توحید عملی | قسمت 5 - صفحه 1

1127 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زلیخا جهانگیری⁦» در این صفحه: 13
  1. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    دوست داشتم در مورد این جمله ی استاد که میگن: «تو فقط روی خدا حساب کن….» و این مورد که «خداوند چگونه خواسته های مارو برآورده می کنه» تجربه ام رو بگم.

    برای همه ی دوستانی که در مسیر توحیدی تر شدن قدم بر می دارن، الخصوص برای دوستانی که قصد ازدواج دارن این مطلب می تونه مفید باشه.

    هفت سال قبل:

    بخاطر باورها یا سبکی که بزرگ شده بودم و زندگی کردم، ارتباط با جنس مخالف بسیار وحشتناک بود برام. از طرفی احساس می کردم، به مرحله ای از تکامل رسیدم که ازدواج کنم و زندگی جدید شروع کنم. اما با هیچ آقایی در ارتباط نبودم و نمی خواستم هم ارتباط داشته باشم. حدود یکسال و نیم، در شرکتی مشغول به کار بودم. نماز می خوندم. ذره ای از خلوص نمازهام خاطرم نیست، چون یجورایی برای رفع تکلیف و ترس از خدا بود. چیزی که در خاطرم مونده، دعاهایی بودم که خالصانه و با عمق جان و دل از خداوند طلب می کردم. طلب یک عشق، همسفر و همسر. خیلی برام مهم بود که عاشق همدیگه باشیم نه اینکه صرفا ازدواج کرده باشم.

    یکسال به همین روال ادامه دادم.(نکته: استمرار در درخواست)

    اینکه یکسال طول کشید، ترکیب باورهای من بود، باورهای محدود کننده و باورهای قدرتمند. ترکیبی از گازها و ترمزها.

    اینکه خداوند یک سیستم است و قوانین ثابتی دارد در این تجربه بیشتر برایم قابل درک شد.

    من باور داشتم که ازدواج محدودیت است. و از خیلی از خواسته هامون باید بزنیم. یعنی برای رسیدن به خواسته ای باید بهایی پرداخت کنیم و من فکر می کردم بهاش از دست دادن برخی آزادی هاست.(و در حال حاضر گوشه هایی از این باور غلط در وجودم باقی مونده)

    خیلی به فعالیت در درس و کلاسها و … علاقه داشتم و فکر می کردم بعد از ازدواج باید اینارو بزارم کنار.

    در طول این یکسالی که از خداوند درخواست می کردم، در همان شرکت، با خانمی هم اتاقی بودم که متاهل بود و در طول روز با همسرش ساعت ها تلفنی صحبت می کرد. خانمی که پنج سالی بود ازدواج کرده بود. به مرور من شاهد این صحبت های محترمانه و عاشقانه بینشان بودم. اینکه باهم دیگه هماهنگ بودن، باهم کلاس میرفتن و …..

    و به مرور باور من در مورد محدودیت بودن ازدواج (تا حد زیادی) شکست و باور بهتر(زیباتر بودن ازدواج) شکل گرفت. و بعد از آن بود که به ازدواج نزدیک تر شدم. (نکته: خداوند ما را هدایت می کنه تا باورهای بهتری بسازیم، سپس باورهامون باعث اجابت خواسته هامون میشه. چون قوانین حاکمه، نه دلسوزی خداوند)

    در آن سال، سه تا خواستگار به خونمون اومدن. ولی اولی و دومی حسم بهشون خنثی بود. چون من از خداوند طلب عشق کرده بودم و آن ها عشقی در دل من زنده نکردن.

    تا اینکه نفر سوم که همسرم باشه، نمایان شد و واقعا مثل فیلم ها یک دل نه صد دل عاشقم کرد.

    ایشون الگوی عملی هستن برام که همسر الهی من است و فرستاده ی خداونده. به این دلایل:

    ایشون(همسرم) در محل کارم در بخش های دیگری مشغول بودند. گفتم بخاطر سبکی که داشتم، نه تنها با آقایون خوش و بش نمی کردم، بلکه بسیار سربه زیر و بسیار جدی وارد قسمت هایی می شدم که آقایون حضور دارند.

    نه تنها لباس های جذاب نمی پوشیدم، بلکه لباس کارهای گشاد می پوشیدم.

    اصلا آرایش نمی کردم. البته از لحاظ تمیز و مرتب بودن، رعایت می کردم ولی آرایش صورت یا موها اصلا.

    و دقیقا دوباره این جمله ی استاد که «شما هیچ کار عملی نباید بکنید تا به خواستتون برسید. جهان خود به خود پیش میاره» مثلا خیلی از دختر خانم ها در دوستانم بودند که کارهای زیادی از لحن صدا گرفته تا پوشش و … برای جلب نظر طرف مقابلشون انجام میدن.

    و از همه مهمتر این بود که به دلیل اینکه ایشون فرستاده ی خدا بودند برای من، خداوند فقط منبع خیر و برکته و فقط خوشی میده. جالب اینجاست اصلا تفکیک نمی کنه که خب عشق درخواست کردی، اینم عشق. به قول استاد یه پکیج بی نظیر بهم عطا کرد. همسری که از نظر مالی سطحش از خودمون بالاتر بود، ثروتمندتر هستش. همسری که عاقل، بالغ، عاشق، محترم، چشم و دل پاک، خردمند، امروزی، ذهنیت باز، دست و دل باز، توانمند و باهوش، با اعتماد به نفس، مقتدر، مهربون و با سواد، خوش تیپ و ….

    من چطور می تونستم یه شخص اینقدر عالی و هماهنگ با خودم در تمام جنبه ها پیدا کنم؟

    خودشون عالی، خانوادشون عالی، از لحاظ مسئولیت پذیر بودن، از لحاظ ثروت، از لحاظ اخلاق، از لحاظ قد و هیکل و زیبایی، از تمام لحاظ حرف ندارن. منی که برای صحبت با آقایون میترسیدم و عذاب وجدان داشتم، چطور می تونستم به چنین ازدواجی برسم؟ آشکاره برام که خداوند پکیجی کامل و تمام عیار بهم عطا کرد.

    چند وقت پیش که مایل بودم عشق بینمون رو بازهم بیشتر و بیشتر کنم، یه لیسی از مواردی که با هم هماهنگ هستیم نوشتم، چهارتا برگه آچار شد. ما در ریزترین موارد با همدیگه تفاهم داریم. و جالب تر اینکه حدود 80 درصد باورهایی که استاد آموزش میدن، ایشون دارن و من در این هفت سالی که با ایشون هستم، خیلی باورهام در مورد ثروت و جامعه و روابط بهتر شده.

    ولی…ولی…

    هفت سال پیش من در این مسیر نبودم. و به جای اینکه با این دید ببینم که «خداست که از طریق همسرم به من عشق می ورزه». به خود همسرم قدرت دادم، و وابسته شدم.(شرک) و قطعا در این مدت ضربه هایی هم خوردم. ولی الان که در مسیر درست قدم برمیدارم، به وضوح تغییرات همسرم رو هم شاهدم. که داره به حالت پیشفرض قبل برمی گرده.

    ایشون به طور پیش فرض در تمام جنبه ها عالی بودن، وقتی به مرور تغییر کردن، پس معلومه باورهای من اینکار رو کرده. البته (به قول بازاری ها) از سود ضرر کردم. و الان سود بیشتری خواستارم و روز به روز شاهد زیباتر شدن روابطمون هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 297 رای:
  2. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    بخاطر ضعفی که در این زمینه دارم، از امروز ۲۴ دیماه ۹۸ متعهد میشوم، تا حداقل سه ماه آینده، روزی یکبار این فایل رو با گوش جان بشنوم و در این مدت یا بعد از آن، آزادی های بسیاری که کسب خواهم کرد برای دوستان عزیزم بازگو کنم، پیش رفتن کسب و کارم و کسب ثروتم و روابط عالی ام را شرح دهم.

    به امید موفقیت در همه ی زمینه های زندگی برای هممون?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    سلام به گروه تحقیقاتی عباس منش عزیز

    یه موضوعی چند وقتیه میخواستم بهتون انتقال بدم، الان با خوندن کامنت دوست عزیزمون، دیدم همینجا بگم خدمتتون.

    دسته بندی فایلهاتون، زیاد خوب نیست، البته ببخشید صراحتا میگم. صرفا یه انتقاده.

    برامون سخته پیدا کردن فایلی که کسی پیشنهاد میده.

    من رشته ام کامپیوتره و آشنایی زیادی با سایت و کامپیوتر دارم، ولی حتی برای منم سخته. چه برسه به خواهرام یا افراد دیگه که میشناسم، اسم فایلی رو بهشون میگم، نمیتونن توی سایت پیدا کنن.

    خیلی مواقع باید بریم از گوکل سرچ کنیم. یا سرچ خود سایت.

    اگه بشه وارد شاخه بشیم فایلها اونحا باشن مسلما بهتر از سرچ هستش. چون اصلا شاید اسم فایل رو ندونیم.

    و علاوه بر دلیلی که گفتم، دلیل دیگه ی دسته بندی نامناسب فایلهای دانلودی اینه که، در یک فایل شما ترکیبی از توحید و آرامش و سلامتی و ثروت صحبت کردید، ولی این فایل مثلا در دسته بندی توحید قرار داره. درحالیکه به بقیه هم ربط داره.

    و کسی که مثلا درحوزه ثروت داره کار میکنه و مایله فایلهای ثروت رو مشاهده کنه، این امکان براش مهیا نیست.

    به نظر من، برنامه سفرنامه، و مسابقات و لایوها که تکلیفشون روشنه، بقیه رو به ترتیب محبوب ترین دانلود مرتب کنید در یک شاخه. و یا هرطور دیگه که بهتون گفته میشه.

    فقط خواستم اطلاع بدم، پیدا کردن فایل خاصی برای خیلیهامون سخته.

    این پیام رو برای گروه تحقیقاتی فرستادم، برای انتشار هرطور صلاح میدونید انجام بدید.

    از زحماتتون ممنونم.💞🌹🌼

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    سلام دوست عزیز

    انتقاد نکردن یکی از آموزه های استاده، ما نمیدونیم بیل گیتس چه کاری یا چه کارهایی دقیقا انجام میده.

    وقتی براشون دانشگاه میسازه که علم بیاموزند، قطعا داره ماهیگیری یادشون میده.🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    سلام زهرای گلم

    ایام به کام

    عزیزم گفته هات کاملا صحیحه، فقط باید عمل کردن، حرکت کردن و خدمت کردن به جهان و گسترش جهان به نوبه خودمون رو فراموش نکنیم.

    یعنی علاوه بر باورهای خوبی که میسازیم، حتما باید باعث پیشرفت و‌گسترش جهان بشیم، جهانم بهمون حقوق و پاداش میده، نه حقوق قانون کار، نه پاداش به سبک حساب و‌کتاب زمینی، بلکه پاداشی میلیاردها برابر به نسبت حرکتی که میکنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    سلام دوست عزیز دیدگاهت کاملا درسته. به خاطر اینکه استاد درس را به ما یاد بدهند از الگوها و مثال هایی که راه رو اشتباه میرن، استفاده می کنند. تا ما بهتر درک کنیم.

    کاری که من انجام می دهم این است که بعد از یک دور دیدن فایل، آن قسمت های منفی را جدا می کنم، حذف می کنم و فقط سخنان نصیحت یا مثبت استاد رو در طول روز بارها گوش می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    سلام آقای عطار روشن، شما از قدیمی های سایت و نمونه افراد موفق در این مسیر هستید. بهتون تبریک می گم. یکی از الگوهای مایید.

    امروز متوجه شدم، تعدادی زیادی از دوستان که محصولات رو دارند، حتی یک کامنت در فایلهای دانلودی ندارند. که از نتایجشون از آگاهی هاشون و … بهمون بگن. به ما که هنوز محصولی تهیه نکردیم.

    البته آگاهی هایی که قراره به ما برسه، خداوند از بی نهایت راه می رسونه.

    ولی خیلی خوشحالم شمارو توی جمعمون داریم.(جمع بی محصولات :))

    و البته که همین موضوع باعث آشنایی من و خانواده ام و برخی فامیل ها با سایت شما شده و به سایت شما هدایت شدیم.

    انتشار آگاهی ها سود دو طرفه داره، هم برای شما هم برای ما.

    سلامت و خوش اندام باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    مرضیه عزیزم برای شفای دختر گلت خیلی خوشحالم… چقدر حس عالی داره… کاملا عیانه که دخترت رو فقط و فقط خدا بهت بخشید… آرزوی روزای خوش کنار خانواده برات دارم عزیز دلم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    سلام مریم نازم

    چقدر احساس دوستی و صمیمیت رو در کامنتت حس کردم.😘😍⁦☺️🤗

    چقدر منم حسم عالی شد، وقتی دیدگاه تو برام نوشتی عزیزدلم.😘

    امیدوارم روز به روز بیشتر به خواسته هات برسی.😊

    دیروز یه داستان جالب شنیدم، به این جمله که «لازم نیست کار عملی کنیم» ربط داشت، می‌نویسم براتون.

    یکی از آشناهای دور ما، یه زن و شوهری که نزدیک یازده ساله باهم ازدواج کردن. این آقا، اینقدر عاشق خانومشه که زبانزد کل شهر و فامیله. و‌ جالبیش اینجا بود که این خانم، نه چهره ای آنچنان دلربایی داره، نه اندام جذابی. و حتی این خانم به شلختگی معروفه. درحالیکه همیشه به ما گفتن برای همسرت مرتب و ترگل ورگل باش.

    موافق شلخته بودن یا ترگل ورگل نبودن نیستم.

    ولی عین روز معلومه چیزی غیر از اینها دلیل عشق هستش.

    این زوج اصلا اهل اینستا یا پیش دیگران بخوان به عاشق بودن، وانمود کنند، نیستن. در روستای پدری ام زندگی میکنن، و کل روستا(شهرکه الان) می‌دونن این آقا چقدر بی حد و مرز عاشق خانمشه.

    چقدر این خانم در صلحه با خودش.

    چقدر با خود درونیش، با خدا، ارتباط پاک داره که با همون شرایط همسرش میمیره براش.

    عشق بی حد و مرز رو برای همه تون آرزو میکنم.🤗😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای: