نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 3 - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/08/abasmanesh-17.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-02 05:34:032024-09-24 19:36:47نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام خدمت شما استاد عباسمنش عزیزم و مریم خانم شایسته و همه اهل خانواده️
این فایل نکات مهمی برای من داشت:
1_ اهمیت مکتوب کردن قرارداد ها: این موضوع که بتوانیم قرارداد هایمان را کتبا بنویسیم به نظرم علاوه بر اینکه باعث میشود که خیالمان در طول کار راحتتر باشد میتواند باعث افزایش اعتماد بنفس خودمان هم بشود(چون فکر میکنم که در عمل کار آسانی نباشد)
2_عمل به قوانین قبل از اینکه از جهان کتک بخوریم و بلا سرمان بیاید تا در آینده جلوی بسیاری از مشکلات را بگیریم.
3_سعی کنم این قانون را رعایت کنم که هیچ وقت خودم را بیکار نکنم و جلوی ورود درآمد را نگیرم.
از آنجا که کار من شبیه به دستفروشی است در اینجا من این موضوع را به یاد آوردم که خیلی از روزها من نمیخواستم که سرکار بروم ولی یک الهامی میگفت برو کار کن، و من وقتی آن روز با ایمان کار میکردم میدیدم که چه فروشی خوبی بدست آوردم و این نکته برای من قوت گرفت که: همیشه برای انجام دادن یا ندادن کارها طبق قوانین خداوند عمل کن تا کارها برایت آسان شوند.
4_از نکته بالا که اشاره شد میتوان به این نتیجه رسید که اگر من کار نکنم (چه از لحاظ مالی، عزت نفس، روابط و…)من سرجای خودم ثابت نمی مانم چون این جهان ایستا نیست و من در این جهان یا روبه بالا حرکت میکنم یا روبه پایین، پس اگر میخواهم که در حال رشد کردن باشم باید به طور دائم و مستمر روی ذهنم کار کنم درست مثل آب خوردن، یعنی من برای اینکه تشنه نباشم باید هر روز آب بخورم.
5_ مورد بعدی که نکته خیلی مهمی بود کنترل ورودی های ذهن است، یعنی تا زمانی که من ورودی نامناسب به خورد ذهنم بدهم نتیجه نامناسب هم میگیرم.
مثلا خود من تا وقتی که اول صبح که بیدار شدم و اولویت من سر زدن به کانال های ورزشی و طنز تلگرام یا پیج های بیهوده اینستاگرام باشد، و خواندن کامنت های بچه ها و تفکر در فایل های استاد را جزو آخرین کارها بگذارم معلوم است شرایط مثل الانم میشود که دچار مخمصه و گرفتاری و حتی برای دورهای کوتاه دچار ناامیدی شدم، ولی این چند روزه که با تمام توان روی فایل ها کار و تمرکز میکنم کم کم دارم میبینم که حالم بهتر شده است.خدایا شکرت.
پس باید یکی از دغدغه های من ورودی ها و غذایی باشد که به ذهنم میدهم و سعی کنم که خرابههای ذهنم را با مطالب سایت بمباران کنم و بهشتی رویایی را به جای آن بنا کنم.
6_ استاد به یک نقطه عطفی اشاره کردند که زمانی است که انسان به عجز میرسد یا به قول استاد تسلیم میشود تسلیم شدن نه به معنای ناامیدی بلکه به این معنا که خدایا من به تنهایی عاجزم از انجام کارها و در این راه تسلیم توام که هر کاری که تو به من الهام کنی را انجام دهم تا به اهداف و خواستههایم برسم.
من در این مورد خیلی کار دارم و باید سعی کنم که خیلی بیشتر خودم را تسلیم این جریان الهی کنم و کمتر به ذهن منطقیام تکیه کنم و به نظرم در این راه” احساسات ” میتوانند مثل یک قطبنما خیلیی کمکم کنند که راه را نشانم دهد.
استاد خیلی خیلی از شما سپاسگزارم بابت این فایل عالی و امیدوارم که همه شما در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید. خدانگهدار ️️
به نام الله هدایتگر
سلام
خداوندامن به هرخیری که ازطرف توبه من میرسه فقیرم من عاجزوناتوانم دربرابرتومن تسلیم توهستم خودت هدایتم کن من رواسون کن برای اسونی ها
تحسین میکنم هادی عزیزروکه مسبرتکاملشوبامبگه ومن لذت میبرم ازصحبت های ایشون
دقیقامن برج 7سال 99بااستادازطریق کانال تلگرام اشناشدم وبه شدت حال روحیم خراب بودوافسردگی زیادی داشتم وچقدرروزهاوشبهاازخداونددرخواست نجات ورهایی میکردم مخصوصاموقع اذان که پخش میشدیادمه میگفتم خدایاخودت کمکم کن خودت درست کن واینابه خاطرمشکلات عاطفی وکاری ومالی بودوای خدای من
وقتی هادی عزیزمیگه خدابرات میچینه وهدایتت میکنه وافرادوشرایط وموقعیت های بهترروسررات قرارمیده وقتی درمدارموفقیت قرارمیگیری واقعادرسته هرروززندگیت روغن کاری میشه وبهتروبهترمیشه وقتی داری روخودت کارمیکنی
من قبل ازاینکه نابودبشم وجهان منوله کنه باچک ولقداش نجات پیداکردم ووارددنیای جدیدی شدم که همیشه دوست داشتم باشم
من حال روزهادی عزیزرودراون سال97و98درک میکنم ازلحاظ روحی منم خیلی داغون بودم
وکم کم شرایط عوض شدبااشنایی بااستادوقبل ازاشنایی بااستادمن حدود2سال کتاب های موفقیت میخوندم وسمینارموفقیت میرفتم وصوتی هم گوش میدادم ووقتی مدارم بالاتررفت به سمت استادهدایت شدم وهمه چی تغییرکرد
اولین نتیجه احساس خوب وارامشی که پیداکردم
واقعاهیچ کس توزندگی مامقصرنیست وخودمون باافکاروباورهامون داریم زندگیمون روخلق میکنیم
وهمین احساس خوب=اتفاقات خوب خودش یک باوره که من باورکردم
هادی عزیز امیدوارم تاالان که دارم این کامنتوتایپ میکنم نتایج عالی ازهرجهت درزندگیت گرفته باشی مخصوصااون خونه ای که که توقسمت های بعدگفتی روخریده باشی به لطف الله مهربان
خداوندابه تواجازه میدهم که منوببری به سمت خوشبختی وسعادت وثروت
الهی امین
احمدفردوسی ازمشهد
سلام استاد عزیزم و مریم عزیز.
اول از همه سال 1402 رو بهتون تبریک میگم استاد جانم.استاد امروز روز دمو عید هست و من این فایلو با مهدی (_همسرم)با هم دیدیم.استاد یه جاهایی اشکم ریخت ،چون خوب میفهمیدم چی میگه هادی عزیز.
به قول شما هر کسی نقطه عجز و ناتوانیش تا یه حدی هست .شاید من در حد هادی عزیز نبودم،شاید همونجوری که شما میگید کتک خورم خیلی ملس نیست ولی استاد یادمه اونروزی که به شما ایمیل زدم و دیگه به قول دادم که تغییر کنم،اون روز نقطه عطف زندگی من بود.
اون روز من خیلی گریه کردم یه جاهایی زجه زدم و گفتم بس نیست ،بس نیست انقدر ترسیدی ،انقدر با هر صدایی یه شوک به خودت وارد کردی؟تا کی میخوای افکارتو کنترل نکنی؟استاد اولش از ترس شروع شد ولی بدش به جاهایی باریکتر کشید…
سلامتیمو درگیر کرد،چون ترس زیاد باعث شد معده درد بگیرم و کمر درد وحشتناک که نمیتونستم بشینم و دکتر میگفت رگ سیاتیک و انگار یه مشکلی برات پیش اومده که یهو انقدر درد گرفته و هر بار که با هر صدایی میترسیدم اون دردش بیشتر میشد.
گریه میکردم از ترس ،عصبی شده بودم یا بی حوصله و رفتارای تند با اطرافیانم داشتم.
خلاصه استاد شاید یک کلمه بود (ترس) ولی کلی درد پشتش بود و من اون روز خسته شدم ،واقعا خسته شدم و گفتم خدایا بسه دیگه خسته شدم.
من تورو دارم،استادو دارم و قوانین رو بلدم ،چرا چرا من باید زندگیم این باشه.
استاد میدونید حس میکنم وقتی قوانینو بلدی و مسیر زندگیت مسیر درستی نیست خیلی بیشتر از یه آدمی که نمیدونه اذیت میشی.
خلاصه استاد جان اونروز من واقعا هیچ بودم و بعد از اینکه از خدا خواستم کمکم کنه و بهم گفت پاشو برو به استادت پیام بده و شروع کن به درست شدن…استاد شاید زمان زیادی ازش نگذشته باشه ولی من در خوشحال ترین وضعیتی هستم که تا قبل از این نبودم.چون من هیچوقت اینجوری خودمو درگیر سایت و شما و آموزه های شما نمیکردم.
هر وقت دلم میخواست یه فایل میدیم.چه دوران مزخرفی بود زندگی یویو که داشتم.
شکر خدا بابت شما استاد جانم.
عاشقتوووونم.
به نام خالق زیبایی ها
سلام به همه دوستان و استاد عزیز
شریک شدن خودش یک باور نادرست و مخرب هست. چون وقتی به خودت و خدای خودت ایمان نداشته باشی میگی من که نمیتونم تنهایی فلان کار رو کنم پس بیا شریک برای خودم قرار بدم.
برای نوشتن قرار داد ها باید همیشه درست عمل کنیم و من خودم همیشه میگم:«طی حلال و دبه حرام است»
وقتی قراره کاری رو شروع کنی و کلا در هر زمینه ای اول طی کنی و قرارد داد و حرفای خودتون رو بزنید و به نتیجه برسید بعد کار و اون عمل خودتون رو انجام بدید
مصرف الکل ومواد مخدر و قرص ها نداشتن عزت نفس رو به ما نشون میده. اینکه ما نمیتونم حال خودمون خوب کنیم و باید غیر عادی حال خودمون رو خوب کنیم.
من شخصا خودم فردی بودم که مثل اقا هادی اولش زیاد سیگار میکشیدم و الکل مصرف میکردم اما الان چندین ساله که اصلا حتی به حدی رسیدیم که بو اینها بهم میرسه حالت تهوع میگیرم و هزاران بار خداروشکر میکنم بخاطر این تغییر بسیار عالی که در خودم ایجاد کردم.
حرکت کردن بسیار مهمه حرکت کنیم همیشه حتی اگه آب هم یکجا باشه گندیده میشه پس باید جریان داشته باشیم حتی خیلی کم. و باید هر جوری شده جریان ثروت رو یا بهتر بگم ورودی پول به حسابم همیشه جریان داشته باشد حتی به مقدار بسیار کم. ایده ها در دل همون کاره به شما گفته میشه. شما قدم اول رو بردارید قدم های بعدی گفته میشه میشه حتما.
کنترل ذهن و ورودی ها که اقا هادی اشاره کردند اول صبح همیشه اخبار رو دنبال میکردن. که استاد همیشه میگه من به محض بیدار شدن وارد سایت میشم و شروع به مطالعه کامنت ها میکنم و بعد از مطالعه کامنت های پر انرژی روز خودم رو شروع میکنم.
چک و لقد هایی که داخل زندگی میخوریم همیشه زنگ خطر هارو به ما میگه هر لحظه این اتفاقات میفته تا زمانی که قشنگ بفهمی داری کتک میخوری و به خداوند بگی من تسلیم تو تو منوهدایت کن.
حالا هر کسی این کتک خوردنش بستگی به خودش داره و هر چقدر زودتر تسلیم باشیم زود تر میتونیم زندگی زیبایی بسازیم.
موفق و ثروتمند از دیروز باشید.
سلام خدمت استاد عزیرم و مریم جان و تمام دوستانم
بزارید کمی از تجربه ام بگم
بی ربط نیست به داستان هادیه قصه ما
حدود 3 سال پیش که دوره روانشناسی ثروت یک رو خریدم استاد خیلی تاکید داشت بر اینکه اقا کنار کارتون روی دوره کار کنید
1 سال قبلش در دوره عزت نفس استاد میگفت اقا
نزارید جهان مجبورتون کنه که تغیر کنید
من میشنیدیم.اما درک نمیکردم.
من اون زمان تازه از شغلم اومده بودم بیرون و کسب و کارم رو شروع کرده بودم و چون قبلش چند وقت بود فایلهای رایگان رو گوش میکردم فکر میکردم باورهام درست شده و الان میرم تو کار مورد علاقه ام و 2 ماهه به تمام خواسته هام میرسم و خدا هم تمام درهارو باز میکنه
بی انصافی هم نشه
خدا هم به اندازه ایمان و حرکتم درهارو باز کرد و قدم های بعدی رو هم بهم گفت
اما چون هنوز باورهام داغون بود به اون ایده ها عمل نکردم
و ورودی مالی من قطع شد
این روند ادامه پیدا کرد و ضربه های جهان شروع شد
تمام پس اندازم تمام شد.
زور میزدم برای اینکه پول در بیارم
شرک میورزیدم در حد بنز(خدایا ببخش من رو)
اما بازهم بیدار نشدم
ضربه ها از پس گردنی رسید به تو گوشی های محکم
اما بازهم اون غرور کاذب نزاشت
ضربه ها شدید تر شد
رسید به اوردنگی و لگد
اما باز هم . . .
رسید به پوتک
اما باز هم . . .
رسید به بلاک سیمانی
و اونجا بود که بیدار شدم
یادم نمیره هیچ وقت
یک شب که با همسرم رفته بودیم بیرون از ترس تمام نشدن اون یک مقدار پول نرفتیم ساندویچ بخوریم
اومدیم خونه
او شب به حدی احساس عجز و ناتوانی کردم که با گریه شدید(تو زندگیم هیچوقت اینطوری گریه نکردم) گفتم خدایا بسه دیگه.
دیگه توان ندارم.
نا ندارم
خودت هدایتم کن
ناتوانی. ضعیف بودن و عجز رو با تک تک سلول های بدنم احساس کردم
شاید 1 ساعت هم نشد که هدایت خدا اومد برام.
به خود خدا 1 ساعت هم نشد و من با تمام وجودم فهمیدم که اون هدایت خداست.
من تصمیم گرفتم که زندگیم رو تغیر بدم
هادی جان خوب درک میکنم اونجا که گفتی خیلی سخت بود
اما چاره ای نداشتی برای تغیر کردن
اتفاقات عجیبی افتاد برام که اگر بخوام با جزییات بگم طولانیه
اما میتونم بگم دقیقا همین مسیر هادی بود
از کوچکترین کار شروع کردم
از کارگری در یک فروشگاه با برجی 3 ملیون که خیلی پول بود برای من
اما قدم به قدم هدایت شدم
به عرض 9 ماه من کسب و کارم رو راه انداختم
درآمد من رسید به 14 ملیون تومان
دوره آموزشیمو آماده کردم
هنرجو گرفم و …
تا اینکه این ماجرای فیلتربنک اومد.
باز هم تضاد
درسهام رو گرفته بودم اما نه کامل
باز پیغامها و ضربه های جهان شروع شد
اول با انگشت زد روی گوشم گفت حمید تغیر کن
گفتم برو عامو
مقاومت کردم گفتم خودم بلدم
پس ضربه شدید تر شد
اما بازهم نفهمیدم
تا که این فایل رو شنیدم
دیدم من الان در مرحله پس گردنی هستم
من با این فایل خوب فهمیدم که حمید این اتفاقات و تضاد های 1 ماه گذشته ات همه پیغام های جهانه ها
یادت بیاد 3 سال پیشت رو
دوست داری پتک یا بلاک بیاد بازم رو سرت
گفتم خدایا نوکرتم
من بدون تو هیچم
من بنده ضعیف و ناتوانتم
اگر هدایتم نکنی در ظلالت و گمراهی میمونم
خودت هدایتم کن
چون قبلا این ضربه های پتک رو تجربه کرده بودم
امشب گفتم خدایا شکرت که هدایتم کردی
من مسیر داشتم اشتباه میرفتم
الان فهمیدم که چرا این تضاد ها هر روز داره پر رنگتر میشه تو زندگیم.
اما من حواسم نبوده بهش.
و یک نکته جالب
امشب فهمیدم طبق قانون تکامل
انگار من کتک خورم کمتر شده
یعنی زود تر فهمیدم نسبت به سریهای قبل
استاد جان ممنونم ازت که این فایلهارو آماده کردی تا این آگاهی ها در جهان توسعه پیدا کنه
هادی عزیم
من از نزدیک ندیدمت.
اما با تمام وجودم میگم که دوست دارم برادر عزیزم.
و از خدا برات سعادت و پیروزی رو در هر دو جهان خواستارم.
سلام دوست همفرکانسی
در شرایط مشابه هستیم و من هم ابتدای مسیر هستم .یک راهنمایی میخواستم،میشه بگید چطور متوجه شدید دقیقا ((اون هدایت از سمت خداست)).
من تسلیم محض خدای خودم هستم اما نمیدونم چرا این فرکانس های توحیدی رو متوجه نمیشم.
دوستان عزیز دیگری هم که جوابم رو بدن ممنون میشم. کمی دچار سردرگمی هستم.
شاد و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام و درود خدمت دوست عزیزم الهام
دوست عزیز اون احساس آرامشی که در وجودت شکل میگیره با اومدن اون الهام
و وقتی که به اون الهام توجه میکنی و شرایط خودت رو میبینی
میبینی که برات قابل انجام هست
این دوتا نشانه فکر کنم پر رنگ ترین نشانه است برای اینکه بفهمیم هدایت از جانب الله است
شاد و سربلند باشید
سلام بر استاد مهربان
درود بر دوستان خوبم
یک فایل دیگر از نتایج دوستان که وقتی دوست عزیزم هادی در حال تعریف کردن بودند دقیقا یاد زندگی و سرگذشت خودم بودم
دقیقا من همین مشکل را داشتم که با دوست خودم بدون نوشتن قرارداد و مکتوب کردن شروع به کار کردم و در آنجا 650 میلیون تومان از پول و دارایی من رفت که رفت که رفت
همه اینها بخاطر این بود که من قدرت را به دست دوستم داده بودم و از او کمک می خواستم و نه از خدای خودم
اما الان می فهمم و یاد گرفتم و با شنیدن صحبت های هادی جان هم کامل درک کردم که چرا و چگونه اینطور شد
تا مدتها دوستم را مقصر می دانستم و غافل از این بودم که بدانم خودم و خودم بانی و باعث همه اینها شده بودم
خدا روشکر که طی یک اتفاق پذیرفتم این علت را و تسلیم شدم در برابر این حادثه خودم باعث آن شده ام
حال در یک دوره ای از زندگی خودم هستم که در آرام ترین حال ممکن خودم هستم
حالم خیلی عالی است و طعم خوب آرامش را هر روز دارم بیشتر و بیشتر در زندگی خودم تجربه می کنم
نکته که در این فایل یاد گرفتم این بود که هر ایده و کاری که به ذهنم رسید را انجام بدهم یعنی هیچ وقت بیکار نباشم
اگر شرایط کاری ام عالی نیست فقط از یک جایی شروع کنم تا عزت نفس و اعتماد به نفسم باز از تو بسازم
با خراب کردن ورودی ها و باورهای کاذب برای خودم شروع به ساختن فردای خودم می کنم
نکته دیگر یکه برایم عالی و جالب بود این بود که از اخبار و رسانه دوری کنم
از ورودی ها نامناسب دوری کنم
مراقب آن باشم که چه چیزی را به خورد ذهن خودم می دهم
این نکته هم برایم واقعا عالی بود
نکته دیگر اطرافیانم هستند که چه افرادی هستند
اطرافیانم یا آدم هایی هستند بالاتر از خودم که من را به بالا می کشند و یا نه برعکس پایین تر از خودم که من را پایین می کشند
نکته زییای دیگری که باز برایم درس داشت صحبت های هادی عزیز این بود که در بدترین و سخت ترین و نا مناسب ترین شرایط ممکن هم با خدای مهربان هست و او دستهای من را خواهد کرد
پس امیدم را همیشه نگه دارم و همیشه مراقب خدای خودم باشم
نکته عالی بی نهایت زیبایی که در این فایل یاد گرفتم این بود که من باید مسولیت وقایع و اتفافات زندگی خودم را بپذیرم و تسلیم وقایع بد و خوب زندگی خودم باشم
تسلیم بودن در برابر خدای خودم
این فایل عالی بود
عالی
عالی
بی نظیر بود
سپاس از استاد مهربان بخاطر این فرصت که این فایل را برای ما مهیا کرده است
سپاس از خدای مهربان
سپاس از خدای فراوانی ها
بسم الله الرحمن الرحیم
چقدر جالب در اول فایل هادی عزیز میگن که از همون اول باور نادرست شریک شدن با دیگران و نتایج ان 100 میلیون بدهکار شدن – نداشتن قرارداد مکتوب و بدهکاری…
بزرگ ترین آیه قران که یک صفحه هست در مورد مکتوب کردن قرارداد هست.باید شاهد داشته باشید.
استاد میگن که من در برنامه هام میگم که شریک داشتن چطوری هست و پیش بینی کردم که در اینده چی می شود در مورد مکتوب کردن قرارداد گفتم و پیش بینی کردم که اخرش چی هست ولی اکثر افراد تا گوششون پیچده نشه درک نمی کنند.
من تا قبل از مهاجرت به بندر عباس میدونستم که مهاجرت این قدر قرار هست رو من تاثیر بگذاره و باعث بشه شروع بشه تغییرات من.
استاد هم قبلا چندین بار در باره اهمیت مهاجرت و میگفت افرادی که مهاجرت می کنند جنسشون خیلی فرق میکنه و افراد قوی تری هستند.
خدا را شکر که استاد همواره دارند صحبت ها رو تکمیل می کنند و اگاهی میدن.
اینجا که استاد گفت جهان ایستا نیست شما یا در حال سعود هستید یا در حال سقوط نقطه سر خط.
چقدر این نکتی بی نظیری هست و به نظرم این نکته رو باید با طلا نوشت انقدر که این نکته برا من سازنده بود که نگو و نپرس.
واقعا چقدر جذاب هست که اگر الان تمرین نمیکنم و ادا در میاورم یعنی دارم چند قدم به عقب بر میدارم.
این نکته که ما اصلا نباید توهم بزنیم و بیکار خونه بشینیم باید در هر شکلی که میتونیم از ی جایی شروع کنیم..
نباید بگزاریم موجودیمون صفر بشه.
نباید بگزاریم بیکار باشیم – نباید اخبار رو دنبال کنیم و ورودی منفی به ذهنمون بدیم.
اگه خودمون رو بیکار کنیم قطعا مریضی و افسردگی به سراغمون خواهد امد.
چقدر دیدیم کسانی که مشغول کار و کاسبی خودشون بودن تا موقعی که کار میکردن خوشحال و سرحال بودن ولی تا موقعی که بازنشسته شدن انگار تمام مشکلات شروع به افتادن کرد و چاقی و مریضی امد سراغشون.
اینکه استاد عزیز با این حال که با آزادی مالی رسیدن هنوز هم دارن کار میکنن چرا که اگر رشد نمیکنی یعنی دار عفول میکنی
و اگر رشد کنی جهان بیشتر از حمایتت میکنه و میکشتت بالا
همون جمله بی نظیر کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم : خداوند وقتی جدیتت را نیبیند هدایتش را اشکارا ارزانی ات می کند.
برای تغییر اولین کار این هست که ورودی هامون رو کنترل کنیم – احساسمون رو خوب کنیم – مسئولیت تمام اتفاقات رو بپذیریم.
دوباره صحبت های تکمیلی بی نظیر استاد
بستگی داره که شما کی احساس عجز و ناتوانی می کنید – بستگی داره که کتک خور شما چقدر ملسه – بستگی داره که کی در مقابل خداوند تسلیم م یشید و دستتون رو میگزارید تو دست خدا – همون جور که موسی گفت خدایا هر خیر و شری که از تو برسه من عاجزم و چقدر سریع از یک فرد ادم کش فراری تبدیل میشه به کسی که همه حرفاش رو تایید میکنه
خدا را واقعا شکرم بابت همین فایل های دانلودی که به قول استاد رایگان نیستند برای دیدن اینها باید هم فرکانس بود همون طور که برا ثروت باید هم فرکانس باشید.
دوستدار شما امین کشکولی 2023.01.09
بنام الله مهربان و همیشگی..
از خداوند میخام تا منم راجع به تضادهایی که قبلا بر خوردم و به نقطعه تسلیم رسیدم..بنویسم تا یادم باشه چه نقطعه ایی بودم..و چه راهی در پیش دارم…
نقطعه این فایل..دقیقا تسلیم شدن..در مواقعه ایی که خوب اون کتک خارت رو بچشی!..بعضی از افرادخیلی زیاده..ولی من خیلی جنبه زیاد اون چکی رو ندارم..بوده که زودم متوجه شدم.یجای کار میلنگه.
منم دقیقا با فردی چند سال با هم شرکاتی کار میکردیم.استاد اینقدر اعتماد بنفس من کم بود.که میگفتم ما با هم دوستیم خوبیت نداره قراردادی بین هم رد و بدل کنیم.خیلیم خوب کنار هم کار میکردیم.پیشرفت کارمو تو همین زمینه شراکتی میدیدم..
فقط یه موضوعی بود. که با برنامه شما آشنا شدم.این تضاد الان برام بولد شد که راهم نادرست بوده…
1-اعتماد بنفسمو کاملا از بیین رفته بود.جوری بودم که بدون دوستم هیچ کاری رو نمیتونستم انجام بدم…. حیطه کارم که دوخت لباس بود..اونیکه که سوادش خیلی از من پایین بود.ولی ایشون با توجه به اشتباهاتیم که داشت من بیشتر رو این شخص حساب میکردم.همین نکته..کلا من شده بودم زیر دستش..جوری که تمام کار گردن من بود..خودش خیلی ساعتهای کاری رو کم میکرد..اون هزینه ها هم نصف میشد..
و این افکار بیماری زای من ادامه داشت..تا اینکه بازم بدون قرار داد با هم کار کردیم.این سری نصفه نیمه منو رها کرد..بیشتر اون پولها رو من بهش دادم.مقدار ناچیزی که بازم دنباله اینکار که طرفی واسطه اینکار بود…بازم بدون قرارداد..ما براش کار کردیم بدون که چند غازی گیرمون بیاد…😑😑😑😑
این موضوع بدون قرار داد چند سال طول کشید و من به مشکلات زیادی بر خوردم…
خیلیم ضرر بهم نرسوند..ولی به اندازه خودش اون نوقع زیاد بود….
و هر سری خداوند بهم تضاد نشون میداد..همون کتک خور میچشیدم.ولی حالیم نبود.اصلا تو این موضوعات نبودم.که یعنی چی!؟…..
و این بحث قرارداد.یه مسئله ایی بوجود اومد که راهم اشتباهه..بقول هادی عزیز خداوند برنامه ها رو خیلی خوب کنار هم میچینه…
طوری که من گفتم من اشتباه میکنم..مقصر خودم هستم..چرا من باید بیام با ادمهایی که هیچ سنخیتی با من ندارن کار کنم..
بخدا همون موقع به خودم گفتم کارم اشتباهه.تمام اتفاقات خودم به زتدگیم دعوت کردم…چون بجز حیطه کاری در تمامی موارد زندگیم مسکل داشتم..فقط میخاستم ادمها رو به زور به خودم بچسبونم.که ما با هم کار کنیم..
همین وسطا همون سو استفاده طرف مقابلم. به این ذهنیت برخوردم.که ادامه دادن.با این شیوه نابود شدن هست…
بحول قوه الهی..به یه مسئله ایی تو زندگیم.بر خوردم.و کلا از اون تضاد شدید.همون اهرم رنج.اومدم بیرون.بقول هادی همون آدم بودم.با همون سردرگمی!…هر کسی نوعش فرق میکنه…
و این گذشت…و با خودم گفتم باید اونکارایی رشته تحصیلیم..اونجیزی که دوستش دارم رو ادامه بدم.و خداوندم هدایتم کرد..وارد برنامه جدیدی شدم.تمام وقتم پر بود…بازم به تضاد خوردم…که اونم کنارش درد خاصی داشت.و این ادامه پیدا کرد…
دقیقا استاد اینها همه تکامل من بود بود که باید میگذروندم…
بقول هادی عزیز.خیلی همون روز احساس تسلیم شدن گرفتم..که من یه مشکلی دارم!.خودم هستم که میزارم اینجور افرادی وارد زندگیم بشن…، اینقدر این نوضوعات اون رنج قلب منو تسخیر کرده.بود..ناگفتنیه😯..
و من مثل دیوانه ها دنبال نیمه گمشده خودم بودم..احساس میکردم باید ادامه بدم..دست بهمه کاری زدم.خودمو مشغول میکردم.
از کلاس گرفته تا کارای سفارشی..وخیلی چیزای دیگه…
میگم خوب خیلی زیاد بود.اصلا بیکار نبودم.
چون فردی نبودم.که بیکار بشینم.دوست داشتم همه چی رو امتحان کنم…
چون درونم نداش زیاد بود…و تسلیم من جستجو دنبال حقیقت زندگی جدید بود..بوجودی که من اصلا نمیدونستم صدای قلب و ذهن چیه!
ولی یکی بهم میگفت برو جلو..
تا اونجا که من تسلیم که شده بودم.از طریق سریال زندگی در بهشت شما بود…
چون اعتقادم از خداوند دقیقا مثل همون خدایی که تو کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم بود…
و تا اینکه یکی از سریال زندگی در بهشتتون.و دیدن روی شما بود..همونجا من تیک رسیدن به این نقطعه برام خورد..و تا اینکه کم کم هدایت شدم به سایتتون..(بازم نحوه آشنا شدن با شما اونم داستان زیادی هست)😄چه راهکارایی به ذهنم میومد..اشتباه و درست تو هم غوطه ور شده بود..
دقیقا.چیزی که انسان را به نقطعه تسلیم شدن میرسونه..که اینم بازم به کتک خورش در زندگیه….
که کلی تکامل داره.برای افرادی این پروسه مدتش کمه…برای یه کسی زیاده…
من بخاطر خلا درونی و هدایت الله.و نقطعه تسلیم. حدودا چند سال طول کشید..
اونچیزی که خیلی منو رنج داد..همون کار کردن بدون قرار داد..و کار کردن با ادمهایی که هم فرکانس اون موقع من بودم.و بسیار الان غیر قابل تحمل هستن..که کلا از زندگیم حذف شدن..من اینکار رو انجام ندادن قانون انحام داد…
و خودمو مشغول کار کردن و کلاسای جدید ادمهای حدید..دوستان خوب..و پیشرفت کردن.و خیلی جنبه های خوب…
و هنوزم این روند تکرار شده.بقول هادی.اگه میخاییم صحبت کنم خیلی ادامه داره…
استاد عزیزم..قانون برای ماها دقیقا به یه صورت..فقط نوعش متفاوته.ولی بسیار این مصاحبه های دوستان خیلی زندگیم رو تاثیر گذاشت.چند مدار منو بالا و بالا برد.شبا با صحبتهای شما و هدای عزیز باید میزاشتم تو گومشم تا خوب مفهمومو بدونم…من هنوز محصولات شما رو هم خرید نکردم .ولی واقعا قانون در هر ثانیه از زندگیم چه تاثیراتی گذاشته..خدا داند آینده چی بشه..من الان معنای خوشبختی یه زندگی توام با ارامش رو میچشم.
و بسیار سپاسگزارتونم.که هر لحظه خداوند منو سوپرایز میکنه..و من بیشتر وقتا در زمان مناسب و مکان مناسب قرار میگیرم..
ان شالله همیشه تکامل رو حس کنم.و بتونیم کنترل ذهن رو در هر جنبه ایی از زندگیمون عمل کنیم..
چون ایمان…همین..هست..که عمل کنیم.
صحبت کردن و حرف مفت زدن که همیشه و همجا میبینی و میشنوی…
واقعا عمل که انسان رو رشد میده..
نکات این درس خیلی زیاده..که ساعتها میشه تحلیلش کرد.همینکه قبلا مزشو چیشدیم.خودش خیلی خوب متوجهه احوالش میشی..فقط کافیه ادامه و استمرار پیدا کنه.
برنامه شخصی من..دیگه هیچ وقت شریک تو زندگیم قرار ندم..اگه هم احیانا آینده بخاطر یسری کارا بخوام کسی رو کنار کارم داشته باشم..تمام پروسه کار ایشون تو حیطه برنامه خودم رو کاملا قید کنم.و طرف مقابلم تمامشو عمل کنه و بپذیره و امضا و قرار داد طبق قانون نوشته و استمرار پیدا کنه تا زنده هستم..
و ما با یاری خداوند حق تعالی..من هنوز اول راه هستم ولی به یاری خودش.گانشالله تو کارم پیشرفت کنم.و ادمهایی به زندگیم دعوت بشن.که همین جنس روحیات رو داشته باشن..نخواد من من کنن!…
مثل قبلم….
استاد عزیزم دوستتون دارم.انشالله هر جا باشید در پناه خداوند شاد و آرام و خوشبخت باشید..
و بسیار سپاسگزار هادی عزیز هستم چقدر به ما کمک کرد..و واقعا مدارمونو افزایش داد.تا قانون رو بیشتر متوجه بشیم..منی که هنوز تعداد روزم در این سایت هنوز به یکسالم نکشیده..و من بسیار خوشحالم هر روز دارم از هر جنبه زندگیم تغییر میکنه..
و در اخر..سپاسگزار خداوندم بابت قوانین بدون تغییرش.که هر لحظه باید خودکار اون کنترل ذهن رو بصورت خودکار و اگاهانه تحلیل و بررسی کنیم.چون همین نقطعه خوشبختیه.
ورودی ها و کنترل ذهن حتی،در هر جنبه ایی از زندگیمون.
😍😍😍😍😘😍😘😘😘😘😘😘.
بنام خدا
خلاصه ای از عمل هادی عزیز:
شروع کردن از یه جایی،ارزش های کاذب از بین بردن،همیشه باید مشغول بود
مشغولیت دشمن افسردهی هست،همیشه باید ورودی مالی داشت.بیکاری دشمن رشد هست.
-کنترل ورودی ها .یعنیبرای این که آب هدر نره باید شیر آب رو کامل ببندی.تا حتی چیکخ نکنه.
ورودی هم همینطور هست به میزانی که ما ورودی کنترل میکنیم خروجی هم با همون کیفیت تجربه می کنیم.بازخورذ هم با همون کیفیت تجربه میکنیم.
-تا زمانی که من همون آدم قبلی هستم هیچ رشدی ندارم ، چون رشد مساوی هست با تغییر کامل من.(چقدررر قشنگ گفتن راهی جز تغییر نداشتن برای خلاص از اون مخمصه و چه قدرتی از این بالاتر که بدونی این توانایی تغییر در دستان تو هست.
-مسولیت تمام روایتی زندگی رو به عهده گرفتن.من مسول تمام شرایط زندگی خودم هستم و خودم خلق میکنم زندگی جدید.
از همه مهمترین:
احساس عجز و ناتوانی به درگاه خداوند.احساس تسلیم که خدایا من نه با فکر،نه ایده ،نه هیچییی از خودم نمیتونم کاری کنم تویی که هدایتم میکنی.من با فکر خودم به در و دیوار میخورم تو هدایتم کن ،من از سر راه تو کنار میرم.تو برام انجامش بده
تو توانای قادری
انشالله که خداوند به زندگی تمامون رونق سلامتی عشق ثروت بده.
الهی سپاسگزارم
سپاسگزارم
سپاسگزارم.
سلام و وقت بخیر استاد
نکات کلیدی این فایل برای من: ۱. هیچ وقت خودتون رو بیکار نکنین. بیکاری دشمن رشد و پیشرفته. بیکاری مساوی با افسردگیه.از هرکاری شروع کنین و ب خودتون ارزش کاذب ندین. استاد وقتی اینارو گفتین من ب خودم گفتم خب چیکار میتونم انجام بدم؟ چون خیلی میخواستم ک تو تابستون کار بکنم ولی ایده ای ب ذهنم نمیرسید. حرفای شما باعث شد ک یه ایده ی خوب بیاد. من وقتی این ایده بهم الهام شد گفتم خدایا چرا این مدت من این ایده رو ندادم؟ این موقعیت ک جلو چشمم بود… و با خودم فکر کردم باور ب اینکه هزارها فرصت برای پول ساختن وجود داره موجب میشه ذهنت ب محیط اطراف فکر کنه برای پیدا کردن ایده و بهت خداوند راهکار بده.. اینه ک شما میگین باورها زندگی مارو میسازن. من با گوش دادن ب این فایل شما ظرف وجودیم برای دریافت این الهام اماده شد و واقعا درک کردم ک خداوند با توجه ب میزان امادگی ما به ما ایده میده، همونطور ک ب شما برای برگزاری دوره تند خوانی ایده داد. همین هست ک شما میگین فایل هارو زیاد تکرار کنید. چون هربار تکرار و تمرکز باعث دریافت ایده های جدید میشه…
حالا برنامه ی من این هست ک ی کلاس خصوصی توپ برگزار کنم و خیلی هم براش ذوق دارم و دارم کاراشو ردیف میکنم ک به کمک خدا انجام بدم و تکاملمو طی کنم…
نکته کلیدی بعدی این هست ک قبل از سنگین شدن ضربه های جهان تسلیم بشیم. درک من از صحبت های شما این هست ک وقتی ب به تضادی برخوردیم سریع سعی کنیم اون رو ی اتفاق خیر بدونیم و باور الخیر فی ما وقع رو درخودمون تقویت کنیم. بعدش با این باور از خدا کمک بخوایم ک با این تضاد درس هاشو ب ما بده، راه درست رو نشونمون بده و تسلیم باشیم..من یاد چند سال پیش خودم میوفتم ک با برخورد ب یه تضاد حلش نکردم، و اون مثل یه گوله برف بزرگ و بزرگ تر شد و فهمیدم ک بله کتک خورم ملس بوده 😅🚶♀💔 ولی الان نه! خیلی هوشیار تر شدم خداروشکر و با برخورد ب تضادی سعیمو میکنم ک درسامو بگیرم و اون رو ی اتفاق خیر بدونم و وقتی اینجوری اروم میشم الهامات خداوند میاد و ب من کمک میکنع و برکتی رو برام میاره…
سعی کنیم شرک رو از خودمون دور کنیم و موحد باشیم. توحید عملی رو اجرا کنیم از طریق حساب نکردن روی ذهنمون و خودمون و حساب کردن روی خدا تا مارو ب مسیر های راحت ببره و ب خواسته هامون برسونه..
ب امید ایمان و عمل…