توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 102

1899 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی پارسنگ گفته:
    مدت عضویت: 851 روز

    سلام و عرض ادب به حسین آقا و هم فرکانسی های عزیز…..

    این فایل های توحیدی و مخصوصا این فایل . من رو یاد اتفاق چند ماه پیش انداخت

    که اتفاقی گریبان گیرم شد و اثیر عده ای شدم که من به تنهایی محال بود که بتونم از اون شرایط فرار کنم یا نجات پیدا کنم

    و من تنها در مقابل 15-20 نفر گرفتار بودم

    و در تمام 2.3 ساعتی که گرفتار بودم هر ثانیه اش ساعت ها به طول می انجامید

    نه تنها برای من بلکه قطعا برای هرکسی که تو اون شرایط قرار میگرفت هم همینطور بود و از نظر عقلی و منطقی کار تمام شده به نظر می رسید…………

    ولی من لحظه به لحظه اش – ثانیه به ثانیه اش فقط تسلیم اراده ی پروردگار بودم (تسلیییییییییییم)

    و زیر بار فشارها و رنج ها فقط لبخند میزدم و توکل و اراده ی قوی ای داشتم و یه آرامش از این تسلیمی که بوجود اومده بود

    تا اینکه در عرض 7-8 دقیقه کلا شرایط عوض شد و بی خیال من شدن و رهام کردن ..؟!

    تا همینجا بسنده میکنم و جزئیات لازم نیست و افکار خودم و شما رو به سمت اتفاقات فوق منفی که رقم خورد نمی برم و فقط میخوام باور خودم رو بگم که سال های پیش به چی فکر میکردم ؟؟؟؟

    شاید 6-7 سال پیش فیلم سینمایی محمدرسول الله (مجید مجیدی) رو که با دوستم میدیدم و بارها سکانس هاشو نگه میداشتیم و فکر میکردیم به رفتار و اتفاقات پیامبر

    همیشه ذهنمون درگیر ایمان و توحید عملی عبدالمطلب پدر بزرگ پیامبر بود

    که سکانس های ابتدایی فیلم وقتی سپاه ابرهه به مکه میخواست حمله کنه – همه فرار میکردن و شهر رو ترک میکردن

    و تنها کسی که در مکه و کعبه موند و ترک نکرد عبدالمطلب بود با آرامشی عجیب؟!!!!

    و فردای اون روز دید شتر هاش و ساربان شتر هاش برنگشتن به شهر و متوجه شد که ابرهه اون هارو به اسارت در آورده

    و با مترجم رفت سراغ ابرهه (مترم حبشی)

    وقتی ابرهه دید که عبدالمطلب دست خالی اومده متعجب و خشمگین پرسید : (چرا اومدی اینجا کلید دار کعبه؟ )

    و عبدالمطلب گفت اومدم شتر هام رو ببرم !!!! (ابرهه جا خورد ؟!) -_-

    ابرهه با فریاد گفت : شتر و ساربان هاش رو بدید ببره اما من فردا میام مکه , شتر ها و کل شهر و کعبه و …. رو میگیرم !!

    عبدالمطلب گفت : تو هرچه می خواهی انجام بده ! من مالک شتر هایم بودم و آنها را باز پس گرفتم

    و کعبه نیز خود صاحبی داردددددد (و آنجا رو ترک کرد ) ………….!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    و فردا شد

    و سپاه فیل سوار هیچوقت به مکه نرسید ……………

    یه همچین ایمان و آرامش همیشه برام آرزو بود و شاید غیر قابل باور یا خیلی سخت بود

    و اینکه در عمل من تا حدودی تونستم انجام بدم و اعتماد کنم و تسلیم باشم در برابر خدا و سپاسگذارم از پروردگار و خودم که در شرایطی که هیچوقت فکر نمیکردم قرار بگیرم. قرار گرفتم و با آرامش و لبخند انجامش دادم.

    و بعد از 3-4 روز که داشتم جزئیات اتفاق رو با خودم بررسی میکردم

    یاد این سکانس افتادم و عجیب بود – خیلیییییییییییی عجیب

    برای همتون آرزوی اعتماد به پروردگار و ایمان قوی دارم و از همه بیشتر برای خودم

    ممنون اگه این دیدگاه من رو خوندین – ضربان قلبم از شوق تند تندداره میزنه D: :)))))))))) چون این اولین دیدگاه من در سایت هستش :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 980 روز

      سلام داش علی گل گلاب

      دمتگرررررم خدارو شکر که از دل مشکل سنگینی بیرون اومدی و پاداش ایمانتو گرفتی و بما ثابت کردی که قانون خدا جواب میده و داستان زیبای سکانس فیلم محمدرسول الله رو که گفتی خیلی لذت بردم دقیقا آرامشی که در چهره عبدالمطلب بود نشان از ایمان قلبی بود که در هر شرایطی جواب میده فقط باید در هر شرایطی بتونیم تسلیم باشیم یعنی 5دقیقه اول خیلی سخته ازاین 5دقیقه بگذریم یه آرامشی رو تجربه میکنیم که انگار رو هوا هستیم خدایا بما کمک کن تا بتوانیم وقت امتحان کاملا تسلیم تو باشیم الهی آمین

      علی آقا ممنون بابت کامنت زیباتون و بازم شکرررررر که از دست اسارت رهایی یافتی و انشالله هرگز تجربش نکنی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    صالح گفته:
    مدت عضویت: 1259 روز

    سلام استاد عباس منش عزیز

    امروز این فایل رو بارها گوش دادم

    و هربار یه شرک مخفی رو در وجودم در رفتارم و در باور هام پیدا کردم

    یک انسان موحد

    یک انسانه موفقه

    موحد بودن یعنی رها بودن

    مثل پرستو مثل مورچه مثل درخت

    موحد بودن یعنی شجاع بودن

    کسی که شجاع هست شجاع نه به معنی قلدر یا کله خراب

    شجاع یعنی کسی که بسیار مودب و محترم هست اما در عین حال در درونش ارامش بر قراره و هیچ ترس و غمی نمیتونه تاثیر زیادی روش بزاره

    یک انسان شاد یک انسان موحد هست

    من وقتی بچه بودم خیلی موحد بودم

    چون شاد بودم

    چون یقین داشتم خاسته هام محقق میشن فقط یکی یکی درخواست میدادم

    به چجوری و چه وقتی فکر نمیکردم

    به مرور که بزرگ شدم در این جامعه شرک زده من هم یک مشرک تمام عیار شدم

    یک انسان موحد نشونش اینه که بسیار عزت نفس بالایی داره

    چون وقتی پشتت به خدا گرم باشه

    سرت هم بالاست

    کسی که سرش پایینه یعنی اعتماد به نفس ضعیفی داره

    استاد قبل از اشنایی با شما

    اخرین باری که کلمه شرک رو شنیده بودم فک کنم کتاب دینی دوره راهنمایی بود

    و فکر میکردم مشرک ها فقط قبیله قریش بودن که با پیامبر دشمنی داشتن و بعد از اون دیگه اکثریت ایمان اوردن و الان 1400 ساله که ما در جهان مشرک نداریم

    خخخ

    الان که به خودم نگاه میکنم میبینم از ابوجهل بیشتر شرک داشتم تو زندگیم

    هنوزم دارم

    هنوز هم ترسهام

    غم هام و نداشتن عزت نفسم رو که میبینم میفهمم که از شرک میاد

    هر وقت بتونم مثل دوران کودکی رها و ازاد زندگی کنم میتونم بگم دارم بدون شرک زندگی میکنم

    البته خیلی خیلی بهتر شدم

    در طول روز تمام تلاشم رو میکنم که اگاهانه موحد باشم

    اما ناخداگاهم هنوز شرک زده هست

    و میدونم به میزانی که اگاهانه توحید رو عملی زندگی میکنم

    یواش یواش ناخدا گاهم میپذیره

    و وقتی اون بپذیره

    من رها از شرک خواهم بود

    خدایا من رو هدایت کن به سمت زندگی توحیدی در هر لحظه

    خدایا شکرت که حداقل این مفاهیم رو باهاش اشنا شدم و از نادانی در اومدم

    این که چقدر در عمل استفاده کنم به همت خودم بر میگرده

    استاد سپاس بی کران…

    بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    محبوبه سرداری گفته:
    مدت عضویت: 1382 روز

    به نام یکتای بی همتا

    سلام براستاد عزیزم وخانم شایسته مهربان

    چقدر باید تامل کرد واندیشید تا به آگاهیهای این فایل رسید.من که فکر میکردم چقدر تغییر کردم ودید ونگاهم به خداوند بهتر شده وکمتر شرک می ورزم حالا می فهمم که در بعضی جاها دارم شرک میورزم وباید خودم را تغییر بدم در حالی که خیلی مخفی بودند .

    استاد جان سپاسگزارم که با این فایلهای زیبا آگاهیهای ناب توحیدی شدن را به ما یاد میدهید وواقعا هیچ چیزی بالاتر از توحید نیست رسیدن به منبع اصلی قدرت وثروت وعشق جهان .رسیدن به نیروی برتر که خود ما را خالق زندگی هامون کرده وانتخاب را به خودمون سپرده.وچه الگوهای نابی که به ما در این مسیر قدرت میده مثل حضرت ابراهیم که خلیل الله است و توحید و ایمان وسرسپردگی وتسلیم بودنش به خدا نماد توحیدی ترین انسان است.

    یا همین استاد عزیز که بهترین الگوی زمانه خود ماست که از قرآن عظیم راه را دریافت کرده وقوانین الهی را درک کرده وعمل کرده وبه ما هم آموزش میده.

    خدا را سپاسگزارم برای هدایتش به این مسیر که عاشق توحیدی شدن هستم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    علی بهره ور گفته:
    مدت عضویت: 3243 روز

    با عرض سلام خدمت تنها استاد توحیدی دنیا و خانم شایسته مهربون و دوستان عزیز.

    اولین بار که با بحث توحید بصورت یه حرکت سهمگین بهم خورد مثل یک پاکت سیمان و منو بخودم آورد و بیدارم کرد روزی بود که استاد فایل توحید عملی 5 رو روی سایت گداشتن.شاید باور نکنین تا یک هفت آنچنان سرخوشی انچنان رها بودن و لذت بردن از دنیا داشتم که در طول اون مدت قبل از زندگیم به مدت 1 ثانیه هم تجربه نکرده بودم.

    بگزارید این مدت اتفاقاتی که برای من افتاده رو اگه بشه در یک کامنت یا چندین کامنت بگم هم درس ها و تجربه هامو بگم و هم ایرادتمو.

    تقریبا یکی دو ماهی هست مشغول مهاجرت کاری از مشهد به کرمان هستم.دیگه از وسایل خونه رو بگیر و جمع کن و اونجا کرمان خونه بگیرم و هماهنگی هایی که این وسط باید بشود.

    من با همسر نازنیم و با کمک خداوند که بصورت معجزه وار وسایل خونه رو جمع کردیم و با کمک دستان خداوند.

    بعد از جمع کردن من به کرمان اومدم تا کارهای هماهنگی خونه رو انجام بدهم. در این مدتی که من مشهد بودم من خونه جدید رو به یکی از دوستان سپرده بودم که کار رنگ امیزی رو انجام بدهد و بعد از این که من به کرمان رفتم دیدم دوستمون اونجور باید و شاید کار خودشو به درستی انجام نداده است و من تماس گرفتم با ایشون که چرا کار به درستی انجام نگرفته است و… (عدم توانایی کنترل ذهن) و بعدش احساس بد و ماندن در این احساس.فردا ان روز صاحب خانه قبلی برای یک سری هماهنگی ها تحویل خونه با من تماس گرفتن و من در فروشگاه در حال خرید بودم احساس و قلبم بهم گفت که این تماس رو جواب نده ولی نتونستم عمل کنم و اون تماس با توجه به این که در احساس بد بودم منجر به بحث شد خدشه دار شدن روابطم با دوستم.

    من فایل های توحیدی 1 تا 7 رو به صورت کات شده در گوشیم دارم و هر روز این فایل ها رو به صورت رگباری گوش می کنم و بعد این بحثی که با دوستم کردم با خودم فک کردم چرا این اتفاق افتاد با خودم گفتم شاید فایل های توحیدی که بصورت رگباری گوش می کنم باعث شده با دیگران بحث کنم و خودمو ثابت کنم که به دوستم بگم تو این موارد رو داری و باورهای ایراد دار داری(شجاعت و جرات داشتن در تغییر کردن)

    با خودم تصمیم گرفتم که این فایل های کات شده توحید عملی 5 6 فقط روی خدا حساب کن الله مالک تو است رو از تو گوشیم پاک کنم و به صورت کامل گوش کنم..

    بعد اومدم این موارد که چرا من دیگران رو قضاوت می کنم چرا من در تلاش برای اصلاح دیگران و گفتن ایرادات هستم رو در عقل کل پرسیدم(گنجینه ای به نام بخش عقل کل) دوستان همه به اتفاق به این موضوع اشاره داشتند که از کمبود عزت نفس است و اومدم مجدد روی دوره عزت نفس بخصوص کامنت ها کار کردن و این مدت رو این دوره و دوره عشق و مودت کار میکردم دیدم بله این موارد رو باید کار کنم ولی اون اصله اون حال خوبه اون فرکانسه حالا فرکانس ثروت فرکانس اتفاقات خوب فرکانس آزاد بودن وجود نداشت.

    برگردیم به مشهد.در پیش خودم اینجوری داشتم فک میکردم اونجا دوستان اقوام هستند که برای بار زدن و اسباب کشی خونه بیان کمک و نیازی به گرفتن کارگر نیست.طی تماس تلفنی که داشتم دیدم یک سری هاشون با اینکه روز جمعه هم بود هرکدوم به هرشکلی ی سری کار براشون پیش اومده بود و یا باید انجام میدادن حالا منم به هر ضرب و زوری بود داشتم تلاش می کردم این نفرات رو برای اسباب کشی خونه بیارم.

    بعد یک لحظه یک جمله از استاد به ذهنم رسید قبلا هم این مورد چندین بار برام پیش اومده و استفاده کردم که در یکی از فایل ها شون گفتند که اگه داری برای کاری تقلا میکنی زور میزنی و تلاش طاقت فرسا می کنی بدون اون کار به نتیجه مطلوب که میخاهی نمیرسه و اینجا بود با قاطعیت تصمیم گرفتم کارگر برای اسباب کشی بگیرم و به دوستانی که قرار بود خیلی از کارهاشون رو جابجا کنند و به کار من برسند گفتم نیازی نیست بیان(عمل به آموزه های استاد)خلاصه فردای اون روز کارگرها اومدند افرادی که خبره این کار بودند.که به گفته راننده ماشین باربری و یکی دو تا از فامیل ها که سن هایی بالایی داشتند که برای نظارت و هماهنگی اونجا بودند میگفتن اینقد وسایل خونه زیاد بود اگه نفراتی غیر از این نفرات بودند کسی نمی توانست این همه وسایل رو در یک ماشین بچیند و حتی مجبور میشدی یک ماشین دیگه میگرفتی.

    برگردیم کرمان

    داشتم چیدن وسایل خونه همین جور ادامه میدادم بعد از چند روز به ذهنم رسید یک سری موکت اینجا هست چرا برای شستن نمی برم چرا من دنبال خرید موکت هستم اصلا چرا با این همه تاخیر به ذهنم رسید در صورتی که هر روز جلوی چشمم بود و بعد از چند روز و با تاخیر رفتم دادم قالیشویی برای شستن.بعد سه روز برای گرفتنش رفتم صاحب قالیشویی گفت چون کرمان بارون اومده موکت ها شسته نشده است برو فردا بیا(سخت پیش رفتن کارها=شرک)

    تقریبا 10 روز هست اسباب اثاثیه هام اومده خونه جدید ولی هنوز به جزء اون موارد اصلی و درشت هنوز وسایل خونم چیده نشده است.داشتم این چند روز با خودم فک میکردم چرا این کارای خونه پیش نمیره چرا وسایل مرتب نمیشه (در صورتی یک نصف روز یک کارگر گرفتم برای جابجایی خونه ولی بازم وسایل چیده نشده است).”سخت پیش رفتن کارها=شرک”

    خلاصه اینکه امروز صبح به خودم گفتم بیا فایل های توحیدی رو پلی کن دیدم واقعا دنیا برام عوض شد فرکانس از دنده 1 رفت دنده 5.

    وبه قول استاد توحید اصله و اساس هست موتور جت در رسیدن به خواسته ها است.

    در هر کجای این کره خاکی هستین سالم و سلامت و توحیدی باشین. توحیدی باشین همه مرض ها همه دلگرفتگی ها همه غم ها همه و همه چیزهای بد از دلتون برداشته میشه (باور کنید اینها از میلیون ها دلار ارزششون بالاتر است هر چند اون ثروت مادی هم میاد )و میشد عشق دوستانتون میشید عشق خداوند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1242 روز

    سلام استاد عزیزم و دوستان عزیز

    روز پنجاه چهار از سفرنامه زندگی من

    استاد همیشه فایل های توحیدی شما مثل یه تلنگر بزرگ برای منه که بهم میگه حواست باشه تو هرچیزی الان داری، حتی همین جایی که هستی فقط بخاطر وجود خدا و هدایت هاش هست

    اصلی که خیلی وقت ها فراموشش میکنیم

    فکر میکنیم اگه فلان کارم انجام شد چون خودم رفتم چون فلان آدم اونجا بودو….

    در صورتی که وقتی به قانون خدا فکر میکنی وقتی به احساست توجه میکنی میبینی که همش بخاطر اون انرژی خالصه که تو رو تو مسیر قرار داده

    وقتی بیشتر فایل هاتون گوش کردم دیدم من حتی نباید رو خودمم حساب کنم

    من فقط باید طبق قانون خدا عمل کنم بخودش تکیه کنم از خودش بخوام و تسلیم باشم

    چقدر دلم میخواد که همیشه و هر لحظه تسلیم خدا باشم بگم تو میدونی پس منو ببر

    اما هنوز کلی ضعف دارم، اون نگرانی های هرچقدر کوچیک، اون استرس ها… همه یعنی من باید هر لحظه رو باورهای توحیدیم حساب کنم

    بوده روزهایی که با اطمینان با کلی حس خوب از خدا خواستم و انقدر قشنگ برام انجام داد که فقط میتونستم ازش تشکر کنم و بگم خدایا شکرت که منم بنده عزیزت هستم، منم میتونم با وجود تو به همه چی برسم با لذت با عشق با حس خوب

    شاید هنوز باورام انقدر بزرگ و پر قدرت نباشه که بتونم با همین اطمینان قلبی به خواسته های بزرگم برسم ولی از همین کوچیک ها شروع میشه و بقول خود استاد از همین جاها باید تکاملتو طی کنی تا بیشتر توحیدی بشی، بیشتر به خواسته هات برسی

    استاد عزیزم ازت ممنونم که اصل همه فایل ها و دوره های شما توحید هست تا همیشه بما یادآوری کنه کی هستیم و باید همیشه از حواسمون به اصل باشه

    تا باورهامون تقویت بشه و توحیدی بشیم

    خدایا شکرت که بازم کلی حس و حال خوب گرفتم

    سپاسگزارم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 894 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیزم

    اصلا نمیدونید این فایل با من چه کرده

    واقعا ازتون سپاسگذارم که اینقدر عالی همه چیو درک کردید و برای ما توضیح میدید

    اصلا از حجم این همه اطلاعات و درک شما من واقعا هر روز به تعجبم اضافه میشه

    چقدر یه انسان میتونه با جزئیات مسائل رو درک کنه و اونو برای بقیه توضیح بده

    واقعا به گفته خودتون و البته با تمام وجودم میگم خیلی تاثیر گذارید مخصوصا برای من

    من قبلا دوره های یه استادی رو تهیه کرده بودم که البته بعدا متوجه شدم از شاگردان شما بودن

    اون بنده خدا هم خوب صحبت میکرد اما من به این درکی که الان رسیدم اون موقع نرسیده بودم

    در حالی که فکر میکنم ده یا 15 روزه بصورت کاملا جدی شروع کردم و شبانه روزی دارم رو خودم کار میکنم اینارو گفتم که بگم واقعا شما بینظیرید

    در مورد این فایل بگم

    اصلا شده جزئی از وجود من

    هر روز بعد از خواب گوشش میدم

    و خیلی ارامش عجیبی پیدا کردم

    یه بنده خدایی هست که من خیلی در حقش خوبی کرده بودم و البته دلسوزانه

    و ایشون بعد از چند وقت که دیدن من دیگه از خوبی کردن بی مورد کنار کشیدم شروع کرده بودن به تهدید و این چیزا

    دو سه روز پیش

    من یه سری حرفا رو بهشون گفتم و ایشون خیلی عصبانی شدن با من تماس گرفتن و شروع کردن به تهدید کردن

    که فلان بلا رو سرت میارم

    خب من دفعه های قبل میترسیدم و کوتاه میومدم

    اما اینبار با گوش دادن به این فایل به خودم گفتم دیگه بسه

    ایشون هم مدام میگفتن اگر جرات داری عصر بیا و فلان

    اینجوری میکنم اونجوری میکنم گریتو در میارم و

    بلا سرت میارم منم فقط خندیدم و گفتم باشه

    البته اینم بگم ته دلم هنوز یه خرده ترس بود و طبیعی هم بود

    تا عصر فقط فایلو گذاشتم تو گوشم و گفتم من میرم و اون هیچ کاری نمیتونه بکنه

    در حالی که قبلا موقع تهدید خب نمیرفتم و میترسیدم

    عصر دقیقا سر ساعت رفتم ایشونم منو دید شروع کرد تهدید کردن منم فقط سکوت کردم و مدام تو دلم میگفتم تو هیچ کاره ای

    وقتی دید من حرفی نمیزنم برخلاف بقیه روزها

    اصلا یهو این آدم عوض شد

    و حرفاش ارومتر شد

    منم با اینکه هنوز کمی ترس داشتم حرفامو خیلی جدی و البته بدون گریه

    ( قبلا که میخواستم حرف بزنم گریه ام میومد )

    و رفتم

    باورتون میشه اخرای شب بمن گفتن که منو ببخش

    من اشتباه کردم عصبانی بودم و مدام داشتن گریه میکردن

    وای خدا اصلا منو میگی

    اون میخواست من گریه کنم اما خودش گریه میکرد

    من کاری نکردم

    فقط توحیدی عمل کردم همین

    و انقدر قوی شده بودم که اصلا ذره ای اشک نریختم

    استاد از اون روز من خیلی قوی تر شدم

    دیگه مثل قبل نمیترسم

    باورتون میشه

    منی که مدام تا میومدم از خودم بگم گریه ام میگرفت الان چند روزه اصلا گریه هام بخاطر شکر کردن نعمت هام یا صحبت با خدا اتفاق میافته

    یعنی هدفم از گریه کلا چیز دیگه اس

    واقعا نمیدونم چجوری تشکر کنم بابت این فایل و از شما

    حرفاتون تو این فایل میلیاردها تومن ارزش داره

    انقدر حرف دارم براش که تو این کامنت نمیگنجه

    فقط میتونم از اعماق وجودم بگم خیر دنیا و آخرت برای شماست

    خدایا شکرت

    سپاسگذارم

    سپاسگذارم

    سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 932 روز

    به نام الله مهربان

    استاد عزیز و مریم مهربان ازتون سپاسگزارم

    دوستای عزیزی ک توی سایت هستید و باکامنتهاتون حس و حال فوق العاده ای ب بقیه میدید ازتون سپاسگزارم.

    من الان ک دارم این کامنت رو مینویسم دارم اشک میریزم ، اشک شوق خدایا شکرت ک چون تو خدایی دارم ی خدای مهربان دوست داشتنی قدرتمند خدای رزاق خدای سخاوتمند ،چی بگم ک هر چه بگویم کم است. چطور وصفت کنم معبودم ک تو فوق العاده ای ، خدایا بابت این احساس عالی ازت سپاسگزارم من آفریننده ای بی همتا و یگانه دارم خدایا شکرت

    سالهای عمرم گذشت و خودت میدونی ک همیشه در قلب من بودی و چ روز و شبهایی ک خودم رو توی آغوشت احساس کردم با تو عشق بازی کردم معبودم اما نمیدانستم وقتی از دیگران میترسم وقتی ب دیگران قدرت میدم وقتی برای رضایت دیگران زندگیمو مدیریت میکنم دارم ب خدایم شرک میورزم. من تازه شروع کردم و میدونم خیلی باورها اشتباه و ترمزهای ذهنی بسیاری دارم ک ب لطف و یاری خداوند و همت خودم حتما برطرفشون میکنم .

    خدایا شکرت بابت آگاهی هایی ک ب من میدی و مرا به مسیر درست هدایت کرده ای «اهدنا صراط المستقیم ».خدایا اولین کامنتم هست ک مینویسم اما چ عجیب حس و حالی دارم .خدایا شکرت این احساس رو با هیچ چیزی عوض نمیکنم. من معبودم را معشوقه ام را و حتی میتونم بگم خدای عاشقم را ک اینچنین مرا در پرتو محبت و مهربانی و عشق خودش قرار داده با هیچ چیز عوض نمیکنم. خدایا با تمام سلولهای تنم با هر نفسم ازت سپاسگزارم.

    ب امید روزی ک بیام و منم مثل بقیه دوستان از نتایجم و پیشرفتهام بگم.

    از استاد عباس منش عزیزم و خانم مریم شایسته عزیز و تمام بچهای سایت سپاسگزارم. خداقوت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 3612 روز

    روز 54

    این فایل فک‌میکنم 10یا شاید 15 روز طول کشید تا تموم بشه

    و این یک نشانه است برای مهم بودن این فایل

    توحید اصل دنیا است و اگر باور کنی که فقط خداست همه اتفاقاتی که روزی رویایت بوده به راحتی به دست میاری

    الان فک‌کنم 3 ماه و نیم هست که هر روز تو سایت هستم و هر روز و هر لحظه دارم روی خودم کار میکنم و اتفاقات بزرکی برای من رخ داده

    و مهم ترین که قابل دیدن است میزان فروش من هست فروردین ماه از نظر خیلی افراد کاهو بازاره و فروش انجام نمیشه ولی من از همه جلساتی که برای فروش انجام دادم فروش محقق شد ،قبلا من اژ هر 10تا جلسه یک فروش اوکی می شد و الان در فروردین 1402،تعداد 5جلسه داشتم و 6 تا فروش انجام شد اونم به راحت ترین شکل ممکن که شاید 5 دقیقه زمان می برد

    آخرین فروش فروردینم خیلی جالب بود

    مشتری اومد دفتر شاید 5 دقیقه کلا زمان برد که من باهاش صحبت کردم و فرم پر کرد و فروش انجام شد

    وقتی مشتریم رفت ،خدمتکار گفت انجام داد و من با اعتماد به نفس گفتم بله مگه میشه کسی بیاد دفتر و فروش انجام نشه

    این اتفاق جالبی بود بعد 12سال فروردین بیشترین میزان فروش من اتفاق افتاد و خدا را بابت این اتفاق هزاران بار شاکرم

    نکته ای که خیلی مهم تر بود رو الان می خوام بگم

    امروز 7 اردیبهشت هست و من هنوز هیچ فروشی انجام ندادم امروز یکم استرس داشتم و گفتم اگر نشه چی ؟ و این نکته شرک آلوده و خدا رو شکر که این فایل امروز تموم شد تا به من یادآوری کنه که فقط روی خدا حساب کنم و قدم های عملی رو انجام بدم و مطمئنم که نتایج این ماهم بیشتر خواهد بود فقط باید آرامش داشته باشم و خوشحال از شرایط الآنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    کامران گفته:
    مدت عضویت: 1317 روز

    به نام خداوند مهربان

    باسلام خدمت هم سفر های عزیزم

    رد پای 54روز سفرنامه فوق العاده

    رسیدن به اصل در این دنیا توحیدی ترین کار هست که به اصل وصل بشیم و درکش کنیم بقیه مسائل زندگی حله

    چقدر جمله فوق العاده هست که خداوند خالق هست و چون ما هم تکه ای از خودش هستیم به خاطر همین به ماهم قدرت خلق زندگی رو داده و خودمون انتخاب میکنیم و خلق میکنیم این شرایط عالی و فوق العاده رو و به توحید و یکتا برسیم پول و ثروت و سلامتی لاجرم وارد زندگیمون میشه …پس اولین کاری رو که باید انجام بدم اینکه نباید روی ادم ها حساب کنم و فقط فقط فقط به خداوند اعتماد کنم

    استاد همین جا ازت واقعا تشکر میکنم و واقعا تحسینت میکنم که شما بدون داشتن کسی که بخواد سرنخ بهتون بده حرکت کردید و این اصل رو درک کردید و در اختیار ما میزاری و الگو فوق العاده ای شدی برای ما سپاسگزارم از خداوند که دستانش رو برای هدایت من فرستاده

    انسان و عوامل بیرونی هیچ قدرتی یعنی حتی اندازه یک سرسوزن قدرت اینو دارن که بخوان به من اسیب برسونن یا منو موفق کنن

    فقط تنها کسی که میتونه منو هدایت کنه خداونده و اونم بستگی به درخواست های خودم داره که چه چیزی رو درخواست بدم و اگر قانون رو درک کرده باشم قطعا لنتخاب ها و درخواست های فوق العاده و اگاهانه هایی خواهم داد

    چقدر زیبایی های در این جهان وجود دارد و فراوان هست و ما میتوانیم داشته باشیم

    در صورت فقط خداوند رو قدرت اصل بدونیم

    نمیدونم رییس و پدر و مادر و برادر و هیچکس و هیچکس قدرتی ندارن

    فقط خداوند هست که هدایت گر هست

    مثل حضرت ابراهیم هیچ ترسی و هیچ قدرتی به عوامل بیرون نداد و به راحتی بت ها رو شکست

    و فرزند و زن خودش رو رها کرد چون اون جا درک کرده بود که خودش هیچ قدرتی نداره برای محافظت کردن از خانواده اش

    ابراهیم درک کرد که اتش همان داشت درک کرد گلستان هم همان خداست و درک کرد چاقو همان خداست و تماما به خداوند اعتماد کرد و عوامل بیرون رو بی هیچ برو برگردی قدرتی نداد

    خدایا سپاسگزارم بابت این اگاهی های فوق العاده عالی و ارزشمند و نگاه عمیق تر به خداوند و یاد گرفتیم فقط روی خودش حساب باز کنیم

    ن وعده وعید های انسان هایی که قدرتی ندارن

    خداوند این همه در قران داد میزنه من قانونی که گذاشتن تغییری نمیکتنه و وعده های عالی داده رو ایمان نداریم بعد به رییس بانک و اشنا و اینو اون اعتماد میکنیم و روی قول هاشون حساب میکنیم

    ایا شرک بزرگ تر از این هست که بخوای غیراز خدا کسی رو قدرت بدیم

    استاد جان واقعا ممنونم ازت بابت این همه اگاهی هایی که به ما میدی و اینها قطعا از طرف خداوند الهام شده

    خدایا سپاسگزارم بابت تمام اگاهیی هایی که درک میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    امیر عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1345 روز

    سلام و درود به استادتمام و همه عزیزان

    اول بریم به یه فایل دیگه :

    استاد در فایل دیگه ای گفته بودن که (ایجاد کسب و کار) برای یادگیری کار با اینترنت و سایت و سئو به کلاسهایی رجوع میکردن و اون بنده خدایی که آموزشگر اونجا بود یکسری باورهای خیلی مخرب داشتن و حتی گفته بودن که من برای تخریب رقبای خودم یه مبلغی رو هر ساله در نظر می گیرم …

    حالا برگردیم به همین فایل :

    استاد در مورد دچار شرک نشدن و نترسیدن از حرفها و تهدیدهای دیگران صحبت کردن و گفتن که چقدر تهدیدشون کردن و حتی ایمیلهای تهدید آمیز گرفتن و استاد عزیز با وجود تمام این چیزها دچار ترس و شرک نشدن …

    حالا …

    حالا …

    این دو تا موضوع رو بهم ربط بدیم :

    رقبای استاد در اون زمان ، میلیونها تومن پول برای تخریب و تهدید استاد خرج میکردن و فقط خدا میدونه که به کسانی پول میدادن تا استاد عزیزمون رو تهدید و تخریب و در نهایت ناامید کنن …

    حالا …

    حالا بریم سراغ قرآن :

    – نقشه های شیطان ضعیف است.

    – شیطان برای ناامید کردن انسان میباشد.

    – خدا نجواهای شیطان را پائین و کلام خودش را بالا میبرد …

    و و و و و و …. آیه های بی نظیر دیگه که اشاره به نترسیدن و اندوهگین نشدن داریم …

    نتیجه :

    – هر کسی و هر کسی و هر کسی بخواد اقدامی مغایر با سیستم و روند صحیح و خوب و خیر دنیا انجام بده ، دقیقاً داره بر اساس همون چرندیات شیطان عمل میکنه و در نتیجه اگه شخص مقابل یا اشخاص مقابل ، با وجود حتی ترس و نگرانی ، ولی تلاش کنن و از خالق بخوان که کمکشون کنه …

    یا ایمانشون رو تقویت کنه …

    یا اطمینان قلبی بهشون بده …

    یا تهدیدهای اون اشخاص شیطانی رو منسوخ کنه …

    پس بدون ذره ای شک ، خداوند اینکارو براش میکنه …

    من میترسم … من نگران میشم … ولی هم بخدا پناه میبرم و هم تمان تلاشمو میکنم تا هرلحظه و هرروز از ترسهام کاسته بشه و به ایمانم افزوده بشه و از همون ابتدای این تصمیم گیری ، خداوند همه جوره مارو هدایت و حمایت میکنه …

    مهم قدم برداشتن در مسیر توکل و تلاش برای اصلاح اون اعتقادات یا باورهای اشتباهه که با ترس گره خوردن …

    به امید ایمان و اعتماد بیشتر نسبت به خدایی که خالق همه ست ، حتی خالق اون کسانیکه ما رو تهدید میکنن …

    خدا از دل مخلوقاتش اونهارو هدایت(کنترل) میکنه و البته به روشهای متفاوتی …

    الهی شکر و ممنون از همه مخلوقات خالق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: