چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم - صفحه 38

723 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1840 روز

    به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی ها

    سپاسگزارم از مهربان پروردگارم که جهان هستی رو با قوانین ثابتش آفرید

    و سپاسگزار استاد عباس منش عزیزم هستم که این قوانینو کشف کردن ، زندگیشون کردن، نتیجه گرفتن و سخاوتمندانه در اختیار ما هم قرار دادن،

    شما واقعا استاد پیدا کردن الگو ها و ارتباط ها هستید ، بابت مثال های بجاتون ازتون سپاسگزارم ، بابت دیدگاه متفاوتی که به مسائل دارید ازتون سپاسگزارم

    هزاران بار خونه رو تمیز کردم ، متوجه شدم که باید هر روز تمیزش کنم تا نخوام یهو انرژی زیادی برای اینکار ،خرج کنم اما هرگز نتونستم ربطش بدم به افکار منفی که تو سرم هست ، که اگر بخوام زود جلوشو بگیرم خیلی راحت میتونم کنترلش کنم ،

    من 18ساله که مستقل از پدرو مادرم زندگی میکنم و خیلی زود پس از یکی دوسال مستقل شدن متوجه شدم که نظافت اصلی و اساسی خونه رو نباید برای عید گذاشت،

    تو منطقه ما و دور بری های ما رسم اینکه سالی یکبار خونه رو اساسا تمیز میکنن تا برای عید همه جا تمیز باشه ، امامن سالهاست که بطور مداوم کار تمیز کاری رو انجام میدم و دم دمای عید که همه تو هیاهوی تمیز کاری هستند من واقعا هیچ کاری ندارم و کارام رو تین و طبق نظم قبلی پیش میره، اگه بخوام مثل استاد از اینجا به این موضوع برسم که میشه همینجوری جلوی قدرت گرفتن افکار منفی رو گرفت ، میتونم به وضوح درک کنم که چقدر مسیر آسانتر خواهد شد ،

    ««افکار منفی تا وقتی رشد نکردن و قوی نشدند میشه بهش جهت داد یا جلوشو گرفت تا وقتی ضعیفاً میشه تغییرشون داد و به نکات مثبت زندگی توجه کرد ما اگر تغییر ندی شروع می‌کنن رشد کردن و گسترش دادن خودشون و این میشه شیوه فکر کردنمون »»

    پس بسیار واجبه که مواظب افکارمون باشیم و باورهامونو آنالیز کنیم که بیسش کمبودِ یا فراوانی ؟! که برای شخص من به وضوح میبینم که کمبود هست و با بودن دراین سایت و کار کردن مداوم رو خودم دارم باورهای قدرتمند کنندی مربوط به فراوانی می‌سازم اما چون پاشنه ای آشیلمه ، و سیمانی شدن و چسبیدن به مغزم به همین خاطر نیاز به کار کردن بی وقفه و همیشگی دارم.

    ماریا بدون که اگر افکار منفی بیاد تو همون حالت نمی‌مونه ،اون افکار شروع می‌کنن به گسترش دادن خودشون و تکثیر خودشون و جذب افکار مشابه و اگر اینکار احساس بد درتو ایجاد کنه و این احساس بد ادامه دار باشه طبق قانون احساس بد اتفاق بد ، اتفاقات ناخواسته هم برات پیش میاد و تو، تو دور باطل و سیکل منفی گیر می‌کنی و بعدش نیاز به انرژی بسیار مضاعفی داری برای برگشتن به حالت معمولی ..‌‌.

    پس چرا اینقدر به خودت ظلم می‌کنی ، یاد بگیر که آگاه باشی به افکارت و در نطفه منفی هارو با تغییر نگرش ، خفه کنی ،

    اگر روند تغییر نگاه در شرایط سخت رو یاد بگیرم احساس آرامش میکنم و این احساس آرامش یعنی در مدار نعمت و ثروت و فراوانی هستم

    خدایا کمکم کن دراین مدار باشم ، کمکم کن تنها ترو بپرستم و تنها از تو یاری بجویم

    منو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    سجاد فوادیان گفته:
    مدت عضویت: 2301 روز

    سلام استاد عزیزم

    این اولین کامنت من بر روی فایلای سایت هست. امیدوارم در نوشتن این کامنت، خداوند هدایتم کنه

    امروز به یک تضاد برخوردم که برام نسبتاً سنگین بود. در واقع، واکنشی که نسبت به اون نشون دادم، برای خودم عجیب و سنگین بود. انتظار نداشتم بعد از این همه مدت—از سال 98 که با سایت شما آشنا شدم—و تلاشی که همیشه برای موندن در این مسیر داشتم، همچنان چنین واکنشی از من سر بزنه.

    اخیراً هم با درخواست من، پدرم با اکانتش دوره «هم‌جهت با جریان خداوند» رو تهیه کرد و من چقدر از حضور در این دوره و دریافت آگاهی‌هاش از مسیر درست، خوشحالم.

    یکی دو روز پیش که شما جلسه 10 رو در سایت گذاشتید، اول صبح دانلودش کردم و گذاشتم کنار گوشم. خوابم برد و وقتی بیدار شدمم همش این جلسه در حال تکرار بود جالبه که توی همین حالت، یک‌سری نکات مدام تکرار می‌شدن و انگار زنگ‌هایی توی ذهنم به صدا درمی‌اومد و یجورایی تکه‌تکه حرف‌های شما با اشتباهاتم تطابق پیدا میکرد.

    رسیدم به اون بخشی که گفتید تمرین این جلسه اینه که اتفاقاتی رو بنویسیم که در ظاهر خیلی نازیبا بودن ولی در نهایت خوب تموم شدن. شاید برای اولین بار بود، توی همون لحظه، هر کاری رو که داشتم انجام می‌دادم کنار گذاشتم و شروع به انجام تمرین کردم

    معمولاً هم فایل‌های شما رو همون یکی دو روز اول، 24 ساعته توی هر حالی—حتی تو خواب—گوش می‌دم. تو همون زمان‌ها هم الهامات و نجوای درونی رو خیلی بهتر از هم تشخیصشون میدم. اما بعدش معمولاً می‌گم «اوکی، فهمیدم» و برمی‌گردم به روال قبلی… که همون داستان غرور ناخودآگاهه که شما تو جلسه 10 گفتید. واقعاً هم حس می‌کنم این غرور پنهانی باعث میشه فکر کنم موضوع رو دیگه کامل فهمیدم و نیاز به ادامه نیست خلاصه جریان ورودی مثبتم متوقف میشه

    وقتی این تمرین رو انجام دادم، حس خیلی خوبی درونم شکل گرفت. با خودم گفتم واقعاً راز همینه؛ اگه بتونم در لحظه به اتفاقات، از زاویه‌ای دیگه نگاه کنم چقدر زندگی آسون‌تر میشه برام با این نگاه. و چقد به هر چیزی الکی وانکش نشون نمیدم و نمیزارم مومنتوم منفی شکل بگیره

    البته امروز متوجه شدم برای من داستان جدی تر از این حرفاست و من کلی نیاز به کار کردن روی خودم دارم تا به قول شما وقتی یکی دست گذاشت رو هات باتنم هر چی که رو خودم کار کرده بودم رو نشوره ببره

    خلاصه بعد از اون تضاد که حس کردم نیاز شدیدی به کنترل ذهن دارم. وارد سایت شدم تا نشانه امروز رو ببینم، که هدایت شدم به همین فایل. دیدم چقدر موضوعش با جلسه 10 و شرایط فعلیم هماهنگه، و مثالی که درباره علف‌های هرز گفتید؛

    وقتی کوچیکن خیلی راحت ترمیشه از ریشه زدشون به نسبت وقتی که رشد میکنن و تراکتور هم حریفشون نمیشه دیگه…

    توی داستان تضاد امروزمم من حتی یک لحظه هم فکر نکردم، مستقیم رفتم سراغ واکنش فیزیکی همراه با خشم! این واکنش باعث شد حالم بدتر بشه و اجازه دادم مومنتوم منفی شکل بگیره. بعداً درک کردم که اون مومنتوم از قبل در حال شکل‌گیری بوده و این فقط لحظه اوجش بوده که بالاخره فوران کرد.

    در هر صورت، این تضاد باعث شد عمیق‌تر بفهمم کنترل ذهن اصلاً شوخی‌بردار نیست و باید جدی‌تر عمل کنم که البته هرچی ورودی هام رو بهتر کنترول کنم کنترول ذهنم هم برام اسون تر میشه

    و در نهایت… خیر این اتفاق امروزم رو در این می‌بینم که بعد از 6 سال بالاخره اومدم و اولین کامنتم رو روی فایلای سایت نوشتم که چقدر از بابتش خوشحالم و سپاسگزار خداوند برای تجربه این موهبت که تا الان توی مدارش نبودم

    و احتمالا خیر های دیگه که من هنوز متوجه نشدم؛ دوست دارم کامنت بعدیم برای تجربه یک شرایط و موقعیت عالی که توی زندگیم تونستم خلقش کنم باشه و بیام اونو با جزئیات تعریفش کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ماریا اکبری گفته:
      مدت عضویت: 1840 روز

      سلام به دوست ارزشمندم آقا سجاد عزیز

      چقدر خوشحال شدم کامنتتون رو خوندم و چقدر خوشحالم که از اون تضاد به وضوح رسیدید،امیدوارم که این کامنت نوشتنتون ادامه دار باشه، چون با نوشتن دیدگاه به ماهم کمک میکنید تا در شرایط مشابه بتونیم از تجربیاتتون استفاده کنیم،

      برای شخص من اینکار (نوشتن دیدگاه)معجزه کرده، باعث شده متعهدتر باشم نسبت به کار کردن رو خودم ،بنظرم تأثیری که کامنت نوشتن داره هزاران برابر بیشتر از تو دفتر نوشتن هست ، البته برای من اینطور بوده ، من همچنان که تو دفترم می‌نویسم همچنان کامنت هم می‌نویسم و به وضوح میبینم که اینکار چقدر مدارمو بالا تر می‌بره و باعث رشدم شده

      تبریک میگم که تو دوره هم جهت با جریان خداوند حضور دارید و تحسینتون میکنم بابت کردن رو خودتون

      موفق باشید و منتظر کامنت بعدیتون هستم ….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سجاد فوادیان گفته:
        مدت عضویت: 2301 روز

        سلام ماریا جان

        ممنون از محبت و توجهت.

        آره واقعاً در تأیید حرفای شما، فکر نمی‌کردم کامنت نوشتن این‌قدر تمرکز بطلبه، و یه‌جوری شد که موقع نوشتن کامنت، تمام حواسم رفت به اینکه حالا چجوری کلمات رو بچینم کنار هم.

        کلاً یه‌جورایی فشار تضاد برام تو اون لحظات خیلی سبک‌تر شده بود.

        با توجه به اینکه توی این چند سالی که با استاد آشنا شدم، خیلی جدی فعالیت‌های ایشون رو دنبال می‌کردم، اما هیچ‌وقت جرات نمی‌کردم سمت کامنت نوشتن بیام.

        دلایل زیادی برای خودم داشتم، اما کمال‌گرایی و تأثیر نگاه مردم، ترمزای اصلی‌م بودن.

        و اینکه استاد می‌گن سپاسگزاری، ظرف آدمو بزرگ می‌کنه…

        من همیشه وقتی این حرفو عمیق درک می‌کنم که یه موهبتی از قبل بوده.

        حتی می‌دونستم که چنین چیزی هست، اما خیرش به من نمی‌رسید تو اون تایم—مثل همین کامنت نوشتن—که واقعاً جزئی از بزرگ‌تر شدن ظرفم می‌دونمش.

        وگرنه سایت که بود، منم سال‌ها عضوش بودم، اما تو مدار تجربه کردن این موهبت نبودم.

        خداروشکر واقعاً

        و از شما هم سپاسگزارم برای کامنت تأثیرگذارت که یادم انداخت تا وقتی همه‌چی خوبه و شرایط قابل کنترله، پاشم اتاقمو تمیز کنم :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    Geloria گفته:
    مدت عضویت: 514 روز

    سلام سلام

    دیگه داره شمارش نوشتن کامنت ها از دستم خارج می‌شه ولی این و می‌دونم که امروز سه تا کامنت گذاشتم تو سایت.

    و به خودم افتخار میکنم که با ترسم مقابله کردم و از خودم سپاسگزارم.

    از دو روز پیش که تو رابطه عاطفیم ی ناخواسته ای پیش اومده برای اینکه حالم خوب بشه تصمیم گرفتم علاوه بر دیدن سفر به دور آمریکا ، هر روز نشانه امروز منم را هم نگاه کنم که وای معجزه هست معجزه .

    امروز این فایل بود نشانه امروزم که نزارم افکار منفی بیاد و زاویه دیدم تغییر بدم در هر موضوعی.

    وای خداااااااااااااا مگه میشه مگه داریم آنقدرررررررررررر دقیق و به موقع خدا جواب بده آخه مگه مییشهههه

    ولی میشه اره با خدا میشه وقتی فقط خدارو

    فرمان روای جهان ببینی همه چی میشه.

    میگن با خدا باش پادشاهی کن و الان دارم میفهمم و درک می‌کنم.

    منم گفتم باشه بیام زاویه دیدم تغییر بدم و بگم مشکلی که تو رابطه عاطفی پیش اومده رو چه طوری بهش نگاه کنم که حالم نه تنها بهتر بشه بلکه ازش انرژی بگیرم و بشه سوخت موتورم تا ارزش و لیاقتمو ببرم بالا.

    حالا دیدگاه جدید من به این قضیه اینکه من این فاصله و جدایی رو به این چشم میبینم که پارتنرم قدر من بیشتر بدونه و عمیقا نبودن من درک کنه و بفهمه چه جواهری داره و قدر نمیدونه و خودش با اشتیاق و علاقه خیلییییی بیشتری به سمت من برگرده.

    تازه ی اتفاق جالب دیگه هم صبح افتاد (وای که چقدر چیزهای جالب و خوب داره برام رخ میده)

    من دیروز به یکی از بزرگترین استادان به نام ایران در زمینه شنا که از بزرگان هستن و از مدال آوران قبل انقلاب و قبلن برام ی فایل پی دی اف برنامه تمرینی فرستاده بودن تماس گرفتم که مجدد اون فایل بفرستن چون پاک شده بود تو گوشیم و ایشون علاوه بر اون فایل چندتا فایل دیگه هم فرستادن .

    بعد امروز خودشون تماس گرفتن که چرا ازم سوالاتو نمی‌پرسی . یعنی من از ذوق میخواستم خدارو بغل کنم .

    یعنی دارم میفهمم که تمرکز رو نکات مثبت و همین که جلوی افکار منفی بگیریم یعنی چی و دارم نمونه‌هاش و میبینم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1329 روز

    یارب العالمین

    أَمَّنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّـهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ

    [آیا بت‌ها بهترند] یا آن‌که آغاز می‌کند آفرینش را سپس بازمی‌آورد آن را وآن‌که روزی می‌دهد شما را از آسمان و زمین؟ آیا معبودی با خدا هست؟ بگو «بیاورید دلیل خود را اگر می‌باشید راستگو»

    نمل – 64

    استاد عباسمنش قانون مهم موفقیت را با بهترین مثال توضیح دادن و وظیفه ماست که با تکرار و تمرین و عملی کردن این آگاهی های توحیدی زندگی دلخواه خودمان را بسازیم .

    افکار منفی

    بطور کامل نمیشه راه ورود افکار منفی را به ذهن بست ، همانطور که بطور کامل نمیشه افکار منفی را در ذهن قطع کرد ، دیدیم که استاد علفهای هرز را هر سال قطع می کنه و جز کارهای روتین شده و یک درخچه ای که زمانی کوچولو بوده قطع نکرده بود و تبدیل شده به درخت بزرگ که حتی تراکتور هم نتونسته بود هرس کنده و نیاز به بیل مکانیکی داره .

    ذهن ما هم دقیقا مثل همین زمین سرسبز پارادایس هست که همیشه باید علفهای هرز و افکار منفی را قطع کنیم و این کار باید همیشگی و استمرار داشته باشه. و همیشه باید روی باورهای خود کار کنیم ، همیشه باید مراقب ورودهای ذهن باشیم، و سعی کنیم ورودها و خوراک خوب بهش بدیم ، چون خاصیت ذهن اینکه هر ورودی دریافت کنه ، بهش پر وبال میده ، پردازش می کنه و باور های قوی می سازه و کاری به مثبت یا منفی بودن نداره ،

    بنابراین، برای اینکه رفتار ما تغییر کنه باید شخصیت ما تغییر کنه ، و برای اینکه شخصیت ما عوض بشه ، باید ورودهای ذهن را همیشه کنترل کنیم ، که مثل مواد اولیه برای کارخانه مهم و ضروری هست .

    چون ما در میان افراد جامعه زندگی می کنیم و ایزوله نیستم ، باید به محض ورود یک فکر منفی به ذهن ، اجازه رشد بهش ندهیم و با یک باور قوی و توحیدی موضوع را به نفع خود حل کنیم .

    باید بلد باشیم درصورت مواجه با شرایط نادلخواه که اوضاع خوب پیش نرفت ، ذهن را کنترل کنیم، یعنی در شرایط سخت هم ما با کنترل ذهن در احساس خوب بمانیم، چراکه دقیقا می دانیم اگر احساس ما بد بشه و عمیق بشه ، مثل کوهنوردی که داره از قله کوه به سمت پرتگاه سنگلاخی خطرناک سقوط می کنه !!!!!!

    پس آیه 62 یونس را به ذهن خودمان یاد آوری کنیم::::

    أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (62)

    الَّذِینَ آمَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ (63)

    آگاه باشید که قطعاً بر اولیاى خدا، نه ترسى است و نه اندوهگین مى شوند.

    آنان که ایمان آورده اند و شیوه ى آنان پرهیزکارى است.

    خدایا شکرت

    علیرضا یکتای مقدم مشهد مقدس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ملیکا گفته:
      مدت عضویت: 2304 روز

      سلام دوست عزیز

      امروز اضطراب زیادی داشتم برای اینده و همچنین در حسرت گیر افتاده بودم. داشتم شک میکردم به تصمیمات گذشته ام. حس میکردم جهان محدوده و کسی رو دیگه مثل ادمایی که از زندگیم رفتن پیدا نمیکنم و…

      نشانه ام رو زدم تا شاید فایلی یا متنی بیاد که حسم رو بهتر کنه

      و کامنت شما رو دیدم…

      [آیا بت‌ها بهترند] یا آن‌که آغاز می‌کند آفرینش را سپس بازمی‌آورد آن را وآن‌که روزی می‌دهد شما را از آسمان و زمین؟ آیا معبودی با خدا هست؟ بگو «بیاورید دلیل خود را اگر می‌باشید راستگو»

      بهترین جوابی بود که میتونستم بشنوم… قدرت رو توی ذهنم داده بودم به این و اون… به کسایی که تو زندگیم بودن… و فکر میکردم دیگه مثل اونا نمیاد..

      خدا بهتره یا این ادم کوچولوهایی که هرروز ممکنه عوض بشن؟

      کل شی هالک الا وجهه

      فراموش نمیکنم.. همه ی اینا الطاف خدا به من بوده. من باید دنبال سر منشا باشم، خدای خودم،

      نه چیزای گذرا…

      قدرت دست اونه، نه دست این بتهایی که میپرستم.

      لا حول و لا قوه الا بالله

      خیلی نشانه خوبی بود واقعا خدارو سپاسگزارم که به اینجا هدایت شدم

      بقیه کامنتتون هم عالی بود، مثال خیلی درست و جالبی بود که ذهن ما هم مثل پرادایسه!

      اینم بگم امروز یه نشونه ی کوچیک اما مهم از خلق زندگیم دیدم، اینکه دیروز به یه غذایی فکر کردم و امروز به طرز جالبی همون و خوردم!

      نشونه ها دوباره دارن میان یا بهتر بگم من دارم کم کم میبینمشون.. الانم که به طرز قشنگی هدایت شدم..

      بازم سپاسگزارم بابت کامنت قشنگتون

      ردپای امروز

      خدایاشکرت، همه چی رو میسپرم به تو، تو تنها قدرت این جهانی، من رو هدایت کن و ثابت قدم نگه دار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        علیرضا یکتای مقدم گفته:
        مدت عضویت: 1329 روز

        به نام خداوند مهربان وهدایتگر

        سلام

        دوست همکلاسی

        امیدورام در حال خوب الهی غرق باشید.

        نقطه آبی شما در بهترین زمان و بهترین مکان دستم رسید و ازت ممنونم.

        بنظرم بهترین ورودی ذهن ، گوش دادن به فایل های استاد عباسمنش هست ، و درک بهتر قوانین از زبان استاد ، و این فایل گوش دادن و استمرار داشتن در این زمینه، مثل بذر پاشیدن در زمین حاصلخیز هست که ایمان داریم روزی نتیجه میده .

        و البته یاد آوری می کنم وقتی در مسیر درست هستیم هر اتفاقی که می افته و به هر شکلی که برامون پیش می آد، برامون خیر وبرکت هست و همان الخیر فی ما وقع هست .

        استاد عباسمنش آین مساله را جلسه 4 قدم 5 توضیح دادن.

        پس همیشه شادیم و هر مساله ای پیش بیاد برامون خیر و برکت هست.

        در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سلامت باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    میثم حبیبیان گفته:
    مدت عضویت: 592 روز

    با سلام به استاد عزیز وخانمه شایسته.راستش من خیلی تمایل برای نوشتن کامنت نداشتم.ولی امروز احساسم گفت بنویسم و منم عمل کردم برای پیشرفت و رسیدن به ارزوهام.به نظر من اگه احساس کردی که حالت بد بیا توسایت و کامنت بچهار ببینی قطعا به احساس بهتری میرسی.ما انسانا نمیدونم چرا برای رسیدن عجله داریم.شاید باورنکنید ولی من ی خواستی داشتم الان رسیدم دارم.ولی باخودم میگم چرا عجله داری الان که رسیدی چی شد.مسیررسیدن به ارزو به نظرم قشنگتر تا خود ارزو وقتی که تلاش میکنی که بااینکه ی چیزی نداری ولی احساس کنی که داریش قشنگه .این کامنت مخصوصا برای خودم و اصلا قصد راهنمای هیچ کس ندارم.فقط برای که احساسم خوب باش نوشتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    الهام مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1754 روز

    سلام بر استاد جان جانان

    این فایل بود خلاصه ای از دوره هم جهت با جریان خداوند تا این جلسه که الان گذاشتید روی سایت (جلسه 7) چه سخاوتمندانه با ما به اشتراک می‌گذارید این صحبت ها رو

    این فایل نشانه امروز من بود هدایتی ناب و تکراری که خدا بهمون نظر کرده و نظر می‌کنه و این همه اطلاعات در اختیار مون قرار میگیره اینکه بتونیم تو شرایط بد و سخت تشخیص بدیم که خدا داره باهامون صحبت می‌کنه و میخواد کمک مون کنه فکر کنیم حرکت کنیم و…..

    خدایاااااااااااااااااا شکررررررررت

    خدایاااااااااااااااااا شکررررررررت

    خدایاااااااااااااااااا شکرررررررر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    الهام اقایی گفته:
    مدت عضویت: 147 روز

    به نام خدایی که هرچه دارم.از اوست

    سلام خدمت استاد ومریم جان عزیزم ؛

    استادان این کامنتو دارم بااشکی شوقی که از چشما میاد مینویسم ؛استاد من چندروز پیش خدامنو هدایت کرد به یه منظره زیبا ؛وازاون اونروز هر روز به جاهای قشنگ هدایت میشدم وفقط خداراشکر میکردم؛ونکته مهم این است میخوام براتون بگم؛استاد چند دقیقه پیش براناهار یه کم چیز براتون توخونه داشتم درست کردم ؛ورفتیم لب یه اب؛بعد گفتم برافراشته چی درست کنم ;یاد حرف شما افتادم وگفتم استاد میگه همه را بسپار به من؛وگفتم خدا فردا برام میرسونه ؛وباورتون نمیشه استاد آنجایی که فکر نمیکردم رسید؛دوباره دیروز گفتن امروز گذشت فردا رل چیکارکنم،استاد امروز رفتم دم یه سوپری وگفتم اندازه یه 100 برنج میخوام؛اون مغازه دارمنو همسرمان میشناسد؛پسرش گفت چی میخواد گفت یه کیلو برنج ؛استاد باورتون نمیشه اون درآمد گفت یه کیسه بده ببر آقاشون میاد حسای میکنه ،گفتم نه من باید اجازه بگیرم ؛گفت ببر وخودش امد گذاشت توماشین برام ؛خدایا شکرت ؛وامروز متعهدانه به خدا ایمان آوردم وهمه زندگیمو به اون سپردم ؛استاد وقتی کامنتای دوستامو میخوندن میگفتم مگه میشه ؛ومیگفتم خوش به حالشون که خدا هواشناسی داره وشما همیشه میگفین توکل واعتماد وایمان داشته باشید ؛ومن امروز این اعتماد وتوکل وایمان به خدا را حس کردم ؛استاد دارم این منتا بااشک ذوق مینویسم ؛خدایا شکرت؛ممنون ازشما استاد عزیزومریم جوم وهمه دوستان توحیدم؛

    درپناه خدا شاد سلامت وثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مریم انصاریان گفته:
    مدت عضویت: 1788 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ»

    «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ»

    ——————————————————————

    سلام استاد نازنینم استاد عزیزم واقعا با همه وجودم تحسین میکنم این حد از شناخت شما از قوانین کیهانی و شناخت خداوند رو خوشبحالتون استاد خواستم بنویسم امیدوارم منم یروزی …. ولی سریع یادم اومد به جای ایکاش گفتن بخوام از خداوندی که اجابت می کنه، به من هم قدرت و توانایی و شناختی که شما دارین و به تشخیص عالی اصل و فرع رسیدین عطا کنه و به سمتش هدایت کنه، آمین.

    این فایل یکی از فایلهایی هست که خداوند بارها بهش هدایتم کرده احساس کردم دوست دارم براش کامنت بذارم.

    تغییر زاویه دید ،مهمترین چیزی که باید یاد بگیرم ازش استفاده کنم سلاحی قدرتمند که نتیجشو به وضوح بارها دیدم، الان که دارم روی حل یسری مسائل و باورها کار میکنم که به هم مرتبط هستن ، به شدت بهش نیازمندم ، ولی چیزی که آگاه شدم ازش اینه که گاهی نیازه در چند مرحله برای یک موضوع بخوایم تغییر بدیم زاویه دیدمونو و الان من باید چند تا موضوعو کار کنم تا بتونم این آخرین رشته ای که مونده رو پاره کنم در وابستگی .

    واقعا نمیدونم اگر هدایتهای خدا نبود باید چیکار میکردم ولی استاد من بارها گفتم فایلهای شمارو به عنوان حرفهای شما گوش نمیدم ، احساس میکنم خدا داره بهم میگه از گلوی شما و همین نگاه باعث نزدیکی بیشترم به. خدا شده و اصلا باعث شده چنان به سرعت در لحظه پاسخ دریافت کنم که اصلا دیگه انگار نگرانی هام دارن محو میشن از اینکه من اگه قدم بر میدارم چطور باید کارهامو انجام بدم ، چطور و چگونه ها داره کمتر میشه، ایمانم بیشتر شده، عملگراییم و احساس آرامشم به شدت بیشتر شده.

    و همه اینهارو مدیون خداوندی هستم که منو به سمت شما هدایت کرد و سپاسگزار شما هستم که به الهام خداوند عمل کردید و در این جایگاه دارید برای رشد و تعالی و توحیدی شدن، برای خداگونه شدن، برای تجربه لذتها و شادی ها و سعادت و خواسته هام منو یاری میدید و کمک می کنید.

    سپاسگزارم استاد سخاوتمندم

    إیّاک نعبد و إیّاک نستعین إهدنا الصّراط المستقیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    فهیمه رمضان نیا گفته:
    مدت عضویت: 912 روز

    سلام ودروود به پدر معنوی و مهربانم و بانوی زیبای پارادایس

    نشانه ی امروزم این فایل فوق العاده بود

    همیشه نشانه هام عالی هستن و یه تلنگر که خودمو جمع و جور کنم و وا ندم در برابر تضادها

    امروز هم مثل همیشه خدا هدایتم کرد به این فایل

    در حالیکه تلاش میکنم احساسمو خوب کنم و عمیقا احساسم عالی نیست نجواهام زیاده

    گرچه مدام تلاش میکنم توجهم روی زیبایی ها و نکات مثبت باشه که خیلی تاثیر داره رو احساسم

    ولی انگار تو مغزم یه میدون جنگه

    شاید یکی از دلایل این جنگ ذهنی همینه که استاد فرمودن که وقتی یه فکر منفی شروع میشه مدام داره رشد می‌کنه و پر و بال میگیره و اگه من به سرعت کانون توجهم را عوض نکنم دیگه واویلا میشه بعد دیگه تراکتور هم نمیتونه جمع و جورش

    کنه

    من وقتی یکم از مسیر دور میشم و یکم با بقیه ی افراد جامعه هماهنگ میشم بسته به محیطی که توش قرار میگیرم این اتفاق برام میوفته میبینم همه دارن غیبت میکنن دارن راجع به مسائل سیاسی و اقتصادی و مریضی هاشون حرف میزنند با اینکه می‌دونم اشتباهه یکم با اونا پیش میرم ولی خیلی سخت میشه کنترل ذهنم اکثرا اوقات اون جمع و ترک میکنم ولی تا چند روز ذهنم درگیر میشه عذاب وجدان میگیرم که خوب حالا که وا دادی و این حرفا رو زدی پس دیگه تلاش نکن تو آدمش نیستی همه ی اطرافیانت همینن تو که نمیتونی با اونا قطع رابطه کنی میخوای چکار کنی و دیگه حالم بد میشه

    ولی یه چندروزی که تنها میشم باز اوضاع بهتر میشه سعی میکنم با فایل گوش دادن با کارهایی که دوست دارم و لذت میبرم حسابی آروم کنم ذهنمو

    و فقط و فقط از خدا کمک می‌خوام قرآن میخونم که دیگه واقعا این روش از همه بهتره تلاش میکنم توجهم فقط روی ترجمه ی آیات باشه و حواسم کلا پرت میشه از اطرافم

    یه موضوع جالب اینکه من خیلی وقت بود که بشدت ذهنمو کنترل میکردم خیلی مراقب ورودی هام بودم و توجهم روی نکات مثبت بود همه چیز عالی پیش می‌رفت به صورت ناخودآگاه از همه ی اون آدم های منفی و محیط منفی فاصله گرفته بودم و حالم عالی بود از نظر سلامتی فوق‌العاده بودم از نظر مالی عالی رابطه با همسرم عالی مدام هدایت میشدم به مکان های زیبا و عالی به سمت خواسته هام که سکوت و آرامش بود

    ولی یهو باز همه چی درهم شد در حدی که خودم و همسرم بیمارشدیم ،وارد یه جمع هایی شدم که بشدت منفی و داغون بود ،ازنظر مالی حسابی رفتیم تو آمپاس ،و خلاصه اتفاقات ناجالب

    حالا مثالی که استاد زدن درمورد جریمه شدن دوست شون بخاطر سرعت بالا

    دقیقا چند روز پیش واسه ما اتفاق افتاد

    همسرم تازه ماشینشو تعمیر کرده بود و ما رفتیم یه سفر کوتاه ایشون تو جاده با سرعت خیلی بالا شروع به رانندگی کرد و بعد از چند دقیقه ماشین یه صداهایی داد که دیگه بیشتر از سی چهل تا سرعت راه نمی‌رفت و ما مجبور شدیم تا مقصد با همون سرعت بریم و ماشین ایشون دوباره رفت واسه تعمیر با یه هزینه ی خیلی خیلی زیاد ما با قطار برگشتیم خونه

    من اولش خیلی ناراحت شدم ولی بعد به همسرم گفتم این اتفاق خیر هست و خدا اینطوری به ما کمک کرد وگرنه معلوم نبود با اون سرعت چه اتفاقی برامون می‌افتاد واقعا این اتفاق برامون خیلی درس داشت از همه نظر

    و اینکه ما با چه آرامشی با قطار به خونه برگشتیم و وقتی رسیدیم همه مون حتی بچه هام و همسرم گفتن چقدر این سفر با قطار عالی بود چقدر در آرامش بودیم ولذت بردیم

    اینکه هر اتفاق به ظاهر بدی می‌تونه خیر مطلق باشه از جانب خدا دیگه برام باور شده و خیلی بهش ایمان دارم و همیشه میگم حتی همین تضادهایی که الان دارم باهاش دست و پنجه نرم میکنم همش درسه تلاش میکنم به احساس خوب برسم

    امیدوارم تو کامنت بعدیم بتونم از تغییر احساس و فرکانسم و نتایج عالیم براتون بنویسم

    امیدوارم خداوند هدایتم کنه به تهیه ی دوره ی احساس لیاقت و اینکه یاد بگیرم چطور خودمو ارزشمند بدونم

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    رسول بنادری گفته:
    مدت عضویت: 1421 روز

    به نام نزدیک ترین از من به خودم

    سلام بر استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز امید دارم هر جای این زمین زیبا هستین شاد و سلامت باشین خدا حفظتون کنه و سلام خدمت دوستان خوبم

    وقتی درخت های هرز کوچیک بودن خیلی راحت میشد اونا رو نابود کرد ولی وقتی که بزرگ شدن هم انرژی و هم زمان و هم هزینه ی بیشتری باید پرداخت بشه برای نابود کردنشون ، این الگو در تمام جنبه ها داره اتفاق میوفته در دوره ی عزت نفس هم درموردش صحبت شده در مورد تغییر که شما جزو کدام دسته اید و اومده افراد رو به چند دسته تقسیم کرده که چه زمانی تغییر میکنن

    توی شغل میبینی مشتری هات داره رفته رفته کم میشه یه نفر میگه یه جای کار ایراد پیدا کرده باید درستش کنم حالا میتونه باور های خودش باشه یا بالا بردن کیفیت محصولش ، یکی دیگه عادی میدونه و هیچ کاری نمیکنه تا ورشکست میشه و اون موقع فکر‌ میکنه چرا اینجوری شد چیکار کنم اوضاع بهتر بشه ، یا در مورد روابط میبینی بحث هایی که ماهی دوبار اتفاق می افتاد الان هر هفته سر پوچ ترین دلایل بحث میکنین ، یا در مورد سلامتی عارضه ای داری با یه دکتر رفتن میتونی خوب شی و دکتر نمیری و نمیری تا یه اتفاق بدی برات میوفته و آمبولانس میاد از خونه میبرتت یا در موارد این چنینی پس چرا‌ زمانی که قدرت ما برای مدیریت اینا بیشتره ما مدیریتشون نکنیم

    من خودم‌ کمدم رو‌ مرتب میکنم و زود به زود نامرتب میشه چون وقتی مرتبش کردم وقتی وسیله ای رو از داخلش برمیدام سر جاش‌نمیذارم ، اگر بیام فقط همون یه وسیله که ورداشتم‌ رو سرجاش بذارم دیگه کل کمد بهم نمیریزه که زمان و انرژی بیشتری رو صرف درست کردنش بکنم ، اگه نجواهایی که الان در حد جرقه هست رو‌مدیریت کنم دیگه شاخ و برگ نمی گیره دیگه بزرگ تر نمیشه

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: