توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 74 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-65.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-31 06:15:372024-07-20 18:23:58توحید عملی | قسمت ۶شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت همه همفرکانسی های عزیز، از همه عوامل سایت «علی الخصوص استاد عباسمنشِ عزیز» بسیار بسیار سپاسگزارم بابتِ تهیه این فایلِ فوق العاده ارزشمند.
این فایل رو من چـــــندین بـــــــار گوش کردم و هر بار لــــذت بردم و فکر میکنم که همیشه گوشش بکنم. دوست دارم منم اینجا توی کامنت بگم که تنها یک قدرت در تمامِ جهانیان وجود داره که قدرتِ رَبه و پاسخِ 100% مثبت میده به فرکانسهایی که من به عنوان یک آدمیزاد بهش میفرستم.
از طرفی، این قدرت بر هـــــــــــــر چـــــــــیزی تواناست (ان اللهَ علی کلِ شی قدیر)؛
در نتیجه، من میتونم به هـــــــــــــر چـــــــــیزی که دلم بخواد برسم.
پس، فقط، قدرت از آنِ رَبه.
هر کجا هستید، در پناهِ اللهِ یکتا، شاد
خوشبخت،
سالم،
ثروتمند و
سعادتمند در «دنیا» و «آخرت» باشید. خدانگهدار
به نام خدای مهربانم
خداوند رو سپاسگزارم که مدارم داره کم کم نزدیکتر میشه بهش و اینو از کجا میفهمم؟ چون الهامات پروردگارم رو دیگه متوجه میشم کمکم
چیزی که قبلا تجربش نکرده بودم یا شایدم حتما تجربش کردم ولی نمیدونستم هدایت پروردگارمه
توی حموم بودم و شعر خدایا چنان کن سرانجام کار که تو خوشنود باشی و ما رستگار اومد توی ذهنم
اونوقت همون لحظه توی حموم و زیر دوش آب خداوند بهم گفت یعنی چی که میگی چنان کن سرانجام کار که تو خوشنود باشی و ما رستگار؟!
مگه ما قدرت رو به خودت ندادیم که میگی چنان کن سرانجام کار
اونی که باید کاری انجام بده، تا سرانجام کارت خوب باشه تا هر دو مون وقت دیدار از همدیگه راضی و خوشنود باشیم ،تو هستی
و واقعا چقدر لذت بردم از این الهام قلبی ام
من با ایمانی که دارم با توکلی که به پروردگارم میکنم باید عمل کنم طبق قوانینی که یاد گرفتم و سرانجام کار خودم رو طوری رقم بزنم که من و پروردگارم هر دو مون از همدیگه راضی باشیم
پس درستش اینه
ای بنده چنان کن سرانجام کار
که تو خوشنود باشی و پروردگار
در پناه الله یکتا شاد سالم ،ثروتمند،خوشبخت در دنیا و آخرت باشید❤
سلام استاد عزیزم ومریم خانم عزیز ️
استاد من بارها این فایل را گوش داده بودم. ولی امروز هدایت شدم به این فایل عالی و بی نظیر.
استاد چقدر من الان مثل چندین فایل قبلی که تا الان گفتم نیاز داشتم به این فایل.
چند روزی بود نگران مسئله ای بسیار کوچک بودم و با گوش دادن به این فایل قلبم مطمئن شد. آروم شدم و سپاسگزار واقعی خداوند عزیزم شدم.
عاشقتم استاد عزیزم که توحید و یکتا پرستی را میگسترانی.
استاد بی نهایت ازت سپاسگزارم
سلام بر استاد مهربان
سلام بر دوستان خوب خودم
توحید و ایمان داشتن به خدای خودم یکی از مهمترین ارکان اساسی در این جهان زیبا است
خدای مهربلن قدرت خلق زندگی من را به دست خود من داده است و این من خودم هستم که می توانم بسازم این دنیای زیبای خودم را
من باید روی خودم حساب باز کنم و هر جا که کم آوردم از خدای خوب خودم کمک بخواهم و از او بخواهم که من را کمک کند و من را به سوی خیر و برکت هدایت کند
مهم انجا است که خدای من از خوشبختی و ثروتمند شدن من خوشحال می شود
وقتی این من هستم که خودم می توانم زندگی خودم را بسازم پس بی شک با ساختن باورهایی قدرتمند و باورهایی درست و صحیح می توانم خودم را به درجات عالی برسانم و از خودم یک قهرمان بسازم
یاد بگیرم که قدرت را در ذهن خودم به خدای خودم بدهم و هرگز روی دیگری حساب نکنم چرا که وقتی من از بنده خدا چیزی را می خواهم و از او انتظار دارم و فکر می کنم اگر فلان رئیس کار من را راه نیندازد من بیچاره می شوم آنوقت من قدرت را از خدای خودم می گیرم و به بنده می دهم
با کمرنگ شدن قدرت خداوند در ذهن من ترس و وحشت و نگرانی برای من به وجود خواهد آمد
چقدر عالی که با خودم عهد ببندم که می توانم روی خودم کار کنم و خودم با خودم و خدای خودم کارهایم را جلو ببرم
از او کمک بخواهم
روی او حساب باز کنم
از او بخواهم و او به من می دهد
نگاه توحیدی به خدای خودم داشته باشم یکی از مهمترین قانون این جهان است
خودم را به کسی وصل می کنم که او منبع قدرت و بزرگی است
آنوقت من پشتم گرم می شود و کوهی از قدرت همراه من خواهد بود
خدایا ممنونم از تو
سپاس از خدای قدرتمند خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام خدمت دوستان عزیز
من در طول زندگی در مورد خداوند، قرآن و مباحث توحیدی زیاد مطالعه کرده ام اما جنس صحبت های استاد واقعا متفاوت هست و آگاهی های زیادی به من داد،وقتی به صحبت های استاد گوش دادم تک تک آدمایی که بهشون وابسته بودم و چقدر توی ذهنم بزرگشون کرده بودم اومدن جلوی چشمم آدمایی که من ازشون بت ساخته بودم و چقدر بهشون اعتماد داشتم و دقیقا دردناک ترین ضربه ها رو هم از همین آدم ها خوردم،
ولی خدا رو شکر که این ضربه ها باعث بیداری من شد و از خودش می خواهم روز به روز ایمانم رو به خودش قوی تر کنم و با توکل و تکیه بر خودش مطمئنا می توانم به همه خواسته های خود برسم،تشکر به خاطر فایل های توحیدیتون استاد عزیز
به نام خداوند وهاب وعظیم
خدایاا پرودرگارا معبودا ای رب العالمین، بامن چه شده که اینچنین لایق داشتن تو شدم
شکرت خدای من شکرت
برای تمام مسیری که تا به امروز واین حال پشت سر گذاشتم تا در این لحظه تورو بشناسم
خدای من شکرت
می دونم که منو میبخشی بخاطر تموم اون شرکهایی که کل وجودمو در برگرفته بودن قبل از شناختن تو قبل از پیدا کردن تو قبل از باز شدن چشمهام به روی تو که هرکجا رو نگاه بکنم فقط تویی
خدای من دوست دارم
بااین فایل بعداز چندین بار دیدنش توی این مدت آشناایم با استاد این دفعه یه جور دیگه داشتم به صحبتهای استاد گوش جان میسپردم داشتم باور میکردم کلمه به کلمه صحبتهایی که بوی خدا میدادن وداشتم می نوشتم ومی نوشتم آگاهیی هایی که انگار برای اولین باره دارم میشنومشون انگار تازه چشمم به اون بهشتی باز شده که یک عمر به دنبالش بودم
وحالا دیدم
خدای بزرگم چجوری می تونم شکرتو بجای بیارم از این همه رحمت وخدایی بودنت برای من بندت
دلم میخواد غرق در این خدا بشم دلم میخواد فقط بنوشم از این شهد شیرین تراز عسل وهیچ وقت سیراب نشم
کلی نوشته بودم برای خودم که بیام بعد از تموم شدن این فایل از خودم رد پا بجا بزارم ولی واقعا باید فقط درک کرد فقط باید با جانو دل شنید ودید با چشمانی باز این خدایی که این چنین دوستمون داره وهمه چیز زندگیمونو داده دست خودمون
فقط کافیه باورش بکنیم وتمامو بسپریم به دست اون ون هیچ چیز دیگه ای بیرون از خودمون
خدای بزرگم سپاسگذارتم که این قلب این جان جایگاه توعه جایگاه معبودم که بی همتاست ویگانه
می دونم ومی خوام که خودت کمکم کنی تا موحد تر باشم به تو
خدای بزرگم شکرت
خداوند به تک تک بچه هایی که در این مسیر واین سایتن یک دید دیگه ای داره
پس ماهم نگاهمونو اون جور که باید به خدا تغیر بدیم تا بشناسیمش
تا ذره ای سپاسگذار این همه نعمت ورحمتش باشیم
الهی آمین
وامروز روز 54 از روز شمار تحول زندگیم بود
واین روز بیاد ماندنی ترین روزهای زندگیمه
بنام خداوند قادر متعال
ردپای روز 54
سلام دوستای خوبم
چقدر خوشحالم که دوباره شروع کردم من قبلا هم گفته بودم عاشق فایل های توحیدی هستم و همیشه وقتی حالم خوب نیست سعی میکنم به توحید فکر کنم و اروم بشم چقدر استاد درست گفتن که توحید یک اصل درونی هست. منم خیلی حضرت ابراهیم رو دوست دارم و همیشه توحیدی بودنش رو تحسین میکنم واقعا خیلی توکل میخواد که بتونی پا توی اتیش بزاری و ایمان داشته باشی خدا نجاتت میده
واقعیت اینه که ما هرچقدر به خداوند ایمان داشتهب اشیم خداوند همونقدر برای ما وجود داره
من چند تا ضعف بزرگ دارم و اولینش در حوزه عشق هست من فکرم اینه که لیاقت یک عشق دایمی رو ندارم و دایم فکر میکنم ممکنه پارتنرم دیگه دوسم نداشته باشه و این سوال رو خیلی ازش میپرسم که دوسم داری؟
و این نشوندهنده اینه من خودم رو لایق دوست داشتن نمیبینم و واسه همین نگرانم که اون دیگه دوسم نداشته باشه و حق طبیعی اون میدونم که خیلی باید روی خودم کار کنم و بیشتر از همه روی عزت نفسم
نکته دوم اینه که من فکر میکنم برای زیبا شدن باید یکاری کنم با وجود اینکه قصد داشتم برم زاویه بزنم ولی میخوام اینکارو نکنم من باید با خودم به صلح برسم اگر بعدش دوست داشتم(نه اینکه چون زشتم برم بزنم) صرفا اگر باز اینکارو دوست داشتم میرم میزنم و خوشحالم که این تصمیم رو گرفتم.
و مهمترین اصل اینه که از امروز میخوام به هر چیزی کاملا توحیدی نگاه کنم.
سلام
خدارو شکر که آنقدر شرایط من تغییر کرده.
روز به روز بهتر و آگاه تر میشم، هر فایلی رو هر چند بار گوش میدم یه چیز جدیدتر ازش پیدا میشه.
الان مثل گذشته نیستم که اگر چیزی به ظاهر بد بیاد یا بر خلاف میل من باشه ناراحتم کنه یا به فکر فرو ببره،، به فکر فرو میرم ولی با خوشحالی و آغوش باز که خدایا شکرت این حتما دلیلی داشت ، چون من هر روز از خدا میخوام که بهترین مسیر، بهترین انتخاب، بهترین صحبت، بهترین تصمیم و همه چیز بهترینش اتفاق بیفته.
دیروز که داشتم بچه هام میبردم برف بازی،یه مقصد انتخاب کرده بودیم اما تو راه پلیس جلو همه رو میگرفت و به هر کس اجازه عبور نمیدادن، من به پلیس جایی که میخواستیم بریم رو نگفتم و یه جای نزدیکتر گفتم و اجازه داد بریم. بعد از عبور کردن گفتم من چرا واقعیت نگفتم ناراحت شدم که واقعیت نگفته بودم، هم سفر هم داشتیم که ماشین پشت سر ما بود ، به ایشون هر کاری کرد اجازه ندادن بیاد، چون با من فاصله داشت تا به پلیس برسه،( آخه ترافیک بود) من تقریبا به مقصد مورد نظر خودمون رسیده بودم و چند دقیقه بیشتر فاصله نبود و مسییر هم کوهستانی بود،،
دوستم به من زنگ زد گفت هرکاری میکنم پلیس به من اجازه نمیده بیام، گفت چیکار کنم،!!؟؟؟
ما اومده بودیم که با هم بچه ها رو بیاریم برف بازی، گفتم علی آقا برو از یه مسیر دیگه بیا فلان جا، یعنی هم زمان هم مقصد عوض شد هم مسیر، من که نزدیک برف و مقصد از قبل تعیین شده بودم بدون مکس و شک با پیش زمینه دروغی که به پلیس گفته بودم برگشتم، گفتم صبح میگم خدایا مسیر نشونم بده بعدخودم اینجور رفتار میکنم، قشنگ واسم واضح بود که خدا با این که من دروغ گفته بودم به پلیس داشت مسیر درست بهم نشون میداد.
با اعتراض بچه ها که خیلی هم نبود خانمم که خیلی کم حوصله هستش و زود اعتراض میکرد ، اونم گفت حتما یه خیری توش هست ، برگردیم.
خلاصه برگشتیم و رفتیم جایی که به علی آقا گفته بودیم بیا، تقریبا همون جایی که به پلیس گفته بودیم و فکر میکردیم برف نیست،ما از مسیر رفته برگشتیم و علی آقا از مسیر اونور شهر و همگی با هم رسیدیم یه جای خوب و پر از نعمت خدا(برف).
قطعا خدا مسیر و بهترین جا رو به من نشون داد، این که جایی دیگه میرفتم و چی میشد و نمیدونم ولی خوب میدونم خدا این مسیر به من نشون داد.
بچه ها حسابی کیف کردن ما هم کنار بچه ها کیف کردیم .
تو مسیر برگشت به خونه تک تک اتفاقات تو ذهنم بود که چطور خدا من از پای مقصد اول برگرداند و چه طور مسیر جدید بهم نشون داد، همش تو دلم میگفتم«خدایا شکرت»
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق
54. پنجاه و چهارمین روز از روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
چقدر من اشک ریختم با این متن نسرین خانم که تو توضیحات امروز گذاشتین اینجا که گفتن :
آره خدا به ایمان من نیازی نداره من اگر خداوند رو باور کنم دارم در حق خودم لطف میکنم و درها ی نعمت و رحمت رو به روی خودم باز میکنه پس اگر عاقل باشم حتما این کار رو انجام میدم و اگر نادان باشم قطعا کافر میشم و به خودم بدی می کنم
من امروز سر نمازم به خدا گفتم خدایا کمکم کن من دلم میخواد عشقم به خودم به تو به تمام جهان هستی راستین باشه و از درونم نیتم پاک باشه و آرومتر باشم
اولش یه درخواستی کردم گفتم خدا من دلم میخواد مثل حضرت ابراهیم دوستت باشم رفیقت باشم بعد گفتم حتی بیشتر از حضرت ابراهیم
یه لحظه مکث کردم مکثم از این بود که یه لحظه احساس لیاقت این دعارو که گفتم حس کردم ندارم
ولی بعد گفتم نه ،استاد عباس منش گفته که هر درخواستی دارین میتونین بگین و اگر برای یک نفر شده برای شما هم بیشترش میشه
و من در ادامه باز درخواستمو کردم و گفتم که تلاشم رو میکنم تا خودم رو بشناسم خدایا کمکم کن و بابت تک تک کمک هات ازت سپاسگزاری میکنم
من امروز رفتم کلاس رنگ روغن ،استادم یکی یکی به تمرین 12 نفر که تو کلاسیم نگاه کرد و گفت تمریناتون که انجام دادین جهت داره و قبل از اینکه جهت های قلموتونو و رنگتونو از بین ببرین محو کردین و گفت این اشتباهه و تا یاد نگیرین نمیتونین استاد بشین تو این کار
اصل و اساس رنگ روغن فقط و فقط همینه از بین بردن جهت رنگ و رد قلمو و بعد محو کردن که در نهایت نقاشیتون فوق العاده میشه و دیدنی
انگار همه ما قلمو رو برمیداشتیم میکشیدیم در یک جهت ولی استاد در همه جهات قلمو رو میکشید
و من یادمه تو خونه که کار میکردم با افتخار میگفتم من رنگمو میذارم و زودتر محو میکنم ولی در انتها کارم اشتباه و با خطا درمیومد و دو تا کار قبلیم فقط خوب شده بود
در حین گوش دادن و دقت کردن به حرکت قلمو استادم تو دلم یاد حرفای استاد عباس منش میفتادم که میگفتن قانون رو بلد باشین و فقط به اون عمل کنین نه اینکه از خودتون دوست داشته باشین هرچی بخواین همون باشه
وقتی اومدم روز شمار تحول زندگیمو بنویسم
و این قسمت اومدم و شروع کردم به نوشتن یهویی اینو درک کردم که امروز چقدر من داشتم با حرفای استاد رنگ روغنم و مثالی که میزد موضوع امروز روز شمار تحول زندگیم رو درک کردم
انگار که مثلا وقتی دارم رنگ رو در تمام جهات روی بوم قسمت طرحم میذارم مثل این میمونه که در همه جنبه های زندگی و هر باوری که برای قدرتمند کردنشون هر روز تکرار میکنم و این کارو بارها و بارها انجام میدم
و بعد به قسمت محو کردن که میرسم، مثل این میمونه که در کنار جهت دهی مثبت و قدرتمند به فرکانس هام و افکار و باورهام ، من با تکرار و توجه به نکات مثبت و سپاسگزاری و احساس خوب داشتن و از مسیر لذت بردن
باعث محو کردن درست محدودیت های قبلیم میشم و در نتیجه یه کار تمیز و مرتب در میاد و شکل و فرم خاصی به چشم دیده میشه که اون هم مثل این میمونه که من با تلاش و کنترل ذهنم دارم محو میکنم اثرات باورهای محدودمو و به باورهای جدید و قدرتمند کننده ام شکل میدم که نتیجه اش یه آدم با کلی حال خوب و سپاسگزار تری میشم که دیگه هیچ ربطی به طیبه قبل رو ندارم
من یاد گرفتم که وقتی اصول و اساس فقط و فقط توحیده ،تلاشمو بکنم تا حرکت کنم و قدم بردارم و فقط تمرین درست انجام بدم تا نتیجه درست و پایدار باشه و لذت ببرم از لحظه لحظه این تمرینات
امروز به خدا گفتم چه فایلی برای من مناسبه تا گوش بدم خدا هدایتم کرد از گالری گوشیم به فایل مهارت در اجرای قوانین و تنظیم فرکانس ها
اونجا باز بهم تاکید شد که اصل و قانون یکیه
من باید بلد باشم که با تمرین و تکرارم این قولنین رو بلد بشم
و چقدر من الان خوشحالم از اینکه یاد گرفتم از هرچیزی تو زندگیم درس بگیرم و ببینم چی برای من داره تا یاد بگیرم
امروز دوباره با تاکید خدا یادآور شد برام که همه چی قانون داره و طبق اصول پیش برم و سعی نکنم به روش خودم عمل کنم
امروز استادم درمورد رفتن نقاشیاش به موزه که بچه ها سوال کردن گفت که سه تا نقاشیش رفته به موزه آمریکا و خیلی خوشحال بودم از شنیدنش و به خودم میگفتم یه نشونست وقتی استادت تونسته تو هم میتونی تلاش کن و میشه
امروز استادم درمورد تصویر ذهنی و نقاشی های ذهنی که درمورد موضوعی که تصویر ذهنی داریم صحب کرد و من هزاران بار خدارو شکر میکنم چرا؟
چون من قبلا اصلا خلاق نبودم درمورد تصویر ذهنی یا ایده ای که بخوام به تصویر بکشمش ولی از وقتی که از خدا هدایت خواستم تصوراتم درمورد نقاشی و تصویر ذهنی بسیار عالی شده و همه اینها کار خداست که بهم ایده میده
امروز وقتی تو هوای سردی که قدم برمیداشتم باد سردی که میومد یه لحظه گفتم که هیچ چیز بدون اذن تو حرکت نمیکنه حتی این باد حتی این برگای رو زمین بعد یهویی لبخند به لبم اومد که حتی من که دارم الان راه میرم تو قدرت دادی که راه برم و چقدر حس سپاسگزاری داشتم و حالم خوب بود
خدایا سپاسگزارم ازت که هر لحظه هدایتم میکنی و کمکم میکنی
و از این سایت پر از عشق و آگاهی از استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز و همکارانتون بی نهایت سپاسگزارم
عشق بینهایت و ثروت و سلامتی و شادی و آرامش بی نهایت برای تک تکتون باشه
به نام کاتب کتیبه عشق
سپاسگزارم از خداوند که من رو با این سایت توحیدی و استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسی عزیزم آشنا کرد .
واقعا از خداوند سپاسگزارم .
از استاد عزیزم ، خانم شایسته جان و دوستان عزیزم در اینجا تشکر میکنم .
کامنتها بسیار بسیار زیبا و تاثیر گذار هستند .
من در این چند روز به تعارضاتی در ذهنم برخوردم . که دوست دارم یکی از اونها و همین طور جواب هایی که به من الهام شد رو برای شما به اشتراک بگذارم .
من چند وقتی هست که با یک دوست آشنا شدم که دلیش هم دخترم هست . چون همیشه دنبال هم بازی برای دخترم هستم با این خانم و خانواده اش آشنا شدم . در زمان آشنایی من با این خانواده متوجه شدم که اونها با من و افکار و احساسات وهمین طور رفتارم کاملا متفاوت هستند .
این خانم از دید من نتایج بسیار خوبی در زندگیش داشت . از جمله ازدواج خوب با مردی متین ، شغل خوب .
در این چند وقت در ذهنم کاووش میکردم که چطور این شخص با وجود اینکه خیلی خیلی کمتر از من وقت برای موفق شدن در زندگی گذاشته شغل بسیار پردرامدتر از من دارد . رشته تحصیلی ایشان بسیار رشته ای آسان در دانشگاه بوده ، وقت و زمان کمتری برای پیدا کردن کار در زندگیش گذاشته و چند شغل پر درامد در گذشته داشته و الان هم آموزشگاهی دارد که متعلق به خودش هست .
هرچند که ایشان ادعا میکند که کلا به خدا و به هیچ چیز در زندگیش اعتقاد ندارد .
بعد از دیدن این فایل توحیدی از استاد عزیزم متوجه چند موضوع در رابطه با ایشون شدم . که دوست دارم با شما به اشتراک بگذارم .
شاید ایشان ادعا میکنه که به هیچ خدایی اعتقاد نداره اما من متوجه شدم که عملا در رفتار کاملا طوری عمل میکنه که هیچ قدرت انسانی رو بالاتر از خودش نمیبینه . هیچ قدرتی رو بالاتر از خودش ارزش نمیده و با همین دیدگاه و عملکرد بوده که تونسته اینقدر در زندگیش موفق باشه .
این دیدگاهش که هیچ قدرت و هیچ آدمی رو برتر و بهتر از خودش نمیدونه تونسته باعث موفقیتش در زندگی بشه .
این دیدگاه عزت نفس مثال نزدنی براش ایجاد کرده .
الان به این نتیجه رسیدم که عزت نفس و اعتماد به نفس کلید موفقیت هست .
با اون کلید میتونی هر دری رو باز کنی .
خداوندا به خاطر آگاهیهای امروز ازت ممنونم .