قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن - صفحه 39

884 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا اسکندری گفته:
    مدت عضویت: 2044 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان و دوستان گل

    خداروشکر که بعد از مدت های طولانی میخوام اولین کامنتم رو تو سایت بذارم چندین بار خواستم کامنت بذارم اما اون حس درونی ناب که تو دلم باشه و بخوام کامنت بذارم نداشتم دلم میخواست بقول استاد سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند! اینگونه باشه تا کامنت بذارم استاد من تقریبا 3 ساله ازدواج کردم و ی شهری زندگی میکنم که فاصله زمانی 9 ساعته با خانواده م داره بطوریکه پدر مادرم بدلیل مسن بودن و ناتوانی جسمی حتی یکبار هم نتونستن بیان و ببینن من محل زندگیم کجاست همه قبل ازدواج مخالف بودن و میگفتن میری و سالی یکبار نمیتونی خانوادت رو ببینی میری و گیر میفتی تو مشکلات دیگه حسرت ب دل میمونی اما من از اونجایی که پیامبر زمانی مث شما رو در زندگیم داشتم و شما خدارو به من شناسوندی گفتم من میرم و بخدا توکل میکنم و مطمئن هستم بهترین زندگی نصیبم میشه و اصلا نیاز ندارم کسی بیاد و خونه منو ببینه خلاصه که من با عشق دلم با کسی که نهایت عشق رو باهاش تجربه کردم از نظرم بهترین و قویترین مرد زندگیم ازدواج کردم و جشن عروسی که خونه پدرم گرفتم استاد چون همه فامیل خانواده مخالف ازدواج ما بودن من حتی اجازه ندادم پدر مادرم برای کسی کارت دعوت به عروسی بفرستن گفتم هرکی دلش خواست تاریخ عروسیم فلان روزه میتونه بیاد به جشن من نخواست هم نیاد مشکلی نیست من با توکل بخدا که واقعا اگه من خدارو نداشته باشم از نظرم بدبخترین آدم رو زمینم همیشه حس کردم که دستمو گرفته رفتم و خودم با برادر دوقلوی خودم که همیشه مهربونه کل بساط عروسیمو خودم آماده کردم غذا میوه تزئینات شیرینی همه رو خودم خریدم و فردا همسرم با خانوادش اومد و رفتم آرایشگاه استاد باورتون نمیشه اومدم دیدم خونه پر از مهمونه و میرقصن چقدر دلم خواست اون لحظه سجده کنم ب خدایی که بزرگتر از اون نیست اشکم درومد از شوق بزرگی خدا همیشه این حرف شما تو مخم می پیچید روزی هزار بار این حرف تو ذهنم بود که اگه بخدا اعتماد کنی خدا درهایی رو برات باز میکنه قلب هایی رو برات نرم میکنه که فکرشم نمیتونی بکنی این حرفو ب زبون بیارم اشکم درمیاد این حرف رفته تو سلول‌های بدنم منو آروم میکنه استاد نمیدونی چه جشنی شد و چقدر پول و کادو برام آوردن لباس عروسم از بالا تا پایین پول بستن با سنجاق همینطور به کت همسرم انگار دوتامون لباس پول پوشیدیم خلاصه استاد منم اعتماد کردم بخدا و عروسی گرفتم و تنها با همسرم زندگیمو شروع کردم بی نهایت عاشقانه بی نهایت پاک و صمیمی همسرم بعد عروسی به شغل پیدا کرد اونم خدا هدایتش کرد چون ما دانشجو بودیم 22 سالمون بود ازدواج کردیم همسرم شغل خوبی نداشت اونم با توکل بخدا به ی شغل عالی و پردرآمد هدایت شد بعد که استاد من بعد دوسال خدا بهمون دختری هدیه داد بازم همه گفتن دیدی دیگه این بار گیر افتادی دیگه کسی نمیاد پیشت بعد زایمان بهت برسه منم باز گفتم دستان خدا هست من باز به خدا اعتماد کردم و فرزندم بدنیا اومد و تنها بودم مادرم خواهرم کسی رو نخواستم بیاد اما معجزه ها آمد مادرشوهرم و همسایه ها و کسایی اومدن و هروز صبحانه های خیلی مقوی برام آوردن که اصلا خودم باورم نمیشد همینطور ناهار شام تا یک ماه من اصلا نفهمیدم این همه نعمت از کجا آمد میخام بگم دستان خدا هست خدا خودش جاریه تو زندگیمون هست همه جا نیاز نیست بترسیم من چون زایمان سختی داشتم افسردگی گرفتم حتی اینو خودمم نمیدونستم به همسرم مدام گیر میدادم مدام اذیتش میکردم مدام خودم بی اختیار گریه میکردم به همه هم میگفتم من خوبم بعد ها از خستگی روحی نشستم و با خدای خودم حرف زدم که خدایا خودت بیا اینو که میگم واقعا دارم احساسش میکنم خدایا بیا دستامو بگیر بهم جان تازه ببخش بیا روبروم خودت بگو چکار کنم چرا من ناراحتم چرا بیحالم بگو خدایا همیشه تو پناهم بودی تو دستامو گرفتی این بارم کمکم کن من میخام زهرای شاداب باشم همون زهرا که همسرم دم به دیقه میومد بهم میگفت دوست دارم و خوشحالم که دلت اینقدر آرومه و بخدا اعتماد داری و اومدم سایت و زدم رو نشانه من و این فایل برام اومد تیتر رو خوندم و باز نا امید شدم گوشیمو گذاشتم کنارم یک لحظه انگار یکی بهم گفت رها کن همه چیز رو فکر نکن ب چیزی همسرت رو ول کن زوم نکن روش بخدا بخدا استاد راست میگم انگار یکی داشت باهام حرف می‌زد وای که اشکام نمی‌ذارن یکی گفت من غم دلت رو برمیدارم الان رها کن خودتو همان لحظه نفسم باز شد دلم سبک شد بدنم جان گرفت من انگار تازه متولد شدم گفتم خدایا تو آمدی تو کنارمی خدایا کجایی ببوسمت اشک شوق ریختم خداروشکر کردم و بعد همسرم اومد خونه و من دویدم سمتش پیشانیش رو بوسیدم و گفتم علی خدا اومد و منو جان دوباره بخشید منو ببخش که مدت طولانی اذیتت کردم و واقعا از همسرم از این کوه استوار سپاسگزارم که صبوری کرد با من خدارو هزار بار شاکرم میخوام بگم گم نکنید خدارو که اعتماد کنید گم نکنید که بدون خدا آدم پوچه

    استاد عزیزم برای شما وجود همیشگی دستان پر مهر خداوند رو آرزو دارم که این گروه رو ساختین که آدم بتونه از خدا بگه فقط از عشق ابدی بگه سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      علی نوری گفته:
      مدت عضویت: 3333 روز

      سلام خانم اسکندری عزیز کامنت شمارو خوندم خیلی قشنگ و احساسی بود چقدر قشنگ با خدای خودت ارتباط برقرار کردی وچه ایمان بهش داری

      آره راست میگی ما بدون خدا هیچی نیستیم و به پوچی می‌رسیم

      ولی با خداوند همه چیز ممکن است

      خیلی این جمله کامنتتونو دوست داشتم

      اگر به خدا اعتماد کنی خدا درهای رو برات باز میکنه قلب های رو برات نرم میکنه که فکرشم نمی کنی عالی بود

      آرزوی بهترین هارو برای شما دارم امیدوارم که کامنت های بعدی شما این باشه که ماشین خارجی خریده باشید و به یک کشور خوب مهاجرت کرده باشید

      و از استاد خودم آقای عباس منش تشکر میکنم بابت این سایت فوق العاده خدایاشکرت️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        زهرا اسکندری گفته:
        مدت عضویت: 2044 روز

        سلام علی آقای عزیز

        ممنون از آرزوی قشنگت خیلی دلمو شاد کرد این آرزوت مهربون

        بهترین ها سهم قلبت.. این جمله از استاد عزیزم هستش که منو همیشه آروم کرده و مدام اینو با خودم تکرار میکنم که اگر به خداوند اعتماد کنید خدا درهایی رو برات باز میکنه قلب هایی رو برات نرم ارتباطایی رو برات ایجاد میکنه که فکرشم نمیتونی بکنی اینو من با جون و دلم پذیرفتم و تمام نگرانی هام از بین رفت

        ممنونم استاد عزیزتر از جانم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سهراب روان پاک نودژ گفته:
      مدت عضویت: 1252 روز

      سلام دوست عزیز چه کامنت روحیه بخش وهیجان برانگیزی بود چقدرخوب وعالی باخدای خودت صمیمانه صحبت کردی ومن چقدرلذت بردم وخودم راتوی اون فضامجسم کردم من که داشتم کامنت شمارو میخوندم اونقدر حس وحالم خوب شدکه نتونستم جلوی خودم روبگیرم وکلی ازحس خداگونه شمااشک ریختم وباچشمان پرازاشک دارم می‌نویسم.ممنون وسپاسگزارم ازشمادوست همفرکانسی عزیز..شادباشیدودرکناهمسرودخترنازنینت زندگی پرازشادی وآرامش راتجربه کنید..بازهم منتظرخواندن کامنتهای پرازاحساس شماهستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    Sos گفته:
    مدت عضویت: 2325 روز

    خدایا بهم کمک کن تا ییشتر درکت کنم

    سلام استاد بزرگوارم

    سلام بانو شایسته

    روز 61 تحول زندگیم

    …………….

    شروع فصل سوم

    میلاد بهت تبریک میگم ثابت قدم ماندی در این مسیر باشکوه هر روزت شده معجزه چقد تغییر کردی تو با کنترل کردند ورود های ذهنت آرامش شگفت انگیزی به خودت هدیه دادی توی  درونت حس میکنی الهامات خداوند  را که خیلی راحت دریافت میکنی لذت کار کردند روی باورات شده بخشی از وجودت شادی درونی فعال شدند کودک دورنی این روزها خیلی ذوق میکنی هر روزت شده زندگی در لحظه توجه به زیباها امیدی که توی قلبت احساسش میکنی حاصل باور کردند نیروی عظیم خداوند هست تو با ارسال فرکانس به جهان هوشمند شرایط دلخواه خودتو میسازی این قدرتی هست از بدو آفرینش آدم درون اش بوده این بزرگترین هدیه پروردگار عالم به ما هست برای خلق زیباترین اتفاقات خودمون ….

    من از زمانی که بصورت تمرکزی روی خودم کار میکنم برا خودم کانال های تلگرامی ساختم خصوصی خودم

    کانال سپاسگزاری

    کانال نکات مثبت روزانه

    کانال اهداف خودم

    کانال ایده ها برا کسب وکارم

    تمام این کانال ها بهم الهام شده بلافاصله در سریع حالت ممکن اونها را با تمام عشقم ساختم چقد خودم لایق بهترین میدم مطمن هستم وعده های پروردگار بهم اجرا میشه تا الان هم خیلی نتایج خوبی گرفتم من قدرت درونم کشف کردم که میتونم براحتی به خواست هام برسم من خدای واقعی را پیدا کردم فهمیدم چقد بهم نزدیک هست بهم کمک میکنه بهم قدرت بازسازی خودمو دادی ….

    استاد خیلی خوب دارم حسش میکنم اون هدایت پروردگار صداشون خیلی خوب می‌شنوم وقتی انجامش میدم حس راضی بودند را توی خودم حس میکنم خیلی کم شده نگرانی بی مورد در زمینه های مختلف دگه همه چی را سپردم دست خودش من کارم بخوبی طبق قوانین انجام میدم

    چقد عالی دارم تصمیم میگیرم و اجرایش میکنم من صحبت های شما را خط به خط خودم انجام میدم چقد عالی نتیجه میاد

    منم الان عاشق تنهای هام شدم خودم هستم و خدای که تازه پیدا کردمش باهاش ارتباط برقرار میکنم بهم آرامش میده من به غیب ایمان آوردم به سیستمی بودنش یقین دارم به قوانین اش باور دارم

    الان اشتیاق سوزانی برای کسب موفقیت ثروت دارم که هیچگاه این حس و نداشتم هر روز دارم بزرگتر میشم اهداف جدیدی برا خودم تعیین کردم بدنبال خلق رویاهام هستم هر روز دارم توی زمینه کاریم خودآموزی میکنم ذهنم جوری شده فقط دنبال جواب هست راه حل ها را پیدا میکنه چقد کارم را راحت کرده اجرای قوانین در عمل خیلی مهمه چیزهای که یاد میگیریم خودم انجام بدم

    میلاد پسری از نور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    صدیقه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1964 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم ،مریم دوست داشتنی و همه بچه های نازنین سایت .

    اسم فایل چیه؟

    قدم های عملی برای کنترل ورودی های ذهن

    ورودی ذهن چیه؟

    هر چیزی که می بینم ،هر چیزی که می‌شنوم ،هرچیزی که گوش میدم ,هر چیزی که بهش توجه میکنم،هرچیزی که در برابرش اعتراض میکنم ،هر چیزی که باعث میشه ذهنم درگیرش بشه.

    پس کنترل ذهن کار سختی میشه .ولی اگر ما آگاهانه توجه کنیم به چیزهایی که میبینیم .چیزهایی که میشنویم .حرفهایی که میزنیم .و تمام واگویه های ذهنی مون .اون وقت راحتتر میتونیم ذهن رو کنترل کنیم چون ورودی منفی به ذهن ندادیم که بخواد خروجی منفی داشته باشه .

    و وقتی که ورودی مثبت باشه یا لااقل منفی نباشه خروجی هم مثبت میشه .

    چطور میتونیم ورودی مثبت به ذهنمون بدیم .

    وقتی از دیدن یک پرنده در آسمان لذت ببریم و شکرگزار باشیم ،وقتی که از دیدن فرزندمون لذت ببریم و شکرگزار باشیم ،وقتی که برای نعمتهای کوچیک و بزرگ زندگی مون شکرگزار باشیم .اون وقته که ورودی ها مثبت میشه وقتی که نشونه های کوچیک رو ببینیم و تایید کنیم و تحسین کنیم اون وقته که سر و کله نشونه های بزرگتر پیدا میشه.

    استاد جونم میدونی همین دیدن نتیجه های کوچیک چقدر در روند تکامل ما موثره .

    چقدر می‌تونه جلوی ذهن نجواگر رو ببنده.

    ولی ما اون نشونه ها رو نمی‌بینیم .

    آنقدر که تمرکزمون روی پول هست روی نتیجه های بزرگ و وقتی نتیجه بزرگ نمیاد ناامید میشیم و میگیم قانون در مورد من درست عمل نمیکنه .

    ولی همون‌جوری که از اسمش پیداست قانون قانونه و من و شما نداره .

    برای همه مثل هم عمل می‌کنه .

    استاد عزیزم بزرگترین ضعف من همین ندیدن نتایج کوچیک هست .

    یعنی یه روزی حالم خوبه یه دفعه یک اتفاقی میفته که منو میندازه تو سرازیری اینکه بعد از چند سال هنوز نتیجه خوب نگرفتی و چقدر می‌تونه حال منو بد و بدتر کنه اگر همونجا جلوشو نگیرم .

    این اتفاق دقیقا چند روز پیش افتاد و من بخاطر نگرفتن نتیجه مالی بزرگ چند روز تو سراشیبی بودم تا اینکه خدا با یک پس گردنی محکم بهم گفت نشونه ها رو ببین ،تاییدشون کن و شکرگزار شون باش و من چقدر از خوردن اون پس گردنی خوشحال شدم .

    1_چون قرار نبود یک پولی وارد زندگیم بشه و من داشتم زور میزدم اون پول رو وارد زندگیم کنم.که خداروشکر باز هم اتفاق نیفتاد .

    2_من یادم افتاد که ناسپاس شدم و سعی کردم بیشتر سپاسگزاری کنم و حالم رو خوب کنم و توجهم رو به نکات مثبت زندگیم بیشتر کنم .

    استاد باورتون نمیشه دوسه روز بعد یک پول خوب وارد حسابم شد و قراره برم خرید کنم و لذت ببرم .

    استاد دقیقا حرف شما درسته که راه رسیدن به موفقیت توجه به نکات مثبته.تایید کردن اینکه من میتونم خودم خلق کنم زندگی مو .

    تا لذتی در کار نباشه ،تا حال خوبی در کار نباشه ،تا زندگی کردن در لحظه رو یاد نگیریم ما هدایت نمی‌شیم به موفقیت‌های مالی .

    استاد جانم چقدر این فایلهای رایگان ارزشمند هستن و دنیایی از آگاهی .

    صمیمانه قدردان و سپاسگزار شما هستم برای تولید محتوایی با این ارزش .

    خداروشکر میکنم که در مسیر درست هستم و در مسیر رسیدن به اهداف و خواسته ها .

    استاد عزیزم و مریم شایسته عزیز بی نهایت سپاسگزارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1171 روز

    سلام بر استاد عزیز

    سلام بر دوستان خوبم

    در حال گوش دادن یک فایل عالی دیگر هستم

    من خالق زندگی خودم هستم

    من آگاهانه و یا ناآگاهانه زندیگ خودم را رقم می زنم

    من با توجه به افکارم

    با تمرکز بر روی موضوعات مختلف

    فرکانس هایی به جهان هستی صادر می کنم

    و این سبب می شود که من باورهای خودم را بسازم و این باورها در همه موارد زندگی من خواهد بود

    چه نکته عالی که استاد در این فایل به من آموزش دادند

    صحبت کردن با خدای خودم

    این صحبت کردن خواه می تواند نوشتاری باشد و یا می تواند گفتاری و در دل خودم باشد

    این سبب می شود که من به خدای خودم نزدیک و نزدیک تر بشوم و از همه مهمتر اینکه دل و روحم لطیف باشد وبا خدای خودم بهتر بتوانم ارتباط برقرار کنم و از جهت دیگر الهامات و نشانه های خداوند را بهتر و بیشتر درک خواهم کرد

    وقتی که من شروع کنم به کنترل کردن ورودی های خودم

    هم جهان به من کمک می کند و هم خودم بیشتر و بهتر انگیزه پیدا می کنم تا روی خودم کار کنم و بهتر و بهتر بتوانم در مسیر درست قرار بگیرم

    وقتی که من در مسیر و مدار درست قرار بگیرم اگر زمانی هم از مسیر خارج بشوم به سرعت متوجه این تغییر مسیر خواهم شد و به زودی می توانم به راه خودم بازگردم

    جهان هستی به تغییر من جواب خواهد داد و آدمهای هم مسیر و فرکانس و موقعیت ها و اتفاقاتی هم مسیر را در فرکانس من قرار خواهد داد

    روند تکاملی خودم را طی خواهم کرد و قدم به قدم به سمت موفقیت پیش خواهم رفت

    نکته

    موفقیت فقط مالی نیست

    رضایت داشتن از خود

    آرامش درونی که داری

    حس و حال خوبی که داری

    همه اینها موفقیت است و باید آنها را دید و سپاسگذار خدای مهربان بود

    همه این نشانه دلیل بر این است که همه چیز درست است و راه و مسیرم درست است

    خدا را شاکرم بخاطر این همه حس و حال خوب

    نکته زیبایی دیگر

    تحسین کردن موفقیت های دیگران

    احسنت گفتن بخاطر دستاوردهای خوب دیگران

    تبریک گفتن موفقیت های خوب دیگران

    همه اینها هم سپاسگذاری است و قدران نعمت های خداوند عزیز بودن است

    آنچه که من یاد گرفتم در این فایل داشتن حس و حال خوب و داشتن آرامش در زندگی خودم مهمترین رمز موفقیت است

    ممنونم از استادعزیز بخاطر این فایل عالی

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    نغمه گفته:
    مدت عضویت: 948 روز

    سلام به استاد عزیزو مریم جان و دوستان عزیز

    من سالهاست با انسان های منفی قطع ارتباط کردم. تنها زندگی می کنم و روابطم رو کاملا مدیریت می کنم و سالهاست تلویزیون نگاه نمی کنم قدمهایی برای کنترل ورودی برداشته بودم ولی با اتفاقات اخیری که در کشور افتاد با توجه به اینکه اینترنت هم روزهای اولیه قطع می شد به سمت تلویزیون و اخبار برگشتم و دچار اضطراب و حال بدو پنیک شدم. بلافاصله دوباره تلویزیون و اخبار رو حذف کردم. مشاوره رفتم و شروع کردم به گوش کردن فایل های مثبت و انگیزشی در تلگرام که با پروکسی هنوز کار می کرد. و نتیجه اش آشنایی با شما بودو هر چی گذشت ساعت های بیشتری رو به گوش دادن فایل های شما و فایل های انگیزشی و مطالب مثبت دیگه گذروندم. و حالم بهتر و بهتر شد و آگاهی های جدید یاد گرفتم و الان تمرکزم روی تغییر باورهام هست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1514 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان

    خدارو شکر بابت این فایل‌هایی که بارها گوش دادم و امروز نشانه امروزم بود دوباره و بارها گوش دادم

    بابت کنترل ذهن که قبلاً نمی‌دانستم چقدر کاربرد داره کنترل ذهن میکردم ولی خیلی از معجزه اون اطلاع نداشتم گاهی کنترل میکردم و گاهی نه

    و از وقتی با شما آشنا شدم بهتر آموختم و بهتر به کار بردم و حالم بهتره چون نه جایی بود قبلاً یاد بگیرم نه کسی رو دیده بودم و تو سایت شما دیدم و یاد گرفتم

    استاد وقتی فرمودید که به پهنای صورت تو بندر هم اشک میریختی و پیاده روی میکردی

    یاد خودم افتادم که همسرم ترک کرده بود و چیزی برای خوردن ی مدت درست و حسابی نداشتیم ولیییی من پیاده میرفتم و فقط شکر بابت پاکی همسرم ،گریه خوشحالی داشتم

    و انگار ی چی از درون می‌گفت درست میشه ولی آنقدر با خداوند مأنوس نشده بودم هنوز باور توحیدی خوب و درستی نداشتم

    و وقتی شما از خودت گفتی گریه ام گرفت و شادی و خوشحالی خاص که. زری یادت باشه کجا بودی و الان که اوضاع عالییییییی شده چه مادی .چه معنوی گاهی توقعم زیاد میشه و شاید ی ترسی کوچولو تو قلبم یا نجوای شیطان از کمبود و میخاد انکار من فراموش کنم کجا بودم کجا هستم وای استاد واقعا لطیف میشیم از ارتباط با خدا چون منم زیاد ابراز احساسات نمیکنم و با آموزه های شما به لطف خداوند حال دلم عالی شده

    واقعا کنترل ذهن و توکل به نیروی برتر و اینکه توپ فرکانس خودتو درست کن لاجرم اتفاقات خوب پیش میاد و این کلی دلم را آرام می‌کنه

    با گفتن جملات تاکیدی باورم تقویت میشه با یادآوری اتفاقات خوب زندگی ذهنم کنترل میشه وقتی مثل ی بچه با ذهن حرف میزنم و او‌گوش میدهد و آرام میشود بچه خوبی شده دیگه ،

    چقدر از شما سپاسگزارم بابت به اشتراک گزاری الهامات خودتون و سپاسگزار مریم جان و همه عوامل هستم که خدا رو بیشتر وارد زندگیمون کرده و سیم ما را وصل تر کرده و حال خوب هدیه این راه خوبه خدایا شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1000 روز

    به نام خدا

    سلام بر استاد عزیزم و مریم جان نازنین

    روز 61

    اقدام هایی برای کنترل ورودی ذهن

    ازوقتی درک کردم که ورودی های ذهنم روکنترل کنم خیلی از اتفاقات برام تغییرکرد

    برای اینکه بتونم هر روز زیبایی ببینم سریال زندگی در بهشت رو پیگیری کردم

    یکم که گذشت و ذهنم رو با این ورودی ها بستم یه ایده ای بهم الهام شد و من اقدام کردم در اون جهت،وقتی استاد میگن در جهت علاقه تون حرکت کنید درکی که کردم اینه که وقتی من علاقه ام رو دنبال میکنم اصلا انگار از همه چی جدا شدم ذهنم کاملا در لحظه است حالم عالیه ،امروز وقتی دیدم 4 ساعت دارم کار دلخواهم رو انجام میدم باورم نمیشد اینهمه زمان گذشته و اگر وقت داشتم دوست داشتم 4 ساعت دیگه ام کار کنم ،اوایل میگفتم کار نداشته باشم بهتر چون وقت بیشتری برای گوش کردن به فایل ها دارم و اگه بخوام کسب و کارم رو شروع کنم دیگه نمیتونم رو خودم کار کنم ولی حالا وقتی تو دل علایقم هستم میبینم که اینم یه جور کنترل ذهن. چون اصلا انگار از این دنیای مادی کنده میشم و میرم جایی دیگه

    اوایل که اومدم عضو سایت شدم تعریف موفقیت برای من یعنی اینکه یه درآمد بالا داشته باشم ،خونه وماشین خوب داشته باشم هر آنچه دلم میخواد روبتونم بخرم

    البته هنوزم اینا رو میخام ولی دلم میخواد به اینا برسم چون می‌دونم تنها راه رسیدن به خدا ثروتمند شدننه و من واقعا میخام به خدا برسم

    خدایی که تا باورامو نسبت بهش تغییر دادم شرایطوبرام تغییر داد

    اوایل فک میکردم هر وقت به درآمد رسیدم یعنی موفق شدم و از دیدن نتایج کوچیک غافل بودم اما حالا فهمیدم راه رسیدن به موفقیت های بزرگ تایید و دیدن همین نشونه های کوچیک

    وقتی استاد گفتن وقتی روی خودت کار می‌کنی انگار همه یه جور دیگه باهات رفتار میکنن دقیقا دیدم چقدر درسته این حرف

    من این چند روز که تصمیم گرفتم واقعا روی کسی حساب باز نکنم همه باهام یه جور دیگه برخورد می‌کنن همشون میگن برات فلان کار می‌کنیم بهمان کار میکنیم ولی همش تو دلم میگم رو این آدما حساب نکن فقط و فقططططط خداااا

    و این درس بزرگ که من امروز از شما یاد گرفتم مطمئنم معجزه ها تو زندگیم می‌کنه

    درسته همیشه فک میکردیم با خدا داریم صحبت میکنیم ولی این صحبت کجا و اون کجا

    راستشو بگم اوایل فک میکردم ورودی ذهن فقط دیدن و شنیدن جلوی اینا رو بگیرم حله

    ولی از وقتی فهمیدم این گفتگوهای ذهنی خیلی مهمه تا جایی که تونستم با خودم صحبت های خوب کردم ولی تا الان به همین نکته ی مهمی حواسم نبود چقدر من با خدا دارم تو ذهنم صحبت میکنم ؟چقدر دارم مثبت صحبت میکنم؟چقدز دارم توانایی هامو یاد آوری میکنم؟و من باید بیشتر خیلی بیشتر از بیشتر این کارو کنم

    من فقط باید تو ذهنم با خدا صحبت کنم

    خدایا شکرتتت این نکته رو بهم یادآوری کردی امروز

    و یه نکته ای گفتین که من خیلی از مواقع فراموشش میکنم ،من یه سری حرفای خوب اینجا می‌شنوم و میرم اینا رو انتقال. میدم به بقیه و خوب فک میکردم اینجوری کمک میکنم ولی امروز بعد شنیدن این حرف بازم یه تلنگر بهم زده شدکه درسته تو باید این حرفا رو بگی به کسایی که تو مدارس باشن می‌شنون و تغییر میکنن ولی یه شرط داره قبلش ببین خودت بهش عمل می‌کنی ؟

    بعد این قول دادم به خودم تا جایی که در توانم باشه هر حرفی که میخام بزنم اول ببینم خودم عمل میکنم یا نه

    و مطمئنم بخاطر زدن این حرفای قشنگ یه دیگران و خوب کردن حالشون تمام تلاشم رو میکنم که عمل کنم به این حرفا تا بتونم به دیگران هم بزنم این حرفارو

    نکته این فایل برای من

    هیچ وقت حرفی که خودت بهش عمل نمیکنی به دیگران نزن

    عمل کن عمل کن عمل کن به دانسته هات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مهشید گفته:
    مدت عضویت: 1237 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم

    استاد من از اول سفرنامه تا این فایل کلی نتیجه گرفتم ک توی متن قبلیم ک حدود یک ماه پیش هست نوشتم اما یک تضاد بزرگ در روابط برام پیش اومد ک هنوز ک یک ماه میگذره نتونستم حالمو خوب کنم چون این اتفاق توی کل زندگیم برام رخ نداده بود و هنوز نمیدونم خیر من توش هست یا نه

    بارها اومدم سایتو باز کردم ک حالم خوب بشه اما نمیتونستم

    توی این مدت 3 برابر شدن درامد رو نوشتم به راحتی پولای زیادی به زندگیم وارد شد

    یک سفر 10 روزه به تهران داشتم ک کلی عالی بود برام با کمترین هزینه

    اما حال دلم خوب نبود و هنوز نیست به خاطر روابطم نمیتونم بپذیرم تقصیر خودم بوده منی ک خیلی وقته روی خودم کار میکنم اما چراااا

    امشب تصمیم گرفتم باز از اینجا شروع کنم هر چند هنوز دلم گرفته

    فقط از خدا میخوام کمکم کنه و اون انرژی سابق رو بهم بده اون سرخوشی قبل

    خدایا ازت ممنونم ک دستمو محکم گرفتی و باز اوردیم توی مسیر خدایا خودت کمکم کن ک بتونم ادامه بدم

    خدایا تنها و تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    Sohila tavakoli گفته:
    مدت عضویت: 1363 روز

    به نام خداوند نعمت بخشنده ی رحم گستر

    سلام میکنم به همه ی دوستای هم فرکانسی خوبم

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جانه شایسته ماه

    اوایل که قانون رو نمیشناختم خودمو به هر دری میزدم که نظر بقیه درموردم مثبت باشه بتونم همه رو راضی نگه دارم .هر جایی ک میرفتم هر مسافرتی ک میرفتم اول میگشتم برای بقیه سوغات میخریدم بدون اینکه حتی یک کادو کوچیک برا خودم بخرم…این کار منو خوشحال میکرد چون اطرافیانم خوشحال میشدن ولی وقتی با قانون آشنا شدم خودخواه تر شدم یعنی نه به اون معنای بدش ‌بلکه به معنای اینکه عاشق خودم شدم خودمو بیشتر از همه دوست دارم .هر چیز زیبایی ک میبینم اول برای خودم میخرم .توی تمام این سالها من به خودم ظلم کردم خودمو نادیده گرفتم الان ک قانون رو میدونم حالم خیلی خوبه خیلی عالی ام .و ذکر شب و روز من ‌لاخوف علیهم و لا هم یحزنون هس .هر لحظه ک ناراحتی میخاد وارد بشه میگم حزن و غم و کمبود وعده های شیطانه و زمزمه های شیطانه .و دائما به خودم میگم( لاتحزن و ان الله معنا) وای هر چقدر از عظمت این جمله بگم کم گفتم چه موتور قدرتمندیه برای من وقتی تکرارش میکنم .استاد چشم منو به خدا باز کرد من بعد از سی سال تازه میفهمم خدا یعنی چی .ایمان یعنی چی .وقتی میگیم توکل یعنی چی….و چه آرامش محضی تمام زندگیم رو فرا گرفته …از استاد عزیزم مریم جانه عزیزم که الگوی منه واقعا خیلی سپاس گذارم

    خدایاشکرت برای این مسیر زیبا

    اولین روز از فصل سوم روزشمار تحول زندگی .و ردپای من .

    دوستتون دارم .عاشق همتون هستم

    در پناه الله یکتا شاد سالم .ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    الهه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1059 روز

    سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد و این خانواده هم فرکانس عباسمنش

    نمیدونم چطوری رقم خورد تمام این سال‌های زندگی انگار تمامش رو اومدم که اینجا به این درک برسم و معنای این قوانین رو درک کنم از بس که به تضاد خوردم از بس که ناکام موندم این راه انگار جواب همه سال‌های زندگیم بود 🤗

    به محض آشنایی با قوانین ورودیهام رو کنترل کردم دیگه به مادرم اجازه نمی‌دادم با حرفای منفی روزمو پر کنه شماره پیامکاشو رو مسدود کردم به من چه که برادر و دوست و فامیل چه می‌کنند و قربونش برم یه اتفاق خوب هم که نیافتاده بود فقط دو دقه احوالپرسی و والسلام

    شبکه خبر رو از منو حذف کردم با هزار ترفند جلوی تماشای اخبار همسر رو گرفتم زمانهایی که با بچه ها تنها بودم نمیذاشتم تلویزیون روشن باشه بیشتر با هم میریم دل طبیعت چقدر خوش میگذره

    هر جا توی هر جمعی من هندز فری گوشمه و فایلهای استاد رو گوش میدم از تمام جمعهای خاله زنک بازی کناره گرفتم

    خدا رو شکر میکنم که به چنین جمعی هدایت شدم

    روزهای اولی که به مسیر اومدم انگار نمیتونستم بخوابم فقط میخواستم ببینم داستان چیه که انقدر وجودم رو پرانرژی کرده یادم میاد اولین جمله ای که در من شکست این بود که همیشه به خدا میگفتم ای خدایی که هم دنیا مال توست هم آخرت به منی که نه دنیا رو دارم نه آخرت رحم کن(انقدر روی خودم کار کردم الان چند ثانیه مکث کردم تا به یاد بیارم دقیقا چی میگفتم) یهو انگار به خودم اومدم گفتم خوب همینو داری هی میگی که این وضعیتت شده بعد دیگه گفتم خدایا سعادت دنیا و آخرت رو شامل حالم کن

    اوایل تنش داشتم که ورودی‌ها رو کنترل کنم چون همشون نزدیکترین اعضا به من بودن که درکی از قوانین نداشتند و من به چشم خودم دیدم وقتی چشمِ دل بستس چطور آدمها حقیقت رو درک نمیکنن کورن و کرن و خدایا من آیه قرآن رو

    درک کردم، من راه خودم رو دارم بقیه راه خودشون ولی الان خیلی آرامم انگار با همه در صلح هستم خیلی راحت بحث رو در جمعشون باشم عوض میکنم😄 به مادرم میگم مادرِمن اگه اتفاقِ خوبی افتاده بفرما😄آخر شبها همسرم که میشینه پای تلویزیون و اخبار من با هندز فری میرم توی خلوت خودم فایل گوش میدم 🤗

    دو تا پسر دارم ی چهار ساله و دو ساله

    انگار درس زندگی بهم میدن در لحظه شادن گریشون فقط همون لحظست حال بد براشون معنا نداره با کمترین خوراکی بیشترین انرژی رو دارن یکیشون که لج باز تره با عصبانیت به خواسته هاش دیرتر میرسه یا شایدم نرسه اما اون یکی در کمال آرامش بدون صرف انرژی زیاد به خواسته برادرش با بهترین حس میرسه اصن خدایا در بچه ها انگار تمام معنای قوانین زندگی نهفتست🧑‍🤝‍🧑

    الان دیگه انقدر همه رو دوست دارم که بد و خوبشون مهم نیست بودنِ همشون از من این منِ الان رو ساخت که انقدر قوی دارم به راهم ادامه میدم و به قول استاد روی ریل خوشبختی افتادم🤩

    استاد بیداری خیلی کلمه مناسبی برای توصیف وضعیتمِ واقعا انگار بیدار شدم❤

    خدا رو هزاران بار شکر🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      زهرا گفته:
      مدت عضویت: 1514 روز

      سلام دوست عزیزم الان 4 بهمن 1401 هست و من این کامنت رو‌مبخونم و چقدر حال دلم رو‌خوب کرد ایول به همتت که بهای هدف رو دادی

      بهای رشد را

      چقدر خوب رشد کردی

      واقعا بچه ها کلی درس دارن برای ما

      تحسینت میکنم که آنقدر عزت نفس داری که اجازه نمیدی مادرت ورودی بد بده

      خدا رو شکر بابت این آگاهی ها

      و بابت کامنت قشنگت سپاس که حس و حالم را قشنگ تر کرد حال خوبم خوبتر و زیبا شد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: