چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم - صفحه 23

723 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرزانه ارزشمند گفته:
    مدت عضویت: 728 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به همه عزیزان

    امروز آخر هفته با اینکه هفته شلوغی توی مدرسه داشتم ، اما از امروز عصر که رفتم یکم توی هوای دلچسب پاییزی اهواز قدم بزنم و خرید کنم …دلم گرفته بود…

    احساس تنهایی از همه طرف بهم هجوم آورده بود و قادر به کنترل ذهنم نبودم…دوست داشتم همراه و همدلی داشتم که این هوای دلپذیرو کنارش لذت ببرم از قدم زدن!!

    اینروزا فعالیتم توی سایت کمرنگ شده..تمریناتم به صفر رسیده ولی خب بیشتر دوست دارم ذهنی وارد عمل بشم و ذهنم رو خیلی جاها کنترل میکنم و به خدا توکل میکنم…

    قبل از بیرون رفتن داشتم با خواهرم صحبت میکردم که بورس چه بلایی سرمون آورد و….. احساسم رو بدتر کرده بود

    رفتم خرید و بعد اینکه اومدم خونه با حس بد…

    دوباره سرگرم صحبت چتی با خواهرم شدم و از افزایش قیمت ها نالیدم و چندتا بدوبیزاه هم نثار زندگی کردم و از تنهایی خودم احساس ناامیدی میکردم

    هرچی خواهرم گفت ، تو دانشجوی دوره احساس لیاقت هستی ، تو عباسمنشی هستی نباید این حرفو بزنی!!!

    گفتم خواهر زندگی بالا پایین داره و من الان دپرسم و این پروسه باید طی بشه!!

    تنها دلخوشی اینروزای من، شغلی هست که دارم و سلامتی و آرامشی که دارم ، آرامشی که از حضور خدا و احساسش توی تک تک لحظه های زندگیم بهش رسیدم…

    و چقدر احساس سبک بالی میکنم از این لحاظ که به گمشده روح و قلبم رسیدم …باورش کردم و …

    ««حسبی الله

    شده ورد زبانم….

    از در و دیوار و ….این نشونه رو هر روز هر روز دارم میبینم…و چقدر لذت میبرم…

    امشب ضمن گفتگو با خواهرم …شعر سهراب سپهری عزیز رو برام فرستاد…

    نه تو می مانی

    نه اندوه

    و نه هیچ یک از مردم این آبادی

    به حباب نگران لب یک رود قسم

    و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت

    غصه هم خواهد رفت

    آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند

    لحظه ها عریانند

    به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز

    تو به آیینه، نه، آیینه به تو خیره شده است

    تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید

    و اگر بغض

    آه از آیینه ی دنیا که چه ها خواهد کرد

    گنجه ی دیروزت

    پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!

    بسته های فردا، همه ای کاش ای کاش…

    ظرف این لحظه ولیکن خالیست

    ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود

    غم که از راه رسید

    در این سینه بر او باز مکن

    تا خدا یک رگ گردن باقیست

    *تا خدا هست،

    به غم وعده این خانه مده…

    اه از اینه دنیا…..

    به اینجای شعر که رسیدم ، انگار تلنگری خوردم ،

    به اینکه احساس خوب=اتفاقات خوب

    که دنیا مثل اینه بازتاب افکار ماست…

    اگه فرزانه گذشته بودم، غرق در این افکار منفی میشدم و گریه میکردم و گاهی حتی تصمیمات اشتباهی می‌گرفتم…

    تا چند روز توی این حال غرق میشدم

    اما فرزانه الان با اینکه درست حسابی به سایت نچسبیده ….تمرین انجام نمیده ..اما خیلی خیلی خیلی آروم تر از قبله…..

    توی حال بد و منفی غرق نمیشه…

    خدارو داره…و روی خدا حساب ویژه ای باز کرده…

    گاهی به خودم میگم ..خدایا میدونم نقشه ی خوبی برام داری …راضی م به رضای تو…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 814 روز

      بنام خداوند جان ”

      سلام و درود فراوان بر خواهر و جواهر دوست داشتنی خودم ”

      حالتون عالی و متعالی ”

      بهتون خسته نباشید میگم ”

      خداوند رو شاکرم تو نستید

      حالتون رو خوب نگه دارید.

      این فایل استاد رو من خیلی دوست داشتم ”

      و چندین بار تا حالا گوشش کردم ”

      استاد خودشان گفتن منم نمیگم عالی هستم ولی تلاش میکنم ”

      امروز رفتم خونه ی خواهر زادم ” با کاغذ نوشته بود حال خوب= اتفاقات خوب ”

      چسبونده بود به دیوار ”

      خیلی لذت بردم ” و بهش گفتم کی این جمله رو بهت یاد داده ”

      گفت شما گفتی ”

      همیشه حالتو خوب نگه دار ” و نوشتم که یادم نره ”

      البته دختره، خواهر زادم و توی آشپزخانه خونشون نوشته بود ”

      خلاصه خیلی تحسینش کردم ”

      مهمترین کار ما کنترل ذهن ماست.

      واقعا من دارم روی همین جمله کار میکنم ”

      و انصافا هر موقع تو نستم این کار رو انجام بدم ” اتفاقات خوبی رو تجربه کردم ”

      از استاد خوبانم تشکر میکنم که با این مثال زیباشون این موضوع رو برامون باز کردن ”

      و چه مثال قشنگی ”

      از خانم شایسته ، هم از اینجا تا پرادایس زیبا از ش تشکر میکنیم ” با این فیلم گرفتن بی نقص شون ”

      ممنون بی نهایت دختر ”

      که نوشتی برامون ”

      براتون یک حس قشنگ ”

      یک شادی بی دلیل ”

      یک نفس عطر خدا ”

      دنیا ، دنیا آرزوها خوب ”

      و آرامش خواستارم ”

      بدرخشی و ماه باشی ”

      بی نهایت دوست دارم

      و عاشقتم ”

      و همیشه باش “

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    مهدی ملکی گفته:
    مدت عضویت: 1136 روز

    سلام خدایا کمک کن چی بنویسم سلام استادعزیزوبچه های مهربون خدایا شکروسپاسگزارم که به من کمک کردی شروع به کامنت نوشتن کنم یعنی اینکه علف هرزیو چیدم یعنی مثبت فکرکردم استادبه لطف خدابه همین سادگی تراکتوری داره توذهنم کارمیکنه یه چیز ازدرونم میگه کامنت ننویس میخوادمنوفریب بده سریع یه علف هرزجایگزین بشه همین الان به لطف خدامچشو گرفتم باورهای قدرتمند مثلا؛ توحیدی شدن توحیددرعمل

    نعمتهای صاحب اختیاررو شنیدن . چطوری؟ با افکارمثبت باید باورکنم اون میگه من مینویسم به همین راحتی استاد نمیدونستم چی بنویسم اما ؟!نوشتم فقط باچیدن یه علف هرزچقدر تا اینجا نوشتم خدایا شکر وسپاسگزارم تکرارمیکنم تمرین میکنم ملکه ذهنم بشه قلبم میگه بنویس تاتراکتور توذهنت روشن باشه فرارنکن میخواد به چالش بکشه افکارمنفی رو تکرارکنه باید باورهای قدرتمندبفرستم استادکامنت مینویسم تمرین میکنم ردپا میزارم خدابرکت به به تراکتورداره پاکسازی میکنه خدایا خودت شاهدی

    تعهددادم

    انرژی گذاشتم

    زمان گذاشتم

    انگیزه گرفتم

    وبه ثروتی رسیدم که قیمت نداره نمیشه قیمت گذاشت ( صاحب اختیار)

    خدایا شکر وسپاسگزارم این سایتو روزی ما کردی سپاسگزارم استادهمین جوری پیش برم ازافکارمنفی جلوگیری میکنم به همین سادگی .پیچکها میلولن بهم درذهنم استادتراکتور خدا داره کارمیکنه وپیش میره به لطف خدا به همین شکل ازافکار منفی جلوگیری میکنم خدایا کمک کن افکارمنفی پاکسازی کنم تا علف های هرزبالا نیان خدا نگهداراستادوبچه ها سپاسگزارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    مریم شمسا گفته:
    مدت عضویت: 1999 روز

    به نام قشنگترین خدا

    سلام به شما استادهای نازنینم

    سلام به همه دوستای خوبم

    خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم

    هفته پیش بود که به یه تضادی برخوردم و خیلی غافلگیر شدم از حرکت چند نفر نسبت به من ،،،بی احترامی که بهم شد و از طرفی هم اصلا انتظار این برخورد نداشتم اونم به خاطر اینکه من از حقم دفاع کردم نه با بحث با احترام ولی واکنش این افراد خیلی زننده بود … من همون روز فقط سکوت کردم ولی اون شب نا آروم بودم و گاهی تو ذهنم اون لحظات مرور میکردم و گاهی جوابشنو می دادم و می گفتم فردا میرم این کار و میکنم اون کار میکنم و….. ولی بازم قانون برای خودم یادآوری می کردم که ببین جهان بیرون تو نتیجه افکار تو هست ، دنبال چی میگردی همه این آدما وظیفه شون انجام دادن … اما یک خبر خوب اینکه تو می تونی این ورق به نفع خودت برگردونی…مراجعه کردم به قرآن و هدایت شدم به آیات نورانی سوره نمل که خدای زیبایم جوابم خیلی زیبا بهم داد و گفت که چکار کنم

    وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُنْ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ ﴿٧٠﴾

    و بر آنان [که با حق دشمنی می کنند] اندوه مخور و از نیرنگی که همواره به کار می گیرند، دلتنگ مباش. (70)

    …….

    فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۖ إِنَّکَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِینِ ﴿٧٩﴾

    پس بر خدا توکل کن؛ زیرا تو [متکی بر آیین] حقّ آشکاری. (79)

    80

    إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ ﴿٨٠﴾

    بی تردید تو نمی توانی [دعوتت را] به مردگان بشنوانی، و نیز نمی توانی آن را به کران که پشت کنان روی برمی گردانند بشنوانی، (80)

    81

    وَمَا أَنْتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ ۖ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ ﴿٨١﴾

    و تو هدایت کننده کوردلان از گمراهی شان نیستی، و نمی توانی [دعوتت را] جز به آنان که به آیات ما ایمان می آورند و تسلیم [فرمان ها و احکام] خدا هستند، بشنوانی. (81)

    دلم آروم گرفت و گفتم خدایا چشم هرچی تو بگی

    ذهنم هی میگفت ببین اگه هیچی نگی میگن این چیزی حالیش نیست ، بازم از این ناحقی ها در قبالت انجام میدن…. اونا حق بی احترامی نداشتن … حق با تو بود…

    ولی جوابم به تمام نجواها این بود سخن خدا بالاتر از همه هست … سکوت کن و سکوت،، بزار هرچی میگن بگن مهم نیست … حتی همکارم گفت میخوای برم من حالیشون کنم که چه اشتباهی کردن گفتم نه نمیخاد

    واقعا دیگه برام مهم نبودن و اونقدر احساس آرامش داشتم که حد نداشت … با خودم میگفتم هر اتفاقی بیافته خیری برای من هست …

    همه به نفع من دارن کار می‌کنند…

    و تمرکز کردم روی کارم و ایده هایی که بهم گفته می شد و اجرا میکردم که خداروشکر نتایجشون فوق‌العاده بود.

    روز بعد همون آدما اومدن و خیلی محترمانه خیلی محترمانه ازم معذرت خواهی کردن و حتی یکیشون از شدت پشیمونی گریه میکرد و میگف منو ببخش ….

    این موضوع برام خیلی مسائل روشن کرد اینکه نباید روی آدمها هیچوقت حساب کنم، اینکه قانون اگر برای این مسئله جواب داد پس برای تمام موارد دیگه جواب میده .‌… اینکه منم می تونم افکارم کنترل کنم واقعا شاید تا قبل این مسئله اینقدر کنترل ذهنم ملموس نبود، اینکه از اون روز دیدگاهم نسبت به خودم تغییر کردم احساس لیاقت بیشتری دارم نه برای اینکه ازم معذرت خواهی شد ،،برای اینکه تونستم ذهنم کنترل کنم و در آرامش باشم و مهمتر از همه تمرکزم ازش بردارم و احساسم خوب باشه …

    خدایا ازت سپاسگزارم،، استاد عزیزم با این فایل بهم یادآوری کردید که علاوه بر علفهای هرز که تازه جوانه زدند باید تمام اون بوته های سفت و سخت قدیمی از ریشه نابود کنم درسته استادجان با همه کار بر روی خودمون، اگه ما رو فشار بدن همون افکار و باورهای قدیمی ازمون میریزه بیرون و تا زمانی که اونها رو ریشه کن نکنیم مثل اینکه که داریم لوله ی شکسته رو نادیده میگیریم هی گچ میزنیم به دیوار که نم دیوار بپوشانیم…دو روز دیگه روز از نو ….

    الهی شکرت به خاطر این آگاهی های ناب که ذره ذره داره دیدگاهمون و باورهامون می‌سازه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  4. -
    الناز و هانیه گفته:
    مدت عضویت: 1907 روز

    سلام  استاد عزیزم و دوستان گرامی من از طریق پروفایل خواهرم کامنت میزارم هانیه هستم

    منم چند تا مثل استاد مثال میزنم،اگر افکار منفی جلوگیری نکنیم مثل این میمونه که :

    1. وقتی ما وزن مون رو کم کردیم تغییر کردیم، رعایت نکنیم بازم شروع میشه به چاق شدن خودتم خبر نداری ناخودآگاه آروم آروم بعد 2 3 ماه میبینی عه چقدر چاق شدم به شدت ( یاد استاد عزیز افتادم یکی از فایل ها تعریف میکرد توی دوره دوازده قدم میگفت توی کشتی بندر عباس اینقدر غذای خوشمزه می‌پختن میخوردم،یک روز دیدم نمیتونم از در وارد بشم اونجا فهمیدم به شدت چاق شدم خخخخ )

    2. تو مدرسه وقتی یه دانش آموزی بعد از گرفتن مطالب جدیدی از معلم؛ بیاد تمرین نکنه، مطالعه نکنه نگه داره سر آخر امتحان پایان ترم، به شدت فشار میفته، سختی میکشه کتاب رو تموم بکنی یا حتی یک روز غایب بشی از مدرسه معلم کلی درس داده به خصوص ریاضی خخخخ . (من یادمه دوران ابتدایی 10 روز نرفتم مدرسه، خیلی سخت بود )

    3. سومین مورد هم وقتی خونتون رو نظافت میکنی نگه داری یک ماه، یا یکهفته بعد، اصلا دست نزنی میبینی خونه تون چقدر کثیف، آشغال زیاد شده و میگی یا خدا چرا من همون روز اول مرتب و تمیز نگه نداشتم خونه رو.

    4. و در آخر یک نفر مثلا تازه شروع میکنه کشیدن سیگار روز اول روزی یک دونه امتحان میکنه بعد از چند روز شروع میکنه دو تا بعد چندین ماه میبینه یک پاکت شده، خودشم سیگار سخته ترک کردن

    ….

    در پناه الله شاد یکتا و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    عبدالله توکلی گفته:
    مدت عضویت: 834 روز

    سلام به استاد عزیزم . استاد واقعا این حرفا خودشون یک دوره کامل هست . دقیقا اصل کاری هست که هر روز ما باید انجام بدیم. اگر هر روز این قوانین رو تکرار و تکرار نکنیم ، تمرینات رو متعهدانه انجام ندیم و این باور عجله رو هم روش کار نکنیم واقعا تلاشها بی فایده میشه . امان ازانتظار یک شبه تغییر کردن . فقط استمرار و باور به اینکه من هر روز دارم بهتر میشم و این بهتر شدنم نتیجه استمراری بوده که داشتم و باید تکاملم رو طی کنم . اونم نه با عجله بلکه با احساس خوب .ممنونم ازشما . و یک پیشنهاد اگر پای این درختهای هرز رو ، آب و آهک بریزید اینا کلا میسوزن و دیگه رشد هم نمیکنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    علی دیزبادی گفته:
    مدت عضویت: 956 روز

    به نام خداوند یکتا ، خداوندی که بر همه چیز اگاه است و هیچ چیز بر او پوشیده نیست

    من علی هستم و مدت خیلی طولانی هست که توی اکانت دیگه ای توی سایت فعالیت داشتم ، اما تمایلی به کامنت گذاشتن نداشتم ، این تقریبا اولین کامنت من هستش بعد سال ها

    خب ، اگر بخوام در مورد گفته زیبای شما بگم استاد ، من خیلی ضربه خوردم از گفتگو ها و افکار منفی و الان برام راحت تر شده کنترل افکار و زمزمه های شیطان

    راهی که به من خیلی کمک میکنه اینه: بعد از اینکه یک کمی از اون داغ بودن و عصبی بودن و زمزمه های منفی کم شد که بتونم یه نفسی بکشم ، بلافاصله میام و به یاد میارم زمانی که اتفاق هایی خیلی کوچیک بوده اما نتونستم اون لحظه زمزمه های منفی رو کنترل کنم و بعدش چقدر اتفاقات بدتری پیش اومده ، در صورتی که اون اتفاق خیلی کوچیک بوده و به قول خودتون به خودی خود معنا نداشته( و این من بودم که روی اون علامت خوب یا بد گذاشتم )

    و بعد میام و به یاد میارم که اگر توجه هم رو روی زیبایی ها نذارم

    اگر اون لحظه به زیبایی های درونم توجه نکنم

    مثل قبل چقدر اتفاقات بدتری میوفته

    یا حتی میتونم به خاطر این سپاسگزار باشم که خداوند به یادم اورده که باید ذهنم رو کنترل کنم ، در صورتی که میشده شرایط جوری پیش بره که من توی منفی ها غرق بشم

    در کل که راه خیلی زیاد هستش ، ولی فقط مهم اینه که من نخوام درگیر گفتگو های منفی کنم خودمو و ( دنبال ) یک راهی برای رسیدن به احساس بهتر باشم

    و خداوند طبق قوانین بدون نقصش من رو به کانون توجهم یعنی به دنبال رسیدن احساس بهتر با اون شرایطی که در مدار من مطابقت داره هدایت میکنه تا من به احساس بهتر برسم و کنترل گفتگو ها و نجوا ها برام راحت بشه

    خیلی خوشحالم در این لحظه که میتونم این پیام رو به استاد عزیزم که خیلی زندگی من رو در سکوت خودم تغییر داد بنویسم

    خیلی حس خوبی دارم و چند وقته که بیشتر عاشق زندگیم شدم

    سپاسگذارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 914 روز

    به نام الله مهربان

    سلام به اساتید عزیزم استاد عباس منش و مریم بانوی دوست داشتنی

    سلام به شما عزیزانی ک در این متن همراه من هستید

    خدا رو شاکرم ک امشب تونستم این کلیپ رو ببینم

    چند روزی که استاد این کلیپ رو گذاشته بودن با اینکه نت قوی داشتم جالب اصلا باز نمیشد واسم

    و امشب باز شد و هر بار من میگفتم حتما در مدار شنیدن آگاهی های این کلیپ نیستم

    به لطف الله مهربان امشب دیدم و چقدر این کلیپ برای من جذاب بود مثل همیشه

    اول اینکه واقعا از مریم بانوی عزیزم سپاسگزاری میکنم توی کل کلیپ حواسم بود به سایه شما چقدر خوب فیلمبرداری میکنین با اینکه دستهاتون بالا بود اصلا لرزش ندارن دوربین

    من یه کم دستم رو بالا نگه میدارم از پسرم عکس بگیرم خسته میشم ولی شما تمام مسیر همراه استاد هم راه رفتید هم فیلم گرفتید این قدرت بدنی و سلامت و مهارت شما رو تحسین میکنم.

    مورد دیگ اینکه می‌خوام براتون از ی تغییر نگاه بگم ک واقعا چقدر خوبه ک جلوی نجوای شیطان رو بگیریم چقدر احساس فوق العاده ای بعدش خواهیم داشت

    چیزی ک این مدت برای من اتفاق افتاده

    من یه چند روزی بیمار شدم سرفه میکردم هر چقدر تلاش کردم ک توی ذهنم باور سلامتی ایجاد کنم ک بدنم می‌تونه خودش رو بازسازی کنه و خوب میشم ذهنم مقاومت میکرد و من مجبور شدم ک دارو مصرف کنم

    به طرز عجیبی دستای من اگزما زدن نوک انگشتام و پوسته میشن خشک میشن و گاهی قاچ میخورن

    اول نجوای شیطان اومد ک ببین چرا اینجور شده دستات و …

    اما من اومدم از ی زاویه دیگه به دستهام نگاه کردم گفتم ببین شب اونقدر دستام خشک هستن ک نمیتونم انگشت هام رو ببندم قاچ میخورن و خون میاد

    اما صبح از خواب ک پا میشم اونها بازسازی شدن

    بسیار جالب

    این یعنی بدن من همش در تلاش و تکاپو هست برای ترمیم و چند روزه فقط اومدم روی این موضوع تمرکز کردم هی نگاه انگشتهام کردم و هر بار خدا رو شکر کردم ک اینقدر سلول های بدنم قدرتمند و تلاشگر هستند و چقدر کارشون رو خوب می‌دونم

    بخصوص زمانهایی ک دستم قسمت‌هایی ک پوستش رفته می‌سوخت میگفتم ببین خدایا شکرت این قسمت داره آلارم میده ک زود باشید بیاید اینجا آسیب دیده بیاید سریع تر تا ترمیمش کنیم.

    هر کسی راجع به دستام پرسیدم با خوشحالی میگفتم وای ببین چقدر جالبه روزها به این شدت پوسته میشن و میسوزه ولی توی شب ک استراحت میکنم سریع سلول ها و گلبولهای بدنم میان و ترمیم میکنم خدایا شکرت

    و با این صحبت‌ها نگاه بقیه رو از اینکه برو فلان دارو و پماد رو بخر و .. برمیداشتم به زیبایی و شکر گزاری بابت تمام سلولهای بدن می‌بردم .

    با دیدن کلیپ استاد یکهو ذهنم رفت این سمت ک وای خدایا سپاسگزارم ازت ک اینقدر خوب منو هدایت می‌کنی

    دقیقا حکمت این دستهای من این هست ک من بتونم برای ذهنم ادله بیارم ک ببین چطور دستام بازسازی میشه الان میتونی ببینی پس همینجور هم وقتی توی درون بدنت مشکلی ایجاد میشه گلو درد میگیری یا هر چی بدن همینجور خودش داره تلاش می‌کنه ک بهبود ببخشه و اصلا سرفه یا هر علامتی همون آلارم بدن هست به سلول ها و گلبول ها ک بیاید برای ترمیم و بازسازی و بهبود

    استاد خدا رو شکر چقدر احساس خوبی دارم

    خدایا شکرت چقدر زندگی زیباست

    واقعا توی هر اتفاقی خیری قرار داره و کنترل ذهن و دیدن زیبایی ها خیلی راحت تر خیره اون رو به مانسون میده.

    چقدر دوستتون خوب تونستن ذهنشون رو آروم کنن واقعا امکان داشت با اون سرعت اتفاق بدی براشون رخ بده اما الان سالم هستن.

    در خصوص افکار منفی و ریشه ای همان پاشنه های اشیلی ک من خودم دارم توی زندگیم میبینم بخصوص در خصوص ثروت همیشه همیشه انگار باید روش کار کرد و هرس کرد و پاکسازی کرد

    وقتی همون اول ماه میگی این ماه یه کم کمتر هزینه کنم تا بتونم تا آخر ماه حقوق رو برسونم تضاد ها شروع میشن

    مدارس شهریه هاشون رو می‌خوان

    سرویس مدرسه شهریه اش رو میخواد

    و دیگرانی ک تو مجبور میشی براشون خرید کنی و منتظر بمونی تا پولت رو بدن

    وسایلی ک نیاز به تعمیر پیدا میکنم و …

    یعنی یه کنترل ذهن و افکار منفی و برداشتن کانون توجه از روی ناخواسته ها و توجه به خواسته ها

    همون اول ماه باعث میشد ک کل ماه خداوند از طریق دستان زیادش پول برسه بهت توی زندگیت یا اینقدر همون پول برکت پیدا کنه ک بتونی کل ماه رو طی کنی

    خدایا خودت هدایتم کن ک توی این زمینه هم قوی تر بشم.

    سپاسگزارم استادم ک چقدر همزمانی ها اتفاق می افته با این کلیپ های شما و زمانی به دست من میرسه ک واقعا بهشون نیاز دارم.

    خدایا شکرت

    سپاسگزارم از اساتیدم از دوستای گلم ک همسیر هستیم.

    در پناه الله مهربان باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 706 روز

    به نام خدای نور

    سلام به استاد عزیز و دوستان عباس منشی

    از کنترل ذهن همینقدر بگم که من یسال یه حرفه ای رو یاد گرفتم و نتونستم از حرفه ای که یاد گرفتم به درامد برسم و جایی کار کنم و توی اون یکسال تمام درامد من از اون کار90 تومن بیشتر نبود که اونم یکی از دوستام اومده بود پیشم و مدااام تو ذهنم این بود که ببین چقدر تو عقب موندی چقدر همه دارن توی این کار پیشرفت میکنن تو موندی پس کی قراره یه تکونی به خودت بدی تا یه روز به هدایت خدا یکی از دوستام گفت که چرا الویت بندی نمیکنی وخرجا اضافتو کم کنی و بری وسایلت کم کم بگیری کامل کنی (چون توی اون یکسال اون کمالگرایی و داشتم که باید پول کل وسایلم جورشه بعد برم بگیرمشون) که منم اینکارو کردم هرچقدر پول میومد دستم میرفتم ریز ریز وسایل میگرفتم که خداروشکر یه چند قلم بیشتر ازشون نمونده و این اتفاق توی کمتر از دوماه برام افتاد منی که یسال نتونستم وسایلمو کامل بگیرم توی کمتر از دوماه گرفتمشون و من توی این کمتر از دوماه کلی فایل گوش دادم و نکته برداری کردم واون نجواهای منفی رو کنترل کردم و احساسمو خوب کردم قبل از اون اینارو انجام میدادما ولی توی این دوماه خیلی بیشتر و تمرکزی نجواهای ذهنیمون کنترل کردم خب تا اینجا که وسایلمو گرفتم.

    رفتم شروع کردم با سالندارا حرف زدن که باهم همکاری کنیم که با هرکی حرف میزدم میگفت باشه خبرت میکنیم و هیچ خبری ازشون نمیشد که گفتم نمیشه اینطور من یه باورهای اشتباهی این وسط دارم که نمیشه.

    شروع کردم باز فایل گوش دادن و از خدا خواستم هدایتم کنه تمرزهای ذهنیمو شناسایی کنم که منشاء همه ی اونا احساس لیاقت و عزت نفس و یسری باورهای اشتباه درباره ی ثروت بود خلاصه کلی نجواهایی اومدن سراغم که ببین نمیشه تو هیچ درامدی از حِرفت نداری و فقط داری هعی وسایل میگیری استاد اونارم کنترل کردم و سپردم به خدا درستش کنه برام و رها کردم که امروز چهار تا مشتری اومد برام که به سه تاشون خدمات ارائه کردم و یکیشون یسری کارا داشت رفت نموند قبلشم یکی از دوستام اومده بود پیشم و من از کارم تونستم به درامد کوچیکی برسم امروز که با کار کردن خودم پول به دست اوردم خوشحال ترینم و کلی حس خوب دارم که ازاون نقطه ای که صفر درامد بودم فاصله گرفتم و یکوچولو درامد داشتم از امروز من میگم یکوچولو چون هزاران برابر این درامد و میخوام هنوز اون چیزی که میخوام نیستاا ولی من خیییلی خداروشکر میکنم که یکوچولو از نقطه صفر فاصله گرفتم خدایا من سپاسگذاارمم خدایا من عاشقتم.

    استاد همه ی اینا با کنترل ذهن و ساختن باورهای درست از فایل های دانلودی بود استاد من از شما خیلی سپاسگذارم که شما دستان خدا بودید برای من و باعث شدین زندگی من متحول بشه و من خیلی خوشحالم در دوره ای زندگی میکنم که شما هستین و میتونینن انقدر الگوی خوبی برام باشین استاد من سپاسگذااارم.

    و این خواسته ی قلبی منه که به اون پشتوانه مالی برسم که بتونم از محصولاتتون خریداری کنم و کل وجودم رو سرشار از باورهای درست و حس خوب کنم.

    خدایا بابت این مشتری هایی که داشتم و درامدی که امروز داشتم خیییلی سپاسگذارم خدایا من هزاران برابر این مشتری ها و این درامد و میخوام خودت هدایتم کن مثل همیشه خدایا شکرت که برام باور پذیر شد که میشه منم میتونم از کارم به درامد برسم خداشکرتتت بابت امروز و فردای فوق العاده من ،خدایا با اتفاقات عالی سوپرایزم کننن.

    شاد موفق ثروتمند و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    مسعود محمدی گفته:
    مدت عضویت: 3773 روز

    و خدایی که در این نزدیکی است…

    سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس…

    واقعا که این فایل به اعتقاد من جزو بهترین فایل های دانلودی رایگانه و بعد از این که دو بار شنیدمش، رفت جزو تاپ تن فایل های روزانه استاد که متعهدم هر روز بشنومشون.

    به نظر من این فایل خودش به تنهایی اندازه صد تا دوره آموزشی عمل می کنه و اگه من فقط و فقط بتونم به همین یک آموزه ای که اینقدر به زیبایی و وضوح استاد عزیزم بیان کردن عمل کنم، به خیر دنیا و آخرت دست پیدا می کنم.

    استاد! قبل این که بخوام در مورد این فایل نظر و دیدگاه خودمو بنویسم میخوام ازتون یه تشکر ویژه کنم! واقعا دمتون گرم. وقتی به محتواهایی که در سال 1402 منتشر کردین نگاه می کنم، می بینم که شما هم دارین تکاملتون رو طی می کنین. فایل های جدید خیلی بهتر و باکیفیت تر شدن! فایل هایی مثل «دلیل نتایج پایدار»، «توحید عملی 8 و 9»، «داستان هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش»، «درسهایی از یک بازی» و همین فایل! نمی دونم! شاید درک و مدار من بالاتر رفته که این طور حس می کنم! ولی خدایی این فایل ها مخصوصا همین فایل آخر بدون اغراق از نظر من یه گنجه. یه گنج بالاتر از تمام گنج هایی که انسان ها در طول تاریخ به دنبالش بودن.

    خب من، بعد از اینکه تصمیم گرفتم به قانون نگاه جدی تری داشته باشم و بعد از 9 سال عضویت ظاهری در سایت عباس منش اقدام به استفاده و اجرای عملی قانون در زندگی خودم بکنم، موضوع کنترل ذهن رو بهش نگاه ویژه ای داشتم.

    تا پیش از این فکر می کردم وقتی یه نجوایی در ذهن میاد،‌باید بشینم در موردش با خودم حرف بزنم و سند و مدرک بیارم که اون نجوا اشتباس! تمرینی رو دارم که هر روز انجامش میدم به اسم سلف تاک. در سلف تاک های خودم (که به نظرم بهترین تمرین برای کنترل ذهنه)، شروع می کردم صحبت کردن در مورد نجواهای ذهنیم و بیشتر بهشون پر و بال میدادم. (با این نگاه که دارم ذهنمو قانع می کنم که اون نجواها اشتباس! یعنی نگاهم مثبت بودا ولی غافل بودم که اصلا برای ذهن نجواگر مهم نیست که من دارم براش فکت و سند مثبت میارم، نه! همین که من دارم به اون نجوا توجه می کنم حتی اگه در خیالم دارم این کار رو به شکل مثبت انجام میدم باز دارم به اون نجواها قدرت میدم.) حتی در ویدئوهای خودم در مورد سلف تاک این کار رو به دانش آموزانمم پیشنهاد می کردم!

    اما بعد که شناخت بهتری از قانون پیدا کردم فهمیدم کارم اشتباه بوده! فهمیدم بجای این که بیام و به اون نجواهای ذهن (که به قول قرآن از طرف شیطان درونی ما منتشر میشه)، بپردازم و سعی کنم فکت و دلیل منطقی بیارم که اون نجواهایی که در مورد آیندس و کارش اینه که در وجود من ترس ایجاد کنه، اشتباس، باید کلا ذهنمو رها کنم. از روی اون موضوع بردارم و بذارم روی یه چیز دیگه. حالا اون چیز هر چی می خواد باشه. (که یاد گرفتم تمرکزمو بذارم روی کاری که در هر لحظه انجام میدم. اگه غذا میخورم، با تمام تمرکز توجه کنم که چه غذایی دارم می خورم. اگه کامنت می نویسم با تمام وجود تمرکزم روی جملاتی باشه که داره نوشته میشه، اگه از پله ها بالا میرم، حواسم باشه که چطور با هر پله ای که برمیدارم عضلاتم قوی تر میشه. خلاصه که تمرکزمو در هر لحظه روی کاری بذارم که دارم انجام میدم.)

    به این شیوه می تونم افسار این ذهن رو دستم بگیرم.

    برای خودمم یه تشبیه از این موضوع ایجاد کردم که شاید شنیدنش به شما هم کمک کنه:

    با خودم گفتم فکر منفی رو وقتی بهش توجه نمی کنم مثل یه ماهی میمونه که از آب میگیرمش. چطور یه ماهی وقتی از آب گرفته میشه دست و پا می زنه که خودشو به آب برسونه و وقتی اون آب بهش نرسه کم کم جون میده و میمیره؟ این فکر هم وقتی بهش توجهی نشه (و آگاهانه توجه به موضوع دیگه ای معطوف بشه) در بک گراند ذهن شروع می کنه دست و پا زدن و وقتی زمانی بگذره و ما بهش توجه نکنیم، اون هم جون میده و کلا دیگه حواسمون ازش پرت میشه.

    این تشبیه خیلی بهم کمک کرده که هر وقت فکر منفی سراغم اومد، از دریای توجهم بندازمش بیرون و بذارم جون بده.

    و طبعا هر چقدر این ماهی کمتر در آب مونده باشه کوچیک تره و شکارش راحت تر! اگه مدت زیادی بهش توجه کرده باشم و این فکر در ذهن من پر و بال گرفته باشه، دیگه به این راحتی نمیشه خلاصش کرد! نیاز به جهاد اکبر داره. دقیقا مثل اون درختچه های بزرگی که زدنشون کار تراکتور هم نیست!

    اما نکته مهم اینه که هیچ فکری نیست که نشه کنترلش کرد! هر چقدرم که بزرگ باشه باز امکان پذیره. فقط مهمه که ما اصل رو همین بدونیم که باید افکارمون رو کنترل کنیم. همین! امروز جلسه 2 قدم 2 رو نگاه می کردم. استاد دقیقا همین نکته رو فرمودن. که آقا! اگه بدونی توجه به افکار منفی و داشتن احساس بد مساوی با دست بردن توی آتیشه، دیگه جز داشتن احساس خوب برات راهی نمی مونه! دیگه دنبال تکنیک و این داستانا نیستی که چطور ذهنمو کنترل کنم!!!

    ماشاالله استاد عزیزم. با این همه رشد و پیشرفت و دیدن نتایج فوق العاده، باز در حال طی کردن تکاملتون هستین! من بهتون افتخار می کنم. و به بانو شایسته عزیزم که چی بگم! ایشون انگار از یه کره دیگه ای اومدن بس که فوق العادن!

    از همه شما عزیزانم که وقت گذاشتین و این کامنت رو مطالعه کردین سپاسگزاری می کنم.

    در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند باشین.

    خدانگهدار

    1402/09/09

    22:15

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      زهرا کرمی گفته:
      مدت عضویت: 2755 روز

      به نام خدای هدایتگرم

      سلام آقای محمدی

      به چه نکات ارزشمندی اشاره کردید لذت بردم آگاهی ارزشمندی را انتشار کردید اینکه گفتید وقتی یک موضوعی ذهنتان درگیر می کنه بیاید توجه تان را بردارید آن تو ذهن خفه میشه من چقدر این کار کردم وقتی یک مسئله ای پیش آمد یکسره با خودم حرف می زدم یا یکسره ذهن من دنبال دلیل و منطق میگشت یا دنبال راه حل یک دفعه می دیدم کل روزم رفته من هنوز درگیر آن موضوع به قول شما نگاهم مثبت بود ولی تمام انرژیم از بین می رفت یک مدت خیلی خوب شدم فکر کنم به خاطر احساس لیاقت بود کافی یک روز گوش ندی قشنگ فراموش می کنی خیلی از شما سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مسعود محمدی گفته:
        مدت عضویت: 3773 روز

        و خدایی که در این نزدیکی است…

        عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عباس منش، بانو شایسته و سرکار خانوم کرمی گرامی…

        بسیار ممنونم از لطف شما.

        دقیقا همین موضوعیه که خیلی از افرادی که میخوان ذهنشون رو کنترل کنن با ظاهر زیبا از مسیر خارجشون می کنه.

        من وقتی سلف تاک می کردم و در اون به مشکلاتم از جنبه مثبت می پرداختم، واقعا انتظار داشتم اون مسائل حل بشه اما دریغ از این اتفاق. چرا؟!

        چون در هر صورت توجه من به مشکل بود! نه برطرف کردنش. حالا شما اصلا فکر کن من با نگاه مثبت دارم به مشکل نگاه می کنم. باشه در اصل داستان که فرقی نمی کنه!

        مثل این میمونه که بگم لبخند می زنم و دستمو می برم توی آتیش! مگه میشه؟ قطعا نه!

        این موضوعم دقیقا به همین شکله. هیچوقت نباید اجازه بدیم که درک اشتباه از قانون مارو از مسیر درست دور کنه.

        بسیار ممنونم از کامنت زیبایی که نوشتید.

        در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید.

        خدانگهدار

        1402/09/15

        20:30

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فاطمه تقی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2311 روز

      سلام مجددآقامسعود عزیز

      سپاسگزارم که این آگاهی های ارزشمندتون رو به اشتراک گذاشتین

      آقامسعود وقتی آگاهی های بی‌نظیر شما روخوندم درکنار دیدن وگوش دادن این فایل ارزشمند تازه میفهمم چقدر هنوز جای کار دارم وباید لیزر فوکوس روی خودم کار کنم.

      کنترل ذهن از زاویه دید شما خیلی برام جالب وقابل درک بود وتحسین میکنم اینقدر ریز ودقیق به این مسئله که اصل قانون هست توجه دارین وبه این زیبایی کنترل ذهن دارید

      یعنی حتی با نگاه مثبت،خواسته باشیم که ذهن رو قانع کنیم که این نجواها اشتباست داریم به افکار منفی پروبال میدیم چقدر تحسینتون کردم این زاویه دیدتون نسبت به این موضوع.

      چقدر تحسینتون کردم والگوگرفتم از مثالی که درموردافکار منفی زدین اینکه افکار منفی وقتی بهش توجه نکنیم همانند ماهیی میشه که از آب بگیریمش دست وپا میزنه تا خفه بشه

      افکار منفی هم با توجه نکردن بهشون وآگاهانه توجهمون رو ازش برداریم دربک گراند ذهن شروع میکنه به دست وپازدن وبا بی توجهی ماجون میده

      آقامسعود سپاسگزارم که نوشتید کامنتتون خیلی خیلی خیلی واسم درس داشت انشاالله که بتوانم درعمل این مطالب ارزشمند رو عملی کنم.

      انشاالله غرق درشادی ولذت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مسعود محمدی گفته:
        مدت عضویت: 3773 روز

        و خدایی که در این نزدیکی است…

        سلام و عرض ادب خدمت استاد عباس عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و سرکار خانوم تقی زاده عزیز…

        باز هم از شما به خاطر الطافتون ممنونم.

        بله، سبک شخصی من در کنترل ذهنم اینه که اون موضوع رو رها کنم. قبلا میومدم و ساعتها با خودم در موردش صحبت با نگاه مثبت می کردم، اما الان به این نتیجه رسیدم که بهترین کار رها کردنه!

        البته که این صحبت روی کاغذ و در زمانی که حالمون خوبه کاملا شدنیه!

        هنر اینه که در اون زمانی که در اوج عصبانیت هستیم، به قول معروف خون خونمونو می خوره و یا در زمانی که حالمون بده. بخاطر یه اتفاقی احساسمون بد شده، بتونیم به یادمون بیاریم که با هر دلیل و منطقی که الان ناراحت باشم، دستمو بردم توی آتیش و برای آتیش هم توضیحات من قانع کننده نیست! اون دست منو به بدترین شکل ممکن خواهد سوزوند!

        برای جهان هم اصلا مهم نیست که من به چه دلیلی حالم بده! حال بد برای من مساوی با اتفاقات بد خواهد بود.

        این همون نکته مهمیه که باید همیشه یادمون باشه. این که احساسی عمل نکنیم! جهان، هیچوقت احساسی عمل نمی کنه!

        سپاسگزارم از کامنت زیبایی که نوشتید.

        در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و موفق باشید.

        خدانگهدار

        1402/09/15

        19:57

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 982 روز

    به نام الله زیبایی ها

    خداراشکر میکنم که در مسیری هستم که خداوند از زبان شما با من حرف میزنه و قوانینش رو بهم یاد میده و بهم میگه که چطور ازش استفاده کنم تا توی این دنیای پر از تضاد بتونم زندگی خودم رو بسازم و ذهن پر از نجوا رو کنترل کنم

    واقعا این ذهن چیه که هر فکر و نجوا و خاطره یا حرفی یا صدایی میاد توش هی تکرارش میکنه و همون وقت هم داره فرکانس اون فکر رو ارسال میکنه به جهان هستی .

    حالا درک میکنم که چرا خداوند مارو اشرف مخلوقات افریده و نماینده خودش روی زمین

    چون ما قدرت فکر کردن .کنترل کردن فکر و جهت دادن فکر رو داریم.

    چون ما میتونیم هر چیزی رو که میخایم بهش فکر کنیم و همون لحظه هم داریم به جهان ارسالش میکنیم که ما این چیز رو میخایم

    پس حالا که ما اینقدر قدرت داریم بیایم افکار خوب و باورهای خوب تو ذهنمون بسازیم و تکراش کنیم نه افکار و باورها و خاطرات بد

    اگر بتونیم در هر لحظه وارد گفتگوهای ذهنمون بشیم میتونیم بفهمیم که چه افکاری داره مرور میشه و اگه داره با اون افکار حالمون بد میشه جلوش رو بگیریم که بدتر نشه چون اتفاقای بد برامون رخ میده

    جهان هستی کاری نداره که من اتفاقای بد رو دوست ندارم یا نمیخام بیفته جهان هستی به افکار من نگاه میکنه و باید افکار خوب با احساس خوب ارسال کنیم

    کنترل ذهن بزرگترین نعمتیه که خداوند به ما داده تا از زندگیمون لذت ببریم

    خدارا هزاران بار شکر میکنم که در مسیر درک و فهم این اگاهی ها هستم تا بتونم از زندگیم لذت ببرم

    در پناه الله یکتا شادو ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 68 رای: