اجرای توکّل در عمل - صفحه 16

سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی بزرگوار

روز چهل وچهارم سفر نامه

چنین شبها شب قدر است مارا

هلال دیگران بدر است مارا

شبی کان دلبر عیار با ماست

نه یک شب صد شب قدر است مارا

به گِرد ما حوادث ره ندارد

فراغ از حادث دهر است مارا

بشو قانع به لطف و عزت حق

که لطف دیگران قهر است مارا

مولانا

حقیقتا که وقتی خدا و آن دلبر عیار با ماست همیشه بهترین حالها و روزگار را داریم و همیشه شاد هستیم وآرام مثل زندگی الان استاد

چقدر این جملات طلایی هستند:

تو لحظات تاریک تو لحظات شکست تو لحظاتی که دیگه آدم هیچ امیدی نداره خدا رو پیدا کردم

“از وقتی که با بحث توحید آشنا شدم فهمیدم که همه ما یک شرک خفی تو وجودمان درمورد ادمها داریم درمورد دنیاداریم

“به این نتیجه رسیدم که واقعا مهم ترین کار یک فرد تو دنیا اینه که فقط وفقط خداوند رو به عنوان رب به عنوان فرمانروا به عنوان قدرتمندترین فرمانروای کائنات باور کنه واز اون کمک بخواد وکلا رابطه اش با خدا وندباشه همه چیز درزندگی من عوض شد.

” همه چیز به این نکته بر میگرده که چقدر باورهای خوبی نسبت به خدا ونددر ذهنتون ساختید چقدر خداروخوب باور کردی وچقدر بهش تکیه میکنی

و چقدر بقیه کوچکند درمقابل خدایی که تو ذهن شماست

مخصوصا تو لحظات سخت مخصوصا تو لحظاتی که بقیه پشت میکنند به شما بقیه دست رد به سینه شما میزنند تو لحظاتی که بدهکار میشی تولحظاتی که عزیزی رو از دست میدی تو لحظاتی که از لحاظ جسمی بیمار هستی چقدر مامیتونیم خداوند رو باور کنیم و چقدر ایمان داریم چقدر باور داریم به اینکه خودمون رو میتونیم آروم کنیم تو اون لحظات سخت میتونیم امیدوار باشیم تو اون لحظات سخت

خدایا شکرت این جملات به خدا ترجمه قرآن هست انگار داری قرآن رو میخونی وچقدر این جملات میتونه امیدوارنگهت داره تو همون لحظات سختی که استاد میگن واگر پیشرفتی نداریم به قول استاد به خاطر باورهای سیمان گونه هست که تو مغزمون چسبیده

پس باید بیشتر و بیشتر رو باورهایمان کار کنیم و نگران نباشیم مگر ما از اون لحظات سخت به اینجا نرسیدیم و همه مون تغییرات کوچک وبزرگ رو دیدیم پس میشه بهتر از این هم شد خیلی بهتر ‌.مخصوصا درباره فراوانی وثروت اینکه روی باور کمبود کار کنیم وقتی که رو الگوهای موفق مثل استاد کار کنیم باورهایمان قوی تر میشه و اون ریشه ای که از ابتدا ساختیم محکم میشه محکم و محکم تا بشه یه درخت قوی و تنومند.

امروز درگیر تضادی بودم که البته آخرین تکه های زندگی قبل از آشنای ام با استاد بود واقعیت این بود که احساس من بد شد اما سعی کردم از آنچه تا الان آموختم استفاده کنم و خوشحالم که نه صددرصد اما خیلی زیاد تونستم ذهنم رو کنترل کنم و نگذارم برگی در باد باشم که خداروشکر تا ا الان خوب پیش رفتم و انشالله در کامنتهای بعدی بیشتر از نتایجم درموردش می نویسم

و چقدر این فایل سفرنامه هم زمانی داشت با آنچه که من امروز بیشتر بهش نیاز داشتم یعنی توکل و توحید خدایا شکرت که اینقدر هدایتگری برای همه اعضای این خانواده صمیمی

شاد باشید و تندرست ثروتمند در دنیا وآخرت