چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم - صفحه 8

723 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1171 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام دوستان خوب خودم

    فایلی زیبا و پر از نکته که باز من در حال شنیدن آن هستم

    واقعا استاد در این فایل نکته های عالی زیادی یاد گرفتم

    آنچه که در این فایل یاد گرفتم که افکار منفی مانند علف های هرز هستند

    در ابتدا هیچ نیستند ولی کم کم و رفته رفته که به آن ها توجه آن افکار بها بدهم و به آن بال و پر بدهم و به قول معروف به آنها توجه کنم این افکار آنچنان در ذهن و جسم ما نفوظ می کند که گاهی اوقات ریشه کن کردن آنها واقعا سخت و دشوار می شود

    این بدان معنی است که باید همیشه مراقب منفی ها باشم و نگذارم که آنها خوراک ذهن من بشوند

    هر چه بیشتر روی خودم کار کنم بی شک در این کار موفق تر خواهم بود

    در واقع به من به هر چیزی که توجه کنم از همان جنس در زندگی من افزایش پیدا می کند

    خوب پس باید همیشه مراقب ورودی های خودم باشم و اجازه ندهم که آن افکار خراب و به درد نخور در ذهن من گسترش پیدا کنند

    چرا زحمت یک دقیقه را که اکنون می توانم اکنون یک فکر بد را از خودم دور کنم انجام ندهم و بجای آن زحمت ماه ها را به جان بخرم تا یک باور منفی را از خودم دور کنم

    خوب پس باید مراقب فرکانس های خودم باشم که این افکار نتوانند براحتی در درون من گسترش پیدا کنند

    درس خوبی را اکنون من یاد گرفتم

    به محض اینکه من یک فکر منفی به سراغ من آمد سعی در این کنم که ببینم آن فکر منفی از کجا در من به وجود آمده است و بعد از آن سعی کنم یک فکر خوب و یک حال خوب را جایگزین آن کنم تا اثر آن فکر بد از بین برود

    به اتفاقات منفی و به تضاد های زندگی خودم به دید مثبت و با نگاه خوب نگاه کنم

    آنوقت من نه تنها حالم بد نمی شود دیگر بلکه آرامش هم نصیب من خواهد شد

    این بزرگترین درس امروز برای من بود

    سپاس از استاد عزیز بخاطر تهیه این فایل عالی

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
  2. -
    نیلای گفته:
    مدت عضویت: 795 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و همسر خوبتون.

    هر هفته تو ساعت شیفت کاری که وقتم آزادتره می شینم و فایل هایی که از پارادایس و آمریکا می فرستید را نگاه می کنم. بهتون غبطه می خورم که انقدر آزاد زندگی می کنید و امیدوارم خودم هم یک روز این حس آزادی و رهایی را تجربه کنم.

    راستش از همون چند دقیقه اول ویدئو منظورتون را فهمیدم. از اینکه به این خوبی مفهوم افکار منفی را برامون گفتید سپاسگزارم.

    و از اینکه وجودم اینقدر پذیرای رشد افکار منفی هست نگرانم. چطور به سادگی و در چند دقیقه میتونم شادی هامو از دست بدم و حال خودم و اطرافیانمو بد کنم و …

    حتی احساس گناه کنم که چطور به خودم اجازه دادم با بیان کردن افکار منفی خودم به اطرافیانم آسیب بزنم.

    کاش می دونستم چطور میتونم ذهنی را که انقدر راحت منفی میشه را کنترل کنم؟ چطور جلوی افکار رو بگیرم؟

    چطور با دیدن یک نکته ی به ظاهر منفی تا آخر خط اضطراب و نگرانی نرم؟

    کاش می تونستم و قدرتشو داشتم که همینجا به خودم قول بدم که دیگه اجازه نمیدم این اتفاق توی ذهنم بیفته.

    اما احساس ضعف می کنم.

    همین که با خودم تنها میشم و از پادکست ها دور میشم فکرهای مختلف غلت می خورن و میان تو ذهنم.

    یه نشونه ی منفی کوچولو میشه همون گیاه ضعیفی که شما نشون دادید و توی چند دقیقه به یه درخت پر شاخ و برگ عصبانی و بی نظم تبدیل میشه.

    خواهش می کنم منو راهنمایی کنید که چطور ذهنمو کنترل کنم.

    ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    حسین موحد گفته:
    مدت عضویت: 1013 روز

    سلام استاد عزیزم

    بلاخره بعداز ماه ها احساس کردم نیاز دارم کامنت بنویسم و جالب این است که هر موقع تو حال خوب هستم و فکر های سالم در سر دارم ناخودآگاه دلم میخواد کامنت بنویسم

    اول اینکه تو ویدیو چیزی که توجه من را به خود جلب کرد، اندام رو به رشد و زیبای شماست که واقعا تماشایش لذت بخش هست برام

    دومین چیزی که توجهمو جلب کرد فراوانی درختان بود؛ آنجایی که گفتین به سرعت خودشون را رشد میدهند خیلی کیف کردم که چقدر فراوانی وجود دارد و هر روز درختان زیاد میشود و اینکه بما گفته اند نسل درختان منقرض میشود چقدر اشتباه بوده چون درختان خودشون خوشون را گسترش میدهند اونم با سرعت و شتاب بالا

    برای باور فراوانی یکی از موضوعاتم درباره درختان بود که با تحقیق فهمیدم اگر هیچ درختی توسط انسان کاشته نشود و توسط طبیعت هم کسترش نیابد این همه درخت، با آمار قطع هرساله درخت، حدود 200 سال طول میکشد تا تمام شود، اونموقع بود که گفتم خدایا شکرت که چقدر فراوانی وجود دارد لذت بردم ولی این فرضیه بود چون هرساله توسط دولت ها و انسان ها میلیارد ها درخت کاشته میشود و به اضافه اینکه طبیعت با سرعت بالایی یک درخت را به چند درخت گسرتش میدهد

    سومین چیزی که توجهمو جلب کرد محیط تمیز شده پرادایس بود که خیلی آرامش بخش بود و همچنین هوای آرام پاییزی واقعا حس بودن در بهشت را به آدم القا میکند که واقعا لیاقتش را دارین

    چهارمین چیزی که توجهمو جلب کرد کامیون قرمز رنگ بود که در فایل های گذشته هم توجهمو جلب کرده بود و خیلی دوست دارم یه ویدیو از معرفی و نشون دادن جزئیاتش درست کنین یا شایدم ویدیوش باشد و من ندیدم اما خیلی زیباست و حس و رنگ خوبی به پرادایس بخشیده

    پنجمین چیزی که توجهمو جلب کرد مثالی بود که از دوستتون موقع جریمه شدنشون تعریف کردین، واقعا این مدل دیدگاه آدم را نجات میده و خودم بارها و بارها ازش استفاده کردم و نتایج فوقوالعاده ای گرفته ام و دقیقا یکیش در مورد جریمه شدن بود که برام معجزه بود، چون با سرعت بالا میرفتم اونم با ماشین دوستم و نه گواهینامه همراهم بود نه کارت شناسایی و ماشین هم نه بیمه داشت نه کارت ماشین فقط یک برگه بیمه باطل داشت اونوقع باید ماشین میرفت پارکینگ و من هم توسط کد ملی ام گواهینامم باطل میشد و دوستم چون ماشین پدرشو برداشته بود باید پیشش شرمنده میشد و کلی حرف میشنید ولی هیچی نشد واقعا هیچی نشد جز یک جریمه بسیار بسیار اندک، البته مثال های بسیار زیادی دارم که بخوام بنویسم باید صفحه ها پر کنم…خدارو واقعا هزاران مرتبه شکر

    ششمین چیزی که توجهمو جلب کرد تشکر صادقانه و مهربانانه شما از خانم شایسته مهربان و عزیزم بود که لذت بردم و برام یادآوری شد تشکر کردن از اطرافیانم را تبدیل به یک عادت کنم

    خدارو شکر میکنم بابت این حس و حال الانم که واقعا محشره

    ممنون استاد جانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  4. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2492 روز

    چگونه قدرت افکار منفی را کم کنیم

    به نام خدای خالق فکر و اندیشه

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان متفکرم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    همین امروز صبح بود که از خداوند خواستم که قلبم رو برای دریافت آگاهی هایی که از طریق استاد بیان میشن باز کنه تا بهتر درکشون کنم و بفهممشون و الان که دارم این فایل رو برای چندمین بار گوش میدم به درکی رسیدم که امیدوارم بتونم در قالب کلمات بیانش کنم چون واقعا بعضی وقتها هرچی سعی کنی باز هم نمی تونی درکی که برات حاصل شده رو توصیفش کنی درست مثل اون چیزی که استاد توی فایل انرژی که آن را خدا می نامیم میگن که هرچی خداوند رو بیشتر درک میکنی کمتر میتونی توضیح بدی برای دیگران

    داشتم فکر میکردم که چه چیزی باعث متفاوت شدن فایل ها و دوره ها و آگاهی های استاد عباس منش میشه و رسیدم به کلام حضرت علی در نهج البلاغه و توضیح زیبای آقای مطهری از این کلام .حضرت علی میگن که :

    العلم العلمان : علم المسموع و علم المطبوع

    ی چیزی مثل همون الرزق الرزقان که استاد توی دوره ثروت میگن

    حالا این دو تا علم چی هستن ؟

    آقای مطهری خیلی زیبا میگن که :

    علم مسموع حاصل شنیده های ما از دیگرانه یعنی چیزی که از طریق دیگران به ما منتقل شده و ما توش فقط دریافت کننده بودیم و بعدا هم انتقال دهندش میشیم

    اما علم مطبوع استفاده از قوه تفکر و ابتکار خودمون استفاده از قوه تجزیه و تحلیل خودمونه برای کار کردن روی همون علم مسموعی که دریافت کردیم

    و اگر این حالت دوم نباشه اون علم مسموع به درد نمیخوره چون ما فقط ی مخزنی میشیم از اطلاعاتی که از دیگران دریافت کردیم

    و بخاطر همینه که توی قرآن اینهمه روی قدرت تفکر و تعقل تاکید شده و خداوند میگه که ما این اطلاعات رو به شما دادیم به کسانی هم که قبل از شما بودن دادیم اما کسانی از اینها بهره میبرن که از قوه ی تعقل خودشون استفاده کنند و تجزیه و تحلیل کنن و گرنه فرد میشه همون افرادی که قرآن ازشون صحبت میکنه مقلدانی که از آبا و اجدادشون تقلید میکردن بدون اینکه ذره ای فکر کنند

    و حالا حکایت فایل ها و دوره های استاد هم همینه که همون علم مطبوع هستن یعنی استاد از ما میخواد که قوه فکر خودمون رو به کار بندازیم و تجزیه و تحلیل کنیم هر اطلاعاتی رو که دریافت میکنیم نه اینکه مثل ضبط صوت اینا رو فقط ضبط کنیم و کاری روشون انجام ندیم

    ی نکته ی جالبی رو هم باز از آقای مطهری خوندم که باز هم ی درک عالی برام حاصل شد از اینکه چرا استاد میگن که فقط از آگاهی های دوره های من استفاده کنین و چیز دیگه ای رو قاطیش نکنیم :

    باز هم آقای مطهری میگن که :

    علمایی که استاد زیاد دیده اند چون همش از این و اون اطلاعات دریافت کردند اصلا فرصتی نکردن که از قوه تفکر خودشون و قوه ابتکار خودشون استفاده کنند و بنابراین اونا مجتهدان خوبی نمیشن ولی اونایی که کمتر استاد دیدن و بیشتر از قوه ی عقل خودشون استفاده کردن موفق تر بودن

    و این همون چیزیه که باز داره با بودن با استاد عباس منش برای ما اتفاق می افته که ایشون میگن من اصل قوانین رو به شما میگم دیگه شما خودتون باید ابتکار به خرج بدین که چطور از اینا برای حل مسایل زندگیتون استفاده کنین و این یعنی همون مفهوم اجتهاد یعنی گرفتن اصل و رد حواشی و حل مساله و همینه که استاد میگن که برای تغییر کردن باید جهاد اکبر به راه بندازی الان دارم میفهمم منظور استاد چی بود وقتی این رو میگفتن

    (امیدوارم که بتونم این درک های خودم رو جوری بیان کنم که انسجام مطالب حفظ بشه )

    حالا توی این فایل هم جریان همینه که استاد باز هم برمیگردن به اون قوانین اصلی جهان که :

    احساس خوب یعنی اتفاق خوب

    و احساس بد یعنی اتفاق بد

    و اینکه این احساسه نیاز به توالی و تداوم داره تا اون اتفاق ها چه خوب و چه بد اتفاق بیفته و با یکبار اتفاق خاصی نمی افته درست مثل ی کلاف نخ .این کلافه وقتی کشیده میشه میشه ی نخ طویل و گرنه اگر کشیده نشه در حد ی شی گلوله شده باقی میمونه که کارایی به اون صورت نداره و نه میشه لباسی روش پهن کرد نمیشه جایی رو باهاش بست و …. بله اون کلافه ارزشمنده اما تا وقتی که کشیده نشه ازش استفاده نشه اون ارزشه خودش رو نشون نمیده

    از وقتی که دوره لیاقت اومده روی سایت همش ذهن من درگیر این بود که احساس ارزشمندی من در چه حده چقدر تغییر کرده همش توی فکر بودم فکر میکردم چیزی برای نوشتن ندارم آزمون رو انجام دادم نتیجه خوب بود ولی باز هم خودم میدونستم که نیازه روی ارزشمندیم کار کنم اما ذهنم همش میخواست به سمت منفی بره که نه تغییرات توی این زمینه زیاد نبوده پس تو چیزی برای گفتن نداری بهتره ساکت باشی اما دیشب و هر روز داره دور و برم اتفاقاتی می افته که من میفهمم این ارزشه تغییره کرده در جهت مثبت مثلا میبینم که خواهرم همش درگیر بچشه الان مدتیه توی فاز مریضی هستن هم خودش و هم بچش چند بار پشت سر هم مریض شدن

    تازه دیشب وقتی داشتم به این قضیه فکر میکردم متوجه شدم که من الان 5 سال توی مدار سلامتی ام و این یعنی جسم من وجود من ارزشمند شده که جهان همچین نتیجه ای رو داره به من میده ولی به اطرافیانم نمیده

    یا امروز رفته بودم جلسه با همکارهام و اونجا بود که متوجه شدم چقدر متفاوت شدم چون همشون با وجود اینکه وضعیت خوبه گله و شکایت میکردن حالا بماند توی ذهنشون اینها رو باور داشتن یا نه اما بالاخره ظاهر امر برای من چیز دیگه ای بود

    یا همکارم بدون اینکه من درخواست کنم من رو رسوندن خونه

    یا وقتی جایی میرم خرید بقیه میگن اول کار خانم سلطانی رو راه بندازین

    یا والدین بدون اینکه من درخواست کنم شهریه بچه هاشون رو واریز میکنن بدون اینکه حرفی بزنن بر خلاف قبلن

    یا به محض اینکه پام رو میزرام بیرون ماشین برام حاضر میشه

    یا بچه ها از کلاس دبیرهای دیگه تو مدرسه میان بیرون و میگن میخوایم با خانم سلطانی باشیم

    و خیلی از اتفاقات دیگه که هر لحظه و هر روز دارن می افتن و من هم سعی میکنم توی دفتر سپاسگزاریم یادداشتشون کنم تا حواسم باشه

    اما نقطه اوج این ارزشنمدی جایی بود که استاد از افسردگی صحبت کردن که من رو برد به دنیای قبل از آشنایی با استاد عزیزم که من مدت 30 سال با یکی از عزیزانم که افسردگی داشت زندگی می کردم جوری که خودم هم داشتم مثل اون میشدم و اگر خداوند هدایتم نمیکرد به این مسیر من هم الان یک آدم افسرده به تمام معنا بودم که توی ی جهنم داشتم زندگی میکردم

    اما خدا رو شکر الان وقتی که دارم اطرافیانم رو نگاه میکنم و بعد خودم رو نگاه میکنم کاملا متفاوت هستم از اونا با هدف و با انگیزه دارم زندگی میکنم هر روز صبح تا شبم رو دارم با این آگاهی میگذرونم و جزیی از زندگیم شدن

    و وقتی که همه ی این موضوعات رو کنار هم میزارم متوجه میشم که بله با اومدن توی این مسیر من اون پتانسیل ارزشمندی رو توی وجودم به حرکت درآوردم که این اتفاقات رقم خورده و جهان داره متفاوت به من جواب میده پس فقط باید ادامه بدم این مسیر رو تا اون پتانسلیه بیشتر و بیشتر بالقوه بشه و البته که خودم میدونم کجاها ارزشمندیم بیشتر شده و کجاها ضعف دارم که حوزه روابط اون نقطه ضعف منه که دارم روی اون کار میکنم با دوره روابط

    خدا رو شکر همین الان پول خرید دوره رو دارم اما چون چند جلسه از دوره روابط مونده میخوام تمرکزی این رو کار کنم چون آگاهی ها اونقدر زیاده که واقعا باید وقت بزارم برای درکشون تازه من بار اوله که دارم روی دوره روابط کار میکنم و بنابراین تا حالا 3 ماهش رو رفتم و احتمالا تا آخر همین ماه هم طول بکشه و بعد از اون ان شاا لله دوره لیاقت البته که منتظر هدایت های خداوند هم هستم توی نشانه ی من ولی قطعا و یقینا نیاز دارم به این دوره وقتی استاد خودشون میگن دارن از این دوره یاد میگیرن دیگه شکی نیست برای من دانشجو

    جا داره همین جا از مریم خانم هم تشکر بکنم واقعا با این سرعتی که استاد راه میرفتن فیلمبرداری از ایشون اونم با موبایلی که توی دست گرفته باشی کار بسییار سختیه ولی ایشون چقدر مهارت کسب کردن که اینجوری بدون لغزش دارن فیلمبرداری میکنن احسنت

    سپاسگزارم استاد عزیز و مریم خانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 108 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1081 روز

      سلام به نسرین جان عزیزم

      سپاسگزارم از کامنت خوشگل وپراز آگاهی که نوشتی ،

      سپاس بیشتر بابت تغییراتی که کردی و اینجا برامون نوشتی وقشنگ بود

      تلنگری که درحال تغییرکردنیم واین همه از لطف خداست که دراین بهشتیم

      تحسینت میکنم وبهت تبریک میگم

      بابت دوره روابط هم ان شاالله عالی نتیجه بگیری و بزودی تو دوره لیاقت برامون کامنت بنویسی عزیزم.

      سرشاراز نگاه خداوند باشی و زندگیت در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2492 روز

        سلام به فاطمه جان عزیز. سپاسگزارم عزیزم .یک هیچ به نفع شما چون اتفاقا دیشب میخواستم براتون پاسخ بزارم و بهتون تبریک بگم بابت اینکه خانوادگی توی این مسیر زیبا هستین و چقدر زندگی لذت بخش میشه وقتی این هماهنگی و هم فرکانسی توی خانواده وجود داشته باشه .منم از شما سپاسگزارم برای صداقتی که توی کامنتتون بود و کنترل زیبایی که تونستین انجام بدین .گوارای وجودتون اتفاقات زیبای زندگیتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    داود حبیبی گفته:
    مدت عضویت: 850 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار و خانم شایسته که چقدر خوب و عالی داشتن فیلم میگرفتن از روی سایه شون که روی زمین افتاده بود میشد دید که چقدر با تمرکز و علاقه دارن اینکار و انجام میدن و چقدر هم حرفه ای شدن در اینکار

    آقا این حرف استاد که گفتند فقط در زمانی که در آرامش هستی در مدار دریافت نعمت ها و ثروت قرار میگیری رو واقعا باید طلا گرفت من خودم هزاران بار تجربه این داستان رو داشتم و روزهایی که تمرکز روی شکرگزاری و توجه به زیبایی هاست اونقدر در ارامش و احساس خوبی و انرژی بالا قرار میگیرم که پشت سر هم اتفاقات جالب برام میوفته،

    دوستان یه تجربه و راهکاری که من در مواقع برخورد به تضاد ها دارم و واقعا خیلی به کار میاد و خودم خیلی ازش استفاده کردم و چقدر تونستم یه جاهایی خودم رو جمع و جور کنم اینه که وقتی یه تضادی برام پیش میاد هرچقدر هم که برام سخت باشه میام 10 تا موهبتی که درون این تضاد هست رو از توش در میارم و فکرم رو فورا جهت میدم واقعا تاثیر گزار هست و یه جورایی بازی باخته رو انگار برنده میشی،

    مثالی که میتونم براتون بزنم و واسم هم اتفاق افتاده مثل خرابی ماشین تو یه وقتایی که اصلا توقعش رو نداری و رخ میده برات که اونم حتما به خاطر احساس بدی هست که خودمون ایجاد میکنیم برامون میوفته، میام میگم خدارو شکر که پول تعمیرش رو دارم خداروشکر که جای بدی مثل تونل یا روی پل ماشینم خراب نشده خدارو شکر به خاطر وجود امدادخودرو که هرجایی باشه برای تعمیر یا بکسل ماشین زود خودشون رو میرسونن خدایا شکرت که اتفاق بدتری مثل تصادف برام نیوفتاد و… واقعا این حرفا رو شاید به یه نفر دیگه بزنی مسخره ت کنه من همسرم به تضادی برخورده بود چند وقت پیش وقتی همچین پیشنهادی بهش دادم اصلا هیچ توجهی نکرد و کلی کنایه به من زد که چی میگی تو بابا باید این موضوع رو با جنگ حلش کرد، که البته هنوزم درگیر اون تضاد هست، واقعا هم اینکار در شرایط بحرانی کار سختی هست، شاید خود منم خیلی جاها نتونستم ازش استفاده کنم بیخیالش شدم ولی جاهایی که تونستم ذهنمو کنترل کنم و بهش یاد آوری کنم که ارباب منم عالی برام جواب داد، ان شاالله که براتون عالی باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
    • -
      فهیمه فقیهی گفته:
      مدت عضویت: 2317 روز

      سلام بر داود عزیزم

      بسیار لذت بردم از تمرین کارا و فوق العاده ای که ساختی و با ما به اشتراک گذاشتی:

      دوستان یه تجربه و راهکاری که من در مواقع برخورد به تضاد ها دارم و واقعا خیلی به کار میاد و خودم خیلی ازش استفاده کردم و چقدر تونستم یه جاهایی خودم رو جمع و جور کنم اینه که وقتی یه تضادی برام پیش میاد هرچقدر هم که برام سخت باشه میام 10 تا موهبتی که درون این تضاد هست رو از توش در میارم و فکرم رو فورا جهت میدم واقعا تاثیر گزار هست و یه جورایی بازی باخته رو انگار برنده میشی،

      منم تو شرایط چالشی که تا حالا برام پیش اومده به لطف الله مهربانم انصافا سریع تونستم خودم را جمع و جور کنم( در مقایسه با افراد دیگه ای که همزمان با من در اون چالش هستن!!! )

      اما این روش شما که -ده تا نکته مثبت از چالش بیرون می کشید-

      خیلی پرفکت هست

      تحسینتون می کنم به خاطر این خلاقیت زیبا

      و براتون روزهای طلایی آرزو می کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    لیلا شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1174 روز

    ب نام خدای مهربان!

    سلام ب استاد جانم ومریم عزیزم وهمه دوستان گلم !استاد جانم ممنونم بابت صحبتای عالی ک کردید ی ماجرایی چند روز پیش برام اتفاق افتاد ک ب این موضوعی ک چگونه از قدرت گرفتن افکارمنفی جلوگیری کنیم ربط داره استادجانم ما چندروز پیش ب ی عروسی درشهردیگه ک ازدوستای هم دانشگاهی همسرم درقم بودن دعوت شدیم از اونجایی من عاشق عروسی هستم خیلی ذوق داشتم بریم عروسی خلاصه ما یک روز ب عروسی مونده همسرم از اداره اومد ناهارخوردیم راافتادیم بعداز 3 ساعت رسیدیم قم دقیقا توورودی قم بودیم یهو دیدیم هی ماشینا برامون بوق میزنن من همسرم تعجب کردیم ک چی شده ب عقب نکاه کردیم دیدیم ی دود سفید از ماشین بیرون میاد سریع زدیم کنار ماشین خاموش کردیم خلاصه تو چ کنم بودیم اولش خیلی استرس گرفتیم حالمون گرفت ک چرا ماشین خراب شدفلان بهمان بعد من یهو ب همسرم گفتم خداروشکر تو قم وسالم هستیم وحداروشکر پول هم داریم ،دیگه نگرانی نداریم من داشتم این حرفارو میزدم ماشین پلیس نگه داشت اومد طرف ما و گفت چی شده مشکلی پیش اومده ماهم توضیح دادیم ک گفت واشار سوزونده دیگه ماشین روشن نکنین از شانس خوبمون پلیس همشهری ما بود بسیار بامحبت باهامون برخورد کرد بنده خدا زنگ زد جرثقیل اومد ماشین بوکسور کردیم بردیم تعمیر گاه ،ماشین 4 روز تو تعمیرگاه موند افکار منفی هرازگاهی میومد سراغمون شانس نگاه کن فلان بهمان ولی من همسرم با فکرکردن ب چیزای خوب تونستیم ب این موضوع غلبه کنیم اولش قرار بود 2 روز توقم بمونیم عروسی بریم ی زیارت بکنیم برگردیم ی ماجراهایی اتفاق افتاد ک 4 روز ماقم موندیم رفتیم زیارت حضرت معصومه کلی خرید کردیم بعد رفتیم عروسی بعد خونه اقوام همسرم رفتیم خیلی بامحبت باهامون برخورد کردن کلا درخدمت من همسرم بودن باماشینشون مارو همه جای دیدنی بردن خلاصه بانبود ماشین واتفاقی ک برای ما افتاده بود ما باهمه اینا خوش میگذروندیم افکار منفی هرازگاهی حمله می‌کرد ولی من همچنان سعی کردم خوش بگذرونم ک انکار همه چی بروفق مراد منه واقعا 4 روزی ک قم بودم لدت بردم وبالاخره ماشین تحویل گرفتیم با ماجرای ک برامون اتفاق افتاد ولی نداشتیم این سفر بهمون بدبگدره ،اگر من قبل بودم سفر ب خودم تلخ میکردم ناشکری میکردم حسابی می‌ریختم بهم برای همه هم ازتلخی سفر حرف میزدم ولی من الان باوجود این سایت و استادعزیزم خیلی متفاوت شدم در همه لحظه ها میتونم تاحدودی جلو افکار منفی بگیرم لذت ببرم واقعا حیف ما نیس ی لحظه از عمرمون ب ناراحتی بگذرونیم خدایا شکرت بابت این سایت بسیار ارزشمند استاد بی نظیری ک برای هدایت ما فرستادی ،ی دنیا از استاد جااانم و مریم مهربانم سپاسگزارم دوستتون دارم ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  7. -
    تنها خدا برایم کافیست گفته:
    مدت عضویت: 1112 روز

    فتبارک الله احسن الخالقین

    سلام استاد عزیزم و مریم جونم

    قبلا مقاومتی خاص داشتم برای مریم عزیزم ولی الان بدون اغراق میگم ک شما واقعا زیبا هستید و از دیدنتون بسیار خوشحالم استاد ک نگو خوشتیپ و خوش هیکل شدید از خداوندم خواهان اومدن به آمریکا پیش شما عزیزانم هستم

    خب من نزدیک چند ماهه از مسیر بودن مداوم در سایت دور شدم ودلیلشم نمیدونم قیق چی بود ولی اصلا حال خوشی نداشتم انگار ب چیزی کم داشتم برای توازن زندگیم و جالبه میدونستم باید بیام سایت ولی ب چیزی جلومو می‌گرفت حتی دوره کشف قوانین زندگی و دوازده قدم رو خریدم تا قدم پنجم ولی از قدم سه ببعد کار نکردم و دوراه هارو نصفه ول کردم

    الانم نمیخوام خودم رو سرزنش کنم جون میدونم این سم هست ولی از خداوند هدایت و همراهی میخوام ک مسیر رو درست و عالی پیش ببرم و بتونم دوره هارو کامل کنم و این دوره رو بخرم

    الان بین دوره سلامتی و ثروت و احساس لیاقت در ذهنم در مجادله بودم دلی نهایتا بنظرم باید احساس لیاقت رو بخرم و خدا هم با کامنت یکی از عزیزان بهم گفت احساس لیاقت لازمه همه چیزه

    پس از خداوندم میخوام سرمایه لازم رو برام برسونه ک براحتی آب خوردن بتونم این دوره با ارزش رو بخرم

    استاد خدا خیر دو دنیا به خودتون مریم عزیزم و تمامی همراهانم عطا کنه

    خداااا جونم شکرت برای داشتن همسری همراه مهربان و عاشق خدایا شکرت

    خدایا شکرت برای داشتن فرزندی زیبا باهوش و سالم و صالح ک بهم عطا کردی

    خدایا شکرت برای آزادی مالی آزادی زمانی و آزادی مکانی که بهم عطا کردی

    در پناه خدا شاد سالم سعادتمند و ثروتمند و خوشبخت در دنیا و آخرت باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    فرهاد نجاتی گفته:
    مدت عضویت: 1048 روز

    بنام خداونده بخشنده و مهربان

    سلام استاد عزیز

    ممنونم از شما و خانم شایسته بابت تهیه این فایل ارزشمنده

    سپاسگزارم ک این آگاهی ها رو سخاوتمندانه با ما ب اشتراک میزارید و همیشه ب طرق مختلف این قوانین رو برای ما تکرار . تکرار و تکرار میکنید ک با هر بار تکرار کردن این آگاهی ها بیشتر در وجود ما نهادینه میشوند .

    خیلی خوشحالم ک در این سایت عالی و خدایی حضور دارم ک همیشه جواب سوالاتم رو سریع پیدا میکنم و از مطالبتون ب عنوان راهنمایه این مسیر استفاده میکنم. من چندوقته ک تمرکزی دارم سعی میکنم ک کنترل ذهن داشته باشم و جلوی افکار منفی رو بگیرم. و خوشحالم و سپاسگزار خداوندم ک با دیدن این فایل انرژی بیشتری گرفتم و بر خودم واجب دونستم این تقوی و کنترل ذهن .

    استاد یادم میاد تو یکی از قسمتهای سریال زندگی در بهشت اونجا ک تراکتور تو گل گیر کرد و فک کنم چند روز هم اونجا موند شما چقدر عالی تونستید ذهنتون رو کنترل کنید و تمرکزتون بزارید روی زیبایی های محیط اطرافتون و ب کارای ک تو اون لحظه میتونستین انجام بدین مشغول شدین فارغ از اتفاقی ک برای تراکتور افتاد

    من از اونجا خیلی برام بیشتر جا افتاد ک کنترل ذهن وتمرکز بر نکات مثبت و توجه بر زیبایی ها یعنی چی و همیشه اون عمل شما رو بیاد میارم و سعی میکنم مثل شما عمل کنم .

    و باز هم استاد تحسین میکنم زیبایی های این بهشت زیبا رو ک روز ب روز زیبا تر میشه و بهش افزوده تر میشه . و باز هم تحسین میکنم آزادی زمانی .مکانی و آزادی مالی شما استاد عزیز رو .

    در پناه الله مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    امیرحسین بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1055 روز

    سلام استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی

    استاد شما وقتی راجب این نوع تغییر تفکر در مواقع هجوم افکار منفی به من یه راهکار نشون دادی انگار زندگیم از جلوی چشمام گذشت

    دقیقا این الگوی افکار منفی درسته

    من تو شغلم که بازاریابی هستش وقتی یه بار به مغازه دار میفروشی و بار دستش میرسه موقع تسویه حساب یا میگن نقدی میدیم یا هفته بعد تسویه میکنیم

    من از روز اول تعهدی به این تسویع حساب مشتریا نداشتم ، یعنی وقتی بار براش میرفت و طرف میگفت فردا شب بیا تسویه میکنم من نمیرفتم

    پیگیر نمیشدم و میگفتم مثلا 20تومن مانده حساب چیزی نیست اخر ماه قبل حقوق گرفتن جمع میکنم حسابامو

    ولی دقیقا طبق این الگوی افکار منفی توی کار من اتفاق افتادع

    از روزی که نیومدم خودم رو کنترل کنم و متعهد بشم به تسویه حسابا ، مانده حسابایی که دست مردم دارم انقدری زیاد شده که دو سه هفته‌س از فروش منو انداخته و مدام درگیر پیگیری برای تسویه حسابم

    اگع از روز اول نمیذاشتم انقدر بدهیه یه مغازه دار زیاد بشه خیلی راحت میتونستم کارو جمع کنم ، ولی وقتی کار از کار گذشت دیدم واقعا توان اینو ندارم به 100نفر پیگیری کنم و حسابشونو بگیرم

    این تفکر در من اولش بود که اقا مبلغ یک ملیون یا پایینتر که چیزی نیست هرموقع اراده کنی مغازه دار بهت پول میده اما تو بیشتر بهشون حال بده سختگیری برای تسویه نکن تا بتونی نهایت فروش رو داشته باشی

    و همین تفکر دو سه ماه گذشت و اینجایی که الان هستم یقمو گرفت

    منو از تیم فروش کنار گذاشتن بخاطر حجم وسیع مانده حسابام که اتفاقا 90درصدشون یک ملیون و کمتر هستن و دقیقا مطابق افکارم

    و یجورایی از کار بیکار شدم بخاطر اینکه از روز اول این تفکر رو کنترل نکردم و به شغلم و شرکتی که توش هستم ارزش قائل نشدم و فقط فروختم و فروختم تا مثل این علف های هرز خیلی شبکه ای و گسترده بدهکار شرکت باشم

    ولی الان خداروشکر چند روزیه علت این اتفاقو فهمیدم و اولش بهش حمله کردم که بابا من محصولم با ارزشه

    طرف سریع میفروشه و به سود میرسع و انوقت چرا من باید پولشو نگیرم به امید اینکه بیشتر بفروشم بیشتر پورسانت بگیرم؟ این تفکر هم شرک داره هم مثل علف هرزه یجایی یقه منو میگیره اینقدر که زیاد میشه حسابام

    بهترین روش برای جلوگیری از ادامه دار شدن این موضوع اینه که موقع سفارش گرفتن با طرف محکم ببندم که اقا بار من نقده ، یا اگه نهایتا گفت 3روز دیگه پول میدم سر همون 3 روز برم بگیرم ازش

    همین تفکر مریض که اولش خیلی ناچیز بود الان شده یه شبکه بزرگ از بدهی ، میتونستم روز اول جلوشو بگیرم اما تفکر کمبود نذاشت اینکارو بکنم برای اینکه میترسیدم نتونم تارگت بزنم و از هدفم عقب بمونم و پورسانت گیرم نیاد

    حالا دارم اینو تغییر میدم و درستش میکنم

    خب این از این موضوع

    موضوع دیگه این الگویی که استاد میگه دقیقا در زمینه ارتباطات برای من رخ داده

    من اول های ازدواجم با همسرم خیلی خوش خلق و ارام بودم و از همه چیز راضی

    اما بعد یه مدت خیلی کم و توسط یک ناخواسته تفکراتی در من شکل گرفت که منو تا الان گرفتار کرده و دقیقا مطابق جمله استاد که ذهنم این زندگی به این قشنگیو با پسر خوشگلمو بهم جهنمی نشون میده

    اولین فکر یا منشا این مشکل فکری اولش این بود که زن و همسر باعث میشه من ازاد نباشم نتونم هرجایی برم

    این فکر اولش اینجوری بود و من بهش دامن زدم و خیلی از دعواهای اولم سر همین باور شروع میشد که یه موقع میخواستم از خونه بزنم بیرون قبلش ذهنم میگفت تا بلند شی بخوای بری بیرون خانومت باهات درگیر میشه که چرا میری

    و دقیقا وقتی میخواستم برم بیرون همچین اتفاقاتی رخ میداد تا جهان ثابت کنه من درست فکر میکنم(منظورم اینه جهان باورمو بهم ثابت میکرد)

    این فکر رو جلوشو نگرفتم و انقدر خودشو بزرگ کرد انقدر منو درگیر کرد که تفکرات دیگه رو هم در وجودم شکل داد

    مثل اینکه همسر من مشکل اصلی برای عدم موفقیتمه

    همسرم باعث میشه نتونم ارامش داشته باشم

    من وقتی بیرون از خونه هستم به اوج احساس خوب میرسم ولی وقتی برم خونه همسرم این حال خوبمو میزنه تو سرش و حالم بد میشه

    و همسرمو تو ذهنم آدمی میبینم که فقط دنبال اینه به کوچکترین حرکتی که از من زده میشه بزرگترین واکنش رو نشون بده و خلاصه که با این همه نعمتی که توزندگیم هست از جمله پسر 4ماهم ، مغز من این زندگیرو جهنم کرده برام

    دقیقا خرف استاده که اگه اولش جلوی این افکارو نگیری ، یه مدت که بگذره بهت شکل میده و مثل افسرده ها به جایی میرسه که وااااااقعا سخته تغیر دادنش

    الان تو دوره روانشناسی ثروت هستم دارم رو خودم کار میکنم و این فایل رو ضمیمه مغزم قرار دادم که اولش جلوی افکار منفی رو بگیرم تا زندگیمو درست کنم طوری که خودم میخوام

    راجب این دوتا باوری که بهم صدمه زدن هم از خدا کمک میخوام تا هدایتم کنه و کمکم کنه زندگیم تو شغل و ارتباطم تغییر کنه و بشه همونی که من میخوام

    استاد دمت گرم واقعا انسان باهوشی هستی که این اگاهی هارو به ما انتقال میدی

    روز و روزگارتون خوش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      فاطمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 2617 روز

      سلام آقای بابایی عزیز

      چقدر مثالهای جالب وزیبایی زدین و در واقع میشه گفت مثالهاتون کامل کننده حرف های استاد بود.من هم شغلم فروشندگی هست اما فروشنده ای سخت گیر وبسیار منضبط.با شرکت های ورشکسته کار کردم وبرخلاف انرژی های منفی که بهم می دادن که این شرکت ورشکسته است وپول نمیدن اما من با ایمان جلو می رفتم و قرارداد می بستم وزمان اقساط اینقدر پیگیری می کردم که طرف پول رو می داد

      من یک سری اصل ها رو از خیلی سالها یاد گرفتم. اونجایی که استاد می گن قرض بالا آورده بودن وخودشون کارشون رو مدیریت نکردن من از خیلی سالها میدونستم .برای قرارداد هام خودم همه چیرو پیگیری می کردم وباوجودی که همه همکارهام نیرو می گرفتن من میگفتم باید خودم کارم روانجام بدم تا هم تجربه بالاتری به دست بیارم وهم از ترسهام بگزرم وبعد چند سال همکارهام که نیرو گرفته بودن وهر کدوم براشون مشکل پیش اوردن نیروهاشون رو اخراج کردن وخودشون کار می کردن.

      باز هم خداروشکر می کنم بابت اینکه به این سایت هدایت شدم واین آگاهی ها رو از دوستان خوبی مثل شما کسب می کنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    یاشا پژمان گفته:
    مدت عضویت: 828 روز

    سلام استاد عزیزم این ویدیو یک معجزه است. چون دو روز پیش با بابام رفتیم بیمارستان تا من ببینم پزشکی چجوریه و حس جراح چجوریه و توی بیمارستان دستم خورد به یه چیزی که فکر کردم شاید توش ویروس باشه بعد چند تا از انگشتام زخمه فکر کردم گفتم شاید ویروس HIV از این طریق به من منتقل بشه و جالب این جاست که خداوند همون لحظه یعنی سی ثانیه بعدش یه مرده اومد و همینطوری بدون دلیل خاصی جواب من رو داد و گفت لباسا قبل از ورود استریلیزه میشه و من تعجب کردم گفتم چقدر سریع جوابم میاد ولی مغزم شروع کرد به فکر کردن منطقی و گفت نه اون مرده داشته یه چیز دیگه ای رو توضیح می‌داده و شانسی تو به این قسمتش رسیدی و یه مورد دیگه هم این بود که شانسی بعد از این فکر چشمم به یک پوستر دقیقا به کلمه HIV خورد و همین لحظه دوباره ذهنم شروع کرد به اینکه ببین اینم نشانش ولی بعدش من پوست و خودندم و رفتم خونه و تو اینترنت تحقیق کردم تا آرام بشم. فرداش دوباره اشتباهی یه آبی رو خوردم که آب آشامیدنی نبود و دوباره ذهنم شروع کرد به اینکه الان HIV میگیری این جوهر خودکار طرف چون توی جای کثیفی بوده احتمالا تو رو هم مریض HIV می‌کنه ولی یه لحظه از بالا به خودم نگاه میکردم یعنی فکر کنم خداوند چند بار من رو آورد بالا و خودم رو به خودم یه لحظه از بالا نشون داد و من تعجب کردم گفتم چه گفتگو های مسخره ای دارم و بعدش دوباره اون فکر های آشفته HIV من رو داشت تسخیر میکرد ولی چون چند بار خداوند خودم رو به خودم از بالا نشون داده بود مثل یک زمین فوتبال که از بالا ببینی خیلی ساده تره تا اینکه خودت بازی کنی. وسط اون آشفتگی ها یادم اومد چقدر اینا مسخرست و سریع از خدا کمک زیادی خواستم و خوابیدم و بیدار شدم و نماز صبح رو خوندم با آرامش ولی بعدش دوباره فکر های آشفته اومد و دوباره من از خدا کمک زیادی خواستم و خوابیدم تا ساعت یازده و بعدش که بیدار شدم بهتر بودم و یه فکری تو ذهنم اومد که سایت شمارو چک کنم شاید دقیقا الان یه ویدیو شما گرفته باشید برای مشکل من ولی احتمالش رو کم میدادم که دقیقا برای مشکل من باشه رفتم داخل سایتتون شما چند روز بود که ویدیو نذاشته بودید ولی امروز گذاشتید و اسم ویدیو خوبه چی باشه؟ چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم. این یک نشانه بود برام که بدونم خدا حواسش بهم هست و اینا فقط افکار منفیه و واقعیت نیست

    خدایا این بهترین نشانه ای بود که می‌تونستی به من بدی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: