اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اول از همه از خداوند سپاسگزارم که منو به این فایل هدایت کرد البته به صورت معجزه آسا چون قبل از این من چند وقتی بود که متعهد داشتم روی دوره ی قانون آفرینش کار میکردم و امروز یهو اومدم توی سایت و این فایل رو دیدم و این فایل چند تا نکته یا بهتره بگم چند تا هم زمانی داشت که دوست داشتم باهاتون به اشتراک بگذارم و دوم از شما استاد عزیز سپاسگزارم که چقدر سخاوتمند هستید و اینهارو باما به اشتراک میگذارین
اول اینکه قبل از اینکه من فایل رو ببینم داشتم تمرین جلسه ی اول رو که پاسخ به سوال (دوستدارم امروز چه اتفاقاتی را تجربه کنم )پاسخ میدادم و من برای خودم مکتوب کردم که من میخواهم امروز یک همزمانی را در زندگیم تجربه کنم به محض نوشتن این جمله گوشیمو برداشتم و به این فایل هدایت شدم
بعد از دیدن این فایل انگار دلم میخواست که برم و قرآن رو بردارم و یکی از معجزاتی که خداوند برای پیامبران رقم زده رو بخونم و اینم هم بخاطر این فایل سرشااااار از آگاهی بود که شما برامون گذاشتین و این شورو اشتیاق رو در من به وجود آورد و به سوره ی یونس آیه ی 12 هدایت شدم و وقتی معنی این رو خودم از شدت شوق چند دقیقه ای توی فکر رفتم و انگار خدارا بیشتر کنار خودم احساس کردم زیرا معنی این بود:《و هرگاه آدمی به رنج و زیانی درافتد همان لحظه به هر حالتی باشد از نشسته وخفته و ایستاده فوراً مارا به دعا میخواند و چون رنج و زیانش برطرف شود باز بحال غفلت و غرور چنان باز میگردد که گوئی هیچ مارا برای دفع ضرر ورنج خود نخوانده 》و این دقیقا جمله ای بود که شما توی این فایل بهمون گفتین و چقدر زیبا بود برای من این همزمانی
و وظیفه ی خودم میدونم که بقیه ی آگاهی های این فایل رو که دریافت کردم رو باهاتون به اشتراک بزارم…
استاد اینطوری بگم که این شعر رو من توی کتاب ادبیاتم بارها و بارها خونده بودم بطوری که همینطوری که شما میخوندین میتو نستم باهاتون همزمان اونرو بخونم ولی تاحالا هیچ کس اینطوری این شعر روبرام باز نکرده هیچ وقت با این دید بهش نگاه نکرده بودم که من میتونم توی این شعر اطمینان به الله رو یاد بگیرم اینکه یاد بگیرم به برنامه های خداوند ایمان داشته باشم اینقدرررر شرک نورزم قدرت رو تنها از الله ببینم اینکه هدایت الله رو بیشتر احساس کنم استاد زمانی که شما میگفتین توی فایل مابه دریا حکم طوفان میدهیم ما به سیل و موج فرمان میدهیم این قدرت رو بیشتر احساس میکردم که تمام این جهان دارای نظمه دارای برنامه ای هستش که به هیچ وجه خطایی نداره چقدر این شعر زیباست چقدرررر مهربانی خداوند رو بهم یاد آوری کرد که حتی به کسانی که کفر ورزیدن کمک کرد به کسانی که ناسپاسی کردن کمک کرد پس بع کسانی که سپاسگزارند چقدررررر میتونه لطف داشته باشه و نسبت به اونها مهربان باشه و بینهایت درسی که واقعا قابل نوشتن نیستن وفقط میشه با قلبت بهشون رسید ..
و آخر از همه اون جمله طلایی که همونطور که خودتون گفتین؛《به اندازه ای که سرمون جلوی خداوند پایین باشع به همون اندازه سرمون جلوی غیر از خدا بالا تره 》
و چقدر اینجله مفهوم داره و با عمل به این جمله چقددررر باعث میشه زندگیمون چه در دنیا چه در آخرت به سمت سعادت باشه و این چه کلید زیبایی بود که بهمون دادین و استاد من احساس کردم که به این جمله فکر نکرده بودین و ناگهان اینگار خداوند این جمله رو از قلبتون به زبانتون جاری کرد …
ودر آخر برای شما و تمام اعضای خانواده آرزوی سلامتی میکنم وامید وارم روزتون سرشار از عشق باشه همونطوری که به ما این عشق رو منتقل میکنین و بهمون تمام این اگاهی ها رو یاد آوری میکنین …
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت اساتید بزرگم
واااای استاد بزرگم عجب فایل بینظیری بود ممنونم ازتون یه دنیا
در رابطه با توحید عملی که که شعر پروین رو خوندین هم چقد زیبا خوندین هم چقد جاده ماشین چهره ی نورانی شما همه رویایی و زیبا بود خدایا شکرت
من هم اومدم سفر شمالی این تعطیلات زیبا رو و از شمال ایران دارم براتون کامنت زیبا مینویسم و عاشقتونم
استاد ممنونم که فایل توحیدی برامون میزارین و من میخواستم دوره ی جهان بینی توحیدی شما رو بگیرم و اومدم تو قسمت محصولات شما و دیدم نیست و فک کنم میخوایین بروزرسانی ش کنین و شاید دلیل های دیگه که به زودی متوجه خواهیم شد :)
من همیشه تو بحث روابط عاطفی خیلی موضوع وابستگی م برام پیش میومد تا اینکه متوجه این ترمز مخرب خودم شدم و بی نهایت استاد بی نهایت حواسم به این موضوع هست و نمیدونین خودمو که بستم به دوره های بینظیرتون تموم دوره هاتون بخصوص جلسه هشتم عشق و مودت در روابط وااای بینظیره و فایلای جلسات دوازده قدم که خودمو شبانه روز بستم به این جلسات عاشقتونم و الان هم در عین رهایی کامل و آزادی کامل از رابطه ی سمی اومدم بیرون و با فایل جلسه سوم و چهارم قدم سوم دوازده قدم متوجه شدم که ترمزام چیه و به محض متوجه شدن اون رابطه رو تو ذهنم و در واقعیت برای همیشه تموم کردم و جا رو برای یه شخص بینظیر تو زندگیم باز گذاشتم و من قدرت رو فقط به خدا و خودم میدم و به آدمها و جریانات و موضوعات قدرت رو نخواهم داد و تا ابد حواسم به این موضوع هست با وجود نعمتی مثل شما که ابراهیم زمانمون هستین قدرتون رو با تموم وجودم میدونم و استاد مریم جون چقد زیبا هستن و زیبایی شون رو با تموم وجودم تحسین میکنم و با تموم وجودم رابطه ای مثل شما و مریم جون رو میخوام عاشقتونم بهترین و بینظیرترین استاد دنیا
و اگر خدا گزند و آسیبی به تو رساند، آن را جز او برطرف کنندهای نیست، و اگر برای تو خیری خواهد فضل و احسانش را دفع کننده ای نیست؛ خیرش را به هر کس از بندگانش بخواهد می رساند و او بسیار آمرزنده و مهربان است. (107)
بگو: ای مردم! یقیناً حق از سوی پروردگارتان برای شما آمد؛ پس هر که هدایت یابد، فقط به سود خود هدایت می یابد و هر که گمراه گردد، فقط به زیان خود گمراه می شود، و من نگهبان شما نیستم. (108)
و از آنچه به سویت وحی می شود، پیروی کن و [در برابر پیش آمدها و تکذیب منکران] شکیبا باش تا خدا [میان تو و مخالفانت] داوری کند؛ و او بهترین داوران است. (109) ️
به نام خداوندی که یادش در قلبم عشق در چشمانم نور در زنده گیم برکت میاورد
به نام انکه صدایش ارامبخش ترین صدایی دنیا هست
خدایا شکرت برای اینکه میتوانم زنده گیم را هر گونه دوست دارم خلق کنم
سلام به استاد شیک پوش عزیزم چقدرر فوق العاده شدی استاد زیاد جوان زیبا شدی اندامت دیگر پریفکت شده استاد عزیزم
سلام به شایسته دوست داشتنی عزیزم
سلام به بچه های عزیز دوست داشتنی
من پاکیزه آمدیم فقط از عشق و حال لذت بگویم
تصمیم گرفتم خدا را قسمی دیگر بشناسم
میخایم یک خدایی پر از انرژی یک خدایی شاد یک خداییی قدرتمند یک خدایی ثروتمند یک خدایی عاشق یک خدایی قابل پرستش یک خدایی کریم وهاب رزاق بخشنده از همه مهم یک خداییی شاد شاد در زهنم بسازم
من خودم گناهکار نمیبینم چرا خودم گناه کار بدانم چرااا خودم در فرکانس پایین ببرم به خودم حق میتم خدا را نشناسم آخر ازکجا میشناختم پدرم نمیشناسه جامعه نمیشناسه مادرم نمیشناسه من هم یک کودکی که همه گفتگو هایش با خدا فراموش شد و به خواب زهن رفت
و از زمانی که بزرگ شد فقط از این شد که گناه نکنی جهنم هست خدا منتقم هست و بس نه از غفوری خبری بود نه از رحیمی
یادم هست یکبار در طفلی سیزده سال داشتم یا کمتر عروسی پسر کاکایم بود پیراهن آزاد پوشیده بودم زیاد آزاد هم نبود یک روز در مدرسه پرسیدن کی چنین کار کرده مثلا که خدا ناراحت شده باشه من زیاد با جرات بودم و هستم از طفلی من بلند شدم این واقعه را گفتم در زهنم حتما بوده که تشویق شوم هههه ولی همه یک رقم نگاه کردن ایراد گرفتن بجای خدا قضاوت کردن زیاد شرمنده شدم کوچک بودم همان سیزده و چهارده
چنین مردم بود که خدا را برایم معرفی کردن …….
حالا یک استاد عزیز آمده به نام عباس منش عزیز میگوید این هست خدا هر چی ساختی همان میشود برایت
از صبح که ویدیو را دیدم میدانی استاد نمیدانم چرا حالم بد بود از خاطر خواسته هایم یا از خاطر اینکه ذره خدا را نمیشناسم و برش قدرت قایل نیستم یا بخاطر اینکه خدایی تو تا خدایی من زمین تا آسمان فرق دارد
ولی به یکباره بلند شدم گفتم پاکیزه گول زهن نخور عزیزم
عزیزم حق داشتی خدا را نشناسی خدا هم این حق برایت میدهد هیچ چیز دیر نیست
تازه میشناسم معشوق خود را همرایش عشق بازی میکنم عشقی که خودت پیدا کنی بسیاررر لذت بخش هست
من دیگر تصمیم گرفتم از همه مهم یک خدایی شاد شاد شاد در زهنم بسازم
چون از طفلیت برایم یک خدایی افسرده ساختن یک خدایی که هر چقدر غمگین باشی سختی بکشی او خدا دوستت دارد من دور ریختم او خدا را
حالا متوجه شدم وقتی استاد صحبت از خدا میکرد چقدر دوست داشتم از روز های که بد که در گذشته کشیدم بخاطرر این که خدا را نمیشناختم بگویم و بگویم چقدرر هم مظلوم بودم هم ظالم
حالا با عشق میگویم این خدا درون من هست خدا پیش من هست خدا عاشق من هست خدا مهربان هست خدا عاشق هست خدا شادترین هست خدا مهربانترین هست پاکیزه خدا بی نهایت بخشنده هست نی بخشنده گناه بلکه بخشنده اینکه ببخشه ثروت ببخشه برکت ببخشه
عشق ، سلامتی هر چیزی که خوب هست ببخشه
خداااااااااااااا عاشق توست عزیزم خداااااا شاد هست
حالا خدا را بشناس حالا خدا را بشناس از این به بعد شروع به باور کردن اش کن از این به بعد شروع به عشق بازی همرایش کن از این به بعد خدا را رفیق خودت بدان عشق خودت بدان
گذشته را رها کن هر کاری کردی خدا گفت قربان سرت
دنیا زیباست خدا زیباست همه چیز خدا برای تو هست کرد
اصلا خدا تو را اینجا فرستاد تا حال کند تا عشق کند تا خود خدا لذت ببرد
تا خدا تو را به خواسته هایت برساند لذت ببرد تا تو بخندی و بگویی خدایا شکرت خدا لذت ببرد و هدیه هایش بیشتر کند
تمام این دنیا زیباست تمام این زیبایی ها برای ما میگوید خدا زیباتر هست پاکیزه عزیزم
خدا پیش ات هست هیچ نگران نباش هر چی کردی حتی خدا را باور نکردی فدای سرت
حالا همین حالا همین لحظه باور کن بغلش کن ببوسش بویش کن حسش کن سخت فشارش بتی اصلا بگو برش دوستش داری بگو خوش آمدی به زنده گیم بگو از این به بعد فقط تو هستی بس
از این به بعد خدا آنقدر برایت عشقم نثار کنم که تمام لحظه های مان پر از عشق شود
اصلا خاطره های تازه با هم بسازیم ای خدا
حالا من خدایی جدید میسازم پر از عشق خدایی که قرآن گفت خدایی که ملا صدرا گفت خدایی که استاد عباس منش میگوید
خداییی که مولانا همرایش عشق بازی میکرد
خدااییی که یادش برایم کافی باشد و بس
من از خدایی گذشته بیزار شدم و به آن کافر شدم
سوره ی مریم را که باز میکنی دنیایی سراسر از شگفتی میبینی…
از دعای حضرت زکریا برای درخواست فرزند در نهایت پیری و نازایی
تا تولد بدون پدر حضرت عیسی و سخن گفتن در گهواره ی او و…
اما نکته ی جالب اینجاست
قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ ۖ
پرودگارت گفت ، این کارها نزد من بسیار آسان است… (سوره مریم آیه 21)
یعنی خداوند شگفت انگیزترین کارها برای ما را، آسان ترین کارها برای خود میداند
و جالب اینجاست این جمله را چندین بار تکرار میکند تا همواره به تو اطمینان دهد که:
آنچه تو سخت و دشوار و محال می پنداری نزد خداوند سختی و دشواری ای ندارد.
پس به قدرتش اعتماد کن، بر او توکل کن
بی شک، او تو را به سر منزل مقصودت خواهد رساند…
در پناه تنها قدرت جهان قدرت جهان تنهااااا قدرت جهان رب جهان شاد سالم قدرتمند سعادتمند باشید
داستانهای حضرت موسی هر روقت میشنونم ناخودآگاه خودمو توی اون لحظه به آب انداختنش توسط مادرش تجسم میکنم ،وقتی بهش فکر میکنم و خودمو جای مادر حضرت موسی میزارم بی اختیار شروع میکنم به گریه کردن
خودمو و پسرمو میبینم و بزرکی و عظمت پرودگارمو توی ذهن مادر حضرت موسی اندازه میگیرم
یعنی مادر موسی چقدر اعتماد داشت به خدا که تونست جیگر گوشه خودشو بزاره روی آب و بسپارش به جریان رودخانه ..همین الان دارم اینو مینویسم بی اختیار اشکم جاری میشه
یعنی این زن چقدر بزرگ و توحیدی بود که همچین کاری کرد
منی که اینقدر پسرمو دوسدارم بارها پیش اومده که خواستم با شنیدن این حرفها ادا در بیارم و جاهای که همه میگفتن خطرناک نزار بچت اسن کارو بکنم بی خیالش شدم و سپردمش به خدا ،هیچ اتفاقی نمیافتاد براش ولی گوشه ذهنم انگار اعتمادی نداشتم به خدا و فقط اداشو در میاوردم که بقیه ازم تعریف کنن
بی نهایت مثال دارم برای این کار و هر دفعه هم یه جوری خودمو متقاعد میکردم که من به خدا اعتماد دارم ولی اینطور نبود
من خودم میدونم که مشکل من از اعتماد نداشتن به خداست ،اگه اعتمادم واقعی بود الان این وضع من نبود ،منم مثل حضرت موسی توی آغوش گرم مادرم توی قصر پادشاهی زندگی میکردم ..
مگه ما جای که هستیم حاصل باورهای ما نیست پس اگه تو شرایطی هستم که ازش راضی نیستم یعنی باور به خدا و قدرتش ندارم باور من به اندازه نتیجه ای هستش که گرفتم
یادم میاد ندای درونم از بچگی باهام حرف میزد راه از چاه بهم نشون میداد ،هیچ وقت توی برخورد با مشکلات نتونستم بپذیرم این مشکلات واقعیت زندگی منن،همیشه به خودم میگفتم این زندگی سختی که دارم تجربه میکنم براش به دنیا نیومدم ..بچه که بودم خیلی راحت روح من باهام ارتباط برقرار میکرد و همه چیز آسون بدست آوردنی جلوه میداد
ولی هر چی بزرگتر شدم هر چی از روح خودم فاصله گرفتم کارها سخت تر شد بیشتر درگیر ظلمات شدم و از اصل خودم دور شدم
اینقدر دور که صدای ندای درون من سالها بود نشنیدم و بجلش صدای ناتوانیها هر روز بلدتر میشد
هر چقدر فاصله من از خدا بیشتر میشد زندگیم پر پیچ خم تر میشد
تا جای که دیگه تسلیم شدم و به خدا گ4تم بالاتر از سیاهی رنگی نیست مگه پایان همه چیز مرگ نیست پس مرگت رو برای من بفرست
اونجا بود تازه فهمسدم چقدر زندگی رو دوسدارم چقدر این دنیا زیباست اونجا بود که خدا دستمو گرفت
الان دیگه آدم سابق نیستم یه آدم عصبانی ،زود جوش ،غمگین ،بلکه شدم یه آدم که هر روزشو با تپش قلبش حرف میزنه از هر تپشش لذت میبره سپاسگزار این زندگی زیباست که هدیه گرفته
عجیب همراه بودن با خدا زندگی برام جذاب کرده ،انگار همه چی شدنی ،انگار میخواهی و میشود ،انگار یه نمرود داری که آمادست برای تو اجابت کنه هر آنچه را که بخوای چون تو عزیز دوردانه او هستی
قتی که آدم تسلیم میشه خدا دستتو میگسره میبره توی قصر همونی که قصد جونتو کرده بود ..
داستان موسی عجیب حالمو خوب میکنه ،عجیب آرومم میکنه و عجیب همه ما شاگردان استاد توحیدی دست به قلم میکنه که هر چی درون خودشون دارن بریزن بیرون زلال بشن..
خدایا نمیدونم چطور سپاسگزارت باشم بابت ثانیه به ثانیه زندگیم ،بابت هر تپش قلبم،بابت خورشیدی که توی مدار خودش نه یک سانتی متر جابه جا میشه و نور زندگی به زمین زسبا با این عظمتش میتابونه ..
ابر و باد فلک همه در کارن که ببخشن این حیات به ما انسانهای وه جانشین خداوند روی زمینیم ..
خدایا سپاسگزارم ازت بخاطر استاد عباس منش و این سایت الهی ..استاد عزیزم ممتونم ازت که یه تصمیم گرفتی ندای قلبتو گوش بدی و ما بشیم رهروان حقیقت سایتون مستدام و عمرم با عزت برای شما و خانوم شایسته عزیز و تمام بچهای توحیدی این سایت
سلام و درود خدمت همه دوستان و اقای عباسمنش و شایسته عزیز
واقعا چقدر این فایل های توحید عملی زیباست
چقدر تکلیف آدم رو با خودش روشن میکنه
چقدر تکلیف آدم رو با خدای خودش روشن میکنه
وقتی از ته دلت گوش میدی شون میره میشینه تو اعماق وجودت
بله استاد بله دوستان ما واقعا هیچی از خودمون نداریم و همه رو محتاج خداوند هستیم
امروز روز عاشورای حسینی هست که این فایل رودارم گوش میکنم تو روزی که به قول بقیه دوستان آخرین روز فستیوال محرم تموم میشه و دیگه آرایشگاه ها و باشگاه های بدنسازی خلوت میشه
روزی که نشستم خونه و قاطی این جماعت نشدم و مسیر خودم رو رفتم آزادگی امام حسین رو واسه خودم مرور کردم
امام حسینی که زیر بار زور نرفت با همه سختی هایی که کشید
امام حسینی که باج نداد
از خدا میخوام همه مارو هدایت کنه،
ازتون ممنون استاد عباسمنش عزیز بابت فایل هاتون بابت تک تک کلماتتون که پر از آگاهی
از خدا ممنونم که با بارون زیباش در هنگام رانندگی تون نشانه قدرت و تاییدش رو کوبید پای فایل
چقدر اشک ریختن با این آگاهی و صدای بارانی که به گوش ما رسید مزه میده
از خداوند هزاران بار سپاسگزارم برای هدایت امروزم به اینجا
سلام خدمت استاد عزیز و مریم خانم همیشه همراه و مهربان.
به به عجب فایل زیبا و دل انگیزی
هم زیبایی داشت هم آرامش داشت و هم آگاهی های ناب داشت هم باران و عظمت الهی داشت هم فراوانی ثروت و نعمت داشت اینقدر که ماشین های لاکچری بود تو این مسیر زیبا چقدر فراوان بودن خانه های ویلایی لاکچری.
واقعا خداروشکر میکنم که من لایق بودن در این مسیر و این سایت هستم و لایق شنیدن این آگهی ها هستم.
خدا اجر بی پایان بده به پروین اعتصامی بزرگ که اینقدر زیبا و قشنگ با اشعار زیبا قوانین را توصیف میکنن.
چقدر این سلسله فایلهای توحید عملی را دوست دارم.
چقدر بحث قشنگی بود بخصوص که در این روزهای محرم که همه مردم دارن شرک میورزن و خیلی چیزها را بت کردن و خدا را نادیده میگیرن.
چقدر زیادن مصادیق صحبتهای شما در این روزها کسایی که دنبال خدا در تکیه ها و مراسمات میگردد درحالی که خدا در دل ما هست و از رگ گردن به ما نزدیک تر هست.
واقعا هرجا من من کردیم و اعتبار کارهارا به خودمون دادیم وحشتناک ضربات سنگینی خوردیم و هرجا قلبمون را باز کردیم و به خدا وصل شدیم آخرش نتیجه معجزه وار بود.
چقدر جریان هدایت زیباست و باورنکردنی هست چقدر وقتی به خدا وصل بشیم و حالمون خوب باشه کارها راحت و ساده و مطمئن انجام میشه.
تنها مسأله مهم این هست حالمون را خوب نگهداریم و به نجواها گوش ندیم و بتونیم کنترل ذهن داشته باشیم.
مسأله مهم کنترل ذهن داشتن و اینکه مطمئن باشیم وقتی یه خواسته داریم و از خدا درخواست کردیم مطمئن باشیم همون لحظه اجابت شده و به ما داده شده و تنها فاصله ما با خواستمون یه دری هست که باید با کلید احساس خوب بازش کنیم و خواستمون را در آغوش بگیریم.
یه باور محدود کننده ای در ذهن من هست به این صورت که فکر میکنم بازار فروش من در دهه اول محرم صفره و کسی ازم یخچال صنعتی نمیخره و امسال هم نجواها شروع کرد به اذیت کردن و هرروز بیشتر احساسم بد شد و جوری شد که قبل از شروع محرم تقریبا حسابهام صفر شدن و هیچی نداشتم ولی میدونستم دلیلش چی هست.
سریع دست به کار شدم و به خدا وصل شدم و با نوشتن کامنت و دیدن فایلهای زیاد و نوشتن های مداوم تا به امروز که دهم محرم هست بیش از 20میلیون سود کردم بصورت خیلی راحت و فقط با 5 ساعت کارکردن.
تازه در همین ده روز 4 عدد یخچال فوق العاده هم برای خودم سفارش دادم بسازن و به سازنده کلی پول رسوندم.
اینقدر این تجربه برام شیرین بود که حس کردم این باور محدودکننده را نابود کردم و خداروشکر میکنم الان همه چیز عالیه و کسب و کارم پررونق هست.
با دیدن این فایل یاد روزهای اول شروع کسب و کارم را داشتم که چقدر سخت زیر آفتاب سوزان با اشتیاق کارمیکردم و فایل گوش میدادم و الان در فروشگاه بزرگی که خودم ساختم بدون اینکه خبری از آفتاب و شرایط سخت باشه دارم کار میکنم و فایل گوش میدم.
هرچیزی که داشتم و دارم و خواهم داشت لطف بی پایان خداوند هست.خداوندی که همیشه بهش تکیه کردم و همیشه شاید بالای صدها بار دستمو گرفته و نجاتم داده.
من بدون هدایتها و راهنمایی های خداوند به هیییچ جایی نمیتونستم برسم.
کلید تمام موفقیت های من جایی بود که تونستم خدارا شکر کنم.
الهی صدهزار مرتبه شکر.
شکر بخاطر عزیزدلم که عاشقانه همدیگه را دوس داریم.
شکر بخاطر دختر گلم که مثل دسته گل زیباست و باهم بازی میکنیم.
شکر بخاطر کاری که منو به سمتش هدایت کردی که باعث شد سرمو بالا بگیرم.
شکر بخاطر فراوانی که در تعداد یخچال هام به راه انداختی.
شکر بخاطر اینکه هرچی ازت درخواست کردم بهم دادی.
شکر بخاطر استاد عزیز و مریم خانم گل که در زمان زندگیم در این جهان هستند.
شکر بخاطر کشور زیبای آمریکا و طبیعت فوق العاده زیبای این کشور.
شکر بخاطر سلامتی من و خونوادم و حال خوبی که داریم.
شکر بخاطر دستان پر مهر و محبتت در زندگیم که بهم خیر و برکت رسوندن.
دو سال پیش خودم برای خودم بیمه رد میکردم هفته اخر بود که باید پرداخت میکردم
که اگر انجام نمیشد کلی اداره بازی داشت و وقتمو میگرفت
گفتم پول بیمه رو جور کن و دیگه رها کردم ولی خدایش ته دلم یک کم میترسیدم و بعضی دقتا نجوا ها میمد
تا اینکه روز آخر ظهر روی تخت دراز کشیده بودم
(مثل همین الانم)
گفتم خدا امروز روز آخره ها
پس دیگه کی داره دیر میشه
باهام حرف زد و گفت برو از خونه بیرون دم عابر بانک پرداخت کن
منو میگی پیش خودم خوشحال ولی از اون طرف آخه چطوری
به خودم گفتم پاشو برو
از خونه زدم بیرون تو راه دپرس بودم و اخه من هیچی ندارم پول از کجا بیارم
مادرمم میدونست پول ندارم گفتم میرم برای بیمه گفت پول نداری گفتم اوکی شده
اومدم بیرون با کلی حالت مات و مبهوت
منتظر اتوبوس بودم که برم همون بانک که باید بیمه رو میدادم
گفتم خوب حالا چیکار کنم
ندا آمد زنگ بزن به فلانی بگو پول میخوام انقدر هم میخوام
منم زنگ زدم حال و احوال و گفتم انقدر میخوام گفت همین الان اوکی میکنم ریخت بحسابم
رفتم پرداخت کردم
بعدش برادرم زنگ زد گفت یه شماره کارت بده گفتم برا چی گفت اون اجناسی که پیشم داشتی رو فروختم و پولشو واریز کردن
منم گفتم باشه قطع کردم
وسط خیابون راه میرفتم و اشک میریختم
از بس ذوق داشتم از بس عالی بودم حسم حس خداگونه بود
فارغ از اینکه مردم چه فکر میکردن فقط اشک میریختم و میگفتم خدایا شکرت خدایا ممنونتم فوق العاده بود چون تجربه اولم بود و همیشه هر کجا ترسی میاد تو زندگیم این روز رو برای خودم به یاد میارم
خونه اومدم مادرم گفت چیکار کردی گفتم واریز شد
گفتن از کجا گفتم خدا اوکی کرد برام
فکر میکردن شوخی میکنم گفتن دوباره انداختی رو مسخره بازی گفتم نه و جریان از دم اتوبوس رو گفتم که به کی زنگ زدم و پرداخت شد و بعد فروش اجناس در مغازه برادرم
مادرم گفتن چه قشنگ جور شد
من تو دلم ذوق خدامو میکردم که بهش تکیه کردم و باور کردم البته یه مقداری ترس بود ولی حرکت رو زدم بهش اعتماد کردم
سلام ب استاد خوشتیپ و دوست داشتنی خودم و مریم شایسته گل گلاب
سلام ب همه ی دوستان هم فرکانسی قشنگم ک با خوندن کامنتای هاتون خیلی دلگرم میشم و بیشتر حرفای استاد رو باورمیکنم
خدایا شکرت ک منو در هر داری هدایت میکنی
خدایا شکرت ک من و هدایت کردی ب این سایت بهشتی و ب دوستان جدید و باحال ک هر روز دارم ازشون بیشتر یاد میگیرم و تو زندگی خودم پیاده میکنم
خدایا شکرت ک از وقتی ک ب دنیا اومدم حواست بهم بوده و ببخش من خیلی وقتا غافل بودم ک تو هستی و ب غیر از تو وابسته شدم و خودم رو با دستای خودم اذیت کردم و حس و حال خودمو بد کردم ولی بازم تو بودی ک از باتلاق نجاتم دادی تو بودی ک منو هدایت کردی دوباره ب این مسیر زیبا تو بودی ک دوباره حس و حال من و خوب کردی و آوردی تو این مسیر
خداجونم دمت گرم ک همیشه حواست بهم بوده
زمانی ک داشتم تو جاده رانندگی میکردم و نزدیک بود چپ کنم و جون خودم و خانوادمو ب خطر بندازم تو بودی ک پامو گذاشتی روی ترمز تو بودی ک بهم کمک کردی ماشین و بیارم بغل جاده و از مرگ حتمی نجاتمون دادی
زمانی ک داشتم با دوچرخه تو پارک میرفتم و کسایی ک داشتن والیبال بازی میکردن و توپ از بغل گوش من رد شد و ب صورت من برخورد نکرد
یا زمانی ک یکی از بچه های فامیل داشت با میوه کاج بازی میکرد و اگه من عینک نداشتم حتما ب چشم من برخورد میکرد و نمیدونم قرار بود چ بلایی سرم بیاد
کلی از این اتفاقات بوده ک تو نجاتم دادی و من با تو بودم ک این اتفاقات بد برام نیوفتاده تو مسیر توحید بودم
و ی جاهایی ام بوده ک تو مسیر توحید نبودم و ضربه های هولناکی خوردم ولی جالبیش اینه ک بعد از اون ضربه هام تو مرحمی تو درمانی تویی نجات دهنده تویی یاری دهنده تویی ک دستمو میگیری و بلندم میکنی
خداجونم کمکم کن ک تو این مسیر استقامت داشته باشم و از این مسیر با وجود نجواها ناامید نشم و ادامه بدم و نتایج بزرگتری بهم نشون بدی همونجوری ک قول دادی ک این کارو میکنی اگه من بندگی تو رو کنم و ب قوانینت عمل کنم کامنتمو با سوره ی نحل ک ب زیبایی این موضوع رو برامون ثابت میکنه ب پایان میرسونم
و [فرمان قاطعانه] خدا [ست که] فرمود: دو معبود انتخاب نکنید [که این انتخابی خلاف حقیقت است]؛ جز این نیست که او معبودی یگانه است؛ پس تنها از من بترسید. (51)
و آنچه از نعمت ها در دسترس شماست از خداست، آن گاه چون آسیبی [مانند سلبِ نعمت] به شما رسد، ناله و فریادتان را به التماس و زاری به درگاه او بلند می کنید. (53)
سپاسگذار خداوندم برای وجود استاد عزیزی چون شما
سپاسگذار خداوندم برای حضور خانم شایسته و همراهی استاد عزیزمون
سپاسگذار خداوندم برای همزمانی شدنم با این فایل فوق العاده توحیدی
سپاسگذار خداوندم برای اینکه با توحید آشنا شدم و با استاد عزیزم کامل شدم
سپاسگذار خداوندم برای تک تک این اشعار و توضیح و حال خوب استاد
سپاسگذار خداوندم برای لحظه لحظه بودن با این سایت و بودنم در این خانواده بزرگ استاد عباسمنش
سپاسگذار خداوندم سپاسگذار خداوندم سپاسگذار خداوندم برای انرژی شیرینم
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته
اول از همه از خداوند سپاسگزارم که منو به این فایل هدایت کرد البته به صورت معجزه آسا چون قبل از این من چند وقتی بود که متعهد داشتم روی دوره ی قانون آفرینش کار میکردم و امروز یهو اومدم توی سایت و این فایل رو دیدم و این فایل چند تا نکته یا بهتره بگم چند تا هم زمانی داشت که دوست داشتم باهاتون به اشتراک بگذارم و دوم از شما استاد عزیز سپاسگزارم که چقدر سخاوتمند هستید و اینهارو باما به اشتراک میگذارین
اول اینکه قبل از اینکه من فایل رو ببینم داشتم تمرین جلسه ی اول رو که پاسخ به سوال (دوستدارم امروز چه اتفاقاتی را تجربه کنم )پاسخ میدادم و من برای خودم مکتوب کردم که من میخواهم امروز یک همزمانی را در زندگیم تجربه کنم به محض نوشتن این جمله گوشیمو برداشتم و به این فایل هدایت شدم
بعد از دیدن این فایل انگار دلم میخواست که برم و قرآن رو بردارم و یکی از معجزاتی که خداوند برای پیامبران رقم زده رو بخونم و اینم هم بخاطر این فایل سرشااااار از آگاهی بود که شما برامون گذاشتین و این شورو اشتیاق رو در من به وجود آورد و به سوره ی یونس آیه ی 12 هدایت شدم و وقتی معنی این رو خودم از شدت شوق چند دقیقه ای توی فکر رفتم و انگار خدارا بیشتر کنار خودم احساس کردم زیرا معنی این بود:《و هرگاه آدمی به رنج و زیانی درافتد همان لحظه به هر حالتی باشد از نشسته وخفته و ایستاده فوراً مارا به دعا میخواند و چون رنج و زیانش برطرف شود باز بحال غفلت و غرور چنان باز میگردد که گوئی هیچ مارا برای دفع ضرر ورنج خود نخوانده 》و این دقیقا جمله ای بود که شما توی این فایل بهمون گفتین و چقدر زیبا بود برای من این همزمانی
و وظیفه ی خودم میدونم که بقیه ی آگاهی های این فایل رو که دریافت کردم رو باهاتون به اشتراک بزارم…
استاد اینطوری بگم که این شعر رو من توی کتاب ادبیاتم بارها و بارها خونده بودم بطوری که همینطوری که شما میخوندین میتو نستم باهاتون همزمان اونرو بخونم ولی تاحالا هیچ کس اینطوری این شعر روبرام باز نکرده هیچ وقت با این دید بهش نگاه نکرده بودم که من میتونم توی این شعر اطمینان به الله رو یاد بگیرم اینکه یاد بگیرم به برنامه های خداوند ایمان داشته باشم اینقدرررر شرک نورزم قدرت رو تنها از الله ببینم اینکه هدایت الله رو بیشتر احساس کنم استاد زمانی که شما میگفتین توی فایل مابه دریا حکم طوفان میدهیم ما به سیل و موج فرمان میدهیم این قدرت رو بیشتر احساس میکردم که تمام این جهان دارای نظمه دارای برنامه ای هستش که به هیچ وجه خطایی نداره چقدر این شعر زیباست چقدرررر مهربانی خداوند رو بهم یاد آوری کرد که حتی به کسانی که کفر ورزیدن کمک کرد به کسانی که ناسپاسی کردن کمک کرد پس بع کسانی که سپاسگزارند چقدررررر میتونه لطف داشته باشه و نسبت به اونها مهربان باشه و بینهایت درسی که واقعا قابل نوشتن نیستن وفقط میشه با قلبت بهشون رسید ..
و آخر از همه اون جمله طلایی که همونطور که خودتون گفتین؛《به اندازه ای که سرمون جلوی خداوند پایین باشع به همون اندازه سرمون جلوی غیر از خدا بالا تره 》
و چقدر اینجله مفهوم داره و با عمل به این جمله چقددررر باعث میشه زندگیمون چه در دنیا چه در آخرت به سمت سعادت باشه و این چه کلید زیبایی بود که بهمون دادین و استاد من احساس کردم که به این جمله فکر نکرده بودین و ناگهان اینگار خداوند این جمله رو از قلبتون به زبانتون جاری کرد …
ودر آخر برای شما و تمام اعضای خانواده آرزوی سلامتی میکنم وامید وارم روزتون سرشار از عشق باشه همونطوری که به ما این عشق رو منتقل میکنین و بهمون تمام این اگاهی ها رو یاد آوری میکنین …
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت اساتید بزرگم
واااای استاد بزرگم عجب فایل بینظیری بود ممنونم ازتون یه دنیا
در رابطه با توحید عملی که که شعر پروین رو خوندین هم چقد زیبا خوندین هم چقد جاده ماشین چهره ی نورانی شما همه رویایی و زیبا بود خدایا شکرت
من هم اومدم سفر شمالی این تعطیلات زیبا رو و از شمال ایران دارم براتون کامنت زیبا مینویسم و عاشقتونم
استاد ممنونم که فایل توحیدی برامون میزارین و من میخواستم دوره ی جهان بینی توحیدی شما رو بگیرم و اومدم تو قسمت محصولات شما و دیدم نیست و فک کنم میخوایین بروزرسانی ش کنین و شاید دلیل های دیگه که به زودی متوجه خواهیم شد :)
من همیشه تو بحث روابط عاطفی خیلی موضوع وابستگی م برام پیش میومد تا اینکه متوجه این ترمز مخرب خودم شدم و بی نهایت استاد بی نهایت حواسم به این موضوع هست و نمیدونین خودمو که بستم به دوره های بینظیرتون تموم دوره هاتون بخصوص جلسه هشتم عشق و مودت در روابط وااای بینظیره و فایلای جلسات دوازده قدم که خودمو شبانه روز بستم به این جلسات عاشقتونم و الان هم در عین رهایی کامل و آزادی کامل از رابطه ی سمی اومدم بیرون و با فایل جلسه سوم و چهارم قدم سوم دوازده قدم متوجه شدم که ترمزام چیه و به محض متوجه شدن اون رابطه رو تو ذهنم و در واقعیت برای همیشه تموم کردم و جا رو برای یه شخص بینظیر تو زندگیم باز گذاشتم و من قدرت رو فقط به خدا و خودم میدم و به آدمها و جریانات و موضوعات قدرت رو نخواهم داد و تا ابد حواسم به این موضوع هست با وجود نعمتی مثل شما که ابراهیم زمانمون هستین قدرتون رو با تموم وجودم میدونم و استاد مریم جون چقد زیبا هستن و زیبایی شون رو با تموم وجودم تحسین میکنم و با تموم وجودم رابطه ای مثل شما و مریم جون رو میخوام عاشقتونم بهترین و بینظیرترین استاد دنیا
در پناه الله یکتا باشید
به نام خداوند یکتا
سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه ی دوستان
چقدر فوق العاده بود این فایل
این روزها فقط برکت و نعمت و قلبی که رو به خداوند باز شده
از خداوند میخوام بهم قدرت درک مطالب و انجامش بده و ازش بی نهایت سپاس گذارم به خاطر عدالتش و قانون بدون تغییرش ️
وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ ۖ وَإِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ ۚ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۚ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿١٠٧﴾
و اگر خدا گزند و آسیبی به تو رساند، آن را جز او برطرف کنندهای نیست، و اگر برای تو خیری خواهد فضل و احسانش را دفع کننده ای نیست؛ خیرش را به هر کس از بندگانش بخواهد می رساند و او بسیار آمرزنده و مهربان است. (107)
108
قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۖ وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ ﴿١٠٨﴾
بگو: ای مردم! یقیناً حق از سوی پروردگارتان برای شما آمد؛ پس هر که هدایت یابد، فقط به سود خود هدایت می یابد و هر که گمراه گردد، فقط به زیان خود گمراه می شود، و من نگهبان شما نیستم. (108)
109
وَاتَّبِعْ مَا یُوحَىٰ إِلَیْکَ وَاصْبِرْ حَتَّىٰ یَحْکُمَ اللَّهُ ۚ وَهُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ ﴿١٠٩﴾
و از آنچه به سویت وحی می شود، پیروی کن و [در برابر پیش آمدها و تکذیب منکران] شکیبا باش تا خدا [میان تو و مخالفانت] داوری کند؛ و او بهترین داوران است. (109) ️
روزگار بر وفق مرادتون باشه عزیزان
الهی به امید تو
به نام خداوندی که یادش در قلبم عشق در چشمانم نور در زنده گیم برکت میاورد
به نام انکه صدایش ارامبخش ترین صدایی دنیا هست
خدایا شکرت برای اینکه میتوانم زنده گیم را هر گونه دوست دارم خلق کنم
سلام به استاد شیک پوش عزیزم چقدرر فوق العاده شدی استاد زیاد جوان زیبا شدی اندامت دیگر پریفکت شده استاد عزیزم
سلام به شایسته دوست داشتنی عزیزم
سلام به بچه های عزیز دوست داشتنی
من پاکیزه آمدیم فقط از عشق و حال لذت بگویم
تصمیم گرفتم خدا را قسمی دیگر بشناسم
میخایم یک خدایی پر از انرژی یک خدایی شاد یک خداییی قدرتمند یک خدایی ثروتمند یک خدایی عاشق یک خدایی قابل پرستش یک خدایی کریم وهاب رزاق بخشنده از همه مهم یک خداییی شاد شاد در زهنم بسازم
من خودم گناهکار نمیبینم چرا خودم گناه کار بدانم چرااا خودم در فرکانس پایین ببرم به خودم حق میتم خدا را نشناسم آخر ازکجا میشناختم پدرم نمیشناسه جامعه نمیشناسه مادرم نمیشناسه من هم یک کودکی که همه گفتگو هایش با خدا فراموش شد و به خواب زهن رفت
و از زمانی که بزرگ شد فقط از این شد که گناه نکنی جهنم هست خدا منتقم هست و بس نه از غفوری خبری بود نه از رحیمی
یادم هست یکبار در طفلی سیزده سال داشتم یا کمتر عروسی پسر کاکایم بود پیراهن آزاد پوشیده بودم زیاد آزاد هم نبود یک روز در مدرسه پرسیدن کی چنین کار کرده مثلا که خدا ناراحت شده باشه من زیاد با جرات بودم و هستم از طفلی من بلند شدم این واقعه را گفتم در زهنم حتما بوده که تشویق شوم هههه ولی همه یک رقم نگاه کردن ایراد گرفتن بجای خدا قضاوت کردن زیاد شرمنده شدم کوچک بودم همان سیزده و چهارده
چنین مردم بود که خدا را برایم معرفی کردن …….
حالا یک استاد عزیز آمده به نام عباس منش عزیز میگوید این هست خدا هر چی ساختی همان میشود برایت
از صبح که ویدیو را دیدم میدانی استاد نمیدانم چرا حالم بد بود از خاطر خواسته هایم یا از خاطر اینکه ذره خدا را نمیشناسم و برش قدرت قایل نیستم یا بخاطر اینکه خدایی تو تا خدایی من زمین تا آسمان فرق دارد
ولی به یکباره بلند شدم گفتم پاکیزه گول زهن نخور عزیزم
عزیزم حق داشتی خدا را نشناسی خدا هم این حق برایت میدهد هیچ چیز دیر نیست
تازه میشناسم معشوق خود را همرایش عشق بازی میکنم عشقی که خودت پیدا کنی بسیاررر لذت بخش هست
من دیگر تصمیم گرفتم از همه مهم یک خدایی شاد شاد شاد در زهنم بسازم
چون از طفلیت برایم یک خدایی افسرده ساختن یک خدایی که هر چقدر غمگین باشی سختی بکشی او خدا دوستت دارد من دور ریختم او خدا را
حالا متوجه شدم وقتی استاد صحبت از خدا میکرد چقدر دوست داشتم از روز های که بد که در گذشته کشیدم بخاطرر این که خدا را نمیشناختم بگویم و بگویم چقدرر هم مظلوم بودم هم ظالم
حالا با عشق میگویم این خدا درون من هست خدا پیش من هست خدا عاشق من هست خدا مهربان هست خدا عاشق هست خدا شادترین هست خدا مهربانترین هست پاکیزه خدا بی نهایت بخشنده هست نی بخشنده گناه بلکه بخشنده اینکه ببخشه ثروت ببخشه برکت ببخشه
عشق ، سلامتی هر چیزی که خوب هست ببخشه
خداااااااااااااا عاشق توست عزیزم خداااااا شاد هست
حالا خدا را بشناس حالا خدا را بشناس از این به بعد شروع به باور کردن اش کن از این به بعد شروع به عشق بازی همرایش کن از این به بعد خدا را رفیق خودت بدان عشق خودت بدان
گذشته را رها کن هر کاری کردی خدا گفت قربان سرت
دنیا زیباست خدا زیباست همه چیز خدا برای تو هست کرد
اصلا خدا تو را اینجا فرستاد تا حال کند تا عشق کند تا خود خدا لذت ببرد
تا خدا تو را به خواسته هایت برساند لذت ببرد تا تو بخندی و بگویی خدایا شکرت خدا لذت ببرد و هدیه هایش بیشتر کند
تمام این دنیا زیباست تمام این زیبایی ها برای ما میگوید خدا زیباتر هست پاکیزه عزیزم
خدا پیش ات هست هیچ نگران نباش هر چی کردی حتی خدا را باور نکردی فدای سرت
حالا همین حالا همین لحظه باور کن بغلش کن ببوسش بویش کن حسش کن سخت فشارش بتی اصلا بگو برش دوستش داری بگو خوش آمدی به زنده گیم بگو از این به بعد فقط تو هستی بس
از این به بعد خدا آنقدر برایت عشقم نثار کنم که تمام لحظه های مان پر از عشق شود
اصلا خاطره های تازه با هم بسازیم ای خدا
حالا من خدایی جدید میسازم پر از عشق خدایی که قرآن گفت خدایی که ملا صدرا گفت خدایی که استاد عباس منش میگوید
خداییی که مولانا همرایش عشق بازی میکرد
خدااییی که یادش برایم کافی باشد و بس
من از خدایی گذشته بیزار شدم و به آن کافر شدم
سوره ی مریم را که باز میکنی دنیایی سراسر از شگفتی میبینی…
از دعای حضرت زکریا برای درخواست فرزند در نهایت پیری و نازایی
تا تولد بدون پدر حضرت عیسی و سخن گفتن در گهواره ی او و…
اما نکته ی جالب اینجاست
قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ ۖ
پرودگارت گفت ، این کارها نزد من بسیار آسان است… (سوره مریم آیه 21)
یعنی خداوند شگفت انگیزترین کارها برای ما را، آسان ترین کارها برای خود میداند
و جالب اینجاست این جمله را چندین بار تکرار میکند تا همواره به تو اطمینان دهد که:
آنچه تو سخت و دشوار و محال می پنداری نزد خداوند سختی و دشواری ای ندارد.
پس به قدرتش اعتماد کن، بر او توکل کن
بی شک، او تو را به سر منزل مقصودت خواهد رساند…
در پناه تنها قدرت جهان قدرت جهان تنهااااا قدرت جهان رب جهان شاد سالم قدرتمند سعادتمند باشید
سلام به استاد بینظیر و توحیدی من
داستانهای حضرت موسی هر روقت میشنونم ناخودآگاه خودمو توی اون لحظه به آب انداختنش توسط مادرش تجسم میکنم ،وقتی بهش فکر میکنم و خودمو جای مادر حضرت موسی میزارم بی اختیار شروع میکنم به گریه کردن
خودمو و پسرمو میبینم و بزرکی و عظمت پرودگارمو توی ذهن مادر حضرت موسی اندازه میگیرم
یعنی مادر موسی چقدر اعتماد داشت به خدا که تونست جیگر گوشه خودشو بزاره روی آب و بسپارش به جریان رودخانه ..همین الان دارم اینو مینویسم بی اختیار اشکم جاری میشه
یعنی این زن چقدر بزرگ و توحیدی بود که همچین کاری کرد
منی که اینقدر پسرمو دوسدارم بارها پیش اومده که خواستم با شنیدن این حرفها ادا در بیارم و جاهای که همه میگفتن خطرناک نزار بچت اسن کارو بکنم بی خیالش شدم و سپردمش به خدا ،هیچ اتفاقی نمیافتاد براش ولی گوشه ذهنم انگار اعتمادی نداشتم به خدا و فقط اداشو در میاوردم که بقیه ازم تعریف کنن
بی نهایت مثال دارم برای این کار و هر دفعه هم یه جوری خودمو متقاعد میکردم که من به خدا اعتماد دارم ولی اینطور نبود
من خودم میدونم که مشکل من از اعتماد نداشتن به خداست ،اگه اعتمادم واقعی بود الان این وضع من نبود ،منم مثل حضرت موسی توی آغوش گرم مادرم توی قصر پادشاهی زندگی میکردم ..
مگه ما جای که هستیم حاصل باورهای ما نیست پس اگه تو شرایطی هستم که ازش راضی نیستم یعنی باور به خدا و قدرتش ندارم باور من به اندازه نتیجه ای هستش که گرفتم
یادم میاد ندای درونم از بچگی باهام حرف میزد راه از چاه بهم نشون میداد ،هیچ وقت توی برخورد با مشکلات نتونستم بپذیرم این مشکلات واقعیت زندگی منن،همیشه به خودم میگفتم این زندگی سختی که دارم تجربه میکنم براش به دنیا نیومدم ..بچه که بودم خیلی راحت روح من باهام ارتباط برقرار میکرد و همه چیز آسون بدست آوردنی جلوه میداد
ولی هر چی بزرگتر شدم هر چی از روح خودم فاصله گرفتم کارها سخت تر شد بیشتر درگیر ظلمات شدم و از اصل خودم دور شدم
اینقدر دور که صدای ندای درون من سالها بود نشنیدم و بجلش صدای ناتوانیها هر روز بلدتر میشد
هر چقدر فاصله من از خدا بیشتر میشد زندگیم پر پیچ خم تر میشد
تا جای که دیگه تسلیم شدم و به خدا گ4تم بالاتر از سیاهی رنگی نیست مگه پایان همه چیز مرگ نیست پس مرگت رو برای من بفرست
اونجا بود تازه فهمسدم چقدر زندگی رو دوسدارم چقدر این دنیا زیباست اونجا بود که خدا دستمو گرفت
الان دیگه آدم سابق نیستم یه آدم عصبانی ،زود جوش ،غمگین ،بلکه شدم یه آدم که هر روزشو با تپش قلبش حرف میزنه از هر تپشش لذت میبره سپاسگزار این زندگی زیباست که هدیه گرفته
عجیب همراه بودن با خدا زندگی برام جذاب کرده ،انگار همه چی شدنی ،انگار میخواهی و میشود ،انگار یه نمرود داری که آمادست برای تو اجابت کنه هر آنچه را که بخوای چون تو عزیز دوردانه او هستی
قتی که آدم تسلیم میشه خدا دستتو میگسره میبره توی قصر همونی که قصد جونتو کرده بود ..
داستان موسی عجیب حالمو خوب میکنه ،عجیب آرومم میکنه و عجیب همه ما شاگردان استاد توحیدی دست به قلم میکنه که هر چی درون خودشون دارن بریزن بیرون زلال بشن..
خدایا نمیدونم چطور سپاسگزارت باشم بابت ثانیه به ثانیه زندگیم ،بابت هر تپش قلبم،بابت خورشیدی که توی مدار خودش نه یک سانتی متر جابه جا میشه و نور زندگی به زمین زسبا با این عظمتش میتابونه ..
ابر و باد فلک همه در کارن که ببخشن این حیات به ما انسانهای وه جانشین خداوند روی زمینیم ..
خدایا سپاسگزارم ازت بخاطر استاد عباس منش و این سایت الهی ..استاد عزیزم ممتونم ازت که یه تصمیم گرفتی ندای قلبتو گوش بدی و ما بشیم رهروان حقیقت سایتون مستدام و عمرم با عزت برای شما و خانوم شایسته عزیز و تمام بچهای توحیدی این سایت
سلام و درود خدمت همه دوستان و اقای عباسمنش و شایسته عزیز
واقعا چقدر این فایل های توحید عملی زیباست
چقدر تکلیف آدم رو با خودش روشن میکنه
چقدر تکلیف آدم رو با خدای خودش روشن میکنه
وقتی از ته دلت گوش میدی شون میره میشینه تو اعماق وجودت
بله استاد بله دوستان ما واقعا هیچی از خودمون نداریم و همه رو محتاج خداوند هستیم
امروز روز عاشورای حسینی هست که این فایل رودارم گوش میکنم تو روزی که به قول بقیه دوستان آخرین روز فستیوال محرم تموم میشه و دیگه آرایشگاه ها و باشگاه های بدنسازی خلوت میشه
روزی که نشستم خونه و قاطی این جماعت نشدم و مسیر خودم رو رفتم آزادگی امام حسین رو واسه خودم مرور کردم
امام حسینی که زیر بار زور نرفت با همه سختی هایی که کشید
امام حسینی که باج نداد
از خدا میخوام همه مارو هدایت کنه،
ازتون ممنون استاد عباسمنش عزیز بابت فایل هاتون بابت تک تک کلماتتون که پر از آگاهی
از خدا ممنونم که با بارون زیباش در هنگام رانندگی تون نشانه قدرت و تاییدش رو کوبید پای فایل
چقدر اشک ریختن با این آگاهی و صدای بارانی که به گوش ما رسید مزه میده
از خداوند هزاران بار سپاسگزارم برای هدایت امروزم به اینجا
بنام الله مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و مریم خانم همیشه همراه و مهربان.
به به عجب فایل زیبا و دل انگیزی
هم زیبایی داشت هم آرامش داشت و هم آگاهی های ناب داشت هم باران و عظمت الهی داشت هم فراوانی ثروت و نعمت داشت اینقدر که ماشین های لاکچری بود تو این مسیر زیبا چقدر فراوان بودن خانه های ویلایی لاکچری.
واقعا خداروشکر میکنم که من لایق بودن در این مسیر و این سایت هستم و لایق شنیدن این آگهی ها هستم.
خدا اجر بی پایان بده به پروین اعتصامی بزرگ که اینقدر زیبا و قشنگ با اشعار زیبا قوانین را توصیف میکنن.
چقدر این سلسله فایلهای توحید عملی را دوست دارم.
چقدر بحث قشنگی بود بخصوص که در این روزهای محرم که همه مردم دارن شرک میورزن و خیلی چیزها را بت کردن و خدا را نادیده میگیرن.
چقدر زیادن مصادیق صحبتهای شما در این روزها کسایی که دنبال خدا در تکیه ها و مراسمات میگردد درحالی که خدا در دل ما هست و از رگ گردن به ما نزدیک تر هست.
واقعا هرجا من من کردیم و اعتبار کارهارا به خودمون دادیم وحشتناک ضربات سنگینی خوردیم و هرجا قلبمون را باز کردیم و به خدا وصل شدیم آخرش نتیجه معجزه وار بود.
چقدر جریان هدایت زیباست و باورنکردنی هست چقدر وقتی به خدا وصل بشیم و حالمون خوب باشه کارها راحت و ساده و مطمئن انجام میشه.
تنها مسأله مهم این هست حالمون را خوب نگهداریم و به نجواها گوش ندیم و بتونیم کنترل ذهن داشته باشیم.
مسأله مهم کنترل ذهن داشتن و اینکه مطمئن باشیم وقتی یه خواسته داریم و از خدا درخواست کردیم مطمئن باشیم همون لحظه اجابت شده و به ما داده شده و تنها فاصله ما با خواستمون یه دری هست که باید با کلید احساس خوب بازش کنیم و خواستمون را در آغوش بگیریم.
یه باور محدود کننده ای در ذهن من هست به این صورت که فکر میکنم بازار فروش من در دهه اول محرم صفره و کسی ازم یخچال صنعتی نمیخره و امسال هم نجواها شروع کرد به اذیت کردن و هرروز بیشتر احساسم بد شد و جوری شد که قبل از شروع محرم تقریبا حسابهام صفر شدن و هیچی نداشتم ولی میدونستم دلیلش چی هست.
سریع دست به کار شدم و به خدا وصل شدم و با نوشتن کامنت و دیدن فایلهای زیاد و نوشتن های مداوم تا به امروز که دهم محرم هست بیش از 20میلیون سود کردم بصورت خیلی راحت و فقط با 5 ساعت کارکردن.
تازه در همین ده روز 4 عدد یخچال فوق العاده هم برای خودم سفارش دادم بسازن و به سازنده کلی پول رسوندم.
اینقدر این تجربه برام شیرین بود که حس کردم این باور محدودکننده را نابود کردم و خداروشکر میکنم الان همه چیز عالیه و کسب و کارم پررونق هست.
با دیدن این فایل یاد روزهای اول شروع کسب و کارم را داشتم که چقدر سخت زیر آفتاب سوزان با اشتیاق کارمیکردم و فایل گوش میدادم و الان در فروشگاه بزرگی که خودم ساختم بدون اینکه خبری از آفتاب و شرایط سخت باشه دارم کار میکنم و فایل گوش میدم.
هرچیزی که داشتم و دارم و خواهم داشت لطف بی پایان خداوند هست.خداوندی که همیشه بهش تکیه کردم و همیشه شاید بالای صدها بار دستمو گرفته و نجاتم داده.
من بدون هدایتها و راهنمایی های خداوند به هیییچ جایی نمیتونستم برسم.
کلید تمام موفقیت های من جایی بود که تونستم خدارا شکر کنم.
الهی صدهزار مرتبه شکر.
شکر بخاطر عزیزدلم که عاشقانه همدیگه را دوس داریم.
شکر بخاطر دختر گلم که مثل دسته گل زیباست و باهم بازی میکنیم.
شکر بخاطر کاری که منو به سمتش هدایت کردی که باعث شد سرمو بالا بگیرم.
شکر بخاطر فراوانی که در تعداد یخچال هام به راه انداختی.
شکر بخاطر اینکه هرچی ازت درخواست کردم بهم دادی.
شکر بخاطر استاد عزیز و مریم خانم گل که در زمان زندگیم در این جهان هستند.
شکر بخاطر کشور زیبای آمریکا و طبیعت فوق العاده زیبای این کشور.
شکر بخاطر سلامتی من و خونوادم و حال خوبی که داریم.
شکر بخاطر دستان پر مهر و محبتت در زندگیم که بهم خیر و برکت رسوندن.
خیلی خیلی فایل زیبایی بود واقعا ازتون ممنونم.
عاشقتونم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه دوستان
میخوام یه خاطره تعریف کنم
دو سال پیش خودم برای خودم بیمه رد میکردم هفته اخر بود که باید پرداخت میکردم
که اگر انجام نمیشد کلی اداره بازی داشت و وقتمو میگرفت
گفتم پول بیمه رو جور کن و دیگه رها کردم ولی خدایش ته دلم یک کم میترسیدم و بعضی دقتا نجوا ها میمد
تا اینکه روز آخر ظهر روی تخت دراز کشیده بودم
(مثل همین الانم)
گفتم خدا امروز روز آخره ها
پس دیگه کی داره دیر میشه
باهام حرف زد و گفت برو از خونه بیرون دم عابر بانک پرداخت کن
منو میگی پیش خودم خوشحال ولی از اون طرف آخه چطوری
به خودم گفتم پاشو برو
از خونه زدم بیرون تو راه دپرس بودم و اخه من هیچی ندارم پول از کجا بیارم
مادرمم میدونست پول ندارم گفتم میرم برای بیمه گفت پول نداری گفتم اوکی شده
اومدم بیرون با کلی حالت مات و مبهوت
منتظر اتوبوس بودم که برم همون بانک که باید بیمه رو میدادم
گفتم خوب حالا چیکار کنم
ندا آمد زنگ بزن به فلانی بگو پول میخوام انقدر هم میخوام
منم زنگ زدم حال و احوال و گفتم انقدر میخوام گفت همین الان اوکی میکنم ریخت بحسابم
رفتم پرداخت کردم
بعدش برادرم زنگ زد گفت یه شماره کارت بده گفتم برا چی گفت اون اجناسی که پیشم داشتی رو فروختم و پولشو واریز کردن
منم گفتم باشه قطع کردم
وسط خیابون راه میرفتم و اشک میریختم
از بس ذوق داشتم از بس عالی بودم حسم حس خداگونه بود
فارغ از اینکه مردم چه فکر میکردن فقط اشک میریختم و میگفتم خدایا شکرت خدایا ممنونتم فوق العاده بود چون تجربه اولم بود و همیشه هر کجا ترسی میاد تو زندگیم این روز رو برای خودم به یاد میارم
خونه اومدم مادرم گفت چیکار کردی گفتم واریز شد
گفتن از کجا گفتم خدا اوکی کرد برام
فکر میکردن شوخی میکنم گفتن دوباره انداختی رو مسخره بازی گفتم نه و جریان از دم اتوبوس رو گفتم که به کی زنگ زدم و پرداخت شد و بعد فروش اجناس در مغازه برادرم
مادرم گفتن چه قشنگ جور شد
من تو دلم ذوق خدامو میکردم که بهش تکیه کردم و باور کردم البته یه مقداری ترس بود ولی حرکت رو زدم بهش اعتماد کردم
سلام ب استاد خوشتیپ و دوست داشتنی خودم و مریم شایسته گل گلاب
سلام ب همه ی دوستان هم فرکانسی قشنگم ک با خوندن کامنتای هاتون خیلی دلگرم میشم و بیشتر حرفای استاد رو باورمیکنم
خدایا شکرت ک منو در هر داری هدایت میکنی
خدایا شکرت ک من و هدایت کردی ب این سایت بهشتی و ب دوستان جدید و باحال ک هر روز دارم ازشون بیشتر یاد میگیرم و تو زندگی خودم پیاده میکنم
خدایا شکرت ک از وقتی ک ب دنیا اومدم حواست بهم بوده و ببخش من خیلی وقتا غافل بودم ک تو هستی و ب غیر از تو وابسته شدم و خودم رو با دستای خودم اذیت کردم و حس و حال خودمو بد کردم ولی بازم تو بودی ک از باتلاق نجاتم دادی تو بودی ک منو هدایت کردی دوباره ب این مسیر زیبا تو بودی ک دوباره حس و حال من و خوب کردی و آوردی تو این مسیر
خداجونم دمت گرم ک همیشه حواست بهم بوده
زمانی ک داشتم تو جاده رانندگی میکردم و نزدیک بود چپ کنم و جون خودم و خانوادمو ب خطر بندازم تو بودی ک پامو گذاشتی روی ترمز تو بودی ک بهم کمک کردی ماشین و بیارم بغل جاده و از مرگ حتمی نجاتمون دادی
زمانی ک داشتم با دوچرخه تو پارک میرفتم و کسایی ک داشتن والیبال بازی میکردن و توپ از بغل گوش من رد شد و ب صورت من برخورد نکرد
یا زمانی ک یکی از بچه های فامیل داشت با میوه کاج بازی میکرد و اگه من عینک نداشتم حتما ب چشم من برخورد میکرد و نمیدونم قرار بود چ بلایی سرم بیاد
کلی از این اتفاقات بوده ک تو نجاتم دادی و من با تو بودم ک این اتفاقات بد برام نیوفتاده تو مسیر توحید بودم
و ی جاهایی ام بوده ک تو مسیر توحید نبودم و ضربه های هولناکی خوردم ولی جالبیش اینه ک بعد از اون ضربه هام تو مرحمی تو درمانی تویی نجات دهنده تویی یاری دهنده تویی ک دستمو میگیری و بلندم میکنی
خداجونم کمکم کن ک تو این مسیر استقامت داشته باشم و از این مسیر با وجود نجواها ناامید نشم و ادامه بدم و نتایج بزرگتری بهم نشون بدی همونجوری ک قول دادی ک این کارو میکنی اگه من بندگی تو رو کنم و ب قوانینت عمل کنم کامنتمو با سوره ی نحل ک ب زیبایی این موضوع رو برامون ثابت میکنه ب پایان میرسونم
وَلِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مِنْ دَابَّهٍ وَالْمَلَائِکَهُ وَهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ﴿۴٩﴾
و آنچه در آسمان ها و زمین از جنبندگان و فرشتگان وجود دارد، فقط برای خدا سجده می کنند و تکبّر و سرکشی نمی کنند(49)
یَخَافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ ۩ ﴿۵٠﴾
از پروردگارشان که بر فراز آنان است، می ترسند، و آنچه را به آن مأمور می شوند، انجام می دهند. (50)
وَقَالَ اللَّهُ لَا تَتَّخِذُوا إِلَٰهَیْنِ اثْنَیْنِ ۖ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ ﴿۵١﴾
و [فرمان قاطعانه] خدا [ست که] فرمود: دو معبود انتخاب نکنید [که این انتخابی خلاف حقیقت است]؛ جز این نیست که او معبودی یگانه است؛ پس تنها از من بترسید. (51)
وَلَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَهُ الدِّینُ وَاصِبًا ۚ أَفَغَیْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ ﴿۵٢﴾
آنچه در آسمان ها و زمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی اوست، و نیز دین ثابت و پایدار مخصوص اوست؛ آیا از غیر او پروا می کنید؟! (52)
وَمَا بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْأَرُونَ ﴿۵٣﴾
و آنچه از نعمت ها در دسترس شماست از خداست، آن گاه چون آسیبی [مانند سلبِ نعمت] به شما رسد، ناله و فریادتان را به التماس و زاری به درگاه او بلند می کنید. (53)
ثُمَّ إِذَا کَشَفَ الضُّرَّ عَنْکُمْ إِذَا فَرِیقٌ مِنْکُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ ﴿۵۴﴾
سپس هنگامی که آسیب را از شما برطرف کند [بر خلاف انتظار] گروهی از شما به پروردگارشان شرک می آورند!! (54)
در پناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتمند و سعادتمند و توحیدی باشیم(انشاالله)