نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 3 - صفحه 4

160 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    احمد محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1932 روز

    بنام خداوند هدایت کننده به راه راست

    من به لطف خدا و توکل خودم به خدا و اموزه های استاد از یک شرایط چک و لقد خورده رسیدم به یک درامدخوب،اما الان دوماهی هست که نشونه ها بهم میگن که این کار احمد تا اینجا برات خوب بوده باید بفکر تغیر باشی،چون نشونه ها معلومن که این شغلم هی داره سنگ میندازه جلو پاهام،واقعا احساس میکنم فقط ایمان نیاز دارم چون من واقعا از اینجا بیام بیرون هیچ ایده ای ندارم چکار کنم و درامد داشته باشم، از اونجای که با جون و دل پذیرفتم که اکر بیکار بشم افسردگی میاد سراغم،از یک طرف هم میدونم الان 31سالمه دوباره شغلمو عوض کنم دوباره از این شاخه به اون شاخه پریدن هست،از یک طرف هدایت خداوند رو قبلا احساس کردم و نعنت هامو که بیاد میارم میبینم خداوند تو همین شغل بک هدایت های رو برام انجام داده که مخم قفل میکنه مگه میشه خدا اینقدر بهم نزدیک بود تو اون لحظه خودم متوجه نبودم،همه اینها ذهنمو درگیر خودم کرده، که حالا چکار کنم ؟ از کارم بیام بیرون تا الان شرایطم خوب و حالم خوب ومیتونم تغیر بدم شغلمو بیام بیرون و پا رو ترس هام بزارم و بگم ال الله هر چه پیش آید خوش آید،،،،،

    یا نه تو همین کار بمونم و درامدمو حفظ کنم و بیسنر رو خودم کار کنم

    آموزه های شما استاد بهم میگه که نترس میخواد چیطور بشه،از گشنگی که نمیمیرم،حرف مردم هم که مهم نیست بگن از این شاخه به اون شاخه میپرم،به خودم میگم من توانای یادگیری هر کاری رو که دارم،بدنمم سالمه توکلمم به خداست،من دوست دارم یه کاری داشته باشم هم با خانوادم باشم هم تمرکزم رو کارم باش،هم تو کارم رشد کنم که خودم کارفرما باشم،تا کی حقوق بگیر باشم،یه سوپری هم بزنم بهرحال برای خودم کار میکنم این کمترین کاری هست که میتونم بکنم،اما من قلبمو باز میزارم ذهنمو خالی کردم که بگم خدایا من تسلیمم،من نمیدونم تو میدونی،من نمیفهمم تو میفهمی من هر وقت با کله خودم رفتم جلو با مخ خوردم زمین دلم میخواد اینبار تو بهم بگی چکار کنم،آگاهی تو در درون من هست،نگران چی هستم ایده های تو بهم گفته میشه ایده ثروت ساز و ثروت افرین،کاری باش که لذت ببرم ازش و تورو بیاد بیارم در هر لحظه،این حرفا رو که مینویسم قلبم ارومه مطما هست که هدایت میشه،به قول استاد کی مطما میشی که خدا جوابتو میده وقتی که باور داشته باشی که اون باهات حرف میزنه و بهترین ایده هارو داره،

    استاد ممنونم ازت شما یک نیروی رو در درون ما بیدار کردی که در هر لحظه راهنما و کمک ما هست،یک مشاوری بهمون معرفی کردی که جهان رو خلق کرده و هدایت کرده دیگه ما که هیچی نیستیم براش،واقعا بین اراده خداوند و انجام کار فاصله ای نیست و طولی نیست،این نتایج دوستان از اموزه ها بهترین باور پذیری هست که برای من یکنفر داره،

    امیدوارم ادمه دار باش،تا باور کنیم میشه واقعا میشه بخدا میشه،این همه ادم تونستن،این همه ادم این همه ماشین و خونه و طلا و دلار دارن و سفر میکنن به کشورهای خارجی،خوب منم یکی دیگش،چیم کمتر هست،خداروباور ندارم که دارم،تنم سالم نیست که هست،من آزاده آزاد هستم،هیچی جز خودم جلوم رو نگرفته،

    خداوندا من رو از لاک خودم بیارم بیرون و ببرم اونجای که نعمت هات هست من نباید زجر بکشم،چرا اصلا باید به حقوق بخور نمیر راظی باشم،چرا باید هیچی نخورم و نخرم و نپوشم چون تا سر برج کم میارم چرا واقعا چرا،

    طبیعی هست که ما زندگی خوبی داشته باشیم،طبیعی که فقط لذت ببرم و خداروشکر کنم بابت این همه نعنتش،بابا این چه ذهنی ماداریم،خداوکیلی بیش از تمام افراد جهان واحد های خونه هست،بیش از تمام افراد جهان ماشین هست،فقط تویوتا سالی ۱میلیون خودرو تولید میکنه،اب بیشتر از انچه کع لازم هست تو جهان هست غذا همینطور،پول و ثروت که چندین هزار برابر جمعیت کل جهان در جهان هست،فقط ببین ۱واحد خونه تو شهر تون چند قیمت هست و بشمار چندتا هست بعد به جمعیت جهان فکر کن،میلیون ها برابر جمعیت جهان پول و نعمت هست،این همه فراوانی،این همه هر روز ایده های حدید شغل های جدید،من میخوام،منم میتونم ،منم حقمه،من هم لیاقت نعمت های بیشتری هستم،همینطور که خدا تو هر زمینه ای زندکیمو بهبود بخشیده از این بهتر هم میشه،از این عمیق تر،از این راحت تر،از این پر سود تر،شاد تر،خوشحال تر،

    خدا در آخر همه این صحبت ها فقط به یک جمله میرسم،

    من تسلیمم،من رو به راه راست هدایت کن،راه انان که نعمت دادی نه راه انان که گمراه شدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    پریسا ولی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1200 روز

    استاااد عزیزم دروود بر شما وااای که نمیدونید چه حالی دارم از درون داررررررررم منفجر میشم استاد عزیزم از خوشحالی از این معجزه ای که همین الان واسمون اتفاق افتااااد

    ما تقریبا یه ماهه دنبال خونه میگردیم و هر جا میریم میگن رهن و اجاره ها زیاد شده با این قیمت به شما خونه نمیدن یا نیست اما ما نا امید نشدیم مثل هر روز دیگه امروز عصر با مادرم رفتیم دنبال خونه یه جایی بهمون خونه نشون دادن یه محیط سطح پایین و یه خونه کثیف و … استاد من ناراحت شدم مادرم وقتی دید خیلی ناراحتم گفت بریم خونه برای امروز کافیه یه حسی بهم گفت نرو خونه رفتیم پارک نزدیک خونمون و من نشستم

    استاد دلم شکست خیلی دلم شکست دلم میخواست های های گریه کنم نه بخاطر اینکه خونه مدنظرمون پیدا نمیشه و با پول ما خونه نمیدن به قول املاکی ها ، دلم شکست چون گفتم خدایا من از تو نه از بنده هات نه از خودم ناراحتم منی که دارم روی باور هام کار میکنم روی قوی کردن ایمانم چرا الان خودمو باختم

    چرا به تو ایمانم ضعیف شده و حرف مردم ناراحتم میکنه من از خودم ناراحتم که میدونم باید ایمان و توکلم رو توی شرایط سخت نشون بدم اما دارم میبازم خودمو گفتم خدایا کمکم کن یه راهی یه نشونه ای یه چیزی که بفهمم چطور میخوای کمکم کنی که باید چیکار کنم راه رو نشونم بده ایمانم رو قوی کن بعد دلم اروم گرفت دوباره رفتم توی سایت دیوار یه خونه بود تو یه منطقه ای که اصلا با این قیمت و یه همچنین خونه ای که امکان نداره یه خونه بود زنگ زدم وقرار شد بریم خونه رو ببینیم استاد همه چی عالی انگار خدا این خونه رو برای ما نگه داشته بود و ففط منتظر بود من دوباره با قدرت و پر امید بهش رو کنم و با جان دل صداش کنم و اونم بگه جان دلم 🥲🥺

    واااای استاد فقط من باید از عمق وجودم صداش میکردم نیازی نبود داد و هوار بکشم تا صدام رو بشنوه فقط باید در سکوت با قلبم صداش میکردم 😭 نمیدونید چقدر احساس قشنگی دارم با اینکه ایمانم بهش کم شده اما باز هم تا دستم رو به سمتش دراز کردم دستم رو نه منو در آغوشش گرفت درسته من در ضاهر انسان نا امید دیده میشدم اما از درون با یه جرقه دوباره اتش قلبم روشن شد

    تازه استاد عزیزم یههههه معجزه دیگه هم اتفاااق افتاد 😍😍😍😍 تو راه برگشت اسنپ گرفتم وقتی اسنپ اومد و سوار شدیم اومدم هزینشو انلاین پرداخت کنم دیدم پرداخت شدهههه استاد خودش پرداااااخت شده میگیم خداوند انسان ها رو دستی از دستانش قرار میده درست اما این هزینه یه سیستمه 😲 به طور سیستمی بدون اینکه من رمز دوم بزنم شماره کارت وارد کنم بدون همه چیز حتی تخفیف هم نداشتم خود به خود پرداخت شده بود تااااازه یه مبلغی هم من برای سفر بعدیم طلبکار شدم از اسنپ اخهههه چطوووور میشه واااای الهی قربونت برم خدا استاد مهم نیس که اون مبلغی که بطور معجزه برای من پرداخت شده ۱۲ هزار تومنه یا ۱۲ میلیون یا … مهم اینه که معجزه وجود داره تا بهت نشون بده خدا در تمام لحضاتی که فکر میکنی تنها موندی کنارت هست و با نشونه های اینطوری بهت میگه من هستم تو فقط ایمان داشته باش

    از خدا برای همتون همچنین معجزاتی رو در شرایط به ظاهر سخت زندگیتون ارزومندم تا لذت چشیدن حضور خدا رو احساس کنید

    کوچکی و بزرگی معجزات فرقی با هم ندارن مهم دیدن و توجه کردن شما به اون هاست که ایمانتون رو قوی میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2156 روز

    به نام حضرت عشق

    من این کامنت را با عشق می نویسم

    خدایا خودت کمکم کن

    من پنج روز هست که روی ترمزها و باورهای سلامتی کار می کنم خدا را شکر با آموزه های استاد عزیزم که از زبان خداونده به نتایج عالی رسیدم

    هر هدایتی که بهم شد را گوش کردم مثلا امروز بهم گفته شد برای تضادم برو رب انار بخور و خیلی حالم خوب شد

    یا من اسمه دوا و ذکره شفا را تکرار کردم چون همه چی دست خودشه

    من دور کمرم عرض ۵ روز

    روز اول ۹۶

    و الان بعد از ۵ روز به ۹۱ رسیده

    خدا را شکر

    ۵ روز هست که ناهار و شام نخوردم و اصلا احساس بدی ندارم و احساس گرسنگی یه وقتایی میاد ولی می دونم که خداوند بهم میگه

    کوچکترین نشونه ها که اومد رو نوشتم حتی شب و حتی دیر وقت در کاغذ برای خودم که یادم بمونه که این بودم و ابن شدم

    الان احساس سبکی خاصی دارم

    ارتباطم با خدا بهتر شده

    خداوند هدایتم کرد به فایل قانون رهایی در دوازده قدم

    تمرین ستاره قطبی رو بهتر انجام میدم

    پول های بیشتری سمتم میاد

    خدایا شکرت

    دیروز و امروز رقص را شروع کردم . دیروز کم بکد ولی امروز ۱۰ دقیقه رقصیدم

    پیاده روی را شروع کردم روزای اول در خونه و امروز هم در خونه و رفتم بیرون تقریبا ۴۵ دقیقه پیتده روی کردم

    من همه را نوشتم از روز اول که برای تضادم حال و حوصله نوشتن روی کاغذ رو نداشتم و الان بعد از ۵ روز با انرژی بالا همه را روی کاغذ آوردم

    خدایا شکرت

    یه موضوعی که خودم خیلی بهش رسیدم در مورد سلامتی اینکه عامل همه ی بیماریها خودمون هستیم

    از بس اخبار رو گوش میدیم . از بس دنبال می کنیم انواع بیماریها رو

    موضوع دیگه اینکه که خیلی به من کمک کرد تا تضادم رفع شود خدا را شکر یه جورایی دلخوش بودم به دارو . به دکتر . به کادر درمان چون می دونستم اگه یه طوریم شود اونها هستن که کاری برام بکنن و این خودش شرک حساب میشه و وقتی به تضاد و بیماری برخورد می کردم آدرس تمام دکترها و داروخانه ها رو داشتم و راحت می رفتم و می دونستم ته ذهنم که دارویی هست و دکتری که منو نجات بده در صورتیکه اصلا اینطور نباید باشه . باید رفع شود . این خودش یه نوع شرک محسوب میشه

    من این مورد را در تضاد خودم و در بیماری خودم در این چند روز بهش پی بردم

    تنها و تنها خداوند را منبع بدون نه عوامل بیرونی را

    استاد عزیزم برای زحماتی که می کشی از همون خدایی که اونقدر باورش داری و به من فهموندی برات آرزوی بهترین و بهترین و بهترین ها را دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    شیرین جان گفته:
    مدت عضویت: 1577 روز

    سلام و درود بر استاد عشق و خوبی ها

    خواستم ازتون تشکر ویژه داشته باشم مبنی بر اینکه فایل اصلی آقا هادی رو گذاشتین و این حرکت بنظرم تأثیرگذارترین شیوه آموزش شماست که بچه های سایت میان و از ابتدا روند حرکتی و پیشرفت خودشون رو قدم به قدم بازگو میکنن و اینکه میان میگن که کدوم فایل و کدوم محصول بیشرین و بهترین عامل تکامل و انگیزه ی حرکتی شون بوده و همچنین از برادر خوبم آقا هادی متشکرم که اینقدر شفاف و با نکته سنجی روند صعودی شون رو برامون تعریف میکنن که فقط خدا میدونه چراغ راه چند انسان دیگه تو مسیر میشن ، انشاءالله درهای سعادت و خوشبختی و سلامتی و عاقبت بخیری یکی پس از دیگری براشون باز شه

    استاد نازنین سپاسگزارم، زنده باشین ❤❤❤🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    مهدی بابایی گفته:
    مدت عضویت: 2376 روز

    سلام استاد.فایلهای شما اونقدر زیبا و تاثیرگذاره که آدم هر لحظه منتظره که فایل جدیدتون روی سایت بیاد و آدم زودتر دانلودش کنه تا ادامه راهنمایی های شمارو بشنوه، راهنمایی هایی که اگه درست شنیده بشه و درست درک بشه و درست بهشون عمل بشه، میتونه زندگی آدم رو دگرگون کنه.

    با شنیدن داستان هادی عزیز و نکات ناب شما مخصوصا اونجایی که درباره تسلیم بودن در برابر خداوند و دست برداشتن از منیت و تکبر صحبت کردید، ناخودآگاه اشکام جاری شد، چون خودم هم ۴ سال پیش دقیقا همین شرایط رو تجربه کردم و بعد هدایت شدم.

    وقتی به عجز و ناتوانی خودت در پیدا کردن مسیر درست پی می بری و تسلیم خداوند میشی، تازه هدایتت شروع مبشه.

    به الله قسم که اون عجز و ناتوانی در برابر خداوند، عجز و ناتوانی نیست، بلکه نقطه شروع آشتی با خداوند و نقطه کشف قدرت درونی خودمون و نقطه شروع تحول زندگیمونه.من با تمام وجودم درکش کردم.

    مرسی استاد عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    راحیل گفته:
    مدت عضویت: 1902 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم خانم گل

    استاد عزیز دقیقا با این فایل فهمیدم علت درست پیش نرفتن کارهام . حقیقتا من میخوام با بچه‌هام مهاجرت بکنم به شهر تهران ولی انتقالی همسرم اوکی نیست همین باعث نگرانی از طرف خانواده‌ام شد که همسرت باهات نیست و توی شهر غریب با دو تا نوجوان میخوای چکار کنی که بیشتر بدی‌ها و گرفتاری‌های شرایط برام تعریف میکنن ولی من گفتم کوتاه نمیام و حتما این کار انجام میدم من میتونم خلق کنم زندگی جدیدم . اما تضاد بعدی نداشتن حتی یه یک ریالی پول برای رهن و کرایه خونه . همه‌اش با خودم تکرار میکنم که خدا هست کمکم میکنه . نگران مدارس بچه‌هام . نگران پیدا کردن خونه تو محیطی سالم و خوب و مثبت . نگران هزینه‌های رفت و آمد خرج و مخارج . اینا رو وقتی شیطان ذهن بهم میگه . سعی دارم خودم آروم کنم ولی چیزی که فهمیدم اینه که درسته من با خدا حرف میزنم و میگم هست ولی واقعا از صمیم قلبم تسلیمش نبودم هنوز خودم دارم دنبال راه‌حل تک تک تضادهای میگردم . درسته میگم خودم خالق زندگی خودم هستم ولی خالق بودن من در مقابل تسلیم بودن صد در صدی در مقابل رب هستش . وقتی تسلیم باشم اون خدایی که تمام جوابها رو میدونه من هدایت میکنه به بهترین مدارس برای بچه‌هام هدایت میکنه به بهترین خونه در بهترین منطقه تهران و اینکه پول همه خونه هزینه‌ی خرج و مخرج برام می‌فرسته از طریق بی‌نهایت راهی که خودش میدونه تصمیم گرفتم از این لحظه فقط تسلیم خدای بزرگم باشه بگم من واقعا ناتوان در مقابل این همه تضاد هستم خودت هدایتم کن به بهترین جوابها و راه حل‌ها. همانطوری که خودت باعث شدی پسرم بتونه توی تیم والیبال ملوان تهران منتخب بشه و پله‌ایی باشه برای جهش و مهاجرتمون. آخه یه مدتی من از خدا میخواستم من به جایی هدایت کن تا بتونم دور بشم از تمام افراد منفی که اطرافم هست. و فکر می‌کنم خداوند از این راه جوابم داده پس از این لحظه‌ام تسلیم میشم در مقابل تمام خیری که میخواد بهم برسونه . به امید اینکه به زودی زود بیام خبرهای خوش بهتون بدم و بگه تسلیم بودن در برابر رب یعنی همه چی داشتن . خداوند همه چی می‌شود همه کس را . به امید خبرهای خوش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    ثریا آرامیان گفته:
    مدت عضویت: 1483 روز

    سلام استاد بزرگوار خودم. خدا روشکر که من انقدر برای خدا عزیز بودم که من رو با این سایت ودنیای شیرینش آشنا کرده. چون تا در مدارش نباشی وارد این سایت نمیشی خیلی از دوستان بودن من پیشنهاد دادم سایت رو یا براشون سایت فعال نشده یا خیلی زود فراموش کردن منم اسرار نمیکنم میگم زمانش برسه خودشون وارد سایت میشن. منم از هادی عزیز تشکر میکنم که انقدر قشنگ تجربیات خودشون رو در اختیار ما میزارن تا به آگاهی ما اضافه بشه این خیلی عالی هست. منم تو سال ۹۶ که با قانون جذب آشنا شدم تا سال ۹۸ زندگیم اصلا بهشت شده بود میگفتم دیگه فقط من همه چیز من همه کس من به ظاهر اسم خدا به زبانم بود اما از درون به آگاهی که اونم کامل یاد نگرفته بودم‌ خیلی مغرور شده بودم ،سال ۹۹و۱۴۰۰زندگیم خیلی وضیت‌بدی داشت البته نه از لحاظ مالی از لحاظ روابط و اوضاع زندگی خیلی همه چی بد بود دیگه هر راهی که به ذهنم میومد انجام میدادم یه روز کتاب میخوندم ،یه روز فایل صوتی استاد گوش میکردم ،یه روز برای خودم برنامه ریزی میکردم فقط می‌شینم کتاب میخونم تا همه ی مشکلاتم بر طرف بشه دریغ از اینکه یک ذره این مسائل بخوان کم بشن خدا نکنه !چنان خشمگین شده بودم هر چی ویس گوش میکردم تمرین میکردم اصلا تاثیر نداشت 😔اوضاع خیلی بد پیش می‌رفت تا اینکه با شوهرم کلا دعوا کردم و رفتم خونه ی پدرم اما از اونجا که پسرم شدیداً وابسته ی پدرش بود با خانوادم اصلا صلاح نمی‌رفت دیگه بزرگترا واسطه شدن ومن برگشتم اما همون جایگاه بود من دیگه خسته بودم این همه تلاش هیچ نتیجه نمی‌ده دوباره من برگشته بودم اما تغییر حاصل نشده بود چون من دنبال تغییر همسرم و فرزندم بودم که این کار هم غیر ممکن بود از یه جایی به بعد دیگه تسلیم شدم فقط گریه میکردم میگفتم خدایا من تسلیم تو هستم تو هدایتم کن اینم تو یکی فایلهای استاد شنیدم دیگه همین شد ورد زبان من واقعا با احساس تمام هم میگفتم و همیشه از خدا پول و ثروت میخواستم،اما این بار شبانه و روز ازش آرامش خواستم و هر آنچه خودش برام در نظر داره همون ایمان داشتم بهترین هست وخداروشکر خداروشکر همه چی تغییر کرد عالی شد آرامش پیدا کردم بعد از اینکه مسئولیت صدرصد این زندگی رو به عهده گرفتم که من باعث به وجود اومدنش شدم وهنوزم تسلیم خدا هستم هر لحظه چون حتی اگه همه چی از هم بپاشه،زندگیم،بچم پولم بازم میدونم خدا برام یه برنامه ی بهتری پشتش داره، ای خدای مهربانم چقدر تو بزرگی وما این بزرگی را دیر متوجهش میشیم خدایا یاریمان کن که فقط تسلیم خودت باشیم استاد از شما هم بی نهایت تشکر میکنم هستین و همیشه بهترین فایلها رو ارائه میدین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    نیما مرادی گفته:
    مدت عضویت: 2452 روز

    سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته 🙏🌹❤️

    وقتی صحبت های هادی عزیز رو گوش میکردم یاد خاطرات گذشته خودم افتادم

    تمام عزیزانی که در این سایت از برنامه های شما دارن استفاده میکنن و داستان هدایت شون با برنامه های شما و اتفاقات تلخی که در گذشته تجربه کردن و به موفقیت هایی که رسیدن

    انگار یه وجه مشترک بین همه ما وجود داره

    زمانی که از تمام زندگی و شرایط خسته شدی و سر تسلیم فرود میاری و احساس ناتوانی می‌کنی دقیقا در همون لحظه احساس می‌کنی فقط یک نفر می‌تونه تو رو از منجلابی که خودمان برای خودمان درست کرده ایم بیرون بیاره

    انگار در همان لحظه نیروی ما را به سمت خودش می‌کشاند و در قلب ما دریچه‌ای از عشق و امید باز میشود

    کلمات قادر نیستند تا این احساس را بیان کنند

    فقط ارتباطی بین تو و خدای تو شکل میگیرد

    نقطه مرگ و زندگی برای ما میشود نقطه عطف زندگی و شروع موفقیت ها

    هر روز که می‌گذرد بیشتر درک میکنم تمام صحبت های شما رو استاد عزیزم

    روزی که شما یک چراغ بیشتر نداشتید برای این که زندگی خودتان را با اصول درست و توحید تغییر دهید ، اما امروز دست خدا شدید و هدایتگر انسان های زیادی که زندگیشان توسط آموزش های شما و درک درست خداوند و تسلیم شدن در برابر نیروی که این جهان را با این عظمت و شکوه خلق کرده

    یک روزی یک پیرمردی به علت بیماری در بیمارستان بستری میشه و به خاطر چند روز در بیمارستان و دستگاه تنفس مصنوعی باید مبلغ زیادی رو بپردازه

    وقتی متوجه مبلغ میشه شروع می‌کنه به سپاسگزاری کردن و شکر گذاری از خداوند

    دکتر ها ازش میپرسن به خاطر اینکه باید پول پرداخت کنی شکر گذاری می‌کنی

    در جواب میگه نه

    به خاطر اینکه سال های زیادی رو رایگان و بدون پرداخت هیچ هزینه ای نفس کشیدم شکر گذاری میکنم

    خدایا سپاسگزارم که نفس میکشم بدون هیچ دردی

    خدایا سپاسگزارم که در سلامتی کامل هستم

    استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم که این فایلها ی رایگان رو برای ما آماده میکنید

    عاشقتم ❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    النازصالحی گفته:
    مدت عضویت: 1271 روز

    به نام خدای مهربان

    💜سلــــــــــــــــــــام 💜

    «خدایا ما را به راه راست هدایت فرما ،به راه کسانی که به آنها نعمت دادی ،و نه راه کسانی که به آنها غضب کردی و نه گمراهان »✨💜

    استاد جان بخش نتایج دوستان از آموزه های شما از اون بخش هاییه که من به معنای واقعی کلمه عـــــــــــــــاشقشم و بی نهایت سپاسگذارم …

    واقعا تحسین میکنم شما رو استاد جان که خالق زندگیتون شدید و خالق بودن رو به بقیه هم آموختید دمتون گرم 👏👏و همچنین لذت میبرم از نتایجی که دوستانم خلق کردن تو زندگیشون و این باور رو در خودم میسازم و رشد میدم که میشود از هرجایی شروع کرد و به هرجایی که میخواهی برسی ، و مهمتر از همه اینکه میبینم که دوستانم از عمل به قانون الهی به قله های سعادت و موفقیت رسیدن و باور میکنم که عه پس میشود من هم میتونم اگر ایمان داشته باشم و عمل کنم ✌

    با این فایل قسمتی از زندگیم رو به خاطر آوردم که دلم خواست بنویسم تا یادم بمونه از کجا به کجا ها رسیدم و میرسم و ازتون تشکر کنم که به قول خودتون : «خوب زندگی کردید و کمک کردید جهان جای بهتری برای زندگی کردن بشه » ✨💜💜

    سالیان سال بود که از خدا شبانه روزی و نه در وقت های نماز بلکه هر لحظه از خداوند میخواستم که زندگیم تغییر کنه ،من هم مثل دوستانم از ته دل بخندم ، همیشه دلم میخواست منم بتونم از خوشی هایی که واقعا با خانوادم تجربه کردم در جمع های دوستانه مون صحبت کنم به جای اینکه سکوت کنم و حسرت بخورم ،همیشه دلم معجزه میخواست ،یادمه همیشه به خدا میگفتم خدایا زندگی من به معجزه نیاز داره معجزه کن ….

    تو دقایق ۳۱:۴۱ دقیقه ی این گنج گرانبها بود که شما استاد جان در پی صحبت های دوست عزیزمون توضیح دادید تسلیم شدن در مقابل رب العالمین ، همین طور که داشتم به توضیحاتتون گوش میکردم یاد چهارسال پیشم افتادم و اشک ریختم نه از ناراحتی بلکه حرفاتون رو میفهمیدم چون به یاد آوردم شبی رو که منم تسلیم شدم و ورق برگشت ، در حال حاضر ۲۴ سالمه و اگر بخوام کلی بگم تقریبا ۲۰ ســــــــــال چک ولگد خوردم یکی از دلایل اش هم که امروز متوجه اش شدم این بود که همه چی رو بیرون از خودم میدونستم و منتظر بودم یکی بیاد ، خدا بیاد و از بیرون دست منو بگیره و زندگیم یه شبه از جهنم به بهشت برین تبدیل بشه ، نمیدونم افسردگی داشتم یا نه چون هیچ وقت به پزشک مراجعه نکردم اما امروز که حالم خوبه و سیمم وصله (😊)میفهمم که اون روزا یه چیزی فراتر از افسرده بودم ، دختری با گذشته ی ….(نمیدونم اسمشو چی بذارم ،اون روزا بد بود اما امروز میفهمم اگر اون روزا نبود امروزی هم نبود …)،از نظر مالی وابسته ،کسی بودم که انگار خوشم میومد گذشتمو هم بزنم و بشینم گریه کنم و احساس قربانی شدن رو دوست داشتم انگاری با اینکه تو ظاهر بدم میومد کسی بهم ترحم کنه اما انگار ناخودآگاهم دوست داشت که یه بلایی سرم بیاد تا توجه دیگران رو جلب کنم و…تمرکزم همش روی قسمت بد زندگیم بود ، منم دلیل حال بدم رو زمین و زمان و خدا وهرچیز و هرکسی میدونستم جز دلیل اصلی که خودم بودم و فرکانسم ، نمیخوام زیاد به یاد بیارمشو بهش توجه کنم هر چه قدر هم که بد بود باعث رشدم شد ،باعث شد اینجا باشم ، باعث شد رویاهای بزرگ تری داشته باشم هرچی که بود برای گذشته بود و من به لطف الله از پسشون براومدم و الان اینجام 😊✨✌

    اینجای قضیه برام خیلی جالب بود طوری که وقتی با حرفای شما به یاد آوردمش اشکم از قدرت و بزرگی خدا سرازیر شد یادمه توی سن ۲۲ سالگیم که تا اون شب ،شبی نبود که من گریه نکنم حالا به دلایل مختلف اونقـــــــــــــــــــدر از شرایطم خسته شده بودم که خستگی رو تو تک تک سلولهام احساس میکردم یادمه شب بود و باز هم همون شرایطی که (با توجه ام ،با فرکانسم) میفرستادم بهم برگشت ،ناراحت شدم و رفتم تو اتاق و در رو بستم چراغا هم خاموش بود ، اتاقم یه پنجره کوچیک داشت که یکم آسمون رو میشد ببینی(من عاشق تماشای آسمونو ستاره هاش بودم و هستم ✨)، نشستمو زانوهامو بغل کردم و شروع کردم طبق عادت به قعر آسمون نگاه کردن و با خدا صحبت کردن اما این بار صحبت هام فرق داشت همیشه پیش خدا گله و شکایت میکردم اما اینبار فرق داشت هنوزم اون صحنه و اون حس عجیب رو کامل یادمه ، احساس ناتوانی و به تهش رسیدن احساس اینکه دیگه بسه ، یادمه اون شب فقط از خدا یه چیز خواستم گفتم «بسه خدایا دیگه بسه » …

    استاد راست میگید تغییر که زوری نیست من سالها دعا میکردم که خدایا زندگیم رو ببین فلانی باهام اینکارو کرد ،اینجور شد و فلان و….اما تسلیم نبودم هنوزم منم داشتم، هنوزم فکر میکردم من میتونم اما زمانی که همه دست و پاهامو زدم و خـــــــــوب چک و لگدامو خوردم گفتم دیگه بسه من نمیتونم خدایا دیگه باتو، احساس اون روزو یادمه که چه قدر آروم شده بودم و نمیدونم چه قدر زمان برد و طول کشید امـــــــا من با قانون الهی جهان رو برو شدم و کم کم به یاد می آوردم

    آنچه را که از قبل از حتی تولد میدونستیم ، وقتی بیدار شدم به یاد میاوردم که در گذشته بارها و بارها توسط افراد مختلف ،یکی از دوستانم وجود قانونی الهی که به اسم معمول قانون جذب میشناسیم رو شنیده بودم حتی یه کتابی رو به هدیه گرفته بودم که اگر اون روزها می خوندمش قانون الهی رو زودتر میفهمیدم وکمتر چک و لگد میخوردم (هرچند که امروز میگم هر آنچه رخ داده ، رخ خواهد داد ، دیگه گذشته و حتما خیری درش برای من بوده حتما حتما و این رو از شما یاد گرفتم استاد عزیزم 😊🌸) ، همون سال ها شرایط طوری پیش رفت که بیدار شدم و با قانون آشنا شدم و هدایت شدم به خریدن یه دوره در همین زمینه چون دیگه میخواستم تغییر کنم و وقتی به قولی سرنخ رو گرفتم که چی به چیه خواستم ادامه اش بدم ، البته که شرایط خریدن اون دوره رو به راحتی نداشتم اما یه چیزی توی دلم به شدت اشتیاق داشت و میگفت که حتما باید این دوره رو بخرم ، دوره رو خریدم قانون الهی رو که درون همه ی ما بوده و هست رو به یاد آوردم فهمیدم کی هستم و کجام انگار بیدار شدم تمرین کردم روزهای خوب پشت سر هم ،آرامش و شادی و… دوسال تمام من با همون یه دوره روی ذهنم کار کردم این اواخر بودکه شک کردم به خدایی که به ما شناسوندن همونی که توقعر آسمونه و خیلی هم مهربونه ها فقط اگر اشتباهی کنی تو جهنم پوستتو میکنه😉 انگار وقتی به آرامش نسبی رسیدم خواستم خدای حقیقی رو بشناسم ، به همه چیز شک کردم خدا و مذهب و هر چیزی که از زمانی که دنیا اومدم بهم برچسبشو زدن و خودم پیداشون نکرده بودم انگار که دنبال خود حقیقی ام بودم ، دنبال منبعم ، دنبال خدای حقیقی ،توحید و نه شرک ، باور و قبول داشتن قلبی و نه باوری که چون هست ،چون میگن پس درسته و خداوند من رو هدایت کرد به مداری که با شما و مسیر الهی آشنا بشم 😊✨💙 شما و این مسیر همون معجزه ای هستین که من از خدا خواستم🌺🌺🌺 ، فقط چند ماهه که با شما در این مسیر اللهی هم مسیرم و فقط خدا میدونه که من چـــــــــــــــــــــه قدر تغییر کردم ،منی که با شما و آموزه هاتون آشنا شده صد پله با منی که دو سال پیش با قانون آشنا شد و هزاران هزار هزار هـــــــــــــــــــزار پله با گذشته ام فرق داره ، تو همین چند ماهه من انسان توحیدی تری شدم ،اونقدر که وقتی از خوبی ها و لطف هایی که تا این لحظه از زندگیم خداوند بهم عطاکرده حرف میزنم و اشک میریزم اونقدر که دوست دارم ساعت ها بشینم تو تنهایی و خلوت کنم با الله و قربون صدقه اش برم💙 من اینجا حقیقت رو پیدا کردم ، من انسان بهتر تری شدم نسبت به گذشته ی خودم ،شما دقیقا همون بهترین راهنمایی هستید که خداوند میتونست من رو در مدارآشنایی باهاتون قرار بده تا ضعف هامو پیدا کنم و التیام بدمشون تا انسان قوی تر ،توحیدی تر ،عمل گرا تر، مستقل تر ،جسور تر و هر چی بهتر تر تو دنیا وجود داره بشم 😊💙🌺✌ و این تموم نشده بلکه هنوز اول راهه تازه من یه اپسیلون راهو طی کردم هنوز خیلی بهترین ها منتظر من و تمام افرادی هست که میخواهیم تغییر بدیم خودمون رو وبسازیم زندگیمون رو اونطور که دوست داریم ✨🌺،

    امروز میفهمم که من اون شب، تسلیم شدم وبه خدا اجازه دادم که معجزاتش رو وارد زندگیم کنه طوری که این روزها فقط میخندم و خوشی ها رو تجربه میکنم چه در شرایط دلخواه چه در شرایط نادلخواه ( در حدی که تا الان روی ذهنم کارکردم و باید بهتر و بهتر بشم ) ، خداوند به همه ی ما گنجی عطا کرده که شما استاد تو یه فرمول زیبا و شیرین جمعش کردیدو به ما آوختید اون هم اینه که ✨احساس خوب=اتفاقات خوب ✨ و به نظرم این جمله حجت و تموم میکنه .

    این رو امروز میفهمم که تنهاراه نجات و تغییر تسلیم بودنه وقتی تسلیم بشیم و اجازه بدیم خدا هدایتمون کنه معجزه میشه همونطور که برای من شد ، امروز وقتی برمیگردم و به گذشته نگاه میکنم میبینم اوووووووووووووو چه قدر تغییر کردم ،چه قدر زندگیم تغییر کرده اما اونقدر آروم و تکاملی پیش رفته که من متوجه اش نشدم….

    خدارو سپاسگذارم که این فایل باعث شد من به یاد بیارم چه قدر تغیییر کردم و از کجا تغییر کردم و دلیل تغییرم کدوم مسیر بوده وخدارو شکر که در این مدار و این مسیر الهی هستم 🌺

    خدارو شاکرم که به چشم و گوش موفقیت های بزرگ و تحسین برانگیز دوستانم رو میبینم و میشنوم تا در ابتدا لذت ببرم و تحسین کنم و به یاد داشته باشم مسیر رسیدن به سعادت و موفقیت کدومه ….

    و سپاسگذارم از شما استاد عزیزم که بهترین رهنما شدید برای ما به سمت حقیقت ،توحید ، سعادت و موفقیت .💙💐..

    امیدوارم نتایج بزرگی رو به لطف الله خلق کنم تا به قول شما خوب زندگی کرده باشم و کمک کنم جهان جای بهتری برای زندگی کردن بشه ….💙🌺

    🌺بهترین بهترین هارو برای همـــــــــــــه آرزومندم 🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    زهراهنرمند گفته:
    مدت عضویت: 1690 روز

    بنام یگانه خالق جهان هستی

    سلام☘🌷☘

    دوروز پیش به یه تضاد بزرگی تورابطم برخوردکردم که حسابی به همم ریخته بود .از اونجاییکه دوره عزت نفس و تازه گرفتم ، این حرف استاد مدام درگوشم میپیچید که احساس قربانی بودن نکن …… اما بااین حال تواون لحظات خیلی سختم بود که ذهنمو کنترل کنم .. از طرفی بیاد اوردم که همه چیز تکامل داره حتی کنترل ذهن وخودمو سرزنش نکردم بخاطراینکه نتونستم خوب کنترل داشته باشم .

    من کتک خورم از جهان ملسه !!

    اما بحدی این تضاد برام شوک اور بود و رنج زیادی رو برام بوجود اورد واووونقدر درد کشیدم که الان تمام وجودم خواستار تغییر و حرکت رو به بهبوده … هرچیییزی که از استاد و قانون بخونم و بشنوم عمل خواهم کرد چون هییییچ راه دیگه ای ندارم ….

    این تضاد در رابطه عاطفیم هست و صدالبته که بخاطر حال و احساس این روزهام برام بوجود اومده و این وجه از اون ادم رو جذب کردم . تواون لحظات اولی که به این تضاد خوردم …………………. فقققط خدا رو صدا میزدم و اشک میریختم چون هیچکسی توانایی یاری کردن منو نداشت و از درونم از ته ته قلبم خوندمش و صداش کردم گفتم خدایا توکجایی به دادم برس من تنهام هیچکس و ندارم به فریادم برس که دارم به قعر فرو میرم ….. و به یاد این آیه افتادم که خدا کسیه که مومنین رو از تاریکی به سمت نور هدایت میکنه و اونارو تنها نمیذاره حتی تو سختترین شرایط .. و یه لحظه به گذشته ام نگاه کردم که چقدر تواین چندماه برای سعادتم تلاش کردم و خودمو لایق دیدم …. همه اینها در چند دقیقه در ذهنم مرور میشد وباصدای واضح در درونم میپیچید …این تضاد منو به خودم اورد و فهمیدم که باید در زندگیم و مسیرم مصممتر باشم وبیشتر روی الله حساب کنم نه روی بندگانش . الان خواسته واقعی و بوضوح رسیده ی من داشتن شخصیت قوی و مستقل و توحیدیه والسلام …. چون بقیه چیزا خودشون میان .اگه من رو خودم و خدا حساب بازکنم و بقیه رو بزارم کنار ، حتی نزدیکترین فرد به خودم رو ، اونوقت میتونم زندگی کنم و مهمترازهمه اینکه بتونم رسالتمو در این جهان اجرا کنم .

    میخوام باتمرین های عزت نفس شخصیتی قوی و توانمند بسازم تا از وابستگیم به ادما و شرایط کم بشه نمیخوام به هیییچ احدالناسی وابسته بشم میخوام باخودم و خدای خودم حال کنم و هرروز رشد کنم و رشد کنم تاجاییکه دیگران بیان و ارزوشون باشه که بامن در ارتباط باشن .من میخوام قوی باشم و برم تو دل ترسهام … چون فقط این راهو میشناسم راه دیگه ای نیست هیچ راه فراری نیست یا میری تودلشون یا انقدر اینجامیمونی تا بگندی و ازبین بری !!

    اگه میخوای از این رنج بیای بیرون فقط رو خودت کار کن و بخواه که قوی و مستقل بشی هم توکارت هم در روابطت . توی ذهنت ادما رو کوچیک کن اونا هیچ قدرتی ندارن …الان که تو توی فرکانس نامناسب هستی اینارو جذب کردی اگر پیشرفت کنی دیگه بااین اتفاقات مواجه نخواهی شد واونا دیگه به تو دسترسی نخواهند داشت چون تو حااالت خوبه و کسی نمیتونه به تو اسیبی برسونه !این ایمانه توئه که مثل سپر جلوتو گرفته و از گزند هر پلیدی حفظت میکنه .خدارو باور کن به توانایی های خودت ایمان بیار ..این جهان و ادما ، و تو !!!!!!!! بی حکمت خلق نشدی حتتتما دلایلی بوده و قوانینی هست در این نظام خلقت که گوشه هایی از قانون و فهمیدی و درک کردی .

    همین استاد عباسمنش عزیزم که عکسش رو این فایل هست رو وقتی نگاه میکنم وقتی به چشماش نگاه میکنم نگاهش تا عمق وجودمو فرامیگیره ؛ چقد این مرد قوی عمل کرده و در برهه های مختلف زندگیش از مسائل مختلف عبور کرده و ناامید نشده بااینکه میترسیده اما حرکت کرده ..همه جور سختی و مشکلات رو پشت سر گذاشته تاالان به اینجا رسیده . برای رسیدن به موفقیت پایدار باید بهابپردازی !!بهشت رو به بها دهند نه به بهانه .من نمیدونم اون دنیا چه مدلیه اما اینو میدونم که تاوقتی تواین دنیاهستیم باید برای رسالتمون تلاش کنیم و حتی بجنگیم !! من اینو واقعا باتمام وجودم درک میکنم و میبینم دراطرافم ادمای موفقی رو که باتمااام وجود برای هدفشون تلاش میکنن شاید اونا از قانون خبر نداشته باشن ولی ناخوداگاه در جهت گسترش جهان درحال حرکتند و جهان هم هواشونو داره و نعمتهاشو به اینا میده و درقبالشون بخشنده اس .

    میدونم خواسته هام به زودی محقق میشن چون دراونها به وضوح بالایی رسیدم . مثل هادی عزیز که وقتی درخواست هدایت کرد زمانیکه به ته خط رسیده بود و تسسسسلیم خداوند شد و خدا هم دستشو گرفت و تنهاش نذاشت . وقتی به این نقطه از تسلیم بودن برسیم قطعا هدایت خواهیم شد 💚

    حرفهای اخر استاد در این ویدیو به گوش جانم نشست . مثل پیامبری که مردم رو با پیامش بیدار میکنه ،

    سپاسگذارم

    سپاسگذارم

    سپاسگذارم

    🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: