چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم - صفحه 28

723 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مسعود محمدی گفته:
    مدت عضویت: 3773 روز

    و خدایی که در این نزدیکی است…

    سلام و عرض ادب و احترام خدمت همه استاد عباس منش بزرگ، بانو شایسته همراه و همدل و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس…

    به قدری دلبسته فایل های جدید استاد میشم که برای خودمم عجیبه چرا اینقدر این فایل ها برام شیرینه و هر چی گوش میدم انگار بار اوله و به همون اندازه بار اول برای من آگاهی داره. از «دلیل نتایج پایدار» بگیر تا همین فایلی که مربوط به پاکسازی دائمی فضای ذهنه. نمی دونم شاید مدار بالاتری رو دارم تجربه می کنم که این احساسات رو نسبت به فایل های استاد دارم. اما هر چی که هست واقعا این روز های منو قشنگ کرده. واقعا به من احساس فوق العاده ای داده که هر وقت نجوایی از طرف شیطان درونم بهم گفته میشه، خیلی راحت تر و سریع تر از گذشته می تونم کانون توجهم رو از روی اون بردارم و روی چیز دیگه ای که میخوامش بذارم.

    توی این کامنت میخوام در مورد شخصیت خانوم شایسته صحبت کنم. کسی که با عشق پا به پای استاد میاد و با عشق هر کاری که لازمه برای تولید محتواهای با کیفیت و عالی می کنه.

    به شخصه از همون زمانایی که خانوم شایسته جلوی دوربین نمیومدن و صداشونو می شنیدم، تحسینشون می کردم. یادمه بارها به مادرم گفتم: «ببین! یه فردی مثل استاد عباس منش با این جدیتی که برای کار روی خودش داره، شایسته اینه که یه همراهی مثل خانوم شایسته داشته باشه! یعنی هم مداری رو کاملا در ارتباط بین استاد و خانوم شایسته میدیدم. دو نفری که از جنس همن و همدیگه رو کاملا می فهمن و پایه هم در هر کاری هستن.

    یعنی اصلا نمی تونستم تصور کنم که همراه زندگی استاد عباس منش شخصیتی جز شخصیت فردی مثل خانوم شایسته داشته باشه. و با هر بار تحسین خانوم شایسته توی ذهنم می گفتم که منم یه مریم شایسته میخوام! همینقدر همراه! همینقدر هم مدار. همینقدر با درک و همینقدر پایه!

    و بعد با خودم می گفتم مسعود! اگه مریم شایسته می خوای خودت هم باید مثل استاد عباس منش باشی! آیا اون جدیت رو برای کار روی باورهای خودت داری که همچین آدمی وارد زندگیت بشه؟

    (از اونجایی که من در حوزه مشاوره تحصیلی فعالم و در زمینه کاری خودم بسیار بر اجرای کنترل ذهن بر موفقیت دانش آموزان تاکید دارم، همیشه دلم می خواست یه تیم مثل استاد عباس منش داشته باشم. از آدمایی که با عشق در مجموعه من کار کنن. و مهمترین کسی که می خواستم توی این مجموعه باشه همسرم بود. که می خواستم ایشون هم همراه من باشه در زندگی و هم همراهم باشه در کار. و به طور کلی دلم می خواست بر طبق الگوی رابطه استاد عباس منش و بانو شایسته، منم همچین رابطه ای رو تجربه کنم!)

    خب، به واسطه اجتماعی بودنم، با خانم های زیادی ارتباط داشتم اما هیچکدوم اونی نبود که بتونه به من یه احساس اینجوری بده. یعنی کاملا یکی رو می خواستم که اونطور که خانوم شایسته با استاد مچه، با من مچ باشه.

    اما از اونجایی که قانون هیچ وقت اشتباه نمی کنه و همیشه همه چیش دقیقه، بخاطر تحسین کردن های زیادی که از خانوم شایسته داشتم، بعد از چندین سال، به طور کاملا معجزه آسایی که باورش برای افرادی که به هدایت خدا باور ندارن غیر ممکنه (که ان شا الله اون رو هم در زمان مناسب خودش بیان می کنم)، با دختری آشنا شدم که در شروع کار اون چیزهایی که من می خواستم رو به صورت ظاهری داشت.

    از اونجایی که ارتباط ما به شکل معجزه آسا و کاملا بر اساس هدایت خداوند شکل گرفته بود، خیلی دلم می خواست این دختر خانوم رو بیشتر بشناسم و ببینم آیا در همه زندگی، نوع نگاهش با من یکیه یا نه؟! این نشونه ای بود که گذاشته بودم مبنی بر این که بفهمم اون رابطه بر اساس هدایت الهی شکل گرفته.

    الان بعد از بیشتر از یک سال رابطه ای که ما با هم در کمال صلح و آرامش داریم، شاید باورش سخت باشه. اما تنها تفاوتی که ما از لحاظ علایق و سلایق با هم داریم اینه که ایشون آب آناناس رو بیشتر از آب سیب دوست داره و من بر عکس!!!! واقعا شوخی نمی کنما! دقیقا در هر زمینه ای که از از دو نفر ما به صورت جداگانه سوالاتی رو بپرسین با جواب یکسان مواجه میشین.

    به هر کس که این نکته رو میگم اصلا باورش نمیشه که واقعی باشه. ولی من باور می کنم. چون میدونم این کار خداست! این هدایتیه که از جانب پروردگارم انجام شده. چرا؟ چون هر بار بانو شایسته رو دیدم از عمق وجودم تحسینشون کردم. هم خودشونو و هم شکل رابطشونو با استاد عباس منش… .

    اما من می خواستم علاوه بر رفیق و همراه، همکار منم باشه. می خواستم عین بانو شایسته که برای رشد برند عباس منش تلاش می کنن، اونم برای رشد برند کاری من همراه و همپای من باشه. ولی هروقت بحث این موضوع پیش میومد، بهش می گفتم الان نه! ان شا الله بعد از عقد زمانی که رسما ازدواج کردیم کارمونو به عنوان همکار آغاز می کنیم.

    اما از اونجایی که وقتی خدا بخواد هدایت کنه ما باید تسلیم باشیم، واقعا نه من می دونم چی شد و نه ایشون که چطور ما داریم الان کارمونو شروع می کنیم. بخشی از کار رشد برند منو به دست گرفته و قراره به زودی فعالیتمون در اینستاگرام رو آغاز کنیم! (از اونجایی که من خیلی اهل اینستاگرام نیستم، محتواهارو تولید می کنم و ایشون منتشر می کنه و در واقع مدیریت پیج با ایشونه!)

    و الان وقتی نگاه می کنم به این روندی که تا اینجا طی شد، خیلی قشنگ تر می فهمم حرف استاد رو وقتی که میگن در مورد هر موضوعی اگه مقاومت نداشته باشین و تحسین کنین افرادی که اون هدف شمارو دارن، لاجرم به سمتش هدایت میشین!

    و فقط خدا می دونه چقدر حال من خوبه وقتی اینقدر واضح دارم تاثیرات اجرای قانون رو توی زندگیم می بینم. تقریبا هر روز داره یه اتفاقی که تاثیر قانون رو توی زندگیم نشون میده برام می افته. که یه نمونشو دیشب توی همین فایل کامنت گذاشتم… .

    و این رابطه هم چیزی جز هدایت خداوند نمی تونه باشه. و تا زمانی که هردوی ما از این رابطه لذت ببریم و وابسته نباشیم، می تونیم از این هم مداری لذت ببریم و هردومون در کنار هم بیشتر و بیشتر رشد کنیم. و امیدوارم هیچوقت چیزی مثل وابستگی یا احساس نیاز در این رابطه ایجاد نشه. همونطور که در رابطه بانو شایسته و استاد عباس منش این جور حواشی راهی ندارن.

    و کامنت امشبمو به این موضوع اختصاص دادم تا هم از تاثیرات بسیار واضح و روشن کنترل ذهن بنویسم و هم از عزیزدلم بخاطر این که اونم با این فضا آشنا شد و استقبال کرد و قدم در مسیر رشد و پیشرفت خودش گذاشته و این کامنت رو می خونه به واسطه همه تلاش ها و جدیتی که برای تغییر خودش داره تشکر کنم.

    بازم از استاد تشکر می کنم. و به طور ویژه از بانو شایسته که یه الگوی فوق العادن! نه تنها برای خانوم های این سایت، بلکه برای آقایونی مثل من که به دنبال یه رابطه اینچنینی می گردن.

    خداروسپاسگزارم برای تمام نعماتی که به شماره نمیان!

    در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند باشین.

    خدانگهدار

    14-2/9/13

    20:16

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 51 رای:
    • -
      محمد دِرخشان گفته:
      مدت عضویت: 1919 روز

      سلام آقا مسعود عزیز

      چه کامنت پر محتوا و زیبایی

      آقا خوشحالم چه خوب که با یک فرد برخورد کردید که همانی بود که می‌خواستید (آقا پس یه چلوکباب افتادیم قول میدم مساله آب میوه را حل کنم)

      در خصوص خانم شایسته هم بله در فایل های ابتدایی که پشت دوربین بودن و صحبت میکردن و به قولی دوره تکامل جلوه دوربینی را طی میکردن از همون نوع بیانشان مشخص بود که درک عالی از قانون داشتن

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مسعود محمدی گفته:
        مدت عضویت: 3773 روز

        و خدایی که در این نزدیکی است…

        عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عباس منش خوش تیپ، بانو شایسته زیبا و آقا محمد درخشان هوره گرامی…

        به روی چشم. ان شا الله برای مراسم حتما در خدمتتون هستیم!

        بله دقیقا قانون همینه که وقتی هر چیزی رو با همه وجود تحسین کنی، از همون جنس به زندگیت وارد می کنی. فارغ از این که شرایط پیرامونی تو در جامعه چی باشه.

        من در زمینه روابط عاطفی و سلامتی و داشتن شغلی که بهم آزادی زمانی و مکانی بده باورهای خوبی داشتم و وقتی استاد رو در این زمینه ها تحسین کردم، به شکلی خیلی راحت و طبیعی برام اتفاق افتاد.

        اما در زمینه بحث های مالی خب طبیعتا باورهای اشتباه بسیاری داشتم. و به همین دلیل نیاز به زمان بیشتری دارم که اتفاقات دلخواهم در این زمینه بیفته. البته که تا همین الانش پیشرفت های بسیار خوبی داشتم اما زمان بیشتری لازمه که این پیشرفت ها به قول استاد روی تصاعد بیفتن.

        بسیار سپاسگزارم از کامنت پرمهری که نوشتید.

        در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند باشید.

        خدانگهدار

        1402/09/15

        20:24

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فاطمه تقی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2311 روز

      سلام آقای محمدی

      امشب هدایتی کامنت شمارو خوندم

      سپاسگزارم که نوشتید واین حال خوبتون ودستتاوردتون رو به اشتراک گذاشتین

      واقعا که قابل تحسین هستین چقدر لذت بردم از دلنوشته ی فوق العاده تون

      خداروهزارن بارشکر که اینقدر زیبا وهدایتی به خواسته تون رسیدین خیلی خیلی ازاین بابت خوشحالم وسپاسگزار خداوندم بخاطر قانون بدون تغییرحاکم برجهانش

      سپاسگزارم که برتعهدتون پایبند بودین واین نتیجه بزرگ گرفتین

      وچقدر لذت بخش که با عزیز دلتون دراین مسیر همسفرین

      برای شما وهمسر گلتون که نامشون رو نبردین آرزوی بهترینهارو دارم

      درپناه حق شاد وسالم وثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مسعود محمدی گفته:
        مدت عضویت: 3773 روز

        و خدایی که در این نزدیکی است…

        سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و سرکار خانوم تقی زاده عزیز…

        خیلی ممنونم از لطف شما …

        دقیقا همینه! وقتی بتونیم توی هر موضوعی فارغ از نگاه عموم جامعه که در این مواقع با حسادت منتظرن تا برای یه انسان موفق اتفاق بدی بیفته تا بگن آخییییییییییش! دلم خنک شد! ، بتونیم موفقیت ها و اتفاقات خوب بقیه رو تحسین کنیم، لاجرم، لاجرم، لاجرم (با تاکید موکد!) برای ما هم از همون جنس اتفاق میفته. (به شرطی که اون تحسین از صمیم قلب باشه)

        حضور این فرشته در کنار من بخاطر لطف ویژه ای که رب به من داشته نیست! چرا که در این نظام خلقت لطف ویژه به هیچکس نشده! من با اون فرکانس های مثبتی که از صمیم قلبم نسبت به شخصیت بانوشایسته و رابطشون با استاد به جهان می فرستادم، باعث شدم تا در یک داستان معجزه وارانه (که شنیدن همون داستان خودش کلی باورسازی می کنه)، این فرشته رو جذبش کنم.

        و مادامی که در این رابطه وابستگی نباشه (دقیقا مثل رابطه استاد و بانو شایسته) ما در کنار هم خواهیم بود.

        این هیچ چیزی نیست جز کارکرد منطقی و صحیح قانون! همون طور که 2 به علاوه 2 مساوی 4 میشه، ارسال فرکانس های درست در هر زمینه ای هم منجر به رخ دادن اتفاقات مثبت در اون زمینه خواهد شد.

        بسیار سپاسگزارم از کامنت زیبایی که نوشتید.

        در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید.

        خدانگهدار

        1402/9/15

        20:04

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آرزو ملایی گفته:
      مدت عضویت: 2359 روز

      سلام آقای محمدی

      ازاینکه اینقدر قشنگ داستان وقتی که رونکات مثبت تمرکز کردین وخدا هدایتتون کرده رو اینقدر خوب برامون بیان کردین سپاسگزارم

      ودرکی که ازاین این قانون جهان دارین که جهان اشتباه نمیکنه این خیلی عالیه

      خیلی از خوندن کامنتتون لذت بردم

      موفق باشین درکنارعزیز دلتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2160 روز

    چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم؟

    _ افکار منفی تا وقتی رشد نکردند، تا وقتی قوی نشدند میشه تغییر جهت بهشون داد.

    تا وقتی که این افکار منفی ضعیف هستند، میتوانیم تغییرشون بدیم. میشه تمرکزمون رو بگذاریم روی زیبایی ها، روی سلامتی مون، روی توانایی هامون، روی استعدادهامون، روی نقاط مثبتی که توی زندگیمون هست. نقاط مثبتی که توی وجود خودمون هست و اینا رو جهت بدیم. اما اگر به افکار منفی اجازه بدیم که رشد کنند(چون این افکار خیلی قدرت دارند برای رشد کردن) مثل همین علف های هرز و از اونجایی که این علف هرزها شاخه های گسترده و پخشی هم دارند، زدنشون هم کار راحتی نیست. حتی رد شدن از توی اونا هم کار راحتی نیست.(یعنی زمانی که ما هریک دانه رو با دست می زدیم چقـــدر باید زمان می گذاشتیم.)

    _افکار منفی هم وقتی تغییرشون نمی دهیم، وقتی روشون کار نمیکنیم، شروع می کنن به گسترش پیدا کردن، شروع می کنن به پخش کردن خودشون و این یواش یواش تبدیل میشه به شکل فکر کردن ما.

    _ ما باید مواظب افکارمون باشیم که چه فکرهایی توی سرمون هست و چطوری دارند اون فکرها خودشون رو گسترش می دهند؟! چه باورهایی توی ذهن ماست؟!

    مثلا یک باوری مثل باور کمبود، که میگه پول نیست، فرصت ها کمه،…

    دیگه نمیشه خونه بخری، دیگه نمیشه مهاجرت کنی،…

    وقـــــــــــتــــــــی این افـــــــــکار می آید اولش یک جرقه است، ولی وقتی که اجازه می دهیم که خودشون رو گسترش بدهند، اینقدر قوی می شوند کــــــه کل فـــــــــــضای ذهـــــــن ما رو می گیرند.

    _ من در مورد افکار منفی حواسم هست که نگذارم رشد کنند. سریع میام باورهامو تقویت می کنم، میام ادله هایی، منطق هایی توی ذهنم پیدا می کنم که ثابت می کنه که نعمت ها هرروز و هر روز بیشتر میشه.

    یکجــورایی برنامه ریزی کردن ذهنم را هـــر روز انجام میدم.

    _ همیشه اول برنامه ریزی کردن ذهنم رو انجام میدم.

    _ اگـــــــــر ما به فکر ذهن مون نباشیم، افکار منفی بسیارقدرتمند می شوند و تبدیل می شوند به حالت افسردگی.

    _ افسرده کیه؟ افسرده کسی ست که افکار منفی اش اینقدر قدرتمند شدند کـــه نمیتونه از پسـش افکارمنفیــش بربیاد.

    اینــــقدر سرزنش خود، اینقدر نگرانی، اینقدر ترس ها، اینقدر بی ایمانی، اینقدر احساس عدم لیاقت توی وجودش گسترش پیدا کرده، اینقدر رشد کرده که تبدیل شده به افسردگی(مثل تومور سرطانی).

    _یعنی مــا باید حواس مون به خودمون باشه، وقتی اوضاع داره خراب میشه، همون اول جلوشــو بگیریم.

    _ وقتـــی افکار منفی میاد تو ذهن مون همون اول با تغییر زاویه فکرمون، با تغییر نگاه مون، با نگاه کردن به نعمت هایی که داریم به جای ناسپاسی کردن بخاطر چیزهایی که نداریم. اگــــر اون موقع بیایم فــکــرمون رو درست کنیم کار راحتیه.

    منـی که می تونستم پرادایس رو زودتر تمیز کنم، چرا گذاشتم اینقدر زحمتش برام صد برابر بشه.

    در جریان باشید که افکار منفی اینجوری نیست که همونی که هستند بمونند، اگر بیان توی ذهن ما تقویت میشن و وقتی که افکار منفی تقویت بشن، ما بیشتر به موضوعات ناراحت کننده فکر می کنیم و طبق “قانون بدون تغییر خداوند” موضوعات ناراحت کننده بیشتری هم جذب می شه تو زندگیمون. بعد موضوعات ناراحت کننده باعث می شه که ما بیشتر ناراحت بشیم، بیشتر نگران بشیم، بیشتر افسرده بشیم و این افکار بد بیشتر باعث می شه که بریم توی یک فرکانسی یک مداری که اتفاقات بد بیشتر، آدم های بد بیشتر، مشکلات بیشتر وارد زندگیمون بشه و این چرخه می تونه واقعا اینقدر قدرتمند بشه.(مثـل گلوله برف کوچیک که بعد وقتی بزرگ می شه میتونه حتی یک شهر رو ببره زیر خودش.)

    _ یعنی افکار منفی رو توی ریشه، توی نطفه باید خفه شون کرد.

    = هیچ کس نیست که افکار منفی نداشته باشه، اما کسانی هستند که می تونن مدیریتش کنن، وقتی هنوز قدرتمند نشده. وقتـــی نگرانی و ترس میاد تو ذهنش، سریع میاد با باورهای درست ذهن رو مدیریت میکنه.(همون چیزی که در دوره احساس لیاقت داریم روش کار میکنیم.) ترس ها رو ضعیف کن و ایمانــتو قوی کن.

    _ وقــتی احسات بهتر می شه، وقــتی با تغییر باورهات احساست بهتر می شه. کار خیلی راحـته.احساس بهتر اتفاقات بهتری رو رقم می زنه، اتفاقات بهتر باز احساسات بهتری رو تقویت می کنه.همون سیکل شروع میشه اما به طور مثبت. و همینجور نتایج بزرگ و بزرگ و بزرگتر می شه. یــعنــی توی زندگی من(استاد) همین بوده.

    _ مــن اولش که نمی تونستم ذهنم رو کنترل کنم، اولش خیلی نیاز داشت به تلاش کردن چون شرایط زندگی من شرایط معمولی نبود.کلی بدهکار بودم، کلی شرایط سخت داشتم ولی تلاش می کردم تا ذهنم رو کنترل کنم، تلاش می کردم که روحیه ام رو حفظ کنم. و وقتــی که این کار رو کردم شرایط خوب و اتفاقات مثبت بیشتر و بیشتر شد. و الان کار به جایی رسید که الان انصافا کار راحتیه برای اینکه تمرکز کنم به زیبائی ها به خاطر اینکه دور بَرم پر از زیبائی هست. هرچند که در این شرایط هم ذهن باز هم دنبال موضوعی میگرده که بهت احساس بد بده ولی از اونجایی که کلی نعمت، ثروت و سلامتی و روابط خوب توی زندگیم هست، کار راحت تری هست که افکار منفی رو از خودم دور کنم. ولی “اولش اینــطور نبود. ”

    “چطور این اتفاق افتاد؟

    بــا ادامه دادن،

    بـا حرکت کردن،

    بـا تغییــر شخصیـت،

    بــا تغییر نگاهم به دنیا،

    بــا رفتن توی دل ترس هام،

    بــا دیدن نعمت هایی که توی زندگیم هست،

    بــا سپاس گزاری کردن اون چیزهایی که بخاطرش سپاسگزارم توی زندگیم.

    و بــعــد ایده ها اومد، شرایط اومد، موقعیت ها اومد و هِــی اتفاقات بهتر و بهتر جلو رفت…

    _* یــادتون باشه افکار منفی می تونهه خیلی ضربه بزنه اگر قوی بشن. اگــر قوی نشن مثل یک بچه کوچیک خیلی راحت می شه کنترل شون کرد. ولی اگر تبدیل بشن به یک غـول به یک دیو بزرگ اون وقت کار راحتی نیست.

    _ وقــتی یک فکر منفی میاد توی سرمون به محض اینکه احساس مون بد میششه ببینیم چه فکری هست؟ چـطور می فهمیم که فکر منفی توی سرمون هست؟! موقعــی که حالمون بد میشه، وقتی که احساس بدی داریم یــعنی یک چیزی توی مغزمون هست که داره احساس ما رو بد میکنه. به یک موضوعی از یک زاویه ایی داریم نگاه می کنیم که داره احساس ما رو بد می کنه. حالا به محض اینکه اینو فهمیدیم از طریق احساس مون که یک فکر منفی توی سرمون هست بیایم بـگـیـم که چطور می تونم؟ از چـه زاویه ایی می تونم(این هـنره…) هنری که بتونی انجامش بدی و افکار منفی ات رو شناسایی کنی و همون موقع با تغییر زاویه دیدت….

    استاد جان اینجا مثالی از یک دوست میزنن که دوستشون تعریف می کرد که موقع رانندگی روی پل حواسش نبوده از سرعت مجاز رد کرده و پلیش اومده جریمه اش کرده و …دوستشون میگه اولش خیلی ناراحت شدم بعدش گفتم اینجا اصلا پلیس تا حالا نبوده. بعد با خودش گفته ببین جلوتر چه بلایی میخواسته سرم بیاد که خدا اینو اینجا سر راه من گذاشته.خدا میخواسته از من محافظت کنه،خدا به من لطف کرده و… این همون هنـریه که آدم میتونه کسب کنه “وقــــتی یک اتفاق ناجالب بیفته ببیننه توش چه خیریتی می تونه پیدا کنه.” میگه وقتی اینجوری فکر کردم اینقدر آروم شدم اصلا بهش فکر نکردم دیگه کاری ندارم.و گفت هنوز نمی دونه داستان گواهینامه ام چی می شه. ولی دیگه برام مهم نیست. چون من می دونم که خدا از من محافظت کرد و خدا یکنفر رو فرستاد به این شکل از من محافظت کنه.

    _این ویژگی که بارها و بارها توی زندگی من افتاده و گفتم حـتما خیریتی توشه. این یک خیریتی توشه و دیر یا زود من خیریتش رو می فهمم و سعی کردم که ذهنم رو آروم کنم. و وقتی که خیلی خوب بتونی این کار رو انجام بدی. عملا اینقدر زندگی نرم و روان میشه، اینقدر شرایط خوب برات رخ میده. واقعا میشه زندگی در بهشت.واقعا همه چی عالی میشه.

    _ این نوع تغییر نگاه هست که میتونه توی شرایط سخت به ما آرامش بده.

    وقتی که احساس آرامش بکنیم یــعنی در مسیر دریافت نعمت های خداوند هستیم.

    _بچه ها شما فقــط درحالی در مسیــر دریـافت نعمت های خداوند هستیـــد که احساس آرامش کنیــد.فقط و تنها فقط.

    یـــعـنــی اگر شما حالتون خوب نباشه یعنی در مدار دریافت نعمت ها، ثروت ها،ایده ها، آدم های خوب نیستید.

    _وقـتی که احساس آرامش دارید،وقتی که احساس راحتی دارید اون وقته که در مدار نعمت ها و ثروت ها هستید.

    _نگذارید افکار منفی رشد کنند، قویی بشوند. هـمون اول که ضعیفه، که در حال رشد هستند به خودتون آرامش بدید. بـا تغییر نگاه تون به خودتون آرامش بدید. بعد می بینید که اون خیر بوده. الخیر فی ما وقع بوده….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      راضیه گفته:
      مدت عضویت: 656 روز

      ممنونم فهیمه عزیزم

      ممنونم دوست همفرکانسی

      چقدر زیبا و دقیق زدی تو خال

      واقعا الان ب این حرفات نیاز داشتم

      حرفاتو ک میخوندم انگار داشتی با من صحبت میکردی…

      دقیقا هر بار ک احساسم رو خوب نگه داشتم و سپاسگزاری کردم خیلی زود حال خوب بیشتری دریافت کردم ولی مثل دیروز ک نتونستم چنتا فکر متفی رو تو نطفه خفه کنم اوصاع خوب پیش نرفت…

      مقصر خودمم…

      ک پا ب پای افکارم اومدم…

      من باید ب قلبم گوش کنم

      و باورهامو قوی کنم

      ممنونم فهیمه عزیزم

      از این کامنت زیبات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فهیمه پژوهنده گفته:
        مدت عضویت: 2160 روز

        سلام به شما دوست ارزشمندم

        سلام به شما راضیه علیلو عزیز

        بسیار سپاسگزارم که برام کامنت نوشتی. بسیار خوشحالم که اینقدر خوب روی خودت کار میکنی و کامنت دوستان رو میخونی.باید بگم راضیه عزیز من تو این کامنتم چیز اضافه ایی ننوشتم، اصلا من نقطه صفری رسیدم که فقط دارم حرف های استاد رو کلمه به کلمه کپی میکنم و مینویسم و کمتر میرم سراغ مغز تحلیل گر و نجواگر خودم. میخواستم بگم این نوشته اعتبارش اول به خدا و بعد با زبان استاد بصورت کلام به گوش من رسید و بعد انگشتان من فقط تا جای امکان هرچی شنید رو تایپ کرد. و فقط سعی کردم درست و خوانا بنویسم تا وقتی برمیگردم بخونم راحت باشم.

        چقدر قشنگ بود که گفتی انگار داشتی با من حرف میزدی. این یعنی در مسیر هدایت همه ی ادم ها جمع شدند تا بتو کمک کنن و تو یک هدایت شده هستی و بهت تبریک میگم که اینجایی و روی خودت با عشق کار میکنی و تلاش های ذهنی ات هم قابل تحسینه.

        بقول استاد جان در دوره 12قدم ما باید یاد بگیریم ناظر برافکار مون باشیم و افکارمون رو مانیتور کنیم و تو داری این کار رو بخوبی تمرین میکنی و تحسینت میکنم دوست عزیز و ارزشمندم…

        برات از الله یکتا بهبودهای دائمی در درون و بیرونت رو خواهانم

        ارادتمندت فهیمه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مسعود محمدی گفته:
      مدت عضویت: 3773 روز

      و خدایی که در این نزدیکی است…

      سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و دوست هم مدارم بانو پژوهنده گرامی…

      به به! چقدر لذت بردم از این کامنتتون. چقدر موشکافانه و دقیق صحبت های استاد رو به رشته تحریر درآوردید و چقدر خلاقیت و ظرافت زنانه رو هم چاشنیش کرده بودین. این که یه جاهایی حروف رو کشیده بودین و یه جاهایی هم بعضی از جملات رو بولد کرده بودین تا تاثیر بهتری روی ذهن بذاره. احسنت بر شما…

      برای من موضوع تغییر نگاه، بسیار کمک کرده که در چند ماه گذشته نتایج فوق العاده ای رو بگیرم. اردی بهشت 1402، نهمین سالی بود که من با استاد عباس منش آشنا شده بودم اما همش در حال گوش دادن روزنامه وارانه به فایل ها بودم. پیشرفت هایی هم کردم اما از یه جایی به بعد اوضاع به قدری برای من مخصوصا از لحاظ مالی بد شد که شاید باورش خیلی سخت باشه.

      یه جورایی انگار رسیدم به نقطه عطف! 18 اردی بهشت بود. گفتم اینجا دیگه ته خطه! یا بلند میشی و تغییراتت رو شروع می کنی و یا بمیری بهتره! حتی به خودکشی هم فکر می کردم.

      راه ساده تر رو انتخاب کردم. گفتم باید بشینم و روی باورام کار کنم و سعی کنم آموزه هایی که استاد میگن رو به صورت عملی و واقعی (نه روی کلام) اجرا کنم. اونجا به عجز رسیدم و جمله معروف موسی که میگه: رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر. رو به زبون آوردم و از خود رب خواستم کمکم کنه.

      یکی از مهمترین چیزهایی که اون موقع سعی کردم اجرا کنم همین تغییر نگاه بود! به چه شکل؟ به این شکل که زدم به در بیخیالی! سعی کردم وقتی چیزی توی ذهنمه که داره حالمو بد می کنه بهش توجه نکنم. رومو بکنم اونور. خودمو به یه چیز دیگه مشغول کنم.

      خیلی موفق نبودم ولی همون 1 درصدی که بهتر شدم، باعث شد در عرض 6 ماه از این رو به اون رو بشم! اتفاقات خیلی بزرگی برام افتاد که الان نمی خوام در موردش صحبت کنم. منتظرم بزرگتر بشه تا بگم.

      ولی همین رو یادگرفتم که اگه بدونم «علی بی غم» باشم، زندگی برای من بهشت میشه و خود خداوند برای من جنگ خواهد کرد!

      خیلی ممنونم از این کامنت زیباتون که باعث شد این چیزا به یاد من بیاد.

      یه سوال فنی هم ازتون داشتم. من با گوشی بلدم کلمات رو بولد کنم ولی با ویندوز نمی دونم چطور میشه. اگه شما با لپ تاپ کامنت هارو می نویسین ممنون میشم من رو راهنمایی کنین.

      در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند باشید.

      خدانگهدار

      1402/09/15

      19:51

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        فهیمه پژوهنده گفته:
        مدت عضویت: 2160 روز

        سلام دوست ارزشمندم

        سلام آقا مسعود عزیز

        وای چقدر عافلگیر شدم، چقدر خوشحال شدم. چقدر امروز خدا منو سورپرایز کرد و چندین بار نقطه کوچیک اما بسیار بزرگ آبی رنگ رو بهم هدیه داد. همین دیروز پریروز میگفتم به همسرم که چندوقته نقطه آبی ندارم.

        من هربار که نقطه آبی رنگ میاد برام طبق همون حس اولین باری که که کامنت نوشتم یا کامنت داشتم حس میکنم انگار در مسیر درست هستم و یک دوستی که در این مسیر هست برام دست تکون میده و باز خوشحال میشم.

        و الان شما به من دست تکون دادید یعنی دارم درست پیش میرم، تمرکز و توجه ام جای درست و خوبیه.سپاسگزارم که برامم نوشتید. سپاسگزارم که خوندید اونم با این دقت و چقدر خوب اشاره کردید که زیبا نوشتم. خودم دلم خواست دوباره برم کامنتم رو بخونم. این کامنت کلمه به کلمه حرف های استاده.(اومدم ذهن تحلیل گرم رو خاموش کردم وقتی استاد حرف میزنه من فقط گوش میدم و تایپ میکنم. تا ذهنم نخواد هرجور دلش میخواد برداشت کنه. نخواد چیزی رو یکجور دیگه واسه خودش ترجمه کنه. میخوام با جان و دل تمام تک تک کلمات استاد رو بفهمم درک کنم و اینجوری درس هاشو بگیرم.)

        چه جالب پس شما به هـنـر “علی به غم شدن” شدن خودتون رو مجهز کزدین و اینجوری جواب گرفتیین و گذاشتید افکار منفی قدرت بگیرن و اینجوری با ذهن نجواگرتون به صلح و آشتی رسیدید. روش جالبی بود…ممنون که برام تعریف کردین دوست عزیز…

        (راستی طبق کنجکاوی مقدسم من امروز صبح سایت شما رو هم پیدا کردم خودتون بودید اما حسم گفت هنوز وقتش نیست برای ارتباط برقرار کردن. دنبال نشونه های محکم تری هستم.اصلا دنبال جمع عباسمنشی درست کردن واین حاشیه ها که بعضی دوستان دنبالش هستن نیستم…)

        خب سوال فنی شما:

        بله من اغلب با لپ تاپ وارد سایت میشم و کامنت میخونم یا مینویسم.

        اما چه با لپ تاپ چه با گوشی طبق فنی سایت روش بولد کردن کلمات یکیه، چه گوشی چه لپ تاپ هر دو این روش جواب میده. استفاده از دوتا ستاره در ابتدا یا انتهای اون کلمه یا جمله ایی که میخواین بولد بشه.

        مثلا من میخوام بگم: ما به این جمله باور داریم و زیاد از استاد جان شنیدیم،

        IN GOD WE TRUST

        من فقط اون جمله انگلیسی رو اول و آخرش از استفاده کردم.

        و بهترین و کامل ترین راهنمایی هم در خود سایت در منو سایت قسمت “سوال دارم” بخش “اخبار فنی سایت” موجود هست.

        اینم لینک توضیحات کامل “قابلیت نوشتن متن با فرمت «پررنگ BOLD» و «کج ITALIC» در دیدگاه‌ها و پاسخ‌ها”

        تقدیم با عشق

        abasmanesh.com

        آقا مسعود عزیز ازت سپاسگزارم که هستین و اینقدر خوب داری روی خودت کار میکنی و خوب زندگی میکنی و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن میکنی.

        از صمیم قلبم واقعا برای وجودت سپاسگزارم.

        ارادتمند شما فهیمه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          مسعود محمدی گفته:
          مدت عضویت: 3773 روز

          و خدایی که در این نزدیکیست…

          سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته‌ی همراه و همدل و سرکار خانم پژوهنده گرامی…

          چند روزی هست که از خوندن کامنت شما بسیار مشعوف شدم و در حقیقت می‌خواستم که زودتر پاسخی رو براتون بنویسم اما از اونجایی که خب این روزها شدیدا مشغول کارم و و دارم مثل استاد پروژه‌های مختلفی رو برای کسب و کار خودم ایجاد می‌کنم همیشه آخر شب با یه خستگی خیلی زیادی می‌خوابیدم و فرصت نمی‌شد که کامنت روی سایت بذارم.

          البته روی فایل‌های استاد و روی دوره‌ها کار کردم اما در زمینه‌ی کامنت گذاشتن روی سایت کم کاری کردم.

          اما امروز گفتم هر طوری هست باید روند کامنت گذاشتن روی سایت رو دوباره از سر بگیرم و در قدم اول هم کامنت شما رو جواب بدم.

          و بسیار لذت بردم از کامنتی که نوشتید. خدا رو صدهزار مرتبه شکر که در کنار همسر عزیزتون در حال کار روی ذهنتون و یادگیری موارد مربوط به کنترل ذهن هستید.

          همه‌ی زندگی ما همینه که روی ذهن خودمون کار کنیم فارغ از اینکه چقدر شرایط زندگیمون متفاوت هست.

          اتفاقا امروز داشتم فصل ششم کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو از استاد می‌خوندم رسیدم به اون بخش زیبایی که استاد مثالی زدند از زندگی خانم و آقای الف که در کمال آرامش و صلح دارن زندگی می‌کنن و بعد یهو خودشون رو مقایسه می‌کنن با دختر خاله خانم الف که مثلا زندگی خیلی ویژه‌تری رو از اونها داشته!

          چقدر اون مثال قشنگ بود واقعا لذت بردم. توصیه می کنم حتما کتاب رویاهایی که رویانیستند رو اگه نخوندید بخونید.

          مهم اینه که ما در هر لحظه روی خودمون کار کنیم و اگر داریم روی خودمون کار می‌کنیم اصلا مهم نیست که شرایط زندگیمون چیه اصلا مهم نیست که تا قبل از این چه اتفاقی افتاده یا در مقایسه با بقیه ما چقدر عقب یا جلو هستیم همه‌ی زندگی یعنی لذت بردن از این که هر روز داریم سپاس گذارتر میشیم، حالمون بهتر میشه و بیشتر و بهتر روی خودمون داریم کار می‌کنیم.

          من خدا رو بسیار سپاسگذارم که با دوستی مثل شما آشنا شدم که واقعا داره روی خودش کار می‌کنه و در کنار همسر مهربانش دارن دوتایی توی مسیر رسیدن به خداوند حرکت می‌کنن.

          از این که بنده رو مورد لطف خودتون قرار دادید و در مورد من سرچ کردید بسیار خوشحالم. و همین که با شما در این فضا آشنا شدم یعنی اینکه در مدار متفاوتی نسبت به انسان‌های سابق قرار گرفتم.

          در مورد آموزش فنی هم که دادید بسیار ممنون.م یه نکته‌ی خیلی خوب ازتون یاد گرفتم و حتما استفاده می‌کنم.

          هر چند الان دیگه تکنولوژی کار ما رو خیلی راحت کرده و من این کامنتی که برای شما گذاشتم رو برای یک نرم افزار صدام و ضبط کردم و اون برای من نوشت. و من فقط سعی کردم یکی دو جا ایرادهای نگارشی رو بگیرم.

          واقعا تکنولوژی زندگی رو خیلی راحت‌تر کرده و همین موضوع لذت بردن از زندگی رو خیلی خیلی خیلی بیشتر میکنه.

          خیلی ازتون ممنونم خانم پژوهنده عزیز به خاطر کامنت پر محتواتون و امیدوارم که در کنار همسر عزیزتون هر روز از روز قبل بهتر و موفق‌تر باشید. سلام بنده رو به ایشون ابلاغ کنید.

          در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها، قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید

          خدانگهدار

          1402/09/29

          18:09

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            فهیمه پژوهنده گفته:
            مدت عضویت: 2160 روز

            سلام به شما دوست ارزشمندم

            سلام به شما آقا مسعود پرتلاش و هدفمند

            بسیار خوشحالم و چه به موقع کامنت تون اومد در حالی که دیشب به یاد چندتا از دوستان بودم و اسم شما هم تو ذهنم رد شد. اینکه به مناسبت و بهونه ی “شب یلدا” بهتون تبریک بگم. و شاید ارتباط تازه ایی بشه برای در مدار انسان های با کیفیت قرار گرفتن شاید، نمیدونم.

            خلاصه که نگرش های قشنگ تون رو تحسین میکنم و اینکه میتونید از هرچیزی درسی بگیرین، اینکه هر چیز کوچولو که اتفاق می افته رو بهبود و تغییر مدار ببینیم.

            «تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه باورهای خودمان است»

            مــا خالق شرایط زندگی خودمان هستیم.

            سپاسگزارم برای این پیشنهاد قشنگ و ارزشمندتون. اتفاقا این کتاب رو خریدم و دارم ولی هنوز نخوندم. واقعا نمیدونم منتظر چی بودم برای خوندنش.(امان از کمال گرایی و فکر کردن های زیادی)حتما حتما خوندن فصل ششم رو هم میزارم لابه لای خوندنی های قشنگم.غیر از مطالب و مقاله ها و کامنت ها که هرووقت بتونی چندتایی میخونم دارم برای یک هدف جدید تلاش میکنم. دارم برای ارشد میخونم. لابه لای این همه کتاب خوندن این کتاب قطعا عالیه.واقعا ممنونم سپاسگزارم از این ایده . پیشنهادی که بهم دادید.

            راستی کامنت شما رو یکبار دیگه با صدای بلند برای همسرمم خوندم و شخصا سلام تون بهش رسید.

            امشب شب یلداست و ما در یک جمع کاملا دوستانه و متفاوت و دور از مشهد و خانواده قراره این رسم زیبای با هم بودن و در کنار هم بودن رو جشن بگیریم.خدایا شکرت برای وجود همه ی دوستان ارزشمندی چون شما که به زندگی من اضافه شدن.خدایا شکرت برای وجود این سایت و این استاد توحیدی و ارزشمندمون که واقعا تحسین برانگیزه تمام تلاش هاشون.

            abasmanesh.com

            پیش بسوی موفقیت و فراتر از آن

            ارادتمند شما فهیمه

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1281 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام استادخوبم خانوم شایسته مهربانم سلام

    سلان به دوستان عزیزم

    دیروز ی احساسی داشتم که بااینکه اون احساس رو نباید میداشتم اما خیلیییییی خوشحال شدم ازین پیشرفت

    من دیروز به ی تضادی خوردم که احساسم رو بد کرد

    گفتم برم بیرون هوابخورم و احساسم رو کنترل کنم

    همینجوری داشتم باخودم حرف میزدم بعد دیدم چه جالب احساسم خوب شد دیگه اون دلتنگی و احساس تنهایی نیست و من توی چنددقیقه تونستم احساسم رو خوب کنم

    بعد یادم افتاد چندماهِ قبل من وقتی به تضادی میخوردم یا …. یا اثلن به هردلیلی احساسم بد میشد تا گریه میرفتم

    گفتم خدایا شکرت حتی احساس بدمم دیگه مثل ثابق نیست و خیلی خوشحال شدم ازینکه این پیشرفتم رو دیدم و همون دیروز به خودم قول دادم که بیشتر و بیشتر و بیشتر رو خودم کار کنم

    و نشستم تو دفترم نوشتم که اصلن میخام فلسفه زتدگیم چجوری باشه و اصلن چجوری زندگی کنم و نشستم برنامه ریختم که درطول روز کنار کارهای روزمره ام این چندتا کار رو باید انجامش بدم

    ی نکته دیگه اینکه قبلا نمیتونستم متعهدانه به تمریناتم عمل کنم ولی الان دیدن ک چه جالب اصلن فلسفه زندگیم شده به اینکه چجوری رو خودم کار کنم چجوری تجسم کنم چجوری احساسم رو بهتر کنم و خداروشکر که در طول روز خیلییی بیشتر از قبل احساسم خوبه و به قول استاد که گفته بود “ذهنم حساس شده به اتفاقات خوب و شکارنکات مثبت و دیگه افکار منفی و …رو نمیخاد اصلن بشنوه”

    حس میکنم تو مسیر جنگل سرسبز و پر نعمت افتادم فقط باید من فرمون رو بگیرم که به بیراهه نره و اتفاقات هم واقعن داره عالی میش میره

    خلاصه که خیلی دلم میخاست این تغییر قشنگم رو هم اینجا بنویسم و بنویسم که فرشته چه اتفاقات قشنگی رو دراینده داری

    پیش به سوی زندگی زیبا تر

    “جهان به شایستگی های من پاسخ میدهد نه به آرزوهای من ،پس شایسته باشم”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 813 روز

      بنام خداوند بخشنده ی مهربان ”

      سلام و درود فراوان بر فرشته ی عزیز ”

      حالتون عالی و متعالی ”

      کامنت زیبای شما رو مطالعه کردم .

      قطعا آینده ی خوبی در پیش خواهی داشت ”

      حال خوب = اتفاقات خوب

      از جملات آخر کامنت تون بسیار لذت بردم و کلی انرژی مثبت و حال خوب انتقال دادی ”

      تحسین میکنم شما رو به خاطر فعالیت تونم در پروژه عقل کل ”

      بازم مثل همیشه

      بهترین، بهترین ها رو براتون از خداوند متعال خواستارم ”

      دوست دارم و همیشه باش ”

      دختر فوق العاده ” و بی نظیر ”

      دفتر نقاشی خداوند همیشه زیباست ”

      آنرا برای خود آرام ورق بزن”

      و تمام رنگ ها رو به خاطر بسپار”

      که عشق لابه لای همین رنگ های زیباست ”

      دختر با اراده ”

      فرشته ی فرشته “

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        فرشته شریفی گفته:
        مدت عضویت: 1281 روز

        سلام به شما دوست خوب من

        نمیدونم چرا از وقتی برای من کامنت مینویسید احساس میکنم اون ارامش توی کلماتتون منو ارومتر و صبورتر کرده

        اینقدر شما زیبا مینویسید که وقتی کامنت هاتون رو و کامنتهایی ک برای مینویسید رو میخونم آرامشم ده برابر میشه

        خیلی از شما برای این احساس نابتون سپاسگزارم

        خیلی از کلمات زیبایی استفاده میکنید ک روح ادم رو نوازش میکنه

        از خدای تعالی برای شما بینهایت آرامش میخام

        خوشبختی میخام

        رسیدن به تک تک خاسته هاتون رو میخام

        خیلی دوستتون دارم و انشالله که یکروزی ببینمتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    لیلا جوکار گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    به نام خدای فراوانی‌ها

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و همسر مهربونتون

    چقدر مثال خوبی زدید همراه با تصاویر فوق‌العاده ای که نشونمون دادید که این گفته خدارو با عینیت هرچه تمام به ما نشان دادید که :

    در زمین گردش کنید و از طبیعت درس بگیرید با تدبر در نشانه های ما

    خدارو سپاسگزارم بابت دنبال کردن سایت شما بابت وجود راهنمایی مثل شما خدایا خوشحال و راضیم از اینکه مرا به سمت استاد عباسمنش عزیز هدایت کردی که بتونم درس بگیرم و خردمندانه زندگی کنم نه زنده بمانم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    من باتمام وجودم درک کردم که اگه جلوی افکار منفی ذهنم رو نگیرم و زاویه دیدم رو نسبت به مسائل تغییر ندهم ممکنه زمین ذهن من هم مثل پردایس بشه و اون افکار منفی که حکم درختچه‌های هرز رو دارند و چهره ی زیبا ی پرادایس رو زشت کرده ممکنه زمین زیبای ذهن مراهم زشت کنه جوری که دیگه توان و قدرت پاکسازی اونارو نداشته باشم

    توی کتاب 12 ستون موفقیت، جیم ران میگه ذهن و زندگی مثل باغچه نیاز به نگهداری و هرس کردن داره واقعا اگر خودمون رو مثل یک باغبان دلسوز و مهربان ببینیم میتونیم باغچه ذهنمون رو مراقبت کنیم و زیبا بیندیشیم

    در اصل افکار منفی مثل درختچه‌های هرز نمیذارند زیبایی‌های خودمون رو ببینیم نمیذارند استعدادها و قابلیت‌های خودمون رو ببینیم و اینه که باعث میشه ما افسرده بشیم پس بجای افسردگی تلاش کنیم مشکلات و مسائل رو از زاویه مناسب و زیبا ببینیم طوری که خیریت هر واقعه رو ببینیم تا بتونیم مثل یک باغبان پیوند بدیم درختان پرثمر ذهنمون رو و زیادشون کنیم و محصول برداشت کنیم نه درختان هرز که باعث بشه با تعداد زیادشون ما خودمونو گم کنیم میانشان

    فایل بسیار زیبایی بود ممنونم از شما و مریم عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  5. -
    سهراب سهرابی گفته:
    مدت عضویت: 1553 روز

    به نام خداوند هدایت کننده خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راهی که پر از نعمت فراوانی و عشق احساس خوبه .امین

    سلام استاد عزیزم و مریم خانم از خداوند بهترینها رو براتون آرزو دارم.

    در مورد این فایل و موضوع افکار منفی من خیلی درس یاد گرفتم چون زندگی کردن تو هر دوبخش رو تجربه کردم زندگی با افکار منفی و زندگی با افکار مثبت و امیدوارانه ،

    تو بخش افکار منفی زمانی که من هنوز با مباحث شما و قانون ها آشنا نبودم یه اتفاقاتی می افتاد عجیب غریب پشت سرهم بدبیاری اتفاقات ی که نمی‌دونستم منشأ کجاست چرا اینجوری میشه هر کار میکردم یه طرف رو درستش کنم یه قسمت دیگه خراب می‌شد چون فکر و افکارم مثل نود درصد جامعه بود دورو برم پراز آدمهای که منفی اصلا نمی تونستم ازش بیرون بیام در کل روزهای خوبی نبود و الان میفهمم دلیلشو و درک میکنم چقدر افکار منفی مخرب هستن تا جایی منو پیش برد که فقط یه وجب منو ….دیگه بقیه شو نگم بهتره…

    این اتفاقات می افتاد تا من از خدا کمک گرفتم خدا بهم کتاب معرفی کرد کار و شغلم عوض شد جایی منو برد که کتاب های فراوان در اختیارم قرار داد عاشق کتاب شدم هر کتاب منو آگاه تر میکرد دو سه روز یه بار من یه کتاب تموم میکردم روحیه م خوب شده بود درآمد نسبتا خوبتر از قبل شده بود تا اینکه یه کتاب آمد معجزه سپاسگزاری یا همون راز که عاشقش شدم (این قسمت اشک تو چشام جمع شده و نمیزاره بنویسم) هر روز تمریناتشو انجام میدادم بعد کتاب چهار اثر اومد همش مجانی تا اینکه یه فایل از استاد تو تلگرام صداشو شنیدم گفتم خدایا این چی میگه چقدر به دل میشینه گوش دادم فکر میکنم دوسه ماه گوش میدادم همزمان کتاب می‌خوندم تا اینکه دیگه پیگیر استاد شدم ببینم ایشون کی هستن رفتم تو سایت عضو شدم (قشنگ یادم نمیاد چه چیزهایی گوش میدادم یا چکار کردم) فقط می‌دونم حالمو خوب میکرد یادمه اول کتابای سایت رو خریدم عاشق تر شدم حالم بهتر شده بود (اینجا هنوز من افکار منفی داشتم در ادامه میگم چجوری رفع شد) بعد فایلهای دانلودی رو گوش دادم اصلا حالم پنجادرصد از قبل بهتر شده بود تا اینکه من تصمیم گرفتم .

    گفتم این فایل های دانلودی چقدر عالی هستن اگه برم دورههاشو بخرم چه اتفاقات عالی برام می افته نمی‌دونم چجوری یادم نمیاد ولی می‌دونم ارزونترین با بودجه م خریدم که دوازده قدم برای من ارزونترین بود خرید دوازده قدم با من کاری کرد که اصلا نمیشه توضیح داد اونجا که استاد میگه لطیف شده بودم من اونجوری شده بودم، دیگه با کار کردن رو خودم فهمیده بودم باید چجوری افکار منی رو از خودم دور کنم خودمو ب احساس خوب برسونم

    قدم به قدم پیش میرفتم با دوازده قدم الان که اینو دارم می‌نویسم میتونم بگم من خیلی عالی میتونم افکارمو کنترل کنم میتونم مثل دوست استاد یه اتفاقی بظاهر بد رو جوری نگاهمو عوض کنم که به احساس خوب برسم اصلا من تو زندگیم اتفاق بد وجود نداره چون افکار منفی رو اصلا نمیزارم وارد ذهنم بشن که حالمو بد کنند ، اعتراض کردن درمورد چیزهایی بد حرف نزدن دور شدن از آدمهای منفی اینها به من کمک کرد نمیزارم تو ذهنم افکار منفی جولان بدن همون لحظه که می‌خوان بیان قانون رو به خودم یادآوری میکنم سریع احساسمو خوب میکنم با ذاوییه دیدم تو این خیلی خوبم اما جاهای دیگه مثل قسمت فراوانی و ثروت نقطه مقابل شم واسه همین تمام تمرکزمو گذاشتم رو کارکردن رو باور ثروت و فراوانی که خیلی مشگل دارم می‌دونم اینم حل میشه چون دوباره دارم رو دوازده قدم کار میکنم من با اینکه هفت قدم خریدم تا این هفتا رو خوب و عالی کارکنم بعد برم هشت البته خیلی دوست دارم دوره ثروت رو بگیرم به خودم میگه نه تو دوازده قدم رو تموم نکردی هنوز قانون آفرینش رو تموم نکردی اینها رو تموم کن بعد برو ثروت رو بگیر فعلا هم برام سخته بخرمش..

    درکل همه چی عالی داره پیش می‌ره تمام وجه عالی شده جز ثروت که می‌دونم چرا تو این قسمت اینقدر سخت شده برام منشأ رو پیدا کردم که چکارهایی انجام ندادم که باید انجام بدم

    خیلی حرف زدم استاد

    من اگه کم می‌نویسم دلیلش تنبلیه و تو تعهد دادن به خودم هم خیلی افتتضاح هستم اینم باید حل کنم

    دوستتون دارم استاد همیشه دعا میکنم براتون

    در پناه خدا رستگار و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    رسول سواری گفته:
    مدت عضویت: 817 روز

    سلام استاد عزیزم وتمام دوستان عزیزم درمورداین فایل علفهای هرزی توذهن وزندگی همه ماهست که باهاشون زندگی میکنیم وبعضیهامیتونن خیلی زودبه دادذهن وفکرشون برسن ونزارن مثل چندسال قبل من این افکاراینقدررشدکنه که باعث بشه همه نعمتهاراازدست بدن وزندگیشون رابه تباهی بکشن ولی ازطرفی که توی هراتفاق تلخی یه سری اتفاقات خوبی نهفته باعث شده که باشماوقوانین این جهان آشنابشم اون اتفاقات به ظاهرتلخ باعث شده خدای عزیزم رابهتربشناسم وازشماممنونم استادعزیزم که باصحبت های شماخدای خودم رابهتربشناسم.قبلاً همش دنبال بهونه گرفتن ازمادرخانمم بودم وحدود8سال زندگیم باهاش توجنگ بودم ولحظه های خودم وهمه راخراب کردم ولی الان فقط سعی میکنم فقط خوبی های همه راببینم حتی دشمنم هم تورفتارش یاوجودش موبی داره.امروز کارنکردم واستراحت کردم غروب که شدیه حسی میگفت خاک برسرت که امروزخیلب بیخودی خودت رابه بی حالی زدی وازدستت رفت امروززندگیت ولی همون لحظه بلندبه خودم گفتم که هنوزخیلی فرصت هست برای استفاده وثروتمندشدن به خودم گفتم امروزنیازداشتی به خواب بیشتر برای استفاده بیشترازفرصتهایی که خدادراختیارت میزاره ودیگه مثل قبل به بی ارزش بودن خودم بهاندادم ومثل قبل نگفتم خاک برسرت چراروزهای زندگیت راازدست میدی وهمین فکرهای بیهوده باعث میشدحال روزهای بعدخودم هم وانرژیم ازدست بره.بایه جلوگیری ازرشدیه فکرخراب میشه باحال خوب زندگی کرد.خداخوشحالم که بااین مسیراشناشدم خوشحالم که خدای خوبم رابهترشناختم خداممنونم بخاطرخودت بخاطراستادعزیزم بخاطردوستان هم فرکانس بخاطرهمه نعمتهاکه بهم دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1477 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام استادخوشتیپم

    سلام دوستان عزیزم

    میخوام اینوبگم بهتون بگم دوستان که وقتی روی باورهات کارمیکنی میتوتی راحت تراحساستوخوب نگه داری

    چون شبی که گذشت یک اتفاق به ظاهربدبرای من رخ دادوماشین من اسیب دیدولی به لطف الله مهربان اولش یکم ناراحت شدم ولی سریع مچ ذهنم ونجواهای منفی روگرفتم ونذاشتم حالم بدبشه ویاد اون جمله ای که درکتاب رویاهااستادگفتندکه خداروشکرکه گاوهاپروازنمیکنندافتادم وگفتم خداروشکرکه سالمم وماشینم زیادخراب نشده وگفتم به خودم قطعاخیریتی دراین اتفاق هست وبعدامتوجه میشم وخداروشکرالان حالم خوبه

    افسردگی یعنی این که افکارمنفی رشدکردندومثل درختان هرزکه شاخه های ان بزرگ ترشدندباتلاش بیشتربایداین درختان هرزروازبین برد

    وقتی ارامش داری یعنی درمسیردرست هستی وهراتفاق ناجالبی قطعابه نفع توهست ودرهای نعمت وثروت به روی توبازشده

    میتونیم باسپاسگذاری وتوجه به نکات مثبت زندگیمون به ارامش برسیم وبه احساس عالی وباابن کاربه خداوندنزدیک ترمیشیم

    من لایق بهترین زندگی هستم

    من هرروزدارم بهتروبهترمیشم

    هرروزفرصت های پول سازبرای من داره بیشتروبیشترمیشه

    هرروزادم های خوب وعالی به سمت من جذب میشوند

    من لایق بهترین شغل بادرامدعالی هستم

    من لایق بهترین همسرهستم

    من لایق هم صحبتی باخداوندم

    من لایق درک قوانین جهان هستی هستم

    من لایق ثروتمندشدن بینهایت هستم

    من بهترین مخلوق خداوندم وخداوندعاشق منه

    من خودم رودوست دارم وانسان دوست داشتنی هستم

    شادوموفق باشید

    همه مالایق بهترین هاهستیم

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1830 روز

      به نام خالق زیبایی ها سلام

      تحسینتون میکنم برای تعهدی که به خودتون دادید و آنقدر خوب دارید ذهنتون مدیریت می‌کند.

      تبریک میگم بهتون برای این که درست جایی که باید با هدایت الله ذهنتون مدیریت کردید و خیریت در آن دیدید.

      و متشکرم برای جملات تاکیدی باارزش و زیبایی که با ما به اشتراک گذاشتید.

      هرجا هستید شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

      منتظر خواندن اتفاقات زیبای زندگیتون از عمل به قانون هستیم.

      خدا به همراهتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    Hassan گفته:
    مدت عضویت: 2475 روز

    به نام خدا

    سپاسگزار خدایی هستم که منو هدایت کرد به سمت این سایت بی نظیر،، سپاسگزار خداوندی هستم ک هر لحظه هدایتم میکنه،، سپاسگزار اقای عباسمنش هستم ک منو با خودم با خدا و قوانین جهان هستی و با قران اشنا کرد،، استاد ازت ممنونم ک قوانین تو قران دراوردی عمل کردی و بما هم یاد میدی تا ماهم خوشبختی و سعادت هم در دنیا هم در اخرت تجربه کنیم..

    من الان چند ساله باشما و صحبت هاتون دارم زندگی میکنم.. هر روز صحبت های شما تو گوشمه چ سرکار، چ تو خونه و هرجایی ک هستم، سعی میکنم اگاهانه ذهنم کنترل کنم با صحبت های شما، و کانون توجهم سوق بدم به سمت ثروت و خوشبختی و زیبایی ها و فراوانی ها،،

    استاد جان ازت ممنونم بابت همه چیز،، زندگی و شخصیت من نسبت ب سال های گذشته ام صدرصد تغییر کرده و خیلی از تضاد های گذشته ام الان دیگ واقعیت زندگیم هست و از خدا میخام با همین فرمون با انگیزه و شورشوق و ایمان بیشتر پیش برم تا تضاد های الانم هم تبدیل به واقعیت زندگیم بشن ینی همون چیزایی ک الان میخامشون،،

    خدایا شکرت بابت وجود این سایت ک میتونم با قوانینت بیشتر اشنا بشم و بیشتر تغییر کنم و به خاسته های بیشترم برسم،،

    استاد جان من تک تک فایل هاتون چ دوره هایی ک دارم چ فایل های دانلودی بارها بارها هرروز گوش میدم،، میخام توحید ویکتاپرستی باتمام وجودم یکی بشه و هرلحظه بیشتر و بیشتر درکش کنم و تو زندگیم بهش عمل کنم،،

    خدایاشکرت ک من الان اینجام خدایاشکرت ک اختیار صدرصد زندگیم دادی دسته خودم ن هیچکس و ن هیچ عامل بجز خودم و افکارم و باورهام،، با تمام وجودم متعهدهستم بیشتر تغییر کنم و بیشتر روی باورهام و احساساتم و فرکانسم و کنترل ذهنم کار کنم ک حسادت نکنم دلسوزی نکنم احساس گناه و قربانی شدن نداشته باشم،، و با شور شوق و ایمان بیشتری نسبت بقبل روی باورهای ثروت سازم کار کنم چون این بهترین راه برای رسیدن و نزدیکی به خداونده،، بخودم قول میدم تمرکز بیشتری روی سپاسگزاری داشته باشم بیشتر ب قشنگی ها و فراوانی ها و ثروت ها و نعمت ها توجه کنم و هرگز درمورد مشکلاتم و چیزهایی ک نمیخام باهیچکس صحبت نکنم،،

    خدایا ایمان قوی بهم بده برای ایجاد تغییرات بزرگتر و خدایا هدایتم کن تا بتونم قویتر باشم و احساس لیاقت بیشتری درخودم ایجاد کنم،،

    استاد بابت همه چیز ازت ممنونم،، انشالله بزودی میام و درمورد تغییرات فوق العاده و پیشرفت هام و اتفاقات زیبای زندگیم بیشتر صحبت میکنم.. در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
  9. -
    مینا منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1074 روز

    سلام استاد جان

    هدف :

    افکار منفی تا رشد نکردن میشه تغییرشون داد

    افکار منفی اگه پاک سازی نشن بزرگ و بزرگ تر میشن و اینبار تغییرشون سخت میشه

    افکار اگر تکرار بشن باور میشه

    وای استاد تک تک جملات شما کلید هستن و باید روشون فک کنیم و درس بگیریم

    واقعا واقعا استاد افکار منفی و حال بد و نتیجه اتفاقای بد

    دوستان هواستون جمع کنین که قوانین در جریان هستن استثنا ندارن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      رضیه واحداصل گفته:
      مدت عضویت: 863 روز

      سلام ب همه ی دوستان عزیزم

      ازاستاد عباسمنش و مریم جان عزیزم کمال تشکر و قدردانی دارم

      مبنا خانوم من الان داشتم کامنت شمارو میخوندم بعد ی لحظه از خدا سوال کردم ک چرا من چند ماه پیش برام ی اتفاق عجیبی افتاد ک پراز اتفاقات بد بود هنو ب اخر کامنت شما نرسیده بودم ک این جمله رو ک شما نوشتین که…افکار منفی برابر با اتفاقات بد

      متعجب شدم از خودم چرا فراموش کرده بودم این جواب رو

      ک وقتی حالت بد باشه ب افکار منفی فکر کنی خوب معلومه برات اتفاقات بدی میوفته…ممنونم از شما ک اینقدر کامنتتون رو ب قول خودتون ب صورت کلید نوشتید

      ازتون سپاسگذارم

      عاشق همه تون هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مسعود محمدی گفته:
    مدت عضویت: 3773 روز

    و خدایی که در این نزدیکی است…

    عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس…

    و باز برگردیم به این فایل! فایل که چه عرض کنم؟ «چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم؟» به اعتقاد قلبی من و به دور از هرگونه اغراقی یه دوره است! یه دوره که برای تموم عمر آگاهی داره و میشه همیشه و همیشه ازش یاد گرفت. و اگه فقط همین یه نکته رو نصب العین خودم کنم و هر روز حواسم باشه که زمین ذهنمو از درختچه های هرز افکار منفی پاک کنم، می رسم به قدرتی که به قول خداوند بتونم کن فیکون کنم!

    واقعا همه چیز در همین قدرت کنترل افکار منفی خلاصه میشه.

    از اونجایی که به قول انیشتین و به کلام استاد، مثال زدن یکی از راه های آموزش نیست،‌ بلکه تنها راهشه، منم می خوام یه مثال که به تازگی اتفاق افتاده بگم و این جوری موضوع رو بهتر هم در ذهن خودم موندگار کنم و هم کمک کنم عزیزانی که این کامنت رو می خونن درک بهتری از قدرت ذهن داشته باشن.

    داستان از این قراره که من در حال حاضر در خوابگاه دانشجویی برای گذروندن مقطع دکتری سکونت دارم. یه هم اتاقی خیلی خوبی دارم که بچه صاف و صادقیه. اما یه ایراد داره که باعث شده سطح ارتباط من با اون بسیار کم بشه و در اکثر مواقع من هندزفری بذارم توی گوشم و به جای هم صحبتی با اون فایل های استاد رو بشنوم. اون ایراد هم اینه که به شکل عجیبی منفی گراست!!! یعنی چیزی نیست که از توش کلام منفی درنیاره! مثلا رو به روی محل سکونت ما یه مدرسه است که بچه های دبستانی صبحا میرن سر کلاس. خب وقتی من یا هر کس دیگه ای که توی این مدار باشه اونارو می بینه با خودش میگه به به! چه دوران خوبی! چه عشقی! باریکلا! و حظ می کنه.

    اما این علی آقای عزیز قصه ما هر وقت اینارو می بینه میگه «نیگاشون کن! بدبختارو 8 صبح مجبور می کنن بیان سر کلاس! من که اصلا دلم نمی خواد برگردم به اون زمانا!!!» یا مثلا در مورد دوران شیرین دانشجوییش میگه: «کاش برسه سریعتر ببینم دفاع از رسالم رو انجام دادم و تموم شده این دوران دانشجویی!» و خلاصه هر چیزی که شما بهش بگین، یه نکته منفی ای بهش می زنه و انگار براش خیلی سخته که نکات مثبت رو ببینه.

    خب، همین ویژگیش باعث شد من باهاش صحبت کمتری رو انجام بدم. اما اتفاقی رخ داد که قشنگ من اون رو به کنترل ذهن مربوط می دونم.

    این علی آقای عزیز داستان ما، چند وقت پیش کارهای فارغ التحصیلی مقطع ارشدشو انجام داد. یکی از این کارها این بود که باید پایان نامه ارشد رو به شکل دستورالعملی که وجود داره مرتب کنیم و تحویل کتابخونه بدیم. این علی آقا رفته بود که این کارو بکنه ظاهرا تا میره کتابخونه چند تا ایراد ازش میگیرن و اونم میره کارو میده به انتشارات که براش انجام بده. و مبلغ 2 میلیون تومان هم ازش می گیرن!

    منم می خواستم برای فارغ التحصیلی خودم از ارشد این کارو بکنم. با یکی دوماه فاصله. زمانی که گفتم باید پایان ناممو تحویل کتابخونه بدم، علی اومد گفت «مسعود! نمی دونی چقدر سخت میگیرن! اصلا پوستتو کتابخونه می کنه! خیلییییی حواست باشه! من رفتم 2 میلیون دادم که برام درستش کردن!» و از این حرفا…

    من وقتی که دستورالعمل رو دیدم با خودم گفتم خدایا! این که کاری نداره! چهارتا فونت و جدولو باید درست کنم دیگه. پس چی میگه این؟ چرا باید 2 میلیون ازش بگیرن بابت یه کار ساده؟

    و شروع کردم به انجام دادنش. شاید جمعا 3 ساعت زمان نبرد. کارو آماده کردم که ببرم تحویل کتابخونه بدم. اما ته دلم بخاطر ورودی هایی که از علی گرفته بودم می گفتم نکنه به منم گیر بدن!

    خلاصه امروز رفتم کتابخونه، اون مسئولی که خیلی با علی محکم و تند برخورد کرده بود با من خیلی مهربون بود و اتفاقا چندبار کار منو نگاه کرد. ایرادهای جزئی رو هم ازم گرفت و بعدشم من همونجا کارو اصلاح کردم و تحویل دادم. بدون این که بخوام یه قرون پول بدم.

    شب که برگشتم خوابگاه علی ازم پرسید چی شد؟! و انتظار داشت که منم چیزایی که اون می گفت رو بگم.

    اما گفتم خیلی راحت و خوب انجام شد! اون مسئولش خیلی خوب و خوش برخورد کارارو پیش برد و تموم شد من یه هزار تومنی هم پول ندادم!!!

    اینارو که گفتم بنده خدا ماتش برد اصلا! باورش نمی شد!

    و خیلی جالبه ری اکشن بعدیش این بود: «الهی که اون یارو انتشاراتیه پول منو خرج دکترش کنه! الهی که خوردش نشه!!!» و از این حرفا…

    و منی که با مرور قانون یه مثال عینی دیگه دیدم که وقتی آدم ذهنشو کنترل می کنه اسباب و وسایل براش به بهترین شکل مهیا میشه.

    موضوع اون 2 میلیون تومان نیست! موضوع اینه که من یاد بگیرم با قدرت ذهنم زندگیمو خلق کنم. اگه منم همش لب به شکوه و شکایت از این و اون داشته باشم، برای منم همین اتفاقات می افته. به قول خدا آسون میشم برای سختی ها…

    این داستان خیلی برای من مفهوم داشت. خواستم داغ داغ کامنتش کنم که هم یه رد پا ازم بمونه و هم شاید کمکی کنه به کسانی که وقت ارزشمندشونو در اختیارم گذاشتن و این کامنت رو خوندن.

    خداوکیلی از وقتی تصمیم گرفتم جدی تر روی ذهنم کار کنم اتفاقات خیلی فوق العاده بیشتری برام میفته. جوری که هر روز می تونم در موردش صفحه ها بنویسم.

    سپاسگزارم از استاد عباس منش عزیزم که به واسطه تعهدی که برای کار روی خودشون داشتن، این مسیر رو برای ما هم روشن کردن. و سپاسگزارم از بانو شایسته که ارادتم بهشون ورای کلماته.

    و سپاسگزارم از شما دوست عزیزم که وقتتو به من دادی، امیدوارم در مقابلش تونسته باشم چیز به دردبخوری در اختیارت بذارم.

    در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید.

    خدانگهدار

    1402/09/12

    21:50

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 60 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2160 روز

      سلام به شما دوست ارزشمندم

      سلام به شما مسعود محمدی عزیز

      چقدر سپاسگزارم که نوشتی، چقدر سپاسگزار خداوندم که این فرصت رو به من داد تا کامنت شما رو ببینم و بخونم.خدایا شکرت برای این لحظه.

      اومدم فقط تحسن تون کنم برای این داستان داغی که با هم اتاقی تون داشتید رو نوشتید و اینکه اینقدر خوب دارید تلاش میکنید تا ناظر برا افکارتون باشید تا طبق قانون و هماهنگ با قانون و به نفع خودتون و در مسیر خواسته هاتون از قانون در عمل استفاده کنید.واقعا لذت بردم و این نشون میده خوب دارید روی خودتون و عمل کردن کار میکنید و در این مسیر جنگلی سوت زنان با لذت و شادی در اون جاده هموار در حرکت هستید.وای که چقدر این تعبیر استاد رو درجلسات اول 12 قدم دوست دارم.از اونجایی که کنجکاوی مقدسم رو فعال نگه داشتم رفتم یکسری به پروفایل تون هم زدم.

      واوووو چقدر عالی بود.چقدر قشنگ نوشتید.چقدر خوب بلد بودید به جای مرداد از اَمرداد استفاده کنید اینم برام جالب بود.چقدر جالبه که دانشجوی دکترا هستید و چقدر تحسین تون میکنم. برام جالبه تحصیلات تون رو هم بدونم و یکم بیشتر از مشخصات شخص خودتون بنویسید.

      باز هم سپاسگزارم از شما مسعود عزیز بابت اموزشی که دادی اونم با مثال قشنگت واقعا عالی بود.

      این قسمت از کامنت تون هم برای خودم اینجا مرور میکنم:

      “هر روز حواسم باشه که زمین ذهنمو از درختچه های هرز افکار منفی پاک کنم، می رسم به قدرتی که به قول خداوند بتونم کن فیکون کنم!”

      خدایا تنها از یاری میجوییم و تنها تو را میپرستیم که تنها تو شایسته پرستش و ستودنی والا هستی.

      دوست عزیز از الله یکتا براتون بهبودهای دائمی در درون و بیرون تون رو خواهانم

      ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        مسعود محمدی گفته:
        مدت عضویت: 3773 روز

        و خدایی که در این نزدیکی است….

        سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و دوست هم مدارم سرکار خانوم پژوهنده گرامی…

        بسیار از ابراز لطفتون به خودم خرسند و شاد شدم. خیلی ممنونم از این که وقت گرانبهاتون رو به من دادین و کامنتی که نوشته بودم رو مطالعه کردین.

        بله دقیقا، همه چیز در زندگی ما به مدیریت افکار و فرکانس هامون برمیگرده و اگه بتونیم با یک «هوشیاری دائمی» هر لحظه حواسمون باشه که چی داره توی ذهنمون می چرخه. به هرچیزی که بخوایم به راحتی می رسیم.

        در مورد همین دوست عزیزم که توی این کامنت در موردش صحبت کردم بذارین یه اتفاق جدیدتر رو هم بگم.

        خب من معمولا 6 ساعت در شبانه روز می خوابم. 3 الی 4 ساعت هم به انجام تمرین سلف تاک و تجسم در هوای آزاد میگذره و از 14 ساعت باقیمونده بدون اغراق 13 ساعتشو پشت لپ تاپ دارم کار می کنم. هم کار روی باورهای خودم و هم کار روی برند و کسب و کارم.

        خیلی از مواقع هم دارم فایل های استاد رو میبینم،‌ یا کتاب «رویاهایی که رویا نیستند» رو مطالعه می کنم، یا کامنت های سایت رو می خونم و یا روی دوره دوازده قدم کار می کنم. این علی آقا از اون جایی که تا حدودی شخصیت کنجکاوی داره هی میبینم گاهی میاد تو لپ تاپ من سرک میکشه و یه جورایی براش جالب شده بود این آقایی که خیلی از مواقع تصویرش روی لپ تاپ من نمایانه کیه.

        اومد بهم گفت مسعود این آقا کیه؟ گفتم ایشون استاد عباس منش هستن. گفت چیکاره ان؟ گفتم ایشون الگو و تنها استاد زندگی منن و من با فایل های ایشون دارم یاد میگیرم زندگیمو بسازم.

        بعد یهو براش جالب شد و گفت: آهاااا! پس این که تو اینقدر صحبت های انگیزشی می کنی و به دانش آموزانت هم این چیزارو میگی متاثر از این آقاست؟ (از اون جایی که حوزه کاری من مشاوره تحصیلیه، علی بارها دیده بود من چطور با دانش آموزانم صحبت می کنم، سایت و بقیه بخش های کسب و کارمو دیده بود و براش جالب شده بود که چطور الان که همه به دنبال کارهای کارمندی ان، من پیشنهاد تدریس توی دانشگاه رو رد کردم و اصلا دنبال هیات علمی و اینجور چیزام نیستم. و یه جورایی دیدن یه آدمی که خودش یه کسب و کار رو از صفر راه انداخته باشه براش جالب بود.)

        اون موقع قشنگ حس کردم که دوست داره در مورد استاد بیشتر بدونه. توضیح دادم گفتم سایت عباس منش رو توی گوگل سرچ کن و هرچیزی که دوست داشتی رو در مورد ایشون می تونی اونجا ببینی. (نخواستم خودم بیشتر توضیح بدم.)

        گفت باشه حتما.

        چند روز گذشت انگار نه انگار!!! باز میدیدم همش در حال بالا پایین کردن کلیپ های بی حاصل یوتیوبه و یه جا نشسته و شاکیه که چرا اوضاع ممکلت این طوره!

        اونجا بود که خیلی دقیق تر فهمیدم ما انسان ها با کنترل ذهنمونه که مدارمون رو تعیین می کنیم. و در هر مداری هم که باشیم اتفاقاتی در حوزه همو رو تجربه می کنیم. و اگه کسی چیزی بهمون بگه که در مدار خواسته ما نیست، درکش نمی کنیم!

        خیلی ممنونم از لطفتون خانوم پژوهنده عزیز. برای من افتخاری بود که از پروفایل بنده دیدن کردید. این موضوع باعث شد من هم از پروفایلتون دیدم کنم و خیلی جالب بود که سیر تکاملی پیشرفتتون رو دیدم. از اون جایی که در ابتدا به شکل نادرست فایل ها رو تهیه کردید و رفته رفته بیشتر و بیشتر روی خودتون کار کردید تا به جای کنونی رسیدید. حتی برام خیلی جالب بود که اسامی مختلفی رو هم برای پروفایلتون گذاشته بودید و الان به حدی از اعتماد به نفس رسیدید که با اسم و عکس خودتون در سایت فعالیت می کنید. من بسیار تحسینتون می کنم. این رشد بسیار فوق العاده ای در زمینه اعتماد بنفسه. باریکلا بهتون. و وقتی هم دیدم که همشهری هستیم، انگار بیشتر این تحسین رو انجام دادم.

        براتون آٰرزوی پیشرفت بیشتر با طی تکامل در تمام مراحل زندگیتون رو دارم.

        در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند باشین.

        خدانگهدار

        1402/09/15

        19:26

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          فهیمه پژوهنده گفته:
          مدت عضویت: 2160 روز

          سلام دوست الهی و ارزشمندم

          سلام سلام سلام

          با یک حال و هوای خاص بهتون دارم کامنت مینویسم. حالی که تو ذهنم میچرخیدم و اشک هام میومد و آهنگ هایی رو از دیشب به یاد اوردم و منو یاد خودم انداخت که از کجا شروع کردم. کجا بودم.روزشمار تحول زندگی من قسمت 15 بودم و فایل “به رویاهایت باور داشته باش.” وای خدای من ترکیب این روزا با همین فایلی که دیروز استاد روی سایت گذاشتن همه اش برای من بود.(خدا اینگونه با من حرف میزنه و راه نشان میده) ردپاهام هست روی همه این فایل ها و بخش ها.فایل جدید بعد از ای فایل یعنی “قدم اصلی تحول زندگی من”

          واووووو چه شادی و رقصی کردیم با همسرگلم همین الان یکهویی وسط کامنت نوشت.اونم بعد از حمومی که خودمون ساختیمش و منتظر بقیه نموندیم خدایاشکرت برای احساس این لحظه ام که سرشار از توام سرشار از امید سرشار از رویا…خدایا شکرت برای بوی تمیزی و پاکی. برای وجود همسرم برای وجود استاد عزیزم برای وجود این دوست عزیز که بازم برام نشونه شد. مشاور تحصیلی….واووو…..میدونید من بعد 11 سال میخوام امسال کنکور کارشناسی ارشد بدم.

          شـــکر واسه هر چی که دادی و هرچی ندادی که میتونم بخندم به غم های کشنده ام همیشه تو ناامیدی به رویــا دل ببندم…این آهنگ رضا صادقی و همه این کلمات تقدیم با عشق به شما

          راستی ما 23 دیماه 1399 از مشهد به تهران مهاجرت کردیم. و هنوز پروفایلم رو آپدیت نکردم اما ردپاهام توی سایت هست.ممنونم که منو به یادم آوردین بارها و بارها و آگاهی هایی رو به ذهنم با مثال علی داستان مون یادآور شدین واقعا با تمام قلبم سپاسگزارم

          یک چیزای دیگه میخواستم بنویسم اما نمیتونم اینقدر تو فضام….

          ارادتمند شما فهیمه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            مسعود محمدی گفته:
            مدت عضویت: 3773 روز

            و خدایی که در این نزدیکی است…

            سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیزم، بانو شایسته همراه و همدل و سرکار خانوم پژوهنده گرامی…

            به به! چقدر خوب که به تهران مهاجرت کردید! تهران شهر مورد علاقه منه و الان که توش ساکنم خیلی بیشتر از قبل دلم میخواد قبل از مهاجرتم از ایران چند سالی رو اینجا زندگی کنم.

            چقدر خوب که این حال و هوارو دارین. حستون رو به مستی تشبیه می کنم. مستی از می ناب الهی که باعث میشه انسان از خود بیخود بشه و ورای تمام قوانین دست و پاگیر بشری، با خدای خودش به هماهنگی برسه. حستون رو تحسین می کنم و آرزو می کنم این حس هم برای شما و هم من و هم همه عزیزان دائمی بشه.

            در مورد علی آقا هم یه اتفاق جالب دیگه هم افتاد که باز نشون از تاثیر قانون داره. توی خوابگاهی که ما هستیم، یه آرایشگر هست به اسم آقای دلیری که واقعا مرد پرکار و پرتلاش و صد البته با انرژی و درستکاریه. یعنی اینقدر ویژگی های خوبی داره که من هرچی ازش بگم کمه. هر باری میرم پیشش کلی گپ میزنیم و لذت می برم از مصاحبت باهاش. هیچوقت ندیدم حرف منفی بزنه. همیشه شاد و پرانرژیه و آدم لذت می بره وقتی داره روی موهاش کار می کنه. البته که توی کار خودشم خداوکیلی استاده.

            دیروز علی رفته بود پیشش. وقتی اومد بالا گفت: اه! چقدر این آقای دلیری حرفهای ناامید کننده در مورد آینده رشتمون و هیات علمی شدن و اینا زد! (علی خیلی دوست داره عضو هیات علمی بشه!) گفتم مگه چی گفت؟ گفت: همش میگفت شما الکی درس می خونین و تهش هیچی نیست و از این حرفا!!!

            آقا من که اینو شنیدم قشنگ اولش مبهوت موندم و با خودم گفتم که خدایااااااا! من هر وقت با آقای دلیری صحبت کردم جز حرفای خوب ازش نشنیدم. چی میشه که علی میره و اون وجهی از این آدمو بیدار می کنه که به شخصه ازش ندیدم.

            خیلی برام جالب بود و گفتم در ادامه داستان های این هم اتاقی عزیزم که بسیار هم پسر مودب و خوبیه، این موضوع رو هم بیان کنم و بگم که قانون هیچ وقت اشتباه نمی کنه!

            بسیار ممنونم از توجهی که به نوشته بنده داشتید.

            برای شما از درگاه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، آرزوی موفقیت و سلامتی و شادکامی دارم.

            خدانگهدار

            1402/9/16

            22:40

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه تقی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2311 روز

      سلام آقامسعود محمدی عزیز

      تحسین میکنم فارغ تحصیلی مقطع ارشدیتون

      تحسینتون مکنم که تحت هر شرایطی کنترل ذهن دارین وبرای خودتون ارزش قائلین فارغ از نظردیگران متعهدانه به مسیرتون ادامه میدین

      سپاسگزارم از آگاهی هایی که به اشتراک گذاشتین چقدر از این تجربیاتتون درس گرفتم

      با اجازه تون داستان هدایتتون رو خوندم ومسیر هدایت وتکاملتون واسم قابل درک بود وخوشحالم از رشد وپیشرفتی که داشتین

      سپاسگزارم که پیشرفت کردین سپاسگزارم که مراحل تکاملتون رو به اشتراک گذاشتین که خیلی خیلی واسم درس داشت تا باقدرت بیشتر به مسیرم ادامه بدم سپاس

      انشاالله شاهد رشد وپیشرفت روز افزونتون باشم انشالله غرق درشادی وثروت باشید یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        مسعود محمدی گفته:
        مدت عضویت: 3773 روز

        و خدایی که در این نزدیکی است…

        سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس عزیز، بانو شایسته همراه و همدل و سرکار خانوم تقی زاده گرامی

        بسیار از ابراز لطف شما نسبت به خودم سپاسگزارم.

        نمیدونید چقدر خداوند رو سپاسگزارم که این فضای ناب رو در اختیارمون گذاشته تا ضمن آشنایی با دوستانی که از جنس دیگری نسبت به انسان های معمولین، ردپاهایی از خودمون به جا بذاریم تا در آینده در زمانی که به هر مساله ای برخورد می کنیم، با یاداوری اون ها به قدرت به مسیرمون ادامه بدیم.

        مهم ترین چیز در زندگی ما اینه که این آگاهی ها رو اصل بدونیم. و با تمام وجود اجراشون کنیم! نه اینکه بگیم خب حالا یه فایلی دیدم در کنار بقیه فایل ها! نه! ابدا!

        به قول استاد در جلسه 3 قدم 2 باید با همه وجود این آموزه ها رو اصل زندگیمون بذاریم. نباید چیزی نسبت به کنترل ذهن، اجرای قوانین در زندگی و نظارت بر فرکانس های ارسالی توسط ذهنمون برامون ارجحیت داشته باشه!

        در این صورت که درهای رحمت و نعمت پروردگار برای ما باز میشه.

        خیلی ممنونم از حسن توجهتون و این که به من یاداوری کردین همیشه و هرجا باید اولویت زندگیم، تمرکز بر فرکانس های ارسالیم باشه.

        در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید.

        خدانگهدار

        1402/09/15

        19:38

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: