توحید عملی | قسمت ۳ - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

729 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محبوبه گفته:
    مدت عضویت: 1326 روز

    سلام و درود

    خدای مهربانم همه چی تو هستی

    عشق و رابطه توهستی

    سلامتی تو هستی

    ثروت تو هستی

    آرامش تو هستی

    چگونه به تو برسم

    از چه مسیری سریعتر به تو میرسم

    از مسیر میانبر احساس خوب

    آخه بعضی جاها بعضی انسانها خیلی عصبانیم میکنند چیکار کنم خیلی کنترل کردنم سخته ؟

    نه خیلی راحت یه کم فکر کن اگر جای آن شخص بودی چه رفتاری میکردی از دید اون ببین خودت و آرام کن بعد که آرام شدی چون قانون را بلدی سعی کن حست و خوب کنی حست که خوب شد دیگه در سرازیری هستی فقط حست خوبت و پایدار کن مهمه کنترل افکارت و فرکانسته ،تنهاشون نذار از مسیر به راحتی خارج می‌شوند و از خدا بخواه کمکت کنه چنان دستت رو بگیره و از جاهایی بهت یاری برساند که در تخیلت نگنجد

    سپاس خدای مهربانم بابت دریافت نعمات فراوانت

    خداوندا توحیدت را بر قلبمان جاری نما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1211 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    ممنون خدای خوب خودم هستم که همیشه در حال هدایت کردن من است

    می دانم که هر چیزی را که بخواهم می توانم به دست بیاورم

    می دانم که او همیشه در کنار من است

    او همیشه برای من بهترین ها را می خواهد

    او همیشه در حال کمک کردن به من است

    تنها کافی است که من باور کنم که می توانم

    می شود

    باور کنم که آرزوها و اهداف دست یافتنی هستند

    اینجا تنها کافی است که همه امور را به دست خدای مهربان خودم بسپارم و از او کمک بگیرم

    او همیشه برای من خوب را می خواهد

    نکته

    من خودم می توانم خالق آرزوها و خواته های خودم باشم

    باید ترمزهای ذهنی خودم را بشناسم

    باید باورهای خوب را در مورد آن هدف بسازم

    باید و باید به خدای خوب خودم اطمینان داشته باشم

    چقدر این موضوع عالی و فوق العاده است

    چقدر این باور مهم است

    چقدر ترس ها و اما و اگرها مانع از حرکت و رشد من می شوند

    چقدر من نگران فردا بودم در حالیکه می توانستم نگران نباشم و همه را با توجه به قانون فراوانی جلو ببرم

    واقعا من خودم خالق زندگی و شرایط اکنون خودم هستم

    وقتی که نسبت به مسیری که می رود علاقه داشته باشم

    بدانم که خدای مهربان همیشه در کنار من است

    همیشه من را هدایت می کند و دستهای من را می گیرد

    او همیشه در حال هدایت کردن من است

    این به من ارامش می دهد

    حال من را خوب می کند

    این مهمترین درس و نکته ای است که من امروز در این فایل فوق العاده یاد گرفتم

    واقعا از استاد عزیز سپاس گذارم که اینگونه چراغ راه و هدایتگر ما هستند

    خداوند همیشه با دستهای هدایتگر خودش در حال هدایت کردن من است و او من را هدایت می کند

    ممنون خدای خوب خودم هستم

    ممنون خدایی است که دارنده و مالک این همه نعمت و فراوانی است

    سپاس از خدای هدایتگر خوب خودم

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    ساره خالقی گفته:
    مدت عضویت: 2184 روز

    و خدایی ک در این نزدیکی است.

    استاد جونم خیلی فکر کردم ک انچه ک تو دلم میگذره از این فایل، انچه ک فهمیدم و درک کردم، اون خود افشایی هارو کجا بنویسم، دو تا دفتر اوردم بنویسم، ذهنم گفت چرا اصلا میخوای بنویسی لازم نیست، اما عمیقا دلم میخواست یجا ثبت کنم،یجا اون اگاهی هایی ک منو تحت تاثیر قرار داده بنویسم،اون شرک ها اون به در و دیوار خوردن هارو بنویسم تا یادم نره تو چه حال و هوایی بودم، میدونیدبرای چی؟ برای اینک مطمئن ام من رشد میکنم من تغییر میکنم میخوام برگردم و بخونم.

    این روزا از توحید عملی 1 شروع کردم و به ترتیب دارم کار میکنم، امروز رسیدم به فایل 3.

    چقدر خوب شناختید خدارو، چقدر خوب درک کردید و چقدر خوب تو رفتار و گفتار وصلش کردید، سالها نماز خوندم روزه گرفتم اما اصلا دقت نمیکردم به رفتارام، مگ اصلا ربطی داشت؟

    اما الان فکر میکنم، چقدر من توحیدی رفتار میکنم؟، چقدر روی ادم ها حساب باز میکنم؟، میبینم من عوض شدم شاید بگم نیم دهم درصد، اما خیلی جاها نتیجه توحیدی فکر و رفتار کردنمو دیدم، اداره رفتم کارم عالی انجام شد چون قبلش با خودم میگفتم این ادم ها دستان خداوندن ک کارمنو راه بندازن، اصلا معجزه ها شد تو کارای اداری من،

    چه روزها و شبهایی ک ترسیدم، نگران بودم، در مواجهه با چالش ها، تو تنهایی، تو سختی ها، اما با یاد خدا آروم شدم، دلم ارام گرفت.

    هرجا میشینم دلم میخواد از خدایی ک همیشه همراهم بوده حرف بزنم، از خدایی ک از وقتی یجور دیگ شناختمش حرف بزنم. اما پول خبری نبود ازش.

    یادمه سالها پیش کلی قران و خوندم و این آیه نظرمو جلب کرد ” وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ. ” اما بد متوجه شدم،و خدا هرکس را که بخواهد روزی بی حساب میدهد.

    یعنی خدا انتخاب میکنه به چه کسی روزی بی حساب بده؟

    امان از روزایی ک خدارو نمیشناختم،

    بعد نشستم پای آموزه های شما، بابا منظورش تویی،تو اگ بخوای فراوان روزی میدم.

    حله دیگ،من ک میخوام.

    اما بازم نشد. رسیدم به این آیه

    وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ

    گفتم بابا از طرف خدا ک حله،منم ک حله چرا پس نشد؟ اره منم میخواستم اما

    مثل شماک ماشین 206 میخواستیدبا هدیه، منم در خودم نمیبینم ک خودم میتونم بخرم،منم شرک ورزیدم، فلان داداشم پولداربشه برام بخره، ازدواج کنم طرف بیاد برام ماشین بخره، کادوی تولدم برام گوشی بخرن.

    یه دوستی دارم اروپا، چشمم مونده بود به اون ک حتما تولدم سوپرایزکنه برام لپ تاپ بخره حتی بهش هم گفتم.

    مدیرم حقوقمو زیاد کنه،فلانی برام کار جور کنه.

    نمیشه دیگ، یجا باید از همه دست بکشی بچسبی به خدا، اون بهت میده راااحت، اون خودش ثروته، خودش میاد.

    من باید ظرفم بزرگ بشه، من باید باورهام عوض بشه،دیدم یذره رو باورام کار میکنم چجوری نعمتها میاد، وقتی شکرگزاری میکنم درهای رحمت خدا باز میشه. من باورام ایراد داره. اول باید شرک و گذاشت کنار،دوم بشینی کار کنی رو باورات، چقدر رسیدن به جواب لذت بخشه. منتظر اون لحظه ام ک منم وقتی از خدا حرف میزنم بگن خدات چیکار کرده مگ،بگم اینان،آرامش، روابط،ثروت،سلامتی،نعمت.

    وقتی داشتم 12 قدم کار میکردم قدم 3،جلسه 3،درمورد پاشنه آشیل ها، یه پاشنه اشیلم توحید بود ک اومدم رو این فایلها کار کنم،بعدش باورهای مالی ک مطمعنم خدا منو هدایت میکنه بسمت دوره ثروت 1.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    علی حیدری گفته:
    مدت عضویت: 3188 روز

    سلام استاد عزیزم

    حالم خیلی خوبه. یجورایی با هر فایلی که از شما میبینم و اتفاقاتی که در پیرامونم رخ انگار خدا باهام حرف میزنه و میگه تو مسیری

    من هم دارم راه شما رو تجربه میکنم، در همه ابعاد نتیجه ها ظاهر شدن، در بحث ثروت کمتر

    دوره روانشناسی ثروت رو با تخفیفی که دوستان لطف کردن بهم دادن که البته الان بخاطر تولدتون رو محصول اعمال شده خریداری کردم. دارم روی باورهام کار میکنم، میدونم که نتایج روز به روز بیشتر خواهد شد

    فایل هاتون خیلی بهم انگیزه میده، محصول آخرتون فوق العاده بود. یه ایده کوچیک که اصلا تو ذهنمون نیست میتونه با قانون تکامل هی کاملتر بشه و در مدت کوتاهی ثروت قابل توجهی ایجاد کنه، کافیه قدم برداشت

    صبح پاشدم نماز بخونم دیدم فایل اومده رو سایت، انقد خسته بودم گفتم باید با انرژی گوش بدم، الان اگر بشینم دانلود کنم تو خواب و بیداری فایده نداره، خوابیدم و بعد که بیدار شدم با جون و دل دانلود کردن و کامل بهش توجه کردم

    جالبه تو همون تایم که خوابیدم خواب شما رو دیدم، جزئیاتش بماند، فقط با هم دست دادیم، خیلی رسمی، گفتم اینکه انسان های اطرافم تغییر کردن و تونستم شما رو ببینم بخاطر اینه که مدارهام تغییر کردن، شما هم گفتین قطعا همینه و رفتین

    کلا حالم خوبه، منم خیلی از شرک و توحید برای دوستان و آشناهام میگم، مثل شما نه اما در حد جمع های دوستانه. ولی دوست دارم نتیجه در همه ابعاد باشه تا خودشون بیان و بپرسن، اینجوری خیلی راحت تر قبول میکنن تا اینکه من بخوام صحبت کنم

    الهی خدا همه نعمت هاتون رو به توان 9999999 بکنه و خیلی خیلی بیشتر سعادت رو تجربه کنید

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2888 روز

    سلام استاد

    چند روزی بود داشتم داشتم خواستمو تجسم میکردم توی جلسه اول قانون از دختر خوزستانی که میخواست بره بفرانسه صحبت کرده بودین من اون قسمتو کات کردم و هر روز گوش میکنم و به خودم میگم اگر اون تونسته بره جایی که دوست داره منم میتونم چند روز گذشته خیلی عجیب دارم باورش میکنم نمیدونم اولین باره چنین حسی دارم دقیقا واکنش های پدر اون دختر و پدرم مقایسه میکردم منم وقتی موضوع به پدرم گفتم سریع مخالفت کرد وهر روز با خودم تکرار میکنم اگر اون تونسته اگر که من به راحتی به خواسته هایی رسیدم که قبلا از گفتنش استرس میگرفتم چون طاقت دیدن واکنش سخت پدرم رو نداشتم الان هم اگر باور کنم میتونم برم

    از خدا میخوام که به هممون کمک کنه ما هر لحظه بهش محتاجیم به منم کمک کنه خدایا شکرت

    تجربه ای که با بودنش بدست اوردم برام خیلی لذت بخشه من هیچ موقع وقتی میرفتم بیرون یا باز ار از مامانم دور نمیشدم میترسیدم تا پارسال که 17 بود و حتی الان بعضی دوستام هنوزم اینجورین ولی این چند هفته خودم تنهایی رفتم بازار برای اوین بار شب تنهایی بعد از نماز رفتم مغازه لپتاپ و کامپیوتر یه هندس گرفتم همون روزی که بازی استقلال و پرسپولیس بود بعد از اون روز چند بار رفتم بازار و همراه خواهرم کوچیکم که کلاس نهم میرفتیم بستنی فروشی اونم برای اولین بار تنهایی با من که اولین تجربه ام بود اومد بیرون از اولش تا اخرش هیجان زده بودیم اون شب ایتقدر مصمم بودم که این کار انجام بدم تا این سده بشکنه موقع راه رفتن کفشم با هر قدمی محکم به زمین میخورد واقعا کف پام حس میکرد شدت ضربه رو ولی من با هر قدمی که بر میداشتم اون فکرای مزخرف مینداختم دور حس میکردم اگه محکم قدم بر ندارم اون فکرها بیشتر میان سراغم و ممکنه موقع برخورد با فروشنده یا ادما سست عمل کنم و روحیم ببازم

    خیلی حس خوبیه

    من که در حوزه ثروت روی باور هام کار نمیکنم اما از روی نظرات دوستان که میرن مغازه های شیک و میبینن به ذهنم رسید امتحانش کنم برای یک بار می ارزه

    از مغازه های قالی پنبه ای و دسبافت خیلی خوشم میاد تصمیم گرفتم که وارد بشم و رفتم اونجا و اون شاگرد مغازه اومد سراغم و سریع شروع کرد به صحبت کرد 12 ماهه قسطی و 80 درصد پنبه و 6 متری به درد خونه هایی که رفت امد زباد نداره فک کنم اقاعه فکر کرده بود برای جحازم میخوام? خلاصه گفتم طرح قشنگی داره بقیه دیدم و گفتم خیلی ممنون با اجازه شاید برای اوین بار نگفته بودم خدایا حافظم باش نرسیده به بازار برمیگشتم یا اگه میرفتم با چهره پر استرس و لرز خدایا ممنونم

    تجربه امروزم خیلی جالب بود به ذهنم رسید که دستبند از سنگ های های قیمتی داشته باشم برم مغازه بببینم قیمت ها و سنگ چطورن بدون اینکه هیچ ذهنیتی از خواستم داشته باشم وسط راه بود به خودم گفتم من که نمیدونم که طرحش چطور انتخاب کنم یا اصلان توی اینترنتم نزدم که ببینم ولی خوب رفتم و هندس توی گوشم گذاشتم و از اول تا اخرش هندس توی گوشم بود دوست داشتم تجربه کنم ببینم استاد این همه میگن من هندس توی گوشم بود از شهرلذت میبردم یعنی چی بزار امتحانش کنم خداییش خیلی خوب بود وقتی از کنار فروشگاه رد میشی و فایل گذاشتی توی گوشت و میبینی از بالا تا پایین شامپو گذاشته فراوانی و پیشرفت جهان میبینی ایرانی که اون موقع شامپو وارداتی نبود یا کم بود شامپو اگر بود اون تخم مرغی های قدیم بود هم برای لباسا هم برای سر و بدن ??? به ذهنم ثابت میشد ببین این همه شامپو این همه کیک شکلاتی که دوست داری این همه یخچال گذاشتن مر از نوشیدنی ها با طعم های مختلف ببین ادم چقد باید ناشکر باشه که اینارو نببینه خلاصه سرتون درد نیارم رفتیم توی دل بازار وارد یه مغازه شدم کلی درباره سنگ سوال پرسیدم بهم گف برو توی ویترین سنگها رو ببین من رفتم یه جعبه بود که 7 رنگ سنگ عقیق توش بود بنفش و صورتی کم رنگ زرد مشکی . مشکی قرمز و.. کنار هم چیدمشون خیلی خوشگل بودن ازشون عکس گرفتم و در مورد قیمت پرسیدم گف 570 ولی کمتر میشه منم گفتم خوب باید فکر کنم ایشالا شد میام خدمتتون ….. ما اومدیم بیرون هیچی دیگه از اونجا تا خونه فایل به گوش قدم زنان اومدم یه چیز جالب از موقعی که تصمیم گرفتم خودم تنهایی برم مامان بابام اصلا مخالفتی نداشتن اولش که شب میخواستم برم نق زدن ولی اصن در حد جدی نبود میدونم اون سالا هم که اعتماد به نفس تنهایی رفتن نداشتم به خاطر این بود که در خودم نمیدیدم وگرنه همون موقعا میتونستم برم بیرون و تنهایی جاهای مختلف ببینم

    این همه راه تنها نبودم هر لحظه یکی همراهم بود که بهم فهموند اگر خودم نخوام دنیای گلستون نمیشه

    واقعا به قول استاد بهترین حسی که میشه حسش کرد حس یکتا پرستیه با هیچ چیز تو جهان نمیشه عوض کرد و یه جیزه درونیه که سیر نمیشی ازش

    ممنونم از خدای مهربونم و دوستای خوبی که خدا بین ما جریان داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    احمد آقا خان گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    سلام و درود

    داشتم از مغازه دوستم میامد م یک ماشین کنار خیابان خراب شده بود عقبش نوشته بود «حسبی الله»

    اومدم بالاتر یک مینی بوس دیدم عقبش نوشته شده بود «الهی و ربی من لی غیرک»

    الآنم که اومدم سایت هدایت شدم به توحید عملی

    بچه ها خداوند با چه زبانی بگه فقط روی من حساب باز کنید چرا ما اینقدر بدبخت و مشرکیم

    چرا اینقدر زود فراموش می کنیم

    چرا قدرت آسمان ها و زمین باور نداریم

    ای خدا کجا باید بریم بگیم غلط کردیم شرک ورزیدم بیراهه رفتیم مشرک شدیم

    ای خدایا توحید در قلب ما جاری کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    علیرضا نقدیان گفته:
    مدت عضویت: 1746 روز

    فصل چهارم -روز97 روز شمار تحول زندگی من

    .

    .

    خدایا شکرت استاد عزیزم چقدر این جمله شما من رو دگرگون وقتی برای اولین بار شنیدم خیلی وقت پیش که ما با رسیدن به آرزو هامون کمک میکنیم که هزاران نفر دیگه به آرزو هاشون برشن و چقدر این دیدگاه شما فرق داره با بقیه و چقدر احساس خوبی به آدم میده برای رسیدن به خواسته خودش تازه خیلی وقتا انگیزه بخش و الهام بخش میشیم برای کسایی که میخوان به اون خواسته برسند و چقدر این تاثیر مثبتی داره و این رو واقعا توی زندگیم دیدم حالا در مقیاس های کوچک تر که به محض اینکه من به یک خواسته ای رسیدم از همون زمان خیلی دیگه از آشناها هم رسیدند خدایا شکرت و براشون باور پذیر شده و اینجوری هست که من میتونم کمک کنم به افراد دیگه نه اینکه انرژی خودم رو هدر بدم و صبح تا شب براشون از قوانین بگم یا نصیحتشون کنم

    .

    دقیقا استاد همین که فکرش رو بکنی که مثلا یکی دیگه برات کاری انجام بده هدیه بگیره و… یا از این دست فکر ها که منتظر باشی یکی یه چیزی بهت هدیه بده شرک محض است حالا فهمیدم در وجود من هم همچین شرکی بود چند وقت پیش که خیلی خوب تونستم متوجه بشم و مسیر فکری خودم رو تغییر دادم و حالا بهتر درک میکنم که پیامبر می‌گفت شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه سیاه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب است.یعنی چی و منظورش چیه و چقدر این شرک پنهان بود

    .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    کوروش گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    سلام استاد جان❤😁✌

    نمیدونین چقققققدر حالم خوبه چقدر عشق رو دارم تو جریان زندگیم حس میکنم

    این چند وقت که تعهد دادم که روزی ۱۰ ساعت ورودی هامو کنترل کنم و فقط فایل ها رو با دقت گوش کنم

    زندگیم ۱۸۰ درجه فرق کرده

    و تا الان رسیدم به این فایل

    Wow😍😍

    چه فایلی بود استاد

    چه آگاهی هایی

    چه باور هایی

    چقدرررر این توحید قشنگه

    چقدر این توحید ادمو خالص میکنه

    چقدر توحید ادمو پاک و سبک میکنه

    چه حس آرامشی جاری میکنه تو کل وجودت

    انگار پر میشی از عشق خداوند❤

    استاد چقدر این روزا بهتر شدم تو توحید

    واقعا وقتی روی میاریم به توحید

    خدا برای ما سلامتی میشه

    خدا برمون رفیق میشه

    خدا برمون نعمت میشه

    خدا برامون روابط عالی میشه

    بچه ها باورتون نمیشه از این کنترل ورودی ها

    و توحید

    و ایمان

    و خوندن کامنت ها

    چه نتیجه های عجیبی دارم میگیرم

    اصلا انگار خدا ادم هارو میاره سمت من

    با بهترین حالتشون بامن رو به رو میکنه اون هارو

    و طوری شده که منی که یه مدت با همه داشتم به مشکل میخوردم و تنها شده بودم

    انقدر اومدم روی نکات مثبت ادم ها تمرکز کردم و شروع کردم به این تعهد

    ادم ها فقط بهم عشق میدن

    انگار ادم هایی که تازه یکی دو باره دیدمشون

    ده ساله منو می‌شناسن و از رفیقای ۵ ساله ۱۵ سالشون با من صمیمی ترن

    اصلا عجیبه

    قدیم دنبال ادم ها بودم

    و سعی می‌کردم من همه چیز رو خوب نگه دارم

    و همه چی بدتر میشد

    وقتی از خدا خواستم و هدایت شدم به نکات مثبت افراد

    استاد باورتون نمیشه همه با من می‌خندن

    همه با من رفیقن

    همه عاشق منن انگار

    هرکی هر سنی هر جنسی

    انگار کلی وقته منو میشناسه و ….😍😍😍❤

    من میرم با خدا صحبت میکنم خواسته هامو راجب افراد میگم

    و نکات مثبت ادم هارو برای خدا میگم

    بعد بووووم

    ادم های باحالتر از دیروز 😍😍

    بدون اینکه ذره ای بخوام تمرکز بزارم روی نگه داشتن روابط مثل قبل

    از چند وقت پیش که دوباره برگشتم سمت خدا

    جوری بغلم کرد که انگار رفیق فابریک همیم 😂😂😁✌

    خداروشکر

    بابت قانون ثابت خدا

    بابت این سایت بینظیر

    بابت کامنتای عشق ها

    بابت استاد و خانم شایسته عزیز

    روزتون به شادی❤❤❤✌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان

    سلام به همه دوستان ثروتمندم

    توحید 3

    من که این فایل را الان دیدم یاد زندگی خودم افتادم ، مشابه خواسته استاد بود که ، یکی از دانشجویان ایشان متحول بشه ، بعد واسه استاد بعنوان قدردانی 206 قرمز رنگ بگیره ، من هم سالهاست که از دوران بچگی آرزو داشتم کسی پیدا بشه و مرا کشور ترکیه و شهر استانبول ببره ، باور کنید هر روز بهش فکر میکنم توی خواسته هم نوشتم و سپاسگذاری کردم و به چقدر آدم رو زدم که باهم بریم دز واقع با کمک اون سفر کنم ، گذرنامه ام را بار دوم تمدید کردم و چند تا لیدر قول داده اند اما بطور معجزه آسایی نشده منو ببره ، آلان که خیلی خسته شدم که ازبس به دیگران رو انداختم وکلی خجالت میکشم،

    ولی اصلا به این فکر نکردم که اگر به خدا توکل کنم و تنهایی سفر را شروع کنم ، نمی دانم شاید بخاطر ترس هست و ذهنم اجازه تنها سفر کردن را نمی دهد که به دنیای ناشناخته برم و از نقطه امن خارج بشم

    پس همین الان از خدا هدایت می خوام که رهنمایی کنه و الهام کنه چکار کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      ساناز رستمی گفته:
      مدت عضویت: 1502 روز

      سلام آقای مقدم

      منم چندین سال پیش با خواهر بزرگم رفتیم استانبول

      خب تا اون موقع اصلا سفر خارج نرفته بودیم و به قول شما سرزمین ناشناخته ها بود برامون فقط به خاطر تفاوت زبان یکم نگران بودم

      اونجا با چالشهای زیادی برخورد کردیم چون جفتمون بی تجربه بودیم و خیلی چیزها یادگرفتیم

      مثلا اینکه پول مناسب همراه داشته باشیم یا چه جوری اونجا ریال رو تبدیل کنیم اینکه نگهداری از پاسپورت خیلی مهمه گم نشه و…

      قبل سفر آدم یه تحقیق کنه خوبه مثلا من یک ساعت مونده به پرواز یه برنامه دانلود کردم برای ترجمه فارسی به ترکی برنامه هم چون باید پول میدادم و خریداری میکردم و من کاملش رو نخریدم برای همین نصفه برام نصب شد اما خییییلی به ما کمک کرد

      متوجه شدم اونجا زبان انگلیسی آدمها به شدت ضعیفه بنابراین چند جای مهم پیش اومد که از این برنامه استفاده کردم و خودش تلفظ میکرد و طرف مقابل متوجه منظور من میشد

      در خصوص استفاده از سیمکارتم اونجا متوجه شدم خیلی هزینه بالا میره اگر تماس از سیمکارتت بگیری و..

      ولی چیز جالب این بود که خیلی جاها پیش میومد فروشنده افغانی بود یا تاجیک بود فارسی میتونست بفهمه

      یا با چند تا ترک برخورد کردیم که به مرور فارسی دست و پا شکسته بلد بودن یا توی هتل کلی مسافر ایرانی بود که خوشحال میشد با ما صحبت کنه گردش بره راهنمایی کنه

      ولی با همه چالشها و هزینه هایی که دادیم فهمیدم اون ترس از ناشناخته بودن اونجا باعث بدتر شدن شرایط میشد

      وقتی نترسی به قول استاد آدمهای مناسب راه حلها میاد و کمکت میکنه

      الان هم اپلی کیشن های زیادی هست که توی مسیر یابی توی ترجمه میتونه بهتون کمک کنه

      امیدوارم به زودی به آرزوتون برسید و در آرامش و شادی خاطره های خوب بسازید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    زهرا راستروان گفته:
    مدت عضویت: 957 روز

    سلام استاد عباسمنش گرامی و خانم شایسته عزیز،

    توحید چقدر گسترده تر از چیزیه که تاکنون درک کردم انتها نداره.

    چندماه پیش که فایل استفاده از امکانات کنونی رو دیدم و چندنفر از اطرافیان من اصرار کردن بهم ،باخودم گفتم بزار استخر رو تجربه کنم رفتم ولی ریسک بزرگی کردم به یه بچه که شنا بلد بود گفتم بیا ازین سرسره بلنده سر بخوریم اما اگر به هر دلیل بیرون منو ندیدی بیا کمکم. سر خوردم و انتهای سرسره چنان دستم رو گرفتم که دستم زخم شد و با شدت افتادم توی آب خدا خیلی رحم کرد و چندلحظه بعد اون دختربچه منو کشید بالا.

    چندبار این حرفو جلو دیگران به زبون آوردم که اگه فلان بچه نبود من زنده نمیموندم اما هربار که اینو میگفتم توی ذهنم میومد که انگار این کلی گویی شرکه چون من در هر حال زنده میموندم و اون دختربچه فقط واسطه ی کمک بود

    به هرحال ازش تشکر کردم و به مادرش هم گفتم چه کمک بزرگی کرده و می گویندکسی که از مخلوق تشکر نکند خدا را هم شاکر نیست.

    بعضی مبالغه ها در زندگی روزمره ی خیلی از ما آدما میتونه بوی شرک بده.

    مثلا دیدم بعضی مردم میگن من واسه بچم یا پسرم چنین کردم آنقدر پول دادم خونه خرید یا واسه فلانی کار جور کردم وگرنه چه طور میتونست زندگی کنه خیلی چیزها با شرک آمیخته اند همیشه باید حواسمون باشه اگه به کسی کمک می کنیم یا کسی به ما کمک میکنه واسطه گری است و انتظار بیش از حد از هم نداشته باشیم.

    واقعا چقدر باورهای مالی محدودکننده گوشه ذهن ماست که بی خبریم.

    ما برای ثروتمند شدن فقط به یک نفر نیاز اساسی داریم و آن خداست.

    راه های ثروتمند شدن بسیارند.

    یادمه من چندبار توی سال گذشته تونستم نماز شب 3 رکعتی بخونم و روز بعد با احساس بهتر بیدار شدم و با فرصت های جالب روبه رو شدم. به سایت هایی جالب هدایت شدم که به پول و تجارت مربوط بود و ذهنم را هوشیارتر کرد. از اثرات نماز شب برای چندنفر گفتم اما من هم با چنین نظری از جانب یک نفر رو به رو شدم که پس اثر مالی اش کو و …..

    به دوستم توصیه کردم او خواند و حس کرد اثر داشته.

    واقعا تا در گفتارمان نشانه های ظاهری نداشته باشیم اثر چندان زیادی ندارد.

    گاهی می دانیم چه راه هایی اثر دارد اما در فرکانس عمل به آن نیستیم ،خدایا به همه ی ما توفیق ثروتمند شدن و درست خرج کردن و بخشش و دلارام بودن عطا فرما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: