اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
منم تا چن وقت پیش یکی از عوامل موفقیتم را در ژنتیک میدونستم .مثلا یکی از همکارام که تو کارش خیلی موفق بود همیشه تو دلم میگفتم این سیاست کاری داره و هزینه کرده و نتیجه شو میگیره همین قدرت دادن به این عوامل باعث میشد واسه خواسته م تلاش نکنم و ذهنم بگه بشین سرجات .یا اینکه همیشه دوست داشتم ادم پر رو و با اعتماد به نفسی باشم ولی وقتی به اقوام و فامیل نگاه میکردم میگفتم ما ذاتی بی اعتماد به نفسیم و بازم ذهنم میگفت بشین سرجات .
با دیدن این فایل بی نظیر تازه حالا فهمیدم چرا تو این موارد پیشرفتی نداشتم
خدایا شکرت بابت این اگاهی هایی که روز به روز بیشتر میشه .ممنون ازتون استاد عزیزم
باسلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته مهربان و همه دوستان هم فرکانسی ام
زهرا هستم همسر آقا صالح
موردی که میخوام بنویسم در رابطه با سوال این فایل مربوط به ژنتیک میشه که چطور تاثیر گذاشته بود روی سلامتی من و باورم شده بود این بیماری رو و چقدر بابتش احساسم بد بود و واقعا نمیذاشت از زندگیم مثل الانم که سالمم لذت ببرم.
بیماری من آلرژی بود که روزانه کلی عطسه میکردم آبریزش داشتم همیشه دستمال کاغذی همراهم بود مثل حالتهای سرما خوردگی بودم.
اینکه من باورم شده بود که کلی از خواهر برادرام پدرم عطسه میکنن و منم اونطوریم ارثیه ونمیشه کاریش کرد درمانی براش نیست باید بسوزیمو بسازیم.
اینکه هوای شهریور بادِ پاییز بادِکولرو… برامون سمه و نباید در معرضش قرار بگیریم و محکم تو این جور مواقع جلو بینیمونو میگرفتیم که این هوا گرده بادو … نره تو بینیمون و تحریک نکنه تنفسمونو. من حتی با بودن تو دوره قانون سلامتی و حتی لیکی گات کلی از امراضم جوش صورت، دردهای عضلانی ، خستگی، کسلی،خلط پشت حلق، ضعف سیستم ایمنی و…از بین رفت ولی این یه مورد (آلرژی) (به خاطر شرکی که داشتم) از بین نرفت ومن متعجب بودم که عه چرا این یکی درمان نشد مگه این چیه ؟ سرطانها درمان شدن تو دوره قانون سلامتی،من که تا آخر قانون سلامتی رو رعایت کردم ؟ چرا ؟ چرا؟ نگو این چراها درخواست من بوده از این انرژی یا همون خدا که مطمئن بودم پاسخمو میگیرم. با کلی چرا ودرپی یافتن پاسخ بودم برای درمانم و از طرفی هم عطسه پدرمو دراورده بود.. که هدایت شدم به فایلهای توحیدی از طریق دست قوی خدا، همسرم .واز طرفی خودم داشتم روی فایلهای آرامش در پرتو آگاهی کار میکردم برای بار چندم.
از خدا این انرژی فوق العاده بی نظیر خواستم با عجز ودرماندگی ولی ایمان قوی که کمکم کنه و هدایت شدم به کامنت دوستان خوبمون وریا گنجی ومهردادمرادی نظیف (دستان خدا) درباره درمان بیماریشون و روزی چندبار کامنتشونو میخوندم. برای خودم ویس سلامتی ظبط کردم و گوش دادم هنوزم دارم گوش میدم ، کلی الگو از اطرافیانم و حتی خانوادم چندنفری پیدا کردم که راحت جلو بادن هیچ مشکلی هم ندارن وراحت نفس میکشن ولذت میبرن.
آگاهی های فایلهای توحیدی اینکه نباید به هیچ چیز قدرت بدیم جز خدای خودمون وافکارمون ، من قدرت داده بودم به گرده، واقعا خنده داره.
آگاهی های آرامش در پرتوآگاهی اینکه بدن من بزرگترین داروخانه جهانِ، بدن من تکامل یافته ست وهوشمندانه خودش بلده که چطور عوامل بیماری زا رو دفع کنه و کلی باورایی که ساختم و هرروز مرور میکردم . که دیدم عه کم کمتر شد عطسه هام از روزی 20 تا رسید به روزی 2 تا یا 3تا.
یه روز همسرم گفت چقد راحت خوابیدی دیشب اصلا عطسه نکردی و ندیدم که بلند شی و بینی تو پاک کنی ، عالیه داری خوب میشی داره باورهات جواب میده. کلی ذوق کردم و خوشحال شدم و اینکه تا یادم نرفته بگم که تو این پروسه درمانِ خدایی من مدام سپاسگذار قسمتهای سالم بدنم بودم و تکرا میکردم خداروشکر برای سلامتی قلبم ریه م کلیه م کبدم، شکر برای چهره زیبام اندام قشنگم و….
وایمان داشتم که خوب میشم خوب شدم والان عمدا قرارمیگیرم در معرض باد کولر هوای خنک پاییزی بیرون و چقدر لذت میبرم بدون عطسه بدون آبریزش بدون دستمال کاغذی .
اتفاقا چندوقت پیش رفته بودیم شهرستان که هواش کوهستانی و خنک وبادِ و من همیشه اونجا بدتر میشدم طبق باورهای شرک آلود قبلیم ولی این دفعه دیدم چه جالب مثل آدمای سالم دارم نفس میکشم و عطسه هم نمیکنم و دیدم که خواهرم داره قرص سیتریزین میخوره و من هم که حدود 10 ماهی هست هیچ داروی شیمیایی نصرف نکردم طبق فایلای ارامش در پرتو و مریض نشدم و خواهرم بهم گفت بیا تو هم بخور اینجا هواش بادِ عطسه نمیکنی. گفتم کجای کاری خواهر من خوب شدم . تو دلم گفتم قدرت دارن به باد هوا گرده همش شرکه … و هیچ چیزی مثل شرک آدم رو از لذت ها محروم نمیکنه. لذت سلامتی. ثروت . آرامش
واقعا عالی بود و توحید رو چقدر و واضح و روشن بیان کردید … واقعا لذت بردم … خداوند به شما عمر با عزت بدهد … و بدنتون هم بسیار عالی بود … احسنت … ماشاالله … عالی هستید …
من خودم یک ماه و نیم هست 3 روز در هفته به باشگاه میرم …
وقتی من خودحقیقی و خدایم را از هم تفکیک میکنم عزت نفسم را نابود میکنم وقتی باورت این باشه که تو نوری از خدا و تجلی خدایی نه به خودت بی احترامی میکنی نه خودت رو نالایق میدونی و دقیقا همان حس خوبی که به خودت داری رو به دیگران نیز داری و دیگران را بخاطر ظاهرشون قضاوت نمیکنی و انسان را فراتر از یک موجود مادی میبینی و با روحت در تماسی . من قبلا انقدر خودم را بیچاره میپنداشتم که من هیچ توانایی ندارم پس باید پول بدم تا پارتی کارم رو جور بکنه و همه دنبال شغل دولتی هستن و این باورهای اشتباه متاسفانه مادرم در مورد ازدواج باورهای سمی داره که هر بار بمن گوش زد میکنه که دیگه 30 سالت شده و پیرمرد میاد خواستگاریت و دیگه کی میاد و بیا هر کی میاد قبول کن و من همچنان مقاومت میکنم و اصلا باور هاشو قبول ندارم و به نشنیدن خودمو میزنم امیدوارم در مقابل باور های غلط دیگه هم همینطور گارد داشته باشیم من 6 سال تو رابطه ای گیر کرده بودم که طرف میگفت باید تسلیم محض من باشی و به شدت مذهبی و نمازاش یک دقیقه هم تاخیر نداشت ولی تفکرات مسموم زیادی داشت که به تعدد زوجین و اینکه من رو میخواست به این مسیر بکشونه و بلاخره من خودم رو نجات دادم و دلیل اینکه نمیتونستم بیخیالش بشم کمبود عزت نفس و شرک که من دیگه ادمی که بتونم اینجوری حس خوبی بهش داشته باشم پیدا نمیکنم و ترس از تنها شدن ولی الان کاملا با تنهایی کنار اومدم و خیلی حالم خوبه با تنهایی خدایا شکرت
سلاااام به استاد عزیزم ، ماشاءالله به این بدن زیبا و عضلانی که دارید استاد واقعن جای تحسین داره چقد زیباس اصن عشق کردم این فایلو دیدم ، بار ها بوده که نا آگاهانه شرک ورزیدم و قدرتو ، عشقو ، اعتبارو به غیر خدا دادم با خودم فکر میکردم اگه فلانی نباشه کسی محصولات منو نمیخوره یا اگه فلان دوست نباشه من دیگه دوستی نخواهم داشت یا خیلی جاهای دیگه و چکو لقد هاشم میخوردم تا الان که دیگه همیشه سعی میکنم قدرتو به خداوند خداوند بدم و هر عشقی و لطفی از طرف دوستام و دیگران به من میشه من کریدیتشو به خداوند میدم و اونا رو دستی از دستان خداوند میبینم و به خاطرشون از خداوند سپاسگذارم ، مثن استاد من تازه شروع کردم به فروش محصولات آرایشی بهداشتی و خیلی هم خدارو شکر خوب داره پیش میره کافیه من یه جا بشینم بگم کی اینارو میخره یا کسی با این قیمت نمیخره یا بشینم جایی که همش از کمبود صحبت میکنن خب منم طبق قانون همون نتایج اونارو میگیرم اما وقتی باور میکنم محصولات من اونقدر خوب هستن که خداوند افراد مناسب رو برای خریدن وارد میکنه و اینکه همون خدایی که به من میگه کدوم محصولاتو الان بیار کدومو نیار خودش هم کارای فروششو انجام میده من هروی ثروتمند تر باشم به خداوند نزدیک ترم چون با ثروتمند شدنم میتونم به عزیزان کمک کنم ، وقتی میرم بیرون و خرید میکنم واسه خونه و خانوادمو خوشحال میکنم ، ثروتمند شدن معنوی ترین کار در جهانه ، استاد اینکه گفتید قبلن روستا ها تلویزیون هم نداشتن الان تو روستا ها تلویزیون های هشتاد ، نود اینچ اومده ، استاد قبلن تو روستای ما خیلی افراد کمی ماشین داشتن الان تقریبا هر خونه دو تا سه تا ماشین داره و این نشون میده که ثروت ها هر روز دارن بیشتر میشوند .
سپاسگزارم از اینکه وقت میگذارید و هر آنچه که بهتون گفته میشه برای ما فایل میکنید که ما هم بتونیم به آگاهی ها پی ببریم و عملکرد هامون را به سمت توحید بیشتر بهتر کنیم.
این فایل یه نکته خیلی مهی که داشت این بود که اگر میخوای منطق یک باوری را در ذهنت به وجود بیاری باید بنویسی:
چرا باید این کار را بکنم .چرا نباید این کار را بکنم
دقیقا اهرم رنج لذت هست . چرا باید ثروت مند بشم .
اگر ثروت مند نشم چی میشه ؟
چرا باید روابطم رو تغییر بدم رفتارهام را درست کنم .
چی میشه اگر روابطم را تغییر ندم رفتارهام را درست نکنم .
چرا باید باورهای غلطم را کشف کنم تغییر بدم .
چی میشه اگر توی باورهای غلط بمونم .
یه باور خیلی شرک آلود که یکی از خواهرهام بهم گفت اینکه چون ما نوه های فلانی هستیم خاستگار خوب برایت نمیاد .
پدر بزرگ ما کار میکرده روی زمین مردم به اسمش یه نوکر اضاف کردن در زمان قدیم
این درحالی که عموی پدر ما این کار رو هم نمیکرده نان از درخانه همسایه ها میگرفته حتی اینقدر بد بخت بوده که در زمان پیری یه زنی امده باهاش ازدواج کرده که خونه داشته از خودش که این مرد توکوچه نخوابه
جالب اینجاست که نوه هاش الان همه پول دار و موفق هستند و دخترهاشون رو شوهر های خوب دادن
و منی که پدر بزرگم روی زمین کار میکرده خونه و زندگی داشته و یک عالم ملک داشته که عموی ما بالا کشیده و الان پسرهای عموی های من از اون زمین ها که (یک جریپ حتی به اون همه زمین اضافه هم نکردن ) به ثروت رسیدن دخترهاشون را شوهر دادن .
بعدحالا بابای من مگه پسر همون مرد نیست پس چرا باید بیاد یه مرد ثروت مند که نصف زمین های شهر راداشته دخترش رو بده به پدر من
حالا چطور خاستگارهای خواهر های من از افراد به نام شهر ما بودن شوهر خواهر های من چرا ثروتمند و به نام هستند
چرا پدر من در زمانی که همه دختر هاشون رو شوهر میدادن تا پنجم ابتدای بیشتر نمیگذاشتن بخونند دختر هاش را گذاشته تحصیل کنند خواهر های من همه تحصیل کردن دانشگاه دولتی رفتن چرا برادر من باید یک مسئول اجرای باشه توی بهترین منطقه شهر . مگه ما نوه های فلانی نیستیم پس چرا نتایج اعضای خانواده من فرق داره با همدیگه .
همش برای اینکه ما چه حرفی را می پذیریم
هر نتیجه ای به خود همون فرد بستگی داره من و خواهرهام از یک پدر و مادریم چرا اون دانشگاه دولتی قبول شد با بهترین نمرات من دانشگاه پیام نور رفتم بانمرات متوسط
هر موفقیتی که هر کسی به دست میاره بستگی داره به اینکه چی را پذیرفته و باور کرده . چی را شنیدیم . قبول کردیم .
آگاهانه باید تغییر بدیم با خیلی ها نباید حرف زد باید ورودی هات را کنترل کنی مهمه
این کامنت را با جزئیات بیشتر برای خودم نوشتم و فکر کنم باید هزار بار از روش بخونم .
سه روز فقط سه روز رها کردم کار کردن روی خودم رو و اجازه دادم به شیطان که در وجودم خونه کنه و اونم چه قشنگ کارشو بلده، تو این سه روز زمین و زمان رو روی سرم خراب کرد، هر چی اتفاق به ظاهر بده تو این چند روز اتفاق افتاد
ولی از دیروز یهو به خودم اومدم، متوجه شدم افسار وجودمو از خدا گرفتم و به شیطان دادم، متوجه شدم درهارو بستم واسه ورود خداوند
تو همین دو روز به شکل عجیبی اتفاقات پیرامونم تغییر کرد، همه چیز خوب پیش میره، در زمان درست در جای درست قرار میگیرم و اینو مدیون خداوندی هستم که هر لحظه من توبه میکنم و به درگاهش برمیگردم، او نزدیکه و با آغوش باز منو میپذیره و اتفاقا پاداش خوبی واسم در نظر داره که از مسیر غلط به خودش پناه آوردم
الهی و ربی من لی غیرک
خدایا لحظه ای منو به خودم وامگذار
استاد بزرگوار ازتون ممنونم بابت این کلام الهی که از دهانتون جاری میشه
آره شما درست میگی من عاملم، من همه چیزم، قدرت دست منه، منم که همه چیو کنترل میکنم
من قدرت اینو دارم تموم آدمها و شرایط و اتفاقات اطرافم رو شکل بدم به شکلی که من میخوام
من میتونم زندگیمو به اون شکلی که باب میل منه بسازم
البته این از لطف خداونده، این قدرت رو خداوند در اختیارم گذاشته
سلام به استاد اعظم و مریم بانوی زیبا و همه عزیزان همفرکانس و همراه .
دیشب که سر نماز با خدا راز و نیاز میکردم و خودم رو تسلیم اعلام کردم و ازش هدایت طلبیدم همون آن بهم این فایل و کلا شنیدن فایلهای توحیدی الهام شد و تمرین نوشتن توانمندیهام .
امروز این فایل فوق العاده رو برای چندمین بار اما اینبار با جان و دل گوش کردم چون الهام خداوند بود و میخواستم ببینم چه پیامی توش واسم داره و مشکل من کجاست .
من از کودکی عین استاد خیلی سختی کشیدم وروزگار بسیار بدی داشتم همیشه فکر میکردم خدا واسه ما نخواسته و نخواهد خواست .روی حرفای بقیه باور کرده بودم که اگه این دنیا سختی بکشم بجاش اون دنیا واسم خیر و خوشی و بهشت برین خواهد بود . همیشه قناعت پیشه میکردم و به رزق و روزی کم قانع بودم . همیشه باورم این بود که ثروت اندازه مشخصی وجود داره و دست آدمهای محدودیه ،تا اینکه با استاد و دوره فوق العاده 12 قدم آشنا شدم و فایلهای متفرقه سایت رو گوش کردم . من وقتی برای دومین بار ازدواج کردم فکر کردم خدا بهترین آدمشو سر راهم قرار داده تا آدم مومنی بشم و گناهانم بخشیده بشه چون همسر دومم بسیار آدم مذهبی و مومن ونماز خون بود که منو به حجاب و نماز و روضه و این مسائل بیشتر دعوت و تشویقم میکرد حتی به زور منو کربلا برد و به نظر خودش دین و ایمان منو قوی تر کرد .با محبتها و احترامی که بهم میزاشت منو وابسته خودش کرد و من به تمام معنی مشرک شدم . همه هم و غمم خوشحالی و رفاه اون شد و من فکر میکردم رضایت همسر یعنی راه مستقیم به بهشت . تا اینکه توی زندگیمون مسائلی پیش اومد که من همیشه ازش میترسیدم . ترس من از کودکی خیانت و از دست دادن همسرم بود که یکبار دیگه همچین ضربه ای از همسر اولم خورده بودم . بعد همچین مسائلی برای بهبود زندگیم دوره 12 قدم و چند ماه بعد عزت نفس رو خریدم و شروع کردم به کار کردن روی خودم افکارم و باورهام . بعد شنیدن چند فایل دیدم ای داد بی داد حسابی مشرک شدم و تمام وجودم وقف رضایت همسرم شده .عزت نفسم زیر سوال رفته و من در اصل وجود خارجی ندارم ،دقیقا شده بودم عروسک خیمه شب بازی که اگه همسرم میگفت بمیر من میمردم . از زندگیم و کارم و خودم و خانواده از همه چیز گذشته بودم . تازه متوجه شدم اون دینی که همسرم ازش دم میزد خود شرک واقعی بود چون اعتقاد بسیار زیادی به چشم زخم و دعا و طلسم و این حرفها داشت . خدا رو فراموش کرده بود و چسبیده بود به نذر و دخیل و وابستگی به ائمه و همه چیزو از اونا میخواست . بعد مدتی متوجه شدم من نمیتونم اونو تغییر بدم پس به توصیه استاد گوش کردم و وقت و انرژی رو گذاشتم روی خودم ،دوباره سعی کردم بشم همون آدم سابق آدم با اعتماد به نفسی که توی کارش موفق بود و نمازش رو با خلوص نیت میخوند از روی عشق نه از روی ترس. سعی کردم خودم باشم اظهار نظر کنم برای زندگیم و نوع پوششم خودم تصمیم بگیرم و تمام قدرت رو بدم دست خدای خودم که روزی منو اون میداد نه آدمها و وسیله ها و مدت یکسال بیشتر طول نکشید که جهان به زیبایی و راحتی ما رو از هم جدا کرد .
بعد جدایی درهای رحمت الهی به روی من باز شد و از طریق راه های مختلف ثروت و خوشبختی به سوی من سرازیر شد . و من میدونستم اینا از کجا آب میخوره هر روزه سجده شکر میزاشتم و سپاسگذار خدای مهربونم بودم . تا اینکه یهو همه چیز ثابت شد و یه مبلغ مشخصی وارد زندگیم میشد اونم از شغل دخترم ،یهو گیج شدم که چی شد ؟ منکه شکر گذار بودم و همچنان روی خودم کار میکردم ،وقتی بیشتر علت رو جویا شدم دیدم توی خواسته هام نوشتم خدایا من میخوام از شغل و کار خودم ورودی داشته باشم و به ثروت برسم . حالا میفهمم من راه ورود ثروت رو بسته بودم با این حرف و باورم . از دیشب به این نتیجه رسیدم چون هدایتی یه فایل از استاد شنیدم فایلی که عنوانش این بود چرا با وجود اینکه تلاش میکنم به خواسته هام نمیرسم ؟ و بعد شنیدن این فایل زنگها به صدا دراومد و متوجه افکار اشتباهم و باورهایی که باعث ثابت موندنم شدن رو فهمیدم .
به لطف اللله مهربونم سریع باورهای درست رو جایگزین کردم و در پی افکار اشتباه دیگم هستم تا درستشون کنم .که توی این فایل هم متوجه چندتا باور اشتباه دیگه شدم و متوجه شدم بی اختیار قدرت رو دادم به وضع خراب بازار و نداشتن وسایل و ترس از شروع کار ،به لطف الله این باورها رو هم درست میکنم و مطمئنم بهمنی از ثروت پشت این درهای بسته منتظر منه که بزودی به سوی من روانه میشه به لطف الله مهربونم چون سابقه و نتایج باورهای خوب قبلیمو دیدم .
اینبار اعتماد و اطمینانم بیشتره .
خدا رو هزاران بار شکر میکنم بابت این آگاهیها و بابت وجود پیامبر زمانه که درست ترین راه ها رو به ما نشون میده . استاد عزیزم به قول کامنت یکی از بچه ها ما که نمیتونیم اینهمه لطف شما رو جبران کنیم از خدا میخوام واستون جبران کنه و بهترینها همیشه نصیبتون بشه . دوستتون داریم بهترینهای دنیا .
خداوند شکرت خدایا هزارن بار شکرت بابت آگاهی لحظه به لحظه وآگاهی که خداوند دار بهم میده وهدایت درونم رو به عهده میگیره خدایا شکرت من خودم یوی از اون افراد بودم که خیلی شرک داشتم در مورد خیلی عوامل بیرونی ولی خدایا شکرت وباشناخت قوانین وشناخت دورنی از خودم خدایا شکرت خیلی از موضاعت بر طرف شد و خدایا شکرت با اینکه اول ذهن خیلی مقاومت نشون می داد ولی خدایا شکرت پذیرفتم هیچ عوامل بیرونی تاثیر در من نداره حتی مریصی فرزندم رو دلیلی نمی بینم که بخواد تاثیری روی من داشته باشه وهر کدوم از ما مو جودات جدا از هم هستیم وبه خاطر با ورهای گذشته جال شاید پیش،بیاد دونفر تو یک خانوداه یک مشگل داشته باشه ودلیل بر این نمی دونم ژنه تیک باشه یا تاثیری،روی من داشته باشه وهمیش خودم دلیل خیلی اتفاقات زندگیم رو ربط دادم بهدعوامل بیرونی مثل ژنتیک ولی تمام وجودم این همه رد میکنم ودلیل تمام موفقیت خودم رو در این مسیر در توحید درونم می دونم خدایا هزارن بار شکرت از بابت از خداوند سپاسگزارم وبزرگترین تعغیرات درونی زمانی شروع شد که اون نگاه انسانی رو نسبت به خداوند تعغیر دادم خداوند رو به اون عنوان انرزی در درون خودم پذیرفتم و دیگه مثل باورهای محدود کننده گذشته به خداوند نگاه نکردم خدایا شکرت
به نام خدا
خدایا توبه از درکاهت را دارم
.
من با نرسیدن به خواسته ام
مشرک واقعی شده ام
و حالا خدایا توبه
و خدایا توبه ی تمام بندگانش
را زود می پذیرد
.
.
قدرت را از خداوندی که
خالق کل کیهان هست را گرفتم و به
پول دادم
پول خوبه
ثروت عالیه
اما تمام زندگی نیست که.
.
باید خالص باشم در برابر خداوند
و اگر خالص نباشم مسیر درست
را طی نمی کنم
باید متواضع باشم در برابر خداوند
الهی بامید تو برای شروع ذهنیت
درست تر و واضح تر که خودت
منم هدایت کردی
تا دریافتش کنم آنچه را که باید
می شنیدم و در مدار دریافتش بودم
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم
سلام .ممنون از فایل بسیار تاثیر گذارتون.
منم تا چن وقت پیش یکی از عوامل موفقیتم را در ژنتیک میدونستم .مثلا یکی از همکارام که تو کارش خیلی موفق بود همیشه تو دلم میگفتم این سیاست کاری داره و هزینه کرده و نتیجه شو میگیره همین قدرت دادن به این عوامل باعث میشد واسه خواسته م تلاش نکنم و ذهنم بگه بشین سرجات .یا اینکه همیشه دوست داشتم ادم پر رو و با اعتماد به نفسی باشم ولی وقتی به اقوام و فامیل نگاه میکردم میگفتم ما ذاتی بی اعتماد به نفسیم و بازم ذهنم میگفت بشین سرجات .
با دیدن این فایل بی نظیر تازه حالا فهمیدم چرا تو این موارد پیشرفتی نداشتم
خدایا شکرت بابت این اگاهی هایی که روز به روز بیشتر میشه .ممنون ازتون استاد عزیزم
باسلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته مهربان و همه دوستان هم فرکانسی ام
زهرا هستم همسر آقا صالح
موردی که میخوام بنویسم در رابطه با سوال این فایل مربوط به ژنتیک میشه که چطور تاثیر گذاشته بود روی سلامتی من و باورم شده بود این بیماری رو و چقدر بابتش احساسم بد بود و واقعا نمیذاشت از زندگیم مثل الانم که سالمم لذت ببرم.
بیماری من آلرژی بود که روزانه کلی عطسه میکردم آبریزش داشتم همیشه دستمال کاغذی همراهم بود مثل حالتهای سرما خوردگی بودم.
اینکه من باورم شده بود که کلی از خواهر برادرام پدرم عطسه میکنن و منم اونطوریم ارثیه ونمیشه کاریش کرد درمانی براش نیست باید بسوزیمو بسازیم.
اینکه هوای شهریور بادِ پاییز بادِکولرو… برامون سمه و نباید در معرضش قرار بگیریم و محکم تو این جور مواقع جلو بینیمونو میگرفتیم که این هوا گرده بادو … نره تو بینیمون و تحریک نکنه تنفسمونو. من حتی با بودن تو دوره قانون سلامتی و حتی لیکی گات کلی از امراضم جوش صورت، دردهای عضلانی ، خستگی، کسلی،خلط پشت حلق، ضعف سیستم ایمنی و…از بین رفت ولی این یه مورد (آلرژی) (به خاطر شرکی که داشتم) از بین نرفت ومن متعجب بودم که عه چرا این یکی درمان نشد مگه این چیه ؟ سرطانها درمان شدن تو دوره قانون سلامتی،من که تا آخر قانون سلامتی رو رعایت کردم ؟ چرا ؟ چرا؟ نگو این چراها درخواست من بوده از این انرژی یا همون خدا که مطمئن بودم پاسخمو میگیرم. با کلی چرا ودرپی یافتن پاسخ بودم برای درمانم و از طرفی هم عطسه پدرمو دراورده بود.. که هدایت شدم به فایلهای توحیدی از طریق دست قوی خدا، همسرم .واز طرفی خودم داشتم روی فایلهای آرامش در پرتو آگاهی کار میکردم برای بار چندم.
از خدا این انرژی فوق العاده بی نظیر خواستم با عجز ودرماندگی ولی ایمان قوی که کمکم کنه و هدایت شدم به کامنت دوستان خوبمون وریا گنجی ومهردادمرادی نظیف (دستان خدا) درباره درمان بیماریشون و روزی چندبار کامنتشونو میخوندم. برای خودم ویس سلامتی ظبط کردم و گوش دادم هنوزم دارم گوش میدم ، کلی الگو از اطرافیانم و حتی خانوادم چندنفری پیدا کردم که راحت جلو بادن هیچ مشکلی هم ندارن وراحت نفس میکشن ولذت میبرن.
آگاهی های فایلهای توحیدی اینکه نباید به هیچ چیز قدرت بدیم جز خدای خودمون وافکارمون ، من قدرت داده بودم به گرده، واقعا خنده داره.
آگاهی های آرامش در پرتوآگاهی اینکه بدن من بزرگترین داروخانه جهانِ، بدن من تکامل یافته ست وهوشمندانه خودش بلده که چطور عوامل بیماری زا رو دفع کنه و کلی باورایی که ساختم و هرروز مرور میکردم . که دیدم عه کم کمتر شد عطسه هام از روزی 20 تا رسید به روزی 2 تا یا 3تا.
یه روز همسرم گفت چقد راحت خوابیدی دیشب اصلا عطسه نکردی و ندیدم که بلند شی و بینی تو پاک کنی ، عالیه داری خوب میشی داره باورهات جواب میده. کلی ذوق کردم و خوشحال شدم و اینکه تا یادم نرفته بگم که تو این پروسه درمانِ خدایی من مدام سپاسگذار قسمتهای سالم بدنم بودم و تکرا میکردم خداروشکر برای سلامتی قلبم ریه م کلیه م کبدم، شکر برای چهره زیبام اندام قشنگم و….
وایمان داشتم که خوب میشم خوب شدم والان عمدا قرارمیگیرم در معرض باد کولر هوای خنک پاییزی بیرون و چقدر لذت میبرم بدون عطسه بدون آبریزش بدون دستمال کاغذی .
اتفاقا چندوقت پیش رفته بودیم شهرستان که هواش کوهستانی و خنک وبادِ و من همیشه اونجا بدتر میشدم طبق باورهای شرک آلود قبلیم ولی این دفعه دیدم چه جالب مثل آدمای سالم دارم نفس میکشم و عطسه هم نمیکنم و دیدم که خواهرم داره قرص سیتریزین میخوره و من هم که حدود 10 ماهی هست هیچ داروی شیمیایی نصرف نکردم طبق فایلای ارامش در پرتو و مریض نشدم و خواهرم بهم گفت بیا تو هم بخور اینجا هواش بادِ عطسه نمیکنی. گفتم کجای کاری خواهر من خوب شدم . تو دلم گفتم قدرت دارن به باد هوا گرده همش شرکه … و هیچ چیزی مثل شرک آدم رو از لذت ها محروم نمیکنه. لذت سلامتی. ثروت . آرامش
خدایاشکرت
سلام استاد …
خدا قوت …
واقعا عالی بود و توحید رو چقدر و واضح و روشن بیان کردید … واقعا لذت بردم … خداوند به شما عمر با عزت بدهد … و بدنتون هم بسیار عالی بود … احسنت … ماشاالله … عالی هستید …
من خودم یک ماه و نیم هست 3 روز در هفته به باشگاه میرم …
وقتی من خودحقیقی و خدایم را از هم تفکیک میکنم عزت نفسم را نابود میکنم وقتی باورت این باشه که تو نوری از خدا و تجلی خدایی نه به خودت بی احترامی میکنی نه خودت رو نالایق میدونی و دقیقا همان حس خوبی که به خودت داری رو به دیگران نیز داری و دیگران را بخاطر ظاهرشون قضاوت نمیکنی و انسان را فراتر از یک موجود مادی میبینی و با روحت در تماسی . من قبلا انقدر خودم را بیچاره میپنداشتم که من هیچ توانایی ندارم پس باید پول بدم تا پارتی کارم رو جور بکنه و همه دنبال شغل دولتی هستن و این باورهای اشتباه متاسفانه مادرم در مورد ازدواج باورهای سمی داره که هر بار بمن گوش زد میکنه که دیگه 30 سالت شده و پیرمرد میاد خواستگاریت و دیگه کی میاد و بیا هر کی میاد قبول کن و من همچنان مقاومت میکنم و اصلا باور هاشو قبول ندارم و به نشنیدن خودمو میزنم امیدوارم در مقابل باور های غلط دیگه هم همینطور گارد داشته باشیم من 6 سال تو رابطه ای گیر کرده بودم که طرف میگفت باید تسلیم محض من باشی و به شدت مذهبی و نمازاش یک دقیقه هم تاخیر نداشت ولی تفکرات مسموم زیادی داشت که به تعدد زوجین و اینکه من رو میخواست به این مسیر بکشونه و بلاخره من خودم رو نجات دادم و دلیل اینکه نمیتونستم بیخیالش بشم کمبود عزت نفس و شرک که من دیگه ادمی که بتونم اینجوری حس خوبی بهش داشته باشم پیدا نمیکنم و ترس از تنها شدن ولی الان کاملا با تنهایی کنار اومدم و خیلی حالم خوبه با تنهایی خدایا شکرت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلاااام به استاد عزیزم ، ماشاءالله به این بدن زیبا و عضلانی که دارید استاد واقعن جای تحسین داره چقد زیباس اصن عشق کردم این فایلو دیدم ، بار ها بوده که نا آگاهانه شرک ورزیدم و قدرتو ، عشقو ، اعتبارو به غیر خدا دادم با خودم فکر میکردم اگه فلانی نباشه کسی محصولات منو نمیخوره یا اگه فلان دوست نباشه من دیگه دوستی نخواهم داشت یا خیلی جاهای دیگه و چکو لقد هاشم میخوردم تا الان که دیگه همیشه سعی میکنم قدرتو به خداوند خداوند بدم و هر عشقی و لطفی از طرف دوستام و دیگران به من میشه من کریدیتشو به خداوند میدم و اونا رو دستی از دستان خداوند میبینم و به خاطرشون از خداوند سپاسگذارم ، مثن استاد من تازه شروع کردم به فروش محصولات آرایشی بهداشتی و خیلی هم خدارو شکر خوب داره پیش میره کافیه من یه جا بشینم بگم کی اینارو میخره یا کسی با این قیمت نمیخره یا بشینم جایی که همش از کمبود صحبت میکنن خب منم طبق قانون همون نتایج اونارو میگیرم اما وقتی باور میکنم محصولات من اونقدر خوب هستن که خداوند افراد مناسب رو برای خریدن وارد میکنه و اینکه همون خدایی که به من میگه کدوم محصولاتو الان بیار کدومو نیار خودش هم کارای فروششو انجام میده من هروی ثروتمند تر باشم به خداوند نزدیک ترم چون با ثروتمند شدنم میتونم به عزیزان کمک کنم ، وقتی میرم بیرون و خرید میکنم واسه خونه و خانوادمو خوشحال میکنم ، ثروتمند شدن معنوی ترین کار در جهانه ، استاد اینکه گفتید قبلن روستا ها تلویزیون هم نداشتن الان تو روستا ها تلویزیون های هشتاد ، نود اینچ اومده ، استاد قبلن تو روستای ما خیلی افراد کمی ماشین داشتن الان تقریبا هر خونه دو تا سه تا ماشین داره و این نشون میده که ثروت ها هر روز دارن بیشتر میشوند .
سلام به استاد عزیزم خانم شایسته گل
سپاسگزارم از اینکه وقت میگذارید و هر آنچه که بهتون گفته میشه برای ما فایل میکنید که ما هم بتونیم به آگاهی ها پی ببریم و عملکرد هامون را به سمت توحید بیشتر بهتر کنیم.
این فایل یه نکته خیلی مهی که داشت این بود که اگر میخوای منطق یک باوری را در ذهنت به وجود بیاری باید بنویسی:
چرا باید این کار را بکنم .چرا نباید این کار را بکنم
دقیقا اهرم رنج لذت هست . چرا باید ثروت مند بشم .
اگر ثروت مند نشم چی میشه ؟
چرا باید روابطم رو تغییر بدم رفتارهام را درست کنم .
چی میشه اگر روابطم را تغییر ندم رفتارهام را درست نکنم .
چرا باید باورهای غلطم را کشف کنم تغییر بدم .
چی میشه اگر توی باورهای غلط بمونم .
یه باور خیلی شرک آلود که یکی از خواهرهام بهم گفت اینکه چون ما نوه های فلانی هستیم خاستگار خوب برایت نمیاد .
پدر بزرگ ما کار میکرده روی زمین مردم به اسمش یه نوکر اضاف کردن در زمان قدیم
این درحالی که عموی پدر ما این کار رو هم نمیکرده نان از درخانه همسایه ها میگرفته حتی اینقدر بد بخت بوده که در زمان پیری یه زنی امده باهاش ازدواج کرده که خونه داشته از خودش که این مرد توکوچه نخوابه
جالب اینجاست که نوه هاش الان همه پول دار و موفق هستند و دخترهاشون رو شوهر های خوب دادن
و منی که پدر بزرگم روی زمین کار میکرده خونه و زندگی داشته و یک عالم ملک داشته که عموی ما بالا کشیده و الان پسرهای عموی های من از اون زمین ها که (یک جریپ حتی به اون همه زمین اضافه هم نکردن ) به ثروت رسیدن دخترهاشون را شوهر دادن .
بعدحالا بابای من مگه پسر همون مرد نیست پس چرا باید بیاد یه مرد ثروت مند که نصف زمین های شهر راداشته دخترش رو بده به پدر من
حالا چطور خاستگارهای خواهر های من از افراد به نام شهر ما بودن شوهر خواهر های من چرا ثروتمند و به نام هستند
چرا پدر من در زمانی که همه دختر هاشون رو شوهر میدادن تا پنجم ابتدای بیشتر نمیگذاشتن بخونند دختر هاش را گذاشته تحصیل کنند خواهر های من همه تحصیل کردن دانشگاه دولتی رفتن چرا برادر من باید یک مسئول اجرای باشه توی بهترین منطقه شهر . مگه ما نوه های فلانی نیستیم پس چرا نتایج اعضای خانواده من فرق داره با همدیگه .
همش برای اینکه ما چه حرفی را می پذیریم
هر نتیجه ای به خود همون فرد بستگی داره من و خواهرهام از یک پدر و مادریم چرا اون دانشگاه دولتی قبول شد با بهترین نمرات من دانشگاه پیام نور رفتم بانمرات متوسط
هر موفقیتی که هر کسی به دست میاره بستگی داره به اینکه چی را پذیرفته و باور کرده . چی را شنیدیم . قبول کردیم .
آگاهانه باید تغییر بدیم با خیلی ها نباید حرف زد باید ورودی هات را کنترل کنی مهمه
این کامنت را با جزئیات بیشتر برای خودم نوشتم و فکر کنم باید هزار بار از روش بخونم .
سپاسگزارم استاد از این فایل خوبتون
در پناه الله مهربان پیروز و سر بلند باشید .
به نام الله قادر مطلق
به رسم سپاسگزاری از خداوند و یگانه استاد زندگیم
سه روز فقط سه روز رها کردم کار کردن روی خودم رو و اجازه دادم به شیطان که در وجودم خونه کنه و اونم چه قشنگ کارشو بلده، تو این سه روز زمین و زمان رو روی سرم خراب کرد، هر چی اتفاق به ظاهر بده تو این چند روز اتفاق افتاد
ولی از دیروز یهو به خودم اومدم، متوجه شدم افسار وجودمو از خدا گرفتم و به شیطان دادم، متوجه شدم درهارو بستم واسه ورود خداوند
تو همین دو روز به شکل عجیبی اتفاقات پیرامونم تغییر کرد، همه چیز خوب پیش میره، در زمان درست در جای درست قرار میگیرم و اینو مدیون خداوندی هستم که هر لحظه من توبه میکنم و به درگاهش برمیگردم، او نزدیکه و با آغوش باز منو میپذیره و اتفاقا پاداش خوبی واسم در نظر داره که از مسیر غلط به خودش پناه آوردم
الهی و ربی من لی غیرک
خدایا لحظه ای منو به خودم وامگذار
استاد بزرگوار ازتون ممنونم بابت این کلام الهی که از دهانتون جاری میشه
آره شما درست میگی من عاملم، من همه چیزم، قدرت دست منه، منم که همه چیو کنترل میکنم
من قدرت اینو دارم تموم آدمها و شرایط و اتفاقات اطرافم رو شکل بدم به شکلی که من میخوام
من میتونم زندگیمو به اون شکلی که باب میل منه بسازم
البته این از لطف خداونده، این قدرت رو خداوند در اختیارم گذاشته
الهی شکرت واسه امروز
امروز زیر سایه حق تعالی عشق و حال میکنم
الهی سایه ت کم نشه
سلام به استاد اعظم و مریم بانوی زیبا و همه عزیزان همفرکانس و همراه .
دیشب که سر نماز با خدا راز و نیاز میکردم و خودم رو تسلیم اعلام کردم و ازش هدایت طلبیدم همون آن بهم این فایل و کلا شنیدن فایلهای توحیدی الهام شد و تمرین نوشتن توانمندیهام .
امروز این فایل فوق العاده رو برای چندمین بار اما اینبار با جان و دل گوش کردم چون الهام خداوند بود و میخواستم ببینم چه پیامی توش واسم داره و مشکل من کجاست .
من از کودکی عین استاد خیلی سختی کشیدم وروزگار بسیار بدی داشتم همیشه فکر میکردم خدا واسه ما نخواسته و نخواهد خواست .روی حرفای بقیه باور کرده بودم که اگه این دنیا سختی بکشم بجاش اون دنیا واسم خیر و خوشی و بهشت برین خواهد بود . همیشه قناعت پیشه میکردم و به رزق و روزی کم قانع بودم . همیشه باورم این بود که ثروت اندازه مشخصی وجود داره و دست آدمهای محدودیه ،تا اینکه با استاد و دوره فوق العاده 12 قدم آشنا شدم و فایلهای متفرقه سایت رو گوش کردم . من وقتی برای دومین بار ازدواج کردم فکر کردم خدا بهترین آدمشو سر راهم قرار داده تا آدم مومنی بشم و گناهانم بخشیده بشه چون همسر دومم بسیار آدم مذهبی و مومن ونماز خون بود که منو به حجاب و نماز و روضه و این مسائل بیشتر دعوت و تشویقم میکرد حتی به زور منو کربلا برد و به نظر خودش دین و ایمان منو قوی تر کرد .با محبتها و احترامی که بهم میزاشت منو وابسته خودش کرد و من به تمام معنی مشرک شدم . همه هم و غمم خوشحالی و رفاه اون شد و من فکر میکردم رضایت همسر یعنی راه مستقیم به بهشت . تا اینکه توی زندگیمون مسائلی پیش اومد که من همیشه ازش میترسیدم . ترس من از کودکی خیانت و از دست دادن همسرم بود که یکبار دیگه همچین ضربه ای از همسر اولم خورده بودم . بعد همچین مسائلی برای بهبود زندگیم دوره 12 قدم و چند ماه بعد عزت نفس رو خریدم و شروع کردم به کار کردن روی خودم افکارم و باورهام . بعد شنیدن چند فایل دیدم ای داد بی داد حسابی مشرک شدم و تمام وجودم وقف رضایت همسرم شده .عزت نفسم زیر سوال رفته و من در اصل وجود خارجی ندارم ،دقیقا شده بودم عروسک خیمه شب بازی که اگه همسرم میگفت بمیر من میمردم . از زندگیم و کارم و خودم و خانواده از همه چیز گذشته بودم . تازه متوجه شدم اون دینی که همسرم ازش دم میزد خود شرک واقعی بود چون اعتقاد بسیار زیادی به چشم زخم و دعا و طلسم و این حرفها داشت . خدا رو فراموش کرده بود و چسبیده بود به نذر و دخیل و وابستگی به ائمه و همه چیزو از اونا میخواست . بعد مدتی متوجه شدم من نمیتونم اونو تغییر بدم پس به توصیه استاد گوش کردم و وقت و انرژی رو گذاشتم روی خودم ،دوباره سعی کردم بشم همون آدم سابق آدم با اعتماد به نفسی که توی کارش موفق بود و نمازش رو با خلوص نیت میخوند از روی عشق نه از روی ترس. سعی کردم خودم باشم اظهار نظر کنم برای زندگیم و نوع پوششم خودم تصمیم بگیرم و تمام قدرت رو بدم دست خدای خودم که روزی منو اون میداد نه آدمها و وسیله ها و مدت یکسال بیشتر طول نکشید که جهان به زیبایی و راحتی ما رو از هم جدا کرد .
بعد جدایی درهای رحمت الهی به روی من باز شد و از طریق راه های مختلف ثروت و خوشبختی به سوی من سرازیر شد . و من میدونستم اینا از کجا آب میخوره هر روزه سجده شکر میزاشتم و سپاسگذار خدای مهربونم بودم . تا اینکه یهو همه چیز ثابت شد و یه مبلغ مشخصی وارد زندگیم میشد اونم از شغل دخترم ،یهو گیج شدم که چی شد ؟ منکه شکر گذار بودم و همچنان روی خودم کار میکردم ،وقتی بیشتر علت رو جویا شدم دیدم توی خواسته هام نوشتم خدایا من میخوام از شغل و کار خودم ورودی داشته باشم و به ثروت برسم . حالا میفهمم من راه ورود ثروت رو بسته بودم با این حرف و باورم . از دیشب به این نتیجه رسیدم چون هدایتی یه فایل از استاد شنیدم فایلی که عنوانش این بود چرا با وجود اینکه تلاش میکنم به خواسته هام نمیرسم ؟ و بعد شنیدن این فایل زنگها به صدا دراومد و متوجه افکار اشتباهم و باورهایی که باعث ثابت موندنم شدن رو فهمیدم .
به لطف اللله مهربونم سریع باورهای درست رو جایگزین کردم و در پی افکار اشتباه دیگم هستم تا درستشون کنم .که توی این فایل هم متوجه چندتا باور اشتباه دیگه شدم و متوجه شدم بی اختیار قدرت رو دادم به وضع خراب بازار و نداشتن وسایل و ترس از شروع کار ،به لطف الله این باورها رو هم درست میکنم و مطمئنم بهمنی از ثروت پشت این درهای بسته منتظر منه که بزودی به سوی من روانه میشه به لطف الله مهربونم چون سابقه و نتایج باورهای خوب قبلیمو دیدم .
اینبار اعتماد و اطمینانم بیشتره .
خدا رو هزاران بار شکر میکنم بابت این آگاهیها و بابت وجود پیامبر زمانه که درست ترین راه ها رو به ما نشون میده . استاد عزیزم به قول کامنت یکی از بچه ها ما که نمیتونیم اینهمه لطف شما رو جبران کنیم از خدا میخوام واستون جبران کنه و بهترینها همیشه نصیبتون بشه . دوستتون داریم بهترینهای دنیا .
خداوند شکرت خدایا هزارن بار شکرت بابت آگاهی لحظه به لحظه وآگاهی که خداوند دار بهم میده وهدایت درونم رو به عهده میگیره خدایا شکرت من خودم یوی از اون افراد بودم که خیلی شرک داشتم در مورد خیلی عوامل بیرونی ولی خدایا شکرت وباشناخت قوانین وشناخت دورنی از خودم خدایا شکرت خیلی از موضاعت بر طرف شد و خدایا شکرت با اینکه اول ذهن خیلی مقاومت نشون می داد ولی خدایا شکرت پذیرفتم هیچ عوامل بیرونی تاثیر در من نداره حتی مریصی فرزندم رو دلیلی نمی بینم که بخواد تاثیری روی من داشته باشه وهر کدوم از ما مو جودات جدا از هم هستیم وبه خاطر با ورهای گذشته جال شاید پیش،بیاد دونفر تو یک خانوداه یک مشگل داشته باشه ودلیل بر این نمی دونم ژنه تیک باشه یا تاثیری،روی من داشته باشه وهمیش خودم دلیل خیلی اتفاقات زندگیم رو ربط دادم بهدعوامل بیرونی مثل ژنتیک ولی تمام وجودم این همه رد میکنم ودلیل تمام موفقیت خودم رو در این مسیر در توحید درونم می دونم خدایا هزارن بار شکرت از بابت از خداوند سپاسگزارم وبزرگترین تعغیرات درونی زمانی شروع شد که اون نگاه انسانی رو نسبت به خداوند تعغیر دادم خداوند رو به اون عنوان انرزی در درون خودم پذیرفتم و دیگه مثل باورهای محدود کننده گذشته به خداوند نگاه نکردم خدایا شکرت