توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 8
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-27 07:44:252024-06-27 06:37:43توحید عملی | قسمت ۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام رب العالمین
سلام خدمت استاد عزیز و گروه تحقیقاتی صمیمی عباس منش و در کل خانواده ی عزیزمان .
استاد خیلی ازتون ممنونم به خاطر این سریال واقعا تاثیر گذار ، مخصوصا دو تا فایل توحید عملی که واقعا برای من تاثیرات خوبی داشتند .
این روزها همه جا سخن از امامی هست که با صفت سیدالشهدا معروف هست .
امامی که از تمام ابعاد میتونه الگو باشه .
اما با اجازتون قبل از الگو بودن برای شهادت یکم به عقب برگردیم .
این کلماتی که به لطف خدا مینویسم بی ارتباط با بحث استاد عزیزمان ( توحید عملی ) نیست .
تا امروز حقیقت عاشورا و واقعه ی عظیم کزبلا برایم گنگ میآمد.
سخنان زیادی در مورد حرکت امام حسین علیه السلام و هدف ایشون از این حرکت عظیم شنیده بودم .
آن هم از آدمهایی معروف .
ولی
ولی
ولی واقعا به دلم نمی نشستند .
امروز خداوند ثروتی به من داد .
ثروتی دلنشین .
گفتم ؛ به فرموده ی خدا عمل کنم و این ثروت رو انفاق کنم.
مهم این است :
چرا اکثر مسلمانان ( باز مینویسم : آن مسلمانانی که در زبان به یگانگی خداوند و رب بودن او اقرار می نمایند ولی باور درونی شان چیز دیگری است ) دوران امام حسین علیه السلام با وجود اعتقادات مذهبی بالا ، اعتقاد به معاد ، با وجود حافظ قرآن بودن ، با وجود رهبر بودن ،با وجود همنشینی با رسول خداوند – باوجود شناخت حضرت علی و شناخت زیادی که به امام حسین علیه السلام داشتند به او پشت کردند ؟
وحتی پا فراتر نهاده ، به ضم ( گمان ) خود هدف او و همه ی فرزندان و اصحابش را کشتند ؟
.
.
جواب : شرک.
آری شرک
شرکی که در دل مومن ؛ همچون مورچه ی سیاهی است در دل شب بر روی سنگی سیاه .
آنها در باورهایشان قدرت را در دستان خداوند و رب جهانیان نمیدیدند .
قدرت را در دستان یزید و سردمداران او میدیدند .
داراییهایشان را ؛ مادیات و ثروتها و فرزندان و زنانی میدانستند که تنها محافظت کننده ی آنها را خودشان میدیدند .
و بر این باور بودند مخالفت با ربی که از درون او را باور کرده اند ( یزید ) تمام داراییهایشان ، آرامششان و خوشی هایشان را خزان خواهد کرد .
به قول استاد نتیجه ی شرک ترس است ، اضطراب است ، نگرانی است .
این شرک ترس را در همه ی ابعاد تصمیماتشان مسلط کرده بود .
و اما هدف امام حسین علیه السلام :
بیدار کردن رسالت رسول الله بود :
یکتا پرستی
و اینکه خدا را به عنوان رب العامین پذیرفتن .( رب یعنی : الله را مقتدر _فرمانروا – مالک تمام عالم و عالمیان دانستن که همه چیز در دستان اوست )
امام حسین با هدف دعوت مردم به یکتا پرستی و توحید و پایه گذاری حکومت توحیدی پا به این سفر گذاشتند .
و سخن کوتاه کنم :
نتیجه ی توحید و یگانه پرستی امام حسین علیه السلام و یارانش زنده بودن است در پیشگاه خدا ( ای پیامبر! هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. سوره آل عمران آیه ی 169) و زنده بودن در تاریخ است و خوش نامی.
مانند حضرت ابراهیم علیه السلام و…
نتیجه ی توحید و یکتا پرستی ایستادگی دلاورانه ی زینب است در برابر بزرگترین قدرت حکومت دوران که مردم آن دوران او را به عنوان رب پذیرفته بودند .این نتیجه ی توحید و یگانه پرست است .
و در مقابل مشرکانی که هیچ کدامشان و واقعا هیچ کدامشان به خواسته هایشان نرسیدند و هر آنچه داشتند همه را فنا شده و از دست رفته دیدند و به بدترین وضع ممکن هلاک شدند .
این قانون الهی است
و فقط در دوران پیامبران پیشین نبوده است .
در همه ی دوران شاهد اثبات این قانون هستیم .
و اما
اما
باید از خود بپرسم من ؟
من در توحید و یکتا پرستی کجای راهم ؟
در باور من رب کیست .؟
به قول استاد عباس منش :برخی از ما قدرت رو تو دستان
رییس بانک… یا مدیر عامل شرکت فلانی ، یا رییس اطلاعات فلان سازمان ، یا فلان پولدار شهر میبینیم .
این شرک هست .
قبل از گریه کردن برای امام حسین ، به هدفش که ترویج یکتاپرستی بود فکر کنم و از خودم بپرسم من کجای راهم .
مداحی میگفت چشمی که برای مصیبت حسین اشک بریزه ، آتش جهنم براش حرومه.
آیا هدف امام حسین علیه السلام گریوندن ما بود تا چشممون تو جهنم نسوزه ؟؟؟؟؟؟
در قرآن در موردهای زیادی ما رو به تفکر فراخوندند …
.
.
.
در پناه خدا : ثروتنمند از تمام ابعاد -سالم و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید .
با سلام آقای علی جانی
سلام و عرض ادب خدمت جناب آقای ابراهیم زاده عزیز .ببخشید دیر جواب دادم .ارادتمند شما
سلام آقای علی جانی
با تشکر از شما بابت دیدگاه قشنگ و زیباتون. من هم اعتقاد عمیق دارم که امامان معصوم ما خداوند را دیدند،درک کردند و به یگانگی او ایمان داشتند. همه هدفشون ،رفتارها شون و گفتارشون اشاعه توحید و یکتاپرستی بوده. نه فقط امامان و پیامبران بلکه همه کسانی که نامشان در تاریخ میدرخشد. فارغ از هر دین و مدهبی. از خداوند میخواهم که شناخت خودش را به من و همه کسانیکه در این راه قدم برمیدارند را نشان دهد و لحظه ای ما را به خودمان وارد نگذارد. از خداوند سپاسگزارم و از شما و استاد عزیز نیز سپاسگزارم
سلام به استاد عزیز و خوبم
اولش میخواستم فقط یه تشکر کنم و بگم که زندگیم خیلی قشنگ و عالیه و بخاطر این همه زیبایی و خوشبختی خدارو شاکرم و از شماهم تشکر میکنم ولی گفتم یکم از اتفاقات این مدت برام افتاده تعریف کنم…
من همینجور که در پست قبلیم گفتم مشکل زیاد داشتم و بعد اشنایی با سایت شما و پیش رفتن با برنامه هاتون و ایده های خوبی که به ذهنم میرسید داشتم پیش میرفتم و هه چی عالی بود همچی روز به روز بهتر میشد از همه مهمتر چیزی که خیلی برای خودم با ارزش بود این بود که ایمانم خیلی قوتر شده بود و روز به روز بیشتر میشد ایمانم به خدای خوب و مهربانم… اصلا زندگم رویای شده بود همه چی خود به خود درست میشد. وقتی نماز مو میخوندم و هرشب چند صفحه قران با معانیش میخوندم لذت میبردم و یه شور خاصی داشتم ودیگه مث قبل از سر عادت و بی حوصلگی به نماز واینمیسادم بعد نماز کلی مینشستم با خدا حرف میزدم و خواسته هامو بهش میگفتم و ایمان داشتم که بهم میده….
تا اینکه یه روز به بابام زنگ زدن گفتن بیا بیمارستان برای عمل( پدرم بیماری نارسایی کلیه داشت و باید پیوند کلیه میشد و ما داشتیم کارای خرید کیله میکردیم که خود بیمارستان به صورت خیلی ناگهانی یه کلیه از مرگ مغزی برامون پیدا کرد جوری که تویه 1روز همه کارایی که ما تو 2سال باید انجام میدادیم و داشتیم انجام میدادیم تو یه نصف روز انجام شد و به صورت رایگان پدرم پیوند کلیه شد. اگه باید میخریدیم نزدیک 30ملیون هزینه میشد که خدا خواست و همش رایگان شد) وقتی رفتیم اونجا و کاری عمل انجام شد من 12 روز توی بیمارستان کنار بابام بودم و مراقبش بودم و همش خداروشکر میکرم که ازجایی که فک نمیکردم بهم داد و کارمو درست کرد بی نهایت خوشحال بودم که حال بابام خوب شده با این اتفاق من دیگه هیچ مشکلی احساس نمیکردم بعد اینکه بابام مرخص شد و ما امدیم خونه من کم کم داشتم کم کار میشدم دیگه زیاد روی باورهام کار نمیکردم قران نمیخوندم تصویر سازی نمیکردم برای خودم و… خلاصه تمام کارایی که قبلا میکردم کم کم داشت ول میشد و فراموش میکردم وقتی به نتیجه کارم و خواسته هام کمتر فکر میکردم انگیزم برای تلاشم کم شد و دیگه شوقی برای تلاش و کار نداشتم تا اینکه دیگه باشگاه بعد اینکه رفتم مسابقه و دوم استان شدم ول کردم همچی داشت خراب میشد و من میدونستم بخاطر تلاش نکردن من هست و کار نکردن روی خودم و باورهام. بعد اون تو کاری که تازه شروع کرده بودم شکست خوردم و کلی ضرر کردم با اینکه میدونستم همه اینها بخاطر کم کاری خودم هست ولی انگار یه جوری شده بودم کور شده بودم موقعیت های عالی که برام پیش میومد نمیدیدم و فقط بدبختی هامو میدیدم و بازم شرایطم سخت تر میشد تا اینکه تصادف کردم و فکم شکست 7روز بیمارستان بودم و الان 4روزه مرخص شدم بعد این تصادف کلی عوض شدم و دیدم به زندگی خیلی مثبت شده و خیلی بهتر از قبل حتی تو این چند روزه کلی اتفاق خوب برام افتاده پدرم با داییم که 3ساله باهم قهر بودن بخاطر من اشتی کردن یه شوق شور خاصی تو خونمون امده دوباره کلی ایده جدید و عالی به ذهنم رسیده تا همین چند وقت پیش دنبال کار میگشتم و میخواستم برم برای مردم کار کنم ولی الان با فکرایی که کردم میتونم 2تا مغازه برا خودم داشته باشم با درامد عالی و یه کار دیگه هم پیدا کردم که عاشقشم با این وجود دیگه کل وقتم مشغول کار های میشم که عاشقشونم و میتونم کلی باهاشون پول بسازم انشاالله با کمک خدا تا یک ماه دیگه مشغول کارم میشم و مغازهام باز میشه و کارم شروع میشه کلی شوق زوق دارم با بی نهایت انرژی دارم پیش میرم کلی ایمان دارم و میخوام دوباره باشگاه شروع کنم و قوی تر و بهتر از قبل و برم برای مقام اول کشوری و انشالله بالا تر از اون…
و میخوام بگم بزرگ ترین مشکل من یکی این بود که صبر کافی نداشتم و دوم روی باورهام کم کار کردم و ایمانم رو از دست دادم و به شما دوستان عزیزم توصیه میکنم در کل مسیر با ایمان و صبر پیش برید و هدفتون رو فراموش نکنید.
با سپاس فراوان از استاد عزیزم و شکر بی انتهای خداوند برای اینهمه نعمت زیبای سلامتی و خوشبختی که به من و زندیگم بخشیده.
از استاد عزیزم میخوام در فایل های بعدی بیشتر در مورد ایمان و تقویت اون حرف بزنه و کمک کنه که ایمانمون به خدا و خواسته هامون قوی تر بشه. ممنونم
راستی استاد این فایل هم مانند فایل های دیگرتون عالی بود!!! و درواقعا قدرت خدا و ضعف انسان را کاملا میشه درک کرد!!! سپاس گذارم از شما!!
سلام استاد بزرگوار و مهربان! خدا را سپاس گذارم که شما را با من آشنا کرد! خدا را سپاس گذارم که چندین بار بیخیال شما و فایل های شما شدم و باز برگشتم! خدا را سپاس گذارم که الان موفق به درک کلام و سخن های شما شدم! استاد اول از خدا متشکرم و دوم از شما که واقعا یک زندگی رویایی را به من تقدیم کردید!
استاد عزیز من چند سال پیش با وب سایت شما آشنا شدم و چندین بار به دلیل کتاب و… چیزای علیه دین و… را مطالعه میکردم،کاملا بی اعتقاد شده بودم یعنی نظریه هایی مثل استیون هاوکینگ را کاملا قبول کرده بودم و کلا اون اعتقاد و قانونی که باید من و به پیشرفت میرسوند دور شدم و من بیخیال فایل های شما شدم یعنی حرف های شما دیگه برام قابل قبول نبود! ولی نزدیک به یک سال بعد من دوباره اومدم فایل های شما را گوش دادم و فکر کردم برای زندگی بهتر زندگی زیبا تر دیدم تمام سخن و شیوه های شما به شدت عالی بود! منظورم اینه که به اون نتیجه ای رسیدم که خدا را که نمیتونستم باورش کنم باور کردم! قانون جذب را درک کردم فرکانس های خوب و درک کردم! استاد من تازه فایل های فروشی شما را هنوز خریداری نکردم ولی همین فایل های رایگان زندگی من و دیگرگون کرد! نمیدونم با چه زبانی باید از شما تشکر کنم! استاد شکر گذاری! عشق! دوستی!فرکانس های خوب! و… باعث شد من روابط اجتماعی خودم را به خوبی بدست بیارم! استاد من موفق شدم که هر کاری که بخوام بکنم موفق شوم! و الان دانشجویم! ولی باعث شدید تا حتی آرامش داشته باشم باعث شدید از لحاظ تحصیل با آرامشی بیشتر جلو بروم و میروم! باعث شدید هدف مشخصی داشته باشم و کلی هدیه ی دیگه به من دادید!!! استاد من هر وقت فایل های شما را گوش میکنم ایده های خاصی به من الهام میشه واقعا از شما سپاسگذارم! سپاسگذارم که خدای خودمو پیدا کردم! سپاس گذارم که زندگی سراسر پر از انرژی وشادی به من بخشیدی! استاد عزیز خدا را سپاسگذارم که موقعیت را جوری برای من رقم زدید که بیخیال شما و فایل های شما بشم و برم دنبال کارهایی که از خدا دوری میکنه مثل گوش دادن به آهنگ های متال و علاقه به انسان های هم نوعی مثل مرلین منسون و کارای به شدت که به دین و ادیان بی احترامی میکردم و فرکانس منفی میدادم ولی خدایی را قبول داشتم ولی نه اونقدر قدرتمند! من خیلی از این جور چیزا را تجربه کردم باز برگشتم پیش شما و الان میتونم بگم حس خیلی بهتری دارم چون درک بهتری پیدا کردم چون قانون و درک کردم ولی هنوز دارم روی باورم کار میکنم و به قول شما این موضوع را باید ادامه داد! من هر روز به توصیه شما عمل میکنم و روی باورهام کار میکنم و سپاس گذارم! سپاس گذار خدا! سپاس گذار فراوانی ها و…. استاد خیلی دوستت دارم امیدوارم این شادی و این حس خوب و این آینده ای که برام ساختی را بیشترش و به خود شما بده و من از الان در تلاشم که هر چه زود تر فایل های شما را خریداری کنم و اینکار و میکنم و نا گفته نماند که ارزش فایل های شما بیشتر از این قیمت ناچیزی که روی محصول خود میگذارید است! من با فایل رایگان شما نتیجه گرفتم که میگم چون تغییر یک زندگی ارزش خیلی چیزا را دارد! استاد واقعا سپاس گذارم از شما خیلی زیاد!!
استاد در پناه خدا باشید! شاد باشید! شاد بمانید! دوستتون دارم!
سلام به همه دوستان خودم
من دیروز این فایل رو توی دفتر کارم گوش کردم، اما خیلی بهش توجه نداشتم. دیشب وقتی یه سر اومدم توی تلگرامم، نظر ناهید خانم رو توی کانال استاد خوندم و خیلی فکر کردم و دیدم اصلن این فایل همونی هستش که من گوش کرده بودم و اصلن متوجه این حرفا نشده بودم، امروز دوباره تصمیم گرفتم مجددا فایل رو زمانی که دفتر کاملا خلوت هستش گوش بدم. تازه فهمیدم که استاد داره چی می گه
روی این موضوع زیاد فکر کردم که ایا توی زندگیم به خدا تکیه کردم یا غیر خدا!
از وقتی که یادم میاد، حتی دوران قبل از آشنایی من با سایت و مسائل مربوط به ون، همیشه توی خلوتم به خدا یه حرف می زدم، اینم این بود که ” خداجون من که غیر از تو کسی و ندارم، تو خدایی و من بنده خطاکار تو، در حقم خدایی کن” فکر کنم این همون توحید عملی هستش چون واقعا به هیچ کسی امید نبستم و خدا تقریبا تمام چیزایی که می خواستم بهم پله پله داد.
قصدم از این حرفا این بود که از تجربیاتم بگم
1٫ رتبه من توی کنکور دوره کارشناسی بالاتر از 50هزار بود و من واقعا هنوز نمی دونم چطور تونستم توی رشته ای که اونموقع دوست داشتم توی شهر خودم قبول بشم در صورتی که بالاترین رتبه بین همکلاسیام حداکثر 20 هزار بود
2٫ سال دوم دانشگاه بودم که بابام یه تصادفی خیلی سخت کرد و منجر به فوت طرف مقابل شد و اوضاع مالی بجایی رسید که دیگه بابام نتونست هزینه دانشگاه منو بده و فقط یه جمله بهم زد: اگه می خوای درستو بخونی و شهریه تو بدی، خودت برو سرکار، من از پسش بر نمیام. (ماشین ما بیمه نداشت و 1 فوتی و 2 نقص عضو در تصادف ایجاد شد) من هم دنبال کار توی کاریابی های شهر رفتم، همه می گفتن که بدرد نمی خوره کاریابی و ضرر داره چون باید نصف حقوق ماه اولتم بهش بدی، درکل ناامید نشدم، چون عاشق درس خوندن بودم و از بچگی عاشق این بودم که یه روزی معلم بشم و تنها بازی بچگیم معلم بازی بود :) در کمال ناباوری باهام تماس گرفتن و گفتن بیا برای مصاحبه! چون من مکان خیلی برام مهم بود و کار دولتی می خواستم. جایی که بهم معرفی شده بود نیمه دولتی بود. 6 نفر معرفی شدن و بابام با اصرار من باهام اومد و همونجا بهم گفتن که از فردا برای یه هفته ازمایشی بیا سرکار . بعدها رئیسم بهم گفت یکی از مهم ترین دلیلی که انتخاب شدی این بود که با پدرت اومدی و ما دنبال همچین شخصی بودیم. سخن کوتاه کنم که الان بیشتر از 8 سال هستش که در همون جا مشغول هستم و واقعا راضی هستم. البته اینم بگم که کارشناسی مو گرفتم. ارشد هم همینطور و الان توی همون دانشگاه شهرم که کارشناسی می خوندم دارم درس هم می دم.
3٫ برای ازدواجم تنها از خدا خواستم که کمکم کنه و بعد از تجسم کردن و ارزو کردن و توکل بخدا تونستم به بهترین شکل با بهترین شخص برای من، ازدواج کنم
با همه این اوصاف بعد از گوش کردن با دقت به فایل توحید عملی، از خدا خواستم که اگه در جایی از زندگیم به غیر از خودش تکیه کردم بهم نشون بده تا بتونم خیلی بهتر به خواسته هام برسم
از همه دوستان تشکر میکنم که وقت شون رو به من دادن
بدرود
استاد ممنون از این قسمت سریال که به نکته خیلی مهمی اشاره کردید و در تمام دوره های اموزشی در مورد این موضوع توضیح میدهید (در دور روانشناسی ثروت 3 ، دوره راهنمایی عملی دستیابی به رویاها)که فقط به خداوند یکتا ایمان داشته باشیم و بقیه افراد دستی از دستان خداوند بر روی کره زمین هستند که به ظاهر انها کار ما را انجام میدهند و واقعیت امر چیزی بود که در فایل تصویری توضیح دادید که اون هدایت خداوند میباشد بازهم ممنون که به افرادی که مشتاق درک بیشتر قوانین هستند این اگاهی را میدهید و شما استاد عزیز با زبانی شیوا و ساده و هوشمندانه مطالب را مطرح میکنید و از خداوند یکتا میخواهم هر جا که هستید در پناه الله یکتا باشید.
سلام و درود خدا بر همه یکتاپرستان
بارها برام اتفاق افتاده که وقتی رو یه آدم حساب میکنم کارم لنگ میشه و هرچی انتظار میکشم درست نمیشه، ولی هروقت اون شخص رو از ذهنم میندازم بیرون و میگم خدایا خودت درستش کن چند ساعت بیشتر طول نمیکشه که خود اون شخص یا شخص دیگری کارم رو با روی گشاده و رضایت کامل انجام میده.
دوستان به منبع اصلی وصل شین واز همه بی نیاز شین.
خداوندا فقط تو را میپرستم و فقط از تو یاری می جویم.
یا غفور و یا رحیم خودت میدانی چقدر به تو محتاجم.
خدایا بزرگترین دارایی من توحید و ایمان و یقین من است، خداوندا از فضل خود بر دارایی من بیفزای.
خدایا صدهزار مرتبه شکر به خاطر هدایتت و پیامهایت.
استاد عباسمنش عزیز به خاطر هدیههای بی نظیرت سپاس، اجر آنرا فقط خداوند میتواند به شما بدهد.
برای توصیف این ویدئوی زیبا و بسیار آموزنده استاد بزرگوارم در رابطه با مسئله مهم و حیاتیِ توحید عملی ، فقط به قسمتی از مناجاتهای خواجه عبدالله انصاری (علیه رحمه) در کتاب ” الهی نامه” ایشان بسنده میکنم:
الهی! در جلال رحمانی، در کمال سبحانی، نه محتاج زمانی، و نه آرزومند مکانی؛ نه کس به تو ماند، و نه تو به کس مانی، پیداست که در میان جانی، بل جان زنده به چیزی است که تو آنی.
الهی! یکتای بیهمتایی، قیّوم توانایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی، از عیب مصفّایی، از شریک مبرّایی، اصل هر دوایی، داروی دلهایی، شاهنشاه فرمانفرمایی، معزّز به تاج کبریایی، مسندنشین استغنایی، خطبه الوهیت را سزایی، به تو زیبد ملک خدایی.
الهی! نام تو، ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان.
الهی! ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مؤمنان را گواهی، چه عزیز است آن کس که تو خواهی.
یا رب، دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه سحرگاهم ده
در راه خود اول ز خودم بیخود کن
بیخود چو شدم، ز خود به خود راهم ده
الهی! از نزدیک نشانت میدهند و برتر از آنی و دورت پندارند و نزدیکتر از جانی. تو آنی که خود گفتی، و چنان که خود گفتی، آنی: موجود نفسهای جوانمردانی، حاضر دلهای ذاکرانی.
الهی! جز از شناخت تو، شادی نیست، و جز از یافت تو، زندگانی نه. زنده بیتو، چون مرده زندانی است، و زنده به تو، زنده جاویدانی است.
الهی! فضل تو را کران نیست، و شکر تو را زبان نیست.
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
الهی! گرفتار آن دردم که تو داروی آنی، بنده آن ثنایم که تو سزاوار آنی. من در تو چه دانم؟ تو دانی. تو آنی که مصطفی گفت. من ثنای تو را نتوانم شمرد، آن گونه که تو خود بر نفس خویش ثنا گفتی.
الهی! جمال توراست، باقی زشتاند، و زاهدان مزدوران بهشتاند!
در دوزخ اگر وصل تو در چنگ آید
از حال بهشتیان مرا ننگ آید
ور بی تو به صحرای بهشتم خوانند
صحرای بهشت بر دلم تنگ آید
الهی! با تو آشنا شدم، از خلایق جدا شدم و در جهان شیدا شدم؛ نهان بودم، پیدا شدم. الهی! هر که تو را شناخت، هر چه غیر تو بود بینداخت.
هر کس که تو را شناخت، جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
الهی! از کُشته تو، بوی خون نیاید، و از سوخته تو بوی دود؛ چرا که سوخته تو، به سوختن شاد است و کشته تو، به کشتن خشنود.
الهی! دلی ده که در آن آتش هوا نبُود، و سینهای ده، که در آن زرق و برق و ریا نبُود.
الهی! اگر یک بار گویی: «بنده من»، از عرش بگذرد خنده من.
الهی! بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را به باد نیستی دردادی.
الهی! من کیستم که تو را خواهم؟ چون از قیمت خود آگاهم. از هر چه میپندارم کمترم، و از هر دمی که میشمارم، بدترم.
الهی! فراق، کوه را هامون کند، هامون را جیحون کند، جیحون را پر خون کند. دانی که با این دل ضعیف چون کند!
الهی! اگر مستم و اگر دیوانهام، از مقیمان این آستانهام؛ آشنایی با خود ده که از کائنات بیگانهام.
الهی! در سر آب دارم، در دل آتش، در ظاهر ناز دارم، در باطن خواهش. در دریایی نشستم که آن را کران نیست؛ به جان من، دردی است که آن را درمان نیست؛ دیده من بر چیزی آید که وصف آن بر زبان نیست!
پیوسته دلم دم از رضای تو زند
جان در تن من نفس برای تو زند
گر بر سر خاک من گیاهی روید
از هر برگی، بوی وفای تو زند
الهی! اگر خامم، پختهام کن، و اگر پختهام، سوختهام کن.
الهی! مکُش این چراغ افروخته را، و مسوزان این دل سوخته را، و مدر این پرده دوخته را، و مران این بنده آموخته را.
الهی از آن خوان که از بهر خاصان نهادی، نصیب من بینوا کو؟ اگر میفروشی، بهایش که داده؟ و گر بیبها میدهی، بخش ما کو؟
تو لاله سرخ و لؤلؤ مکنونی
من مجنونم، تو لیلیّ مجنونی
تو مشتریان بابضاعت داری
با مشتریان بیبضاعت چونی؟
ای کریمی که بخشنده عطایی، و ای حکیمی که پوشنده خطایی، و ای صمدی که از ادراک ما جدایی، و ای احدی که در ذات و صفات بیهمتایی، و ای قادری که خدایی را سزایی، و ای خالقی که گمراهان را راهنمایی؛ جان ما را صفای خود ده، و دل ما را هوای خود ده، و چشم ما را ضیای خود ده، و ما را از فضل و کرم خود آن ده، که آن به.
این بنده چه داند که چه میباید جُست؟
داننده تویی هر آنچه دانی، آن ده
الهی! فرمودی که در دنیا بدان چشم که در توانگران مینگرند، به درویشان و مسکینان نگرند. الهی! تو کریمی و اولا تری که در آخرت بدان چشم که در مطیعان نگری، در عاصیان نگری.
الهی! آنچه تو کشتی، آب ده، و آنچه عبدالله کشت، بر آب ده.
الهی! مگوی چه آوردهاید که درویشانیم، و مپرس چه کردهاید که رسوایانیم.
الهی! ترسانم از بدی خود؛ بیامرز مرا به خوبی خود.
الهی! علمی که افراشتی، نگونسار مکن، و چون در آخر عفو خواهی کرد، در اول شرمسار مکن.
الهی! همه از تو ترسند و عبدالله از خود؛ زیرا که از تو همه نیکی آید و از عبدالله بدی.
الهی! گر پرسی، حجّت نداریم؛ و اگر بسنجی، بضاعت نداریم؛ و اگر بسوزی، طاقت نداریم.
الهی! اگر تو مرا به جرم من بگیری، من تو را به کرم تو بگیرم، و کرم تو از جرم من بیش است.
الهی! از پیش خطر و از پس راهم نیست؛ دستم گیر که جز تو پناهم نیست.
الهی! گهی به خود نگرم، گویم: از من زارتر کیست؟ گهی به تو نگرم، گویم: از من بزرگوارتر کیست؟
الهی! اگر طاعت بسی ندارم، در دو جهان جز تو کسی ندارم.
الهی! همچون بید به خود میلرزم، که مبادا آخر به جویی نیرزم!
الهی! مگو چه آوردهای که رسوا شوم، و مپرس چه کردهای که دروا شوم.
الهی! چون در تو نگرم، از جمله تاجدارانم و تاج بر سر؛ و چون بر خود نگرم، از جمله خاکسارانم و خاک بر سر.
الهی! چون یتیم بیپدر گریانم،
درمانده در دست خصمانم،
خسته گناهم و از خویش بر تاوانم،
خراب عمر و مفلس روزگار، من آنم.
الهی! از دو دعوی به زینهارم، و از هر دو، به فضل تو فریاد خواهم: از آنکه پندارم به خود چیزی دارم، یا پندارم که بر تو حقّی دارم.
الهی! ما در دنیا معصیت میکردیم، دوست تو ـ محمد ـ غمگین میشد و دشمن تو ابلیس شاد. اگر فردای قیامت عقوبت کنی، باز دوست تو غمگین شود و دشمن تو شاد. دو شادی به دشمن مده، و دو اندوه بهر دل دوست منه.
الهی! همه از «حیرت» به فریادند، و من از حیرت شادم. به یک «لبّیک» درب همه ناکامی بر خود بگشادم، دریغا روزگاری که نمیدانستم تا لطف تو را دریازم. الهی! چون حاضری چه جویم؟ و چون ناظری، چه گویم؟
الهی! هر روز که برمیآید، ناکسترم، و چنان که پیش میروم، واپسترم!
الهی! تو بساز که دیگران ندانند، و تو بنواز که دیگران نتوانند.
الهی! بیزارم از آن طاعتی که مرا به عُجب آرد، و بنده آن معصیتم که مرا به عذر آورد.
الهی! دانایی ده که از راه نیفتم، و بینایی ده که در چاه نیفتم.
الهی! هر که را عقل دادی، چه ندادی؟ و هر که را عقل ندادی، چه دادی؟!
الهی! هر که را خواهی براُفتد، گویی با دوستان تو دراُفتد.
با صنع تو هر مورچه، رازی دارد
با شوق تو هر سوخته نازی دارد
ای خالق ذوالجلال، نومید مکن
آن را که به درگهت نیازی دارد . . .
===============================================================================
در پناه خالق متعال و همراه با راهنمایی ها و تعالیم آسمانی استاد عباس منش عزیزمان، شاد – مهربان – سلامت – ثروتمند و خوشبخت در دنیا و آخرت باشید . . .
درودفراوان برشمااستادعزیز خداقوت من کل فایل های رایگان شمارو دانلودکردم خیلی بهم انگیزه میده وجالب اینجاست که هرسوالی درذهنم به وجود میاد به طوراتفاقی همان روز ازطریق فایلهایت به جوابم میرسم واین واقعا برایم معجزست خداراسپاسگزارم استاد من قانون های شماروخیلی عالی درک کردم وعمل میکنم والان بیشتراز سه ماهه زندگی من متحول شده به لطف خدافکرنکنم مثل من تودنیا کسی سرحال وشادباشه.ازخداوند برایت بزرگترین موفقیت هارومیخواهم.خداراشکر خداراشکر خداروشکر
درود بر شما که در مورد اصلی ترین مبحث صحبت کردید . و محیطی فراهم کردید که بقیه هم در این خصوص بنویسند
در بین ما مثلی هست میگه خداوند حق خودش رو میبخشه ولی حق الناس رو نه –
که به نظر من اشتباه است خداوند حق خودش رو نمیبخشه – حق خداوند پرستش خودش هست و اینکه غیر خدا رو نپرستیم که همون شرک است و تنها گناهی که خداوند نمیبخشد شرک است که در قران به وضوح این موضوع را متذکر شده اند.
توکل بر هر چیزی و کسی غیر از خدا شرک محسوب میشه.
وقتی بلند میشی و دستت رو به زانو میگیری و میگی یا علی
وقتی چند نفر میخوایم چیز سنگینی بلند کنیم و میگیم یا علی- به جای یا خدا یا یا الله
زنی که بچه دار نمیشه و برای درمون به بابوس امام رضا میره به جای به پابوس رفتن خدا ؛ چقدر زیاد میشنوم مردم میگن ما هر چی رو داریم از امام رضا داریم و اشک تو چشم هاشون جاری میشه
وقتی سفره ابوالفضل میندازیم به جای اطعام کردن برای خدا
وقتی در مراسم مدح مداحانی که به جای مدح خدا مدح غیر خدا رو میگویند سینه میزنیم.خیلی دلم میخواد ببینم این مداح ها بلدن مدح خدا رو هم بگن به همین قشنگی که مدح غیر رو میکنن . دلم میخواد ثروت زیادی داشته باشم و مراسمی بگیرم و بگم بیشترین پول رو به مداحی میدم که مدح خدا رو بگه فقط خدا
یا یک خیمه بزنم کنار خیابون غیر ایام محرم و به نام خدا و برای او به مردم نذری بدم نه به نام حسین راستی دعای عرفه حسین رو خوندید تعجب نمیکنید که چرا اصلا به علی امام قبل خودش و پیامبر توسل نکرده برای نزدیک شدن به خدا یا برای رفع گرفتاریهاش متوسل نشده.یا چرا علی در دعای کمیل توسل نجسته از پیامبر که معلمش بوده و مقامی بس بالا داشته در نزد خدا.
اینها مصداق های بارز و اشکاری است که در اطرافمون میتونیم ببینیم. و مصادیق و نکته های باریکش رو که اقای عباسمنش گفتن.
من هم یادم میاد که وقتی میخواستم برم سربازی اغلب دنبال یه پارتی بودن که جای خوب بیفتن و من بدون توجه به اینها و پارتی پیدا کردن رفتم که در محیط بسیار خوبی خدمت کردم .
عالی