توحید عملی | قسمت ۲ - صفحه 84
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-27 07:44:252024-06-27 06:37:43توحید عملی | قسمت ۲شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد جان
استادی که همواره با قلبش با ما صحبت میکند نه با ذهنش.
استاد عزیزم این فایل به معنای واقعی معنی شرک و توحید رو به من آموخت و توضیحاتتون زیر این فایل عجیب منو به فکر فرو برد واقعا منم الان سوالم از خودم این هست بالاترین عشق و علاقم چیزی جز اشاعه توحید نیست.
اگر بخوام با خودم صداقت داشته باشم واقعا هیچ چیز لذت بخش تر از توحید نیست.
اگر با خلوص بیشتر از خودم سوال کنم چرا مهدی این راهو میخوای میگم چون با پروردگارم باشم احساس بی نیازی میکنم و فکر میکنم بالاترین احساس دنیا همین بی نیازی هست یعنی با پروردگارم احساسات خلا بی شمار رو ندارم با پروردگارم پر پر میشوم.
وقتی این دنیا همچیز پروردگار هست و وقتی همچیز در آخرت هم همچیز خودشه پس کی باید خداوند رو واقعی بپرستیم و وقت برای معبودمون بزاریم .
وقتی درگیر کارهام هستم بشدت خدارو فراموش میکنم طبیعی هم هست چون کارم هیچ ربطی به یکتا پرستی نداره دقیقا فایل های توحیدی مقابل کاری که الان انجام میدم هست.
ایا وقتی که 90 سالم شد بعد پروردگار رو بپرستم مثل خیلی از ادمهای دیگه که بازنشست میشن و جدی تر خدارو میپرستن نه من میخوام از وقتی پیداش کردم و فهمیدم همچیز خودشه بپرستمش یعنی از همین الان
وقتی شما میگید من از مسیرهایی که به اینجا رسیدم چیزی نمیگم چون ازمون خطا زیاد داشتم چرا بگم که شما هم ازمون خطا کنید خب بهتر نیست از الان تسلیم باشم .
من اعتراف میکنم که ایمانم به فرمانروا بودن الله کم هست و تازه این چند روزی که بهتر رو خودم کار کردم یکم بهتر قدرت پروردگارو درک کردم و قشنگ واضحه سرمایه گزاری های این چند هفتم از تمام هفته های گذشته پر سود تر و باور نکردنی بوده یعنی از درو دیوار رزق و روزی داره وارد زندگیم میشه خب من باید خیلی بیشتر وقت بزارم برای معبودم ازش میخوام منو به لولی برسونه که به خیلی از خواسته هام برسم در همین کاری که هستم و بعدش بیام و تمرکزی علاقه اصلیم رو که اشاعه توحید و یکتا پرستی هست رو گسترش بدم در این مسیرم میخوام نصف روزم رو به یکتا پرستی و توحید و کار کردن روی خودم صرف کنم تا همواره بیاد بیارم فرمانروا کیست…
باز هم تسلیم پروردگار هستم واقعا اگر هدایت نشم گمراهترین گمراهان هستم …
خدایا مارو به راه راست هدایت کن راه آنان که بر ایشان نعمت دادی نه آنان که غضب کردی و نه گمراهان.
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن درمسیر هدایت
الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت اجابت خواسته های من
اومدم به تعهدم عمل کنم و یک و ربع نصف شب کامنتمو بزارم زیر فایل نشانه روزانه امروزم
میخوام راجب ایده ای صحبت کنم که بارها و بارها استاد مطرح کردن توی فایل ها و توی فایل جدید هم عالی توضیحش دادن
ایده ی اینکه ما باید روی خودمون کار کنیم
یعنی فقط مقاومت های ذهنیمونو برداریم
باورهای مناسب و قدرتمند کننده جایگزین کنیم
چرا ؟؟؟ تا به احساس ارامش برسیم
چرا ؟؟؟ چون تنها زمانی ما الهامات رو دریافت میکنیم که در احساس ارامش هستیم
تنها زمانی ما هدایت میشویم به سمت خواستمون که در احساس ارامش باشیم
حالا :
در نگاه اول آدم میگه عع همین ؟؟؟ این که خیلی راحته ، اما وقتی که ادم وارد عمل میشه تا ذهنشو کنترل کنه تا عوامل حواس پرت کن (شبکه های اجتماعی مخصوصا و….) از خودش دور کنه و تمرکز کنه روی خواسته و اهدافش و باورهای هم جهت با خواسته بسازه میبینه که واو چه کاره سختی
یعنی نمیخوام بگم سخته ها میخوام تجربمو بگم
اینکه به احساس ارامش رسیدن واقعا یک فراینده و طی این فرایند بسیاری نجواها میاد
ذهن هزاران ترفند شاید بیاره ،مقایست کنه ،بگه دیر شد ،بگه تا کی میخوای این مسخره بازیارو ادامه بدی که احساس خوب اتفاقات خوب و هزاران چیزه دیگه و ما توی طی این فرایند با اگاهی از اینکه هر فکری که همراه با احساس بد باشه الهی نیست باید حریف نجواها بشیم و خودمونو به احساس ارامش برسونیم و در این احساس باقی بمونیم
میدونی میخوام چی بگم ؟؟؟
میخوام بگم وقتی که ما به این شکل به جهان نگاه میکنیم ،به این شکل که من روی باورهام کار میکنم و خدا کارهارو انجام میده و قدم هایی که باید بردارم رو در زمان مناسب به من میگه ، وقتی به این شکل به جهان نگاه میکنیم و شروع میکنیم که اصل رو که فرکانس هاست درست کنیم مثلا با مدت زمان بهتر میشه مثال زد ،پس اینجوری مثال میزنم
فرض کنید که من شروع میکنم که راجب خواسته ای با اون نگاه بالا فرکانس هامو درست کنم و روی خودم کار کنم و سمت خودمو انجام بدم تا خدا سمت خودش رو انجام بده ،فرض کنید که مثلا فاصله زمانی من با اون خواسته یک هفتس
حالا من میام شروع میکنم از روز اول خب روی خودم کار میکنم و فایل نگاه میکنم و نوت برداری میکنم و تجربیاتمو مینویسم و سپاس گزاری میکنم و …… البته بگم که نجواها هم این وسط هست ولی خدا یه نشونه هایی بهم میده که مسیر درسته نشونه میتونه هررررررچیزی باشه رفتار باعشق مادرم سلام یه غریبه اومدن یه گربه پیش من چون حیوونا حس میکنن انرژی مثبت رو ،پولی که پیدا میکنم و…. حالا اگر که من بین اون نجواها بتوانم این نشونه هارو ببینم حتی یک نشانه و تاییدش کنم یعنی من موفق بودم و به همین ترتیب روز بعد روی خودم کار میکنم و شاید بگید نجواها کم میشه ولی نه میخوام بگم که نجواها اتفاقا ممکنه زیاد بشه ، چرا ؟؟؟ چون ذهنت این بار از این طریق وارد میشه که ببین روزا داره میره ها دست از این کارا بکش الکی خودتو خسته نکن و ….. ولی اینجا چی میتونه منو ثابت قدم کنه ؟؟؟ باز تایید نشونه ها و این باور که اقا جان این فرکانس های ارسالی من دارن دنیای اطرافمو شکل میدن تا به اون خواسته برسم ولی چون من نمیبینم که فرکانس هام دارن دقیقا چطور عمل میکنن دلیل نمیشه که کاریم انجام نمیشه و باز ادامه میدم و به یاد میارم که وقتی که من قبول کردم که قبول کردن همون باور کردنه ،که خدا برام کارهارو انجام میده پس باید به این واقف باشم که خدا از ساده ترین روش ها کارهارو انجام میده و نیازی نیست برای رسیدن به خواسته جنگی پیش بیاد و هزارتا مسئله حل کنم و بگم نه من دارم تلاش میکنم و جون میکنم نه اتفاقا باید به خودم یاداوری کنم که وقتی داره خدا کارهارو انجام میده اوضاع ساده پیش میره و اکر هم تضادی پیش اومد برای رسیدن به خواستمه ،چون من درمسیر درست دارم حرکت میکنم و تضاد درمسیر درست به معنای پیشرفت و رسیدن به خواستس ،پس در کل این فرایند من دارم ذهنمو کنترل میکنم و این رنگ های سفید رو میریزم روی لکه های سیاه
سعی میکنم کسی باشم که به غیب ایمان داره و…. به یک نقطه ای میرسم به نام ارامش و وقتی که به اون نقطه رسیدم و رها شدم از نتیجه یعنی من کارمو عالی انجام دادم و رسیدن به نقطه ی ارامش و رهایی یعنی همون تسلیم بودن در برابر خداوند و الان من کاملا اماده ی دریافت خواسته هستم و صددرصد خواسته من میاد تو زندگیم و این قانونشه
در کل خواستم بگم که واقعا برای رسیدن به نقطه ی ارامش و دریافت الهامات یک مسیری باید طی کرد و با هر بار طی این مسیر و تمرین و تکرار کار ساده تر میشه
با هر بار مهارت کنترل ذهن و رسیدن به خواسته از این طریق کار راحتتر و نجواهای ذهن کمتر و خیلی هم اسونتر مهار میشن
الهی صدهزار مرتبه شکرت که تنها با یاده تو دلها ارامش پیدا میکند .
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
درپناه الله یکتا .
سلام خدمت آقای زارعی عزیز.
من ب کامنت شما انگار ک هدایت شدم ، از صبح ک داشتم کار خیاطیمو انجام میدادم( چون مشغول کسب مهارت هستم و دارم تمرین میکنم) هی ی مشکلی توی شلواری ک واسه اولین بار دوختمش پیش میومد.
گذاشتمش کنار گفتم بذار رهاش کنم و یکم بخوابم آروم ک شدم پامیشم ادامه میدم.
ی چیزی گوشه ذهنم میگفت الان مدتهاست داری رو خودت کار میکنی ، شکر گذاری ، جملات تاکیدی ، حذف کردن تلوزیون و ندیدن فیلم و اخبار، فایل گوش دادن ، پس کو؟
ک من خوابیدم تا ایناها رو تو ذهنم خاموش کنم ، توی خواب میگفتم درست میشه من امیدم ب خداست ، انگار مغزم بیدار بود و کلی نجوا توی ذهنم ک تو دوره ای ک برداشتی واسه آموزش خیاطی رو تموم کن بعدش همه چی درست میشه ک یهو گوشیم زنگ خورد.
بعدش اومدم توی سایت و کامنت شما رو دیدم.
دقیقا چیزی رو گفتین ک ذهنم داشت میگفت، خدایا شکرت واقعا ممنون ک هدایتم کردی تا قلبم آروم بشه.
روزا داره میگذره ها چیزی ب عید نمونده ها، هیچی ورودی نداریا، چیکار میکنی پس.
و اینجا چیزی ک منو ثابت قدم میکنه، تایید نشونه هاست.
خدایا ازت ممنونم، شکرت ک بهم نشون دادی تو مسیر درست هستم.
هر مسئله رو ک حل میکنیم بیشتر ب خواستمون نزدیک میشیم ، حالا ک من دارم تازه این آموزشا رو نگاه میکنم و میدوزمشون با هر مسئله دوختی ک مواجه شدم و حلش کردم و درستش کردم ی قدم ب خواستم نزدیکتر شدم ، توی دوخت بعدی دیگه مشکلی ندارم.
عجله نکن ، صبور باش.
تو فرکانسا رو نمیبینی ولی اونا دارن کارشونو انجام میدن.
اینم نشونش، کامنت آقای زارعی انگار دقیقا جواب نجوا های ذهن من هست.
من کار سمت خودمو انجام میدم ، شکر گذاری میکنم ، باور فراوانی رو تقویت میکنم ، تلوزیون و اخبار رو کنار گذاشتم ، ب خدا ک وهاب رزاق هادی مهربون و بخشنده هست ایمان 100 درصد دارم ، تو مسیر مورد علاقم حرکت میکنم و مهارت کسب میکنم
و منتظر میمونم ک خدا سمت خودشو در راحت ترین و بهترین زمان ممکن برام رو کنه.
تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.
منو هدایت کن ب سمت و راه کسانی ک ب آنها نعمت دادی.
خدایا شکرت.
به نام الله یکتا :
توحید عملی قسمت 2 :
پیامبر اسلام : شرک در دل مومن مانند راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است .
استاد میگه : من هم یک انسانی هستم که سعی میکنم و فکر میکنم به اینکه توحید عملی رو توی زندگیم اجرا کنم و هیچ ادعایی ندارم که شرک نداشتم و ندارم و من هم ممکنه مثل خیلیا تو زندگی اشتباه کنم .
و این آگاهی هارو به عنوان کسی که دوست داره به بقیه بگه دارم میگم نه به عنوان کسی که بی ایراد هست .
(( وقتی که آدم توکلش به خداوند باشه اصلا نیاز نداره که مردم پاشو ببوسن یا نیاز نداره که پای کسی رو ببوسه اونی که پای افراد رو میبوسه توکل نداره به خداوند و فکر میکنه که اون آدم داره یه کاری براش انجام میده و در انتها هر دوی اون افراد ضرر میکنن . ))
(( وقتی که ما خداوند رو فراموش میکنیم به عنوان تنها منبع رزق ، تنها منبع خیر و برکت تنها منبع علم ، وقتی که ما فراموش میکنیم و آدم هارو و قدرت آدم هارو توی ذهنمون بزرگ میکنیم وقتی ما فکر میکنیم که یه آدم خاصی به خاطر وضع مالیه خوبش به خاطر پست و مقامش میتونه یه کاری برای ما بکنه و اینطوری خودمون رو خار میکنیم بعد ها حتما زمین خواهیم خورد . ))
(( ما نباید روی آدم ها حساب کنیم و تنها باید روی خدا حسب کنیم و وقتی کسی کاری برای ما میکنه در واقع لطف خداونده که از طریق اون آدم شامل حال ما شده ، ما از آدم ها باید تشکر کنیم ولی اعتبار اصلیرو باید به خدای اون آدم ها بدیم و سپاسگذار و سجده کننده ی خدایی باشیم که جهان رو خلق کرده ))
وقتی میای میگی این آدم این کارو برای من کرده اون یکی اون کارو کرده و خودتو کوچیک کنی و یک زمانی ورق برگرده و چنان داستانی درست کنی که بیا و ببین و همون آدم خوردت کنه .
(( وقتی ما روی افراد حساب میکنیم یعنی که شرک میورزیم ، وقتی که ما روی هر چیزی غیر از خداوند حساب میکنیم یعنی داریم شرک میورزیم ، این ماجرای کمک گرفتن از دیگران فرق داره با اینکه توی ذهنت اینه که فقط اون آدم میتونه کمکت کنه یا اینکه خداوند همه کاره هست و ممکنه از طریق اون آدم بهت کمک کنه ))
(( خداوند در قران میگه : ما به کلام شما کار نداریم ما به آنچه در قلب شماست کار داریم ، خداوند بر همه چیز آگاهه ، ما خودمون خوب میفهمیم که وقتی که از کسی کمک میخوایم توکلمون به اون آدمست یا به خدای خودمون هست ))
(( توحید یا شرک یه موضوع کاملا درونی هست و فقط خود افراد میتونن بفهمن که شرک دارن یا متوکل هستن و نمیشه فهمید که پس ذهن افراد چیه ، اگر توی ذهنت داری اینطور فکر میکنی که فقط اون آدم میتونه بهت کمک کنه و اگر نکنه زندگیت به هم میریزه داری شرک میورزی . ))
(( اگر توکلت به خدا باشه وقتی اقدام میکنی جواب نمیده میگی من توکلم به خداست ادامه میدم خدا یه در دیگه ای رو باز میکنه ، نه ناراحت میشم نه فکر میکنم اتفاقی میفته ))
(( کسی که روی خدا حساب میکنه روی آدم ها حساب نمیکنه ، با ادم ها کار میکنه ، برخورد میکنه ازشون درخواست میکنه اما توکلش به خداونده ، روی خدای خودش داره حساب میکنه و توی قلبش یکی دیگرو داره میپرسته و از خداوند کمک میخواد و میگه این یکی از دستان خداونده این نبود یک دست دیگشو خدا میفرسته ))
(( نشونه ی آدمی که ایمان داره به خدا اینه که امیدواره و به هم نمیریزه و میگه این نشد خدا از یه جای از یه راه دیگه بهم میده ))
(( هر وقت یکی داره برای خودش با حرف زدنش یار جمع میکنه یعنی داره تکیه میکنه به یک سری از آدم ها و این شرکه کسی که میگه من برای مردم من برای طرفدارام من برای هوادارام و این صحبت ها یعنی داری به غیر خدا تکیه میکنی ))
(( وقتی روی غیر از خدا حساب میکنی از همون چیز ضربه میخوری ))
(( وقتی به خداوند تکیه کنی خداوند راههایی رو برات باز میکنه ، قلب هایی رو برات نرم میکنه ، ارتباط هایی رو برات ایجاد میکنه که هیچ وقت کسی نمیتونه ایجاد کنه ، پیروزی ها و موفقیت هایرو برات به وجود میاره که هیچ کس دیگه ای نمیتونه انجام بده ))
واقعا شانسه که داره موفقیت آدم هارو رقم میزنه ؟؟
خیر تنها عامل افکار و باورهای ما هست که داره اتفاقات رو رقم میزنه
(( هر وقت ما از مسیر درست خارج میشیم وقتی که ما باورمون رو از خدا از دست میدیم کارا سخت پیش میره ، مشکلات به وجود میاد اما وقتی به خداوند و تنها قدرت در جهان تکیه میکنی کارها آسان میشه ، بد شانسی نمیاری ، همه چیز بر وفق مرادت میشه و هر وقت تکیت رو از خدا برداری و بزاری روی آدم های دیگه از همونها ضربه میخوری ))
(( با خدا باش و پادشاهی کن ، بی خدا باش و هر چه خواهی کن ))
(( هر وقت روی خدا حساب کنی همه چیز رو بهت میده ، هر وقت روی غیر خدا حساب کنی ضربه خواهی خورد ))
(( ما هیچ کاری رو به خاطر مردم به خاطر فلانی انجام نمیدیم ما به خاطر خودمون داریم زندگی میکنیم و متوکل هستیم بر خداوند ))
(( روی مردم حساب نکنیم ، حتی روی خودمون هم حساب نکنیم ، روی خدای خودمون حساب کنیم ، روی دوست ، خواهر ، برادر ، دوست ، آشنا حساب نکنیم روی خدای اونها حساب کنیم ))
(( روی قدرت های مالی ، قدرت های مذهبی ، قدرت های نظامی حساب نکنیم ، روی قدرتی که تمام مارو خلق کرده حساب کنیم ))
(( اگر ما باورمون رو به خداوند بیشتر کنیم و ایمانمون رو تقویت کنیم اون قدرت میتونه به راحتی درهارو برای ما باز کنه ، رزق رو وارد زندگی ما بکنه به راحتی میتونه مارو از فرش به عرش ببره ))
(( فقط باورش کنیم فقط روی خدا حساب کنیم هر چیزی که بخوایم رو بهمون میده در نهایت شگفتی و در نهایت معجزه ))
در پناه الله یکتا شاد ، سالم ، سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم .
روز شمار تحول زندگی من روز 34
سپاس گزار خدای هستم که مرا به این مسیر زیبا هدایت کرد مسیر خوشبختی ثروت نعمت به لطف پروردگار و آگاهی های این سایت زندگی ام هر روز زیباتر میشود هر روز در مسیر رشد و پیشرفت قرار دارم و از این بابت بینهایت سپاس گزار خداوندم خدای بزرگرم دستم را بگیر نگزار از این مسیر درست ثروت و نعمت خوشبختی دور شوم
توحید عملی 2
تنها منبع رزق سلامتی قدرت علم خوشبختی … خداوند است وقتی خداوند را به عنوان تنها منبع قدرت علم رزق فراموش می کنیم و آدمها را در ذهن مان بزرگ بخاطر موقعیت که دارد یا پول یا فکر کنیم میتواند مشکلی از ما حل کند ما شرک می ورزیم مرتکب گناه بزرگی شرک می شویم
باید یاد بگیریم که روی آدمها حساب نکنیم آدمها دستان خداوند هستند که خداوند از طریق آدمها کار های ما را انجام میدهد آدمها نیستند که کار را انجام بلکه خداوند است اعتبارش به خداوند میرسد
کسی که توکل اش به خداوند باشد به راحتی از آدمها درخواست میکند اگر جواب منفی شنید ناراحت نمیشه بهم نمیریزد چون میداند که این فقد یک دست است این نشد خداوند از دستان دیگر اش برای کمک به من استفاده میکند
اگر تکیه کنیم به خداوند او به راحتی میتواند در های را برایت باز قلب های را نرم کند ارتباطاتی برایت ایجاد که هیچ وقت کسی دیگه یی نمی تواند این کار را بکند
باید یاد بگیریم که روی مردم حساب نکنیم روی خودمان هم حساب نکنیم روی دوست آشنا خواهر برادر پدر و مادر قدرت های نظامی مالی حساب نکنیم روی خدای حساب کنیم که همه یی این قدرت ها را آفریده
موضوع توحید عملی قسمت 2
اجرای توحید در عمل
خدایا شکرت بابت این شخص به نام استاد عباس منش
خدایا شکرت این استاد در زندگی من حضور دارد
خدایا شکرت بابت این اگاهی های توحید در عمل
باور به خدایی که روزی دهنده است
استاد من این تجربه واین حرف شما را تائید میکنم چون که من همانند شما در روند زندگی ام تجربه کردم
در اوایل مدرسه من هم خیلی دعوا میکردم خیلی شر و شلوغ کار بودم وبه خاطر شری که بودم چند بارازمدرسه اخراج شده بودم همش به خاطر دیگران بود دعوا میکردم ویک بار حتی دیگران به خاطر من جلو نمی امدند ومن همیشه مورد سرزنش وتغییر میشدم وچند بار در سن های بالا بادیگران دعوا کردم ان هم به خاطر دیگران بود
یا درمحل کار به خاطر کمبود حقوق من به خاطر دیگران میرفتم جلو وهمه پای خودشان را عقب می کشاندند ومن می ماندم تنهای تنها
استاد من هم خیلی از تجربه های شما را در سنین مختلف زندگی ام تجربه کردم وا قعا شما من را به یاد می اورین ذهن من خاموش می شود قلبم تایید میکند
وقتی که باور های توحیدی ام را تقویت میکنم دیگه نگران نیستم خیلی راحت وبا عزت وبه راحتی روزی ام به سمت من سرازیر میشود خدایا شکرت
مثل داستان امروزم
در جایی نگهبان ساختمان هستم امروز همه کارگرها چشم به دست صاحب کار بودکه نهار بدهد ومن در ذهنم این باور را ساختم خداوند روزی من را به راحتی وبه اسانی وبا عزت روزی من را به سمت من هدایت میکند وباور بعدی که ساختم خداوند دلهای ادمها را نرم میکند اصلا نگران نبودم و از صاحب کار درخواست هم نکردم و طبق باور من تجربه کردم وصاحب کار برای همه نهار اورد برای من هم نهار اورد
ومن عین تجربه های استاد از صاحب کار تشکر و قدر دانی کردم اما نگاهم به خدایم بود ودر دل از او ونعمتهایش سپاس گذاری کردم
مرسی استاد که مارا با نگاه توحیدی اگاه میکنی
استاد برایتان در دنیا و اخرت خیرو نیکی سعادت وثروت میخواهم
بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش
سلام وادب واحترام
استادعزیزم بزاریدمن ازشرک خودم توزندگی سابقم بگم /استادمن توزندگی سابقم بخاطر ترس ازمهریه وزندان وآبرو به همسرسابقم شرک میکردم و16سال مثل چی….زندگی میکردیم واین یک واقعیت هست هرکس زندگی گذشته من روبدانه “میدونه که من پرستش میکردم همسرسابقم رو(شرک میکردم)”واستادجهان چنان سیلی هایی بهم میزد که وقت نمیکردم حتی سرم رویک دقیقه نگهدارم” البته نوش جانم باشها/خخخ/واما الان خوشحال وبی نهایت سپاسگزارخداوندهستم باگرفتن جانم درزمانی حتی خیلی کوتاه خداوند بهم فهماندکه اوست خدای روزی رسان “اوست خدای بخشنده”اوست خدای قدرتمندوپادشاه زمین وآسمان واوست همه کس وهمه چی اوست وهمه چی دردستان اوست /واما الان استادوقتی که فقط همین قضیه روفهمیدم زندگیم ازهمسرقبلیم جداشدوالان درهمه ابعادزندگی شادوخوشبخت هستم وهمین الان هم که داشتم اینها رودرفروشگاهم مینوشتم بالپ تاپ توسایتتون “مشتری ای ازسمت خداوندآمدوروزی امروزم را خداوندبادستانش بهم دادواین یعنی شغل فوقالعاده ای که هم لذت وعشق باشه وهم پول وثروت وهمه چی
بی نهایت ازخداوندسپاسگزارم که من راباشما استادعزیزآشنا کرد”تازندگیم توتمام ابعادش زیباو یباتربشه
سپاسگزارم /سپاسگزارم /سپاسگزارم
دوستون دارم/یاحق///
بنام خداوند هدایتگر
این فایل نشانه روزم بود
نشانه روزی که به یک تضاد و دو راهی رسیدم . قبلا توی کامنتی گفته بودم که چطور کارمند شدم همه ش ازهدایت الله بود.
کاری که در تمام هشت ساعت تایم کاری نهایتا یک ساعت کار داشتم و باقیش رو روی خودم و شغلی که برای بعد کارمندی انتخابش کردم و دارم اموزش غیرحضوری میبینم کار میکنم .
هر روز هم بخاطر مسیر نزدیک محل کارم بهترین اتاق کارمندها و بهترین مدیری که داشتم خدارو شاکر بودم و هستم.
دو سه هفته اییه که کارم خیلی زیاد شده و من عملا نمیتونم روی دوره ها کار کنم یک هفته ایی به محل کار خیلی دورتر مامور شدم و بسیار سخت بود در حدی که میخواستم استعفا بدم . حتی دو سه نشانه برام اومد که اگر شغلت رو دوست نداری به خدا توکل کن و رهاش کن . ولی ترسیدم ته دلم شرک داشتم و قدرتش رو نداشتم تو دلم گفتم خدا من هنوز ترس دارم کاری کن من و دوباره بفرستن جای قبلی .
دستور اومد و دوباره برگشتم محل کار سابقم که نزدیک بود ولی همچنان کار زیاد و من به برنامه های خودم نمیرسم هر روز از خدا خواستم که خدایا کارم رو کم کن من میخوام روی خودم کار کنم من میخوام توی شغل مورد علاقه م حرفه ایی بشم.
تا امروز که مدیرم توی گروه کاریمون از من انتقاد نابجایی کرد و برای هفته آینده کار سخت تری بهم داده که باید برم توی یه محیطی که اصلا دوسش ندارم . از اونجایی که به گفته های استاد کار باید با عشق انجام بشه تا گسترش پیدا کنه
من همچین میل و علاقه ایی رو در کارم نمی بینم و برداشتم اینه که مسیرم از اینجا به بعد باید تغییر کنه.
نجواهایی که میخواد اذیتم کنه میگن :
تو هنوز یه هفته نشده که تعهد دادی درامدت تا ابان سال دیگه سه برابر بشه و بسته ثروت یک رو خریدی. چی شد پس هنوز هیچی نشده یکی از منابع روزیت رو با دستای خودت میخوای قطع کنی؟
پروین خیلی ها آرزوشونه جای تو توی این شغل باشن اونوقت تو میخوای استعفا بدی و بشینی خونه ؟
جواب خانواده رو چی میدی ؟
تو تا پارسال التماس خدا رو میکردی که یه کار خوب برات جور کنه حالا داری ناشکری میکنی تا به سختی خوردی؟
اگه استعفا بدی دیگه عمرا بتونی کارمند بشی اونم دم در خونت با بیمه و مزایا اونم توی یه جای معتبر.
تو باید سرمایه جمع کنی برای استارت کار مورد علاقه ت ولی پس اندازه ت کمه .
ولی جواب من به نجواها :
رزق من توی آسمونها آماده ست . همون خدایی که تا الان روزیم رو رسونده و این شغل خوب رو روزیم کرد دوباره میتونه
صد برابر بهتر من و به کار ثروت ساز دیگه ایی که آزادی مکانی و زمانی دارم هدایت کنه.
من توی این یک سال صد پله رشد کردم ، این قدر که توی این یک سال ادمهای ثروتمند بی نیاز پیشم اومدن و رفتن که توی تمام عمرم ندیده بودم . خدا من و اورد توی این شغل که بهم فراوانی رو نشون بده ، مثل استاد که تو بندرعباس بیکار بود و حقوق میگرفت منم تا ماه پیش همینطور بودم ولی یه دفعه شرایط کاملا عوض شد اینها کار خدا بود تا باور کنم تا تو مدار توحید و ثروت قرار بگیرم . خدایا سپاسگذارم.
ولی الان دارم اذیت میشم نه به کارای خونه میرسم نه کارهای خودم . فردا بیفتم بمیرم ایا از وضعیتم راضیم ؟ نه ، پس باید خودم شرایط رو تغییر بدم این تضادها نشانه خداست که پروین رسالتت توی این شغل تموم شد.
من وابسته به این شغل نیستم من توکلم فقط به اون خداییه که تو قلبمه و زمین و آسمون رو داره مدیریت میکنه و روزی میده.
من استعفا میدم با توکل به خدا با ایمان به خدا که من و تو مسیر بهتری قرار میده حتی اگه قرار بشه مدتی بیکار باشم.
خدایا توکلم فقط به خودته تو مدیر برنامه های منی تو خدای فراوانی ها هستی تو ارامش قلبم هستی .
من و به بهترین مسیر هدایت کن .
به اندازه عظمتت شکر خدای وهاب و بخشنده من
روز34 از تحول زندگی من
حساب کردن روی خداوند و توحیدی بودن و هدایت خواستن از خداوند زندگی را برای ما لذت بخش و آرامش بخش بدون استرس و احساس رهایی را درون ما میپروراند
خیلی متشکرم از شما استاد که واقعا اینقدر قشنگ با مثال ها خیلی از حقایق را در دل ما روشن کردید و من را به سمت یک نیروی جاودان و یک انژی بی نهایت هدایت کردید ، انرژی که تمام قدرت ها در دست اوست و من هر روز چیز هایی که به من میدهد را یاد داشت میکنم و از خداوند فقط و فقط هدایت میخواهم هر وقت که نگران میشوم و احساس ترس درون من جوانه میزند با پناه بردن به خدا و اقرار به اینکه من نا توان هستم از این که کار هایم را انحام دهم خداوند مرا هدایت میکند
خدا یا مرا به راه راست و راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن و نه آنها که غضب کرده ای و نه گمراهان
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته جانم. سلام دوستان همراه و همسفران عزیزم.
خدایا هر آنچه دارم از آن توست و تو به من داده ایی وراهنمای من وخانواده ام هستی.
الان چند روزه که من و همسرم فهمیدیم که دوره ی بی نظیر توحید رایگان بر روی سایت قرار گرفته که این اصلا اتفاقی نیست و هدایت خداوند شامل حال ما شده که چنین اتفاق بی نظیری افتاده. چون ما برای اولین بار دوره ی روانشناسی ثروت یک رو کاملا هدایتی تهیه کردیم و پولش رو هم نداشتیم اما خیلی راحت از جایی که حتی یک لحظه هم به ذهنمون نیومده بود برامون جور شد . اما قبل از تمام این اتفاقا من و همسرم قرار بود که با چند تا از خواهرزاده های همسرم به صورت شراکتی دوره ی توحید رو خریداری کنیم. یعنی تا این حد ما توان خرید دوره ی توحید رو به تنهایی نداشتیم که خواستیم به صورت شراکتی با شش هفت نفر دیگه بخریمش! اما همه ی اونا فقط در حد حرف بودن و وقتی پای عمل اومد وسط همه شون زیرش زدن و این کار رو نکردن و ما هم گفتیم حالا که اینجوری شد خودمون پول جمع می کنیم و می خریمش و دیگه برامون مهم نیست کسی بیاد یا نه.
خلاصه کاملا مصمم بودیم برای خرید محصول و تو فکر جمع و جور کردن پولش بودیم که برادرم بهم زنگ زد و گفت می خوام برات پول بفرستم. دلم می خواد یه پولی رو به عنوان هدیه بهت بدم! وخیلی معجزه وار ده میلیون تومان بهمون هدیه داد و ما هم که می خواستیم با این پول دوره ی توحید رو بخریم و با بقیه ی پولش عشق و حال کنیم، که یهو بهم الهام شد که دوره ی روانشناسی ثروت یک رو بخر. و من هم بدون چون و چرا گفتم چشم و قبول کردیم و کل پولی که بهمون هدیه داده بود رو به بسته ی روانشناسی ثروت یک دادیم. و خیلی خوشحال بودیم که تونستیم بلاخره یکی از محصولات رو بخریم.
تا اینکه الان حدود یک سال و چند ماهه که از تهیه ی روانشناسی ثروت یک گذشته و هر لحظه داریم در این مسیر تکاملمون رو طی می کنیم و روی خودمون کار می کنیم و به مسیرهای فوق العاده ای هم هدایت شدیم، اگر یادتون باشه که قبلا جریانش رو گفته بودم. دیگه داشتیم با همسرم به این فکر می کردیم که محصول بعدی چی باشه که بخریم و بیشتر روی خودمون کار کنیم. که من به همسرم گفتم بیا دوره ی احساس لیاقت رو بخریم. و قرارمون بر این شد و کلا دوره ی توحید رو از یاد برده بودیم. که یک شب خواهرم گفت وای بچه ها دوره ی توحید استاد رایگان روی کانال تلگرامه و ما هم چون کانال اصلی خودتون نبود گوش ندادیم. که دو شب بعد از اون همسرم گفت اگه واقعا اینطوری باشه توی سایت مشخصه. پس توحید رو سرچ کرد و دید که واقعا رایگان شده. وای خدای من…. این یعنی چی؟! تازه فهمیدیم که قدم بعدیمون دوره ی توحیده و کاملا هم رایگان و حلاله.واقعا هدایت خدا و معجزه فقط مختص پیامبرها نبوده و نیست. ما واقعا خیلی معجزه ها ی خداوند رو در زندگیمون دیدیم و می بینیم… به امید کامنت های بعدی برای تعریف معجزه های بزرگتر خداوند را بی نهایت شکر میکنم که ما را به این سایت الهی هدایت کرد واز شما دوستان توحیدیم واستاد عزیزم
به نام خدایی که هر خیر و محبتی از اوست
سلام
من طی کار کردن روی دوره کشف در جهت برطرف کردن ترمزام هدایت شدم به فایل های توحید عملی
البته عید امسال و حتی خردادم باز هدایت شده بودم و حتی بار دوم کلا فایلا اجرای توحید در عمل را میخواستم کار کنم اما این سری یه جورابی بر اساس حالا عدم کمالگرایی یا هرچی تصمیم گرفتم فقط 11 تا فایل توحید عملی و هر شب یکیشو کار کنم
امشب شب دوم و فایل دوم بود که تا همین دقیقه 7 اش منو نگه داشت
یکی اونجایی که استاد گفت ادمایی که خیلی زود احساساتی میشن از اینور خیلی زودم از اونوری احساساتی میشن
شاید یکی از علتای ایجاد کننده ی این ویژگی حساب نکردن روی چیز و کسیه که همیشه ثابته
و مورد بعدی حایی که استاد کفت کسی که پای کس دیگه ام میفته توکل نداره و فک میکنه اونه که داره براش کاری انجام میده اینجاااااا منو گرفت
اولش داشتم با خنده های بامزه استاد میخندیدم و میگفتم به پاااااای طرف افتاده
اما وقتی داشته توی دفترم مینوشتم که چی میشه کسی در تمثیل به پای کس دیگری بیفتد و چندتا مثال از خودم که خودمو پیش افراد ذلیل کرده بودم رو به یاد اوردم درحالی که اطمینان خاطر داشتم من هرگز تو زندگیم عمل به پای کسی افتادن رو انجام ندادم
فقط پنج ثانیه ی بعد نمیتونستم سر جام بند بشم و همینجوری اشکم شره میکرد رو صورتم و طول اتاقو هی راه میرفتم(چقد شلوارمم پلاستیکیه صدا میداد) و همین الانم دارم گریه میکنم که منم به پای کسی افتادم
وقتی اون صحنه ای که پاکش کرده بودم از ذهنم گذشت واقعا سرم داشت سوت میکشید
بعد به خودم گفتم هی میگی چرا انقد نتایج فرسایشی
با این خد از شرکی که داری چه انتظاری داری
تو 8-9 ماااااه طول کشید تازه یه نموره بفهمی اون محبت و نعمات زندگیت از طرف خدا بوده
جواب سوالمم این بود که وقتی اون شخص خاص یا موقعیت خاص را منبع خیر و خوشبختیمون بدونیم ما برای نگه داشتنش تا این خد از ذلیل شدن هم پیش میریم
و خدام خیلی جالب بهمون میگه تو فک میکنی فلانی بود که کارتو انجام داد بهمانی بود که بهت محبت کرد اون بود که با زنگش باری رو از قلبت برداشت اوکی پس من میرم و بعدی دددددیدم که چی باقی مونده وقتی که خدا از معادله کنار رفته
دردش برای من اینجا بود که خدایا چراااا باز دوباره یادم رفت که فقط روی تو حساب کنم من که این درسو از بچگیم بار ها و بارها گرفته بودم تو حالتای مختلف
چرا مثلا استاد همیشه روندش صعودی بوده اما من سینوسیم چی باعث این تفاوت میشه که بهم گفت ادامه دادن و هیچ کسی نبوده که رشدش به صورت خط صعودی باشه اما ادامه دادن و بهتر بودن نقطه ی فعلیش به قبل اون سینوسای اول مسیر را اصلا محو میکنه چون اصلا روند رشد یک خط صاف نیست یک نمودار سینوسی صعودی هست
حتی درمورد خضرت ابراهیمم که پرسیدم تو کفتی اون از مشرکان نبود مثال پرستش خورشید و ماهش و اینکه نتیجه نهایی طی روند مهم و الحسنات لیذهبکم سیئات رو کفت(کلیدواژه ای مینویسم)
اتفاقا دیروزم به این ایه هدایت شدم که قشنگ خود من بودم
قُلْ مَنْ یُنَجِّیکُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْیَهً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ ﴿63﴾
بگو: چه کسی شما را از تاریکی هایِ خشکی و دریا نجات می دهد؟ در حالی که او را [برای نجات خود] از روی فروتنی و زاری و مخفیانه به کمک می طلبید؛ [و می گویید] که اگر ما را از این [تنگناها و مهلکه ها] نجات دهد، بی تردید از سپاس گزاران خواهیم بود. (63)
قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْهَا وَمِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ ﴿64﴾
بگو: خدا شما را از آن [سختی ها] و از هر اندوهی نجات می دهد، باز شما به او شرک می ورزید [و به ناسپاسی می گرایید.] (64)
اینجا خدا به صورت واقعا واضح داره میگه کسی که من رو از اون سختی خاص و هر اندوهی تا به حال نحات داده خدا بوده اما من تا به حدی مشرک شده بودم که تا 8-9 ماه طول کشید که در یک مورد بفهمم که خدا بود که اون خیر رو در حق من انجام داد. یعنی این مدت شرک خالص ورزیدم
از خودم و خدا پرسیدم چی شد از اون حد از روی هیچ کس حساب نکردن به اینجا رسیدم که اصلا تو مغرم نمیرفت که این لطف خداست نه اون ادم
بهم گفت ذره ذره از جایی که احساس خوبت را وابسته کردی به رفتار ادما بود و نبودشون کم کم چون گم کردی اصلو دیگه روی باورات کار نکردی به جاش دنبال تقلا برای راضی کردن عوامل بیرونی کردی که ناراحت نباشن تا خوشحال باشی تا تایید بشی باشن که حالت خوب باشه بعد ترسا و نگرانی ها و ترس از دست دادن ها تا جایی که ذهن تو رو به یقین برسونه اوکی تو میدونی که اگه روی خودت کار کنی همه چیز تغییر میکنه اما دوست داری زندگی و ادمای زندگی الانت تغییر کنن و من که هر روز بیشتر در شرک فرو میرفتم و زنجیر های وابستگی و ترس و نگرانی و کفر و بد بینی و ناسپاسی و کمبود و بی لیاقتی ووو به من زده میشد مگر جرعت رها بودن را داشتم و درنتیجه ذهن با این حیله پیروز شد و من دست از کار کردن روی خودم کم کم کشیدم بعد نوبت به خداوند و. هدایت هایش رسید حالا که تمام سپر های من افتاده بود کار به جایی رسید که خودم به خدا گفتم نمیخوام تو هدایتم کنی میترسم داشته هامو بگیریو این روند ادامه پیدا کرد تا جایی که دیگه هر. خیری توی زندگیمو به هر ننه قمر و هر شرایطی نسبت میدادم بجز خدا
کارم کنترل همه چیز و برنامه ریزی و حساب کتاب اینده از یه ثانیه بعد تا 20 سال بعد شده بودوچون دو دوتا ها حتی چهارتام نمیشد اما بجز اون من طعم 2تا2 چهارهزارتا شدن های زمانی که با خدا بودم زیر زبانم بود اما با اون شرایط فرسنگ ها فاصله داشتم که بینش کلی ترس و نگرانی بود برای همین هر بار و هر لحظه فکر به اینده حال منو بد و بدتر میکرد وقتی توی مدار بدی حتی اجابت شدن خواسته هاتم به ضررت میشن من این رو هم تجربه کردم
الان وقتی دارم دوره هارو کار میکنم و یه اگاهی گفته میشه میبینم هر جا حالم خوب بوده و در مدار خوبی بودم خود به خود اون رفتارارو میکردم بدون اینکه بدونم و اگاهانه باشه و برعکس هر جا مدادرم بد بود خود به خود عکس کار های درست را انجام میدادم
خلاصه که واقعا خدا خیلی با معرفته حتی توی تمام لحظاتی که من تا خرتناق توی شرک بودم تا صداش میکردم مثل عروس هلندیم که غذا میخواد چه جوری با ذوق میاد سمتم اونم هر بار در حق من اینکارو کرده
واقعا چه تجربه هایی که با خدا نکردم که واقعا فقط اون من رو بلند کرده چون همیشه کنارم بوده حتی وقتی داشته میدیده و میشنیده که من چه جوری دارم التماس میکنم به یه ادم دیگه درحالی که همه چیز دست خودش بوده و با یه بشکن میتونسته کار منو حل کنه
البته این تکامل میخواد این روند و هربار من احساس میکنم که بیشتر و بیشتر داره سیمان و خورده سنگای دیوار شرک تو وجودم میریزه
و یکی از نشونه هاش همین حال قبل از این کامنتم بودم
واقعا خدایا جون مادرت دیگه خودت یه جورایی جلوی گول خوردن من از ذهنمو بگیر اخه من شرمندت میشم دیگه انقد شرک بورزم بعد چندماه دوباره برگردم سر جای قبلیم
درنهایت ازت ممنونم خدای عزیزم که واقعا الهام های خوشبینانه و جواب ده تو بوده که زندگیمو از این رو به اون رو کرده
من همونیم که میگفتم فقط میخوام حالم خوب باشه احساسم خوب باشه قلبم شاد و اروم باشه و حتی نمیونستم که تو اون گم شده بودی چون هر موفقیت تحصیلی و ارتباطی و خرید و مسافرت و و و که داشتم منو بیشتر نامید میکرد و مثل زهرمار بود چون میدیدم اینم قلب منو خوشحال نکرد تو بودی که وقتی حتی نمیدونستم چمه هرچی که میخوامو دارم اما هیچی خوشحالم نمیکنه هدایتم کردی به سمت خودت یعنی جواب
و بعدشم بار ها و بار ها توی شرایط های مختلف تو زمینه های مختلف از قبولی توی رشته و دانشگاهی که میخواستم تا سفر و روابط و پول و ویلا و ماشین و هر وسیله ی الکترونیکی و غیرش واقعا تو هم عامل ایجاد اونا بودی هم عاملی که از اونا لذت ببرم چون من فرق داشتن نعمت وقتی که تو رو نداشتم و وقتی که تو رو داشتمو چشیدم فرقش جهنم تا بهشته
ازت معذرت میخوام بابت شرکی که در اون مورد ورزیدم میدونم که تو منو بخشیدی من خودمم که گیرم
و لطفا هر لحظه هدایتم کن و منو هم به مقام لاخوف علیهم و لاهم یخزنون برسون عزیرم
به نام خدای مقتدر یگانه
سلام ریحانه جان
اولا ظاهر و لبخند زیبا ، شال خوش رنگ و معصومیت چهره نازنینت رو تحسین میکنم
فتبارک الله احسن الخالقین
و چقدر لذت بردم از درک و خداشناسی که بهش رسیدی
یه جورایی انگار آینه وار خودمو میخوندم
چقدر همه مون شبیه هم از ذهن گول میخوریم
سپاسگزارم دوست خوبم
از خدا میخواهم قدمهای توحیدیت رو استوارتر کنه
الهی به امید خودت
در پناه رب العالمین باشی