توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 112

1899 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1396 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    استاد عزیزم تازه این سوال تو ذهنم شکل گرفته بود که گفتم برم تو عقل کل بپرسم که به نظر شما از توحید به قانون جذب برسیم یا از قانون جذب به توحید برسیم؟

    که به طور عجیبی این فایل اومد دم دستم و زدم و همون ابتدا شما جواب سوالم رو دادید!!!!!!خیلی برام عجیب بود و میلیاردها بار شکرت که از زبان شما جواب سوالم رو شنیدم.

    استاد شما به یک یقین رسیدید و بعد حرکت کردید،اون یقین قلبی خیلی برام مهمه که از کجا ایجاد شد.اینم شد سوال دومم میخام بدونم اون یقین قلبی از کجا تو وجودتون شکل گرفت؟

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 875 روز

    سلام استاد عزیزم، مریم مهربونم و هم فرکانسی های گلم

    روزشمار تحول زندگی ام برگ پنجاه و چهارم

    توحید، راه نجات من از خرافاتی بود که درباره دین باور کرده بودم.

    قبل اینکه با قانون آشنا بشم، فرق بین مومن بودن و مذهبی بودن رو نمیدونستم.

    و فکر میکردم دقیقا یک معنی یکسان رو دارند.

    حتی در مورد توحید، فکر میکردم همین که به بت سجده نکنی، مشرک نیستی و توحید رو اجرا میکنی.

    اطلاعاتم در این حد بود.

    خلاصه قبل اینکه با قانون آشنا بشم، خیلی باورهای مذهبی سنگینی داشتم، از طرفی حجابم رو خوب رعایت نمیکردم برای همین وجود من سرشار از عذاب وجدان بود

    یعنی شخصیتی بودم که نماز و قرآن و نذر و دعا و چله انجام میدادم ولی چون روزه نمیگرفتم و موهام از زیر شالم بیرون بود، عذاب وجدان سنگین با خودم حمل میکردم.

    چون همیشه نیرویی در درونم با حجاب مخالف بود و قدرت پذیرش حجاب رو نداشتم.

    بماند که بعد ها متوجه شدم، اون نیرو اصل هست.

    بعلاوه عموی بنده اون زمان ها، درباره حجاب بمن تذکر میداد و درباره دختر چادری اش بمن صحبت میکرد و منم عذاب وجدانم سنگین تر و بواسطه اینکه جلو جمع، تذکر میداد، خجالت میکشیدم.

    ایشون ادعا ارتباط با اجنه داشت و منم بشدت ازش میترسیدم.

    اصلا یه وضعی بود شخصیت مشرک گونه من، که انقدر این انسان بت کرده بودم در ذهنم.

    سالها گذشت و با قانون آشنا شدم.

    من دیگه عاطفه سابق نبودم.

    من فرق مومن بودن و مذهبی بودن شناخته بودم

    من توحید رو درک کرده بودم

    بعد مدت ها همین دیشب ایشون ملاقات کردم.

    چون طی این سالها که آموزش میدیدم، جهان منو از ایشون دور کرده بود.

    جهان بسیار بسیار هوشمند هست، و وقتی یک حقیقت جو، حرکت میکنه برای درک قوانین، موانع از سرش برمیداره

    و به بقیه آلارم میده که :

    نزدیک فلانی نشید.

    بصورت ناخودآگاه به طرف این پالس میدیم که دور ما پیدات نشه.

    این واقعا معجزه ست.

    چون من بااااار ها عموم دیدم طی این سالهای اخیر اما فرصت نشد یکبار ما با هم صحبت کنیم.

    دیشب بعد مدتها کنار هم قرار گرفتیم

    و دوباره مباحث قدیم رو شروع کرد

    درباره نماز بهم تذکر میداد

    درباره اجنه میگفت

    من محترمانه رهاش کردم. و جای دیگه ای نشستم.

    دوباره خودش اومد تذکر داد و گفت

    نمازت رو بخون.

    یجوری گفت که انگار کسی بهم گفته.

    گفتم جن ها بهت گفتند ؟

    گفت نه، بهم الهام میشه

    من هر وقت صحت مساله ای میخوام بررسی کنم میزارمش تو فرمول کوآنتوم یا همون کتاب منطق. که متوجه بشم اصل هست یا فرع

    قبلا ها هر وقت عموم اینجور حرف ها میزد من وحشت میکردم، میترسیدم از اجنه و خود عموم و عذاب وجدان میگرفتم.

    دیشب مساله رو از دیدگاه قانون بررسی کردم.

    تو دلم گفتم اون نیرو این همه در طول روز بمن الهامات میرسونه ، من چه نیازی دارم که یکی دیگه الهامات زندگی منو دریافت کنه.

    اگر این الهام برای من باشه خب منبع خودش بمن میگه. نه توسط یک آدم دیگه.

    همه ما انسان ها خدای درون داریم

    الهامات هر کسی منحصر به فرد هست و مختص خودشه.

    اون منبع هم همینو از ما میخواد.

    که سر ما به لاک خودمون باشه.

    اگر منِ عاطفه بخوام الهام کسی دیگه دریافت کنم که دیگه به زندگی خودم نمیتونم برسم.

    تمرکزم از روی خودم برداشته میشه اگر بخوام پیام یکی دیگه دریافت کنم.

    ( این خلاف قانون هست که الهام یکی دیگه رو من دریافت کنم. حتی پیامبر هم که قرآن بهش نازل شد، الهامات کلی یعنی قوانین رو خداوند بهش الهام کرد نه زندگی شخصی تک تک افراد رو، یک قانون واحد رو آموزش داد )

    بعلاوه وقتی یک شخصی تو مدار نباشه من چطور میتونم بهش تذکر بدم که خودش اصلاح کنه ؟

    بقول قران یک حائلی این وسط وجود داره. نگاهت میکنند، نابینا هستند، صدا میشنوند اما کَر هستند.

    اصلا برای چی من باید قضاوت اش کنم، وقتی من کسی قضاوت میکنم، کانون توجه ما روی نازیبایی هاست، و جذبش میکنم. مثلا طرف نماز نمیخونه، من دارم به ریشه بی ایمانی توجه میکنم وقتی قضاوت اش میکنم.

    بچه ها میبینید، معجزه قانون رو ؟

    دیدید چه راحت فرمول کوانتوم، اصل رو نشون میده ؟

    آیا یک انسان مومن، انسانی دیگه قضاوت میکنه ؟

    آیا مومن، زندگی خودش رها میکنه و الهام یکی دیگه دریافت میکنه ؟

    ایا منبع، الهامات زندگی شخصی منو به یکی دیگه میگه و آبرو منو میبره ؟

    شاید من نخوام گناه منو کسی ببینه.

    بعلاوه نماز، همون صلو و تمرکز بر نعمت ها و زیبایی هاست.

    من به شیوه خودم نماز ام اجرا میکنم

    ولی ایشون چون منو تو صف نماز ندید، قضاوت کرد.

    اینجاست که تفاوت مذهبی بودن و مومن بودن، هویدا میشه.

    بابا ما خودمون خدای درون داریم.

    چرا باید نگران بقیه باشیم.

    چرا باید دیگری قضاوت کنیم

    چرا باید توجه مون از خودمون برداریم.

    بقیه قانون رعایت کنند یا نکنند بمن چه ربطی داره اخه؟

    چرا من عاطفه باید نقش خدا بازی کنم ؟؟

    علت اینکه درباره این ماجرا صحبت کردم اینه که همین دیشب، توحید رو در عمل اجرا کردم و ذره ای نترسیدم، و ذره ای تحت تاثیر عموم قرار نگرفتم.

    چون همین دیشب اتفاق افتاد، به دلم افتاد در موردش بنویسم.

    هر وقت میخوام کامنت بزارم، خداوند خودش به دلم میندازه درباره چه موضوعی صحبت کنم.

    خودشم الان داره این مطالب تایپ میکنه.

    این پیام رو میخواد بده که توحید اصل هست.

    فرکانس های خودت هستند که قدرتمند اند.

    دیشب عموم میگف فلان جن، با قدرتش فلان انسان کشت. تا شنیدم فرار کردم که این آشغال ها وارد ذهنم نشه.

    خداوند تبارک و تعالی، سرنوشت کامل زندگی ما رو کاملا در اختیار خودمون گذاشته.

    و علت اینکه دیشب عموم بعد مدت ها کنار من قرار گرفت، این بود که :

    1. بیاد بیارم که چقدررر طی این سالها عقاید من عوض شده و بابتش قدر دان تر باشم چون تغییراتم تکاملی اتفاق افتاده، فرق الانم با روزهایی که تن و بدنم از ترس عموم میلرزید متوجه بشم و سپاسگزار درک قانون باشم.

    2. اینکه امروز درباره اش با شما صحبت کنم و قانون رو بار دیگه با هم مرور کنیم.

    شاید این مساله، چالش یک عزیزی باشه که به شخصی قدرت داده.

    استاد جانم، مریم مهربونم بابت تهیه ، تدوین و کپشن این فایل توحیدی ازتون سپاسگزارم.

    از خداوند مهربونم هم سپاسگزارم که از زبان شما با من صحبت کرد و بر من جاری شدش تا این کامنت زیبا نوشته بشه.

    از دوستانی که کامنت بنده مطالعه کردند سپاسگزارم

    آگاهانه و عاشقانه دوستتون دارم

    همگی در پناه الله یکتا باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    مجید گفته:
    مدت عضویت: 790 روز

    عابدی، در کوه لبنان بد مقیم

    در بن غاری، چو اصحاب الرقیم

    روی دل، از غیر حق برتافته

    گنج عزت را ز عزلت یافته

    روزها، می‌بود مشغول صیام

    قرص نانی، می‌رسیدش وقت شام

    نصف آن شامش بدی، نصفی سحور

    وز قناعت، داشت در دل صد سرور

    بر همین منوال، حالش می‌گذشت

    نامدی زان کوه، هرگز سوی دشت

    از قضا، یک شب نیامد آن رغیف

    شد ز جوع، آن پارسا زار و نحیف

    کرد مغرب را ادا، وآنگه عشاء

    دل پر از وسواس، در فکر عشاء

    بس که بود از بهر قوتش اضطراب

    نه عبادت کرد عابد، شب، نه خواب

    صبح چون شد، زان مقام دلپذیر

    بهر قوتی آمد آن عابد به زیر

    بود یک قریه، به قرب آن جبل

    اهل آن قریه، همه گبر و دغل

    عابد آمد بر در گبری ستاد

    گبر او را یک دو نان جو بداد

    بستد آن نان را و شکر او بگفت

    وز وصول طعمه‌اش، خاطر شکفت

    کرد آهنگ مقام خود دلیر

    تا کند افطار زان خبز شعیر

    در سرای گبر بد گرگین سگی

    مانده از جوع، استخوانی و رگی

    پیش او، گر خط پرگاری کشی

    شکل نان بیند، بمیرد از خوشی

    بر زبان گر بگذرد لفظ خبر

    خبز پندار، رود هوشش ز سر

    کلب، در دنبال عابد بو گرفت

    آمدش دنبال و رخت او گرفت

    زان دو نان، عابد یکی پیشش فکند

    پس روان شد، تا نیابد زو گزند

    سگ بخورد آن نان، وز پی آمدش

    تا مگر، بار دگر آزاردش

    عابد آن نان دگر، دادش روان

    تا که از آزار او یابد امان

    کلب خورد آن نان و از دنبال مرد

    شد روان و روی خود واپس نکرد

    همچو سایه، در پی او می‌دوید

    عف عفی می‌کرد و رختش می‌درید

    گفت عابد چون بدید آن ماجرا:

    من سگی چون تو ندیدم، بی‌حیا

    صاحبت، غیر دو نان جو نداد

    وان دونان، خود بستدی، ای کج نهاد

    دیگرم، از پی دویدن بهر چیست؟

    وین همه، رختم دریدن بهر چیست؟

    سگ، به نطق آمد که: ای صاحب کمال

    بی‌حیا، من نیستم، چشمت بمال

    هست، از وقتی که بودم من صغیر

    مسکنم، ویرانهٔ این گبر پیر

    گوسفندش را شبانی می‌کنم

    خانه‌اش را پاسبانی می‌کنم

    گاه گاهی، نیم نانم می‌دهد

    گاه، مشتی استخوانم می‌دهد

    گاه، غافل گردد از اطعام من

    وز تغافل، تلخ گردد کام من

    بگذرد بسیار، بر من صبح و شام

    لا اری خبزا ولا القی الطعام

    هفته هفته، بگذرد کاین ناتوان

    نی ز نان یابد نشان، نی ز استخوان

    گاه هم باشد، که پیر پر محن

    نان نیابد بهر خود، چه جای من

    چون که بر درگاه او پرورده‌ام

    رو به درگاه دگر، ناورده‌ام

    هست کارم، بر در این پیر گبر

    گاه شکر نعمت او، گاه صبر

    تا قمار عشق با او باختم

    جز در او، من دری نشناختم

    گه به چوبم می‌زند، گه سنگها

    از در او، من نمی‌گردم جدا

    چون که نامد یک شبی نانت به دست

    در بنای صبر تو آمد شکست

    از در رزاق رو بر تافتی

    بر در گبری روان بشتافتی

    بهر نانی، دوست را بگذاشتی

    کرده‌ای با دشمن او آشتی

    خود بده انصاف، ای مرد گزین!

    بی‌حیاتر کیست؟ من یا تو؟ ببین

    مرد عابد، زین سخن، مدهوش شد

    دست را بر سر زد و از هوش شد

    ای سگ نفس بهائی، یاد گیر!

    این قناعت، از سگ آن گبر پیر

    این شعر زیبا از شیخ بهایی دنیایی از معناست که نیاز به توضیح من نداره،امیدوارم استاد این کامنت رو بخونه و به زودی فایل صوتی این شعر زیبا رو بشنوم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    علی شایان گفته:
    مدت عضویت: 579 روز

    هیچ کس هیچقدرتی نداره تنها قدرت جهان خداست

    خدا قدرت خلق زندگی منو به خودم داده با باور ها و افکار و اعمال ناشی ازونا

    هیچکس غریبه و آشنا،خانواده و فامیل،هم کار و همکلاسی، سیاسیون و معروفا، آدما و امکانات، شرایط و اتفاقات نمیتونن به مح آسیب بزنن

    و من رو اونا حساب باز نمیکنم و روی خدای اونا حساب باز میکنم چون هر خیری که به من برسه از خداست

    هر چی دارم از خداست و مال خداست خدا بی نهایت نعمت داده بهم پس خواسته بعدی مو هم باید از تنها کسی که بهم نعمتای قبلی رو داده بخوام و حماقته که از بقیه بخوام در صورتی که تاحالا هیچی بهم ندادن

    خواسته جدیدم از مغز و گوش و چشم و زبون که پیچیده تر نیست پس خدا همون طور که اینا رو بصورت طبیعی بهم داده خواسته جدیدمو هم بصورت خیلی طبیعی بهم میده

    خدایا فقط از تو میخام من تا وقتی که با تو باشم دستم تو دست تو باشه هیچکس نمیتونه اسیبی بهم بزنه یا جلوی رصد منو بگیره بلکه همه به نفع من کار میکنن همه خواسته یا ناخواسته به پیشرفت من کمک میکنن همه در خدمت منن

    هیچ کس هیچ قدرتی نداره تو خلق طندگی من و فقط با باور های من زندگیم تغییر میکنه و من نگران ادمای دیگه نیستم ادمای دیگه نمیییییتوننننن نمیتووووونن نمممییییتونننن نمیتونن به من اسیبی بزنن

    اصلا خواستشون مهم نیس که بخوان اسیب بهم بزنن که نخوان در هر حال نمیتونن چون تنها قدرت جهان خداست و خدا قدرت خلق زندگی منو به خودم داده و بقیه نمیتونن به من ضرری بزنن

    خدایا هدایتم کن راهو نشونم بده و جرئت و جسارت رفتن به راهو بهم بده و خودت راهو هموار کن و کارارو برام انجام بده و خیلی طبیعی خواستمو وارد زندگیم کن

    صبرمو توکلمو ایمانمو اعتمادمو توحیدمو افزایش بده

    خدایا برای چشما و انگشتایی که بوسیلشون این کامنتو نوشتم شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    حسن گفته:
    مدت عضویت: 912 روز

    به نام خالق یکتا

    سلام به شما استاد عزیزم و خانوم شایسته

    سلام به همه دوستان سایت

    رد پای من در روز پنجاه و سوم

    خدایا مرا از کسانی قرار ده که یکتاپرست اند وبه توایمان دارند، و فرستاده ات.ونیز پیشوایانی راکه طاعتشان را لازم گردانده ای و برنامه توحید وایمان به توبه وجود وهمت ایشان اجرا می‌شود ، تصدیق میکنند ، چنین باد ای پروردگار هستی ها ، خداوندا راهم نمودی و بیهودگی کردم ، پندم دادی وسنگ دلی ورزیدم ، عطای نیکم بخشیدی وفرمانت نبردم ، آنگاه چون آن گناه را که بازداشته بودی، به من شناساندی ، آگاه شدم و آمرزش طلبیدم ومرا بخشودی ، سپس به سر گناه باز آمدم وتو پرده پوشی کردی پس حمد و ستایش تنها توراست ای معبود من.بی تأمل خودرابه دره های نیستی درافکندم ، وبه کوره راه های نابودی در آمدم، ودراین میان خود را با تندباد های قهرت روبه رو دیدم، وبا فرود آمدن خشمت با عذاب هایت روبه رو گردیدم ، بااین همه تنها وسیله ی من برای رسیدن به تو توحید وتنها دستاویزم آن است که هرگز چیزی رابا تو شریک نگیرم ، وبا وجودتو معبودی نگزینم ، اینک با پای خود به سویت گریخته ام که تو گریزگاه هر بدکار و پناه گاه آن کسی هستی که بهره خودراتباه کرده و به توپناهنده شده است ، بخشی از دعای امام سجاد در صحیفه سجادیه ، خدایا ما را از یکتاپرستان قرار بده وتمام شرکها رواز قلب ما پاک کن وما را از پیروان آیین پاک حضرت ابراهیم قرار بده که ابراهیم یکتاپرست بود و مشرک نبود

    استاد عزیزم همون‌طور که شما از گفتن مطالب توحیدی سیر نمیشین ماهم از شنیدن این فایل ها سیر نمیشیم ممنون و متشکرم و سپاسگزارم از فایل های ارزشمندتون ، ممنون و متشکرم و سپاسگزارم از خانوم شایسته برای تهیه این سفرنامه

    در پناه الله یکتا خوشبخت و سعادتمند و ثروتمند ویکتاپرست در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 1055 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    میخوام یک داستان تازه از نتیجه این آگاهی های استاد براتون بنویسم که وقتی همه رو کنار میذاری و تنها قدرت رو به خدا میدی چه جوری برات همه چیز رو آماده مهیا میکنه

    خب اول بگم من چند روزی از سایت دور شدم و رها کردم قانون خدارو

    و کم کم داشتم به تضاد میخوردم و احساسم روز به روز بدتر میشد

    پدرم قصد خرید ماشینی داشت و از اونجا که پدرم فضای ذهنی به شدت متفاوتی از آنجا در سایت استاد آموزش میده داره

    اصلا به این راحتی مگه ماشین میخره هزار یک جوور حساب کتاب میکنه یه جور باشه اونجور باشه آدم خوبی باشه

    نه بنگاهی کلک میزنه و وای ماشین چقدر گرون شده اصلا اینا ارزش خرید ندارن

    من و خانواده به شدت سر این موضوع عصبی شده بودیم البته خانواده حق داشتن ولی منی که داشتم روی خودم کار میکردم

    نباید انقدر قدرت رو به پدرم میدادم من نباید این جوری احساسم بد میشد

    پس اول از همه خدا کوبید توی سرم که بنده خدا مگه استاد نگفت آدما قدرت ندارن مگه نگفت کاری به بقیه نداشته باشید روی خودتون کار کنید پس کجای کاری محمد

    از لحظه ای که یادم اومد ای بابا پاشو برو بنویس از خود خدا بخواه ببین چجوری برات انجام میده

    من خیلی از تمرینات ستاره قطبی رو انجام دادم ولی درخواستی به این بزرگی خب نداشتم

    درحدی که کارم رو پیش ببرم یا مثلا هوا عالی باشه یا غذا عالی باشه همیشه جواب میگرفتم گفتم این بار دیگه وقتشه

    نوشتم یک ماشین خوب پیدا بشه احساسش کردم و تجسم

    بعد هم نشستم تمام فایل های توحید عملی رو گوش کردم همه رو چند بار گوش کردم ومدام ایمانم بیشتر شد

    نتیجه دیوانه کننده بود

    از روز اول مدام پیدا میشد و پدرم که به این راحتی سمت ماشین نمیرفت رفت و چند تا ماشین دید حالا بماند که معامله هر سری سر یه چیز خراب میشد ولی من دیگه اهمیت ندادم حتی دیگه توی سایت دیوار دنبال ماشین نگشتم و سپردم به خدا گفتم این موضوع به من ربطی نداره من درخواستم از خدا میخوام خودش درستش میکنه

    من دنبالش نمی گردم خودش ماشین درست رو سر راه پدرم میذاره

    ایمانم هم که به خاطر فایل های توحید عملی بیشتر شده بود دیگه غوغایی بود توی ذهنم

    و مایی که حدودا دوماه بود دنبال ماشین بودم و ماشین درست و حسابی پیدا نمیشد از لحظه ایی که فقط رو خودم کار کردم مدام ماشین خوب پیدا شد و هرسری معامله نمیشد گفتم خدایا اگر ماشین خوبه معامله اش کن وگرنه که هیچ سپردم به خدا

    و کلا توی چهار روز ماشین مورد دلخواه پدرم پیدا شد و با یه فرد عالی که خودم پدرم هم کمی آشنایی از قبل داشت ماشین رو معامله کرد و الان که دارم مینویسم ماشین مون دم در پارک

    میدونید کجاش جالبه اینکه طرف معامله گر بود و اصلا کارش خرید فروش ماشینه و پدرم گارد بسیار شدیدی نسبت به این افراد داره که اینا همشون کلاه بردارن .

    ولی چون خبر نداشت رفته بود پیشش و خود خدا به دلش انداخته بود که با اینا معامله کنه چون آدم های خوب و خوش برخوردی بودن

    خدایا منو ببخش که شرک ورزیدم و منو ببخش خدایا

    ولی این موضوع ایمانم رو چندین برابر کرده و حسابی به من قدرت داده و باعث شده توحید رو بیشتر درک کنم الان میتونم بگم قبل از این داستان هیچ درکی از توحید نداشتم خدایا شکرت هزاران سد در ذهنم شکست در این داستان

    خدایا شکرت

    قدرت فقط در دستان خداست و بس و منم که با ایمان بهش و با قدرتی که در درونم قرار داده میتونم زندگی ام رو بدون توجه به دیگران خلق کنم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      الهام رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 1462 روز

      وای محمد عزیز چقدر تحسینت میکنم

      دمت گرم افرین

      به نظرم زیباترین لحظات برای ما و همچنین برای خداوند

      اون وقتایی که ما از قانون بصورت عملی استفاده میکنیم توی زندگی روزمرمون

      اون زمان هایی که شرایط یهذره سخت میشه دقیقا دقیقا وقت عمل کردن به قانونه

      واقعا تحسینتون میکنم محمد عزیز

      و بهتون تبریک میگم هم بخاطر کنترل ذهنتون و درخواست کردن از خدا

      هم بخاطر ماشین جدید مبارکتون باشه انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        محمد گفته:
        مدت عضویت: 1055 روز

        سلام

        به الهام عزیز و مهربان

        خیلی ممنون بابت کامنتی که برام گذاشتی

        راست میگی انصافا یه مزه دیگه ایی داره وقتی عمل میکنی به آموزها

        نه اینکه فقط روی کاغذ بنویسی

        هم میبینی قانون جواب میده هم عزت نفست بیشتر میشه و کلی مدارت رو هم رشد میده

        خیلی خوشحال شدم که کامنتی دریافت کردم و کنار پروفایلم نقطه آبی دیدم

        سلامت باشی

        انشالله شما هم بهترین چیز ها نصیبتون بشه

        موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سارا بذرافشان گفته:
    مدت عضویت: 836 روز

    یا رب

    به نام خداوند وهاب

    به نام خداوند رحمان

    سلام خدمت استاد عباس منش و بانو شایسته عزیز

    خدایا شکر که قوانین حاکم بر جهانی که آفریده ای یکسان است و تغییر نمی کند . الهی شکر

    خدا جونم ممنون از سلامتی ، دلخوشی ، آرامش ، ثروت و فراوانی نعمت ، الهی شکر

    خدا جونم ممنون که بهم عزت می دهی ، شکر خدا

    خدایا شکرت ، ممنونم که همیشه هوامون رو داری ، شکر

    ردپای من در روز پنجاه و چهارم از روز شمار تحول زندگی من

    الحمدالله رب العالمین

    اللهم عجل الولیک الفرج

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    وهاب زارعی گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    به نام خدای واحد

    قدم 54 و ردپای من در این سفرزیبا

    و خدایی که برای بندگانش کافی است

    تمام قانون این است درک خدای واقعی فارغ از قالبها و باورهای قبلی و چیزهایی که به ما گفته شد بود

    داشتن نگاه توحیدی و الا بذکر الله تطمئن القلوب باعث ایجاد احساس بهتر می شود تا آنجا که به او برسی و در دلش باشی

    او همه کس میشود برایت

    همه کار می کند برایت

    او همه چیز است و معنای همه چیز

    اطمینان و توکل به او در همه جا و همه چیز هست

    هدایت به بهترین شرایط با او و باور به او امکان پذیر است

    رهایی از هر چیز غیر او و دادن تمام قدرتها به او و رسیدن به هر چیز که بخواهی

    او همه را هدایت میکند فارغ از نوع و قالبی که در آنیم

    اگر مشکلی باشد از ماست و دید ما نسبت به او و باور ما نسبت به او

    تنهاراه شکرگزاری است تا بارضایت او به او برسیم و او را داشته باشیم

    خدایا شکرت برای این سفر زیبا

    خدایا شکرت برای هدایت ما به این سفر

    خدایا شکرت برای این حل خوب

    خدایا شکرت برای وجود راهنمایان بزرگت استاد و خانم شایسته مهربان

    خدایا شکرت برای همراهی با این همسفران عزیز

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1937 روز

    سلام استاد عزیزم

    من عاشق این فایلم

    ینی بارها و بارها گوش دادم

    صحبت های شما در این فایل منو خیلی اروم میکنه

    همیشه توی زمان هایی که به ظاهر اوضاع سخته من به خدا توکل میکنم

    بعضی موقع ها یادم میره

    نه اینکه نتونم

    بلکه یادم میره که خدا همه کاره هست و هیچکس در زندگی من وجود ندارد فقط خداست

    و افکار منه که داره زندگی منو رقم میزنه

    یادمه در گذشته هرموقع در مسائل به ظاهر سخت به خدا سپردم بسیار بسیار آروم شدم هر اتفاقی افتاده من سختی ندیدم و در نهایت مشخص شده که همه چیز به نفع من پیش رفته و اون تضاد داشته به من کمک میکرده و من خبر نداشتم

    در شرایط اینجوری من محکمتر به خدا وصل میشم

    بیشتر آرومم

    و بعدش رابطم با خدا بهتر هم میشه تازه

    ینی بعد از تموم شدن شرایط به ظاهر سخت و مشخص شدن نتایج من بیشتر خدارو باور میکنم ایمانم قوی تر میشه

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    محمد هوشمندی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    به نام خدای معجزه ها

    به نام خدایی منو هدایت کرد به مسیر شناخت خودش و شناخت قوانینش

    سلام به همگی

    سلامی پر از عشق و محبت به استاد عزیزم که بهترین الگوی توحید عملی هستین

    چقدر قانون تکامل دقیقه که با هر بار گوش کردن به فایل ها، باز چیز جدیدی توش یاد میگیرم.

    این فایلو من بارها دیدم ولی امروز که داشتم نگاهش میکردم، رسیدم به اینجا که گفتین:

    “امکان ندارد شرک بورزیم و تجربه خوبی از زندگی داشته باشیم”

    دقیقا مترادف بود با چیزی که تو جلسه 9 عزت نفس گفتین:

    “شرک پدر آدم رو در میاره”

    و به لطف توضیحات مفصل شما تو اون جلسه، دارم فرق نگاه توحیدی و نگاه غیر توحیدی رو بهتر درک میکنم.

    واقعا سپاسگزارم که اینقدر عالی و صریح قوانین رو به ما آموزش میدین تا بتونیم در زندگی نگاه توحیدی تری داشته باشیم.

    چیزی که من جدیدا تو نگاه خودم به اطرافیان (مخصوصا خانواده) متوجه شدم اینه که، من توجه نمیکردم که همین آدم هایی که الان در زندگیم هستن، اینا دستانی از دستان بینهایت خدا هستن که دارن به من کمک میکنن و یا کاری برام انجام میدن!

    و اگه روزی به هر شکلی این افراد نخوان به من کمک کنن، خداوند از دستان دیگش استفاده میکنه و به من کمک میکنه و اگه من نگاهم عاری از هر گونه شرکی باشه خدا به بهترین شکل کارای منو انجام میده و هیچوقت منو لنگ نمیزاره!

    به قول شما “شرک در در مومن مانند مورچه سیاه بروی سنگ سیاه، در دل تاریکی شب مخفی و پنهانه”

    خیلی باید مواظب باشیم که در هر لحظه داریم رو چه چیزی یا چه کسی حساب میکنیم و اگه روی غیر خدا باشه 100 درصد نتیجه منفی میگیریم.

    اینطورم نیست که خدا بخواد ما رو مجازات کنه نه!

    هر کسی نتیجه اعمالی که انجام داده رو میبینه و سیستم فقط وظیفش اینه که به ما بازخورد افکار و اعمالمون رو بده. هر انتخاب و هر مسیری هم 2 تا نتیجه متفاوت داره:

    مسیر توحید نتیجش خیر، خوبی، خوشبختی سلامتی ثروت و… هس

    مسیر غیر توحیدی هم نتیجش نگرانی ترس بدبختی فقر و… هس

    الان میفهمم وقتی گفتین هیچ وقت کسی نمیتونه بگه من موحد کاملم یعنی چی!!

    فقط میتونیم رو باورهای توحیدی کار کنیم که اون فضای شرک آلود در ذهنمون کمرنگ تر بشه ولی بازم همچنان باید مراقب باشیم.

    خدایا کمک کن که تنها تو را بپرستم و تنها از تو یاری بجویم، و مرا به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت های زیبا و بی انتها داد هدایت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: