توحید عملی | قسمت ۴ - صفحه 21

506 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پریا ترابی گفته:
    مدت عضویت: 1784 روز

    به نام پرودگار جهانیان

    سلام خدمت استاد عزیزمون و مریم جون گل همینطور دوستای هم راه

    خدایا امروز برای بار چندم بود که این فایل و دیدم و چقدر محو زیبایی ها شدم استاد جان چقدر تی شرتتون زیباست و بهتون میاد من عاشق اون پیشی چشم آبی رو تی شرتتون شدم

    چه درختای سرسبز بزرگی کنارتون بود و چه سایه زیبایی و راهم کرده بود برای شما

    چقدر زیبا افراد با نوع پوشش متفاوت و رنگ پوست متفاوت کاملا در صلح کنار هم قرار گرفته بودن و کارهای خودشونو انجام میدادن

    خدااای من چقدر خریدهای متنوع

    چقدر ماشین های زیبا از شاسی بلند گرفته تا مدل های دیگه و چقدر تنوع و اینا نشان دهنده فراوانی هستش

    استاد جان چقدر خیابان هاش تمیز بود واقعا لذت بردم از این همه تمیزی چه خط کشی های مرتبی

    خدایاشکرت که چشمای زیبامو بینا کردی به دیدن همچین فایل هایی از استاد تا بیشتر و بیشتر از جهانی که خلق کردی لذت ببرم

    خب حالا بریم سراغ صحبت های با ارزش استاد خیلی جالبه من تقریبا دو ماه پیش این فایل و دیدم و نوشتم الان ک باز این فایل و دیدم و ذاشتم با نوشتم مقایسه میکردم دیدم خدای من الان که بیشتر متوجه شدم تا نوشته هایی که فکر میکردم اون موقع مو به مو صحبت های استادو نوشته بود

    .

    .

    .

    .

    یادمه استاد از قول پیامبر میگفتن ک ایشون فرموده بودن شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه سیاه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب هستش

    و اگر همین یه حدیث و درک کنیم دیگه برای خدا شریک قاعل نمیشیم بگیم اگر ترامپ اگر رئیس جمهور اگر رهبر اگر بابام و …. اگرو اگر که الان تو زندگیامون پررنگ شده قافل از اینکه روزی رسون یکی دیگست خداست که روزی و تقسیم میکنه ترامپ کجا بود ما اگر تو مسیر درستی باشیم حتی اگر مثلا ترامپ فشار اقتصادی بیاره خدا مارو هدایت میکنه به مسیرهایی که این فشار ها برای ما نباشه

    مثلا فک کن یه قشری تو جامعه ما هستن که هر روز با تحریم با اقتصاد عجیب غریب با هزارون بهانه ک مردم عادی برای حرکت نکردن میارن ولی اونا ثروتمندن کسب و کارشون مثل ساعت کار میکنه تازه هر روز ثروتمند تر میشن خب به نظرتون این دلیلش چیه مثلا ترامپ اومده گفته نه من با فلانی حال میکنم تحریمش نمیکنم نه عزیزم همچی از درون اون آدم داره شکل میگیره درون ما آینه ی بیرون ماست وقتی تو رو باورهات کارکنی تمرکزتو به جای اینکه بزاری رو حرکت های سیاسی بزاری رو رشد خودت میبینی که خدا چطوری هدایتت میکنه تا همون پولتو تو همین شرایط چن برابر بکنه استاد خودش مثال واضحی هست برای ما فقط کافیه با چشم دل بعضی چیزارو ببینیم و بشنویم و اقدام کنیم نه با چشم سر

    خلاصه کلام اول و آخر همه چیز خداست فقط تو اون حساب کن و فقط وابسته به اون باش و لاغیر….

    عاشقتوووونمممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    مری گفته:
    مدت عضویت: 2290 روز

    به نام خدای مهربان که تا ابد سپاس گذارشم .

    خب بریم سراغ نکات این فایل فوق العاده :

    به حس هات عمل کن حتی اگه هیچ برنامه ای برای انجامشون نداشته باشی . حتی اگه اون لحظه منطقی نباشه . حتی اگه هیچ علمی بهش نداشته باشی. حتی اگه احمقانه به نظر بیاد.

    وقتی تو مدار درست قرار می گیری وقتی باورهات تغییر میکنه یه حسی بهت میگه که کی چیکار کنی . یه حسی که نمیشه توضیحش داد. فقط از درون بهت خبر میده. بدون توجه به اخبار و اطلاعات . اخبار رو همه دارن گوش میدن و اگه قرار بود ملاک باشه که چکار کنیم همه باید نتیجه می گرفتن چون همه به یسری اطلاعات دسترسی پیدا می کنن.

    نتیجه ی طبیعی تغییر مدار اینه که راه بهت گفته میشه. راه یه کار ساده اس که تاثیر زیادی می زاره.

    به صورت طببیعی همه چی بهتر میشه. از اسمون کیسه پول نمی افته.

    نگاه نکن که کی چی کار کرده که موفق شده نگو که فلانی اینکار رو کرده موفق شده منم مثل اون کار کنم که موفق بشم . به الهامات خودت عمل کن.

    هیچ رئیس جمهوری رو زندگی تو تاثیر نداره. تصمیم یه ادم دیگه رو زندگی ما تاثیر نداره خودت زندگی خودت رو خلق می کنی مگر اینکه باور کنی که طرف می تونه زندگی تو رو خلق کنه. خودت رو برده ی اون فرد بدونی .

    تاثیر ادم ها به اندازه ایه که تو باور میکنی می تونن رو زندگیت تاثیر بزارن.

    هر اتفاقی دو نتیجه ی مختلف رو برای دو دسته متفاوت ایجاد میکنه . نتیجه ی خوب و بد .

    توحید یعنی هیچ کس هیچ تاثیری تو زندگی من نداره.

    فقط خودم می تونم زندگی م رو خلق کنم . خداوند که قدرت مطلق در جهانه قدرت خلق زندگیم رو در دست من گذاشته.

    این تمام چیزیه که برای موفقیت باید بدونیم.

    تمام وجودت رو بزار برای شکستن مقاومت های ذهنی ات . یه روزی به جایی میرسی که الان حتی نمیتونی تصورش کنی .

    خدا هدایتت می کنه به اندازه ای که امادگی داشته باشی بخوای.

    BLH-aeri, Mon, Feb 15, 8:43 pm ^-^

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    زهرا فرجی گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    یا الله

    بیست سال پیش زندگی نابسامانی داشتم با خانواده همسرم بشدت در حالت کنتاک بودم و همیشه ب این فکر میکردم که هرجوریه بایدطلاقم بگیرم و برم

    فکر میکردم که اینا بدترین خانواده ای هستن که گیر من افتادن خیلی با خدا صحبت میکردم دعا میکردم که خدایا کمکم کن من دوست دارم بالای سر بچه هام باشم و بلاخره هدایت خداوندواضح شد اما در قالب ی اتفاق بظاهر ناخوشایند. ما ب ی جشن عروسی دعوت شدیم تو اون جشن عروسی تمام خانوم ها انواع طلا باخودشون داشتن طوری که من ب حالت انزجار رسیدم من زیاد ب طلا آویختن علاقه نداشتم (که این باعث شد همه طلا آمو بفروشم بره )تصمیم گرفتم رسیدم خونه تمام طلاهامون در بیارم و بزارم ی جایی که ی مدت نبینمش

    خلاصه که من جایی گذاشتم و کلا از یادم رفت مدتها گذشت مادرم و یکی از دوستانم با خانواده ب منزل ما اومدن و من نیمه شب یادم افتاد که طلاهام تو اتاقیه که خانواده دوستم اونجا خوابیدن ولی نمیتونستم برم و بردارم صبح رفتم سراغ طلاهام جایی که همیشه اونجا میزاشتم ولی جز ظرف ساعتم چیزی نبود من بشدت بهم ریختم هر چی فکر میکردم عقلم ب جایی قد نمی‌داد ن می‌تونستم ب کسی بگم و کاری از دستم بر میومد ناچار بودم تحمل کنم و‌دردمو ب کس دیگه ای نگم ن که کنترل کنم بلکه نمیتونستم ب کسی بگم انگشت اتهام ب سمت خودم بود تا اینکه تصمیم گرفتم از خدا بخوام تا نشانه ای برام بفرسته ما دوتا مرغ عشق داشتیم که یکیش غذا نمی‌خورد ب خودم میگفتم اگر این الان غذا بخوره حتما طلاهام پیدا میشه یهو مرغ عشقمون می‌رفت غذا میخورد چندین اتفاق اینچنینی برام افتاد ولی طلاهام ناپدید شده بود فکر میکردم کسی برداشته نجواهام ب همه تهمت میزد اما نمیتونستم باور کنم ی چیزی ته دلم می‌گفت نگران نباش

    من ب سوره انعام برای پیدا شدن گمشده خیلی اعتقاد داشتم ب خودم گفتم ایکاش جایی بود میرفتم سوره انعام میخوندم تا طلاهام پیدا شن دلم‌میخواست ی جایی ی مجلسی باشه تا برم اونجا هم کمی گریه کنم تا راحت بشم و‌هم‌ ختم انعام کنم و بلافاصله یکی از دوستان منو دعوت کرد برای ختم این سوره و اونجا بود که کل زندگی من عوض شد

    من تو اون مجلس فهمیدم که اگر دنیا و آخرت می‌خوام باید برای خدا زندگی کنم برای خدا بخورم برای خدا بیدار شم برای خدا بپوشم و کلا مردم از زندگیم بزارم کنار و من شروع کردم طلاهام از یادم رفت زندگیم عوض شد خانواده همسرم رفتارشان بشدت تغییر کرد همسرم هر روز بهتر بهتر شد و کم کم طلاهام هم پیدا شد

    استاد یکتاپرستم من گفته های شما رو که ی زمانی با گوشت و‌پوستم عجین شده بود درک میکنم اما اینکه بتونم اونو بصورت همیشگی در زندگی پیاده کنیم خیلی سخته باید مداوم حواسمون ب خودمون باشه

    من الان میفهمم که اونموقع من از همه بریده بودم فقط فقط از خدا میخواستم فقطبا اون حرف میزدم منو و خدا از ماجرا خبر داشتیم ی جورایی همه کسم شده بود اونموقع متوجه نبودم که هر لحظه داره آرومم می‌کنه میخواد بگه نگران نباش

    من الان دارم کم کم میفهمم که باید مراقب افکارمون باشیم باید ناظر باشیم ب افکارمون تا اینکه کم‌کم راه بیفتیم و در این راه باید از خودش کمک بگیریم

    خدایا کمک کن سپاسگزارم بخاطر ایاک نعبد و ایاک نستعین خدایا کمک کن تا در زندگی پیاده ش کنم فقط حرف نزنیم خدایا کمکمون کن تا ثابت قدم باشیم خدایا من خواستم که با تو باشم توام دعوتم کردی خودت مسیر نشونم دادی بقیه راهم هم خودت نشونم بده

    خدایا ب استاد و همه رهروان راه طریقت کمک کن که در این مسیر ثابت قدم باشیم

    آمین یا رب العالمین

    در آخر باز هم استاد یکتاپرستم تحسین میکنم که اینقدر ثابت قدم در این مدت فقط رهرو بودید فقط ب سمت جلو حرکت کردید مدام در حال کشف راههای جدید بودید و دارید مدام دارید پیشرفت هم میکنید امیدوارم از یاران و‌همراهانتون باشیم تا اخر

    خدایا کمک کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    علی اکبر شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1717 روز

    سلام و صد سلام خدمت استاد عباس منش بزرگوار و عزیز و بچه های توحیدی

    وَ هُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم

    و هر کجا باشید او با شماست

    میدونی قشنگی توحید و یکتا پرستی و هدایت خدا چیه تا اومدم شروع کنم به نوشتن کامنت یکی منا عضو یه گروه کرد رفتم لفت بدم دیدم این آیه اومد تو اون گروه

    اینم ماموریت این گروه

    خداوند کافی کافی است برای ما

    فقط روی خدا حساب باز کن

    به خدا هیچ کس تو کل هستی قولی محکمتر از خدا نداده

    خدا هیچ وقت خلف وعده نمیکنه

    اون نسبت به فضلش عطا میکنه نه به نسبت ایمان ما

    خدا بر خودش واجب کرده روزی هر جنبنده ای را

    خدا برای تمام خواسته های من کافی است

    وقتی رو خدا حساب کنی هیچ نشدی وجود نداره

    ارزشمند ترین کار و بهترین تلاش در زندگی :

    تقویت رابطه با خدا و افزایش ایمان و توکل

    خداوند استاد برنامه ریزی هاست

    تفاوت زندگی با توحید و بدون توحید

    تفاوت ثروت است و فقر

    سلامتی است با بیماری

    عشق است با نفرت

    خوشبختی است با بدبختی

    آرامش است با بیقراری

    لذت است با ذلت

    و…

    وقتی مدار و باور ها تغییر کنه به صورت طبیعی به سمت نعمت های بیشتر و ثروت هدایت میشی

    از همون مجرا های طبیعی و تو همون شرایط موجود جامعه

    شرایط و دیگران به اندازه ای که خود ما باور کنیم روی زندگی ما تاثیر داره

    توحید یعنی هیچ کس و هیچ چیز تاثیری تو زندگی من نداره

    توحید یعنی من خالق زندگی خودم هستم و خدا این قدرت را به من داده و جهان را مسخره من کرده تا خودم شرایط خودم را رقم بزنم

    اون هایی که باور میکنن

    ادامه میدن

    تمام وجودشون را میزارن

    برای شکستن مقاومت های ذهنی

    اتفاقاتی را تجربه میکنم که نمیتونن تصور کنن

    خدا تو آیه ۴۶ بقره گفته که ما به دیدارش میریم و اونجا خدا را ملاقات میکنیم

    حالا یه مثال میزنم

    یه نفر میاد کلی ثروت و امکانات و هر چیزی که فکرش را بکنی در اختیارت قرار میده و تو را می فرسته یه سفر میگه برو لذت ببر و عشق و حال کن فقط یه امانتی را هم برا من بیار

    خوب من با سر قبول میکنم و تعهد میدم که اون امانتی را بیارم براش

    پیش خودم میگم عجب معامله ای : میری کل دنیا را میگردی هر جا دلت خواست میری. هر جا دلت خواست میمونی . هر چی دلت خواست میخوری .

    هر لذتی خواستی میبری

    و فقط باید یه امانتی بیاری از اون سفر

    چی از این بهتر

    حالا دو تا حالت داره:

    یکی این که سفر را میری به بهترین حالت و اون امانتی را میاری که تازه لذتت مضاعف میشه چون هم تو راضی هستی هم اون از تو راضیه

    اما اگه بری تو سفر و این قدر مشغول سفر بشی که اون امانتی را که اصلا برا اون اومدی سفر فراموش کنی اون موقع وقتی برگشتی چی داری بگی

    خدای خوبم اولا ممنونم از این سفری که به بهترین شکل برای من فراهم کردی

    و ثانیا ازت میخوام کمک کنی و هدایتم کنی تا عهدی که با تو بستم را فراموش نکنم

    و اون روزی که به ملاقات خودت میام سرم را بگیرم بالا

    اون روزی که میگی اکبر چی آوردی برام از این سفر حرفی برا گفتن داشته باشم

    خدایا به قدرت درک و فهم و سپاسگذاری ما بیفزا

    خدایا من و استادم و خانواده ام و دوستان هم فرکانسیام را روز به روز توحیدی تر کن

    دوست دارم

    دوستون دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      زهرا فرجی گفته:
      مدت عضویت: 1915 روز

      سلام چقدر از کامنت زیباتون نکته برداری کردم چقدر لذت بردم چقدر تحسین برانگیز بود ممنون که نوشتین ساده و‌پر از نکات فوق العاده پر از جملات تاکیدی بدرد بخور

      ممنون از دعای زیباتون در اخر کامنتتون

      منم از خدا میخوام دعای شما و همه بنده های خالصش برآورده ب خیر کنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        علی اکبر شفیعی گفته:
        مدت عضویت: 1717 روز

        سپاسگذارم دوست عزیز

        امیدوارم این قدر این آگاهی ها و باور ها برامون تکرار بشه که به جزئی از وجودمون تبدیل بشه

        و جالب همین کامنت شما باعث شد دوباره دیدگاه خودم را بخونم

        خیلی قشنگه هدایت خدا

        انشاالله روز به روز توحیدی تر بشیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    آراد بازوند گفته:
    مدت عضویت: 1670 روز

    سلام

    اول اینکه واقعا خداوند رو شگرگزارم که منو هدایت کرد به این سایت که دلیل خیلی از اتفاقات اطرافمو بفهمم.

    و اما دوم میخوام اتفاقی که در این چند سال گذشته برام افتاده رو نقل کنم.

    بنده سال ۹۶ خدمت سربازیم تموم شد و در ۳ ماه اخر خدمت که پست های سربازیم ۸ ساعتی بودند عین ۸ ساعت رو تنها با خودم و خدای خودم زندگی گدشته ام رو مرور میکردم تا اینکه متوجه یک حس خاص ارامش در وجود شدم حسی که فهم منو نسبت به خدا و اتفاقات اطرافم بیشتر میکرد و در نهایت به یک حس ارامش ختم میشد. این حس که زندگی خودم رو خودم با درخواست از خدای خودم میسازم از اونجا شروع شد و همون شب های پست های ۸ ساعتی در اون اتاق پست از خدا خواستم که تا ۳ ماه بعد از خدمت گزینه ازدواج مشخص و تا ۶ بعد از خدمت عقد کنم . بخداوند خدا که نه من و نه خانواده حتی پول یک انگشتری ساده چند گرمی رو هم نداشتیم.دقیقا قبل از سه ماه بعد از خدمت گزینه ام رو انتخاب کردم و دقیق یادم هست که برای مراسم نامزدی که هیچ پولی برای انگشتر نداشتم با دوستم برای خرید قرضی طلا صحبت کردم.بعد از صحبت با دوستم همینکه به خونه رسیدم مادرم با خوشحالی به سمتم اومد و ازم‌مژدگانی میخواست وقتی پرسیدم چی شده گفت که دقیقا امروز قرعه کشی که خانواده ها باهم انجام میدن و هر ماه یک نفر برنده میشه امروز برنده شده و پول انگشتر طلا برای مراسم نامزدی جور شده .این نکته رو یاداور بشم که بعد از خدمت هیجگاه حتی برای یک لحظه نگران هیچی نبودم چون مطمئن بودم خدا در کنارم هست … هرچند ان زمان باورهام نسبت به امروزم خیلی ناقص تر بودند تا اینکه با استاد و این سایت اشنا شدم . شاید باور نکنید بخدا جواب بسیاری از سوالات توحیدم رو دریافت کردم …خیلی جاها به بی عدالتی خداوند میرسیدم خیلی جاهای خداوند رو طالم میدونستم خیلی جاها خیلی از کارهای اطرافم رو بیهوده میدونستم . الان با این نوع نگاه به خداوند خالق و ارتباط انسان با این خدا خداوند نمیتونه عادل نباشه نمیتونه ظلم کنه و هیچ کاریش نمیتونه بیهوده باشه. کافی خودمونو خالص کنیم خودش مستقیم به بهترین های که توی ذهنت هست هدایتت میکنه شاید واضح تر نتونم بگم… اتفاقاتی که در زندگیم داره میافته واقعا معجزه ست … خدایا شکرت به خاطر هدایتت که وقتی فرمون را دادم دست تو و من بی دغدغه فقط لذت بردم در بهترین شرایط مکانی و زمانی منو رسوندی تاکید میکنم با بهترین شرایط …

    امروز تصمیم دارم فرمان تمام لحظات زندگیم رو به دستت بدم فقط من درخواست بدم و تو اجابت کنی از لذت هدایت شدن از لذت محبت زن و فرزند از نشاط دیدن مناظر فوق العاده از خوردن و اشامیدن بهترین خوراکی ها و نوشیدنی ها از شنیدن صدای عشق هستی در گوشم تا ندای سلامتی که تک تک سلول هام فریاد میزنند تا حس زیبای ارامش تا بودن در کنار عزیزان با بهترین شکل ممکن در بهترین منظره ممکن با بهترین حالت ممکن… خدایا شکرت الان معنی این شعر سهراب رو بهتر درک میکنم

    آسمان

    زمین هوا مال من است … خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا دمتوگرم عشق منی خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      Jalaee گفته:
      مدت عضویت: 1657 روز

      سلام دوست عزیز چند وقتیه که دارم وی با رای توحیدی م کار میکنم وتازه وارد سایت شدم امروز خداوند منو به کامنت شما هدایت کردمطلبتون رو خوندم ولذت بردم واشک توی چشام جمع شد وانگیزه بیشتری گرفتم انشاالله همیشه موفق باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 2719 روز

    به نام رب یگانه فرمانروای آسمانها و زمین کسی که قدرت تمام آسمانها و زمین در دسته اووست.

    سلام به همه ی اعضای خانواده ی عزیز و الهیه من.

    بعد از شنیدن این فایل با توجه ب اینکه خودمو متعهد کردم به ادامه دادن و بهترین راهه شروع دوباره رو گوش کردن به فایلای توحیدیه استاد دونستم و این هدایته ربه عزیزم بود برای من و هزاران بار از خدای عزیزم سپاسگذارم بخاطر این هدایت زیبا چون من رو ب اصل هدایت کرد و وقتی مسیله ی توحید برای من حل بشه و هرچه بیشتر بتونم موحد باشم دگ همه چیییز زندگیم روااله روااال میشه.درین بین یاد یکی از خاطراته زیبام اومد به ذهنم اوون زمانی که به شدت ارتباطم با ربم یگانه فرمانروای کیهان زیباتر بوود و ارتباطم قویتر.

    من در یک شرکت حسابداری حسابدار بودم و در کارمم به لطفه خدا بسیار موفق بودم.خاطره ای که میخوام اینجا یادآوریش کنم برمیگرده به ساله گذشته زمانی که من در اون شرکته حسابداری علاوه بر اینکه میبایست حقوق نزدیک به 40 شرکت و صورت معاملاتهاشونو رد کنم 9 شرکت دیگه هم داشتم که باید اوناروهم برای اظهارنامه ها که در پایانه تیر ماه باید رد میشدن آماده میکردم.این در حالی بود که من تنها کسی بودم در شرکت که سابقه کاریم بسیار پاییین بوود.در واقع از ابتدای سال قبلش به عنوان کارآموز وارد اون شرکت شده بودم و بماند از عشقی که همه به لطفه خدا نسبت ب من پیدا کرده بودن چون من کلاااا خودم بوودمو خدای خوودم حتی در کوچکترین مساایل و همین شده بود که سایرین هم به سمتم گرایش شدیدی داشتن.بقیه کارکنان اونجا حداقل 5 سال کار کرده بودن.خلاااصه من در مدت زمان بسیار کمی اونجا بکار گرفته شدم و مسیولیتهایی به گردنم محول شد تا ساله مالیه جدید که این 9 شرکت هم اضافه شدن.من خیلییی درین روند عاشقانه کار میکردم.شاید کسایه دیگه باشن بگن حسابداری چه ربطی به خدا داره.اما من میخوام بگم که چه ربطی داره.با عشقه تماام روزها میرفتم شرکت و بماااند که چقد در مسیر از دیدن ابرا و گلا و آدمااا غرق عشق بازی با خدا میشدموو چقد باهاش صحبت میکردم تا محل کار.در محل کار هم که دگ از عشقی که ب لطفه خدا به واسطه همکارانم و رییسم دریافت میکردمم بماااند.

    خووب حالا موووضووعه دااستان:عرررضم به خدمت عزیزتون که من باید 9 تا شرکتم رو تا قبل از پایانه تیر ماه به رییس شرکت تحویل میدادم و حقوق ها رو رد میکردم تا پایان هم خرداد و هم تیر ماه . اواسط تیر ماه هم میبایست ارزش افزوده ی شرکت هارو ردد میکردممم (وااااااااای خدایااا چه گوولاااخی بوودمااااا)

    جاا داره بگم که به شدتم به شیوه شخصی زندگی میکردم.یعنی رهااااا هر ساعت دلم میخواست میرفتم سرکار .شیک و فاانتزی.هر موقعم دوس داشتم میومدم البتهههه کارمووو تمام و کماال به بهترین نحو انجام میدادم.ما روویه همه ی شرکتهایه خودمون کار میکردیم اما ممکن بود درخواسته یک شرکتی که زیر دسته یکی از همکاران بود زوودتر بیا و این باعث میشد که همه ی همکارا برن کمک اون یک نفر که شرکت رو بشه ب ممیز دارایی به موقع و با بهترین کیفیت تحویل بدیم.من اوونجا کم سابقه ترین شخص بودم و تابحال شرکتی برای رسیدگی نداشتم.به همین خاطر شرکت ها رو هم درست نمیشناختمو همینکه رییس شرکت در اون سال به من شرکت برای رسیدگی داده بود تعجبه خیلیارو برانگیخته بود.از بین اون 9 شرکت یک شرکتی بود که میبایست براش فاکتور هم بسازیم.بقیه ی شرکت هام پیمانکاری بودن و تقریبا 4 تاشون بزرگ بودن و بکار زیادی نیاز داشتن.اماا من به صوورت فوووق العاده هدایتی یک روز صبح که بیدار شدم از قبلش یه حسی بم میگفت اول فاکتورایه این شرکت رو بزن.با اینکه همکارم میگف چرا روی اون شرکتات کار نمیکنی گفتم حسم میگه اینکارو بکنم.هنسفری به گوووش با فایلایه ناابه استاد تقریبا 3 رووز رو درگیر کار این شرکت بودم.ناااگهان در یک رووز زیبایه تابستانی از همااان روزها رییس شرکت گفت که درخواست شرکته اوومده و اصولا از 1 یا 2 روز جلوتر از طرفه دارایی اطلاع میدادن اماا برایه اوون شرکت ظهر ساعت 12 گفته بودن که فردا صب بیارینش.ریس شرکت گففت با استرس ایراادی نداره ازشون وقت میگیرم و اماااا من به لطفه خدا که قشنگ توویه اووجه نوور بودم گفتم آقای امینی کارایه شرکت رو انجام دادم.گفت فاکتوراشون چی؟ گفتم همشون رو زدم فقط میخوام به طور کلی بررسی نهایی انجام بدم که تا پایانه وقت من بهتون تحویل میدمش.حالا این در صورتی بود که همه ی همکاران فکر کردن باید الان تا پاسی از شب بمونیم و کارایه این شرکت رو ردیف کنیم.اوونجاا بوود که فهمیییدم واای خدااایه عزیزم وقتی من همه چییز رو به تو بسپرم تو خودت مدیر و مدبر همه چیز میشی یعنی ایییین.اوون روز با زهم اذعان کردن که چقد تویه کارت بی نظیری و عالی کار میکنی اما من بارها گفتم من نکردم خدا کرد خدایه من به من گفت و من انجامش داادم.من فقط به ندای قلبم گووش کردم.من غرقه عشق بازی با خدا بودددم در تماامیه اوون لحظاتی که فاکتوور میزدم و زمانی که به بهترین نحو کارمو تحویل دادم و خوشحالیه رییسم رو دیدم و زمانی که ازم تشکر کرد.من غرق نوور خداا بودم و به قووله استاااد کردیتش رو دادم به همونی که باید میدادم.

    خدااایه مهربون و وهابه من تو برایه من همه چیزیییی.من از تو همه چیز رو میخوام و هدایت همیشگیتو خواهانم.ربه من به امید سیقلی تر شدنه رووحم به امیییده گسترشه بیشتر رووحم برای اماده شدن دریافت های الهاماااتت تاااا من غرقه شادی و آرااامشه الهیه تووو بشم.هزاراااان بااار سپااااس خدای وهابم.

    استاد عزیزم و همه ی خانواده ی الهیه عزیزم ازتون ممنونم که خاطره ی شیرین و قشنگ از من بنده ی برگزیده ی خدا روخوندین.امیدوااارم منم دستی از دستانه خداوندم باشم برای گسترشه جهان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    زینب معرفی گفته:
    مدت عضویت: 1709 روز

    به نام خدایی که وجودش برای ما به شدت کافیست

    سلام میکنم به استاد عزیزم ودوستان خوبم

    “جهان بینی توحیدی ”

    خیلی اسم با مسمایی داره

    آگاهی هایی که دریافت کردم

    اگر ما در مسیر درستی قرار بگیریم اگه بتونیم مدارمون و تغییر بدیم بدون شک در همه ی زمینه ها خداوند مارو هدایت خواهد کرد

    به همون اندازه ای که روی باور های خودمون کار کنیم و جلوی نجواهای شیطانی رو بگیریم و از دیدگاه خداوند به هر موضوعی نگاه کنیم به موقعیت های بهتری هدایت می شویم

    اگر باور کنیم که هر تصمیمی که گرفته میشه هیچ تاثیری بر زندگی ما نداره و خداوند قدرت خلق زندگی خودمان را به ما داده کافیه باور کنیم که وجود خدا در زندگی ما، مارو از هر چیز واز هر کس دیگری بی نیاز میکنه

    واین یعنی اجرای توحید در عمل

    یعنی کسی نمیتونه هیچ تاثیری در زندگی ما داشته باشه

    یعنی خدا برای ما کافیست

    یعنی در هر شرایطی که باشیم خدا هادی و حامی ما خواهد بود

    یعنی فقط باید به خدا توکل کرد

    خدایا همه ی ما را به راه راست هدایت کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    حسین و سکینه گفته:
    مدت عضویت: 2110 روز

    سلام به همه

    در این ایام خیلی از افراد منتظر ریاست جمهوری امریکا هستن و چقدر خوب که در این زمان هدایت شدم تا باز هم تکرار کنم (خودخالق زندگی خودم هستم) و چقدر خوب استاد توضیح میده که همین یه موضوع رو‌خوب بفهمیم مدارمون تغییر میکنه ،توحید موضوع مهمی که باید روش بیشتر کار شه و در ناخوداگاهمون نباید وابسته به تصمیم کسی باشیم

    همیشه این خود ما هستیم که تعیین می‌کنیم کجا قرار بگیریم در چه شرایطی .

    امیدوارم همه در توحید عملی قوی و قوی تر بشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مرتضی گفته:
    مدت عضویت: 2562 روز

    سلام میخاستم سپاسگذاری کنم از این قسمت عالی هدایت به سوی نشانه ها من هر بار به سوالی در زندگی برخورد میکنم و در دوراهی هستم به این قسمت مراجعه میکنم ک انصافن و حقیقتن عالی جواب داده بازم ممنون در خاستی دارم که …از مایک هم برامون بگین که کجاست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    منصوره علوی گفته:
    مدت عضویت: 1808 روز

    باسلام به استادعزیزم ومریم دوست داشتنی ودوستان عزیزم

    وباز یه فایل بینظیر دیگه که چندین باردیدم وامشب هدایت شدم کامنت بزارم

    استادعزیز م دوره روانشناسی ۱رو تهیه کردم وتا جلسه سوم کارکردم ودر جلسه سوم هدلیت شدم به انجام دادن کاری که خیلی بهش علاقه دارم ومیترسیدم شروعش کنم ولی با کارکردن روی باورهای ثروت سازم توجه ام رو گذاشتم روی خواستم وقدم اولو برداشتم چون باوردارم که دراین راه موفق میشم واین که شما فرمودین وقتی در مسیر درست قرارمیگیریم وهدایت میشیم یه ارامشی وجودمون رو فرا میگیره که بهمون اطمینان میده که ایده ای که اقدام کردیم به انجام دادنش بهترین انتخابه

    ومن از خداوند خواستم بقیه مسیرو بهم نشون بده ومن هرروز این ذکررو میگم ای که مراخوانده ای راه نشانم بده ودارم میبینم هدایتش رو چه عالی داره انجام میده

    با توکل به خداوندو اموزشهای بینظیر شما قدم دومو برداشتم وایمان یقین واطمینان دارم که موفق میشم

    در اینده ای نزدیک در مورد نتیجه اش بهتون میگم

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: