توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 84
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-65.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-31 06:15:372024-07-20 18:23:58توحید عملی | قسمت ۶شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیزم و بچه های هم فرکانس و هم خوانواده عزیزم.
چقدر حس آرامشی پیدا کردم از وقتی که رفیق جون جونیم…عشقم…بهترین تکیه گاهم…که خداوند بزرگ و فرمانروای کل جهان هست رو پیدا کردم.
این رابطه رفیق بودن با خدای خودم برا من صفر یا صدی نیست مخصوصا الان که اول راه هستم و فقط چند ماهه که دارم بیشتر درک میکنم که هرچی با خدا بیشتر رفیق باشم حالم بهتره کمتر میترسم و قدرت بیشتری دارم.
روز به روز ایمانم به خدا بیشتر میشه و سپاسگزارم که منو با دستان زیباش هدایت میکنه که به مداری برسم که توش قدرت و خوشبختیه!
هنوزم بعضی جاها ترس یا استرس میاد تو ذهنم اما فقط چند ثانیه طول میکشه!
قبلا چندین شبانه روز درگیر بودم هه!
الان فهمیدم چقدددررررر تو در و دیوار بودم!
الان فهمیدم چقدر دنیا قشنگه!
امروز اولین پول رو دریافت کردم!همین نیم ساعت پیش!بالاخره پول ریخته شد به حسابم و اس ام اس خوشگلش اومد!
درسته کمه!ولی این پول نتیجه رفاقت منو عشقمه!و میدونم بیشتر هم میشه!
انگار خدا به من میگیه تو نترس بیخیال باش و فقط لذت ببر من کارا رو اوکی میکنم برات!
نتیجه نشون میده که داری پیشرفت میکنی یا اینکه فقط مطالب رو میشنوی!
کافیه حرفای استاد و مطالب سایت رو تحلیل و درک کنی بعد بیاریش تو عمل!و بوم!جاییزه پول آرامش سلامتی رابطه قشنگ و تو یه جمله ززززننندگی کردنه!
قبلا فقط نفس میکشیدم که!
الان تازه دارم زندگی میکنم…هه هه!
خیلی خوشحالم.
تازه خودم حس میکنم ده درصد تو مسیر افتادم!
ولی تلاشمو میکنم بشه صد درصد!
زندگی کردن با وجود خدا خیلی لذت بخشه خیلییییی حال میده!
ععهههههههه….!
میدیم استاد تو فیلما لبخند رو لبشه و نفس عمیق میکشه میگه آخیششش خدایا شکرت چه حالی میده و خوش میگذره و این حرفا ولی انگار من از پشت یه شیشه داشتم خوشبختی استادو میدیدم!
الان انگار اومدم این طرف شیشه!
من هم دارم حس میکنم کمکم…باباااا خیلی حال میده!خیلییییی خوش میگذره تا قبل از این میدونستم باید بگم خدارو شکر و این حرفا ولی حسش نمیکردم…اما حالا واقعا دارم حسش میکنم و میگم خدایا این طرف دنیا این مدار خوشبختیه عجب بهشتیه!
دمت گرم چه دنیایی ساختی!
بچه ها واقعا لذت بخشه امیدوارم همتون تجربش کنین…
عاشقتونم فعلا بدرود!💖
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز ۵۴ سفرنامه : خداوند به عنوان فرمانروای تمام جهان این قدرت رو به ما داده که خالق زندگی خودمون باشیم یعنی هیچ عامل بیرونی نمیتواند در زندگی ما تاثیری داشته باشد و باید فقط قدرت رو به خداوند یکتا داد و فقط روی اون حساب باز کرد تا مارا هدایت کند وقتی که این کار رو به خوبی انجام دهیم باران نعمت الهی را در زندگی خود بیشتر میکنیم چون این روند طبیعی جهان است .
سلام استاد عزیز
این فایل توحید عملی قسمت 6 جواب بسیاری از سوالاتم بود، از خداوند سپاسگزارم من رو هدایت کرد تا در این مسیر قرار بگیرم، و از خداوند درخواست دارم به من آگاهی بده تا تفاوت توحید و شرک رو در زندگیم بدونم و تشخیص بدم، امیدوارم همیشه در بهشت باشید چه در دنیا و چه در اخرت
بنام رب تنها قدرتمند جهان
سلام به همه ی دوستان عزیزم
ردپای من در روز ۵۴: توحید عملی ۶
خدایا سپاسگزارم که درمسیر دریافت این آگاهی ها هستم .
خدایا سپاسگزارم که این فایل الهی رو دریافت کردم . نمیگم خوب فهمیدم نه اما یه جاهایی رو متوجه شدم این فایل رو بارها و بارها حتی توی خونه تکونی عید گوش دادم هر جایی که میخواستم حالم خوب بشه . اذعان دارم خیلی کار دارم هنوز اول راهم آگاهی ها رو دریافت میکنم اما خیلی بیشتر دوست دارم درک کنم . گاهی نگاه به دورو برم که میکنم وقتی می بینم اطرافیانم چه طوری وقتشونو هدر میدهند ناراحت میشم . اینجا کار ه حتی به خودم میگم من نمیتونم کمکمش کنم
وقتشو دوست داره با فیلم های مزخرف بگذرونه بزار بگذرونه
فقط فقط روی خودت کار کن تو به خودت تعهددادی یادت باشه اینو گفتم که یادم نره
اما در مورد چشم زخم استاد یه فایلی که در مورد چشم زخم داشتین و قبلا گوش دادم و این قدر آگاهی های نابی داشت همون لحظه پذیرفتم . چون عاشق راحتی و خوشی هستم این باور که دیگران هیچ قدرتی برای اینکه من یا خانواده ام چشم بزنن ندارن راحت پذیرفتم .
در مورد خداوند که تنها مالک و قدرت جهانه همیشه توی کتاب های دینی بهمون میگفتن اما چرا باور نمیکردم ؟؟ بازم برای کار پیدا کردن رو مینداختم به آدم ها میدونستم که شرکه اما بازم انجام میدادم ؟؟؟ایمانم خیلی ضعیف بود . توکل نداشتم . صبور نبودم وگرنه احتیاج نبود به اذیت شدن .
خدایا شکرت
همیشه همسرم میگفت شما از خدا شوهر میخواستین و از شوهر همه چیزو میخواین من که خدا نیستم همه خواسته هاتو برآورده کنم . وقتی این فایل رو برای دفعه اول شنیدم یاد حرفش افتادم .
اما الان یاد گرفته ام که همه چیزمو از خدا بخوام . حتی یه جاهایی که همسرم ازم میخواد ازش حساب ببرم و به قولی چون نظر مخالف داره منم منصرف شم از خواسته ام . چون حسم بد میشه بهش میگفتم نمیخوام مشرک باشم یه روزای توی زندگی ام مادر و برادرم ؛صاحب کارم قدرت داشتن و مشرک بودم به آنها . بعد از ازدواجم همسرم؛ مادر همسرم اما الان میگم نه . به همسرم میگم تو اگه میخوای من از تو بترسم و حساب ببرم مشرکما . همه اش این دنیا نیست که اون دنیا پس چه کار کنم . باید در آتش شرکم باشم . از وقتی این باور رو درست کردم که دیگران هیچ قدرتی توی زندگی من ندارن خیالم راحته . و از هیچ چیزی نمیترسم . یه جایی استاد گفتن ترس نشانه ی بی ایمانی .ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب
تنها مالک و قدرت رب ّ
خدایا ای مالک و قدرت کمکم کن تا باورهای توحیدی مو درست کنم .
خدایا سپاسگزارتم به عدد بی نهایتت
استاد سپاسگزارتم که هستی مریم جون سپاسگزارتم .
خدایا شکرت برای این سایت برای همه دوستانم بهترین ها رو از خداوند براتون آرزو میکنم .
موفقیت در راه است .
به نام پروردگار عشق
پروردگار مهربانی و زیبایی و فراوانی
پروردگاری که هر چه دارم از اوست
پروردگاری که عاشقش هستم و عاشقم است
پروردگاری که لحظه ای من را به حال خود رها نمی کند و در همه حال مرا در آغوش گرمش حفظ می کند…
فایل ۵۴
چه کسی مالک توست؟
خداوند تنها قدرت و مالک جهان است…
«اصل فقط توحید است»
چقدر این حس زیباست، چقدر من را دگرگون می کند، خدایا چرا هر موقع این حس در دلم روشن تر می شود اشک هایم از ذوق وجودت سرازیر می شود، چقدر این حس قشنگ و معنوی ست
خدایا عاشقتم
«توحید، باور، ایمان، توکل» اگر این ها درست شود که اصول اصلی زندگی هستند و در مدار درست باشیم فرعیات اعم از پوشاک و مسکن و … تامین می شوند و خود به خود درست می شوند…
استاد عاشقتونم که اینقدر با جان و دل توضیح می دید، خیلی دوستتون دارم استاد، الهی که همیشه شاد و سالم باشید کنار مریم جان عزیزم که عاشقشم♥️
ما را به جز خیالت فکری دیگر نباشد
در هیچ سر خیالی، زین خوب تر نباشد
خدایا عاشقتم، خدایا شکرت🤲🏼♥️
درود
روز ۵۴
خدایا شکرت بخاطر این فایل عالی
من صبح ها فایل را گوش می کنم و شبها در موردش دیدگاهم را می گذارم.
قبلا وقتی کتابهای دینی و تاریخ ادیان را می خواندم همیشه سوال برام ایجاد می شد چرا خداوند این همه پیامبر فرستاده تا مردم را به یکتاپرستی دعوت کند. بگذرد که نگاهم به پیامبران با دیدگاه الانم کاملا فرق داشت. تصورم این بود پیامبران افراد برگزیده و معصوم از خطا و اشتباه هستند، ولی الان می دانم که هیچ تفاوتی بین انسانها نیست و همه به یک اندازه قابلیت و توانایی نزدیک شدن به خدا و دریافت الهامات را دارند اگر خودشان بخواهند در مسیر قدم بردارند. و با توجه به همان باور اشتباه فکر می کردم چرا از یه جایی این دعوت پیامبران قطع می شود و آخرین پیامبر می آید، و بازهم متوجه شدم این هم باور اشتباه به همان برگزیده و معصوم بودن بر می گردد.
خب آهان این سوال بود چرا همه پیامبران دعوت به یکتاپرستی می کردند.می گفتم خدا که خالق همه دنیاست چرا باید اینقدر براش گران تمام بشه که یه سری انسان جاهل بت پرست باشند. ( نگاه کنید چقدر نگاهم کوچک بود) .
وای خدا که الان چقدر درکم فرق کرده حالا می فهمم که منظور از یکتاپرستی و توحید اصلا چی بوده، حالا می فهمم که اصلا خدا نیازی به پرستش ما نداره، این ما هستیم که نیاز داریم به توحید چون این همه چیز است. ما بخاطر خودمان بخاطر قوانین جهان باید توحید را در زبان در عمل شخصیتمان داشته باشیم، خدایا این خودش یعنی همه چیز و تو بر زبان همه پیامبران این را الهام می کردی، پیامبرانی که با قدم گذاشتن در مسیر درست به درک بالایی رسیدن و تکاملشان را طی کردند و موسی شدند و محمد و ابراهیم که نماد یک موحد کامل است .
خدایا شکرت از این آگاهی های درست.
توحید یعنی باور به اینکه خدا همه چیز است و جز او هیچ چیزی نیست.
همین یک جمله یعنی من نباید از هیچ چیز هیچ چیز بترسم و تمام
این هیچ چیز می تواند هر چیز ترسناک مثل تنهایی ، تاریکی ، حیوانات درنده، و حوادث طبیعی باشد.
می تواند هر انسان قدرتمندی باشد که تو بترسی زندگیت را دستخوش نواسانات ناخوشایند کند.
می تواند هر نیروی متافیزیکی خرافاتی مثل اجنه و چشم زخم باشد.
هر چیزی می تواند باشد. و این توحید به تو جسارت غلبه بر همه ی ترسهایت را خواهد داد وقتی بدانی تو پاره ای از خدایی و همه جهان اوست.
سپاس از استاد عزیز
به نام خداوند بخشنده مهربان
استاد عزیزم سلام
من در همون ابتدا که از فایلهای رایگان شما استفاده میکردم ، در همون اولین بار حرفهای شما رو در مورد تاثیر دیگران در زندگی و مسئله چشم زخم رو باور کردم .و دیگه هم فکر نکنم از یادم بره چون باورش کردم. و بشدت باور کردم
طوری که من باور کرده بودم که فلانی تو فامیل چشمش شوره و من دائم پسرم رو از جلوی چشمش دور میکردم و کلی میترسیدم و هیچ وقت لباس قرمز یا زرد برای بچه ها نخریدم که تو چشم بیان
اما بعد از شنیدن فایلهای شما حاضرم قسم بخورم .اصلا انگار سالهاست که این مورد رو باور کردم و اجرایی کردم .و جالبه بدونید دیگه بچه های من نه مریض شدن نه بیخودی زمین خوردن که آسیب ببینن.
یکی از اقوام نزدیک به لباس بچه ش و طلاهای خودش همیشه یه پلاک ون یکاد وصل میکنه .
پسر منم داشت اما با چند تا تیکه دیگه همون موقع که این حرفها رو باور کردم ، دادم به شوهرم برای یه مسئله مالی بفروشه و تا آخر عمر هم در این مسیر قدم برنمیدارم که این آیه رو از خودم آویزان کنم .
عوضش سوره ی توحید رو به زبان و دلم حک میکنم که باورهای توحیدیم رو تقویت کنم
همسرم دائم در پی اضافه حقوق بود و من یه شب که با هم چای میخوردیم بهش حرفهای استاد رو انتقال دادم و گفتم قدرت رو از مهندستون بگیر و برو خودت با رئیس کارخونه صحبت کن و بگو من با شرایط و هزینه هام و کاری که انجام میدم استحقاق اینو دارم که حقوقم زیاد بشه و به کسی جز خدا توکل نکن .همسرم هم این کار رو انجام داد و نتیجه هم گرفت .اما چون یه کمی در فضای شرک آلود از حرفهای دوستان و هم کاران بود .نتیجه ش خیلی دیر پیدا شد اما من با تایید و تحسین همین کارش اونو از نا امید شدن دور کردم .انشاالله بتونم باورهامو حفظ کنم و با تمرین دوره ی ۱۲ قدم بهتر تو این راه هدایت بشم.
قربونتون برم استاد عزیزم. شما خود کنترل ذهن هستید .
یا رب العالمین …
خدای مهربانم تورو با بند بند وجودم شاکرم و سپاسگزارم که شروع صبح با آیه از قرآن کریم مرا با آرامش فراخوانده و پایان شب یا این فایل مرا به وجد آوردی تورابینهایت سپاسگزارم
این روزها به ایمانت در قلبم محتاجم به آرامشی بیشتر از قبل و توکلی مضاعف و حساب کردن رو قدرت تو که تو برایم این روزها و همه روزها و زمانها کافی هستی چقدر احساس کردم قلبم باز شد با این فایل چقدر شکرت میکنم ای پروردگار عالمیان که هیچ برگی بی اذن تو نمیافتد
چقدرررررقبلن توروکم داشتم و برروی کسانی حساب باز کردم که الان نیستند ترکم کردند و این هم هدایتی بود برای شناخت تو و شناخت خودم و توکل کردنم به تو.چقدر این اتفاق زندگیم نقطه عطفی شد برای شناخت تو و ایمانت در قلبم و اینکه تو برایم کافی و بسی هستی تو همه چیز برام میشی به شرط باور و ایمانم، تویی که ترکم نمیکنی دوستم داری حامی منی همراه منی و کارهارو برام انجام میدی،احترام و عشق میشی برام،احساس خوب میشی برکت و ثروت میشی آرامش و نشاط میشی انرژی مضاعف میشی سلامتی و تندرستی میشی از وقتی با قانون آشنا شدم حتی یکبار هم مریض نشدم
واقعاااا کی میتونه این کارهارو برام انجام بده بی منت و چشم داشت،تازه هر چی بیشتر بخوام بازم بگه کمه زیادتر و بزرگتر بخواه من همه چی میشم برات،تو چه اربابی هستی کی میتونه این قدرت و بزرگی و سخاوت و ماندگاری رو داشته باشه
قطعن هیچ کس
فقط تو لایق ستایش پرستش و توحید هستی
فقط تو….
سپاسگزارم که امشب جواب دعاهایم و دغدغه هایم رو دادی زیبا و باشکوه
ایمان شدی درقلبم
و مرا کمک کردی در برابر نجواهای ذهنم و به من آرامش دادی
با نشانه هایت
با فایلی به این قدرتمندی و مهر تایید بر احساسم
احساس توکل برتو و رها بودنم
خدایا چقدر احساسم خوبه سپاسگزارم
چقدر دوستت دارم
چه زیبا با من حرف میزنی،در جهانی که داری الک میکنی با تقوا رو از بی تقواهات
داری جدا میکنی بندگان خاص رو
داری با یه آزمایش کوچیک جدا میکنی کسانی رو که ایمان دارن و باور،باور قلبی
یا رب العالمین منو هدایت کن.ایاک نعبد و ایاک نستعین
هرروز و هرروز هدایتم کن و استوار و ثابت قدم در پرستش و ایمان و باور به خودت
استاد عزیزم دوست دارم و از تو سپاسگزارم ❤❤
سالها گذشت و جان بی حضورت در بیابان حیرت و ترس سرگردان بود…
گمگشته دیار عشق تو کجا آرام میگیرد….. جز به در گاهت پناه و نجاتی نیست….
سالها بدنبال این بودم که آرامش حقیقی کجاست…
این نگاه از خدا شاهکاره…. بنظرم این درست ترین نگاه نسبت به خداست…. که شجاعت میخواد چون انسان در اولین قدم باید محدودیتهایش را ضعفهایش را بپذیرد و در مرحله بعد شروع کند به اقدام برای تغییر ذهنیتش…
چون تا وقتی قدرت را به بیرون از خودمان بدهیم ضعیف خواهیم ماند… و چه درست بجاگفت استاد عزیز که طبیعیه که ثروت و شادی و برکت و سلامتی وارد زندگیمان بشه… اگر ما پذیرفتیم که ما جزیی از وجود خدا هستیم پس در نتیجه این باور که لله الاسما الحسنی و
ذات این نیرو نور و فراوانی و برکت و سلامتی است و آنجا فرمود الله نور السماوات و الارض…یهدی الله بنوره من یشا…
الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور … خداوند…مومنانش را از تاریکی به نور هدایت میکند…
یا آنجا که فرمود ان الله یدافع عن الذین آمنوا
یا آن آیه که فرمود من و رسولانم همیشه غالب و برتر هستیم…
خداوند اراده کرده امرش را کامل کند و خداوند وسعت دهنده همه خوبی هاست… واسه المغفره… واسه الرحمه
یا آنجا که فرمود بگو خدا را با نام بخشایشگر یا هر نام دیگری که میخواهید بخوانید. تمام اسمهای نیکو از خداست…
خداوند بر امر خود مسلط است…
و هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه در ید قدرت الله است…چه با انتخاب خود و چه از روی اکراه…
و اوست روزی دهنده صاحب قدرت متین و استوار…
و اوست تنها شکست ناپذیر و مهربان…. خدایا ای رب الارباب
سلام دوستای گلم.
من یه پوشه درست کردم تو گوشیم فایلای توحید عملی رو ریختم توش و همیشه گوششون میدم این چند تا فایل جزو اون دسته فایلا هستن که من هر بار با گوش دادن بهشون به پهنای صورت اشک میریزم، خیلی درک میکنم استاد چی میگه چون تمام زندگیم رد پای این حرفا رو میتونم حس کنم.
یادم هست خیلی سال پیش که توی یه شهر کوچیک معلم بودم بارها از حراست اداره بهم تذکر دادن که پوشش ات باید مناسب تر باشه یا حتماباید چادر بپوشی وگرنه ممکنه کارت در معرض خطر قرار بگیره.
یادم هست یه روز یکی از دوستانم تماس گرفت گفت من امروز توی حراست اداره بودم داشتن در مورد تو صحبت میکردن و اینکه برات برنامه دارن و میگنما اینو زیر نظر گرفتیم، داریم براش، میدونیم چیکارش کنیم، خلاصه با یه حالتی با آب و تاب داشت توضیح میداد که میخوای چیکارکنی اینطور که صحبتش شده پرونده ات خیلی پر و سنگینه این احتمال هست که کلا کارتو از دست بدی و از این صحبتا، بعدش هم گفت من آشنا دارم برات سعی میکنم ردیف کنم که داستانی پیش نیاد، برگشتم بهش گفتم نمیدونم چی میگی اصلا درکت نمیکنم بقیه رو هم درک نمیکنم مگه اونا به من شغل معلمی رو دادن که اونا بخوان ازم بگیرنش، اونا هیچ غلطی نمیتونن بکنن، توام نیازی ندارم کاری بکنی. چند وقت بعدش هم همونا که برام برنامه داشتن بدون اینکه متوجه بشن نامه ی انتقالیم به مرکز استاد و یه محیط و فضای عالی تر با پست عالی تر امضا و من اومدم توی یه فضای آزادتر و خیلی خیلی رشد کردم.
این قضیه مال سال هشتاد و شش هفت بود اون موقع من به سایت هدایت نشده بودم فکر کنم هنوز استاد کارشونو شروع نکرده بودن تو تهران، حتی به قانون هم هدایت نشده بودم اما این رابطه از سن پایین بین من و خدام شکل گرفته بود.
حتی یادمه ما خونه مون همیشه جاهایی بود که باغ بود و تاریکی و کوه و کلا تاریک بود هر کدوم از اعضای خانواده امکه میخواستن برن سرویس، یکی از اعضای خانواده رو بیدار میکردن که باهاشون بره، حتی داداشای بزرگم یا خواهرم، من تنها کسی بودم که تو همون سن پایین هشت نه سالگی تنهایی میرفتم، حتی یادمه تو سن یازده دوازده سالگی میخواستم برای وضو بیدار شم سحر که تاریک بود همه جا کسی رو بیدار نمیکردم یا مزاحم کسی نمیشدم و از همون سن پایین تمرین میکردم که برم تو دل ترسام، حتی ضرورت این کارو نمیدونستم فقط میدونستم باید انجامش بدم.
این قضیه که نباید از چیزی یا کسی ترسید و هیچکس نمیتونه تاثیر منفی تو زندگیم داشته باشه رو من خیلی زود درکش کردم برعکس استاد، اما باز برعکس استاد و خیلیا اینکه روی کسی ام نباید حساب کنم دیر بهش رسیدم خیلی جاها درک نکردم و ازش ضربه خوردم و خدا به خاطر اینکه روی کسی حساب کردم گوش مالی حسابی کرده منو جوری که دردش تا ماه ها توی قلبم بود، اما از وقتی عضو سایت شدم و با این آگاهی با وضوح بیشتر آشنا شدم دارم تمرین میکنم که نه از کسی یا چیزی بترسم و نه به کسی جز خدا تکیه کنم.
خدا رو سپاسگزارم که من رو به مسیر توحید و یکتاپرستی هدایت کرد