نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 2

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار معصومه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

بنام خدای فراوانی ها

سلام به استاد عزیزم مریم جان ‌همه اعضای خانواده صمیمی ام

نکات کلیدی این فایل از نظر خودم

۱- قبول مسئولیت صد در صد یعنی چی ؟

اون جمله ای که گفتن من مسئول بودم نه نویسنده کتاب چون من کتاب رو انتخاب کردم ( چون در جهان عقاید های مختلف ‌افکار مختلفی وجود داره که واسه رشد جهان لازمه این ما هستیم که به عنوان یک‌انسان اراده انتخابش رو داریم ) درکم از قبول مسئولیت زندگیم بیشتر شد

۲- هر مسیری رو‌بریم نتایج افرادی رو میگیرم که اون مسیر رو رفتن و نتیجه رو‌ گرفتن پس اول باید ببینیم نویسنده یا هرکسی که داریم بهش گوش میدیم چه نوع زندگی و چه نتایجی داره اگه دوست داشتیم بعد انتخاب کنیم که دنبالش کنیم یا نه

۳- نوشتن چکاب ، نوشتن موفقیت هامون هر چند کوچک و نوشتن مسیر رسیدن به اون موفقیت خیلی خیلی واجب هست چون تو مسیر نا امیدی و نجوا پیش میاد اگه این مدارک رو واضح نداشته باشیم نمی تونیم ذهن رو مهار کنیم و نجوا ذهن رو‌مهار میکنه و ما تسلیم میشیم و ادامه نمیدیم یا اینکه اگه این کار رو‌نکنیم‌ زمان هایی که بی انگیزه میشیم مجبوریم رو غیر خودمون حساب کنیم و از دوستانمان بخوایم این کار رو واسه ما کنن در حالی که بازم خودمون مسئول انگیزه دادن به خودمونیم چطور ؟ با همین راهی که استاد گفتن

کدام مورد به من بیشتر کمک کرده

همین نوشتن موفقیت ها و مسیر رسیدن بهشون و مرورش چون ذهن من خیلی منطقی هست و تو هر کاری مرتب دنبال چرایی هست و من باید قانعش کنم که مسیر رو که ادامه بدم موفق میشم اینطوری استرس هایی که بعضی وقتا از نبود نتیجه بزرگ بهم دیت میده رو می تونم کنترل کنم و به مسیر ادامه بدم

من متوجه شدم نا امیدی خیلی خیلی خطرناکه اینکه مسیری رو که شروع کردی زو باید متعهدانه ادامه بدی چیزی که تعهد رو از بین میبره نا امیدی و شک و تردیدامه

تجربیات اموزنده ام

۱- یادمه موقع دانشگاهم با یه سری دوستای جدید آشنا شده بودم( ورودی نا مناسب ) اون ها تو دنیای فلسفه بودن ( هیچ وقت خوشم نمیومد چون از نظرم فایده ای نداشت ) ولی واسه اینکه ادای کتاب خونا رو در بیارم رفتم دوتا کتابی که اونا خیلی تعریف میکردم رو خوندم ، کتاب بوف کور صادق هدایت و مسخ کافکا  دیگه نگم چی به سر ذهنم اومد داشتم دیوونه میشدم انگار به ته خط رسیده بودم ولی خوشبختانه خیلی زود از زندگیم حذف شدن

۲- ننوشتم موفقیت هام و مسیر رسیدن بهشون

این تجربه هم داشتم که خیلی خیلی سنگین واسم تموم شد طوری که یکبار که مغازه زدم مرتب شیطان ذهنم شکست ها و نرسیدن ها زو تو ذهنم بزرگ میکرد ولی چون با استاد آشنا نبودم اصلا نفهمیدم چطور با دست خودم زحمات خودم رو هدر دادم چون فکر میکردم به نتیجه ای نرسیدم و نتیجه نمیده ولی چون به مرور زمان اتفاق می افتاد و من متوجه نمیشدم فکر میکردم چیزی نشده و سر اون بیزینس یه شکست به نسبت بزرگ برام اتفاق افتاد

بعدا دوباره تو مسیر های جدیدم نجوا ازین طریق وارد میشد ولی چون پادزهرشو داشتم ( همین نوشتن موفقیت ها و مرور مسیر رسیدن بهشون ) بهش غلبه کردم دوباره جون گرفتم و ادامه دادم و هر دفعه نیروی نجوا ضعیف تر هم شد

برنامه من برای این مورد اساسی

ازونجایی که پاشنه اشیلم همینه و تو مسیر ناامید میشم تصمیم دارم درست و حسابی بیام مثال های بزرگ ‌کوچک رسیدن به اهدافم و داشته باشم و‌جلو‌چشمم باشه هر موقع داشتم کمی بی انرژی میشدم ازین طریق خودمو شارژ کنم

چون خیلی خیلی تفاوت هست بین با امید و‌ایمان حرکت کردن یا بدون امید

یه جا خوندم نوشته بود

تلاش با ناامیدی محکوم به شکسته

سپاسگذارم از استاد عزیزم ‌و دوست عزیزمون باعث‌انگیزه بستشر و مرور این مطالب تو ذهنم شد

این ها خیلی بهم کنم میکنه نجواها رو بشناسم اینطوری راحت تر میتونم هدایت های خدا رو تشخیص بدم و بهش عمل کنم


منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منابع بیشتر:

دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها | جلسات 10،9،8،7


سایر قسمت های «نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش»

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

161 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد حسین تجلی» در این صفحه: 4
  1. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2241 روز

    به نام خداوند مهربانی

    سلام عرض می کنم خدمت استاد عزیزم خانم شایسته مهربان و بقیه‌ی دوستان

    امیدوارم حال دلتون بی نهایت عالی باشه

    « استاد عزیزم می خواهم اینجا یک ردپای خوب ، یه جورایی یک چک آپ فرکانسی از خودم به جا بگذارم تا بعداً در آینده که بسیار رشد کردم با دیدن این کامنت خوشحال بشم و به خودم تبریک بگم که از کجا به کجا رسیدم‌ »

    و

    « البته یه سری تمرین های شخصی که برای خودم اختراع کردم رو هم میگم، امیدوارم برای دوستان عزیزم مفید باشه »

    من همین امشب پس از مدت ها ویدیو خوش آمدی در پروفایل شخصی خودم را دیدم

    چقدر لذت بردم از آگاهی اساسی که استاد در اون فایل به من گوش زد کرد

    مخصوصاً موضوع طی کردن تکامل و عجله نکردن!

    احساس می کنم این بزرگترین پاشنه آشیله من هستش

    و به تازگی متوجه شدم که خیلی وقت ها که حالم خوب نیست به این دلایل هستش:

    + به خاطر حرص زدن برای رسیدن به یک خواسته و عدم به دست آوردن اون خواسته حالم بده

    + این نرسیدن به خواسته باعث میشه حالم بد بشه و دیگه سپاسگزاری هم فراموش می کنم

    + دیگه نمی توانم از داشته هام ، از این خان نعمت الهی که در زندگیم گسترده است لذت ببرم

    + به جای تمرکز بر خودم و مقایسه‌ی خودم با گذشته ام که چقدر پیشرفت داشتم ، خودم رو با دیگرانی مقایسه می کنم که خواسته های من در زندگیشون هست و ممکنه افسوس بخورم یا دچار خود سرزنشی بشم

    خب

    حالا می خواهم چند راهکاری رو که چند روزه شروع کردم را اینجا بنویسم

    از خدای مهربانم می خواهم که کمکم کنه در این مسیر ثابت قدم بمونم

    « یه نکته ای هم داخل پرانتز بگم ، من با نوشتن خیلی راحت نیستم بنابراین پس از مدت ها آزمون و خطا به شیوه اختصاصی خودم رسیدم »

    1- برای موضوع سپاسگزاری و قدردان بودن از خداوند

    زمان هایی رو آگاهانه میرم بیرون در یک محیط خلوت یا اگر در خونه ، خودم تنها باشم با کیفیت مناسب شروع به ضبط صدای خودم می کنم

    به این حالت

    به نام خدای مهربان امروز 11 فروردین 1402 هستش الان ساعت 8 شبه من در فلان محیط هستم « اگه خونه باشم دقیقاً میگم کجای خونه هستم مثلاً پذیرایی اتاق خودم بالکن یا حیاط مجتمع یا …

    اگه بیرون باشم دقیقاً میگم استان قم ، شهرک پردیسان ، بلوار امام علی کنار بیمارستان مادر » و می خواهم از خدای مهربان خودم تشکر کنم و شروع می کنم به سپاسگزاری کردن

    این ویس ها مدت زمانی محدودی نداره

    می توانه از چند دقیقه‌ی کوتاه تا نیم ساعت حتی 1 ساعت هم باشه

    می توانه بسته به شرایط روزی یک بار این اتفاق بی افته یا چند بار

    حالا چرا دقیقاً لوکیشن و زمان رو میگم

    چون برنامه دارم که این ویس ها رو به صورت فشرده شده در گوگل درایو یا هر فضای ذخیره سازی ابری دیگه ای ذخیره کنم

    من می دونم که چندین سال بعد بی نهایت پیشرفت کردم

    در یک شهر دیگه یا حتی‌ ممکنه تکاملم رو اونقدر طی کرده باشم که یک کشور دیگه زندگی‌ کنم

    اون زمان ها وقتی این ویس ها را گوش بدهم و همون اول ویس لوکیشن و زمان و تاریخ رو‌ بشونم خیلی ذوق می کنم و حتی ممکنه اشک تو چشمام جمع بشه که من از کجا به کجا رسیدم :)

    2- یه زمان هایی رو اختصاص میدهم برای یادآوری های موفقیت هایی که داشتم ، تغییراتی که باعث میشه با یادآوری اون ها به خودم افتخار کنم

    سعی می کنم هر روز حداقل یک بار این کار را انجام بدهم

    + باز هم به همون شیوه دقیقاً شروع می کنم به ضبط ویس در مکانی آرام و خلوت و زمان و تاریخ و لوکیشن دقیقی که اون لحظه هستم رو میگم

    و شروع می کنم به گفتن اینکه در گذشته چطور بودم و الان چطور هستم

    برای مثال یه نمونش رو‌ عرض می کنم

    من الان 28 سالمه ، 11 اسفند شمع 27 رو فوت کردم و وارد 28 سال شدم

    سال ها قبل از نوجوانی یعنی 13 ، 14 سالگی تا حدود های 20 سالگیم

    من به شدت مِلو و‌ آروم صحبت می کردم یعنی وُلوم صدام پایین بود :)

    خیلی هم صدام نازک بود ، خیلی خیلی زیاد

    خب

    اینجا دو تا مشکل پیش می اومد وقتی داشتم با کسی حرف می زدم چه به صورت حضوری و چه به صورت تلفنی

    طرف همش می گفت چی؟؟ چی گفتی؟!

    و موضوع بعدی هم این بود که خیلی ها پشت تلفن فکر می کردند من دخترم

    و می گفتند خانم محترم …!!!

    این موضوع تکرار شد و تکرار شد و تکرار شد

    دلیل اینکه تغییر نمی کردم هم این بود که بارها و بارها از خانواده و اطرافیانم شنیده بودم که دیگه من مادرزادی اینجوریم و خدا اینجوری خواسته و این ها…

    این باورهای محدود کننده

    تا یه جایی که دیگه من بهم برخورد و گفتم باید یه حرکتی برای تغییر بزنم

    حداقل تلاش خودم رو می کنم حالا شاید بشه!!

    با تردید زیاد ولی استمرار شروع کردم به محکم تر صحبت کردن و بلند تر صحبت کردن و…

    بعد ها تو سال 98 با استاد عباس منش آشنا شدم و سال 99 دوره‌ی عزت نفس رو خریدم و با تمرینات دوره عزت نفس

    الان من یه آدمی هستم که بدون اغراق عرض می کنم

    بارها موقع صحبت کردن چه در جمع و چه در مکالمه دو نفر

    چه به صورت حضوری و چه به صورت تلفنی تحسین شدم و همه میگن چقدر فن بیان عالی و خوبی داری

    این روز ها من خیلی شمرده شمرده و صریح با تُن صدای بالا و محکم صحبت می کنم

    من می توانم در جمع ها عالی صحبت کنم بدون پوتوق زدن یا حداقل خیلی خیلی کم ، حالا بستگی به اینکه چقدر تمام اعضا یا بعضی از اعضایی که در اون جمع هستند غریبه باشند هم بستگی داره

    + این یکی از مواردی هست که من جزو موفقیت های بسیار بزرگم میدونم

    این ها رو در ویس میگم و سعی می کنم برای منطقی کردن هم قبل و بعد رو بگم و هم مثال بیارم که ببین فلانی و فلانی ها بارها و بارها به خاطر فن بیان عالی بهت تبریک گفتن و تحسینت کردند ، دمت گرم پسر تو فوق‌العاده ای

    « این یک مورد رو مخصوصاً با جزییات توضیح دادم که شیوه شخصی خودم رو بگم بقیه موفقیت هایم را هم سعی می کنم از همین الگو استفاده کنم و در ویس بگم »

    باورتون نمیشه وقتی این ها رو میگم چقدر حس و حالم عالی میشه بعضی وقت ها اشک تو چشمام جمع میشه قلبم به پرواز در میاد

    پیشنهاد می کنم امتحانش کنید فوق العاده است

    + هم‌ فرکانس هاتون در مدت زمان ویس خیلی قوی هستش

    + هم‌ می‌توانه سوخت شما برای اون روز بشه مخصوصاً اگه صبح ها انجامش بدهید

    + هم در طولانی مدت کمک می کنه عزت نفستون بره بالاتر و احساس لیاقت در شما شکل بگیره برای درخواست خای بیشتر از خداوند و توقع بیشتر داشتن از خودتون برای رشد و پیشرفت

    3- خیلی وقتا بسته به اینکه چقدر حس و حالم عالی باشه

    همون شیوه سپاسگزاری رو میرم ولی به صورت ترکیبی هم برای نعمت هایی که الان دارم سپاسگزاری می کنم

    و

    هم برای نعمت هایی که در آینده قراره وارد زندگیم بشه کلی ذوق می کنم و سپاسگزاری می کنم

    مثلاً به خودم میگم یادته در خونه قبلی چه شرایطی داشتی؟؟!! یادته پنجره‌ی اتاق رو به پاسیو باز میشد، اتاقم شبانه روزی نور نداشت ، سر و صدای پارکینگ 24 ساعته تو اتاقم بود و….

    حالا خونه جدیدت رو ببین، نوسازه کلید نخورده خریدین ویوی پنجره اتاقم به بهشت باز میشه

    به سمت کوه و آسمون و قسمتی از پارک جنگلی یه سری ساختمان های خیلی خوشگل در اون دور دست ها و درخت های وسط بلوار و…

    و بقیه‌ی ویژگی های مثبتی که این خونه جدیده داره رو میگم ذوق می کنم و حالم عالی میشه از خدای مهربانم سپاسگزاری می کنم

    و بعد به خودم میگم خدایی که برای من این خواسته رو‌ یعنی عوض کردن خونمون رو به طرز جادویی‌ای محقق کرد فلان خواسته یا فلان خواسته ها رو می توانه

    و بعد این عبارت های تاکیدی رو میگم:

    + وعده ی خدا حقه

    + خدا هیچ وقت خوابش نمی‌بره

    + خداوند وظیفه ی خودش میدونه برآورده کرده خواسته های من رو به شرطی که من هم بندگیش رو بکنم

    و همواره مهمترین ماموریت زندگی خودم رو ماندن در احساس خوب بدونم

    + خواسته های من تو ذهن من بزرگ و کوچیک هستند

    وگرنه برای خدایی که تمام خزانه های زمین و آسمان در دستشه هیچ فرقی نداره

    + و خیلی موارد دیگه که کمک می کنه با ایمان بیشتری برای خواسته هایی که هنوز وارد زندگیم نشدن و بعضی هاشون از نظر مالی خیلی با جایگاه مالی ای که الان در اون هستم فاصله دارند ، راحت تر و با احساس اطمینان بیشتری سپاسگزاری کنم

    موضوع بعدی اینه که

    شاید یکی از بزرگترین پاشنه های آشیلم تمرکز بر نکات نازیبای دیگران هست و توقع دارم دیگران همه جوره به ساز من برقصن!!

    و گاهی اوقات اونقدر پر توقع میشم در مورد رفتار های فوق العاده ای که انتظار دارم از دیگران بیینم

    انگار که یادم میره ، بابا اون بندگان خدا هم آدم هستند ، فرشته که نیستن ، خود من هم کامل نیستم ، بارها اشتباه کردم و تا آخر عمرم ممکنه باز هم اشتباهات زیادی از من سر بزنه!

    4- باز اینجا هم به همین صورت ویس ضبط می‌کنم و لوکیشن و زمان و … رو میگم و آگاهانه شروع می‌کنم به تمرکز بر نکات مثبت دیگران

    اصلاً چارچوب خاصی تو ذهنم نمیارم

    هر کسی که تو ذهنم بیاد ، خانم‌ یا آقا ، همکارم باشه یا اعضای خانوادم یا دوستام یا رفیق هام یا همسایه و … فرقی نمی کنه

    برایم فرقی نمی کنه که یه ویژگی مثبت اون لحظه تز اون آدم مد نظر در ذهنم بیاد یا ده تا

    شروع می کنم به صحبت کردن راجع به اون ویژگی تحسین کردن و تبریک گفتن و سپاسگزاری کردن از خداوند به خاطر نعمت هایی که اون ها دارند

    و یادآوری این اصل مهم به خودم که اگر اون ها توانستند من هم می توانم

    اگه خداوند به اون ها این نعمت ها رو داده به من هم میده

    به شرطی که من هم مثل اون ها باور بسازم و مثل اون ها عمل کنم

    چون

    هیچ تفاوتی بین من و اون آدم نیست

    ابزار ما یکی هست اون هم ذهن هستش

    طبقه قانون‌ NLP سیستم ذهنی و عصبی همه آدم ها مثل‌ هم هستش

    5- سعی می کنم آگاهانه زمان هایی رو بگذارم برای لذت بردن

    من بارها در این دام افتادم که خب دیگه این یک روز رو یا این هفته رو یا این ماه رو فقط و فقط تمرکزی می خواهم فلان کارها رو انجام بدهم یا فلان باورسازی ها رو انجام بدهم

    و

    دیگه یادم میره که باید تفریح و لذت بردن هم در برنامه هایم داشته باشم

    این رو هم روح و ذهن من نیاز داره!

    حالا از روش های مختلف استفاده می کنم دیگه…

    الان هرچی فکر میکنم هیچ کاری به جز تماشای سریال های زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا به ذهنم نمی رسه ولی ان شا الله از خداوند خواستم هدایتم بکنم به ورزش مورد علاقم پینگ پنگ

    این ها کارهایی که احساس می کنم خیلی مهمه و باید به صورت یک روتین روزانه تبدیل به عادت هایم بشه

    از خدای مهربانم می خواهم در این مسیر هدایتگر و حمایت گر من باشه و خودم هم تعهد میدهم ثابت قدم باشم

    سپاسگزارم و خیلی دوستتون دارم

    در پناه الله مهربانی ها باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2241 روز

    درود به شما دوست عزیزم

    چقدر چقدرررر زیبا نوشتی

    آفرین به شما

    خیلی دیدگاه سما من رو تحت تأثیر قرار داد

    مخصوصاً این قسمت

    دقیقاً در مورد من صدق می کنه

    و

    چقدر بهم احساس امیدواری داد….

    همه ما داریم تو ارزوهامون زندگی میکنیم ولی فراموش کردیم

    خود من یه روزی انقدر حالم بد بود که وقتی میدیدم ادما دارند میخندن میگفتم خدایا یعنی میشه دوباره منم از ته دلم‌بخندم

    الان که غرق نعمتم یادم رفته که این روز ارزوی من بوده

    حالاکه بدون هیچ دغدغه ای میخندم یادم میره سپاسگذار الله مهربانم باشم

    خدایا شکرت

    دقیقاً من قبلاً یه آدم افسرده بودم که همیشه خدا حال دلم ناخوش بود و برایم آرزو شده بود روزهایی که خوش باشم و این روزها چقدررر حالم خوبه

    همین امشب بود با یکی از رفیقام که اتفاقاً ده سالم ازم‌ کوچکتره بیرون بودم

    بهم میگفت اینقدر با من بهش خوش میگذره که دلش نمی‌خواهد بره!!

    کی؟!

    من :) منی که تقریباً هیچ دوست صمیمی ای نداشتم و کلی هم آدم بودن که من رو به تمسخر می گرفتن و عزت نفسم رو نابود می کردن

    این روز ها اینقدر شنیدم افراد اذآن کردند یا با رفتارشون نشون دادن که از بودن با من چیز یاد میگیرن یا افتخار می کنند که همکارم هستند و ….

    که امشب وقتی این رو از رفیقم شنیدم (اینکه بهم گفت خیلی با من بهش خوش میگذره) خیلی عادی لبخند زدم گفتم ممنونم شما لطف داری!!

    ولی خیلیییی خوشحالم که اومدم اینجا این دیدگاه شما رو خواندم تا بفهمم و درک کنم که اگه اینقدرررر تغییر کردم و اینقدر آدم های دوست داشتنی توی زندگیم هستند و هم من اون ها رو دوست دارم هم اون ها منو…

    این‌ روابط عاشقانه همش آرزوهای چند سال قبل من هست و من باید و باید حتماً از خداوند تشکر کنم و خوشحال باشم و راضی باشم و لذت ببرم

    واقعاً ممنونم دوست خوبم

    واقعاً ممنونم شما باعث شدی حال دلم خیلی بهتر بشه و یک احساس عمیق سپاسگزاری از پروردگار و یک احساس عمیق رضایت از خودم و یک احساس عمیق امید به روزهای قشنگ تر در وجودم شکل بگیره

    خیلی دوستت دارم رفیق خوش قلبم (نمیدونم شما خواهرم هستی یا برادرم ولی این دوست داشتن قلبیه:) )

    پایدار باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2241 روز

    به نام خداوند مهربانی ها

    سلام و درود دارم خدمت شما همشهری عزیزم خانم موسوی

    خیلی خوشحال وسپاسگزار خدای مهربانم هستم که بهم فرصتی داده تا بیام اینجا و برای شما بنویسم و صلاه داشته باشم

    عذر خواهی بنده رو پذیرا باشید که با چند ماه تاخیر دارم پاسخ می دهم ولی اون زمان در مدار پاسخگویی نبودم

    چقدر اسم شما زیباست ((ژیلا)) چه مفهوم زیبایی هم داره وقتی اصالت و معنی اسم شما رو سرچ کردم ناخودآگاه یه لبخند عمیق و زیبا روی صورتم نقش بست

    خانم موسوی به هر طریقی که می توانید سعی کنید کانون تمرکز خودتون رو روی زیبایی ها بگذارید و ادامه بدهید و صبور باشید تا شدت فرکانس هاتون بیشتر بشه و در این موضوع تمرکز بر زیبایی ها قوی تر بشید و بعد می بینید که چطور واضح و زیبا جهان به این تغییرات شما پاداش میده و چطور اونقدر شما رو به طرق مختلف خوشحال می کنه و نعمت و ثروت وارد زندگیتون می کنه که راضی بشید ، به قول قران لعلک ترضی بشوید

    اتفاقی که این روز ها داره برای من می افته …..

    خیلی خوشحالم که دوست های با معرفت و خوبی مثل شما در این سایت الهی دارم و خیلی دوستتون دارم و به خداوند توانا و مهربان می سپارمتون

    باز هم خدای خودم رو شکر میکنم که راه راست رو راه مستقیم رو بوسیله یکی از بهترین بندگانش بمن نشون داد

    این جمله ی شما قلبم رو آکنده از خوشحالی و حال خوب کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2241 روز

    به نام نامی الله

    سلام به شما دوست عزیزم آقای دانش خواه

    به شما تبریک میگم به خاطر وارد شدن به شغل جدید

    مشاور املاک هم جزو اون دسته شغل های فوق العاده با پرستیژ و با کلاسه که وقتی فردی در اون آروم آروم رشد می کنه و نتایج مالی به دست میاره … این نتایج به شدت … تأکید می کنم به شدت عزت نفسش رو مثل یک کوه رشد میده

    و این شغل بستر خیلی خوبی رو فراهم می کنه که فرد به یک عالمه از ترس هایش حمله کنه و یک عالمه باورهای توحیدی بسازه و ایمان و توکل و توسلش رو فقط به سمت خداوند یکتا داشته باشه.

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    فکر می کنم امسال اوایل بهار بود ، یا پارسال اسفند ماه …

    من اینستاگرام روی موبایلم نصب ندارم ، الان سال هاست مه اینجوریه… و از این تصمیم هم راضیم :)

    پیج نمایشگاهی که شما در اون مشغول به کار بودید پیدا کردم و لوکیشن دقیقش رو هم روی گوگل مپ پیدا کردم

    جالبه من چند روز بعدش می خواستم بیام تهران … گفتم اوکی دیگه آقای دانش خواه رو فهمیدم کجاست ، حتماً میرم بهش یه سر میزنم و گپ میزنیم و با هم آشنا میشیم :)

    (البته از طریق موبایل یکی از همکارهایم و گفتک اسکیرین شات اون پیج رو برایم در تلگرام فرستاد)

    ولی

    یه ندایی درونم گفت ببین اول با شماره موبایلی که بالای پیج هست ، تماس بگیر و بپرس آقای دانش خواه در این مجموعه هست؟ بعد برو … نمی‌دونم چرا ها؟ من می‌خواستم بیام تهران دیگه … چرا اینو به من گفت دلیلش رو نفهمیدم ولی یه هدایت الهی بود که من پذیرفتم و گفتم حتماً خیره و من دیلیلش رو بعداً می فهم

    خلاصه من همون شب تماس گرفتم اون آقایی هم که تلفن رو جواب داد گفت نه ، شما اونجا حضور نداری و … من هم گفتم این حتماً نشونه است که بعداً آقای دانش خواه رو ببینم …

    به خودم گفتم من نمی دونم … خدا می‌دونه …

    ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    در مورد سوالی که شما پرسیدی ، باید خدمتتون عرض کنم که من هم با شما کاملاً موافقم

    و ایده‌ای که بهش رسیدید رو … اینکه با باورسازی مشتری ها به سمتتون هدایت بشن رو … این رو تایید می کنم

    و خودم هم تجربه ام به همین شکل

    بهترین زمان های کاری من در املاک اون زمان هایی بوده که به طُرُق مختلف ملک و مشتری رو خداوند به دستم می رسوند

    من فایل یابی از دیوار و روش های دیگه می کردم

    من آگهی دیوار می گذاشتم

    البته که خیلی کم هزینه می کردم

    ولی قشنک خودم می فهمیدم که به خاطر باورهای جدید و خوبی که در مورد رزاق بودن و هدایتگر خداوند ساختم دارم نتیجه می گیرم.

    و خیلی وقت ها میشد که افرادی که حضوری می اومدند تو دفتر برای من یه مالک خوب یا یه مشتری خوب می‌شدند… بدون آگهی …

    توی اتوبوس خط واحد یا تاکسی یه فردی خودش یا یه آشناش میشد یه مشتری یا یه مالک خوب و به من سود می رسوند …

    تو مکان های مختلف و به طرق مختلف خداوند برای من توسط دستانش رزق بی حساب می آورد و من اشک شوق توی چشمام جمع می شد و فقط سپاسگزاری می کردم

    حتی گاهی وقت ها میشد ، بارها این اتفاق افتاده که … یه فردی بهم زنگ زده و بعداً هم حضوری اومده و همون مالک یا همون مشتری برای من شده یه قول نامه‌ی شیرین… ولی من هیچ وقت نفهمیدم که اصلاً این بنده‌ی خدا چه جوری و از کجا به من کانکت شده …

    یعنی مثلاً اون خانم یا اون آقا بهم می گفت که از طریق فلانی با شما آشنا شدم ها ولی من … هیچی یادم نمی اومد :) فقط می‌گفتم بله :) سپاسگزارم شما لطف دارید و …

    و به همین راحتی و به همین شیرینی یه قول نامه‌ی خوب میزدم …

    بعد شما خودت می‌دونی دیگه که مشتری یا مالکی که اینحوری خداوند برایت بفرسته رو …

    بهش میگیم مشتری اعتباری … و چقدر کار کردن روی اینجور ملک ها یا با اینجور مشتری ها لذت بخشه …

    آقای دانش خواه عزیز به پاراگراف از صحبت هایت خیلی به دلم نشست و باورهای عالی ای رو نوشته بودی

    هم برای خودم و هم برای شما و هم برای هر دوست عزیز دیگه ای که دیدگاه های من و شما رو می خوانه اینجا پررنگش‌ می کنم تا با هم بخوانیم.

    من باید تکامل رو اول از همه رعایت کنم و نگاهم رو به بیزینس کلا تغییر بدم و باید بیام اول از همه منطقه کاریم رو بشناسم و ملک هارو بشناسم و توی این مسیر من مطمن هستم افرادی به سمت من هدایت میشن که ملکشون رو فقط به من میسپارن و هیچ جای خاصی آگهی نمیکنن و به من میگن بفروش یا رهن بده و عجله هم ندارن و حالا مشتری چطور میاد اون رو من نمی‌دونم ولی اینو می‌دونم که حق پابرجا میشه و این قانون هست و منم اگر توی کارم حق رو پابرجا کنم خداوند هم با من کاملا موافق هست و کار من رو انجام میده

    •••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

    از خداوند مهربان می خواهم که دیدار شما دوست عزیزم رو در بهترین زمان و مکان رقم بزنه

    فضایی که نه شما مشغول به کار خاصی باشی و نه مشغول باشم

    اصلا نمی‌گم حتماً قم باشه با تهران یا فلان جا…

    نمیگم چه مدت زمانی طول بکشه …

    برای قدم اول (با توجه به طی کردن قانون تکامل که شما به درستی بهش اشاره کردید و من هم خودم دارم متمرکز روی این قانون کار می کنم) نیم ساعت ببینیم هم دیگه رو یا یه ساعت ولی … تو محیطی دنج و آرام باشه … و با تمرکز بالا و حس خوب …

    امیدوارم شما رو ببینمت و گپ بزنیم و لذت ببریم

    به خداوند توانا و مهربان می سپارمت

    راستی به شدت پیشنهاد میدهم این ویدیو‌ی بی نظیری که الان بهتون پیشنهاد میدهم رو توی یوتیوب سرچ کنید و ببینید

    14 میلیارد سال در 14 دقیقه در کانال onTen هستش ، کانال قوی ای هست و ویدیو های بسیار بسیار بسیار با کیفیتی رو هم از نطر محتوا و هم از نظر تدوین ارائه میده

    یه تیم تحقیقاتی مثبتِ ده نفره پشت این کانال هست و من فکر می کنم که از دانشجو های استاد عباس منش هم هستند چون به سری الگوهای رفتاری تکرار شونده در اون ها دیدم و یه سری عباراتی که فرد گوینده در صحبت هایش استفاده می کنه به شدت شبیه به مدل رفتاری و مدل صحبت کردن استاد هستش و البته که این گروه تحقیقاتی قوی فقط همین به کانال رو نداره و 6 تا کانال رو در حوزه های مختلف به صورت جدی و خیلی قوی داره جلو می بره

    آقای دانش خواه اگه این ویدیو رو ببینی که از بیگ بنگ ، تولد جهان هستی … تا به امروز رو شرح میده … به شدت به درک قانون تکامل در ذهنت کمک می کنه و خیلی بهتر می‌توانی فکر خدا رو بخوانی که… چقدررررر درک قانون تکامل مهمه

    حتی همین سیاره ای هم که ما داریم روش زندگی می کنیم ، سیاره زمین با طی کردن تکاملش طی حدود 3 میلیارد سال !!! آماده و محیا شده برای زندگی کردن ما انسان ها بر روی اون ، اولش که متولد میشه که اصلاً مناسب نبوده …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: