توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 66 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-65.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-31 06:15:372024-07-20 18:23:58توحید عملی | قسمت ۶شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام گروه دوست داشتنی سایت عباس منش
داشتم تحقیق در مورد توکل بر خدا میکردم گفتم این متن زیبا را با شما دوستان عزیزم به اشتراک بذارم
ممنونم استاد عزیز
نتیجه ی عدم توکل و اعتماد به خدا
از مطالبی که گذشت اهمیت توکل و اعتماد به پروردگار دانسته شد و اکنون در آخرین قسمت از این بحث ، نتیجه ی توسل به غیر و اعتماد کردن به مردم و روی گرداندن از خدا را با حدیثی از امام صادق (ع) بیان میکنیم:
شخصی به نام حسین بن عُلوان میگوید: در مجلسی که برای کسب دانش شرکت کرده بودیم نشسته بودم و هزینه ی سفر من تمام شده بود . یکی از کسانی که در آن جلسه بود گفت : برای این گرفتاری به چه کسی امیدواری ؟ گفتم به فلانی.
گفت : به خدا سوگند ، حاجتت برآورده نمیشود و به آروزی خود نخواهی رسید و مقصودت حاصل نخواهد شد. گفتم: از کجا میدانی خدا تو را بیامرزد؟
گفت من از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود در یکی از کتابها خواندهام که خدای متعال فرموده است به عزّت و عظمت و شرف و بزرگواری و سلطه ام بر جمیع ممکنات سوگند که آرزوی هر کس را که به غیر من امید بندد ناامید خواهم کرد و لباس ذلّت و خواری بر او خواهم پوشاند و او را از پیش خود می رانم و از فضل خویش دور میکنم. آیا در گرفتاریها غیر من را میطلبد در صورتی که گرفتاریها به دست من است؟!
آیا به غیر من امید دارد و درِ خانه ی غیر مرا میکوبد با آن که کلید های همه ی درهای بسته نزد من است و درِ خانه ی من به روی کسی که مرا بخواند باز است ؟!
کیست که در گرفتاریهای خود به من امید بسته و من امید او را قطع کرده باشم؟
چه کسی در مشکلات بزرگی که برای او پیش آمده است به من امیدوار گشته که امیدش را قطع کردهام؟
من آرزوهای بندگانم را پیش خود محفوظ داشتم و آنها به حفظ و نگهداری من راضی نگشتند و آسمانها را از کسانی که از تسبیح من خسته نمیشوند [ : فرشتگان ] پر کردم و به آنها فرمان دادم که درهای بین من و بندگانم را نبندند ولی آنان [ : بندگان ] به قول من اعتماد نکردند .
آیا کسی که به غیر از من امیدوار است نمیداند که اگر برای او حادثهای پیش آید چه کسی غیر از من میتواند بدون اذنِ من گرفتاری او را برطرف سازد؟ پس چرا از من رویگردان است با این که از فضل و کَرَم خود چیزی به او دادهام که از من نخواسته بود سپس آن را از او میگیرم و برگشت آن را از من نمیخواهد و از غیر من میطلبد؟
او درباره ی من چه اندیشهای دارد؟ من که بدون تقاضا و سؤال به او عطا میکنم، آیا هنگامی که از من بخواهد به او پاسخ نمیدهم؟
آیا من بخیل هستم که بنده ام مرا بخیل می پندارد؟!
آیا هر جود و کَرَمی از من نیست؟!
آیا عفو و رحمت در دست من نیست؟!
مگر من محل آرزوها نیستم؟!
بنابراین چه کسی جز من میتواند آرزوها را قطع کند؟!
آیا آنها که به غیر من امید دارند نمی ترسند [ از عذاب من یا از این که نعمتهایم را از آنان قطع کنم ]؟
اگر همه ی اهل آسمانها و زمینم به من امید بندند و به هر یک از آنها به اندازه ی امیدواری همه ی آنان بدهم به اندازه ی عضو مورچه ای از فرمانروایی و قدرت و ملک من کاسته نمیشود و چگونه کاسته شود از ملکی که من سرپرست آن هستم؟
پس بدا به حال آنها که از رحمتم نا امیدند و بدا به حال آنها که مرا معصیت کرده و از من پروا ندارند.
بنابراین ، انسان باید فقط به خدا اعتماد کند و از دیگران چشم بپوشد که امیرمؤمنان (ع) فرمود:
… مَن تَوَکَّلَ عَلَیهِ کَفاهُ …
… هر کس بر او توکل کند ، خدا او را کفایت میکند …
و نیز فرمود :
… وَ أتَوَکَّلُ عَلَی اللهِ تَوَکُّلَ الاِنابَهِ إلَیهِ …
… به خدا توکل میکنم ، توکلی با توبه و بازگشت به سوی او …
دلا همواره تسلیم رضا باش
به هر حالی که باشی با خدا باش
خدا را دان خدا را خوان به هر کار
مدان این یاوران را به از او یار
چو حق بخشد کلاه سربلندی
تــو دل بــر دیگری بهر چه بندی
خدا را باش اگـر مرد خدایی
مکن بـیـگـانگی گر آشنایی
حدیث دوزخ و جنت رها کن
پرستش ، خاص از بهر خدا کن
تـو را بـر هـر دو گیتی برگزیدت
هم آخر بهر کاری آفریدت
ز تو جز بندگی کردن نیاید
از او خود جز خداوندی نیاید
بر این در هیچ اکراهی نباشد
وزین به هیچ درگاهی نباشد
اگر لافی زنی هم لاف دین زن
همیشه دست در حبل المتین زن
به هر کاری مدد کارت خدا باد
دلیل راه دینت مصطفی باد
استاد عزیزم
روز به روزم داره شکوفاترمیشه
روز به روزم دارم به معجزهای خدا میرسم
روز به روزم داره پراز فراوانی میشه
هروزم لطف خدا درون زندگیمه..
ازت بینهایت سپاس گزارم استاد عزیزم.
که همه اینها اول از خداسپاس گزارم و بعد شما..
واقعا بینظیری استاد که دراین مسیر راهنمای نا تو و قرآنی...
هروز روزم واقعا پرا از معجزه و لطف بینهایت خداست..
از اول سال تا بهالان هروز روزم عالی تر از دیروزم شده وهروز علاوه بر روی خودم کارمیکنم داره از طبیعتی که خدا بهم داده و تمام نعمت و رحمتی هم که بهم داده دارم لذت میبرم وشکرگزارشم…
عاشقتم استاد❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
سلام استادگل سلام منبع انژری نشانه امروزم این فایل بودخیلی عالی بود سپاسگذاری کردم وخداوندهدایتم کردسری به دیدگاههای قبلم بزنم آخه ازته دلم میاداون حرفهای که براتون مینویسم حرفی که ازدل بیادلاجرم بردل نشیند واقعا کیف کردم واقعا آروم شدم وقتی خوندمشون خیلی حالم بدمیشه وقتی ازسایت ونمازدورمیشم چن روزی نجواهای شیطانی دورم میکردولی امروزخوب بودعالی بودخدایاهزاران مرتبه شکرت واس سلامتی وآرامش واسایش وثروت وفراوانی خدایاهزاران مرتبه شکرت خدایاممنون هستی واین استادگل وخانمشو سرراهم قراردادی
سلام
وقتی باور و ایمان ما درست شود بقیه موارد خودش درست میشود و موقعیتها و شرایطی ایجاد میشود که ثروت و موفقیت وارد زندگی ما میشود و تصاعدی هم میرود بالا. یعنی اینها دغدغه ای نیست که ما داشته باشیم ولی اساس زندگی ما بر اینها هست که فکر ما را مشغول خود می کند چون باوراصلی ما اشکال دارد.
قدرت خلق زندگی ما دست خودمان است .
روی آدمها حساب نکنیم و فقط روی خدا حساب کنیم.
هیچوقت هیچ کس نمی تواند در زندگی ما موثر باشد.
با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هر چه خواهی کن
واقعا به خدا اعتماد کنیم هر کسی هر کاری برای من انجام دهد به نفع من است
آدمها را طوری بیینم که همیشه به من کمک میکنند
نگاه توحیدی به دین ومذهب کاری ندارد
عوامل بیرونی هیچ تاثیری در زندگی ما ندارد
نیت افراد که بخواهند به ما ضرر برسانندمهم نیست باور کنم که هر کسی هر کاری برای من انجام می دهد به نفع من است
فاکتور اصلی توحید است و قدرت دست خداست نه کسی دیگر
کافیست ما خودمان بهترین را برای خود بخواهیم و عمل کنیم ماهر چه بخواهیم خدا همان را برای ما انجام میدهد.
موفقیت ادامه دارد ……
سلام به خدای مهربانم که هرلحظه میخوادتا مارو خالص ترکنه این متنو مینویسم درادامه متن قبلم که ساعاتی پیش مشغول نوشتنش شدم اما تمام نشده کاری پیش اومد وازترس اینکه نکنه پاک بشه ودوباره بخوام با سرعت کمم بنویسمشون ارسال دیدگاه روزدم چون قبلا دیده بودم میتونم دیدگاهموویرایش کنم اما بعدکه برگشتم تا درحین ویرایش ادامه بدم کامنتمو دیدم چنین گزینه ای روالان ندارم یا من نمیبینمش وبلد نیستم که کجاست خلاصه اینکه ذهن مشرکو نجواگرهمیشگیم کمی بهم ریخت وحسش ازاون نابی داشت درمیومد رفتم توبخش مسائل فنی سایت تا پیداش کنم وکمی هم مطالعه کردم تا به قول آقا ابراهیم گل حلال مسائل بشم اما بازهم نفهمیدم از کجا میتونم اینکارو انجام بدم وقلبم گفت برو ادامه مطلب تو تویه دیدگاه دیگه بنویس چون باخودم قرارگذاشتم که رد پامو برای طی مراحل تکاملم حتی تونوشتن کامنتهای بهترببینم وانافا به خودم تبریک میگم از اول راهم خیلی بهترمیتونم تمرکز کنم وبنویسم همونجابود که مچ ذهن مشرکمو گرفتم که ازبس دنبال کمالگرایی ونشون دادن خودش بهم ریخته بود که چرا نتونسته دلنوشته هاشو ادامه دارومرتب بنویسه وفهمیدم که خدای من حتی تونوشتن کامنتهام هم میخودکه مشرک نباشم میخوادکه بشم شبیه ابراهیمش چون این توانایی واستعدادوبه من هم داده چون من هم لایق برگزیده شدن هستم پس باید شرک رو از لایه لایه های ذهنم پاک کنم تا برای بهتردیده شدن وتحسین دیگران ننویسم آرزوم اینه که برسم به زکدی به این حدازکمال تا جلوی ذهن مشرکو نجواگرمو بگیرم که فقط کفقط بدای قلب پاکم ازشرک وبرای خدای درونم بنویسه آمین
واما ادامه حرفهای قبلم که کریدیتشو به خدای مهربانم میدم چون این من نیستم که مینویسم بهم میگه که چی بنویسم واگرنباشه نداها والهامتش محاله ممکنه که من بتونم به این زیبایی بنویسم خدایا شکرت که درقلبم احساست میکنم وهدایتهاتو دریافت میکنم به زیبایی وشکر که باوردارم به زودی زیباترو ناب ترهم دریافتشون خواهم کرد
ادامه اذا سالک عبادی عنی …..(بقره ١٨۶)
واینگونه شد که زمانیکه خداوندرو اجابت کرد وبه اوایمان آوردرشدیافت ایمانی که باوری دادکه اگراوبخواهدآتش هم سوزانندگیش رابرای کسیکه تمام شرکهای وجودش را زدوده از دست خواهد داد چون خدای اوست که حتی سوزانندگی را به آتش داده است
پس قلبم گفت :که توهم بایدتجربه کنی تمام وجودخودت را نه برای اینکه به کسب بیاموزی نه برای اینکه تو وظیفه داری به دیگران راه درست را یادبدهی بلکه برای این پابه دنیانهادی تاتجربه کنی تمام وجودت وهمه ی استعدادهاوباورهایت را وتمام خدای درونت را که تو خوداوهستی وپاره ای از اوهستی مثل قطره ای از دریا که خود دریاست پس برگزین این توحیدخالص را که بناید به هیچ شرایطی متکی باشی غیرازخودت وخدای درونت
برگزین وانتخاب کن که هیچ چیز نمیتواند احساس توراخوب کندحتی اگردربهترین شرایط ظاهری باشی حتی اگرتمام شرایط مهیاست که تو با آرامش خاطر درکنار دوستان توحیدیت باشی وبتوانی بازمان وفرصت کافی کامنتهای آنهارابخوانی وحس وحال خوبی پیداکنی امابازهم انگارحست حتی برای خواندن آنهاهم عالی نیست چون این باورهای شرک آلودراهنوزهم داری که احساس برتری آنهاراذهنت نجوامیکند تا محزونت کند وشیطان نجواگردرونت حس حسادت درونت رابرمیانگیزاندکه ببین آنهاازتو بهترمینویسند وشرایط بهتری را تجربه میکنند ودرمراحل بالاتری هستند آخر ذهن مشرک توهنوز به این نگاه توحیدی نرسیده است که اگردوستانت شرایط بهتری تجربه میکنندچون باوهای نابتری ساخته اند وواینهانتیجه باورهای زیبا ودرستشان است واگر توهم باورکنی که لا اله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین یعنی درک خواهی کرد که خودت با باورهای نادرست شرایطت را ساخته ای وباورمیکنی که خودت خالق زندگیت هستی دلخواه یا نادلخواه وتو هیچ تفاوتی باهیچکس نداری ومیتوانی با فرکانس ها وباورهای درست همه چیز را آنطورکه میخواهی بسازی واگرمیخواهی برگزیده شوی ابتداباید برگزینی شکستن تمام بتهای شرک الود درونت را حتی این حس کمالگرایی را
وزمانیکه میشکنی این بتهاراکه توباید شرایط مناسبی داشته باشی که کامنت دوستانت را بخوانی تا به احساس خوب برسی این حس شرک الود واین تضادبه تومیفهماندکه حتی نباید به این وابسته باشی که حال توراخواندن کامنتهاوحضورفعالت درسایت خوب کند وانگاه است که وقتی توبرمیگزینی که ازدل این تضادرشدپیدا کنی خداوندمهربان تو از کتاب فرزندت که بعنوان قصه ی شب برایش میخوانی داستان دانه ای را تعریف میکند که :
دانه ای که نمیخواست بروید
چون دانه میترسیداز اینکه اگرسرازخاک بیرون کند بی اب وغذا وگرسنه بماند وریشه درخت تنومندی که کنارش بودبازبان کودکانه به اوگفت که من ریشه درختی تنومندم که درکنارتوست واول مثل تودانه بود وکم کم ازخاک بیرون امد وهمین که بیرون رسید وسمت خودش راانجام داد همه چیزبرای رشدش آماده بود خداوند مهربانی که خورشیدرادستی برای گرما ونورش قرارداد وچشمه ی ابی که سیرابش کرد وخاکی که به اوغذا داد ونسبمی که خنکش کرد وپرندگان خوش اوازی که برایش ترانه هاسرودند واین مرا یاد استادانداخت که چگونه از دانه به درختی تنومند باریشه هایی قوی تبدیل شدبا وصل شدن به اصلش
وخواندن قصه ی شب بعد
کودکی بر آب
زمانیکه مادر موسی بادلسپردنش به خدای درونش این الهام الهی راشنید وباورکرد که اوهم لایق انست که مورد وحی الهی قراربگیرد وشنید که
واوحینا الی ام موسی ان ارضیعه فاذاخفت علیه فالقیه فالیم ولاتخافی ولاتحزنی انا رادوه الیک وجاعلوه من المرسلین (قصص ٧)
تا به تو نیز آرامش وحال خوب ببخشد وباورکنی که وقتی خواسته ای داری جوابی برایش هست وخدای توبه تمام هستی فرمان میدهدتاتورابه آن خواسته برساند ازدل یه کتاب کودکانه ازحرفهای دوستانت واز هرجای دیگری
وتوان قصه را کامل کنی برای فرزنددلبندت که همیشه شبهاوقت خواب میترسید ازتنهایی به خاطرباورشرک الوداینکه پدراست که ازاومحافظت میکند تاباارامش بخوابد که بی سابقه است وتونیز بااینکه بااین باورشرک الودمقابله کرده ای وتلاش برای ازبین بردنش که حتی دلهره هم نداشته باشی اگردرخانه تنهابمانی ان شب را بدون دلهره میخوابی چون خدای مهربانت دستی ازدستانش رابعنوان داستانهای تنهایی مریم بانوی عزیزم درپردایس برای شماتعریف کرده است که من تنهابودم زمانیکه استادنبود من تنهابودم وخدا واین باوربخوابی که خداراحس کنی درکنارت بدون دلهره درخانه ای که دوسال پیش ترس تنهایی ازان راداشتی چون باذهن مشرکت ازدوطرف حیاطی دارد که راحت میشود به ان نفوذکرد
وفردای انروز از خواب بیدارمیشوی ودرستاره قطبیت میخواهی که خدایا ممنونم که حال که امروز شرایط مهیاست برای زمان گذاشتنم روی سایت مراهدایت کن به چیزیکه حالم راعالیتر کندتابهره ی نابتری رادریافت کنم ومیبینی که ۵۴ مین روزتحولت مصادف شده با توحید عملی ۶ تابه تواین درکهارابهتربیاموزدکه درعمل باانهامواجه شده بودی تاباورت راقوی ترکندکه توافریدگاری مهربان وعادل داری که قوانینی ثابت رامعین کرده تا توخودت خالق زندگیت باشی درست مثل خودش که خلق کرده هرانچکه میخواسته وبه خودش فتبارک الله احسن الخالقین گفته تا توهم خالق وخدای زندگیت باشی وبه خودت وخدایت تبارک الله بگویی وشکر گزارباشی که الحمدالله الذی احسن خلقی
تا بهترازهرروزبرانی وبفهمی که تو به این دنیاامده ای تا خودت راتجربه کنی تاتجربه کنی مراحل تکاملت راکه میتوانی هرلحظه بیشتروبهتر صفات زیبای پروردگارت رادرخودت متجلی کنی که ازروح خودش درتو دمیده است مثل تمام بندگان صالحش
تابه توبیاموزد که خدای توخدای همسرت هم هست وهمسرت هم به همان میزان به منبع هستی متصل است وپروردگارتو هدایت رابرای اوهم تضمین کرده است تادیگر آرامش داشته باشی که برای شغلی که شروع کرده است وایده ای که به اوالهام میشود احترام بگزاری وباورش کنی که حتماوقطعا هدایت خدای درونش بوده است وبیشتر وباباوری قویتربگویی ,, الخیرفی ما وقع ,, هراتفاقی که بیفتدقطعا به نفع من است
انگاه مثل ابراهیم دیگر نگران فرزندت نخواهی بود که اوهم به منبع انرژی ومال وصاحب اختیارش متصل است که هرتصمیمی که برای زندگیش میگیرد حتما جواب خواسته های اوازپروردگارش است وهدایت اوست به خواسته اش ان زمان است که دیگردلهره نداری که نکند سرمایه ی زندگیش رابا ندانم کاریش به گمان تو ازدست بدهد چون میدانی که خدای تو ٩دای اوهم هست خدای توکه دانای همه چیزاست که گنجینه های آسمان وزمین دردستان با کفایت اوست خدای فرزند دلبند توهم هست
خدایا شکر برای این باورهای ناب
ای مهربانم شکر که اعتبار تمام این سخنان ازتوست تویی که برایم کافی هستی کافی تراز همه ی عالم
خداونداسپاس که به معجزاتت عادت کرده ام
“السلام علینا وعلی عبادالله الصالحین “
بنام یکتای بی همتا
سلام استاد جانم.
سلام مریم جانم .
روز ۵۴ سفر
بازم یه فایل توحیدی که داره میگه روی خودت و خدای خودت حساب باز کن.
توحید چه کلمه پر مفهومی ولی چقدر من کم درکش کردم.
چرا من نفهمیدم که توحید یعنی حساب کردن روی خدا و حساب نکردن روی بقیه آدما.
استاد راستش همه ما توی زندگیمون خیلی از آدمای دیگه ضربه خوردیم.خیلی حساب باز کردیم و ضربه خوردیم.ولی نفهمیدیم که اینکار رو دیگه تکرار نکنیم.
دیگه روی هیچکس حساب نکنیم.نه مادر، نه بابا ،نه همسر .
ولی کاری که من کردم حساب کردن روی همه بوده الا خدا.
حساب کردن روی خدایی که همه جهان رو مسخر من کرده.
خدایی که قدرت و نعمت در دستان اوست.
خدایی که خزائن زمین و آسمان در دستان قدرتمندش هست.
خدارو شکر میکنم که همین حالا هم با این مفاهیم آشنا شدم.
خدارو شکر میکنم که نمردم و فهمیدم که رب تنها فرمانروای جهان، میتونه منو به مسیر سعادت و خوشبختی هدایت کنه.
که اگر می مردم ،اون دنیا چه جوابی داشتم به خدا بدم از اینهمه شرک.
استاد واقعا تحسینتون میکنم که حتی زمانی که تهدید شدین باز هم ایمان داشتین.
باز هم دست از عشقتون برنداشتین و ایمان داشتین که اون آدمها همشون دارن به موفق شدن شما کمک میکنن.
من یاد گرفتم که تنها وتنها خودم هستم که خالق زندگی خودم هستم.
من یاد گرفتم که روی خودم حساب باز کنم و زندگیمو اونجوری که دوست دارم بسازم.
من یاد گرفتم که اگر کسی در برابر من قدرت نمایی میکنه به این دلیل نیست که اون خیلی قدرتمنده،دلیلش اینه که من توی ذهنم به اون قدرت دادم.
من قدرت رو از خدا گرفتم و دادم دست پدرم ،شوهرم،رییسم،کارفرما یا هر شخص دیگه ای.
استاد توحیدی من نمیدونم چجوری ازت تشکر کنم برای تدریس توحید.
خدایا شکرت برای وجود خودم ،خدایا شکرت برای استاد خوبم.
خدایا شکرت که تو رو یافتم.خدایا شکرت شکرت شکرت.
سلام و درود فراوان به گروه تحقیقاتی عباس منش و به دوستان عزیز و همه کسانی که می گویند “فقط خدا”
مطلبی گذاشتم انشاالله به کار و زندگی همه ی ما کمک کنه:
یک جنین در رحم مادر شروع به رشد میکنه و از هر جهت امنیتش بالاست، یعنی اینکه مادر کارهای روزانه خودشو به راحتی انجام میده و حرکت های فیزیکی داره، حتی ورزش میکنه نه تنها کوچکترین آسیبی به بچه وارد نمیشه بلکه مفید هم هست، نه سردش میشه، نه گرمش میشه، نه گرسنه میشه و… چون از بدن مادر تغذیه میکنه و انرژی میگیره. با تمام اینها خود مادر هم احتیاط میکنه و مراقب هست که ضربه به شکمش وارد نشه یا خوراکی که باعث بشه به بچه آسیب بزنه رو نخوره… جنین توی این شرایط بسیار امن و عالی با خیال راحت و اطمینان خاطر رشد میکنه و تبدیل به یک انسان میشه، یعنی اینکه انقدر این محیط قابل اطمینان و مغذی است که از وقتی جنین تشکیل میشه تا کاملا به یک انسان تبدیل بشه از هر جهت به مادر اطمینان میکنه و هیچوقت به مادر نمیگه چرا الان خوابیدی!؟چرا رفتی حمام!؟ چرا از اونجا رفتی!؟ یا… چون می دونه مادر هیچوقت کاری نمیکنه که به ضرر بچه باشه یا آسیبی به بچه وارد بشه… پس در نهایت آرامش رشد میکنه و در اصل اونجا با اطمینان خاطر زندگی میکنه و لذت میبره…
حتما همه ی ما دیدیم که وقتی یک خانم باردار باشه هوس خوردن یک خوراکی میکنه باید همون لحظه واسش تهیه بشه، چون میگن انقدر این نیاز به خوردن در زمان بارداری زیاده که در هر شرایطی که باشه اونو تهیه میکنه و میخوره…! این نیاز شدید بیشتر از سوی بچه درخواست داده میشه که اون منبع مغذی خاص وارد بدن مادر بشه و تغذیه کنه…
حالا تصور کنید “خداوند” همان رحم امن و راحت و لذت بخش مادر باشه و وقتی که خدا میگه آرامش خودتو حفظ کن و از زندگیت لذت ببر و به من اطمینان کن و مطمئن باش من همه ی کارهاتو به بهترین شکل انجام میدم، فقط تو به من ایمان داشته باش و کاملا رها باش و خودتو بسپار به من… چقدر لذت بخشه که انسان به صورت قلبی و با خیال راحت بدونه که “خداوند” نه تنها همه کارهاشو انجام میده بلکه یک زندگی سرشار از آرامش و لذت رو تجربه میکنه…
“””به خدا اعتماد کنیم”””
من از وقتی به خدا اعتماد کردم هروقت ترس یا نگرانی اومد سراغم همون لحظه اینو تصور میکنم که الان در آغوش خداوند هستم و اونه که داره زندگیمو رهبری میکنه و من فقط بهش اعتماد میکنم و دستشو باز میذارم… چقدر حس خوبیه… به جرات میتونم بگم بالای 90 درصد از استرس ها و ترس ها و نگرانی هایی که قبلا داشتم از بین رفتن و زندگیم چقدر صاف تر و خالص تر شده… خدایا شکرت…
مطئنم اگه بیشتر به خدا اعتماد کنم یک زندگی به معنای واقعی بهشت رو تجربه میکنم…
خیلی جاها نوشتن “فقط خدا” ولی خودشونم نمیدونن چی نوشتن، خود منم قبلا میگفتم ولی واقعا نمیدونستم همین دو کلمه یعنی چی… ولی الان به همین اندازه ی اندکی که به خدا اعتماد کردم و ایمان اوردم انقدر زندگیم قشنگ شده، حالا اگه بیشتر بشه چی میشه…
دوستان عزیز این دو کلمه را درک کنید : ( فقط خدا)
سلام به دوست پاک توحیدیم
خیلی لذت بردم از این مثال و تصویرسازی بسیااااااار عالی تون یکی از قشنگترین مثال برای فهم راحت توحید هست این مثالتون واقعا همینطوره یعنی اگه بتونیم اینطوری فکر کنیم و هر رور بخودمون تفهیم کنیم خیلی راحت میشه به آرامش و اطمینان قلبی رسید دمتگرررررررم رفیق
به نام یگانه تسلی بخش دلها
سلام وارداتی خالصانه،خاشعانه،وخاضعانه
به تک تک دوستانم،به رهروان طریق عشق ومعرفت ودوستی .خداوندگارم رابی نهایت سپاس گزارم وسر تعظیم براستان مقدسش فرود میآورم که چراغ هدایتم را فروزان گردانید،
عاشقان حقیقی،شیفتگان طریق وصال
این راه،نه یک راه بلکه شاهراهیست
که اولش عشق و میانه اش عشق و آخرش وصال
واصلان شیفته درگاه احدیت،مژده به من به شما، وبه
هرانکس که راه یافت دراین یگانه راه آرامش وسعادت،،،،،تبربککککک شادباششش اول به شخص بنده وبعد
شما منتخبین درگاه رحمن،
ازلی ازعشق یارم حیرانم نمیدانم باچه قلمی چگونه حق مطلب رو بیان کنم
وان اینکه همه مقاله نوعی
دعوت شده یار مهربانم آن هستیم
یاری وغمخواری که بیشتر ازهمه ونزدیک
تراز همگان نزدیکمان است،
ودرشرایطی به دادمان رسیده،وناجیمان شده که ناامید آریاری دیگر خلایق شدیم
آنگاه وقتی که درلبه پرتگاه به هر دری زدیم وکوبیدیم جوابی نشنیدیم
اه وفغان سر دادیم خدایاااااااا
خودت به دادم برس وخودرا تسلیمش کردیم چون زیباااااالبیک فرمود آن هدایت گر،،،که نترس ونگران نباش
من به تو نزدیکم
وانچنان وجودمان را در آغوش گرفته
گویی مادری مهربان،ازترس سوزو،وسرما
جگر گوشه اش را در طوفانی وسیلی
بمانند پرندگان مهاجر،بال میگشاید وطفلکش را باگرمای وجودش آرام وگرما
میبخشد
خداوندگارم را سپاس گزارم
که مرا به بهترین مسیرهدایت،درمیان
بهترین جماعت وبااخلاق ترین خلایق
راهنمایی واراااامش نمود
همراهان،همسفران،نیک سیرتان
دوستتان دارم
سلام به عزیزانم.
استاد عزیزم اگرچه ایات قران را میخوندم و همیشه برای حل مسائل ذکر و….میگفتم ولی واقعا توحید رو درک نمیکردم.
و یه مدته که دارم رو خودم کار میکنم و توکلم به خدا خیلی بیشتر شده.
فهمیدم که منم تفاوتی با پیامبران ندارم به شرطی که باورهای توحیدی ام رو تقویت کنم.
همین امروز یه اتفاق بسیار زیبایی برام افتاد که به من فهماند که خدا داره تموم پازلهای زندگیمو میچینه ومن عاشق این خدا ومدیریت قشنگشم.
منم میخاممثل پیامبران و اولیای الهی فقط رو خدا حساب کنم و روزگار بهم یاد داد که تا وقتی رو دیگران حساب میکردم به فنا رفتم. وزمانی به خواسته های قشنگم رسیدم که به خدایی که نمیبینمش دل بستم.
خدایا شکرت به خاطر وجود مهربونت.
به خاطر وجود بی انتهایت.
هر روز بهتر از دیروز…..
خداروشکر بخاطر اینهمه آگاهی ناب .مهمترین چیزی که از این فایل دریافت کردم این بود تو وقتی قدرت رو از غیرخدا بگیری و تمام قدرت رو بدی به خدا ، تما جنبه های زندگیت درست میشه . بدنت تبدیل میشه به یه داروخانه مجهز که هیچ بیماری نمیتونه بهت اثر کنه . ثروت از در و دیوار برات میباره. روابطت فوق العاده میشه ، آرامش خاطر بی نظیر پیدا می کنی و …. و … و … مثلا تو یه محصولی تولید میکنی مثلا یه کتابی ، یه موزیکی ، یه نقاشی ، یه سخنرانی ، هرچی… وقتی باورهای توحیدی داری و معتقدی اصل فقط انرژی منبع هست و بقیه عوامل بیرونی تاثیری ندارن ، یه چیزی تزریق میشه توی اون محصول تو که همه رو جذب میکنه؛ به دل میشینه. حتی اگه به ظاهر یه اثر همه پسند نباشه . یاد یه فیلم می افتم که یه آشپزه بود با عشق کار میکرد واقعا با عشق آشپزی میکرد علاوه بر ادویه های خوشمزه ی مختلف ، انگاری ادویه عشق ! میریخت توی غذاهاش ؛ همه غذاهاشو دوس داشتن همه لذت میبردن .. مقایسه ش میکنم با داشتن باور توحیدی ، انگاری که تو ادویه عشق ادویه توحید میزنی به محصولت ، به زندگیت ، حالا هرچی که هست. خودبخود همه میخوانش و میخوانت !