم بدون چون و چرا گفتم چشم و قبول کردیم و کل پولی که بهمون هدیه داده بود رو به بسته ی روانشناسی ثروت یک دادیم. و خیلی خوشحال بودیم که تونستیم بلاخره یکی از محصولات رو بخریم.
تا اینکه الان حدود یک سال و چند ماهه که از تهیه ی روانشناسی ثروت یک گذشته و هر لحظه داریم در این مسیر تکاملمون رو طی می کنیم و روی خودمون کار می کنیم و به مسیرهای فوق العاده ای هم هدایت شدیم، اگر یادتون باشه که قبلا جریانش رو گفته بودم. دیگه داشتیم با همسرم به این فکر می کردیم که محصول بعدی چی باشه که بخریم و بیشتر روی خودمون کار کنیم. که من به همسرم گفتم بیا دوره ی احساس لیاقت رو بخریم. و قرارمون بر این شد و کلا دوره ی توحید رو از یاد برده بودیم. که یک شب خواهرم گفت وای بچه ها دوره ی توحید استاد رایگان روی کانال تلگرامه و ما هم چون کانال اصلی خودتون نبود گوش ندادیم. که دو شب بعد از اون همسرم گفت اگه واقعا اینطوری باشه توی سایت مشخصه. پس توحید رو سرچ کرد و دید که واقعا رایگان شده. وای خدای من…. این یعنی چی؟! تازه فهمیدیم که قدم بعدیمون دوره ی توحیده و کاملا هم رایگان و حلاله.واقعا هدایت خدا و معجزه فقط مختص پیامبرها نبوده و نیست. ما واقعا خیلی معجزه ها ی خداوند رو در زندگیمون دیدیم و می بینیم… به امید کامنت های بعدی برای تعریف معجزه های بزرگتر خداوند را بی نهایت شکر میکنم که ما را به این سایت الهی هدایت کرد واز شما دوستان توحیدیم واستاد عزیزم
سلام استاد عزیز .توحید عملی قسمت دوم عاملی شد که منو امروز از خونه برای قدم زدن به بیرون کشاند واجب دونستم که نظرم را با شما حتما در جریان بگذارم. استاد بنده امروز وقت کردم و فایل رو دیدم با یه فلش بک به گذشته خود دیدم که دقیقا مشکلای من اون موقعی حل شد که به همه رو انداختم و رومو نگرفتن و گزینه اخر از تهه قلب از خوده خدا خواستم و براحتی مشکل گشا شد مشکل بنده.استاد شما درست میفرمایید دقیقا جایی مشکلای من و فکر میکنم مشکلای همه حل میشود که از تهه قلب از خدای خود چیزی رو بخوان همان لحظه که امیدشون از غیر خدا نامید شده است.و چه مهربان است خدای من و تو استاد عزیز که با این همه اشتباه همچنان در کنارمان هست و در اخر خودش مشکل گشا میشود.سپاس گذار خدای بزرگ خودم هستم که از طریق دستی ب اسم عباس منش چیزهای مهمی رو به من گوش زد میکند.امیدوارم حتما پیام منو بخونید استاد شاید عمیق ترین پیامی بوده باشه که براتون گذاشتم.ممنون از خدای خودم یاعلی
به نام خداوند یکتا
سپاسگزار رب هستم که مالک همه چیز است.
سلام به استاد عزیزم که طی این سفر باور به خدای مهربان را هر روز در فایل های قشنگشون برام بیشتر و پر رنگ تر میکنند. سلام به خانم شایسته عزیز که مقاله اشون امروز هم پر از نکته های طلایی برایم بود و سلام به همسفران دوست داشتنی ام
خدای بزرگم را سپاسگزارم که هر وقت روی خودش حساب باز کنیم بهترین ها را تجربه میکنیم.
و من چه غافل بودم که در زندگیم بارها و بارها انتظار داشتم افراد کمکم کنند.
ولی خدایی که به من از رگ گردن نزدیکتر است خدایی که مالک همه چیز اوست خدایی که قدرت مطلق است وقتی باورش کنیم همه چیز به بهترین شکل ممکن در زندگی پیش میرود. زندگی هر لحظه میشود معجزه و این جز با باور و تکیه و توکل به مالک جهان امکان پذیر نیست.
خدایا حالا که فهمیدم همه چیز تویی حالا که فهمیدم شرک مخفی چیه کمکم کن فقط چشم به دست های خودت داشته باشم.
هروقت روی افراد حساب باز کنیم از جانب همون افراد ضربه میخوریم
همیشه باید فقط به خدا امیدوار باشیم و روی قدرت خدا حساب بازکنیم در این زمان هست که اگر از شخصی که طلب کمک کردیم کاری برامون انجام نده بهم نمیریزیم بلکه میدونیم خدای مهربان با دست های دیگرش بهمون کمک میکند.
با خدا باش و پادشاهی کن
خدایا عاشقتم که وقتی باورت کنیم از فرش به عرش میرسیم.
خدایا عاشقتم که وقتی روی خودت حساببازکنیم کاملا ورق برمیگرده و بهترین روی خوش زندگی را میبینیم.
سلام
امروز برگ سی و چهارم سفرم هست
شرک یعنی تو بزنگاه نتونی به خدا اعتماد کنی
♦️چرا شرک دارم؟
🧶بارها شنیدم حواست باشه فلانی باهات لج نکنه
🧶بارها شنیدم اگه باهات لج کنه کارت رو پیچ توش میندازه و کارتو خراب میکنه
🧶بارها شنیدم که اگه رییس موافقت نکنه کار انجام نمیشه
🧶بارها شنیدم سبیل فلانی رو چرب کن
🧶بارها دیدم که اگه رییس لج کرده باشه کار طرف خراب شده
🧶خودم دیدم که برادرم چون به مهندس ناظر رشوه نداد و اون مهندس برامون عدم استحکام صادر کرد و ما نتوانستیم پایانکار مغازه رو بگیریم
اینها رو بارها و بارها دیدم و شنیدم که الان شدم یه مشرک به تمام معنا
🧶بارها شنیدم اول مشورت کن بعد کارو انجام بده
دیروز داشتم با داداشم درباره ملکی که خریدیم صحبت میکردیم درباره کارهای تخریب و نوسازی
تو حرفهامون بارها بهش گفتم بریم پیش فلانی یا بریم با فلانی مشورت کنیم
و وقتی صحبتمون تموم شد با خودم گفتم ببین من با این همه فایل گوش دادن و از توحید کامنت گذاشتن هنوز یک مشرک هستم که دارم ادای آدمهای توحیدی رو درمیارم
🖍️فرق من با استاد اینه که استاد همیشه میگه میریم و هدایت میشیم من میگم بریم قبل اون کار اطلاعات جمع کنیم (اطلاعات هم که جمع کنی کلی باور غلط بهت تزریق میکنن)
🖍️استاد میگه خدا برام کارها رو درست میکنه من میگم بریم پیش فلان شخص بشه پارتی برام
✍️اینه که استاد اینجوری نتیجه میگیره من اینجور
استاد هر روز که میگذره بیشتر میفهمم که خدا داره به طرز فکرت تو شرایط حساس پاداش میده هرروز بیشتر پی به این میبرم که خدا به کسی ظلم نکرده بیشتر به این پی میبرم که وقتی میگی خدا به شجاعت و لیاقت هرکس پاسخ میده یعنی چی
هرروز بیشتر پی میبرم که هرکسی هرجایی که هست جای درستشه
من نمره امتحانم یک ، هم نیست اونوقت انتظار دارم خدا بهم بیست بده
📌فرکانس شرک خیلی فاصله داره با فرکانس توحید
بنابراین نتیجه (دریافتی از جهان)شرک ورزی خیلی با نتیجه موحد بودن فاصله داره
این مثبت بینهایته اون منفی بینهایت
📌راستش عمل من داره بهم اینو میگه که تو به رب اعتماد نداری
عمل من داره بهم میفهمونه که توکل ندارم
عمل من داره بهم میگه که تو یه بت پرستی از نوع مدرنش
عملم داره بهم میفمونه که دستهای خدارو با طناب بستم نمیزارم حرکت کنه
ما خدا رو به عنوان تنها منبع نعمت خیلی راحت فراموش میکنیم
این موقعها سلاممون به افراد هم رنگ و بوی نیاز به خودش میگیره
وقتی روی آدمها حساب میکنی تغیر میکنن نه اینکه آگاهانه این کار رو بکنن بلکه جهان داره پاسخ میده به فرکانس ما
دلیل اینکه رو کسی حساب میکنیم اینه که احساس ترس و کمبود داریم (ترس از اینکه تنهایی از پسش برنمیام / اگه فلانی نباشه کارم پیش نمیره / همین یک راه بیشتر برام نمونده و …) نتیجه این فرکانس میشه پشتت خالی شدن / تنها موندن
فرق بین درخواست و شرک
اگر درخواست کنم با این نگاه که اگر جواب نداد خدا کس دیگه رو جور میکنه برام / این نشد یکی دیگه / هر اتفاقی بیفته به نفع منه
اگر درخواست کنم همراه با شرک نشانش اینه که با این نگاه که فقط این آدم کارمو میتونه درست کنه / با ذلت درخاست کنم / منت طرف رو بکشم / خودم رو کوچک کنم / ازش تعریف بیجا کنم
🖍️به هر چیزی بغیر خدا حساب کنی از همون چیز ضربه میخوری(حالا میخواد اون چیز وابستگی عاطفی باشه یا روی شریک کاری یا هر چیز دیگه )
📌خودش تو کتابش میگه هرکس به غیر من امید ببندد ناامیدش میکنم
نه اینکه خدا از کسی کینه به دل بگیره بلکه نتیجه فرکانس شرک ناامیدی است
🖍️وقتی تکیه کنم به نیروی منبع
اونه که مقلب القلوبه
اونه که آدم جمع کرد دور امام
اونه که کاری میکنه همه بشن خدمتکاران
🖌️برای درک بهتر قوانین حرفهای آدم ها رو وقتی میشنویم بیام باوری که دارن رو تو حرفهاشون بکشم بیرون و نتایج زندگیشون رو با باورهاشون مقایسه کنم تا بهتر قانون برام جا بیفته
خیلی من خودم به شخصه شرک تو وجودمه
خدا کمک کنه کمش کنم
سلام استادخسته نباشید وقتی حرفتون رو شنیدم دقیقا یاد خودم افتادم اما فرقش اینه که من در موضوع رفاقت و دوستی این مشکلات رو خوردم.من یه دوستی داشتم همین چند سال پیش که خیلی عاشقش بودم تمام قلب و دلم رو داده بودم به اون هر کاری که میخواستم بکنم هر جایی که میخواستم برم باید اون هم میبود وگرنه من هم اصلا نمیرفتم اینقدر وابسته به اون بودم که حد نداشت تمام تکیه گاه و پشت من اون بود میگفتم که آدم اگه یه رفیق اینطوری نداشته باشه از راه بدر میشه برای موندن تو صراط مستقیم باید یه رفیق اینطوری داشته باشی تو فامیلمون من رو به اسم دوستم میشناختند…یعنی مبخوام بگم دیگه تا این حد…بیشتر توضیح نمیدم چون اصلا خوشم نمیاد خیلی صحبت بکنم درباره اون زمان…خلاصه گذشت و یواش یواش از من فاصله گرفت وبی محلی میکرد من هم دیوونه شده بودم اصلا ریخته بودم به هم…گذشت و از من جدا شد احساس کردم که در یه فضای خلاء رهاشده ام خیلی ترسناک بود…خودش هم از راه به در شد…الان یه دوسالی هست که ازش خبر ندارم……بعدش باخداوند اشنا شدم که این رو قبلا در توحید عملی1 توضیح دادم. انگار که این یه قانونه چون تقریبا تمام دوستان وخود شما اینطور با خداوند اشنا شده اید.خیلی دوستتون دارم واقعا میگویم.از ته دلم میگویم هرکجا هستید شادباشید. در پناه الله یکتا???
به نام خدا
ضمن عذض سلام و خسته نباشید خدمت دوستان عزیزم
بنده چند وقت هست که از این سریال تمرکز بر نکات مثبت استفاده میکنم و در کنارش روی باور های خودم کار میکنم
خدا شاهده برام مشکل که پیش میاد یاد صحبت های استاد عزیزم میفتم بعد حتی از زمانی که اون مشکل هم نبود با دیدگاه مناسب احساسم بهتر میشه بعد تازه میفهمم استادم میخواسته چه چیزی رو با این شور و اشتیاق برای من تعریف کنه
بنده قبلا موزیک های خواننده مختلف گوش میکردم یک سری اتفاقات داخل زندگی خودم تجربه میکردم و میگشتم ببینم من کی فرکانس این اتفاق رو ارسال کردم که یاد یک موزیک میفتم یا یاد فیلم میفتم میبینم بیخود اتفاق نیفتاده بود بعد احساسم بهتر میشه که قوانین خداوند بهم ثابت میشه
یعنی صحبت هایی که استاد در ابتدای قسمت های قبلی سریال تمرکز بر نکات مثبت میگفت هر روز داره بهم ثابت میشه اما خیلی اوقات من اشتباه دارم و خطا دارم ولی هر روز اشتیاق خودم به شناخت قوانین خداوند و تغییر باور های محدود کننده و جایگزین کردن باور قدرتمند کننده و ارسال فرکانس خوب بیشتر میشه
دوستان عزیز بنده تا همین چند وقت پیش اگر یک اتفاقی به ظاهر بد و از طرف دیگری برام میفتاد من خیلی تلاش میکردم تا به اون شخص بفهمونم که اشتباه کرده مخصوصا در نزدیکانم مثلا صبح که از خواب بلند میشدم میگفتم چرا صبحانه نیست چرا صبحانه یک چیزی کم داره !
ولی الان میفهمم مگه میشه خداوند برای من صبحونه نزاشته باشه اصلا من چرا منتظر کسی هستم که برای من کاری بکنه !
به لطف خدا دیگه دنبال این نیستم که جلوی دیگران به چشم بیام مثلا بین دوستان شروع میکردیم تعریف کردن که من بدبخت ترم بعد رفیقم هم از بدبختیش از مریضی صحبت میکرد نمیدونم چرا دوست داشتیم به هم ثابت کنیم من بدبخت ترم ولی الآن فقط با خداوند دردودل میکنم و دیگه تمرکزم بر روی نکات مثبت میاد و احساسم بهتر میشه
حتی شبا که کابوس میبینم و از خواب بلند میشم و میفهمم دلیلش همون موزیک یا فیلمی بود که قبلا دیده بودم و با تغییر زاویه دید خودم به این اتفاق میفهمم که الان همه خواب هستن چه چیزی مانع میشه که من الان یه عبادتی کنم؟ و با عبادت نمیکردم ترس خودم از اون خواب و توکل به خدا آروم نمیگرفت عبادت میکردم فرکانس خوب ارسال میکردم دیگه نمیترسیدم ! بعد میفهیدم حتما خداوند به من فرصت داده که عبادت کنم ! راحت میخوابیدم شاید قبلا ترس ورم میداشت میرفتم پیش بقیه افراد و خیلی هم خرافات بدی داشتم که مثل اینکه الان من بختک میاد یا الان باید بدووم برق رو روشن کنم
خدا رو شکر دیگه از یک سری خرافات راحت شدم و همش میگم خدایا توکلم به توست با همین جمله آرامش خونسردی احساس امنیت سلامتی ثروت میاد داخل زندگیم
خدایا ازت سپاسگزارم که به بنده اجازه عبادت خودت رو دادی بزرگ ترین نعمت من در زندگیم خداونده در صورتی که قبلا چیز های دیگه ای رو شنیده بودم ولی راهنمایی استاد و تجربه خودم بنده رو به به اینجا رسوند
از استاد عزیزم ممنونم که با ایمان دارن برای ما فایل آماده میکنند و بهترین هارو برای شما استاد عزیز آرزو دارم انشاالله که همیشه شاد و سلامت باشید
دوستان عزیز ممنونم که نظر بنده رو مشاهده کردید انشاالله که همیشه شاد و سلامت باشید
خدایا شکرت…
به نظرم توجه به خواسته ها به این معنی است که انها را رها کنیم به خدا بسپاریم .
هر کدام از ما راهنمای درونی دارد و وقتی به حرفهایش گوش می دهم متوجه می شوم عجله و شتابی برای رسیدن به اهداف ندارد در عین حال نمی گوید رسیدن به انها خیلی زمان می برد چون این هم دلسردی و یاس می آورد.
یعنی در طول روز هر وقت یاد اهداف و خواسته هایمان افتادیم به یاد خدا باشیم شاید ذهنمان هنوز نداند یا نتواند رسیدن به آنها را درک کند اما این باور که خدا می تواند و آن را به من خواهد رساند کافی خواهد بود و به تدریج افکار را همسو خواهد کرد . یعنیهر وقت یاد خواسته افتادیم بدانیم خداوند قدرت انجامش را دارد.
به همین دلیل در قران همیشه خدا بعد از درخواست دعا از جانب بندگانش می گوید به من ایمان بیاورید از مضارع استفاده می کند چون که نیاز است در فرکانس خواسته ثابت شویم و این کار نیاز به زمان مشخصی دارد .
حالا می فهمم چرا سریع به خواسته ها نمی رسیم چون خداوند می خواهد تا قرار گرفتن در مداردریافت یا همان احساس مثبت ثابت قدم بمانیم.در حقیقت می خواهد ما به تکامل برسیم یا همان ایمانم به او بیشتر شود.
سلام و عرض ادب خدمت تمام دوستان
خدارو هزار مرتبه شکر که الان دقیقا یک ساله با سایت استاد عباس منش اشنا شدم خیلی هیجان زده هستم نه بابت اینکه زندگیم خیلی تغیرات کرده نه چون خیلی کم کاری کردم با وجود اینکه میدانم هیچ حقیقتی جز حرفهای استاد وجود نداره ولی بازم بخاطر مسایل کاری نمیتوانم وقت بزارم ، اما هیجان من از اینه که دارم گرفتاری هامو مرور میکنم میفهمم که همه چیز رو خودمون به وجود میاریم برام جالبه من در تمام زندگیم بدبختی کشیدم هر کاری میخواستم انجام بدم با چنگ و دندون و زحمت جلو میرفتم اخرشم سقوط میکردم ولی در کنار من کسانی بودن بدون اینکه سختی به خودشون بدن همه چیز رو در زمان مناسبش داشتن ، بچه بودم ارزوی گوشی داشتم باورتون نمیشه دس به چ کارهایی زدم و چقدر حقارت کشیدم تا گوشی خریدم اخرشم افتاد تو اب سوخت ، بعدش رفتم تو مدار موتور سیکلت اون هم با حقارت ،با بدبختی گرفتاری به زور پولش جور کردم تا خریدم بعد از دو هفته صاحب اصلی موتور پیداش شد گفت این موتوری که به شما فروختن دزدی بوده این هم مدارک و غیره اون هم از دست دادم ، دیگه اگر ماجرای زن گرفتنم هم براتون بگم فک نکنم تو گروه عباس منش اصلا جا بهم بدین . خلاصه میخوام اینو بگم که سرمنشا این همه گرفتاری فقط و فقط ترس هستش و ترس بزرگترین گناهه ،… استاد های خیلی وجود دارن که سمینار میزارن و حرف میزنن فکر میکنن فقط دانستن این راز ها برای مردذم کافیه ، ولی واقعا به حرف های استاد عباس منش رسیدم فقط فهمیدن کافی نیست باید انقدر روی ذهنت کار کنی و تمرین کنی تا باور هات تغیر کنه ، اگر کسی تو مدار نادرست قرار بگیزه هزاران ایده هم داشته باشه اون ایده ها به ضررش تمام میشه ،مگر انکه تو مدار صحیح قرار بگیریم اون وقته که مسخره ترین ایده ها به پول تبدیل میشن ، باز هم خپارو سپاسگذارم ،امیدوارم بتونم بیشتر و بیشتر با این سای ت کار کنم
سلام خدمت استاد عزیز و هم فرکانسی های خوب و مهربانم ????امیدوارم که عالی باشید
داشتم تو اینترنت داستانهای آموزنده میخوندم که با یه داستان خیلی عالی و تاثیر گذار رسیدم تحت عنوان دوچرخه سواری با خدا که دوست داشتم این داستان زیبا را با شما به اشتراک بگذارم
??دوچرخه سواری با خدا ??
من در ابتدا خداوند را یک ناظر ؛ مانند یک رئیس یا یک قاضی میدانستم که دنبال شناسائی خطاها ئی است که من انجام داده ام و بدین طریق خداوند میداند وقتی که من مردم ؛ شایسته بهشت هستم و یا مستحق جهنم .
وقتی قدرت فهم من بیشتر شد؛ به نظرم رسید که گویا زندگی تقریبا مانند دوچرخه سواری با یک دوچرخه دو نفره است و دریافتم که خدا در صندلی عقب در پا زدن به من کمک میکند.
نمیدانم چه زمانی بود که خدا به من پیشنهاد داد جایمان را عوض کنیم؛ از آن موقع زندگی ام بسیار فرق کرد؛ زندگی ام با نیروی افزوده شده او خیلی بهتر شد؛ وقتی کنترل زندگی دست من بود من راه را می دانستم و تقریبا برایم خسته کننده بود ولی تکراری و قابل پیش بینی و معمولا فاصله ها را از کوتاهترین مسیر می رفتم.
اما وقتی خدا هدایت زندگی مرا در دست گرفت؛ او بلد بود…
از میانبرهای هیجان انگیز و از بالای کوهها و از میان صخره ها و با سرعت بسیار زیاد حرکت کند و به من پیوسته می گفت : « تو فقط پا بزن ».
من نگران و مظطرب بودم پرسیدم « مرا به کجا می بری ؟ » او فقط خندید و جواب نداد و من کم کم به او اطمینان کردم !
وقتی می گفتم : « میترسم » . او به عقب بر میگشت و دستانم را می گرفت و من آرام می شدم .
او مرا نزد مردمی میبرد و آنها نیاز مرا بصورت هدیه میدادند و این سفر ما، یعنی من وخدا ادامه داشت تا از آن مردم دور شدیم .
خدا گفت : هدیه را به کسانی دیگر بده و آنها بار اضافی سفر زندگی است و وزنشان خیلی زیاد است؛ بنابراین من بار دیگر هدیهها را به مردمانی دیگر بخشیدم و فهمیدم « دریافت هدیه ها بخاطر بخشیدن های قبلی من بوده است » و با این وجود بار ما در سفر سبک تر است .
من در ابتدا در کنترل زندگی ام به خدا اعتماد نکردم؛ فکر میکردم او زندگی ام را متلاشی میکند؛ اما او اسرار دوچرخه سواری « زندگی » را به من نشان داد و خدا میدانست چگونه از راههای باریک مرا رد کند و از جاهای پر از سنگلاخ به جاهای تمیز ببرد و برای عبور از معبرهای ترسناک پرواز کند.
ومن دارم یاد می گیرم که ساکت باشم و در عجیب ترین جاها فقط پا بزنم و من دارم ازدیدن مناظر و برخورد نسیم خنک به صورتم در کنار همراه دائمی خود « خدا » لذت میبرم و من هر وقتی نمیتوانم از موانع بگذرم؛ او فقط لبخند میزند و می گوید : پابزن
امیدوارم که از این داستان لذت برده باشید
در پناه الله شاد و پیروز و پر روزی باشید
خیر پیش…