نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 3 - صفحه 2
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/08/abasmanesh-17.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-02 05:34:032024-09-24 19:36:47نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام و درود به استاد و هادی عزیز با این فایل زیبا و تکان دهنده اش
استاد دوتا نکته بسیار ارزشمند از صحبتهای هادی جان و توضیحات زیبای شما، برای من روشن شد که خیلی وقت بود که قلب و روح من تشنه و بدنبالش بود
یکی اینکه گفتید و تاکید کردید که هرگز خودتون رو بیکار و بی درآمد نکنید
و دیگری اینکه به نقطه عجز و فقر نسبت به خداوند برسید
انگار این راهنمایی خداوند برای من هست، و حس میکنم چراغی و شعله ای رو در وجودم روشن میکنه….
باشد که بزودی از نتایج و ثمرات این آتش مقدس برای شما و دوستان همراه بگم…
سلام استاد عزیزم
استاد شما روی عملگرایی واینکه باید حتما ورودی داشته باشین تاکید دارین درحالی که
استاد من از عملگرایی بدون تغییر باور خیلی ضربه خوردم میام روی باورام کار کنم شما میگید ورودی داشته باشین اونوقت باهمین باورای داغون میام کاری و شروع میکنم وبه شکست میرسه
استاد خواهشن این عملگرایی در مورد ثروت و ساخت باورها رو بیشتر توضیح بدین
من دوره روانشناسی ۱رو شروع کردم از اونجا که شما تاکیدتون بیشتر روی عملگرایی شده حس میکنم ما توی تله میوفتیم که حتما باید از طریق شغل به ثروت برسیم
استاد من تا قبل از شروع روانشناسی ۱داشتم نتیجه میگرفتم ولی وقتی شروع کردم اون دوره رو و اینکه شما تاکید میکردید روی عملگرایی من رفتم دنبال شغل و بعدم شکست خوردم
استاد شماهم خودتون اوایل تا مدتها فقط روی باورهاتون کار میکردید تا باورهاتون به نقطه ای میرسید که عمل میکردید به الهاماتتون اما ما بدون اینکه اجازه بدیم باورهامون ظرفمون بزرگ بشه میریم سراغ شغل و شکست میخوریم
استاد خواهشا در این مورد بیشتر دهید
چون من دارم خیلی خوب روی خودم کار میکنم ولی ازاونجایی که شغل ندارم و خانه دارم یکهو دچار تضاد میشم که الان حتما باید کاری کنم و کاری هم که به ذهنم میرسه بخاطر باورهای محدودم به شکست میرسه
اینکه شما میگین روی باورهاتون کار کنید شما هدایت میشید به ایده ای ثروتساز ویااینکه قبل از تغییرباور حتما ورودی مالی داشته باشین منو سردرگم کرده میگم من که الان شرایطم نسبتا خوبه بدون شغل پس بذار روی باورهام کار کنم تا هدایت بشم
استاد شما فقط از توحید بگو
از تسلیم بگو
واقعا به جان میشینه
سپاسگزارم ازتون
چقدر هادی عزیز رو تحسین میکنم بخاطر اینکه انقدر از ته دل و عالی دارن مسیر حرکتشونو توضیح میدن
و رد پای زندگی خودم رو در زندگی ایشون میبینم البته کمرنگتر
استاد من از کسایی بودم که کتک خورم بی نهایت ملس یعنی انقدر مقاومت میکردم انقدر زور میزدم انقدر تحمل میکردم خیلی دیر به تسلیم میرسیدم
من بعد اینکه ارامشمو به لطف الله و آموزش های شما پیدا کردم متوجه شدم که چقدر همیشه قلبم بی نهایت سنگین بوده ، خیلی خیلی سطحی نفس میکشیدم همیشه دندون هامو روی هم فشار میدادم همیشه دستام مشت بوده فک کنم اگه از نوجوانی حساب کنم ۱۶ یا ۱۷ سال من اینجوری زندگی کردم
الان بعضی وقتها که حسم بد میشه و قلبم سنگین میشه میگم چجوری مدت طولانی این حالو تحمل میکردم و سریع به دنبال راهی برای بهتر کردن حالم هستم
و اما تسلیم خدای من واقعا هر بار هر جا در هر مرحله ای تسلیم شدم و عجزمو باور کردم معجزه آسا همه چیز سر جای خودش قرار گرفته
هیچ وقت یادم نمیره اولین بار که اینو فهمیدم برای دانشگاه یه تمرینی باید تحویل استاد سختگیری میدادیم و ازون بدتر من با یه آدم خیلی حساس هم گروه شده بودم و داشتم از تهران میرفتم سمت دانشگاه و کاری هم پیش نبرده بودم و نگران هم گروهیمم بودم و حالم خیلی بد بود یه جا دیگه گوشیمو تو اتوبوس گذاشتم کنار گفتم چیکار کنم دیگه من همه زورمو زدم دیگه نمیکشم هرچی میخواد بشه
حتی به خدا هم چیزی نگفتم ولی چون واقعا رها کردم حتی سبکی بدنمو حسشو یادمه
گفتم الان که تو اتوبوسم بعدا که رسیدم به عواقبش فک میکنم
نمیدونم چی شد کلا که اون کلاس اون روز برای اولین بار کنسل شد و اون تمرین هم هیچوقت ازمون نخواستن ، اصن به طرز عجیبی همه چیز حل شد
اون موقع که هنوز با این مسائل آشنا نبودم واقعا احساس میکردم یه اتفاق متافیزیکی برام افتاده
الان که فکرشو میکنم میبینم من حتی برای یه تمرین هم انقدر زجر میکشیدم چیزی که الان به نظرم خیلی مسخره س
الان حتی برای خوب کردن حسمم اینو میفهمم
وقتی حالم بده وقتی زور میزنم حالمو خوب کنم حالم خوب نمیشه باید تسلیم بشم بگم خدایا حالمو خودت خوب کن بعد یه دفعه به خودم میام میبینم حالم خوب شده بدون اینکه من اگاهانه کاری بکنم
یا مثلا در مورد مسائل مالی به خدا هر وقت به جای اینکه از خدا بیشتر روزی طلب کنم باورامو بهتر کنم ظرفمو بزرگتر کنم،بیام مثلا قناعت کنم یا یه خرجمو کمتر کنم فشار هی بیشتر و بیشتر میشه انقد که به این نقطه میرسم که ای بابا من پول بیشتری میخوام و بعد هدایت میشم و خدا خودش همه چیزو برای روزی بیشتر محیا میکنه
یا وقتی یه رفتار بد و انتظار نادرست از کسی رو با احساس بد تحمل میکنم و فقط میخوام بگذره انقدر فشار شدید میشه انقدر اون رفتار بدتر میشه که تسلیم میشم و بعد روی خودم کار میکنم و دوباره معجزه رخ میده😍
البته که من مثل یویو میمونم البته الان خیلی سریعتر به مسیر برمیگردم
واقعا انقدر راه درست زندگی کردن آسونه که نمیتونیم باور کنیم به زور زدن نیست به جون کندن نیست فقط به حال خوبه
واقعا سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
رو با عمق جون درک میکنم سال ها دنبال آرامش، حال خوی، خوشبختی و نعمت از دیگران بودم و هیچوقت هم بهم داده نشد ولی الان فقط میبینم باید روی خودم کار کنم باید حالمو خوب کنم همه چیز فقط درونمه
فقط باید وقتی حالمون خوبه دوباره برای حال بهتر تلاش کنیم وگرنه عین یویو دوباره برمیگردیم به قبل
خیلی سپاسگزارم بابت این فایل تاثیرگزار
عاشقتم استاد
عاشقتم رب هدایتگر من
من هر وقت میام فایل ها رو گوش میدم مخصوصا مصاحبه با هادی و کامنتها رو میخونم همش دلم میخواد گریه کنم، دلم میخواد با صدای بلند گریه کنم و خدا رو فریاد بزنم،دلم میخواد خدا رو بغل کنم از اینکه هست از اینکه انقدر مهربونه،از اینکه انقدر بخشنده هست،از اینکه انقدر خوبه، خدایا الان که دارم مینویسم هم گریه یواشکی میکنم چون تو محل کارم هستم و نمیخوام کسی متوجه بشه،خدایاااا چقدر خوبه که هستی، اینجور موقع ها همیشه یاد اون جمله می افتم که میگه خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خویش نداری،من چون تویی دارم و تو چون خود نداری/
نمیدونم این جمله چقدر بار مثبت داره چقدر منفی
ولی اینو همیشه وقتی میشنوم چنان حس قوی بودن و قدرتی به من دست میده ،چنان خیالم از همه چی راحت میشه که قابل وصف نیست.
خدایا شکرت که هستی
استاد چقدددر از شما سپاسگزارم که این مسیر رو انتخاب کردین ،این مسیر که به ما آموزش بدید
هربار فایل ها رو گوش میدم اول میگم خدایا شکرت که به من این آگاهی رو دادی که متوجه بشم زندگی من در گرو افکارمه
و بعد تشکر میکنم از شما که انتخاب کردین به ما آموزش بدین این مسیر رو
و از خدای قدرتمند و مهربان تشکر میکنم از اینکه زندگی و قانونش رو اینگونه آفریده
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
استاد عزیز ممنون که هستین و با بودنتان جهانم را زیباتر کردید
سلام درود به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی
بنام خداوند رزاق
خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنم که به این مسیر درست هدایت شدم
سلام میکنم به وحیده عزیز و همه دوستانم
واقعا اشک ام درامد بسیار زیبا و دلنشین بود لذت بردم
خدا رو شکر
به قول استاد عزیزم در پناه الله شاد خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در این و اخرت باشید ️
سلام استاد عزیز
میشه لطفا تفکیک قائل بشید و توضیح بدین در مورد اینکه ورودی رو قطع نکنیم در حالی که شما رفتین به اون شرکت که کار میکردین و بدون اینکه کار عملی داشته باشید گفتین دیگه نمیخوام برای شما کار کنم و ورودی خودتون رو قطع کردین…
من الان شغل خودم رو دارم، شغلی هست که قبلا دوسش داشتم… اما الان دیگه نمیخوام تو این حرفه باشم …( فکر میکنم دلیلش اینه که من آدمی هستم که نمیتونم خودم رو به چالش نکشم… الان برام خیلی شرایط یکسان و آروم شده و شغل جدید که میخوام برم خیلی برام هیجان انگیز و جذاب هست و میدونم که اولش هیچ درآمدی نداره) به خودم میگم باید مثل استاد جسارت داشته باشم و شغل الانم رو بزارم کنار و تمرکز بزارم روی کار جدید، از طرف دیگه هم این حرف شما میاد به ذهنم که ورودی رو قطع نکنیم….
البته که در کار فعلی من به جایگاه معمولی رسیدم و خیلی زیاد پیشرفت نکردم… اگر حرفهای نشم احساس بدی بهم دست میده…
این دوراهی خیلی آزار دهنده هست برام
ممنون میشم اگر وقت بزارید و بهم جواب بدین
سلام دوست عزیز
یکی از ابهاماتی که در گفته های استاد وجود داره و به طور کامل واضح بهش اشاره نشده اینه که ایشون قبل از اینکه از کار استعفا بدن، به دلایل متفاوت که شرایط براشون ایجاد شده بود و زمان و پول کافی برای فعالیت غیرحرفه ای در دانشگاه بندرعباس در این زمینه رو داشتن .
و به این شکل به صورت ناخواسته دوره کاراموزی انگار گذروندن
برای پول و معروفیت و محبوبیت نبوده، ولی ذوق و شوق انجام این کار باعث میشده که انجامش بدن
و بعد که تصمیم میگیرن به صورت حرفه ای وارد سخنرانی بشن یه فرد اماتور نبودن
انقدر کلاس رایگان برگزار کردن که ترس و واهمه ای برای وارد شدن در این حوزه به صفر رسیده و تبدیل به استاد شده بودن
کما اینکه نتایج احساسی خودشون هم مزید بر علت بوده برای انجام این کار که بیان کشور رو گلستان کنن
که بعدها متوجه میشن قانون فرکانس اجازه نمیده گلستان ایجاد کنن
البته که انسان با اعتماد به نفسی هم بودن ( چون قانون برای پرروها همیشه راه رو باز میکنه ، البته پررو با اعتماد به نفس نه شرور )
پیشنهاد میکنم قبل از استعفا از محل کار فعلی دوره های لازم در زمینه شغل مورد علاقه بگذرونید و زمانی که امادگی لازم رو داشتین با تمرکز بالا واردش بشید.
کمالگرا هم نباشید که حتما همه چی بلد باشید و بعد وارد بشید.
خیلی دوست دارم استاد راجب این موضوع فایل دانلودی اماده کنن تا افراد دچار گمراهی نشن و با برداشت اشتباه از صحبت های استاد به بیراهه نرن
شاد و سلامت و تندرست باشید
سلام ودرود برشما خانوم شهیدی
استاد رفت استعفا داد
ولی ورودی خودشان رو قطع نکرد
درآن زمان موقعی که استعفا داد همزمان با تاکسی هم کار میکردند
وهمزمان با استعفا استاد ایشون آمدند تهران ومشغول برگزاری سمینار بودند
پس استاد ورودیشان را قطع نکردند.
سلام دوست عزیزم
باورتون رو برای کار جدید عوض کنید که اولش هیچ درآمدی نداره
من خودم از نظر مالی ذهنم ایراد داشت
من برای کارم بااین که هزینه آموزش دادم هیچ حقوقی دریافت نمیکردم تا ۱ سال بعدشم که گرفتم خیلی کم بود ولی
دوست من برای آموزش میکاپ هزینه نکرد به عنوان دستیاررفت و اون خانم هزینه دستیاری هم ازش نگرفت و تا۶ ماه هیچ حقوقی نمیدادن ولی انقدر باورهای مالی خوبی داشت که از ماه دوم حقوق خیلی خوبی دریافت کرد
پس کاری که شمامیگین هم شاید بشه از اولش درآمد داشت
سلام استاد عزیز
وای که چقدر این فایلها خوبه
یادم میاد به خودم که دقیقا از نقطه عجزم شروع کردم
و منم کسی هستم که چک و لگد های دنیا رو کم میخورم چون جنبشو ندارم و به خودم اجازه نمیدم که بخوام توی اون موقعیت باقی بمونم از فروش لوازم آرایش توی مکانهای خصوصی شروع کردم
و کم کم رفتم توی سالن مشغول به کار شدم شاگردی کردم و بهد از ۵سال توی موقعیت استاد کاری قرار گرفتم ۲سال پیش تصمیم گرفتم به شهر پدریم برگردم و با اینکه دوره تکامل رو نمیشناختم تصمیم گرفتم توی یه سالن اتاق اجاره کنم و به مدت ۲سال هر هفته از شهر محل زندگیم به شهر پدریم میومدم تا کم کم راه بیوفتم
و حالا به لطف خدای مهربون دارم سالن خودم رو در شهر پدریم افتتاح میکنم
ممنون از آموزهاتون که انقدر قشنگ باورهای مارو میسازه
ای ذخیره هنگام سختی
ای امید من در برابر پیش امده های ناگوار
ای همدم من هنگام ترس و وحشت
ای رفیق من در غربتم
ای صاحب اختیار من در نعمتم
ای فریادرس من در غم اندوه
ای دلیل و راهنمایی من هنگام سرگردانی
ای توانگری من هنگام نداری
ای پناه من هنگام درماندگی
ای کمک کارم در بیچارگی و پریشانی
فراز 11 جوشن کبیر
سلام به استاد عزیزم به استاد جان
استاد الان با تمام سلول های بدنم دارم حس میکنم این که میگی همه چیز باور. همه چیز باور تو چی رو باور میکنی یعنی چی.
استاد من به یه تضاد تو رابطم خوردم که خیلی درد کشیدم ولی الان از خدا سپاس گذارم که به این تضاد برخوردم الان که دارم بهش نگاه میکنم میبینم چقدر برام درس داشت.
چون چندتا باور قشنگ رو برام ساخت که تا قبلش فقط تکرارشون میکردم ولی درکشون نمیکردم ولی الان با تک تک سلولهام باورشون کردم
*من خالق بی چون چرای زندگی خودم هستم.
*وابسته نباش فقظ لذت ببر. قبلا میگفتم مگه میشه عاشق بود تو رابطه باشی و وابسته نباشی اما الان میدونم هم میشه عاشق باشی و تو رابطه باشی و هم میشه رها باشی اصلا عشق یعنی رهایی.
و این فایل واااااای هادی جان واقعا تحسینت میکنم واقعا تحسینت میکنم وقتی دیدمت تویی فایل گفتم خدااااای من تو چقدر قشنگ پیش رفت کردی .
پسر بهت تبریک میگم. چقدر قشنگ داری پیش میری چقدر قشنگ درک کردی و چقدر خوب داری عمل میکنی. این فایل و حضور هادی و حرفاش همون هدایتی بود که از خدا این روزها خواسته بودم. مهر تایید همه چیز باور. مهر تایید من خالق زندگیی بی چون چرای خودم هستم.مهر تایید اینکه خدا همون چیزی میشه که تو میخوای.
تو چی میخوای؟ خدا همون میشه.
این روزها احساس کرده بودم خودم رو گم کردم . نجواها فلجم کرده بودن و تنها پناه من این سایت بود فایل های استاد کامنت های بچه ها و نوشتن .نوشتن .نوشتن. اشک میرختم و از خدای مهربونم هدایت میخواستم از رفیقم. از همدم از مونسم از دلیل و راهنمایی خودم. تا بهم الهام کنه تا بفهمم این تضاد چی داره بهم میگه گیج بودم گم شده بودم .چون فاصله افتاد بود بین منو عزیز دلم و نمیدونستم علت چیه؟؟؟
این داشت تمام وجودم رو میخورد. همش فکر میکردم. از خودم میپرسیدم تو چته؟ چرا ناراحتی؟تو که میگی وابسته نیستم
پس چرا ناراحتی؟
استاد پاشنه اشیل من تو رابطم بود. که انتظار بیش از اندازه داشتم انتظار شادی از اون بود میگفتم اگه اون توجه کن من خوبم اگه اون این کارو کنه من خوبم. و همش غر میزدم همش شکایت میکردم و کلا خودمو فراموش کرده بودم.
و فقط طرفم رو مقصر میدونستم.و اصلا توجهم به ابن نبود که من تمرکزم روی ناخواسته هام هست و انتظار اینو دارم که به خواسته هام برسم. میگفتم من توانایی خلق دارم ولی برام باور نشده بود.
الان که دارم فکر میکنم دارم چیدمان خدارو میبینم دارم میفهمم چقدر قشنگ با یه تضاد باورهام رو تقویت کرد و بهم گفت تو میگی من وابسته نیستم ؟ پس بدون اینکه بدونی چرا ازت میگیرمش حالا شکرگذار نعمت هات باش.
و اونجا بود که اولش مقاومت کردم گشتم تا علتش رو بفهمم و هر چی بیشتر تلاش میکردم کمتر متوجه علت میشد و به جایی رسیدم که گفتم خدای من تسلیمم من عاجزم . نمیدونم علت چیه. الان زمان نشون دادن ایمانت الان که باید عمل کنی به حرفای که میزدی اینجاس که باید نشون بدی فقط فایل گوش نکردی بلکه ایمان داری به خدا و به این اگاهی ها .
پس شکرگذار شدم خدا رو برای لحظه های قشنگی که با عزیز دلم داشتم و تحسینش کردم برای شخصیت قدرتمند و زیباش. و گفتم به قول استاد دو نفر تا زمانی که کنار هم ارامش دارن هستن و هر زمانی هر کدوم از طرفین به هر دلیلی نخواد که ادامه بده خیلی راحت میتونن جا بشن. پس براش دعای خیر کردم و از خدای خوبم سپاس گذار حضورش تو زندگیم شدم چون کنارش خیلی چیزها یاد گرفتم. و به خودم گفتم ایمان داشت باش که تو خالق زندگیت هستی احساست رو خوب کن
و خودت خلق کن اون چیزی رو که میخوای . و جالبه که همه چیز تو رابطه ام برگشت به حالت عادی قبل.
الان که هادی میگه مسئولیت همه ضوایع زندگی خودش رو پذیرفت درک میکنم
الان با تمام سلولهای بدنم حرفهای شما رو تویی کتاب رویاها و فایل ها اونجایی که میگین باید بپذیریم خودم هستیم که خالق بی چون چرایی زندگیئ خودمون هستیم و نه هیچ عامل بیرونی دیگه یعنی چی. الان متوجه میشم میگید تضادها میان که ظرف وجودیی مارو بزرگ تر کنن میان که خواسته های مارو واضح تر کنن یعنی چی.
و خدارو هزاران هزاااااار بار شکر میکنم برای این سایت برای این اگاهی ها و از خدا میخوام این اگاهی ها رو هر روز برام درونی ترشون کنه که با تمام سلولهام درکشون کنم که جزی از شخصیتم بشه
خداروهزااااااران هزار بار شکر میکنم برای قانون ثابت و بدون تغییرش.
در پناه الله
سلام دوست عزیز. وقتی کامنتتون رو خوندم ب یاد خودم و اتفاقی افتادم ک چند هفته ی پیش برام رخ داد. ب خودم گفتم بیام در پاسخ ب کامنت شماهم بگم ک یاداوری بشه برای خودم..من دوره عشق و مودت رو کار کردم و استاد خیلی باورهای قدرت مندی درمورد وارستگی رو بیان میکنن ک همیشه باید روی خودم کار کنم. تا زمانی ک کار کنی نتیجه میده وقتی تو کار نکنی نتیجه ی مثبت هم از بین میره..خلاصه من با وجود اینکه کار میکردم ولی در زمینه ی روابط ب یه تضادی برخورده بودم..و واقعا این تضاد ها خوب هستن، خیرن چون دارن ی درسیو ب ما میدن. من حالم بد بود و ب خودم میگفتم چی توی این رابطه حالت رو بد کرده؟ فکر کردم بهش و خداوند خیلیی قشنگ بهم الهام کرد و جوابم رو داد.. من داشتم حال خوبم رو وابسته ب توجه و محبت طرف مقابلم میکردم. یعنی او رو مثل ی ستون میدونستم ک بهش تکیه کردم و وقتی محبت و توجه رو نگیرم و تکیه گاه من از بین بره من فرو میریزم. دیدم اره. این همون چیزی هست ک استاد میگه. در ادامشم خداوند بهم گفت ک او تا تهش باهات نیست. پس بهش تکیه نکن… و حالم خیلی بهتر شد و با این تضاد، اون باور درست رو بیش تر درک کردم…
سلام نیلا جان کامنتت نشانه امروزم بود و چه قدر خدا قشنگ باهام حرف زد ازت ممنونم بابت این ک رسانای پیام خدا بودی برام عزیز دلم همیشه شاد باشی
️
جواب سوالم رو گرفتم من از شرایط زندگی ک الان برام پیش اومده راضی نیستم و همش به همسرم میگفتم باید چیکار کنیم با خودم میگفتم با خدا میگفتم
نجوا ها میومد
تو باید یه کاری کنی
همش ک دست خدا نیست
خدا عقل داده
برو مقابله کن
و همش تو گوش من تکرار میشه
ولی باید رو خودم کار کنم باید شرایط رو ول کنم و با خودم به آرامش برسم شرایط برام به بهترین شکل درست میشه
ممنونم و سپاس گذارم از خدای مهربونم
سلام و درود به خانواده صمیمی عباسمنش . این اولین کامنتیه که ارسال میکنم و واقعا باعث افتخاره بون با عزیزانی که در این مسیر هستین که در کنار استاد هم به رشد خودشون کمک میکنن هم دیگران .حس واقعی دوست عزیزمون رو در حین بیان این حرف ها و تغییرات واقعا قابل ستایشه . البته انشالا قسمت زیبای ماجرای ایشون رو در قسمت بعدی دنبال کنیم.واقعا من هم به عنوان یک پسر 17 ساله اولین مجموعه نتایج دوستان خیلی برام الهام بخش بود و به لطف و یاری الله یک ماهی هست که شرایط فوق العاده رو طی میکنم با وجود تمام موانع . من حدودا سه ماه که با برنامه های استاد آشنا شدم و در طی این سه ماه تونستم در حداقل ترین حالت به یک آرامش فوق العاده ای دست پیدا کنم و همینطور تونستم در عرصه های مختلف زندگیم شرایط رو بهبود ببخشم. فقط در همین حد بگم که الهی آمین و آرزوی خوشبختی و سعادت برای همه عزیزانی که در این مسیر مارو همراهی میکنن.
سلام نکته کلیدی این فایل اول از همه تسلیم بودن،و ناتوان بودن در مقابل خدا هست،که ما در هر لحظه بگیم خدا من نمیدونم تو میدونی من ناتوانم،تو منو هدایت که من هیچی از خودم ندارم هر چی دارم تو برام فراهم کردی،من به هر چیزی که از تو بن من برسه فقیرم،
نکته دوم در مورد نداشتن شریک و اعتماد کردن بی جاست و مکتوب کردن هر قراردادی که در قران هم به این موضوع اشاره شده،
نکته سوم در مورد پذیرفتن مسولیت زندگی خودم،که من بودم که زندگی گذشتمو خلق کردم پس من هستم بعد از این هم میتونم بسازم اما این بار با گرفتن کمک تز نیروی برتر اگاهی برتر
سلام
اول خدایا شکرت که آماده ام کردی که بیام کامنت بنویسم چون یه درس بهم آموختی
اینکه من بدون حمایت و راهنمایی تو هیچ قدرتی ندارم
اگه چیزی یاد میگیریم، ایده ای به ذهنم میرسه ،یاد یه راه حل می افتم ،سراغ فلان فایل میرم و… هرکار دیگه ای بخاطر اینه که تو راهنما ایم میکنی
مگه نه اون ایده ها ،اون راه حل ها چرا قبلا نبود ؟
چرا تا قبل از اینکه تسلیم بشم نبودن
چون وقتی تسلیم میشم می پذیریم که این خودم نبودم که یه سری کارا رو انجام دادم
می پذیرم که یه نیروی برتری بهم گفته فلان کارو انجام بده و من انجام داده
و این نتیجه محصول راهنمایی اون نیرو بوده
———————–
فک کنم چند روز پیش بخاطر یه سری موفقیت ها ،آگاهی ها و برنامه ها که چیدم نا آگاهانه این طرز تفکر تو وجودم شکل گرفت که خودم این کارارو انجام دادم
و خلاصه یه کاری که نباید انجام میدادم رو انجام دادم بعد سری حسم بد شد و با خودم گفتم با اون چیزایی که یاد گرفتم از قانون حالم رو خوب میکنم و سعی میکنم ذهنم رو کنترل کنم یکم سعی کردم ولی بعد چند ساعت دوباره یه کار اشتباه انجام دادم و سری حسم بد شد
این دفعه دیگه واقعا به خودم گفتم چرا ؟؟ خوب
چرا من اینطوری شدم
چرا این کارو میکنم
بعد آمدم این فایل رو گوش دادم
و راجب تسلیم بودن شنیدم
و بعد علت این اتفاقات رو فهمیدم علت اینکه چرا نتونستم ذهنم رو کنترل کنم فهمیدم
علتش این بود که فکر میکردم خب خودم بلدم و ذهنم رو کنترل میکنم فکر میکردم دیگه قانون رو بلدم و نیازی نیست کار کنم همین همه اش هست
تسلیم نبودم اگه تسلیم بودم میگفتم خدایا هدایتم کنم راهنمایی ایم کن همون جور که تا اینجا راهنما ایم کردی همونطور که تا اینجا بهم گفتی همون طور که تا اینجا آگاهم کروی
بهم بگو چطور باید حسم رو خوب کنم
هدایتم کن
تو راهشو بگو
من تسلیمم
و خب الان که متوجه این موضوع شدم خیلی حالم خوبه اصلا خیلی شدم مث قبل
ولی الان اینو میدونم که هرچی که دارم بخاطر راهنمایی های خدا هست که دارم
خدا کی منو راهنمایی میکنه موقعی که تسلیم باشم و بگم خوب تو بگو چی کار کنم
وقتی که رو هیچکس به جز ارتباطم با منبع حساب نکنم حتی حتی خودم [ این جمله خیلی مهمه ]
هدایت خدا برای همه هست ولی اونایی میشنون که بخوان و منتظرش باشن اونایی که بپرسن اونایی که باورش داشته باشن
یه جمله از استاد یادمه خیلی حس خوبی بهم میده اونم اینه که :
دوتا نگاه به قرآن میشه داشت
اولی اینه که خدا قرآن رو به محمد نازل کرد
دومی اینه که محمد قرآن رو از خدا شنید
آخ عجب جمله ای عالیییه یعنی هیچ وقت سیر نمیشم ازش
خدایا هدایتم کن
همون طور که الان هدایتم میکنی
مث الان که میگی و من می نویسم
چند دقه قبل اومدم کامنت بزارم ولی نتونستم اصلا هیچی نمی آمد که بخوام بگم
ولی الان که تسلیم شدم همین طور می یاد همین میگی
دمت گرم دمت گرم
نمیدونم اون چیزی که منظورم بود رو تونستم با کلمات بگم یا نه
ولی اینو خوب میدونم که
اونایی که آماده باشن و بخوان خودشون هدایت میشن
چون قانونه
خدایا هدایتم کن تا قانون رو بهتر اجرا کنم و عمل کنم
خدایا شکرت
شکرت بابت این درس که بهم دادی
خوب شد اینو الان فهمیدم چون الان اول راهم و و خیلی تو ادامه مسیر کمکم میکنه و باعث میشه که خطا نکنم
خدایا بخشنده و مهربانم شکرت
اصل خداس
برای همینه که استاد میگه اصل توحیده
الان بهتر درکش میکنم
خدایا شکرت ❤
نتایج دوستان قسمت 3
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
با سلام خدمت استاد عزیزم و میرم جان
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
چقدر منتظر بودم تا ادامه صحبت های دوست عزیزمون هادی جان رو بشنوم و وقتی امروز دیدم قسمت سوم اومده خیلی ذوق داشتم برای دیدن و شنیدن این آگاهی ها و علیرغم اینکه تمام زمانم صرف کار کردن روی دوره روانشناسی ثروت 1 از بس که این دوره پر از آگاهی های عمیقه و هر جلسش روزها طول میکشه برای من که بتونم کار کنم روش اما دیگه نتونستم کامنت نزارم واسه این فایل بی نظیر فایلی که بقول شما استاد اشک من رو هم درآورد اما نه اشک حسرت و آه اشک شیرینی که مزه ی امید به خداوند یکتا رو میده برای تغییر زندگی
در همون ابتدای فایل که هادی جان در مورد ننوشتن قرارداد صحبت کردن خیلی خوب درک کردم که از چی دارن صحبت میکنن همون اشتباهی که خودم سالها پیش انجام دادم و با ی نفر شریک شدم توی کار بدون بستن ی خط نوشته و کار به جایی رسید که زمانی که اون کار رونق گرفته بود اما چون سندی چیزی مکتوب نشده بود و بخاطر باورهای غلط خودم اون شراکت تموم شد بدون اینکه من چیزی بدست بیارم و دست خالی از اون شراکت اومدم بیرون
بعد از اینکه بااستاد آشنا شدم و شروع کردم به خوندن قرآن تازه فهمیدم که خداوند چقدر خوب به ذات انسان ها اشراف داره و همه چیز رو به بنده هاش گوشزد کرده اما من نوعی به خاطر نخواندن قرآن از اونها اطلاعی نداشتم.اون آیه مد نظر استاد رو که خودم هم چندین بار خوندمش رو اینجا میزارم برای یادآوری به خودم .این آیه بزرگترین آیه سوره بقره است در مورد تنظیم اسناد تجاری اونم 1400 سال پیش :
ا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً فَإِنْ کانَ الَّذی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفیهاً أَوْ ضَعیفاً أَوْ لا یَسْتَطیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْری وَ لا یَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغیراً أَوْ کَبیراً إِلی أَجَلِهِ ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَهِ وَ أَدْنی أَلاَّ تَرْتابُوا إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَهً حاضِرَهً تُدیرُونَها بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلاَّ تَکْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ وَ لا یُضَارَّ کاتِبٌ وَ لا شَهیدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ (بقره /۲۸۲)
ای کسانی که ایمان آورده اید ، هنگامی که دینی را تا مدت معینی ( به خاطر گرفتن وام یا داد و ستد ) به یکدیگر بدهکار شدید آن را بنویسید ، و باید نویسنده ای ( سند آن را ) در میان خودتان به عدالت بنگارد ، و هرگز نباید نویسنده از نوشتن آن- همان گونه که خدا به وی آموخته- امتناع ورزد ، او باید بنویسد و کسی که حق به گردن اوست ( بدهکار ) املا کند ، و از خداوند که پروردگار اوست پروا نماید و از حق چیزی را کم نگذارد ، و اگر کسی که حق به گردن اوست سفیه یا ناتوان ( سنّی ) باشد یا ( به خاطر آفت زبان ) نتواند املا کند ، ولیّ او به عدالت املا نماید. و دو گواه از مردانتان ( مردان مسلمان ) را به شهادت بطلبید ، و اگر دو مرد نباشد ، یک مرد و دو زن را از میان گواهانی که ( از دینشان ) رضایت دارید گواه بگیرید ، تا اگر یکی از آن دو زن فراموش نمود آن دیگری او را یادآوری نماید. و چون گواهان ( برای تحمل شهادت یا اداء آن ) دعوت شوند خودداری نکنند. و از نوشتن بدهیی که تا مدتی معین مهلت دارد ، کوچک باشد یا بزرگ ، ملول نشوید. این کار در نزد خدا عادلانه تر و برای گواهی استوارتر و به اینکه شک نکنید ( و نزاعی برنخیزد ) نزدیکتر است ، مگر آنکه داد و ستدی نقدی باشد که در میان خود تبادل می کنید ، که بر شما گناهی نیست که آن را ننویسید. و ( بهتر است که ) هر زمان داد و ستد کنید شاهد بگیرید ، و نباید نویسنده و گواه ( به واسطه زیاد و کم کردن ، به صاحب حق ) ضرر بزنند و نباید به نویسنده و شاهد به سبب ندادن حقشان ضرر برسد ، و اگر چنین کنید برای شما فسق و گناه است. و از خدا پروا کنید ، و خدا به شما می آموزد و خدا به همه چیز داناست.
چقدر از دعاوی توی دادگاهها به خاطر رعایت نکردن همین مورده در صورتیکه اگر یک فرد مسلمان واقعی باشه و یکبار قرآن رو خونده باشه این ظلم رو به خودش نمیکنه .چقدر میشه توی همین ی مورد مفهوم ظلم به خودی رو که قرآن اینهمه در موردش صحبت کرده رو قشنگ درک کرد که کسی که توی کسب و کارش با دیگران مکتوب نکرده باشه نتیجش به خودش برم گرده و کسی مسئول این کارش نیست
با شنیدن این صحبت ها باز هم به یادآوردم که چقدر به خاطر شرکم توی گذشته از شراکت هایی که کردم فقط و فقط ضرر نصیبم شد چون به خودم و توانایی هام اعتماد نداشتم و خودم رو باور نداشتم و از وقتی که با استاد آشنا شدم و ریشه شراکت رو فهمیدم دیگه تصمیم گرفتم این کار رو نکنم و با وجود اینکه چند بار بهم پیشنهاد شد رد کردم واز وقتی که سعی کردم و به خودم و خدای خودم تکیه کنم چقدر شرایطم تغییر کرد و رو به بهبود پیش رفت
استاد جان من در مورد شراکت بلا سرم اومد اما بخاطر نا آگاهی و جهل بود و از وقتی که آگاه شدم با آگاهی های شما دیگه عمل کردم و تکرار نکردم
به یاد آوردم که به خاطر باورهای غلطم من هم تا همین دو 3 سال پیش درآمدم از 2 میلیون بالاتر نمی رفت که اون هم هزینه ها رو وقتی کم میکردم به زیر ی تومن میرسید و در گیر قسط و وام بودم اما الان خدا رو شکر توی همین چند ماه درآمد 8 تومنی رو هم تجربه کردم که هزینه خاصی هم ندارم نه قسطی نه وامی رها و آزاد
به یادآوردم که من هم دچار افسردگی بودم اما نه در این حد که دارو مصرف کنم ولی بالاخره درگیرش بودم و امید و انگیزه ای برای زندگی کردن نداشتم ولی خداوند من رو هدایت کرد به سمت استاد و اصلا چیزی به اسم افسردگی رو فراموش کردم و امید و انگیزم برای زندگی در وجود من جوانه زد و رشد کرد
به یاد آوردم این ویژگی مثبتم رو که هیچ وقت نخواستم که بیکار باشم اصلا برام سخت بوده که تو خونه بشینم و دستم رو جلو دیگران دراز کنم برای پول هرچند به خاطر باورهای غلطم مسیر رو اشتباه رفتم اما این ویژگی در من بود از همون نوجوانی
سپاسگزارم هادی جان
سپاسگزارم استاد عزیزم
با این فایل من به یادآوردم که کی بودم 3 سال پیش و الان کجا هستم و همین یادآوری لازم بود تا با ایمان بیشتری این مسیری رو که توش هستم رو ادامه بدم