ماموریت این برنامه
تو ناظر بر ذهنت هستی، نظارت به معنای مراقبت. یعنی رصد کردن کانون توجهات و اصلاح مسیر آن به صورت مداوم.
میزان تواناییات در خلق خواستههایت، و رشد ظرف وجودت برای دریافت نعمتهای بیشتر، توانایی و تسلطی است که بر این کار داری و مراقبتی است که از کانون توجهات انجام میدهی.
زیرا مهمترین سرمایهی زندگی ما-به عنوان موجوداتی که با فرکانسهایشان زندگیشان را خلق میکنند- توانایی کنترل ذهن و جهت دهیِ آگاهانه به کانون توجهمان در مسیر خواستههاست.
میتوانم در این راستا 12 قدم را دفترچهی راهنمای کنترل ذهن بنامم.
دفترچهای که با آگاهیهای و تمرینات اساسیاش، به شما شیوهی هم جهت کردن فرکانسها و کانون توجهات با خواستههایت را میآموزد تا با اجرای این کار، خودت را در مدار خواستههایت قرار دهی.
دفترچهای که قدم به قدم به شما لزوم هماهنگی با قوانین جهان و شیوهی انجامش را میآموزد تا از تقلاها و مقاومتهای بیفایده رها شده و این انرژی و تمرکز را در مسیر خلق خواستههایت خرج کنی. زیرا:
وقتی ساز و کار این جهان فرکانسی و مراودهی فرکانسیای که با آن داری را درک کنی:
وقتی بدانی که جهان بر طبق سیستم بدون تغییر خود، شرایط و اتفاقات زندگیات را پیرامون کانون توجه تو رقم میزند، یعنی اساس آن فرکانسها و عصارهی توجه تو را به شکل اتفاق و شرایط، وارد تجربهی زندگیات میکند،
به این نتیجهی مهم میرسی که دربارهی خلق یک خواسته، قدرت تو و فرصت تو نه در تلاشهای فیزیکی، بلکه در ارسالِ آگاهانهی فرکانسهای هم-جهت با خواستههایت است که تو را در مدار آن خواستهها قرار میدهد.
وقتی بدانی این هم ـ مداری تنها از طریق توانایی کنترل ذهن و مراقبت آگاهانه و پیوسته از کانون توجهات رخ میدهد؛
و مهمتر از همه، وقتی درک کنی که تو در هر لحظه با توجه کردن به موضوعات مختلف، در حال خرج کردن فرصت و قدرت خود به شکل ارسال فرکانسهایی هستی که اتفاقات زندگیات را (دلخواه یا نادلخواه) رقم میزنند، یعنی ابزاری در اختیار داری که مثل شمشیری دو لبه، قادر به هدایت تو به مسیر خواستههایت یا گمراهی تو از مسیر خواستههایت است،
آنوقت است که ضرورتِ حضور این دفترچه راهنما و اجرای خط به خط و دستور به دستورش را در زندگیات درک میکنی؛
آنوقت است که برای خرجِ کانون توجهات خست و وسواس به خرج میدهی و برای کسب مهارت در استفادهی بهینه از این سرمایهی درونی و در دسترس زمان، انرژی و هزینهی صرف میکنی و بالاترین اصل و اولویت زندگیات را به ایجاد این توانایی و نهادینه ساختن آن در وجودت اختصاص میدهی.
تمرکز ما در قدم 11 ام، کسب مهارت در «توانایی کنترل ذهن» است تا بتوانی ذهنت را در مسیر خواستههایت با خودت همیار و همراه گردانی و این نیروی بالقوه و خلاق را برای غلبه بر ترسها وجسارت در عبور از مرز محدودیتهایی به کار ببری که اولین و مهمترین قدم برای خلق شرایط دلخواهت در زندگی است.
زیرا کل بازی زندگی، بازی کنترل ذهن است
زیرا کل داستان موفقیتهای بشری در تمام دوران، داستان «توانایی کنترل ذهن» است و این بالاترین توانایی بشر است. به اندازهای که این مهارت را در خود پرورش میدهی، به همان اندازه ارباب اتفاقات زندگیات میشوی.
توانایی کنترل ذهن و کنترل کانون توجه، همان تواناییای است که:
تو را از جرگهی آدمهایی جدا میکند که مثل برگی در باد، از این ماجرای ناخواسته، به ماجرای ناخواستهی بعدی کشیده میشود؛
و در جمع افرادی قرار میگیری که مصداق بارز ان اقول کن فیکون هستند. آنوقت است که به محض رسیدن به وضوح دربارهی خواستهای، لاجرم وارد زندگیات میشود زیرا به خاطر توانا شدن در کنترل ذهن، مقاومتها و ترمزهای ذهنیات دربارهی آن خواسته، آنقدر سُست و ضعیف است که فاصلهی میان تو و خواستهات نمیماند.
وقتی پرورش آگاهانهی «توانایی در کنترل ذهن» را، اصل و اساس زندگیات بدانی و برای کسب این مهارت، ممارست و تعهد به خرج بدهی، در کنترل اتفاقات زندگیات توانا میشوی. یعنی حتی اگر در موقعیتی با ظاهر نازیبا قرار بگیری، وقتی قادر به کنترل ذهنت بشوی و از عهدهی نجواهای ذهنت بربیایی، لاجرم خداوند و جهانش را پاداش دهنده خواهی یافت. پاداشهای که بسیار فراتر از حدّ تصوراتت هستند.
این اصلی است که قدم 11 بر آن متمرکز است و تمرین و اجرای آن در عمل را در رأس قرار داده است.