سلام و عرض ادب و احترام به شما دوست هم فرکانسی عزیزم و استاد عزیز و خانم شایسته گل و اعضای خانواده عباسمنش خدا رو شاکرم که خداوند به بهترین شکل شما رو هدایت کرد به کامنت من و دوباره به بهترین شکل از زبان شما دوست عزیزم، بامن حرف زد خییییلی عالی بود و اشک در چشمانم جاری شد وقتی پاسخ شما رو خوندم، حتما تمام تلاشم رو میکنم تا بیشتر روی خودم و این نقطه ضعف خودم کار کنم سپاسگزارم دوست عزیزم که با تمام وجود و از ته دل، صحبت کردی بهترین ها رو برات ارزومندم انشاالله خداوند به بهترین شکل براتون جبران کنه

به نام خدایی که کافیست برای بندگانش

به این حرفی که زدم با تمام وجودم ایمان دارم و سلول به سلول بدنم اینو باور داره و هزاران تجربه در زندگیم دارم که ثابت میکنه و سپاسگزارم از خدایم که همراه منه و منو همیشه هدایت میکنه

و سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته دوستداشتنی که با جان و دل اموزش میدن و حرف هاشون، حاصل تجربه ی زندگی با عزت و شادی هست که دارند و حرف هاشون از دل برمیاد که بر دل مینشینه

این اولین دیدگاه من هست که با حساب کاربری همسرم مینویسم

دوست دارم از ابتدا که استارت زدم بگم که یه خانم خانه دار بود و فوق دیپلم که درگیر خونه و بچه ها و کارهای خونه بودم و همیشه توی دلم ارزوهایی داشتم که برام غیر ممکن بود به طور صد درصد

و هر وقت در موردش با خودم صحبت میکردم به خودم میخندیدم که تو کجا و این ارزوها کجا؟

الان میگم چه ارزویی داشتم

اولیش این بود که دوست داشتم صاحب یک شرکت داروسازی باشم و مدیر عامل اون شرکت

و محصولی رو تولید کنم که جامعه در حال حاضر بهش نیاز داره و مفید و سالم باشه

دوم اینکه دوست داشتم مخترع باشم

سوم اینکه میخاستم شرکت که فقط در ذهنم، ارزوی اون داشتم در پارک علم و فناوری هم مستقر باشه

ارزو بر جوانان عیب نیست، اینا رو دوست داشتم در حالی نه مدرکی داشتم نه تحصیلاتی و نه پولی و نه پارتی و آه در بساط نداشتم حتی علم و تجربه این کار هم نداشتم و زیر صفر بودم

و هیچ وقت در موردش هم با هیچ کس صحبت نکردم چون دوست نداشتم مورد تمسخر دیگران قرار بگیرم

اینا رو داشته باشید تا بگم چی شد

حدود 4 سال پیش با فایل های رایگان استاد به صورت خیییییلی اتفاقی اشنا شدم چند باری گوش دادم و بعدش گفتم چقدر حرف مفت میزنه(البته عذرخواهی میکنم، از بس در شرایط سخت روحی و جسمی بودم، اینو گفتم) و دیگه گوش ندادم یه چهل روزی گذشت و توی ذهنم کلنجار رفتم و دوباره گوش دادم به گونه ای که همش هندزفری توی گوشم بود حتی هنگام خواب و حتی خانواده ام هم شاکی بودن ازم

و رسبدم به مرحله ای که هدایت شدم و نشونه ها در زندگی من پله به پله نمایان شدند و روزی صد هزار بار خدا رو شکررررر میکنم که به این سمت هدایت شدم

و هر ایده و الهامی که بهم میشد رو عملی میکردم و میکردم که کمتر از یکسال من ثبت اختراع کردم در حوزه دارویی که باورتون نمیشه و بعد از اون یه شرکت در حوزه دارویی ثبت کردم و خودم مدیر عامل اون شرکت هستم

و بعد هدایت شدم و خیییلی ساده و به راحتی دفتر شرکت من در پارک علم و فناوری مستقر شد و به من با اجاره خیییلی کم و ناچیز یه دفتر با میز و سیستم و….. دادن

تولید من استارت خورد و الان وارد بازار کار هستم

تمام اینها در همون شرایطی که داشتم برام امکان پذیر شد و خدا میدونه اینقدر باور رسیدن بهش برام اسان شده بود که اصلا تعحب نکردم

و انگار باااااید اتفاق میفتاد همه اینها

خاستم دیدگاهم رو برای شما دوستای گلم و استاد عزیزم و مریم خانم گل به اشتراک بگذارم به چند دلیل

اول اینکه نهایت سپاسگزاری رو داشته باشم از اموزش های استاد

نهایت سپاسگزاری رو داشته باشم از شما دوستان عزیزم که کامنت های شما خییییلی بهم کمک کرد

و در انتها ازتون راهنمایی میخام

نمیدونم چی شد که اومدم توی سایت و حرف زدم چون من همیشه توی دفترم مینویسم و…. اما میدونم بهم الهام شد که بیام توی سایت و دیدگاه بنویسم و حرف بزنم و ایمان دارم که هدایت شدم و میدونم که خدا کمکم میکنه برای همین خوشحال میشم وقتی صحبت های منو خوندید اونچه به ذهنتون رسبد برام بنویسد

الان در زمینه فروش محصولم که کیفیت بسبار بالایی داره و قیمت بسیار مناسبی هم داره به مشکل برخوردم مشتری دارم اما کم هست و منو و بدهی های منو جواب نمیده نمیدونم چه باوری دارم که نتونستم اون فروشی که مد نظرم هست اتفاق بیفته، خیلی جاها بازاریابی کردم صحبت کردم سایت زدم کانال زدم مشاوره دادم، صحبت کردم اما….. همش یه چرخه برام تکرار میشه و برمیگردم سر خونه اول

خیلی ها اومدن برای اینکه به صورت شراکتی کار کنیم و کار فروش رو به عهده بگیرید اما لحظه اخر همه چی هم میخوره یا طرف خواهرش میمیره یا به مشکل خانوادگی برمیخوره یا زنش درخواست طلاق میده و…… و همه اینها باعث میشه که کار فروش محصولم کنسل بشه و من بمونم و فروشی که انجام نشده

ممنون میشم منو راهنمایی کنید، هر چی فکر میکنم نمیدونم اون ترمز ریزی که من در باورهای دارم چیه که لحظه اخر با توجه به اینکه من دارم گاز میدم منو از حرکت باز میداره و همه چی خراب میشه

نهایت تشکر رو دارم از خدای وهابم که مثل همیشه منو هدایت کرد و بهم الهام کرد که بیام و با شما حرف بزنم و خدا رو بسبار شاکرم که شما عزیزانم رو در مسیر من قرار داد

خودم رو و شما رو به خدایی میسپارم که ادعونی استجب لکم هست

انشاالله خداوند خیر دنیا و اخرت رو روزی همه ما بکنه و عاقبت بخیر وشادی باشبم انشاالله

برکت در همه جنبه های زندکی رو براتون ارزومندم