یک الگوی مناسب برای مهمانی گرفتن - صفحه 11

499 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرحناز کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1081 روز

    درود بر خدای مهربانم که خالق این جهان زیباست

    زیباست وزیبا منشیان را دوست دارد

    سلام بر استاد عزیزم ومریم جان مهربانم

    امروز روز زیبای دیگریست وخداوند مسیر زیبای دیگری را به دستان پرتوان استاد عزیزم برایمان روشن میکند

    خدا قوت استاد

    دو باره پردایس زیبا ومنظره های دل انگیز که با روح وروان ما بازی میکند

    وخالق زیبا ییهای ذهن ما میشود

    استاد چقدر تیشرت زیبای به تن دارید بااین کلاه زیبا بی نظیرید

    خدایا شکرت

    استاد مچکرم چه فایل زیبا و پر محتوایی ،به خصوص برای ما خانمها که اکثر مواقع برای مهمانی گرفتن هایمان چقدر خود و خانواده را به زحمت می اندازیم و چقدر در نهایت هم با تعارفات بی جا خود تمام زحمتمان‌را کوچک می شماریم

    از تجربه خودم بگویم

    من قبلاً زمانی که مهمان داشتم طوری رفتار می کردم که انگار مهمان ملکه است ومن خدمت کار ،باید تمام کارهایم را کامل خودم انجام میدادم با بهترین امکانات در آخر هم چقدر تعارف و ببخشید که کم نبود ،خوشمزه نشده و هزاران دلیل واهی دیگر که اصلا بعضی مواقع از رفتار خودم پشیمان میشدم با اینکه بهترین کار ها و پذیرایی را انجام داده بودم

    واقعا برای خودم متا سف میشدم تا اینکه با دوره عزت نفس شما توانستم تمام باور ها وافکار اشتباهم را که باید دیگران را راضی نگه دارم وهمه خوش حال باشند را دور ریختم

    یادم در یک جلسه مهمانی با یکی از دوستان وقتی که تمام کار ها را انجام دادم طرف مقابل به‌جای تشکر تازه هزاران ایرادهم‌از ما گرفت در صورتی که بهترین ها را انجام داده بودم

    از آن روز تصمیم گرفتم من موظف به خوش حال کردن دیگران نیستم همین جمله ی زیبایی که شما امروز فرمودید

    ما نباید شادی برای دیگران فراهم کنیم ،هر کس خودش باید شادی را برای خودش فراهم‌کند این جمله بی نظیر استاد

    وقتی روی افکار وباورهایم خوب تمرکز کردم میبینم که چقدر الان راحت مهمانی میگیرم

    استاد جان ما در باغ مان در شهرکرد که پرادایس زیبای مان است

    یک بار تصمیم گرفتم که آشنایان را برای ناهار مهمان کنم جالب این بود که مادر باغ گوجه‌فراوان کاشته بودیم ومن تصمیم گرفتم املت گوجه درست کنیم

    یادم همسرم اول مخالفت کرد و گفت آبروی مان می رود و هزاران دلیل دیگر ولی من با دلایل خودم او را قانع کردم

    استاد جان ما اتش درست کریم ومن پنج تا سینی روحی را روی زغال ها چیدم واز مهمانها خواستم گوجه‌ها را خورد کردند

    یادم اولش یه جوری نگاه میکردند وبا تعجب که املت گوجه برای غذا ولی من با باوری که داشتم ، خودم کارم را انجام دادم

    هم از همکاری آنها استفاده کردم وهم بهترین املت گوجه دنیا را با آتش پختم وبا فلفل های سبز باغ تزیین کردم

    استاد جایتان خالی ,از نظر آنها بی نظیر ترین املت دنیا را آن روز خوردند واز آن روز به بعد ما هر سال یک بار این املت آتیشی را می پزیم

    بعد از این جریان دیگه متوجه شدند که غذا مهم نیست چی باشه مهم این که تایم که کنار هم هستیم با شورورقص وشادی همراه باشه ولحظه های خوش،

    نزدیک به چند سال هست که بهترین مهمانی را از نظر آنها ما در با غ مان می گیریم ومن چقدر خوش حالم

    امروز با دیدن این ترفند های زیبای مریم جان توانستم چیزهای بیشتری یاد بگیرم

    دقیقا الان دیگر زمان زیادی برای غذا پختن نمی گذارم

    ومهمانی های من به راحتی با تایم کم بر گزارش میشود

    ممنونم از شما استاد عزیزم

    چقدر این فایل من را به لحظه های زیبایی که در باغ خودمان هستیم برد

    کارهای بی نظیر شما استاد ستودنی است

    چقدر آسمان این پرادایس زیباست

    چقدر انعکاس این درختان در این رودخانه بی نظیر

    چقدر نقاشی خداوند محشر

    من با تمام وجود خودم را در کنار شما احساس کردم

    ممنونم از تمام رهنمود های شما استاد عزیزم

    ممنونم از خانم شایسته عزیز واون لباس زیبا شون که چقدر بر جذابیت ایشون افزوده بود

    عاشقتونم استاد

    به امید روزی که در باغ پرادایس ما ،میزبان شما استاد عزیز وخانم شایسته و دوستان پر انرژی این سایت باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1181 روز

    بنام یکتای هستی بخش

    سلام استاد بی نظیرم و مریم بانوی کدبانو…

    46 دقیقه نان استاپ فقط زیبایی دیدم و فقط زیبایی…

    تو این 46دقیقه احساس میکنم قشنگ دریچه های قلبم باز شد..

    چقدررر موضوع مهمی رو برای این فایل انتخاب کردید استاد جانم…

    من جز اون دسته از افرادی هستم که سالی یه بارم دوست ندارم مهمونی بدم فقط وفقط به دلیل اینکه کلی استرس و فشار رومه به خاطر یه مهمونی دادن…از اونجایی که تو فرهنگ ما ایرانیا پذیرایی از مهمون وظیفه ی خانوماست به شدت قبل از مهمونی و بعد از مهمونی خسته میشدم…البته الان تقریبا دوساله خیلی خیلی کم مهمونی دادم اونم درحد چند نفر که خونواده ی همسرم بودن…همیشه از اومدن مهمون به خونم فراریم ..

    از وقتی با قانون آشنا شدم کلا یه سری از رابطه ها که خود به خود قطع شد یه سری هارم خودم تمومش کردم …همیشه اومدن مهمون برام کابوسه…

    یادمه تو یکی از فایلها خانوم شایسته ی عزیز گفتن که تو مهمونیایی که میگیرن وظیفه ندارن که به طرف مقابل خوش بگذره یا اینکه خیلی خودشونو خسته کنن …من از اون به بعد سعی کردم که این دیدگاه رو کم کم تو خودم به وجود بیاد بیارم تا دیگه از اومدن مهمون نترسم و به خودم سخت نگیرم…

    یادمه قبل از عید بود که خواهر همسرم بعد از ظهری بهم زنگ زد و گفت شام میایم خونتون…منم سرکار بودم و به شدت خسته…اگه قبلا میشد کلییی غر به همسرم میزدم که چرا الان خبر دادن و من الان باید چیکار کنم ولی گفتم که بااااید من از همین حالا تمرین کنم که خودم رو تغییر بدم…تو خونه هیچی نداشتیم یعنی فقط در حد غذای خیلیییی ساده…

    اینکه از یکی پول قرض میکردیم و مهمونی میدادیم خیلی خیلی برام راحتتر بود از اینکه بخوام یه غذای ساده جلوی مهمونام بزارم…چون تا به امروز نه این کارو کرده بودم نه دیده بودم کسی اینقدر راحت برخورد کنه…

    چون خواهر همسرم هر وقت که میرفتیم خونشون چند نوع غذا و انواع سالادارو درست میکرد و منم به الطبع باید خودمو با اونا برابر میکردم…ولی اینبار تصمیم گرفتم که متفاوت عمل کنم…وقتی رسیدم خونه 8 شب بود …کمی استراحت کردم و بلند شدم خونه رو یکم جمع و جور کردم…تازه وقتی خواهر همسرم زنگ گفت میوه اینا نگیرید ما میاریم منم گفتم باشه…اگر قبلا میشد خودمو میکشتم میگفتم زشته حتی اگه میوه هم میاوردن باز خودمو میوه میگرفتیم که فکر نکنن از میوه ی اونا آوردیم…

    این قضیه برای همسرم به شدت سخت بود و خیلی خجالت میکشید از این قضیه برای من هم خیلی سخت بود ولی میخواستم که تغییر کنم…

    خواهر همسرم و بچه هاشون وقتی اومدن و غذای ساده و راحت رو گذاشتیم جلوشون …قشنگ از نگاهشون متوجه میشدم چقدر تعجب کردن از این حرکت من…

    چون واقعا تو فرهنگ ما حتی اگه نداشته باشی هم برای مهمون باید خودتو به آب و آتیش بزنی تا یه غذای خیلی خوب جلوشون بزاری….

    همسرم به شدت سختش بود این قضیه من به وضوح شرمندگی رو حس میکردم تو صورتش ولی گفتم بااااید تغییر کنم…هرکسی از این به بعد اگر به خاط غذا خونه ی من میاد همون بهتر که نیاد…اون شب کلی گفتیم و خندیدیم و خیلی خوش گذشت…چند شب بعدش اونیکی خواهر همسرم زنگ زد و گفت میایم خونتون…باز هم همون غذای ساده…بعد از اومدنشون دوباره همون خواهر همسرم که چند شب قبلش اومده بودن خونمون دوباره اومدن و به قول استاد اصلاااا استرس نگرفتم و گفتم نهایتش دوته تخم مرغ بیشتر میشکونم…خخخخ

    خلاصه که اونشب برای اولین بار در عمرم بود که اونهمه به من خوش گذشت کلی تا نصفه شب بازی کردیم و گفتیم و خندیدیم و تازه ظرفارم خودشون شستن و من فقط مرتب کردم…

    بعدش هم مامانم اینا اومدن خونمون به همین شکل…

    چون من مدتها بود که میخواستم دعوتشون کنم ولی از اونجایی که خیلییی به خودم سخت میگرفتم منتظر بودم که تمام شرایط ایده آل بشه بعد…

    ولی بعد از اون خیلیییی تو این قضیه راحتتر شدم…ولی خب مدتها بود که این موضوع دوباره از ذهنم پاک شده بود و سیستم قبلی داشت کار خودشو میکرد…ولی این فایل دوباره برام یاد آوری شد که من وظیفه ندارم کاری کنم که به مهمونام خوش بگذره من قرار نیست خودمو بکشم خودمو به زحمت بندازم تا همه چی بی عیب و نقص باشه تا مهمونا ازم تعریف کنن من نباید دنبال گرفتن تایید کسی باشم…من طالب راحتیم …دوست دارم که راحت باشم و هر مهمونی ای که میرم راحت برخورد کنن و هدف فقط دور هم بودن لذت و تفریح باشه نه اینکه سربار کسی باشیم…

    استاد جانم مریم عشقم عاشقتونم سپاسگذارم بابت این فایل بی نظیر

    چون این موضوع برای اکثر ما خانومهای ایرانی یه معضل بزرگیه…

    لایق بهترینهایید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    محبوبه استخری گفته:
    مدت عضویت: 1737 روز

    بنام خداوندی که اجابت میکنه خواستها رو سریع وآسان وراحت

    سلام ‌به شما استاد خوش استایل ومریم جان زیبا که پر از آرامشه

    استاد شما نه تنها یک الگوی مناسب در ساده گرفتن مهمانی هستید بلکه شما در تمام جنبه ها روابط زیبا وعاشقانه، سلامتی، خوش اندامی ، ثروت ،کنترل ذهن، احساس خوب داشتن درهرلحظه، لذت بردن اززندگی ،سپاسگزاری از ادمها وسایل از هرچیزی که در اطرافتون هست، عزت نفس،توحید ویکتا پرستی یک الگویی درجه یک ونامبر وان هستید برای همه بچه های سایت

    ما باشما عشق میکنیم استاد واز بودنتون نهایت سپاسگزاری رو داریم

    اول از همه بگم این ساده گرفتن کارها ساده گرفتن همه چیز باعث میشه که زندگی برای ما ساده آسان بشه هر چقدر سخت تربگیریم همه مسائل بیشتر تواین زندگی عذاب میکشیم و رنجمون بیشتره واز زندگی لذتی نمیبریم

    قبل ازاینکه باشما آشنا بشم این افکار میومد توذهن من که چجوری میشه این کارو راحتتر انجام بدم چون همیشه میدیدم که مامانم کارها رو برای خودش سخت انجام میده و چقدرم زجر میکشه و یکی از افکار دیگه ای من این بود که هدف چیه اصلا برای چی ما اومدیم که فقط بخوریم چون کلن خانواده ما شکمو هستن و بیشتر غذا مدنظرشون هستن تو‌مهمونی

    بقول شما که توصحبتهاتون فرمودید که هدف از دورهمی لذت بردنه من خندم گرفت یاد فامیل خودم افتادم گفتم استاد هدف فامیلای ما از دور هم بودن فقط شکمه وغذاست

    و‌چقدربقول شما وقتی که سخت میگیریم تو مهمونی مهمان معذب میشه ومیخواد زودتر بره یجورایی حسش بد میشه

    من این الگو رو بارها تو مادر خودم دیدم اونقد زحمت میکشه که تنوع بده به غذا و هرچی مهمونا دوست دارن ازشون میپرسه تا درست کنه مثل رستوران ولی وقتی مهمونا میان از خستگی نمیتونه بشینه و اونقد چهرش اخمو خستس که اولین نفر من میخوام فرار کنم

    ویا خونه فامیل که میریم مخصوصا شهرستان بنده خداها از یکماهه زودتر تدارک میبینن و اونقدر خسته میشن که کاملا ادم معذب میشه فقط میخواد ازاونجا فرار کنه

    کلن تو خانواده ما اصلا از بودن باهم لذت نمیبرن فقط فکر غذا هستن ناهار نخورده میگن شام چی بخوریم حالا شام میخورن میگن فردا ناهار چی درست کنیم

    دیگه از مسافرت نگم که دیگه اخرشه

    مثلا قرار میذارن دست جمعی برن شمال فقط غذا چی ببریم چی بخوریم کلن بزرگترا مثل عمه مامانم که فقط از اولش بنده خداها اشپزی میکنن اخرشم خودشون شاکی وبقیه هم ناراضی اونقد خسته میشن که فقط غر میزنن

    هیچ موقع نشده بگن حالا مثلا داریم میریم فلان جا بریم کجاها روببینیم چه جاهای دیدنی داره اولیت اول اخرشون غذاست اونم نه غذای ساده غذاهای ماشالله از صبح تا ظهر سرپا بمون تواشپزخونه

    ولی من دوست دارم مخصوصا مسافرت که میرم فقط برم توکوه جنگل بگردم یه نون پنیرم باشه البته گوشتم دوس دارما من راضیم نیومدیم بیرون که فقط بخوریم

    تو مهمونیا هم که خیلی دوست دارم این الگو شما رواجرا کنم ولی خیلی سخته تا حد کمی موفق بودم فعلا فقط تولیوان یک بار مصرف اونم به خیلیا برخورده که برام مهم نیست

    بقول شما خوب حرفی زدین مهم خودمم اول آخرش، مهم منم که راحت باشم

    واینکه ما میخوایم درکنار هم لذت ببریم چندتا چیز از هم یاد بگیریم نه اینکه دوتا تیکه ظرف ظروف بهم نشون بدیم مثلا پزشو بدیم خب که چی

    اخرش باید اون ظرفای سنگین اخرشب بشوری دست کولت بیفته والا اصلا ارزششو داره اینهمه سختی بکشیم

    مهمون اگه برای اون غذا اومده بقول شما بره رستوران

    اگه برای بودن درکنار ما ولذت بردن از ما اومده که خیلی هم خوش اومده

    مزخرفترین فرهنگارو ما داریم بقول مریم جان استاد قبول دارین ؟؟؟؟

    فقط میگیم بده زشته عیبه حالا چی میگن ،اصلا خودمون توذهنمون خودمون هی سرزنش میکنیم که طرف اومد غذا بد شد غذا کمه کاشکی فلان کرده بودم خلاصه که درگیریم با خودمون

    این مساله از پایه خرابه از اساس خلقت ادم وحوا شما الان آقای لری دوستتون همسن پدرای ماست دیگه چقد راحته چون اونا ازاول اینجوری بزرگ شدن این فرهنگ جا افتاده حالا مثلا پدرم بیاد خونه من چای تو لیوان یک بار مصرف میتونم براش بیارم عایا نه والا نمیشه اصلا پا میشه میره

    ای کاش اینقدر زندگی به خودمون واطرافیانمون سخت نمیگرفتیم

    انشالله که این موضوع هم کم کم جا بیفته و ارزشمون رو به وسایل و چند مدل غذا وچیزای دیگه گره نزنیم

    استاد جان ولی یه چیزی دیگه رو شما قبول دارین ؟؟؟؟که ثروت چقدر عالیه وقتی اینقدر ثروتمند باشی میتونی خونه بزرگ داشته باشی میتونی انتخاب کنی سادگی رو میتونی راحتتر زندگی کنی میتونی راحت بری فروشگاه همه چیزای اماده بخری بیاری فقط بچینی تو ظرف میتونی تنوع بدی… البته ثروت داشته باشی ولی بقول شما انتخاب کنی وبخوای که ساده هم بگیری همه چیزو

    استاد یک موردی که شمارو واقعا فوق العاده کرده این ویژگی سپاسگزار بودنتون هست چقدر این اخلاق شما رو دوست دارم برای هرچیز کوچیکی از مریم جان وبقیه تشکر میکنید اونم باچهره بشاش وانرژی خوبی که بطرف مقابلتون میدید طرفو کلن میبرید عرش که دفعه دیگه با حس بیشتر وبهتری اون کارو براتون انجام بده این ویژگی واقعا قابل تحسینه

    یکی دیگه از ویژگیهای خوب وعالی شما ذوق کردناتون چقدر شما باذوق شوق هستین برای همه جیز ذوق میکنید بقیه هم به ذوق میارید من دقت کردم وقتی دوستان میپریدن تو اب شما چقدر ذوق میکردین جیغ هورا ولی بقیه اصلا اینمدلی نبودن اینه که شمارو متفاوت تر از بقیه کرده اینه که شما بااختلاف از بقیه توهمه چیز بالاترین

    یه خصلت دیگه شمارو که خیلی دوست دارم اینکه همیشه دیدم توکارای خونه کمک میکنید اونم با ذوق با لذت مثلا مریم جان نمیخواد بگه استاد برو این کارو کن اونجا روتمیز کن این واقعا برای من خیلی جالب وتحسین برانگیزه و واقعا شمارو تحسین میکنم‌شما فوق العاده هستین

    از دوستان آقا رامین وعلی آقا هم تشکر میکنم بابت اینکه از شما فیلم گرفتن

    علی آقا اندام شما هم خیلی خوب وفوق العادست وصداتون هم خیلی قشنگ زیباست

    استاد جانم شما هم که دیگه اندام رویایی ساختین که هر وقت یه فایلی میذارید خیلی باید حواسم باشه تا مطالب اون فایل درک کنم چون خیلی حواسم پرت اندام شما میشه خیلی سخت میشه تمرکز (خنده) بیشتر فایل صوتی باید گوش بدم الان این ایده اومد

    مریم جان از شما هم سپاسگزارم که بهترین الگو هستید شما هم اندامتون پوستتون هرروز عالی تر میشه وچهرتون بشاش تر و زیبا تر

    استاد جان بابت این نکات دراین فایل واینکه دنبال جلب توجه وتایید نباشیم ما ارزشمندیم و لازم نیست کارو سخت کنیم و بخودمون سخت بگیریم برای جلب توجه

    واینکه وظیفه من نیست که مهمونم لذت ببره این وظیفه خودشه که احساسش خوب باشه لذت ببره همونجور که من وقتی میرم مهمونی این من هستم که باید لذت ببرم وحالمو خوب کنم

    واینکه بریم لیوان یکبار مصرف ظروفشو بگیریم انشالله آماده بشیم برای عشق حال در مهمانی و لذت بردن از کنار هم بودن اینجاشو خیلی دوست دارم .

    استاد جان بازم سپاسگزارم طولانی شدم کامنتم ولی خیلی حال داد استاد یه چیزی بگم من همیشه فکر میکردم وبخودم میگفتم من برم امریکا استاد اونقد خودشو میگیره فکر کن مثلا برم خونشون اصلا تحویل نمیگیره اینم فهمیدم که از عزت نفس پایینم بوده و اینکه وقتی بچه های سایت دیدم که کنار شما در منزل شما هستن چقدر برام باور پذیر شد که منم میتونم بیام امریکا چه ترمزی بود این فکر

    سپاس فراوان استاد عاشقتمونم

    به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    نورآغا تلاش گفته:
    مدت عضویت: 1105 روز

    سلام و درود خدمت استاد گرامی امید که عالی و متعالی باشید بنده یک داستان را اشاره کنم من سال های پیش که توی مدرسه کلاس یازده بودم همکلاسی های من گفتن می آیم خانه تان گفتم بیاید آمدن دو نفر شان و از قضا هم نامزادی برادرم هم بود آمدن خانه نشستن و بیشتر به کامیپوتر علاقه داشتن مصروف کامپیوتر شدن و من هم رفتم که غذا که آماده است بیارم اما گفتم بزار امتحان شان هم کنم و هم یک تمرین خوب برای عزت نفس من شود رفتم چای کمی شکر و یک نان خشک آوردم گفتم بخوریم رفیقا دیگه چیزی خانه نیست گفتن ما به خاطر خوردن که نه آمدیم

    کلا خوش گذراندیم از اینکه دانستن من برای شان خود را به زحمت نمی اندازم هر موقع می که می گفتن می آمدن خانه ما و کلی خوش می گذراندیم و بعد از این مهمانی راحت انها هم همین کار را می کردن و قبل از ازین از مهمان فرار می کردن

    با توجه به حرف شما وقتی که ما ساده سازی کنیم بالای خود سخت نگیرم مهمان هم احساس راحتی می کند اما وقتی که مهمانی خیلی خفن بگیریم اولا خود ما احساس راحتی نمی داشته باشیم و هم مهمان دیگه به راحتی خانه ما نمی آید چونکه تو دلش میگه من نمی توانم برای ان مهمانی خوب بگیرم بهتر است خانه اش نرم که تا ان هم خانه من هم نیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    حمید حمیدی گفته:
    مدت عضویت: 3168 روز

    سلام استاد جان

    خیلی ممنون برای این فایل زیبا و درس هایی که برای ساده گرفتن مسایل و لذت بردن بیشتر از زندگی باهامون به اشتراک گذاشتید.

    استاد خیلی خوب میشه در خصوص داشتن همنشین های خوب بیشتر برامون صحبت کنید، چون ما میبینیم که شما به راحتی میهمان دارید و به میهمانی میروید، در حالی که شاید خیلی از ما برای کنترل ورودی هامون، خیلی از میهمونی ها و رفت امدها رو محدود کردیم و ارتباطمون با ادم‌ها رو محدود کردیم تا وردی های نامناسب دریافت نکنیم.

    اگر در مورد تعامل با افراد بیشتر برامون صحبت کنید، لذت بردن از زندگی رو خیلی بیشتر و بهتر یاد می‌گیریم.

    ممنون از شما و خوبی‌هاتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1045 روز

    بنام خدای فراوانی ها.

    سلام استاد عزیززززم

    سلام مریم جاااانم.

    خدایاشکرتتتتتتت برای حضورم در این لحظه

    خدایاشکرت کهههه اینترنت و تمامی شرایط همراهی کرد تا این فایل زیبارو ببینم .

    مثل همیشه اول میرم روی اصل و تمرکز روی زیبایی ها و نکات مثبت

    مثل همیشه جهت میدیم به کانون توجهمون در مسیر خواسته ها.

    خدای من استاد چقدر دیزاین جدید خونتون فوق العاده است ،همه چیز تغییر کرده و چقدر زیبااا شده.

    گذاشتن اون مبل های مشکی و راحتی چقدر فضارو باحال تر کرده راستی روی صندلی هاتونم عوض کردین همونایی که خودتون با دستای خودتون درست کرده بودین ،فضاااای پرودایس مثل همیشههههه عالی عااالی ،اون سبزی برگ درختاااا ،اون دریاچه نگینی که با انعکاس نور خورشید،مثل یک نگین میدرخشه خدایاشکرتتتتت.

    چقدرم مریم جان مثل همیشههههه خونه رو منظم و تمیز کرده و من عااااشق این نظمش هستم .

    خدایاشکرررررت .

    استاد عاشقتونمممممم که همیشه آسون و ساده میگیرد و جهانم شمارو در مدار راحتی هااا قرار میده،من عاشق این راحتی ام و هربار دعا میکنم که خدایا در مدار آسانی ها مارو قرار بده.

    چقدر نکات عالی گفتین و بازهم همه چیز برمیگرده به عزت نفس،آدم اگه نگاه و نظر مردمو از زندگیش برداره دیگه این همه به خودش سخت نمیگیره،ادم اگه اول عاشق خودش و راحتی خودش باشه،این همهههه بفکر تجمل نخواهد بود،درسته مهمون باید راحت باشع امااا اول راحتی خودمون مهمه،مهم خودمون هستیم،،،،،

    چقدر قشنگ گفتین استاد ،اینکه ما نمیتونیم کسی رو خوشحال کنیم ،مهمون باید خودش ،خودشو خوشحال کنه ما مسئول شاد کردن بقیه نیستیم،دقیقا همون آگاهی جلسه سوم عشق و مودت ،که هیج کسی نمیتونه مارو شاد کنه ،ماهم نمیتونیم کسی رو شاد کنیم،شادی درونی هست و هیج کسی مسئولش نیست،خدایاشکرتتتتتتتتت.

    مریم جونم مثل همیشه با عشق و احترام شمارو صدا میکنه و چقدر خوبه که براتون احترام قائل هست و بهتون میگه استاد،اینه ترکیب عشق و احترام باهم.

    چقدر همه چیز ساده دیزاین شد و چقدر همه چیززززز عالی پیش رفت ،خدایاشکرتتتتتتتت.

    چه میوه های تازه ای چه ایده های جدید و فوق العاده ای،اینکه ساده و شیک همه چیزو روی این صفحات ساده چوبی بچینی ولی با لذت ازش تعریف کنی .

    چقدر عالی هستین شماهااا که با عشق از هم تعریف میکنید.

    خدایاشکرتتتتتتت که این همه سریع الاجابی جانه جانان :

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

    و چون بندگان من (از دوری و نزدیکی) من از تو پرسند، (بدانند که) من به آنها نزدیکم، هرگاه کسی مرا خواند دعای او را اجابت کنم. پس باید دعوت مرا (و پیغمبران مرا) بپذیرند و به من بگروند، باشد که (به سعادت) راه یابند.

    When My servants ask you about Me, [tell them that] I am indeed nearmost. I answer the supplicant’s call when he calls Me. So let them respond to Me, and let them have faith in Me, so that they may fare rightly

    ایمان به رب ،نتیجه اش میشه اجابت.

    مثل همین درخواست استاد از خداوند برای بارش بارون و ابری شدن هواااا،

    خدایاشکرتتتتت که تو هر لحظه ما حضور داری:)

    چقدر عاااالی همه خوشحالن،همه چیز راحت و آسون پیش رفت و همه چیز سرجاشه،خدایاشکرت برای این دریاچه که یه استخر اختصاصی و بزرگگگگ و همه با شنا کردن توش لذت میبرن خدایاشکررررررت.

    دیدن این فایل و این همههه زیباییییی ،منو ثابت قدم میکنه تو مسیر،خدایاشکرت که

    ذوق دیدن زیبایی هاتو دارم

    خدایاشکرت که ذوق شکرگزاری تورو دارم.

    من به تو اعتماد دارم یا رب.

    در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    نرگس در مسیر توحید گفته:
    مدت عضویت: 1617 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته زیبا

    سلام خدمت شما دوستان عزیزم

    استاد من عــــاشــــق این سبک زندگی شما هستم

    چقدر این فایل زیبا و درس داره توش

    من از موقعی که سریال زندگی در بهشت رو دیدم و این رفتار شما با مهمونا رو خیلی پسندیدم و گفتم منم میخوام اینجوری باشم

    راستش قبلنا قبل ورودم به این مسیر خیلی برام مهم بود وقتی مهمون میومد چون کل مسئولیت کارای خونه با من بود همیشه سعی میکردم وقتی مهمون میومد بهترین غذاها رو درست کنم و غذاهای جدید و رنگاوارنگ خیلی به خودم سخت میگرفتم

    همیشه چرایی که چرا من اینجوریم تو ذهنم بود میگفتم چرا باید این همه برای دیگران وقت بذارم و این همه غذا درست کنم

    چرا؟

    چونش برمیگرده به بچگیم که مامانم موقع مهمون اومدن همیشه به خودش سخت میگرفت دقیقا حرفی که استاد زد از چند روز پیشش آمادگی میگرفت و این شکل از زندگی توی ذهنم جاافتاده شده بود فکر میکردم مهمونی یعنی همین مثل خیلی چیزای دیگه که ما تو بچگی از بزرگترامون درسشو گرفتیم اینم دقیقا برمیگرده به همون پیش زمینه ی ذهنی که به لطف والدین مون توی ذهنمون حک شده بود

    بعد دیدن زندگی در بهشت و مهمونیهایی که استاد میگرفتن و رفتارشون با مهمونا خیلی حال کردم گفتم آره این دقیقا اون چیزیه که وجود منو آروم میکنه گفتم میخوام این سبک از زندگی رو و شروع کردم به تغییر دادن خودم اینم بگم که یکدفعه نمیشد تغییر بدم آروم آروم رفتارا و اون استرسها رو کم میکردم از درون خودم آروم آروم رفتارام تغییر کرد تا جایی که الان وقتی مهمون میاد اصلا ترتیب دیدن برای مهمون برام مهم نیست مهم رفتار خوشیه که باید داشته باشم و دقیقا چیزی که استاد گفتن ما دور هم جمع میشیم که خوش بگذرونیم و بگو و بخند کنیم نه اینکه تمام وقتمون رو بذاریم توی آشپز خونه که نکنه چیزی کم و کسر باشه

    الان رفتار منم دقیقا شده مثل استاد و مریم جان وقتی مهمون میاد اجازه میدم راحت باشه خودش کارای خودش رو انجام بده وقتی چیزی میخواد میگم فلان جاست میتونی خودت برش داری اینجوری اون طرفم احساس راحتی کنه

    این رفتار من روی رفتار مامانمم تاثیر گذاشته

    میدونم که باورتون میشه وقتی مهمون میاد خونه مون که خودشون میگن که اینقدر اینجا راحتیم و بهمون خوش میگذره که هیچ جا و توی خونه ی هیچکس دیگه ای اینقدر خوش نمیگذره بهمون میگن نمیدونیم خونه ی شما چی داره که اینجوریه و اگر هر کسی این راز جادویی رو توی زندگیش اجرا کنه (سخت نگیره برای مهمونی)اون مهمونی میشه یکی از بهترین و لذت بخش ترین خاطراتش

    و یه جمله ای که استاد گفتن خیلی به دلم نشست و واقعا باید با طلا نوشت این جمله رووظیفه ی ما نیست که باعث خوش گذرونی مهمون باشیم مهمون باید خودش باعث خوش گذرونی خودش باشه و وظیفه ی خودشه که من یه جورایی استاد اینکار شدم

    وقتی میرم مهمونی منتظر نمیمونم که یکی پیشنهاد بده که فلان کار رو بکنیم که خوش بگذره خودم اولین نفری هستم که سعی میکنم به خودم خوش بگذره و لذت ببرم و همه ی افراد اون جمع هم باهام موافقت میکنن

    مثلا نشستیم خونه ی طرف همه ساکت نشستن و زل میزنن به چشمای هم یا تلویزیون نگاه میکنن یا صحبتهای سیاسی میکنن و منم که حوصله ی اینجور چیزا رو ندارم کلا یه جوری خودم رو میکشم بیرون از اون فضا اصلا هیچی پیدا نکردم میگم بچها موافقین آهنگ بذاریم برقصیم همیشه موافق بودن با اینکار اوکیو میدن و کلی لذت میبریم از دور هم بودنمون

    من وقتی جایی میرم خیلی دوست دارم برم و زیبایی های اون مکان رو ببینم بخاطر همین وقتی میرم مهمونی اکثرا نمیشنم توی خونه پیشنهاد میدم بریم و بیرون رو بگردیم اگر موافق بود صاحب خونه باهم میریم و اگر هم نبود اینجاش خیلی مهمه اگر موافق نبود تنهایی میرم بیرون و میگردم و تجربیات جدید کسب میکنم این کارم باعث تعجب خیلیاست میگن چطور اینقدر نترسی دختر

    بخدا صدها نفر بهم گفتن ما تاحالا دختری به شجاعت تو ندیدیم نرگس همیشه شجاعتم رو تحسین میکنن و میگن نرگس فقط شکل و شمایلش دختره ولی کارایی که میکنه بعضی از مردا هم ترس دارن انجامش بدن بارها شده که از افراد شنیدم بهم گفتن تو مثل مرد میمونی

    وقتی میرم و میگردونمشون بیرون میگن چطوری اینجاها رو میتونی پیدا کنی شده طرف چندین ساله توی یه شهری زندگی میکرده و وقتی من رفتم خونه شون باهام رفته بیرون و جاهایی بردمش که میگه بخدا چند ساله من اینجا زندگی میکنم تا حالا این مکانهای زیبا رو ندیده بودم من از استاد توی سفر به دور امریکا یاد گرفتم هرجایی که میرم از روی مپ جاهای دیدنی رو پیدا میکنم و میرم و تجربشون میکنم

    استاد اون صحنه ای که خواسته تون رو به جهان اعلام کردید برای ابری شدن هوا خیلی برام جالب بود گفتم استاد چقدر نزدیکه به منبع که فقط اراده میکنه خواستهاش اجابت میشن عاشقتم استاد که اینقدر پاک و زلالی مثل همون قطرات بارونی که روی دریاچه ی پرادایس میخورد

    از دیدن سمیه و رامتین عزیزم خیلی خوشحال شدم با دیدنشون یاد اولین باری که اومده بودن پردایس افتادم الان چقدر باهاتون راحت تر شدن و چه شیرچه ای رفتن واقعا عالی بود دمتون گرم

    استاد خداقوتت بده چه نفسی داری که زیر آب موندی

    خانم شایسته عزیز که خیلی خوش سلیقه هستن و چقدر زیبا تزیین میکردن وسایل پذیرایی رو راحت و ساده و خوشمزه دمت گرم مریم جان کدبانوی پرادایس

    استاد چقدر لذت میبرم از دیدن رابطه ی عاشقونتون که فقط صداقته و عشق خالص خالصه مثل آب زلال دریاچه انشالله که تا آخر عمر عاشقانه در کنار هم باشید و لذت ببرید خیلی رابطه ی رویاییه دارید

    استاد شما تنها و بهترین الگوی زندگی من هستین دقیقا الگویی که من عاشقشم

    استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز بخاطر وجود ارزشمندتون در زندگیم سپاسگزارم که نزدیک به پنج ساله زندگیم با دیدن زندگی شما زیر و رو شده

    بهترین بهترین ها رو براتون آرزو میکنم

    انشالله که همیشه در پناه خداوند یکتا شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت

    عاشقتونم بینهایت

    نرگس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    مجتبی گفته:
    مدت عضویت: 4018 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته ی مهربان ، علی اقای خوش هیکل ، اقا رامتین عزیز و خانمش سمیه خانم و همه بر و بچه های گل عباسمنشی ؛

    چفدر لذت بردیم استاد جان ، هم از اون توضیحات اول فایل در مورد ساده گرفتن همه چیز مخصوصا مهمونی ، چون ما تو خانواده ای بزرگ شدیم که پدرم بشدددددت آدم سختگیری هست توی همه چیز و طبق قانون هم جهان سخت میگیرد بر مردمان سختگیر ، بخاطر این حد از آسون گرفتن از طرف استاد و مریم جان ، برای من جذابه ؛

    موضوع بعدی طبیعت بی نظیر پرادایس و اون بارون خوشکلی که زد دیوانه کننده بود ؛ چقدر هم مهمونا ادمای باحال و خوشحالی بودن دمشون گرررم

    استاد اون مرغای کبابی و گوشتهای گریل شده اینقدر خوشکل بودن از ایران من بوشون رو حس کردم ؛

    بازم ممنونم از شما و مریم جان برای این فایل خوشکل ، لطفا بیشتر از پرادایس و زندگی در بهشت فیلم بزارید ، ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    ستایش گفته:
    مدت عضویت: 1414 روز

    به نام خدا و

    سلام به روی ماهتون استاد ارجمند و مریم جون گل،

    ممنونم بابت اینکه همه چیو به ما آموزش میدید،ریز به ریز زندگی آنقدر دقیق چطوری تشکر کنیم،؟

    برای ارتقا و اینکه آنقدر شما خوبید احسنت بر شما قوربون دل مهربونتون و پاکتون و اینکه آنقدر فکر مایید دعاگوتون هستم تا ابد،واقعا الگو و ایده دادید بهم در مورد چیدمان شیک ساده و در عین حال بدون هیچ نقاب و زرقو برق در عین حال استاد اینم بگم شما پر و غنی از هر نظر برا مهمانها هم مایه گذاشتید ممنونم ازتون،و من چقدر دارم درس زندگیو‌ روابط اجتماعی خوبو و طرز انجام کارها که میتواند ساده تر و بهتر و زیباتر و آسانتر و مختصر و خالص‌تر و صمیمی تر و شادتر بدون خستگی و با انرژی بیشتر انجام داد را یاد میگیرم ،خودم باشم و تایید از کسی نخوام و کسی مسئول شاد کردن دیگران یا من نیست و خودم مسئول شادی خودمم در هر جا و فرمودید خودتون باشید و بگید شیوه من به همین صمیمیت و آسانی هست ، به به آدم لذت میبره می‌فهمه زندگی یعنی چی و خود انسان بدون با لیاقت و کلا تایید به خودش بزنه کافیه ولی در حین احترام به دیگران خودم باشم ،

    ،استاد ولی شما اصلا همه چیو شاد و زیباترم انجام دادید خیلی هم زیبا و با احترام ازتون ممنونیم،

    استاد من دانلود کردم این قسمت رو از صبح تا حالا که 30 اردیبهشت ماه 1402 هست روز شنبه به وقت تهران ، شش بار دیدم حس خوب شادی و مهمانی ساده صمیمی و خالص اخییییش خیلی خوب،

    من واقعا علاقه مند به قسمت‌هایی که خانم شایسته عزیز از ریزترین نکات خانه داری حتی چه دستمالی برای کجا و چطوری تمیزی و خانه داری میکنند به سادگی و اسانی و با انرژی شاد و مثبت خدایا شکرت به خاطر این الگوهای خوب زندگیمون به به ،و در آخر دلمون رفت برای اون پنیر ‌‌‌‌و زیتون و انگورها و بلوبری و شاتوت ها ‌‌وتمشکها رنگها چیدمانش تمیزیش و کلا مستجاب شدن دعای قشنگتون که خالصانه برا حال خوب مهمانها داشتید خدا چقدر دوستون داره بس که خوبید خدا هم دوستون دارد الهی شکر قوربون خدای مهربان باحالمون برم و استاد اون صفای دریاچه و آب بازی در هوای بهشتی ابری ،بدون هیچ دغدغه ،درود خدا بر شما الهی گلباران باش زندگیتون همیشه،چونکه زندگی مارو الگو میدهید و واقعا نیتتون خیر آنقدر میخواهید که همه خوشبخت بشوند،و چقدر خندیدم سر موضوع عنکبوتهاتون که به شما در عین متحرک بودن تار میزنند هههههههه،

    استاد راستی خواهشاً از مهمانی ها و شادیهاتون و روابطو گفتمانهای زیباتون و اموزندتون موضوعات گفتگو خوب و موفقیتهاشون برای ما اگر میشود بیشتر ویدئو میزارید ممنون میشیم؟ خیلی ممنونم سعادت دو جهان نثار شما شاد پیروز سربلند باشید به قول استاد گل خودمون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1895 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و دوستان عزیزم

    استاد جان وقتی که گفتین مهمون دارید فکر کردم مهموناتون سه چهار نفر باشن و با خودم گفتم این پذیرایی برای سه چهار نفر یه کم زیاده اما بعد که گفتن 30 نفر هستن واقعا چشام باز موند بهتون تبریک میگم که 30 نفر مهمون دارید و در نهایت آرامش دارید فیلم برداری میکنید چون اگر خوده من بودم حتما به حول و ولا میوفتادم

    و آفرین به خانم شایسته عزیز که در کمال سادگی انقدر جذاب میوه ها و غذاهارو تزیین کردن و یه نکته مهم اینکه چقدر لباس خانم شایسته خوشرنگ بود و چقدر بهشون میومد

    استاد چقدر ظرفهای یک بار مصرف ایده فوق العاده ایه ما که تقریبا هرجا میریم میهونی باید وایستیم کلی ظرف بشوریم حتی اگر میزبان ماشین ظرفشویی هم داشته باشه باز گاهی ظرفا انقدر زیاد هست که توو ماشین جا نشه البته نسبت به گذشته یه کم پیشرفت کردیم و به جای لیوان شیشه ای لیوان یک بار مصرف استفاده میشه که این خودش جای امیدواری داره

    استاد عزیز راستش اینه که منزل ما خیلی مهمون نمیاد اینکه شما فرمودین وقتی ایران بودین مهموناتون ماهها میموندن خیلی برام غیر قابل درک بود

    و اون قسمتی از فیلم که داشت بارون میومد و شما گفتین من از خدا خواسته بودم بارون بیاد و خدا خواسته مو برآورده کرد همون موقع گفتم خدا کنه اسستاد از مهمونی هم فیلم بگیره و همون لحظه دعام مستجاب شد و شما وارد خونه شدین و من مهمونارو دیدم

    خیلی از دیدن این ویدئو لذت بردم خیلی ازتون ممنونم استاد عزیز

    درمورد سوالهای این فایل:

    باید نگاهم رو به مهمونی عوض کنم و به قول خودمون مهمون نواز باشم، اعتراف میکنم که من خیلی مهمون نواز نیستم و بیشتر از یکی دو روز نمیتونم مهمون بپذیرم ولی در این فایل یاد گرفتم که باید آسون بگیرم تا نه خودمو اذیت کنم و نه مهمونمو معذب کنم

    اینکه حتی الامکان از ظرفهای یک بار مصرف آماده کنم

    اینکه در انتخاب خوردنی ها چیزهایی رو تهیه کنم که خورده بشه و سعی کنم همه سلیقه ها رو بگنجانم

    اینکه همیشه خونه و زندگیمو تمیز نگه دارم تا وقتی مهمون میاد به خاطر مهمونا واسه تمیز کردن خونه به زحمت زیاد نیوفتم

    یه نکته خیلی خیلی مهم از این فایل یاد گرفتم اینکه وظیفه من نیست که کاری کنم که به مهمونام خوش بگذره و اگر خودمم رفتم جایی مهمونی وظیفه میزبان نیست که کاری کنه که به من خوش بگذره چون من دقیقا برعکس اینو عمل میکردم

    بازم ممنونم از خانم شایسته و استاد عزیزم برای این فایل که خیلی احساس خوبی در من ایجاد کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: