توحید عملی | قسمت 5 - صفحه 62
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-61.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-10-12 09:31:382024-07-17 13:07:07توحید عملی | قسمت 5شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام رب هدایتگرم
ردپای شماره 70
خداوندا ازت سپاسگزارم برای سلامتی و حال خوب این لحظه
خداوندا ازت سپاسگزارم بابت این هوای بهاری و تجربه ماه عشق ماه رمضان..
خداوندا ازت سپاسگزارم به خاطر آوای خوش پرندگان..
خداوندا ازت سپاسگزارم بابت هرآنچه از نعمت های مادی،سلامتی و عشق و آرامش دارم..
عنوان فایل :توحید عملی5
تمام خواسته و آرزویم در این روزهای پایان سال و ماه مبارک رمضان وصل شدن هرچه بیشتر به فرمانروای آسمانها و زمین است این که هر لحظه بیشتر درکش کنم ،بیشتر سپاسگزارش باشم و بیشتر در کنارم حسش کنم..
حقیقت این است که:
قدرت تنها از آنِ انرژی است که همه ما جزئی از او هستیم و به اندازه ای که به این انرژی وصل می شویم و روی او حساب می کنیم و به هر عاملی غیر از او غیر وابسته می شویم، توحیدی می شویم و می توانیم برکت این نیرو را از طریق دستان بی نهایتش و به شکل های متفاوتی در زندگی مان ظاهر و تجربه کنیم…
خداوندا تنها تو را می پرستیم و تنعا از تو یاری می جوییم
مارا به راه راست هدایت فرما
راه کسانی که به آنان نعمت داده ای،نه کسانی که به آنان غضب کرده ای و نه گمراهان….
به نام الله
سلام لیدر و استاد قدرتمندم
این فایل برای من واسه نشانه روزانه بود . همسرم ثبت نامم کرده آزمون استخدامی و همش میگه تو حیف شدی و باید به یه جایی برسی و کلی تست و جزوه گرفته که بشین بخون تا قبول بشی و من از مسیر خودسازی که خیلی عالی شروع کرده بودم خیلی راحت جدا شدم و خودمو گول زدم که بابا برو بخون استخدامی بعد که قبول شدی بیا روی خودت کار کن . یه چیزی ته دلم داد میزد که تانیا حواست کجاست ولی سه روز بعداز بس عادت کردم به کار کردن روی خودم که انگار سلول های بدنم داد میزدن که تانیا مسیر خودسازی و توکل و ایمان و عشق و علاقت مسیر توئه .
وقتی یه این فایل گوش دادم این فایل رو قبلاً گوش داده بودم و وقتی به عنوان نشانه اومد گفتم آها درمورد اون بازیگره حرف میزنه استاد . یه چیزی میگفت بابا گوش دادی دیگه حفظی حرفاشو ولی گفتم نه این نشانه منه حتما چیزی توش بوده که نشنیدم و دقت نکردم و وقتی گوش دادم کلی مطلب بود و حرف درمورد بازیگری فقط اشاره بود درحالیکه دفعات قبلی بیشتر درمورد بازیگر شنیده بودم .
این نشانه من بود که بدونم نباید واسه اینکه همسرم رو راضی نگه دارم نباید حتما آزمون استخدامی بخونم چون واسه آزمون پول ریخته و من احساس عذاب وجدان اینو داشتم که اون پول داده ثبت نامم کرده و من دوستم داره پس منم باید بخونم و بهش بها بدم و چقدر مزخرفه این دیدگاه .
از حرفاتون آزادی و رهایی و انرژی خیلی خوبی میگرفتم . حس این جمله که با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و خودت بکش و به هیچ جایی هم نرس .
مگر غیر از اینه که من اگر روی خودم کار کنم و باور هام تغییر کنه رفتارهام رو تغییر میده و نتایج میاد به شکل ایده کار یا هرچیز دیگه ای .
وای چقدر وجودم به این آگاهی ها نیاز داره . مثل یه جنگ جوی خودخواه منم منم کن هستم که عطش این آگاهی های ناب رو دارم . و واقعا بزرگترین بدبختی شرکه. واقعا بزرگترین رذالت شرکه .
بزرگترین خیانت انسان نسبت به خودش دور بودن از خدا و نداشتن توحیده . هرچی بگم کم گفتم . یه چیزی تو وجودم از اینهمه باورهای بیهوده ای که دارم بیزاره و همش میگه به خدا توجه کن . حواست رو جمع کن . و واقعا سپاسگزار همچین خدایی هستم که ازش خواستم هدایتم کنه و همیشه اون حال خوب بودن با خدا رو نصیبم کنه و این پروردگار لایزال بی نظیر همیشه دستم رو گرفته و منننننن چقدر عاشقانه عاشقشم و ازش میخوام همیشه هوامو داشته باشه و نذاره از مسیر خارج بشم چون خودم از این همه اذیت خسته شدم شاید خودم گاهی یادم بره ولی مطمعنم خدا هیچ وقت یادش نمیره این وعده ای که ازش میگیرم.
خدایا شکرت واقعا شکرت .
خداروشکر که استادی بی نظیر مثل شما دارم واقعا شکرشکر شکر . الحمدلله رب العالمین عاشقتم خداجونم عاشقتم استادجونم
استاد عزیزم سلام
چی بگم ؟ چی دارم بگم؟
توحید توحید توحید…
این فایل تمام دنیا بود تمام کائنات بود تمام جهان بود
واقعا دیگه حرفی میمونه؟
استاد شما بزرگترین دست خداوندی برای من و امثال من
پروردگارم رو هزاران بارشکر میکنم که از طریق شما خودش رو بمن نشون داد لمسش کردم حسش کردم
فهمیدم که جهانم پر از شرک بوده و هست
استاد تو همین یکماهی که شروع کردم به نگاه کردن فایلهای توحید عملی دستاوردها اومدن واقعا مگه میشه؟ بقول خودتون شما 1درصد باورش کردی و این هستید من چند صدم درصد چندهزارم درصد باورش کردم ؟
نمیتونم در غالب کلمات حرفام روبزنم
استاد عزیز توحید عملی رو ادامه بدید تا قسمت 1000
فوق العاده ست فوق العاده
اصلا همه چیزه توحید
رسد آدمی بجایی که بجز خدا نبیند
واقعا سپاسگذارم
خدایا صدهزار مرتبه شکرت
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم
سلام خدا جونم سپاسگزارم
سلام استاد عزیزم ومریم نازنینم
سلام دوستان معنوی و همسفرم
روز 70 از سفرنامه
خدایا شکرت که امروز هم فرصتی طلایی بهم بخشیدی تا تجربه کنم بهترین خودم را
با توحید توحید و توحید
خدایا بخدا که همه کاره ام تویی
خدایا شکرت که هر چه دارم از آن توست با تو همه چی دارم و بیتو هیچ
خدایا شکرت که فرصت طلایی بهم بخشیدی تا از صبح که خودت جانم بخشیدی بندگی ات کنم خدایا از صبح که بیدارم میکنی بر عشق تو حرکت میکنم و تنها روی نیازم فقط بخداست خدایا شکرت صبح که اومدم قسمت سفرنامه امروزم را ببینم دیدم که فایل توحید عملی قسمت 5هست گفتم خدایا همه کاره تویی ومن هییییچ
گوشش دادم و خواستم برم کلاس آموزشی هنری ام
وقت واسه کامنت نوشتن کم بود بهم الهام شد که تمرین روزانه تقسیم کار با خدا را بنویسم
منم گفتم چشم و شروع کردم به نوشتن
سمت خودم و سمت خدا
بخدا که از همان موقع دکه شروع به نوشتن کردم خدا با من بوده تا به الان که دارم کامنت مینویسم
هم راننده تاکسی بوده برام هم راهنمایی های عالی برای کارم هم سفارش کارهنری بود برام هم سلامتی هم روابط عالی و بینظیر و معنویت و سعادت همه همه جوره خودش برام امروز خدایی کرد
چند وقت پیش تو کامنت قبلی هام نوشتم که تصمیم گرفتم پارچ مسی را قلم زنی کار کنم ولی هیچ ایده ای برای نداشتم سپرم بخدا و شروع به قیر ریزیش کردم و امروز بردم فنی حرفه ای بخدا گفتم که خودت هر جوری که راحتره برای من ومیدونی دستان خوبت را بفرست تا در این مسیر کمکم کنند بخدا وقتی رفتم از طریق یکی دستانش یه نفر جلو جلو منتظرم بود رفتم و کلی راهنمایی کرد رفتم پیش مربی قلم زنی که با روی خوش اونم ملی راهنمایی کرد با اینکه من کارآموز فنی حرفه ای نیستم ولی بهم گفت پارچی که ریزی کردی بزار همینجا فردا بیا یه کتاب دارم میارمش برات تا طرح ازش کپی کنی
من فقط از خدا تشکر میکردم و میگفتم بخدا کاره خودته من سپردمش به خودت و تو کارتو خوب بلدی خدا جونم دمت گرم فقط باید من خودمو هم جهت کنم با تنها فرمانروای کل کیهان خدا همیشه و هر لحظه هست بخدا که خدا کافیست فقط باید بهش اعتماد کنیم
خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان
خدایا روی نیازم فقط بتوست
ایمان دارم باور دارم که همه کاره ام تویی
خدایا ریشه های شرک را از درونم بسوزان و توحید و یکتا پرستی را در تمام وجودم رشد بده خدایا از هر خیری از تو به من برسد من سخت نیازمند وفقیرم خدایا شکرت
خدایا هر چه دارم از آن توست
با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هرچه خواهی کن
خدایا میخواهم باتو باشم چون زیباترین و آرام ترین و امن ترین جای جهان همین جاست آغوش باز توست
خدایا شکرت که وقتی خودم را هر لحظه بتو میسپارم آرام و آسوده خاطر هستم
خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت قرار دارم
خدایا شکرت که منبع و منشا اصلی تمام نعمتها و ثروتهای جهان تو هستی من فقط روی تو حساب باز کرده ام
همه کاره ام تویی
خودم را با تمام بارهایم روی دوش گرفته ای و هدایتگر و حمایتگرم توهستی
خدایا شکرت که هر کسی برام کاری انجام میده یاد گرفتم ازش تشکر کنم و در نهایت تو را ببینم یاد گرفتم که دستان خوب تو بیشمار هستند تا خیر و برکت الهی را بمن برسانند
خدایا شکرت که یاد گرفتم تمام اوضاع و شرایط و انسانها وسیله ای است برای رساندن موهبت های الهی به من
خدایا شکرت که انسانهای فوقالعاده عالی و شریف و نازنین در جهان بینهایت است و من را براحتی و آسانی به آنان هدایت کردی وانان را به من هدایت کردی
خدایا شکرت که جهان سرشار از زیبایی و عشق الهی است و من را به آنان هدایت کردی و آنان را به من هدایت کردی
خدایا شکرت که خودم و تمام عزیزان و زندگی ام را بتو سپرده ام وارامم
خدایا شکرت که مرا لایق بندگی کردن دانسته ای و مرا انسان افریدی اشرف مخلوقات خلیفه خودت بر زمین خاکی
خدایا شکرت مرا لایق دریافت الهامات الهی کرده ای
هر لحظه به صدای قلبم گوش میدهم و با عشق قدم برمیدارم به مسیر درست و الهی ات
خدایا شکرت که وقتی الان ریز میشوم در تمام زندگی ام هر لحظه اش ردپای دوست تو همه جوره به من عشق ورزیده ای و من گمراه و نادان بوده ام
خدایا هر خیری به من برسد از طرف توست یکتای بی همتا
وهر شری بهم برسد از خودمه از شرک خودمه که بر خودم داشته ام
خدایا تویی که هر کس را بالا ببری کسی نمیتونه بکشه پایین و کسی که پایین بکشی کسی نمیتونه بکشه بالا
خدایا همه کاره تویی بینهایت از تو سپاسسسسسگزارم
خدایا شکرت که وقتی حرفی میشنوم فقط شکر گذار تو هستم که من چقدر با اون مدار فاصله گرفتم خدایا شکرت که همه کاره تویی
امروز که بچه ها تو کارگاه یه سری حرفها رو زدن من یه لحظه به درونم نگاه کردم گفتم خدایا شکر ررررت تویی که منو هر لحظه حفظ میکنی از هر گونه آلودگی خدای مهربانم شکرت خداجونم جان جانانم سپاسسسسسگزارم
که حافظم شده ای بینهایت سپاسگزارم
معبودم سرورم رب العالمین هر لحظه از تو یاری میجویم هر لحظه برمن جاری باش
خدایا شکرت که دارمت دوست دارم بوووس بهت به عشقت که برمن داری
خدایا بینهایت سپاسگزارتم که احساس خوب است و اتفاقات زندگی ام را خوب کردی
خدایا شکرت که تمام اتفاقات زندگی ام بر اساس باورها و فرکانس های من بوجود میآید
خدایا تمام باورها و فرکانس هایم را هم بتو سپرده ام وارامم خودت همه کاره ام هستی
همه جوره خودم را بتو سپرده ام و رها و آزاد از هر گونه وابستگی هستم و تنها وابسته اصل که خودت هستی هستم
من تکه ای ارزشمند از وجود پاک خداوند هستم من لایق بهترینها هستم من لایتناهی هستم من عشق الهی در درونم جاری است
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام به همه ی دوستان و استاد عباسمنش عزیز، خوشحالم که اولین کامنتم رو میذارم ، استاد من سالهاست که سایت شما رو دنبال میکنم و زندگیم زیر و رو شده وهر روز هم بهتر و بهتر میشه به لطف خدا و برکت وجود شما استاد امروز که این فایل رو گوش دادم و چون درمورد بازیگرها هم صحبت شد یه حسی بهم گفت که بیام درمورد محمد رضا گلزار بگم که نزدیک بیست ساله که یکی از الگوهای توحیدی منه چو ایشون قبل از بازیگر شدن استاد معارف بودن و دوست داشتم درمورد یکی از تجربه هام در این مورد صحبت کنم
استاد این جمله ای از قران رو که شما گفتید (اگر خدا بخواد کسی رو بکشه بالا کیه که بتونه بکشتش پایین و اگر خدا کسی رو بخواد بکشه پایین کیه که بتونه بکشتش بالا)
تقریبا 15 سال پیش بود که آقای گلزار به اوج محبوبیت و معروفیت رسیده بود و مردم دم در سینماها صف میگرفتن برای دیدنش همون موقع یه فیلم ساختگی رو از ایشون پخش کردن که خرابش کنن و من خودم که طرفدارش بودم شکه شدم با دیدن این فیلم ولی از اونجایی که آقای گلزار رو الگوی توحیدی خودم میدیدم رفتم که از خود خدا بپرسم، اون موقع من نوجوان بودم و درباره الهامات هم چیزی نمیدونستم ولی هر وقت سوالی برام پیش میومد سراغ قرآن میرفتم سوالم رو میپرسیدم و هر صفحه ای که باز میشد معنیش رو میخوندم و جوابم رو میگرفتم، وقتی از خدا پرسیدم در مورد آقای گلزار آیه جالبی برام اومد از سوره نور:
(زنان پلید برای مردان پلید و مردان پلید برای زنان پلیدند، و زنان پاک برای مردان پاک و مردان پاک برای زنان پاک اند، این پاکان از سخنان ناروایی که [تهمت زنندگان] درباره آنان می گویند، مبرّا و پاک هستند، برای آنان آمرزش و رزق نیکویی است)
و من واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم،اون زمان آقای گلزار نه توضحی به کسی داد نه خواست به کسی ثابت کنه که بهش تهمت زدن .و با وجود اتفاقات اینچنینی که بارها و بارها براشون افتاد آقای گلزار هنوز هم همونقدر محبوب هستن و همیشه توی مصاحبه هاشون اینو میگن که من هرچی دارم از خدا دارم و اگر خداوند به بندهاش نعمتی رو میده مسئولیت اون آدم بیشتر از دیگرانی هست که اون نعمت رو ندارند و زمانی که درباره ذکر گفتن صحبت کرد خیلیا بهش حمله کردن و کلی تهمت بهش زدن و ایشون واسش حرف مردم مهم نبوده ونیست،و همیشه درباره خدا و معنویات صحبت میکنه، بنظرم تو این فایل زیبایی که گذاشتید جا داشت درباره این شخص که مثال خوبی هست صحبت کنم، امیدوارم همه دوستان و استاد عزیزم همیشه در پناه خدا باشید ، همیشه سلامت باشید و هممون همیشه ودر هر لحظه با خدا باشیم و بس.
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استادان گرانقدر و دوستان عزیزم
روز هفتادم از سفرنامه زندگی من
عنوان فایل:توحید عملی قسمت 5
وای خدای من ای که تنها منبع خیر و رزق و روزی سلامتی تو هستی ای رب العالمین امروز چه فایلی رو روزی من کردی که چه آگاهی های بی نهایت عالی داشته باشه واقعا دگرگون شدم با این فایل
چی بگم خدای من چی بگم که چقدر شرک های خودم به خودم یادآوری شد و نتایج بدی که داشت فکر کردم بهشون تا دقایقی مات و مبهوت مونده بودم از این حجم از آگاهی
تفاوت الله و رب رو هم از زبان استاد هم نظرات دوستانم در عقل کل تقریبا تا حد خیلی خوبی فهمیدم و واقعا دیوانه شدم نمیدونم چی بگم خدای من
فهمیدم فقط از رب العالمین خودم کسی که تمام قدرت در دست اوست و تنها منبع خوبی و نعمت و ثروت و سلامتی ست خواسته هامو بخوام و هر اتفاق مثبتی که تو زندگیم میوفته رو فقط و فقط اعتبارش رو به خدا بدم و لاغیر
یه مورد دیگه ای هم خیلی خوب روشن شد برام اونم اینکه اگر من حرف مردم برام مهم باشه یعنی دارم شرک میورزم چون حرف مردم برام مهمه و تاثیر گذار میدونم تو زندگیم نسبت به قبل خیلی بهتر شدم ولی باز کار دارم که بیشتر به سمت توحید حرکت کنم و ایمانم رو نشون بدم قطعا زندگی خیلی خیلی بهتر میشه برام چون احساسم خوبه و در مسیر درست حرکت میکنم قطعا نتایج هم بهتر و بهتر میشه
خدارو شکر برای هدایت به این فایل توحیدی و مرسی از استاد توحیدی عزیزم
استاد قشنگ من
اولش که بخوام بگم چقد متواضع و فروتن چقد ساده و بی حاشیه و در عین حال کامل و مفید هستید چرا شما و محصولاتتون رو دنبال میکنم؟ چون ب شدت ی شخصی هستین ک غروری ندارین خودتون هستین همه چیو راست و حسینی میگین و منم منم نمیکنین این یکی از ویژگی هاتونه که تو ذهن من بُلد شده برای همیشه
استاد چقد این فایلتون به جا بود من حدود 2 هفته دیگه امتحان مربی گری بدن سازی دارم و به جوری که بقیه فهموندن میگفتن نهههه خیلی سخته خیلی سخت میگیرن امتحاناش ترسناکه فلانه بیسان … بعد من چون دوره های مختلف شرکت کرده بودم تو ذهنم گفتم اسما اول بیا منطقی فکر کنیم دقیقا اون موقع ها وقتی امتحان دادی و سپردی ب خدا جوابش چی شد؟ شد قبولی شد ی امتحان عالی با نمره عالی تر خب فرقش با ایندفعه چیه؟ فقط و فقط نوع نگاه تو و ایمان تو عه چیز دیگه ایی عوض نشده اسمایی ️ دوستانی ک اینجان خیلی اون عوامل و آزمون رو تو ذهنشون بت کردن و این قطعا نتیجه منفی داره پس آیا ت که خدا رو میشناسی و قدرت هاش و درک کردی هم باید اینجوری باشی ؟ تا یهو هدایت شدم اوروز به این فایل
وای استاد اونجایی که گفتی وقتی یه جایی بهت میگن اینجا قدرت دست فلان شخص اینجا سختگیرن جامعه فلانه خرابه و….. نمیتونی نمیشه یهو تو میگی پس قدرت خدا چی؟ پس خدا این وسط چیکارست؟ خدا فراموش ؟ انقد این نکته برام مفهومی و کلیدی بود ک گفنم اسما تو میخایی قدرت و بدی به اینا ؟ اینایی ک خودشون از خدا قدرت میگیرن؟ ول کن بابا میری اونجا خدا رو باور داشته باش راه هاش و باور داشته باش میری میترکونی میایی تموم! دیگه نمیشه و نمیتونم و فلان و اینا برا ادم ضعیف و مشرکه نه تو نه توووییی مه ادعا داری من خدا رو میشناسم اگر میشناسی پس نشون بده
استاد باورتون نمیشه از وقتی اینو گفتم انگار کلا برام مهم نیست امتحانش . من تلاشم و میکنم درسمو میخونم دیگ بقیش با خدا ب من ربطی نداره خدا وظیفشعععع که منو آورده تو این مسیر بایدددد برای من درسش کنه چرا ؟ چون من فقط اونو دارم و بس پس باید برام درس کنه اصن مجبوریه !
نمیدونم واقعا چه خیری تو این چند مدته استاد باورتون نمیشه از وقتی نگاهم ب خدا عوض شده کلا انگار کمتر نگرانم یا کمتر فکرم درگیر حاشیه و حتی هدفامه
با وقتی میگی بابا تو به خدا وصل شو تو باهاش راه بیا ببین چیکار میکنه
وقتی میگین من فقط یک درصد بعش ایمان آوردم و باور کردم و شده این خوشبختی که دارین فقط یک درصد ؟ حالا اگر 10 درصد بشه چی میشه
خوشبختی =بهشت
عاشقتونم استاد واقعا تشکر از شما تشکر از خدای منه انگار دارم میگم مرسی ک از زبون استاد انقد راحت مفید مختصر خودتو توضیح دادی که درک کنم باور کنم و …
هر کجا هستین شاد پیروز ثروتمند و سعادتمند دنیا و اخرت باشین
سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت منو میخونند
امروز تو مسجد بودم ایه ای بلندگوی مسجد پخش شد که توجه منو برانگیخت مطمئن بودم که خدا داره بهمنشونی میده
مربوط میشه به همین فایل
ایه 31 سوره حج
حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ ۚ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ (31)
خالص برای خدا باشید در حالی که کسی را با او شریک قرار نمی دهید و کسی که به خدا شرک بورزد مانند این است که از آسمان سقوط میکند و پرندگان او را می ربایند و یا تند باد اورا به جای دوردستی پرتاب میکند
تو این آیه نتیجه شرک به خدا مشخص میشه نه این که خداوند بخواهد عذاب بدهد اون شخص به خاطر اون عملش عذاب میکشه و این اتفاقات براش میفته
خدایا همه خیر ها از طرف تو هستش من بدون تو هیچم تو بودی که به مم وجود دادی هر قدمی که برمیدارم به لطف توست من از خودم هیچی ندارم همه چیز از آن توست
خدایا خودت کمکم کن همیشه برای تو خالص و حنیف باشم از خودت خودتو میخام میخام موحد باشم
لی خدایی که به همه چیز من واقفی تو وضعیت منو میدونی
من هیچم از تو میخامکمکم کنی من عقلمنمیرسه
من به هر خیری که از بهم برسه فقیرم
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق به شما
70 . هفتادمین روز از روز شمار تحول زندگیم از این جعبه شگفتی خدا
من دقیقا دیروز فایل توحید عملی قسمت 5 رو دانلود کردم چه جالب امروز فایل هدایتی روز شمار بود
قبلا گوش داده بودم ولی دانلود نکرده بودم
امروز که داشتم فایل 18 رو از مصاحبه با استاد گوش میدادم بعد تا 22 گوش دادم و هی فایل شماره 22 مصاحبه با استاد و تکرار کردم و گوش دادم و فکر کردم
درمورد جلب توجه و کمالگرایی و حد وسطش میگفت استاد
دقیقا من داشتم چند روز پیش به این فکر میکردم که مثلا من کارمو میگم به کسی جلب توجه هست یانه !
که امروز تو این فایل یاد گرفتم آگاهی شو در اندازه مدارم
مطمئنم که دفه بعد گوش بدم بازم آگاهی های جدیدی یاد میگیرم
من امروز رفتم بازار صالح آباد که جاکلیدی نقاشیمو ببرم به عمده فروشیا نشون بدم تا قدمی بردارم برای هدایتی که خدا بهم کرده بود
من که رسیدم صالح آباد اذان ظهر بود و من تا نصفه های راهو رفتم هی گفتم من چرا نرفتم اول بازار تو مسجد نماز بخونم ،هی ذهنم میگفت حالا برو بعدا میای میخونی مسجد میری
گفتم نه باید برم هرچقدرم کار داشته باشم میرم و من از نصف راه دوباره برگشتم تا برم مسجد و نمازمو بخونم
وقتی رسیدم مسجد دیدم یه خانم داره بایه دختر بچه مدرسه ای فکر کنم کلاس پنجم بود حرف میزدن
نمازم که تموم شد خانم پرسید که ترکی بلدی ؟؟؟ دیدم داشت دست و پا شکسته با دختر حرف میزد و نمیتونست دقیق منظورشو برسونه
لبخند زدم گفتم بله بلدم
قبل اینکه بهم بگه نماز اولمو تموم کردم به دختر گفت کاش یه نفر ترکی بلد بود من به اون میگفتم منظورمو میرسوند بهت
بعد که رفتم گفتم چی شده ؟ گفت من میخوام به این دختر بگم که به معلمش حرفای منو بگه
بعد جریان اینجوری بود که خانم تقریبا 50 سال به بالا داشت ،بهم گفت که من دوماهه میام مسجد و اینجا درس یاد میگیرم با بچه ها
پرسیدم چه درسی گفت بچه ها معلم دارن کلاس زبان تدریس میکنه بهشون من اومدم دیدم گفتم به منم یاد بده
یه لحظه حواسم نبود به ذهنم، زود گفت چجوری کلاس زبان یاد میگیره وقتی بلد نیست فارسی حرف بزنه ؟
بعد گفتم قضاوت نکن بذار ببین چی میگه
بعد وقتی توضیح داد جریانو از کیفش دوتا کتاب فارسی درآورد گفتم مگه شما زبان یاد نمیگیرین
گفت نه من الفبای فارسی رو یاد میگیرم اونا هم زبان انگلیسی یاد میگیرن من از معلمشون خواهش کردم به من خوندن نوشتن یاد بده
و یه سری مسائل پیش اومده بود که ناراحت بود و خیلی دوست داشت ادامه بده و نوشتن و خوندن یاد بگیره
یکم که باهاش حرف زدم تو دلم گفتم من چی باید از این خانم یاد بگیرم؟
داشت که با من حرف میزد بهش گفتم نهضت سواد آموزی میری؟گفت نمیتونم بلد نیستم درست بخونم و میرم گم میشم تو مترو یا اتوبوس
خلاصه ازش شماره شو گرفتم و قرار شد پرس و جو کنم سمت صالح آباد اگر کسی بود بهش یاد بده
میگفت وقتی بهم گفتن نیا رفتم خونه کلی گریه کردم که من چجوری خوندن نوشتن یاد بگیرم
داشتم میومدم بهش گفتم من میرم بازار صدام کرد دم در گفت نرو بیا یه 10 دقیقه وایسا گفتم کار داشتین گفت بیا باهم چند دقیقه حرف بزنیم
جلو در که داشتم کفشامو میپوشیدم یهویی دیدم زود از کیفش کتاباشو درآورد گفت بیا یه چند دقیقه بهم درس یاد بده
وای اینو گفت من تو دلم گفتم یاد بگیر طیبه
این اون درسیه که باید ازش یاد بگیری
1.علاقه و عشق و اشتیاق شدید برای یادگیری
2. از فرصت استفاده کردن و از لحظه اش نهایت استفاده رو برای یادگیری داره
3. و یه درس خیلی مهم ازش یاد گرفتم که با اینکه ترک زبان بود و درست بلد نبود فارسی حرف بزنه ولی نهایت تلاششو میکرد تا با همون مقداری که بلده منظورشو برسونه ، حتی اراده و با شجاعت حرف میزد
یاد دوتا چیز افتادم
یکی خودم که به خاطر گیر کردنم منظورم از گیر کردن یه لحظه مثلا ممکن بود نتونم منظورمو برسونم یا اینکه با مکث فارسی حرف میزدم ، تو فارسی حرف زدن ،و یه وقتایی که اطرافیانم بهم میخندیدن من از اجتماع و مردم فاصله گرفته بودم و باور غلط برام ایجاد شده بود که نمیتونم حرف بزنم و سکوت رو انتخاب کرده بودم و الان خداروسپاسگزارم که از سال 1401 که تصمیم به تغییر گرفتم خیلی خوب شده حرف زدنم
حالا یه چیز خیلی خیلی شگفت این بود که وقتی خانم ترکی حرف میزد و من ترجمه میکردم به فارسی به دختر میگفتم یا یه خانم دیگه که اومده بود نماز بخونه یکم وایساد حرف بزنه انقدر سریع داشتم حرف میزدم
تو دلم گفتم خدا میدونم توییا ،تویی داری کلمات و به زبونم مثل بلبل جاری میکنی وگرنه من تو حرف زدن عادی یکم با مکث حرف زدنم هست
و یاد حرف استاد افتادم که میگفت استیج که میرفت همه سوالاتو پاسخ میداد وقتی میومد پایین هیچی نمیومد که گفته بشه
و اینجا بود که گفتم بله طیبه تو نبودی که حرفای خانم رو خیلی سریع ترجمه میکردی به فارسی حتی روانتر از همیشه حرف میزدی بلکه خدا بود کمکت میکرد
و این یادم اومد که گفتگو با استاد بود که رزا خانم میگفت من تو انگلیس که انگلیسی حرف میزنم گیر میکنم ولی حرف میزنم انجامش میدم و این یادآور شد برام که انجامش بده مهم اینه تو همه کارات انگیزه و تلاش داشته باشی و باوراتو تقویت کنی تا ذره ذره نتایج تلاشتو میگیری
بعد من تو اون لحظه داشتم به یه چیزی هم که سوالم بود از خدا میپرسیرم که خدایا من نمیخواستم بیام برای نماز هی میگفتم برم یکی دوساعت بعد بیام نماز بخونم تو منو هدایت کردی اینجا تا بتونم کمکی بکنم به خانم و دستی بشم از دست تو تا کارش راه بیفته
و بعد یکم براش چند خط بخونم و تکرار کنه
بعد که خداحافظی کردم گفتم اگر نزدیک بود میومدم بهش یاد میدادم فارسی حرف زدن و خوندن و نوشتن رو
میگفت تا حدودی بلده ولی چون معانیشو نمیدونه دقیق نمیتونه حرف بزنه
مثلا زمین تو ترکی بهش میگیم یر ولی نمیدونست چیه به همین خاطر یادگیری براش سخت بود
این جریان برای من کلی درس داشت که هم تلاشمو بکنم هم اینکه ،از هرجا که هستم شروع کنم مهم نیست که چند سالم هست مهم اینه که بخوام و شروع کنم
دقیقا حرفای استاد که میگفت تو فایل 22 و من داشتم امروز گوش میدادم که از هر سنی شروع کنی میشه هدف و علاقه داشته باشی
و هدف اون خانم و علاقه اش تو سن تقریبا 50 به بالا یادگیری زبان فارسی بود
خداروشکر میکنم که بهم کلی درس یاد میده و میگه که چیکار کنم
بعد من جاکلیدیامو بردم نشون دادم به مغازه و بعد برگشتم
الان یه لحظه تو ذهنم گفتم که من که به اون ایده ای که رفتم اجراش کنم و قدم برداشتم نشد
یهویی مثل یه فیلم از جلو چشمم رد شد که نه طیبه یادت باشه استاد عباس منش تو یه فایل میگفتن که اگر ایده ای از خدا گرفتین و جواب نداد توی اون ایده ممکنه درسی باشه و یا برای قوی شدنتون چیزی باشه و برای هدایت های بعدی باشه
مثلا تو رفتی اونجا تا از اون خانم چند تا درس یاد بگیری و به خودت تکرار بشه که تو هم برای اهدافت انگیزه و شوق داری و میتونی از روز قبلت موفق تر و موفق تر باشی
خدایا سپاسگزارتم که با هر درس دقیقا فایل های استاد عباسمنش رو بهم یادآور میشی که مربوط به این قسمت از درسی که باید یاد میگرفتم بوده و من یاد بگیرم
سپاس بدای خداوند بخشاینده ی موهبتها
روز 70
خدایا ، چطور خیلی وقتها تو را فراموش میکنیم و قدرت رو به غیر از تو میدهیم …
من از بچگی رابطه ام با خدا یک جور دیگه ای بود ، همیشه باهاش حرف میزدم و خیلی خدارو نزدیک خودم حس میکردم ، همیشه خیلی منطقی بهش نگاه میکردم و قبول داشتم که بینظیره …
وقتی بزرگ میشیم و خودمون رو درگیر میکنیم و دیگه وقتی برای خودمون با خدای خودمون نمیذاریم ، شیطان دست به کار میشه تا هر چه بیشتر ما از خداوند فاصله بگیریم
من چندسالی هست که یادداشهای شکر گزاری دارم
نزدیک به یک سال تمام ، گذشت و من به شدت حال روحی و ذهنی بدی داشتم
یهو به خودم اومدم دیدم ، یک ساااال هست که من از خدا دور شدم و اصلا متوجه نشدم ، یک سال هست که هیچ یادداشت شکر گزاری ای نداشتم ، از توجه به تمام داشته هام دور شدم و بسنده کردم به کار و درامدو نگرانی و شرک ورزیدن
تاوان سختی بابتش پس دادم اما
6 ماه تلاش کردم که برگردم به خداوند ، ایمان بیاورم ، دوباره خداوند رو باور کنم و اون عشقی که بهش داشتم رو تو دلم دوباره تجربه کنم
واقعا شرک در دل مومن مثل راه رفتن یک مورچه سیاه بر روی سنگ سیا در دل تاریکی پنخان است …
تمام زندگیمون رو از خداوند داریم
اگر روزهایی رو در زندگی داریم تجربه میکنیم که در سلامت کامل و بدون کمک هیچ کسی از روی تخت بلند میشیم و روزمون رو به شب میرسونیم بدون اینکه بدونیم چطوری بند بند وجودمون داره کار میکنه و انقدر آسوده ما به امورات روزمون رسیدگی میکنیم ، این فقط و فقط کار خداوند و خواست خداست
پس اگر ما چنین خدایی داریم که مجانی داربم نفس میکشیم بدون هییییچ زحمتی ، همان خدا میتواند بدون هیییچ زحمتی روزی ما رو برسونه و نعمت و ثروت به زندگیمون جاری کنه
ما هر چه داریم از خداوند داریم
اگر عاااشقانه همسرمون دوستمون داره و ما از این احساس لذت میبریم ، این عشق خداوند به ما هست که از طرف همسر ما داره به ما میرسه
اگر به ما شغلی در شرکتی خوب پیشنهاد میشه ، این راهی است که خداوند از طریق بنده اش و از طریق بی نهایت دستانش داره به ما پیشنهاد میشه
خدایا تو چقدر زیبا و با شکوهی ، چقدر پر هستی از حال خوب و انرژی مثبت
من سپاسگذار تو هستم که مرا بخشیدی و دوباره به خودت وصل کردی
این احساس لذت را شکر گزارم
خداوند روزی رسان من است و روزی من در این جهان پر از ثروت و فرصت تمام نشدنی است و خداوند نه تنها بخشاینده است بلکه خودِ موهبت است و من سپاسگذار خدای بخشاینده ی موهبتها هستم
ممنونم از شما استاد بابت این آگاهی های ناب