توحید عملی | قسمت 9 - صفحه 1

1017 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده شهریاری» در این صفحه: 13
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

    خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکیهای جهل بیرون آرد و به عالم نور برد، و آنان که راه کفر گزیدند یار ایشان شیاطین و دیوهایند که آنها را از عالم نور به تاریکیهای گمراهی در افکنند، این گروه اهل دوزخند و در آن همیشه خواهند بود.

    أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ ۖ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ ۗ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ

    آن کسى را که خدا به او پادشاهى ارزانى کرده بود ندیدى که با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه مى‌کرد؟ آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من زنده مى‌کند و مى‌میراند. او گفت: من نیز زنده مى‌کنم و مى میرانم. ابراهیم گفت: خدا خورشید را از مشرق برمى‌آورد تو آن را از مغرب برآور. آن کافر حیران شد. زیرا خدا ستمکاران را هدایت نمى کند.

    فرمانروا،قدرت مطلق،برای نوشتن ازشما،به شما فقیرو‌محتاج و نیازمندم…

    تاج بندگیت رو،روی سرم بزار،به عقل و‌درکم ببار و کلماتم را به نورت پربار کن و به انگشتانم قدرت بده در حد توان این انسان ضعیف،از عشق و خیر و نور مطلق شما بنویسم.

    سلام به پرچم دار توحید ،سلام به پیام آور نور،سلام به بنده ی برگزیده ی خدا

    سلام به روی ماهِ یار بهشتی استادم

    سلام به بندگان توحیدی الله،به دوستان نازنینِ نزدیک به قلبم،که با چشم های پرنورشون ،دست نوشته های این بنده ی ضعیف خداوند رو میخونند و همیشه با تحسینشون که تجلی قلب پرنور خودشونه،منت به سرم میزارند و قلب من رو پر از عشق الله میکنند …

    فَبِما رَحمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم ۖ وَلَو کُنتَ فَظًّا غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِکَ ۖ

    اگر در دست نوشته های سعیده،جمله ای ،نور خداوند رو به قلبتون وارد کرد،اعتبارش از منِ ضعیف نیست،اعتبارش از الله که منت سرم میزاره و من رو دست کوچیکی قرار میده برای نوشتن از عشق و قدرت مطلق….

    بین تموم فایل های استاد،که یکی از یکی باارزش‌تر و قیمتی تره،جاهایی که استاد از توحید میگه …

    احساس می‌کنیم انرژی آسمون ها و زمین رو از صدای استاد دریافت میکنم …

    قسم به بارون آخر فایل …

    که من حضور و لبخند خداوند رو بین استاد عباسمنش و استاد شایسته دیدم ….

    توکل بر زنده ای که هرگز نمی‌میرد …خوابش نمی‌برد …فراموش نمی‌کند …

    وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿7﴾

    و به مادر موسی وحی کردیم که طفلک را شیر ده و چون (از آسیب فرعونیان) بر او ترسان شوی به دریایش افکن و دیگر هرگز مترس و محزون مباش که ما او را به تو باز آوریم و هم از پیغمبران مرسلش گردانیم.

    مادر موسی، چو موسی را به نیل

    در فکند، از گفتهٔ رب جلیل

    خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه

    گفت کای فرزند خرد بی‌گناه

    گر فراموشت کند لطف خدای

    چون رهی زین کشتی بی ناخدای

    گر نیارد ایزد پاکت بیاد

    آب خاکت را دهد ناگه بباد

    وحی آمد کاین چه فکر باطل است،رهرو ما اینک اندر منزل است

    خیلی این شعرهماهنگه با قوانین الهی!

    رهرو ما اینک اندر منزل است

    یعنی اون چیزی که ما بهت گفتیم،اتفاق افتاده!اینکه ما بهت گفتیم حفاظتش میکنیم،اینکه ما گفتیم برش میگردونیم،اینکه ما گفتیم بجای درست هدایتش میکنیم،اتفاق افتاده است!اینک در منزل است.

    یعنی وعده ی خداوند حقه!شاید به ظاهر اینکه بچه تو آبه فعلا!و هنوز نتیجه مشخص نیست!ولی از دیدگاه خداوند،نتیجه مشخص شده است ،کار انجام شده است ،تو نمیبینی!چون ما با چشم عقلمون نگاه میکنیم به اتفاقات!

    وقتی که توکل میکنیم بر خداوند،وقتی هدایت ها رو دنبال می‌کنیم ،وقتی ایمان داریم!وقتی احساسمون خوبه ،وقتی نه غم داریم ،نه ترس داریم و با ایمان و توکل،مسیرمون رو پیش میریم،نتیجه اتفاق افتاده، شاید ما هنوز دیدیمش!ولی از دیدگاه خداوند اتفاق افتاده

    «یک جرعه از از دریای آگاهی های جلسه چهارم قدم نهم در دوره یدوازده قدم»

    می‌خوام این حالت رو در خودتون ایجاد کنید،که برای نعمت و ثروت بیشتر،قرار نیست من یک کار عظیمی انجام بدم،یک انرژی خیلی زیادی از خودم ساتع کنم،یا به خرج بدم که اتفاق بزرگی بیفته !نه!

    ما کافیه که روی دوش خداوند بنشینم

    اون مارو حرکت میده،اون نعمت هارو برای ما میاره

    برگردیم به تئوری مدارها

    وقتیکه جهان داره اینجوری مدیریت می‌کنه،توی این مدارها ،نعمت هارو ایجاد می‌کنه

    کل کاری که ما باید انجام بدیم اینکه ،از مدارهای پایین،بریم به مدارهای بالاتر

    درواقع در مدارهای بالاتر ،ثروت ها هستند،نعمت ها هستند،سلامتی هست،روابط عاشقانه هست

    ما نمی‌خواد کاری بکنیم برای اونا!اونا وجود دارند!

    کل کاری که ما باید انجام بدیم اینکه ،خودمون رو باید تغییر بدیم،که مدارمون بره بالاتر

    اگر این رو درک کنید

    خیلی خیلی راحت تر،اعتماد می‌کنید به جریان،خیلی راحت تر اعتماد میکنید به خداوند،خیلی راحت تر میسپارید،خیلی راحت تر رها میشوید،میدونی ؟خیلی راحت تر روی خودتون کار میکنید

    خیلی راحت تر،بدون اینکه بدونید چه جوری میخواد نعمت ها براتون به وجود بیاد،روی خودتون کار میکنید

    خیلی از افراد،درگیر این سوالند،که چه جوری میخواد من انقدر ثروتمند بشم،چه جوری میخواد این رابطه‌ی عاشقانه ایجاد بشه توی زندگی من،چه جوری میخواد من انقدر سلامت بشم،چه جوری ؟

    بحث اینکه اینا هستند!کل کاری که باید انجام بدی اینکه توباید بری تو اون مدار!وقتی میری تو اون مدار،اون هارو دریافت میکنی،اونا وجود دارند اونجا!نمی‌خواد کار خاصی بکنی!این به صورت طبیعی اونجا وجود داره!

    ——–

    پردهٔ شک را برانداز از میان

    تا ببینی سود کردی یا زیان

    ما گرفتیم آنچه را انداختی

    دست حق را دیدی و نشناختی

    در تو، تنها عشق و مهر مادری است

    شیوهٔ ما، عدل و بنده پروری است

    نیست بازی کار حق، خود را مباز

    آنچه بردیم از تو، باز آریم باز

    سطح آب از گاهوارش خوشتر است

    دایه‌اش سیلاب و موجش مادر است

    رودها از خود نه طغیان میکنند

    آنچه میگوئیم ما، آن میکنند

    ما، به دریا حکم طوفان میدهیم

    ما به سیل و موج فرمان میدهیم

    نسبت نسیان بذات حق مده

    بار کفر است این، بدوش خود منه

    اَللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْ‌ضِ

    خداست که معبودى جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبک او را فرو مى‌گیرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست.

    بارها و بارها توی قرآن گفته ،تمام آنچه که توی جهان داره اتفاق میفته،تحت کنترل ماست!

    وقتی ما به تو وحی میکنیم این کار رو انجام بده،مطمئن باش ما بقیه کارهارم انجام میدیم،هیچ برگی بدون اذن خداوند نمیفته!

    همه چیز در سیطره ماست!

    همه چیز تحت کنترل ماست!

    ————

    «یک جرعه از از دریای آگاهی های جلسه یک قدم شیش در دوره یدوازده قدم»

    من اصلا کاری با دین و مذهب ندارم،من دارم درمورد انرژی صحبت میکنم،که این جهان رو داره هدایت می‌کنه،داره موجودات رو هدایت میکنه،تک تک سلول های مارو داره هدایت میکنه،تمام کهکشان هارو داره هدایت می‌کنه،تموم این اتفاقاتی که میفته رو شما می‌بینید ،چطور،هدایت!کارشون رو داره انجام میده،چطور هدایت میشن

    چقدر اتفاقات توی زندگی ما افتاد،فقط به واسطه ی اینکه باور داشتیم که هدایت میشویم،حرکت کردیم،وهدایت شدیم،یعنی من می‌خوام بگم که،این باوره کار رو انجام میده برای شما!

    و اگر شما حرکت کنید با این باور!قدرتی دارید که کل کیهان رو خلق کرده اصلا بحث قدرت ما نیست !

    اصلا بحث حد توانایی های انسان نیست !

    من نمی‌خوام بگم توانایی های انسان چقدره!

    من دارم توانایی های کسی رو میگم!که انسان رو خلق کرده!

    توانایی چیزی رو!انرژی رو!موجودی رو!خاصیتی رو میگم!که کیهان رو خلق کرده و هدایتش کرده

    وقتی ما دست توی دست اون میزاریم!وقتی ما حرکت میکنیم،وقتی ما به سمت اون میریم و باور میکنیم!

    ما دیگه انتهایی نداریم

    اینکه ما به GPS اعتماد میکنیم و این کارها و انجام میدیم!

    GPS داره چه جوری کار می‌کنه ؟با قوانین داره کار می‌کنه دیگه!چون قوانین ثابتش! این GPS داره کار می‌کنه!ماهواره رو گذاشتن تویک مدار ثابت!و دلیل اینکه GPS کار می‌کنه ،برای اینکه ماهواره ثابته!میاد فاصله ای که بهش رسیده رو محاسبه می‌کنه ،در حد میکروثانیه،محاسبه می‌کنه ،به شما میگه دقیقا کجا هستید!

    ما داریم به همچین سیستمی،انقدر اعتماد میکنیم که بلند میشیم میندازیم توی جاده!میندازیم توی دریا!توی جنگل انبوه!

    ما به این انقدر اعتماد میکنیم،بعد به خدای این قانون اعتماد نمی‌کنیم؟

    بابا به اندازه ی نصف GPS،روی خدا حساب کنیم!به خدا زندگی ما ازین رو به اون میشه! پادشاه زندگی خودمون میشیم!به اندازه یک دهم اعتمادی که به گوگل مپ داریم و به GPS داریم !اعتماد کنیم به خدا!ببین زندگی ما چی میشه !بیشتر ازون که دیگه هیچ!

    ————

    یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ ۚ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ ۖ وَإِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ۚ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ

    اى مردم، مثَلى زده شد. بدان گوش دهید. کسانى که آنها را به جاى اللّه به خدایى مى‌خوانید، اگر همه گرد آیند مگسى را نخواهند آفرید؛ و اگر مگسى چیزى از آنها برباید بازستاندنش را نتوانند. طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.

    تیرگیها را نمودم روشنی

    ترسها را جمله کردم ایمنی

    ایمنی دیدند و ناایمن شدند

    دوستی کردم، مرا دشمن شدند

    کارها کردند، اما پست و زشت

    ساختند آئینه‌ها، اما ز خشت

    تا که خود بشناختند از راه، چاه

    چاهها کندند مردم را براه

    روشنیها خواستند، اما ز دود

    قصرها افراشتند، اما به رود

    قصه‌ها گفتند بی‌اصل و اساس

    دزدها بگماشتند از بهر پاس

    جامها لبریز کردند از فساد

    رشته‌ها رشتند در دوک عناد

    درسها خواندند، اما درس عار

    اسبها راندند، اما بی‌فسار

    دیوها کردند دربان و وکیل

    در چه محضر، محضر حی جلیل

    سجده‌ها کردند بر هر سنگ و خاک

    در چه معبد، معبد یزدان پاک

    ——-

    در حضور خداوند،همه چیز رو خدا کردند،همه کس رو خدا کردند،همه رو بت کردند،به همه قدرت دادند،در چه محضر؟درمحضر یزدان پاک

    درجایی که خداوند تنها فرمانرواست،همه برای ما بت شدند،همه قدرت دارند،از رئیس و از رهبری!طرف اطلاعاتیه،طرف سپاهیه،طرف CIA،طرف فلانه !وضعش خیلی خوبه،خیلی نفوذ داره،طرف اینکاره ست!

    هم چی بت شده! همه چی قدرت داره،غیر از خداوند!

    «یک جرعه از از دریای آگاهی های جلسه سوم قدم نه در دوره یدوازده قدم»

    خداوند،قدرت بالای همه ست،هیچ کسی در زندگی شما به اندازه ی پشیزی قدرت نداره،که بخواد از شما بگیره چیزی رو!

    کسی نمیتونه تاثیری توی زندگی تو بزاره،آنچه که به او وعده داده شده،خدا بهت میده،هیچ کس هم نمیتونه ازت بگیره،به شرطی که توهم اون آدم توحیدی باشی دیگه،به شرط اینکه توهم فقط روی خدا حساب کنی دیگه،نه روی بنده ی خدا

    کسی که به خداوند و عدالت خداوند ایمان داره،دیگه نگران این نیست کسی بتونه اون چیزی که توی زندگیشه،اون چیزی که لیاقتشه،ازش بگیره!

    ما که دشمن را چنین میپروریم

    دوستان را از نظر، چون میبریم

    آنکه با نمرود، این احسان کند

    ظلم، کی با موسیِ عمران کند

    این سخن، پروین، نه از روی هوی ست

    هر کجا نوری است، ز انوار خداست

    وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ ۖ فَنِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِیرُ

    و به خدا تمسّک جویید، که او مولا و سرپرست شماست! چه مولای خوب، و چه یاور شایسته‌ای!

    به اندازه ای که در مقابل خداوند،فروتن هستیم،به همون اندازه خداوند به ما برکت و جلال و جبروت میده،به همون اندازه،به اندازه ای که در مقابل خداوند،سرمون پایینه،به همون اندازه سرمون رو بالا نگه می‌دارددر مقابل غیر خداوند

    {جلسه ٣ قدم نهم}

    بچه ها من دوست دارم درمورد نگاه توحیدیبیشتر فکر کنیم،بیشتر حرف بزنید با خودتون،بیشتر بنویسید توی کامنت ها

    همه چیز همینه ها،همه چیز همینه ها

    می‌رسید به حرف من یک روزی!اونایی که تازه با من آشنا شدید،تازه با این حرف ها آشنا شدید

    میرسید،میگردید،میچرخید،توی این زندگیتون،تو این دنیای پهناور،و یک روزی می‌رسید به این نقطه،ته ته همه‌ی حرف ها همین بود!

    توحید بود

    ایمان به یگانگی خدا

    ایمان به ربوبیت خداوند

    از ساعت ٨ صبح که از تهران به سمت شمال حرکت کردم،بارها وبارها این فایل رو گوش دادم،بارها وبارها بین جلسات دوازده قدم گشتم تا بتونم صلات درستی انجام بدم!

    تو این مسیر چندین ساعته،جریان هدایت با من بود،به نشتی های انرژی و افت فرکانس برخوردم اما تسلیم نشدم،ممارست کردم و در نهایت ساعت ٨شب این صلات به پایان رسید…

    امیدوارم که خداوند یکتا ،به قلب همه ی ما نور بیاره و همه ی ما رو هرچه زودتر با دنیای توحیدی احاطه کنه…عشق توحیدی…زندگی توحیدی …ثروت توحیدی …

    و این صلات رو با آیه که دیشب قلب من رو روشن کرد تموم میکنم،الهی که نور الله رو به قلبتون جاری کنه …

    التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ

    اینان همان از گناه پشیمانان، خداپرستان، حمد و شکر نعمت‌گزاران، روزه‌داران، نماز با خضوع گزاران، امر به معروف و نهی از منکر کنندگان، و نگهبانان حدود الهی‌اند، و مؤمنان را بشارت ده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 568 رای:
  2. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر مهربان

    طه ﴿1﴾

    طه (1)

    مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى ﴿2﴾

    قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتى (2)

    إِلَّا تَذْکِرَهً لِمَنْ یَخْشَى ﴿3﴾

    جز اینکه براى هر که مى‏ ترسد پندى باشد (3)

    تَنْزِیلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿4﴾

    [کتابى است] نازل شده از جانب کسى که زمین و آسمانهاى بلند را آفریده است (4)

    الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴿5﴾

    خداى رحمان که بر عرش استیلا یافته است (5)

    لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى ﴿6﴾

    آنچه در آسمانها و آنچه در زمین و آنچه میان آن دو و آنچه زیر خاک است از آن اوست (6)

    وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿7﴾

    و اگر سخن به آواز گویى او نهان و نهان‏تر را مى‏ داند (7)

    اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ﴿8﴾

    خدایى که جز او معبودى نیست [و] نامهاى نیکو به او اختصاص دارد (8

    سلام به آتش‌نشانِ ابراهیم نشان،حمیدِحنیف امیری

    آلردی می‌دونم این تلگراف در زمان و مکان مناسب دریافت خواهی کرد به لطف پروردگار

    میدونی ؟حس میکنم ،اون موقعی که توی صف بودیم و گفتیم قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا

    بعدش !احتمالا روح ها جدا شدند توی صف های مختلف

    جهت دریافت چیز هایی که نیاز جسمانی اون ها روی زمین بوده…مثل هوش…مثل استعداد…مثل هنر…مثل اعتماد به نفس…مثل زیبایی …

    حالا می‌خوام بگم اسپسفیک درمورد این ویژگی شما بگم که احتمالا اون موقع که گفتن روح های عزیز اینجا صفِ هوش و استعداد و عقل و درک ومنطقه،حمید امیری نفر اول توی صف وایساده بوده،مشتاقانه بهترین قسمتش رو دریافت کنه

    همون موقع سعیده شهریاری توصف شیطنت و خرابکاری و فرمول های چه جوری کپسول رو توی بخاری خالی کنیم کلاس کنسل بشه،گیر کرده بوده(به اندازه کافی شکلک با دست کوبیده توی صورت به اضافه ی شکلک خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است :) )

    اعتراف میکنم برای فهمیدن خط به خط کامنتت دوسه بار خوندمش…

    مرسی به این هوش و استعدادت و ازینکه زکاتش رو به ما بچه های سایت میدی …

    از خط به خط کامنتت یاد گرفتم…

    و اون عکسی که گفتی …

    باز منو ناک اوت کرد از عظمت پروردگار ….

    ممنونم ازت برای اشتراک اطلاعات بدرد بخور

    امروز یک اتفاقی افتاد که خداوند دوباره من رو به سجده ی شکر انداخت :)

    درحالیکه من از صبح خیلی مثبت نبودم!

    مثبت نبودنم بخاطر نشتی های انرژی اطرافیانه که باز هم مقصرش منم …

    به قول استاد اگر هنوز آدم های دوروبرت عوض نشدند!یعنی تو هنوز به اندازه کافی روی خودت کار نکردی

    پس همون تلاشی که این 5٧٧ روز اون سعیده رو از قعر هسته ی کره ی زمین به اینجا رسوند…همون مسیر رو باید برم تا از روی زمین برسم به بهشت برین …

    اونجا که پر از آدم های هم مداره…

    اونجا که همش حرف از توحیده…

    اونجا که نیاز نیست به کسی توضیح بدی چرا از اتاقت بیرون نمیای …چی مینویسی توی دفترت…چرا …چرا…

    اونجا که ثانیه به ثانیه زندگیت صلاته و صلاته و صلاته ….

    بعد نماز شکرم از قدرت پروردگاری که بدون اینکه من تلاشی بکنم،داره من رو از بطن این جامعه و انسان های غیر هم مدار دور و دورتر می‌کنه …

    هدایت شدم به چند آیه اول سوره طه که اول کامنت برات نوشتم …

    باورت میشه همینطور که میخوندم توی سرم اون عکس از زمین پخش میشد…؟

    انگار آیه ها سه بعدی شده بود برام …

    من میتونستم آیه هارو ببینم …من میتونیم صداشو بشنوم …من میتونستم گوشه ای از عظمت اون عکس رو درک کنم …..

    و این تجربه ی فوق العاده رو مدیون لطف شما که زیبایی و قدرت پروردگار رو با ما به اشتراک میزاری …

    امیدوارم خیر و برکتش هزاران برابر بهت برگرده …

    هرچی که میخوای …

    به قول عبارت تاکیدی استاد تو قدم نه

    خداوند میخواد من صاحب همه چیز باشم،همه ی آن چیزهایی که دوست دارم وزندگی ام را شکوفا می‌کند

    و ادامه میده…

    خدا چیزی رو برای ما انتخاب نمیکنه که :)

    خدا میخواد هرچیزی که ما دوست داریم،داشته باشیم:)

    هرجا هستی زیر آسمون پهناور الله غرق نور و رحمت فرمانروا باشی وغرق احساس عمیق خوشبختی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  3. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَىٰ ۗ آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿5٩﴾

    بگو: همه ستایش ها ویژه خداست، و درود بر آن بندگانش که آنان را برگزیده است. آیا خدا بهتر است یا آنچه شریک او قرار می دهند؟ (59)

    سلام به آقا اسدالله عزیزم، به بنده ی برگزیده ی فرمانروا …

    رحمت و نعمت کامنت شمادر بهترین زمان و مکان ،به روحم نشست…

    از بودنتون،از تلاشتون,از هماهنگی ذهن و روحتون،از قلب روشنتون،از نشر سخاوتمندانه ی علم و آگاهیتون ازتون سپاسگزارم …

    بازم یک زنگ تفریح دیگ..و بازهم سعیده ای که از شاگرد زرنگ کلاس،به درک بهتری از حرفای استادش رسیده ….

    ممنونم ازتون بی نهایت …

    این تیکه از کامنتتون،چراغ های خاموشی رو در سرم روشن کرد که توسط نجواهای شیطان خاک گرفته بود ….

    چه باک اگر هیچ کسی در زندگیمان نباشد، ولی خدا باشد!اگر خدا را داشته باشیم همه چیز و همه کس را داریم.زیرا خداوند برایمان هم چیز و همه کس می شود

    برای همینست که می گوئیم همه چیز توحید است.

    چه باک اگر این روز ها از آدم های اطرافم،کسی منو نمی‌فهمه ؟

    چه باک اگر نزدیک ترین آدم ها،دور و دورتر میشن؟

    چه باک که متهم میشم به خودخواهی؟به گوشه گیری؟

    مگر من از خدا،خودش رو نخواسته بودم؟

    مگه در صدر تموم خواسته هام ازش،توحید رو نخواسته بودم ؟

    چرا از حرف های بقیه،تعجب میکنم؟

    چرا نگران شدم؟

    مگه من شبیه نودونه درصد جامعه م که انتظار درک ازشون دارم؟

    خداروصدهزار مرتبه شکر برای داشتن این غار حرا و این دوستان توحیدی نزدیک به قبل و روح و جانم ….

    ممنونم ازت برادر توحیدیِ زاگرس نشین من

    با لبخندی عمیقی برات مینویسم که این آرامش رو مدیون دست خداوندی هستم که اون رو برگزیده …

    این تیکه از کامنتتون

    و در ادامه به خودم میگم شک و تردید بزرگترین دشمن توحیده! و اصلا «توحید» با عقل جور و هماهنگ نیست.

    راهی که توحید پیش روی ما قرار میده برای ذهن قبل فهم، روشن و واضح و منطقی نیست.زیرا توحید از قلب که جایگاه خداست نشات میگیره و با ذهن که جایگاه شیطانه در تضاد است.

    کلی از احساس گناه من رو برد به دَرَک :)

    الهی که تموم غم هاتون و نجواهاتون همینجوری از بین بره …از طریق بینهایت دستان فرمانروا ….

    قلب فراوانِ فراوانِ فراوانِ خواهرتون از زیر آسمون شمال ایران رو پذیرا باشید ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  4. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    حمید حنیف عزیز سلام بروی ماهت

    چون عکس پروفایلت تغییر کرده به قبل،من هم برمیگردم به همون برند قبلی

    آتشنشان‌ِ ابراهیم نشان

    چطوووری ؟؟؟

    آلردی صدای من رو از گرگان میشنوی:)

    این آزادی زمانی و مارکوپولو‌شدن از کجا اومده ؟؟؟

    از لطف الله

    از استمرار روی آموزش های استاد دیگه

    چشم بسته غیب گفتم:)

    ببین باورت میشه که بخش ما الان پر از مریضه،بچه ها همه شیفتن!

    بعد من زنگ میزنم به هدنرسم

    میگم بیام ؟

    میگه نههه راحت باش

    چند روز دیگه به مرخصیت ادامه بده:))))

    همین هدنِرسی که اشک بقیه رو‌درآورده ها :))))

    این نتیجه کدوم کد توی ذهن منه؟

    اینکه روزی هزار بار با خودم تکرار میکنم ،سعیییییده!

    اینایی که میبینی و بقیه فکر میکنن قدرت دستشون هست یک مگسسس هم نمیتونن درست کنند که هیییییچ!!!!!

    مگس ی چیزی ازشون بگیره!!!نمیتونند پسش بگیییرند:)

    قدرت دست الله …

    و اینم نتایج واضح و‌روشنشه دیگه …

    ببین ظهری یک کامنت برای شما ویکی برای آقا اسدالله ،روزیم شد!

    اما خیلی فرکانسم مثبت نبود!

    شاید از جمله هام معلومه …

    اما همین کامنت گذاشتن ها…همین استمرار در کنترل ذهن…همین تلاش آگاهانه برای بهتر شدن حال،کمک الله رو برام رسوند و‌من الان خیلی خیلی حالم بهتره و اصلا قابل مقایسه نیستم با چند ساعت قبلم…

    اینجاست که استاد میگه…

    همه چیز کنترل ذهنه…همه چیز کنترل ذهنه…

    اگر بتونی ذهنت رو کنترل کنی… میتونی زندگیت رو‌کنترل کنی ….

    خداروصدهزار مرتبه شکر برای تموم هدایت هاش …برای تموم قوانین ثابتش …

    برای داشتن نعمت دوستان توحیدی و این غار حرا ….

    امیدوارم که همیشه حال دلت عالی باشه…سرشار از امیدواری و عشق به آینده ی نزدیک باشی …

    قلب فراوان از زیر آسمون شمال به هرجای آسمون جنوب که شما در پناهش نشستی و داری این تلگراف رو‌میخونی…

    به امید دیدار بهترین دوستان توحیدی …در بهترین زمان و مکان ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
  5. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    رضوااااان رضضضضوان

    اینا چی بوودگفتیییی ؟؟؟

    میخوای صندلیتو عوض کنی،بری جای دیگه کلاس بشینی بگووو!نهههه! بگوووو!

    :))))))

    نا آشنای چی ؟

    همین الان که دارم باهات حرف میزنم،دارم یواشکی ی نارنگی پوست میکنم زیر میز:)

    ی خودکارم پرت کردم اون سمت کلاس،الهی که در زمان مناسب ،اصابت کنه به کله ی حمیدِحنیف :))))

    بعد آقا اسدالله رو هم میبینم که ردیف جلو‌نشسته،برگشته داره چپ چپ نگاه میکنه میگه

    چه خبرتوووونه:) چه خبرررتوووونه:)))))

    یاسِ منم همین میز‌ِجلویی،برگشته داره میخنده:)))

    وایسا وایسا،سعیده رضایی رو هم دارم میبنم الان همین دوروبر:))))

    رضوان جونم…اعتبار این کامنت اصلا با من نیست

    اعتراف میکنم خودم دارم میخونمش با تعجب انگار بار اولمه….

    منت سرم گذاشت و گفت و‌من‌‌نوشتم‌…

    حالا میشه جاتو عوضضض نکنی ؟؟؟؟؟

    راستی اون گل ها هدیه دفاع کارشناسی ارشد داداشمه

    خودم خریدم،گفتم حداقل ی عکس باهاشون بگیرم:) همچین ی استفاده ای کرده باشم ازشون :))))

    دوستت دارم دختررررر

    مررررسی که هستی

    مررررسی که برام نوشتی

    پاشدی جاتو عوض کردی،منتظر پرتاب خودکار باش :)))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  6. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    سمانه ی نازننننییینم سلاااااام بروووی ماااهت

    از قلبم برات مینویسم …الهی که به قلبت بشینه …

    چنین دلنشییین چراااییی؟؟؟؟

    بِبیییییین …چقدر لذت برددددم از تصویر سازی کلاست …

    یادمه ی بار تو دوران مدرسه …یک انشا نوشتم که خودش اندازه ی یک کتاب بود :)

    همه ی بچه های کلاس و پرسنل مدرسه رو بردم با سفینه فضا و برگردوندم …

    الان دلم خواست یکبار وقت بزارم ….دقیقا داستان این کلاس توحیدی رو بنویییسم …اصلا از فکر کردن بهش ذوووق میکنم …چه برسه نگارشش …

    سمانه ی نازنننییینم …بدون که قلبت خییلی روووشنه خیییلی …

    فقط یک قلب روشن میتونه انقدر قشنگ بقیه رو تحسین کنه …

    دور خودت و قلب روشنت و نور خداوند در صوررتتت میگردم رفیق توحیدی قششنگم

    مرررسی که برام نوشتی …مرسی که وقت گرانبهات رو برام گذاشتی …

    عاشقتم دختر …

    راستی لینک اون کامنت رو برات اینجامیزارم

    الهی که کار کنه :)

    abasmanesh.com

    بِببیییین….

    من عااااششششقتم …باشه …؟

    الهی که در بهترین زمان و مکان این تلگراف رو دریافت کنی …

    بوووس به کله ت …وَوَوَ قلللب فراااواااان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    آقاااا…آقااا …نارنگی میخواستید میگفتید ما خودمون پوست میکردیم …میزاشتیم در طبق اخلاص میاوردیم خدمت شاگرد زرنگِ درس خون کلاسمون :)))))))

    بخدااااا،رسوا شدیم رفت:)

    شما مارورو لووونده …شما زنگ تفریح واسه ما وقت بزار…هرچی ما از سر شیطونی تمرکز نکردیم روی حرف های استاد رو بهمون یاد بده …اصلا من قول میدم هر روز واسه تون سالاد میوه بیارم خداشاهده :))))))

    حله …؟

    اینجِی سوودش کجاااست؟

    اینجِی …همش سوووده و سوووده وسوووده :)

    دررررود خدااااوند بر بنده ی برگزیده ش..

    قلب فراوان از صندلی ته کلاس چسبیده به دیوار …به صندلی چسبیده به میز استاد :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  8. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    سلام به دلنشین ترین زهرای دنیا …

    دوووورت بگردم برای تموووم دعاهای بهشتیت …

    عاشقتم دختر …

    مرررسی ….مرررسی…

    ممنونم از قلب روشنت …ممنونم از روح الهی بی نظیرت …

    الهی که همیشه غرق احساس عمیق خووشبختی باشی جانِ دل

    بوس به کله ت وَوَوَ قلللب فراااوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    سعیده …سعیده …سعیده …رفیق بهشتی من …درود خداوند بر قلب روشنت …سلام خداوند به روح پر برکتت …نور الله به صورت زیبات …

    با قلب باز شده برات مینویسم و با اشک چشم هام …

    میدونی ؟

    میدونی چقدر فرکانس این کامنت بالا بود ؟؟؟چقدر زمان لازم بود من با نور قلبت هم فرکانس بشم سعیده …؟

    سعیده …سعیده ….میتونی این انرژی رو از قلبم دریافت کنی…؟قلبم داره از عشق این خدا و این بهشت و آدم های بهشتی از جاش کنده میشه …

    دورت بگردم …دور این همه فرکانس بهشتی …دور خط به خط نه …کلمه به کلمه نه …دور واو به واو نوشته ت میگردم …

    کنار حوض کوثر نشسته بودی و نوشتی سعیییده؟

    عزیزِ مهربونم

    کلمات توان سپاسگزاری ندارن ازت …

    فقط میتونم از خداوند بخوام تا انقدر غرررق نعمتت کنه …که تنها کار زندگیت عبادت کردن …لذت بردن …عشق و عاشقی باشه …

    سعیده ….وای ازین آیه هایی که برام نوشتی …

    برام هدایت الله رو آوردی…

    برام سپر دفاعی آوردی در برابر شیطان و نجوای ناسپاسیش…

    با انرژی این کامنتت ….نیمه های شب …تموم تلاشم رو میکنم پشتِ نجوای شیطان و خستگی و خواب آلودی رو کنار بزنم …

    من کلماتت رو مبینم …من صدای این ایه های رو میشنوم ….

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ

    ای جامه بر خود پیچیده!

    قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا

    شب را جز اندکی [که ویژه استراحت است، برای عبادت] برخیز

    نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا

    نصف [همه ساعات] شب [را به عبادت اختصاص ده] یا اندکی ازنصف بکاه

    سعیده ی من….خوشبخت من ….نور خداوند …

    برام بنویس…لطفا همیشه برام بنویس….

    برام پیام آور نور و عشق و آگاهی فرمانروایی …

    از دست این رفیقِ ضعیف و محدودت …برنمیاد تا بتونه ازت سپاسگزاری کنه …

    اما از دست فرمانروا چرا …

    فرمانروای مطلق ….تو که مدیریت کل این کهکشان ها با شماست …و این کار برات خیلی هم آسونه …

    لطفا زندگی این بنده ی صالحت رو غرق معجزه های من حیث لایحتسب کن …

    الهی آمین …الهی آمین ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    حمیدِحنیف عزیزم،آتشنشانِ ابراهیم نشان …سلام من از زیرآسمون الله در شمال ایران به 1500 کیلومتر فاصله …

    استاد همیشه میگه آدم هایی که قدرت تحسین بقیه رو دارند…خیلی قلب روشنی دارند…و درواقع این پاکی و انرژی الهی خودشون هست که در قالب کلمات درمیان….

    سپاسگزار این قلب روشن شما و این لطف بینهایتت …

    واقعا چقدر احساس خوشبختی میکنم از بودن درکنار انسان های توحیدی …

    چقدر خوشحالم که ندای أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ رو با بَلَى شَهِدْنَا پاسخ دادم ..

    از بغل خداوند پریدم روی زمین ….به امید روزی که بگردم دوباره توی بغلش …توی بهشتش…

    والان …این روزها ….توی بغل خدام ….وسط بهشتم …شما باور میکنی من چی میگم نه ….؟

    نمیدونی چقدر حالم خوبه …چقدر راضیم …چقدر عمیقا احساس خوشبختی میکنم …

    من صاحب خودمو پیدا کردم ….من فرمانروا رو پیدا کردم …

    من اونیکه به چشم هام بینایی میده رو پیدا کردم ….اونیکه روز وشب رو مدیریت میکنه و یکبار این نظمش بهم نمیریزه ….

    حمید من پیداش کردم …همینجا …وسط قلبم …

    امروز به خودم قول دادم ساعت 8تا 9 هرچقدر رسیدم جواب کامنت بچه هارو…جواب عشقِ بچه هارو بدم …

    ساعت از 9 گذشته …میخواستم لپ تاپ رو ببندم …اما دستشو گذاشت روی شونه م …

    گفت برنامه ریزی منطقیت رو ول کن …برگرد برای حمید من بنویس…

    حمیدِحنیف …نه با دستام که ..از قلبم برات مینویسم …با وضو برات مینویسم …با انرژی الله برات مینویسم …از معجزه ش برات مینویسم …

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

    لَا یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا ۖ وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خَالِدُونَ

    آنها هرگز آواز جهنم را نخواهند شنید و به آنچه مشتاق و مایل آنند تا ابد متنعّمند.

    لَا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَکْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِکَهُ هَٰذَا یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ

    و هیچ گاه فزع اکبر و هنگامه بزرگ قیامت آنها را محزون نخواهد ساخت و با آنان فرشتگان (رحمت) ملاقات کنند (و گویند) این است آن روز (سعادت) شما که در دنیا به شما وعده می‌دادند.

    یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ ۚ کَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ ۚ وَعْدًا عَلَیْنَا ۚ إِنَّا کُنَّا فَاعِلِینَ

    روزی که آسمانها را مانند طومار در هم پیچیم و به حال اول که آفریدیم باز برگردانیم، این وعده ماست که البته انجام خواهیم داد.

    وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ

    و ما بعد از تورات در زبور (داود) نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد.

    نوش جونتت پسر…نوش جونت این وعده های بهشتی الله ….نوش جونت لبخند الله …

    شکرگزار خداوندی هستم که من رو دست کوچکی قرار داد تا این حجم از نور و روشنی روبرای قلب توحیدی بنده ش ببرم …

    چیزی ندارم بگم حمید…

    جز اینکه

    نوش جونت …گوارای وجودت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای: