قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن - صفحه 49
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-27 13:59:052024-06-27 06:23:53قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
وسپاس گزار خداوندم که در مدار موفقیت قرار دارم ،
سپاس گزارم خداوندم که اینجام و جای دیگه ای نیستم .
سپاس گزارم خداوندم به اندازه ای که روی خودم کار میکنم لعلک ترضی میشوم و چقدر من باید راضی باشم و بیشتر راضی باشم بخاطر نعمتهایی که غیرقابل ارزش گذارین درزندگیم
سلامتی کامل جسمی و روحی
غرق در روابط زیبا
دریافت الهامات
احتراماتی که دریافت میکنم
عشق و معنویتی که تجربه میکنم
آرامش و اطمینان قلبی
همین یه کلمه «آرامش»
خدایا سپاس گزارتم که امسالم به بهترین نحو گذشت ،پر از هدایت ها در زمان مناسب به سمت مکان مناسب و تجربه مناسب
سپاس گزارتم که امسال چندین برابر بیشتر از سال های قبلی عمرم عشق و احترام دریافت کردم ،
سپاس گزارم که امسال بیشتر از کل سالهای عمرم با افراد نازنین و ثروتمند برخورد داشتم .
سپاس گزارم که امسال کلی ظرف وجود من
بزرگتر شد و درکم از قوانین تو بیشتر .
سپاس گزارم که امسال تمام روابطم شگفت انگیزتر و صمیمی تر از تمام سالهای عمرم بود .
سپاس گزارتم که امسال بیشتر از تمام سالهای عمرم با خودم درصلح بودم ،
سپاس گزارتم که امسال تعهد و اراده شدی برای من تویی که همه چیز میشوی همه کس را و صدام داره می لرزه وسپاس گزاری میکنم ازتو ای رب مهربان من .
سپاس گزارتم که امسال چنان هدایت نمودی تا برروی تک تک باورهام و شخصیتم کارکنم و انسان بهتری باشم .
سپاس گزارتم که امسال وجودم رو از تمام ناپاکی ها و ناخالصی ها پاک کردی و مرا همواره به سمت تجربیاتی هدایت کردی تا عشق تو در تک تک سلولهای وجودم جوانه بزند ،از نو و تولدی دوباره
سپاس گزارتم که امسال قرآن رو در دستانم قرار دادی و گفتی هرشب بخوان .
سپاس گزارم که عینک زیبا بینی را هربار بیشتر و بیشتر برچشمانم زدی .
سپاس گزارم که به من فرصت تفکر و تأمل در آفرینش و آیه های قرآن رو دادی .
سپاس گزارم که امسال جنبه هایی از عزت نفس مرا ساختی که ساخته نشده بود .
سپاس گزارم که بر احساس ارزشمندی و لیاقتم افزودی .
سپاس گزارم که امسال مرا مقاوم در برابر تضادها و آرام و خونسرد در مواجه با اونها قرار دادی .
سپاس گزارم که حمایت کردی تا تواناتر باشم در کنترل ذهنم بیشتر از تمام سالهای عمرم .
سپاس گزارم که هر خواسته ای در من شکل گرفت سریع تحقق یافت ،عاجزم از سپاس گزاری نعمت ها و مهربانی های تو ای صاحب و ارباب و مولای من
سپاس گزارم که در اوج ناامیدی های امسالم چنان امید شدی که یادم نمیاد من ناامید شده باشم درصورتی که باید میشدم اما تو بودی که مرا امید شدی و من بدون تو عاجزترین و ناتوان ترینم من بی کس ترین و غریب ترینم بدون تو من ناآگاه ترینم بدون تو ولطف تو که مرا محرم اسرار خودت قرار دادی ،من چنان عاجزم و ناتوانم که اگر لطف تو نبود و پرده غفلت را از قلبم کنار نمیزدی هنوز هم در اوج ناامیدی و غفلت بودم و باد هرجا میرفت منو میبرد با خودش اما من الان با صلابتم ،پر از ایمان ، آگاه به اینکه از کجا آمده ام و به کجا میروم ،اگاه به اینکه خالق من و این کیهان با عظمت کیست چون تو قرآن را در دستانم قرار دادی و به من علم درک اون رو عطا کردی .
همه تو بودی
همه تو بودی
همه تو بودی
هر جا تسلیم تو بودم چنان مرا گذر دادی که اشک ریختم و هر جا تسلیم تو نبودم و توی شلوغی ذهنم گم بودم ، تو صدایم میکردی که هستم ،تمام این سنگینی هارو بزار رو دوش من تو تابشو نداری و من با تمام قلبم میخوام بهت بگم که من ضعیفم بدون تو .
تو کسب و کارشدی برای من
تو پول شدی برای من
تو ایده پول ساز شدی برای من
تو افراد و انسان نازنین شدی برای من
تو مشتری ثروتمند و نازنین شدی برای من
تو امید شدی برای من
تو دوست و رفیق شدی برای من
«««««خدایا همه تووووو بودی»»»»»
امسالم با تن سالم با قلبی پراز احساس خوب و آرامش و سرشار از عشق به تو و تمام موجودات در بیشتر مواقع گذشت .
امسال هم من تن سالمی داشتم و هم عزیزانم در سلامتی کامل بودن ،چطور سپاس این نعمت رو بجا بیارم ؟؟؟
امسال کلی از بدهی هام پرداخت شد ،بدون حتی ضره ای سختی و تقلا ،درسال اولی که متعهد شدم به کار کردن برروی خودم .
یادم نمیره همون اولین روزها از درو دیوار نشونه هاتو فرستادی ،از آدمهای نازنینی که کرایه نگرفتن ،از پولهایی که پیدا کردم ،از احترامات و عشق های جدید ،از لطف هایی که تا امسال تجربه نداشتم و همه از جانب تو بود و من یک قدم برداشتم و تو هزار قدم اومدی .
رب من با چشمانی اشک بار اعتراف میکنم که حتی اندازه ی دانه ای خردل سپاس گزار تو نبودم از اینکه امسالم را بهشتی گذراندیم در تمام ابعاد ، ارباب من منو ببخش بابت تمام ناسپاسی هام ،منو ببخش بابت تمام موقع هایی که شیطان سروصدا میکرد تو ذهنم ،هرچند که تو برای من خیرو خوبی میخوای و بی منت عطا میکنی وگرنه تو بی نیازترینی و تمام کیهان نیازمندترین به تو .
چقدر امسال انسان های نازنین در مسیر من قرار گرفتن که باید تا چند روز از اونها و جزییات لطف هایی که کردن باید بنویسم ،پس منو ببخش بابت اینکه عاجزم بودم از سپاس گزاری این نعمتها .
شیطان هر لحظه آمادس تا من از منبع خودم دور بشم
الان که تمام امسالم داره مرور میشه برام هزاران برابر بیشتر از نوشته هام من غرق در نعمت بودم در تمااااام ابعاد و من باید هزاران بار اینهارو به خودم بگم ،به قول استاد به خاطر اینکه حالا به یک سری هدفی که امسال تعیین کردی و نرسیدی نشین خودتو سرزنش کنی .
و دقیقا هم همینه چون من خودم اعتراف میکنم که اگر من متعهدتر بودم، به یکی دوتا از اهدافی که نرسیدم که البته همین زودی در حال محقق شدنه ، اگر من متعهدتر بودم میتونستم 4ماه پیش بهشون برسم ،پس منم هرچیه منم وگرنه خداوند بی نقصه ،وگرنه اون همیشه سمت خودشو به بهترین شکل انجام میده .
الان که نگاه میکنم امسالم پر از خیرو برکت بود پر از درسهای ارزشمندی که منو آماده قدم های بزرگ کرد ،پر از تجربیات ارزشمند ،پر از کسب توانایی و مهارت در کارم و نحوه برخوردم با انسانها و خدا بیش از اون چیزی که میخواستم بهم داده در تمام این موارد و بازهم اعتراف میکنم که اون بی نقص ترینه اگر من طرف خودمو درست انجام بدم .
وسپاس گزارم که با احساس خوب و آرامش و صبری که به من عطا کرد تونستم درس هامو بگیرم و تکامل خودمو در تمام ابعاد طی کنم تا این درجه .
تمام نوشته هامو دوس دارم با یک بیت شعر خلاصه کنم .
هرگاه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
هرگاه که میکوشم در کارکنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
رب من تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
مارا هدایت نما تا پیرو آیین ابراهیم باشیم که او موحد بود و مشرک نبود
مارا هدایت کن به راه آنان که به آنان نعمت دادی نه کسانی که برانان غضب نمودی و نه (گمراهان)
در پناه رب یکتا .
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت شما استاد عزیز
موقعی که داشتم این فایلو گوش میکردم رسیدم به اون قسمتی که شما گفتین من به شخصه اهل چت کردن نبودم و نمیدونم اونایی که چت میکنن با ده نفر دیگه خلأشون چیه همونجا زدم رو استپ و اومدم تو این صفحه تا برداشت خودم رو و تجربیات خودم رو در مورد خلأ درونی بنویسم.
هر چی که فکر میکنم میبینم این نکته، نکته درستیه که ما آدمها در اکثر موارد خودمون عامل ایجاد کننده خلأهای درونی خودمون هستیم نه کس دیگه
یعنی وقتی میایم یه موضوعی رو در مورد اطرافیان مبینیم و متمرکز میشیم روی اون موضوع و خودمونو مقایسه میکنیم با اون فرد که ببین فلانی فلان چیز و داره من ندارم و این مقایسه کردنها نتیجه اش این میشه که ما به احساس کمبود میرسیم و فکر میکنیم دیگه ندار شدیم و از این حرفا و این چرخه بارها و بارها ادامه پیدا کنه و تکرار بشه این باعث میشه که ما احساس خلأ رو در وجود خودمون ایجاد کنیم.
خلأهایی که در وجود ما ایجاد شده خودمون اونها رو به وجود آوردیم الکی گردن خانواده نندازیم که خانواده ما ما رو محدود کردن شیوه تربیتی اونها غلط بوده ما رو بد بار آوردن و هزارتا چرت و پرت دیگه که همه اینها از یه ذهن نادان برمیاد.
ما نمیایم دستاورد های زندگی خودمونو نگاه کنیم نمیایم توجه کنیم به اینکه شرایط ما هر جوری که بوده زندگی طبیعی رو داشتیم در پیش میگرفتیم (البته به شرطی که روی ذهنمون کنترل داشته باشیم) ما اینو نمیبینیم بعد یک نفر دیگه که شرایط و اوضاعش بهتر از مائه میایم تمرکز میکنیم رو اون شرایطه و خودمون رو مقایسه میکنیم با اون طرف میگیم ببین چقدر داره کیف میکنه؟ چه تجربیاتی رو داره تو زندگیش تجربه میکنه من چی؟؟؟؟
همه اینها نجواهای شیطانیه کسی که کنترلی روی ذهنش نداشته باشه یکی از چیزهایی که بهش مبتلا میشه و آسیب میرسونه به خودش همین مقایسه کردن خودش با دیگران هست همین انکار دستاوردهای خودش هست
ذهن منطقی و درست میاد میگه من چی کار دارم به زندگی دیگران من اصلا چی کار دارم کی داره چی کار میکنه؟ کی داره از زندگیش چی جوری لذت میبره؟ من بیام رو خودم متمرکز باشم و ببینم با توجه به شرایط الآنم من از چی لذت میبرم بیام کانون توجهم رو بذارم رو همون موضوع میدونین؟ سرم تو لاک خودم باشه
وقتی که این روند مقایسه کردنه سالهای سال تکرار میشه و تبدیل به عادت میشه خود به خود برنامه ریزی میشیم رو اینکه سرک بکشیم تو زندگی دیگران و تا اون فی خالدونشم در میاریم که ببینیم اینا وضعیتشون نسبت ما چه جوریه؟ وضعشون بهتره بدتره چیه؟ ناخودآگاه ذهنمون تنظیم میشه رو این موردی که گفتم؛ سرک کشیدن تو زندگی دیگران.
تازه عینک بد بینی و قضاوت هم در پی این قضیه میزنیم به چشم خودمون دیگرانو قضاوت میکنیم از رفتارهاشون برداشت های بدی میکنیم هی منفی نگری میکنیم و آخرش چی میشه؟ هیچ. قضاوتهایی که یا دل دیگرانو میشکنه یا کینه و کدورت بینمون بوجود میاد و با عذاب وجدانمون نمیدونیم که چی کار باید بکنیم.
افسردگی میاد سراغمون همه این چیزایی که گفتم نشون دهنده افسردگیه دیگه اگه بخوایم از طریق علم روانشناسی بهش نگاه کنیم همه اینا علائم افسردگی هست.
ببینید من خودم مثل استاد عباسمنش زیاد اهل چت کردن نبودم ولی خب برخلاف اینکه استاد دوستاش رو میدید که دارن با 10 نفر چت میکنن میومد میگفت من نمیدونم چه خلأیی اینها دارن درک نمیکنم نیازشون رو به این جور کارا من میومدم میگفتم نه اونا اگه دارن با 10 نفر چت میکن همزمان چرا من یه نفرو ندارم که باهاش چت کنم؟ چرا من پیامهایی که میدم سین میخوره ولی جوابی دریافت نمیکنم و… این من بودم که با توجه به شرایط اون طرف میومدم خودمو مقایسه میکردم و با گفتن این جمله که چرا من ندارم و با تکرار کردن مداوم اونها هی این خلأ رو در درون خودم ایجاد میکردم
درصورتی که اگه منطقی و عاقلانه بیایم فکر کنیم میبینیم بابا من چه نیازی دارم به اینکه ده نفر رو داشته باشم که بخوام از صبح تا شب باهاشون چت کنم بعد وقتم گرفته بشه و به جای اینکه روی خودم کار کنم روی مهارتم کار کنم تا یه نتیجه ای تو زندگیم دریافت کنم بشینم پای گوشی بیس چاری چت کنم هم وقتم گرفته شه هم اصلا چیزی بهم اضافه نشه ؟ زندگی الآن من بدون داشتن این جور چیزها مگه چشه؟ نه اینکه تلاش نکنم برای بهبود زندگیما نه ولی اگه اینجوری به قضیه نگاه کنم کار به جایی نمیبرم.
من باید بیام روی خودم تمرکز کنم ببینم با توجه به شرایط و موقعیت الآنم چه کارهایی رو میتونم انجام بدم که هم به لحاظ روحی و روانی رشد کنم هم به لحاظ کیفیت زندگی به کیفیت بالاتری دست پیدا کنم.
یا اصلا یه وقتایی من سر حقوقی که طرف دو قرون از من بیشتر دریافت میکرد با صابکارم بحثم میشد یا یکی تازه وارد بود بعد حقوقی که به اون میدادن همون حقوقی بود که به من میدادن. سر همین کمتر یا زیادتر کردن حقوق کارگرا من دلم میخواست شغلمو عوض کنم و برم یه جای دیگه میدیدم اونجا فلان مغازه فلان کسب و کار حقوقش انقدر بیشتره بعد میدیدم حقوق من چقدر کمه بعد شروع میکردم به خودخوری به مقایسه کردن درصورتیکه تمام کارهایی که من انجام میدادم راه به هیچ جایی نمیبرد و من خیلی زحمت میکشیدم و تلاش میکردم ولی بقیه کارشون سطح بالاتر بود خلاصه اینارو هی با خودم میگفتم ولی اون چیزی که اصله و درسته اینه که من توی موقعیتی که توش قرار دارم چه خوب چه بد دیگه حالا همینی که شده.
برای اینکه این وضعیت رو بهبود بدم و از اونجایی که توانایی انجام این کار و موفق شدن در این کار رو هم دارم چون خدا خودش تو قرآن میاد میگه ما توانایی های بسیاری به انسان ها دادیم و انسانها رو محدود نیافریدیم من با توجه به این قضیه باید استفاده کنم از این قدرتم و قدم اولی که باید بردارم همین نوشتنه همین تغییر دیدگاهمه همین تغییر باورهاست همین تغییر به لحاظ منتالی و ذهنی در واقع برنامه ریزی ذهنی منه که باید انجام بدم این پیش نیازه پیش زمینه است و بعد از اینکه این دوران رو گذروندم میام رو دستورالعمل های فیزیکی کار میکنم یعنی کارهایی که باید انجام بدم برای رسیدن به خواسته هام رو انجام بدم تا نتایج بوجود بیاد همین
کامنت نوشتن من یک قدمه یک تغییره، به خدا هر چی که بیشتر روی خودمون کار کنیم اون تغییری رو که جهان باید انجام بده جهان انجام میده ما نمیفهمیم چه جوری ولی یهو که این اتفاق میفته ما میبینیم که به یه همچین دستاورد و نتیجه ای رسیدیم و فهمیدیم که قانون کارشو به درستی انجام داده و ذوق زده میشیم.
اونجاست که مدار ما برای درک این آگاهی ها بالاتر رفته و ما ایمان میاریم به این مطالبی که همش درسته باورمون تغییر پیدا میکنه باورمون قوی تر میشه نسبت به این مطالب و ایندقعه دیگه راحت تر میپذیریم دیگه مقاومت ذهنی کمتری داریم نسبت به این مطالب
ماها با اینکه داریم رو خودمون خوب کار میکنیم ولی نتیجه بوجود نمیاد به این دلیل نیستش که قوانین کارشو درست انجام نمیده و قرار نیست نتیجه ای بوجود بیاد. نتیجه زمانی بوجود میاد که زمانش برسه ما چون زمان رسیدن به نتایج رو نمیدونیم و نتایجی که میخوایم رو نمیبینیم خیلی راحت گول میخوریم و فکر میکنیم قانون دیگه کار نمیکنه در صورتی که قانون داره کار میکنه
من خودم امروز صبح بیرون خواستم برم جایی کار داشتم قبل از اینکه از خواب بیدار شم تو همون حالت خواب و بیداری گفتم خدایا اگه امروز اتفاق خاصی برام نیفته من دیگه دور قانون و همه چیو خط میکشم. چون یه چند روزی بود که هیچ اتفاق جالبی نیفتاده بود برام.
رفتم از خونه بیرون کارمو که انجام دادم میخواستم برگردم چند دقیقه تو خیابون منتظر موندم تا سوار تاکسی شم. تاکسی اومد و سوار شدم و به نیمه های راه که رسیدیم من پولمو دادم به راننده گفتم بفرمایید کرایه و اینا گفت خورد ندارم گفتم منم خورد ندارم گفت خسته نباشید
گفت ایندفعه رو مهمون من باشین گفتم خدا از بزرگی کمتون نکنه یه آقای پیرمرد دیگه هم بود از اونم کرایه نگرفت
اینجوری شد که دیگه من برگشتم به مسیر و دارم سعی میکنم عمل به قوانین رو در دستور کار خودم قرار بدم.
یه اتفاق خیلی جالب دیگه ای هم افتاد.
الان که داشتم این کامنتو مینوشتم دوستم از شیراز زنگ زد و گفت که براش یه کاری پیش اومده تو شهر خودمون و از من خواست که برم کارشو انجام بدم منم رفتم داخل شهر و در همون حین که کار دوستمو میخواستم انجام بدم یکی از دوستان قدیم خودم رو دیدم که یه چند ماهی بود که ندیده بودمش یه آقای 76 ساله مشتی که راننده تاکسیه و 50 ساله که تو تاکسیرانی کار میکنه. ایشون سر راهم قرار گرفت و منم خب خیلی باهاش حال میکنم با اینکه فقط بیست و خورده ای سالمه… سلام علیک کردیم و گرم صحبت شدیم و ایشون هم از افکار و عقاید خودش داشت صحبت میکرد
این پدیده همزمانی برا من خیلی جالب بود که نشون داد قانون چطوری داره کار میکنه و الان که بعد از 1 ساعت برگشتم خونه تا دوباره ادامه کامنتمو بنویسم یخورده به فکر فرو رفتم که منی که دنبال این بودم جهان یه اتفاقی رو برای من رقم بزنه که نشون بده هنوز داره کار خودشو انجام میده و دقیقا تو همون روز دو تا اتفاق جالب برام افتاد منو شگفت زده کرد و باعث شد که با قدرت بیشتری ادامه بدم مسیری رو که هممون داریم ادامه میدیم و در آخر هم به نتایج بزرگی میرسیم گفتم این موضوع جالب رو هم بگم که خالی از لطف نباشه.
خیلی خیلی دوستتون دارم
مراقب خودتون باشید
امیدوارم هرجا که هستید شاد و پیروز و سلامت باشید
خداجانم سپاسگذارتم که من هرچی دارم ازآن توست و تو برام دادی
خداجانم سپاسگذارتم که من تو را دارم وباتو باشم پادشاهی تمام عالمم
خداجانم سپاسگذارتم که من در بهترین مسیر و بهترین مدار قرار دارم این بهترین ثروتم است
وبعد سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم ومریم جون نازنیم و دوستان همدار وهم فرکانسی های عزیزم
خداراسپاسگذارم که من در روزی 61سفرنامه ام قرار دارم دارم به بهترین فایل ها به بهترین تجربه ها برخورد میکنم و این حالت زنده گی منو بهشت ساخته
واقعآ که این قانون زیبای خداوند چقد زیبا عمل میکنه چقدر دقیق عمل میکنه و من از موقع که با استادم آشنا شدم واقعآ چقدر من خودم را پیدا کردم چقدر من با خدایم نزدیک تر شدم
چقدر من امیدواری ام توکلم زیاد وعالی شده بخدای خودم.
من هر روز چقدر اتفاقات عالی را تجربه میکنم هر روزم که مگذره تجربه هایم چقدر عالی وشگفت انگیر میشه واقعآ واژه ندارم که این زیبایی را توصیف کنم
فقط میتونم بگم خداجانم بی نهایت سپاسگذارتم که من بهترین ها را دارم و سپاسگذارتم که من ازهمه مهم تر توره دارم و میدانم هرچی در زندگی دارم ازتوست وبخاطری توست
به نام خدایی که هر چه دادم همه رو او به من داده خدایا کمکم کن که یادم باشد هر روز که هر چه دارم همه رو تو به من دادی من هیچ ندارم خدایا شکرت سپاسگزارتم
سلام بر بهترین
زیباترین
دوست داشتنی ترین
مهربانترین
توحیدی ترین
استاد بی نظیرم استاد عباس منش و مریم عزیز دلشون
چقدر این سفرنامه و ردپاها کمک به من کرده و چقدر تسلط بیشتر روی کنترل ذهنم دارم و بیشتر از گذشته توی زمان خوب و احساس خوبو حال خوب و آرامش و با خودم در صلح بیشتری میتونم باشم و اینها همه بر میگرده روی کنترل ذهن روی کار کردن و تغییر شخصیتم همون اندازه که دارم روی خودم و ذهنم و باورهام کار میکنم همون اندازه دارم نتایج خوب میگیرم و همیشه با خودم میگم هنوز جا داره باید بیشتر از اینها کار کنم و عمل به آنها
وقتی قدم به قدم در حین زندگی کردن و انجام کارهای روزمره قوانین رو ثانیه به ثانیه به خودت متزکر میشی و با قوانین
میری جلو و چطوری صبت کنی الان چه بگی یا چکار کنی چقدر لذت بخش میشه و زندگی با آرامش و احساس خوب رو میری جلو و رسیدن به خواسته ها
استاد عزیزم من کنترل ذهن رو از شما یاد گرفتم
قوانین رو از شما یاد گرفتم
و زندگیم از همه نظر هر روز بهتر از روز دیگه میشه و خدا رو هزاران مرتبه شکر میگویم و از شما هم بی نهایت متشکرم
خداوند اجر و پاداش فراوان به شما بدهد
در ضمن بگم تو ایران نزدیک به سال نوست منم امروز داشتم یکم آشپزخونه رو نظافت میکردم گفتم یکم بیام بشینم خستگی در بیارم و اومدم تو سایت گفتم یه ردپا بذارم خستگیم در اومد میرم دنبال کارهای دیگه
خداوند یارو نگهدار همه عزیزان این سایت عظیم و توحیدی
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
سلام استادعزیزم ومریم جان نازنینم
سلام به تمام همسفرانم
الهی صدهزاران مرتبه شکر که به این مسیر الهی هدایت شدم سپاسگزارم خداجونم.
استادعزیزم بی نهایت ازتون سپاسگزارم بخاطر وجود پاکتون دراین کره خاکی
خداجونم سپاسگزارم بخاطر وجود بنده های پاکت مثل استاد عزیزم روی زمین.
استاد عزیزم مباحث وآموزشهای شما بود که با حقیقت این جهان آشنا شدم،اینجا بودکه فهمیدم همه چیز وهمه ی اتفاقات زندگیم بستگی به افکار وذهنیتم داره اینجا بود که تازه متوجه شدم باید ورودیهای مناسب به ذهنم بدم تا خروجی های خوب ومناسب دریافت کنم واین من هستم که با کنترل ذهنم تمام اتفاقات زندگی خودم رو رقم میزنم. وباید بگم که صد درصد عالی نشدم ولی به همان اندازه که روی خودم کارکردم وبا گذروندن تکاملم نتیجه هم گرفتم.
استاد عزیزم سپاسگزارم ازتون که کل درس زندگیم رو از شماآموختم،یادگرفتم تنها تنها تنها به خداوندم تکیه کنم وتنها از خودش بخام و همه خواستهامو درخواست کنم،یادگرفتم که تمام اتفاقات زندگیم با افکار وباورهای خودم رقم میزنم،یادگرفتم که همه چیز برپایه واساس تکامل پیش میره،یادگرفتم ودرک کردم که هرکدوم از ماها پاره ای از خداوندیم وخداوند از رگ گردن بهم نزدیکه یعنی چه،یاد گرفتم غیراز خداوندم روی هیچ کس حساب باز نکنم،یادگرفتم از اتفاقات ها وتضاد های زندگیم درس بگیرم وبا باور اینکه هر اتفاقی که برام می افته به خیر وصلاح منه زندگی برام لذت بخش تر وشیرین تر شده،از وقتی دراین مسیر قرار گرفتم شکل زندگیم طرز فکرم وافکارم نسبت به جهان اطرافم زمین تا آسمون تغییر کرد،ارتباطم با خداوندم تغییر کرد اصلا خدای وجودم تغییر کرد نگاه ودیدم تغییر کرد.وبرای همه ی این دستاوردها سپاسگزار خداوندم هستم که دراین مسیر قرارم داد وبا استادان نازنینم چون استاد عباس منش عزیزم ومریم جان نازنینم وتمام دوستان توحیدیم آشنا کرد وهمسفرم کردسپااااااااااس خداجونم.
به نام خداوند مهربانم
سلام به استاد عزیز و مریم خانم نازنین
و سلام به تمام همسفران عزیز
روز 61 از روز شماره تحول زندگی من(فصل 3)
خدا رو هزاران بار شکر که وارد فصل سوم شدم و متعدانه دارم روی خودم و افکارم کار می کنم
عجب سفر نامه با حالی هست هرروز اتفاق ها ی زیبا هر روز نکات مثبت آموزنده هر روز دارم بهتر مسلط می شوم به قوانین
قوانینی که هیج وقت تغییر نمی کند و نخواهد کرد و باید متعهدانتر عمل کنم و مصمم تر قدم بردارم
ما با افکارمون زندگیمان رو خلق می کنیم و یای از بهترین عوامل کنترل ذهن
کنترل کردن تغذیه روحمون است اینکه چه ورودی به ذهنمان میدهیم
چون هر انچه به ذهنمان بدهیم تبدل میشه به باور و اون وقت وارد زندگیمون میشه
و بهترین عامل برای من که بتوانم هرروز تمرین کنم و اگاهانه انجام بدهم خداروشکر همین سفرنامه جادویی شده
همین باعث تحول در زندگی من شده
و با امدن به سایت و گوش کردن و دیدن فایل های استاد و تمرکز کردن به زیبایی ها و فروانی ها و خودش شده بهتر تمرین
وو یادگرفتم هر وقت احساسم یکم بد است یعنی دارم از مسیر دورمیشوم
باید ذهنم رو کنترل کنم باید جلو نجوا ها رو بگیرم
باید حواسم رو جمع کنم
از زمانی که دارم روی خودم کار می کنم خیلی آرومتر شدم
احساسم بهتر شده و نعمت و ثروت بیشتر رو می بینم و اتفاق ها زیبایی برام رخ می دهد
زیبایی ها بیشتر می بینم
ادم خیلی خوبی دررمسیرم قرا می گیرند از فروشندها از همسایه ها
و از زمانی که ستاره قطبی رو انجام میدهم و خواسته های روزنه ام رو می نویسم
باعث شده همه چیز بهتر بشه کلی اتفاق های عالی برام رخ بدهد
و همین تمرین ستاره قطبی یکی از بهترین عامل برای کنترل ذهن است
خداروشکر که هرروز دارم مسلط تر میشوم روی ستاره قطبی
و هرروز خواسته های بیشترم تیک می خوره و همین باعث شده ایمانم قویتر بشود که خودم خالق زندگی خودم هستم
خداورشکر
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم
سلام خدا جونم
سلام استاد عزیزم ومریم نازنینم
سلام دوستان معنوی و همسفرم
خدایا شکرت که امروز هم فرصتی طلایی بهم بخشیدی تا با تعهد بیشتر در ورودم به فصل سوم قدم بگذارم و هر لحظه تو حامی و هدایتگر من هستی خدایا شکرت که تورا دارم و آرام و آسوده خاطر هستم
خدایا شکرت
روز 61
خدایا امروز چه حس و حال عالی دارم میدانم که در قلبم نشسته ای و داری خدایی میکنی سپاسسسسسگزارم خدایا هرآنچه دارم از آن توست
من با تو همه چی دارم و همه چی هستم خدایا شکرت که تو را دارم خدایا شکرت که اجازه بندگی کردن را بهم دادی مرا لایق بندگی کردن دانسته ای. خلقم کرده ای
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان
خدایا شکرت که یادم دادی تمام اتفاقات زندگی ام بر اساس باورها و افکار و فرکانس های من بوجود میآید
خدایا شکرت
که یادم دادی که هروز متعهد تر و بهتر عمل کنم به آگاهی های ناب الهی
خدایا شکرت که من با کنترل ورودی های ذهنم میتوانم آنچه را که دوست دارم در زندگی ام خلق کنم
خدایا شکرت که من آگاهانه کانون توجهم را روی زیبایی ها گذاشتم و هر روز و هر لحظه زیبایی های بیشتری از جهان هستی را میبینم و لذت میبرم
خدایا شکرت که اینقدر روح مرا لطیف کرده ای که با دیدن هر زیبایی اشک شوق میریزم و شکر گذاری میکنم
خدایا شکرت که تمام زندگی ام معجزه شده
خدایا شکرت که هر آنچه که میبینم با تغییر زاویه دید سعی میکنم ازش درسی بگیرم اینم یکی توانمندی های عالی هست که تو پر من قرار دادی
هر کسی و هر چیزی را لمس کنم و در جهان اطرافم ببینم و بشنوم معلمی در مسیر میبینم و درسی جدید و الهی را یاد میگیرم
خدایا شکرت که توجهم را بر روی زیبایی ها هدایت کردی و افکارم را مثبت و شکر گذاری ام را بیشتر کرده ای
چهره روز بر من افزوده میشود
خدایا شکرت که مرا انسان افریدی اشرف مخلوقات خلیفه خودت بر زمین و تمام آسمان ها وزمین وهرانچه بین آنهاست را مسخر من کرده ای تا تجربه کنم هر آنچه که لازمه رشد و پیشرفت من و جهانت است
خدایا شکرت که تمام کارها و بارهایم و خودم را روی دوش گرفته ای و مرا آرام و آسوده خاطر کرده ای
خدایا هر آنچه دارم از آن توست
خدایا شکرت که مرا به زیبایی های بیشتر . انسان های فوقالعاده عالی هدایت کردی و آنان را به من هدایت کردی
خدایا شکرت که آگاهانه جلوی ورود ی های ذهنم را میگیرم و بیشتر تمرکزم بر خودم و زندگی ام به سمت رشدو پیشرفت است
خدایا تو مرا بیشتر از خودم دوست داری و بیشتر از من دوست داری که من به خواسته هام برسم پس مرا با سرعت بالاتر و تکامل لحظه به لحظه هدایت کن
خدایا من تسلیمم هرچی تو بگی من به هر خیری از تو به من برسد سخت محتاج و نیازمندم خداجونم سپاسسسسسگزارم
خدایا شکرت که از وقتی به وجود ارزشمندم آگاه شدم تمام جهان برای من به همان اندازه ارزش قائل هستند
خدایا شکرت که مرا تکه ای ارزشمند از وجود پاک خودت خلق کردی مرا پاره ای از وجود پاک خودت کردی مرا لایتناهی خلق کرده ای من هر لحظه چشم امیدم به توست
خدایا شکرت که مرا در این مسیر الهی هدایت کردی
خدایا شکرت که هم خدارا ازت میخوام وهم خرمارا
خدایا شکرت
هم سلامتی و هم ثروت بیحساب و هم معنویت و هم روابط عالی و هم عشق و محبت و مهربانی و لطف و رحمت الهی و رزق بیحساب و خوشبختی و سعادت در دنیا و آخرت را باهم یکجا دارم
خدایا من ایمان دارم باور دارم اعتماد دارم که هر لحظه تو مرا هدایت کرده ای
خدایا بینهایت سپاسگزارتم
هر لحظه که به یادت هستم تمام جهان را میخرم کرده ای هم همسر عالی هم فرزندان خوب و عالی هم اطرافیانم هم خودم هم اخلاق و رفتارهای عالی هم عشق بی حد و حساب هم نزدیکان هم افرا. غریبه همه با احترام و ارزش با من رفتار میکنند
چقدر خودم با خودم رفیق تر شده ام دستم در دستان قدرتمند خداست عاشقتم خدا جونم
چقدر با مهربانی بیشتری با خودم رفتار میکنم برای دیده ها و شنیده هایم ارزش بیشتری قائل هستم
نگران قضاوت و حرف های دیگران نیستم مهم خودم هستم
خواسته های خودم در اولویت قرار گرفته
مهم منم مهم آرامش درونی من است
خدا یا شکررررررت خوشحااااالم که این نعمتها و ثروتهای بیحساب را از تو دارم خدایا شکرت
همه کاره ام تویی
تمام زندگی ام را بتو سپرده ام وارامم
من نمیدانم تو هر لحظه در من جاری باش
احساس خوب اتفاقات خوب
خدایا شکرت که با هر پایین اومدن سطح انرژی دنبال درونم میگردم و از خودم احوالم رو میپرسم که چرا ؟چی شد الان دارم به چی توجه میکنم افکارم به کدام سمت رفته و خودم حال خودم را با خدا جون درونم خوب میکنم
دنبال عوامل بیرونی نیستم هر آنچه هست درون من است
خدایا شکرت که سریع افسار ذهن را میگیرم و به سمت زیبایی های جهان هدایت ش میکنم بهش ثابت میکنم که همه چی عالیه همه چی رنگ و بوی خدایی داره همه کاره خداست صاحب کل کیهان خداست فقط روی نیازم بخداست
تمام اتفاقات الخیر و فی ما وقع است خدایا شکرت چقدر آگاهی ناب در درونم قرار داده ای
خدایا مرا هر لحظه ثابت قدم ومتعهد تر م کن در این مسیر زیبا و لذت بخش الهی استمرار و محکم تر باشم
خدایا شکرت به خاطر تمام هستی ات
خدایا من ارزشمندم و سخاوتمند من در درونم خدا را دارم که جانشینش شدم روی زمین خدایا من لایق خلیفه بودنت را دارم پس هر لحظه چراغ راهم باش
با خدا باش و پادشاهی کن خدایا شکرت ازت میخوامش با تو بودن و پادشاه شدنم
خدایا شکرت که روحم را لطیف و مهربان کرده ای
همه کاره تویی جان جانانم سپاسسسسسگزارم
در این مسیر زیبا و دلنشین الهی هرلحظه در من جاری باش خدایا شکرت که وقتی بهت تکیه دادم با قدرت و ایمان بیشتر عمل میکنم چون تورا دارم
من نمیدانم سپردم به خودت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
به نام رب بی همتا
ردپای شماره 61
قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن
دلم میخواد هر لحظه و هر لحظه در این فکر باشم که چگونه تمام آنچه را که تاکنون آموخته ام در عمل اجرا کنم و بعد از دیدن نتایجش شگفت زده بشم چون به این قطعیت رسیدم همش همینه عمل کردن با ایمان به اینکه میشود…
میترسم وقتی به این فکر میکنم که من واقعا همه ی آنچه را که یاد میگیرم در عمل و ناآگاهانه ازش استفاده میکنم یا فقط برای حال خوب دارم گوش میدم ، دغدغه روزهای پیشین من اینه که سعی کنم هدایت هامو بشنوم و بهشون عمل کنم اینکه ایمان دارم که خداوند هر لحظه درحال هدایت من هست؟
و واقعا توی چند روز قبل موارد کمی رو واقعا شنیدم و الان به خاطر همون تعداد اندک که هدایت خداوند رو شنیدم سپاسگزارم و آرزو میکنم در شنیدن هدایت های خداوند شنواتر بشم وقتی اون حسی رو که از شنیدن صحبت خداوند حس میکنی و اجراش میکنی سبکبالی و میدونی کار درست رو انجام دادی !،میخوام شنیدن هدایت های خداوند تنها دغدغه هر روزم باشه و از تجربه ش سرمست بشم تا این باور برام قوی تر بشه که خداوند هرلحظه در حال هدایت ماست همون طور که در همین هفته چند تا هدایت واضح شنیدم و دارم تکاملم رو طی میکنم…
فکر میکنم عامل نتیجه گرفتن یا نتیجه گرفتن از آموزه های این سایت همون فاصله بین شنیدن تا درک و باور قوانین هست وقتی باور ایجاد بشه قطعا در ادامه ش عمل هم میاد اگر هنوز به اندازه کافی عمل نمی کنیم یعنی هنوز به باور قلبی نرسیدیم فقط باید ادامه داد و ناامید نشد…
نکته ای که از شنیدن این فایل برام پررنگ شد این بود که استاد گفتن همون روزهای زندگی در بندر عباس که استاد مدام و هرلحظه در خیابان در حال گفت و گوی درونی با خداوند و تحسین همه زیبایی های اطرافشون بودند نه به صورت یک روز و یک هفته ،ماهها بعنی احساس خوب و رابطه پایدار با خداوند ،استاد باور داشتند که آرزوهاشون قابل دستیابیه و بهش میرسن برای همین اینقدر در حس آرامش و رضایت بودن این معیاری هست که ما خودمون رو باهاش بسنجیم تا چه اندازه به این حالت درونی نزدیک و نزدیک تر میشیم با استمرار و استمرار در این مسیر و این آموزه ها…
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استادان گرانقدر و دوستان عزیزم
روز شصت و یک از سفرنامه زندگی من
عنوان فایل:قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن
ما خالق زندگی خودمون هستیم با ارسال فرکانس ها و احساسی که نشون دهنده اینکه چقدر در مسیر دلخواه هستیم یا نه و پاسخ متناسب جهان به ارسال فرکانس ما شرایط اتفاقات ایده ها موقعیت ها و افرادی سر راه ما قرار میگیرن که هم مدار باشن با فرکانس های قالب ما
پس حالا که فهمیدیم افکار و فرکانس های ما زندگی مارو خلق میکنه چجوری میتونیم ما کنترل کنیم افکارمون رو و فرکانس هایی رو ارسال کنیم که هم جهت با خواسته های ما باشن؛جواب اینکه ورودی های خودمون رو کنترل کنیم چون این ورودی های ما هستن که باورهای مارو شکل میدن و باورهای ما زندگی مارو رقم میزنن
ما باید آگاهانه کنترل کنیم ورودی های ذهن مون رو از شنیدن حرفهای دیگران از دیدن صحنه های ناجالب از کمبود ها ووو بقول قرآن اعراض کنیم از نازیبایی ها و توجه کنیم به زیبایی ها و قشنگی ها و نعمت ها و ثروت ها و فروانی ها ووو
کنترل کردن ورودی های ذهن بستگی به عمل کردن آگاهانه ما داره که چقدر در این کار مهم عملکرد خوبی داشته باشیم منم با استاد عزیزم موافقم در مورد صحبت کردن با خودمون و خدای درونمون منم خیلی احساس خوبی میگیرم وقتی با خدا صحبت میکنم خیلی راهکارهای خوبی میگیرم قلبم باز میشه و میتونم قشنگ احساس کنم که با اینکار فرکانس خوبی میفرستم
یه نکته ای هم که هست بین صحبتهای استاد که من تجربه ش کردم اینکه وقتی رو خودمون کار میکنیم خیلی خوب نتایج هم میاد ولی امکان داره بعضی جاها از دستمون در بره یا روزمرگی ها مارو به سمتی سوق بدن که نتونیم مثل قبل کنترل کنیم ورودی هامون رو و اونجاست که میفهمیم از احساس مون از حالمون که مسیر درستی نیست و سریع باید آگاهانه بیایم تو مسیر و دوباره کارکنیم و ورودی های خوبی به ذهنمون بدیم
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق
61. شصت و یکمین روز از روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
من دیشب خواستم بخوابم قبل خواب تعهد نوشتم، رفتم سراغ کتاب رویاهایی که رویا نیستند از صفحه 11 که مونده بود شروع کردم وقتی به نوشته آبی پر رنگ تو کتاب رسیدم
گفتم وای خدای من
نوشته این بود :
نقش باور ها در تحقق یا عدم تحقق رویا ها
آخه من قبلش تو دفترم نوشتم که ببین طیبه جهان هستی کاری نداره که تو چی میخوای جهان هستی فقط و فقط به فرکانسایی که میفرستی جواب میده و دیروز من بارها به خودم این قسمت از حرفای استاد عباس منش رو تکرار کردم ونوشتم که همیشه یادم باشه
من تا صفحه 20 خوندم و بعد نوشتم و گفتم خدای من تعهد میدم از همین لحظه بیشتر مراقب رفتار خودم باشم تو هم کمکم کن
و یه سر رسید برداشتم و تمام تمریناتی که بود رو نوشتم و متعهد شدم که هر روز انجامشون بدم
آخه یه جا از استاد عباسمنش که میگفتن شنیدم یا خوندم که باید تمریناتو هر روز انجام بدین نه اینکه یه بار تمرین رو انجام بدین و تموم بشه
و من تعهد دادم و 6 تا تمرین نوشتم که هر روز انجامشون بدم
و تاریخ نوشتم و بعد میخواستم بخوابم تو تعهدم از خدا خواستم که کمکم کنه قرآن رو هم بخونم اینبار دیگه از اول که شروع کردم ادامه بدم و بخونم با معنی
خواستم که بخوابم دیر وقت بود ،یه صدایی گفت قرآن رو شروع کن تعهد دادی ولی ذهنم میخواست تنبلی کنم و بهم گفت که حالا فردا میخونی معنیاشو منم نذاشتم ذهنم حرف بزنه و زود قرآن و برداشتم و از سوره بقره که شروع کرده بودم ادامه دادم خوندم و خوابیدم
صبح یهویی بیدار شدم فقط داشتم سوره انشراح رو آیه اول رو تکرار میکردم
خواب دیدم من داشتم سوره انشراح رو مینوشتم و انگار بهم گفته میشد که این سوره رو دقت کن
من اصلا معنی سوره رو یادم نبود چون قبلا خونده بودمش و حتی یه فایلی از استاد عباسمنش بود که درمورد سوره انشراح میگفتن قبلا گوش داده بودم ولی اسم فایل یادم نبود
همین که از خواب بیدار شدم فقط میگفتم سوره انشراح و آیه اولشو تکرار میکردم
رفتم از اینترنت ترجمه شو نگاه کنم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿1﴾
آیا براى تو سینه ات را نگشاده ایم (1)
وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿2﴾
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (2)
الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿3﴾
[بارى] که [گویى] پشت تو را شکست (3)
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾
و نامت را براى تو بلند گردانیدیم (4)
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾
پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (5)
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾
آرى با دشوارى آسانى است (6)
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿7﴾
پس چون فراغت یافتى به طاعت درکوش (7)
وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿8﴾
و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور (8)
بلند شدم گفتم من باید فایل استاد عباسمنش رو بشنوم وفتی داشتم میگشتم اصلا اسم فایل رو نمیتونستم که پیدا کنم
گفتم خدا من هیچی نمیدونم تو بهم بگو کدوم فایل بود
رفتم از گالری گوشیم پایین تر یکم بالا پایین کردم نگاه کردم یهویی یه فایل نظرمو جلب کرد روش زدم دیدم خودشه
همه کار خدا بود که نشونم داد فایل رو
قلبی که به سوی خداوند باز میشود
باز کردم گوش دادم
داشتم فکر میکردم که خدا چی میخواد از این سوره بهم بگه
یهویی پارسالم اومد جلوی چشمم و اون گریه هایی که میکردم سرنماز و اصلا آرامش نداشتم با اینکه نماز میخوندم و غمی تو وجودم بود و آرامش نداشتم
و یهویی فهمیدم که من چقدر تغییر کردم که دارم الان با آرامش کامل با خدا حرف میزنم در صلح با خودم شدم از خیلی جهات
خیلی فرق کرده حالم
یاد خواسته ام از خدا افتادم و دیدم که چقدر منو آروم کرده در مورد خواسته ام
و همه این ها آرامش عجیبی بهم داد
و بعد اومدم که بنویسم داشتم به این فکر میکردم که 60 روز از روز شمار تحول زندگیم گذشته و من هر روز متعهد بودم تا هم عمل کنم و هم از آگاهی ها استفاده کنم و یاد بگیرم
و خوشحال بودم از اینکه تونستم متعهد باشم
بعد که اومدم روز شمار 61 رو ببینم دیدم قشنگ درمورد تعهد هست و من دقیقا قبل دیدنش تعهدم رو نوشتم و از خدا خواستم که کمکم کنه تعهدم قوی تر بشه
و این متن توضیحات فایل :
زیرا شروع وقوع اتفاقات عالی از همین جاست. دلیل تغییر زندگی من نیز، متعهد ماندن به ادامه این شیوه بوده است
و آغار فصل سوم از روز شمار تحول زندگیم با تعهدم شروع شد که مصمم تر از قبل باشم
و عمل کنم
و عمل کنم
و عمل کنم
چون تا وقتی عمل نکنم قدم های بعدی بهم گفته نمیشه
بعد من صبحش رفتم کلاس رنگ روغنم ،تابلوم که پاره اش کرده بودن تو نمایشگاه رو هم با خودم بردم که به استادم بگم یاد بده که خودم ترمیمش کنم
وقتی کلاس تموم شد وقتی نشونش دادم نقاشی پاره شدمو عصبانی شد گفت چیکار کردی ؟؟؟
جریانو توضیح دادم و گفت تو نباید خودت ترمیم کنی و اونا تعهد دادن باید به تعهدشون عمل کنن
بعد جوری باهام حرف زد احساس ناتوانی کردم ،بهم گفت تو نمیتونی حقت رو بگیری و بعد به خدا گفتم خدایا تو همه کس من هستی تو کمکم کن حقم رو بگیرم و ضعیف بودن از حرفای استادم که از حرفاش اینو بهم رسوند که تو نتونستی حقت رو بگیری و قبول کردی که به راحتی میتونه هر کسی از این به بعد تابلو نقاشیتو پاره کنه و جوابتو نده و تو همینجوری بمونی و کاری نکنی ،تابلوتو پاره کردن اونم این تابلو پر کاری که درسته با اکریلیک کشیدی ولی زحمت کشیدی
من یه لحظه بغضم گرفت گفتم خدایا چیکار کنم ،اونروز تو نشونه هات بهم گفتی که پاشو برو خونه وقتی منتظر بودم صاحب گالری بیاد و بهم گفتی که من کمکت میکنم ،ولی اینجا هم فهمیدم که من احساس بی لیاقتی داشتم نسبت به کارم و بی ارزشش کردم و درست پیگیری نکردم
شاید خدا اونروز گفته برو تا امروز متوجه این موضوع بشم که ارزشمندی و لیاقتم رو نسبت به کارم پیگیر باشم و باور هام رو تقویت کنم
واقعا نمیدونم چیکار کنم
بعد استادم گفت که ببر بگو تعهد دادین باید درستش کنید و عمل کنید به تعهدتون
من تو راه همه اش داشتم با خدا حرف میزدم میگفتم خدایا هدایتم کن بگو جیکار کنم ،زنگ زدم باز جوابی نگرفتم پیام دادم که یک ماه و نیم شده به تعهدتون عمل نکردید اگر جواب ندید با پلیس میام گالریتون
و سپررمش به خدا گفتم خدایا هدایتم کن
حرف استادم خیلی باعث شد به چند تا چیز فکر کنم
اینکه یادم اومد استاد عباس منش گفته بودن که یه بار با یه موتوری طی کرده بودن مبلغ مسیر رو موتوری وقتی رسیده بود به مقصد مبلغ رو زیاد گفته بود و استاد بهش باج ندادن و همون مبلغی که طی کردن رو داده بودن
یادم اومد این موضوع و به خدا گفتم خدایا من ضعیف نیستم حقم هست این ترمیم تابلوم که پاره اش کردن و تعهد دادن و امضاش کردن من ضعیف نیستم تو نیروی قدرتمند در درون من هستی تو همه کس من هستی تو کمکم کن بگو چیکار کنم
بعد دوباره آیه 7 سوره قصص و همون آیه که
خداوند فرمود دعای شما پذیرفته شد
رو نشونه گرفتم از خدا
پیام دادم و باقی شو به خدا سپردم