https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/11/abasmanesh-14.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-11-28 04:01:112023-12-06 04:28:00چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم
723نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من چون خودم تو گوشیم برنامه واتساپ ندارم و از فیلترشکن هم استفاده نمیکنم
اما گوشی رسول جان دستم بود و ایشون برنامه واتساپ دارند و بخاطر کارشون و دوره ی انلاین کلاس شون استفاده میکنن ، من اومدم تو گروه کلاسی شون نمونه کارهای ارسالی تو گروه ببینم
یهو دیدم عکس پروفایل ایشون عکس یه خانم هست خب اولش خیلی هول شدم وتعجب کردم و
عکس نگاه کردم و گفتم این کیه رسول ؟؟
گفت من نمیدونم نمیشناسم چطور مگه؟؟
ذهنم رفت رو اینکه تو کلاس گروهی حتما این خانم همکلاسش هستن ، داشت ذهنم سناریو میساخت
گفتم عکس پروفایلت این خانمه!!
حالامن واقعا هم عصبی بودم اون لحظه ، هم دست پاچه ومضطرب !!
گفت حتما دست خودم یا بچه ها خورده خیلی اتفاقی رفته تو پروفایلم چیز مهمی نیست الان حذفش میکنم ، اینو بگم که دوره 12قدم و کنترل کردن احساس درونیم خیلی کمکم کرد
آرامش در ذهنم برقرارکردم اما جالب اینجاست که من اومدم حذف کنم وتغییربدم عکس رو
دوباره گفتم واااای رسول چه کاری کردی
چه بی دقتی کردی
الان کل خانواده من اونایی که واتساپ دارن یا همکارات همه اینو دیدن آخه ؟؟
چه افتضاحیه ؟؟!
خب ایشون طبق معمول علی بی غم داستانه
عکس العمل خاصی نداشت وگفت
هیچ اتفاقی نیفتاده وهرکی هم دیده باشه برام مهم نیست ، من رابطه م با شما حفظ هست وبس
مهم خودمونیم .
رسول میگفت که اصلا همه دیدن …
مدیرم ، رییسم ، همکارم ،خانواده ام ، خانواده ت
همه دیدن ، اتفاقی نیفتاده واقعا مهم نیست
نظر هیچکس قضاوت هیچ کس برام مهم نیست.
حالامن عین دینامیت بودم ..
یعنی انگار یادم رفت که من میتونم افکارم کنترل کنم
یه لحظه متوقف شدم و دیگه نذاشتم اوضاع از دستم خارج بشه و گفتم خدایا چی میخوای بهم بگی ؟؟
آروم شدم یه آرامش قلبی که انگار یکی داره باهام خیلی صمیمی حرف میزنه و اون فقط خداست
درست در زمانی که داری زاویه نگاهتو به داستان تغییر میدی خداهدایتت میکنه
احساس میکردم این عکس میشناسم و دوباره نگاه کردمش اما این بار گفتم من فقط هدایت شدم زیبایی های این عکس ببینم همین ..
خب عکس اون خانم زیبا بود هم رنگ موهاش
هم چشماش و هم آرامش که در نگاهش بود
هم لباس سبزی خوشرنگی که به تن داشت
مدل ایستادنش و اینکه ساده بود اما خیلی شیک
چیزی که منم دنبالش همیشه
لباس های ساده و شیک و ازطرفی چهره ی زیبا و ساده وبدون ارایش
اره این سبک تیپ زدن که دوستش دارم
هدایت شدم بهش حالا تو پروفایل رسول
این هدایت انجام شد به همین راحتی و تمام.
از دیدن زیبایی های عکس آرامش گرفتم و گفتم
چقدر این رنگ لباس دوست دارم من !!!
استاد مقاومتم ذهنمو شکوندم همون لحظه
همون لحظه دست ذهنمو گرفتم ونشوندم کنار خودم ، گفتم بی زحمت جایی نرو همین جا بمون
حل شد ، چیز مهمی نیست ،
ارزش نداره ذهن عزیزم خودتو خسته کنی …
چی شد یهو تونستم ذهنمو کنترل کنم ؟؟در عرض چند دقیقه
یا بیام به زیبایی های اون عکس دقت کنم
چون گفتگوهای ذهنی مو یاد گرفتم تو دوره لیاقت راحت تغییربدم ، یادگرفتم با خودم آروم باشم
حالا من یه ربعی به هم ریخته بودم اولش اما رسول
از اول ماجرا خونسرد و آرام بود رفتارش که بیا بشین چای واست ریختم بخوریم اشکم دراومد
خدایا من تغییر کردم ها ، دارم تو همین اتفاق ها ذهنمو کنترل میکنم .
دیروز تو جلسه 11دوره لیاقت رسول اومد کامنت بنویسه و من درحال تمیز کردن سرامیک های زیر مبل بودم که اتفاقی پایه ی مبل شکست و رفتم اتاق وگفتم پایه مبل شکست ؟؟
اول تو ذهنم یه لحظه اومد که به خودم غر بزنم
باز کنترل کردم که ذهن عزیزم هیچ چی نگو
هیچی نشده درست میشه اینم خیری توش هست
خب رسول در عرض نیم ساعت ، چوب ام دی اف اورد و پایه را محکم تر ازقبل درست کرد و گفت اینم نشونه بود که داشتم از توانایی هام تو کامنت مینوشتم برای دوره لیاقت ،اینم بنویسم که الان با احساس لیاقت این کارو انجام دادم نه از روی عادت که بلدم وکاری نداشت ، محمدحسن این هفته امتحان ریاضی داشت و من هربار اومدم باهاش تمرین کنم گفت من بلدم و همش بلدم و رفت وامتحان ریاضی از چهل نمره شد 36, اومد خونه گفت شدم 36و چهار تا غلط داشتم گفتم عیب نداره
کدوما غلط بود امروز کمکت کنم تا یاد بگیری نمره ت مهم نیست مهم یاد گرفتن هست ..
ریاضی خوندنی نیست که باید یاد بگیری و بتونی بهم توضیح بدی ، گفت آفرین مامان بهت افتخار میکنم ، من گفتم الان تو بهم میگی نیومدی باهات تمرین کنم این شد نتیجه اش (فاطمه ی قبل بودم واقعا میگفتم )
مامان خیلی خوب ترشدی ، خوشم میاد میخندی .
اینا نتیجه ی کنترل ذهنمه ها در قالب اتفاقات روزمره که برای من واقعا دونه به دونه ش مقدسه.
مورد بعدی موقع ناهار درست کردن برای بچه ها پیاز داغم سوخت و خب اگه قبلم بود کلی به خودم دری وری میگفتم که زمانت از دست رفت
اما همون جا قشنگ گفتم که هیچی نشده ها
یه پیاز داغ ساده بود و شروع کردم به خندیدن
همون لحظه انگار یکی بهم گفت نمیخواد پیاز داغ کنی کوکو درست کن و محمدحسن از مدرسه اومد با احساس سیری نه گرسنگی و گفتم ناهار طول میکشه گفت الان گرسنه نیستم ولی تومدرسه دوستم کوکوسبزی آورده بود من دلم خواست و گفتم خدا برام میفرسته و رفت خوابید
من موندم که خدایا پیاز داغ من باید می سوخت تا این بچه به خواسته اش برسه .
بعداز سفرشمال ، من وبچه ها خواستیم خونه مادرم بریم که هلیسا بهونه آورد که دفتر نقاشی من تموم شده و من نمیام ، خوابم میاد من نمیام ، اصلا من میخوام بمونم تو خونه و بازی کنم با نق زدن .
خلاصه من ومحمدحسن تسلیم هدایت خدا شدیم و زنگ زدم وگفتم نمیاییم ، مامانم گفت باشه .
فرداش مامانم زنگ زد که دیشب حالش بد شده و رفته درمانگاه و زیرسرم و این جورچیزها …
البته برادرم وخواهرم اونجا بودن و اونها این کارو انجام دادن و من چون اونجا نبودم حال بد مامانم ندیدم خداروشکر (هدایت خدا درقالب نق زدن هلیسا )
خلاصه استاد این کنترل افکار منفی غوغا میکنه و با کنترل این افکار ، جریان هدایت خدا از راه میرسه .
همون هدایت هایی که سوت زنان داری از مسیر لذت میبری و خدا پلن هارو قشنگ تر میچینه .
در دل هر اتفاقی ، زاویه ی دیدمون خوب کنیم واجازه بدیم خدا هدایت مون کنه ، خدا خوب بلده خدایی کنه ، ما باید سمت خودمون درست کنیم اونم با کنترل افکارمون ونگه داشتن حال خوبمون.
خدایا شکرت
سپاسگزارم ازشما استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم و همه ی دوستان بهشتیم
سپاسگزارم بابت کامنتی که نوشتین هم تو این فایل و هم در دوره ی
بی نظیر لیاقت .
آرامش : واژه ای که اگه در درون مون باشه، زندگی مون و همه لحظه هامون میشه درست مثل بهشت.
طعم های هراتفاقی میشه عسل.
کلید خوشبختی آرامش هست
درست اشاره کردین .
انگشت اشاره م به سمت خودمه الان که
یادمه یه جایی میخوندم آرامش زمانی درونت میاد که سوزنت گیر نکنه رو آدمها و روی اتفاقها و خیلی راحت گذرکنی و لبخند بزنی و بدونی که خداهست درپشت هراتفاقی.
رد پای آرامش میرسه درست به آغوش خدا بودن .
خیلی از کامنت زیباتون لذت بردم .
و واقعا منو به تفکر واداشت و تفکری با احساس خوب و هدایت ونشونه.
از احساس خوبم دوست داشتم براتون پاسخی بنویسم تا زیر کامنت شما باقی بمونه برام .
الهی که سرشار از نگاه خداوند و آرامش باشین و در بهترین مدارها و احساس های خوب قرار بگیرین
الهی که همیشه آرامش قلبی در زندگیت در کنار آقای حافظان بزرگوار برقرارباشه مثل همیشه و زندگی خوشگل تون خیلی شیک ومجلسی در بهترین مدارها قراربگیره عزیزم .
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم
جلوگیری از رشد افکارمنفی ذهن مون
یه چندتا نمونه کوچک مینویسم
در زندگی خودم و رسول جانم
من چون خودم تو گوشیم برنامه واتساپ ندارم و از فیلترشکن هم استفاده نمیکنم
اما گوشی رسول جان دستم بود و ایشون برنامه واتساپ دارند و بخاطر کارشون و دوره ی انلاین کلاس شون استفاده میکنن ، من اومدم تو گروه کلاسی شون نمونه کارهای ارسالی تو گروه ببینم
یهو دیدم عکس پروفایل ایشون عکس یه خانم هست خب اولش خیلی هول شدم وتعجب کردم و
عکس نگاه کردم و گفتم این کیه رسول ؟؟
گفت من نمیدونم نمیشناسم چطور مگه؟؟
ذهنم رفت رو اینکه تو کلاس گروهی حتما این خانم همکلاسش هستن ، داشت ذهنم سناریو میساخت
گفتم عکس پروفایلت این خانمه!!
حالامن واقعا هم عصبی بودم اون لحظه ، هم دست پاچه ومضطرب !!
گفت حتما دست خودم یا بچه ها خورده خیلی اتفاقی رفته تو پروفایلم چیز مهمی نیست الان حذفش میکنم ، اینو بگم که دوره 12قدم و کنترل کردن احساس درونیم خیلی کمکم کرد
آرامش در ذهنم برقرارکردم اما جالب اینجاست که من اومدم حذف کنم وتغییربدم عکس رو
دوباره گفتم واااای رسول چه کاری کردی
چه بی دقتی کردی
الان کل خانواده من اونایی که واتساپ دارن یا همکارات همه اینو دیدن آخه ؟؟
چه افتضاحیه ؟؟!
خب ایشون طبق معمول علی بی غم داستانه
عکس العمل خاصی نداشت وگفت
هیچ اتفاقی نیفتاده وهرکی هم دیده باشه برام مهم نیست ، من رابطه م با شما حفظ هست وبس
مهم خودمونیم .
رسول میگفت که اصلا همه دیدن …
مدیرم ، رییسم ، همکارم ،خانواده ام ، خانواده ت
همه دیدن ، اتفاقی نیفتاده واقعا مهم نیست
نظر هیچکس قضاوت هیچ کس برام مهم نیست.
حالامن عین دینامیت بودم ..
یعنی انگار یادم رفت که من میتونم افکارم کنترل کنم
یه لحظه متوقف شدم و دیگه نذاشتم اوضاع از دستم خارج بشه و گفتم خدایا چی میخوای بهم بگی ؟؟
آروم شدم یه آرامش قلبی که انگار یکی داره باهام خیلی صمیمی حرف میزنه و اون فقط خداست
درست در زمانی که داری زاویه نگاهتو به داستان تغییر میدی خداهدایتت میکنه
احساس میکردم این عکس میشناسم و دوباره نگاه کردمش اما این بار گفتم من فقط هدایت شدم زیبایی های این عکس ببینم همین ..
خب عکس اون خانم زیبا بود هم رنگ موهاش
هم چشماش و هم آرامش که در نگاهش بود
هم لباس سبزی خوشرنگی که به تن داشت
مدل ایستادنش و اینکه ساده بود اما خیلی شیک
چیزی که منم دنبالش همیشه
لباس های ساده و شیک و ازطرفی چهره ی زیبا و ساده وبدون ارایش
اره این سبک تیپ زدن که دوستش دارم
هدایت شدم بهش حالا تو پروفایل رسول
این هدایت انجام شد به همین راحتی و تمام.
از دیدن زیبایی های عکس آرامش گرفتم و گفتم
چقدر این رنگ لباس دوست دارم من !!!
استاد مقاومتم ذهنمو شکوندم همون لحظه
همون لحظه دست ذهنمو گرفتم ونشوندم کنار خودم ، گفتم بی زحمت جایی نرو همین جا بمون
حل شد ، چیز مهمی نیست ،
ارزش نداره ذهن عزیزم خودتو خسته کنی …
چی شد یهو تونستم ذهنمو کنترل کنم ؟؟در عرض چند دقیقه
یا بیام به زیبایی های اون عکس دقت کنم
چون گفتگوهای ذهنی مو یاد گرفتم تو دوره لیاقت راحت تغییربدم ، یادگرفتم با خودم آروم باشم
حالا من یه ربعی به هم ریخته بودم اولش اما رسول
از اول ماجرا خونسرد و آرام بود رفتارش که بیا بشین چای واست ریختم بخوریم اشکم دراومد
خدایا من تغییر کردم ها ، دارم تو همین اتفاق ها ذهنمو کنترل میکنم .
دیروز تو جلسه 11دوره لیاقت رسول اومد کامنت بنویسه و من درحال تمیز کردن سرامیک های زیر مبل بودم که اتفاقی پایه ی مبل شکست و رفتم اتاق وگفتم پایه مبل شکست ؟؟
اول تو ذهنم یه لحظه اومد که به خودم غر بزنم
باز کنترل کردم که ذهن عزیزم هیچ چی نگو
هیچی نشده درست میشه اینم خیری توش هست
خب رسول در عرض نیم ساعت ، چوب ام دی اف اورد و پایه را محکم تر ازقبل درست کرد و گفت اینم نشونه بود که داشتم از توانایی هام تو کامنت مینوشتم برای دوره لیاقت ،اینم بنویسم که الان با احساس لیاقت این کارو انجام دادم نه از روی عادت که بلدم وکاری نداشت ، محمدحسن این هفته امتحان ریاضی داشت و من هربار اومدم باهاش تمرین کنم گفت من بلدم و همش بلدم و رفت وامتحان ریاضی از چهل نمره شد 36, اومد خونه گفت شدم 36و چهار تا غلط داشتم گفتم عیب نداره
کدوما غلط بود امروز کمکت کنم تا یاد بگیری نمره ت مهم نیست مهم یاد گرفتن هست ..
ریاضی خوندنی نیست که باید یاد بگیری و بتونی بهم توضیح بدی ، گفت آفرین مامان بهت افتخار میکنم ، من گفتم الان تو بهم میگی نیومدی باهات تمرین کنم این شد نتیجه اش (فاطمه ی قبل بودم واقعا میگفتم )
مامان خیلی خوب ترشدی ، خوشم میاد میخندی .
اینا نتیجه ی کنترل ذهنمه ها در قالب اتفاقات روزمره که برای من واقعا دونه به دونه ش مقدسه.
مورد بعدی موقع ناهار درست کردن برای بچه ها پیاز داغم سوخت و خب اگه قبلم بود کلی به خودم دری وری میگفتم که زمانت از دست رفت
اما همون جا قشنگ گفتم که هیچی نشده ها
یه پیاز داغ ساده بود و شروع کردم به خندیدن
همون لحظه انگار یکی بهم گفت نمیخواد پیاز داغ کنی کوکو درست کن و محمدحسن از مدرسه اومد با احساس سیری نه گرسنگی و گفتم ناهار طول میکشه گفت الان گرسنه نیستم ولی تومدرسه دوستم کوکوسبزی آورده بود من دلم خواست و گفتم خدا برام میفرسته و رفت خوابید
من موندم که خدایا پیاز داغ من باید می سوخت تا این بچه به خواسته اش برسه .
بعداز سفرشمال ، من وبچه ها خواستیم خونه مادرم بریم که هلیسا بهونه آورد که دفتر نقاشی من تموم شده و من نمیام ، خوابم میاد من نمیام ، اصلا من میخوام بمونم تو خونه و بازی کنم با نق زدن .
خلاصه من ومحمدحسن تسلیم هدایت خدا شدیم و زنگ زدم وگفتم نمیاییم ، مامانم گفت باشه .
فرداش مامانم زنگ زد که دیشب حالش بد شده و رفته درمانگاه و زیرسرم و این جورچیزها …
البته برادرم وخواهرم اونجا بودن و اونها این کارو انجام دادن و من چون اونجا نبودم حال بد مامانم ندیدم خداروشکر (هدایت خدا درقالب نق زدن هلیسا )
خلاصه استاد این کنترل افکار منفی غوغا میکنه و با کنترل این افکار ، جریان هدایت خدا از راه میرسه .
همون هدایت هایی که سوت زنان داری از مسیر لذت میبری و خدا پلن هارو قشنگ تر میچینه .
در دل هر اتفاقی ، زاویه ی دیدمون خوب کنیم واجازه بدیم خدا هدایت مون کنه ، خدا خوب بلده خدایی کنه ، ما باید سمت خودمون درست کنیم اونم با کنترل افکارمون ونگه داشتن حال خوبمون.
خدایا شکرت
سپاسگزارم ازشما استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم و همه ی دوستان بهشتیم
خیلی دوستتون دارم
خدا حفظ تون کنه ان شاالله
سلام به آقای بردبار عزیز
هوراااااااا
سووووووت
دست دست دست
ما خانوادگی اومدیم وسط
خانوادگی میگیم که
تولدتون کلی مبارک
سپاسگزارم از کامنتی که نوشتین
خداحفظ کنه خودتون وخانواده محترم وگل تون رو .
الهی که همیشه ساز دلتون کوک باشه و تو خونه تون بزن وبرقص باشه همیشه
سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی تون در بهترین مدارها قراربگیره . ان شاالله.
سلام به زهرا جان عزیزم و زیبارو
سپاسگزارم از کامنتی که برام نوشتی و خوشحال شدم
ان شاالله همیشه حال دلت واحساست عالی باشه و
اتفاقات قشنگ هم نصیبت بشه
سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلت در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله
سلام به آقای ناصری عزیزم
سپاسگزارم از کامنتی که نوشتین و
خیلی بهتون تبریک میگم بابت نتیجه ای که از دل تضاد ، براتون رخ داد
و در مدار مالی بالاتری قرارگرفتین خداروشکر.
خیلی شیک ومجلسی خدا هدایت تون کرد و وارد محیط بهتری هم شدین خداروشکر.
سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی تون در بهترین مدارها قراربگیره.
ان شاالله
سلام عشق دلم
خداقوت عزیزم
اره انصافا شما بی خیالیت باعث شده چرخ زندگی مون روان تر باشه خداروشکر.
واقعا خداروشکر در این بهشتیم .
چه تغییراتی داریم میکنیم
با این همه دوستای بهشتی و خفن وحرفه ای که همه در حال پیشرفتیم خداروهزاران مرتبه شکر .
خیلی دوستت دارم
بووووووووووس
سلام به فاطمه عزیزم
سپاسگزارم از کامنتت و نتایجی که از دل این تضاد بدست آوردی و کنترل نجواهای ذهنیت .
خداروشکر که ارزشمندی و در کنار خانواده هستی و درمسیر پیشرفتی
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی تون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله.
سلام به نسرین جان عزیزم
سپاسگزارم از کامنت خوشگل وپراز آگاهی که نوشتی ،
سپاس بیشتر بابت تغییراتی که کردی و اینجا برامون نوشتی وقشنگ بود
تلنگری که درحال تغییرکردنیم واین همه از لطف خداست که دراین بهشتیم
تحسینت میکنم وبهت تبریک میگم
بابت دوره روابط هم ان شاالله عالی نتیجه بگیری و بزودی تو دوره لیاقت برامون کامنت بنویسی عزیزم.
سرشاراز نگاه خداوند باشی و زندگیت در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله
سلام به آقای عطارروشن عزیزم
سپاسگزارم بابت کامنتی که نوشتین هم تو این فایل و هم در دوره ی
بی نظیر لیاقت .
آرامش : واژه ای که اگه در درون مون باشه، زندگی مون و همه لحظه هامون میشه درست مثل بهشت.
طعم های هراتفاقی میشه عسل.
کلید خوشبختی آرامش هست
درست اشاره کردین .
انگشت اشاره م به سمت خودمه الان که
یادمه یه جایی میخوندم آرامش زمانی درونت میاد که سوزنت گیر نکنه رو آدمها و روی اتفاقها و خیلی راحت گذرکنی و لبخند بزنی و بدونی که خداهست درپشت هراتفاقی.
رد پای آرامش میرسه درست به آغوش خدا بودن .
خیلی از کامنت زیباتون لذت بردم .
و واقعا منو به تفکر واداشت و تفکری با احساس خوب و هدایت ونشونه.
از احساس خوبم دوست داشتم براتون پاسخی بنویسم تا زیر کامنت شما باقی بمونه برام .
الهی که سرشار از نگاه خداوند و آرامش باشین و در بهترین مدارها و احساس های خوب قرار بگیرین
ان شاالله
سلاااااااااااااام به وجیهه جان عزیزم
بانوی انرژی وعشق ولبخند
ان شاالله که همیشه حال دلت عالی و فوق العاده باشه
سفر خوبی هم گذرونده باشی.
سپاسگزارم از کامنت خوشگلی که برامنوشتی بانو جان
الهی که همیشه آرامش قلبی در زندگیت در کنار آقای حافظان بزرگوار برقرارباشه مثل همیشه و زندگی خوشگل تون خیلی شیک ومجلسی در بهترین مدارها قراربگیره عزیزم .
خدا حفظ تون کنه ان شاالله
سلام به آقا رضا زارعی عزیزم
همین اول کامنتم بگم که پروفایل شما و اون آتیش خیلی ساده و
زیباست و هرسادگی دوست داشتنیه و تحسین تون میکنم .
درست گفتید هدایت شدم به نوشتن این کامنت هرچه هست از خود خداست حتی همین کامنت نوشتن ها .
سپاسگزارم از کامنتی که برام نوشتین و تک تک جمله هایی که با انرژی دریافتش کردم .
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی تون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله
دوست عزیزم .