توحید عملی | قسمت ۴ - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)

سلام استاد عزیزم مثل همیشه یک حسی منو واداشت تا بیام و براتون پیام بذارم حال من عالیه به لطف خدایی که هرروز نشانه های حضورشو توی دنیام میبینم یک روز بارون میشه و هوای بهاری رو زیباتر میکنه یک روز گل میشه و کوچه رو عطر آگین میکنه یک روز توت میشه و جلوی پام از درخت میفته و حالا هم یک قلب تپنده در وجود من شده و هر روز رشدشو احساس میکنم. خدارو شکر میکنم برای احساس ناب مادر شدن و فرزند کوچکی که در وجودم به امانت گذاشته. نمیدونم چه حس عجیبیه که تا از خدا میگم بغض میکنم و چشمام پراشک میشه خدایی که حتی توی خواب های بدم هم با نام و یادش آروم میگیرم و میفهمم که این ایمان انقدر در من نفوذ کرده که توی خواب هم ذکرشو میگم و بدی هارو از خودم دور میکنم. استاد عزیزم من و همسرم به لطف خدا در مسیر درست هستیم و همو درک میکنیم و روزی هزار بار خدارو شکر میکنم که خدا یکی از فرشته هاشو به من امانت داده تا در کنارش آروم باشم. الان داشتم با مادرم صحبت میکردم که خیلی به شما و مسیر شما مطمئن نیست و بمن گفت این لباس هایی که استادت میپوشه و پرچم آمریکا داره چه معنی میده و این نشون میده که هدفی پشت این برنامه ها هست. من با آرامش گفتم مامان استاد من با این لباس خدایی رو بمن نشون داد که در طول 25 سال عمرم نه شما تونستین بمن نشون بدین نه کسایی که فکر میکردین وظیفشون اینه. من تا زنده ام مدیون ایشون هستم اما وابسته بهش نیستم چون میدونم دستی از جانب خداست و اگر استاد عباسمنش نبود قطعا من از طریق های دیگه راه درست رو پیدا میکردم. خیلی چیزها توی دلمه و دوست دارم با اطرافیانم در میون بذارم اما در قالب کلمات نمیشه بیان کرد بلکه یجور حسه فقط میشه احساسش کرد امیدوارم همه توی این راه زیبا هر روز پایدارتر و قوی تر بشیم استاد عزیزم از شما هم ممنونم و براتون آرزوی سلامتی و شادی و سفرهای زیبا دارم.