اجرای توکّل در عمل - صفحه 5

691 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لطیف حنضلی گفته:
    مدت عضویت: 3929 روز

    با سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش و همه دوستان عزیز

    ممنون و سپاسگذارم آقای آرمان مشایخی از پاسخ کوتاه و مفید شما .

    امیدوارم دوستان دیگر هم پاسخ های خوب و جامعی به سوال بنده بدهند . با تشکر – سپاسگذارم – سپاسگذارم – سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    لطیف حنضلی گفته:
    مدت عضویت: 3929 روز

    اقا سلام به همگی دوستان و علی الخصوص آقای عباسمنش گل

    من محصول عقل کل قسمت سوم را خریداری نمودم و این به خاطر این است که دقیقاً متوجه بشوم چطور کار شرکتی خودم را رها کنم و کار ازاد انجام بدهم ولی مسئله ای که وابستگی من به کارم را بیشتر می کند این است که پسر دو ساله ام و خانمم است که می گویم یه مقداری فشار به انها نیاید و واقعاً راهنمایی شخص استاد عباسمنش را در این خصوص می خواهم ؟ استاد می گوید که باید تمام پل های پشت سرم را از بابت کارم خراب کنم و تنها به فکر بیزنس جدید و کار ازاد خودم متمرکز بشوم . واقعاً کار راحتی نیست برایم چون من مجرد نیستم که بدونم وابسته به کسی نیستم و حرف برادر بزرگترم یا خانمم را گوش ندهم و تنها بر روی موفقیتم در کار آزاد باشم . ممنون و سپاسگذارم ، خواهشمندم دوستان هم راهنمایی بفرمایند – با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      علی گفته:
      مدت عضویت: 2476 روز

      سلام استاد در این موضوع صحبت کردن که ما مسول زندگی کسی نیستیم حتی فرزندانمون، مثالیم که میزنن اینکه( نوح به خدا گفت فرزندمو نجات بده و خدا پاسخ داد او فرزند تو نیست از جاهلان مباش) همسرو فرزندان شما خدای خودشونو دارن و تو این مسیر همراه شما هستن انشالله که همیشه زندگیتون بهتر میشه اگرم به تضادی بر بخورین نیاز بوده که اوناهم شرایط به ظاهر بدو تجربه کنن تا ازدلش خواسته هاشونو متوجه بشن شما با این باور کارو شروع کنید که ۱۰۰%پیشرفت میکنید الان یه مقدار تمرکزتون رو ترسهاتونم هست وقتی ۱۰۰%تمرکزتون بزارید رو پیشرفت اون وقت تو مسیر بهتون گفته میشه چکار کنید نشانه ها میان دستای خدارو میبینید .استاد عباس منش هم وقتی از بندرعباس اومدن تهران(با زن و ۲ تا بچه کوچیک) بعداز ۸سال کارو زحمت تو اونجا تونسته بودن یه زندگی نرمال برا خودشون دست و پا کنن ولی وقتی تصمیم گرفتن بیان تهران هرچی که داشتنو گذاشتن اونجا وسایلی هم که به قول خودشون قاش به قاشق زره زره تهیه کردن بخشیدن به یه تازه عروس داماد اومدن تهران اولش تو مسافره خونه ها ،واز طریق فیشی که فکر کنم گفتن خواهرشون بهشون داده بود تو مدارس ۱۰روز ،۱۰روز میتونستن سکونت داشته باشن. یه روز میخوان غذا درست کنن یه چیزی کم داشتن میان از همسایه ها اونو تهیه کنن اتفاقی یکی از شاگرداشونو میبینن شاگرده تعجب میکنه میگه استاد اینجا چکار میکنیدو اینا….استاد اولش خجالت میکشه بعدش صادقانه جریانو براشون تعریف میکنه. کاره خدارو ببین اون شاگرده یه خانومه محترمی بوده که ازهمسرشون جداشده و به دلیل خاطرات بدی که از زندگیشون داشته از جهزیه و وسایلش استفاده نمیکرده جهزیشم ریخته بوده تو طبقه بالای خونه باباش که اتفاقا اون واحدم خالی بوده. ?خدااااااااااااااای من چطور اینجور اینارو هماهنگ کردی بعد به استاد میگه میتونید بیاد اونجا پیش ما استادم قبول میکنن اتفاقا پدرو مادر اون خانومم ۲تا فرشته مهربون بودن که مشکلی با این مسئله نداشتن. و اینجا خداوند نتیجه توکل و ایمان استاد عباس منشو بهشون نشون میده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رسول دلیلی گفته:
      مدت عضویت: 1484 روز

      تعجب میکنم چرا خود آقای عباس منش جواب ندادن این سوالات رو؟درحالیکه از خود ایشون پرسیده.

      شرایط همه که مثل هم نیست، بالاخره باید به کاربرهاتون اطمینان بدید وخدمات پس از فروش داشته باشید،نه اینکه بفروشید و خدا نگهدار،و همینطور که هیچ کدام از نظراتی که خوندم توش کسی نگفته بود که چقدر وضع مالیش خوب شده و چطور خوب شده.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ثروتمند نابغه ... گفته:
    مدت عضویت: 3195 روز

    کوزه گر نیستم اما یاد گرفته ام که چگونه روحم را آغشته ی خاک و آب کنم تا کوزه ای بسازم

    هنرمند نیستم اما یاد گرفته ام چگونه هنر را با روح و جسمم آغشته کنم و آرام آرام یادهای دور و فضای نادیدنی و ناشنیدنی را در آغوش بکشم

    من خدا نیستم اما یاد گرفته ام چگونه آدمی بسازم تا خداوند را حس کند و بفهمد

    من عقاب نیستم اما بر بلنی رویاهایم بالهایم را باز میکنم و سایه می اندازم هر انچه که میخواهم را

    دوستان عزیز این شعر رو من چند سال پیش سرودم نمیدونم اون موقه چه حالت روحیی داشتم که همچین شعری به ذهنم رسیده ولی الان دفترچه ی یاداشتامو برداشتم که نکته های کلیدی استاد رو بنویسم یک مرتبه چشمم خورد به این شعر .که فهمیدم چه جالبه من چند سال پیش همچین طرز فکری داشتم که الان مورد بحث قرار گرفته …اما نمیدانم چرا خودم نتوانستم از این دانسته استفاده ببرم و ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    محمد جواد صادق زاده یزدی گفته:
    مدت عضویت: 3241 روز

    به نام خداوند زیبایی ها . باسلام خدمت خانواده پرشور موفق وثروت آفرین عباس منش وبا تشکر از یکی از دستان بزرگ پروردگار جناب استاد سید حسین عباس منش.من در حدود 5سال میشه که به صورت غیر حرفه ای وآماتور در مورد قدرت ذهن مطالعاتی دارم البته توی این 5سال از کتاب قانون توانگری خانم کاترین پاندر شروع کردم و متاسفانه به خوندن این کتاب بسنده کردم ولی شاید در حدود 5بار این کتاب روخوندم وفکرمیکنم نتیجه خوندن این کتاب هم فرکانس شدن با این خانواده صمیمی هست .راستش دوستان خواستم بگم که به قانون جذب ایمان بیارید این یک چیز پیچیده وجادویی نیست این یکی از قوانین الهی کائنات هست که ماگاه وبی گاه خواسته وناخواسته داریم از این قانون وقانون های زیبای الهی دیگر استفاده میکنیم .من تواین مدت فقط باتکنیک نوشتن آرزو ها آشنا بودم که باور کنید تو این 5سال شاید 80 شب بیشتر آرزو هام رونوشتم اما به90درصد اونا رسیدم .من بااین تکنیک رتبه 52 کنکور فنی حرفه ای رشته ساختمان روآوردم ودر بهترین دانشکده مشهدمجانی درس خوندم درحالی که معدلم فقط 15 بود .ماشینم رو باهیچ خریدم .ازدواج کردم بافردمورد علاقه ام درصورتی که هم پدرم فوت کرده وهیچ میراثی هم از ایشان ندارم ولی الان که 6ماه هست عقد کردم همسرمو 80درصد لوازم هام روهم خریدم .و من به محض اینکه وارد دانشگاه شدم چون بچه های فنی کنکورشون دومرحله ایست متوجه شدم که دانشگاه من متعصفانه دررشته من کاردانی به کارشناسی ندارد ومن ازروز اول شروع کردم پشت جلداول کتاب هام زیر اسمم نوشتم رتبه 1کنکور کارشناسی ورودی مهر سال93 رشته عمران دانشگاه …. باور کنید درسال 93 دانشگاه من بابیش از 65 سال قدمت موفق شد کارشناسی عمران بیاره ومن در مهر 93 باتوجه به کنکوری که دوباره دادم قبول شدم والان هم ترم آخرم واین شاید یک معجزه باشه ویکی از دیگر آرزو هام بود که دریک پروژه راه سازی مشغول به کارشوم و این فقط کافی بود تا وقتی من به یکی از آشنا ها که مهندس معمولی بود گفتم یک پروژه به من معرفی کن واسه گزروندن کارآموزی وقتی اون آدرس واسم اون پروژه روداد باور نمیکنید اون پروژه بزرگترین پروژه درحال حاضر عمرانی خراسان رضوی است بااعتبار بیش از200 میلیارد ومن بعد ازگزروندن کارآموزیم اونجا مشغول کارم وحالا به دنبال تاسیس شرکت خودم هستم .وشاید باورنکنید من15 روز هست بابنده مومن خدا استاد عباس منش آشنا شدم اما سرعت موفقیت هایم چند برابرشده وبه لطف خدا وآموزه های ایشون دارم باور میکنم که این یک شعبده نیست این یک قانونه که تو چه بخوای چه نخوای داره اثراتشو توزندگیت میزاره پس باورش کن .چون تو لایق بهترین ها هستی . باتشکر شادباشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    حس سپاس گزاری گفته:
    مدت عضویت: 3915 روز

    سلام

    خوشحالم و سپاسگذارم بابت این جمع دوست داشتنی و خدارو شاکرم.

    بعد از خواندن زندگینامه دوستان یک نکته کلیدی فهمیدم و اون این بود که من فایل های استاد رو دانلود می کردم و چندبار گوش میدادم و بعد در هارد کامپیوتر ذخیره میکردم و انتظار تغییر عظیمی داشتم در ثروت .

    از دوستان متوجه شدم که باسد هرروز رو باورهام کارکنم و دایم فایل ها را گوش بدم و عمل کنم.

    حالا فهمیدم که چرا استاد میگفت قوانین فرارر هستن.

    دوباره شروع کردم به گوش دادن فایل ها و فایل بی نظیر فقط روی خدا حساب کن شروع کردم و ایمانم قوی شده نسبت به قوانین.

    خواستم با شما هم به اشتراک بگذارم.

    ممنون که خوندی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3538 روز

    از بیل گیتس پرسیدند:

    از تو ثروتمند تر هم هست؟

    گفت: بله فقط یک نفر.

    – چه کسی؟

    – سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و به تازگی اندیشه‌های خود و در حقیقت به طراحی مایکروسافت می اندیشیدم، روزی در فرودگاهی در نیویورک بودم که قبل از پرواز چشمم به نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خرد ندارم. خواستم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه مرا دید. گفت: این روزنامه مال خودت؛ بخشیدمش؛ بردار برای خودت.

    گفتم: آخه من پول خرد ندارم!

    گفت: برای خودت! بخشیدمش!

    سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همان فرودگاه و همان سالن پرواز داشتم. دوباره چشمم به یک مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همان بچه بهم گفت این مجله رو بردار برای خودت.

    گفتم: پسرجون چند وقت پیش من اومدم یه روزنامه بهم بخشیدی تو هر کسی میاد اینجا دچار این مسئله میشه، بهش می‌بخشی؟!

    پسره گفت: آره من دلم میخواد ببخشم؛ از سود خودم می‌بخشم.

    به قدری این جمله پسر و این نگاه پسر تو ذهن من موند که با خودم فکر کردم خدایا این بر مبنای چه احساسی این را می‌گوید.

    فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو بخشیدم ولی تو در اوج داشتنت می‌خواهی به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمی‌کنه

    بعد از 19 سال زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد رو پیدا کنم تا جبران گذشته رو بکنم. گروهی را تشکیل دادم و گفتم بروند و ببینند در فلان فرودگاه کی روزنامه میفروخته. یک ماه و نیم تحقیق کردند متوجه شدند یک فرد سیاه پوست مسلمان بوده که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردند اداره؛

    از او پرسیدم: منو میشناسی؟

    گفت: بله! جناب عالی آقای بیل گیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.

    گفتم: سال ها قبل زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه می‌فروختی دو بار چون پول خرد نداشتم به من روزنامه مجانی دادی، چرا این کار را کردی؟

    گفت: طبیعی است، چون این حس و حال خودم بود.

    گفتم: حالا می‌دونی چه کارت دارم؟ می‌خواهم اون محبتی که به من کردی را جبران کنم.

    جوان پرسید: چطوری؟

    – هر چیزی که بخواهی بهت می‌دهم.

    (خود بیل‌گیتس می‌گوید این جوان وقتی صحبت می‌کرد مرتب می‌خندید)

    جوان سیاه پوست گفت: هر چی بخوام بهم میدی؟

    – هرچی که بخواهی!

    – واقعاً هر چی بخوام؟

    بیل گیتس گفت: آره هر چی بخواهی بهت میدم، من به 50 کشور آفریقایی وام داده‌ام، به اندازه تمام آن‌ها به تو می‌بخشم.

    جوان گفت: آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی!

    گفتم: یعنی چی؟ نمی‌توانم یا نمی‌خواهم؟

    گفت: می‌خواهی اما نمی‌تونی جبران کنی.

    پرسیدم: چرا نمی‌توانم جبران کنم؟

    جوان سیاه پوست گفت: فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو بخشیدم ولی تو در اوج داشتنت می‌خواهی به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمی‌کنه. اصلا جبران نمی‌کنه. با این کار نمی‌تونی آروم بشی. تازه لطف شما از سر ما زیاد هم هست!

    بیل گیتس می‌گوید: همواره احساس می‌کنم ثروتمندتر از من کسی نیست جز این جوان 32 ساله مسلمان سیاه پوست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    محمد اکبری گفته:
    مدت عضویت: 3636 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و گروه ایشون و تمام اعضای عزیز سایت

    من خیلی خوشحالم که عضو همچنین جمعی هستم که با نظراتشان و با ارائه ایده های ناب من وسایر کسانی که بدنبال موفقیت هستند رو راهنمایی میکنند و یه تشکر ویژه هم از استاد عباس منش دارم که با تلاش سازنده من و سایر دوستان را به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده شده و نه گمراهان هدایت میکنند.

    خدایا شکرت که مارو با این گروه نازنین آشنا کردی.از همه ی کسانی که نظر گذاشتند ممنونم باعث خوشحالیه که در این جمع هستم.من تازه موفق به خواندن نظرات نفرات برنده شدم با اینکه قبلا نظرات تعداد زیادی از دوستان رو خونده بودم.خیلی خوب بود.واقعا بهم انگیزه دادن.امیدوارم همیشه برای موفقیت بیشتر تلاش کنن و بیشتر از پیش موفق بشن.خیلی مشتاق بودم بیامو ازتون تشکر کنم.واقعا از شما و مخصوصا از استاد گرامی تشکر میکنم.استاد عزیز به خاطر اینکه باعث شدید درک بهتری از خداوند پیدا کنم ازت ممنونم.

    محمد اکبری هستم در آستانه 19 سالگی.

    خدا قوت. التماس دعا…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: