توحید عملی | قسمت 5 - صفحه 56

1127 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1393 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی زیبا

    روز 70ام و تعهد من!

    اگاهی های این فایل و هدایتم همزمان به چندتا مقاله و فایل و کتاب استاد و گوش دادنه بارهای اونها،که البته هنوز سیر نشدم ،به صورت چکیده ای برای این روز از سفرنامه کامنت میکنم تا برگردمو بخونمو مرور کنم

    خانم شایسته واقعا برای این همه توضیح و از همه ابعاد روشن کردنه موضوع ،ازتون ممنون

    از انگشتان از چشما از تمرکز از هر انچه که باعث شده اینجوری بنویسین ممنونم

    از خدا ممنونم که منو این چندروز به صورت رگباری به جاهایی از سایت و کشف مسایلی از خودم برد ک ایده ای نداشتم

    منی که به تازگی از شغلم با درامد نسبتا خوب تقریبا 25میلیون،ساعت کاریه کم 9ساعت در هفته و کلی عزت و احترام،اما الگوی تکراری دیر پرداخت کردن خداحافظی کردم و این روزها دارم تلاش میکنم به خواستم که باشگاه زدنه برسم (ازاد و استقلال)

    در این پروسه ،فقط دارم خودمو کشف میکنم و امروز در این لحظه ،به جایی رسیدم که میخوام خدا باهام حرف بزنه

    نجواها زیاد بودن ک نکنه اشتباه کردم از کارم زدم بیرون

    نکنه بیکار بمونم هرجند که یسری شاگرد خصوصی دارم و پول میسازم

    نکنه اصلا باشگاه بزنم و سخت باشه

    وکلی نکنه هایی که ترس و نگرانی و یاس میده

    و البته با هدایتا به قسمتهای مختلف سایت،جوری قلبم ارامش داره که رفتم یه قهوه درست کردم. ونشستم لب بالکن و به اسمون نگاه کردمو صدای قشنگ بارونو بغض کردم و یهو یه حسی گفت برو هرچیزی این چن روز خوندیو دوباره بخونو رد پا بزار خلاصشو

    ——

    قـرآن بــه ســادگی قــوانین سیستم را شــرح داده

    اسـت. سیستم میگـوید اگـر حـالـتان بـد بـاشـد، اگـر محـزون بـاشید، اتـفاقـاتِ بـدی را تجـربـه خـواهید کرد، فـارغ از اینکه یک انـسانِ مـعمولی بـاشید یا

    پیامبر خدا باشید.

    زیرا تـنها مـوضـوع مـهم و تعیین کننده بـرای سیستم، بـاورهـا، فـرکانـسهـا و احـساسـات

    شماست

    ———-//////

    شک نکن که به خاطر تمرکز بیش از حد به این کویر و دلبستن بیش از حد به این کویر است که فکر می کنی چاره دیگری نداری و اگر با ایمان از این کویر فاصله بگیری و عطایش را به لقایش ببخشی، قطعاً به جلگه  ای حاصلخیز و پرباران هدایت می شوی که برای پروراندن برنج بسیار مناسب است.

    در حقیقت، توانایی در خراب کردن آن پل های مزاحم، رابطه مستقیمی با میزان تحمل آدمها از رنج دارد.

    بعضی از افراد اصولاً خیلی سریع به این نقطه می رسند و به محض رسیدن به این نقطه خیلی سریع اجرایش می کنند

    افراد زیادی هم هستند که با وجود اینکه مدتها پل هایی را شناخته اند که باید شکسته شود و غل و زنجیرهایی را درک کرده اند که آنها را به شرایطی گره زده که مانع حرکت آنها در مسیر خواسته هاشان شده، اما هنوز به نقطه ای نرسیده اند که این شناخت را عملی و آن پل ها را خراب کنند. شاید تا آخر عمر نیز آن پل ها هرگز نشکند و آنها هرگز از آن نقطه فراتر نروند.

    خراب کردن پل های مزاحم، یک فرایند است که شامل این مراحل است. مرحله ای که این پل ها را می شناسی. مرحله ای که تصمیم به خراب کردن شان می گیری و مرحله ای که این تصمیم را اجرا می کنی.

    باید این شغل را تغییر دهی، باید نگرش ات به این نوع درآمدزایی را تغیر دهی، باید این پل را از پایه خراب کنی و…

    اما مسئله اصلی اینجاست که تو گروگان باورهای محدود کننده ای هستی که آینده ات بدون این پل را تاریک و تارتر از حالا نشان می دهد. به این دلیل هنوز نقطه تحمل ات جواب این زجرها را می دهد و این زنگ خطر بسیار بسیار بزرگی است و اگر به آن عادت کنی ممکن است هرگز توان رهایی از آن را نداشته باشی و بدتر از همه این را به عنوان سرنوشت خود بپذیری!

    مثل این می ماند که خانه ای گلنگی داشته باشی که به دلیل نشست پی ساختمان که از همان ابتدا به صورت اصولی ساخته نشده، همه جای آن خانه با مشکل مواجه شده است. اما شما هنوز نمی خواهی بپذیری که مشکل از پی است زیرا پذیرفتن این موضوع به منزله خراب کردن تمام آن بنا و ساختن یک ساختمان کاملاً جدید است.

    به همین دلیل، تلاش می کنی تا هر طور شده، این ساختمان را حفظ کنی. لذا  یک بار دیوارش را رنگ می‌کنی و چند روزی احساس می‌کنی بهتر شده اما باز دوباره یک ترک جدید روی دیوار می‌بینی، سپس سقف را تعمیر می‌کنی، بعد می‌بینی فقط برای مدتی اوضاع بهتر شد. سپس در ورودی را عوض می‌کنی و خلاصه هر بار یک قسمت را.

    اما نهایتاً اینهمه تلاش، وقت، زمان، انرژی و هزینه‌ای که گذاشتی، نه تنها کمکی نکرده، نه تنها اوضاع امنیت و آسایش آن خانه بهتر نشده، بلکه هر شب با نگرانی و ترس از اینکه فردا چه اتفاقی برای این خانه ممکن است بیفتد یا مبادا سقفش فرو بریزد و همه چیز را نابود کند، به خواب می‌روی

    نتیجه خراب کردن این پل، ایمان و یقینی که می گوید تنها یک راه و یک مسیر است و آن توحید در عمل است. به این معنا که من موجودی فرکانسی ام که بی صاحب نیست و به منبع قدرت و نعمت متصل است و آن نیرو مقرر نموده تا با فرکانس های خودم زندگی ام را خلق کنم و در این مسیر مرا هدایت می کند.

    وقتی این پل را خراب می کنی و دیگر هیچ عاملی جز فرکانس های خودت را دخیل نمی دانی، لطیف و منعطف می شوی. یعنی چیزی برای چسبیدن به آن نداری یا ترسی برای از دست دادن چیزی نداری. چون می دانی خالقی هستی که هر لحظه قادر به خلق خواسته هایش است. سپس به مرحله “رهایی درباره خواسته ها می رسی” زیرا مانع اصلی را پشت سر گذاشته ای.

    منعطف بودن در مسیر خواسته به این معنا است که، اجازه می دهی نیروی هدایتگر درونی ات چگونگی را تعیین کند. اجازه می دهی فرکانس های توحیدی ات عمل کنند و کارشان را انجام دهند و این یعنی تسلیم رب بودن. یعنی اجازه دادن به خداوند تا هدایت ات کند به سمت برکت ها.

    2.

    این دو موضوع یعنی “خراب کردن پل های پشت سر به منظور تحقق خواسته” و “رهایی درباره خواسته به منظور تحقق خواسته”، در راستای هم هستند. یعنی دو مرحله اند که مرحله اول و مهم تر همان خراب کردن پلهای پشت سر است و وقتی به خوبی از این مرحله می گذری، کم کم در اجرای مرحله بعدی که رها بودن درباره خواسته و نچسبیدن به خواسته است، حرفه ای تر می شوی و بهتر است بگویم، خداگونه تر می شوی.

    دهنده باش تا طبیعت در تو جاری شود

    مگر نه این که هرچه به طبیعت بدهی به تو باز می‌گرداند، پس رها کن تا رها کند و دهنده شو تا دهنده شود. مثل نفس که تا رها نکنی نمی‌گیری و مثل تولد و مرگ و مثل پول … همه چیز در جریان است پس رها کن تا جاری شود.

     

    تو از طبیعت می‌گیری و به طبیعت باز می‌گردانی و هیچ چیز ماندنی نیست. هر چیز و هر کس که از راه می‌رسد آمده است که زمانی را با تو باشد … زمانی در تو جاری شود … نه آن که بماند …. طبیعت در تو جاری است. … این جریان که از تو عبور می‌کند جریان طبیعت است، جریان جهان است، جریان کیهان است. و تو پاره ای از همه جهانی و همه جهان پاره ای از توی لایتناهی …

    ‎به جای آن که در هر چیزی به دنبال منافعت باشی از خود بپرس چگونه می‌توانی خدمت کنی. “چه نفعی برای من دارد؟” پرسش نفس است و “چگونه می‌توانم خدمت کنم؟” پرسش خود متعالی توست. پرسشی است که بی قراری‌های تو را به چشمه آرامش می‌رساند، پرسشی است که برایش خلق شده ای، پرسشی است که طبیعت را در تو جاری می‌کند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      امیرحسین خواجوی گفته:
      مدت عضویت: 1705 روز

      سلام به شما دوست عزیز خانوم ندا.

      کامنت تون خیلی به جا و مناسب شرایط من بود.

      از کویرم باید بگذرم و باید دل بکنم تا به جلگه حاصل خیز برسم

      من در کویر باشم و هرچی خدا خدا کنم که در این کویر برنج بروید، امکان پذیر نیست.

      چون رها کردن کویر و دل نبستن و حرکت کردن نشان دهنده ی ایمان و امید داشتن است.

      نشان دهنده ی این باور است که خدا هدایت می‌کند.

      اگر به کویر دل بستی و میگی امید دارم حرف مفت است

      اگر در شرایطی هستی که احساس خوبی نداری و میدونی که باید این لوکیشن رو رها کنی و نمیکنی یعنی می‌ترسی.

      فرکانس ترس ترس بیشتری رو میاره، اتفاقاتی میاره که ترس توش هست.

      فرکانس توحید حرکت میاره و امید داره که شرایط تغییر خواهد کرد

      (اینها همش برای منه)

      پس منم حرکت میکنم به این کویر (مغازه ای که الان توشم) دل نمی بندم و حرکت میکنم و امید دارم که به جلگه ای حاصل خیز، به سرزمینی پر برکت هدایتم می‌کند.

      چون حرکت کردم چون نترسیدم چون ناامید نشدم

      مرسی بابت این کامنت غنی

      امیدوارم به یه باشگاه عالی با امکانات عالی هدایت بشید.

      خدا با شجاعان هست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      لیلا گفته:
      مدت عضویت: 1098 روز

      سلام ندای زیبا

      چقدر با کامنتت خال کردم چقدر قشنگ بود

      خصوصا اونجای که نوشته بودی«خراب کردن پل های پشت سر به منظور رسیدن به خواسته ورهایی درباره خواسته به منظور تحقق خواسته » چقدر پر از مفهوم هست خیلی جالبه اینکه تا وقتی درگیر اون چیزای قدیم باشی توکل صددرصد نداری تلاش صددرصد نمیکنی باید خراب کنی ولی که راهی به عقب نداشته باشی و فقط روبه رو جلو حرکت کنی و رهایی دقیقا درست گرفتی تا عمل بازدم صورت نگیرد دم معنایی نداردپرنده ای که رعایت دانه پیدا میکند نه پرنده ای که در قفس است

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1324 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان خانواده عباس منش

    خدایا شکرت فایل ارزشمند توحید عملی آگاهی‌های ناب استاد شرک را از خود با تمرین دور کردم و فقط روی خدا حساب باز می‌کنم چون از خیر و برکتش هم برخوردار می‌شوم به قول استاد شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در دل شب پنهان است نباید در زندگی مشرک بشویم چون دلیل پیشرفت ما این است که همه را در ذهن خودمان گنده نکنیم و برده دیگران نباشیم

    چون خداوند است که ثروت می‌دهد و تنها منبع قدرت خداوند است دیدگاه توحیدی این است که رزق و روزی دست خداوند است و رب به معنای خداست که قدرت دست او است و این نیرو توانایی انجام هر کاری را دارد وقتی به خدا وصل شوی ملت عاشق تو می‌شوند چون توکلت باید اون باشه کسانی که تو مدار هستند خداوند را منشأ روزی و نعمت می‌دانند هیچکس هیچ قدرتی در زندگی من ندارد چون من بر خدا وصل هستم چون جهان هستی با قوانین بدون تغییرش کار می‌کند

    توکل به تنها فرمانروای جهان در زندگی همه کارها را انجام می‌دهد به اندازه ایمان و باور کارها را انجام می‌دهی خدایا شکرت از وقتی وارد سایت شدم از یکتا پرستی خود هر روز بهتر و خدا را بیشتر می‌بینم این باور خداوند لذت و اشتیاق می‌دهد و باید در زندگی سپاسگزار خداوند همیشه باشیم چون آدم‌ها دست خداوند هستند که کمک می‌کنند و احترام به همه احترام به خودمان است و فکر کنیم و به یاد بیاوریم که هر کجا به خدا توکل کردیم ثمره آن را دیدیم و هر کجا شرک ورزیدیم ضربه بدی خوردیم

    اگر خدا را مثل خورشید ببینیم می‌توانیم از نور آن استفاده کنیم و اگر دریافت نکردیم به خودمان ربط دارد خدایا ما را به راه راست هدایت کن الهی آمین

    هر کجا هستید در پناه الله رب سالم ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سهیلا مقدمی گفته:
    مدت عضویت: 1022 روز

    سلام استاد عزیزم و تمام هم مسیری های گرانقدر، جستجوگران نور، یابندگان آگاهی

    امروز 6مرداد 1402

    پیرو فایل توحید عملی 9

    برگشتم ب قسمت های قبلی و دوباره جامی نوشیدم از این آگاهی‌های ناب

    چقدر این سرزمین را دوست دارم چقدر نعمت و فراوانی و فرهنگ موج میزنه

    نه کسی از پنجره سرک میکشه نه از پشت درخت نه از کنار باغچه و نه از هر گوشه و کناری انگار نعمت و برکت و مکان و امکانات بیشتر از افراد اونجاس

    توی ایران حتی تو حیات خونتم نمی تونی انقدر راحت دوربین بزاری و برای خودت صحبت کنی بعد از چند ثانیه صدها کله از گوشه و کنار رصدت میکنن

    چقدر میپسندم این فرهنگ رو

    چقدر لذت میبرم از حجم این همه امکانات و فراوانی

    وچقدر این هجم از آزادی رو با تک تک سلول های تنم خواهانم

    بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

    اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ: ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است.

    اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ: بخشنده و بخشایشگر است.

    مَالِکِ یَوْمِ الدّینِ: (خداوندى که) صاحب روز جزا است.

    اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعِینُ: (پروردگارا) تنها تو را مى پرستیم و تنها از تو یارى مى جوییم.

    اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ: ما را به راه راست هدایت فرما!

    صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ: راه کسانى که آنان را مشمول نعمت خود ساختى،

    غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضّآلّینَ: نه راه کسانى که بر آنان غضب کردى و نه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    سارا شکری امیدوار گفته:
    مدت عضویت: 859 روز

    سلام به همه

    وقت صحبت از شرک و فقط روی خدا حساب باز کردن میشه من سریع یاد یه خاطره میفتم، که فقط و فقط روی خود خدا حساب باز کنیم و لاغیر

    ماجرا برمیگرده به 7_8 سال پیش که همسرم سربازی رفته بود تازه، سه چهار سالی هم بود که ازدواج کرده بودیم

    یادمه همسرم خیلی بی‌قراری میکرد بیاد شهر خودمون خدمت کنه.اونموقع تهران بود خدمتش و خیلی عجله داشت بیاد شهر خودمون گنبد

    پدرشوهر منم بنده خدا هر کاری میکرد تا همسرم زودتر انتقالیش جور بشه، همسرم تک پسر بود،

    ازقصا یه روز که همسرم اومده بود مرخصی پدرشوهرم به ما یه تیکه ران گوسفند داد گفت دوتایی برین ببرین اینو بدین دست فلانی و بگید حاجی سلام رسوند و کار ما رو ردیف کن

    باور کنید ، هم من ،هم همسرم می‌دانستیم این کار اشتباهه و الان میفهمم اسمش شرکه یعنی قدرت دادن به غیر خدا، یعنی نابخشودنی ترین کار در محضر خدا

    خلاصه من نشستم و همسرم با خجالت و اکراه برد داد گوشتو دست اون آقا که سمتی داشت توی سپاه و اینا به امید اینکه هر چی زودتر کاراش درست بشه و بیاد شهر خودمون و بعد برگشت تهران سر خدمتش

    همسرم هر روز زنگ میزد به پدرش چی شد چی خبر و بیتابی میکرد ، خلاصه اون آقا که گوشت داده بودیم بهش ،هیچ کاری ،هیچ کاری برای انتقالی همسرم نکرد و آخر سر همسرم وقتی برید از این آقا و همه جا ، خودش توکل می‌کنه به خداوند و شخصا رفت پیش فرمانده و تمام قضایا رو براش تعریف می‌کنه و خیلی زود میاد به شهر خودش کنار خانواده اش

    این بود تمام ماجرا

    جایی که شرک ورزیدیم ، عجب چک و لگدهایی خوردیم تا فهمیدیم که قدرت فقط خداوند ، رب است و لا غیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    زینت چهارپاشلو گفته:
    مدت عضویت: 2729 روز

    سلام به خداوندی که تنها روز رسان منه

    سلام به استاد عزیز

    استاد در مورد افکار شرک آلود که تو ذهن من فراوون هست میخوام بگم

    این افکار از دوران بچگی باهام هست و اون موقع ها که اصلا نمیدونستم اینها شرک هستن ولی بعد از آشنایی با شما و دیدن فایلهای شما به وضوح این افکار برای من نمایان شدند و البته کم هم نیستن و سر هر موضوعی میبینمشون

    هر بار با گوش دادن به فایلهای توحیدی شما الخصوص فایل تنها رو خدا حساب کن و فایلهای از این قبیل سعی کردم که از بین ببرمشون

    ولی الان که با تضادی روبرو شدم قشنگ دارم تو سرم رژه میرن و گاهی باهاشون همکاری میکنم گاهی متوجه میشم و رهاشون میکنم

    من اسم این افکار شرک آلود رو افکار مورچه ای نامیده ام و این اسم رو هم از مثال پیامبر فرمودن که شرک در دل آدم مومن مانند راه رفتن مورچه سیاه بر روی سنگ سیاه در دل سیاهی شب پنهانه، گذاشتم.

    گاهی اندازه هاشون، مورچه در دل شب که چه عرض کنم اندازه دایناسور در دل روز هستن، میبینمشون

    واقعا نمیدونم چه جوری از بین ببرمشون البته من باورهای توحیدی هم ساختم ولی نتونستم با استفاده از اون باورها به خواستم برسم و ناامید شدم و وقتی که ناامید بشی دوباره مشرک میشی و منتظری که یکی دیگه بیاد کمکت کنه

    استاد خیلی شاگرد تنبلی ام با این که دوره هایی را گرفتم و خیلی هم گوش میدم و تو سایت هم هستم نمیدونم چرا این باورهای لعنتیه محدود کنندم تغییر نمیکنن

    6 ماه که هنوز نتونستم یه کار مورد علاقم رو برای خودم پیدا کنم به کمتر از موقعیتی که میخوام هم راضی شدم ولی باز جور نمیشه

    خیلی خسته شدم از نوسان خودم یه کم حالم رو خوب نگه میدارم و باز دوباره خبری نمیشه دوباره احساسم بد میشه

    در مورد چسبیدن به خواسته هم کلی گوش کردم کامنت خوندم ولی کمی رها میکنم باز دوباره نجواها میاد سراغم

    از بیکاری و بی پولی خسته شدم

    خدایا اینجور مواقع هست که آدم میفهمه چقدر قانون رو درک کرده و بهش عمل میکنه یا توهم زده که قانون رو فهمیده و عمل میکنه

    ولی ناامید نمیشم و با فایلهای شما ادامه میدم تا انشاالله موفق میشم و خداوند از من حمایت میکنه

    استاد تحسین میکنم شما و خانم شایسته رو که اینقدر عالی قانون رو درک کردید و عمل میکنین

    مقاومت های ذهنیم خیلی زیاده ولی انشاالله بالاخره شکسته میشن

    تنها راه اینه که به خدا توکل کنم و به سایت شما چنگ بزنم.

    یه سوال از دوستان دارم ؟؟؟؟؟؟؟

    وقتی افکار شرک آلود رو در ذهنمون دیدیم آیا اعراض کردن از اونها کافیه؟ خودشون از بین میرن ؟؟ و در مقابلشون افکار توحیدی تکرار کنیم ؟؟

    دوستان تجربه ای دارن ممنون میشم به اشتراک بزارن تا من استفاده کنم و بهتر برام جا بیفته که در اینجور مواقع چکار کنم.

    سپاس از همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 859 روز

      سلام دوست عزیز

      وقتایی که این نجواها میاد میتونی مداد و دفتری برداری و شکر گزاری هاتو بنویسی نعمت های که همین الان داری، سلامتی، هوا خوب، اکسیژن فراوان، دستگاه تنفسی عالی، بابت خانواده ، بچه هات، همسرت، پدر و مادر و لوازم خونه ات که عالی کار میکنن، ماشین لباسشویی، اتو، یخچال، یا حتی غذاهای خوشمزه ای که توی یخچاله همه و همه نعمت هستن که در اختیار تو قرار داده خداوند، بابتشون بنویس و سپاسگزاری کن، اینجوری آگاهانه تمرکز میکنی روی داشته هات و احساست هم بهتر میشه

      یا این سوال رو از خودت بپرس

      اگه خداوند به عنوان تنها منبع قدرت همین الان بهت بگه هر خواسته و آرزویی داشته باشی ، ازم بخواه تا برآورده کنم، ازش چه درخواستی میکنی، درخواستت رو با جزییات تمام و کمال بنویس برات احساست عالی میشه

      تکرار عبارت الخیر ما فی وقع یعنی اینکه هر اتفاقی بیفته در نهایت قطعا به نفع منه، اینم برای من که خیلی کارسازه

      خداوندم رو سپاسگزارم در مسیری هستم که کنترل زندگی ام در دست خودمه، خدایا شکرت که این موضوع رو فهمیدم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    محمدرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1343 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام نازنین استادم

    امیدوارم هرجا باشی مثل همیشه حالت خوب باشه

    خواستم تشکر کنم بابت این فایل

    که از وجودتون این فایل رو آماده کردین

    چقدر لذت داره وقتی گوش میدی به کلام خدا

    چقدر آدم هایی که در مدار شنیدن این حرف ها هستن خوشبختن

    البته فقط خوشبختن ولی خودشونن که با درک و عمل به این گنج های الهی موفق بشن یا ن

    استاد تقریبا یکسال و نیم هست دنبالتون میکنم

    بالا پایین خیلی داشتم و دارم

    ولی چیز هایی که از شما یاد گرفتم واقعا حالم رو خوب میکنه

    عمل کردم کمه اقرار میکنم

    خیلی خیلی موقع ها به چشم ی مسکن و آرام شدن به فایل ها گوش میکنم

    چون همون لحظه حالم خوب میشه

    ووبعدش باز نجوا ها بهم میریزه منو

    و دارم میفهمم که قشنگی این حرف ها

    درک‌عمیق این حرف ها

    و ایمان قلبی به این حرف هاتون

    فقط وفقط با عمل کردن بهشون هست که ایجاد میشه

    استاد شما سهم خودتون رو خوب انجام دادی ولی من ن

    من رفتم توی سایه قایم شدم و هی ناله میکنم چرا نور نیست توی زندگیم

    چرا من توی تاریکی ام

    پس خدا کجاست

    پس کی خدا به دادم میرسه

    پس چرا برای همه هست واسه من نیست

    خوب یکی نیست که بگه مگه خدا عشق مطلق نیست

    یعنی از دستی به تو نگاه نمیکنه

    یعنی خدا نمیبینه و دوست نداره بنده اش که تو باشی

    وتوی سن35 سالگی کلی خواسته و ارزو داری ولی نرسیدی

    تویی که دوست داری زن و زندگی داشته باشی

    توی که میخوای درآمد و ثروت و ماشین داشته باشی

    یعنی خدا نمیخواد یعنی خدا دوستت نداره

    یعنی این همه نعمت که تو زندگیت داده رو دوستت نداشته که داده

    یا فکر میکنی خدا قبلا داده ولی الان به خاطر کار های بدت پشیمون شده از کرده خودش

    یعنی فکر میکنی خدا اشتباه کرده

    یعنی فکر میکنی خدا اصلا دوستت نداره و یا نمیبینه یا فراموشت کرده و حواست نیست

    تمام اینا زاییده فکر تویه

    اینا افکار شیطانیه

    ن عزیزم تو نیستی

    تو میترسی

    تو شجاع نیستی

    تو تن پروری

    و تو تنبلی و راحت طلب

    تو مشرکی

    تو ایمان نداری

    تو اصلا خدا رو نشناختی

    تو قدرت خدا رو نفهمیدی

    تو باور نداری خدا رو

    تو تو تو به حرف ریس بانک که گفت واست وام رو میدم از خوشحالی میخواستی همونجا پاهاش رو بوس کنی و از خوشحالی داشتی میرفتی اسمون

    تو تو روی مردم حساب کردی

    تو ببینم کی از خدا خواستی و جواب نشنیدی

    تو بابا اصلا حرکت کردی

    رفتی توی دل ترسات

    یا مثل ترسو ها قایم شدی

    تو چقدر نشستی روی خودت کار کردی

    تو چقدر فایل ها رو بادقت گوش کردی نت برداری کردی

    تو چقدر عمل کردی

    تو چقدر وقت گذاشتی فکر کردی روی افکارت

    چقدر تو توت توتو تونستی جلوی دهنت رو بگیری و در مورد ناخوسته هات صحبت نکنی

    تو چقدر تونستی نری توی جمع حرف های منفی

    تو چقدر تو ببینم چقدر همین الان درک میکنی و سپاس گذار میلیارد ها نعمتی که خدا به شخص تو داده هستی

    استاد به هر کجا میخوام فرار کنم میبینم من مقصرم

    من مشرکم

    از خدا میخوام بیشتر توی قلب من خودشو جا کنه

    از خدا میخوام بیشتر درک کنم و عمل کنم

    استاد ممنونم که هستی و حواست به ما بچه های سایت هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    فاطمه ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1642 روز

    سلام

    امروز فایل فقط روی خدا حساب کن و دیروز هم فایل توحید عملی 5 را گوش کردم مضمون هر دو فایل یک چیز بود و آن هم توکل به رب است. مفهوم هر دو فایل این بود که روی دیگران حساب نکن چه دیگرانی که فالور تو هستند چه دیگرانی که فکر می کنی در دم و دستگاهی نفوذ دارند و قدرت دارند.

    راستش به موقع بود این چند روز ذهنم درگیر این بود که همسرم ترفیعی در شغلش بگیرد. علیرغم اینکه تلاش می کردم قدرت را به شخص ندهم ولی می دیدم که لحظاتی در ذهنم این قدرت به آن شخص داده می شد. حتی زمانی که می گفتم نکند فلانی نتواند برای ما کاری انجام دهد. یعنی با این جمله که نتیجه را منفی نشان می داد هم در دلم فکر می کردم که او قرار است برای ما کاری کند. شرمنده شدم.

    اما خبر خوب این است که زود خداوند هدایتش را به جانب من یا بگویم ما فرستاد. وقتی این فایل ها را گوش کردم گفتم باید مراقب باشم. مراقب باشم که شرک مانند آن مورچه سیاه در دل تاریک شب روی سنگ سیاه ناپیدا نباشد.

    خدای مهربانم کمکمان کند.

    دیروز و امروز سعی کردم این دو فایل را مدام گوش کنم تا خدای نکرده به سمت شرک متمایل نشم.

    با اینکه همسرم خودش هرگز نمی گوید که فایل های استاد را بگذار تا گوش کنیم و علاقه دارد نشان دهد که خیلی به این فایل ها اهمیت نمی دهد. اما می دانم که گوش می کند. می دانم و نگاه چهره اش که می کنم می فهمم که گوش می کند. چهره اش را می شناسم وقتی فایلی حس خوبی به او می دهد.

    می فهمم که دوست دارد برخی زمان ها فایل گوش کند و من از قصد صدای فایل را بلند می کنم و تقریبا هیچگاه اعتراض نمی کند.

    و خیلی زیباست که گاهی می بینم با اینکه هرگز پیش قدم برای گوش کردن فایل ها نمی شود اما هم آنچه که می شنود خیلی از اوقات بهتر از من عمل می کند و این بسیار من را خشنود می کند.

    خدایا شکرت احساس می کنم زندگی خیلی زیبا می شود وقتی که توحیدی عمل کنم. وقتی که قدرت را فقط به او دهم احساس می کنم خیالم راحت است نگران نیستم. چقدر این جملات استاد زیباست. کیست که خدا بخواهد او را بکشد بالا و نتواند. اگر همه ی دنیا بخواهند او را بکشند پایین نمی توانند. وقتی اینگونه قدرت را به پروردگار بدهیم. وقتی اینگونه رب را باور کنیم چرا باید نگران باشیم. چرا باید فکر کنیم کسی می تواند برای ما کاری انجام دهد.

    خدای بزرگم من هر کس را دستی برساند برای کمک به ما تنها دست تو می بینم و تلاش می کنم که مراقب باشم که ذهنم و نجواهای شیطانی اش من را به مهلکه ی شرک نکشاند. انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  8. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 845 روز

    سوره جن (آیه 20)

    قُلْ إِنَّمَآ أَدْعُو رَبِّی وَلَآ أُشْرِکُ بِهِٓ أَحَدًا (٢٠)

    بگو: من فقط پروردگارم را می‌پرستم، و هیچ کس را شریک او قرار نمی‌دهم

    به نام خداوند تنها صاحب قدرت و فرمانروایی جهان

    سلام به همه مخلوق های خدا

    دقیقا ساعت 1:6 Am هست امروز روز دوم عید قربان بود مهمانی رفته بودم ناوقت شب آمدیم فقط فایل یکی دوبار گوش کردم دقیق نی

    و کمنت هم نخواندیم خواستم فردا بالایی این بخش روزشمار دوباره تاکید کنم ولی در همین تایم شب یک حس درونم گفت بیایم و کمنت خود را نوشته کنم

    همیشه یک چیزی درونم هست که می‌گوید من بیهوده در این دنیا نیامدیم بخاطر یک هدف یک رسالت آمدیم در این دنیا هیچ چیز بیهوده نیست هیچ چیزی الکی و ناق نیست هیچ چیزی اتفاقی نیست چند شب هست ناخودآگاه با خدا حرف میزنم و اشک میریزیم

    امشب وقتی میخواستم خواب شوم پیش از خواب یک فایل قدیمی استاد در مورد ویژه گی ها آدم های موفق و بها دادن شان گوش میدادم که از خانم انوشه انصاری یاد کردند فایل قطع کردم رفتم دنبال گوگل و سرچ در باره فضا کره ماه کره زمین عکس دیدم مطلب خواندم گفته های خانم انوشه را خواندم بخدا اشک هایم ناخودآگاه جاری بود این خدا چقدرررررر بزرگ هست چقدر با عظمت هست خداوند بخدا هیچ چیز بیهوده هست نکرده حتی یک مورچه را بهیوده هست نکرده خداوند زیاد بزرگ هست اصلا من هیچ خدا را نشناختیم

    اقرار میکنم کسی که من را خلق کرده نمیشناسم نشناختیم که خدا کیست و چقدر بزرگ هست همیشه از قدرت خدا در زهنم یک چیز بسیارر ساده و فقط در زبان خدا بگو و از بزرگی اش بس

    ما خدا را غلط شناختیم این خدا بسیاررر بزرگ هست همه ما را به خاطر یک هدف یک رسالت هست کرده که او رویایی خود خدا هست یعنی روح ما

    گفته های خانم انوشه انصاری اشک های مرا جاری ساخت که گفته بود وقت پرواز خدا را شکر میکردم که رویایی من را به واقعیت تبدیل کرد و یک لبخند بزرگ در چهره ام بود هنوز هم رویا فکر میکردم قلبم بی نهایت خوشحال بود و احساسی عجیبی داشتم بیبین ،وقتی انسان بخاطر کاری که به این دنیا آمده و رویا خدا را برآورده میسازد چقدر حس عجیب میداشته باشد رویایی تو رویایی خدا هست

    امشب حس عجیبی دارم تمام وجودم پر از سوال های شده که چرا هستم چرا آمدیم بخاطر چی آمدیم اصلا رسالت من چیست که با واقعی شدن آن قلبم حس عجیب پیدا کند چقدر حس عالی هست وقتی انسان رسالت خودش دریابد و محقق اش کند

    فکر میکردم آمدیم تا ثروتمند شوم بیلیونر شوم ولی حس میکنم نی ثروت یک چیز طبیعی هست وارد زنده گی ات میشود اصلا هیچ کس نشاید چنین رسالت داشته باشد که بخاطر پولدار شدن آمده باشند این ها طبیعی هست و باید باشند کسی که خدا را باور کند ولی به نظر ما مهم هستن جهان هستی و خداوند بزرگ‌تر از این حرف ها هست حس کن کره زمین خودش در هوا هست این کره ماه سیارات دیگر سیاه چال ها خورشید و مدار ها ستاره ها چقدر بزرگ هستن چقدر عجیب هستن این خدا چقدر بزرگ هست چقدر بزرگ هست جقدر بزرگ هست چقدرر بزرگ هست بخدااا هیچ چیزی هیچ چیزی هیچ چیزی برای خدا بزرگ نیست این رویا ها آرزوی ها ما به خدا هیچ بزرگ نیست این عظمت خدا را بیبین هر کس به فضا رفته اشک هایش جاری شده وقتی به زمین نگاه کرده

    خود همین خانم انوشه انصاری گفته وقتی از فضا به زمین نگاه کردم هیچ چیز دیگر نبود فقط ارامش صلح و زیبایی زمین گفته زیبایی

    راستی ما چرا در زمین زنده گی میکنیم چرا در سیارات دیگر چرا خداوند زمین را انتخاب کرد؟؟ اگر چیزی در جهان ناحق بیهوده میبود حالا این همه نظم نمیبود ما الکی در یک سیاره دیگر میبودیم ( نیروی برتر خدا )

    یعنی این خدا چقدررررررررررر بزرگ هست من خدا را نمیشناختم هنوز هم نمیشناسم بخداااا شرک تمام وجودم را گرفته بود عظمت خدا را بیبین ما دنبال چی هستیم

    خداییی که بر همه چیز توانا هست

    خدایییی که بر همه چیز دانا هست

    خداییی که مالک همه چیز هست

    مات مبهوت هستم از عظمت بزرگی خدا

    خداوند هیچ نیاز به انسان نداشت ولی انسان را خلق کرد ما در زنده گی خودمان دنبال چی چیز های بهیوده در روز ها عمرمان میگردیم با اینکه زنده گی جقدر نعمت بزرگ خداوند هست و بخاطر یک رسالت و هدفی قلبی امدیم با هزار شور و اشتیاق همه ما چقدر این جهان سطحی و با یک نگاه کوچک میبینیم که فقط همین زمین هموار یا گرد هست بس این زنده گی هست شب روز خوردن خوابیدن کار کردن نمیدانم چی بگویم چی گفتم چی نوشته دارم فقط چیزی که در دلم میایه می نویسم واقعا حس عجیب دارم حسی که به خودم میبینم که در کجا هستم و واقعا خدا را شکرررررررررر میکنم که من را هر روز آگاه تر میسازد و از خودش از عظمت اش برایم می‌گوید وقتی به اطرافم به خانواده ام میبینم دنبال چی حرف های هستن

    در زهنم فقط یک حرف تکرار میشود این هست

    این زنده گی بهیوده نیست

    این جهان بیهوده نیست الکی نیست

    خدایااااااااااااا من در مقابل بزرگی تو کوچکی کوچک هستم

    فقط دلم میشود فریاد بزنم خدااااااا بزرگ هست زیادددددد بزرگ هست حتی ما تصور نمیتانیم

    امروز خانه خانم مامایم رفته بودیم اوضاع مالی خوبی ندارد در تمام مدت که بودیم میخواست فقط از نداری خودش بگوید در اخیر هم میگفت در یک مکان دیگر بروم که مردم کمکم کنند بیبین این بزرگی و عظمت خدا را نه دیدم باور نداریم فکر میکنیم خدا داده نمیتواند اگر خدا را باور نکنیم حق ما همین زنده گی نیست ؟؟؟ اگر دنبال کمک مردم باشیم حق ما همین زنده گی نیست ؟؟ منظورم زنده گی که خوب نیست

    گفته استاد مشکل اصلی ما ها این هست که بزرگی خدا را باور نداریم عظمت خدا را باور نداریم قدرت خدا باور ندارم دیگران نی شخصا خودم خودم خودم

    خود من از جمله کسانی بودم و هستم که به خودم سخت ظلم کردیم چون خدا را باور نداشتم و دنبال کمک دیگران بودیم … خصوصا دوست

    سوره رعد (آیه 28)

    الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (٢٨)

    آنها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد

    خدایا خودت ببخش و هر روز ایمان من را به خودت بیشتر بساز و عظمتتت را برایم نشان بده تا تو را بیشتر درک کنم الهی شکرت.

    سوره توبه (بخشی از آیه 118)

    لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّآ إِلَیْهِ(١١٨)

    هیچ پناهگاهی از خدا جز به سوی او نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      سمیرا صالحی گفته:
      مدت عضویت: 1196 روز

      سلام به استاد گرامی وشایسته جان عزیز

      سلام به پاکیزه جان که چه زیبا این دل نوشته اش منو به وجد آورده

      قبل اینکه بیام نوشته ات رو بخونم داشتم توگوگل فیلم هایی از کهکشان و راه شیری و….تماشا میکردم

      وقتی رفتم تو عمق فیلم احساس کردم پوچه پوچم احساس سبکی به من دست داد

      وبعد اومد دل نوشته ات رو خوندم

      2بار هم خوندم وچقدر حس عالی دارم

      ازاینکه خدا همه کاره هست

      خدا هیچ چیز و بی دلیل خلق نکرده

      و ما چقدر راحت قدرت و میدیم دست بنده هاش

      قدرت مطلق خداهست

      خدایاشکرت که امروز تونستم یه کوچولو درکت کنم و چقدر لذت بخش بود این درک شیرین از تو

      هرچی جلو میرم میبینم چقدر من نادان بودم نسبت به خدا

      چقدر حاشیه هایی که حالمو بد میکردن به من چسبیده بودن و من هم بهشون قدرت میدادم

      ازاینکه تو این مسیر اومدم و دارم هرروز یک نشونه ایی تو هرزمینه ایی میبینم و شوق و تووجودم زیاد میکنه سپاسگزارم

      وجودم پر از انرژی خداست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      بهار گفته:
      مدت عضویت: 1693 روز

      سلام به شما دوست عزیزم

      نمیدونم از کدوم شهر زیبای ایران هستید ولی چقدر لهجه قشنگتو دوست داشتم

      من اومدم تو سایتِ پر برکتمون نشونمو ببینم هدایت شدم به مطالب قشنگ شما

      کلی قلبم ارومتر شد و حس کردم از طرف این سیستم عظیم مهر تایید زده شد به خواسته قلبیم که از خالق قدرتمندم خواسته بودم

      هم از صحبتهای زیباتون هم ایات زیبای که انتخاب کردید بسیار سپاسگزارم

      الهی بهترینها برای شما اتفاق بیوفته

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    فتح الله جلیلی گفته:
    مدت عضویت: 920 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته وهمه دوستان گلم. فقط یه مطلب میخواستم بگم که من دوره ثروت یک و دوره عزت نفس را خریداری کردم ونتایج بسیار خوبی گرفتم ولی امروز بعد چند ماه این فایل استاد که درباره توحید عملی هست و نزدیک به صد بار گوش دادم وتازه فهمیدم که باید دوباره با این آگاهی هایی که از این فایل دریافت کردم باید از اول با این دید که فقط باید خدارو در همه امور زندگی در نظر داشت و فقط و فقط روی خدا حساب باز کرد دوباره دوره هارو گوش بدم.از استاد عزیز کمال تشکر را دارم که با این صحبت‌های زیبا درباره خدا و توحید دید من را نسبت به زندگی تغییر داد. با تشکر از همه دوستان. خوشحالم که باشما در یک مسیر حرکت میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    محسن جاویدتجریشی گفته:
    مدت عضویت: 2160 روز

    سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار و خانم شایسته و همچنین دوستان عزیز

    خدا رو سپاس میگم که فرصت داریم اینجا از تجربیات هم استفاده کنیم..

    من امروز یه اتفاق جالبی افتاد برام گفتم بیام زیر این فایل توحیدی عالی شرح بدم..

    خب مدتی هست که با رعایت قوانین الهی تونستم در خدمت سربازی این اجازه رو بگیرم که ماهیانه فقط یکبار نگهبانی بدهم که ماجراش رو‌ در کامنتی که لینک اون رو اینجا میگذارم میتونید بخونید:

    abasmanesh.com

    امروز بعد از یکماه یک شخصی از سرباز ها اومده بود در پادگان پیش من و گفت چه خبر اوضاع خوبه ؟ گفتم عالیه به لطف هم قسمتی های مَت بالا (قدیمی) به ما هم خوش میگذره..

    تمام شد و دو ساعت بعد یکی از همون هم قسمتی ها که مت بالا هست چونکه متاهل هست یک ساعت زودتر از ما میتونست از پادگان خارج بشه و خداحافظی کرد و رفت.. منم رفتم وضو بگیرم تا نماز بخوانم .. یکدفعه به ذهنم رسید اع!! من شرک گفتم.. آخ آخ.. باید میگفتم به لطف خدا خوش میگذره.. همین که به این فکر کردم. دو دقیقه نشد که تلفنم زنگ خورد و اون هم خدمتیم که خداحافظی کرد گفت آقا میگه با این مُهر که هر روز داریم میریم بیرون اجازه ندارید برید. امروز فرمانده فلان جا دستور داده حتما باید مُهر اونجا پاش بخوره.. حالا ما همین تازگی اجازه گرفته بودیم دیکه با اون مُهر نریم و دو هفته بود راحت شده بودیم..

    سریع با یه شرک ساده ماجرا برگشت به عقب.. منم گفتم باشه میریم مُهر بزنه همونجا ..

    تلفن که قطع کردم سریع با حس خوب از خدا تشکر کردم که قوانین بدون تغییر داره که میشه روش حساب باز کرد و گفتم اوکی دیگه تکرار نمیشه..

    رفتیم مُهر بزنه اون فرمانده گفت اع! شما رو یادم رفته بود به دژبان بگم اشکالی نداره.. زنگ زد و دستور مجدد داد که به اینها کاری نداشته باشید .. بقیه رو دقت کنید..

    خدای من ! خدای من! چقدر خوبی..

    بعد اومدیم از دژبان رد بشیم اینجا دو‌نفر رو دیدیم که هر کدوم وایسادن مثل همون سرباز صبح، گفتن چه خبر ؟ اوضات خوبه؟ منم گفتم ببببلللله به لطف خدا زیر سایه الله یکتا همه چیز عالیه..

    سریع تست مجدد هم گرفت خدا..

    حالا کسی اصلا نمیومد اوقدر حال و اوضاع ما رو بپرسه امروز سه بار پرسیدن …

    در پناه الله یکتا شاد سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 859 روز

      سلام دوست عزیز

      با خواندن کامنتتون لبخند نشست روی لبانم

      واقعا لذت میبرم وقتی دوستی با مثال برامون تعریف میکنن از تجربیاتشون

      سپاسگزارم از شما و کامنت زیبا که از مثال های ساده روز مره و درک قوانین زدین

      راستی حال و اوضاع چطوره ؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        محسن جاویدتجریشی گفته:
        مدت عضویت: 2160 روز

        سلام و احترام

        خوشحالم که با کامنتم موجب لبخند یه دوست توحیدی دیگر شدم.

        اوضاع به لطف الله یکتا عاااالیه و من زیر سایه محبت رب عالم ها در حال سپری کردن راحت ترین نوع خدمت سربازی هستم . واقعا خدا رو شکر .

        خداوند خودش در آیه 186 سوره بقره گفته فانی اجیب دعوه الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی

        ما کافیه با فروتنی و تواضع از الله بخوایم و او با عشق به ما میبخشد.. کافیه ما آماده دریافتش باشیم و تسلیم بشیم.

        هرجا هستید شاد و سالم و پیروز و ثروتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: