توحید عملی | قسمت 5 - صفحه 6

سلام استاد گلم . سلام بهترین معلم زندگیم

خداروشکر از هدایتش مارو بهم وصل کرد

من فقط این فایل رو گوش کردم و اشک ریختم

اینجور با منطق قوی و مثالها و نشانه ها و ایمان روی آدم تاثیر میذارید

امروز خیلی خوشگل تر شده بودید میچسبید بودم و(( ماچتون)) میکردم ??

از دیدمن فایلهای دانلودی شما مثل توربو هستن حرارت و انرژی پیشرفت میدن وآدم رو هول میدن برای کارکردن روی محصولات .. چه بسا خدایی از همین فایلها من جواب سوالهام رو گرفتم و قانون جدید آموختم …

در مورد توحید و حساب نکردن روی مردم و مهم ندانستن دیدگاهها و خواسته هاشون میخوام بگم که هرچقدر مردم رو تو ذهن کوچیک کنیم بیشتر جذاب تر میشیم و بیشتر علاقمند میشن به آدم این حرف رو استادم گفتن و منم تجربه ش کردم

و بقول استاد اگه مردم برامون بزرگ شدن کارمون تمومه و این از بی اعتماد بنفسی و ضعف انسان و رو قدرت خدا حساب نکردن ه …

باور کنید دوستان من تجربش کردم وقتی پا روی ترسهام گذاشتم و و نگاه مردم همشهریم رو کوچیک کردم تو ذهنم و عمل کردم به ایده ای که داشتم اینقدر قدرتمندم کرد که خیلی تجربه بزرگ و جذاب و زیبایی بود برام ..

مخصوصاً وقتی من که یک شهر میشناسنم و یک ذهنیت دیگه ای ازم داشتن بعد میبینن کاری رو دارم انجام میدم که ۱۸۰درجه تفاوت داره با شخصیتی که ازم میشناختن خودتون بدونید که چی میگم و چقدر قدرت میخواد این کار ..

مثال .. انسانی که تو مملکتش پادشاهه بعد لباس گدایی میپوشه جلو چشم مردمش میگرده

من میخواستم مردم رو توذهنم کوچیک کنم چون سالها برای راضی کردن اونها عمل میکردم حرف میزدم و غیره . واین خیلی عذاب آوره .. این کار آدم رو از خدا دور میکنه و اعتماد بنفس رو ضایع میکنه

من میخواستم برای شروع کسب و کار تولید دوغ که بهم الهام شده بود مغازه و کارگاه اجاره کنم دیدم پول رهن ندارم بعد خدا بهم ایده داد که لب خیابونی که از کنار شهرم میگذره محصولت رو دستفروشی کن

من مقاومت داشتم چون مداح شهرم بودم و همه میشناختنم و خیلی برام سنگین بود و برای مردمم باور نکردنی .. ولی این فرصت رو هم بهاء رسیدن به هدفم که درآمدمیلیونی خدا بهم گفته بود برات داره دونستم و انتخاب کردم این بهاء رو پرداخت کنم و هم مردم رو تو ذهنم کوچیک کردم .. باور کنید روز اول که شروع کردم خیلی بهم برخورده بود جوری که اشکم دراومد .. ولی قدرت گرفتم .. چون خدا رو کنارم حس کردم از همون ساعت اول برام مشتری رسوند .. وآرومم کرد .. روز اول ۱۰هزارتومن درآمد داشتم .. منی که هفته ای ۱/۵میلیون پول میساختم یکماه پیش . فقط پولام خرج شد نتونستم مکان کسب و کار بگیرم ولی این ایده رو خیلی زیاد دوسدارم… وپشیمون نیستم که نتونستم کارگاه اجاره کنم

باورتون نمیشه چقدر لذت داره وقتی از کنارت رد میشن مسخرت میکنن پوسخند میزنن و باتعجب بهت نگاه میکنن باخودم میگم دارم باسرعت زیادتری به هدفم نزدیک میشم و انگار روی سر بعضی هاشون داری آب سردمیریزی اینقدر که باورشون نمیشه تو هستی .. ومن میگم خدایا شکرت اینقدر بمن قدرت دادی وبزرگم کردی و غروری برام نذاشتی

و تجربه کردم از قضاوت مردم نترسیدن و این اتفاق رو فرصت دونستن و بنفع خودم استفاده کردن چقدر قدرتمندم کرد و چقدر قدرت داشتم که انجامش دادم (( و این فقط از یک آدم ?عباسمنشی ? برمیاد ?))

اگه بتونم عکس از کارکردنم میفرستم ببینید و انشاءالله انگیزه ای باشه برای دوستانی که بعضی کارهارو میترسن شروع کنن ..

ونکته ی دیگه ای که میخوام بگم اینه که بعضی روزها میشه آدمها رهامون میکنن کنارمون میزنن تنهامون میزارن ازمون به بدی و بی ارزشی و بی لیاقتی یادمیکنن و قضاوتهای درست و اشتباه درموردمون میکنن و تنهای تنها میشیم اگر دراین شرایط قرار گرفتید منتظر خدا باشید خیلی زود نشانه هاشو میبینید و خودش هست که بهتون نشون میده تنهاتون نذاشته و این روزها خیلی شیرین هست ..

دوستان عزیزم به خداوند قسم من این روزهایی که دستفروشی میکنم خودم رو ثروتمند

(( احساس)) میکنم

شما نمیدونید چقدر ایده برای فروش به من رسونده خدا . چقدر ایده برای خوشمزه شدن دوغم بهم داد .. چقدر روند رشد کردن رو حس کردم …

و اینو بگم که از استاد شنیدم که خداوند ایده هایی میده و الهاماتی رو میکنه به آدم که اصلاً منطقی نیستن و حالا خودتون منم دیدید که تجربش کردم ..

امیدوارم که بتونم عکس از خودم بفرستم براتون یک انسان قدرتمند وثروتمند مثل خودتون رو ببینید ..

دوستتون دارم .. رفقای عباسمنشی گلم ..

و عاشقتونم بهترین استاد عزیز زندگیم ? خداوند حفظتون کنه

??????????????