توحید عملی | قسمت 8 - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب گنجی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1379 روز

    به نام خدا

    وای خجالت آوره ولی منم یه دوره واقعا گیر همین باورها افتاده بودم ، اینکه مردم با رسانه ها و شبکه های اجتماعی کنترل میشن ، با غذا ها سلامتیشون میگیرن و ادمای ثروتمند میکشن و …

    وای چقدر قبلنا وقت میذاشتم و درباره ی این چیزا مطالعه میکردم

    نتیجه اش چیزی جز اضطراب و احساس ناتوانی و کفر نبود !

    یادمه همش میگفتم پس خدا کجاست ؟اون چیکار میکنه؟نقش اون چیه؟ اصلا از یه جایی به بعد نمیتونستم حرفای این شکلی باور کنم چون دقیقا خدایی توش وجود نداشت و این سوال پس خدا چی میشه و نقش خدا و خودم باعث شد من کلا نسبت به این افکار و باورها دچار تردید بشم

    بگم نه بابا دیگه انقدر هم نمیتونیم عروسک دست بقیه باشیم ، یادمه هی میگفتم مگه خدا دوتا قدرت اراده و اختیار بهمون نداده ، پس اختیار من چی میشه…

    طول کشید ولی همه رو آنفالو کردم دیگه هم دنبال نمیکنم و خیلی اون موقع برام جالب بود بیشتر این مباحث ، مثل سریال ترغیب میکرد منو که دنبال کنم و بیشتر بخونم و هر دفعه درگیر استرس و نا امیدی بیشتری میشدم .

    یه روز واقعا نقش خدا ، توحید برام پر رنگ تر شد و گفتم اگه من توانایی ندارم پس ایرادی بهم وارد نیست ولی اگه دارم ، نمیخوام این چیزا بیشتر دنبال کنم ، مگه تا قبل از دونستن این داستانا زندگی خودم نمیکردم؟ همونو ادامه میدم

    بعد انفالو و میوت کردن کانالا و کم کم گذاشتنشون کنار من با شما اشنا شدم و تو تمرینای فایل های رایگان هم کلا شبکه های خبر و چیزای فرازمینی و فراماسونری اینا هم کلا از زندگیم خارج کردم

    استاد واقعا از معجزات بودن شما و خانم شایسته تو زندگیم هرچقدر بنویسم کم گفتم ، من شکرگزار خداوندی ام که منو هدایت کرده به شما و منو نگه می‌داره اینجا … مدت هاست نمیتونم فیلم و سریال ببینم چون برام محتوایی ندارن ! منی که یه هارد برای فیلم و سریالام گرفته بودم و عاشق وقت گذاشتن براش بودم ، منی که ارزو میکردم ای کاش بتونم همه کتاب های دنیا بخونم تا از هرکدوم یه چیزی بفهمم ، امدم تو سایتی که اصل ، مثل یه لقمه حاضر و آماده و خوشمزه بدون هیچ ناخالصی و طعم بدی ، بدون تردید و ازمون و خطایی بهم داده میشه و من فقط برای باور ساختن و اجراش تو عملم تلاش میکنم …

    ما بچه های سایت استاد عباسمنش خیلی خوشبختیم ، اینجا قشنگ بهشته آگاهی هاست ، اینجا بهشت سوالات منه ، اینجا خود بهشته و واقعا نسبت به افراد جهان ما خیلی به اصل و قانون نزدیک تریم ، واقعا این حرفا هرکسی نمیشنوه ، هرکسی باور نمیکنه ، هرکسی دنبال نمیکنه

    تو خواسته های روزانه ام ، تمرین کشف قوانین زندگیم ، من خیلی نوشتم که خدایا کاری کن قدر خودم و دانسته هام و این چیزی که هستم بدونم ، از خود کوچیک بینی بیرونم بیار ، و واقعا خدا انگار اگاهی های منو بهم نشون داد که اصلا نظرم عوض شده درباره ی خودم.

    فهمیدم کلا همین که میام سرچ‌ میکنم عباس منش ، اصلا همین که میام تو سایت فقط میگردم ، همینکه وقت میذارم برای ویس ها و کامنت ها … همین کار 99 درصد ادما انجام نمیدن ! چه برسه به اینکه حالا یه چیزایی بشنون ، مقاومت داشته باشن ، روش فکرکنن ، دنبال الگو بگردن ، فکرشون یکم عوض کنن ، به مرور باورشون و بعد زندگیشون تغییر کنه .

    شما همیشه میگید بهبود های کوچیک بزرگ کنید برای خودتون ، تشویق کنید ، جایزه و قدردانی در نظر بگیرید ، من تو اینکار بدترین بودم ، ولی الان بهبود هام با چشمای باز و درشت میبینم ، و قدر خودم و تلاشم میدونم و برای خودم ارزش قائل ام

    و برای بهبود های دیگه ام تلاش میکنم

    عاشقتم استاد عباس منش من ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    راحله منشادیان گفته:
    مدت عضویت: 797 روز

    سلام ودرود به استاد عزیزم

    وخانم شایسته مهربون

    با این فایل استاد من و برد به 8 سال گذشته که پسر سوم به دنیا آمدو با مشکلات مادرزادی

    وبه قول استاد هر دکتر و دانشمندی ی نظری داشتن

    ولی چیزای که من از این بچه میدیدم باز خیلی متفاوت بود ومن اصلا دوست نداشتم بپذیرم شرایطی که اونا میگفتن چون من دوتا پسر خیلی عالی وزیبا داشتم برام سخت بود

    یک دکتر می گفت،پول تون خرج نکنین

    یکی میگفت 3ماه بعد میمیره خلاصه خیلی از این چیزها

    واون موقع من اصلا با قانون آشنا نبودم ولی چون من شرایط اونا رو نپذیرفتم ناخودآگاه قانون برام کار می‌کرد ولی من خبر نداشتم

    الان که شما برام قانون باز میکنین من یاد اون روز ها میفتم

    که خیلی شرایط سختی بود و هردکتر چیزی میگفت خدایا چه کار کنم من چه کاری از دستم به عنوان مادر برای این بچه بر میاد

    وفقط دوست داشتم ی کاری انجام بدم فارغ ازاین که دکتر ها چی میگن

    خلاصه تا شش ماه خیلی با خودم کلنجار رفتم ی روز گفتم با خودم راحله پاشو تو ی قدم بردار ببین چی میشه اینم بگم که اینجا من دیگه دل از همه بریده بودم وفقط به خدا امید وایمان داشتم

    واین که الان اقا علی رضا ما بامن زندگی در بهشت رو میبینه وسفر به دور امریکا و فایل ها رو گوش میده من هر جا زندگیم که قدرت رو دادم به دست رب ی شاهکارهای برام انجام داد که خودم در حیرتم فقط رب است و رب و رب است که کون فیکون می‌کند برای ما

    دوستانم شما را به خداوند یکتا میسپارم

    خداوند نگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1741 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم خانم شایسته عزیزم

    هرچه میگذرد بیشتر و بیشتر سپاسگزار خدای یکتا میشم، بیشتر و بیشتر سپاسگزار شما میشم، بیشتر و بیشتر سپاس گزار دوستان و هم خانواده ای های عزیزم توی این سایت و بیشتر و بیشتر سپاسگزار قلبم میشم که‌ من توی این‌مسیری هدایت شدم که سراسر زیبا و عشق هست.

    دیشب به همسرم میگفتم ببین چقدر زندگی اینجوری قشنگه، تو هیچ نگرانی ای نداشته باشی و به راحتی همه کارها انجام بشه.

    تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس، خود راه بگویدت که چون باید کرد

    چقدر قشنگه با قلبت، با خدای درونت در صلح باشی و اصلا به هیچ عنوان نگران نباشی، خودش تمام کارها را حل میکنه.

    چقدر قشنگه این موحد بودن، چقدر زیباست که همه چیزای خوب خلاصه میشه توی توحید و یکتا پرستی است.

    چقدر زیباست که اینقدر تا این حد آدم به خدای خودش و به درونش اعتماد داشته باشه.

    استاد من خودم خیلی وقت ها به خودم میگفتم کاش منم مثل استاد باشم که اینجوری متعهد وقتی میگه من اینو میخوام، سریعا بهش میرسه، چقدر با اطمینان میکه من اگه چیزی میخوام؛ میسازمش، این خیلی واسم نکته مهمی بود.

    حالا که یکم بیشتر دارم روی خودم کار میکنم، به لطف هدایت های رب العالمین، به این نتیجه رسیدم من خودم چقدر عالی میتونم به این چیزهایی که می‌خواهم برسم، کافیه احساس خوبی داشته باشم، کافیه لذت ببرم، بدون ذره ای شک حرکت کنم، تا میتونم قدم هامو کوچک کنم و تک تک مسائل را حل کنم.

    به این نتیجه رسیدم وقتی اینجوری نگاه کنم و تایید کنم هر مسئله کوچکی که حل میکنم به لطف خدای یکتا و هدایت هایش را تایید کنم، سپاسگزار باشم، اینجوری به اونچه میخواهم میرسم.

    سوال:

    زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟

    استاد من اصلا نتیجه ای نگرفتم، فقط حال بد بود و فقط احساس مظلوم بودن و مورد ظلم قرار گرفتن داشتم، هر کسی و هر چیزی به غیر از خودم را مسئول شرایطم میدونستم، این باور ها توی زمان سربازی ام بیشتر شده بود، اون بخاطر وردی های خیلی نامناسب.

    روزها گریه، روزها حرص خوردن، روزها حال بد و سیگار پشت سیگار.

    توی همون زمان‌ها به سخنان شما که گوش میدادم یه احساسی از اعماق وجودم میگفت چه جالب و چقدر خوب، اما ورودی ها خیلی بیشتر مرا احاطه کرده بود.

    به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟

    توی سال 97 خیلی واسمتاثیرش بیشتر بود، سال تحویل 97 دلار حدود 5 هزار تومان بود رفته رفته شروع به رشد کرد، منی که تاقبل حداقل یکمی از قوانین استفاده می‌کردم تمام توجه و تمرکزم رفت روی دلار، و جهان افراد مناسب اون دیدگاه را در مسیرم قرار داد، یکی از دستان خودش را که تنها چیزی که بهم میداد احساس کمبود، احساس ناتوانی و احساس بی ارزشی بود، هر روز اوضاع نازیبا تر میشد. تا سال 1400 که واقعا شرایطم نازیبایی بود.

    چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟

    بخاطر اینکه دلار و کلی عوامل دیگه مثل دولت و حکومت را مقصر میدانستم، میگفتم دیگه این کاریِ که از دستم بر میام و بقیه اش را باید از خدا بخواهم، اخبار را دنبال میکردم و به سمت بورس و ارزهای دیجیتال رفتم، فکر میکردم موضوع اون کارهاست، موضوع کاریه که انجام میدم، نه فرکانسی که باید بفرستم، چون به کل فراموش کرده بودم، چون باورهام تغییر کرده بود و البته و صد البته درست نفهمیده بودم، هدایت و توحید و ایمان را، واس همین جهان هستی برد منو به سمت آنچه فکر میکردم نمیخوام در صورتی که میخواستم.

    وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟

    توی این یکسال اخیر من شروع به تغییر کردم و هر روز شرایطم بهتر از قبل شد، کلا تلوزیون را خاموش کردم، اینستاگرام که حدود 10 یا 11 سال بود اکانت داشتم یعنی از روزای اول و افتخار پرچم این بود را کلا پاک کردم.

    اما نتایج را بگم، آرامش رفت رو میلیارد،

    در آمدم بیشتر شد،

    رابطه ام با همسرم بهتر شد،

    حرص نمیخورم، فحش نمیدم، فقط بدنبال اصلاح شخصیت خودم هستم، بدنبال ساختن عزت نفسم هستم و قدم توی یه راهی گذاشتم که میتونم با اطمینان 100 در صد بگم داره هر روز بهتر از قبل میشه شرایطم.

    به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟

    من همونطور که گفتم پارسال برج 4 بود، که خطر مرگ از بیخ گوشم گذشت. اون نقطه اوج زنگ هشدار جهان به من بود.

    من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و چند روزی توی شوک بودم.

    به خودم اومدم دیدم تمام چیزی که دارم واسش به خیال خودم پدر خودمو در میارم و تلاش می‌کنم، پوچ و تو خالی است. دیدم از اصل که در صلح بودن با خودم هست، لذت بردن از زندگیم هست چقدر دارم دور میشم. دیدم چقدر دارم شرک و کفر می‌ورزم به رب العالمین، خدای وهاب.

    تازه دوزاریم افتاد. قلبم گفت برو دوباره سمت عباسمنش، اما اینبار از فایلهای دانلودی استفاده کن. پس من شروع کردم، اوایل عجله داشتم ولی هرچی گذشت آرامشم بیشتر شد. کارهای جدید گرفتم، درآمدم در عرض چند ماه چندین برابر شد، ایمانم تقویت شد، خدا یکی یکی قدمها را نشونم داد، عشقم از زندگی بیشتر شد، تازه فهمیدم چقدر ذهنم قدرتمنده، تازه فهمیدم هرچی از خدا بخوام بهم میده، هرچی، فقط کافیه اونو به عنوان رب یکتای العالمین قبول داشته باشم که دارم و ذهنمو کنترل کنم و احساس خوب داشته باشم و عمل کنم.

    دیگه الان هر روز دارم پیش میرم، هر روز داره شرایطم بهتر از قبل میشه، هر روز دارم طعم زندگی را بهتر میچشم، هر روز دارم حتی بوها را بهتر میفهمم، بوی عطر گیاهان، استاد خیلی زندگیم زیبا شده، اونم تو جایی که شاید خیلی ها ظاهر جالبی از زندگی نبینند.

    عاشقتونم استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم.

    چقدر این پرادایز زیباست خدای من، من هر بار میبینم انگار اولین باره این همه زیبایی را دیدم.

    چقدر آهنگی که برای ابتدای ویدئو انتخاب کردید خوب بود، چه بیسی داشت حال میده باهاش ورزش کنیم.

    چقدر استاد لباستون قشنگه. چه ابری توی آسمونه بح بححححح. من عاشق ابرها هستم.

    خدارو شکر بخاطر این همه نعمت و زیبایی توی زندگی شما استاد عزیزم و خدارا بینهایت شاکرم که توی این مسیر قرار گرفتم.

    استاد این نکته ای که در مورد دوستاتون گفتید که پدر و مادر آروم تری داشتند و نتایج شما رو گره میزنند به اخلاق پدرتون، اینم خیلی واسه من خوب بود، چون ناخواسته، ذهن منم سراغ این حرف ها میرفت مخصوصا وقتی یکم اوضاع نازیبا میشد و می‌فهمیدم باید تغییر کنم.

    عاشقتونم استاد عزیزم و مریم خانم گلی عزیزم.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    فاطمه خمسه گفته:
    مدت عضویت: 1222 روز

    خدا خدا خدا خدا

    خداوند نور آسمانها و زمین است.

    این جمله رو من اولین بار از شما شنیدم و هنوز باهاش اشک میریزم.

    استاد عباسمنش

    مرد توحیدی، نمیدونم چجوری توصیف کنم حال توحیدیم رو بعد از آشنایی با شما. من هیچی نمیدیدم، نبودم، خدای من همه چیز و همه کس بود الا پروردگار یکتا.

    برای انجام کارهام به همه امید داشتم الا الله یکتا. از همه می ترسیدم ولی یه بار به خودش توکل نمیکردم.

    ولی شما اومدید گفتید “همانا با نام خدا دلها آرام میگیرد” یکم آروم شدم. شما گفتید “از خدا نترس فقط و فقط از خودش بخواه، قدرت مطلق اونه” یواش یواش رفتم سمتش، چشم دلم آروم باز شد، یه نگاهی کردم دیدم دنیام داره عوض میشه. با هر یه قدمی که میرم سمتش، با هر یه زیبایی که میبینم، چه رخی بهم نشون میده، چه جمالی داره، چه کمالی داره، چه قدرتی، چه عظمت بی انتهایی.

    خدایا من تسلیمم، فقیرم به هر خیری که از تو به من برسه. من فقط در پناه توام.

    این روزام با عشق خدا پیوند خورده، صبح و شب به یادشم. چشمم رو که صبحها باز میکنم میگم “سلام خدا جونم” من آماده ام، آماده ام که من رو به راه راست، به راه تمام کسانی که به اونها نعمت و ثروت و برکت دادی هدایت کنی.

    اینا رو کی بهم یاد داد؟ شما، تو دوازده قدم. من با دوازده قدم بزرگ شدم، توحیدی شدم. هنوز خیلی جای کار دارم. ولی زندگی برام با خدا یه چیز دیگه ست. شیرین شیرینه، بهشته بهشته.

    تازه چشمام باز شده و فهمیدم خونه ما همون جنات تجری من تحتها الانهاره، یه فضای سبز خیلی بزرگ روبروی خونه ماست (اونم تو تهران) با چندتا استخر پرآب و جوی آبی که این آب توش روون میشه و صدای خدا تو کوچه و خونه ما میپیچه.

    صبحها میرم شروع میکنم باهاش حرف میزنم، عشق میکنم. استاد من صدای خدا رو میشنوم. همش ازش میخوام قلبمو باز کنه. بهش میگم میدونم که تو هر لحظه داری باهام حرف میزنی ولی قلب منم باز کن تا صداتو بشنوم. و این روزا میشنوم صداشو که باهام حرف میزنه و روحمو به پرواز درمیاره.

    چند وقت پیش یه خوابی دیدم. بخاطر یه مسئله ای یه دفعه با تمام وجودم خدا رو صدا کردم، ازش کمک خواستم و یهو انگاری از زمین کنده شدم، انگار رفتم تو کائنات و صدای خودم رو شنیدم که پیچید تو کائنات. تنهای تنها بودم، اولش ترسیدم ولی مطمئن بودم که اون هست. انگار به صدای من، با درخواست من کل کائنات به تکاپو افتاد.

    خیلی تجربه عجیب و جدیدی از ایمان بود برام.

    استاد جانم، مریم بانوی عزیزم که هیچ از استادی کم ندارید، دوستای عباسمنشی عزیزم

    وقتی استاد میگن پایه همه چیز توحیده واقعا همینطوره. هرچی بیشتر جلو میرم معنی این حرف استاد رو بیشتر میفهمم. تو اون جاده آسفالتی جنگلی سوت زنان فقط و فقط داریم به اصلمون به خداوند یکتا نزدیک و نزدیکتر میشیم.

    خدا همه چیزه، اول و آخر هر چیز. و الان من همه خواسته هام رو فقط و فقط از جنس خودش میخوام.

    ثروت، آرامش، سلامتی، موفقیت… همه رو از جنس خدا میخوام، توحیدی توحیدی.

    استاد من و همسرم با آموزشهای شما داریم بزرگ میشیم، زندگی خیلی خیلی برامون فرق کرده، خودمون خیلی عوض شدیم و منِ خیلی متفاوتی رو داریم تجربه میکنم.

    میخوام از ایران برم. فکر میکنم اونجا آدما چجورین، به زیباییها توجه میکنن، از همدیگه تعریف میکنن. پس منم بجای غر زدن، اینجا دارم جوری زندگی میکنم که جر زیبایی نمیبینم. میرم با غریبه ها حرف میزنم، ازشون تعریف میکنم، هر زیبایی ای که توشون میبینم بهشون میگم. موفقیتهای همکارام تو اینستا رو تحسین میکنم، تو عمل. بهشون پیام میدم و براشون از ته قلبم آرزوی موفقیتهای بیشتر میکنم.

    تمرین آگهی بازرگانی چیزی بود که میگفتم محاله من انجام بدم. ولی تو قدم 6 بود فکر کنم، شروع کردم گفتم من باید برم تو دل این ترس بزرگ. بعد یه روز که بیرون بودم صدای خدا رو تو گوشم شنیدم، گفت این دو نفرو میفرستم انجامش بده. منم شروع کردم به حرف زدن بقیش رو خودش گفت. هربار که میخوام اینکارو انجام بدم با سلول به سلولم حضورش و حمایتش رو حس میکنم.

    تو انجام کارهام یاد گرفتم ازتون که هی بگم چجوری آسونتر، چجوری بهتر. از پارسال تا حالا بارها کارم رو بررسی کردم و هر روز دارم آسونتر انجامش میدم. ولی من جواب چیزی رو نمیدونم. همش میگم خدایا چجوری راحتتر، چیکار کنم بهتر شه، اونم جوابمو میده.

    هربار صداش میکنم جوابمو میده. حتی وقتی کنترل ذهنم برام سخت میشه، انقدر عشقه، انقدر مهربونه که یکی از نعمتهای بزرگش و اتفاقی که قبلا برام رقم زده رو به یاد میاره و بازم بهم کمک میکنه، ایمانشو تو دلم قویتر میکنه، آرومم میکنه.

    خدا خیلی عشقه، خیلی مهربونه، خیلی بینظیره، ازش که حرف میزنم دلم پر نور میشه، اشکام از شوق ایمان و حس حضورش لبریز میشه.

    یاد گرفتیم همیشه با همسرم داریم از قوانین و اینکه چجوری بهتر تو زندگیمون اجراشون کنیم حرف میزنیم. میگردیم دنبال ترمزهامون، باورهایی که بهمون کمک میکنن. و هر بار خدا هدایتمون میکنه. هربار باهامون حرف میزنه.

    تا اینکه همین چند وقت پیش یه ترمز بزرگمون که همون “چسبیدن به خواستهاست” رو پیدا کردیم. گفتم خدایا اینو که بهم گفتی حالا بگو چیکار کنم. گفت برو تو سایت، چند تا آیه برام آورد و بعد گفت بنویس، شروع کردم به نوشتن و دُر و گوهر برام ریخت. بعد گفت با صدای خودت ضبطش کن و گوش بده.

    این روزا صبح و شب این فایل رو برای خودم میذارم و تقریبا هربار باهاش اشک میریزم چون واقعا صداش رو میشنوم. از زبون خودم، از تارای صوتی خودم، صدای خدا رو میشنوم که باهام حرف میزنه و قلبم رو آروم میکنه.

    کلامی رو که بهم گفته اینجا براتون میذارم ‌که شما هم تو عشق و ایمان من شریک شید.

    خیلی دوستون دارم، خیلی زیاد

    خدا خدا خدا همه چیزه، اینو از شما یاد گرفتم.

    خداوند نور آسمان ها و زمین است

    این نور تو خونه هایی که خدا اجازه داده هر روز بیشتر میشه،

    خونه هایی که صبح و شب اسم خدا آورده میشه و تسبیح خداوند رو میگن.

    نور خدا تو خونه ماست، تو وجود ماست پس نگرانیمون واسه چیه. تنها قدرت آسمانها و زمین حامی و پشتیبان ماست، پس ترس تو دل ما جایی نداره.

    ما فقط و فقط رو خودش حساب میکنیم و خدا قول داده که ما رو از همه کس و همه چیز بی نیاز میکنه و غرق در نعمتها و ثروتهای بی انتهای خودش میکنه.

    همیشه از خدا میپرسی که باید چیکار کنی؟ سمت خودت رو چجوری انجام بدی؟ رها باش، تسلیم باش، واقعی واقعی، تو عمل.

    اونموقع واضح و کامل صدای خدا رو میشنوی و ایده هاش رو اجرایی میکنی و خیلی طبیعی و راحت از جاهایی که اصلا فکرشو نمیکنی نتایج عالی، نعمت و ثروت وارد زندگیت میشه. الان سمت تو رها بودنه، تسلیم بودنه. خدایا من تسلیمم و حل تمام مسائلم رو فقط و فقط به خودت میسپرم. تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می جویم.

    مگه میشه صداش کنی و جوابتو نده. یاد خوابت بیفت. وقتی با تمام وجودت صداش کردی کل کائنات به تکاپو افتاد، به عرش رفتی. پس بدون، فاطمه اینو بدون که شاید الان تو با چشم زمینیت نتایج خیلی بزرگ رو نمیبینی ولی خداوند، تمام کائنات و انسانها در حال کارن تا اتفاقات و نتایج عالی رو وارد زندگیت کنن. همه دارن تبلیغ کار تو رو میکنن، آموزشهات داره دست به دست میچرخه، آوازت داره تو کیهان میپیچه، و فقط و فقط اگه تو آزاد و رها باشی و اجازه بدی خدا کارش رو انجام بده، به هر طریقی که خودش بدونه که بهترین طریقه، موفقیتها و ثروتها رو وارد زندگیت میکنه.

    زمانبندی خدا حرف نداره. هیچکس مثل اون نمیتونه خوشحالت کنه. در زمان مناسب، در مکان مناسب، به بهترین و زیباترین شکل همه خواسته هات رو دودستی تقدیمت میکنه.

    مالک همه چیز خداست، مالک یوتیوب، اینستا و سایت تو هم خداست. تو داری برای اون کار میکنی برای اون پست میذاری، پس بهترین خودت رو براش ارائه کن و ایمان داشته باش که اون جوابت رو میده.

    فقط توئی، و خدا و کائناتی که به فرمان خدا “وقتی تو حالت عالیه وقتی که حالت عالیه”، کارهات رو انجام میده و خواسته هات رو وارد زندگیت میکنه. پس شکرگزار باش، ایمان داشته باش، آروم باش، از مسیرت و از انجام تک تک کارهات لذت ببر و مطمئن باش که مالک یوتیوب، اینستا و سایتت و همه جهان داره سمت خودش رو به بهترین شکل انجام میده. تو فقط لذت ببر و بدون که لذت بردنه، شاد بودنه، شکرگزار بودنه که تو رو به نعمتها میرسونه، نه غصه خوردن، ترسیدن و چسبیدن به نتایج.

    خداوند وعده ثروت و آرامش میده و شیطان وعده فقر و بدبختی. تو کدوم رو انتخاب میکنی؟

    کتونی نایک بینظیرت، پایه دوربین محکم و فوق العادت، لپ تاپ و عینک دودی کوروش چجوری وارد زندگیتون شدن. غیر از اینه که خدا به هر طریقی که خودش بدونه، و از جاهایی که شما اصلا فکرش رو نمیکنید نعمت و ثروت رو وارد زندگیتون میکنه؟ پس اصلا از کجا میدونی که ورود ثروت به زندگیت یا شروع موفقیتهای کاریت از یوتیوب و اینستاست یا اصلا از همین کاریه که داری انجام میدی و داری اینهمه حرص میزنی.

    آروم باش و دست خدا رو باز بذار. بدون که حتما با رسیدن به خواسته هات حالت خوب نمیشه ولی قطعا حال خوبه که تو رو به خواسته هات میرسونه.

    پس اجابت کرد پروردگارشان برای آن ها درخواست هایشان را. همانا که من هیچ وقت عمل و تلاش هیچ تلاش کننده و کسی که به تعهدش به من عمل می کند را به هیچ وجه ضایع نمی کنم و حواسم هست، تا قطره آخرش حواسم هست.

    پس آن هایی که از خانه هایشان مهاجرت کردند و در راه رسیدن به من دچار بالا و پایین هایی شدند و این تغییرات را به جان خریدند، من به عنوان خدا حتما بدی ها و باورهای بزرگ و کوچکشان را پاک می کنم و می پوشانم با باور های جدید ..

    و آنها را وارد بهشت هایی می کنم که در زیر آنها آب در جریان است و این پاداشی دقیق از سمت پروردگار، خدای بزرگ است.

    و فقط خداست که بهترین ها، بهترین پاداشها نزد اوست و غیر از او کسی توانایی پاسخ دادن ندارد، پس فقط باید دست به سمت او دراز شود.

    فاطمه خدا فقط ازت یه چیز میخواد و اون کنترل ذهنه.

    و هرکس تقوای الهی پیشه کند خدا راه خروجی برای او قرار میدهد و روزی میدهد به او از جایی که گمان نمیبرد.

    و هرکس بر خدا توکل میکند خدا برای او کافیست و خدا فرمانش را به انجام میرساند .

    و هرکس بر خدا توکل میکند خدا برای او کافیست و خدا فرمانش را به انجام میرساند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 2005 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

    دقیقا همین طور متاسفانه وجود شرک هست که تو زندگیمون باعث شده من رشد و پیشرفت نکنیم

    اگر بخوام مثال از خودم بزنم

    من تو بیزنسم از لحاظ درامد مثل یو یو بودم و هی درامد یه مدت بالا میرفت و بعد دوباره صفر میشد

    و از وقتی که من وارد دوره کشف قوانین شدم و این تعهد رو و هر روز نوشتم که این من هستم که صد در صد اتفاقات زندگی خودم خلق میکنم

    خیلی خیلی زیاد تاثیر داشت روی من و رفتارم که برای رسیدن به هر خواسته‌ای فقط کافیه تمرکز رو بذارم روی خودم و کاری به عوامل بیرونی نداشته

    اینو مورد رو من تو بیزنسم خداشکر اجرا کردم و نتیجه عالی شد و روز به روز داره بزرگتر هم میشه

    قبلا من تو بیزنسم عوامل بیرونی مثل وجود کشاورز و یا وجود محصول باکیفیت و یا خریدار رو عامل اصلی موفقیت خودم میدونستم که باید همه‌شون باهم اومی و اماده باشند تا من بتونم فروش خوب داشته باشم

    و بخاطر همین باور شرک آلودی که داشتم همیشه تو مسیر معامله یه جایی کارم گیر میکرد و شرایط اونجوری که من میخواستم خوب پیش نمیرفت و تو بیشتر مواقع همین چند مورد مثال زدم کار رو خراب میکردند

    چرا ؟

    چون باور من این بود که وجود کشاورز یا محصول یا خریدار عامل اصلی موفقیت در بیزنس من هستند وگرنه که من کاریی نیستم اونها باید باشند تا من بتونم معامله خوبی انجام بدم

    ولی خداشکر وقتی که این تعهد رو دادم که این من هستم که دارم تک تک اتفاقات زندگی خودم رو خلق میکنم نه هیچ عامل دیگه و این منم که اصل هستم و میتونم انجوری که دوست اتفاقات رو طبق خواسته خودم خلق کنم

    بنابراین دیگه تمرکز گذاشتم روی خودم و سعی کردم باورهام رو قویتر کنم و بدنبال الگوهایی باشم که با شرایط یکسان با من تو همین بیزنس من ، وجود دارند ادمهای بسیار موفق

    و بعد بدنبال مثالهای از اتفاقات تو زندگی خودم بودم که زمانی که من قدرت رو از عوامل بیرونی گرفتم و به خدای خودم دادم به طرز جادویی اتفاقات برای من عالی پیش رفت

    مثل چی ؟

    مثلا تو بیزنس خودم زمانی که تصمیم گرفتم وارد کار کشت و تولید گیاه الوئه ورا بشم و وقتی که خواستم برای خودم گلخانه بزنم

    بدون اینکه خودم شخصا هیچ تجربه‌ای از ساخت گلخانه و نقشه سازه و جوشکاری بلد باشم تصمیم گرفتم خودم اینکار رو انجام بدم و درست یادم میاد قبلا از اینکه کار‌ ساخت سازه رو انجام بدم با این ذهنیت کار رو شروع کردم و پیش خودم گفتم

    همون خدایی که منو با این بیزنس و این گیاه اشنا کرد و ادمهای خوب رو سر راه من قرار داد همون خدا هم منو کمک میکنه تا در ساخت گلخانه کار رو خوب و عالی انجام بدم

    خدا شاهده دقیقا هم همین طور شد خود خدا تو دل کار بمن الهام میکرد که الان اینکار رو بکن ، الان اونجوری جوش بده ، الان این نقشه رو استفاده کن دقیقا قدم به قدم خودش بمن میگفت و حتی یادم میاد تو حین کار یه از بچه محلهام می‌اومد بمن سر بزنه و یهویی یه پیشنهاد میداد و گفت عمران اگر اینکار رو اینجوری جوش بدی احساس میکنم کیفیت ساخت سازه بالاتر بره و بعد من تو دلم به خودم میگفتم

    اههههه راست میگه چه ایده خوبی و کلی ازش تشکر میکردم و همون جا تو دلم اعتبار رو میدادم به خدای خودم که نشونه رو برای من فرستاد

    خلاصه تمام ایده و الهامات خدا در انجام کار درست در زمان درست و مکان درست بمن الهام میشد

    و نتیجه‌اش این بود که من هزار متر تونستم تک و تنها گلخانه بسازم فقط فقط با نیروی خداوند

    که هر کسی می‌اومد گلخانه منو میدید باور نمیکرد که من تونسته باشم و میگفت تو حتما جوشکار یا گلخانه‌ساز اورده بودی که این سازه به این عظمت رو تونستی بسازی

    خلاصه این اتفاق یه الگو بسیار عالی و واضحی تو زندگی من بود که زمانی که عوامل بیرونی رو گذاشتم کنار و فقط روی خدای خودم حساب کردم و وقتی که نتیجه رخ داد خدا شاهده حتی خودم باور نمیکردم که من تونستم این سازه رو خلق کنم و اونجا بود که من ارام ارام به خودم و قدرت خودم بیشتر حساب باز کردم و اعتماد بنفسم بالا رفت

    و مخصوصا از این الگو بارها استفاده کردم برای رسیدن به خواسته‌های دیگه که

    همون خدایی که بمن کمک کرد تا بتونم اون گلخانه به اون عظمت رو بسازم پس اینکار هم من میتونم موفق باشم کافیه که تو رسیدن به این خواسته همون ذهنیت رو داشته باشم که موقع ساخت گلخانه داشتم

    و به لطف خدا و آگاهی‌های دوره کشف قوانین وقتی که من تونستم اگاهانه قدرت خدا رو تو وجود خودم زنده کنم و ازش برای رسیدن خواسته‌هام مثل تجارت و خرید و فروش محصول تو بازار استفاده کنم

    به طرز جادویی تک تک کارهای من توسط دستان نازنین خداوند داره عالی رقم میخوره

    کشاورز میاد که محصول خوب و با کیفیت و تناژ بالا داره که حاضر با قیمت خیلی مناسب بمن بده و از اون طرف هم خریدار و کارخانه دار بسیار خوش برخورد و نازنینی سمت من هدایت شده که اون هم حاضر با من قرار داد ببنده و با من کار کنه و با قیمت مناسب از من خرید کنه

    خلاصه تک تک اتفاقات درست در زمان مناسب و مکان مناسب برای من رخ میده بدون اینکه من هیچ زوری برنم

    هر موقع به این معجزات تو زندگی و بیزنسم نگاه میکنم انگار که خدا تمام کار و زندگیشو ول کرده فقط داری کاری میکنه تا من راحت به خواسته‌ام برسم و من با ازادی زمانی و ازادی مکانی کامل از زندگیم لذت ببرم

    دوست داشتم در مورد این موضوع صحبت کنم که وقتی که من قدرت رو از عوامل بیرونی گرفتم و فقط قدرت رو به خدای خودم دادم نتایج معجزه‌وار برای من عالی رخ داد و اما اونجایی که نه فقط خواسته‌ام روی عقل خودم و یا عوامل بیرونی حساب کنم به خواسته نرسیدم هیچ تا پدرم هم در اومد که بعدا کلا پشیمون شدم از ادامه مسیر

    عاشق همه تون هستم

    انشالله هر کجا از این کره خاکی هستید در پناه رب شاد ، سالم ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    فعلا

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    حمید سامیر گفته:
    مدت عضویت: 1433 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام استاد عباس منش عزیزم

    اصلا به این دید نگاه نکرده بودم به شرک

    فکر نکرده بودم که ژنتیک هم میتونه عوامل بیرونی باشه

    کاملا تایید میکنم ، من چندیین سال سرفه های مکرر داشتم ، هر دکتری میرفتم میگفت این همیشه باهات هست و باید اسپری مصرف کنی

    حالا یک دکتر میگفت بخاطر خاک خوستان

    یک دکتر میگفت بخاطر فصل پاییز ، فصل بهار و…

    یک دکتر میگفت میگفت بخاطر کولر

    یک دکتر میگفت ژنتیکته

    و….

    اینقدر اینها رو بهم گفتند تا من باور کردم.

    و من به خودم گفتم نه اینها هیچ کدوم نمیتنونند باشند ، اگه قراره از خاک یا فصل یا هر عامل بیرونی دیگه ای باشه ، خب باید برای همه اینطور باشه

    وقتی داشتم روی باورهام کار میکردم به لطف الله ، یک حس بهم گفت دوره قانون سلامتی رو بخر و استفاده کن

    خود الله شاهد هست که من یک ماه و چهارده روز هست که دارم از این دوره استفاده میکنم ، بعد از هفته اول که شروع کردم دیدم دیگه خبری از سرفه ها نیست و از همون روز اول همه اسپری ها و قرص ها رو کنار گذاشتم و در سلامتی کامل دارم زندگی میکنم و بسیار سپاسگذارم از خدای مهربان هستم که از طریق دستان زیبایش سلامتی را به زندگیم برگردوندن ، سرفه هایی که چندین سال درگیرشون بودم

    نه تنها سرفه ها ، بلکه خستگی هایی که از بچگی همیشه همراه من بود ، فکر میکردم از ژنتیک من هست که همیشه خسته و بی حال هستم و اصلا نمیتونستم به کارهام برسم ، فکر میکردم این ژنتیک من هست که زیاد میخوابم

    چرا باور کردم که ژنتیک من هست؟

    چون کلی تلاش کرده بودم و نتونسته بودم تغییر بدم و باور کردم این همینی که هست و ژنتیکم اینجوریه.

    (دقیقا مثل کسی که نتونسته ثروت بسازه بخاطر باورهاش و باور کرده که خداوند نمیخواد و ثروت انسان را از خدا دور میکنه)

    الان به لطف الله مهربان بسیار انرژی بالایی دارم ، درصورتی که قبلا با قهوه میتونستم خودم رو بیدار نگه میداشتم و کسالت و خستگی نداشته باشم

    الان قهوه رو فقط بخاطر اینکه دوستش دارم استفاده میکنم و هر روز هم استفاده نمیکنم ، بدون قهوه هم بسیار انرژی بالایی دارم.

    چقدر حدیث پیامبر رو دارم بهتر درک میکنم ، که میفرمایید:

    شرک در دل مؤمن مانند راه رفتن یک مورچه سیاه بر روی یک سنگ سیاه در دل تاریکی شب هست.

    چقدر مخفی این شرک

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      ام البنین بیگدلی فر گفته:
      مدت عضویت: 3095 روز

      سلام آقا حمید عزیز

      هم استانى خوبم

      خیلى خوشحالم که تونستید در زمینه سلامتى مشکل رو حل کنید و الان سلامت و پرانرژى هستید.

      منم خیلى سال که مثل شما مشکل آلرژى داشتم و پزشکا عوامل مختلفى رو تاثیر گذار مى دونستن از جمله ژنتیک البته آنقدر از بچگى شنیده بودم خودم هم باور کردم که این ژنتیک و راهى نداره .

      جمله قشنگى گفتید دقیقا مثل کسى که نمى تونه ثروت بسازه چون باورهاى مناسب نداره .

      دوست عزیز ، آرزو میکنم همیشه سلامت و موفق و شاد و ثروتمند و سعادتمند باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1337 روز

    به نام هدایت الله

    با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و تمام دوستان خوب هم فرکانسی

    الله اکبر از پرادایس جذاب و فوق العاده که زیبایی آن تمام نشدنی است چقدر تمام نمای رودخانه با فواره قشنگ‌تر شده ابرهای پراکنده سفید آسمان آبی و همه جلال و جبروتی شده برای خودش

    خدایا شکرت ویوی خونه روی آب چقدر جذاب و استاد خوشتیپ این زیبایی را تکمیل کرده اما فایل جدیدی که در نوع خودش عالی بود معنی شرک که قدرت دادن به عامل بیرونی که تعیین کننده است و قدرت دارد که قرآن هم در آن خیلی بد و قابل بخشش نیست آن را گفته

    و این باورهای توحیدی را جایگزین باورهای شکل آلود کنم و باید قدرت را به خدا بدهیم اگر باورهای خوب را درذهن خودمان نهادینه کنیم خیلی کمک می‌کنه به اوضاع خوب من که تجربه خوبی می‌توانم داشته باشم نتایج از باورهای درست من اتفاق می‌افتد و هر چیزی را که به پذیرم همان را من می‌توانم تجربه کنم

    جهان پاسخ می‌دهد به فرکانس که ارسال می‌کنم وارد زندگی من می‌کند و من هر موقع غیر از خدا به کسی دیگر قدرت را دادم شاید هم موفق شده باشم اما بعدها همان چیز را از دست دادم و دوباره آس و پاس شدم و همیشه نگاه دست من به کسی دیگر بود که کاری را برای من انجام دهد اما در اکثر خیلی ضعیف و کم این قدرت را به خداوند در بعضی موارد می‌دادم کاملاً پایدار بود و ارزش آن غیر قابل تصور بود خیلی هم موفق‌تر بودم

    استاد خیلی خیلی ممنونم واقعاً سنگ تموم گذاشتی به خاطر تمام آگاهی‌هایی که به ما می‌دهی تا ما هم بتوانیم مسیر درست زندگی را پیدا کنیم

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    علی هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1345 روز

    سلام به همه کسایی که دارن این کامنتو می‌خونن.

    زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟

    خب من برای جواب دادن به این سوال باید برگردم به زمانی که هنوز عضو سایت نشده بودم… من یادمه خیلی خیلی قدرت رو داده بودم به دست دیگران. همیشه فکر میکردم ی سری آدم هستن که ی قدرت های خاصی دارن و دارن جهانو رهبری میکنن و اگه از من خوششون نیاد نابود خواهم شد تئوری توطئه و از این چیزااا و افکار وحشتناکی هم داشتم… این افکار بیماری زا آرامش رو از من گرفته بود. همیشه ی ترسی داشتم. ی ترس بی دلیل و واهی که حتی خودمم نمی‌فهمیدم دقیق از چیه وقتی بیرون میرفتم کلی استرس داشتم که الان یکی میاد منو می‌کنه تو گونی و همیشه احساس میکردم یکی داره دنبالم می‌کنه یکی میخواد منوو… و این رو همه چیز دیگه تاثیر گذاشته بود اعتماد به نفس… روابط سلامتی (واضحه که این فکرا چجوری اعتماد به نفسمو از بین می‌بردند و اعتماد به نفس نداشتن = روابط خوب نداشتن و سلامتیم هم از دست داده بودم چون همششششش نگران بودم و..) واقعا زندگیم رو جهنم کرده بود. خودم زندگی خودمو جهنم کرده بودم. بله قطعا وقتی شرک بورزی زندگیت هم جهنم میشه! (;

    اما از وقتی که وارد سایت شدم و فایل هارو گوش دادم خیلی به من کمک کرد که احساسم بهتر بشه تا وقتی که رسیدم به فایل های توحید که اونا واقعا خیلی روی من تاثیر گذاشتن و یادمه اولین بار که این مفهوم رو شنیدم از شما که می‌گفتید

    اگه همه جهان بخواهند شمارو بکشند پایین نمیتونن این کارو بکنن اگه توکل و توحید داشته باشید و من واقعا خیلی مقاومت داشتم برای اولین بار گفتم چیی؟ وا. اینم دیگه داره اغراق می‌کنه. معلومه که میتونننننن قطعا میتونن. ی نفر بخواد زندگیمو خراب کنه دیگه تمومهه!!!! چه برسه به اینکه چندین نفر بخوان!! اینکه داره میگه کل دنیا مارو مسخره کرده.

    شاید ما یکم کنترل روی زندگیمون داشته باشیم ولی همش که دست ما نیست هست؟ آره

    و وقتی کم کم است مقاومت های مسخره که این ها دارن جهان رو کنترل میکنن رو کنار گذاشتم و باور کردم که نه جهان من رو کسی بجز من کنترل نمیکنه. چیزی بجز باور ها و افکار من تاثیری در زندگی من نداره.

    خدایی که من میپرستمش قدرت خلق تک تک چیز های زندگیم رو در دست های من قرار داده

    و اگه من در مسیر درست باشم هرکی بخواد به من ضرری برسونه فقط به من کمک کرده

    بخدااا نمیدونید وقتی به اون زمان ها فکر میکنم خندم میگیره با خودم میگم که چقدر جاهل و تباه بودم. از وقتی من باورش کردم…

    آرامشم برگشت دیگه نگران نبودم. چون میدونستم خودم دارم همه چیز رو خلق میکنم. دیگه نگران آدما نبودم آدما میان و میرن‌. نگران قدرت های blah blah blah نبودم. (:

    زندگیم انکار کلا سیاه و سفید بود قبل از اینکه باور های توحیدیمو تغییر بدم. همیشه نار آرام بودم. ناآرامی ای ابدی.

    شاید هنوز هم ی سری ترسا باشه ولی واقعاااااااااااااا مثل اون دوران قبل از عضویتم توی سایت نیستن. قطعا نیستن. قطعا‌.

    و واقعا آرامشو پیدا کردم

    لذذذت زندگی کردن بدونه اینکه عوامل بیرونی سازنده ی زندگیم باشن رو پیدا کردم

    قبلا بخاطر نگرانی هام و احساس بد همیشگیم خیلی راحت تق و تق مریض میشدم سالی 10 بار سرماخوردگی. الان تو یک سالِ گذشته مریضی ای تقریبا نگرفتم فوقش ی سه روز آبریزش بینی بوده. فقط بخاطر اینکه دیگه مثل اون دوران نگران نیستم. بخدا دارم زندگیو‌ بلاخره بعد از اینهمه سال میچشم‌. زندگیمو دارم زندگی میکنم. خوشحالم که توی سن کم با این آگاهی ها آشنا شدم و واقعا خیلی زندگی لذت بخشه. اون هیجان واسه بقیه کارایی که میخوای انجام بدیی اون حس لذتت اون حس رهایی و نگران نبودن. واقعا لذذتت

    خدایاشکرت. خدایاشکرتتت

    ممنونم برای اینکه تا اینجا خوندید و موفق باشیددد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    ناصر رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1365 روز

    بــــــنـــــام خداوند وهــــــاب

    سلام بر استاد عزیز خانم شایسته عزیز و مهربون و دوستان هم فرکانسی

    جالبه که دیروز مهمون خونه یکی از نزدیکام بودم و یک نقل قولی باز شد که دانشمندان آمریکایی پیش بینی کردن که قیمت دلار در سال 1405به 200هزار تومن میرسه و وضعیتمون از اینم بدتر میشه و این حرفو داشت به من میگفت چون قبلا به شدت بحث میکردم که قانع کنم نه اینجوری نیست ولی ایندفعه واکنش دیگه ای نشون دادم و اصلا بحث نکردم حتی یک کلمه از زبونم بیرون نیومد و تو ذهن خودم گفتم آقـــااااااا اگه بالا رفتن قیمت دلار باعث بدبختیه پس چجوری افرادی هستند که تو این وضعیت آپارتمان های میلیاردی میتونن بخرن با قیمت های 200،300میلیاردی

    اگه وضعیت خرابه چرا فروشگاهایی هستند که ملت صف کشیدن دارن میخرن

    و برای اولین بار بود که به خودم احسنت گفتم که در دام قانع کردن دیگران و بد کردن حال خودم نیفتم.حال و احساس خوبم از همه چیز برام مهمتره باورهایی که درحال ساختنشون هستم از همه چیز برام مهمتره.

    یادمه اون اوایل که با استاد آشنا شده بودم با چند نفر دیگه که تو اینستاگرام تو این مباحث کار میکردن آشنا شدم و خیلی هم بیشتر فالوور داشتند و گفتم خب حتما یه چیزایی میدونن که اینهمه فالوور دارن

    بعد این اساتید به ظاهر موفق یک باوری تو ذهنم ساختن که تا چند ماه بعدش که ماه رو میدیدم میترسیدم

    تو آموزشهاشون میگفتن که وقتی ماه کامل میشه اون پلیدی ها و نازیباییهایی که تو اون ماه داشتی کامل بودن ماه اونارو میاره بالا و اگه نتونی سپاسگذار بودنتو ادامه بدی بلا و درسر خواهی داشت و آقا به همین راحتی ما یک باور مزخرف رو کردیم تو ذهنمون و بعد چی شد

    ماه رو که کامل میدیدم فردا پس فرداش یک اتفاقی میفتاد که باورمو ثابت میکرد بعد به یه جایی رسید که از ماه فراری بودم از پشت پنجره میدیدمش میومدم پرده رو میکشیدم که یه بلایی اتفاقی سرم نیاد استاد عزیزم بینهایت ازت سپاسگذارم که مطالبی رو آموزش میدی بهمون که این چرندیات و هرعامل بیرونی دیگه ای رو باور نکنیم.

    در مورد چند باور دیگه ای که وقتی این فایل رو نگاه کردم و فکر کردم یادم اومد وقتی داشتم رو باورهام کار میکردم منم داشتم و خیلی از افراد 99درصد افراد دارن

    99درصد مردم میگن که این دولت این قدرتها کاری کردن که باید کار کنی اگه یک روز کار نکنی از گشنگی میمیری و مردم رو گرسنه نگه داشتن که مردم نریزن بیرون و تجمعات و فلان و بهمان.

    خیلی از کسب و کارها فکر میکنن که فقط 15روز مونده به عید کارو کاسبی رونق داره.

    اکثر مردم باور دارن که به افسر راهنمایی رانندگی یک برگه 100برگ میدن که تا شب باید پر کنید و همین افراد هم خودشون با باوری که ساختن باعث میشن جریمه بشن بعد بگن دیدی گفتم درست میگم .

    خیلیا فکر میکنن که اگه وام نگیری بدبخت میشی .رفته بودم مکانیکی اون مکانیکه بهم گفت کسی رو میشناسی ضامنم بشه منم گفتم که من نه وام میگیرم نه به کسی کمک میکنم وام بگیره بعد یه شخصی اونجا بود با تعجب گفت که مگه میشه بدون وام زندگی کرد اصلا زنده موند تو ذهن خودم گفتم اره من زنده ام و زندگی هم میکنم.

    خیلیا فکر میکنن که تو این وضعیت اگه نتونی وارد سیستم دولتی بشی و کارمند دولت بشی فاتحت خوندس.

    و خیلی باورهای شرک آلود دیگه ای که بسیار زیاده.

    باورهای بسیار زیادی رو از شما استاد عزیز یاد گرفتم که وقتی نجواها میان ازشون استفاده میکنم یادم میفته و اون باور کمکم میکنه که از اون سیکل منفی که ذهنم میخواد منو بندازه توش بیام بیرون و مهمترین و موثرترین باور برای من اینه که من خالق زندگی خودم هستم و زندگیمو از طریق باورهام و افکارم و فرکانس هایی که میفرستم خلق میکنم .

    این باور باعث شده افرادی رو که قبلا بزرگ میکردم بزرگ نکنم این باور باعث شده که خودمو کوچیک ندونم این باور باعث شده که تمام اون عوامل بیرونی رو دروغ بدونم این باور باعث شده دیگران رو مقصر ندونم این باور باعث شده که خودمو بررسی کنم رو خودم تمرکز کنم.این باور باعث شده چندین ماهه روزی بیش از 10 ساعت رو خودم کارکنم رو باورهام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1561 روز

    روز ششم تعهد من

    سلام دوستای هم فرکانسی و استاد عزیزدلم

    من میخواستم هر شب تعهد هام رو تو فایل های تشخیص اصل از فرع بنویسم ولی امشب اینجا مینویسم چون این فایل جرقه یه اتفاق فوق العاده تو زندگیم شد

    خب، من بعد از بیکار شدنِ بی دلیل، خیلی خیلی ترسی که از قدرت مردم، دولت و عوامل بیرونی تو وجودم قوی تر شد

    شاید مثلا در حد 10%، اما همون واقعا زندگی منو ازم گرقته بود! از هر حرف و اتفاقی میترسیدم و اورتینک میکردم و عذاب کشیدم واقعا…

    وقتی این فایل رو گوش دادم خیلی تحت تاثیر قرار گرقتم، مخصوصا اون تیکه که استاد گفتن اگه حتی نیم درصد قدرت رو به عوامل بیرونی بدی ، تو تضاد ها ذهنت میچسبه به همون نیم درصد و انقدر ایمانت رو ضعیف میکنه که کاملا از مسیر درست خارج بشی

    منم نمیفهمیدم که همون 10٪ چه بلایی سرم اورده، ولی میفهمیدم که دارم فایل گوش میدم و سعی میکنم ( به خیال خودم) رو خودم کار کنم، اما آرامش ندارم واقعا…

    تا اینکه شش روز پیش اتفاقاتی افتاد و من پیام واضحی از خدا دریافت کردم که واقعا اولتیماتیوم بود و تو کامنت شب اول نوشتم، و تصمیم گرفتم متعهدانه رو خودم کار کنم

    یه سری تمرین مشخص کردم که هر روز روی هر کدوم 5 دقیقه وقت بذارم ( تایم کوتاه که تکامل رو رعایت کنم و ذهنم بپذیره)

    مثل قران خوندن

    سپاسگزاری

    نوشتن هدف ها

    تعریف از نکات مثبت خودم

    مدیتیشن

    تجسم

    نامه نوشتن به خدا و باهاش صحبت کردن

    و…

    باورتون میشه نتیجه 6 روز انجام تمرین های 5 دقیقه ای چه معجزه ای بود؟

    من کاملا حس کردم ارامشم بیشتر شده اما نفهمیدم چی تو وجودم تغییر کرده

    البته فقط به این تمرین ها محدود نشدم، من ساعت های زیادی تو روز درس میخونم به شکل فشرده، اما درس خوندنم مثل عبادت شده واسم

    مثلا به خدا میگم خدایا درسم رو شروع کردم، تلاش های این چند ساعتم رو به تو تقدیم میکنم چون تو قرآن نوشتی وَأَن لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعىٰ

    یا هی وسط درس یه لحظه سرم رو میارم بالا و مهارت هایی که حین درس خوندن در من تقویت شده مثل نگرش مثبت، تمرکز، اعتماد به نفس و… رو میشمرم و سپاسگزاری میکنم

    با همین کارهای کوچیک، امروز یاد همین بحثی افتادم که بی دلیل من رو ممنوع الکار کردن، چون من دیوانه و عاشق کارم بودم

    یهو « ناخوداگاه » گفتم، عیب نداره نتیجه باورهای خودم بوده ، چون من مدت ها از خدا پیشرفت میخواستم، خدا هم وابستگی بی مورد من به کارم رو ازم گرفت تا پیشرفت کنم و به فکر مهاجرت بیافتم !

    اصلا خشکم زد ها!!!! منی که هروقت یاد این قضیه میافتادم کلی فحش به دولت و نظام پزشکی میدادم، طبیعی و بدون درد و خونریزی :) پذیرفتم که باورهای خودم بودم

    این نتیجه 6 روز صحبت مستقیم با خدای خودمه، باور کنین حس میکنم نور خدا تو وجودمه و میدرخشه

    چون هرجا میرم این چند روز، ادم ها علاقه خاصی بهم نشون میدن که قبلا خبری ازش نبود، همش میخوان باهام صحبت کنن و من براشون وقت بذارم و فقط هم صحبت های مثبت و حس خوب و مطابق با قانون…

    خلاصه میدونم که هنوز کلی مشکل ریشه ای هست که باید حل شه، ولی همین ارامش من به خدا میلیون ها تومان میارزه، همین که دازم از شر بند هایی که به خودم بستم خلاص میشم، از ترسی که منو فلج کرده بود رها میشم، انگار واقعا دوباره متولد شدم!

    خیلی خوشحالم، 6 روزه به مسیرم متعهدم، واسه من 6 روز اگاااااهانه متعهد بودن مثل معجزه ست

    خدایاشکرت

    دوس داشتم این تجربه رو با شما دوستان عزیزم به اشتراک بذارم، من با استفاده از قانون پول ساختم و پول های نسبتا خوبی هم ساختم

    اما میخوام بگم تمرکزتون فقط روی توحید باشه

    انگار هزچی به خدا نزدیک تر میشین ، اراده شما در امتداد اراده خداوند قرار میگیره

    اراده میکنین که بشوذ و میشود

    روابط خوب میخواین؟ میشود

    توحید و جسارت میخواین؟ میشود

    ثروت و رفاه مالی؟ اراده کنید و میشود

    من واقعا دارم این موضوع رو تو مسائل کوچیک میبینم که انگار اراده من اراده خداست، چون با همه وجود دست از ترس کشیدم و واقعا در عمل دارم تغییر میکنم هر روز و هروز ، نه که فقط حرف قشنگ ( مفت) بزنم

    انشالله بتونم با استمرار تو این مسیر، نتایج خیلی بزرگ تری با همین قانون خلق کنم

    آمین

    عاشقتونم

    پ.ن :

    اولتیماتیوم خدا به من از طریق ایات سوره توبه بود، و چندین شب هست هروقت قران رو اتفاقی باز میکنم هم همین سوره میاد فقط! و من شروع کردم به خوندنش با دقت بالا، و متوجه شدم همه اش راجب پیمان و تعهد هست

    و الان تو کامنت های برتر هم دیدم صحبت از سوره توبه ست!!!

    واقعا نشانه های خدا واضح هست

    فقط باید چشم و گوش مون رو باز بذاریم و مهر شون رو بشکنیم تا نور خداوند وارد بشه

    خدایا شکررررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      الهه امینی گفته:
      مدت عضویت: 1010 روز

      سلام سارا جان این جملتون تحسین برانگیز بود

      انگار هرچی به خدا نزدیک تر میشین ، اراده شما در امتداد اراده خداوند قرار میگیره

      من واقعا دارم این موضوع رو تو مسائل کوچیک میبینم که انگار اراده من اراده خداست

      یکی شدن اراده بنده و رب چقدر منو به فکر شور انگیزی برد

      ممنونم ازت دست خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سارا صمدی پور گفته:
        مدت عضویت: 1561 روز

        سلام عزیزدلم، الهه نازنین

        منم از شما ممنونم، شما با ریپلای کردن این پیام باعث شدین من دوباره به این کامنت خودم هدایت بشم

        امروز اتفاقاتی افتاده بود که انگار اون نور خدا کمرنگ تر شده بود تو وجودم ، با خوندن این کامنت قبلیم که به وسیله شما دوباره بهش هدایت شدم فهمیدم و همین الان میخوام بشینم کلی باور خوب راجب این مشکل بسازم

        این نکته رو هم بهت بگم عزیزم که من این جمله رو فکر کنم یا تو فایل های استاد نشنیدم یا اگر شنیدم بهش دقت نکردم، این جمله انگار توسط خود خدا داره بهم گفته میشه

        همش تو مغزم میچرخه و تکرار میشه

        و بعد میبینم چقدرررررر همه چیز رو من فقط اراده میکنم و میشود

        مثلا یه چند تا مثال بزنم :

        دو روز پیش هوس بادوم هندی کرده بودم شدید، فرداش مامانم که اصلا اجیل دوس نداره و اهل اجیل نیست یک کیلو بادوم هندی خرید اورد گذاشت جلوی من گفت خریدم تو و خواهرت با هم بخورین!!!! در صورتی که خدا شاهده من یک کلمه هم به کسی نگفته بودم من هوس کردم

        یا یه مثال یکم بزرگتر ؛ من دارم برای امتحان ایلتس درس میخونم و تو مهارت لیسنینگ یا شنیداری بسیار ضعیف هستم و هرکاری میکردم نمره ام بالا نمیومد، گفتم خداجون منو به یه دوره یا فایل رایگان هدایت کن که من بفهمم مشکلم کجاست بابا، چرا هی دارم درجا میزنم

        فرداش تو یوتیوب یه ویدئو رو خیلی اتفاقی دیدم که یه معلم ایلتس خارجی یه دوره رایگان واسه این مورد گذاشته بود و انقدر خوب اشکالات رایج رو توضیح داده بود که من هرچند دقیقه ویدئو رو نگه میداشتم و جیغ میزدم انقدر که مطمئن بودم این دوره از طرف خداست واسه من! اونم استادی که اون ور دنیا زندگی میکرد، هم تدریس میکرد هم مثل استاد عباسمنش ، باور های درست و ذهنیت یاد میداد یعنی شما نمیدونین من چه جواهری رو پیدا کردم که کلی مطالب رایگان میذاره هم باورهای درستِ مطالعه رو برای من تکرار میکنه هم درس هارو اموزش میده

        خب الان حداقل 5000 تا چنل برای ایلتس هست شایدم بیشتر، من چه جوری میخواستم این فرد رو پیدا کنم؟ دو ماه هم هست دنبال استاد خوب تو یوتیوب میگشتم یک بار هم این فرد رو ندیده بودم، اینا فقط دوتا مثال کوچیک هست عزیزم

        اما باور کن این چند روز که متعهدانه رو توحید کار کردم هرچه اراده میکنم و مقاومت ذهنی راجبش ندارم یا مقاومت هامو سعی میکنم کمتر کنم اتفاق میافته

        انشالله همین سیستم رو بتونم روی نتایج بزرگتر پیاده کنم و شما دوست عزیزم هم میدونم به زودی همین اتفاقات برات میافته و اراده ت هم راستا میشه با اراده خداوند، و با گوشت و استخون لذتی که ازش حرف میزنم رو تجربه خواهی کرد

        شاد و ثروتمند و موفق باشی الهه عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: