https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/08/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-08-10 02:44:342022-08-13 20:50:55نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 1
167نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
زمانی که نتایج دوستان از فایل های استاد را می بینم و به آنها گوش می دهد برای من خیلی خیلی حس و حال خوبی را دارد چرا که وقتی من این نتایج را می بینم به خودم می گویم ببین اینها توانسته اند پس من هم خواهم توانست
اینها برای من یک الگوی خوب و عالی را رقم می زند
اینها برای ذهن منطقی من یک الگوهایی است که واقعا به من کمک می کند تا به این باور برسم که من هم می توانم به موفقیت برسم در صورتی که بخواهم تغییر کنم و این روند را ادامه بدهم
چقدر این فایل ها می تواند عالی و ارزش بخش باشد
اولین نکته ای را که در این فایل یاد گرفتم این بود که باید روی باورهای خودم کار کنم
باورهای خودم را هرگز دست کم نگیرم
همیشه و همیشه روی خودم کار کنم و دست از تلاش برندارم
بی شک خدای مهربان هم من را در این مسیر هدایت خواهد کرد
این هدایت های خداوند همیشه و همیشه برای من وجود دارد فقط کافی است که به او ایمان کنم و به او اعتماد داشته باشم
این صحبت های استاد را اکنون من درک می کنم
من هم در حال ساخت یک بیزینس جدید برای خودم هستم و خدای مهربان هم افراد و کسانی را سر راه من قرار می دهد که آنها برای من واقعا دلسوز هستند و مثل من حال خوب دارند و آنها هم حس و حال خوب دارند
دستهای خداوند را در زندگی خودم می بینم
می دانم که او همیشه من را کمک خواهد کرد
نکته مهم دیگری که در این فایل برای من درست داشت این بود که باید باور داشته باشم که می توانم و موفقیت از آن من خواهد بود و هرگز ناامید نشوم
واقعا این صحبت ها برای من این انگیزه را دارد که همه چیز شدنی است
با سلام خدمت استاد گرامی و مریم بانو و خانواده بزرگ و صمیمی عباسمنش.
خدایا هر لحظه از تو نشانه ای خواستم به هزاران طریق هدایتم کردی،
دیروز خواهرزادم که 5 سالشه گفت چرا همش تو فکری؟ هر چی میخوای فقط به خدا بگو، خدا بهت میده. و من کلام خدا را از زبان خواهرزادم شنیدم خدایا سپاسگزارم.
و امروز از خداوند نشانهای برای هدایتم خواستم،
به خودم میبالم که عضو خانواده ای هستم که اشخاص زیادی مثل عرشیا به خواسته ها و اهدافشون تعهد دارن و با درک و اجرای قوانین الهی گفته شده در فایلهای استاد عزیزمون عباسمنش بزرگوار، به خواسته هاشون میرسن وقتی برای عرشیا میشود
پس برای من هم میشود
من تکه ای از خداوندم، من هم خالقم، من هم میگویم کن فیکون(باش پس موجود میشود)
این فایل رو چند بار نگاه کردم، نکته برداری کردم
احسنت به عرشیای عزیز،
در این فایل قانون کیهانی برای من یادآوری شد
مهمترین چیز باوریست که ما داریم
عرشیای عزیز این باور رو در خودش ساخته که طبق گفته استاد عباسمنش :نه بابا اینطور نیست، من میتونم یک اتفاقات دیگه ای برای خودم رقم بزنم
عرشیا از منطقه امن خودش خارج میشه و با سن کم 17 سالگی، تنها به آمریکا مهاجرت میکنه
با این باورکه وقتی استاد عباسمنش تونسته، پس من هم میتونم.
قانون : من خالق زندگی خودم هستم
عرشیا با درک و اجرای قوانین کیهانی (فایلهای استاد عباسمنش عزیز) با تمرکز بر فراوانی، نکات مثبت و دنبال کردن الگوهایی که نتایج عالی گرفتن، به این موقعیت و موفقیت رسیده.
خداوند هر لحظه با طرق مختلف هدایتمون میکنه، عرشیا اون دستگاه رو هدیه داده خانمی، و اون خانم گفته چرا رنگ صورتی نیاوردی ؟ و با آوردن رنگ صورتی، فروش بالا میره.
خدایا ازت میخوام و دوست دارم که کمکم کنی قانون کیهانی رو درک و اجرا کنم
ایاک نعبد و ایاک نستعین، اهدنالصراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم و لا الضالین
خدایا سپاسگزارم منو به این فایل هدایت کردی
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
استاد گرامی و مریم بانو و خانواده بزرگ و صمیمی عباسمنش در پناه الله یکتا شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
به نام خدای مهربانم به نام خدایی که قدرت تمام جهان در دستان اوست خدایا من در برابر قدرت تو تسلیمم من هیچ توانایی ندارم تو کمک و هدایتم کن به مسیر زیباییها و خوبیها
سلام به استاد عزیزم و مریم دوست داشتنیم و سلام به دوستان گلم که کامنته منو میخونن متشکرم عزیزان
من خودم توسایت که میام و کامنت میخونم و کامنت میذارم فهمیدم این خودش به جور تمرکز کردنه تمرکز روی خوبیها تمرکز روی زیبایبها و فراوانیها یه نوع کنترل ذهنه وقتی میام شروع میکنم و کامنت میخونم یه دفعه متوجه میشم به ساعت گذشت و این خیلی خوبه پیشرفته رشده تغییره باعث شده ذهنت بیراهه نره و یه نوع الگو برداریه درسته بخصوص خیلی چیزها یاد میگیری اینا همه ورودی خوبی برای ذهنه و بعد خروجی خوب هم میگیری دیروز تو فایل باورهای ثروت ساز رفتم کامنت خوندم درباره باور فراوانی یکی از دوستان نوشته بود خداوندا به اندازه تک تک آدمهای دنیا برای من مشتری هست و چون من مغازه پوشاک دارم خیلی به باورهای من کمک کرد و رفتم تو دفترم یاداشت کردم و در روز تکرار میکنم
من خیلی نتیجه های خوبی گرفتم با آموزهای استاد عزیزم با گوش دادن و عمل کردن و الگو پیدا کردن که چند ساله پیش زندگیم این مدلی نبود و الان خیلی خوشحالم خدایا شکرت سپاسگزارتم
استاد تو یه فایل میگن وقتی به یه خواسته ات میرسی بعد برات عادی میشه واقعا همینطوره من چند ماه پیش از خداوند خواستم فروشم به روزی یه میلیون برسه و الان رسیده و عادی داره میشه برام خدا رو هزاران مرتبه شکر میکنم و ایناهمه کار خداست چون من هیچ توانایی و قدرتی ندادم همه رو اوبرام درست میکنه او مشتری برام میاره چون قدرتشو درک کردم حس کردم خدایا ممنونتم سپاسگزارتم من هر چه دارم همه از آن توست و یادمون نره که باید حتما شکرگزاری کنیم مثل استاد عزیز که برای هر اتفاق و هر کار کوچکی از همه عالم و آدم و طبیعت و حیوانات سپاسگزاری میکنه و این کارش باعث میشه از اون نوع زیبایی و خوبی و بیشتر ببینه و لذت ببره
وقتی میبینی از خوندن کامنت و نوشتنش نتیجه خوبی میگیری پس ادامه میدی
منکه تعهد دادم حتما حتما هر روز چند ساعت هم بخونم و هم بنویسم و بیشتر وقتمو تو سایت بذارم چون اینجا سایت بهشتیه با آدمهای بهشتی
استاد عزیزم مریم جانم دوستان مهربانم بهترینها نصیبتون جایگاه تک تک ما بندگان محبوب و توحیدی خداوند بهشت برین باشد
سلام به همگی امیدوارم همیشه در راه هدایتی که از خداوند خواستید باشید.
روز سی و هشتم که من وارد سایت شدم و ثبت نام کردم. این فایل هم به صورت هدایتی برای بار دوم گوش دادم و این بار به طور وحشتناکی من نکات جدید پیدا کردم که برای خودم خیلی عجیب بود. توی کامنتا میخوندم که بچه ها میگن هربار که فایل هارو گوش میکنیم نکته و درس جدیدی یاد میگیریم. و این واقعا درسته.
این تمرکزی که عرشیا داشته باعث شده بتونه توی سن کم هم نتیجه بگیره. و الان که برای بار دوم گوش دادم دارم متوجه میشم اهمیت تمرکز رو. برای همین خواستم تجربم رو با شما به اشتراک بزارم.
من از روزی که وارد سایت شدم میدونستم که باید تمرین کنم. اما اصلا تمرکز نداشتم. همچنان ساعت زیادی رو توی شبکه های اجتماعی بودم. روزی کمتر از دو ساعت وقت میزاشتم برای گوش دادن به فایل ها. و به تبع احساسم و شرایطم بالا و پایین میرفت و متعادل نبودم و نتیجه ی ثابتی هم رقم نمیخورد. تا اینکه سعی کردم کل کل کل هدفم گوش دادن به فایل ها و تمرینات باشه. و اقداماتی که برای تعهد و تمرکز صد درصد گذاشتم اینا بود:
کتاب دیگه ای که به موازات تمریناتم میخوندم کنار گذاشتم.
خودم رو محدود کردم که در کل روز فقط کمتر از یک ساعت از موبایلم استفاده کنم. اونم فقط کارای ضروری.
و با یک گروهی که هر روز گزارش میدیم ساعت استفاده از موبایل رو گزارش میدم.
و با لپ تاپ بیام توی سایت و بخونم و فایل ها رو گوش بدم. چون این طوری هم متمرکز ترم و هم جدی تر.
دو تا دفتر دارم که توی یکیش هر نکته که یاد میگیرم یادداشت میکنم. هایلایت میکنم. و بهشون فکر میکنم.
توی یه دفتر دیگه تمریناتم رو اجرا میکنم. هر روز چند خط شکر گزاری که اسمش رو گذاشتم تمرین 5خط. نتیجه اعتمادم به الهاماتم رو مینویسم. نکات مثبت آدما. از روی دفتر نکات دوباره رو نویسی میکنم. دوباره همون چیزایی که نوشتم مینویسم.
یا اینکه یک موضوع رو انتخاب میکنم مثلا تمرکز و میام مینویسم. اینکه چطور میتونم تمرکز داشته باشم. یا اینکه با جزییات الهامتم رو مینویسم و بسط میدم. یا اینکه صدام رو ضبط میکنم و یا با خودم حرف میزنم.
روی کاغذ نکات رو مینویسم و میزنم به دیوار اتاقم.
کل هدف من توی طول روز اینه که تمرین کنم و فایل گوش بدم. من یه دونه هدف دارم و کاملا دارم سعی میکنم که متمرکز روش کار کنم. یه چیزی که از صحبت های استاد در رابطه با تکامل یاد گرفتم این بود که تکامل به معنای گذشت یه مدت زمان نیست. به معنای تعداد تجربس. مثلا یه ساعت ساز اگر روزی یه دونه ساعت درست کنه اخر ماه سی تا ساعت درست کرده و زودتر ماهر شده نسبت به کسی که ماهی یه بار ساعت درست کرده.
منم میخوام که در همین زمینه ماهر بشم. و یک چیزی که یاد گرفتم سریع عمل کنم. و تکرار و تکرار و تداوم.
یه نکته دیگه که دوست داشتم بگم این بود که استاد توی یکی از فایل ها گفتن که خیلی از اوقات ما یک چیزی یاد میگیریم اما بعد یه مدت فراموش میکنیم و بهش عمل نمیکنیم و شرایط بد میشه. با اینکه قبلا میدونستیما ولی باز اشتباه عمل کردیم. دقیقا مثل خود من. استاد گفتن که گذاشتن کامنت خودش جریانی از خوشبختیه و با اینکار ما میتونیم که کمک کننده باشیم. اما توی این سی و هشت روز این دومین کامنت منه. و امیدوارم که بتونم متعهدانه در این مسیر کامنت گذاشتن بمونم و از معجزات و نتایجم بگم. و یا نکته دیگه که استاد گفتن خوندن دقیق کامنت هاست. و خودم سعی میکنم که این رو دقیق اجرا کنم و از صبح من پای لپ تاپ هستم و کامنت ها رو میخونم و نکته برداری میکنم. و تا الان تونستم تا صفحه نه کامنت بخونم. این هم یک نوع فراوانیه و من هنوز نتونستم حتی کامنت های یک فایل رو تموم کنم.
حالا نتیجه این نوع عمل کردن و فکر کردن بگم که
خیلی زیاد متمرکز تر شدم.
خیلی راحت تر توی هر لحظه به خدا توکل میکنم و هدایت میخوام
ذهنم شلوغ نیست
تازه متوجه هدایت میشم چون خودم آرومم
از خودم راضی ام که صبح تا شب درگیر هدفمم (قبلا هم تمرنات خودسازی هدفم بود اما چون چند تا هدف اساسی داشتم باعث میشد که تمرکزم از بین بره)
روابطم با آدما بهتر شده
پرانرژی تر شدم
آدم عمل گرا تری شدم
در حال حاضر توی همچین اتمسفری هستم و هزار بار خدارو شکر میکنم. و سپاس گزار استاد و تمام دوستانی که کامنت میزارن هستم. خودم کلی از توی کامنت ها چیزی یاد گرفتم.حتی گاهی اوقات تکمیل کننده فایل بوده و به درک من کمک کرده.
من هم کامنت نوشتم که ادامه دهنده این انرژی فوق العاده باشم.
امیدوارم همیشه سالم، ثروتمند، شاد و متعهد در این مسیر باشید.
از زمان آشنایی با استاد عزیز مان نتایج بسیار زیادی گرفته ایم اما آن ها را یاداشت نکرده و هیچ مستندی هم از آن نداریم. ما هر روز متولد می شویم، با لذت بردن از یادگیری و تغییر باورهایمان در طول روز و داشتن احساس خوب سعی در پر بار تر کردن لحظات زندگی خود را داریم. کاملا متوجه شده ایم که چقدر زندگی ما تغییر کرده و اتفاقات خوب برای ما رخ داده و می دهد. در بدست اوردن نتایج عالی و بی نظیر دوره قانون سلامتی هیچ فیلم مستند و عکسی از قبل و بعد از تغییرات خود نداریم، شاید بهتر بود ما هم فیلمی از خود تهیه می کردیم تا تغییرات خود را بیشتر از پیش متوجه شویم اما اکنون نیز کاملا به تغییرات خود واقف هستیم و از خداوند عزیز که ما را به این مسیر زیبا هدایت کرده و لایق شنیدن حرف های استاد عزیزمان شده ایم سپاسگزار هستیم .
آقای عطار روشن، آقای هادی، آقای عرشیا، خانم آزاده ….و دوستانی که نتایج خود را برای ما به اشتراک گذاشتند همگی به لطف هدایت های خداوند و آموزه های استاد عزیز صورت گرفته که آن ها باور کرده اند خالق زندگی خود بوده و می توانند شرایط زندگی خود را تغییر دهند. باید باور کنیم که با درک درست و عمل کردن به قوانین که استاد به زیبایی و مهارت کامل در مورد آن صحبت کرده و بسیار شیوا و بلیغ و موشکافانه بدون وجود هیچ نکته ابهام انها را توضیح داده اند ما می توانیم خواسته های خود را خلق کنیم. باید باورهای مناسب و احساس خوب داشته باشیم و از زندگی خود لذت ببریم تا خداوند ما را به مسیر درست هدایت کند. افرادی که شجاعت داشته و با وجود نجواهای ذهنی اقدام کرده و به نتایج عالی دست یافته اند تبدیل به الگویی برای ما شده که هر زمان فراموش کرده و کم انگیزه شویم با خواندن نتایج و دیدن ویدیو هایی از آن ها ایمان و باور ما بیشتر شده و متعهدانه تر به قوانین الهی عمل کنیم. کار کردن بر روی باورها و عمل کردن به آموزه های استاد نیازمند زمان و انرژی است و یک شبه صورت نمی گیرد اما اگر متعهدانه در مسیر درست قرار بگیریم حتما نتایج عالی از آن خواهیم دید. باید کوچکترین نشانه ها را تایید و تحسین کرده و از خداوند سپاسگزاری کنیم تا طی کردن مسیر برای ما بسیار لذت بخش تر شود. کار کردن بر روی باورها فرآیند بسیار لذت بخشی است که انجام هیچ کاری به این اندازه لذت بخش نیست.
خاستم نتایج خودم رو از فایل هایی که از استادعباس منش گوش کردم رو اینجا بگم چون فکرمیکنم خیلی جذاب باشه
این متن رو توویرایش نوشتم
(در طول نوشتن تمام متن گریه کردمو نوشتم
گریه بخاطراینکه الان اینجاحالم خیلی خوبه و عالیه ام
و بخاطر روز های سختی که گذروندیم منو خانوادم)
داستان زندگی من در این یکسال اخیر که سال 1401 تا دی ماه 1402 که دارم این متن رو براتون با عشق مینویسم.
شغل من کاسب هستم و فروشگاه کفش بچگانه دارم
من از روزی که فروشگاه رودراخرسال 98افتتاح کردم و بعداز چیدمان مغازم کرونا شروع شد و درست روزی که من خاستم افتتاحیه بگیرم یعنی 25اسفند98 اعلام کردن که یکماه تعطیل یعنی حتی یک روز کاسبی نکردم بعد از دکور زدن و چیدن کفش ها و مغازه رو بستم و خیلی ناراحت کننده بود برام.خلاصه دوسال گذشت و چون چک تو بازار نداشتم تونستم کاسبی روادامه بدم تااینکه خرداد1401 به دلایلی که اجاره فروشگاهم از900هزار تومن شد 4میلیون 500 مجبور شدم که جای مغازه رو تغییر بدم و درجایی رفتم که موقعیت مغازم در مجتمع بهتر و ورودی مجتمع با اجاره 5میلیون 500 گرفتم.
ازونجا کم کم بازار بدتر شد و من هم هنوز با استاد آشنا نشده بودم و روز به روز پسرفت داشتم.تا اینکه چک ها برگشت خوردن در مهر و آبان وآذر و دی ماه 1401 و مجبور بودم برم برای خرید شب عید چون چک برگشتی و بدهی داشتم مسلما بهم جنس جدید نمیدادن
اینجا خطایی که من کردم شروع شد و باعث شد وضعیتم بدتروبدتربشه هرروز.
خطای من اینجوری شروع شد که
پسرم مارو خیلی اذیت میکرد و بچه های اطراف خودش بازی نمیکرد و ترسو بود که حتی تا اتاق تنها نمیرفت . اینجا بود که با پیشنهاد یکی از دوستان من و همسرم به یک دعانویس مراجعه کردیم که کاش پامون میشکست و نمیرفتیم(یه جمله برای اونایی که الان میگن من اصلا اعتقادی به دعا نویس ندارم بگم انقدی که من از دعانویس ها متنفربودم و قبولشون نداشتم فکر نمیکنم کسی انقد حس تنفر ازاینجور کارها داشته باشه.)به هر حال رفتیم و اون کارایی کرد که پسرمن در لحظه خوب شد و اینکه پسرم باهمه بازی میکرد تنها تو تاریکی میرفت اتاقش و…
این منو رو گول زد و ازاونجا که باقوانین آشنایی نداشتم من هم رفتم سراغ این دعا نویس و این زن کارهایی برای من کرد که من فقط ازش خاستم کاری بکنه مغازه من فروشش بره بالا و بتونم ازین بدهکاری بیام بیرون و در کارم شکست کامل نخورم.
این زن کارهایی کرد و موقع خریدبرای شب عید فرارسید و من باخودم گفتم من برم تهران چطوری خرید کنم وقتی بدهکارم جنس نمیدن به من
این شد که به این دعانویسه گفتم که کاری کن آقای فلانی به من جنس بده اونم گفت عکسش روبده تا من کاری بکنم جنس بده من عکس رو دادمو گفت برو داخل فروشگاهش بهت جنس میده من بررسی کردم خیالت راحت من رفتمو اون آقا اومد نشست چک های من روداد و من چک های جدید دادم (یعنی عوض کردم چک هامو) بهش که با فروش شب عید بدهی ها رو بدم و جنس خریدم دوباره ازش چکی برای فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر سال 1402 پرداخت کنم که جمعشون باخرید هایی که از یه نفر دیگه کرده بودم شد400میلیون تومان تقریبا.
خلاصه من اومدمو شب عید گذشت من فقط تونستم چک هایی که قبلابرگشت خورده بود جایگزین چک داده بودم رو پاس کنم اما اما چک هایی که برای خرید جدید کرده بودم از شب عید هیچ پس اندازی نداشتم که پرداخت کنم در 4 ماه آینده
اینطور شد که من برشکسته شدم یا ورشکسته خخخ.نمیدونم کدومش درسته
خلاصه این دعانویس هم ناگفته نماند که قرار بود کاری کنه که من شب عید خیلی بفروشم و همه چک هارو پاس کنم دقیقا شب عیددوماه غیبش زد و اصلا نمیدونم کجا رفت که اصلا جواب تماس های من رو نمیداد
بعد که در اواخر اردیبهشت پیداش شد
من هم در همین روزا تصمیم گرفته بودم که هرجورشده بافروش ماشین و قرض و... بدهی ها رو بدم و مغازه روببرم مشهد چون گفتم بازار شهربزرگ خیلی بهتره.خلاصه این دعا نویسه پیداش شد گفتم شب عید که نبودی حالا اینکارو بکن که فروشم بالا بره تا چک هارو پاس کنم
هر روز استرس هروز دلهوره و حال خیلی خیلی بدی داشتم آخه صبح ها بیدار میشدم پیام و… از بدهکارا روی گوشیم میومد و حسابای من از آخر فروردین مسدود شدو داشتم باحسابای همسرم کارمیکردم
که خیلی حالم بد بود و هر روز قرص اعصاب میخوردم
و ناگفته نماند این ورشکستگی منو معتاد کرد و من رو آوردم به موادمخدر که آروم بشم و چیزی نفهمم ازین روزا اما بازهم بی اثر بود بازهم استرس و نگرانی داشتم
و این زن همیشه میگفت کاری میکنم فروشت بره بالا و ازینکار که درست میکنم برات در همین حین داشت ازمن و خانوادم سو استفاده میکردو من و همسرم همیشه با ماشینمون میبردیم کاراشو میکرد میومد خونمون چند روز با دوتا بچه بی ادب و خیلی شر خونمون میموند و اونم معتاد تا من از مغازه که میومدم و ناراحت که چرادرست نمیشه کارام اونم تندتند بهم دود میداد تا آروم بشم آخه اون یکسره پکنیک روشن بود ومیکشید. خیلی خلاصه روزگار عجیب و خیلی بدی بود من و همسرم هم دیدگاهمون این بود که یه مدت تحملش میکنم همین که کارمون درست شد و رفتیم مشهد دیگه باهاش درتماس نیستیم و کلا بلاکش میکنیم.تو این مدت یهو توی خرداد ماه به ذهنم رسید که مغازه رو واگذار کنم بدهی ها روبدم و با الباقیش بیام مشهد دوباره کارم رو شروع کنم از نو.
که گفتم به دعا نویس تو فقط تنها کاری که میکنی کاری کن مغازه واگذار بشه تا من پول بدست بیارم چون دیدم که نمیتونه کاری کنه فروشم بره بالا ، و هرروز یه بهونه ای میاورد برای اینکه فروش نرفته بالا.ولی من بازهم بهش ایمان داشتم متاسفانه و گفتم کاری کن مغازه واگذار بشه
اما متاسفانه بااینکارا کاری میکردم که بدتر بشه روزگارم اخه بچه ها سنگینی به زندگیم وارد شده بود که مغز منوهمسرم ازکار افتاده بود و جالب بود به همسرم میگفت اینکه مغازتون واگذار نمیشه دلیل اصلی مادرشوهرته اون داره میره جای یه دعانویس دیگه که شمانتونید واگذار کنید مغازه رو و ازنیشابورنرید تاپسرش کنارش بمونه.خلاصه
خداهم میگفت حالا که به غیرازمن رو آوردی پس برو از همون دعا نویس بخواه تا برات کاری کنه ازین منجلاب بیای بیرون.تا اینکه اواخرتیر ماه دیدم این نمیتونه کاری کنه پسرش گفت من یه سیدتوکرج میشناسم بیا اون 7میلیون میگیره ده روزه مغازت رو واگذار میکنی منم قبول کردم اونم نتونست کاری کنه برام.تا اینکه تو اینستاگرام فایل های استاد رو دیدم و خیلی نگاه کردم فایل های مختلف رو ازایشون
اونا رو شروع کردم به گوش دادن البته تو اون پیجی که من دیدم همشون خلاصه ی فایل های استاد بود
ولی همچنان امیدداشتم به اون دعانویس دومی
اما دعانویس اولی که زن بود داشت روی من کارمیکرد که من نتونم مغازه رو واگذار کنم البته از روز اول اینکارو میکرد اما من نمیدونستم بخاطر این اینکارو میکرد که من تو نیشابور بمونم و این بتونه ازم سواستفاده کنه من براش راننده باشم بره همه جا بیاد خونم چند روز بمونه و همه چیز براش محیا باشه آخه هیچکس رو نداشت که هواشو داشته باشن.(یه چیزی اینجا بگم یادم نره.منه احمق نمیدونم چرا این فکرونمیکردم که چرا اگه این میتونه کاری برای بکنه چرا کاری واسه خودش نمیکنه از فلاکت دربیاد که محتاج من و امثال من نباشه که نون شب نداشت بخور از من و کسایی مثل من سواستفاده میکرد و خوراکی میبرد واسه خونش و دوتابچش).اگه کامل بخام توضیح بدم خیلی طولانی تر میشه متن.
خلاصه این داستان که من دلبسته بودم به این دعانویس ها که مشتری بیاد و مغازه رو واگذار کنم و هرروز منوامیدوارمیکردن که فرداواگذارمیکنی وراحت میشی تا اینکه یهو به خودم اومدم خونم سر سالش شد صاحب خونه گفت یا تمدید یا برو منم مونده بودم کجا برم من نمیخام تو این شهر بمونم اگه بخام برم مشهد مغازم واگذار نشده چیکارکنم حالا
خلاصه رفتم مشهد و خونه رو پیدا کردیم خونم رو اوایل مرداد آوردم مشهد و نمیتونستم مهلت بگیرم واسه خونم که مغازم واگذار بشه چون قبلا یکماه مهلت گرفته بودم و صاحب خونه مهلت نمیداد ازاینجا به بعد من نیشابور خونه پدرم زندگی میکردم و هر روز با رویایی که مغازه ام واگذار میشه میرفتم مغازه و همسر و پسرم مشهد تتهازندگی میکردن و چقد حالمون بد بود مخصوصا پسرم برام بی قراری و دلتنگی میکرد تااینکه من در همین حین فایل های استاد رو تو پیج های مختلف گوش میدادم و خیلی هم دوستداشتم و قبول داشتم اما به مرحله ای نرسیده بودم که باورهام انقد خوب باشه که بخدا بسپرم .اما کمی باور هام بهتر شده بود که همین باعث شد که با گوش کردن فایلها یهو خدا هدایتم کرد و به خودم اومدم در آخرشهریور که بابا تا کی میخای بشینی تو مغازت و منتظر معجزه باشی بلند شو کاری بکن تصمیم گرفتم با امید بخدا مغازم رو ببندم و بیام مشهد دنبال مغازه بگردم یکماه طول کشید این داستان و من رفت و آمد میکردم مشهد تامغازه پیدا کنم ناگفته نماند اینجا دیگه واقعا ازون دعا نویس ها ناامید شدم و ازشون دوری کردم و باهاشون دعوامونم شد و اون دعانویس اولیه گفت از الان اصلا مشتری قبول نمیکنم و فقط روی زندگی تو کار میکنم کاری میکنم نتونی مغازه پیدا کنی و حتی نتونی یه دونه میخ به دیوار مغازه جدیدت بزنی و زندگیت رو بهم میزنم طلاق بگیرین و… و منم گفتم من خدارو دارم تو هم هیچ غلطی نمیتونی بکنی گفت خدا کارشو از طریق ما دعانویس ها میکنه برای بنده هاش.(اینم گفتم باورهاشون رو دقیق تربدونید)
و اون زمان تاحدودی چک هارو پاس کرده بودم
اما بازهم خیلی باقی مونده بود.همینکه بخدا ایمان آوردم و سپردم بخدا دیدم یکی یکی داره گره ها باز میشه بدهی هارو میدادم خواستم ماشین بفروشم برای رهن مغازه اونم جور شد ماشین نفروختم و درهمین حین فایل های اصلی استاد رو پیدا کردم فایل های رایگان البته . اونا رو گوش میکردم و کارامو باتوکل بخدا میکردم تااینکه خدا هدایتم کرد بجایی ازمشهد که مغازه عالی پیدا کردم با کرایه مناسب
خونه خیلی خوبی پیدا کردم باقیمت عالی که حتی دوستانم که درمشهد بودن باور نمیکردن که من بااین قیمتا خونه و مغازه پیدا کردم.هر شب گریه میکردمو فایل هارو گوش میکردم.مغازه رو نتونستم واگذار کنم بااینکه خیلی اذیت شدم مغازه رو جمع کردم آوردم مشهد.والان یه نشونه هایی میبینم که خدا همونجا هم هوای منو داشته و نذاشته واگذار کنم چون واگذارمیکردم خیلی بد میشد که الان توضیح دادنش طول میکشه . اینجا تواین مجتمع تجاری چقد آدمای خوبی سرراهم قرارگرفتن تا مغازه رو راه اندازی کنم و فهمیدم استاد سایت هم دارن تو سایت همه فایل هارو دانلود کردم بعد نتایج خیلی بیشترشدن.فروشم خیلی بالارفته و آدمهای خیلی عالی سرراهم هستن چقد حالم عالیه
و الان تمام بدهی ها رو دادم و روز به روز دارم بهترمیشم
اما اینو بگم یهو یادم اومد وقتی بخدا خودمو سپردمو هرشب فکرمیکردم باخودم گفتم چرا نفهمیدم اگه اون دعانویسا میتونستن برام کاری بکنن چرا برای خودشون نمیکردن که تو اون وضعیت فلاکت بار نباشن که برای نون شبشون مونده بودن و هرروز تو بیمارستان ها بستری بودن.
من نتیجه ای که گرفتم ازین اتفاقات یکسال اخیرم این بود که با چیزهایی که ازاستاد یاد گرفتم اینه که اولا به چشم یه تجربه بزرگ نگاه کنم که واقعا منو پخته کرد هرچند به دیده اکثر شما کار احمقانه ای به نظر میرسه و باخودتون شاید بگین من هیچ وقت اینکارونمیکردم و نمیکنم اما سخت در اشتباهید چون تو موقعیتش قرار بگیرید فرق میکنه مگه اینکه دانشجوی استاد باشید و باورهاتون عالی باشه والا احتمال زیاد کاری که من کرده بودم رو میکردین.
دوما دیگه هیچ وقت به جز خدا به هیچکس تکیه نکنم هیچ کس. و الان هرچی رو ازخدامیخام بعدازینکه باورهام درست شده خدا بهم براحتی میده.
خیلی درس ها از داستانم گرفتم امیدوارم برای همه شما مفید باشه تا جز خدا به هیچکس توکل نکنید فقط خدا خدا خدا خدا.
راستی بچه ها بعداز گوش دادن فایل ها اعتیاد رو هم بعداز مدت ها گذاشتم کنار و پاک هستم
بچها داستانم خیلی جزئیات داره که نگفتم و رد شدم اگه سوال داشتین بپرسین جواب میدم با جون و دل.چون این دعا نویس و اونایی ک مهره مار میفروشن دارن زیاد میشن و مراجعه بهشون زیاد میشه.من انقد بااین دعانویسا بودم که استاد شدم و زیر و بم افکار اینارومیدونم.
در آخر از استاد عزیزم ممنونم ودارم روز به روز حالم بهتر میشه و اوضاع مالی ام کمی بهتر بشه دورهای استاد رو میخرم
خدایا شکرت که هدایت امروزم این فایل بی نظیر بود. خدایا شکرت که استاد عزیزم چنین شاگردانی تربیت کرده که بهترین الگو واسه بقیه هستند.
درود به آقا عرشیا واقعاً مثل استاد عزیز جهاد اکبری رو شروع کردید و با این سن کم به هر آنچه که خواستی و به تمام اهدافت رسیدی.
از 15 سالگی رو خودت کار کردی، برنامه ریزی کردی و از همه مهمتر عمل کردی و ایمان خیلی قوی به هدایت الله داشتی و با پول کمی که خودت پس انداز کردی مهاجرت کردی به آمریکا و رفتی تو دل ناشناخته ها.
توی یک فایل دیگه ای از استاد عزیز شنیده بودم که خداوند حمایت میکنه از کسانی که مهاجرت میکنند و به دل ناشناخته ها قدم میزان.
همونطور که دوست عزیزمون با ایمان قوی که داشت(من خالق زندگی خودم هستم) عمل به مهاجرت میکنه و خداوند خیلی راحت و بدون زحمت هدایت میکنه به یک خونه آماده با تمام وسایل و تجهیزات، با مناسبترین قیمت.
دوست عزیزمون قبل از مهاجرت روی زبانش کار میکنه و زبانش عالی میشه
طبیعتاً خیلی زود و راحت میتونه ارتباط برقرار کنه. بیزینس خودشو راه اندازی میکنه، با کارمندان بانک و رییس اونجا ارتباط داره و هر سوالی که براش پیش میاد مطرح میکنه و جواب میخواد.
6 تا کارمند خارج از آمریکا داره که جزو بهترینها هستند و از راه دور اونا رو هدایت میکنه(مثل کارمندان استاد عزیز که بهترین هستند با وجدان کاری)
وقتی ی مشتری رنگ صورتی محصولشو میخواد خیلی زود ایده میگیره و هدایت میشه به خلق اون خواسته مشتری(تماس با کارخونه و تقاضای تولید رنگ صورتی) بعد فروشش چند برابر میشه و تو سن 21 سالگی همه این موفقیتها رو کسب کرده.
و جه زیبا قبل از رسیدن به اهدافش از خودش فیلم گرفته زمانی که ایران بوده و شرایطش و توضیح داده و ایمان صد در صدی داشته که به خواسته هاش میرسه.و وقتی که مهاجرت کرد و به همه اون آرزو و اهدافش رسید، بازم از خودش و موفقیتهاش با سند و جزییات تمام فیلم گرفته و واسه استاد عزیز ارسال کرده و از ایشون دعوت کرده به عنوان تشکر دعوتشون کنه به رستوران و از دستاورداش با استاد صحبت کنه.و چقدر خوب بهترین مکانهای شهر خودشو به استاد نشون میده وبا هم صحبت میکنند راجب فراوانی و کسب و کار پر رونق و فراوانی مشتری و…..
چقدر نگاه دوست عزیزمون به فراوانی هست، ستایش خوبیهای کارمنداش، کارآفرین های موفق در کل به نظرم نگاهش به دنیا و فراوانی عباس منشی هست.
امیدوارم همواره در حال پیشرفت و ترقی باشی آقا عرشیا و بازم منتظر نتایج بزرگتر هستیم.
فقط می توان به خدای خوب خودم اعتماد کنم و از او هدایت بخواهم
این هدایت خواستن همان می شود که خدای مهربان با دستهای هدایتگر خودش افراد و شرایطی را سر راهی من قرار
می دهد که آنها دستهای خداوند برای کمک کردن به من می شود
خداوند را شاکرم که می توانم این مسیر زیبا را بروم و به نتایج عالی و فوق العاده برسم
خداوند را شاکرم که می توانم به راحتی و آسانی قدم بردارم و او به من کمک می کند
هر چه بیشتر روی خودم کار کنم بی شک من موفقتر خواهم بود و بی شک نتایج و دستاوردهای عالی تری را کسب خواهم کرد
وقتی که با ایمان به خدای خودم حرکت می کنم
وقتی که به خدای خودم اعتماد داشته باشم
وقتی که خودم به خودم ایمان داشته باشم
وقتی که خودم را بشناسم و به خودم اعتماد داشته باشم
در راه هدف خودم قدم بردارم و در آن کار متخصص بشوم
همه اینها نکته هایی است که وقتی که به آن توجه می کنم بی شک موفقترین خواهم بود
همه اینها نشان از این است که می شود و می توانم و فقط کافی است که اعتماد کنم به دستهای خدای این جهان
این نکته هم وجود دارد که می توانم به خودم بگویم وقتی که فلان شخص با آموزش های استاد و با تغییر باورهای خودش توانسته است موفق بشود پس من هم می توانم موفق بشوم
این همان الگویی است که باید برای خودم داشته باشم و خودم را در روند رشد و پیشرفت قرار بدهم
چه باور خوبی دادن به ما استاد توی این فایل که توی هر سن و سالی میشه موفق شد
موفقیت سن و سال نمی شناسه
دومین نکته که اقا محمد عزیز همیشه تمرکزشون روی نکات مثبت بوده این یک کلیده
تمرکزتو بزار روی نکات مثبت
سومین نکته کسب اطلاعات تو زمینه ای که بهش علاقه داریم اقا هرکاری بهس علاقه داری برو تهشو دربیار
چهارمین نکته اینکه خودتو شبانه روز ببند به این فایلا اقا تنها راه موفقیت همین فایلا من همه راهها رو رفتم همه راههارو امتحان کردن ناامید بودم خسته بودم افسرده بودم ولییییییی تنها راه رسیدن به موفقیت همین فایلا خودتو ببند به این فایلا و مهم تر از همه عمل کن به این فایلا و این آگاهیا
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان عالی خودم
زمانی که نتایج دوستان از فایل های استاد را می بینم و به آنها گوش می دهد برای من خیلی خیلی حس و حال خوبی را دارد چرا که وقتی من این نتایج را می بینم به خودم می گویم ببین اینها توانسته اند پس من هم خواهم توانست
اینها برای من یک الگوی خوب و عالی را رقم می زند
اینها برای ذهن منطقی من یک الگوهایی است که واقعا به من کمک می کند تا به این باور برسم که من هم می توانم به موفقیت برسم در صورتی که بخواهم تغییر کنم و این روند را ادامه بدهم
چقدر این فایل ها می تواند عالی و ارزش بخش باشد
اولین نکته ای را که در این فایل یاد گرفتم این بود که باید روی باورهای خودم کار کنم
باورهای خودم را هرگز دست کم نگیرم
همیشه و همیشه روی خودم کار کنم و دست از تلاش برندارم
بی شک خدای مهربان هم من را در این مسیر هدایت خواهد کرد
این هدایت های خداوند همیشه و همیشه برای من وجود دارد فقط کافی است که به او ایمان کنم و به او اعتماد داشته باشم
این صحبت های استاد را اکنون من درک می کنم
من هم در حال ساخت یک بیزینس جدید برای خودم هستم و خدای مهربان هم افراد و کسانی را سر راه من قرار می دهد که آنها برای من واقعا دلسوز هستند و مثل من حال خوب دارند و آنها هم حس و حال خوب دارند
دستهای خداوند را در زندگی خودم می بینم
می دانم که او همیشه من را کمک خواهد کرد
نکته مهم دیگری که در این فایل برای من درست داشت این بود که باید باور داشته باشم که می توانم و موفقیت از آن من خواهد بود و هرگز ناامید نشوم
واقعا این صحبت ها برای من این انگیزه را دارد که همه چیز شدنی است
ممنونم استاد عزیز بخاطر این فایل های ارزشمند
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خدای مهربان
خدایا هر آنچه دارم از آن توست و تو به من دادی.
با سلام خدمت استاد گرامی و مریم بانو و خانواده بزرگ و صمیمی عباسمنش.
خدایا هر لحظه از تو نشانه ای خواستم به هزاران طریق هدایتم کردی،
دیروز خواهرزادم که 5 سالشه گفت چرا همش تو فکری؟ هر چی میخوای فقط به خدا بگو، خدا بهت میده. و من کلام خدا را از زبان خواهرزادم شنیدم خدایا سپاسگزارم.
و امروز از خداوند نشانهای برای هدایتم خواستم،
به خودم میبالم که عضو خانواده ای هستم که اشخاص زیادی مثل عرشیا به خواسته ها و اهدافشون تعهد دارن و با درک و اجرای قوانین الهی گفته شده در فایلهای استاد عزیزمون عباسمنش بزرگوار، به خواسته هاشون میرسن وقتی برای عرشیا میشود
پس برای من هم میشود
من تکه ای از خداوندم، من هم خالقم، من هم میگویم کن فیکون(باش پس موجود میشود)
این فایل رو چند بار نگاه کردم، نکته برداری کردم
احسنت به عرشیای عزیز،
در این فایل قانون کیهانی برای من یادآوری شد
مهمترین چیز باوریست که ما داریم
عرشیای عزیز این باور رو در خودش ساخته که طبق گفته استاد عباسمنش :نه بابا اینطور نیست، من میتونم یک اتفاقات دیگه ای برای خودم رقم بزنم
عرشیا از منطقه امن خودش خارج میشه و با سن کم 17 سالگی، تنها به آمریکا مهاجرت میکنه
با این باورکه وقتی استاد عباسمنش تونسته، پس من هم میتونم.
قانون : من خالق زندگی خودم هستم
عرشیا با درک و اجرای قوانین کیهانی (فایلهای استاد عباسمنش عزیز) با تمرکز بر فراوانی، نکات مثبت و دنبال کردن الگوهایی که نتایج عالی گرفتن، به این موقعیت و موفقیت رسیده.
خداوند هر لحظه با طرق مختلف هدایتمون میکنه، عرشیا اون دستگاه رو هدیه داده خانمی، و اون خانم گفته چرا رنگ صورتی نیاوردی ؟ و با آوردن رنگ صورتی، فروش بالا میره.
خدایا ازت میخوام و دوست دارم که کمکم کنی قانون کیهانی رو درک و اجرا کنم
ایاک نعبد و ایاک نستعین، اهدنالصراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم و لا الضالین
خدایا سپاسگزارم منو به این فایل هدایت کردی
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
استاد گرامی و مریم بانو و خانواده بزرگ و صمیمی عباسمنش در پناه الله یکتا شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
به نام خدای مهربانم به نام خدایی که قدرت تمام جهان در دستان اوست خدایا من در برابر قدرت تو تسلیمم من هیچ توانایی ندارم تو کمک و هدایتم کن به مسیر زیباییها و خوبیها
سلام به استاد عزیزم و مریم دوست داشتنیم و سلام به دوستان گلم که کامنته منو میخونن متشکرم عزیزان
من خودم توسایت که میام و کامنت میخونم و کامنت میذارم فهمیدم این خودش به جور تمرکز کردنه تمرکز روی خوبیها تمرکز روی زیبایبها و فراوانیها یه نوع کنترل ذهنه وقتی میام شروع میکنم و کامنت میخونم یه دفعه متوجه میشم به ساعت گذشت و این خیلی خوبه پیشرفته رشده تغییره باعث شده ذهنت بیراهه نره و یه نوع الگو برداریه درسته بخصوص خیلی چیزها یاد میگیری اینا همه ورودی خوبی برای ذهنه و بعد خروجی خوب هم میگیری دیروز تو فایل باورهای ثروت ساز رفتم کامنت خوندم درباره باور فراوانی یکی از دوستان نوشته بود خداوندا به اندازه تک تک آدمهای دنیا برای من مشتری هست و چون من مغازه پوشاک دارم خیلی به باورهای من کمک کرد و رفتم تو دفترم یاداشت کردم و در روز تکرار میکنم
من خیلی نتیجه های خوبی گرفتم با آموزهای استاد عزیزم با گوش دادن و عمل کردن و الگو پیدا کردن که چند ساله پیش زندگیم این مدلی نبود و الان خیلی خوشحالم خدایا شکرت سپاسگزارتم
استاد تو یه فایل میگن وقتی به یه خواسته ات میرسی بعد برات عادی میشه واقعا همینطوره من چند ماه پیش از خداوند خواستم فروشم به روزی یه میلیون برسه و الان رسیده و عادی داره میشه برام خدا رو هزاران مرتبه شکر میکنم و ایناهمه کار خداست چون من هیچ توانایی و قدرتی ندادم همه رو اوبرام درست میکنه او مشتری برام میاره چون قدرتشو درک کردم حس کردم خدایا ممنونتم سپاسگزارتم من هر چه دارم همه از آن توست و یادمون نره که باید حتما شکرگزاری کنیم مثل استاد عزیز که برای هر اتفاق و هر کار کوچکی از همه عالم و آدم و طبیعت و حیوانات سپاسگزاری میکنه و این کارش باعث میشه از اون نوع زیبایی و خوبی و بیشتر ببینه و لذت ببره
وقتی میبینی از خوندن کامنت و نوشتنش نتیجه خوبی میگیری پس ادامه میدی
منکه تعهد دادم حتما حتما هر روز چند ساعت هم بخونم و هم بنویسم و بیشتر وقتمو تو سایت بذارم چون اینجا سایت بهشتیه با آدمهای بهشتی
استاد عزیزم مریم جانم دوستان مهربانم بهترینها نصیبتون جایگاه تک تک ما بندگان محبوب و توحیدی خداوند بهشت برین باشد
سلام به همگی امیدوارم همیشه در راه هدایتی که از خداوند خواستید باشید.
روز سی و هشتم که من وارد سایت شدم و ثبت نام کردم. این فایل هم به صورت هدایتی برای بار دوم گوش دادم و این بار به طور وحشتناکی من نکات جدید پیدا کردم که برای خودم خیلی عجیب بود. توی کامنتا میخوندم که بچه ها میگن هربار که فایل هارو گوش میکنیم نکته و درس جدیدی یاد میگیریم. و این واقعا درسته.
این تمرکزی که عرشیا داشته باعث شده بتونه توی سن کم هم نتیجه بگیره. و الان که برای بار دوم گوش دادم دارم متوجه میشم اهمیت تمرکز رو. برای همین خواستم تجربم رو با شما به اشتراک بزارم.
من از روزی که وارد سایت شدم میدونستم که باید تمرین کنم. اما اصلا تمرکز نداشتم. همچنان ساعت زیادی رو توی شبکه های اجتماعی بودم. روزی کمتر از دو ساعت وقت میزاشتم برای گوش دادن به فایل ها. و به تبع احساسم و شرایطم بالا و پایین میرفت و متعادل نبودم و نتیجه ی ثابتی هم رقم نمیخورد. تا اینکه سعی کردم کل کل کل هدفم گوش دادن به فایل ها و تمرینات باشه. و اقداماتی که برای تعهد و تمرکز صد درصد گذاشتم اینا بود:
کتاب دیگه ای که به موازات تمریناتم میخوندم کنار گذاشتم.
خودم رو محدود کردم که در کل روز فقط کمتر از یک ساعت از موبایلم استفاده کنم. اونم فقط کارای ضروری.
و با یک گروهی که هر روز گزارش میدیم ساعت استفاده از موبایل رو گزارش میدم.
و با لپ تاپ بیام توی سایت و بخونم و فایل ها رو گوش بدم. چون این طوری هم متمرکز ترم و هم جدی تر.
دو تا دفتر دارم که توی یکیش هر نکته که یاد میگیرم یادداشت میکنم. هایلایت میکنم. و بهشون فکر میکنم.
توی یه دفتر دیگه تمریناتم رو اجرا میکنم. هر روز چند خط شکر گزاری که اسمش رو گذاشتم تمرین 5خط. نتیجه اعتمادم به الهاماتم رو مینویسم. نکات مثبت آدما. از روی دفتر نکات دوباره رو نویسی میکنم. دوباره همون چیزایی که نوشتم مینویسم.
یا اینکه یک موضوع رو انتخاب میکنم مثلا تمرکز و میام مینویسم. اینکه چطور میتونم تمرکز داشته باشم. یا اینکه با جزییات الهامتم رو مینویسم و بسط میدم. یا اینکه صدام رو ضبط میکنم و یا با خودم حرف میزنم.
روی کاغذ نکات رو مینویسم و میزنم به دیوار اتاقم.
کل هدف من توی طول روز اینه که تمرین کنم و فایل گوش بدم. من یه دونه هدف دارم و کاملا دارم سعی میکنم که متمرکز روش کار کنم. یه چیزی که از صحبت های استاد در رابطه با تکامل یاد گرفتم این بود که تکامل به معنای گذشت یه مدت زمان نیست. به معنای تعداد تجربس. مثلا یه ساعت ساز اگر روزی یه دونه ساعت درست کنه اخر ماه سی تا ساعت درست کرده و زودتر ماهر شده نسبت به کسی که ماهی یه بار ساعت درست کرده.
منم میخوام که در همین زمینه ماهر بشم. و یک چیزی که یاد گرفتم سریع عمل کنم. و تکرار و تکرار و تداوم.
یه نکته دیگه که دوست داشتم بگم این بود که استاد توی یکی از فایل ها گفتن که خیلی از اوقات ما یک چیزی یاد میگیریم اما بعد یه مدت فراموش میکنیم و بهش عمل نمیکنیم و شرایط بد میشه. با اینکه قبلا میدونستیما ولی باز اشتباه عمل کردیم. دقیقا مثل خود من. استاد گفتن که گذاشتن کامنت خودش جریانی از خوشبختیه و با اینکار ما میتونیم که کمک کننده باشیم. اما توی این سی و هشت روز این دومین کامنت منه. و امیدوارم که بتونم متعهدانه در این مسیر کامنت گذاشتن بمونم و از معجزات و نتایجم بگم. و یا نکته دیگه که استاد گفتن خوندن دقیق کامنت هاست. و خودم سعی میکنم که این رو دقیق اجرا کنم و از صبح من پای لپ تاپ هستم و کامنت ها رو میخونم و نکته برداری میکنم. و تا الان تونستم تا صفحه نه کامنت بخونم. این هم یک نوع فراوانیه و من هنوز نتونستم حتی کامنت های یک فایل رو تموم کنم.
حالا نتیجه این نوع عمل کردن و فکر کردن بگم که
خیلی زیاد متمرکز تر شدم.
خیلی راحت تر توی هر لحظه به خدا توکل میکنم و هدایت میخوام
ذهنم شلوغ نیست
تازه متوجه هدایت میشم چون خودم آرومم
از خودم راضی ام که صبح تا شب درگیر هدفمم (قبلا هم تمرنات خودسازی هدفم بود اما چون چند تا هدف اساسی داشتم باعث میشد که تمرکزم از بین بره)
روابطم با آدما بهتر شده
پرانرژی تر شدم
آدم عمل گرا تری شدم
در حال حاضر توی همچین اتمسفری هستم و هزار بار خدارو شکر میکنم. و سپاس گزار استاد و تمام دوستانی که کامنت میزارن هستم. خودم کلی از توی کامنت ها چیزی یاد گرفتم.حتی گاهی اوقات تکمیل کننده فایل بوده و به درک من کمک کرده.
من هم کامنت نوشتم که ادامه دهنده این انرژی فوق العاده باشم.
امیدوارم همیشه سالم، ثروتمند، شاد و متعهد در این مسیر باشید.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته ی عزیز
از زمان آشنایی با استاد عزیز مان نتایج بسیار زیادی گرفته ایم اما آن ها را یاداشت نکرده و هیچ مستندی هم از آن نداریم. ما هر روز متولد می شویم، با لذت بردن از یادگیری و تغییر باورهایمان در طول روز و داشتن احساس خوب سعی در پر بار تر کردن لحظات زندگی خود را داریم. کاملا متوجه شده ایم که چقدر زندگی ما تغییر کرده و اتفاقات خوب برای ما رخ داده و می دهد. در بدست اوردن نتایج عالی و بی نظیر دوره قانون سلامتی هیچ فیلم مستند و عکسی از قبل و بعد از تغییرات خود نداریم، شاید بهتر بود ما هم فیلمی از خود تهیه می کردیم تا تغییرات خود را بیشتر از پیش متوجه شویم اما اکنون نیز کاملا به تغییرات خود واقف هستیم و از خداوند عزیز که ما را به این مسیر زیبا هدایت کرده و لایق شنیدن حرف های استاد عزیزمان شده ایم سپاسگزار هستیم .
آقای عطار روشن، آقای هادی، آقای عرشیا، خانم آزاده ….و دوستانی که نتایج خود را برای ما به اشتراک گذاشتند همگی به لطف هدایت های خداوند و آموزه های استاد عزیز صورت گرفته که آن ها باور کرده اند خالق زندگی خود بوده و می توانند شرایط زندگی خود را تغییر دهند. باید باور کنیم که با درک درست و عمل کردن به قوانین که استاد به زیبایی و مهارت کامل در مورد آن صحبت کرده و بسیار شیوا و بلیغ و موشکافانه بدون وجود هیچ نکته ابهام انها را توضیح داده اند ما می توانیم خواسته های خود را خلق کنیم. باید باورهای مناسب و احساس خوب داشته باشیم و از زندگی خود لذت ببریم تا خداوند ما را به مسیر درست هدایت کند. افرادی که شجاعت داشته و با وجود نجواهای ذهنی اقدام کرده و به نتایج عالی دست یافته اند تبدیل به الگویی برای ما شده که هر زمان فراموش کرده و کم انگیزه شویم با خواندن نتایج و دیدن ویدیو هایی از آن ها ایمان و باور ما بیشتر شده و متعهدانه تر به قوانین الهی عمل کنیم. کار کردن بر روی باورها و عمل کردن به آموزه های استاد نیازمند زمان و انرژی است و یک شبه صورت نمی گیرد اما اگر متعهدانه در مسیر درست قرار بگیریم حتما نتایج عالی از آن خواهیم دید. باید کوچکترین نشانه ها را تایید و تحسین کرده و از خداوند سپاسگزاری کنیم تا طی کردن مسیر برای ما بسیار لذت بخش تر شود. کار کردن بر روی باورها فرآیند بسیار لذت بخشی است که انجام هیچ کاری به این اندازه لذت بخش نیست.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام من اهل نیشابوردرخراسان رضوی هستم 33ساله.
خاستم نتایج خودم رو از فایل هایی که از استادعباس منش گوش کردم رو اینجا بگم چون فکرمیکنم خیلی جذاب باشه
این متن رو توویرایش نوشتم
(در طول نوشتن تمام متن گریه کردمو نوشتم
گریه بخاطراینکه الان اینجاحالم خیلی خوبه و عالیه ام
و بخاطر روز های سختی که گذروندیم منو خانوادم)
داستان زندگی من در این یکسال اخیر که سال 1401 تا دی ماه 1402 که دارم این متن رو براتون با عشق مینویسم.
شغل من کاسب هستم و فروشگاه کفش بچگانه دارم
من از روزی که فروشگاه رودراخرسال 98افتتاح کردم و بعداز چیدمان مغازم کرونا شروع شد و درست روزی که من خاستم افتتاحیه بگیرم یعنی 25اسفند98 اعلام کردن که یکماه تعطیل یعنی حتی یک روز کاسبی نکردم بعد از دکور زدن و چیدن کفش ها و مغازه رو بستم و خیلی ناراحت کننده بود برام.خلاصه دوسال گذشت و چون چک تو بازار نداشتم تونستم کاسبی روادامه بدم تااینکه خرداد1401 به دلایلی که اجاره فروشگاهم از900هزار تومن شد 4میلیون 500 مجبور شدم که جای مغازه رو تغییر بدم و درجایی رفتم که موقعیت مغازم در مجتمع بهتر و ورودی مجتمع با اجاره 5میلیون 500 گرفتم.
ازونجا کم کم بازار بدتر شد و من هم هنوز با استاد آشنا نشده بودم و روز به روز پسرفت داشتم.تا اینکه چک ها برگشت خوردن در مهر و آبان وآذر و دی ماه 1401 و مجبور بودم برم برای خرید شب عید چون چک برگشتی و بدهی داشتم مسلما بهم جنس جدید نمیدادن
اینجا خطایی که من کردم شروع شد و باعث شد وضعیتم بدتروبدتربشه هرروز.
خطای من اینجوری شروع شد که
پسرم مارو خیلی اذیت میکرد و بچه های اطراف خودش بازی نمیکرد و ترسو بود که حتی تا اتاق تنها نمیرفت . اینجا بود که با پیشنهاد یکی از دوستان من و همسرم به یک دعانویس مراجعه کردیم که کاش پامون میشکست و نمیرفتیم(یه جمله برای اونایی که الان میگن من اصلا اعتقادی به دعا نویس ندارم بگم انقدی که من از دعانویس ها متنفربودم و قبولشون نداشتم فکر نمیکنم کسی انقد حس تنفر ازاینجور کارها داشته باشه.)به هر حال رفتیم و اون کارایی کرد که پسرمن در لحظه خوب شد و اینکه پسرم باهمه بازی میکرد تنها تو تاریکی میرفت اتاقش و…
این منو رو گول زد و ازاونجا که باقوانین آشنایی نداشتم من هم رفتم سراغ این دعا نویس و این زن کارهایی برای من کرد که من فقط ازش خاستم کاری بکنه مغازه من فروشش بره بالا و بتونم ازین بدهکاری بیام بیرون و در کارم شکست کامل نخورم.
این زن کارهایی کرد و موقع خریدبرای شب عید فرارسید و من باخودم گفتم من برم تهران چطوری خرید کنم وقتی بدهکارم جنس نمیدن به من
این شد که به این دعانویسه گفتم که کاری کن آقای فلانی به من جنس بده اونم گفت عکسش روبده تا من کاری بکنم جنس بده من عکس رو دادمو گفت برو داخل فروشگاهش بهت جنس میده من بررسی کردم خیالت راحت من رفتمو اون آقا اومد نشست چک های من روداد و من چک های جدید دادم (یعنی عوض کردم چک هامو) بهش که با فروش شب عید بدهی ها رو بدم و جنس خریدم دوباره ازش چکی برای فروردین و اردیبهشت و خرداد و تیر سال 1402 پرداخت کنم که جمعشون باخرید هایی که از یه نفر دیگه کرده بودم شد400میلیون تومان تقریبا.
خلاصه من اومدمو شب عید گذشت من فقط تونستم چک هایی که قبلابرگشت خورده بود جایگزین چک داده بودم رو پاس کنم اما اما چک هایی که برای خرید جدید کرده بودم از شب عید هیچ پس اندازی نداشتم که پرداخت کنم در 4 ماه آینده
اینطور شد که من برشکسته شدم یا ورشکسته خخخ.نمیدونم کدومش درسته
خلاصه این دعانویس هم ناگفته نماند که قرار بود کاری کنه که من شب عید خیلی بفروشم و همه چک هارو پاس کنم دقیقا شب عیددوماه غیبش زد و اصلا نمیدونم کجا رفت که اصلا جواب تماس های من رو نمیداد
بعد که در اواخر اردیبهشت پیداش شد
من هم در همین روزا تصمیم گرفته بودم که هرجورشده بافروش ماشین و قرض و... بدهی ها رو بدم و مغازه روببرم مشهد چون گفتم بازار شهربزرگ خیلی بهتره.خلاصه این دعا نویسه پیداش شد گفتم شب عید که نبودی حالا اینکارو بکن که فروشم بالا بره تا چک هارو پاس کنم
هر روز استرس هروز دلهوره و حال خیلی خیلی بدی داشتم آخه صبح ها بیدار میشدم پیام و… از بدهکارا روی گوشیم میومد و حسابای من از آخر فروردین مسدود شدو داشتم باحسابای همسرم کارمیکردم
که خیلی حالم بد بود و هر روز قرص اعصاب میخوردم
و ناگفته نماند این ورشکستگی منو معتاد کرد و من رو آوردم به موادمخدر که آروم بشم و چیزی نفهمم ازین روزا اما بازهم بی اثر بود بازهم استرس و نگرانی داشتم
و این زن همیشه میگفت کاری میکنم فروشت بره بالا و ازینکار که درست میکنم برات در همین حین داشت ازمن و خانوادم سو استفاده میکردو من و همسرم همیشه با ماشینمون میبردیم کاراشو میکرد میومد خونمون چند روز با دوتا بچه بی ادب و خیلی شر خونمون میموند و اونم معتاد تا من از مغازه که میومدم و ناراحت که چرادرست نمیشه کارام اونم تندتند بهم دود میداد تا آروم بشم آخه اون یکسره پکنیک روشن بود ومیکشید. خیلی خلاصه روزگار عجیب و خیلی بدی بود من و همسرم هم دیدگاهمون این بود که یه مدت تحملش میکنم همین که کارمون درست شد و رفتیم مشهد دیگه باهاش درتماس نیستیم و کلا بلاکش میکنیم.تو این مدت یهو توی خرداد ماه به ذهنم رسید که مغازه رو واگذار کنم بدهی ها روبدم و با الباقیش بیام مشهد دوباره کارم رو شروع کنم از نو.
که گفتم به دعا نویس تو فقط تنها کاری که میکنی کاری کن مغازه واگذار بشه تا من پول بدست بیارم چون دیدم که نمیتونه کاری کنه فروشم بره بالا ، و هرروز یه بهونه ای میاورد برای اینکه فروش نرفته بالا.ولی من بازهم بهش ایمان داشتم متاسفانه و گفتم کاری کن مغازه واگذار بشه
اما متاسفانه بااینکارا کاری میکردم که بدتر بشه روزگارم اخه بچه ها سنگینی به زندگیم وارد شده بود که مغز منوهمسرم ازکار افتاده بود و جالب بود به همسرم میگفت اینکه مغازتون واگذار نمیشه دلیل اصلی مادرشوهرته اون داره میره جای یه دعانویس دیگه که شمانتونید واگذار کنید مغازه رو و ازنیشابورنرید تاپسرش کنارش بمونه.خلاصه
خداهم میگفت حالا که به غیرازمن رو آوردی پس برو از همون دعا نویس بخواه تا برات کاری کنه ازین منجلاب بیای بیرون.تا اینکه اواخرتیر ماه دیدم این نمیتونه کاری کنه پسرش گفت من یه سیدتوکرج میشناسم بیا اون 7میلیون میگیره ده روزه مغازت رو واگذار میکنی منم قبول کردم اونم نتونست کاری کنه برام.تا اینکه تو اینستاگرام فایل های استاد رو دیدم و خیلی نگاه کردم فایل های مختلف رو ازایشون
اونا رو شروع کردم به گوش دادن البته تو اون پیجی که من دیدم همشون خلاصه ی فایل های استاد بود
ولی همچنان امیدداشتم به اون دعانویس دومی
اما دعانویس اولی که زن بود داشت روی من کارمیکرد که من نتونم مغازه رو واگذار کنم البته از روز اول اینکارو میکرد اما من نمیدونستم بخاطر این اینکارو میکرد که من تو نیشابور بمونم و این بتونه ازم سواستفاده کنه من براش راننده باشم بره همه جا بیاد خونم چند روز بمونه و همه چیز براش محیا باشه آخه هیچکس رو نداشت که هواشو داشته باشن.(یه چیزی اینجا بگم یادم نره.منه احمق نمیدونم چرا این فکرونمیکردم که چرا اگه این میتونه کاری برای بکنه چرا کاری واسه خودش نمیکنه از فلاکت دربیاد که محتاج من و امثال من نباشه که نون شب نداشت بخور از من و کسایی مثل من سواستفاده میکرد و خوراکی میبرد واسه خونش و دوتابچش).اگه کامل بخام توضیح بدم خیلی طولانی تر میشه متن.
خلاصه این داستان که من دلبسته بودم به این دعانویس ها که مشتری بیاد و مغازه رو واگذار کنم و هرروز منوامیدوارمیکردن که فرداواگذارمیکنی وراحت میشی تا اینکه یهو به خودم اومدم خونم سر سالش شد صاحب خونه گفت یا تمدید یا برو منم مونده بودم کجا برم من نمیخام تو این شهر بمونم اگه بخام برم مشهد مغازم واگذار نشده چیکارکنم حالا
خلاصه رفتم مشهد و خونه رو پیدا کردیم خونم رو اوایل مرداد آوردم مشهد و نمیتونستم مهلت بگیرم واسه خونم که مغازم واگذار بشه چون قبلا یکماه مهلت گرفته بودم و صاحب خونه مهلت نمیداد ازاینجا به بعد من نیشابور خونه پدرم زندگی میکردم و هر روز با رویایی که مغازه ام واگذار میشه میرفتم مغازه و همسر و پسرم مشهد تتهازندگی میکردن و چقد حالمون بد بود مخصوصا پسرم برام بی قراری و دلتنگی میکرد تااینکه من در همین حین فایل های استاد رو تو پیج های مختلف گوش میدادم و خیلی هم دوستداشتم و قبول داشتم اما به مرحله ای نرسیده بودم که باورهام انقد خوب باشه که بخدا بسپرم .اما کمی باور هام بهتر شده بود که همین باعث شد که با گوش کردن فایلها یهو خدا هدایتم کرد و به خودم اومدم در آخرشهریور که بابا تا کی میخای بشینی تو مغازت و منتظر معجزه باشی بلند شو کاری بکن تصمیم گرفتم با امید بخدا مغازم رو ببندم و بیام مشهد دنبال مغازه بگردم یکماه طول کشید این داستان و من رفت و آمد میکردم مشهد تامغازه پیدا کنم ناگفته نماند اینجا دیگه واقعا ازون دعا نویس ها ناامید شدم و ازشون دوری کردم و باهاشون دعوامونم شد و اون دعانویس اولیه گفت از الان اصلا مشتری قبول نمیکنم و فقط روی زندگی تو کار میکنم کاری میکنم نتونی مغازه پیدا کنی و حتی نتونی یه دونه میخ به دیوار مغازه جدیدت بزنی و زندگیت رو بهم میزنم طلاق بگیرین و… و منم گفتم من خدارو دارم تو هم هیچ غلطی نمیتونی بکنی گفت خدا کارشو از طریق ما دعانویس ها میکنه برای بنده هاش.(اینم گفتم باورهاشون رو دقیق تربدونید)
و اون زمان تاحدودی چک هارو پاس کرده بودم
اما بازهم خیلی باقی مونده بود.همینکه بخدا ایمان آوردم و سپردم بخدا دیدم یکی یکی داره گره ها باز میشه بدهی هارو میدادم خواستم ماشین بفروشم برای رهن مغازه اونم جور شد ماشین نفروختم و درهمین حین فایل های اصلی استاد رو پیدا کردم فایل های رایگان البته . اونا رو گوش میکردم و کارامو باتوکل بخدا میکردم تااینکه خدا هدایتم کرد بجایی ازمشهد که مغازه عالی پیدا کردم با کرایه مناسب
خونه خیلی خوبی پیدا کردم باقیمت عالی که حتی دوستانم که درمشهد بودن باور نمیکردن که من بااین قیمتا خونه و مغازه پیدا کردم.هر شب گریه میکردمو فایل هارو گوش میکردم.مغازه رو نتونستم واگذار کنم بااینکه خیلی اذیت شدم مغازه رو جمع کردم آوردم مشهد.والان یه نشونه هایی میبینم که خدا همونجا هم هوای منو داشته و نذاشته واگذار کنم چون واگذارمیکردم خیلی بد میشد که الان توضیح دادنش طول میکشه . اینجا تواین مجتمع تجاری چقد آدمای خوبی سرراهم قرارگرفتن تا مغازه رو راه اندازی کنم و فهمیدم استاد سایت هم دارن تو سایت همه فایل هارو دانلود کردم بعد نتایج خیلی بیشترشدن.فروشم خیلی بالارفته و آدمهای خیلی عالی سرراهم هستن چقد حالم عالیه
و الان تمام بدهی ها رو دادم و روز به روز دارم بهترمیشم
اما اینو بگم یهو یادم اومد وقتی بخدا خودمو سپردمو هرشب فکرمیکردم باخودم گفتم چرا نفهمیدم اگه اون دعانویسا میتونستن برام کاری بکنن چرا برای خودشون نمیکردن که تو اون وضعیت فلاکت بار نباشن که برای نون شبشون مونده بودن و هرروز تو بیمارستان ها بستری بودن.
من نتیجه ای که گرفتم ازین اتفاقات یکسال اخیرم این بود که با چیزهایی که ازاستاد یاد گرفتم اینه که اولا به چشم یه تجربه بزرگ نگاه کنم که واقعا منو پخته کرد هرچند به دیده اکثر شما کار احمقانه ای به نظر میرسه و باخودتون شاید بگین من هیچ وقت اینکارونمیکردم و نمیکنم اما سخت در اشتباهید چون تو موقعیتش قرار بگیرید فرق میکنه مگه اینکه دانشجوی استاد باشید و باورهاتون عالی باشه والا احتمال زیاد کاری که من کرده بودم رو میکردین.
دوما دیگه هیچ وقت به جز خدا به هیچکس تکیه نکنم هیچ کس. و الان هرچی رو ازخدامیخام بعدازینکه باورهام درست شده خدا بهم براحتی میده.
خیلی درس ها از داستانم گرفتم امیدوارم برای همه شما مفید باشه تا جز خدا به هیچکس توکل نکنید فقط خدا خدا خدا خدا.
راستی بچه ها بعداز گوش دادن فایل ها اعتیاد رو هم بعداز مدت ها گذاشتم کنار و پاک هستم
بچها داستانم خیلی جزئیات داره که نگفتم و رد شدم اگه سوال داشتین بپرسین جواب میدم با جون و دل.چون این دعا نویس و اونایی ک مهره مار میفروشن دارن زیاد میشن و مراجعه بهشون زیاد میشه.من انقد بااین دعانویسا بودم که استاد شدم و زیر و بم افکار اینارومیدونم.
در آخر از استاد عزیزم ممنونم ودارم روز به روز حالم بهتر میشه و اوضاع مالی ام کمی بهتر بشه دورهای استاد رو میخرم
موفق و پیروز در پناه خدا باشید
بنام خدای وهاب .
خداروصد هزار مرتبه شکر . استاد ک اول خداوند این نشانه ی زیبارو بهم دادن و از کلام و زبان شما اینو ب من گفت
استاد من بچه ایلام هستم . و الان تک و تنها اومدم تهران خونه ی عموم و از اینجا هم میخوام برم ساری . کار بکنم و برای اهداف قدم بردارم .
الان تنها ایده ای که دارم اینه ک برم اسنپ کار بکنم و میدونم خدا خیلی سریع هدایت میکنه منو .
و با ایمان که خداوند منو هدایت میکنه . حرکت کردم . چون میدونم جواب تمام سوالارو بهم میگه و میدونم میرم شمال زندگیم متحول میشه
خداروصد هزار مرتبه شکرت خدای وهاب دوستت دارم ️
به نام خداوندی که از رگ گردن به ما نزدیکتر هست.
سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته دوست داشتنی
سلام به دوستان و همراهان همیشگی سایت
خدایا شکرت که هدایت امروزم این فایل بی نظیر بود. خدایا شکرت که استاد عزیزم چنین شاگردانی تربیت کرده که بهترین الگو واسه بقیه هستند.
درود به آقا عرشیا واقعاً مثل استاد عزیز جهاد اکبری رو شروع کردید و با این سن کم به هر آنچه که خواستی و به تمام اهدافت رسیدی.
از 15 سالگی رو خودت کار کردی، برنامه ریزی کردی و از همه مهمتر عمل کردی و ایمان خیلی قوی به هدایت الله داشتی و با پول کمی که خودت پس انداز کردی مهاجرت کردی به آمریکا و رفتی تو دل ناشناخته ها.
توی یک فایل دیگه ای از استاد عزیز شنیده بودم که خداوند حمایت میکنه از کسانی که مهاجرت میکنند و به دل ناشناخته ها قدم میزان.
همونطور که دوست عزیزمون با ایمان قوی که داشت(من خالق زندگی خودم هستم) عمل به مهاجرت میکنه و خداوند خیلی راحت و بدون زحمت هدایت میکنه به یک خونه آماده با تمام وسایل و تجهیزات، با مناسبترین قیمت.
دوست عزیزمون قبل از مهاجرت روی زبانش کار میکنه و زبانش عالی میشه
طبیعتاً خیلی زود و راحت میتونه ارتباط برقرار کنه. بیزینس خودشو راه اندازی میکنه، با کارمندان بانک و رییس اونجا ارتباط داره و هر سوالی که براش پیش میاد مطرح میکنه و جواب میخواد.
6 تا کارمند خارج از آمریکا داره که جزو بهترینها هستند و از راه دور اونا رو هدایت میکنه(مثل کارمندان استاد عزیز که بهترین هستند با وجدان کاری)
وقتی ی مشتری رنگ صورتی محصولشو میخواد خیلی زود ایده میگیره و هدایت میشه به خلق اون خواسته مشتری(تماس با کارخونه و تقاضای تولید رنگ صورتی) بعد فروشش چند برابر میشه و تو سن 21 سالگی همه این موفقیتها رو کسب کرده.
و جه زیبا قبل از رسیدن به اهدافش از خودش فیلم گرفته زمانی که ایران بوده و شرایطش و توضیح داده و ایمان صد در صدی داشته که به خواسته هاش میرسه.و وقتی که مهاجرت کرد و به همه اون آرزو و اهدافش رسید، بازم از خودش و موفقیتهاش با سند و جزییات تمام فیلم گرفته و واسه استاد عزیز ارسال کرده و از ایشون دعوت کرده به عنوان تشکر دعوتشون کنه به رستوران و از دستاورداش با استاد صحبت کنه.و چقدر خوب بهترین مکانهای شهر خودشو به استاد نشون میده وبا هم صحبت میکنند راجب فراوانی و کسب و کار پر رونق و فراوانی مشتری و…..
چقدر نگاه دوست عزیزمون به فراوانی هست، ستایش خوبیهای کارمنداش، کارآفرین های موفق در کل به نظرم نگاهش به دنیا و فراوانی عباس منشی هست.
امیدوارم همواره در حال پیشرفت و ترقی باشی آقا عرشیا و بازم منتظر نتایج بزرگتر هستیم.
سلام به استاد مهربان
سلام به دوستان عالی و خوب خودم
فایل ارزشمندی و زیبایی را دیدم
چقدر نکته و درس در آن وجود داشت
می توان به راحتی و آسانی موفق شد
فقط کافی است که شجاعت به خرج بدهم و قدم بردارم
فقط می توان به خدای خوب خودم اعتماد کنم و از او هدایت بخواهم
این هدایت خواستن همان می شود که خدای مهربان با دستهای هدایتگر خودش افراد و شرایطی را سر راهی من قرار
می دهد که آنها دستهای خداوند برای کمک کردن به من می شود
خداوند را شاکرم که می توانم این مسیر زیبا را بروم و به نتایج عالی و فوق العاده برسم
خداوند را شاکرم که می توانم به راحتی و آسانی قدم بردارم و او به من کمک می کند
هر چه بیشتر روی خودم کار کنم بی شک من موفقتر خواهم بود و بی شک نتایج و دستاوردهای عالی تری را کسب خواهم کرد
وقتی که با ایمان به خدای خودم حرکت می کنم
وقتی که به خدای خودم اعتماد داشته باشم
وقتی که خودم به خودم ایمان داشته باشم
وقتی که خودم را بشناسم و به خودم اعتماد داشته باشم
در راه هدف خودم قدم بردارم و در آن کار متخصص بشوم
همه اینها نکته هایی است که وقتی که به آن توجه می کنم بی شک موفقترین خواهم بود
همه اینها نشان از این است که می شود و می توانم و فقط کافی است که اعتماد کنم به دستهای خدای این جهان
این نکته هم وجود دارد که می توانم به خودم بگویم وقتی که فلان شخص با آموزش های استاد و با تغییر باورهای خودش توانسته است موفق بشود پس من هم می توانم موفق بشوم
این همان الگویی است که باید برای خودم داشته باشم و خودم را در روند رشد و پیشرفت قرار بدهم
این درس را از این فایل ارزشمند من گرفتم
من هم می توانم
من هم می توانم نتایج عالی بگیرم
من هم می توانم موفق بشوم
من هم دست پیدا کنم
ممنونم استاد عزیز
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام خدمت همه دوستان گلم
خیلی خوشحالم که تونستم ی فایل دیگه از استاد ببینم
چه باور خوبی دادن به ما استاد توی این فایل که توی هر سن و سالی میشه موفق شد
موفقیت سن و سال نمی شناسه
دومین نکته که اقا محمد عزیز همیشه تمرکزشون روی نکات مثبت بوده این یک کلیده
تمرکزتو بزار روی نکات مثبت
سومین نکته کسب اطلاعات تو زمینه ای که بهش علاقه داریم اقا هرکاری بهس علاقه داری برو تهشو دربیار
چهارمین نکته اینکه خودتو شبانه روز ببند به این فایلا اقا تنها راه موفقیت همین فایلا من همه راهها رو رفتم همه راههارو امتحان کردن ناامید بودم خسته بودم افسرده بودم ولییییییی تنها راه رسیدن به موفقیت همین فایلا خودتو ببند به این فایلا و مهم تر از همه عمل کن به این فایلا و این آگاهیا
شاداب باشید ️