توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 80

1138 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1016 روز

    بنام خدا ،سلام به شما استاد که نگاه توحیدی رو داری واونو ترویج میدی ،شما الگوی یک انسان متعهد هستی ،این مثالی که استاد زد از کسی که پای دیگری رو میبوسه این نشانه تووجود همه ما بوده ومن هم هرکسی بهم خوبی میکرد میپرستیدم بعدها فهمیدم پشت صحنه این اتفاق فقط وفقط خداایستاده ،خدا به ما گفته به همدیگه کمک کنید واین اشتباه که خدا فلانی رو فرستاده تامنو نجات بده ،این کلام میتونه اشتباه فاحشی باشه توی باور توحیدی البته ما اختیار داریم که انتخاب کنیم که توکل به خدا کنیم یاغیر،خدایا من فقط روی تو حساب میکنم منو ببر جایی که باید باشم ،ادمهایی که باید ببینم روسرراهم قراربده ،دوست دارم بی نیاز باشم ازاینکه به ادمی وابسته باشم تاحدودی هم این باور دارم ،وانجام. دادم اگر قراره کسی بره من میگم برو ،جهان جهان فراوانیه،وخداوند بی نهایت دست داره که باید تسلیم باشم واجازه بدم که اون بهم بگه ،الان توی مساله ای هستم که توکل کردم بهش وازش خواستم بهم بگه باورتون نمیشه استاد یک مدته خدا داره بالهامات بهم میگه همه چیرو،اگه خدا بخاد کارهایی میکنه ،کسایی رو تومسیرت قرار میده که معجزه بشه،استاد خیلی ها دوست دارن برام خدایی کنن ووقتی من اونارو نادیده میگیرم ومیگم خدا هوامو داره بهم میگن پس من انجام نمیدم برو خدا برات انجام بده این خیلی برام عجیب بود،ولی هستند ادمهای ضعیفی که برده این ادمها شدند واینا احساس قدرت میکنن ،خدایا تنها تورا میپرستم وتنها ازتو یاری میجویم اهسته وپیوسته درمسیر هدایت حرکت میکنم والهامات رو دریافت میکنم چون خدا هرگز متوکل کنندگان تنها نمیزاره،استاد ممنونم که هرروز بهم یاداوری میکنی که نگاهم فقط به خودش باشه اینجوری هیچ کسی نمیتونه بهت اسیب بزنه ،برای همه تون بهترینها روارزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    لیلی چشمی گفته:
    مدت عضویت: 995 روز

    بنام خداوندهدایتگرم

    استاد عزیزم وخانم شایسته ی جانم عاشقتونم وازتون ممنونم بابت این گنج ودانشگاهی که باعث شدین درس های زیادی یادبگیریم وبرسیم به توحید به زندگی توحیدی

    همه چیز این قانون برمیگرده به همون جریان که کل مسیره واونم شرکه

    وچنان مخفی وپنهانه که دقیقا حکماون مورچه ی سیاه رو داره درشبی که تاریکه

    یادم میاد از خودم چقدر مشرک بودم والان خیلی بهترشدم وبا اموزه های رایگان شما یه قسمتی رو بعنوان دوره ی توحید برای خودم در نظر گرفتم

    شمابودین که با اموزه هاتون باعث شدین من متوجه بشم اصلا توحید چیه ..خدا کیه

    حساب کردن روی هرچیزی بغیر خدا یعنی شرکه

    من کاملا برعکس بودم به مردمقدرت میدادم

    به شرایط بیرونی قدرت میدادم

    وگاها اطرافیانم رو اینقدر قدرتمند میدونستم که مشرک ترین بودم ولی حالا خدایی رو شناختم که نزدیکمه …هدایتگرمه وتمام قدرت از ان اوست نه بنده های خدایی که خدا بایه اشاره میتونه اونها رو زنده ومرده کنه

    خدای من قدرتمندترینه خدایی که تپش قلب و نبض وستاره ها واسمانها وزمین وفصل ها ودرختان وگل ها و دریا وجنگل رو افرید و

    اوست که قدرتمندترینه

    خدای منه که قدرت داره نه بنده های خدایی که خود محتاجن به خدای قدرتمندم …..

    خدای منه که قدرت داره نه عوامل بیرونس که هر لحظه ممکنه تغییرکنه

    از خدا میخوام کمکم کنه هر لحظه توحیدی تر بشم وبهش نزدیک ونزدیکتر شم

    توحید رو وقتی فهمیدم که وقتی برای همه حکم یه مدافع رو داشتم ولی اونها همیشه پشت منو خالی میکردن

    خداروشکر میکنم بابت هدایتم به این مسیر زیبا وعملگرایی بیشترم در این مسیر زیبا وبه پادشاهی رسوندنم توسط خدا ….

    خدایا کمکم کن بیشتر روی تو حساب کنم وهرروز توقعم به تو بیشتر وبیشتر شه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    زهرا الف گفته:
    مدت عضویت: 1741 روز

    بنام خدای یکتا

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو و دوستان همفرکانسی

    این فایل خیلی وقت پیش شنیده بودم و اینقدردلشین بود که تمام قسمت‌هاش دانلود کردم

    این فایلها باید هرروز تکرار بشه که همیشه یادآوری بشه که هیچ قدرتی بالاتر از خداوند نیست

    تو خیلی از مواقع که خواستم کاری کنم و اون بالادستی گفته نمیشه فلان ، تو دلم گفتم از خدا بزرگتر نیستی خودش درستش می‌کنه.

    نسبت به قبل خیلی آرومتر شدن وزرای چیزی جلزفلزنمیکنم چون می‌دونم کافی متوکل باشم و باور کنم با تمام وجودم که خداوند برای من خوشبختی ،خوشحال،ثروت و سلامتی خواسته

    امیدوارم در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1254 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    به قول پیامبر شرک در دل مومن

    مانند راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است.

    زمانی که توکل ما به خداوند باشد نیازی نداریم افراد پای ما را ببوسند کسی که پای افراد را می بوسد به خداوند توکل ندارد فکر می کند آن فرد برای او کاری انجام می دهد و در انتها هر دو نفر متضرر خواهند شد همیشه اینگونه بوده است زمانی که ما فراموش می کنیم خداوند تنها منبع خیر و برکت و رزق ….است و افراد را در ذهنمان بزرگ می کنیم زمانی که فکر می کنیم فرد خاصی به دلیل وضعیت مالی خوب اداره شرکت موقعیت خاصی می تواند برای ما کاری انجام دهد و خود را خوار و خفیف می کنیم اینگونه این اتفاقات بد برای ما رخ خواهد داد.

    یاد بگیریم در زندگی بر روی افراد حساب نکنیم از آن ها تشکر کنیم اما هرگز فکر نکنیم محبت ها از طرف افراد است انها را دستی از طرف خداوند بدانیم و همیشه سپاسگزار و سجده کننده پروردگار باشیم انرژی که کیهان و جهانیان را خلق کرده و جهانیان تسبیح گوی او هستند

    زمانی که بر روی افراد حساب می کنیم کاملا رفتار آنها با ما تغییر خواهد کرد زمانی که بر روی افراد یا هر چیزی غیر از خداوند حساب باز می کنیم و شرک می ورزیم خداوند می فرماید اگر جانتان در خطر است و به خداوند فحش می دهید به کلام شما اهمیت نمی دهم مهم قلب ما است که در گرو رب باشد.

    زمانی که از کسی درخواست می کنیم خودمان متوجه می شویم اعتبار اصلی را به چه کسی می دهیم.با کلمات بازی نکنیم ما نمی خواهیم چیزی را به کسی ثابت کنیم توحید کاملا درونی است و ما به هیچ وجه نمی توانیم به کنه و درون افراد پی ببریم تنها خودمان می دانیم سر خود را کلاه نگذاریم اگر درخواست کمک از کسی را داریم و در ذهنمان به افراد قدرت می دهیم ما در حال شرک ورزیدن هستیم اگر توکلمان به خداوند است بسیار راحت درخواست می کنیم ما باید از افراد درخواست کنیم اما تنها بر روی قدرت خداوند حساب کنیم کسی که بر قدرت خداوند حساب می کند بر قدرت هیچ کسی حساب نمی کند کسی که به خداوند توکل دارد اگر جواب رد شنید ناراحت نمی شود و می داند خداوند از هزاران طریق دیگر خواسته هایش را اجابت خواهد کرد.

    زمانی که به دنبال هوادار و یار جمع کردن هستیم در تمام موارد که روی چیزی غیر از خداوند حساب می کنیم از آن ضربه خواهیم خورد اگر به خداوند تکیه کنیم راه هایی را برای ما باز می کند دلهایی را برایمان نرم می کند ارتباطاتی را برایمان ایجاد می کند که هیچ وقت هیچ کسی نمی تواند ایجاد کند و موفقیت هایی را برای ما به وجود خواهد آورد که هیچ کسی قادر به چنین کاری نیست .

    هنگامی که از مسیر درست خارج شویم باورهای خود را نسبت به خداوند از دست می دهیم و به نیرویی که برتر از همه ما است نیرویی که جهان را خلق کرده و آن را اداره می کند به نیرویی که به آن رب و فرمانروا می گوییم تکیه نکرده اما زمانی که ان را باور کنیم به او تکیه کرده و تمام کارها به خوبی انجام و همه چیز بر وفق مراد انجام می شود زمانی که تکیه خود را از خداوند برمی داریم و بر روی افراد و عوامل دیگر قرار می دهیم از آن ها ضربه خواهیم خورد.

    روی مردم و خودمان حساب نکنیم روی خدای خودمان حساب کنیم روی دوست اشنا برادر خواهر پدر مادر حساب نکنیم و بدانیم فقط خداوند به راحتی درها را برای ما باز کرده موقعیت ها را برای ما ایجاد می کند رزق را وارد زندگی ما خواهد کرد و از فرش به عرش خواهد برد این را باور کنیم نه اینکه ادا در اورده و فیلم بازی کنیم

    فقط بر روی قدرت خداوند حساب کنیم او را باور کنیم ایاک نعبد و ایاک نستعین فقط از او کمک بخواهیم و از او درخواست کنیم ما را به راه راست هدایت کند ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخرت حسنه فقط از رب درخواست کنیم همه چیز به ما در نهایت شگفتی و معجزه داده خواهد شد.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    Leila گفته:
    مدت عضویت: 468 روز

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم

    خدا بخشنده و مهربان است تنها جمله ی که میشه گفت تا امروز چقد شرک تو وجودم بود و خبر نداشتم ،چقد خوشحالم که هدایت شدم همین جا قسم میخورم به خدا که دیگه روی کسی جز خدا حساب باز نکنم ،من کل زندگیم به شرک گذروندم انقدر زیادن که حتی گفتنش ساعتها طول میکشه من توبه کردم و خدا منو بخشیده بهم فرصت داده تا کلامش و گوش بدم و با عمق وجودم بهش ایمان بیارم سپاس مخصوص خداوند جهانیان است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    فاطمه ش گفته:
    مدت عضویت: 1686 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    روز سی و چهارم از تحول زندگی من

    توحید، قشنگ ترین چیزی که از وقتی شروع کردم به کار کردن روی خودم، دارم تجربش میکنم.

    چرا؛ ثروتی که به دست میاد هم قشنگه

    روابطی که داره بهتر میشه هم قشنگه

    سلامتی ای که داره بهبود پیدا میکنه هم قشنگه

    فرصت هایی هم که دارن وارد زندگیم میشن قشنگن

    ولی همه ی اینا وقتی قشنگه که میدونی خدا اینارو داره برات میچینه

    اینجوری بگم، یکی دو سال پیش بعد اینکه روی خودم یه مدت کار کردم و خیلی چیزا بهتر شد، نجوا های ذهنی اومد سراغم و یجورایی به پوچی رسیدم. گفتم حالا همه اینا بشه که چی؟ اصلا این همه ثروت و نعمت به دست بیاد؛ خب بعدش چی؟

    من به این دنیا اومدم که فقط اینارو تجربه کنم و بعد بمیرم؟

    اونجا بود که فهمیدم، نه اینجوری نیست. من اومدم به این دنیا تا بندگی کنم، عشق به خداوند رو تجربه کنم، عشق خداوند به خودم رو درک کنم، ایمان داشتن رو تجربه کنم، و خداوند رو بهتر درک کنم. و همه اینا همون توحیده؛ که نتیجه توحید میشه روابط زیبا، ثروت بی انتها، سلامتی و…

    یعنی در واقع همه این نعمت ها وقتی قشنگه، یا بهتره بگم اصلا وقتی در زندگیمون نمایان میشه که ما توحید رو در وجودمون ساخته باشیم.

    اولش که متن خانم شایسته رو خوندم که گفته بودن: توحید یعنی باور کردن اینکه همه اتفافات زندگی ما بلا استثنا نتیجه باور های خودمان است، حقیقتا نفهمیدم اصلا چه ربطی داره.

    ولی بعد با خوندن توضیحات و یکم فکر کردن دیدم آره… آره همینه!

    من اگر این قانون رو باور داشته باشم، دیگه دنبال جلب توجه و رضایت دیگران برای فروش محصولم و خلق ثروت نیستم؛ چون میدونم راهش درونیه و به عوامل بیرون بستگی نداره و من فقط باید روی خودم و رابطم با خدای خودم کار کنم، و این یعنی توحید.

    من اگر به قانون باور داشته باشم، دیگه نمیترسم از اتفاقات ترسناک و ناراحت کننده مسیر زندگیم و نا امید نمیشم. چون باور دارم که همه چیز در دست من و خدای من هست و خدا برای من جز خیر نمیخواد. و این یعنی توحید

    و چه زیباست زندگی ای که بر اساس این نگرش بنا شده باشه.

    و چقدر از خدای خودم میخوام تا من مشرک رو ببخشه و کمکم کنه در مسیر توحید استوار و ثابت قدم باشم.

    چه عزتی بالاتر از بندگی تو ای خدای من

    خدایا هر موقع از مسیر ایمان به تو خارج شدم، به قول استاد گوشم رو بپیچون ولی نزار ازت فاصله بگیرم، منو برگردون به راه هدایتت؛

    خدایا ازت سپاسگزاریم بابت این مسیر زیبا

    استاد عزیز، خانم شایسته مهربان؛ یک دنیا ازتون بابت هموار سازی مسیر هدایت هزاران نفر ممنونیم.

    با آرزوی بهترین ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    علی شهناز گفته:
    مدت عضویت: 1167 روز

    بنام رب بسیار بخشنده و بی حساب روزی دهنده من

    سلام به آموزگار و دست خداوند در زندگیم استاد عباس منش و خانم شایسته و همه دوستان هم مسیرم

    نمیدونم از کجا شروع کنم در مورد توحید هر موقع به توحید و شرک فکر میکنم میبینم که انقدر این شرک درونی هست تو وجودم انگار که نسل اندر نسل مشرک بودم و شاید برا همینه که خدا میدونسته نسل ما ادمها چقدر مشرکیم و فقط گفته شرک رو نمیبخشم استاد بخوام از تجربیات زندگی خودم بگم بی نهایت تجربه دارم از شرکهایی که ورزیدم و پس کله ای هایی که خوردم و با صورت تو در و دیوار رفتم یادمه کارشناسی ارشدمو گرفته بودم آشنای پدرم شهردار اون شهر بود و من بابام رابطش باهاش خوب نبود چقدر به پدرم میگفتم که چرا تو خوب نیستی باهاش چون فقط اون میتونه بهم کار بده هر روز یه پوشه میزدم زیر بغلم میرفتم دس به سینه تو دفترش و دست از پا درازتر بر میگشتم اون روزها گذشت ناامیدانه رو کردم به بنده دیگر خدا یکی از آشناهای خانمم استاد دانشگاه بود بهم گفت برو دکترا بخون من هیات علمیت کنم تو این دانشگاه یادمه اون سال اندازه پول یه ماشین هزینه کردم وقت گذاشتم رفتم دکترا با این امید که فلانی وعده داده و من حساب کردم روش تا این که به پایان نامه رسیدم در همان روزها پیگیری میکردم فلانی چیکار کنم دکترا داره تموم میشه برام کاری کنه انقد رفتم اومدم طرف آخرش جواب تلفن منم نمیداد انقد خودمو و خدای خودمو ذلیل کردم تا اینکه خدا کمکم کرد یه جایی بهم برخورد دکترا رو بیخیال شدم تو همون پایان نامه و ادامه ندادم یه پراید گرفتم افتادم مسافرکشی کردم یادم میاد اولین توکلهای واقعیم اون موقع شروع شد چون تو اون شهری که میخواستم مسافر کشی کنم کلا غریبه بودم و هیچ آشنایی نداشتم ناخود آگاه پناه بردم به خدا گفتم خدایا من که بلد نیستم خدا راهنماییم کرد ایده هایی که داد کم کم راه افتادم بعد خدا به دلم انداخت که تو این وضعیت نمیمونی هدایت شدم مهاجرت کردم بعد با استاد عباسمنش آشنا شدم الان خدارو شکر من انقد تغییر کردم که یک سال پیش خودمو نمیشناسم هم از نظر درامدی هم هر زمینه ای که فکرشو بکنم

    و جاهایی بوده که رو خدا حساب کردم و خدا برام همه کار کرده نمونش دیروز با خانمم پاسور بازی میکردم نتیجه بازی 6 دست خانمم برده بود 5 دست من تو دلم گفتم خدایا بازیه برد و باخت برام مهم نیست ولی برا اینکه ایمانم قوی بشه هدایتم کن کت کنم به خدا قلبم یه صدایی شنیدم گفت این دستو کت میکنی انقد راحت اون دستو کت کردم و بردم چقدر ایمانم قوی تر شد یا دیشب نزدیکهای خواب هوا ابری بود و بارون میومد به خانمم گفتم فردا از خدا خواستم سر ظهر افتاب باشه بریم بالکون خونمون بشینیم هندونه بخوریم بعد خانمم یه لبخندی زد خوابیدیم فرداش خدا شاهده از صب بارون شدید میومد هوا کاملا با ابر سیاه پر بود دقیقاسر ظهر ساعت 2 آفتاد اومد بیرون هوا گرم شد سریع هندونه برداشتم رفتیم بالکون خوردیم بعدش دقیقا بعدش ابر اومد دوباره هوا سرد شد بارون شروع شد به خدا خانمم میگفت هنگ کردم میگفت دیشب انقد با اطمینان گفتی فکر کردم با خدا قرار گذاشتی و تموم شده با خودم گفتم این چرت میگه هوا با این بارون افتاب کجا بود ولی من خیلی مطمئن بودم تعجب هم نکردم بعدش انقدر ایمان من و خانمم زیاد شد که میخوام این 2 تا اتفاقو هر روز یاداوری کنم به خودم

    یه چیزی هم که درک کردم اینه که اولا تو بحث توحید هم تکامل خیلی مهمه حتی حضرت موسی و حضرت ابراهیم هم تکاملی رفتن تا انقدر ت حیدی بشن یا خود استاد عباس منش دوم به قول استاد بحث توحید بحث کلام و حرف زدن نیست فرکانس و باور مهمه با خودم میگفتم درخواست از آدمها خیلی خوبه و تشکر کردن از آدمها ولی مهم اینه رو اون ادمها حساب میکنی یا رو خدای اونها

    اگه رو خدا حساب کنیم به نظر من نشونش اینه که این احساساتو تجربه نمیکنیم

    ترس، نگرانی، ناامیدی،

    برعکس اگر تو هر اتفاقی بعدش این احساساتو تجربه کردیم یعند شرک ورزیدیم

    این مثال خیلی به خود من کمک میکنه همیشه به خودم میگم فکر کن یه کاری میخوای انجام بدی مثلا میخوای یه وامی بگیری وقتی میری پیش ریس بانک مرکزی و بهت قول میده میگه وامت با من با چه حسی برمیگردی خونه چه رفتاری داری اگه همون حسو نسبت به خواسته هات از خدا داری یعنی رو خدا هم میتونی حساب کنی اگه برم ریس بانگ بگه وامت با من خوشحالم شادم چون میگم قطعیه چطوره که وقتی چیزی از خدا میخوام اینجوری نیستم اینجاست که متوجه میشم بله زبان مهم نیست فرکانس مهمه

    تصمیم میگیرم متعهد بشوم و در کوچکترین چیزها تا بزرگترین چیزها توحیدی عمل کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    عاطفه نوری گفته:
    مدت عضویت: 1968 روز

    به نام الله یکتا تنها فرمانروای قادر مطلق و هدایتگر ک برگی بدون اذنش بر زمین نمی افتد یعنی این قدر این خداوند این سیستم و این جهان هستی طبق نظم و اساس و پایه هست…

    به مو میرسه ولی پاره نمیشه…

    من عاشق این فایل شما هستم از دسته بندی توحید عملی عاشقانه همیشه وقتی نجواها شروع میکنن این فایل رو گوش میکنم و به آرامش بینهایت میرسم استاد عزیزم مینویسم پر قدرت مینویسم ک رد پا به جا بگذارم در این روزهای پر چالش و تضاد ک فقط الله حکمتش را میداند ولاغیر الله نور السماوات و الارض،

    الا بذکر لله تطمعن القلوب.

    چقدر میفهمم و چقدر در حال درک و یادگیری ام که آری برگی بدون اذن خداوند بر روی زمین نمی افتد…

    چقدر دارم توحید عملی رو در این برهه از زندگی آموزش میبینم و با توکل بر خدا پاسششش میکنم

    آری خدا کافیست

    آری خدا هدایتگر و نجات دهنده است

    آری به مو میرسه ولی پاره نمیشه

    آری تواضع ک استاد عباسمنش توضیح میدید رو خوب دارم میفهمم متواضع باش ای انسان چه چیزی تورا در برابر پروردگارت مغرور کرده؟

    ای انسان عاجز فانی چه چیزی؟

    پروردگار عزیزم دوستت دارم و هزاران بار شاکرم و تسلیمم که در این برهه از زندگی پر از تضادم بیماری مادرم هدایتمان کنی

    آسانمان کنی

    هرانچه خیر و صلاح هست شما رقم بزنید

    هرلحظه به من نشانه بده خدا

    هرنفس بهم بگو

    هرنفس هدایت کن خدا

    خدایا خدایا بدون اذن شما برگی روی زمین نمی افتد پس ببین چقدر دقیق و منظمی خدایا…

    الهی صد هزاران بار سپاس استاد عزیزم بابت این مکان امن و مقدس و الهی که می‌شود ساعت‌های طولانی حرفای وجودی مان را بنویسیم صحبت کنیم بازگو کنیم به آرامش برسیم و در مسیر توحید حرکت کنیم با تقوی الهی و توکل الهی…

    الهی امین

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1326 روز

      به نام هدایت الله

      سلام خدمت خواهر عزیزم عاطفه دوست توحیدی وارزشمند سایت

      ازشما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی چقدر لذت بردم از این درک وآگاهی خوبت وخیلی ساده وروان انرژی خوبت رو من از نوشتن شما می‌توانم حس کنم ولذت ببرم

      آنقدر خوب بودی دختر که کامنت خوبی برای رد پا برای خودت به جا گذاشتی

      امیدوارم همیشه بدرخشید و بهترین ها را برای شما آرزو میکنم هر کجای کره خاکی که هستی امیدوارم شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        عاطفه نوری گفته:
        مدت عضویت: 1968 روز

        درود و برکت الله بر شما دوست عزیزم برادر گرانقدر و توحیدی الهی ک هر لحظه پر از قدرت توحید و عزت و شرافت باشید.

        بینهایت سپاسگزارم بابت این کامنتتون و این حس خوب،ک قطعا نشانه ی الله بوده ک حتی اون لحظات سخت و پر از خفقان هم تمام میشه و هیچ لحظه ای ماندگار نیست و نخواهد بودو همه چیز در دستان خداست

        عزت

        قدرت

        شرافت رزق روزی نعمت برکت.

        برگی بدون اذن الله روی زمین نمی افتد

        اوست که روز را در شب و شب را در روز میچرخاند و همه چیز تحت سیطره ی اوست

        اوست ک قادر مطلق است ولاغیر

        و درس مهم زندگی ما همین توحید هست انچنان با تمام وجودم به این درک رسیدم ک جایی برای به حاشیه رفتن و خارج شدن از این مکان مقدس الهی نمیگذارم…

        الهی صد هزاران بار سپاس

        بینهایت قدر دانم و سپاسگزارم بابت این کامنت و حس خوبی که نصیبم کردید…

        دعا میکنم هر نفس از زندگیتون پر از رزق برکت توحید توحید توحید و شرافت و عزت باشه…

        چرا که اصل اساس زندگی همین توحید است ولاغیر…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1344 روز

    به نام رب العالمین

    فرمانروای کل کیهان

    سلام

    وقت همگی بخیر و شادی

    نشانه امروزم

    ابتدای فایل استاد بهترین مثال را از شرکت کنندگان در سیمینار را گفتن و یک مثال واقعی از شرک واقعی بود اینکه انسان برای تشکر از کسی دست یا پای کسی دیگر را ببوسد الله اکبر.

    البته که ما با این آگاهی که استاد در مورد شرک و آثار آن دادن ، آلان می فهمیم عمق ماجرا را ، وگرنه شاید این اتفاق ناگوار برای ما رخ می داد ، الله‌اکبر.

    خدارا هزاران بار شکر بابت این اطلاعات خالص و توحیدی، که یادمان باشه هنگام تشکر از افرادی که برامون کاری کردن ، چطور رفتار کنیم که مصداق توحید عملی خالص باشیم ، از شخص مورد نظر تشکر می کنیم و از خداوند هدایتگر هم بلافاصله تشکر می کنیم که این شخص را برای کمک ما فرستاده است.

    اگه یاد بگیریم توحیدی فکر کنیم و رفتار کنیم طبق قانون زندگی ما بهشت خواهد شد بطور یقین، چرا؟؛ چون ما روی الله یکتا، که فرمانروای مطلق جهان هست حساب می کنیم به کسی تکیه داریم که منبع همه ثروت ها و نعمتها هست .

    از استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان بابت انتشار این آگاهی تشکر می کنم و از الله مهربان هم سپاسگذاری می کنم چون ما را به این سایت الهی هدایت کرده.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    نوشا گفته:
    مدت عضویت: 3141 روز

    ب نام الله یکتا٫

    استاد عباس منش عزیز٫خانوم شایسته ی نازنین و تمام دوستای گل م سلام٫

    من دیشب یه ماجرایی واسم پیش اومد ک ب شکل عملی توحیدو فهمیدم و شرک خفی خودمو٫

    دیشب من و پارتنرم یه سفر کوچیک داشتیم از شهر محل سکونت مون ب شهری ک با ما حدود 2 ساعت فاصله داشت٫یه جای تفریحی رفتیم ک تعداد زیادی ماشین و تردد اونجا بود٫با اینکه حدودای ساعت 2 بامداد بود ولی اون منطقه شدیدا زنده و شلوغ بود٫بویژه اینکه دیشب م شب جمعه بود و مردم امروز تعطیل بودن٫

    خلاصه ک ما اونجا شام خوردیم و همه چی عالی پیش رفت و من سگ م رو هم همراهم آورده بودم چون اونجا یه منطقه ی کوهستانی بود و میشد پت ببری٫

    تو راه برگشت ب سمت ماشین بودیم پیاده٫ترافیک سنگینی بود و من سگ مو بغل کرده بودم ک زیر دست و پا و ماشینا نره٫یه سوپرمارکت دیدم و پارتنرم رفت ک ازونجا یکم خوراکی بخره و من بیرون منتظر ایشون بودم همینطوری ک سگ م بغل م بود ک بیاد تا بریم سمت ماشین٫تو عرض دوثانیه ب فاصله ی 20 قدمی ما دعوا شد٫یه دعوای وحشتناک بین 4 تا پسر جوون٫من تابحال همچی دعوایی از یه فاصله ی ب این نزدیکی ندیده بودم٫گویا ناموسی بود چون فحش های شدیدا زشت ب هم میدادن و با چوب و چماق افتاده بودن ب جون هم٫کم کم عده بیشتر شدن و حدود ده نفر اون وسطا زیر دست و پا بودن٫من شدیدا ترسیده بودم٫سگ مم تو بغل م شدید میلرزید از ترس٫نگاه کردم ب پارتنرم دیدم تو سوپرمارکت در حالی ک ب من نگاه میکنه واستاده و بیرون نمیاد٫من باخودم فک کردم اگه برم سمت ماشین از حوزه ی دید ایشون خارج میشم و ممکنه نگران شن٫ب نظرم کار قشنگی هم نبود ک من ایشونو تو اون شرایط تنها بذارم و خودم برم سمت ماشین٫از طرفی پارتنرم هم قصد بیرون اومدن ازون مغازه نداشت٫باخودم فک کردم شاید پول موادغذایی رو هنو صاحب مغازه حساب نکرده بخاطر شلوغی ها چون همه تقریبا از مغازه هاشون اومده بودن بیرون و داشتن ماجرا رو تماشا میکردن٫گفتم خب لابد ایشون منتظرن صاحب مغازه بیاد تا حساب کنه و ایشون بتونه بیاد پیش من و سگ م ک از ترس میلرزیدیم٫

    دعوا هر لحظه داشت ب ما نزدیک تر میشد و من بطور ناخودآگاه هی چندقدم عقب تر میرفتم٫طوری ک آخرش رفتم یکی دوتا مغازه جلوتر تو یه فضای خیلی باریک بین جعبه های نوشابه سنگر گرفتم٫سگ م هم از شدت اضطراب تو بغل م ادرار کرد٫تو تمام این شرایط من داشتم فک میکردم چرا پارتنرم نمیاد سمت مون؟

    خلاصه ک ماجرا تموم شد تو چنددقیقه و پراکنده شدن و دعوا خوابید٫پارتنرم اومد سمت مون و ما خودمونو ب ماشین رسوندیم و نشستیم اون تو٫

    من فقط منتظر توضیح بودم ک چرا ایشون نیومد جلو؟

    ما مدتیه باهم تو رابطه هستیم و تنها چیزی ک من فک نمیکردم بشنوم پاسخی بود ک ایشون داد٫

    گفت٫من نگران بودم اون وسط چیزی بخوره تو سرم٫درواقع ایشون اون وسط نه تنها نگران من و سگ م نبودن ک نگران خودشون بودن و خودشونو از آسیب احتمالی حفظ کردن٫

    درصورتی ک اصن کسی با ایشون کاری نداشت و میتونست از سوپرمارکت بیاد بیرون سمت ما و لااقل یه دلگرمی واسمون باشه٫

    ولی توجیه شون این بود ک تو اینجور دعواها کسی ب یه خانوم کاری نداره و مردا ممکنه حتی یه عابرپیاده ی مرد ک کاری ب کسی نداره و صرفا داره رد میشه رو هم بزنن٫

    من شوک شده بودم٫

    وقتی تو مسیر برگشت از شرایط خودم و سگ م براشون تعریف کردم ایشون گریه شون گرف و گفتن من اصن از خودم راضی نیستم و واکنش خوبی نشون ندادم و متاسف م بابت ش٫اون لحظه مغزم کار نمیکرد٫

    بهرحال٫

    من چیزی بهشون نگفتم و اصن نخاستم ماجرا کش پیدا کنه ولی یه آلارم بزرگ تو ذهنم ب صدا درومد ک نگار٫رو کی حساب داری میکنی تو زندگی ت؟رو این مرد ک وسط دعوا ب فکر نجات خودشه و حتی از سوپرمارکت بیرون نمیاد بخاطر ترس ش؟

    یا رو خدای خودت ک میدونی همیشه پشتت بوده و هست تو روزای سخت و آسون روزگارت؟

    من دیشب تو مسیر برگشت ب سمت شهر محل سکونت مون یه سیلی بزرگ خوردم٫

    احساس میکردم تمام باورهام و ایمانی ک نسبت ب پارتنرم داشتم شکست٫تمام ش٫

    من هیچی ازین احساسات درونی بروز ندادم و ایشون روح شونم خبر نداره تو دل من چی میگذره ولی فقط و فقط ب خودم گفتم لازمم بود٫

    باید این صحنه رو میدیدم و میفهمیدم قدرت واقعی دست کیه٫فرمانروای واقعی کیه٫محافظ واقعی کیه و این جمله ی شما استاد ک میفرمایید هیچ وقت هیچ کس تا حالا بخاطر دفاع از من دعوا نکرده دیشب برامنم پیش اومد٫

    پارتنرم نه تنها بخاطر من دعوا نکرد ک حتی تو دعوایی ک نه بامن بود نه با ایشون و نه کسی ب جفت مون کاری داشت پاشو از حاشیه ی امن ش بیرون نذاشت٫

    ب فال نیک میگیرم این ماجرارو٫

    من اینطوری متوجه شدم شرک خفی ینی چی٫اینطوری متوجه شدم رو هیچ کی حساب نکن ینی چی٫اینطوری متوجه شدم فقط رو خدا حساب کن ینی چی و الان بیش از هر زمان دیگه ای احساس قدرت میکنم ک رو هیچ بشری رو این زمین حساب نکنم و فقط رو الله حساب کنم٫

    ممنونم ازتون ک آموزه هاتونو با ما ب اشتراک میذارید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: