توحید عملی | قسمت ۶ - صفحه 90
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-65.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-31 06:15:372024-07-20 18:23:58توحید عملی | قسمت ۶شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم💕
روز ۵۴ از سفر من
با سلام خدمت آقای عباسمنش و خانم شایسته و تمام دوستان عزیزی که در این سایت هستند.
واقعیتش من قبل از آشنایی با این سایت دیدگاهم نسبت به خدا یه جور دیگه بود و در رابطه با قرآن (با اینکه سالها قبل چندبار خوندمش و درش کنجکاو بودم) هم دیدگاه دیگه ای داشتم و چند سالی بود که در دلم آنچنان نفوذ نمی کرد و بیشتر از روی احترام بهش توجه داشتم و چندسالی بود نماز هم نمیخوندم ولی با آشنا شدن با این سایت و صحبتهای آقای عباسمنش و کامنتهای دوستان تو یه حال و هوای دیگه هستم،خودجوش نماز رو با یک شرایط دیگه و حضور قلب بیشتر نسبت به قبل میخونم و دیگه طوطی وار نیست مثلا به آیه ایاک نعبدو… و یا لم یلد و لم یولد میرسم یه حس قشنگی بهم دست میده،بعد نماز دوست دارم قرآن بخونم و آیه ها جور دیگه بنظرم میرسه،در مورد شناخت خدا هم تو یه حال سردرگمی هستم ولی وقتی به خدا فکر میکنم تا بهتر بشناسمش با اینکه بخاطر باورهای قدیمی سردرگم میشم ولی این حیرانی رو دوست دارم و احساس میکنم یه چیزی میگه نترس ادامه بده ایمانت هم قوی میشه متوکل تر میشی و از این بابت از خدا سپاسگزارم.
از وقتی تو مسیر تغییرم احساس خوبی دارم و این احساس به خانواده ام هم سرایت کرده،اینو از خوشحالی و انرژی مثبتی که بین من و خانمم و بچه هام هست میتونم بفهمم،امیدوارم این تغییر و تکامل با کمک خدا پایدار بمونه تا جایی که ردپای توحید رو در تمام جنبه های زندگیم ببینم،و به اون یقین لازم برسم که خداوند قادر این قدرت رو بمن داده تا خودم جهان خودم رو بیافرینم یاد شعری از خدابیامرز حسین پناهی افتادم که میگه : پلک اگر فرو بندم جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت.
یعنی اینکه من خودم قادر هستم چشم باز کنم و جهانم رو از نور خدا روشنایی بدم یا اینکه از نور خدا چشم پوشی کنم و در ظلمات خودم رو غرق کنم (البته به تعبیر خودم).
با آروزی خوشبختی و سعادت و سلامتی کامل برای همه دوستان در پناه حق🌹
به نام الله یکتا
سلام و درود استاد عزیزم و خانوم شایسته و همه دوستانم
روز شمار روز ۵۴
خدا رو شکر چقدر چقدر حال خوب و احساس عالی بابت اتفاق های توی این ۵۴ روز
آقا هرکی میخواد در یک مسیری عالی تو این سایت جلو بیاد به نتایج من فقط روز شمار تحول
خدا شکر که بعد دو سه هفته چرخیدن در سایت به پیشنهاد یکی از دوستانم اومدم توی این قسمت از سایت و چی بگم چقدر نتایج عالی گرفتم.
خدایا شکرت
خانم شایسته ازت ممنونم
توحید عملی
قرآن
قوانین تغییر ناپذیر جهان هستی
اصل اصل خلقت و زندگی این دنیا
استاد وقتی باور های توحیدی قوی میشه و اصل رو میفهمی دیگه چیز های دیگه در آن حال میشه
توحید یعنی فرق استاد با تمام انسان های دیگه که در حوزه موفقیت فعالیت میکنند.
خدایا شکرت
😊😊😊😊😊😊
یک نفر،به ساده ترین وجه ممکن،بدون هیچ امکانات خاصی،نور خاصی،میکروفن خاصی ویا نورپردازی و ….
بدون هیچ تجهیزات وتجملاتی،نشسته چهل دقیقه حرفای دلشو وباورهاشو برا بچهای سرزمینش (سرزمین توحیدی عباسمش)ضبط کرده وجوری به جون ودل مانشسته که هزاااران کامنت نااااب روش اومده
خدایا این مَرد چقدرتوحیدیه،چقدر شرک رو خوب شناخته و ازش فاصله گرفته
خدایا چطورمیشه انقدر توحیدی بود که هیچ ترس ونگرانی نداره
خدایا چقدر مشتاقم که تااین حدتوحیدی باشم،قدرت رو تنها در دستان خودم وتو ببینم
خدایا بیاودرقلبم بنشین،خدایا میخوام ارتباطم باهات خیلییییی تنگاتنگ بشه،خدایا عاشقتم
باخداباش و پادشاهی کن
خدایایعنی انقدرم میشه توحیدی بود ؟
خدایاسپاسگزارم که منودرعصری آفریدی که استادعباسمنش عزیزمم هست ومن این آگاهی هارو مستقیم ازایشون میشنومو باچشام دارم تجربیاتشونومیبینم
من دارم میبینمشو باز به اون اندازه باورش نکردم
خدای من،مهربان پروردگارباسخاوتم، من متعهدم که نگاهم توحیدی باشه ومیدونم که توبیشتراز من میخوای که من به منبعم وصل شم میدونم که تمام جهان رو مسخرمن کردی تامن به خواستم برسم
من خواستم نگاه توحیدی داشتنه ،عاشق توبودنه،ترو باورکردنه
خدایا منو دراین مسیرحفظ کن ،خدایا سپاسگزارم که منوبه این مسیرهدایت کردی ومن به جهان قول میدم که متعهدانه دراین مسیرباقی بمونم
چقدر آرومترم چقدر لذت بیشتری میبرم ،چقدر شرایطم بهتره
خدایا این فایل رو ازصبح ده بااار گوش دادم ،تابیام ردپای روز ۵۴ رو بجابذارم اما هیچ چیزی جز سپاسگزاری ندارم که برادوستام بنویسم
چقدراین فایل حال دلمو خوب میکنه
خدایا شکررررت دارم لذت بودن در این بهشت زمینی رو با کلام این بزرگ مرد میچشم
عاشقتم استاد،عاشقتم خدای من
خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم که دراین مسیرم
خدای من شاهده اگر چاقو هم بزارن رو شاه رگم دست از شنیدن این آگاهی ها و موندن دراین مسیر برنمیدارم چون هرگز هیچ آگاهی دراین دنیا روح وقلب منو انقدر راضی نکرده
من به شدت در آرامش وعشقم
خدایا عاشقتم ،خدایا سپاسگزارم ،سپاسگزارم که هدایت شدم به این مسیر ،به این آگاهی ها به این روز شمار تحول
خدایا سپاسگزارتم ،تاابدسپاسگزارتم
استادعزیزم سپاسگزارتم ،سپاس که هستی بزرگ مَرد
سپاس که خوب زندگی کردیو جهان رو برای ما جای بهتری برای زندگی کردن کردی
عاشقتونم ،عشق برای همتون💚❤
به نام الله یکتا
استاد عزیزم و مریم جانم سلام
توحید که بارها اصل زندگیه
چیزی که من باید روش کار کنم تا برسم بهش
من میدونم باید جلوی شوهرم بایستم و باور کنم اون نمیتونه روی زندگی من تاثیر بذاره
مرتب منو محدود میکنه اما دنبال راهی هستم که زیر بار نرم و تو مسیر خودم پیش برم
الخیر فی ماوقع
حتما خیری هست تو زندگیم و باید راه رو از بیراهه تشخیص بدم
خدایا منو هدایت کن
من آماده ام تا برم تو دل ترسهام
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند باشید
سلام به دوستان عزیز واستادعباس منش وخانم شایسته وخانم فرهادی ومدیرفنی خدایاشکرکه همیشه توهستی واین قوانین راگذاشتی بدون تغییر ودرست خدایاشکرت وقتی که برمیگردم به گذشته می بینم تمام کارهای وشغل ها ورشته های ورزشی هروقت که روی خداحساب بازکردم همیشه موفق وثروت ونفراول بودم ووقتی که روخودم ودیگران حساب کردم هیچ نتیجه ای نمیگرفتم طوری نیست خیلی خوشحال هستم زودفهمیدم هدایتم میکنه دیروزازخداوند پرسیدم که خدای چه فرکانسی بفرستم که به خواسته هام همجهت باشه ودرکارهدف آموزش وازتجربه دیگران استفاده کامل ببرم وشروع کنم این هدف شغلی که خیلی دوستش دارم عصر بودیکی ازمشتریهام زنگ زد یک درخواستی داشت حال نداشتم میخواستم بخوابم وقشنگ خدواند بهم الهام کرد بلند شوبرو وحرفش گوش کردم خداراشکرهمان چیزی بودکه من ۳ماه بود دنبالش میگشتم وبه راحتی خداوند من رادرمسیرش قرارداد وخیلی خوشحالم میخواهم درراستای برم عاشقش هستم باعشق ولذت وهم استقلال مالی داره وزمانی ومکانی وارامش وزندگی ام بیشترلذت میبرم ویکی ازدوستانم هم خبرخوب بهم دادکه دراین راستا ادم موفق هم هست بهم تجربههای خوبش دراختیارم بزاره اینها همه دستان خداوند هستندو هدایت میکنه تاکامنت بعدی بای
بنام خدای یکتا
روز۵۴ازسفرتحول زندگی
روی هیچکس غیر از خودم و خدایم حساب باز نکنم .چرا که هروقت روی دیگری حساب کردم وانتطار داشتم اون کارم رو انجام بده ضربه خوردم .
هر کس با افکارش دنیای خودشو میسازه ، خیلی جالبه به اندازه هر نفر ، جهان وجود داره خدا وجود داره و اینها یک کل رو تشکیل میدن.
اونقدر باید باورهای توحیدیمون قوی و ریشه دار بشه که موقع عمل خودشو نشون بده .در زندگی شخص خودم بارها پیش اومده در موقعیتهایی قرار گرفتم که کمرنگ بودن نقش باور توحیدی رو لمس کردم ؛ باور توحیدی همممه چیزه کل ابعاد زندگی رو شامل میشه در همه جنبه هاش . وقتی میترسم ، قدرت و میدم دست کسی بالاتر از خودم در واقع قدرت رو از خدای خودم گرفتم و دادم به عامل بیرونی و این خوده خوده شرکه ..بااار ها و بارها دچار شرک شدیم اما نمیدونستیم اسم این عمل شرک هست.حالا که فهمیدم توحیدی بودن یعنی چی ، ادمهارو زیر ذره بین قانون میذارم و موفق ها رو میبینم که چققدر توحیدی بودن و من خبر نداشتم !! فکر میکردم خدایی بودن به تیپ و ظاهر و نماز و روزه و اعمال مذهبیه ..حقا در گمراهی اشکاری بودم خدارو هزاران بار سپاس که از ظلمات به نور اومدم…🙏🍃
ثروت و نعمت به صورت طبیعی در جهان موجوده و فقط نباید جلوشونو سد ببندم در اصل باید ترمزها رو بردارم . در این چند روز در زندگی روزمره ، پای ترمزها رو تو زندگیم حس کردم و میفهمم که مثل سیمان چسبیدن بهم که نمیتونم خیلی جلوتر برم به اندازه ای که گاااز میدم پیش نمیرم دلیلش باورهای محدودکنندس .و به مرورزمان با کار کردن از بین میرن.
سلام استاد
سفر روز پنجاه و چهارم
چقدر آرامش داره که وجودت توحیدی بشه اگر تو مسیر درست باشه همه در جهت ثروت و شادی و خوشبختی من کار میکنن اصل زندگیم توحیده و فقط باید خدا رو تو وجودم ببینم همه چی زندگیم حله و همه چی رو به خودش میسپارم و خیالم راحته ، فقط کافیه خداوند رو تو وجودم پیدا کنم و فقط قدرت دست خداست و من رو خالق آفریده طبیعیه که زندگی من ثروت و خوشبختی و شادی باشه فقط باید به خودش توکل کنم و ایمان داشته باشم باید باورم رو درست کنم و همه چی به صورت طبیعی اتفاق میوفته خدایا سپاسگزارم 💞💞💞💞💞💞💞💞💞💖💖💖💖💖
بنام خدا
سلام روز ۵۴ روزشمار تحول زندگی من
خداروشکر بابت این ۵۴ روز فوق العاده
خداروشکر بابت این فایل توحیدی
چقدر این فایل زیبا بود اینکه تمام نگرانیهای روزمره ی ما اصلا در قرآن نیست و توی قرآن از ایمان و توکل صحبت شده. اگر به اصلی مثل توحید دقت بشه تمام زندگی ما تغییر میکنه و نعمت و ثروت و سلامتی و هر آن چیزی که ما میخوایم بصورت طبیعی وارد زندگی ما میشه.
توی این فایل چقدر زیبا از اینکه فقط قدرت از آن خداست صحبت شد از اینکه از تهدید هیچ کسی نترسیم از اینکه اگه کسی تهدید کرد قطعا به نفع ما خواهد بود، قدرت رو فقط بدیم به خدا و نه هیچ کس دیگه، هر چی توحیدی تربشیم و شرک رو کمتر و کمتر کنیم زودتر به خواسته هامون میرسیم و طبیعی نعمتها وارد زندگیمون میشن . خدایا شکرت
به نام صاحب همه نعمت ها و زیبایی ها
سلام خدمت استاد جانم و خانم شایسته پر مهر و همه دوستان هم باور من در این جمع پر از فرکانس خوب
خداوند رو بسیار سپاس گزارم بابت بودن در این جمع صمیمی و دیدن و شنیدن این آگاهی های نابی که به واسطه استاد عزیزم بر قلب های ما جاری می شه
خداوند رو سپاس گزارم که من رو در این فضا قرار داده تا روز به روز تلاش کنم خودم رو بیشتر بشناسم خدای خودم رو بیشتر بشناسم و قوانین رو بیشتر درک کنم و تلاش کنم از بندگان صالح خداوند باشم کسانی که به آن ها نعمت داد و به راه راست هدایت کرد
خدایی که صاحب همه قدرت هاست و قادر مطلق هست و همه قدرت ها در برابر قدرت نامحدود خداوند هیچ هستند
خدایی که همه چیز از اوست و برگی بدون اذن او از درخت نمی افتد
خداوندا تنها تو را می پرستم و فقط از تو یاری می جویم و فقط از تو می خواهم و تو اجابتم خواهی کرد زیرا وعده تو حق است
خداوندا به من کمک کن تا روز به روز در مسیر تکامل و توحید پیش برم و مسیر ابراهیم رو دنبال کنم
پروردگارا به من یاری رسان و مرا به مسیر های درست هدایت فرما زیرا تنها هدایت گر و یاری دهنده تو هستی
خداوندا ریشه های شرک را در وجود من بخشکان و مرا از بندگان نیکوکار و موحد خود قرار بده
خدای من خدای مهربان من بابت تمامی نعمت هایی که به من دادی بابت دوستان خوب بابت بدن سالم و روابط عالی که در زندگی دارم سپاس گزارم
خدای من بابت این سفر پر از آگاهی پر از احساس خوب سپاس گزارم
روز اول سفر نامه اولین کامنتم رو روی سایت نوشتم و گفتم مطمئن هستم زندگی من در پایان این سفر کاملا متفاوت خواهد بود و نگاه و باور های من زیرو رو خواهد شد
الان که تا اینجای سفر پیش اومدم اتفاقات باور بی نهایت فوق العاده ای در زندگیم افتاده و تغییرات بزرگی کردم
چه در زمینه مالی چه روابط و سلامتی و …
اما بزرگ ترین تغییر من آرامشی است که الان بیشتر شده و این ناشی از شناخت بهتر خداوند و قوانین اون هست نتیجه تقویت باورهای درست من و کار کردن روی اونها به صورت متعهدانه
استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاس گزارم بابت به اشتراک گزاری این مطالب
خانم شایسته از شما بی نهایت سپاس گزارم بابت آماده سازی این روز شمار و این سفر فوق العاده
چقدر این روز ها حالم خوبه وچقدر احساس فوق العاده ای دارم خدایا شکرت
چقدر خدایی که روز به روز دارم درکش می کنم با خدایی که قبلا میشناختم فرق می کنه
چقدر حس آرامش بیشتری ازش می گیرم
چقدر فکر کردن به اون لذت بخشه برام
چقدر احساس می کنم خدارو محکم به آغوش کشیدم
چقدر احساس قدرت می کنم
چقدر احساس سبک تر شدن می کنم
چقدر با ایمان ترم
چقدر حالم بهتره
خدایا شکرت
می دونم هنوز کلی کار دارم و باید بهتر و بهتر بشم و این مسیر پایانی نداره
خدایا سپاس گزارم
لحظاتتون پر از آرامش و احساس خوب
به نام خداوند جان وخرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
سلام و درود بر همه ، چند وقتی بود می خواستم داستانی زیبا و واقعی و تاثیر گذار در زندگی خودم و برای تقوبت ایمان خودم ودوستان عزیزم تعریف کنم ،داستانی از توحید واقعی واایمان به رب تنها وتنها فرمانروا و مالک جهان ،مثالی واقعی از توحید عملی که استاد ،موفقیت
درهمه امور زندگی خودش ودیگران را در پرتو این اصل می داند یعنی اعتقاد به ربوبیت و توحید عملی و ایمانی که عمل می آورد
برادرم ۱۰ سال کوچکتر از من است از بچه گی اوزا خیلی دوست داشتم و می گفتم همه کاری برای او می کنم و می کردم
مثلا وقتی ۸سالش بود او را به باشگاه فوتبال فرستادم برایش کفش خریدم و….(شرک خفی و اینکه من می توانم زندگی اورا تغییر دهم …….)
ما خانواده ای نسبتا مذهبی هستیم ،تا ۱۵یا۱۶سالگی اصلا نماز نمی خواند مادرم هم اصلا به او چیزی نمی گفت،از ۱۶سالگی ناگهان
تحولی عظیم در اورخ داد واو در اثر همنشینی با دوستان خوب اخلاقش عوض شد و اهل نماز ومسجد و….شد البته این را بگویم
که قبل از آن هم بد نبود ، واهل کار هم بود باهمان سن کم مدتی مغازه ساندویجی زد و مدتی هم مغازه بازی های کامپیوتری.
خلاصه بعد از خدمت سربازی به اصرار دامادمان که یک شرکت ترمیم نوار نقاله کارخانجات بزرگ را داشتند در شرکت
مشغول به کار شد ،بعداز مدتی یک شرکت تولید سیمان که با شرکت کار می کرد از شرکت خواست یک نفر را به صورت داِئم به شرکت سیمان
بفرستد تا همیشه در شرکت سیمان باشد واگر اتفاقی افتاد برای تعمیر دیگر نخواهند کسی را بفرستند ،برادرم برای این کار انتخاب شد
شرکت سیمان در یک منطقه کوهستانی بود و شاید هزار پله می خورد تا به مخزن اصلی برسد ،برادرم هرروز این هزار پله را طی
می کرد و به نوار نقاله سر کشی می کرد روزی دو بار ،بعداز مدتی پادرد شدیدی گرفت دامادمان و صاحب کارخانه سیمان به
او گفته بودند نمی خوهد اابن همه راه را هرروز بروی وبرگردی ،ولی برادرم می گفت نه حرام است ومن برای این حقوق
می گیرم ،می گفتیم صاحب کارخانه راضی است تو دیگر چه می گویی ،خلاصه بعداز یک سال گفت می خواهم از شرکت استعفا بدهم وبیایم
بیرون وبرای خودم کار بکنم ،تازه ازدواج کرده بود ویک بچه ۸ماهه داشت ،همسرش گریه می کرد و پدرم هم غر می زد که حالا که
کار به این خوبی داری بابیمه و سرویس ،دلت بهانه می گیرد ،برادرم گوشش بدهکار نبود استعفا داد و با دو نفر از دوستانش
مغازه خرید ضایعات زدند ،هرسه نفر مومن واقعی (الیته نه به خاطر نماز و…..)،بعداز چند ماه به خاطر گیر و گورهایی
که نیروی انتظامی گاهی اوقات می داد ،بعد ار یکسال بایکی از همان دونفر جرثقیل خریدتد و از آن کار خارج شدند
برادرم گواهینامه نداشت ،وچون هزینه گواهینامه در اصفهان یک میلیون تومان بود و در کاشان پانصد هزار تومان ،به کاشان رفت وامتحان
داد در آیین نامه قبول شد ولی برای امتحان شهری گفتند جای آنها عوض شده و هنوز آماده نیست ویک ماه دیگر آماده می شود
در همین روز ها برادرم از پل روگذردر حال پایین آمدن بود که موبایلش زنگ می خورد ،سرش را پایین می کند
تا موبایل رابردارد وقتی سرش را بلند می کند می بیند یک ماشین سی ال او دارد می چرخد و قلط می خورد و
به قول خودمان چند تا محلق زد و افتاد کنار جاده ،خوشبختانه (کار خدا)راننده از ماشین پایین آمده بوده
ودر کنار جاده باکسی صحبت می کرده است وهیچ کس در این حادثه طوری نشد ،برادرم می گفت
هم صاحب ماشین وهم هر کس می آمد می گفت به همکارت که گواهینامه دارد بگو جای تو بنشیند وگرنه بیمه هیچ چیزی به شما نمی دهد
برادرم گفته بود حرام است ومن این کار را نمی کنم ،جالبتر اینکه همکارش وقتی رسیده بود او هم گفته بود من در خسارت این
ماشین شریک می شوم ولی جای همکارم نمی نشینم ،خلاصه سرتان را درد نیاورم بیمه فقط ۵میلیون به آنها داد آن هم به
خاطر اینکه ماشین بیمه بدنه بود واگر دوست برادرم جای او می نشست چون گواهینامه داشت بیمه کل خسارت را
می داد ]بابت خسارت ماشین هم بیست میلیون تومان دادند چون صاحب ماشین گفت من پول می خواهم
و آنهاهم این مبلغ را به او پرداختند ،همان زمان نزدیک به ایام عید بود ،خانه هرکس می رفتیم ،پوز خند
می زدند و می گفتند واقعا عقلتان کم شده ،ماشین بیمه بود وهیچ اشکالی نداشت دوستت تقبل کند وبیمه تمام خسارتتان را می داد
و این همه زجر وسختی نمی کشیدید،بعداز سه ماه قیمت جرثقیل سه برابر شد وقبمت ماشین تصادفی هم دو برابر شد
هردو رافروختند وشاید۶۰میلیون تومان هم سود کردند ،این راهم بگویم برادرم می گفت همان روز که تصادف کرده
بودیم بعد از اینکه نیرو انتظامی آمد و ماشین ها را بردند سه نفری با صاحب سی ال او به رستوران رفتیم
و کباب سفارش دادیم ،من و همکارم با ولع می خوردیم و راننده سی ال او می گفت شما چطور می توانید
غذا بخورید من که پول ماشین را تمام کمال از شما می گیرم نمی توانم غذا بخورم شما چطور می توانید غذا بخورید ماهم گفتیم حالا
کاری است که شده ،کاری که از ما برنمی آید خدا همه چیز را درست می کند (مصداق لاخوف علیهم ولاهم یحزنون )
بعداز فروش ماشین ها ،برادرم در یک شرکت توزیع تجهیزات پزشکی شروع به کار کرد به عنوان پیک موتوری
که برادر خانمم در آن شرکت به عنوان حسابدار و به نوعی همه کاره شرکت بود ،برادرم بعداز یک سال
گفت می خواهم برای خودم مغازه برنم ،دوباره غر ولند های پدرم وهمسرش شروع شد ، ابتدا باهمکار جرثقیلی اش مغاره مواد غذایی زدند و کمی هم خوب بود ، البته ترس داشتند که مغازه تجهیزات پزشکی بزنند و می گفتند پول زیاد می خواهد ، ولی من گفتم کارفرمایی
که برایش کار می کردی ،اول کار همینطور بوده یعنی همان ابتدای کارهم وضع مالیش عالی بوده ،گفت نه اصلا با چرخ به
بیمارستان ها می رفته و کم کم به این جا رسیده ،گفتم شما هم کم کم شروع کنید ،داخل پرانتز بگویم برادر خانمم که
سه سال بود حسابدار شرکت بود وباهمه چم وخم شرکت اشنابود ، می گفت اینها به کارپردازان بیمارستانها و مدیریت هدیه می دهند و
کارشان درست نیست ومن از اینکار خوشم نمی آید وآمد بیرون ،و خلاصه حالا هم بعداز چندبار کار عوض کردن در چند شرکت
کوچک باحقوق اندک کار می کند ؛ولی برادرم باور داشت که من بابیمارستانها کار نمی کنم و مغازه می زنم ،بعداز یکسال و
آشنا شدن باچم و خم کار ،همکارانشان متوجه شدند آنها اجناسشان را ارزانتر از بقیه می دهند وبیشتر از آنها خرید می کردند آنها نیز به
عمده فروشی روی آوردند ،برادرم می گوید شرکت قبلی که برایش کار می کردم گاهی اوقات جنس از من می خرد و باهم تعامل
داریم ،حالا برادرم بعداز سه سال ،خانه ای اجاره کرده در بهترین جای اصفهان با کرایه ۱/۵میلیون تومان و ۱۰۰میلیون پیش ،به جز شزیکش
جهار نفر نیرو دارند ،مغازه شان را ارتقا دادند ،انبار بزرگتری اجاره کردند ،باهمکارش دو ماشین شاسی بلند خریدند ،یک سوله خریدند
با۱۰چرخ خیاطی ،برای دوخت لباس بیمارستانی وقصد دارند ۱۲تفر دیگر نیز برای این کار استخدام کنند ،
وقتی همه این اتفاقات را کنار هم می گذارم ،می بینم درعرض سه سال برادرم که برای ۵۰۰هزارتومان برای گرفتن
گواهی نامه به شهر دیگری با ۳۰۰کیلومتر مسافت رفت ،هیچ چیز نداشت ،همه چیزشان به ظاهر در تصادف برباد رفت ،حالا حساب کردم
بابت خانه ، دفتر ،انبار ،حقوق کارکنان ماهیانه سی میلیون تومان پرداخت می کنند ،دوسال پیش ۲۰۰میلیون خمس داده اند و پارسال
۷۰۰میلیون ،این نشان می دهد که فروششان هر سال تصاعدی بالا می رود ،به یاد حرف استاد افتادم که خداوند هرلحظه مارا
هدایت می کند براساس افکار و باورهایمان ،یکی باورش این است که باید هدیه داد تا کار پیش برود ، ودیگری باور دارد
که می شود جور دیگری کار کرد و خداوند اورا به آن مسیر و عمده فروشی سوق می دهد ،واز هیج به همه چیز می رساند ،امروز من به
خودم می گویم اینها همه به خاطر داشتن ایمان است ،به خاطر باور به رب است ،به خاطر اعتقاد به فرمانروایی است که کلید
همه گنج ها در دست اوست ،ومن فقط وفقط بندگی او را می کنم و از او درخواست می کنم .
بسم الله الرحمن ارحیم الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبد وایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین
انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولالضالین ،ای که کلید همه گنج ها در دست اوست ،ای مالک آسمان و زمبن ،وهرآنچه به زمین میرود
واز زمین بر می آید وآنچه از آسمان فرود می آید وآنچه به آسمان می رود ،ای خالق ابراهیم موحد ویکتا پرست که آتش را برایش برد و
سلام کرد ، ای که یوسف را از چاه به جاه رساندی ، ای رحمانیتت جهان را گسترده، ای که رحیمیتت بر بندگان خوبت آشکار است ،ای
نجات بخش یونس از دل ماهی ،تو را می پرستیم ، فقط بندگی تورا می کنیم ،وفقط وفقط از تو درخواست می کنیم سپاس سپاس سپاس
سلام دوست خوبم
خیلی خیلی از این داستان واقعی زندگی برادرت که تعریف کردی هم لذت بردم هم بسیار دلم گرم شد چقد عالی میشه ردپای توحید و تو زندکی داداشتون دید صداقتش اونو از جایی که بظاهر قعر بدبختی بود به بالای قله موفقیت بالا برد و باعث صعودش شد دمتگرررررم دمه داداشت گرم که با وجود مشگلات مالی چطوری تونست از زیر نجواهای ذهنی بیرون بیاد و با قدرت استقامت کنه و خدارو انتخاب کنه و بنازم به اون خدایی که چقد زیبا جواب داداشتو داد دمتون گرم عالی بود