قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن - صفحه 25
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-27 13:59:052024-06-27 06:23:53قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای زیباییها
سلام به استاد عزیزم ومریم نازنین
شصت ویکمین روز از سفرم
بهترین راه کنترل ورودی های ما چیست؟
توجه به نکات مثبت در هر شرایطی,حذف افراد منفی ,حذف تلویزیون واخبار روز
نحوه اداره جهان توسط خداوند
خداوندی سری قوانین در جهان قرار داده وکل هستی برطبق ان داره حرکت میکنه وهرکس که قوانین را یاد بگیره ودرست از آنها استفاده کنه میتونه زندگی خودش رو هرجور که بخواهد رقم بزنه,امکان نداره اتفاق دیگری بیفته,ما خالق زندگی خودمون هستیم ,ما زندگی خودمون را به هر شکلی که بخوایم رقم میزنیم
ما انسان ها با توجه به افکارمون و با تمرکز بر روی موضوعات مختلف یه سری فرکانسها را به جهان هستی ارسال میکنیم ما مثل یک دستگاه فرستنده هستیم که ارتعاشات را به جهان هستی ارسال می کنیم, با توجه به افکار مون و با توجه به کانون توجهمون✅
وقتی بتونیم افکارمان را کنترل کنیم که تنها راه کنترل افکار کنترل ورودی های ذهنمون هست, ما میتوانیم باورهامون رو اونجوری که دوست دارید ایجاد کنیم در مورد همه چیز زندگی ,روابط, سلامتی,معنویت, اگر این کار را خیلی خوب انجام دهیم و تمرین کنیم و متعهد بشیم روی کنترل ورودی های ذهنمون روی ساختن باورهای قدرتمند کننده که فرکانس مناسبی را به جهان هستی ارسال میکند , اتفاقاتی برای مارخ می دهد💝
شرایطی برای ما به وجود میآید که ما را به خواسته هامون میرسونه وا نوقت اتفاقات شروع میکنه به تغییر کردن و بعد بعضی افراد منفی خودبه خود از زندگیت حذف میشه و جهان کمک میکنه که به اهدافمان برسیم افرادی را سر راهمون قرار میدهد که ما را به هدفمون نزدیکتر می کند
وقتی خدا را می شناسی✔✔✔ وقتی با خدا حرف میزنی اون وقته که سرشار از آرامش میشی و لطیف میشی💝💝
آره واقعاً هم همین طوری که اگه یه ذره از سمیرا خارج بشی خودت احساس می کنی و سری بیدار میشی
در هر شرایطی که باشم در صورت برخورد با هم تضادی باید حالمون رو خوب نگه داریم و احساس آرامش داشته باشیم تا جهان ما را به خواسته هامون برسونه و رضایت از جایی که در آن قرار داریم و شاکر بودن به خاطر هر آنچه که داری
اگر باورهامون رو روی پاشنه آشیلمون درست کنیم و این باور را تغییر بدهیم خیلی راحت به این خواسته میرسیم
نکته:
وقتی چیزی را یاد میگیرید دنبال این نباشید که به دیگران یاد بدین اول خودتون عمل کنید👌👌👌
ممنون استاد جانم بخاطر فایلهای بی نظیرتون
واز دوستان گلم بابت کامنتهای باباشون ممنونم
شاد و سلامت و پیروز باشید در پناه الله یکتا
بنام خدای مهربانم
سلام استاد عزیزم سلام مریم نازنینم و سلام دوستان همسفرم.
فصل سوم سفرنامه روز ۶۱ ام.
خدارو هزاران بار شکر میکنم که همچنان توی این مسیر الهی هستم. توی مسیری که هرروز میگم خدایا با من چه کردی. خدایا جواب تمام خواسته هام، کاستیهام، سوالهام و نیازهام خودت بودی و این مسیر.
استاد عزیزم چقدر این فایل رو دوست داشتم. میدونین چرا؟
چون درباره همه نتایجم که بدست اوردم تونستم توضیح بدم از سلامتی و آرامشم اما این ارتباط و نزدیکی با خدا و این به قول شما لطیف شدن رو اصلا بلد نبودم چطور بگم.
استاد چقدر خوب شد این روند رشدتون و تغیراتتون رو به این قشنگی توضیح دادین.
من آدم برونگرایی هستم و همیشه هر چی میشد رو زود دربارش به اطرافیانم میگفتم.
اما در مورد این مسیر و آموزه های شما همونطور که خودتون گفته بودین به کسی چیزی نگیم و چون با یه تجربه کوچیک درستی حرفتون بهم ثابت شده بود دیگه لام تا کام درباره این مسیر و این آموزه ها به کسی چیزی نگفتم.
اما خیلی دلم میخواست از یکی که جلوتر از من در مسیر هست بپرسم که روندش چطور بوده.
خداروشکر میکنم امروز در این فایل به شفافی توضیح دادین.
من غرق احساس خوب شدم که فهمیدم آره منم طی کردن مسیرم دقیقا همینطوری بوده و هست. من هم نشانه های کوچک رو میدیدم و باورشون میکردم و بابتشون خوشحال میشدم و خداروشکر میکردم و اینکار جوری پیشرفت که در زمینه سلامتی من معجزه ها برام رخ داد که میگم خدایا اگر فقط همین کارهایی که درباره سلامتیم برام انجام دادی رو بخوام به عنوان نتیجه بهشون نگاه کنم تا آخر عمرم همین برام کافیه که شکرت رو کنم و مراقبت کنم از این دستاوردهای جدید.
استاد اوایل که اومدم توی این مسیر تنها چیزی که میشنیدم از حرفاتون فقط خدا و نزدیکیش به ما و مهربانیش و بخشندگیش بود.
فرکانس و باور و کانون توجه و اینها رو چند ماه بعد اصلا شنیدم. با اینکه شاید روزی ۱۰ ساعت صداتون تو گوشم بود. ولی من فقط اون خدارو میشنیدم.
استاد عزیزم نمیتونم به خدا نمیتونم بهتون بگم چند روز که حرفاتون رو میشنیدم انگار جوون اومد توی تنم. همیشه توی بدنم احساس سستی داشتم . همیشه فکر میکردم الان ظرفا از دستم میوفته. از بس تنش و استرس داشتم. ولی یکبار همینجوری که از خدا میگفتین احساس کردم بدنم انرژی گرفته، انگار جوون گرفته. تا زندم و تا زندم اون حس و حال رو فراموش نمیکنم.
بعد هی کم کم اروومتر شدم و حالم بهتر شد و اینبار داستان خلق زندگیمون رو با کانون توجه و فرکانس و باور و پاسخ جهان به اینها رو فهمیدم. که الحمد الله باعث شد سلامتی کاملم رو بدست بیارم. خدایا خودت میدونی روزی نیست شکرت نکنم. روزی نیست بهت بگم خدایا نکنه یادم برن. اما به قول شما ما توی مسیر درستیم و به قول خودم اونقدر راه سنگلاخی رفتم که اگر یکم دور بشم میفهمم. الهی شکرت.
واقعا ازتون ممنونم که رسالتتون رو اشاعه توحید و اینکه در زندگی بقیه اثر بگزارین انتخاب کردین و الحق و الانصاف به بهترین شکل دارین انجامش میدین. خدا هزاران بار ازتون راضی تر باشه. هزاران بار عمر طولانی همراه با عزت و سلامتی بهتون بده . واقعا نمیدونیییننن چقدر خوشحالم، نمیدونین استاد عزیزم. همه چیز زندگیم و همه چیزش به اندازه مدارم تغییر کرده. و این انگیزه و امید میشه برام به ادامه دادن.
نمیتونم بگم چقدررر چیز ازتون یاد گرفتم. از اموزه هاتون و از مستند زندگیتون.
چقدر تحسینتون میکنم که اول به یک چیزی که فهمیدین و یاد گرفتین عمل میکنین و بعد که نتیجه گرفتین میاین دربارش توضیح میدین.👌
خدایاااخیلی خیلییی خیلیییی سپاسگزارت هستم
استاد دیگه خودتون بدونین چقدر دوستون دارم و چقدر ممنونم ازتون.
رسیدیم به نیمه دوم این فایل ارزشمند
وقتی شما شروع میکنی به کار کردن روی خودت وقتی شما تکاملت رو طی میکنی وقتی از اونچیزی که داری لذت میبری …
استاد میگه من به پهنای صورت اشک میریختم و نمیدونستم توی وجودم چه خبره هیچی هم نداشتم از لحاظ مالی ولی واقعا درونا راضی بودم اینکه خداوند میگه لعلک ترضی همین احساس رضایت هی اتفاقات رو بهتر و بهتر کرد باید بتونیم ببینیم حتی اتفاقات کوچک را همین که حتی وقتی میری نونوایی نونوا یه نون خاشخاشی بهت میده بدون اینکه بخواد پولشو بگیره ازت همین که پست چی یه هدیه میاره برات اینا رو باید ببینی و تحسین و تایید کنی هلنا جان همین که توی مسابقه ای برنده میشی یا اسمت تو قرعه کشی ای در میاد یا مثلا یه دوستی ک یه خورده شکر آب بودین بهت زنگ میزنه یا …
یا مثلا کسی بلند میشه و تو رو در آغوش میگیره کاری ک قبلا نمیکرد و همینا رو باید تایید کنی اینها نشانه هایی هستند ک وقتی شروع میکنیم به کار کردن روی باورهامون اتفاق میفتن وقتی ک تحسین میکنیم وقتی ک تایید میکنیم وقتی ک بخاطرشون سپاسگذاریم وقتی ک میکیم عه ببین جهان درست کار کرد ببین من توانایی خلق دارم ببین تاثیر افکار منو روی اتفاقات زندگیم پس واقعا یه خبری هست توی این جهان و یه قانونی حاکمه و همینجوری ادامه میدی و کم کم خواسته هات رشد میکنه بخدا بموقعش داده میشود فقط باید بتونی ایمانتو حفظ کنی فقط باید بتونی ایمانتو حفظ کنی فقط باید بتونی ایمانتو حفظ کنی فقط باید بتونی ایمانتو حفظ کنی فقط باید بتونی ایمانتو حفظ کنی فقط باید بتونی ایمانتو حفظ کنی فقط باید بتونی ایمانتو حفظ کنی هلنای عزیزم
چقدر تحسینت میکنم استاد چقدر بهت تبریک میگم چقدر از خداوند سپاسگذارم بخاطر وجود ارزشمندت تو جمع ما فارسی زبانها
چقدر خوبه ک بقول دوستمون فارسی زبانم چقدر خوبه ک دسترسی دارم ب این مطالب و شما استاد عزیزم چقدر بهتون تبریک میگم بابت این همه موفقیت و تاثیر گذاری تو زندگی هزاران نفر چقدر بهتون تبریک میگم بخاطر اینکه ب هرچی که خواستین رسیدین تو زندگی به بهشت تو همین دنیا رسیدین به رابطه پایدار و عاشقانه و رویایی که نمونه ش در جهان نیست بقول خودتون چقدر حالم بهتره بعد نوشتن این کامنت ارزشمند خدا رو شاکرم که بهم جان و نفسی دوباره و قدرتی دوباره برای خلق کامنتی جدید داد خدا رو شاکر و سپاسگذارم که هنوز زنده ام و نفس میکشم خدارو سپاسگذارم که گوشهایی شنوا بهم داد برای شنیدن این مطالب ارزشمند چشمانی بینا بهم داد برای دیدن زیباییهای جهانش خدارو شکر میکنم بخاطر اینکه قلبی بهم داد ک درک کنه این قوانین رو خدا رو شکر میکنم بخاطر اینکه تو مداری هستم ک میتونم با شنیدن و تمرکز کردن رو این آگاهی ها اشک بریزم خدا رو شکر میکنم بخاطر آزادی زمانی ای ک دارم ک میتونم صبحها تا هر وقت دلم میخواد بخوابم و در طول روز زمان آزادی دارم برای کار کردن رو باورهام و شنیدن فایلای استاد و کامنت گذاشتن و … خدا رو شکر میکنم بخاطر اینکه انگشتانم توان تایپ کردن دارد خدا رو شکر میکنم بخاطر این اشکها ک انگار درونم رو پاک میکنن و میشورن و میبرن ناپاکی ها رو با خودشون
عاشقتونم استاد ک هرچی از خدای خودتون خواستین بخاطر این خواستین ک ب ما بگین میشود خداوند میدهد عاشقتونم ک انقدر ب ما انگیزه میدین استاد سپاسگذارتم تا ابد سپاسگذار خداوندی هستم ک منو با شما آشنا کرد سپاسگذارم بخاطر لایک سبزات بخاطر اینکه کامنتامو میخونی
سپاسگذار خداوندم بخاطر پرادایسمون بخاطر کلبه چوبی ک از زیر آن نهرها روان است سه درصد دیگه بیشتر شارژ ندارم وگرنه دلم میخواست تا شب بنویسم و بنویسم و …
ب پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست …
نشانه زیبای امروز من
۲۱.۰۲.۲۰۲۱
خدایا توفیق اینو بده ک از لحظه به لحظه زندگیم لذت ببرم
بنام خدای مهربان
باز هم سپاسگذار خداوندم که به من فرصت داده تا یه فایل جدید رو باز کنم و آگاهایی جدید روزیم کرده از طریق این فایل و فرصت کامنت نوشتین دوباره و ثبت آنچه یاد گرفتم
سپاسگذارم از استاد خوبم بخاطر این تهیه این فایلایی که هرگز کهنه و قدیمی نمیشوند …
اول از همه تحسین میکنم این دندونای سفید و زیبا و سالم و صدفی استادو ک تو تصویر میدرخشن ..
تحسین میکنم اون دوست خوبمونو و اون ایده ارزشمندشونو ک با همسرشون تصمیم گرفتن از طریق تشکیل گروهی دو نفره ثبت کنن اتفاقات مثبت و زیباییهای جهان اطرافشونو که بهترین راه هست برای خلع صلاح کردن نجواهای ذهن و بهترین خوراک و ورودی ذهن تمرکز بر اتفاقات مثبت خاطرات خوب گذشته و تمرکز روی خواسته ها و زیباییهای جهان اطراف هست
بریم سراغ نکات ارزشمند و مهم این فایل
🌸🌸🌸🌸
در مورد نحوه اداره جهان توسط خداوند :
خداوند یه سری قوانینی رو در جهان قرار داده و کل جهان بر اساس اون قوانین داره حرکت میکنه
هرکس اون قوانین رو یاد بگیره و درست ازشون استفاده کنه میتونه زندگی خودش رو هرجور که بخواد رقم بزنه امکان نداره اتفاق دیگه ای بیفته ما خالق زندگی خودمون هستیم ما هستیم که زندگی خودمونو به هرشکلی که بخوایم به هرشکلی که بخوایم بوجود میاریم دیگع بعد ازین همه سال بعد از این همه دستاورد بعد از این همه اتفاقات عالی که برای استاد افتاده مثل روز روشنه همونطور که الان اونجا روزه ب همون شکل هم ایمان دارم که این خودمون هستیم که آگاهانه یا نا آگاهانه اتفاقات رو رقم میزنیم
تحسین میکنم اون آپارتمان زیبا رو که مشرف به دریا هست …
خونه رویایی منه … خونه ای ک بشه از پنجره ش دریا رو تماشا کرد واووووو هر چند که اگه دل خوش باشه اگر حال دل خوب باشه اگه وصل باشع آدم ب منبع اگه تمرکز آدم رو زیباییها و نعمتها باشه حتی خونه چند متری بندر عباس هم با اون شرایط میشه بهشت و …
خدایا شکرت بخاطر اینکه یه همچین آدمی تو زندگیم هست و وجود داره که انقدر عالی داره عمل میکنه به قوانین جهانت
توجه به نکات مثبت
قانون اینجوری عمل میکنه که ما انسانها با توجه به افکارمون با تمرکز به موضوعات مختلف ما یه سری از فرکانسا رو به جهان هستی ارسال میکنیم یعنی ما مثل یک دستگاه فرستنده هستیم که یک سری فرکانسها رو به جهان هستی ارسال میکنیم با توجه به افکارمون با توجه به کانون توجهمون وقتی که بتونیم افکارمون رو کنترل کنیم که تنها راه کنترل افکار کنترل ورودی های ذهنه ما میتونیم باورهامون رو اونجوری که دوس داریم بسازیم در مورد همه چی در مورد روابط در مورد ثروت در مورد سلامتی در مورد معنویت و همه چی …
اگر ما بتونیم این کارو خوب انجام بدیم و تمرین کنیم و متعهد باشیم روی کنترل ورودی های ذهنمون روی ساختن باورهای قدرتمند کننده که فرکانس مناسبی رو به جهان هستی ارسال میکنه اتفاقاتی برای ما رخ میده شرایطی برای ما بوجود میاد که ما رو به خواسته هامون میرسونه حالا چه خواسته هایی که به زبون میاریم چه خواسته هایی که از طریق برخورد با تضاد و مسایل زندگی در درونمون متولد شده و خودمونم نمیدونیم که میخوایمشون
وقتی که به این شکل عمل میکنیم وقتی ورودی هامونو کنترل میکنیم اتفاقات شروع میکنه بع تغییر کردن تو زندگیمون
استاد یادشه که وقتی برای اولین بار شروع کردن ب درک این قوانین و عمل کردن میشست بمباران میکرد اولا وقتی ک استاد شروع کرد روی کار کردن روی قوانین یه سری آدما خودبخود یه سری آدمهای نامناسب خودبخود حذف شدن از زندگی استاد بدون اینکه استاد کار خاصی بخواد بکنه این اتفاق افتاد بعضی وقتا هم استاد خودش تلاش میکرد یه سری افراد رو آگاهانه حذف کنه مثلا محیط زندگیش رو ببره به جایی ک کارش راحت تره برای تمرکز کردن یعنی همه چی کمک بهش شد ک بتونه محیط شو تغییر بده و یه سری افراد رو دیگه نبینه همه اینا زمانی اتفاق افتاد ک استاد تصمیم گرفت شروع کنه ب بمباران افکارش با باورهای درست با توجه بع نکات مثبت یعنی همین جوری راه میرفته تو خیابون و با خدای خودش صحبت میکرده که یکی از بهترین کارهای کنترل ورودی های ذهنه ! تو خیابون راه میرفته و به زیباییها توجه میکرده از چهره یک دختر زیبا کرفته تا ساحل دریا تا پرنده ها و .. توجه میکرده و بعد تو دل خودش تحسین میکرده و بعد خواسته هاشو توانایی هاشو کارایی که تونسته بوده انجام بده کارایی ک میتونه انجام بده میگفته به خودش و خدای خودش و سپاسگذاری میکرده بخاطر خانواده ش دوستاش و ….
اتفاقی ک افتاد این بود ک استاد خیلی خیلی لطیف شده بوده روحش و تقریبا همیشه از ارتباط با خداوند و ازون نزدیکی ای ک ایجاد شده بوده اشک میریخته و بعدش اتفاقات خوب شروع کرده به افتادن
پیشنهادهای کاری خوب و …
شبکه های اجتماعی رو هیچوقت باهاش ارتباط برقرار نکردم
درک نمیکنم اونایی ک تو شبکه های اجتماعی ان
تلوزیون و ماهواره رو حذفش کردم
اتفاق خوبی ک افتاد این بود ک دو سال استاد حقوق میگرفته و همینجوری کار میکرده رو باورهاش
هم جهان بهش کمک کرده هم خودش این اراده رو در خودش بوجود آورده
بعد مدتی ک آدم رو خودش کار میکنه تو یه مسیری قرار میگیره که وقتی ازون مسیر خارج میشه میفهمه
همون احساس سپاسگذاری همون تمرکز رو زیباییها همون هرجایی ک میرفته استاد از غریبه ها یه برخورد متفاوت قشنگی رو میدیده و همونا براش عین بهشت بوده عین بهشت خدای منننن شکرت
تو یه خونه معمولی تو بندرعباس با یه ماشین غراضه
حتی پول نداشته کتونی پاره شو عوض کنه اما حالش عااالییی بوده عاللیییییی و اون حال عالییی وقتی ک یواش یواش اون آدم سیراب میشه ازون انرژی مثبت ، بعد اون همه سال افکار منفی شرایط منفی انگار بدن استاد روحش نیاز داشت ب انرژی خداوند 😭😭😭😭 وقتی ک کانون توجهشو کنترل کرد انقدر اون انرژی خداوند سیرابش کرده ک هیچ چیز دیگه ای نمیخواسته 😭😭😭😭😭 وایییی 😭😭😭😍 منم میخوامممم
بعدش میگفته خدایا من اینو میخوام من میخوام تاثیر بزارم رو زندگی مردم حالا استاد هیچی نداشته نه پارتی داشته نه مدرک تحصیلی داشته نه هیچ چیز دیگه ای ولی 😭😭😭😭😭😍
نشانه زیبای امروز من
آره هلنا جان باید اتفاقات خوب را ببینی ، تایید و تحسین شان کنی و آگاه باشی که همین قانونی که اتفاقات کوچک را برایت رقم زده اتفاقات بزرگتر را هم رقم میزند اگر با همین احساس رضایتمندی ادامه داده و اجازه دهی باورهایت قویتر و تکامل ات طی شود .
رازش دیدن و تحسین نمودن نیکی های اطرافت هست رازش ادامه دادن به ماندن در احساس خوب است
ایده ها و راهکار هایی که مسائل را حل و خواسته ها را محقق میکند آنهم نه با سختی بلکه با هدایتمان به چگونگی های ساده و قابل اجرا با امکانات همان لحظه مان و در مسیر مورد علاقه مان همیشه در ذهنی ساکت و آرام خانه دارد
آرامش و سکوتی که با ایمان به نیروی پشتیبانی میشود که ما را خلق کرده و هدایتمان را بر عهده گرفته است
خدایا شکرت
استادم خیلی دوستت دارم و با تمام وجودم با تمام روحم با تمام قلبم با تمام سلولهای بدنم تحسین میکنم اینان وتوکل و تعهد و تاثیر گذاریت تو زندگی هزاران نفر رو
بمونی برام همیشه ♥️ یه روز میام و میبینمت الهی من قربون اون دندونای سفید و صدفیت بشم منننن
۲۱.۰۲.۲۰۲۱
به نام خداوند یکتا
سلام
سالها در پی رسیدن به خواسته ای بوده و هستم که بالاترین دلیل نرسیدن به اون رو کمبود احساس لیاقت در خودم میدونم با توجه به اینکه محصول عزت نفس رو به تازگی آغاز کردم مدام این رو با خودم تکرار میکنم که من لایق رسیدن به این خواسته هستم و در ذهن خودم تصور میکنم بهش رسیدم و خودم رو میبینم که چقدر خوشحال و شاد هستم . جالب اینه که هفته گذشته در تمرین ستاره قطبی از خداوند نشونه ای خواستم در راه رسیدن به این خواسته که خداوند به من لطف کرد و دو روز بعد نشونه ای برام فرستاد . این نشونه ممکنه به خواسته من منتهی نشه شاید هم بشه که من این رو هم سپرده ام به خدا که خودش من رو هدایت کنه اما این نشونه برای من بسیار ارزشمند است .
استاد این فایل رو اول روز گوش دادم و خیلی لذت بردم از این احساس پاک و خالصانه شما و اینکه تمام انچه که تجربه کرده اید رو در طبق اخلاص گذاشتید و به ما یاد میدهید . عمیقا از شما سپاسگذارم و از خداوند برکت و سلامتی برای شما خواهانم .
یکی از مواردی که گفتید این بود که د گذشته هم احساس خوشبختی داشتید و از زندگی و خودتون رضایت داشتید واقعا من هم همین الان همین احساس رو دارم و از ته قلبم خوشحالم و زندگی و شرایط فعلیم رو دوست دارم اما هنوز به اون استانداردی که مدنظرم هست نرسیدم و برای رسیدن بهش تلاش میکنم چون خودم رو لایق بهترینها میدانم . اصلا عاشق همین تلاش کردن برای رسیدن به بهترینها هستم .
از خداوند میخوام همه اعضا این سایت به همه خواسته هاشون برسن . من هم اگر خداوند برام خواست و به خواسته ام رسیدم حتما میام میگم براتون.
در پناه حق
به نام خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تره.
به نام خدایی که وقتی روی کمک فقط او حساب میکنی همه کس میشود برات
سلام برهمه عزیزان دلم
پله 61ام سفر تحول زندگیم
سپاسگزارم از خانم شایسته عزیز که سفرتول زندگی رو ادمه دادن یه دنیا تشکر
سپاسگزارم از خداوند که هدایتم کرد در این سفر باشم
الان 5 ماه که در این سفرم خداراشکر
اما نتایج این سفر زندگی بخشبرای من:
خدا هدایتم کرد که در استخدامی ها شرکت کنم وبعدش هدایت به این سفر شدم. هم درس خوندم وهم روی باورهام وکارم رو تعطیل کردم . ترمز هایی که در مورد شغل کارمندی داشتم رو حل کردم وداشتم برای معلمی آماده میشدم که یکی از علایقم هست. حالم خوب هر روز وزیبایی های زندگیم رو میدیدم آزمون کنسیل میشد منم ذهنم رو کنترل میکردم و میگفتم خدا بهترین برنامه ریزه و من باز ادامه دادم یه هفته قبل از آزمون هدایت شدم که نتیجه رو تجسم کنم ومن کارنامه سبز رو تجسم کردم من آدم استرسی بودم وتونستم شب قبل از امتحان راحت بخوابم سرجلسه کنترل ذهنم کم شد ولی باز خوب بود . وباز به تجسمم ادامه دادم ووقتی نتیجه اومد خیلی ریلکس بودم انگار بدیهی بود که کارنامه سبز دارم ووقتی باز کردم دیدم آره شده وسجده شکر بجاآوردم بابت قوانین ثابت وبدون تغییر خداوند . ادامه داره.
تو پله ای که درمورد معلولیت ذهنی بود وروی باورهام کار میکردم یه استخدامی اومد دقیقا مرتبط با رشته ام اونم ازمایشگاهی که یه روز میخواستم اونجا کار کنم ولی نشد وقتی رفتم وکلی باخودم صحبت کردم متوجه شدم من علاقه به آزمایشگاه های تشخیص طبی ندارم ولی برای استخدامی رفتم گفتم این یه هدیه ای درش هست برام ورفتم با تضادی روبرو شدم که زمان مصاحبه استرس داشتم و آرزو کردم که وقتی کسی ازم سوال میپرسه استرس نداشته باشم وبا عشق وآرامش جواب بدم وراضی از خودم باشم .یکسری ترمزها رو پیدا کردم وشروع کردم روشون کار کردن.
ادامه بخش بالایی: دو هفته قبل از اعلام نتایج من باز هدایت شدم به شرکت در آزمون دیگه ای ومنم با کمال میل شرکت کردم.ولی وقتی این کارنامه اومد من خوشحال شدم ولی نگران زمان مطالعه برای این آزمون و برای مصاحبه و دوتا چالش تو همین کارنامه وجود داشت که به خدا گفتم چرا خدا این چالش ها چه درسی برام دارن؟ خیلی ترسیده بودم از تاثیر منفی دیگران توزندگیم . واقعا این ترس وشرک داشت استخون هام رو خورد میکرد ومدام داشتم رو یذهنم کار میکردم میومدم تو سایت خوب بود ولی از سایت خارج میشدم به رگبار منو میبست. خودم رو به فایل ها بستم از آب وغذا هم افتادم. همین مسئله وچالش سبب شد مسیر سخت مسیر درستی نیست وخدا داره بهم چه پیغامی میده به جز توحید داره چه خواسته ای رو درونم بیدار میکنه که من فراموش کردم.
وای خدای من یه دنیا تشکر
یهویی یه چیزی درک کردم کودکی هام ، تو یه پله از این سفر نوشته بودم که 5 سالم بود دوست داشتم دانشمند بشم واون موقع من تا 7سالگیم هروقت تنهایی بازی میکردم تمام مواد شیمیایی طبیعی و.. تو خونه بود مخلوط میکردم وروی حشرات وجانورهای مختلفی( توخونه مون چون تو روستا بودیم حشرات مختلفی اذیتمون میکردن) تست میکردم که چقدر روشون اثر میزاره کدومشون کمک کننده تر است یهویی این ها یادم اومد وگفتم الله اکبر واین استخدامی جدیدی که ثبت نام کردم دقیقا آزمایشگاه همچین کاریه و حتی میل به ادامه تحصیل دوباره درونم جوانه زد. ولی باز تگران وترسان بودم گفتم اصلا برای مصاحبه این یکی نرم و انرژیم رو بزارم روی این یکی . بیشتر از این میترسم پس توحید یعنی غلبه بر ترس ها . پس میرم حتما و خدا زمان بررسیمدارک ومصاحبه اش بعد ازآزمون بیفته ولی اتفاقا افتاد یه روز قبل از آزمون ولی عجیب حسم خوب بود گفتم خدا بهترین برنامه ریزه خیالم راحته . خودش کارام رو به راحتی انجام میده. تو اون یه هفته تا آزمون مثل جت درس میخوندم وبا دقت .
پدرم دست خدا شد منو برد ازروستامون به مرکز استان . رفتم برا بررسی مدارک خیلی استرس داشتم وحسم رو خوب نگه میداشتم با خودم باورهای توحیدی رو تکرار میکردم یه ذره آدم ها بد رفتار میکردن بعد خودم رو جمع میکردم وتمرکزم رو میزاشتم رو نکات مثبتشون وتوحید یهویی باهام همراهی میکردن وخداراشکر میکردم شکرت واقعا
اتفاقا دوستم رقیبم شده بود اون 3 سال بود شرکت میکرد میخواستم دلسوزی کنم ولیاقت رو بدم به اون که مچ خودم رو گرفتم وروی لیاقتم کار کردم به هرحال خداوند مدارک مارا تایید کرد -رفتم برای معاینه پزشکی گوشم رو چک کردن یکیش کیپ شده بود منم تمرکز روی نکات مثبتش واینکه دست خداست و… گذاشته بود و ننوشت بهم 1ساعت فرصت داد که برم گوشم رو بشورم میگفت نمیشه ما اول رفتیم معاینه چشم و بعد پدرم گفت بزار عمومی رو بریم هنوز وقت داریم فکر کنید یه دکتر عمومی بود خیلی آسون گسر وراحت خودش به راحتی مدارک رو برام پرکرد ومناسب ترین حالت رو برام مینوشت ومعاینه پزشکیم رو بدون گوش تایید کرد. وواقعا پرازبودن ودیدن خدابودم وحتی گفت نمیخواد برای گوش برید من تایید کردیم ولی ما رفتیم با اینکه پزشکا میگفتن گوشت به راحتی باز نمیشه فقط از خدا خواستم براحتی باز بشه و بدون قطره آسون وراحت باز شد در حالی که دکترا تعجب میکردن وزودتر از زمان برگشتیم وحتی دکتر گفت این یکی گوشت بهتر از اونی یکی شده.
فقط داشتم شکر میکردم ومیگفتم این قدرت خداست.
اما خودمون رسوندیم خونه که صبح بریم آزمون . شب رو با فایل های زندگی در بهشت گذروندم وبرای خدا صبح نوشتم که میخوام آزمون وشرایطش چجوری باشه وواقعا این بار فقط یه کوچولو استرس داشتم که اونم ذهنم رو کنترل کردم وخوراک خوب بهش داشتم حل شد واقعا این تجربه ها معجزه است برام. فکر کن مراقب که منو نمیشناخت و معلم ریاضی بود جواب 2 تا سوال رو اومد بهم گفت. ومن نشونه های خدا رو تایید میکردم وشکر شکرت شکرت واقعا خدا.
واسه روز مصاحبه هم ازخدا خواستم بهترین خودم باشم وخودش کمکم کنه واسترس نداشته باشم وقدرت روازشون بگیرم وبدم به خدام. واولین تجربه و آرزویی که یک ماه پیش تو دلم شدیدن سرکشید رسیدم من نمیدونم نظر داورها چه بود ولی من خودم خودم از خودم راضی بود و گاهی احساس میکردم خداداره بهشون جواب میده. یه جایی به منطق آدم ها نباید راست میگفتم ولی من به خودم رزق وروی منو خدا میده نه این آدم ها که بخوام بخاطرش دروغ بگم من به خدا اعتماد دارم وراتش رو گفتم ونوشتم وشدیدن از کرده خویش راضیم.
اینقدر اعتماد به نفسم بیشتر شده وشجاعتم که واقعا عاشق این تجربه ها هستم واز خداجونم که خواسته هرروزم اینه بیشتر بتونم قدرت خدا رو درک وباور کنم یه دنیا سپاسگزارم.
از شما خانم شایسته واستاد عزیز وهمه دوستان سپاسگزارم
بودن وماندن تو این سایت بهترین موهبت زندگی منه که بینهایت سپاسگزارم.
خیلی دوست داشتم بنویسم وسبک شدم
خدایا همواره کمکم کن که توحیدی تر بشم وتورا منبع قدرت ببینم وبشناسم.
تمام زندگی من یه طرف این 5 ماه هم یک طرف واقعا خدایا شکر ت بابت این سفر تحول زندگی
خدایاشکرت شکرت شکرت
به نام خدای هدایتگر
روز61سفرنامه من
سلام…
خدای مهربان یه سری قوانین گذاشته که انسان با استفاده از آن میتواند به هر آنچه که میخواهد برسد…بهترین کار هم کنترل ورودی های ذهن است…من خودم برای کنترل ورودی هام اخبار وتلویزیون رو کنار گذاشتم…چون اصلا زیاد اهل شبکه های اجتماعی نیستم…تا به حال اینستاگرام رو توی گوشیم نصب نکردم…کلا اون فضا باب میل من نیست…از وقتی که عضو سایت شدم مخصوصا از وقتی که سفرنامه رو شروع کردم…احساس آرامش بیشتری میکنم…گفت وگوهای منفی ذهنم کمتر شده…سعی میکنم قضاوت،غیبت و…نکنم…سپاسگزار خداوند رحمان ورحیم هستمم…که من رو به این مسیر هدایت کرد
درپناه حق
خدانگهدار….
به نام خدایی که از رگ گردن به من نزدیکه
سلام خدمت دوستان عزیز
من این مدت انرژیم رو گذاشتم روی خودم وکم کم داره اتفاق هایی میفته وفقط هرروز دارم قدرت خدا رو درک میکنم و وهرروزم شده بهترین روز زندگیم واینقدر خوشحال بودم که دوست داشتم داد بزنم وبگم خداست که داره این کارو انجام میده ، اشتباه کردم درمورد این ها با خانواده ام صحبت کردم و امروز فهمیدم این دو روز اشتباه کردم و خودم رو میبخشم و دیگه به هیچ کس نمیگم مگر بپرسند خدا اگه یادم رفت سریع یادم بنداز که تمرکزم رو روی خودم بزارم . خدایاشکزت .
استاد دوست دارم نتایجم رو با مدرک بهتون بگم ان شاالله طی هفته های آینده.
اما کنترل ذهن: رسیدن به احساس خوب در شرایط بد
من میرم حمام یا پیاده روی و حرف زدن با خدا.
گفتن وتکرار باورهای توحیدی ودیدن نکات مثبت اون شرایط حال خودم رو خوب میکنم.
ودیدن همه چیز که خدا هست
گاهی زود وگاهی یکم طول میکشهکه به حال خوب برسم.
واومدن در سایت
بازی حافظه
به این طریق ذهنم رو کنترل میکنم.
خدایاشکرت شکرت شکرت
ممنون بابت این آگاهی ها
خدایاشکرت که در زمان مناسب در مکان وموقعیت مناسبم خدایا شکرت
پله 61ام سفر تحول زندگیم
سلام ودرود براستادعزیزوخانم شایسته وهمه اعضای سایت جوابهایی که استاد میگه بچه ها پاسخ های خیلی خوبی دادن درکجا میتونم ببینم لطفاراهنمایی کنید
ممنون میشم
سلام به رهروان راه حقیقت
روزشمار تحول زندگی من روز شصت و یک
وای استاد قشنگ میشه از لحنتون فهمید این فایل راجب خداست خدایاشکرت
ایده ی این دوست عزیزمون چقد عالیه منم از امروز برای خودم یه کانال زدنم و اتفاقات مثبت رو توش مینویسم قبلا تو دفتر مینوشتم ولی نوشتن توی دفتر یه کم سخته میبینی دم دست نیست شرایطش نیست ولی تو گوشی ادم میتونه همون لحظه بنویسه . کاش استاد شما که همه ی کامنتها رو میخونید همونطوری که یک کامنت رو لایک میکید و براش یه قسمت جداهست تا کامنتهای لایک شده رو بخونیم یه مهر ایده هم داشتید و هرکامنتی که ایده و تمرین درستی داشت بهش برچسپ ایده میدادید و می اومد تو یه صفحه ی مخصوص.
وقتی راجب خدا حرف میزنید من دیوانه میشم مخصوصا اینجا که یک لحظه احساساتی شدید از حرف زدن راجب به خدا و واقعا هم وقتی خدا رو تو زندگیمون پررنگ میکنیم روحمون لطیف میشه.
استاد یه چیزی امروز با شنیدن این فایل یادم اومد که من چندین سال قبل یه مشکلی داشتم که خودم زیاد فکری درگیرش نبودم ولی پدرم خیلی درگیر بود و مدام راجبش حرف میزد و من اون موقع اصلا قوانین رو بلد نبودم اما به پدرم میگفتم انقد بهش فکرنکن هربار اومد تو فکرت شروع کن به صلوات فرستادن اینجوری این کار بد باعث میشه تو به خدا نزدیک بشی و ناراحت هم نشی و خودمم اصلا بهش فکر نمیکردم یعنی بهتربگم وقت نداشتم چون سرکار میرفتم کارمم کامپیوتری بود حواسم شش دانگ روی کارم بودو شبهاهم انقد خسته بودم فوری خوابم میبرد دیگه اصلا به این موضوع فکر نمیکردم بعدها اون مشکل حل شد همش برام سوال بود این مشکل بزرگ چطور حل شد و الان یهو این موضوع یادم اومد و دیدم من ناخوداگاه در اون مورد درست به قوانین عمل کردم و خواسته م رخ داده خداروشکر
سپاسگذارم بخاطر این فایل زیبا
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست