توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-65.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-31 06:15:372024-07-20 18:23:58توحید عملی | قسمت ۶شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامیی
استاد الان صبِ ذهنم درتفکر بود که حسم گفت بیام بنویسم
تصمیم گرفتم اینجا بنویسم
یادم میاد وقتی این فایل گذاشتین من یه دیدگاه فرستادم
این دیدگاه اولین لایک خدا توی این سایت بود برام
خیلی ناپخته تر از الانم بودم ولی گرمای توحید و چرخیدن به دور شمع و پروانه شدن رو توی قلبم موقع نوشتن اون متن حس کردم
خداروشکر که دارم الان مینویسم
با وجود اینکه کلی فایل گوش میدادم
نظرات میخوندم به علاوه عقل کل
و مأمن گاهم شده بود فایل های استاد
ولی نتیجه بعد از مدت نسبتا طولانی بازه چندین چندماهه راضی کننده نبود
از طرفی واقعا در عمل خوب نبودم
از طرفی دیگع خوب بلد بودم خودم گول بزنم در برم
و مدام بهونه های واهی میاوردم که هنوز زمان نیاز هست که فرکانسان قدرت بگیره و اتفاقات رقم بخوره
از نظر خودم هرچند که نیاز به زمان باشه برای کلید خوردن اون نتایج
توی اون مدت زمان تو واقعا حس میکنی که داری به بالا میری
ولی خب من این حس نداشتم
و اتفاقا اوضاع عین تابع پله ای توی ریاضیات میشد .
و این انگیزه و امیدم بریده بود تا کی…. واقعا؟؟؟؟؟
اینقدر حساسیت به خرج میدادم که صدای اینو اونو نشنوم
چنان روی حرفی که توی خونه زده میشد و حس میکردم به دردم نمیخوره حساس میشدم
و کنترل ورودی ها برام شده بود یه کار اعصاب خورد کن
کل انرژیم میرفت
تا امروز صب که مشغول کاری بودم و داشتم فکر میکردم چیزایی بیاد اوردم
از حرفای شما ، از رفتار خودم
گفتین که هیچکی هیچ قدرتی در زندگیمون نداررره مگـــــــر زمانی که قدرت بدیم توی ذهنمون
استاد فک کنم باور میشه الان جمله بعد از مگر دارم میشنوم
این همه مدت داشتم فایل را مطالب میخوندم هزار بار این جمله شما خورده به گوشم مطمئنم
ولی دقیقا الان که تصمیم به گرفتن قدرت از عوامل بیرونی گرفتم و درجهتش دارم حرکت میکنم شنیدم
واقعا برام خیلیی جالب و شگفت انگیزه که من الان بعد از این همه تازه متـوجه دارم میشوم شما چی میگید
از وقتی که حرکت کردم و تصمیم گرفتم که پلن و برنامه زندگیم اولویت اول باشه
و تمام چیزای دیگه بعد از اون باشه
همه چیز داره تغییز میکنه
دیروزم بهتر از پری روزمِ
و ایشالا امروز بهتر از دیروز
الان دیگه کمتر از قبل حساسیت به خرج میدم
منظورم این نیست که ورودی هامون کنترل نکنیم
نه نه اصلا
وقتی وارد مسیر اصلی شدم فهمیدم فضای ذهنیمو باید پر کنم از زندگیم از اهداف و خواسته هامم
نه ناخواسته هام کنار بذارم
به صلح برسم با جایی که هستم
تمرکزم بردارم از چیزایی که بهم کمک نمیکنه
بذارم روی چیزاییی که بهمممم خیلی بیشتر کمک میکنه
دیگه سعی میکنم تمرکز زیادی روی حرفای و حدیثا و چیزایی که ممکن هر کی بشنوه و حالش بد ـ نا امید نذارم
یعنی از وقتی شروع کردم و خواستم شده که حرفایی زده میشده که ورودی نامناسب بوده ولی من اصلا نشتیدمش
میخوام بگم اینقدر ما قدرت داریم که میتونیم قدرت از بیرون بگیریم
در واقع من خیلی قدرت میدادم به عواما بیرون
مواظب بودم که کسی کاری نکنه که برا من ورودی خوب نباشه
توجه کردین مـواظب عوامل بیرونم بودم
و این خودش بدترین کاریه که ادم میتونخ سر خودش بیاره که بخوای مـواظب دیگران باشی
در صورتی که ما هیچ تسلط و قدرتی بر دیگران نداریم
نمیتونیم اونا رو وادار کنیم که مثبت باشن که از نکات مثبت زندگیشون صحبت کنن
بخاطر همین دیگه تلاشی نمیکنم
چون از قول شماا که همیشه هم همه جا میگید تو تغییر کن همه چی تغییر میکنه
همه میشه عین خودت
اینه خودت
و من اینو به عین دارم میبینم
ولی باید ادامه بدم
خیلی خـوشحالم که دارم آزاد میشم از شرط ها
از وابستگی هااا
فهمیدم که توی زندگیم خیلی چیزا دارم که جای نداشته هام میتونن پر کنن
خیلی چیزا دارم که ارزشمندن
و میشه دیدشون
و میشه بهشون نگاه کرد و لبخند زد
خداروشکر میکنم
الان میبینم که وقتی حرکت میکنی آگاهی هاتم اپدیت میشن
این حرفا همون حرفاس ولی ورژنش خیلی فرق میکنه وقتی بخوای بیشتر بشنوی و بیشتر عمل کنی
استاد بی نهایت عاشقتم
خواستم اینه که بیام توی همین سایت به زودی براتون بگم و شما دل سیر لبخند بزنید
بهم ، آفرین بگید
????
سلام به همه ، توی حال هوایی بودم که یهو گفتم بیام توی سایت بنویسم ، اولش ذهنم مقاومت داشت ، گفت :کی نظر تو رو میخونه
دو سه بار کَل کَل اما این کل کل کردنمون توی چند ثانیه بود و گفتم اصلا مهم نیست من دلم میخواد از حال و هوام بنویسم
اومدم توی قسمت محبوب ترین دانلود ها
نمیدونستم توی کدوم فایل بنویسم ، حسم گفت توحید عملی ۶خیلی خوبه
و الانم که دارم تایپ میکنم
استاد
باورم نمیشه بعد از این همه مدت عضویت
تازه دارم میفهمم شما چی میگید
تازه دارم متعهد میشم
الان همینطور اشکام داره میریزه
۱سال ۹ماه با شما بودم
اما توی این مدت به اندازه این چند روز به خدا و قدرتش متعهد نبودم
توی این مدت به اندازه این چند روز اراده نکرده بودن همه جانبه که ذهن و وجودم کنترل کنم
شده بود که کنترل ذهن میکردم اونم درحد عالی اما اون دفعه ها مقطعی بود و ادامه نداشت
ولی الان چند روزی زیاد نیست که تصمیم گرفتم و متعهد شدم که قوانین خدا رو با دل و جون بپذیرم و قبولش کنم و باورش کنم اینبار تصمیم از عمق وجودم امد و انگار همه چی از نو شده
از موقعی که تصمیم گرفتم همه چی داره بهتر میشه
اولین چیزی که تجربه کردم خیالی اسوده
چقــــــدر خوبه این خیال اسوده باور کنید
به اندازه کل کهکشان بهتون زندگی و لذت میده
ارامش ارامش داری بدون اینکه منتظر معجزه باشی
اینکه کی نتیجه میاد
کی اتفاقات دلخواهم میوفته
باور کنید خیلی راه دارم تا صدای قلبم بلندتر شه ـ تا کفه ترازو خداوند توی وجودم بیشتر بشه ــ ولی من تا الانش هم کلی ایمانم قوی تر شده
جوری که اشک خود به خود از چشام زد بیرون زمانی که غرق نشونه های پر رنگش بودم که همین امروز برام اتفاق افتادن
نشانه های به ظاهر ساده ای که من قبلا آنچنان جدی نمیگیرفتم زیاد تأیید نمیکردم
در کل بگم ثابت قدم نبودم
چون فرمول اصلی زندگیم هنوز یادنگرفته بودم و بهش ایمان نیاورده بودم
الانم هنوز هم باور نشده ولی دارم با کار کردن های ساده با کنترل ذهن های ساده با کنار گذاشتن تردید های شیطانی
با ایمان هر روز قوی تر شدنش رو حس میکنم
از خدا خواستم هر روز انگیزه ـ ایمان ـ امید ـ و تلاش و سعیمو بیشتر کنه
میدونید بچها
وقتی واقعا از ته قلبت میخوای که زندگیت تغییر کنه
وقتی به قول خانم شایسته مثل وحی منزل میای روی قانون کار میکنی
فقط دلت میخواد از این مسیر لذت ببری
واقعا نمیدونم این اشکا از کجا میاد
ولی خیلی دلم خواست به شما حرفامو بزنم
و بگم تغییر واقعا ایمان میخواد
واقعا تعهد میخواد
اولش خیلی راحت نیست
چون ذهنمون توی قدم اول خیلی مقاومت میکنه که از حاشیه امنش خارج بشه
این کاملا طبیعیِ ـ ولی وقتی به ارامی و بدون عجله هر روز تعهد خودت به تأیید نشونه ها به قدرتی که خدا داده بهت بیشتر میکنی ـ قلبت بیشتر بیشتر ارامش لمس میکنه
توی اول پیامم گفتم من تازه شروع کردم ولی این شروع توی چند روز واقعا منو دگرگون داره میکنه
خیلی دوستتون دارم ـ میدونم قلبتون به حرفام گواهی میده
پس بپذیرین صدای قلبتون رو
????
احساس خوب پشتوانه میخواهد
بله!
احساس خوب پشتوانه میخواهد ، و این پشتوانه در درون من است همانند زنبور عسل در انیمیشن (bee)
من هم مثل زنبور عسل، آن معجون، آن پشتوانه که تمام جهات زندگیم را تأمین میکند در درونم دارم به اندازه باور فروانی سلیمان که بی حد و اندازه است قدرتش.
این پشتوانه همان نگاه همیشگی روح است
همان اصلی هست که هر بار با تضادی روبرو شدم به آن برای احیا زندگیم متوسل شدم یعنی او بود که مرا سوق میداد تا مرا تشویق کند که بیشتر از چیز دیگری با او باشم
همان باوری که میگوید من هستم
تأکــــــــــــــــــــید میکنم مــــــــــن
من هستم که خلق میکنم تک تک لحظه های زندگیم را
رفتار آدم های غریبه و آشنا را
آن باوری که میگوید تو هستی که میسازی و هیچ نیروی قدرت غلبه بر فرکانس هایی که فرستاده ای ندارد
هیچ نیرویی ،
هربار که با این اصل ناهماهنگ میشوم روح مرا دوباره به سمت این نگاه همیشگی اش هدایت میکند
و من چه آسان و با لذت تضاد ها حل میکنم
قدرت را از اطرافیانم میگیرم و در شریان وجودی خودم جاری میکنم
عین کره کوچیکی ، زندگی در کف دستانم قرار میگیرد
به راحتی آبِ خوردن ،
چقدر همه چیز راحت و آسان میشود
این پشتوانه
تنها از نگاه من همین باورست که من هستم که خلق میکنم و میسازم ثانیه به ثانیه زندگیم را در هر زمینه و حوزه ای
این نگاه به من میگوید که تو هر لحظه این توانایی را داری که زندگیت را به هر شکلی. که میخواهی خلق کنی یعنی بخواهی تغییرش دهی میتوانی بلافاصله تصمیم بگیری
بخوای در جهت خواسته تغییر دهی یا
ناخواسته
یعنی اگر تا دیروز تمام توجهت بر ناخواسته بود و پر بودی از احساس بد و نفرت و بدی
اگر از امروز تصمیم بگیری که توجهت را بر خواسته و پر کنی خودت را از احساس خوب
عشق و خوبی را در خودت جاری کنی
هدایت یافته ای
هدایت میشوی از زمانی که بخواهی
از ثانیه ای که تصمیم به اجرای روش جدید در زندگیت میشوی
مثل هر باری که من به تضاد خوردم و تصمیم گرفتم و همه چیز را بهتر کنم
به مرور زمان
و هر چقدر این پشتوانه در وجودم نفوذ پیدا کند
چقدر ثابت قدم تر میشوم
چقدر مصمم تر میشم برای آنکه کنترل کنم نجوایی که به هوای گمراه کردنم ورود پیدا میکنند
من از این باور حس توحید گونه ای گرفتم
و دوست دارم برای تو توضیح دهم
من حس دوس داشتن توحید در وجودم پدیدار شده که این مسیر را پیش ببرم
چون خواسته های ما همگی توحید گونه است
بیشتر هر چیز دیگری داشتن سبک شخصی و آزادی در همه موضوعات مرا درگیر این کرد که چگونه بتوانم قدرت را از اطرافیان و عوامل خارجی بگیرم و به خدایی بدم که به قول استاد اختیار خلق کردن زندگی را به من داده و قدرتش را او تأمین میکند
این باور توحیدی هست
چرا که نمیگوید برای ثروت مند شدن باید از دیگری کمک بگیری
نمیگوید برای مسافرت رفتن باید از خانواده و همسر و نزدیکان حتما باید اجازه بگیری و آنها اجازه بدهند و جز این نمیشود بروی
نمیگوید که بخاطر اینکه پدر و مادرت با سبک شخصی تو موافق نیستند تسلیم شو و
چون آنها موافق نیستند قید همه چیز را بزن
نمیگوید که برای خوردن و نوشیدن و تأمین چیزهای مادی زندگیت به انسانها و تصمیاتشان
به اجازه پدر
به سلیقه مادر
به میل همسر
به خوشنودی جامعه و آشنایان نیازمندی
نمیگوید که صلاح زندگی تو را فقط پدر و مادرت میدانند و بس
و هزاران نمیگوید ها
چرا نمیگوید ؟ چون تمامشان حامل پیامی هستند با این مضمون که
همه چیز تو در دست پدر و مادر و همسر و جامعه و تصمیات دیگران است
یعنی شرک ، یعنی این پدر من هست که به من قدرت میدهد سبک شخصی خودم را داشته باشم و اگر ندهد من نمیتوانم ان را داشته باشن
یعنی این همسر من هست که اجازه داشتن این توانایی را میتواند به من بدهد و اگر او نخواهد من نمیتوانم مسافرت را تجربه کنم
در این. نوع زندگی خدایی وجود ندارد دنیا میشود فقط دنیای آدمها و قدرت هایشان
این درحالیست که همین ها برای یک گلبول قرمزشان که هیچ برای یک سلول کوچک بدنشان قدرتی برای خلق و ایجادش ندارند
و خدا اگر بخواهد میگیرد هرآنچه را که در زندگی دارند
باورهای شرک آلود انقدر در این جامعه دست به دست شده اینقدر در لحظه به لحظه زندگی ام شنیدم
که صدای قلبم که یکصدا توحید فریاد میزد نمیشنیدم و تردید مرددم کرده بود
و درگیر فرعیان بی ارزش شده بودم
سوالم این بود که حجاب چیست یا خدا حجاب را چگونه تعریف کرده
یا نماز چگونه است یا میشود فلان لباس را پوشید
یا فلان لباس کوتاه تر از حدی هست که میپوشیدم
یا چقدر موهایم بیرون باشد امکان هست !!؟
دختر کوچولو تو هنوز،، توی جزئی ترین مسیله زندگیت خدا رو باور نکردی
تو هنوز برا خیلی چیزا از پدر و مادرت که قدرتشون به اندازه یه سلول نیست در مقابل خدا میترسی
تو هنوز…
تو هنوز خدای خودتو کامل نشناختی
تو هنوز اصل باور نکردی کامل
تو هنوز نتوانستی قدرت خدا رو در همه ابعاد زندگیت باور کنی
هنوز آنقدر جدی نگرفتی حرف خدا رو که میگه من همه چیز میبخشم جززززززز شرک به خودم
تو هنوز معنی شرک را کامل درک نکردی
مدتهاست. که قلبت توحید فریاد میزنه
ولی تو هنوز به آن مرددی و
آنقدر فرعیات ذهنت را پر کرده که کم رنگ ترین چیز شده توحید
یقینا باورهای شرک الودم شاه کلید هستی را بر من پوشانده بود
و الان باید بیشتر از هرچیزی به آن قدرت ببخشم چون که حس میکنم ضعیف است و اگر الان قدرت ندهم کاری میشود که به فراموشی میسپرم
تصمیم دارم که این مسیر را پیش بگیرم به حرف خدا که از زبان استاد جاری شد ایمان بیاروم توحید شوی
همه چیز و همه مسائل که الان برایت دقدقه شده حل میشود خود به خود
این کار همان ایمان به غیب است
قفسه سینه ام در این حین به شدت میسوزد
تنها یاد اوری تمام چیزایی که گفتم خیالم را از همه چیز راحت کرد
دو مثال واضح از زندگیم که نتیجه شرک و توحید را نشان میدهد را اینجا میگویم
خیلی دوس دارم که بیشتر بگردم و ردپای توحید را بیشتر هر چیز دیگری پیدا کنم تا یقین خود را قدم به قدم به آن بیشتر کنم
من وقتی تصمیم گرفتم که به دانشگاه نرم با حملات از نجواها روبرو شدم و از طرفی هم خانوادم که شده بودن کمک حال نجواها
تهدید ها شدم که نمیزاریم پاتو در خونه بزاری بیرون
یا در باشگاه اتیش میزنیم
وبقیه..
هر روز حرف حرف حرف
من تصمیمم رو گرفته بودم یه جاهایی میخواستم منصرف بشم ولی نشدم
خیلی زیاد تهدید شدم
که نمیزاریم بری فوتسال
بابات نمیزاره تو چطوری میخوای بری
و ,.
من تسلیم اون تهدید ها نشدم یعنی قدرت گرفتم در این حوزه و دادم به خدا دادم به اختیار خودم که از درونم میومد
نتیجه این عمل توحیدانه من نتایج زیادی داشت که به مرور زمان فهمیدم خداوند به فرکانس های توحیدی من چه پاسخ هایی داده جدا از اون حس های که درونم جاری میشد
پاداشش این بود که همسری توحیدی کنارم باشه
بال پرواز من
که میدونم چنین تصمیمی نگرفته بودم بخاطر فرکانسهای شرک الودم
رابطمون به اینجا نمیکشید ، ک بخوایم دست قدرتمند هم دیگه باشیم نه به عنوان کسی که فقط میاد راهنمایی میکنه ، نهه.
به عنوان همسر
چیزی که در آینده رابطمون میبینم چیزی هست که در ظرف ذهن بقیه نمیگنجه
یعنی نهایت آزادی و بدون بند و زنجیر بودن
چون فهمیدم نه ثبت ازدواج توی دفترخونه علاقه تعیین میکنه
نه جشن عروسی برای روز اول عروسی و خیلی چیزا که دارم میفهمم بیشتر
این یکی از نتایجش بود
من بعد از این ماجرا اتفاقا بارها بارهاا تنهایی و شب پام بیرون گذاشتم
و فوتسال رفتم
همه چیزش تأمین شد از کفش و جوراب ولباس و شهریه تا حتی پول بستنی که تو راه میخوردیم
حتی. جرئت پوشیدن لباس هایی پیدا کردم که به شدت مامان و بابام مخالف بودن
و بارها با شلواری ِکه مامانم خوشش نمیومد پیاده از باشگاه اومدم ?
نتیجش هدایت بی نهایتی بود در زندگیم سرازیر شد
و همینکه الان دارم این چیزا رو هم مینویسم هم هدایت بوده
و این چیزهایی هست که الان به ذهنم خطور کرد حتما بیشتر از اینم هست که باید فکر کنم
حالا نتیجه شرک
توی قضیه رفتنم به مغازه واسه فروشندگی. دقیقا اینکه نتونستم ادامه بدم و همین نشدنِ سبب شد که بفهمم باید روی باوراام خیلی کار کنم
من بخاطر باورهای شرک الود از یه جایی بهه بعد نتونستم قدم بیشتری بردارم
چرا چون دوتا ترمز خطرناک باهاش مواجهه شدم
اولش پدرم بود که توی ذهنم قدرت داشت و ترسهایی که از این بابت اگر بیاد همه چی بهم بزنه و آبروم ببره
اینکه نزاره برم
و با خودم اون موقع میگفتم اگر این مغازه نتونستم برم حتما فرصت های دیگه ای پیدا میکنم که برم فروشندگی
مامانم میگفت تو دختر پاک و خوبی هستی صاف و ساده ای ولی…….
دنیا اینطوریه و فلان میشه و…
این جور حرفا خیلی شنیدم یعنی الان استاد توی فایل توحید عملی6 گفت این موضوعوو که مثلا فیلما اینو کردن توی مخمون که اگر یه نفر در مسیر درست باشه ولی یه موقع که خودشم نمیدونه یه بلایی وارد زندگیش میشه
یعنی این پیام میده عامل بیرونی تأثیر گذار توی زندگی اون فرد
وااای که چقدر من از این حرفای شرک الود شنیدم
خونه ی ما توی این همه سال یه بار دزد نیومده ولی میگن نه نمیشه خودت تنها بمونی تو خونه اگر یکی اومدچی
تو خوب و پاک اگر یکی اومد سروقتت چی
خودت تنها نرو بیرون یه موقع دیدی یه چیزیت شد
خودت تنها شب نرو یکی بات ببر اگر یه چیزی شد چی
اینقدددددد این حرفا تو گوشم بوده که کردن که باید بشینم ریز به ریز پیدا کنم و درست کنم و بفهمم کجاهاا
دارم شرک می ورزم
من واقعا درک نمیکنم حالا اگر خواهرم یا مادرم باهام باشه چه قدرتی داره که بتونه حاااالا بر فرص اینکه یه اتفاقی افتاد کاری کنه مگه اون در حد خدا قدرت داره که بخواد از من محافظت کنه
خداروشکر که فهمیدمش این موضوع خیلی ریزی بود که واقعا روش کار کنم خیلی شرکا از بین میره و من و هر کسی دیگری آزاد تر میشه
دوم بابت اون سِفته 20 میلیون بود
که تا شنیدم کلی ترس از اینکه اگر چیزی بشع و یکی بیادوسیله ای از مغازه بدوزه ببره من 20 تومن از کجا بیارم
بعد جالبه با خودم میگفتم خدا کمک میکنه اون موقع 20 تومن جور شه??
بخاطر این باور شرک الود بود که نشد جور شه
و. اما خب همش خیر شد که به چیزهای مهم تری برسم
اینا چیزایی بود که به ذهنم خطور کرد البته بیشتریاش توی نوشتن ذهنم خودش جاری کرد
تا نوشته هایی بعد حسم گفت حتما میزارم توی این قسمت توحید عملی 6
ممنون از استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام مرضیه عزیزم
بله عزیزم من واقعا مریم پارسال نیستم
یعنی پارسال همین موقع واقعا این حجم از آگاهی نداشتم
و شجاعت ها نداشتم
و الان مدتی هرچند کوتاه هست که دارم ثابت قدم تر میشم
وقتی که فهمیدم اصل و توحید سرفصل هر موضوع و مسئله ای هست
منو واقعا ثابت قدم تر از هر روزم کرد
دلیل افت و خیزام توی گذشته برمیگرده به یک تمرکز خطرناک که مدتی هست خدا هدایتم کرده و من فهمیدمش
خیلی ریز بود
و واقعا خودمم اولش باورم نمیشد
میدونستم منشأ ثابت قدم نبودم از کمالگرایی میاد
ولی همین کمالگرایی از یه موضوعی توی درونم میومد که کمالگرایی ایجاد کرده بود
اونم ثابت کردن خودم به دیگران که من به فلان جا رسیدم
و فلان چیز دارم
خیلی ریشه ای بود
ولی خدا هدایتم کرد و فهمیدمش
وقتی متوجه میشی دقیقا کجا باور مخرب اشتباه داری واقعا خیلی با ارامش و بهتر میتونی درستش کنی
نمیدونم واقعا. چرا این چیزا گفتم ولی حتما انگار باید بهت میگفتم
خیلی خوبه پیگیر هستی و میخونی دیدگاها رو حتما بهش ادامه بده
چون منم همون یه دیدگاهی هم که میخونم واقعا عین فایل میمونه برام
مچکرم که وقت گذاشتی برای خوندن روند پیشرفت و تکامل من
امیدوارم 1000 برابرش وارد زندگیت بشه
برات بهترین ها رو آرزو میکنم
چون جدا از اینکه کی هستی و چه جایگاهی داری توی اجتماع و چقدر باورات تغییر کرده و چقدر نتیجه گرفتی
یک انسان هستی و اگر فکر کنی بهش خودِ انسان بدون در نظر گرفتن دست اورد هاش هم وجودش منشا لیاقتِ
و شایسته بهترین هاست چون
خداوند قبل از اینکه انسان پاش بزار رو زمین کل عالم مسخرش کرد
در پناه خدای مهربون باشی???
سلام بر دوست خوبم ، حرفای زیبا و شیرینی زدی ، اون قسمتی که استاد توی فایل چند برابر شدن ثروت ، کامنت یکی از بچها میخونه بارها گوش کن
و کسایی ببین که روی خودشون کار نکردن و زندگیشون روز به روز بدتر شده و به خودت بگو باید از اینا درس بگیرم و حواسم باشه به خودم
باز هم ممنونم از زبان شیرینت
موفق و سربلند باشی????
سلام دوست عزیزم
اصلا ایرادی نداره ، باور کن همه ماهاا یعنی بیشتر و اکثزیت بچها بارها این اشتباه کردن و خواستن هرجوری شده به بقیع هم این اگاهیی ها رو بگن که اونا هم زندگیشون تغییر بدن
و چوبشم خوردن
خودِ منم بارها چوبش خوردم
تا دیگه الان بهتر شدم و برام کلی درس شده و خیلی خیلی کم میخوام به بقیه بگم
تو هربار سعی کن حتی اگرم باز گفتی اشکالی نداره یاد میگیری که زبون خودتو و فکر خودتو بتونی کنترل کنی
من همیشه میگم به خودم مریم تو با رسیدن به خواسته هات و ارزوهات میتونی اونقدر اونها تحت تأثیر بزاری ، حتی بدون اینکه یه کلمه هم بهشون بخوای یاد بدی
برات بهترین هارو ارزو میکنم چون لایقش هستی
????
سلام به سجاد عزیز
من ۱۷سال خورده ای سن داشتم که با استاد اشنا شدم و الان ۱۹سال ۴سن دارم
هنوز زمان اشناییم به ۲سال نرسیده
توی این مدت با وجود اینکه میگفتم دارم،روی خودم کار میکنم ولی انگار واقعا کار نمیکردم
چون هر چی که کار میکردم بعد یه مدت متوقف میشد و دوباره روز از نو و روزی از نو
حالا تکاملم طی کردم و دارم فصل جدیدی از زندگیم آغاز میکنم ، من به واسطه درس هایی که توی این مدت گرفتم ، فهمیدم که من واقعا به قانون به عنوان تنها راه تغییر زندگیم نگاه نمیکردم
بخاطر همین کمالگراییی به شدت بالا داشتم همیشه
که توی عرض چند روز همه چیز عوض شه
فک میکنم نزدیک به یه هفته میشه که به طور جدی شروع کردم ، دارم یه مقاله ای هست میخونم باورت میشه همین یه مقاله چنان داره بهم کنترل ذهن و احساس خوبو میده و زندگیم بهتر میکنه که نگو ، چرا؟چون متعهد شدم ، تردید ها دارم هر روز دلیت میکنم ، و تنها این مسیر به خودم ، به عنوان تنها مسیر زندگیم به خودم یاد اوری میکنم
پیشنهاد میکنم مقاله ی چرا با وجود اینکه مدت زیادی روی خودم کار میکنم اما نتیجه نمیبینم از قسمت راهکار برای مسائل شما در بخش عقل کل حتما مطالعه کنی
من توی دو روز اول ترمزهای که مانع از درک قانون شده بود رو در پیدا کردم و این روند خوندن همچنان ادامه دارم میدم
من درس شد برام میخوام بهت بگم
متعهد نباشی ، نباید منتظر اتفاقات دل خواهت باشی
من تازه دارم متعهد بودن درک میکنم
امیدوارم مسیر موفقیت پیش بگیری دوست عزیزم
من دوره راهنمای عملی دارم دورهدفوق العادهدای هست
ففط یکبار اون کار کردم اونم زمانی که متعهد بودم به کار کردن و پذیرفتن این قانون
بعد از چون همیشه متعهد نبودم در مدار رفتن و شروع کردنش قرار نگرفتم
چون دوره اگاهی هایی داره که فقط افرادی که متعهد به اصل قانون هستند میتونند ازش در زندگیشون بهترین استفاده ها رو بکنن
من چند باری میخواستم شروعش کنم ولی تا یه جایی نمیتونسم برم جلو
چرا ؟؟چون،واقعا متعهد نبودم به اصل قانون
این برای همه دوره هاا صدق میکنه ، یعنی اگر متعهد نباشی ، هرگز هیج تأثیری نداره حرفای استاد
چون همه این حرفای استاد از یک اصلی بلند میشه
وقتی پایه درست نباشه بقیع چیزا خوب چیده نمیشه
استاد بر طبق اصل و اساس قانون صحبت میکنه
تا زمانی که نخوای اصل قانون بپذیری به عنوان تنها راه
هرگز حتی دوره های استادم بخری نمیتونی بهترین استفاده رو بکنی در زندگیت
تمام حرف این بود که بگم ، اگر کسی متعهد به تغییر و پذیزش باشه
حتی اگر هیچ محصولی هم نداشته باشه
با همین فایلای که استاد میزاره یا مقاله ها و کلی چیزای دیگه که هست توی سایت میتونه زندگیش خیلی عالی کنه
مثل خیلی از بچهاا که پیام هاشون خوندم
توی تلگرام بری پیاما رو بخونی چندین نفری گفتن با کار کردن روی فایل هایی که استاد میزاشتن به درامد رسیدن و محصولات خریدن
در کل برات ازروی موفقیت میکنم
تو توی این سن اگر حرکت کنی خیلی میترکونی
اینو همیشه به خودم میگم
ما هنوز باورامون ریشه دار تر نشده خیلی
مسیر رسیدن به قله هم داریم
اگر متعهد باشیم خیلی راحت و با سرعت عالی و لذت لذت لذت میرسیم به خواسته هامون
سلاممم به زلیخا جون
وای چقدر خوش حال شدم از توحید عملی6 برام دیدگاه اومده
توحید عملی برای من نشانه خدا چون به لطف خدا دارم روش کار میکنم
یک نکته ای هست اینکه وقتی توی موقعیتی هستی ورودی های مثل اخبار هست و تو توی شرایطی هستی که نمیتونی ترک کنی اونجا رو
بهترین کار اینه که خودتو مشغول یه کاری کنی
بارها برا من این اتقاف افتاده و نجواگر از فرصت استفاده کرده و میومد میگفت ببین الان ورودیهات نامناسب باورات خراب میشه ها
برای اینکه احساست بد کنه و من باید حواسم باشه و اونقدر روی این موضوع حساسیت نشون ندم
من خودم بارها با وجود اینکه توی خونه بودم ولی خیلی چیزا نمیشنیدم چون اصلا تمرکز حالم روی چیز دیگه بود .
دوست عزیزم روی عزت نفس کار کنیم به نظرم خیلی راحت تر تغییر میکنیم
ممنونم بخاطر پیامی که برام فرستادم چون فکر میکنم یاد آوری خدا بودش
برا من و تو و هرکی که میخونه
در پناه خدا باشی عزیزم
اسمت هم منو یاد زلیخا همسر حضرت یوسف انداخت که وقتی توحیدی شد و از شرک و بت پرستی دست برداشت
زیبا شد رنگ و رو گرفت با ایمان شد و زندگیش تغییر کرد
و همراه همنشین یوسف شد .
سلاممم نیره عزیزممم ممنونم از شما
برات بهترین ها رو میخوام دوست عزیزم♥️
سلامممم به پرانسس من
عاشقتم
چقدر خوب نکته عمو فریدون رو اینجا گفتی اینکه من حتی برای دریافت الهامات خداوند هم به اونچه که دریافت کردم بسنده نکنم هر بار بخوام ارتباط بیشتری با خدای درونم برقرار کنم
هر بار بهتر بشمممم
توی همه چیز
اگه من مغرور بشم اگر من بگم اهه این آگاهی ها چه خوبه دریافت کنم بعد فکر کنم که دیگه بهتر از این نمیتونه باشه
میگندم افسرده میشم
نابود میشمم
من فقط باید یاد بگیرم که دریافت کننده باشم و تجربه کنم
عاشقتم من
اینجا باید وویس میدادی حس کردم انگشتات به سرعت ذهنت نمیرسید
بخدا
این انرژی تو برای تحسین این عشق تو
فوق العادست
آفرین آفرین به این رها بودنت
به این بن نکردن ادما حتی استاد و مریم عزیزم
این نشانه عزت نفس عالی توعه
خداوندم هدایتمون
الهی امین
💫😍♥️