نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 5 - صفحه 5
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/08/abasmanesh-17.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-06 08:35:512024-09-24 19:42:32نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 5شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به تمام اعضای سایت عباس منشی ها
هادی عزیز خیلی عالی از نتایج شون صحبت کرد و بصورت تکاملی و عالی مسیرها را پله به پله طی کرده نکته مهم واساسی که هادی عزیز اشاره کرد تعهد صادقانه است که باید همیشه تحت هر شرایط صداقت ودروستی را پیشه کنیم و در زندگی و کسب کار خود وآگاهانه به آنها عمل کنیم تا در مدار درست با انسان های درست قرار بگیریم
نکته اساسی ومهم دیگر اینکه مراقب ورودی ها وکانون توجه خود باشیم مراقب باشیم به چه توجه میکنیم به چه فکر میکنم انرژی و وقت خود را روی چه میگزاریم در راستای هدف یا به مسیر بطالت چون اساس وکارکردجهان بر اساس توجه است به هر چه توجه کنیم در زندگی ما گسترش پیدا میکند
نکته مهم دیگر که هادی عزیز اشاره کرد در مورد اینکه اجازه بدهیم خداوند در هر لحظه زندگیم را هدایت کند با الهماتش صحبت کند صدای الهاماتش را بشنوم خداوند همیشه است وهر گز ما را رها نکرده.
واقعا لذت بردم از نتایج هادی عزیز و تحلیل استاد از صحبت های ایشان .
در پناه الله یکتاه شاد و سلامت باشید
سلام 🌱
استاد ممنونم برای نکات ارزشمندی ک بین فایلها میگین،سپاسگزارم
عهدی به نام صداقت و پاکی
یادم باشه هر لحظه تو موقعیت های مختلف این صداقت و درستکاری رو ب خودم گوشزد کنم
استاد اصن ما ینی همه انسان ها،اون ذات پاک و گرایش ب درستکاری و پاکی رو داریم،ولی خب یک جاهایی یکسری افراد نمیتونن خودشون رو کنترل کنن و ب بیراهه میرن
و ب نظرم ماهایی ک اومدیم تو این راه و با قانون آشنا شدیم از طریق شما،همه مون تو وجودمون اون پاکی وجود داشته شاید بیشتر از بقیه آدما، ب همین خاطره ک الان اینجاییم و الان داریم از نکات ارزشمند شما استفاده میکنیم
و اصن خود ب خود وقتی پیش میری تو این مسیر،تو ذاتت پاک میشه وجودت پاک میشه
و این اصل صداقت و درستکاری هم خود ب خود ب نظرم بوجود میاد
ینی ب قول شما هیچ فرد موفقی با دقل بازی و ب قول خودش زرنگ بازی و مسیر نادرست ب هیچ موفقیت پایداری نرسیده
اصلا صادق بودن نشانی از اعتماد ب نفسه،یعنی تو میگی من توی هر شرایطی راستش رو میگم حتی اگر ب ضررم باشه
و این رو بدونم پارتی بازی و تو صف جلو زدن و این ها زرنگ بازی نیست و خیلی سعی کنم ک رفتار هام رو بر پایه و اساس صداقت و درستکاری بچینم و این رو ب خودم گوشزد کنم
جوری با بقیه رفتار کن ک دوست داری بقیه هم همونطور رفتار کنن
من همیشه ب خودم میگم احترام ب دیگران در وهله اول احترام ب خودت هست
و چقدر انجام این عمل،نتیجه های شگفتی رو بوجود اورده
چقدر ب من تقوا رو یاد داده،چقد ب من اعراض رو یاد داده، ب من یاد داده غیبت و قضاوت رو تا حد خیلی زیادی کمش کنم
کلا نمد هولا و هولا
اگر میخوای بری بالا خدا دستت رو میگیره و میبرتت بالا،اگر میخوای بری پایین همینطور
مسئولیت هدایت شدنت هم ب عهده خودته
استاد ب نظرم این هدایت شدن هم تکامل داره،تو هر چقدر ب این هدایت ها و الهامات چشم بگی،ظرفت بزرگ تر میشه ظرفت آماده دریافت هدایت های بیشتر و بیشتری میشه
ی چیزی ک من برا خودم در نظر گرفتم اینه ک من فقط اومدم تو این دنیا ک بندگی کنم،من فقط باید بگم چشم ب همون اندازه هم نعمت وارد میشه
چون این چشم گفتنه ب الهامات عه ک باعث بزرگ شدن من،کامل شدن من و باعث ورود نعمت و ثروت میشه
ینی اینو همیشه ب خودمون بگیم من وظیفه ام فقط بندگی و چشم گفتنه و اون تصمیم رو انجام بده اون ایده رو انجام بده و شرک نورز و نظر بقیه رو تو ذهنت مهم نکن
حتی من ی ایده ی گذاشتن مثلا استوری توی پیجم بهم الهام شد،ولی ذهنم میگفت برو بابا مسخره ات میکنن خودتم خنده ات میگیره
ولی گفتم نظر مردم اهمیتی نداره و این ایده اومده و این الهامی هست از طرف خدا و من انجامش میدم،و خیلی سریع انجامش دادم
و انجامش باعث شد یه مشتری بخره جنسم رو
و من الان ب خدا میگم بازم ایده لطفا،بازم هدایت لطفا من نمیدونم تو بهم بگو
در مورد کنترل ورودی های ذهن
ک خیلی خیلی مهمه و من خیلی سعی کردم خوب عمل کنم
گوش دادن حرف های منفی دیگران غرهای دیگران،غیبت کردن،این ها تاثیر میزاره خیلی وقتا ناخودآگاه ولی تو نمیدونی
گوش نده شرکت نکن تو بحثا
خیلی وقتا من متهم ب خودخواه،و بی ادب شدم ولی راهم رو ادامه دادم
چون ب خودم میگم عزیزم تو این همه کار میکنی رو خودت ک بری بالا،چرا برای شرکت کردن تو بحث های بیهوده خودت رو میکشی پایین
و این خیلی تاثیر داشته ب طوری ک الان واقعا دلم نمیخواد ک اصلا در مورد زندگی بقیه بشنوم،ینی خیلی سریع میاد تو ذهنم ب من چه :))
و واقعا استاد من نمیدونم این فضای مجازی چ داره،من خودم پیج کاری دارم ولی واقعا کل گشتن من میشه نیم ساعت در روز اونم پیج افراد موفق تو حوزه کاری خودم برای قوی شدن باورام،البته با توجه ب طی کردن تکامل اون افراد
سریعا باید ب خودمون بگیم حالا چ صحبت در مورد زندگی بقیه باشه،چ چرخیدن تو اینستا و خوندن مطلب در مورد زندگی بقیه
سریعا ب خودمون بگیم ب من چه و این مطلب و این پیج چه چیزی رو داره ب من اضافه میکنه
ینی وقتی این رو مدنظر بگیری ینی هدف من فقط و فقط خودم هستم،و زندگی بقیه و رفتارشون و کاراشون بسیار بسیار کمرنگ هست برام
اینطوری تو اصن میل ات نمیکشه ک بری سمت فضای مجازی
در مورد اخبار و اتفاقات ک استاد واقعا درست میگین ما وقتی میشنویم مطمئنا فکر میکنیم حتی اگر ناخودآگاه بشنوی اون اخبار رو
وقتی میشنویم ب خودمون بگیم،زندگی هرکس دست خودشه،همه افراد میتونن تغییر کنن فقط کافیه خدا رو صدا کنن
همین
به نام خالق جان آفرین که ما را خالق آفرید
سلام به همگی
دوست عزیز هادی جان خیلی لذت میبرم از این روند زیبای هدایت و تغییرت و اینهمه درون زیبایی که برا خودت ساختی
و ممنونم ازت که نشانه ای از آگاهی های عزت نفس شدی برا من که برم با دیدگاه زیباتر و درک بهتر بسمتش و روی عزت نفس خودم کار کنم چونکه هرچقدر بیشتر ادامه میدم و به چالش های مختلف و متفاوت برمیخورم بیشتر به این درک میرسم که باید رو عزت نفسم کار کنم چونکه واقعا داشتن عزت نفس پایه و اصل و اساس تمام موفقیتها و قدرتمندی ها و داشتن توحیده،
استاد گفتی وقتی خداوند به ما ایده الهام میکنه اما عملکردن به الهامات و ایده ها اصلا کار راحتی نیست اینو که گفتی یاد خودم افتادم که همین چندروز قبل یه رابطه ای داشتم که من واقعا برا ایشون همیشه ارزش قائل بودم و هرکسی که با من برخورد داشته باشه اینو میدونه که سجاد مهمترین ویژگی که از کسانی که باهاش ارتباط دارن حرمت نگهداشتنه وقتی کسی حرمت نگه داره برام شاید باورتون نشه اونوقت من حاضرم برا اون آدم هرکاری که لازم باشه انجام بدم حتی تا حد مرگ یعنی میخوام بگم تا این حد حرمت نگهداشتن برا من مهم و ارزشمند و انگیزه بخشه،،
اما اون فرد چندمرتبه این موضوع رو رعایت نکرد و من بهش گفته بودم و بعداز مدتی دیدم مثل اینکه فاییده نداره منی که حتی تو فکرمم حاضر نمیشم و دلم نمیاد حتی یکبار باهاش بدرفتاری و بی احترامی کنم اما ایشون خیلی راحت به خودش این اجازه رو میده
و حقیقتا احساس وابستگی هم بهش داشتم اما این احساس داشتم که خداوند داره بهم میگه سجاد این آدم مناسب تو نیست،بنده خدا واقعا آدم خوب و شریف بود و منم خیلی دوستش داشتم و خداشاهده خیلی برام ارزشمندبود و صدها بار بهش گفته بودم تو هرکاری که میدونی بگو من برات انجام میدم و نه فقط در حرف بلکه در عملکرد واقعی و چقدر پیشرفت کردن وخوشبخت شدنش برام مهم و انگیزه بخش بود اما هربار بیشتر این احساس قلبی داشت بهم میگفت که سجاد تو دیگه نباید با ایشون رابطه رو ادامه بدی وگرنه هرچقدر که بگذره اوضاع بدتر و بدتر میشه
و منم با وجود مقاومت های زیاد ذهنی و باورهای نامناسب و نادرست ذهنی اما گوش سپردن و گذاشتن دست در دست خداوند گفتم من باید ایمانمو در عمل نشون بدم و با ایشون گفتم در این مدت به این نتیجه رسیدم که باید ما با هم قطع ارتباط کنیم برا همیشه
و توکل به خدا کردم و گفتم خدایا من این موضوع رو هم مانند بقیه موضوعات دیگه هیچی نمیدونم بلکه فقط خودتی که بهتر میدونی و میتونی منو هدایت کنی بسمت راهی که دوست دارم
راه هدایت شدگان نه راه غضب شدگان و گمراهان چونکه من تنها کاری که فقط میتونم کنم اینه که راه و خواسته های دلخواه و آدمهایی که دوست دارم چه ویژگی هایی داشته باشند رو ازت درخواست کنم
و همیشه رو ورودی های ذهن خودم کار کنم دیگه من هیچی نمیدونم تویی که همه چیزو میدونی و بصورت معجزه آسا و هدایتی منو به مسیر دلخواهم هدایت کنی،،
نکته بعدی اینکه استاد گفتی وقتی که اون زمانی حتی دوستانی داشتی بااینکه افراد خوب بودن اما هیچ چیز یادگیری و باعث رشد باوری تو نمیشدن هم گذاشتی شون کنار منم اتفاقا همین چندوقت پیش چندتا از دوستانم اینچنین بودن یعنی نه باعث تخریب من نه باعث رشد من میشدن کاملا گذاشتم کنار و البته بخاطر دو سه بار که صحبتهای مخرب و محدود کننده رو زدن که من اصلا تو کتم نرفت به همین دلیل شماره شون هم بلاک کردم ،،
و پریشب این تغییر هم در خودم دیدم که چونکه من تغییر کردم چقدر رک تر و شجاعانه تر میتونم حرف صحیح رو بزنم چونکه یکی از اقوام چندشب پیش داشت درمورد یسری بهانه های محدود کننده و توجیه کننده صحبت میکرد با من ولی من بهش گفتم ببین میدونم دلیلت منطقی ست اما در اصل اینا همه بهانه ست همه چی دست خود آدمه
اونم کمی بهش برخورد اما من اصلا پشیمون نشدم بخاطر گفتن اینجور حرفام، خب آگاهی های عزت نفس اینگونه میسازه آدم رو و من خودم چندروز قبل بخاطر انجام یکی از کارهای اداری خودم رفتم خیلی راحت و بدون فکرکردن به پارتی حرفمو زدم و کارمو گفتم که انجامش بدند البته یه خورده هزینه هم داشت،،
مدارهای تغییر: راست میگی استاد منم تا چندوقت پیش یسری تمرینات و مهارتها در شغل خودم میخواستم انجام بدم میگفتم وای خدای من فلان کار و تکنیک چقدر سخت و خفنه اگر من بتونم انجامش بدم اما بعداز مدتی با تمرین کردن و موفق شدنم بعدش به خودم گفتم چقدر خنده دار بود که من فکر میکردم خدای من انجام دادن اون کار چقدر سخت و بزرگه الان باید برم سراغ کارها و مدار بالاتر و الان که به روند قبل و گذشته خودم نگاه میکنم میبینم این الگو در تمام جنبه های مختلف زندگیم همینجوره و الان چقدر تمام اون موفقیت ها و چالش های بظاهر بزرگ و گاها وحشتناک اما الان برام خنده دار و احمقانه ست
پس این میتونه خبر خیلی خوب باشه که به همون اندازه هم کارها و چالش هایی که الان باید واردشون بشم و فکر میکنم خیلی سخت و وحشتناکه اما با وارد شدن در دلشون بعد از مدتی میتونه خیلی برام راحت و خنده دار بشن و من باید الان در هرشرایط و چالشی به خودم آسان بگیرم و با احساس خوب و حفظ ایمانم حرکت کنم و همیشه این روند تکامل و رشد رو ادامه بدم،،
«آنچه برای خود میپسندی نیز برای دیگران هم بپسند» نقل از علی (ع)
من یکی از رفتارها و افکارهای مخرب که از قبل داشتم همین چندماه پیش نشستم بصورت همین که اگر خودم دوست ندارم پس برای دیگران هم دوست نداشته باشم بهش فکرکردم و با خودم تعهد دادم دیگه برا همیشه بذارمش کنار و شکرخدا الان دیگه چندین ماهه که اصلا و به هیچ عنوان حتی وسوسه هم نشدم براش چونکه در واقعی بهش عملکردم،
مسیر رسیدن به هر هدف یکسانه و یه مسیر یکسان داره چونکه هممون از یه نوع سیستم عصبی تشکیل شده ذهنمون و وقتی ما به هر هدفی و خواسته ای بتونیم برسیم به این معناست که به هرهدف و خواسته ی دیگه هم برسیم چونکه منطق ذهنی داریم و میتونیم با داشتن فکت ها به ذهنمون بگیم و ثابت کنیم که ما میتونیم به هر چیزی برسیم
من الان خیلی بهتراز قبل این حرفو درک میکنم چونکه خودم یه خواسته ای رو سالها نتونسته بودم بهش برسم و با ایده ها و کارها و راهکارهای مختلف نتونسته بودم موفق بشم و بهش برسم اما همین چندماه قبل با تغییر باورهام و تکاملم تونستم خیلی زود در عرض فقط چندروز بهش برسم و بصورت کاملا واقعی انجامش بدم و برای اثبات برا خودم بارها و بارها تکرارش کردم که بیشتر بتونم به خودم ثابت کنم که من میتونم من میتونم من میتونم من میتونم
هرکار دیگه رو در زندگیم انجام بدم مانند شما استاد اینو خیلی قشنگ و کامل در قدم اول دوازده قدم توضوح میدی و من الان چقدر بهتر درک میکنم که واقعا همینطوره من در زندگیم به خیلی دستاوردها رسیدم استفاده از الگوهای مختلف بوده که من به خودم کفتم اگر من تونستم اون کارو انجام بدم پس اینم میتونم بعدی رم میتونم اون یکی هم میتونم و….
و چقدر الان از زاویه الگوبرداری موفقیتهای قبل که نگاه کنم کارم راحت تره که من برا ذهنم ثابت شده ام اما قبلا اغلب ناآگاهانه بوده اما الان آگاهانه خیلی بیشتر و بهتر میتونم موفقیت های بزرگ تر و باارزش تر کسب کنم،،
اینچیزها فقط نیازمند یادآوری موفقیتهای گذشته مون هست و هدفگذاری کردنه،،
اما الان که رسیدم به انتهای کامنتم احساس میکنم تازه دارم میفهمم که در این فایل چی گفته شده و نکات آموزنده چی بودن و من یه عالمه از ذهنم پریده که باید مجدد مرور کنم و به تک تک شون فکر کنم و بتونم بهشون عمل کنم،
استاد عزیز و بقیه دوستان عزیزم همتون بینهایت برام باارزشین و بهترین نعمت الهی
بهترینهارو براتون آرزو میکنم.
به نام الله یکتا
الحمد الله رب العالمین
الرحمن الرحیم
مالک یوم الدین
ایاک نعبد و ایاک نستعین
اهدنا صراط المستقیم
صراط الذین انعمت علیهم
غیر المغضوب علیهم
ولا ضالین
سلام به استاد عزیزم
سلام به دوستان نازنینم و سلام به هادی عزیزم
چقدر لذت بردم از دیدن این فایل این فایل خودش ی دوره هستش و تکامل و الهامات رو میتونه کاملا نشون بده همونطوری که دیشب به من یاد اوری کرد مسیر خودم رو
یاداوری کرد کجا بودم کجا هستم و این الهامات درونی چطور به کمک من اومدن و من رو هدایت کردن
اول از هر چیز نشانه ای که هادی دیده و نپذیرفتن راننده اسنپ بودن به عنوان شغل بوده بعد ی نشانه اومده ی الهام اومده که هادی به جای اینکه بگه بیا من رو بیمه کن و تمام گفته من هم میتونم همکار شما باشم
بعدش با تکرار زیاد اگاهی های که تونسته با کتاب و از طریق دوستش بهش برسه رسیده به صداقت
راستش من هم این رو سرلوحه قرار دادم ی مقدار بدهی داشتم اون اوایل که اصلا پشت گوش انداخته بودم و طرف هم بیخیال شده بود ولی این احساسه بهم میگفت مسیر درست رو درست برو و زنگ میزدم و حتی بعضی وقت ها طرف نمیشناخت میگفتم من هستم و ی مقدار بدهکار هستم و میخوام پرداخت کنم
و این صداقت و این صداقت فنداسین بسیار محکم و ارزشمنده برای ادامه مسیر و دریافت هدایت
یعنی این احساس همیشه بهم میگفت تا حالا این کار رو کردی الان این یکی کار رو انجام بده مثلا کار هایی که دیگران میگفتن بابا تو دیونه ای ولی انجام میشد و کم کم پله های پیشرفت و یادگیری هی بیشتر و بیشتر میشد
و چقدر جالب بود برام ترک سیگار مصرف نکردن داروهای هادی و برداشتن ترمز ها تا در ادامه ببینیم که چجور سخت ترین کاری که واقعا هم سخته رو با برداشتن ترمز ها انجام داده و نتایج عالی گرفته
خوب من هم همین الان ی حرکتی انجام دادم که توی عمرم همچین کاری نکرده بودم و اون هم نگه داشتن پول توی حساب به مقدار نصبتا زیاد و این ذهن من ی سد هایی شکسته شد که مدام منو رو به بالاتر سوق میده
خوب یکی از اقداماتی که نتیجه داد و درامد داشت نصب دستگاه ردیاب روی خودرو بود همه شرکت ها اول سعی دارن جنسشون رو بفروشن به نحوی بهت دیگه حالا خودتی میفروشی یا نه من گفتم اگه قراره نماینده ی شرکت باشم باید تعمین کنه قطعاتی که من ازش میخوام بدون پرداخت پولی و توی همین فکرا بودم که ی شرکت زنگ زد با همون چیزی که من مد نظرم بود اوکی داد و فرستاد خوب من که اصلا چیزی نمیدونستم و اولین مشتری که اومد گفتم داریم و خودمون هم نصب میکنیم {خخخخخ}خلاصه بدون هیچ اموزشی با توکل بر خدا و نگاه به انچه که در گذشته بهش رسیده بودم نصب شد و مشتری بعدی و همین روال ادامه داره و امروز صبح بهم الهام شد که میتونی دزدگیر هم وصل کنی میتونی سیستم صوتی هم وصل کنی و اینها همه از اون گوش دادن به الهاماتی بود که یادمه اوایل این بیماری فراگیر تازه وارد سایت شده بودم و یهو اعلام شد این بیماری اومده و همه سعی در این داشتن برای خودشون ماسک بگیرن برای خودشون الکل و مواد غذایی بگیرن
و ی چیزی و ی نکته ای از حرف های استاد همیشه من رو همراهی میکرد و میکنه
چجوری میشه کمک کنم یا چجوری میشه که مثل بقیه عمل نکنم و نتیجه بده و از هر راهی برای کمک کردن استفاده میکردم و کم کم دیدم بله داره جواب میده بله و هی این روش رو ادامه دادم وخود بخود درها باز شد و میشه و خواهد شد
خدایا شکرت
سلام استاد عزیزم
اول از همه میخوام از شما تشکر کنم بابت آماده کردن این نوع ویدئوها که واقعا الهام بخشه و تاثیر خیلی خیلی خیلی زیادی داره. صحبت های هادی عزیز در این قسمت واقعا اشکم رو دراورد. چون دقیقا همین حس رو من چند سال پیش داشتم و وقتی ایشون از حس و حال سالهای گذشته و ارتباط با خداوند تعریف میکردن انگار خودم رو میدیدم. من هم دقیقا یه زمانی همین حس رو داشتم و فکر میکردم خدا من رو دوست نداره و نمیخواد کمکم کنه و من رو از یاد برده. استاد چقدررر این حرفتون زیبا بود وقتی گفتید خداوند همیشه هست و این شما هستید که باید به خدا اجازه بدید تا به شما کمک بکنه. چقدررر این حرف زیباست. خداوند همیشه با شما صحبت میکنه ولی زمانی که شما بخواهید. دیدگاهی که قبلا من داشتم به شدت دیدگاه غلط و کفرآمیزی بود. فکر میکردم خدا که خودش میدونه من توی چه وضعیتی هستم چرا کاری نمیکنه! پس خدایی وجود نداره یا اگر هم هست خدای آدمهای موفقه نه من! من هم مثل هادی جان اون وقتها که شما توی فایل هاتون از خداوند و قرآن صحبت میکردید، گوش نمیکردم و ویدئو رو اصلا نگاه نمیکردم. فکر میکردم همه اینها دروغه! اما الان که مرور میکنم و یادم می افته میبینم حتی اون وقتهایی که من همچین تفکراتی داشتم خدا سعی میکرد با من حرف بزنه و بگه من هستم، من عاشق توام.. همین الان که این رو مینویسم نمیتونم جلوی اشکهام رو بگیرم.
تا یک روزی که فهمیدم این صدایی که میشنوم واقعا صدای خود خداست و من چقدر نادون بودم که توجه نمیکردم و خودم رو عقل کل میدونستم. از اون لحظه به بعد دیگه شدم یه آدم دیگه و حتی برای کوچکترین کارها هم از خدا هدایت می طلبیدم. دیگه لازم نیست که بگم چه تغییراتی توی زندگیم به وجود اومد. امروز وقتی این ویدئو رو دیدم تصمیم گرفتم من هم از تجربه ام بگم و اینکه باور کنیم اگر خدا رو توی زندگیمون بیاریم همه چیز رو داریم. هم سلامتی هم آرامش هم ثروت و و و …. چون خداوند سرچشمه همه خوبی هاست. این ما هستیم که تصمیم میگیریم از این سرچشمه استفاده کنیم یا نه.
واقعا خداوند رو سپاسگذارم که من رو هدایت کرد که با شما آشنا بشم و دوستان خوبی مثل شما داشته باشم. دوباره از شما ممنونم استاد عزیزم. از خداوند میخوام که خیلی زود شما و مریم عزیزم رو از نزدیک ملاقات کنم.
عاشقتونم
سلام به استاد عزیزم ،مریم جان ، اقا هادی عزیز و همه دوستانم در این خانواده. استاد چقدر این فایلها عالیه ، من همش منتظرم تا سری بعد بیاد، و سری قبل رو تا بتونم سعی میکنم چند بار گوش بدم و فکر کنم روش. من بعد از مهاجرتم هنوز نتونستم تو رشته تخصصی خودم وارد بشم. الان با وجود داشتن بچه کوچک دارم درس میخونم، خودمو اپدیت کنم که وارد فضای کار بشم. و ذهنم پر از سوال. چندین بار هم رزومه داذم ولی بهم زنگ نزدند. استاد اخیرا به توصیه دوستان رفتم یه سابقه کار دوساله بدروغ تو زمینه ای که قرار کار کنم، تو رزومم وارد کردم، دلمم نمیخواست ولی از بس به در بسته خوردم، گفتم انجام میدم. امشب که این مصاحبه رو گوش دادم ، گفتم نه میرم پاکش میکنم وبا حقیقت میرم جلو. ولی از صبح حسم بد، ترس دارم، ولی همش بخودم میگم انی که باید کار رو برای تو جور کنه، خداوند، نترس، ایمان داشته باش، ایمان داشته باش. البت بازم یه احساس ضعف دارم و ناتوانی، همش بخدا میگم خدایا راه رو بهم نشون بده، خدایا بگو چیکار کنم. بگو چیکار کنم. امیدوارم هرچه زودتر در این مدار قرار بگیرم .
از استاد یا دوستانی که کامنت منو میخونند یه سوال دارم، استاد همش میگند که بیکار نمونید، با ساده ترین کاری که میشه مشغول بشید. ولی من با وجود خانه داری و بچه کوچک، همین درس خوندن و دنبال کار گشتن، خیلی وقت کم دارم ، دارم فکر میکنم اگر یکار پاره وقت پیدا کنم، دیگه نمیرسم اصلا خودمو اپدیت کنم. البت بگم نیاز مالی ندارم، برای علاقه و حس استقلال و قدرت خودم که میخوام کار کنم در زمینه تحصیلیم. میشه خواهش کنم استاد یکم این مساله رو یجا تو صحبتهاتون باز کنید، یا دوستان اگر تجربه ای دارند، بمن جواب بدند. ممنون. استاد بابت تمام توضیحات عالی که روی این فایلها برایگان میدید، متشکرم. زنده باشید همیشه و در اوج
سلام بر استاد گرامی مهربان و بی نهایت با محبت این فلم شما زندگی مرا طوفانی کرده است ۲۴سال ساعت فقط صدای عالی شما عکس ها شما شده است من از سال ۲۰۱۹ باشما آشنا شد تا امروز فقط شادی لذت زندگی رو به بالا تر میکنم در آمده چندین برابر افزایش یافته است و ارتباطاتم با دیگران عالی شده منتظرم دوره قانون سلامتی را بخرم حساب پی پال جور شود 🥰🥰🥰🥰🥰
به نام خدای رحمان
سلام استاد
سلام به دوستان و آقا هادی عزیز
چقدر این فایل بوی عشق میده مثل کسی که میخواد از یک گمشده خبری بگیره و یا تشنه ای که به دنبال آب میگرده و یا عاشقی که میخواد لا بلای حرف ها از معشوقش خبری بگیره …. نمیدونم فقط میدونم که از اول تا آخر فایل و حتی الان اشک ریختم . خدایا از همین جا بهت میگم شنیدم . شنیدم که گفتی دوسم داری گفتی قدرت و ثروت دست منه و من خیالم راحت باشه . شنیدم گفتی باید اجازه ورود بدم . الهی قربونت برم که . اینقدر تواب و بنده نوازی غفور و رحیمی .
خیلی خیلی ممنونیم از هادی عزیز که با شجاعت و قدرت این فایل رو فرستاد. تبریک میگم برای همه تغییرات مثبت و نتیجه های عالی . خدا رو صد هزار مرتبه شکر .
خیلی خیلی ممنونیم ازت استاد عزیز که این فایل رو گذاشتی و این ایده رو دادی
الحمدلله رب العالمین که این فضای عالی رو داریم همه ما که نظراتمون رو بنویسیم
مرسی خداجون که در قرآنت این همه آدرس مهربونیت رو دادی
یه جا گفتی :
کَذَ لِکَ أَرْسَلْنَکَ فِى أَمَّهٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهَآ أُمَمٌ لِّتَتْلُوَاْ عَلَیْهِمُ الَّذِى أَوْحَیْنَآ إِلَیْکَ وَهُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّى لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ مَتَابٍ
این چنین ما تو را در بیان اُمتى که پیش از آن اُمت هاى دیگرى (آمده و) رفته اند، به رسالت فرستادیم، تا آنچه را به سوى تو وحى کرده ایم بر آنان تلاوت کنى. در حالى که آنان به خداى رحمن کفر مى ورزند، بگو: او پروردگار من است، معبودى جز او نیست تنها بر او توکل کرده ام و بازگشت من تنها به سوى اوست.
نکته اش اینه که میگه به خدای رحمان کفر میورزند …
رحمان رحمان
شما رو به خدای رحمان میسپارم .
با نام و یاد خدای بزرگ اولین کامنتم رو بهم الهام شد که بعد از پنج ماه و خورده ای عضویت در ابن سایت بهشتی که در بخش بخش این سایت حضور خدا رو میشه با تمام وجود حس کرد می نویسم .
سلام به استاد عزیزم که خدای واقعی رو بعد از ۲۵سال زندگی بهم شناسوند . خدایی که قدرتمند ترین و مهربان ترین و بخشنده ترین فرمانروای جهانیان هست .
نمیدونم از کجا شروع کنم به گفتن داستان هدایتم. من هیوی نمیدونم هیچی . خودم رو الان رها و تسلیم هدایت خدا کردم و اون داره بهم میگه و من تایپ میکنم .
داستان از اونجا شروع میشه که من به شدتتتتت به ششششششششدتتتتتت یه دختر ضعیف و شکننده و با روحیه حساس و افسرده و وابسته ای بودم . زندگیم تا قبل از آشنایی با این سایت طوری شده بود که هر روز از زندگیم رو آرزوی مرگ میکردم از خدا و میگفتم خدا امشب که خوابیدم صبح بیدارم نکن دیگه نمیخوام این زندگی رو . روزهای زیادی خودمو تو اتاق حبس میکردم و گریه میکردم . از ترک شدن هام از احساس طرد شدگی هام . از دوست داشتنی نبودنم . از همه چیز می نالیدم و دنیام سیاهه سیاه بود . زمان برام معنایی نداشت . حتی اینقدر منگ و گیج بودم هر روز از گریه و ناسپاسی که حتی نمیدونستم چجوری دارم اون روز های تحقیر آمیز سیاه و حال بدی رو سپری میکردم. و حتی خدا رو هم نمیشناختم فقط میدونستم یکی هست که طبق گفته از بچگی تا به این سنم تا قبل از آشنایی با سایت استاد عباسمنش عزیزم ؛خدا کسی هست که باید درداتو ببری پیش اون ،از بچگی بهم یاد داده بودن اگر میخوای خدا صدات رو بشنوه صدای اون قلب شکسته ت رو بشنوه باید زجه بزنی بابد گریه کنی باید با تمام وجودت در برابر درگاه خدا احساس بدبختی کنی تا خدا دلش به حالت بسوزه تا گره از زندگیت باز کنه . در صورتی که اون خدا خدای واقعی نبود خدای واقعی رو من با کمک فایل های بینهایت ارزشمندددددد استاد شناختم . فایل هایی که زندگی منو تغییر داد .
یه روزی که به شدت به عجز و احساس پوچی بینهاااااااااایت رسیده بودم و دیگه هیچوقت امیدی نداشتم که حالم خوب بشه یه صدای خیاییییی خیلییییی آرومی بهم گفت یه بار دیگه تلاش کن کیمیا تو هنوز خیلی جوونی برای مردن اینقدر به فکر خودکشی نباش بسسسسسسس کن کیمیا
بیا از اول شروع کن بیا بنویس چیشد که به این حد از پوچی رسیدی بیا بنویس چیشد اونی که عاشقش بودی ترکت کرد بیا بنویس چیشد که اینقدر از درست عقب افتادی تویی که شاگرد اول کلاستون بودی توی دانشگاه . تویی که استعداد درخشان بودی . بنویسسسس بنویسسسسسسسس.
یه دفترچه جدید برداشتم و شروع کردم با ناامیدی نوشتن
اون موقع اینقدر به حد ناامیدی رسیده بودم که حتی خدا رو هم دیگه قبول نداشتم . از خدا هم عصبانی بودم که چرا گریه هامو نمیبینه چرااااا صدامو نمیشنوه . هم با آدمای زندگیم قهر بودم هم با خدا . با همه قهر بودم . حتی با خودم هم قهر بودم .
شروع کردم به نوشتن از بچگیم تعریف کردم برای خودم از دوران لیسانسم که اولین عشق زندگیمو تجربه کردم نوشتم از ترک شدنم نوشتم از همه چیییز شروع کردم به نوشتن و نوشتن و نوشتن.
با تمام وجودم احساس تنهایی میکردم و خدا رو هم اصلا تو زندگیم نمیدیدم . به این درجه رسیده بودم که خدا منو آفریده تا من غم و درد رو تجربه کنم و اینقدر درد بکشم تا بمیرم .
اون شب تا سه چهار صبح بیدار بودم و نوشتم .
به امید اینکه یه جوابی پیدا کنم از دل داستان زندگیم که چیشد که من به این حد از سیاهی و پوچی رسیدم تو زندگیم .
صبح که بیدار شدم دیدم یکی از دوستام که دو سه هفته ای باهاش مجازی آشنا شده بودم از طریق پیج کاریم ؛ به اینستای من فایل گفتگوی دوستان با استاد قسمت ۳۷رو فرستاده . من خیلی سرد بازش کردم . این اولین فایلی بود که من از استاد عباسمنش شنیدم و با عشق مجذوب حرفهای توحیدی استاد عباسمنش شدم . اول فایل یه دوست عزیزی اومد و از نتایجش گفت احساس کردم یه هزارم درجه حالم بهتر شد و بعد خود استاد شروع کرد به صحبت کردن بعد از نتایج گفتن نفر اول. من اولین بار توحید رو توی اون فایل از زبون استاد شنیدم تو کل عمرم کلمه توحید و معنی اجراییش تو زندگیمون رو نه میدونستم چیه و نه حتی شنیده بودم . چند درجه احساس کردم با تمام وجودم حالم بهتر شد . اولین استادی بود که حرفاش به عمق جونم نشست . من دو سال قبل با یه استاد دیگه کار میکردم اما حرفاش رو بیشتر از یک ماه روی من اثر نداشت حتی یک ماه هم اثر نداشت . استاد عباسمنش تنها استاد تو کل عمرم بود که از خدا میگفت از توحید میگفت من مجذوووووووب حرف ها و نگاه و عملکرد توحیدی استاد شده بودم . تا اینکه نفر دوم شروع به صحبت کرد . و اون شخص رزای عزیز بود . چقددددددر چقدرررررررررررررر من با حرف های رزا گریه کردم . اما اینبار گریه های کن از سر غم نبوووود بلکه اولین اشک های شادی از ته دلم رو بعد از سالهای سال ریختم . وقتی رزا از شکرگزاری کردن هاش گفت . وقتی میگفت من چییییزی برای شکرگزاری نداشتم توی یه اتاق توی خوابگاه زندگی میکردم که نه پولی داشتم و نه کاری و از همسرش هم جدا شده بود و در انگلستان زندگی میکرد و از خانواده ش دور بود و هیچچچچ دوستی نداشت. از داستان آشنایی خودش با استاد که شروع کرد به تعریف کردن . گریه های شادی من ببشتر و بیشتر میشد و من به پهنای صورت اشک میریختم از خوشحالی . از خوشحالی اینکه خدایا الان دارم میشناسمت الان دارم میبینم اگر توکل کنم بهت، اگر فقط روی تو حساب کنم، اگر حالم رو خوب کنم ،اگر شکرگزار داشته هام باشم (رزا میگفت من حتی بابت سیب توی یخچالم هم شکرگزاری مینوشتم ؛از خوشحالی به خودم اون لحظه گفتم کیمیا تو که خیلی چیز ها داری هنوز تو چرا شروع نمیکنی به شکرگزاری و این شد که شروع شکرگزاری های من و دوستی من با خدا شروع شد اگر درست گفته باشم تاریخ ۲۷اسفند ۱۴۰۱ بود ساعت حدودا ساعت ۱۱و ربع بود و من اولین روز زندگیم به عنوان یه روز قشنگ بعد از سالها مخصوصا این دو سال اخیر که تاریک ترین و بی معنی ترین روزای زندگیم رو داشتم سپری میکردم شروع شد) ،اگر هدف برای خودم تعیین کنم و شروع کنم به تلاش کردن برای هدفم با توکل به خدا و یاری جستن از او، اگر مراقب ورودی های ذهنم باشم و هر آشغالی رو وارد ذهنم نکنم ، اگر عمیقا خدا رو تو زندگیم حس کنم و ازش بخوام که هدایتم کن ؛منم میتونم حالمو ،وضع زندگیمو، شرایط اطرافم رو با تغییر دادن درون خودم درست کنم و بهتر و بهتر کنم .
از اون فایل یاد گرفتم از رزا و استاد عزیزم که همه ی زندگیمم خودمم همه چیز در من خلاصه میشه و هیچچچچچچچچ عامل بیرونی ای در اتفاقاتی که برای من میافته موثر نیست . من معنی توحید رو اولین بار اونحا شنیدم 🥺❤️اینکه توحید یعنی قدرت دادن فقققققط به خدا و نه به هیچچچچ عامل بیرونی دیگه .
اون روز من قشنگگگگگگ ترین روز زندگیمو بعد از سالها تجربه کردم چون واسه اولین بار تونسته بودم از ته دل شاد باشم .
وقتی فایل تمام شد دوباره گوش دادمش نوشتمش . وقتی فایلش تمام شد رفتم سراغ نوشته هایی که شب قبلش نوشته بودم . دیدم همه چییییییززززز خودم بودم . هرررررررر اتفاق دردناکی که برام افتاد بود تمام اون طرد شدگی و تحقیر شدن ها و سرکوفت شنیدن ها از درون خودم بوده . هیچ آدم بدی وجود نداره تو دنیا . این ما هستیم که با باورهامون زندگی خودمون رو شکل میدیم . من همه ی اینارو اون روز فهمیده بودم بعد از شنیدن اون فایل ارزشمند استاد . و شروع کردم به نوشتن و نوشتنننننن و نوشتنننننننن اماااااا اماااااااااااااااااا این بار این نوشتن با نوشتن های قبلی زندگیم یه تفاوت اساسی داشت . اول ابنکه دیگه خشم و نداشتم از کسی چون فهمیدم بودم این قانون جهان هستی رو که همه چیز از باور های ماست . درسته از خودم خشمگین بودم اما اینقدر از طرف دیگه اینقدر خوشحال بودم که از رزا و استاد عزیز این جمله رو که «ما خودمون خالق ۱۰۰درصد زندگیمون هستیم »؛این جمله ی طلایی و ارزشمند رو من اولین بار تو عمرم از زبون استاد شنیده بودم . همین جمله خیلی بهم کمک کرد که دیگه از همون ساعت و لحظه و روز به بعد تا به امروز کسی رو مقصر ندونم توی اتفاقات بدی که برام در گذشته رخ داده . من تکاملی تک تک حرف های استاد رو دارم میفهمم . هر روزی که میگذره و من یه فایلی رو شروع میکنم به گوش دادن و نوشتنش خیلی چیزاشو انگار فقط میشنوم و نمیفهمم یه چیزاییشو میفهمم و میتونم طی کنم اما خداااااااروشکرررررر خدارو بینهایت مرتبه شکررررر من ۹۰درصد روزهام به صورت تکاملی رشد کردم .
اولین هدفی که اون روز نوشته بودم این بود مه خدایا میخوام حالمو خوب کنم . کسی که سالها با افسردگی داشت دست و پنجه نرم میکرد . اولین خواسته ش از خدا این بود که حالش خوب بشه بتونه بخنده . و من متعهدانه شروع کردم به خودسازیم . روزانه چندین فایل گوش میدادم و مینوشتم و مینوشتم و با قوانین ثابت و بدون تغییر خداوند آشنا که میشدم و از ذوق اشک شادی طی نوشتن به پهنای صورت میریختم و روز به روز حالم بهتر و بهتر میشد . منی که آرزووووووووم بود حتی یه لبخند ساده بزنم . منی که آرزوم بود بتونم حتی برای پنج دقیقه از اون سیاهی و وابستگی و فکر کردن به گذشته رها بشم . ساعتها خودم رو غرق در گوش کردن فایلای دانلودی استاد و نوشتن اون فایل ها میکردم . و اینطور شد که من از اون دختر افسسسسسرده و گریون و ناشکررررر و بددهن و بی اعصاب و به شدت وابسته و رو اعصاب تو این پنج ماه کار کردن روی خودم به لطف الله یکتا تونستم بشم یه دختر خندون و شاد و سپاسگزار . منی که همیشه محتاج اینو اون بودم که تو رو خدا وقت داری بیای من چند دقیقه باهات حرف بزنم آروم بشم تبدیل شدم به دختری که دیگه به هیچچچچچکس نخواست پیامی بده و درد و دل کنه . من حتی از استاد عباسمنش یاد دارم میگیرم که حتی با خدا هم نباید درد و دل کنم . دارم یاد میگیرم که خدا انرژیه خدا سیستمه اگر درد داشته باشی و با درد باهاش حرف بزنی و فکر کنی که اون یه پیر خردمند بزرگ و مهربون و بخشنده ست و دلش به حالت میسوزه و جوابت رو میده سخت در اشتباهی کیمیا . اینطوری شد که من حتی وقتی میخواستم و میخوام هر بار که با خدا صحبت کنم فهمیدم باید با فرکانس خوب صحبت کنم نه با فرکانس ضعف نه با فرکانس احساس بدبختی . منی که حتی برای بزرگ ترین داشته های زندگیم هم ناسپاسی میکردم چه برسه به چیز های کوچیک . الان چندین و چند دفتر تمام کردم و سه روز پیش دفتر جدیدم برای شکرگزاری رو شروع کردم . منی که اوایلی که شکرگزاری رو شروع کرده بودم حتی به زور پنج تا میتونستم بنویسم اللان با عششششششق با کلی حال خوب با احساس عمیق شکرگزارانه هر روز کلی نعمت جدید و قدیمی و ثابت دارم برای شکرگزاری که حتی وقتی صبح ها که از خواب پا میشم تو دفترم شروع کنم به نوشتن شکرگزاری اکثر اوقات اولین خطم رو مینویسم به نام اون خدایی که اینقدر بهم نعمت داده و توانایی دیدن نعمت هارو بهم داده (من قبل از آشنایی با استاد هم کلی نعمت داشتم؛خونه ویلایی لوکس و استخردار، حیاط قشنگ ، درختای میوه پربار، دریای زیبا در چند قدمی خونه مون، پدر و مادر صبور و خوش قلب، دانشگاه عالی ، استاد های عالی، زیبایی و …. که البته با شکرگزاری کردن کلی نعمت جدید هم به زندگیم اضافه شد )که من نمیدونم از کدوم نعمت شروع کنم به شکرگزاری .
من درسته خیلی از جنبه های زندگیم تغییر کرده مثلا کلی هدیه های ارزشمند پول ، دلار ، طلا از پدرم هدیه گرفتم ، کلی وسایلی که دوست داستم تونستم برای خودم بخرم اما مهم ترین جنبه ی تغییر زندگیم جنبه ی معنوی و دوستی من با خدا بود . من به حدی از پوچی رسیده بودم که دیگه حتی به خدا هم ناسزا میگفتم . از افسردگی داغون شده بودم مثل یه تیکه گوشت اینور خونه افتاده بودم یا اونور خونه . همش چت کردن با دوستای افسرده مثل خودم و مدام غرزدن . اما تمام شدن اون روزا . من به کمک استاد تونستم کم کم خودمو پیدا میکنم دارم خدامو پیدا میکنم . دارم خدای واقعیمو میشناسم . البته همه چیز تکاملیه . درسته من فعلا بیشتر از نظر معنوی دستاورد داشتم اما مطمعنمممممم همون خدایی که منو از دل همون تاریکی ها بیرون آورد و هدایتم کرد به زیبایی ها هدایتم کرد به روشنایی هدایتم کرد به حال خوب هدایتم کرد به آرامش .
روزی نبود تو این پنج ماه که ناامید بشم از رحمت خدای قدرتمند. همون خدایی که معجزه کرد ودیگه هیچچچچچ آثاری از افسردگی و خودزنی ها و گریه ها و اقدام به خودکشی ها نجاتم داد
همون خدا برای هدف های بعدیم هم کمکم میکنه.
روزی نیست تو این چند ماهی که متعهدانه دارم روی خودم کار میکنم احساس خوشبختی نکنم . روزی نیست که یه اتفاق خوب برام نیافته . واقعا این قانون خدا جواب میده که
احساس خوب =اتفاقات خوب
درسته یه روزایی که حتی به تعداد انگشتای دستم هم نمیرسه از مسیر دور شدم . اما خودمو سریع پیدا کردم . نشده که خودمو غرق در حال بد کنم . خودمو دیگه نمیبازم چون میدونم و رپز به روز باورم بیشتر میشه که یه نیرویی هست که بالاتر از هر چیزیه، اون نیروی برتر، اون نیرو ی بینهایت تو این مسیر خودسازی و تغییرم کنارمه و حمایتم میکنه . هر روز دارم بعد از شکرگزاری هام از خدا میخوام که خدایا تو توی این مسیر تغییرم کمکم کن . خدایا من هیچچچچی نمیدونم خدایا من هیچچچچچچی نمیفهمم تو به من بگو تو هدایتم کن . خدایا من تسلیمم در برابر هدایتت . خدایا تو درک من رو نسبت به این آگاهی های ناب الهی ای که دارم دریافت میکنم از تک تک فایل های توحیدی استاد بالاتر ببر. استاد من خیلی سپاسگزارم ازتون که منو با خدا آشتی دادید . خدای واقعی رو به من شناسوندید . خدایا شکرت بابت این لحظه ی خوب این حال خوب این احسای خوشبختی عمیق درونی .
و اما میرسیم به نشونه های امروز من و این فایل جدیدی که من بعد از سه بار گوش کردن و نوشتن تازه به سری حرف های آقا هادی عزیز و استاد جون دریافت کردم
امروز صبح که از خواب بیدار شدم با حال خوب بیدار شدم مثل ۹۹درصد این روزها تو این پنج ماه خودسازیم .
اما روی چند تا چیز بدجوووووور کلیک کرده بودم که از خدا بخوام . یک سلامتیم و دو کار و شغل و کسب درآمد و بدست آوردن استقلال مالیم .
من خب سالهای زیادی از زندگیم از افسردگی رنج میبردم اما این دو سال اخیر بعد از اون که عشقم منو طرد کرد (که البته همه چیز به خاطر باورهای مخرب خودم بود و الان نه تنها اون موضوع رو درد نمیدونم بلکه نقطه عطف زندگی خودم میدونم که باعث شد وقتی من با مسیر الهی آشنا بشم دیگه باتماممممم وجودم بخوام که تغییر کنم و متعهدانه روی خودم کار کنم ) این دو سال اخیر ده کیلو اضافه وزن داشتم بخاطر افسردگیم و خیلی دارم از چاقیم رنج میبرم و از وقتی دوره ی قانون سلامتی استاد که اومد من به شدددددت دلم میخواست که این دوره رو خریداری کنم و خودمو نجات بدم از این وضع .
خیلی امروز به خدا گفتم خدایا من بندگیتو میکنم تو برام خدایی کن . خدایا تو بارها برام معجزه کردی بازم معجزه کن که من یه شغل داشته باشم با درآمد خودم این دوره قانون سلامتی رو بتونم بخرم ؛بتونم عززززتمندانه بخرم . چون پدرم و مادرم به من پول خرید دوره رو نمیدن و من در حال حاضر شغلی ندارم و میخوام خودم عزتمندانه با درآمد خودم این دوره رو برای خودم بخرم .
پس دومین خواسته م رو بعد از اون خواسته ی دوره قانون سلامتی امروز از خدا خیلی خواستم در حدی که اینقدر تکرار کردم و چسبیدم به اون خواسته م که تا چند ساعت احساس بدی داشتم .
از خدا درخواست کار کردم
تا اینکه بهم الهام شد بیام سایت تا حالم رو خوب کنم .اومدم سایت تا ینکه دیدم فایل جدید اومده هدای ترابی قسمت پنج .
من بار اول گوش کردم فقط یه سری حرفاشو متوحه شدم چون تو فرکانسش نبودم .
بار دوم گوش کردم یه سری حرفای بیشتری از استاد و آقا هادی رو شنیدم و اینبار یه نوت برداری کوچولو ازش کردم
یه حس عمیقی بهم میگفت که یه بار دیگه گوش بده کیمیا اینبار اگر گوش بدی آروم تر میشی و یه نشونه ازش میفهمی
بار سوم که گوش کردم و شروع کردم به نوشتن اساسی این فایل؛ دقیقا جواب هر دو سوالم رو شنیدم از حرفای استاد و آقا هادی
اول درمورد دوره بگم اینکه الان وقتی دوره رو ندارم یعنی هنوز در فرکانسش قرار نگرفتم و نتوستم هنوز تکاملم رو به اون درجه طی کنم که در فرکانس فایل های استاد باشم . پس باید اونقدر قشنگ و متعهدانه و با ایمان بیشتر روی خودم کار کنم که بتونم ذر فرکانس دوره های استاد قرار بگیرم
دومین جواب سوالم اینکه من از خدا سلامتی خواستم چرا من از خودمو عاقل تر از خدا میدونم و شرک ورزیدم امروز و برای خدا راه تعییین کردم که حتما من الان با خریدن دوره قانون سلامتی میتونم سلامتیم رو بدست بیارم . من امروز از صحبت های آقا هادی یاد گرفتم که از خدا فقط بخوام و راه براش تعیین نکنم . منم گفتم خدایا درمونم دست خودته خودت درمانم کن . خودت شفا بخش من باش که بتونم سلامتیم رو بیشتر کنم و پرانرژی تر بشه جسمم .
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
من بار ها شرک ورزیدم و شرک ورزیدم حتی تو همین پنج ماهی که با سایت استاد آشنا شدم
اما بازم امروز مثل تمام اون روزا از خدا بخشش خواستم و هدایت
خدایا من تسلیمم دربرابر هدایتت
امروز درمورد اینکه چرا تو این مدت پنج ماه کار کردن روی خودم هنوز نتونستم دستاورد مالی داشته باشم خیلی خودم رو سرزنش کردم .
و احساس گناه و سرزنش کردن خود ؛بدترین فرکانس رو داره . باز هم توبه کردم و از خدا درخواست بخشش کردم .
گفتم خدایا وقتی من دارم درست روی خودم کار میکنم وقتی دارم نتیجه های معنویش رو هم میبینم اینکه چقدر به تو نزدیک تر شدم اینکه چقدر با خودم تونستم بیشتر در صلح قرار بگیرم اینکه تونستم حالم رو خودم بدون گدایی عشق و محبت کردن از دیگران و فقط با تکیه به قدرتی که خدا در درونم گذاشته و خدای درونم ؛خوب کنم .با خودم گفتم کیمیا درسته هنوز دستاورد مالی بزرگ هنوز بدست نیاوردی اما کلی دستاورد دیگه که داشتی .
پس چرا کفر خدا رو میگی و ناسپاسی میکنی در عمل و خودتو سرزنش میکنی .
کیمیا مگه تو همش با قلبت با خدا تکرار نمیکنی که خدایا من اجازه میدم که تو هدایتم کنی . من تسلیمم در برابر هدایتت . پس چیشد کیمیا ؟
اگر واقعا به هدایت خدا ایمان داری پس به این سیر تکاملی ای که خدا برات چیده هم ایمان داشته باش .
خدا داره قشنگ واضح باهات حرف میزنه و راه رو نشونت میده .
کیمیا تو برلی خودت یادآوری کن که خدا از تو چه سیاهی ای دستت رو گرفت و راه رو نشونت داد . پس به قدرت و رحمانیت و مهربانی و بخشندگی بی اندازه و توصیف نشدنی خدا ایمان بیار کیمیا .
خدا اول داره میگه کیمیا تو باید حالتو خوب کنی
و واقعا هم روز به روز داره حال من بهتر میشه
و واقعا امروز فهمیدم که خدا چقدر قشنگ داره تکاملی من رو هدایت میکنه
بعد که حالت داره روز به روز بهتر میشه کیمیا خدا برات ایده های خوب برای کسب و کارت میده
و بعد همینطوری ادامه پیدا میکنه هدایتت کیمیا
پس از رحمت خدا ناامید نشو و ادامه بده به خودسازیت
امروز وقتی داشتم خودم زو سرزنش میکردم که کیمیا تویی که داری از نظر خودت اینقدر قشنگ کار میکنی روی خودت پس دستاورد بزرگت کووووو؟ کجاست؟
تا اینکه یه نشونه دیگه هم من امروز از این فایل جدید استاد دریافت کردم . که استاد گفت ما فراموش میکنیو از کجا اومدیم و الان به کجا رسیدیم . همینطوری که مسیر رو پیش میبریم و آگاهیمون بالاتر میره فکر میکنیم تا الان هیچی درک نکردیم و اللن تازه داریم درک میکنیم . درصورتی که ما در واقع داریم تکاملمون رو طی میکنیم . واااااااااااای چقدررررررر چقددددددرررر من دلم آروم گرفت با این حرف استاد .
فهمیدم تا الان داشتم تکاملم رو طی میکردم و همچنان این تکامل ادامه داره . و من باید هر چند وقت یکبار برای خودم قانون تکامل رو یادآوری کنم.
امروز یکی دیگه از بهترین روز های زندگی من بود
خیلی خداروشاکرم بابت اینکه من رو با این سایت الهی آشنا کرد .
استاد عزیزم خیلی ازتون سپاسگزارم بابت تک تک فایل های توحیدی ارزشمندتون . زندگی منو نجات دادید . الان هر کی منو میبینه میگه چقدر تو خندون و شادی . من شادی و حال خوبم رو مدیون آموزش های شما میدونم.
و تشکر بینهایت از آقا هادی عزیز برادر الهی دوست داشتنی و پرتلاشم که اینقدر موحدانه داره این مسیر زیبای توحیدی رو طی میکنی و روز به روز موفق تر میشه. خیلی تحسینتون میکنم .
و باتمام وجودم خوشحالم براتون .
شاد و خوشبخت و سربلند و ثروتمند و سعادتمند باشید .
سلام کیمیا جان
بی نهایت تحسینت میکنم بابت این همه تلاش از همه مهمتر ،تغییری که در زندگیت دادی و داری روی خودت بی وقفه کار میکنی،
امیدوارم که همیشه لبخند خدا بر روی لبهات باشه و بقول خودت ، لبخند به اندازه ی پهنای صورتت باشه،خیلی خوشحالم که میبینم واقعا با تعهد و تمرکز داری روی خودت کار میکنی و داری دفترها پر میکنی.
امیدوارم در همه مراحل زندگیت موفق باشی و همیشه ی خدا، دلت خندون باشه
سلام کیمیا جان
بی نهایت تحسینت میکنم بابت این همه تلاش از همه مهمتر ،تغییری که در زندگیت دادی و داری روی خودت بی وقفه کار میکنی،
امیدوارم که همیشه لبخند خدا بر روی لبهات باشه و بقول خودت ، لبخند به اندازه ی پهنای صورتت باشه،خیلی خوشحالم که میبینم واقعا با تعهد و تمرکز داری روی خودت کار میکنی و داری دفترها پر میکنی.
واقعا تغییر جرئت میخاد،واقعا دل و جیگر و تعهد میخاد،که شما تونستی
اینکار رو انجام بدی،
استاد عزیز که همیشه راه رو برای ما بوسیله ی آموزش های فوق العادش آسونتر کردن و سخنان گوهر بارشون همواره چراغ هدایتی بودن برای ما،
امیدوارم در همه مراحل زندگیت
موفق باشی و همیشه ی خدا، دلت خندون باشه
سلام و درود
سپاسگزارم از ربّ العالمین و الله یکتا برای همه نعمت ها و این همه رشد و تکامل و بهتر شدن
تحسین میکنم این برنامه استاد رو و همه کسانی که در این مسیر هستیم
فقط نشستم هدایت هایی که از ربّ العالمین شدم و به خواسته هام رسیدم رو نوشتم …. شوک بودم ، چقدر فراموش کرده بود پروردگار یکتا رو …. با دیدن این برنامه دوباره هدایت هوایی که شده ام و دارم میشم رو بهتر میبینم …. هر روز مکتوب میکنم که ربّ العالمین با رضایت کامل اجازه میدهم تا هدایت مرا در دست بگیری و در مسیر خلق و ساختن خواسته ها ، ثروت و توانگری پیش ببری و سپاسگزارم هستم که تقدیرم را به ثروتمندی و توانگری و طول عمر با عزت و سلامتی و خوشی مقدر ساخته ای .
اولین کارم پس از بیدار شدن تو جام هدایتم را به الله میسپارم و خواسته هام رو مطرح میکنم .
سپاسگزارم از استاد عزیز که هر روز عزیز تر میشود و عزت و بزرگیتون افزون میشه ,