https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/11/abasmanesh-14.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-11-28 04:01:112023-12-06 04:28:00چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم
723نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
دیروز پریروز دختر قشنگم مه تا ، گیر داد که : بابا، امروز میخوام برات جشن تولد بگیرم! مگه میشه تولد نگیری؟!
خب، دقیقا روز تولدم، مجبور شدم به بیمارستان بروم تا مواظب پدر عزیزتر از جانم باشم. پدری که هرچه خوبی و زیبایی در وجودم یافت میشود، مربوط به مهر و محبت سالیان دراز بودن با ایشان است که دریافت کرده ام و حالا به خانواده خودم و دوستانم تسری بدهم.
توی چند روز گذشته شرایط اطرافم طوری بود که نمیتوانستم توی بیمارستان نباشم. آنجا هم خیلی سعی کردم به نکات مثبت توجه کنم، ولی زورم همین اندازه بود و …کمی افسرده شدم.
ولی دختر نازم، عصر روز تولدم با خانم عزیزم به شیرینی فروشی رفت و برایم کیک خریدند. بعد که به خانه برگشتیم، دیدم با نقاشیهای خودش برایم دیوارکوب تولد ساخته و اتاق را تزئین کرده! داداشش محمد را هم همراه کرده بود تا بهش کمک کند! فوری فکر کردم: چه نعمت بزرگیست داشتن خانواده ای که دارم. پدرم که داشت مرا دعا میکرد بخاطر بودنم در بیمارستان و دختر و پسرم که پای کیک تولدم لباسهایشان را عوض کرده بودند و برایم میرقصیدند! حالا که اینها را نوشتم فهمیدم که چقدر خوشبختم…
دیشب باز هم با سختی و هجوم افکار منفی خوابیدم و توی تاریکی صبح، دیدم که استاد این فایل را گذاشته….توی مدتی که دیدمش، روشنایی روز، آرام آرام از پنجره اتاق به داخل سرایت کرد.. صبح شده دیگه! صبح، شروع یک زندگی تازه ست.
بله، من برگ روی آب نیستم . خودم دارم فرکانس سازنده سرنوشت میفرستم و آنقدر خوش شانس و لایقم که توی تاریکترین لحظه صبح هم استاد عزیزم این فایل عجیب را برای جشن تولدم میفرستد!
دوسال پیش،همان روزی که این درختچه های اطراف دریاچه را زدید، یک کامنت خوب برایش نوشتم. آن موقع شما فقط یک مستند از کار روزانه در پارادایس را گذاشتید و من همان موقع به هرس کردن افکار منفی تشبیهش کردم و اینکه چه کار به موقع و خوبی است! چه خوب کردم که آن موقع آن ردپا را گذاشتم، چون حالا به جا آوردن آن مفاهیم، برایم خیلی ساده تر شد.
دوباره خوشحالم! به فاصله چند دقیقه دوباره حالم خوب شد! چه مفهوم قشنگی را خاطره ی دوست شما از سرعت غیر مجاز در اتوبان به من رساند…. اینکه چند روز گذشته پایم به بیمارستان باز شده، حتما حکمتش اینست که بیشتر مواظب سلامتی خودم باشم.
آقو ولش کن حکمت وضعیت منو! از رقص و شادی و قرررررررر چه خبر؟!!
شاعر شیرین سخن، اندی در رابطه با تولد من میفرماید:
جشن تو جشن تولد
تموم خوبی هاست
جشن تو شروع زیبای
تموم شادی هاست
تولدت مبارک، تولدت مبارک
تولدت مبارک، تولدت مبارک
امشب شب ما غرق گل و شادی و شوره
از جشن ستاره
آسمون یه پارچه نوره
امشب خونمون پر از طنین دلنوازه
تو کوچه پر از نوای دلنشین سازه
عزیزم هدیه ی من
برات یه دنیا عشقه
زندگیم با بودنت درست مثله بهشته
تو خونه طبق طبق گلهای سرخ و میخک،
عزیزم دوستت دارم،
تولدت مبارک
تولدت مبارک!
ای ول!
چه جشن تولد توپی، مه تا برام گرفت!
چند بار با همین آهنگ برام رقصید!
چه خوبه آدم دختر داشته باشه.
چه خوبه آدم خانواده داشته باشه.
چه خوبه که آدم شما رفقای عزیزم رو داشته باشه!
مرسی که به تولد من آمدید.
تولد آدم ، همون روزیه که بتونه افکارش رو کنترل کنه و فقط قررررررررر بده!
چه کامنت بینظیری! چه کلمات قشنگی! چه احساس فوق العاده ای.
درست فرمودید. حسی که از کامنتها میگیریم، بعضا آنقدر دلچسب و فوق العاده ست که آدم به فکر میافتد: بهتر از این هم کاری پیدا میشود؟
این سپاسگزاری مدام… این صلاه بی پایان ، راز و رمز خوشحالی و خوشبختیست که من هم برای انجام آن در این سایت، دلایل زیادی برای ذهن چموش منطقیم میابم، واینگونه ست که بودن در اینجا، تمام من ها و منیت هایم را اقناع میکند!
برام خیلی جالب بود که حس کردم بچه هام میتونن جاهایی که من کم میارم، مسیر احساس خوب: اتفاقات خوب رو برام متذکر بشن و باعث بشن که برای موندن توی این مسیر زیبای زندگی، دلخوشی محکمی داشته باشم.
همانجور که من برای پدر و مادرم در این روزهای کهنسالی دلخوشی و منبع انرژی و روحیه شده ام و پدرم به وضوح در این چالش سلامتی، از من روحیه میگیرد!
بچه های ما، هر چیزی که ما هستیم را بازتاب میدهند، پس اگر همیشه خندان و شاد و پر انرژی ، یک عباسمنشی اصیل باشیم، بعد از مدتی، خانه ما گلستان میشود و دیگر حتی اگر هم بخواهیم، احساسمان نمیتواند در مدت زیادی بد بماند….بچه های خوبمان به کمک میآیند.
این هم بانک سرمایه گذاری احساس خوب: اتفاقات خوب! همین بچه های شیطانمان!
اینکه قدیمیها میگفتند بچه های خوب، عصای دست پیری هستند را حالا درک میکنم…. این کمترین پاداش ما پدر و مادرهاست!
پدرم با روحیه دادنهای چند روز اخیر من، خودش دارد از عهده کسالتش بر میآید. همه چیز انسان، روحیه مثبتش است. اولین کسی که من دیدم کتابهای موفقیت میخواند، همین پدرم بود که بیست سال پیش یک کتاب از وین دایر را از توی کتابهایش دزدیدم:))
من هم با شوق بچه هایم، سر از پا نمیشناسم، چون بازتاب رفتار خودم هستند که سعی کرده ام مثبت باشد.
این کشف و شهود تولد امسال من بود.
ممنونم از آرزوهای خوب و محبت تمام نشدنی شما.
من هم برایتان آرزو میکنم که خانواده قشنگتان همیشه منبع احساس خوب و شادی باشد.
این شرح درس را خیلی دوست داشتم. استاد جایی میگفت مفاهیم را با فکت آوردن برای ذهن خودتان منطقی و قابل قبول کنید و این مثال آوردنهای قشنگ از دو استاد دور از هم از نظر زمانی و جغرافیایی، اصل داستان را قابل فهم تر میکند.
ضمن اینکه مولانا دلخوشی بزرگی راجع به چک و لقدهای زندگی ارائه میدهد که خیلی مورد نیاز من بود!
سلام به رفقای عزیزم
یک فایل با ارزش طلا!
آقا! تولدم مبارک!
دیروز پریروز دختر قشنگم مه تا ، گیر داد که : بابا، امروز میخوام برات جشن تولد بگیرم! مگه میشه تولد نگیری؟!
خب، دقیقا روز تولدم، مجبور شدم به بیمارستان بروم تا مواظب پدر عزیزتر از جانم باشم. پدری که هرچه خوبی و زیبایی در وجودم یافت میشود، مربوط به مهر و محبت سالیان دراز بودن با ایشان است که دریافت کرده ام و حالا به خانواده خودم و دوستانم تسری بدهم.
توی چند روز گذشته شرایط اطرافم طوری بود که نمیتوانستم توی بیمارستان نباشم. آنجا هم خیلی سعی کردم به نکات مثبت توجه کنم، ولی زورم همین اندازه بود و …کمی افسرده شدم.
ولی دختر نازم، عصر روز تولدم با خانم عزیزم به شیرینی فروشی رفت و برایم کیک خریدند. بعد که به خانه برگشتیم، دیدم با نقاشیهای خودش برایم دیوارکوب تولد ساخته و اتاق را تزئین کرده! داداشش محمد را هم همراه کرده بود تا بهش کمک کند! فوری فکر کردم: چه نعمت بزرگیست داشتن خانواده ای که دارم. پدرم که داشت مرا دعا میکرد بخاطر بودنم در بیمارستان و دختر و پسرم که پای کیک تولدم لباسهایشان را عوض کرده بودند و برایم میرقصیدند! حالا که اینها را نوشتم فهمیدم که چقدر خوشبختم…
دیشب باز هم با سختی و هجوم افکار منفی خوابیدم و توی تاریکی صبح، دیدم که استاد این فایل را گذاشته….توی مدتی که دیدمش، روشنایی روز، آرام آرام از پنجره اتاق به داخل سرایت کرد.. صبح شده دیگه! صبح، شروع یک زندگی تازه ست.
بله، من برگ روی آب نیستم . خودم دارم فرکانس سازنده سرنوشت میفرستم و آنقدر خوش شانس و لایقم که توی تاریکترین لحظه صبح هم استاد عزیزم این فایل عجیب را برای جشن تولدم میفرستد!
دوسال پیش،همان روزی که این درختچه های اطراف دریاچه را زدید، یک کامنت خوب برایش نوشتم. آن موقع شما فقط یک مستند از کار روزانه در پارادایس را گذاشتید و من همان موقع به هرس کردن افکار منفی تشبیهش کردم و اینکه چه کار به موقع و خوبی است! چه خوب کردم که آن موقع آن ردپا را گذاشتم، چون حالا به جا آوردن آن مفاهیم، برایم خیلی ساده تر شد.
دوباره خوشحالم! به فاصله چند دقیقه دوباره حالم خوب شد! چه مفهوم قشنگی را خاطره ی دوست شما از سرعت غیر مجاز در اتوبان به من رساند…. اینکه چند روز گذشته پایم به بیمارستان باز شده، حتما حکمتش اینست که بیشتر مواظب سلامتی خودم باشم.
آقو ولش کن حکمت وضعیت منو! از رقص و شادی و قرررررررر چه خبر؟!!
شاعر شیرین سخن، اندی در رابطه با تولد من میفرماید:
جشن تو جشن تولد
تموم خوبی هاست
جشن تو شروع زیبای
تموم شادی هاست
تولدت مبارک، تولدت مبارک
تولدت مبارک، تولدت مبارک
امشب شب ما غرق گل و شادی و شوره
از جشن ستاره
آسمون یه پارچه نوره
امشب خونمون پر از طنین دلنوازه
تو کوچه پر از نوای دلنشین سازه
عزیزم هدیه ی من
برات یه دنیا عشقه
زندگیم با بودنت درست مثله بهشته
تو خونه طبق طبق گلهای سرخ و میخک،
عزیزم دوستت دارم،
تولدت مبارک
تولدت مبارک!
ای ول!
چه جشن تولد توپی، مه تا برام گرفت!
چند بار با همین آهنگ برام رقصید!
چه خوبه آدم دختر داشته باشه.
چه خوبه آدم خانواده داشته باشه.
چه خوبه که آدم شما رفقای عزیزم رو داشته باشه!
مرسی که به تولد من آمدید.
تولد آدم ، همون روزیه که بتونه افکارش رو کنترل کنه و فقط قررررررررر بده!
چه خوش شانسم من!
دوستتان دارم.
سلام دوست عزیزم
سپاسگزارم!
چه کامنت بینظیری! چه کلمات قشنگی! چه احساس فوق العاده ای.
درست فرمودید. حسی که از کامنتها میگیریم، بعضا آنقدر دلچسب و فوق العاده ست که آدم به فکر میافتد: بهتر از این هم کاری پیدا میشود؟
این سپاسگزاری مدام… این صلاه بی پایان ، راز و رمز خوشحالی و خوشبختیست که من هم برای انجام آن در این سایت، دلایل زیادی برای ذهن چموش منطقیم میابم، واینگونه ست که بودن در اینجا، تمام من ها و منیت هایم را اقناع میکند!
به خاطر کامنت خوب و ردپای قشنگتون ممنون.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام به زن کاکوی گلم
مشتی فاطمه! خیلی نگران کاکام رسول هستم!
ماهیتابه؟! یا ابالفضل!
بگو، من طاقتش شنیدنش دارم!
همه ش تقصیر ای واتساپ بی خاصیت بوده! شومو خودتو ناراحت نکن.
ای عکسو کلا کیک بوده! چیز…فیک بوده.
به جاش امشب رسول قول میده تو چالش خانکی، یه شعر از اندی رو از حفظ به چهارتاتون تقدیم کنه! رقص و شادی مدام، نصیب و قسمتتان.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام به رضوان خانم باسلیقه و هنرمند
خیلی ممنونم از حسن توجه و خاطر شریف.
خیلی خوشحالم که این پیغام تبریک را میخوانم… حالا هنوز توی بیمارستانم و کامنتهای تبریک شما دوستان عزیزم، نیشم را تا بناگوش کش آورده، ممنونم.
ممنون از دعاهای خوبتان. انشالله شما هم با خانواده محترم، شادی و خوشحالی روزافزون را تجربه کنید.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید
سلام به آسیه بانوی شاد و پر انرژی
خیلی ممنونم بانو.
من وارد 46 سالگی شدم ولی کودک درونم خیلی چوب لای چرخ بزرگ شدنم میذاره!
امیدوارم اگر هم بخوام بزرگ بشم، مولفه ش همین تمرکز برنکات مثبت باشه، نه سن و سال شناسنامه ای.
امروز پدرم معجزه وار بهبودی پیدا کرده، ممنونم از دعای خوبتون.
امیدوارم هر روز شادتر و خوشحالتر از زندگی قشنگتان لذت ببرید.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام به زن کاکوی گل
خیلی سپاسگزارم، بانو. ممنون از حسن توجه و محبت شما که تازگی ندارد.
انشالله خدا به چهارتاتون سلامتی و خوشحالی مدام بده… همه ش بخندید و با هم شاد باشید.
مه تا، آبادی خانه ی ماست که با محبت زیادش همه را به گرد هم جمع میکند. گمانم هلیسا هم توی خانه شما همین نقش را دارد، خوش بحال ما.
ارکان خانوادهتان همیشه گرم و محکم باد، که عزیزان من و خانواده ام هستید.
همیشه به شادی و مسافرت و حال خوب باشید.
سلام به کاکوی گلم، رسول جان خودم
استاد بی بدیل بهبود مستمر در مسیر احساس خوب: اتفاقات خوب!
ممنونم از لطف و محبتت که همیشگیه. دوستت دارم داداش.
خسته نباشی از کار روزانه. خدا قوتت بده. واقعا جات تو تولدم خالی بود، با خانواده گلت.
همیشه به قر و خوشحالی باشی و تنت سالم باشه، رفیق عزیزم.
تو هم هلیسا و محمد حسن گل گلاب را ببوس.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.
راستی رسول جان
اینجایی که پدرم بستری است، یک آقایی در تخت مجاور هست که بچه ی دهدشت کهگیلویه است..
شنیدم استاد عباسمنش هم اصالتا مال آنجاست و این کنجکاوم کرد که راجع به آن منطقه اطلاعات بگیرم.
واووو! چه بهشت فوق العاده ای هست! فیلمهایش را روی گوشیش دیدم. سوئیس نخل دار بود!
اسم آن منطقه خاص روی گوشی ، چروم دهدشت بود. اگر استاد عباسمنش واقعا اصالتا مال آنجا باشند، پس این تصاویری که من دیدم ، دریم برد کودکی استاد بوده!
در هر صورت، جای بسیار قشنگی بود که فکر کردم دوست داشته باشی با خانواده بهش سفر کنی.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی
سلام به فاطمه بانو، مادر مقتدر سایت.
برام خیلی جالب بود که حس کردم بچه هام میتونن جاهایی که من کم میارم، مسیر احساس خوب: اتفاقات خوب رو برام متذکر بشن و باعث بشن که برای موندن توی این مسیر زیبای زندگی، دلخوشی محکمی داشته باشم.
همانجور که من برای پدر و مادرم در این روزهای کهنسالی دلخوشی و منبع انرژی و روحیه شده ام و پدرم به وضوح در این چالش سلامتی، از من روحیه میگیرد!
بچه های ما، هر چیزی که ما هستیم را بازتاب میدهند، پس اگر همیشه خندان و شاد و پر انرژی ، یک عباسمنشی اصیل باشیم، بعد از مدتی، خانه ما گلستان میشود و دیگر حتی اگر هم بخواهیم، احساسمان نمیتواند در مدت زیادی بد بماند….بچه های خوبمان به کمک میآیند.
این هم بانک سرمایه گذاری احساس خوب: اتفاقات خوب! همین بچه های شیطانمان!
اینکه قدیمیها میگفتند بچه های خوب، عصای دست پیری هستند را حالا درک میکنم…. این کمترین پاداش ما پدر و مادرهاست!
پدرم با روحیه دادنهای چند روز اخیر من، خودش دارد از عهده کسالتش بر میآید. همه چیز انسان، روحیه مثبتش است. اولین کسی که من دیدم کتابهای موفقیت میخواند، همین پدرم بود که بیست سال پیش یک کتاب از وین دایر را از توی کتابهایش دزدیدم:))
من هم با شوق بچه هایم، سر از پا نمیشناسم، چون بازتاب رفتار خودم هستند که سعی کرده ام مثبت باشد.
این کشف و شهود تولد امسال من بود.
ممنونم از آرزوهای خوب و محبت تمام نشدنی شما.
من هم برایتان آرزو میکنم که خانواده قشنگتان همیشه منبع احساس خوب و شادی باشد.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام رسول جان خودم
چه مفاهیم قشنگی!
چقدر خوب توضیح دادی، ممنونم ازت.
این شرح درس را خیلی دوست داشتم. استاد جایی میگفت مفاهیم را با فکت آوردن برای ذهن خودتان منطقی و قابل قبول کنید و این مثال آوردنهای قشنگ از دو استاد دور از هم از نظر زمانی و جغرافیایی، اصل داستان را قابل فهم تر میکند.
ضمن اینکه مولانا دلخوشی بزرگی راجع به چک و لقدهای زندگی ارائه میدهد که خیلی مورد نیاز من بود!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.