ساختنِ عزت نفس در عمل - صفحه 3

352 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    lalehR گفته:
    مدت عضویت: 2556 روز

    سلام استاد نازنین ام

    من منصوره هستم با اسم مستعار لاله

    خوشحالم امروز صحبت های شما و شنیدم درمورد فایل گرفتن بگم واقعا کار سختیه من اولین بار که میخواستم تنهایی بگیرم مثل سخنرانی کردن جلوی هزاران نفره خیلی نجواها تو ذهنت میاد گفتنش راحته کسی تجربه کنه. میفهمه سخته

    وقتی شما میگی توی دبی و مراکز خرید اینکار و کردی میفهمم یعنی چی چقدر کار شما ارزشمنده

    بنظرم هرکسی باید به عنوان تمرین این کارو انجام بده

    صحبت کردن جلوی جمع و دوربین کار سختیه

    دوم در مورد بهانه ها شما گفتی من یه نفر و میشناسم که صادرات شو از یه مغازه کوچیک شروع کرد

    مغازه 30 متری و وقتی مشتریاش برای خرید بار صادراتی میمود جا نشستن نداشت چهار پایه آهنی زیر پای مشتری میذاشت

    این آدم اینجوری شروع کرد و بعدش جز ده نفر اول صادارت توی حوزه خودش شد

    کار نشد نداره فقط ایمان و خواستن واقعی از ته قلبت خدا وقتی تعهد تو و ببینه کمکت میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    علی وزیری وصال گفته:
    مدت عضویت: 2719 روز

    به نام آنکه مرا آفرین برای زیستن و عشق و شهود داد برای بهتر زیستن

    سلام بر استاد و مریم جان و تمام هم فرکانسی های عزیزم

    من هدایتی کامنت میذارم و نمیدونم چطور وجودم منو هدایت کرد برای تایپ و کامنت خدا داند

    دقیقا من در تمرین عزت نفس هستم و اون فایل زمانی در اینستا قرار گرفت که اصلا من برای شروع و کار خودم هستم و شروع کردم و دوره ۱۲ قدم رو خریدم و بدون اینکه بدونم که ۲۰ میلیون زیر صفرم و آخرش چی میشه حرکت کردم و واقعا استاد تعهد دادم که با چیز هایی که الان در اختیار دارم حرکت کنم

    و بنازم هدایت الله رو که منو با دوست و همکارم که اون هم هدایتی قدم اول رو خریده و دقیقا هدایتی منو برای اجرای کاری بزرگ به عنوان همکار دیده و این دست خداست و این بهای هدف ها و خواسته هاست و (قانون جواب میدهد کافیست عجله نکنم)

    جایی که ما شروع کردیم اول دیدارمون باز هدایتی توی هتل بود و بعد پارک علم و فناوری بخش زیر زمینش و الان طبقه اول دفتر مرکزی به بزرگی یک پنت هوس داریم با بقیه ی تیم های شرکت های نو پا فعالیت میکنیم و تفاوت ما با بقیه تیم ها اینه مه ما قدرت رو خدا میدونیم و به حمایت هیچ ارگان ، تبلیغات و هر چیزی خارج از قانون توحید نیازمند نیستیم و راهنما و مشاور ما نشانه ها و هدایت و چنان داره کار ها به پیش میره که انگار دنیا داره برای ما کار و هماهنگی میکنه و در کنار تمام نشانه ها و معجزاتی که عر روز برای هم از دید قانون میگیم و میبینیم در یک دورهمی بزرگ پریشب چیزی شبیه به آگهی تبلیغاتی فرصتی خدا بهم داد که با قدرت بیان و با قاطعیت صحبت کنم و چنان انرژی گرفتم که فهمیدم این تازه اول راهه و باز باید تکرار بشه و چقدر شیرینه پا روی ترس ها گذاشتن و بفهمیم تحول یعنی له کردن ترس های درونی و رفتن تو دل ترس ها

    استاد این کلیپ و این فایل شما یک محصول واقعیه واقعا میشه ادامه جلسات عزت نفس باشه و واقعا برای من نوعی بینهایت با ارزش هستشبی نهایت

    و دوباره تلنگری که بهم زد این بود که بهانه نیارم توی ساخت سایتم! و کارم و برای خودم پیچیدش نکنم کارمو شروع کنم با هر امکاناتی که دارم ادامه بدم و مابقی خود به خود رشد میکنه در مسیر هستش و چیزی از ابتدا بی نظیر نیست بلکه در مسیر باید تکامل طیبشه و هر کسی یا کسب و کاری که رشد کرده و بهترین خودش شده فقط شروع کرده و هی بهبود و هی رشد و پله به پله تکامل رو رشد کرده خدایا شکرت

    و بزرگترین درسی که گرفتم اینه که با خودم رو راست باشم و تعهداتم رو محکم تر بچسبم و اگر کاری رو میخوام انجام بدم با قدرت انجام بدم و برای خودم نه توهم سازی کنم و نقش بلکه به جهان هستی ثابت کنم که ایمانی هست

    من بی نهایت استاد ممنونم که این نشانه ها و این هدایت های الله رو از زبان و توصیه های با ارزش شما میشنوم و باید کامنت فایل قبلی رو بخورم و باز بخورم و اجرا کنم و دیگه حرفی ندارم چون تعهد دادم به ندای قلبم گوش بدم من عاشقتم مریم جان و استاد عزیزم امید وارم کامنتم فقط برای یک نفر تاثیر گذار باشه ، خدایا سپاس

    عاشقتونم ❤️👑

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    Amirmohammad گفته:
    مدت عضویت: 1750 روز

    سلام به استاد عزیزم

    این فایل از طرف خداوند برای من یک نشونه شد که حتما با استقامت کارم رو ادامه بدم

    چه قدر آگاهی های نابی دادین توی فایل ،چقدر این فایل با من هماهنگ شد واقعا

    خب بزارین داستان هماهنگی این فایل رو با کار خودم بگم

    من از بچگی عاشق فیلم بودم ، عاشق بازیگری بودم ، یعنی از همون دو سه سالگی ادای کل فک و فامیل رو جلوی خودشون در میاوردم و اون ها همشون از خنده رو دبور میشدن و همیشه از همون بچگی عاشق فیلم دیدن بودم ، عاشق بازیگری بودم ، گذشت و گذشت رسیدم به ۱۲ یا ۱۳ سالگی « اون موقع از قوانین چیزی نمیدونستم » اما یادمه که یک روز جمعه بود که یه الهامی به من شد ، از خواب بلند شده بودم و اصلا نمی‌دونم این صدا از کجای من اومد و گفت که ، چرا تو فکر نمیکنی تو نمیتونی بازیگر بشی ، چرا تو نتونی بشی مثل استالونه « الگوی من در کار » مگه تو چی کم داری از استالونه یا از هر بازیگر دیگری تو دنیا ، چرا تو نتونی یکی از بهترین بازیگر های تاریخ بشی و این صدا یک صدای خیلی بلندی بود که واضح داشتم میشنیدمش ، و از همون روز من تصمیم گرفتم که بازیگر بشم و فیلم بسازم در سطح جهانی ، چند سالی گذشت و من شدم ۱۵ سال و یادمه شروع کردم به فیلم دیدن و بهم الهام شد که با فیلم دیدن بازیگری یاد بگیر ، من هم حرف قلبم رو گوش کردم و نشستم نزدیک ششصد هفتصد تا فیلم نگاه کردم در بازه زمانی فکر کنم ۱ ساله هر روز سال فیلم نگاه میکردم و نت برداری می‌کردم ، بعد از ۱ سال به چند تا مراکز تست بازیگری زنگ زدم اما نشد که برم تست برم ، و اصلا دوست نداشتم که توی ایران فیلم بازی کنم برای این که اصلا سبک فیلم هایی که من میخوام بسازم با فیلم های ایران زمین تا آسمون فرق میکنه ، پس بنابراین این خواسته در من ایجاد شد که باید از ایران مهاجرت کنم ، ۱۶ سالم بود ، با مادر پدرم صحبت کردم و اون ها هم تصمیم گرفتن که مهاجرت کنن

    مدرسه رو رها کردم رفت گفتم مدرسه و دانشگاه جایی نیست که من بخوام به هدف بزرگی که میخوام برسم ، بنابراین شرایط جوری پیش رفت که من و مادر پدرم مهاجرت کردیم در سن ۱۶ سالگی و مسیر مهاجرت من جوری پیش رفت که من به تضاد های زیادی برخوردم و همون تضاد ها باعث شدن که من خداوند رو واقعی و با تجربه بشناسم و با قوانین آشنا بشم و بیام توی این سایت ، اون تضاد ها بعث شدن که من هدفم رو واضح تر بشناسم و باعث شدن که من رسالتم رو بفهمم ، و فهمیدم که من یک فیلمساز هستم و هیچ چیز دیگه ای رو نمیخوام، الان من ۱۹ سالم هست و تازه چند ماه است که کار مهاجرت من درست شده و الان من آلمان هستم و قراره که به انگلستان برم ، این از داستان عشق من به کارم

    ۱ هفته پیش بود که من تو تختم خوابیده بودم و بهم الهام شد که مگه تو نمیخوای فیلمساز بشی ، گفتم : اره ، پس بیا از همینجا شروع کنیم ، گفتم خدا جان بزار برسم به مقصد برم کالج زبان یاد بگیرم و کم کم فوتو فن کارو بفهمم ، گفت نه ، تو میتونی از همینجایی که هستی با هر امکاناتی که الان داری بلند شی بسازی ، از فیلم های کوتاه شروع کن و با همین فیلم های کوتاه کوتاه تکاملت رو طی کن و آماده شو برای ساخت فیلم های بزرگ ، منم به خدا گفتم چشم فرمانروا من بهونه نمیارم ، درسته الان خیلی وارد نیستم اما میرم تو کار یاد میگیرم ، فیلمنامه فیلم همون شب بهم الهام شد ، وسایلی که من دارم یه iPhone ۱۲ و یه گیمبال فیلمبرداری « فرداش از آمازون سفارش دادم » دیروز بود که بلند شدم رفتم بیرون گفتم الان می‌رم یه سکانس توپ میسازم میام « در آلمان » رفتم یه لوکیشن عالی پیدا کردم و کارم رو شروع کردم برای اولین بار توی زندگیم و مردم هم رد میشدن و اصلا پشیزی برام اهمیت نداشت که مردم بهم نگاه میکنن و میگن wow یعنی داره چی کار میکنه ، حتی چند تا از صحنه فیلمم مجبور بودم لباس هامم در بیارم و لخت شم و با یه شلوارک کوتاه صحنه رو بگیرم و خیلی راحت این کار رو انجام دادم و اصلا هم خجالت نکشیدم و اصلا هم برام مهم نبود نظر مردم که چی میگن ، البته چند نفر تشویقم کردن و خیلی براشون جالب بود ، همین دیروز کارم رو شروع کردم ، امروز هم چندین ساعت داشتم فیلمبرداری میکردم تا همین چند نیم ساعت پیشم مشغول ادیت فیلمم بودم با همین گوشی آیفون ، و استاد بگم که داره یه فیلم خیلی حرفه ای و استادانه ای در میادش ، امروز هم میخوام برم سراغ ادامه کار ، اینم بگم که من زبان بلد نیستم ، نه آلمانی و نه انگلیسی ، انگلیسی در حدی که بتونم کارم رو تقریبا راه بندازم ، اما بهونه ای در کار نیست ، دیالوگ هام رو به انگلیسی نوشتم و گفتم که باید اینا رو حفظشون کنم ، و الان میخام بخوابم و صبح بلند شم و با عشق برم ادامه کار ، نصف فیلم در آلمان فیلمبرداری میشه و نصفه ی دیگر در لندن ، من میتونستم که بهونه بیارم که : امیر ولش کن بزار برسی انگلیس بری خونت بعدا ، الان زبان بلد نیستی که ، وسایل نداری که تو ، اصلا کجا میخوای پخشش کنی ، و چندین بهونه دیگه ..اما به این بهونه ها بها ندادم و کارم رو شروع کردم و گفتم با همین کار تکاملم رو طی میکنم و خیلی چند وقت بعد قوی میشم توی این کار ، چند روز پیش کانال یوتویوبم رو درست کردم ، و همچنین لوگوی رسمیم رو

    و قصد دارم که فعلا در یوتویوب فعالیت کنم به صورت حرفه ای ، و این هم بگم که من ندیدم بازیگری مثل خودم واقعا حرفه ای بلدم بازیگری رو ، و میخوام با تکامل پیش ببرم کارم رو

    خیلی برام جالبه که توی این چند روز کار های ساخت فیلمم داره راحت پیش میره و خیلی داره راحت ساخته میشه

    الهی شکرت ، ایمانی که عمل میاورد

    من به خاطر این هدفم مدرسه رو رها کردم ، خونه زندگی عالی رو در ایران در منطقه ی ۵ تهران رو رها کردم و با ایمان با پای پیاده بلند شدم اومدم و اومدم که بدستش بیارم و دارم براش حرکت میکنم

    خدایا شکرت ، این فایل چقدر هماهنگ بود با کاری که من شروع کردم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      لیلا بشارتی گفته:
      مدت عضویت: 2385 روز

      سلام امیر جان

      من تحسینت میکنم پسر!

      آخر اراده وعمل هستی.

      قدرت تصمیم گرفتن واجرای تصمیم اولین تمرین جلسه ی یک عزت نفسه که تو عالی از پسش براومدی.

      حتما این شجاعت پاداش خوبی داره.

      این اقدام نتایج عالی داره.

      این گوش کردن به الهامات قطعا تورو به خواسته هات میرسونه.چون طبق قانون داری پیش میری ونتیجه رو میشه پیش بینی کرد .تو رو یه فیلمساز موفق جهانی میبینم امیر جان .پسرم واقعا از عمل کردن به قانونت لذت بردم وکلی درس گرفتم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Amirmohammad گفته:
      مدت عضویت: 1750 روز

      سلام لیلا عزیز

      ممنونم

      این کامنتی که برام نوشتی از طرف خداوند بود که ایمانم رو محکم تر بکنه .

      امیدوارم که هر روز نتایجت انقدر بزرگ بشن که بیای تو سایت در موردشون ۱۰۰ صفحه کامنت بنویسی و ما هم از دیدنشون لذت ببریم و ایمانمون قوی تر بشه .

      🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مریم جوان گفته:
      مدت عضویت: 2093 روز

      آفرین آقا امیر باریکللااااااا به شما من لذت بردم از عمل و اقدام شما من از الان شما رو یک فیلمساز در سطح جهانی میبینم و یکی از افتخارات ایران و به عنوان یک هم وطن از الان به شما افتخار میکنم من مطمئنم که شما یکی از بزرگترین افتخارات ایران می شوید بهترین ها رو براتون آرزو دارم در ضمن من زیاد کامنت نمی‌ذارم .لی قلبم بهم گفت حتماااااا برای شما کامنت بذارم و من گفتم چشم و نتونستم مقاومت کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      کیمیا قاسم پور گفته:
      مدت عضویت: 2971 روز

      سلام دوست عزیزم

      کامنت فوق‌العاده‌ای بود. از جملاتت کلی انگیزه گرفتم که دوباره بلند شم و انجامش بدم.

      این بار هم روی نجواهای ذهنی پا بذارم.

      منم مثل شما آرزو ساخت انیمیشن دارم. تا قبلش داستان می‌نوشتم. الان وارد حوزه تصویرسازی شدم.

      کاری که هیچی در موردش نمی‌دونم و شجاعت دوباره‌ای رو طلب می‌کرد.

      الان هم بهم الهام شده پا روی ترسم بذارم. با اینکه اول کارم هست، برم خیابون و از چهره آدم‌ها نقاشی کنم. خیلی سخته؛ اما من می‌تونم انجامش بدم.

      نتایجش رو همینجا می‌نویسم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سارا شکری امیدوار گفته:
        مدت عضویت: 848 روز

        سلام کیمیای عزیز

        چهره ی خندانت واقعا زیباست

        دوست عزیزم نوشته بودی عاشق انیمیشن و تصویر کشیدن از چهره آدم هستی

        خیلی خوشحال و سپاسگزار میشم اگه از روند تکاملت، و موفقیت هات، و جایگاهی که الان در کار مورد علاقت هستی برام بنویسی

        و من تحسینت کنم دوست خوبم

        راستی رفتی خیابون و از چهره ادما نقاشی کشیدی؟؟

        اگه انجامش دادی که تحسین برانگیزی دختر

        با عشق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 848 روز

      سلام داداش گلم

      آقا امیرمحمد عزیز

      کامنتت رو خوندم و تحسینت کردم هم شما رو و هم خانواده ی ارزشمند شما رو که به تصمیم شما احترام گذاشتن و باهاتون مهاجرت کردن آلمان

      تحسین میکنم شجاعت و جسارتتون رو به خاطر عملگراییتون

      خیلی مشتاقم از وضعیت الانتون برام بنویسید، از موفقیتهایی که با طی تکاملتون کسب کردین، و برام الگو و انگیزه بشین برای دستیابی به اهدافمون

      سپاسگزارم ازتون، تنتون سالم، دلتون خوش و جیباتون پر از پول باشه انشاالله

      یه نکته رو هم بگم صادقانه دوست خوبم

      من قبل اینکه، کامنت شما رو بخونم، عکس پروفایلتون رو که دیدم، ذهنم سریع رفت تو فاز قضاوت و گفت، اینو نگاه فکر کرده کیه، آرتیسته!!

      بعدش که خوندم واقعا دیدم که آرتیسته!!

      و فقط تحسینتون کردم و تحسین، انشالله هر جا هستید موفق باشید دوست عزیز، با عشق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سحر گفته:
    مدت عضویت: 1636 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جون زیبا ❤⚘

    با دیدن این فایل و کلیپ دخترا کلی درس یاد گرفتم و قبل از هرچیزی یاد خودم افتادم که با کمترین امکانات قدم گذاشتم تو راهی که هیچ چیزی ازش نمیدونستم اما شور و علاقه بهش داشتم و با اینکه همه دور و بری هام میگفتن این کار اشتباه و برگرد به شغل قبلیت من تمام پل های پشت سرم رو خراب کردم که حرف اونا روم اثری نداشته باشه و به راهم ادامه بدم

    حق با شماست باید رفت تو دل ترس ها و قدم های اول رو برداشت اون موقع است که جهان میفهمه چقدر جسور و توانمندی راه رو برات باز میکنه و هدایتت میکنه اینو با تمام وجودم حس کردم هرچند خیلی راه دارم تا بتونم به هدفهام برسم اما میدونم که در راهم و یه جا از حرکت نایستادم تا دیگران کاری برام انجام بدن.

    روی خودم و خدای خودم حساب کردم و امیدوارم تا ته داستان زندگیم با همین فرمون برم 😉

    به قول شما: تعهد بدیم آنچه که در درونمون رو باید تغییر بدیم رو انجام بدیم تا متفاوت باشیم 👌

    ممنونم از شما که انقدر دلسوزانه به ما کمک میکنید ⚘🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    شیدا و مهرک گفته:
    مدت عضویت: 1723 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانواده عباس منشی

    استاد جان چقدر این فایل فوق العاده و تاثیر گذار بود

    من طراح دکوراسیون و نما هستم و ایده جدیدی به ذهنم رسیده بود که تو کارم هم درآمدم رو بیشتر میکنه و هم پیشرفت خوبیه

    اما منتظر بودم تا سیستم قوی تری بخرم و آموزش حرفه ایی تری رو ببینم اما وسط فایل یک لحظه فایل رو قطع کردم و به همسرم گفتم استاد داره درست میگه ما نباید منتظر بمونیم از همین الان باید شروع کنیم و قدم به قدم جلو بریم که وقتی سیستم رو خریدیم از صفر شروع نکرده باشیم برای ایدمون و تاثیر گذارترین جمله برای من تو این فایل این بود که هرکسی این کار رو انجام نمیده و افراد موفق دنیا از همون جایی که بودن شروع کردن

    اما چقدر جالبه بعضی وقتا یک سری چیزها به ذهن خود ادم نمیرسه و اگر آمادش باشه خداوند از زبان خودمون بهمون میگه و هدایتمون میکنه

    ممنون از شما استاد عزیزم به خاطر وجودتون تو مسیر زندگیم و خدارو هزاران بار شکر که شمارو تو مسیرم قرار داد و ما رو هر لحظه هدایت میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    حسن یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 2085 روز

    استاد جانم قبل از هر چیزی باید بگم که هر روز به خودم می بالم که استادی همچون شما برای زندگیم انتخاب کردم .

    چونکه هر حرفی که می‌زنید قبلش خودتون انجام دادید .

    با دیدن فایلهای قدیمی شما که تازه می خواستید با دوربین فایل ضبط کنید خیلی به فکر فرو رفتم که واقعا تعهد چقدر هم زیباست هم ترسناک

    اما بعد از انجام کاری که به آن متعهد شدیم چقدر احساس قدرت می کنیم . همین قدرتی که الان شما دارید و ما حس می کنیم

    و ما می بینیم که شما با همون کارهای به ظاهر ترسناک چه پیشرفت‌هایی کردید

    و چقدر واقعا داستان عزت نفس و مهم نبودن حرف مردم زیباست

    من خودم چندین بار این موضوع رو تجربه کردم زمانی بود که خیلی دوست داشتم در جمع قرآن رو با صوت ترتیل بخونم و همش این فکر به سراغم می آمد که حالا اگر با صوت بخونی بقیه چی می گن

    نمیگن چی فکر کرده فکر می کنه صداش خیلی خوبه

    و سالها این فکر به دنبال من بود و من همیشه تجسم می کردم که در جمع دارم با صوت قرآن می خونم .

    همش به این فکر می کردم که نگاه اون آدما چجوری و فکر می کردم باید خیلی عجیب و غریب باشه .

    ولی زمانی که متعهد شدم که باید در جمع قرآن رو با صوت بخونم .

    رفتم و در جمع به محض اینکه نوبت به من رسید بدون درنگ شروع کردم به قرآن خوندن .

    و جالب این بود که هیچ نگاه عجیبی متوجه من نبود

    تازه اونجا با انجام تعهدش می فهمه آدم که چقدر ترسها و فکر های مسخره ای این چند سال با خودد حمل می کردی . و نتیجش اینه که قدرتمند تر میشی برای انجام کارهای بیشتر .

    و من هر موقع می خواهم کاری انجام دهم و افکار منفی و ترس از نگاه یا حرف مردم به سراغم می آید

    به اون شب که رفتم و قرآن خوندم فکر می کنم و آرام می شوم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    قاسم پور گفته:
    مدت عضویت: 3125 روز

    سلام سلام استاد

    چه فایلی چه آگاهی بر وجودم سرازیر شد

    باعث شد با جدیت بیشتری محصول عزت نفس رو کار کنم و نتایج رو برای خودم مرور کنم🙂

    اینکه این کار کردن مداوم باعث این نتایج و درآمدم شده، باعث شده دوستای خوب داشته باشم و خودم رو همینجوری هستم بپذیرم

    پس باید روی خودم کار کنم و حرف مردم برام مهم نباشه🙃🙂

    خیلی جالب از وسط این فایل استاپ کردم چون مثل یه نشونه بود که حرفت رو به دوستت بزن

    همون لحظه پیام دادم

    نه تنها ناراحت نشد! بلکه عذرخواهی کرد و راهنماییم هم کرد

    وقتی میخاستم پیام بدم و همینطور پیام های بعدی انگار سخت ترین کار دنیا بود

    به شدت ترس داشتم

    اما من لذت پا گذاشتن روی ترس ها و طعم شیرین رهایی رو چشیدم

    زمانی که با قدرت آگاهی بازرگانی رو انجام دادم و به خودم تعهد دادم و گفتم یا میمیرم یا انجامش میدم، مرگ یه بار

    چه لذتی داشت

    واقعا دوره عزت نفس جادویی به پا میکنه درونتون

    زندگی منم به دو بخش قبل از این تمرین و بعد این تمرین تقسیم میشه

    خداروشکر به این فایل هدایت شدم و شما راجب عزت نفس حرف میزدین

    کیمیا آفرین به دل ترست پا گذاشتی، تو انجامش دادی، ایوووول دختر🙂😍😍❤️

    خداروشکر با شما هستم، در این سایت الهی

    خدای من دیوونه میشم از فایل های بینظیرتون😍😍😍😍❤️

    در پناه الله مهربون🙂🙂🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    بابک گفته:
    مدت عضویت: 1709 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی. اولین باره که کامنت من شاید جزء اولین کامنت های ارسالی باشه. که برای همین گزاشتن کامنت برای این فایل چقدر نجواها می گفتن ولش کن اخه تو که حرفی نداری بزنی. و از این حرفا. اما الان که این کامنت رو گزاشتم یعنی نجواها زورشون نرسید به تعهد من 💪. تعهد کلید واژه مهم این فایل بود به نظرم. جایی که استاد می گه با این که حرف مردم هنوز برام مهمه رفتم جلوی ملت تو یه کشور غریبه دوربین گزاشتم رو سه پایه و فایل ضبط کردم. چون می دونستم اگه می خوام نتایجم متفاوت از جامعه باشه باید این کار رو انجام بدم و تعهد داشتم به انجامش. حتی همین که می گید تعهد داده بودم که در مورد صحنه رقص دختران فایل بزارم به تعهدم عمل کردم. همین عمل کردن ها به ایدهاست که باعت شده نتایج شما متفاوت باشه از بقیه. همین عمل کردنه که باعث می شه نتایج آدم فرق بکنه با کسایی که در حرف می گن انجامش می دیم و انجامش نمی دن. من خودم هر روز شکر گزار این هستم که تونستم دوره عزت نفس رو تهیه کنم و سعی در انجام تمریناتش رو دارم. اونجا شما در یکی از تمرین ها می گین که اقدامات عقب افتادتون رو انجام بدین و تعهد بدین که انجام بدین به صورت تکاملی از کارهای کوچک شروع کنید تا بعد به کارهای بزرگ تر برسین تا عضله تصمیم گیری تون قوی تر بشه. اگرچه هنوز به جلسه آگهی بازرگانی نرسیدم که با صحبت های امروز استاد بیشتر درک کردم حتما باید انجامش بدم اونم نه یکبار و دوبار بلکه چندین بار. نکته بعدی همین حرف مردمه که باعث می شه خیلی از ترس هایی که داریم رو نریم تو دلش و یک پاشنه آشیل اساسیه. من خودم خیلی از ترس هام بخاطر همین مهم بودن نظر مردمه که باید برم تو دلش و با دیدن این فایل مصمم شدم برم انجامش بدم. درک کردم تعهدم خیلی کافی نبوده چرا که باید با تعهد قوی تر برم قدم بردارم و پا بزارم تو دل ترس هام چون الگویی مثل شما می بینم که جنس تعهدش فرق داره با من. پس طبیعیه نتایج شما هم فرق کنه با من. بابک پسر خوب.. ایمانی که عمل نیاره حرف مفته… . استاد واقعا تحسینت می کنم که این قدر پایبندی به تعهدی که دادی و عمل کردت . در مورد این که از همین جایی که هستیم شروع کنیم واقعا همینه باید شروع کرد و حرکت کرد. من خودم از تو خونه شروع کردم تو زمینه مورد علاقم نقاشی زمان گزاشتم سطح کارم رو هرروز بهتر کردم و می کنم و روی باورهام همزمان کار کردم و کار می کنم و خداروشکر این ماه یک سفارش کار گرفتم و کار رو تحویل دادم و خیلی راضی ام.نتایجم خیلی بزرگ نشده اما همین نشانه ها تو ذهنم خیلی بزرگشون می کنم و پر و بال می دم بهشون تا با طی تکامل به مدارهای بالاتر هم برسم. در حالی که تا همین پارسال معتقد بودم تا وقتی شرایط خیلی خوب نشه و سطح کاری من خیلی بالا نره سمت کار کردن و فروش کارهام نمی رم که ناشی از کمبود عزت نفس و کمالگراییم بود. و هست. اما دارم روی اون کار می کنم و باید هر روز کار کنم. ولی واقعا الان کامل درک می کنم که می گید پایه و اساس تمام موفقیت ها عزت نفسه یعنی چی. در مورد قهرمان المپیک اقای فروغی عزیر هم مطلبی می خوندم که جالب بود. خودش بعد کسب طلا گفت از سال پیش عکس پروفایلم رو مدال طلای المپیک گزاشته بودم و تمام کلیپ های ساخت مدال طلا رو می دیدم حتی می دونستم وزن مدال چقدره شکلش چه طوریه . و این نشون می ده چه باورهایی خوبی داشته و خوب نتیجه کارش هم مشخصه.با آرزوی سلامتی و نعمت و ثروت فراوان برای تمامی عزیزان و دوستان صمیمی عباسمنشی و همین طور استاد عزیز. 🌼🌼🌼

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 160 رای:
    • -
      مینا کاشی گفته:
      مدت عضویت: 1262 روز

      سلام دوست عزیز

      کامنت شما عالی بود و براتون خیلی خیلی خوشحالم که روز به روز بهتر شدید بخصوص در زمینه عزت نفس. متاسفانه من هم در مورد خودم این مشکلات را دارم . نقاشی میکنم ولی جرات رفتن و ارائه کارهایم را ندارم . نمیدونم از کجا شروع کنم.

      حتی توی یک لابی روی دیوار نقاشی های فوق العاده کشیدم و بدون اینکه توجه به رفت و آمدها داشته باشم به تنهایی مشغول کارم بودم و شاید آدم ها میومدند می ایستادند و نگاه میکردند و من در کار خودم مشغول بودم. همونجا به خودم احسنت گفتم. که چقدر اصلا مردم برام مهم نبودند و کارم مهم بود و من غرق در کار بودم. اما من مشکل پیام بازرگانی که استاد میگن را دارم. نمبتونم از کارم تعریف کنم تا بتونم کارهایم را بفروشم. دوست داشتم شما که الان در همین زمینه فعالیت میکنید منو راهنمایی کنید.

      متشکرم

      به امید موفقیتهای روز به روز شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        بابک گفته:
        مدت عضویت: 1709 روز

        سلام دوست عزیز .سپاسگزارم از لطفی که به من و کامنت من داشتی . من هم می خواستم اول از این شجاعتی که داشتی و نشستی نقاشی کردی در لابی بدون توجه به حرف مردم واقعا تحسینت کنم 👏👏.در طول بیش از یکسالی که از نوشتن این کامنت می گزره یاد گرفتم که مهمترین مسئله تو زندگیم این باشه که به خودم سخت نگیرم . قبلا همش فکر و ذکرم این بود که زود به یه جایی برسم . زود تا سنم بالاتر نرفته فلان موفقیت مالی رو کسب کنم و این عجله کردن ها و استرس داشتن ها نه تنها کمکی بهم نکرد بلکه تمرکز من رو از بهبود خودم در زمینه نقاشی هم به هم می زد . الان خیلی بهتر شدم و تونستم جلوی این نجواها رو بگیرم تا حدودی نه البته صد در صد اما خیلی بهتر شدم . می خوام بهت بگم اولا خیلی سخت نگیر و سعی کن لذت ببری از زندگیت. دوما سعی کن خودت رو مقایسه نکنی با هیچ نقاش بالاتر از خودت و خودت رو فقط مقایسه کنی با دیروز خودت. اگه امروز یه طرح خوب یا یه خط بهتر یا یه رنگ قشنگ تر زدی روی کارهات یا اصلا یه نکته کوچیک در زمینه کارت یاد گرفتی یعنی نسبت به روز قبل پیشرفت داشتی و لذت ببر از همین پیشرفت. تکامل رو خیلی باید روش کار کنیم هممون که تو دام احساس بد و عقب افتادن از این و اون نیفتیم . تو این مدت یاد گرفتم فراتر از همه چیز درزندگی مون اون احساس لذت و شادی در لحظه است که مهمه . اصلا هدف من از خلق کردن در قالب نقاشی همین لذت بردنست دیگه. اما من، خودم بخاطر کمبود عزت نفس و مهم بودن حرف مردم، زندگی رو برای خودم سخت تر کرده بودم . خلاصه این که سعی کن لذت بردن رو فراموش نکنی . و البته در مورد اگهی بازرگانی که من هم خودم ضعف دارم و یه چندباری انجامش دادم اما ادامه ندادم می خوام بهت بگم رمز انجام دادنش اون تعهد دادن به خودمونه که به خودم بگم تنها راه پیشرفت من همینه که بتونم از مهارت هام در جلوی افرادی که نمی شناسم صحبت کنم . تنها راهش همینه و هیچ راه دیگه ای هم نداره و اگر حتی بمیرم هم باید این کار رو انجام بدم . خلاصه با این که می ترسی باید بتونی بری تو دلش و انجامش بدی و هیچ راه دیگه ای هم نداره .اها در مورد نقاشی هم سعی کن با احساس خوب راه های هدایت خدا رو باز بزاری و نخوای دستای خدا رو ببندی که فقط من باید کارهام رو به فروش برسونم. به خودت بگو در زمینه نقاشی بی نهایت راه و فرصت هست برای ثروت ساختن. شما روی خودت و مهارت هات و البته ساخت باورهای درست در این زمینه کار کن و مهم تر احساست رو خوب نگه دار. در اون ارامش ذهنی و احساس خوب ایده هایی رو خداجون بهت می گه که بتونی ازش ثروت بسازی . البته بعدش دوباره یه تعهد می خواد که به این ایده عمل کنی بدون توجه به نتیجه ای که داره .

        با امید موفقیت بیشتر برای شما دوست عزیز . 🌷🌷

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
        • -
          مینا کاشی گفته:
          مدت عضویت: 1262 روز

          سلام . ممنون از پاسخ به کامنتم 🙏

          چه نکته های جالب و قابل بررسی را برایم روشن کردید. بخصوص اون آخری که گفتید دستان خدا را باز بزار و فقط به فکر فروش تابلو نباش. من اصلا به این نکته دقت نکرده بودم 😔

          واقعا من خودم را محدود کردم و به قول شما هزاران راه در زمینه نقاشی وجود دارد که میشه صاحب ثروت شد. و من شدیدا روی فروش فوکوس کردم . و چون نتونستم خوب بفروشم حالم برای کارم خوب نیست.

          باید باورهای جدید و خوب و قوی بسازم و از خدا هدایت بخوام و دقت کنم. چون خودم را محدود کردم حتما خدا بهم گفته و من دقت نکردم .

          خیلی از لطف شما ممنونم که دستان خدا شدید تااین ترمز در درونم را شناسایی کنم.

          آرزوی سلامتی و موفقیت و شادی و سعادت و ثروت براتون دارم. که البته حتمادر مدار درست هستید و دارید از زندگی و نقاشی لذت میبرید.

          با زهم از پاسختون متشکرم .🙏🙏🙏

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          سارا شکری امیدوار گفته:
          مدت عضویت: 848 روز

          سلام آقای بابک عزیز

          توی کامنتت نوشته بودین که اولین باره جز نفرات اول دارین کامنت میزارین و به خاطر باور محدود کننده که، من که نمیتونم مثل بقیه قشنگ بنویسم چرا باید اوایل صفحه کامنتم باشه، یکی از پاشنه اشیلای منم همینه!

          تحسنتون میکنم که انقدر خوب بلید بنویسید، بسیار لذت بردم و یاد گرفتن از اگاهی هایی که توی کامنتتون نوشته بودین، اتفاقا خیلی هم لایک خورده کامنتتون

          پس منم از این به بعد هر فایل جدیدی استاد گذاشتن، سعی میکنم، در اسرع وقت نگاهش کنم و حتما کامنتم رو بزارم، و نگم حالا اول صفحه میره کامنت و چه میشه و نمیشه

          من باور دارم، منم مثل بقیه دوستانم بلدم از اگاهی هایی که دریافت کردم به خوبی کامنت کنم و لیاقت این کارم دارم

          سپاسگزارم ازتون دوست خوبم

          انشاالله تنتون سالم، دلتون خوش و جیباتون پر از پول باشه:)

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    ندا رامی گفته:
    مدت عضویت: 3378 روز

    سلام به استاد عزیزم

    سلامی دوباره بعد از مدتها فاصله گرفتن از مسیر اصلی و درست زندگی.

    استاد عزیزم شاید باورتون نشه امروز و دیروز توی تمرین ستاره قطبی از خداوند خواستم راهی برای تقویت عزت نفس به من نشون بده .و امروز هدایت شدم به سمت این فایل.

    میدونید یه سری گره هایی توی زندگیم هست که از هر زاویه ای بهش نگاه میکنم فقط به تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس میرسم و هیچ راهی جز این راه نمیتونه منو نجات بده.توی تمام زمینه به همین عزت نفس میرسم مثل پیچکی که به همه چیز گره میخوره و رشد میکنه.

    واقعا بهتره اسمشو بذاریم معجزه ای بنام عزت نفس.میدونم که تمرین آگهی تبلیغاتی جزئی از این دوره ست . اما موفق به خرید این دوره ی ارزشمند نشدم و برای همین میخام از فایلهای رایگان در مورد این موضوع استفاده کنم.

    من در زمینه ی عزت نفس راه زیادی برای پیمودن دارم و دوست دارم هر چی زود تر شروع کنم به تمرین و خودمو برسونم به اونچه که میخام برسم .از دیدن اون دخترای جوون و ساده زندگی کردن مردم چنین برداشت کردم که مهم نیست الان چه امکاناتی برای شروع داری یا در چه حالی هستی فقط میدونم آدم باید شروع کنه انجام بده و عمل کنه پاهاش نلرزه نترسه من خودم توی گفتن یه سری حرفا خیلی ترس دارم ولی الان نمیگم عالی ام ولی خیلی بهتر شدم و میدونم با پا گذاشتن روی ترسهام این قدمهارو برداشتم چون خیلی اذیت میشدم خیلی حرفا رو نمیزدم توی دلم میموند از خودم نمیتونستم دفاع کنم و بسیار برای من زجرآور بود و بارها گریه میکردم به حال خودم میگفتم چرا حرفتو نزدی چرا نگفتی ؟ چرا از چیزی که تو دلته پرده بر نمیداری از کی میترسی؟از چی میترسی؟ و تصمیم گ قتم تمرین کنم که حرفی رو درون خودم نگه ندارم البته که هنوز خیلی کار دارم و باید روی خودم کار کنم اما از قبل خودم خیلی بهترم .

    داستان عزت نفس به نظرم دنیای دیگه ایه.یه همسایه روبروی پاساژ محل کارمون داریم که از دوره های استاد جان استفاده میکنن و هم مداریم اما ایشون تعریف میکرد که تا دوسال پیش خیلی آدم آرومی نبوده و بسیار از هر چیز کوچیکی ناراحت میشده و عصبی میشده ولی میگفت وقتی با دوره های رایگان شروع کردم خیلی بهتر شدم و الان دوره ی عزت نفس رو خریدم و دارم گوش میکنم ولی باز رو آوردم به دوره های رایگان .خیلی منو به فکر فرو برد .من الان ۶ ساله که عضو سایت هستم و انتظارم از خودم اینه که خیلی پیشرفت های بزرگی باید توی زندگیم رخ میداده اما من به تعهداتم عمل نکردم ایمان ادامه دادن نداشتم و اما وقتی ایمان راسخ به سراغم میاد نتایج کم کم خودشونو نشون میدن .

    ادامه دادن و تعهد پشتوانه ی گوش دادن به فایلها و دوره های استاد هست.

    خیلی دوستون دارم استاد جان و امیدوارم همیشه تندرست و سلامت و موفق باشین🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
    • -
      فرامرز عابدی گفته:
      مدت عضویت: 1627 روز

      سللم خدمت شما دوست عزیز

      کامنت خیلی خوبی بود. همین که اعتراف مکینین به نقاط ضعفتون خودش دستاورد کمی نیست

      من هم قبلا مثل شما بودم ولی از یه جایی به خودم قول دادم که دیگه حرفم زو بزنم نتیجه هرچی میخاد بشه. چون خیلی ضربه خوردم از این حرف نزدن و حرفم رو تو دلم نگه داشتن و بعدش سرزنش خودم

      اوایل خیلی سخت بود خیییلی بعضی مواقع هم به ضررم شده ولی این ضرر خیلی بهتر از نزدن حرفمه چون حرف نزدن از درون خوردم کرده بود و به خودم افتخار میکردم که فارغ از نتیجه من کار درست رو انجام دادم

      هنوزم دارم توی این زمینه روی خودم کار میکنم ولی از قبل خییلی بهترم

      در پناه الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سولماز ستاری گفته:
      مدت عضویت: 2266 روز

      با سلام خدمت شما دوست گرامی.

      بله واقعا این نکته ای که گفتید همیشه حرف دلتون رو نمی زدید و بعدش کلی خودخوری میکردید

      که اصلا صد درصد پاشنه آشیل منه.

      یعنی یه مدل کوچکش رو بگم مثلا جرات گفتن و دفاع از حقیقت رو نداشتم و فقط لبخند می زدم.

      والبته شاید به خاطر محیط خانوادگی که توش بزرگ شدم هم هست اونجایی که پدرم زور می گفته به مادرم و ما بچه ها مجبور به سکوت بودیم و اگه هر کدوم از بچه های بزرگتر از من چیزی می گفت دیگه پدرم روزگارشو سیاه می کرد.

      کلا چون توی محیط دیکتاتوری بزرگ شدم اونجایی که حالا سن و سالی هم دارم بازم می ترسم حرفمو بگم.

      چقدر خوبه که شما این ترمز مخفی منو قشنگ بیرون کشیدید.

      واقعا ممنونم ازتون.

      و تمام سعیمو برای بهتر شدن عزت نفسم میکنم .

      چرا که دیگه اون عامل زور وجود نداره ولی من همچنان مثل قدیمم رفتار می کردم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سمیه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1614 روز

    سلام استاد عزیزم امروز طبق روال روزهای پیش صبح که ازخواب بیدار شدم اومدم توی سایت اما دیدم فایل جدید نزاشتین راستشو بخواین یک کم دلگیر شدم آخه امروز هم تولدم بود هم عید سیدا بود احساس می‌کردم باید ازشما عیدی بگیرم تااینکه بعداظهر این فایل دیدم که دقیقا نقطه ضعفمن هست شک ندارم این فایل هدیه خداست که ازطریق شما بدستم رسید خدایا هزاران بار شکرت عشق میکنم باتو ارباب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: