https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/08/abasmanesh-17.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-09-08 06:49:362024-09-24 19:35:53نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 6
255نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام. به همه ی دوستان و استاد و مریم عزیز که دلم برای دیدنش تنگ شده، خیلی وقته مریم عزیز رو ندیدم.
از هادی عزیز بسیار سپاسگزارم بابت صحبتهای دلی و و نکات بسیار خوبش.. از استاد عزیز سپاسگزارم بابت اینکه بین صحبتهای هادی عزیز نکات بسیار به جایی رو گوشزد کردن، واقعا هر لحظه آدم باید روی خودش کار کنه.. شاید همه ی این نکات فایل در فایلهای رایگان سایت وجود داشته باشه ولی وقتی یک روز هم روی خودت کار نکنی انگار همه چیز فراموش میشه. امروز با دیدن قسمت آخر داستان هادی عزیز باز هم نکته، نکته های زیادی تکرار شد که انگار فراموش کرده بودم. ایمان بدون عمل..حرف مفت هست، هادی از وقتی ایمان پیدا کرد، عمل هم کرد. هر انچه نشانه در مسیر بود رو دنبال کرد. هادی احساس خودش رو خوب کرد و بعد اتفاقات خوب افتاد. هادی جهاد اکبر درون خودش به راه انداخت.
هادی فقط روی خدا حساب کرد… هادی باور کرد میتونه و تونست. این نکته ها و هزاران نکته ی ریز و درشت دیگه توی این فایل و فایلهای قبلی نهفته بود و دوباره تکرار شد.. با مثال عینی از زندگی فردی که ترس رو از خودش دور کرد و فقط عمل کرد، هادی عزیز کلمه ای راجع به تصویر سازی و تکرار کلمات تاکیدی و…. صحبت نکرد اما از عمل کردن به اونچه بهش گفته میشد بارها صحبت کرد.. عمل کردن و نترسیدن و حرکت کردن،
چقدر این فایل و فایل داستان آزاده عزیز میتونه مهر تایید باشه بر ایمان با عمل و رسیدن به نتیجه… صد البته که تکامل باید طی بشه.. و این تمامل به عینه در داستان آزاده عزیز و هادی عزیز مشهود هست.
برای هر دو دوست عزیز ارزوی موفقیتهای بیشتر رو دارم. و بسیار خوشحالم که دیدن این دوستان و شنیدن داستان رشد و تکاملشون میتونه مهر تاییدی بر باورهامون باشه.
سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته و همه دوستان نازنیم
خدارو شاکرم به پاس تمام این هماهنگی ها و جریان زیبایی که در زندگیم جاریست
من امروز فایل چهاردم مصاحبه به استاد عباس منش رو میدیدم که یکی از دوستان از استاد پرسیده بود که سقف آرزوهات چیست؟ استاد پاسخ دادند سقفی ندارد چرا باید سقف داشته باشه من نمیتونم فکر کنم تا سال آینده چقدر پیشرفت دارم یا ده سال و پنچ سال آینده چقدر میتونم پیشرفت داشته باشم
وقتی این فایل رو دیدم و شاهد وضعیت الان استاد عزیزم هستم واقعا برام حیرت آور هست که واقعا سقفی نداره پیشرفت و روند تکامل و گامل شدن یک انسان برای رسیدن به خداوند و شبیه شدن به خداوند الان که ۲۰۲۲ استادم چقدر پیشرفت کرده به خصوص از لحاظ ظاهری و سلامتی و اندام عالی که به دست آورده و واقعا بشاش و جواتر شده و در این فایلی که هادی جان گفتن استاد نمیدونم این مسیر زیبایی که دارین در پیش رو به کجا میره خدا میدونه و من واقعا ایمان دارم که ما هم در کنار استاد عزیزم به یاری الله همواره به سمت بهترین ها و زیباترین هدایت خواهیم شد و هرروز از لحاظ و جنبه همه چیز بهتر و عالی تر خواهد شد
واقعا از خداوند منان سپاسگزارم که در کنار یکدیگر هستیم و روند زیبایی سلامتی شادی ….تجربه میکنیم
چقد خوشحالم که لطف خداوند شامل حال من شده و توفیق داده که تو این راه الهی با شما همسفر باشم
چقد داستان هادی شباهت داشت به داستان زندگی من
چقد قوانین خداوند بی نقص
من هم سالها افسردگی داشتم و چندین بار خودکشی و قرصها خواب آور مصرف می کردم نه خواب آرومی داشتم نه زندگی آرومی نه درآمدی نه امیدی همش درگیر این مریضی بودم و از خدا میخواستم منو ببره از این دنیا دیگه خسته شده بودم
هر چی نماز میخوندم هر چی دعا می کردم خدا صدای منو نمی شنید ،،همش منتظر این بودم یه فرد پولدار بیاد تو زندگی من و با من ازداوج کنه وخواستهامو براورده کنه،،،اصلا سر کار رفتن و استقلال مالی برای من مترادف بود با مردن،و چقد راجب این شرکی که در درون من بود من چک و لگد خوردم از آدمها و از دنیا
تا اینکه با شما آشنا شدم کم کم امید پیدا کردم
خدای واقعی رو تو دورنم شناختم
دیگه قرص نمیخورم سالهاست حتی یه قرص ویتامین هم مصرف نکردم
سالم سالمم به لطف خدای مهربان از شهر خودم هجرت کردم به یه شهر بزرگتر
و منی که حتی تا سوپر مارکت سر کوچمون نمی رفتم و منتظر بودم که منجی بیاد و منو نجات بده و یه پول مفتی بیاد و من خرج کنم الان اومدم توی یه شهر دیگه تنهای تنها بدون خانواده
خودم و خدای خودم
شروع به کار کردم درسته از به مبلغ کم شروع به کار کردم یعنی حقوقم در حدیه که زنده بمونم ولی وارد بزرگترین ترس زندگیم شدم و دیگه منتظر کسی نیستم خودم روی پای خودم ایستادم
و هنوز نتایج مالی که اونطور بخوام تو زندگیم به وجود نیومده ولی ۱۸۰ درجه تمام جنبهای زندگی عوض شده
و خدا رو شکر می کنم و از شما ممنونم استاد عزیز که باعث شدی یه انقلابی در درون من به وجود بیاد
و این همه تغییر کنم تمام صحبتهای هادی عزیز شباهت داشت به زندگی من
عینهو داره زندگی منو تعریف می کنه
واین همه تغییر برای من واقعا یه انقلاب بود
امیدوارم وقتی نتیجه مالی گرفتم بیام و بگم که استاد من ترکوندم
تو همه چی عالی بودم تو مسائل مالی و کسب درآمد هم عالی شدم استاد عزیز پیامبر زمانه
وقتی ادم تصمیم میگیره تغییر کنه و انقدر اهرم رنج و لذتش قوی باشه که پای مرگ و زندگی وسط باشه ، معلومه که همچین توانایی داره و خداوند این طور هدایتش میکنه. معلومه که خدا میاد یه همچین فرد معروف و بزرگ و ثروتمندی رو توی بندرعباس هدایت می کنه به سمت این ادمی که ایمان داره و باور ها و افکارش رو تغییر داده.
کسی که متعهد شده درامد ماهی 500 هزار تومان رو صد برابر کنه و با تمام وجود تلاش میکنه و تغییر میکنه ، حق داره به درامد ماهی 50 میلیون و 100 میلیون تومان و البته بیشتر برسه. حق داره الان توی بزرگ ترین ، مجلل ترین ، شلوغ ترین و پر درامدترین شرکت توی شهرش کار کنه . حق داره عکس پروفایلش انقدررررر متفاوت بشه . خداااای من انسان چقدر مگه توانایی داره؟
کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم رو تازه خوندم و بی نظییییره . همه چی توی این سایت بی نظیره ولی مهم عمل کردن ماست. تا عمل نباشه که نتیجه نیست.
این همه نتایج فوق العاده ی هادی عزیز از کجا اومده؟ از یه تصمیم و تعهد و مهمتر از همه ، از عمل کردن.
چقدر این نتایج به ما این احساس رو میده که می شود ، که اگر اینها تونستن منم می تونم. چقدر کمک می کنه یه جاهایی که نجواهای شیطانی میاد بتونی براش انواع فکت ها و واقعیت ها رو بیاری.
خداوند مهربان و قدرتمندم سپاسگزارم که من رو در این مسیر زیبا قرار دادی.
هادی عزیز بسیااااار سپاسگزارم که فایلی به این عالیی رو اماده کردید و وقت گذاشتید .
استاد سپاسگزارم که نتایج دوست عزیزمون رو با ما به اشتراک گذاشتید.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه همفرکانسی خودم
چقدر ازین چند فایل که آقا هادی صحبت کردن و استاد تکمیل کرد حرف هاشونو لذت بردم
چقدر اشک شوق ریختم و چقدر وجود خدارو بیشتر حس کردم
دقیقا این دوستمون درست میگن
به محض تغییر نتایج نمایان میشن
اینکه وقتی حضور خدارو حس میکنیم و میزاریم اون برامون تصمیم بگیره
من نزدیک به 1500 روز هست که عضو سایت هستم
ولی عضویت مهم نیست عمل به آموزه ها مهمه
که بخوام صداقت به خرج بدم من شاید دو ماهه که مستمر دارم رو خودم کار میکنم و صدای استاد روز و شب بامنه و نتاااااااااایج بینظیرررررررر
کاملا با آقا هادی موافقم که فایل های توحید عملی منو دگرگون کرد
منی که همیشه غر میزدم کارم خدماتی،چند روز پیش تو یه کامنت دیگه گفته بودم قرار کاری دارم
و قرار داد جدید کاری من (همونطور که قبلا گفتم کارم تدوین هست)
کاری برام استارت خورده با حجم نصف هم کمتر از نظر حجم کاری ،با درآمد هر تدوین 2 برابر قیمت قبلم اوکی شده ،
دقیقا همونجوری که میخواستم که مدیریت استودیو خانم باشه،خوش اخلاق باشه خیلی باهم راحت کنار اومدیم،
همش میگم ازاده ببین،اینا کارهای خداست با دست های متفاوت،
و به قول استاد که بالای ده ها بار اغراق نکردم اگه بگم با خودم تکرار میکنم،هررررررر روز بدون استثنا
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست،
آقا هادی باز به من یاد آوری کرد که فقط استمرار داشته باشم،و توکلللللللللل و ایمان
به هر آنچه که بخوام میرسم
من هم بیشتر از 8،9 ساله که پیش روانپزشک میزفتم و دارو مصرف میکردم
ولی الان که به محض بیدار شدن میام سراغ دفترم و سایت عباسمنش
یه خوشحالیه عجیبی دارم ،
که فقط افراد نزدیکی که با من در ارتباطن این تغییر رو متوجه شدن
و از اون جایی که صداقت رو پیشه رفتار و کار و زندگیم قرار دادم،منی که تا همین پارسال روزانه حداقل ده مدل قرص میخوردم که فقط گریه نکنم و انقدر به مسائل فکر نکنم،الان فقط یه قرص میخورم که به کمک الله قراره این قرص هم حذف بشه،
حال روحی عالی دارم،به قول هادی یه تفریح رایج بین ما جوونا خوردن مشروبات الکلی تا فقط چند ساعت یادمون بره همه چی رو
به جرات میتونم بگم یک سال بیشتره که لب به مشروب نزدم و برای حال بهتر،باشگاه رفتن و در بیشتر مواقع اومدن تو سایت و فایل گوش کردن و عمل به آگاهی هااااا شده جز بهترین تفریحات من
از استاد عزیزم و مریم جونم خیلی سپاسگزارم و ایمان دارم خیلی زود میبینمتون و با عشق در آغوش میگیرمتون ️️️
نمیدونم چی باعث شد که من ساعت سه نصف شب بیدار بشم و یه چیزی بهم بگه سایت عباس منش یه سر بزن
و با این فایل روبرو بشم و بدون دانلود کردن بشینم تا آخر نگاه کنم و اشک هایم امان ندهند
جاهایی که آقای هادی مکث میکرد و من گریه ها کردم
چقدر پاداش این تغییر برازنده خود شماست احسنت احسنت
تغییر شهامت میخواهد ،تغییر ترس داره ،دو دلی داره ،حرف مردم داره
اما اینکه جلوی اینها بایستی و با ایمان به خداوند پیش بری این یعنی شجاعت این یعنی خدا رو درک کردن
استاد عزیزم بهترین ها نصیب شما و دل زیبای شما باشد
عاشقتونم مریم خانوم و استاد جانم
فقط از خداوند مهربان میخوام به من و دوستانم که از تغییر می ترسند دل نترس و ایمانی بدهد که دست به اقدام بزنیم و فقط عمل کنیم نه اینکه فقط شعار گونه حرف بزنیم
اینو به خودم گفتم و به خودم قول دادم من نیز بیام و از اقدامات شجاعانه که نتیجه ایمانم رو نشون میده با شما صحبت کنم 😢
من تا اینجا همه ی صحبت های آقای هادی رو گوش کردم وخیلی براشون خوشحالم که اینقدر اوضاعشون باتوجه به لطف خدا وآشنایی باشما ودوره هاتون عالی شده تقریبا در تمام زمینه ها پیشرفت صد در صدی داشتن ،من درتمام زمینه ها از وقتی یادم میاد خدا رو درست شناخته بودم وخواسته هام رو ازش خواستم وهمش هم بهم داده شده واز اولش چون با قرآن مانوس بودم خطا واشتباه بزرگی نداشتم وارتباطم عالی بوده باخدا همیشه راهنمایی میخواستم حتی از بچگی مثلا سن۹سالگی قرآن رو باز میکردم ومیگفتم خداجون راهنماییم کن وبه بهترین وجهی هدایت میشدم وکلا ازنظر روابط ،تحصیل،شغل،همسر ،خانواده،فرزندان عالی بوده برام وتوی مشکلات هم بازم کمک خواستم وبازم راهنمایی شدم وبه همه ی آرزوهام رسیدم سال دیگه ۵۰سالم میشه وبازنشسته شدم وبچه هام هم دیگه بزرگ شدن حدود۲سالی هست که با سایت شما آشنا شدم وفهمیدم سقف آرزوهام از نظر مالی کم بوده وبه حقوق معلمی وداشتن خونه وماشین واینکه نیازمند دیگران نباشم راضی بودم اصلا بنظرم دنیا خیلی مهم نبوده که ثروت فراوان آرزو کنم ولی الآن دچار این فکر شدم که اگر اینم میخواستم خدا میداد پس از خدا خواستم وکمی ثروت بدستم رسیده و به دوتا از بندگان خدا یک کم پول قرض دادم واینقدر که خوشحال شدن باز من از خوشحالی اونها ذوق کردم وحالا فهمیدم که معنوی ترین کار جهان ساختن ثروت وگره گشایی از کار مردمه ممنونم استاد ازتون که اینقدر با زبان ساده وحرفهایی که از دل برمیاد راه وروش درست زندگی کردن رو به همه میگین امیدوارم همیشه موفق باشین.
سلام به خانم محمدی عزیزکه به کامنت شما هدایت شدم،اگه اشتباه نکنم شما باید از دوستان تربیت معلم هاجر باشید،نمیدونم شاید هم من اشتباه میکنم،،،،احسنت به شما و افکار توحیدی که در وجودتون ریشه زده،برای شما همکار عزیز آرزوی خوشبختی توام باطول عمر دارم
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته ی شایسته ی تحسین❤️
و هادی جان
از دیروز به این فکر میکردم فردا صبح قسمت جدید این مصاحبه میاد و من فردا دوشیفت صبح و عصر باهمم شاید نتونم این مصاحبه رو ببینم و تا شب باید صبر کنم …
که دیشب سرپرستارمون پیام داد که تعداد مریض کمه و شیفت صبح شما آف هستی 😅
البته که بی نهایت شکرگزار خداوندم اما ازون اتفاق های زندگیم هست که دیگه براش سوپرایز نمیشم ،برام عادی شده خدا همیشه کارا هارو خودش برام درست کنه 😊✅
خیلی خیلی عالی بود آخرین قسمت این مصاحبه و اشک های من هم مثل همیشه روون بود …
استاد من هادی جان رو تایید میکنم که ما هیچ جوری نمیتونیم از شما تشکر کنیم و حق مطلب رو ادا کنیم …فقط میتونیم با نتایجمون خوشحالمون کنیم و خوشحالی شما بسیار بسیار لذت بخشه…
شجاعت هادی رو تحسین میکنم که سریع به حرف شما عمل کرد و این ویدئو رو به بهترین شکل تدوین کرد و براتون فرستاد
انشالله به لطف الله براتون بگم که از سعیده ی داغونِ پر از افکار خودکشی چطور رسیدم به این سعیده که در حال عاشقی با خداست
میخوام نتایجم به یک ثبات برسه تا بتونم محکم ازش حرف بزنم بخصوص نتایج مالی …
وگرنه در همه ی زمینه ها پیشرفت تصاعدی داشتم 😍
در حال حاضر در حال بمباران اطلاعات حداقل روزی ٣/۴ساعت و اگر آف باشم بالغ بر ٧/٨ساعت
به آموزه های شما در دوره های شگفت انگیز ثروت ، دوازده قدم ،عزت نفس و فایل های رایگان مصاحبه و لایو،نشانه ی روزانه ،و زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا هستم
و قدم به قدم به هدایت الله گوش میکنم و عمل میکنم 😊
و در آینده نزدیک براتون از نتایج عالی و عالی تر میگم ❤️❤️
به قول هادی یا همیشه پیشرفت میکنم و به آرزوهام میرسم یا همون بهتر بمیرم 😊✅
پس در برابر آنچه میگویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن؛ تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و همچنین (برخی) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوی؛ باشد که (از الطاف الهی) خشنود شوی!
=====================================
نشانه ی امروز من: ١٩ دی ماه 1403
سلام به استاد عباس منش عزیزم
سلام به استاد شایسته جانم
سلام به دوستان عزیزِ توحیدی مستقر در غار حرا
دارم در جواب به خودم کامنت مینویسم ولی خب… به هر حال در بدو ورود به هر مکانی،سلام واجباته!
ای اهل ایمان! به خانه هایی غیر از خانه های خودتان وارد نشوید تا آنکه اجازه بگیرید، و بر اهل آنها سلام کنید،این برای شما بهتر است، باشد که متذکّر شوید.
خدارو صدهزار مرتبه شکر برای فرصت یک روز زندگی دوباره،تجربه ی خنکای مطبوعِ هوای زمستانی شمال،خداروشکر برای آرامش قلب،برای امید،برای توکل،برای ایمان …برای خدایی که هرگز نمیمیره،هرگز فراموش نمیکنه و هرگز مارو رها نمیکنه …
١٧ شهریور ١4٠١
این فایل رو وقتی فریدونکنار بودم ،دیدم و براش کامنت گذاشتم و از خداوند سپاسگزاری کردم برای اینکه شیفت (صبح،عصر) icu برام آسون شد و من تک شیفت شدم و تونستم به موقع فایل رو ببینم…
١4 مرداد ١4٠٣
توی جزیره ی کیش بودم که دوباره برای این فایل کامنت گذاشتم،اونجا از دنیای تجارت نوشتم ،ازینکه نشونه های هدایت برای نوشتن کتاب داره میاد ،نوشتم که من هیچی نمیدونم وفقط میدونم باید تسلیم باشم تا قدم های بعدی بهم گفته بشه…
١٩دی ١4٠٣
بخش زیادی از کتابم رو نوشتم،نه اینکه نوشتم،دریافت کردم و نوشتم ،فکر میکنم یکی دو فصل دیگه کافی باشه برای اینکه تکمیل بشه و بره برای ارزیابی ناشر و چاپ…اسمش رو خداوند بهم الهام کرد،حتی اسم فصل هارو،هنوز هم خیلی وقت ها بهم میگه تو فلان فصل،این جمله رو تغییر بده و اینجوری بنویس…هیچ ایده ای نداشتم باید برای کدوم انتشارات کتابم رو بفرستم ،اما باز هم خدا در یک حرکت انتحاری،اسم انتشارات رو آورد جلوی چشمم،و همزمان که اسم انتشارات رو خودش آورد جلوی چشمم، این تیکه از آیه از گوشی مادرم پخش میشد که ٣ بار پشت هم قاری این کلمه رو تکرار کرد: وَأَوْحَیْنَا، وَأَوْحَیْنَا، وَأَوْحَیْنَا
اینکه چه جوری باید با اون انتشارات ارتباط برقرار کنم رو نمیدونم ،اینکه چه کارهایی رو باید انجام بدم و چقدر هزینه لازمه برای چاپ رو نمیدونم،اینکه کی باید همه ی این کارها رو انجام بدم نمیدونم.
اما آرامش قلبم بهم میگه خداوند درحال برنامه ریزی و کنترل اوضاع ست و در بهترین زمان مسیر رو هموار میکنه و قدم های بعدی رو بهم میگه …
خدای من هیچ وقت دیر نمیکنه،به تجربه بهم ثابت کرده هرجا فکر کردم دیگه به دیوار خوردم ،برام در جادویی باز کرده …اون خدایی که هرروز بهم میگه : إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا ،قطعا و حتما و بدون شک قدم های بعدی رو هم خودش برمیداره و هرجا لازم باشه من کاری انجام بدم بهم میگه.
خدایا ازت ممنونم که بهم گفتی بنویسم و از خودم ردپا بزارم برای روز های آینده …
دوستت دارم و عاشقتم و این عشق بزرگترین سرمایه ی زندگیمه.تو جان منی و عزیزتر از جانم…
امیدم حالت بهتر از اون حالی باشه که بهش میگن حال خوب
دوست قشنگم چقدر دلم برات تنگ شده بود و هر کامنتی ازت میخوندم نمیگفت که بنویسم
و اینجا انگاری ازم خواسته شد
یعنی انگاری حرفی برای گفتن دارم
چند روز پیش داشتم جلسه ١4 دوره ثروت ١ گوش میدادم
به حدی حالم گرفته شد که دلم میخواست سرمو بکوبم به فرمان ماشین.
یعنی به ازای هر جمله ای که استاد میگفت قشنگ فاعلش ساناز بود
و استاد داشت به طرز خیلی قشنگی تکامل رو تشریح میکرد.
توضیح نه سعیده جان. واو به واو تکامل رو داشت تشریح میکرد
و من دیدم هر جای زندگیم حتی اگه اندازه سر سوزن تکامل رو طی کردم چنان نتایج محکمی بهم داده که حتی ریشه هاش با هیروشیما هم کنده نمیشه
یعنی طی کردن ی ذره تکامل به روش درست قشنگ بهت میگه چی کاشتی داری چی برداشت میکنی
دلم میخواد خیلی مثال ها برات بزنم اما من ی ذره ذهنم مورد داره
من سالیان سال جز بچه های بیش فعال بودم و به نسبت همین ذهن حتی در این سن ٣6 سالگی هنوزم این داستان خیلی جاها ردشو میزاره مثلا اغلب اتفاقات گذشته مخصوصا تاریخ و زمانش یادم نمیاد اکثرا چهره هارو فراموش کردم و حتی گاها اسم خیلی از هم کلاسی های دانشگاهمو
گاها این ذهن به سرعت نور تراوش میکنه و من میام ازش تبعیت کنم میبینم حداقل ٣ پاراگراف ازش عقبم و این اختلاف سرعت ذهن و دست من باعث شده نوشته هام چند منظوره باشن
تمامی این تفاسیر رو گفتم که ی مثالی رو بزنم
دقیقا یادم نیس
حدود تیرماه 4٠٢ حداقل 5 ماهی بود که در زندگی من همه چی به صفر کلوین رسیده بود. رابطه ازدواج که ریجکت شده بودم دفتر کاری که تحویل داده بودم شغلی که ی روز بهترین صنف خودم بودم ماهی ی نفر هم تماس نمیگرفت و من بدهکار و افسردگی که حتی صدای خودمم برام زجر اور بود
اما این فایل های استاد هر روز پخش میشد منکه نمیدونستم چی میگه اما صداش تو گوشم بود
یادمه ی جلسه ای از عزت نفس بود که میگفت تو قدم اول بردار قدم بعدی بهت گفته میشه
من افتادم به جون خدا
اون قدم اول که من باید بردارم چیه؟
همیشه هر وقت می افتم به جون خدا
کمتر از ٢4 ساعت جواب میده و اینو میدونستم که جوابی در راه هست
صبح روز بعد بعد از بیدار شدن یکی گفت برو پیش فلان همکارت پیش رضا بگو داستان این هست ببین چه پیشنهادی میده
یعنی خداوکیلی این حرف به من گفته شد من به حدی کفری شدم قشنگ با داد گفتم برو بابا
بلند شدم رفتم اشپزخونه برای صبحونه
قشنگ دو دقیقه ی بار میگفت برو پیش رضا
من هی ذهنمو میبردم ی سمت دیگه دوباره میگفت بروپیش رضا
ی جا دیگه زدم سیم اخر
گفتم اصلا میدونی چی داری میگی؟
رضا؟
عامو مگه نمیدونی من کی ام؟
مگه همین چند ماه پیش رضا کاراشو تو دفتر من انجام نمیداد؟
مگه چندبار نگفت کجایی بیام دفترت گفتم من نیستم
مگه از عزت و احترام من خبر نداری؟
دوباره میگفت برو پیش رضا
خلاصه حداقل 4 روز من پیچوندمش اونم هی میگفت برو پیش رضا
دقیق یادمه روزی که میرفتم دفتر پیش رضا تو ماشین گفتم وای به حالت نتیجه نگیرم برگشتنی من میدونم و تو
خدای من
حتی یاداوری اون لحظات هم برای من سخته
با ی بغض خیلی خیلی زیاد به زور صحبت کردم
گفتم چند ماهه فروشم صفر شده بدهی بالا اوردم
گفت چون از بازار رفتی بیرون
گفتم چون درگیر مشکلات خانواده شدم
چندین پیشنهاد بهم داد که هیچکدام به شرایط اون روزای من نمیخورد
خدا میدونه برای گفتن این درخواست من چقدر چقدر چقدر خجالت کشیدم. یه معنی واقعی اب شدم
تنها دختری که تو این صنف بود کلی برای خودش دفتر کار و عزت و احترام داشت
سخت بوداااااا
ولی باهاش بسته بودم دیگه نمیشد جا بزنی
دقیق یادم نمیاد اما حداقل ی ماه رفتم و فقط نگاه میکردم به فروش اون ها و فقط برای خودم باور میساختم
داره اشکم در میاد
واقعا خود من بودم؟
خدایی اون دیگه چه ورژنی از من بوده
من به حدی مغرورم که برای رفتن به ی جایی باید چندین بار دعوت کنن اونم اخرش ایا برم یا نه
با هر منطقی نگاه میکنم اصلا نمیتونم اون ساناز ی ماهه رو درک کنم که چه شخصیتی بوده که ی ماه ساعت ده صبح تا یک ظهر بره دفتر ی همکاری ساکت بشینه و فقط بنویسه بگن چی مینویسی اونم بگه رمان
خدایا هزاران بار شکرت
ببین من چی بودم و چی شدم که الان اون همکار رفته نمایشگاه غرفه گرفته و منو هم دعوت کرده و من هنوز تصمیم نگرفتم برم یا نه
لعنت به غرور
لعنت به لحظه لحظه غرور
اما امروز همه شرایط زندگی من حتی خیلی خیلی بیشتر از اون چیزی هست که من میخواستم خیلی بیشتر
روزهایی که هر روز خداوند ایده های جدیدم برام الهام میکنه ..و منو هدایت میکنه…
سعیده جان چند هفته پیش خداوند یه ایده ایی بهم الهام کرد تا سه هفته قدمها رو پیش رفتم و نشتیامو گرفتم.تو همین مابیین.بزرگترین باگم .که در گذشته بود برام روشن شد…
وای چقدر اون لحظه.حالم بد بود…گفتم نگاه کن..خداوند میخاسته این مدت سکون رو،” توی این مورد،”.. بهت نشون بده..
یه چند دقیقه ایی رسید فورا خودمو جمع کردم و افکارمو اوردم توی مسیر درست…
الله اکبر….و کاملا قید اون ایده رو زدم.چون مدام داشت حالمو بد میکرد…چون دیگه درسهاشو بهم نشون داده بود..باید میرفتم برای قدم بعدی …و یه چند روزی گذشت..دو تا نشانه اومد…که باید ادامه بدم…..
تا این گذشت…یه سری ، بازم یجایی کارم متوقف شد…
یه لحظه افکار خودمو بررسی کردم…دیدم چقدر ذهنیتم خوب شده..چقدر ارامتر شدم…
دیگه مثل سری قبلی،” نریختم بهم..
و بخودم یاداوری کردم گفتم نگاه کن این نشون میده ..که خیلی متوکلتر و با ایمانتر شدی…
و ناگفته نمونه بعد از چند روز بازم ایده جدید اومد…و من براش وقت گذاشتم توی یه ساعت خاص..خداوند میگفت من مینوشتم .و این مورد رو ایمیل کردم بجایی که باید انجام بشه..
و بازم ..به طرز جالبی..بهم گفت .یه مشکلی خطایی پیش اومد..به شما اطلاع میدیدیم..
که الان دارم فقط.ذهنمو کنترل میکنم که بتونم این مسیر رو به شکل عالی برای خودم رقم بزنم.
اتفاقا سعیده جان !.مربوط به شهر شما میشه…ولی فعلا میخام بزارم هدایت چکار میکنه…با این بیزنس الهیم…
ایده من توی ایران طی تحقیقم..مثل سایت استاد و دیگر افراد موفقعیت میمونه..دقیقا توی همین راستا هست!…
مانندش تو ایران خیلی کمه..بیشتر ،”پیش افتاده هست..
ولی به اندازه کار من و خدا ،”قابلیت استفاده خوب نداره و نیست…
که تمامش!
برای من ،”قدمهاش:لطف بیکران خداوند بود..
هر تکه اییش ،”که عملی شد..چند روز:طول میکشید.و هدایت میشدم به ورژن بهتری…
خودم خیلی دوستش دارم…خیلی هم هدایت خدا داره قدم به قدم منو پیش میبره..
ولی باید سعی کنم اینروزا خیلی ارامش:داشته باشم..
هدایت شدم به این تکه از حرفتون..بیشتر برام واضحتر شد..که بزارم خداوند کارها رو انجام بده..من باید ارامش داشته باشم.
(وَأَوْحَیْنَا، وَأَوْحَیْنَا، وَأَوْحَیْنَا
اینکه چه جوری باید با اون انتشارات ارتباط برقرار کنم رو نمیدونم ،اینکه چه کارهایی رو باید انجام بدم و چقدر هزینه لازمه برای چاپ رو نمیدونم،اینکه کی باید همه ی این کارها رو انجام بدم نمیدونم.
اما آرامش قلبم بهم میگه خداوند درحال برنامه ریزی و کنترل اوضاع ست(نور الهی برام روشن شد..سعیده عزیز)
و در بهترین زمان مسیر رو هموار میکنه و قدم های بعدی رو بهم میگه …
خدای من هیچ وقت دیر نمیکنه،به تجربه بهم ثابت کرده هرجا فکر کردم دیگه به دیوار خوردم ،برام در جادویی باز کرده …اون خدایی که هرروز بهم میگه : إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا ،قطعا و حتما و بدون شک قدم های بعدی رو هم خودش برمیداره و هرجا لازم باشه من کاری انجام بدم بهم میگه…)
هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آوردهاند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. این مردم پایدارند که خدا بر دلهاشان (نور) ایمان نگاشته و به روح (قدسی) خود آنها را مؤید و منصور گردانیده و آنها را به بهشتی داخل کند که نهرها زیر درختانش جاری است و جاودان در آنجا متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدا هستند، الا (ای اهل ایمان) بدانید که حزب خدا رستگاران عالمند.
===================================
بسمه تعالی
با درود به ارواح طیبه امام راحل و شهدای انقلاب و هشت سال دفاع مقدس و با سلام و آرزوی سلامتی و سعادت برای شما آقای حمید امیری،آتشنشان ابراهیم نشان سایت استاد عباسمنش، و آرزوی توفیق روزافزون برای شما،بدین وسیله مراتب قدردانی خود من باب تشکر جامعه ی آتش نشانی از کادر درمان اعلام میدارم.
متشکرم.
متشکرم .
متشکرم.
===================================
:)))))))))))))))))))
آقا چه خبرتوووونه؟ چه خبرتووووونه؟
انقدر که شما از کادر درمان تشکر کردی،خود وزیر بهداشت ازمون تشکر نکرد:))) شرمنده ی این محبت شما شدم:))))گفتم یکبار دیگه رسما ازتون قدردانی کنم :))))
اینارو ولش کن !
هنوز ٢ سال نگذشته ازین کامنت ولیییی!
هالالای لای،هالالای لای
سعیده با کادر درمااااان دیگه ،بای بای :))))))
خداروصدهزار مرتبه شکر ،برای تموم تغییرات زندگیم که از رحمت خودش بوده،خداروشکر که وقتی من یک قدم سمتش برداشتم اون هزار تا قدم برداشته،خداروشکر که هربار از روی عقل و منطق خودم دستمو به سمتش دراز کردم اون نه اندازه ی مشت خودم،که به اندازه مشت خودش بخشیده،خداروشکر که تموم جهانم سرشار از انسان های شایسته شده…کجا و با کدوم عقل و منطق میتونستم انقدر رفیق توحیدی پیدا کنم؟فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم
خیلی حرف دارم بزنم و خیلی چیزها هست که باید برات تعریف کنم انشالله سر فرصت،ببین وقتی جهنم اورژانس کودکان رو برای خودم استیبل کردم،و همه چیز رو تحت کنترل خودم درآوردم،گفتم من اینجا نمیمونم!وقتی هدنرسمون ازم خواهش میکرد تو فقط٧/٨تا شیفت شب بیا ولی بیا!
وقتی مدیر بیمارستان!!!!نیم ساعت با من صحبت کرد و با اصرار میگفت تو فقط بگو کدوم بخش میخوای بری،من میفرستمت ولی انصراف نده!
من میخندیدم و میگفتم تصمیمم جدیه،از محبتتون سپاسگزارم ولی من اینجا نمیمونم:)
حالا حمید جان ،دوباره داره درهای جدیدی توی زندگی من باز میشه…توی همین دنیای بیزنس و تجارت …نشانه ها داره میاد …آدم هایی دارند میان توی زندگیم که منو تشویق میکنند کتاب خودمو بنویسم:)
همین دیشب!
میدل آف نو وِر با یک خانم ثروتمند توحیدی زیبا ملاقات کردم که ویراستار بود!و کلی منو تشویق کرد برای شروع نوشتن کتاب …
چی بنویسم ؟درمورد چی بنویسم ؟از کجا شروع کنم؟
نمیدونم !!!! نمیدونم !!!!
فقط میدونم که خدا قدم به قدم منو هدایت میکنه و درها رو باز میکنه و به زودی در جای درستش قرار میگیرم …
انشالله با خبرهای خوب بازم برات تلگراف میفرستم،این کامنت صرفا مخلوطی از تشکر،شیطنت و خبرهای جدید از زندگی من بود که تا دیدم این فایل اومده روی بنر سایت گفتم بزار هم به خودم یادآوری کنم از کجا به اینجا رسیدم و هم یکبار دیگه ازین همه تشکر شما،سپاسگزاری کنم:)))))))
مرسی که هستی و مرسی که مینویسی.
من توی این دوسال خیلی چیزها از کامنت هات یاد گرفتم.درک عمیقتر من از آیه های قرآن،از خوندن کامنت های قرآنی شما شروع شدو همیشه بابتش ازت سپاس گزارم.
در پناه نور باشی حمیدِحنیف
قلب فراوانِ فراوانِ فراوان
از جزیره ی زیبای توحیدی کیش
کادر درمان توحیدی سابق
دانشجوی توحیدی فعلی در دنیای تجارت
نویسنده ی توحیدی آینده
سعیده
=====================================
پ.ن: آیهی ٢٢ مجادله که اول کامنتم نوشتم،منو به شدت یاد استاد وزندگی استاد میندازه…وقتی میخواستم برات کامنت بنویسم وطبق رسم نانوشته برات هدایت خواستم،این آیه اومد!نوش جانت،منتظر معجزه های خداوند باش …
سلام و درووووووود به سعیده نورانی پروردگارم، انسان توحیدی و زیبا، بینهایت تحسینت میکنم، هر بار که عکس پروفایل جدید میذاری کلی ذوق میکنم. ازت متشکرم ، الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمندت ، الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه.
————————————————
کامنتت خیلی عالی بود. کلی خندیدم به شوخی هات؛ اون شعر ها لا لا لای لا لای هم خیلی خوب بود، وزن و قافیه اش جالب بود.
وقتی به کامنتم فکر میکنم میگم خداییش من تو چه فازی بودم که اومدم از کادر درمان تشکر کردم. یکی نبود بگه بچه آخه تو چکاره ماجرایی ؟؟
اون موقع ها ذهنم هنوز توی حال و هوای پندمیک بود و هر وقت یادم میومد که پرستارای کشور چقدر تلاش و فداکاری میکردن برای کنترل ماجرا واقعاً از صمیم قلبم تحسینشون میکردم.
خلاصه دیگه شما هم اون موقع تلاش و فداکاری کردین پس ،
متشکرم، متشکرم، و باز هم متشکرم.
این سه بار تشکر سنت شد دیگه.
————————————————
بخاطر هدایت قرآنی ازت ممنونم «أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» این آیه دنیایی از امید و رحمت خداوند رو در خودش داره ، از خداوند میخوام ظرف وجودمون رو گسترش بده. تا بیشتر و بیشتر بتونیم از آگاهی آیات قرآن بهره ببریم.
وقتی اپلیکیشن قرآن رو باز کردم دیدم این آیات روی صفحه تبلیغات برنامه است. گفتم همین آیه نشانه است. امیدوارم به جان شما بنشینه.
ازت متشکرم سعیده جان ، یادم باشه 11 شهریور هم یبار دیگه بیام اینجا سالگرد اولین کامنتم برای شما رو سلبریت کنم. (شوخی)
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشی و همواره از نور هدایت متنعم باشی.
حمید عزیزم بینهایت دوستت دارم امروز به لطف الله ایمل رو باز کردم و کامنت شما اومد برام و بینهایت خورسندم و روزم رو با کامنتی که برای تو مینویسم شروع میکنم به لطف رب …
حمید عزیزم بنهایت برای وجودت از خدا سپاسگزارم الهی سشکرررر و صد هزار بار شکررررررررر….
حمید عزیزم دمت گرم که اینقدر قران رو برامون قشنگ معنی میکنید شما و سعیده بانوووو الهی شکر برای وجود نازنینتون
دوستتون دارم بینهایتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
استاد و مریم بانو ازت ممنونم برای وجود چنین شاگردهایی که تحویل به دنیااا وجهان هستی دادید الهی شکررررررررررررررررررررررررر
سلام و دروووووود فراووووووون به حسین جان برادر عزیزم ، حسین کوکا دورت بگردم ، چقدر دلم برات تنگ شده…
حسین جان لطفاً کامنتمو با همون لهجه شیرین خوزستانی خودت بخون، با همون تن صدای دوست داشتنی و آرامش بخشت، یکی از نعمتهایی که خداوند بهم هدیه داده داشتن دوست عزیزی چون شماست حسین جان. چقدر من از صمیم قلبم دوستت دارم کوکا. و این نعمت که من بارها صدات رو شنیدم. حسین فکر کنم قبلاً بهت گفتم بذار یه بار دیگه بهت بگم ، صدات خیلی فوق العاده و آرامش بخشه، میتونی گوینده یا دوبلر باشی یا پادکست درست کنی.
اگه بچه های سایت شماره ات رو گیر بیارن ولت نمیکنن حسین . همش میخوان بهت زنگ بزنن و صداتو بشنون.
حسین کوکا دورت بگردم ببخش که کامنتتو با تاخیر جواب میدم، یه جورایی خیالم راحته که دوست خوبم رو همیشه دارم هر وقت بخوام میتونم بهش کامنت بدم یا پیام بدم یا زنگ بزنم.
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر حضور ارزشمندت.
حسین جان همین که هستی برام ارزشمندی. ما شاید فکر کنیم که دوستان خوب باید برای همدیگه یه کار بزرگ و مفید کنن ولی نه گاهی اوقات همین که حضور داشته باشی خودش نعمت محسوب میشه.
خدا رو شاکرم که بارها از طریق کامنتای شما باهام حرف زد، بارها از طریق تماس تلفنی و گفتگوی توحیدی قلبم باز شد و به خود خدا وصل شدم.
راستی حسین جات خالی بفرمائید گرما و شرجی عسلویه و تعمیرات اساسی. (هر بار که خواستی پرمیت چک کنی و تیک استندبای آتشنشانی داشت و دیدی تیم آتشنشانی اومده تا پایان کار مستقر شده، یاد خودت بنداز اگه حمید لایق هم مداری با شما بود الان اینجا فول PPE پشت واترمانیتور استندبای بود.)
از صمیم قلبم برات بهترین ها رو میخوام کوکا. سلام به خانواده محترمتون برسونید.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام و درود از قلب مهربونم به آقا حمید حنیف و عزیز
من هر موقع صدای ماشین آتش نشانی و میشنوم ،ناخودآگاه تصویر شما و کامنت های پربار شما میاد توی ذهنم و بواسطه ی حضور شما در این سایت و آشنایی من با کامنت های شما این باور در من خود به خود شکل گرفته که آتش نشان ها بسیار افرادی شایسته و محترم و درست کردار هستند و دقیقا عین باوری که در من ایجاد شده تجربه اش کردم
و بسیار منش و عطوفت و تواضع و فروتنی شما رو تحسین میکنم و هر روز نکات مثبت شما رو مرور میکنم و جهان هم لاجرم به هدایت من به سمت انسان های شایسته میشه .
خدا را هزاران هزاران مرتبه شکر و سپاس بی نهایت و همیشگی بخاطر وجود جهانی که پر از انسان هایی شریف هست تا گسترش دهنده نیکی و نام و یاد بزرگی و عظمت خدا باشند.
الهی که توفیق بندگی و دوری از گناهان و روزی همه ما قرار بده.
سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوار و مهربان. امیدوارم که حالتون عالی و مثبت و توحیدی باشه و همواره به خداوند وصل باشید.
از این همه مهربانی و لطف و بزرگواری شما سپاسگزارم و واقعاً خدا رو شاکرم که منت سرم گذاشت و من رو از مدار گذشته جدا کرد و من رو به این سایت یا بهتره بگم به این خانواده توحیدی هدایت کرد.
یه شوخی کنم ؛ در مورد اون باوری که در مورد آتشنشان ها ساختین یه تجدید نظری بفرمایید چون هر چی ایستگاه آتشنشانی که تا حالا من دیدم همه اش دیوونه خونه بوده، یکیشون هم خود منم.
از لطف و محبت شما ممنونم ولی منم یکی مثل همه آدمهای معمولی جامعه که هنوز هم درگیر نجوا میشم و هنوز خیلی وقتا کفور میشم. و اگر خداوند هدایت و حمایتم نکنه بارها و بارها به خودم ظلم میکنم. اعتبار این کامنت ها واقعاً با من نیست ، اینکه میگم با من نیست باور کنید با خدا تعارف ندارم ، یه وقتایی که حالم خوب نیست و هر چی تقلا میکنم کامنت بنویسم اصلا نمیتونم. یه وقتایی نمیتونم بنویسم اظهار عجز و ناتوانی میکنم، میگم من هیچی نمیدونم، تو بهم بگو، من محتاجم بهت ، من نیاز دارم که بهت وصل بشم، من نیاز دارم که باهات حرف بزنم، من نیاز دارم که از تو بنویسم، کمکم کن ، نجاتم بده، از تاریکی نجاتم بده، تو وعده دادی بنده هات رو از تاریکی به سمت نور هدایت کنی.
به الله قسم همین پاسخی که میخواستم برای شما بنویسم نمیتونستم بنویسم ، هر چی نوشتم پاک میکردم. آخرش هم گفتم خدایا، من نمیدونم ، بنده ات برام کامنت نوشته ، آیا تو میپسندی جواب ندم؟؟ کمکم کن لطف بنده هات رو بی جواب نذارم. واقعاً هیچ اعتباری به ذهن و عقل خودم نمیدم. عقل کل خودشه. همه مون محتاج رحمتش هستیم.
از شما ممنونم که برام نوشتین. از درگاه خداوند متعال شادکامی و موفقیت و ثروت و آرامش رو براتون درخواست میکنم.
برادر عزیز واقعا شما توی چه مداری هستی که زیر کامنت اعضای سایت نظر مینویسی بازم دوستان اینجوری به شما ابراز احساسات میکنند!!!! شما دیگه مرزها رو در نوردیدی و اینجوری قلبها براتون نرم هستند و اینجوری آدم ها رو به وجد میارید…و تازه انقدر هم متواضع هستید…نمیدونم از این هدیه الهی و این توانایی نوشتن خودتون فقط در این سایت استفاده میکنید یا در فضاهای دیگه هم مینویسید…اما خواهشا این مسیر رو ادامه بدید
من خودم برای مطالعه نوشته سعیده شهریاری عزیز اومدم که همیشه بهم آرامش میده اما باز نتونستم در مقابل این حجم از عشق و علاقه ای که به شما ابراز میشه دووم بیارم و با اینکه کم پیش میاد دیدگاه بذارم اما دوست داشتم احساسم رو به شما ابراز کنم
قطعا این جذابیت شما به اتصال تون به الله برمیگرده…فقط اوست که جذابه و زیبا و ستودنی و هر وقت ما ستایش میشیم داریم انعکاس صفات ستوده الهی وجودمون رو به نمایش میگذاریم
نوشته های شما تلفیقی از آگاهی های کیهانی الهی و شعر و آیات قرآن و علوم تجربی و طنز و همه چیزه….واقعا فقط یه چیز نیست که حوصله سر بر باشه…و تنوع نوشته هاتون تحسین برانگیزه
فقط خواستم ازتون تشکر کنم برای نوشته های بی نظیرتون و زمانی که صرف میکنید تا اون ها رو با ما هم به اشتراک بگذارید…
چه لقب برازنده و مناسبیه که فکر کنم حمید حنیف عزیز اولین بار در مورد شما بکار برد
گفتم حمید حنیف، یادم اومدد که عه انگار لقب حنیف رو هم شما اولین بار برای حمید جان استفاده کردی، خدا رو شکر که تو این سایت و تو چنین فضای ملکوتی و خالصی هستیم که تماماً انرژی مثبت به همدیگه میدیم و دریافت می کنیم
بگذریم اومده بودم تحسینت کنم دختر جان من عجب هیاهوی انرژی مثبت در اطراف خودت و کامنتات و حتی پاسخ هایی که به کامنتات داده میشه وجود داره قشنگ میشه اینو احساسش کرد
شما و عملکرد بسیار عالی و باورای خوبت تقریباً پای ثابت گفتگوهای من و دخترام توی تماسهای تصویریمون هستی، اونقدر که دامادم وقتی صحبتامونو میشنوه صرفاً برای شوخی بمن میگه مامانی بیا زیراب سعیده شهریاری رو بزنیم تا کسی ازش تعریف نکنه(ایموجی خنده زیاد)
و چیزی که توی کامنتهات نوتیس کردم و بخصوص توی این کامنتت که زیر کامنت قدیمی دو سال پیش خودت گذاشتی اون سیر صعودی کیفیت و جذابیت کامنتهات هست که بنظرم دلیل اصلیش انس بیشتر با قرآن و استفاده از آیات نورانی و سخن حق الله یکتا توی کامنتهای بعدیت هست
و این یه تلنگر هست برای منی که حتی قبل از آشنایی با استاد و اومدن توی سایت انس با قرآن داشتم و معنی شو بواسطه دونستن زبان عربی می دونستم و اطلاعات نسبتاً خوبی درباره تفسیر قرآن داشتم، به همون بسنده نکنم و انس و معاشرت بیشتری با قرآن داشته باشم و تا اون جایی که بتونم از آیات قرآن توی دیدگاهها یی که میزارم استفاده کنم که قطعاً بخاطر نور هدایت و برکت کلام خداوند کیفیتش بالاتر میره و برای خودم و هر کسی که می خونه مفیدتر واقع میشه
فکر کنم کم کم داری رسالت اصلیت رو پیدا می کنی از همین حالا بهت تبریک میگم نویسنده توحیدی آینده
با این طبع زیبا و توانایی درخشانی که در نوشتن مطالب و ارتباط دادنشون به همدیگه در شما سراغ دارم اگر شروع به نوشتن کنی خیلی زود نویسنده مشهوری میشی
نمیدونم چرا تا این جمله رو نوشتم چشام خیس شد…بزارید به حساب عشق زیاد…انقدر دوستون دارم که خدا میدونه،از همون اول که گفتم شما مادر معنوی من هستید یک نوری به قلبم اومد و تاییدش کرد…حالا من هر روز این هم مداری رو بیشتر و بیشتر درک میکنم.
عشق ومحبت و تحسین شما،جاش روی چشم های منه،من مادر بینهایت مهربون و زحمتکشی دارم که تموم سی و یک سال عمرم فکر میکرد من دارم اشتباه میکنم.من هیچ وقت صدای تحسینش رو نشنیدم اما خدا فرشته هایی مثل شمارو توی زندگیم آورده که جبران تموم نشنیده و نداشته هاست.
همون آیه ای که تو ویسم به سمیه جانم گفتم،حکایت من،حکایت این آیه ست که خدا به پیامبرش گفت:فبما رحمه من الله لنت لهم…
شما رحمت خداوند در زندگی من هستید.
ازتون بینهایت ممنونم و از خداوند براتون طول عمر با عزت،عشق و محبت و خوشبختی ها و ثروت و نعمت و فراوانی رو آرزو میکنم.
به امید دیدار روی ماهتون در بهترین زمان ومکان …
دختر معنوی شما:سعیده
پ.ن:کل این کامنت با اشک های توحیدی نوشته شد،با عشق و از دل نوشتم…الهی که به دلتون بشینه.
براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتى که پهناى آن همسان پهناى آسمانها و زمین است، بر یکدیگر پیشى گیرید. این بهشت براى کسانى که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردهاند، مهیا شده است. این بخشایشى است از جانب خدا که به هر که مىخواهد ارزانیش مىدارد، که خدا صاحب بخشایشى بزرگ است.
در پناه جان جانا رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی
سلاااام و سلاااااامتی و نوررر و عشق و محبت و مودت الله مهربانم رو از روشنی قلبم برات میفرستم الهی که به قلبت بشینه.
بینهایت ازتون ممنونم،بینهایت به معنای بی نهایت
من همیشه و همیشه و همیشه آرزو داشتم یک برادر بزرگتر از خودم داشته باشم و هربار تلگراف های پر از محبت و نور و عشق و انرژیتون رو میخونم میگم خدایا ازت ممنونم که من رو به آرزوم رسوندی،ازت ممنونم که بهترین هات رو برام فرستادی.
داداش حسین عزیزم،من انرژی بی حد وحصری از کامنت هات میگیرم که شبیه آب خنک چشمه وسط بیابون بی آب و علف،به جانم میشینه.
برای شما و خانواده ی بهشتیتون بهترین هارو از خداوند میخوام.
دعا میکنم در بهترین زمان و مکان ببینمتون.
بینهایت دوستوندارم و از خدا میخوام همیشه در پناه نور خودش،احساس خوشبختی بی قید وشرط داشته باشید.
بنده ی خوب خدا،حالت دلت همیشه کوک باشه و جات روی دوش خدا!
و پروردگار تو به زودی به تو چندان عطا کند که تو راضی شوی
سعیده قشنگم سلام،
آخ که چقد حال کردم با خبری که دادی، ببین اولین چیزی که اومد تو ذهنم این بود که، کاشکی کتابت که چاپ شد، منم نسخه چاپیشو داشته باشم، اصلا میخوام با امضای خودت داشته باشمش.
ببین اینقد این خواستت، نویسندگی، تو ذهن من روشن و بدیهیه که انگار تو آلردی کتابتو چاپ کردی و من الان دنبال نسخه چاپیشم با امضات. میخوام بگم که از دید من که بیرون ماجرام، این خواستت محقق شدس بابا (رهرو ما اینک اندر منزل است).
نمیدونم چقدر تونستم منظورم برسونم، ولی صد در صد مطمعنم که من تنها کسی نیستم که این نگاه و نسبت به وضوح اجابت شدن این خواستت، داشته باشم. مطمعنم که هر کی تو این سایت یه بار یکی از کامنتاتم خونده باشه این حرفو تصدیق میکنه.
سعیده سعادتمند توحیدی تو در مورد هر چی بنویسی، هر چیا، هر چی که میگم یعنی هر چی، اینقدر رگه های توحید توش قشنگ دیده میشه که هر آدمی رو عاشق و دیوونه خدا میکنه. پس بنویس، تو فقط بنویس، کتابی که با دستای تو نوشته بشه جاش رو چشم و قلب منه.
دوسسسسسست دارم هوار تا. غرق در نور خدا تو تک تک لحظه هات باشی عزیزم. بوس به صورت ماهت نویسنده توحیدی.
بهت تبریک میگم برای تصمیمی که برای نوشتن کتاب داری و یا حتی فکری که در موردش میکنی.
من هم بزرگترین خواسته و هدفم نوشتن کتابم هست.کتابی برای تمامی انسانها در سراسر جهان و برای تمام دوران ها تا ابد.
که حتی هزاران سال بعداز نبودنم در این جهان نوری باشه در قلب خواننده هاش.
قطعا که نویسنده این کتاب باید الله باشه و من فقط وسیله م.وفقط کار من اینه که وجودم رو رشد بدم ،روحم رو گسترش بدم و قلبم رو آماده کنم برای دریافت کتابم.
سعیده ی عزیز من وقتی کامنت هات رو می خوندم همیشه تو ذهنم میگفتم چرا این آدم کتاب نمینویسه؟!
تو شایسته گی نوشتن یه کتاب توحیدی جهانی رو داری .کتابی که میلیونها نسخه ازش در سراسر جهان فروخته میشه.
من که از همین الان منتظر خوندن کتاب توحیدیت هستم .
راستی عکس پروفایلت خیلی قشنگه انگار سه تا سعیده تو عکس هست .
خدا پشت و پناه هر سه تون باشه.دوستت دارم و آرزو میکنم به تمام خواسته هات برسی .
قدردان محبت و بزرگمنشی شما هم خانواده ای ثروتمندم هستم.
واقعاً به شدت سورپرایز شدم، من حتی ذره ای به مخیله ام خطور نمیکرد که اصلاً کامنت های من اهمیت داشته باشه.
😭😭 چند وقتی بود زیاد کامنت میذاشتم و از یه جایی به بعد کامنت گذاشتن رو متوقف کردم. چون به خودم میگفتم تو که هنوز موفقیت چشمگیری کسب نکردی که بخوای از موفقیت هات بنویسی. هنوز یه آتشنشان معمولی هستی. بماند که همین شغل آتشنشانی و زندگی روزمره ام به قول استاد چقدر روغنکاری شده،ولی همین ندیدن مثبت ها هنوز پاشنه آشیل منه. و الان این کامنت شما یه جورایی برام نشانه بود، نشانه ای که یه جورایی بهم میگه چرا کامنت گذاشتن رو متوقف کردی. بارها کامنت نوشتم بعداً یا ارسال نکردم یا بعد از ارسال حذف کردم. چند دقیقه قبل از خوندن کامنت شما از سر کار برگشتم. راننده آژانس با تلفن یه صحبت کوتاه کرد،و ظاهراً یه مسافر داشت که باید میرفت دنبالش و من هم نزدیک مقصد بودم. بدون اینکه من چیزی بپرسم یهو خودش گفت : خدا چقدر قشنگ برام برنامه ها رو میچینه. و من 😧 با تعجب پرسیدم چطور ،تعجبم از این بود که این جمله از راننده آژانس شنیدم و بعداً برام توضیح داد که چندتا مسیر رو باید بره و دقیقا خیابان کنار مقصدِ من ، مسافر بعدی رو میبره و مقصد مسافر بعدی مبدأ مسافر بعدیه و به همین ترتیب هر مقصد،مبدأ یه سرویس دیگه، حتی به ترتیب زمان. واقعاً دیدم چرخ زندگی چقدر براش راحت میچرخه…
واقعا دیدم این راننده آژانس هم شد مربی من که چیدمان خدا رو برام توضیح بده. من به چشم یه کلاس درس و یه نشانه دیدمش. دیدم چقدر خدا دوسته، و تو همین مسافت کوتاه از زندگیش و نقش خدا گفت. منم چون دیدم وقت کمه فقط بهش اینو گفتم خیلی عالیه که باورش داری ، فقط یادت باشه هیچی رو از آدمها درخواست نکنی ، هر چیو خواستی از خودش درخواست کن تا همیشه همینجوری قشنگ برات برنامه ها رو بچینه. الان به خودم میگم حمید ادعای چیت میشه؟ وقتش برسه خدا میفرستت بری شاگردی یه راننده آژانس رو بکنی تا درس بگیری. من هر روز تمرین ستاره قطبی رو که مینویسم یکی از درخواست هام درخواست هدایت و آگاهی از خداونده بیشتر از روز قبل … و قربونش برم جان جانان رب العالمین جان چقدر قشنگ برنامه ها رو میچینه 😭😭
ممنونم بابت کامنتتون.
امروز دو تا نشانه خوب دریافت کردم،
خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
از درگاه «جان جانان رب العالمین جان عزیز» بهترین نعمت ها و لذتبخش ترین لحظات و چرخه دائمی نعمات و ثروتها رو براتون درخواست میکنم.
برادر عزیز هم مدارم ،بی نهایت ازتون ممنونم برای لطفی که به من داشتید که قطعا از قلب پر از محبت و عشق خداییتون سرچشمه میگیره…
همین اول بنویسم که دیگه از کلمه اتشنشان معمولی استفاده نکنید،به این دلیل که بسیار این شغل،شغل پرازتلاش ،پراز هیجان ،پراز توحید هست که شما جان عزیزتون رو به خطر میگزارید تا جان یک بنده ی دیگه خداوند رو از خطر نجات بدید
بدون اینکه ازون چشم داشتی داشته باشید و قطعا در اون لحظه تصمیم گیری چیزی جز نور و عشق خدا نیست که بهتون انگیزه ی این کار رو میده وگرنه هیچ انسانی عاقلی نیست که در ازا هزاران هزار میلیارد پول جان عزیزش رو در خطر مرگ واقعی بگذاره
نتنها شغل شما بسیار شریفه که همین جایگاه شما ارزوی خیلی ها هست
حالا اتشنشانی که عضو سایت استاد باشه و درمسیر باشه و انقدر خوب روی خودش کار میکنه قطعا یک اتشنشانه فوق العاده ست که بهترین ها در مدار های بالاتر در انتظارشه :-)
مورد دوم ناامیدی و نجوای شیطانه که باید بدونی همه ی ما درگیرش هستیم،قطعا بهتر از من میدونی که تو خود قران خدا در مورد پیغمبرش گفته ،نبوده که ما به پیامبر وحی کنیم و شیطان هم نجوا نکنه !!!! امااااا ما صدای الله رو بالا بردیم !
حتی اینکه خود پیامبر هم تکاملش رو طی کرده و اول فقط میتونست سوره های جز ۳۰ رو دریافت کنه و بعد سال های اخر سوره های بلند بقره …و ال عمران …و ….
بنظرم این راهی که استاد میگه رو هم خود حضرت محمد هم استفاده میکرده:)))
مثلا هرجا شیطان به دلش نجوا کرده که دیگه نمیتونی الهامات رو دریافت کنی با خوش گفته چطور فلان الهام فلان سوره فلان اتفاق شد؟؟؟ پس این ناامیدی از شیطانه …
همون کاری که استاد میگه ایمانتون رو با منطق بیشتر کنید انقدر نتایجی که تا الان کسب کردید رو با خودتون تکرار کنید تا تبدیل به باور بشه هروقت تبدیل به باور شد وبرات منطقی شد ،اتفاقات عالیتر از راه میرسن …
من خودم به شخصه که الان ۶ماهه مطلقا در کنار استاد عباسمنش پیش میرم علاوه بر اینکه چرخ زندگیم روغن کاری شده …
چندتا اتفاق هیولاااا افتاد برام که اصلااااا فکرش به عقل جن هم نمیرسید که اینجوری اتفاق میفته
یعنی هردفعه شیطان بخواد نجوا کنه همیشه با به یاد اوردن اون چندتا اتفاق بزررگ سریع میزنم تو گوشش و میگم بببین سعیده !اون اتفاق ها افتاد از جایی که خوابشم نمیدی پس بقیه اتفاقات هم میفته فقط کارت رو درست انجام بده ،مسیری که منجر به رسیدن به همون خواسته هات شد رو فراموش نکن !و رها باش! همین !
با همین کار چنان ایمانی در دلم ایجاد میشه که شیطان اصلا خودش خجالت میکشه و راهشو میکشه میره …
علاوه براون من همیشه سعی میکنم اتفاقات روزانه م رو هی با خودم و اطرافیان در مدارم تکرار کنم و اونارو بولد کنم تا اازونا بیشتر بیشتر تو زندگیم بیفته …دیگه ی جوری شده بقیه بهم میگن خر شانس :))))))))) ولی من میدونم از کجا اب میخوره :))))))))
بزار از همین امروزم براتون بگم : من امروز نیروی ازاد بیمارستان بودم یعنی هرجا کمک لازم بود باید میرفتم و اگر اعزام پیش میومد مسئولیتش با من بود..
من تو تمرین ستاره قطبی نوشتم که خدایا یا شیفت امروزم رو اف کن یا کمک کن اعزام نرم(چون به شدت تو امبولانس حالت تهوع میگیرم :( )
این درحالیکه همکارام تو شیفت هایی که نیروی ازاد بیمارستانند بسیار اذیت میشن و کلی اتفاقات نادلخواه براشون میفته !
خلاصه من امروز رفتم بیمارستان و گفتند یک اعزام داریم به ساری (من تو بیمارستان فریدونکنار کار میکنم و به نسبت مسیر بسیار دوری هست با امبولانس)
اونم چی؟ هم اندوسکپی هم کلونوسکوپی!
یعنی من تا غروب کارم اونجا طول میکشید برم و برگردم !
خلاصه گفتند برو امبولانس تحویل بگیر بیا ،منم رفتم سمت امبولانس اما به شدت اروم بودم و با ایمان قلبی گفتم خدایا من میدونم هرچی که شما برام بخوای خیره ! برم خیره ،نرم خیره …من به شما و پلن شما ایمان دارم ونسبت به این موضوع رها هستم والخیر فی ما وقع
وقتی تجهیزت امبولانس رو تحویل گرفتم و برگشتم پیش سوپروایزر دیدم داره با مسئول بخشی که اون مریض بستری بود حرف میزنه و میگه مریض اشتباها غذا خورده واامادگی نداره ،اعزام برای امروز کنسله :))))))))))))))))))))))))))))))))))
بنظر شما من با کدوم کار فیزیکی میتونستم این نتیجه رو بدست بیارم؟؟
جز ایمان و توکل و تلاش برای صدق بالحسنی بودن ؟؟؟
و باورتون میشه حتما که تا اخر شیفت صبح هیچ جا کمکی نرفتم و فقط تو بخش خودم بودم و به همکارای خودم کمک کردم و بسیااار استیبل در پناه خدا شیفتم تموم شد!
من این نتیجه هارو صد ها بار برای خودم مرور میکنم و ازشون ایمان درست میکنم
میدونم که تو زندگی شما هم تا به الان کلی ازین نتایج هست ،حتما برای خودت برای ما بنویس و ازشون ایمانی ب این مسیر درست کن که باهاش میتونی قله هارو فتح کنی ..
معذرت میخوام اگر خیلی طولانی شد،دوست داشتم اینارو بنویسم تا اولا برای خودم ردپا بزارم وهم انشالله کمکی به شما برادر عزیزم کرده باشم تا با قدرت این مسیر و فعالیت در این سایت پربرکت رو ادامه بدید…
در پناه االله مهربان ،همیشه شاد و سلامت و غرق خوشبختی باشید.
«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» «لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِنْ شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا» (از مؤمنان مردانى هستند که به پیمانى که با خدا بسته بودند وفا کردند. بعضى بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضى چشم به راهند و هیچ پیمان خود دگرگون نکردهاند ؛ تا خدا راستگویان را به سبب راستى گفتارشان پاداش دهد و منافقان را اگر خواهد عذاب کند یا توبه آنها را بپذیرد، که خدا آمرزنده و مهربان است ؛ 23-24 احزاب)
سلام و درود به سعیده نورانی پروردگارم. کامنت من رو از بلاد گاز و انرژی و پتروشیمی ، عسلویه دریافت میکنید …
این کامنت رو 16 شهریور دارم مینویسم ولی شاید 17 شهریور دستت برسه. حالا چرا اینجا و زیر یه فایل قدیمی …
چند وقت پیش هدایت شدم به اینجا و اولین کامنتی که برای شما نوشتم رو دیدم ، تاریخش 17 شهریور 1401 بود و امروز یکسال از این موضوع میگذره. یکسال پیش برای اولین بار من برای شما کامنت گذاشتم و از فداکاری کادر درمان در دوران پندمیک تشکر کردم…
وقتی تصمیم گرفتم اینجا برات کامنت بذارم یه حس قلبی این آیه رو بیادم آورد «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» دیدم چقدر این آیه چقدر قانون رو از این منظر توضیح میده که بهترین پاداش ها رو جهان به اون انسانهایی عطا میکنه که در مسیر توحید پایمردی و استقامت دارن. مثل شما و مثل بقیه دوستان…
(من یکبار کامنت نوشتم و اسم دوستان رو یکی یکی نوشتم ولی با یه قطع و وصلی نت کامنتم پرید، این بار تصمیم گرفتم اسم نبردم چون ممکنه بعضی از دوستان از قلم بیافتند)
من به یکسال گذشته خودم نگاه میکنم با اینکه میدونم بعضی وقتها لحظات سخت و چالشی هم داشتم ولی خداییش اکثر مواقع اوضاع خوب و عالی بوده. بیشتر اوقات حالم خوب بود و لذت بردم از این مسیر تکاملم. یه جایی استاد میگه: «من هیچ سختی نکشیدم، من فقط از زیبایی ها لذت بردم و به این زندگی رسیدم»، قطعاً من هم اگه این سوال رو از شما بپرسم همینو میگید که یکسال گذشته از زندگی و زیبایی های مسیر لذت بردین.
خواستم هم خودم و هم شما رو برگردونم به یکسال پیش و بیاد بیاریم این مسیر تکامل یک ساله مون. این یکسال چقدر تغییر و رشد و پیشرفت اتفاق افتاد، خدا میدونه چه پاداش های بیشتری که در انتظار ماست اگر در مسیر توحید استقامت و پایداری داشته باشیم. «لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِنْ شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا»
سعیده جان، خواستم بگم دیوونه بازی های حمید امیری از اینجا شروع شد(تشکر از کادر درمان آخه، یکی نیست بگه آخه تو رییس جمهوری؟ وزیر بهداشتی ؟ چکاره ای ؟؟ کادر درمان هم در پاسخ بیانه داده چاکرتیم سلطااااان ایموجی خنده فراواوون)
ازت متشکرم بخاطر این یک سال و اون همه هدایتهای قرآنی و مباحث آموزشی و تجربیات ارزشمندی که بهم هدیه دادین و بدون اغراق میگم حق استادی به گردنم دارید و من چقدر از شما یاد گرفتم. بسیار بسیار تحسینتون میکنم که اینقدر عالی و توحیدی روی خودتون کار کردین که هر بار کامنت میذارید اینقدر برای من و بقیه دوستان مایه رشد و یادگیری بیشتر هست.
اگه این کامنت برات احساس مثبت در بر نداشت به بزرگواری خودتون ببخشید، چون این روزها بازم تعمیرات داریم و بازم کار زیاده و یه وقتایی خسته کننده میشه، احساسم مثبت نمیمونه، یه وقتایی خنثی میشم.(نامبرده در همین لحظه با گوش دادن مکرر آیت الکرسی تونسته کمی خودشو بکشه بالا؛ عین سرم هندزفری بهم وصله)
از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات درخواست میکنم فرشته نجات انسانها، انسان ارزشمند و موحد.
الهی که در پناه هدایتهای سراسر نور رب العالمین همواره قلبت منور به نور قرآن باشه و از بینهایت نعمت و ثروت متنعم باشی.
ممنونم از بزرگواری شما. من به شخصه هیچ ادعایی ندارم که چون آتشنشان هستم منتی سر مردم یا دوستانم بذارم، اتفاقاً این لباس و مردم هستن که منت سر منو امثال گذاشتن و اجازه خدمتگزاری به من داده شده. من خداوند رو شاکرم که بر من منت گذاشت، و من رو دست یاری رسان خودش قرار داد. هر کاری کردم وظیفه الهی و شغلی من بوده و بابتش خداوند رو شاکرم. و همینطور که شما فرشتگان نجات و خط مقدم سلامت مردم شدین. و اون شرایط ناگوار گذشته رو به لطف و هدایت و حمایت الهی تبدیل کردین به امنیت و آرامش امروز. الهی شکر. الهی شکر. متشکرم از شما.
صحبتهای شما یه دوره کامل آموزشی بود. میتونم به جرأت بگم شما با سرعت بسیار بسیار بالا در حال رشد و پیشرفت هستین. دقیقا این چیزایی که میفرماید رو منم تجربه کردم. چرخ کار و زندگی برام روغنکاری شده.
تو پالایشگاه این روزها تعمیرات اساسی داریم. فصل گرم تعمیرات اساسی انجام میدن که تأمین گاز تو فصل سرما به مسئله نخوره. به طرز چشم گیری هر وقت من میرم برای کار و استندبای تعمیرات، به سادگی و به راحتی کار انجام میشه. تو محل کار همه بهم میگن دیوونه ای ،مغزت معیوبه. چون هروقت میرم توی سایت استندبای ، با لباس و تجهیزات کامل می ایستم تا پایان کار. بقیه اینجوری نیستن. ولی با همه این تفاسیر وقتی نوبت من میرسه کاری رو انجام بدم به بهترین شکل انجام میشه. یعنی چیدمان خداوند به وضوح مشخصه. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این هدایت و حمایت، بخاطر این سایت و بخاطر این آگاهی ها. خیلی ممنونم از این اطلاعات عالی که سخاوتمندانه با من به اشتراک گذاشتین. قدردان تون هستم.
و همینطور سعیده خانم که دارم کامنتهای سراسر ارزشمندشون رو مطالعه می کنم و ازشون یاد میگیرم که رسیدم به کامنت شما
می خواستم به کامنت آخر سلسله پاسخ های شما در این قسمت کامنتمو بنویسم ولی نمیدونم چرا گزینه پاسخ نداشتن، بهرحال چند طبقه بالاتر از کامنت آخر شما هستم
و میخوام براتون بنویسم بخاطر بند آخر کامنت آخرتون که از شکرگزاری نوشتید:
((:خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این آگاهی های هر روزه، هر روز خودم رو ملزم میکنم به نوشتن شکرگزاری… بهتون پیشنهاد میکنم انجامش بدین خودتون تاثیرش رو خواهید دید. از شروع روز بخاطر آب و غذا و تنفس گرفته تا برخورد مناسبت افراد تا گفتگوها تا فایلهای استاد ، آگاهی های جدید، و همه زیبایی ها ، حتی پرنده روی شاخه درخت ، امنیت و آرامش و سلامتی و هزاران نعمت دیگه، همه شون نیاز به شکرگزاری داره. و بقول قرآن کریم شکرگزاری برای خودمونه. هر روز توی دفترم هم بخاطر آگاهی ها شکرگزاری میکنم و هم درخواست آگاهی بیشتر میکنم:))
من این روزا شاهد نتایج شکرگزار بودن و همینطور خدارا حفیظ خود قرار دادن بودم که هیچ زمانی اینقدر قانون و درسهایی که از استاد عزیزمون یاد میگیرم رو درک نکرده بودم
که اگر قبل از اینها بود من حتما میگفتم شانسیه طبق باورهای زمان جاهلیت
اما خدارا سپاس که در تلاشیم که آگاه شویم و آگاهانه زندگی رو زندگی کنیم
خواستم بگم شغل شما بسیار ارزشمند و شریفه که از همینجا به شما و همه همکارانتون خداقوت میگم و انشالا در پناه خدای متعال همیشه حالتون خوب و زندگیتون سبز و زیبا باشه
برای اولین بار بود که پریشب سراسیمه بر اثر آتیش گرفتن خونه پدریم، داد میزدم که آتشنشانی زنگ بزن
بنده بر اثر سلسله اتفاقاتی در حال حاظر خونه پدریم که البته پدرم نزدیک به دوسال که فوت کردن ، زندگی میکنم توی یه حیاط که بواسطه یک دیوار با قطر کم مستقل و جدا از مادرم هستم و با دو فرزندم زندگی میکنم پریشب تازه چایی دم کرده بودیم که با دخترم که تازه از باشگاه اومده بود صرف بشه ولی یهو با جیغ و داد مادرم و برادرم و سروصدا از خونه پریدیم تو حیاط که دیدم داره خونه مادرم میسوزه حالا علتش بماند…
همکاران زحمتکش آتشنشانی تشریف آوردن و خدارو شکر آتیش خاموش شد که دوباره از آتشنشان های زحمتکش عزیز خیلی خیلی ممنونم ، چقدر هم مهربون هستین از جنس کامنتای شما بعلاوه برخورد مستقیم با دوتا از همکاراتون اینو احساس کردم
اصل مطلب شکرگزاری بود
گفتم که خونه من و مادرم در یک حیاط قدیمی بواسطه یک دیوار نازک از هم جداست
بعد از مهار آتش این طرف دیوار چه خبر و آن طرف دیوار چه خبر! آن هم در کسری از ثانیه
الله اکبر خدایا من هر روز شاهد گله و شکایت های مادرم و برادرم بودم ، چقدر قانون دقیق و درسته، اصلا تر و خشک با هم نمیسوزن همونطور که سعیده عزیز در یکی از همین کامنتهای اخیرش در مورد نوح و کشتی و نجات اونا و اینکه اونی که در مدار نامناسبه هرگز سوار کشتی نجات نمیشه
کنترل ذهن سختی داشتم ولی می نوشتم از تک تک امکانات خونه از خداوند تشکر میکردم از اینکه سقفی روی سرم هست از گرمای بخاری در این روزهای سرد زمستانی، از خونه ای که در اون ساکن هستم از هر چیزی که به ذهنم میرسید مینوشتم و علتش رو هم مینوشتم که چرا بخاطرش شکر گزارم
و همینطور از آگاهی هایی که دریافت میکنم خدا رو حفیظ خودم قرار دادم
من با چشمم دیدم که در یک مکان ثابت یک اتفاق چطور یک قسمت را نیست و نابود کرد اما قسمتی دیگر ذره ای آسیب ندید ، من در این اتفاق قانون و نتایج عمل به قانون رو دیدم همون آیه معروفی که همیشه استاد راجعبهش میگه کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا
بخاطر این اتفاق ناخوشایندی که شاهدش بودم و هستم احساسم خنثی ست و نتونستم هنوز به احساس خوب برسم خواستم بگم شکرگزاری خودش یه دستاورد میتونه باشه چون نجوا ها تلاش میکنن که ما تمرکزمون روی نداشته هامون باشه(قالَ فَبِما اغوَیتَنى لَاقعُدَنَّ لَهُم صِرطَکَ المُستَقیم• ثُمَّ لَاتِیَنَّهُم مِن بَینِ ایدیهِم ومِن خَلفِهِم وعَن ایمنِهِم وعَن شَمالِهِم ولا تَجِدُ اکثَرَهُم شکِرین) ولی ما با به یاد آوردن داشته هامون و با حداقل کاری که میتونیم با زبان یا با نوشتن از خالق این داده ها تشکر کنیم میتونیم این جوری مسیر رو برای خودمون صاف و هموار کنیم یا بقول استاد عزیزمون احساس میکنیم چرخ زندگیمون روغن کاری شده و داره روونتر میره
تا یادم نرفته اینم بگم که این اتفاق به ظاهر بد هم میتونه سرآغاز یه فصل جدیدی از زندگیم باشه، الخیر و فی ما وقع، ان مع العسر یسرا
من بواسطه جواب بسیار ارزشمند آقاجمال در یکی از سوالات عقل کل که صمیمانه ازشون مچکرم بخاطر آگاهی هایی که در عقل کل به اشتراک میزارن ، با جسارت بیشتری خواستم رو دقیقتر و واضحتر به جهان ارسال کردم ، خدایا شکرت بخاطر حضورم در این سایت
خواستم بگم چقدر خوشحالم که اینجام با اینکه مدتهاست کامنت ننوشتم ولی امشب با این حال خنثی ترغیب به نوشتن شدم، امیدوارم مثمرثمر بوده باشه
ازتون بخاطر نوشته های صادقانتون مچکرم، قلم زیبا و دلنشینی دارید
موفق و سلامت و ثروتمند و خوشبخت و سعادتمند در پناه رب العالمین خیرالحافظین خیرالرازقین خدای یکتا باشید
وقتی داشتم کامنت دوستمونو میخوندم و اشاره کردن به پروفایل و داستان آشناییتون منم کنجکاو شدم و رفتم خوندم خییییییییییلی عالی بود مخصوصا اشعار حافظ و چقدر لذت بردم
من خودم شیرازی هستم و آرامگاهشون رفتم اما هیچوقت سعی نکردم اشعارشونو بخونم الان با خوندن کامنت شما یه حسی گفت برو بخون دیگه وقتشه چون هیچوقت مفهوم شعر رو نمیفهمیدم دوس نداشتم بخونم مثل کتاب قرآن
اما الان که با قوانین آشنا شدم مشتاقم که بخونم و لذت ببرم
خدا نگهدارتون باشه با این شغل پر افتخاری که دارید و همیشه دراوج باشید🙏🙏🙏
سلام و درود دوست ثروتمندم، بسیار بسیار از آشنایی تون خوشحال شدم. من صمیمانه قدردان محبت تون هستم. بهتون پیشنهاد میکنم سایت گنجور رو ببینید، هر روز یک غزل رو بخونید، به مرور زمان مفهوم اشعار رو متوجه میشید، این جنس کلام حضرت حافظ هست که خیلی رمز و راز گونه شعر میگفته. حتی اشعار فایل صوتی دارن، من با فایل صوتی هر غزل رو میخوندم و گوش میدادم. و هنوز هم همه اسرار شعر حافظ رو نمیدونم. ولی میدونم حافظ به قانون مسلط بوده، حافظ معتقد بوده انسان باید ذهن نجواگر رو خاموش کنه، به خدا ایمان داشته باشه و قلبش رم هدایتگر راه قرار بده و از خداوند الهامات رو دریافت کنه. رند نظرباز در کلام حافظ یعنی انسان زیرک و هوشمندی که همه جلوه های زیبایی قدرت پروردگار رو میبینه. کنج خرابات جایی هست که حافظ با خداوند نیایش میکرده. پیر مغان یعنی انسان کاملی که همه صفات مثبت انسانی رو داره، در زمان حافظ اینچنین کسی وجود نداشته و حافظ دست به خلق این چنین شخصیتی در ذهن و اشعارش زده.
اشعار حافظ بی نظیره ، بی نظیره. من همیشه آموزه های استاد عباس منش رو رو برای اینکه راحتتر برام باورسازی بشه ، با آیات قرآن و اشعار حافظ این کار رو میکنم. شما وقتی یه باور جدید رو میسازی ، ذهن به لحاظ منطقی بودن ساختارش مقاومت نشون میده. بخاطر همین باید از یه شعر یا آیه قرآن یا هر مصداق دیگه که به باورسازی کمک کنه و برای ذهن منطقیش کنه.
ببخشید خیلی پرحرفی کردم، ان شاالله همیشه شاد و سلامت و موفق و ثروتمند باشید.
قدردان تون هستم که زمان ارزشمندتون رو برای کامنت نوشتن اختصاص دادین،خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر اینکه چیزی رو به قلبم الهام کرده که باعث حال خوب و مثبت در بندگان ارزشمند و توحیدی خداوند شده. و این بسیار بسیار نعمت بزرگیه برای من.
قدردان بزرگواری و محبتتون هستم، امیدوارم توی کامنت ها و داستان هدایتم نکته ای باشه که بتونه باعث تحول زندگی دوستان عزیزم بشه. منم به نمایندگی از آتشنشانها از بزرگواری و لطف و محبت شما قدردانی میکنم ، ما وظیفه ای رو انجام دادیم که بابتش حقوق گرفتیم، خداوند بر سرمون منت گذاشته، ما بر سر هموطنانمون هیچ منتی نداریم خواهر بزرگوارم.
من از شما ممنونم که اینقدر مهربان و فرهیخته هستید. در پناه رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و توحیدی باشید.
دوست هم فرکانسی من خییییییییلی استفاده کردم از آگاهیاتون درمورد اشعار واقعا تحسینتون کردم و چقققققققدر لذت بخش بود وقتی اشعار و صوتی گوش کردم و کلی ذوق کردم که دیگه میتونم بفهممشون
دقیقا ذهن روباید بمبارانش کنی با باورهای درست که یه منطق پشت اون باشه تاراحتتر بپذیره و اونقدرتکراربشه تا بشه ملکه ذهن و مدام تا آخر عمر روش کارکرد باکنترل ورودی ها
خیلی خداروشکرمیکنم درجمع چنین دوستانی هستم که میتونم خودم باشم و حرفامو میفهمن وحرفاشونو میفهمم و درک میکنم و فوق العاده انرژی مثبت کلامتون بالاس و معلومه خوب کار میکنید روی قوانین و به منبع نزدیکتر میشید چون ذهنم و قلبم به راحتی پذیرفتن واحساس خوبی داشتم درمورد گفته هاتون
همون طور که استاد گفتن در رسیدن به خواسته ها زمان تعیین کردن بی مفهومه و اون فاصله زمانی بی معنیه و اون فاصله فقط فرکانسیه که با احساس خوب پر میشه که همون زندگی درلحظس و لذت بردن از مسیر و تکامل بااین طی میشه امیدوارم من شما و همه دوستان بتونیم این مسیر رو به زیبایی طی کنیم و یه الگو باشیم واسه جهانیان با داشتن یه زندگی توحیدی و خلق آرزوهامون
درود و سلام و رحمت رب العالمین جان به شما هم خانواده ای ثروتمندم.
قدردان کامنت ارزشمندتون هستم، بسیار بسیار انرژی مثبت گرفتم از کامنت تون. بقول استاد عباس منش : کلمه انسان از نسیان گرفته شده به معنی فراموشی، ذات انسان با فراموشی نکات مثبت هست و اگه بقول فرمایش شما این ذهن منطقی رو ساکت نکنیم و با اطلاعات مثبت و آگاهی های توحیدی بمبارانش نکنیم شروع میکنه به نجوا و وسوسه های شیطانی. حتی بهترین ساختمان ها با بهترین ساز و کار مهندسی اگه به حال خودشون رها بشن بعد از مدتی فرو میپاشن و نیاز به نگهداری و مراقبت دارن. تا چه برسه به ذهن ما که روزانه بین ۴۰تا۶۰ هزار اندیشه ازش عبور میکنه. این حجم از اندیشه از جهات مختلف توسط افراد و شرایط مختلف و با موضوعات مختلف هستن. اگه مراقب نباشیم و ورودی سالم بهش ندیم ذهن به شدت از مسیر درست منحرف میشه.
چند روز پیش داشتم فایلهای دوره دوازده قدم رو کار میکردم، در حال رانندگی بودم، ناگهان یه فکری بهم الهام شد، چون استاد داشت در مورد آیات قرآن صحبت میکردن ، بهم الهام شد که پیامبر تا روزهای آخر عمرش داشت روی خودش کار میکرد تا تاثیرگذاری آموزه های توحیدیش به قدمت تمام طول تاریخ پایدار باشه.
عضویت در سایت استاد عباس منش به جرأت میتونم بگم نقطه عطف زندگیم بود، دقیقا میتونم بگم زندگیم رو به دو قسمت قبل و بعد از عضویت در سایت تقسیم کرد. چه آگاهی های سایت از زبان استاد عباس منش عزیز، چه صحبتهای ارزشمند بین دوستان فرهیخته ای چون شما که شوق و اشتیاق همدیگه رو بیشتر میکنن، و چه الهام های الهی و آگاهی هایی که تو حین کامنت نوشتن یا تفکر کردن به این موضوعات به انسان داده میشه و درهای جدیدی از آگاهی به روی انسان باز میشه.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این آگاهی های هر روزه، هر روز خودم رو ملزم میکنم به نوشتن شکرگزاری… بهتون پیشنهاد میکنم انجامش بدین خودتون تاثیرش رو خواهید دید. از شروع روز بخاطر آب و غذا و تنفس گرفته تا برخورد مناسبت افراد تا گفتگوها تا فایلهای استاد ، آگاهی های جدید، و همه زیبایی ها ، حتی پرنده روی شاخه درخت ، امنیت و آرامش و سلامتی و هزاران نعمت دیگه، همه شون نیاز به شکرگزاری داره. و بقول قرآن کریم شکرگزاری برای خودمونه. هر روز توی دفترم هم بخاطر آگاهی ها شکرگزاری میکنم و هم درخواست آگاهی بیشتر میکنم.
ببخشید پر حرفی کردم. ان شاالله همیشه سلامت و موفق و سربلند و شادکام باشید.
خدا رو صد هزار مرتبه شاکرم بخاطر هم خانواده ای ارزشمندی چون شما.
ان شاالله بزودی یه فایل تهیه کنید برای سایت استاد عباس منش ، و استاد شما رو مثال بزنه برای همه مون، که ببینید این دوست گرانقدر مون چقدر عالی روی خودش کار کرده و چه دستاوردهای طلایی برای خودش کسب کرده. الهی آمین.
عرض ادب و احترام خدمت استاد بزرگوارم، خدمت خانم شایسته محترم و تمامی دوستان عزیز.
الهی شکر، خدایا هزاران بار شکر شکر شکر، که این فایل چقدر درس داشت برای من، خدایا شکر یک فایل نیم ساعته، چقدر حجم آگاهی بینهایتی داشت برای من، استاد عاشقتم که این شرایط رو فراهم کردی تا ما بتونیم از فایلها و صحبتها و آموزه های شما و تجربیات دوستان بهره ببریم، استاد بی نهایت از شما و از خانم شایسته عزیز و دوستان فنی سایت بی اندازه سپاسگزارم، میشه به جرات گفت الهی ترین، بی نظیر ترین، پررونق ترین سایتی هست که من تا بحال دیدم. الهی شکر الهی شکر الهی شکر.
هادی عزیز از تو سپاسگزارم بخاطر وقتی که گذاشتی و زحمت کشیدی ، و مراحل تکاملی خودت رو ، تجربیات خودت رو، الهاماتی که بهت شده و تو عمل کردی، با عشق، با آرامش، با حال خوب، به ما انتقال دادی، چنان حال خوش تو روی من اثر گذاشت که من عاشقت شدم، عاشق بندگی کردنت شدم، اینکه خدا رو چقدر خوب پیداش کردی، چه دوستی و صمیمیتی با خداوند، رب العالمین برقرار کردی، و چقدر خدا رو هدایتگر و یار و یاور خودت قرار دادی، سپاسگزارم که توی صحبتهات خودت بودی، رل بازی نکردی، بزرگ نمایی نکردی، و در نهایت هر چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیدم، فرکانس مثبت تو چنان حال منو عالی کرد که از شدت شوق گریه کردم، سپاسگزارم واسه پیشرفتهایی که داشتی، سپاسگزارم بخاطر توحیدی که داشتی و تمام نگرشهای توحیدی که باعث رشد و پیشرفتت شده، و سپاسگزارم که الگو شدی برای من، که هرلحظه به ذهنم بگم، ببین چطور هادی از خداخواست و خدا دستش رو گرفت و از زمین بلندش کرد، پس میشه، پس امکان داره، تنها راه سعادتمندی بندگی کردنه، و من هم میتونم.
الهی شکرت، خدایا هزاران هزار مرتبه شکر که منو هدایت کردی به این سایت تا از زیبایی های جهان سیراب شوم، از شیرینی های این دنیا، کامم شیرین شه، و بشناسم اول از همه خودم رو، بشناسم خدام رو، جهان رو بهتر بشناسم و من هم بلند شم و درمسیر زیبای تکامل قدم بردارم، که انشالله با دستی پر بسوی ربم بازگردم، با لبی خندان، دلی آرام، نفسی مطمعن.
استاد چقدر درس، چقدر آگاهی، وااااای خدای من، هر دقیقه از این فایل زیبا، ساعتها جای فکر کردن داره، جای روزهای تامل کردن داره، هر دقیقه از این فایل ، حرفهای هادی عزیز، صحبتهای مکملی که استاد عزیز وسط حرفهای هادی داشتن، این چندفایلی که مربوط بود به تجربیات هادی عزیز، خودش یه دوره اس، یک دوره بی نظیر که اگه بگیریم آگاهی هاش رو زتدگیمون رو دگرگون میکنه.
خدایا شکر ، خدایا شکر.
استاد با وجود تمامی درسهایی که این فایل داشت، من به دو نکته بی نهایت زیبا، بی اندازه شیرین، بی نهایت آموزنده پی بردم، و این باعث شد که من بیشتر به ترمزهای فکری ام پی ببرم.
هادی عزیز در صحبتهاش اشاره ایی داشت به سیر تکاملی خود، سیری که شاید ۳سال طول کشید، و آنی نبود، لحظه ایی نبود، که یکی بیاد بگه هادی تو که الان تو نقطه صفر و یا زیر صفری، بیا این شغل این خونه این ماشین این پول و …، نه ، تکامل طی کرد، زمان برد، و هادی طی این زمان ظرفش رو بزرگتر و بزرگتر کرد، چنان ظرفی برای خودش ساخت که بتونه آگاهی های بیشتری دریافت کنه، نعمتهای بیشتری دریافت کنه، و قدم به قدم با الهامات جلو بره، درسی هادی برای من، درس تکامل بود و جالب اینکه، واااای استاد این قسمت از صحبتهاش خیلی عالی بود، هادی خودش رو با خودش مقایسه کرد، ۵۰۰هزار تومن خودش رو با ۵۰میلیون خودش مقایسه کرد، و این سالم ترین رقابته برای پیشرفت، خدایاااااا، هر چی جلوتر میرم درس های بیشتری رو از این فایل میگیرم، شاکر بودن هادی، ۵۰۰تومن شده ۵۰تومن و این از سپاسگزاری هادی هستش، میدونین، من و مطمعنم خیلی ها، وقتی نعمتی رو بدست میاریم، مخصوصا اگه اون نعمت پروسه ایی در حدود ۳سال رو طی کرده باشه، برامون حکم معجزه و حکم نعمت خاص رو نداره، انگار خودمون بدستش آوردیم، واسه مون عادی میشه، من خودم رو عرض کنم شده ماهی که درآمدم که هیچ، سود خالصم چندین برابر کل درآمد ماه گذشته ام بود، خوشحال شدم، پولمو خرج کردم، شکر گزاری کردم، ولی راستش نه اون سپاسگزاری که در شان و مقام اون نعمت بود، فقط خدایا شکرت، و تمام، من درک نکردم که این نعمت بزرگ پیرو درخواستهای تو از خداوند بوده، و خدا پاسخ داده، ولی من عادی دیدمش، مثل با خودم گفتم، آره محرم و صفر تموم شده، الان فصل عروسی هاست و طبیعیه این همه سود، نه نباید ساده رد شد، باید سجده شکر کرد باید پیشانی برخاک گذاشت و خدارو چنان سپاسگزاری کرد که کائنات از شدت شکرگزاری ما کم بیاره، و اینگونه سپاسگزاری های عادی و عادی دیدن قضیه که تو دلش نوعی غرور هم به همراه داره باعث شده که همونجا نعمت قطع بشه، بعد بعضی دوستان تو عقل کل یا سایر جاهای سایت مینویسن که چرا رزق و روزی از ما گریزانه، چرا جریان نعمتها بسوی ما قطع شده، عزیزمن همش ، تمام علتها خودتی، دنبال طلسم و دعا نگرد، تویی که جریان نعمتها رو بسوی خودت جاری میکنی و یا بلعکس جریان رو قطع میکنی.
درس دیگه این فایل استمرار در توحیدی بودنه، استمرار در بهبودی افکار و باورهاست، همونیکه استاد تو آموزه هاش مثال میزنه مثل ورزشکاری که سالها باشگاه رفته و بدنی ورزیده و آماده پیدا کرده، و با عدم تمرین بعد از مدتی افت میکنه و دیگه اون بدن و مهارت رو نخواهد داشت، هادی عزیز هر روز بطور مداوم روی خودش کار کرده، سعی در بهبود خودش داشته، گاها تو سایت میبینی میپرسن، چطور روی خودمون کار کنیم، من درجواب میگم: مثل هادی. آهسته و پیوسته، هر روز و امیدوار، با احساس عالی، همراه و همگام خدا، پرانرژی و هدفمند، اینه راه رسیدن، الکی نیست وقتی هادی میگه فلان فایل رو ۳۰۰، ۴۰۰ بار گوش دادم، ینی باور ساختن، دیگه تک تک سلولهاش پرشده از اون آموزه ها، رفته تو پوست و گوشت و استخونش، به این راحتیا از ذهنش پاک نمیشه، باور ساخته، خواسته که پیشرفت کنه، و مطمعنا این ادامه خواهد داشت، چون افتاده تو مدار، مدار پیشرفت و ترقی، مدار رشد و گسترش.
خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
هادی نشون داد که خواستن توانستن است، و استاد چقدر زیبا تو آموزشهاش فریاد میزنه، با عشق، فریاد میزنه، ای مردم راه رسیدن به اهداف و آرزوها از خودتونه، از خود باید سروع کنید، از ورودیها، افکار باورهای خودتون.
یاد این جمله زیبا از قرآن افتادم که: یا اَیُّهاالّذینَ آمَنوُا عَلَیکُم اَنفُسَکُم ای کسانی که ایمان آورده اید دریابید خودتان را. و هادی خودش رو پیدا کرد و مسیر نشان داده شد.
خدایا شکر
خیلیه، درسهای این فایل خیلیه، یکی دوتا نیست، بارها باید دید، گوش داد، فکر کرد و باور ساخت.
هادی جان بقدری عاشقت شدم که میخوام بیام بندرعباس ازت خونه بخرم 😊🙏🌺
خیلی عالی بود.
انشالله که همه ما بتونیم، یعنی به حدی برسیم که با عشق دوربین بزاریم جلومون، و از موفقیتهامون بگین، بگیم که استاد تو که میگفتی باور اینکار رو میکنه، آره شد، من تونستم، و بگیم که دوستان شماهم میتونین، چطور استاد تونست؟ چطور هادی تونست؟ چطور من تونستم؟ پس توهم میتونی.
خدایا شکر 🙏🙏🙏
ایکاش کلمه ایی پرمحتواتر از شکر رو داشتیم، چون با میلیارداها بار شکر گفتن، باز اون احساس سپاسگزاری در من ارضا نمیشه، میخوام خدارو بغلش کنم، ببوسمش، از سرو صورتش، از دستاش ببوسم و بگم شکر شکر شکر.
عاشقتونم، زیاد حرف زدم، امیدوارم همیشه سربلند و پیروز باشید.
تشکر از کامنت زیبا تون خیلی نکات زیبایی رو اشاره کردید به خصوص اون قسمت که سود تون زیاد میشه و عادی شکر میکنید و توی ذهنتون اونو به شرایط بیرونی و تموم شدن محرم و نزدیکی عروسی ربط میدید.عالی بود. برای من هم تغییراتم این اواخر نوید بهتر شدن فرکانسی بود ولی یک صدایی توی ذهنم میگفت تو تغییری نکردی و عوامل دیگه ای رو جلو چشمم میاورد. امروز این قسمت کامنت شما توی گوشم زنگ زد و امیدوارم کرد به خودم.
چون مدتی ست دارم سعی میکنم روی ورودی ها و سبک شخصی زندگی کار کنم. با خوندن کتاب های استاد فهمیدم این موضوع در شکر گذار بودنمون خیلی تاثیر داره.
سلام سلام سلام و عرض احترام دارم به تمام شما عزیزان و الخصوص جناب استاد گرامی ، هادی و خودت جمال جان. دوستان من تازه وارد و عضو جدید هستم به همین خاطر سلام سه مرتبه تکرار نمودم.
من نوروزعلی تازه عضو خانواده گروه تحقیقاتی عبامنش شدم و اولین کمنت که مطالعه کردم کمنت خودت جمال بود. واقعا واقعا چقدر لذتی داشت آن احساس شما راجع به شکر گذاری کردن و با آن اراده کامل و جازم منزلت و جایگاه شکر گذاری بیان نمودی و من هم متوجه شدم که اصلا بدون شکر گذاری واقعی از کنار نعمات خداوند نگذرم.
و این نکته را بار ها و بارها من از فایل های رایگان جناب استاد مهربان و عزیز شنیدم.
خوب بیشتر از این نمیخواهم حرف بزنم خلاصه انرژی مثبت شما رو من اثر گذاشت و خدا را صد هزار مرتبه شکر که عضو خانواده گروه تحقیقاتی عباس منش شدم.
درود دوست عزیز،بسیار سپاسگزارم از خداوند که بنده رو لایق دونست که کامنت زیبا وپر از احساس عالی شمارو بخونم ولذت ببرم مخصوصا جایی که فرمودین اونجور که بایسته وشایسته خداوندهستش ازش بابت نعمتهایی که بهمون داده شکرگزاری نکردم،واقعا عالی بود،بدرود هم فرکانسی عزیز
سلام. به همه ی دوستان و استاد و مریم عزیز که دلم برای دیدنش تنگ شده، خیلی وقته مریم عزیز رو ندیدم.
از هادی عزیز بسیار سپاسگزارم بابت صحبتهای دلی و و نکات بسیار خوبش.. از استاد عزیز سپاسگزارم بابت اینکه بین صحبتهای هادی عزیز نکات بسیار به جایی رو گوشزد کردن، واقعا هر لحظه آدم باید روی خودش کار کنه.. شاید همه ی این نکات فایل در فایلهای رایگان سایت وجود داشته باشه ولی وقتی یک روز هم روی خودت کار نکنی انگار همه چیز فراموش میشه. امروز با دیدن قسمت آخر داستان هادی عزیز باز هم نکته، نکته های زیادی تکرار شد که انگار فراموش کرده بودم. ایمان بدون عمل..حرف مفت هست، هادی از وقتی ایمان پیدا کرد، عمل هم کرد. هر انچه نشانه در مسیر بود رو دنبال کرد. هادی احساس خودش رو خوب کرد و بعد اتفاقات خوب افتاد. هادی جهاد اکبر درون خودش به راه انداخت.
هادی فقط روی خدا حساب کرد… هادی باور کرد میتونه و تونست. این نکته ها و هزاران نکته ی ریز و درشت دیگه توی این فایل و فایلهای قبلی نهفته بود و دوباره تکرار شد.. با مثال عینی از زندگی فردی که ترس رو از خودش دور کرد و فقط عمل کرد، هادی عزیز کلمه ای راجع به تصویر سازی و تکرار کلمات تاکیدی و…. صحبت نکرد اما از عمل کردن به اونچه بهش گفته میشد بارها صحبت کرد.. عمل کردن و نترسیدن و حرکت کردن،
چقدر این فایل و فایل داستان آزاده عزیز میتونه مهر تایید باشه بر ایمان با عمل و رسیدن به نتیجه… صد البته که تکامل باید طی بشه.. و این تمامل به عینه در داستان آزاده عزیز و هادی عزیز مشهود هست.
برای هر دو دوست عزیز ارزوی موفقیتهای بیشتر رو دارم. و بسیار خوشحالم که دیدن این دوستان و شنیدن داستان رشد و تکاملشون میتونه مهر تاییدی بر باورهامون باشه.
سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته و همه دوستان نازنیم
خدارو شاکرم به پاس تمام این هماهنگی ها و جریان زیبایی که در زندگیم جاریست
من امروز فایل چهاردم مصاحبه به استاد عباس منش رو میدیدم که یکی از دوستان از استاد پرسیده بود که سقف آرزوهات چیست؟ استاد پاسخ دادند سقفی ندارد چرا باید سقف داشته باشه من نمیتونم فکر کنم تا سال آینده چقدر پیشرفت دارم یا ده سال و پنچ سال آینده چقدر میتونم پیشرفت داشته باشم
وقتی این فایل رو دیدم و شاهد وضعیت الان استاد عزیزم هستم واقعا برام حیرت آور هست که واقعا سقفی نداره پیشرفت و روند تکامل و گامل شدن یک انسان برای رسیدن به خداوند و شبیه شدن به خداوند الان که ۲۰۲۲ استادم چقدر پیشرفت کرده به خصوص از لحاظ ظاهری و سلامتی و اندام عالی که به دست آورده و واقعا بشاش و جواتر شده و در این فایلی که هادی جان گفتن استاد نمیدونم این مسیر زیبایی که دارین در پیش رو به کجا میره خدا میدونه و من واقعا ایمان دارم که ما هم در کنار استاد عزیزم به یاری الله همواره به سمت بهترین ها و زیباترین هدایت خواهیم شد و هرروز از لحاظ و جنبه همه چیز بهتر و عالی تر خواهد شد
واقعا از خداوند منان سپاسگزارم که در کنار یکدیگر هستیم و روند زیبایی سلامتی شادی ….تجربه میکنیم
و از شما استاد جانم هم بینهایت سپاسگزارم .خداقوت
به نام رب فرمانروای جهانیان
سلام به استاد عزیزم
و مریم بانوی عزیز
استاد چقد گریه کردم بخاطر صحبتهای هادی عزیز
چقد خوشحالم که لطف خداوند شامل حال من شده و توفیق داده که تو این راه الهی با شما همسفر باشم
چقد داستان هادی شباهت داشت به داستان زندگی من
چقد قوانین خداوند بی نقص
من هم سالها افسردگی داشتم و چندین بار خودکشی و قرصها خواب آور مصرف می کردم نه خواب آرومی داشتم نه زندگی آرومی نه درآمدی نه امیدی همش درگیر این مریضی بودم و از خدا میخواستم منو ببره از این دنیا دیگه خسته شده بودم
هر چی نماز میخوندم هر چی دعا می کردم خدا صدای منو نمی شنید ،،همش منتظر این بودم یه فرد پولدار بیاد تو زندگی من و با من ازداوج کنه وخواستهامو براورده کنه،،،اصلا سر کار رفتن و استقلال مالی برای من مترادف بود با مردن،و چقد راجب این شرکی که در درون من بود من چک و لگد خوردم از آدمها و از دنیا
تا اینکه با شما آشنا شدم کم کم امید پیدا کردم
خدای واقعی رو تو دورنم شناختم
دیگه قرص نمیخورم سالهاست حتی یه قرص ویتامین هم مصرف نکردم
سالم سالمم به لطف خدای مهربان از شهر خودم هجرت کردم به یه شهر بزرگتر
و منی که حتی تا سوپر مارکت سر کوچمون نمی رفتم و منتظر بودم که منجی بیاد و منو نجات بده و یه پول مفتی بیاد و من خرج کنم الان اومدم توی یه شهر دیگه تنهای تنها بدون خانواده
خودم و خدای خودم
شروع به کار کردم درسته از به مبلغ کم شروع به کار کردم یعنی حقوقم در حدیه که زنده بمونم ولی وارد بزرگترین ترس زندگیم شدم و دیگه منتظر کسی نیستم خودم روی پای خودم ایستادم
و هنوز نتایج مالی که اونطور بخوام تو زندگیم به وجود نیومده ولی ۱۸۰ درجه تمام جنبهای زندگی عوض شده
و خدا رو شکر می کنم و از شما ممنونم استاد عزیز که باعث شدی یه انقلابی در درون من به وجود بیاد
و این همه تغییر کنم تمام صحبتهای هادی عزیز شباهت داشت به زندگی من
عینهو داره زندگی منو تعریف می کنه
واین همه تغییر برای من واقعا یه انقلاب بود
امیدوارم وقتی نتیجه مالی گرفتم بیام و بگم که استاد من ترکوندم
تو همه چی عالی بودم تو مسائل مالی و کسب درآمد هم عالی شدم استاد عزیز پیامبر زمانه
دوست دارم
و برای تمام بچه هاآرزوی حال خوب و سربلندی دارم
سلام روز همگی به خیر و خوشی
من میخوام از توحید عملی بگم اول که شبیه آب روی آتیش بود برای من
هرجا کم اوردم،اومدم سمت این فایل ها دوباره بلند شدم
هرچی گوش میدم بازم تازه ست
هرچیزی که توش از خدا میگه ادم تسلیم میشه و امیدوار.
استاد چقدر اگاهی های شما نابه که انقدر ادم ها رو متحول میکنه
چقدر شما رو دوست دارم و براتون ارزش و احترام قائلم.
من مطمئنم هیچکس شبیه شما خدا رو انقدر قشنگ به ادم ها معرفی نمیکنه.
دیگه چی از این بالاتر که بشی باعث وصل شدن ادم ها و خدا به هم.
رسالت از این بالاتر و قشنگتر داریم مگه
شما همیشه پای حرفهات هستی و این اشاعه توحید و به زیباترین شکل ممکن داری انجام میدی.
من خیلی از حرفهای هادی انگیزه گرفتم و دارم توی عمل جاهایی که توش باگ دارم استفاده میکنم.
مثلا اگر کاری رو شروع میکنم تمومش کنم،وسط راه سرد نشم
بپذیرم این بخشی از مسیر امروز منه،باید برم تا مسیر بعدی گفته بشه
باعث شد بفهمم اگر هدایتی بهم میشه که خیلی به ظاهر برای من ایده آل نیست انجامش بدم و به این درک برسم که قرار نیست این مسیر،لزوما مقصد من بشه.
خیلی وقت ها سر اینکه فکر میکنیم من نمیخوام تو این مسیر فعالیت کنم،مسیر و رها میکنیم.
بابا این مسیر مقصد تو نیست،بخشی از مسیر رسیدن به مقصد توست
برو تا مسیر بعدی بهت گفته بشه
اگه قرار بود مقصد و ببینی با خدا چه فرقی داشتی
بپذیر تو یک انسانی و به اندازه توانت توقع دیدن مسیر و داشته باش.
چقدر این اگاهی ها ارزشمنده،باید هی با خودم تکرار کنم که حرکت کنم به همراه اقدام عملی.
خدا رو شکر میکنم به خاطر این مسیر راستی،
راه مستقیم،راه کسانی که به انها نعمت داده شده.💜
سلااااااام استاد عزیزم و هادی عزیز
چه نتایجی
چه قدرتی
من چی بگم اخه
وقتی ادم تصمیم میگیره تغییر کنه و انقدر اهرم رنج و لذتش قوی باشه که پای مرگ و زندگی وسط باشه ، معلومه که همچین توانایی داره و خداوند این طور هدایتش میکنه. معلومه که خدا میاد یه همچین فرد معروف و بزرگ و ثروتمندی رو توی بندرعباس هدایت می کنه به سمت این ادمی که ایمان داره و باور ها و افکارش رو تغییر داده.
کسی که متعهد شده درامد ماهی 500 هزار تومان رو صد برابر کنه و با تمام وجود تلاش میکنه و تغییر میکنه ، حق داره به درامد ماهی 50 میلیون و 100 میلیون تومان و البته بیشتر برسه. حق داره الان توی بزرگ ترین ، مجلل ترین ، شلوغ ترین و پر درامدترین شرکت توی شهرش کار کنه . حق داره عکس پروفایلش انقدررررر متفاوت بشه . خداااای من انسان چقدر مگه توانایی داره؟
کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم رو تازه خوندم و بی نظییییره . همه چی توی این سایت بی نظیره ولی مهم عمل کردن ماست. تا عمل نباشه که نتیجه نیست.
این همه نتایج فوق العاده ی هادی عزیز از کجا اومده؟ از یه تصمیم و تعهد و مهمتر از همه ، از عمل کردن.
چقدر این نتایج به ما این احساس رو میده که می شود ، که اگر اینها تونستن منم می تونم. چقدر کمک می کنه یه جاهایی که نجواهای شیطانی میاد بتونی براش انواع فکت ها و واقعیت ها رو بیاری.
خداوند مهربان و قدرتمندم سپاسگزارم که من رو در این مسیر زیبا قرار دادی.
هادی عزیز بسیااااار سپاسگزارم که فایلی به این عالیی رو اماده کردید و وقت گذاشتید .
استاد سپاسگزارم که نتایج دوست عزیزمون رو با ما به اشتراک گذاشتید.
عاااااااشقتووووونم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه همفرکانسی خودم
چقدر ازین چند فایل که آقا هادی صحبت کردن و استاد تکمیل کرد حرف هاشونو لذت بردم
چقدر اشک شوق ریختم و چقدر وجود خدارو بیشتر حس کردم
دقیقا این دوستمون درست میگن
به محض تغییر نتایج نمایان میشن
اینکه وقتی حضور خدارو حس میکنیم و میزاریم اون برامون تصمیم بگیره
من نزدیک به 1500 روز هست که عضو سایت هستم
ولی عضویت مهم نیست عمل به آموزه ها مهمه
که بخوام صداقت به خرج بدم من شاید دو ماهه که مستمر دارم رو خودم کار میکنم و صدای استاد روز و شب بامنه و نتاااااااااایج بینظیرررررررر
کاملا با آقا هادی موافقم که فایل های توحید عملی منو دگرگون کرد
منی که همیشه غر میزدم کارم خدماتی،چند روز پیش تو یه کامنت دیگه گفته بودم قرار کاری دارم
و قرار داد جدید کاری من (همونطور که قبلا گفتم کارم تدوین هست)
کاری برام استارت خورده با حجم نصف هم کمتر از نظر حجم کاری ،با درآمد هر تدوین 2 برابر قیمت قبلم اوکی شده ،
دقیقا همونجوری که میخواستم که مدیریت استودیو خانم باشه،خوش اخلاق باشه خیلی باهم راحت کنار اومدیم،
همش میگم ازاده ببین،اینا کارهای خداست با دست های متفاوت،
و به قول استاد که بالای ده ها بار اغراق نکردم اگه بگم با خودم تکرار میکنم،هررررررر روز بدون استثنا
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست،
آقا هادی باز به من یاد آوری کرد که فقط استمرار داشته باشم،و توکلللللللللل و ایمان
به هر آنچه که بخوام میرسم
من هم بیشتر از 8،9 ساله که پیش روانپزشک میزفتم و دارو مصرف میکردم
ولی الان که به محض بیدار شدن میام سراغ دفترم و سایت عباسمنش
یه خوشحالیه عجیبی دارم ،
که فقط افراد نزدیکی که با من در ارتباطن این تغییر رو متوجه شدن
و از اون جایی که صداقت رو پیشه رفتار و کار و زندگیم قرار دادم،منی که تا همین پارسال روزانه حداقل ده مدل قرص میخوردم که فقط گریه نکنم و انقدر به مسائل فکر نکنم،الان فقط یه قرص میخورم که به کمک الله قراره این قرص هم حذف بشه،
حال روحی عالی دارم،به قول هادی یه تفریح رایج بین ما جوونا خوردن مشروبات الکلی تا فقط چند ساعت یادمون بره همه چی رو
به جرات میتونم بگم یک سال بیشتره که لب به مشروب نزدم و برای حال بهتر،باشگاه رفتن و در بیشتر مواقع اومدن تو سایت و فایل گوش کردن و عمل به آگاهی هااااا شده جز بهترین تفریحات من
از استاد عزیزم و مریم جونم خیلی سپاسگزارم و ایمان دارم خیلی زود میبینمتون و با عشق در آغوش میگیرمتون ️️️
نمیدونم چی باعث شد که من ساعت سه نصف شب بیدار بشم و یه چیزی بهم بگه سایت عباس منش یه سر بزن
و با این فایل روبرو بشم و بدون دانلود کردن بشینم تا آخر نگاه کنم و اشک هایم امان ندهند
جاهایی که آقای هادی مکث میکرد و من گریه ها کردم
چقدر پاداش این تغییر برازنده خود شماست احسنت احسنت
تغییر شهامت میخواهد ،تغییر ترس داره ،دو دلی داره ،حرف مردم داره
اما اینکه جلوی اینها بایستی و با ایمان به خداوند پیش بری این یعنی شجاعت این یعنی خدا رو درک کردن
استاد عزیزم بهترین ها نصیب شما و دل زیبای شما باشد
عاشقتونم مریم خانوم و استاد جانم
فقط از خداوند مهربان میخوام به من و دوستانم که از تغییر می ترسند دل نترس و ایمانی بدهد که دست به اقدام بزنیم و فقط عمل کنیم نه اینکه فقط شعار گونه حرف بزنیم
اینو به خودم گفتم و به خودم قول دادم من نیز بیام و از اقدامات شجاعانه که نتیجه ایمانم رو نشون میده با شما صحبت کنم 😢
ممنونم از دیدگاه قشنگتون
یه بغضی گلوم رو گرفت در حد اینکه نمیتونستم نفس بکشم
این جمله تون خیلی قشنگ بود خیلی
تغییر شهامت میخواهد ،تغییر ترس داره ،دو دلی داره ،حرف مردم داره
پشت همه آدم های موفق هم هست که یروزایی خسته شدن ترسیدن
ولی جا نزدن
ممنونم ممنونم نیاز نیست خیلی حرف زد همین دو تا جمله شما کلی مفهوم داشت برای این چند قسمت از نتایج هادی عزیز و بزرگوار
سلام به استادعباسمنش عزیز وخانم شایسته عزیز
من تا اینجا همه ی صحبت های آقای هادی رو گوش کردم وخیلی براشون خوشحالم که اینقدر اوضاعشون باتوجه به لطف خدا وآشنایی باشما ودوره هاتون عالی شده تقریبا در تمام زمینه ها پیشرفت صد در صدی داشتن ،من درتمام زمینه ها از وقتی یادم میاد خدا رو درست شناخته بودم وخواسته هام رو ازش خواستم وهمش هم بهم داده شده واز اولش چون با قرآن مانوس بودم خطا واشتباه بزرگی نداشتم وارتباطم عالی بوده باخدا همیشه راهنمایی میخواستم حتی از بچگی مثلا سن۹سالگی قرآن رو باز میکردم ومیگفتم خداجون راهنماییم کن وبه بهترین وجهی هدایت میشدم وکلا ازنظر روابط ،تحصیل،شغل،همسر ،خانواده،فرزندان عالی بوده برام وتوی مشکلات هم بازم کمک خواستم وبازم راهنمایی شدم وبه همه ی آرزوهام رسیدم سال دیگه ۵۰سالم میشه وبازنشسته شدم وبچه هام هم دیگه بزرگ شدن حدود۲سالی هست که با سایت شما آشنا شدم وفهمیدم سقف آرزوهام از نظر مالی کم بوده وبه حقوق معلمی وداشتن خونه وماشین واینکه نیازمند دیگران نباشم راضی بودم اصلا بنظرم دنیا خیلی مهم نبوده که ثروت فراوان آرزو کنم ولی الآن دچار این فکر شدم که اگر اینم میخواستم خدا میداد پس از خدا خواستم وکمی ثروت بدستم رسیده و به دوتا از بندگان خدا یک کم پول قرض دادم واینقدر که خوشحال شدن باز من از خوشحالی اونها ذوق کردم وحالا فهمیدم که معنوی ترین کار جهان ساختن ثروت وگره گشایی از کار مردمه ممنونم استاد ازتون که اینقدر با زبان ساده وحرفهایی که از دل برمیاد راه وروش درست زندگی کردن رو به همه میگین امیدوارم همیشه موفق باشین.
درود به استاد عباس منش و بانو مریم عزیز
و دوستان عباس منشی
سلام به خانم محمدی عزیزکه به کامنت شما هدایت شدم،اگه اشتباه نکنم شما باید از دوستان تربیت معلم هاجر باشید،نمیدونم شاید هم من اشتباه میکنم،،،،احسنت به شما و افکار توحیدی که در وجودتون ریشه زده،برای شما همکار عزیز آرزوی خوشبختی توام باطول عمر دارم
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته ی شایسته ی تحسین❤️
و هادی جان
از دیروز به این فکر میکردم فردا صبح قسمت جدید این مصاحبه میاد و من فردا دوشیفت صبح و عصر باهمم شاید نتونم این مصاحبه رو ببینم و تا شب باید صبر کنم …
که دیشب سرپرستارمون پیام داد که تعداد مریض کمه و شیفت صبح شما آف هستی 😅
البته که بی نهایت شکرگزار خداوندم اما ازون اتفاق های زندگیم هست که دیگه براش سوپرایز نمیشم ،برام عادی شده خدا همیشه کارا هارو خودش برام درست کنه 😊✅
خیلی خیلی عالی بود آخرین قسمت این مصاحبه و اشک های من هم مثل همیشه روون بود …
استاد من هادی جان رو تایید میکنم که ما هیچ جوری نمیتونیم از شما تشکر کنیم و حق مطلب رو ادا کنیم …فقط میتونیم با نتایجمون خوشحالمون کنیم و خوشحالی شما بسیار بسیار لذت بخشه…
شجاعت هادی رو تحسین میکنم که سریع به حرف شما عمل کرد و این ویدئو رو به بهترین شکل تدوین کرد و براتون فرستاد
انشالله به لطف الله براتون بگم که از سعیده ی داغونِ پر از افکار خودکشی چطور رسیدم به این سعیده که در حال عاشقی با خداست
میخوام نتایجم به یک ثبات برسه تا بتونم محکم ازش حرف بزنم بخصوص نتایج مالی …
وگرنه در همه ی زمینه ها پیشرفت تصاعدی داشتم 😍
در حال حاضر در حال بمباران اطلاعات حداقل روزی ٣/۴ساعت و اگر آف باشم بالغ بر ٧/٨ساعت
به آموزه های شما در دوره های شگفت انگیز ثروت ، دوازده قدم ،عزت نفس و فایل های رایگان مصاحبه و لایو،نشانه ی روزانه ،و زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا هستم
و قدم به قدم به هدایت الله گوش میکنم و عمل میکنم 😊
و در آینده نزدیک براتون از نتایج عالی و عالی تر میگم ❤️❤️
به قول هادی یا همیشه پیشرفت میکنم و به آرزوهام میرسم یا همون بهتر بمیرم 😊✅
عاشقتونم بی نهایت ❤️
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا ۖ وَمِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَىٰ(١٣٠ طه)
پس در برابر آنچه میگویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن؛ تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و همچنین (برخی) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوی؛ باشد که (از الطاف الهی) خشنود شوی!
=====================================
نشانه ی امروز من: ١٩ دی ماه 1403
سلام به استاد عباس منش عزیزم
سلام به استاد شایسته جانم
سلام به دوستان عزیزِ توحیدی مستقر در غار حرا
دارم در جواب به خودم کامنت مینویسم ولی خب… به هر حال در بدو ورود به هر مکانی،سلام واجباته!
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّىٰ تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَىٰ أَهْلِهَا ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿٢٧نور﴾
ای اهل ایمان! به خانه هایی غیر از خانه های خودتان وارد نشوید تا آنکه اجازه بگیرید، و بر اهل آنها سلام کنید،این برای شما بهتر است، باشد که متذکّر شوید.
خدارو صدهزار مرتبه شکر برای فرصت یک روز زندگی دوباره،تجربه ی خنکای مطبوعِ هوای زمستانی شمال،خداروشکر برای آرامش قلب،برای امید،برای توکل،برای ایمان …برای خدایی که هرگز نمیمیره،هرگز فراموش نمیکنه و هرگز مارو رها نمیکنه …
١٧ شهریور ١4٠١
این فایل رو وقتی فریدونکنار بودم ،دیدم و براش کامنت گذاشتم و از خداوند سپاسگزاری کردم برای اینکه شیفت (صبح،عصر) icu برام آسون شد و من تک شیفت شدم و تونستم به موقع فایل رو ببینم…
١4 مرداد ١4٠٣
توی جزیره ی کیش بودم که دوباره برای این فایل کامنت گذاشتم،اونجا از دنیای تجارت نوشتم ،ازینکه نشونه های هدایت برای نوشتن کتاب داره میاد ،نوشتم که من هیچی نمیدونم وفقط میدونم باید تسلیم باشم تا قدم های بعدی بهم گفته بشه…
١٩دی ١4٠٣
بخش زیادی از کتابم رو نوشتم،نه اینکه نوشتم،دریافت کردم و نوشتم ،فکر میکنم یکی دو فصل دیگه کافی باشه برای اینکه تکمیل بشه و بره برای ارزیابی ناشر و چاپ…اسمش رو خداوند بهم الهام کرد،حتی اسم فصل هارو،هنوز هم خیلی وقت ها بهم میگه تو فلان فصل،این جمله رو تغییر بده و اینجوری بنویس…هیچ ایده ای نداشتم باید برای کدوم انتشارات کتابم رو بفرستم ،اما باز هم خدا در یک حرکت انتحاری،اسم انتشارات رو آورد جلوی چشمم،و همزمان که اسم انتشارات رو خودش آورد جلوی چشمم، این تیکه از آیه از گوشی مادرم پخش میشد که ٣ بار پشت هم قاری این کلمه رو تکرار کرد: وَأَوْحَیْنَا، وَأَوْحَیْنَا، وَأَوْحَیْنَا
اینکه چه جوری باید با اون انتشارات ارتباط برقرار کنم رو نمیدونم ،اینکه چه کارهایی رو باید انجام بدم و چقدر هزینه لازمه برای چاپ رو نمیدونم،اینکه کی باید همه ی این کارها رو انجام بدم نمیدونم.
اما آرامش قلبم بهم میگه خداوند درحال برنامه ریزی و کنترل اوضاع ست و در بهترین زمان مسیر رو هموار میکنه و قدم های بعدی رو بهم میگه …
خدای من هیچ وقت دیر نمیکنه،به تجربه بهم ثابت کرده هرجا فکر کردم دیگه به دیوار خوردم ،برام در جادویی باز کرده …اون خدایی که هرروز بهم میگه : إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا ،قطعا و حتما و بدون شک قدم های بعدی رو هم خودش برمیداره و هرجا لازم باشه من کاری انجام بدم بهم میگه.
خدایا ازت ممنونم که بهم گفتی بنویسم و از خودم ردپا بزارم برای روز های آینده …
دوستت دارم و عاشقتم و این عشق بزرگترین سرمایه ی زندگیمه.تو جان منی و عزیزتر از جانم…
O Allah the Almighty
Protect me and guide me
To your love and mercy
Ya Allah don’t deprive me
From beholding your beauty
O my Lord accept this plea
ﺣﺴﺒﻰ رﺑﻰ ﺟﻞ اﻟﻠﻪ،الله،الله…
ﻣﺎﻓﻰ ﻗﻠﺒﻰ ﻏﻴﺮ اﻟﻠﻪ،الله،الله…
به نام خدای معجزه ها
سلام به سعیده ی سعیده
امیدم حالت بهتر از اون حالی باشه که بهش میگن حال خوب
دوست قشنگم چقدر دلم برات تنگ شده بود و هر کامنتی ازت میخوندم نمیگفت که بنویسم
و اینجا انگاری ازم خواسته شد
یعنی انگاری حرفی برای گفتن دارم
چند روز پیش داشتم جلسه ١4 دوره ثروت ١ گوش میدادم
به حدی حالم گرفته شد که دلم میخواست سرمو بکوبم به فرمان ماشین.
یعنی به ازای هر جمله ای که استاد میگفت قشنگ فاعلش ساناز بود
و استاد داشت به طرز خیلی قشنگی تکامل رو تشریح میکرد.
توضیح نه سعیده جان. واو به واو تکامل رو داشت تشریح میکرد
و من دیدم هر جای زندگیم حتی اگه اندازه سر سوزن تکامل رو طی کردم چنان نتایج محکمی بهم داده که حتی ریشه هاش با هیروشیما هم کنده نمیشه
یعنی طی کردن ی ذره تکامل به روش درست قشنگ بهت میگه چی کاشتی داری چی برداشت میکنی
دلم میخواد خیلی مثال ها برات بزنم اما من ی ذره ذهنم مورد داره
من سالیان سال جز بچه های بیش فعال بودم و به نسبت همین ذهن حتی در این سن ٣6 سالگی هنوزم این داستان خیلی جاها ردشو میزاره مثلا اغلب اتفاقات گذشته مخصوصا تاریخ و زمانش یادم نمیاد اکثرا چهره هارو فراموش کردم و حتی گاها اسم خیلی از هم کلاسی های دانشگاهمو
گاها این ذهن به سرعت نور تراوش میکنه و من میام ازش تبعیت کنم میبینم حداقل ٣ پاراگراف ازش عقبم و این اختلاف سرعت ذهن و دست من باعث شده نوشته هام چند منظوره باشن
تمامی این تفاسیر رو گفتم که ی مثالی رو بزنم
دقیقا یادم نیس
حدود تیرماه 4٠٢ حداقل 5 ماهی بود که در زندگی من همه چی به صفر کلوین رسیده بود. رابطه ازدواج که ریجکت شده بودم دفتر کاری که تحویل داده بودم شغلی که ی روز بهترین صنف خودم بودم ماهی ی نفر هم تماس نمیگرفت و من بدهکار و افسردگی که حتی صدای خودمم برام زجر اور بود
اما این فایل های استاد هر روز پخش میشد منکه نمیدونستم چی میگه اما صداش تو گوشم بود
یادمه ی جلسه ای از عزت نفس بود که میگفت تو قدم اول بردار قدم بعدی بهت گفته میشه
من افتادم به جون خدا
اون قدم اول که من باید بردارم چیه؟
همیشه هر وقت می افتم به جون خدا
کمتر از ٢4 ساعت جواب میده و اینو میدونستم که جوابی در راه هست
صبح روز بعد بعد از بیدار شدن یکی گفت برو پیش فلان همکارت پیش رضا بگو داستان این هست ببین چه پیشنهادی میده
یعنی خداوکیلی این حرف به من گفته شد من به حدی کفری شدم قشنگ با داد گفتم برو بابا
بلند شدم رفتم اشپزخونه برای صبحونه
قشنگ دو دقیقه ی بار میگفت برو پیش رضا
من هی ذهنمو میبردم ی سمت دیگه دوباره میگفت بروپیش رضا
ی جا دیگه زدم سیم اخر
گفتم اصلا میدونی چی داری میگی؟
رضا؟
عامو مگه نمیدونی من کی ام؟
مگه همین چند ماه پیش رضا کاراشو تو دفتر من انجام نمیداد؟
مگه چندبار نگفت کجایی بیام دفترت گفتم من نیستم
مگه از عزت و احترام من خبر نداری؟
دوباره میگفت برو پیش رضا
خلاصه حداقل 4 روز من پیچوندمش اونم هی میگفت برو پیش رضا
دقیق یادمه روزی که میرفتم دفتر پیش رضا تو ماشین گفتم وای به حالت نتیجه نگیرم برگشتنی من میدونم و تو
خدای من
حتی یاداوری اون لحظات هم برای من سخته
با ی بغض خیلی خیلی زیاد به زور صحبت کردم
گفتم چند ماهه فروشم صفر شده بدهی بالا اوردم
گفت چون از بازار رفتی بیرون
گفتم چون درگیر مشکلات خانواده شدم
چندین پیشنهاد بهم داد که هیچکدام به شرایط اون روزای من نمیخورد
اخرش گفتم من خونه تنهام بیام روزا دفتر شما گفت بیا اشکال نداره.
خدا میدونه برای گفتن این درخواست من چقدر چقدر چقدر خجالت کشیدم. یه معنی واقعی اب شدم
تنها دختری که تو این صنف بود کلی برای خودش دفتر کار و عزت و احترام داشت
سخت بوداااااا
ولی باهاش بسته بودم دیگه نمیشد جا بزنی
دقیق یادم نمیاد اما حداقل ی ماه رفتم و فقط نگاه میکردم به فروش اون ها و فقط برای خودم باور میساختم
داره اشکم در میاد
واقعا خود من بودم؟
خدایی اون دیگه چه ورژنی از من بوده
من به حدی مغرورم که برای رفتن به ی جایی باید چندین بار دعوت کنن اونم اخرش ایا برم یا نه
با هر منطقی نگاه میکنم اصلا نمیتونم اون ساناز ی ماهه رو درک کنم که چه شخصیتی بوده که ی ماه ساعت ده صبح تا یک ظهر بره دفتر ی همکاری ساکت بشینه و فقط بنویسه بگن چی مینویسی اونم بگه رمان
خدایا هزاران بار شکرت
ببین من چی بودم و چی شدم که الان اون همکار رفته نمایشگاه غرفه گرفته و منو هم دعوت کرده و من هنوز تصمیم نگرفتم برم یا نه
لعنت به غرور
لعنت به لحظه لحظه غرور
اما امروز همه شرایط زندگی من حتی خیلی خیلی بیشتر از اون چیزی هست که من میخواستم خیلی بیشتر
خودش میگه قدم بردار
حتی میگه به چه روشی قدم بردار
حتی میگه به کی مراجعه کن
حتی میگه چه حرفی بزن
حتی خودش قوت قلب هم بهت میده کم نیاری
برو جلو دختر
خودش واو به واو بهت میگه
بلده حتی طرفو ساکت کنه
حتی بلده بگه تو بشین و فقط تماشا کن
حتی بلده بگه اینجوری شکر گزاری کن
خدایا هزاران بار شکرت.
بهترین ها رزق سفره دلت عزیزم.
سلام دوباره به سعیده عزیز!
منم از هوای نسبتا سرد بهاری جنوب .برات می نویسم…
روزهایی که هر روز خداوند ایده های جدیدم برام الهام میکنه ..و منو هدایت میکنه…
سعیده جان چند هفته پیش خداوند یه ایده ایی بهم الهام کرد تا سه هفته قدمها رو پیش رفتم و نشتیامو گرفتم.تو همین مابیین.بزرگترین باگم .که در گذشته بود برام روشن شد…
وای چقدر اون لحظه.حالم بد بود…گفتم نگاه کن..خداوند میخاسته این مدت سکون رو،” توی این مورد،”.. بهت نشون بده..
یه چند دقیقه ایی رسید فورا خودمو جمع کردم و افکارمو اوردم توی مسیر درست…
الله اکبر….و کاملا قید اون ایده رو زدم.چون مدام داشت حالمو بد میکرد…چون دیگه درسهاشو بهم نشون داده بود..باید میرفتم برای قدم بعدی …و یه چند روزی گذشت..دو تا نشانه اومد…که باید ادامه بدم…..
تا این گذشت…یه سری ، بازم یجایی کارم متوقف شد…
یه لحظه افکار خودمو بررسی کردم…دیدم چقدر ذهنیتم خوب شده..چقدر ارامتر شدم…
دیگه مثل سری قبلی،” نریختم بهم..
و بخودم یاداوری کردم گفتم نگاه کن این نشون میده ..که خیلی متوکلتر و با ایمانتر شدی…
و ناگفته نمونه بعد از چند روز بازم ایده جدید اومد…و من براش وقت گذاشتم توی یه ساعت خاص..خداوند میگفت من مینوشتم .و این مورد رو ایمیل کردم بجایی که باید انجام بشه..
و بازم ..به طرز جالبی..بهم گفت .یه مشکلی خطایی پیش اومد..به شما اطلاع میدیدیم..
که الان دارم فقط.ذهنمو کنترل میکنم که بتونم این مسیر رو به شکل عالی برای خودم رقم بزنم.
اتفاقا سعیده جان !.مربوط به شهر شما میشه…ولی فعلا میخام بزارم هدایت چکار میکنه…با این بیزنس الهیم…
ایده من توی ایران طی تحقیقم..مثل سایت استاد و دیگر افراد موفقعیت میمونه..دقیقا توی همین راستا هست!…
مانندش تو ایران خیلی کمه..بیشتر ،”پیش افتاده هست..
ولی به اندازه کار من و خدا ،”قابلیت استفاده خوب نداره و نیست…
که تمامش!
برای من ،”قدمهاش:لطف بیکران خداوند بود..
هر تکه اییش ،”که عملی شد..چند روز:طول میکشید.و هدایت میشدم به ورژن بهتری…
خودم خیلی دوستش دارم…خیلی هم هدایت خدا داره قدم به قدم منو پیش میبره..
ولی باید سعی کنم اینروزا خیلی ارامش:داشته باشم..
هدایت شدم به این تکه از حرفتون..بیشتر برام واضحتر شد..که بزارم خداوند کارها رو انجام بده..من باید ارامش داشته باشم.
(وَأَوْحَیْنَا، وَأَوْحَیْنَا، وَأَوْحَیْنَا
اینکه چه جوری باید با اون انتشارات ارتباط برقرار کنم رو نمیدونم ،اینکه چه کارهایی رو باید انجام بدم و چقدر هزینه لازمه برای چاپ رو نمیدونم،اینکه کی باید همه ی این کارها رو انجام بدم نمیدونم.
اما آرامش قلبم بهم میگه خداوند درحال برنامه ریزی و کنترل اوضاع ست(نور الهی برام روشن شد..سعیده عزیز)
و در بهترین زمان مسیر رو هموار میکنه و قدم های بعدی رو بهم میگه …
خدای من هیچ وقت دیر نمیکنه،به تجربه بهم ثابت کرده هرجا فکر کردم دیگه به دیوار خوردم ،برام در جادویی باز کرده …اون خدایی که هرروز بهم میگه : إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا ،قطعا و حتما و بدون شک قدم های بعدی رو هم خودش برمیداره و هرجا لازم باشه من کاری انجام بدم بهم میگه…)
دقیقا اینروزام دارم سعی میکنم .حقیقتا یجاهایی کسل میشم.چون هیچی نمیدونم.و یجورایی کم میارم..
ولی این ایمان و توکل و نشانها پشت سر هم میاد…رو ادامه میدم..
دیروز کله صبح..محسن ابراهیمی زاده خواننده بندری هست…اومد تو خوابم بهم گفت برو مصاحبه منو ببین..
اخراش یحرفهایی زد…
فهمیدم این شخصی که توی بیزنس موسیقی هست .. داره ..این موارد،”رو در کارش انجام میده..
دقیقه، دقیقه های اخرش.راجع به پیروی از قلب و راجع به تجارت . رو بیشتر برام بولد کرد..
شما ،”هم “حتما برو ببینش..
و ایه 15 مُلک .خیلی برانگیختم کرد …تا استقامت داشته باشم،” در برابر هدایتهای الله …و روی دوشش بشینم و ارام باشم و اجازه بدم ،بهم روزی بده…
همین هفته ایی که گذشت..هر چی خاستم.از طریق دستانش:برام کن فیکون شد…
جوری که فقط میگم خدایا هر انچه که دارم از ان توست..
و باید بیشتر تسلیمت باشم..
به امید روزی که بیام.اولین استارتمو توی ایران شروع کنم.و بیام توی سایت بهشتیم .بازگوش کنم..
سعیده عزیز لطف خدا باعث شد تا از طریق کامنت شما بهم گرمی بده..
چون میگفتم خدایا.این چیه یه ایده بهم میدی من انجامش:میدم و تو یه نقطعهسکون میشه با وجودیکه تو اونجایی که تونستم براش مایه بزارم..
فهمیدم اونم کار خودشه.و من فهمیدم و درکش:کردم.
ولی ذهنم میگه باید خیلی روش:فشار بزاری..
و ناگفته نمونه هر چقدر تقلا میکنم بقول خودمون سعی و تلاشمو میکنم..کارم پیش:نمیره و احساسم بد بد بدتر میشه.
و اینجانقطعه ناتوانیمو میبینم..که باید بیشتر تسلیمش باشم..
دوست عزیزم بابت پیام الهیتون…سپاسگزارتونم… بابت درکی که نسبت بخدای درونت پیدا کردی!.که بازم این لطف خداوند هست..
درود و خداقوت به شما
براتون از درگاه خداوند متعال آرزوی سلامتی و موفقیت و امنیت میکنم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
هدفم از کامنت گذاشتن این بود که شخصاً از شما کادر فداکار درمان بخاطر تأمین امنیت قدردانی کنم و بهتون ادای احترام کنم.
متشکرم
متشکرم
متشکرم
در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره سلامت و شادکام باشید.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ۖ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِکَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آوردهاند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. این مردم پایدارند که خدا بر دلهاشان (نور) ایمان نگاشته و به روح (قدسی) خود آنها را مؤید و منصور گردانیده و آنها را به بهشتی داخل کند که نهرها زیر درختانش جاری است و جاودان در آنجا متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدا هستند، الا (ای اهل ایمان) بدانید که حزب خدا رستگاران عالمند.
===================================
بسمه تعالی
با درود به ارواح طیبه امام راحل و شهدای انقلاب و هشت سال دفاع مقدس و با سلام و آرزوی سلامتی و سعادت برای شما آقای حمید امیری،آتشنشان ابراهیم نشان سایت استاد عباسمنش، و آرزوی توفیق روزافزون برای شما،بدین وسیله مراتب قدردانی خود من باب تشکر جامعه ی آتش نشانی از کادر درمان اعلام میدارم.
متشکرم.
متشکرم .
متشکرم.
===================================
:)))))))))))))))))))
آقا چه خبرتوووونه؟ چه خبرتووووونه؟
انقدر که شما از کادر درمان تشکر کردی،خود وزیر بهداشت ازمون تشکر نکرد:))) شرمنده ی این محبت شما شدم:))))گفتم یکبار دیگه رسما ازتون قدردانی کنم :))))
اینارو ولش کن !
هنوز ٢ سال نگذشته ازین کامنت ولیییی!
هالالای لای،هالالای لای
سعیده با کادر درمااااان دیگه ،بای بای :))))))
خداروصدهزار مرتبه شکر ،برای تموم تغییرات زندگیم که از رحمت خودش بوده،خداروشکر که وقتی من یک قدم سمتش برداشتم اون هزار تا قدم برداشته،خداروشکر که هربار از روی عقل و منطق خودم دستمو به سمتش دراز کردم اون نه اندازه ی مشت خودم،که به اندازه مشت خودش بخشیده،خداروشکر که تموم جهانم سرشار از انسان های شایسته شده…کجا و با کدوم عقل و منطق میتونستم انقدر رفیق توحیدی پیدا کنم؟فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم
خیلی حرف دارم بزنم و خیلی چیزها هست که باید برات تعریف کنم انشالله سر فرصت،ببین وقتی جهنم اورژانس کودکان رو برای خودم استیبل کردم،و همه چیز رو تحت کنترل خودم درآوردم،گفتم من اینجا نمیمونم!وقتی هدنرسمون ازم خواهش میکرد تو فقط٧/٨تا شیفت شب بیا ولی بیا!
وقتی مدیر بیمارستان!!!!نیم ساعت با من صحبت کرد و با اصرار میگفت تو فقط بگو کدوم بخش میخوای بری،من میفرستمت ولی انصراف نده!
من میخندیدم و میگفتم تصمیمم جدیه،از محبتتون سپاسگزارم ولی من اینجا نمیمونم:)
حالا حمید جان ،دوباره داره درهای جدیدی توی زندگی من باز میشه…توی همین دنیای بیزنس و تجارت …نشانه ها داره میاد …آدم هایی دارند میان توی زندگیم که منو تشویق میکنند کتاب خودمو بنویسم:)
همین دیشب!
میدل آف نو وِر با یک خانم ثروتمند توحیدی زیبا ملاقات کردم که ویراستار بود!و کلی منو تشویق کرد برای شروع نوشتن کتاب …
چی بنویسم ؟درمورد چی بنویسم ؟از کجا شروع کنم؟
نمیدونم !!!! نمیدونم !!!!
فقط میدونم که خدا قدم به قدم منو هدایت میکنه و درها رو باز میکنه و به زودی در جای درستش قرار میگیرم …
انشالله با خبرهای خوب بازم برات تلگراف میفرستم،این کامنت صرفا مخلوطی از تشکر،شیطنت و خبرهای جدید از زندگی من بود که تا دیدم این فایل اومده روی بنر سایت گفتم بزار هم به خودم یادآوری کنم از کجا به اینجا رسیدم و هم یکبار دیگه ازین همه تشکر شما،سپاسگزاری کنم:)))))))
مرسی که هستی و مرسی که مینویسی.
من توی این دوسال خیلی چیزها از کامنت هات یاد گرفتم.درک عمیقتر من از آیه های قرآن،از خوندن کامنت های قرآنی شما شروع شدو همیشه بابتش ازت سپاس گزارم.
در پناه نور باشی حمیدِحنیف
قلب فراوانِ فراوانِ فراوان
از جزیره ی زیبای توحیدی کیش
کادر درمان توحیدی سابق
دانشجوی توحیدی فعلی در دنیای تجارت
نویسنده ی توحیدی آینده
سعیده
=====================================
پ.ن: آیهی ٢٢ مجادله که اول کامنتم نوشتم،منو به شدت یاد استاد وزندگی استاد میندازه…وقتی میخواستم برات کامنت بنویسم وطبق رسم نانوشته برات هدایت خواستم،این آیه اومد!نوش جانت،منتظر معجزه های خداوند باش …
أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
(ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﺁﺭﺍم ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ، ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ؛ ﺩﻝ ﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﺁﺭﺍم ﻣﻰﮔﻴﺮﺩ)
«الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ»
(ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ، ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﺍﺩﻧﺪ ، ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺧﻮﺵ ﻭ ﺑﺎ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻲ ﻧﻴﻚ ﺍﺳﺖ)
(28-29 رعد)
————————————————
سلام و درووووووود به سعیده نورانی پروردگارم، انسان توحیدی و زیبا، بینهایت تحسینت میکنم، هر بار که عکس پروفایل جدید میذاری کلی ذوق میکنم. ازت متشکرم ، الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمندت ، الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه.
————————————————
کامنتت خیلی عالی بود. کلی خندیدم به شوخی هات؛ اون شعر ها لا لا لای لا لای هم خیلی خوب بود، وزن و قافیه اش جالب بود.
وقتی به کامنتم فکر میکنم میگم خداییش من تو چه فازی بودم که اومدم از کادر درمان تشکر کردم. یکی نبود بگه بچه آخه تو چکاره ماجرایی ؟؟
اون موقع ها ذهنم هنوز توی حال و هوای پندمیک بود و هر وقت یادم میومد که پرستارای کشور چقدر تلاش و فداکاری میکردن برای کنترل ماجرا واقعاً از صمیم قلبم تحسینشون میکردم.
خلاصه دیگه شما هم اون موقع تلاش و فداکاری کردین پس ،
متشکرم، متشکرم، و باز هم متشکرم.
این سه بار تشکر سنت شد دیگه.
————————————————
بخاطر هدایت قرآنی ازت ممنونم «أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» این آیه دنیایی از امید و رحمت خداوند رو در خودش داره ، از خداوند میخوام ظرف وجودمون رو گسترش بده. تا بیشتر و بیشتر بتونیم از آگاهی آیات قرآن بهره ببریم.
وقتی اپلیکیشن قرآن رو باز کردم دیدم این آیات روی صفحه تبلیغات برنامه است. گفتم همین آیه نشانه است. امیدوارم به جان شما بنشینه.
ازت متشکرم سعیده جان ، یادم باشه 11 شهریور هم یبار دیگه بیام اینجا سالگرد اولین کامنتم برای شما رو سلبریت کنم. (شوخی)
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشی و همواره از نور هدایت متنعم باشی.
ازت متشکرم.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بنام خداونده بخشنده و مهربانم…..
سلام و درود خدا به حمید عزیزم…..
مکه داریم ادم به این خوشتیپی….
عجب عکس پروفایلی….به به
حمید عزیزم بینهایت دوستت دارم امروز به لطف الله ایمل رو باز کردم و کامنت شما اومد برام و بینهایت خورسندم و روزم رو با کامنتی که برای تو مینویسم شروع میکنم به لطف رب …
حمید عزیزم بنهایت برای وجودت از خدا سپاسگزارم الهی سشکرررر و صد هزار بار شکررررررررر….
حمید عزیزم دمت گرم که اینقدر قران رو برامون قشنگ معنی میکنید شما و سعیده بانوووو الهی شکر برای وجود نازنینتون
دوستتون دارم بینهایتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
استاد و مریم بانو ازت ممنونم برای وجود چنین شاگردهایی که تحویل به دنیااا وجهان هستی دادید الهی شکررررررررررررررررررررررررر
لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ
تا بر آنچه از دستتان مىرود اندوهگین نباشید و بدانچه به دستتان مىآید شادمانى نکنید. و خدا هیچ متکبر خودستایندهاى را دوست ندارد:
در پناه جام جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشید…
باعشق حسین عبادی بنده خوب خدااا….
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»
ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺭﻳﺸﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺳﺘﻢ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ، ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪ؛ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﻫﺎ ﻭﻳﮋﻩ ﺧﺪﺍ ﻣﺎﻟﻚ ﻭ ﻣﺮﺑﻲ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
(45 انعام)
——————————————————
سلام و دروووووود فراووووووون به حسین جان برادر عزیزم ، حسین کوکا دورت بگردم ، چقدر دلم برات تنگ شده…
حسین جان لطفاً کامنتمو با همون لهجه شیرین خوزستانی خودت بخون، با همون تن صدای دوست داشتنی و آرامش بخشت، یکی از نعمتهایی که خداوند بهم هدیه داده داشتن دوست عزیزی چون شماست حسین جان. چقدر من از صمیم قلبم دوستت دارم کوکا. و این نعمت که من بارها صدات رو شنیدم. حسین فکر کنم قبلاً بهت گفتم بذار یه بار دیگه بهت بگم ، صدات خیلی فوق العاده و آرامش بخشه، میتونی گوینده یا دوبلر باشی یا پادکست درست کنی.
اگه بچه های سایت شماره ات رو گیر بیارن ولت نمیکنن حسین . همش میخوان بهت زنگ بزنن و صداتو بشنون.
حسین کوکا دورت بگردم ببخش که کامنتتو با تاخیر جواب میدم، یه جورایی خیالم راحته که دوست خوبم رو همیشه دارم هر وقت بخوام میتونم بهش کامنت بدم یا پیام بدم یا زنگ بزنم.
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر حضور ارزشمندت.
حسین جان همین که هستی برام ارزشمندی. ما شاید فکر کنیم که دوستان خوب باید برای همدیگه یه کار بزرگ و مفید کنن ولی نه گاهی اوقات همین که حضور داشته باشی خودش نعمت محسوب میشه.
خدا رو شاکرم که بارها از طریق کامنتای شما باهام حرف زد، بارها از طریق تماس تلفنی و گفتگوی توحیدی قلبم باز شد و به خود خدا وصل شدم.
راستی حسین جات خالی بفرمائید گرما و شرجی عسلویه و تعمیرات اساسی. (هر بار که خواستی پرمیت چک کنی و تیک استندبای آتشنشانی داشت و دیدی تیم آتشنشانی اومده تا پایان کار مستقر شده، یاد خودت بنداز اگه حمید لایق هم مداری با شما بود الان اینجا فول PPE پشت واترمانیتور استندبای بود.)
از صمیم قلبم برات بهترین ها رو میخوام کوکا. سلام به خانواده محترمتون برسونید.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام و درود از قلب مهربونم به آقا حمید حنیف و عزیز
من هر موقع صدای ماشین آتش نشانی و میشنوم ،ناخودآگاه تصویر شما و کامنت های پربار شما میاد توی ذهنم و بواسطه ی حضور شما در این سایت و آشنایی من با کامنت های شما این باور در من خود به خود شکل گرفته که آتش نشان ها بسیار افرادی شایسته و محترم و درست کردار هستند و دقیقا عین باوری که در من ایجاد شده تجربه اش کردم
و بسیار منش و عطوفت و تواضع و فروتنی شما رو تحسین میکنم و هر روز نکات مثبت شما رو مرور میکنم و جهان هم لاجرم به هدایت من به سمت انسان های شایسته میشه .
خدا را هزاران هزاران مرتبه شکر و سپاس بی نهایت و همیشگی بخاطر وجود جهانی که پر از انسان هایی شریف هست تا گسترش دهنده نیکی و نام و یاد بزرگی و عظمت خدا باشند.
الهی که توفیق بندگی و دوری از گناهان و روزی همه ما قرار بده.
در پناه خداوند یکتا سعادتمند باشید برادر.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»
ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﻛﻮﺷﻴﺪﻧﺪ، ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ ﻣﻰﻛﻨﻴﻢ؛ ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ (۶٩ عنکبوت)
————————————————————
سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوار و مهربان. امیدوارم که حالتون عالی و مثبت و توحیدی باشه و همواره به خداوند وصل باشید.
از این همه مهربانی و لطف و بزرگواری شما سپاسگزارم و واقعاً خدا رو شاکرم که منت سرم گذاشت و من رو از مدار گذشته جدا کرد و من رو به این سایت یا بهتره بگم به این خانواده توحیدی هدایت کرد.
یه شوخی کنم ؛ در مورد اون باوری که در مورد آتشنشان ها ساختین یه تجدید نظری بفرمایید چون هر چی ایستگاه آتشنشانی که تا حالا من دیدم همه اش دیوونه خونه بوده، یکیشون هم خود منم.
از لطف و محبت شما ممنونم ولی منم یکی مثل همه آدمهای معمولی جامعه که هنوز هم درگیر نجوا میشم و هنوز خیلی وقتا کفور میشم. و اگر خداوند هدایت و حمایتم نکنه بارها و بارها به خودم ظلم میکنم. اعتبار این کامنت ها واقعاً با من نیست ، اینکه میگم با من نیست باور کنید با خدا تعارف ندارم ، یه وقتایی که حالم خوب نیست و هر چی تقلا میکنم کامنت بنویسم اصلا نمیتونم. یه وقتایی نمیتونم بنویسم اظهار عجز و ناتوانی میکنم، میگم من هیچی نمیدونم، تو بهم بگو، من محتاجم بهت ، من نیاز دارم که بهت وصل بشم، من نیاز دارم که باهات حرف بزنم، من نیاز دارم که از تو بنویسم، کمکم کن ، نجاتم بده، از تاریکی نجاتم بده، تو وعده دادی بنده هات رو از تاریکی به سمت نور هدایت کنی.
به الله قسم همین پاسخی که میخواستم برای شما بنویسم نمیتونستم بنویسم ، هر چی نوشتم پاک میکردم. آخرش هم گفتم خدایا، من نمیدونم ، بنده ات برام کامنت نوشته ، آیا تو میپسندی جواب ندم؟؟ کمکم کن لطف بنده هات رو بی جواب نذارم. واقعاً هیچ اعتباری به ذهن و عقل خودم نمیدم. عقل کل خودشه. همه مون محتاج رحمتش هستیم.
از شما ممنونم که برام نوشتین. از درگاه خداوند متعال شادکامی و موفقیت و ثروت و آرامش رو براتون درخواست میکنم.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام به دوست بزرگوار آقای حمید امیری عزیز
برادر عزیز واقعا شما توی چه مداری هستی که زیر کامنت اعضای سایت نظر مینویسی بازم دوستان اینجوری به شما ابراز احساسات میکنند!!!! شما دیگه مرزها رو در نوردیدی و اینجوری قلبها براتون نرم هستند و اینجوری آدم ها رو به وجد میارید…و تازه انقدر هم متواضع هستید…نمیدونم از این هدیه الهی و این توانایی نوشتن خودتون فقط در این سایت استفاده میکنید یا در فضاهای دیگه هم مینویسید…اما خواهشا این مسیر رو ادامه بدید
من خودم برای مطالعه نوشته سعیده شهریاری عزیز اومدم که همیشه بهم آرامش میده اما باز نتونستم در مقابل این حجم از عشق و علاقه ای که به شما ابراز میشه دووم بیارم و با اینکه کم پیش میاد دیدگاه بذارم اما دوست داشتم احساسم رو به شما ابراز کنم
قطعا این جذابیت شما به اتصال تون به الله برمیگرده…فقط اوست که جذابه و زیبا و ستودنی و هر وقت ما ستایش میشیم داریم انعکاس صفات ستوده الهی وجودمون رو به نمایش میگذاریم
نوشته های شما تلفیقی از آگاهی های کیهانی الهی و شعر و آیات قرآن و علوم تجربی و طنز و همه چیزه….واقعا فقط یه چیز نیست که حوصله سر بر باشه…و تنوع نوشته هاتون تحسین برانگیزه
فقط خواستم ازتون تشکر کنم برای نوشته های بی نظیرتون و زمانی که صرف میکنید تا اون ها رو با ما هم به اشتراک بگذارید…
یهو این شعر مولانا یادم اومد:
کین طلب در تو گروگان خداست
زانک هر طالب به مطلوبی سزاست
جهد کن تا این طلب افزون شود
تا دلت زین چاه تن بیرون شود
در پناه خیرالحافظون باشید
سلام به سعیده نورانی پروردگارم
چه لقب برازنده و مناسبیه که فکر کنم حمید حنیف عزیز اولین بار در مورد شما بکار برد
گفتم حمید حنیف، یادم اومدد که عه انگار لقب حنیف رو هم شما اولین بار برای حمید جان استفاده کردی، خدا رو شکر که تو این سایت و تو چنین فضای ملکوتی و خالصی هستیم که تماماً انرژی مثبت به همدیگه میدیم و دریافت می کنیم
بگذریم اومده بودم تحسینت کنم دختر جان من عجب هیاهوی انرژی مثبت در اطراف خودت و کامنتات و حتی پاسخ هایی که به کامنتات داده میشه وجود داره قشنگ میشه اینو احساسش کرد
شما و عملکرد بسیار عالی و باورای خوبت تقریباً پای ثابت گفتگوهای من و دخترام توی تماسهای تصویریمون هستی، اونقدر که دامادم وقتی صحبتامونو میشنوه صرفاً برای شوخی بمن میگه مامانی بیا زیراب سعیده شهریاری رو بزنیم تا کسی ازش تعریف نکنه(ایموجی خنده زیاد)
و چیزی که توی کامنتهات نوتیس کردم و بخصوص توی این کامنتت که زیر کامنت قدیمی دو سال پیش خودت گذاشتی اون سیر صعودی کیفیت و جذابیت کامنتهات هست که بنظرم دلیل اصلیش انس بیشتر با قرآن و استفاده از آیات نورانی و سخن حق الله یکتا توی کامنتهای بعدیت هست
و این یه تلنگر هست برای منی که حتی قبل از آشنایی با استاد و اومدن توی سایت انس با قرآن داشتم و معنی شو بواسطه دونستن زبان عربی می دونستم و اطلاعات نسبتاً خوبی درباره تفسیر قرآن داشتم، به همون بسنده نکنم و انس و معاشرت بیشتری با قرآن داشته باشم و تا اون جایی که بتونم از آیات قرآن توی دیدگاهها یی که میزارم استفاده کنم که قطعاً بخاطر نور هدایت و برکت کلام خداوند کیفیتش بالاتر میره و برای خودم و هر کسی که می خونه مفیدتر واقع میشه
فکر کنم کم کم داری رسالت اصلیت رو پیدا می کنی از همین حالا بهت تبریک میگم نویسنده توحیدی آینده
با این طبع زیبا و توانایی درخشانی که در نوشتن مطالب و ارتباط دادنشون به همدیگه در شما سراغ دارم اگر شروع به نوشتن کنی خیلی زود نویسنده مشهوری میشی
ازت ممنون و متشکرم
عاشقتم بهترینم
بهترین ها رو برات آرزو دارم
به خداوند غفور و رحیم و رزاق و وهابم می سپارمت
مامان فاطمه ی عزیزم سلام!
نمیدونم چرا تا این جمله رو نوشتم چشام خیس شد…بزارید به حساب عشق زیاد…انقدر دوستون دارم که خدا میدونه،از همون اول که گفتم شما مادر معنوی من هستید یک نوری به قلبم اومد و تاییدش کرد…حالا من هر روز این هم مداری رو بیشتر و بیشتر درک میکنم.
عشق ومحبت و تحسین شما،جاش روی چشم های منه،من مادر بینهایت مهربون و زحمتکشی دارم که تموم سی و یک سال عمرم فکر میکرد من دارم اشتباه میکنم.من هیچ وقت صدای تحسینش رو نشنیدم اما خدا فرشته هایی مثل شمارو توی زندگیم آورده که جبران تموم نشنیده و نداشته هاست.
همون آیه ای که تو ویسم به سمیه جانم گفتم،حکایت من،حکایت این آیه ست که خدا به پیامبرش گفت:فبما رحمه من الله لنت لهم…
شما رحمت خداوند در زندگی من هستید.
ازتون بینهایت ممنونم و از خداوند براتون طول عمر با عزت،عشق و محبت و خوشبختی ها و ثروت و نعمت و فراوانی رو آرزو میکنم.
به امید دیدار روی ماهتون در بهترین زمان ومکان …
دختر معنوی شما:سعیده
پ.ن:کل این کامنت با اشک های توحیدی نوشته شد،با عشق و از دل نوشتم…الهی که به دلتون بشینه.
سلام به خواهر معنوی خودم
و جان شیرینتر از عسل
سعیده جانم ،از الان تصور کردم که تو بهترین نویسنده دنیا خواهی شد و ثروتمندترین میشی و کتاب هات پرفروش ترین در دنیا خواهد شد.
فاصله ی جغرافیایی زیاده،ولی فاصله فرکانسی بین من با تو به سرعت روشن کردن یک کلید هست که وصل میشه.
من بواسطه ی تو و آقا حمید عزیز
هدایت شدم به سمت خواندن کلام خدا
و هیچ وقت خواندن قرآن اینقدر واسم لذت بخش نبود،حتی فکر هم نمیکردم که بتوانم بفهممش چه برسه که راحت میتونم حفظ کنم .
الان میفهمم این قلب سلیم از کجا تغذیه میشه.
انس گرفتن با قرآن و عمل به آنچه که درک میکنی
چنان وجود آدمی رو نورانی میکنه و درهای رحمت خدا رو باز میکنه و هر روز حکمت و دانش و بینش رو روزی قلبت قرار میده
که میشی یک انسان موحد که جذب کننده توحیدی ترین آدمها میشه.
و به قول قرآن:
و برای هدایت و یاری تو پروردگارت کافی است.
بنام خداونده بخشنده و مهربانم…..
سلام به اجی سعیده عزیزممم…
سعیده به جان چشات فقد و فقد از سر ذوق دارم برات کامنت مینویسمممم به جان چشات اینقدر ذوقققققققققققققققققققققققققق زده شدم که نگو نپرسسسسسسسسس
بابا شکسپیررررررررررررررر بابا دمت گرممممممممممممم کلی برای خوندن کتابت ذوق دارم و بی صبرانه منتظرمممم
خیلی خوشحالم برات خیلی لذت میبرم از مسیرت و با خوندن کامنتات مسیر برای من قشنگتر و زیباتر میشه
استاد مریم بانو ازتون ممنونم بینهایت دوستتون دارم…
سعیده عزیز به رسم همیشه نوش جانت این ایه پر از عشققققققققق
سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ
براى رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتى که پهناى آن همسان پهناى آسمانها و زمین است، بر یکدیگر پیشى گیرید. این بهشت براى کسانى که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردهاند، مهیا شده است. این بخشایشى است از جانب خدا که به هر که مىخواهد ارزانیش مىدارد، که خدا صاحب بخشایشى بزرگ است.
در پناه جان جانا رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی
با عشق حسین عبادی بنده خوب خدااااااا
داداش حسین عزیزم سلاااااااام
سلاااام و سلاااااامتی و نوررر و عشق و محبت و مودت الله مهربانم رو از روشنی قلبم برات میفرستم الهی که به قلبت بشینه.
بینهایت ازتون ممنونم،بینهایت به معنای بی نهایت
من همیشه و همیشه و همیشه آرزو داشتم یک برادر بزرگتر از خودم داشته باشم و هربار تلگراف های پر از محبت و نور و عشق و انرژیتون رو میخونم میگم خدایا ازت ممنونم که من رو به آرزوم رسوندی،ازت ممنونم که بهترین هات رو برام فرستادی.
داداش حسین عزیزم،من انرژی بی حد وحصری از کامنت هات میگیرم که شبیه آب خنک چشمه وسط بیابون بی آب و علف،به جانم میشینه.
برای شما و خانواده ی بهشتیتون بهترین هارو از خداوند میخوام.
دعا میکنم در بهترین زمان و مکان ببینمتون.
بینهایت دوستوندارم و از خدا میخوام همیشه در پناه نور خودش،احساس خوشبختی بی قید وشرط داشته باشید.
بنده ی خوب خدا،حالت دلت همیشه کوک باشه و جات روی دوش خدا!
قلبم میگه بزودی میبینمتون!
به امید اون روز!
بسم الله الرحمن الرحیم.
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ!
و پروردگار تو به زودی به تو چندان عطا کند که تو راضی شوی
سعیده قشنگم سلام،
آخ که چقد حال کردم با خبری که دادی، ببین اولین چیزی که اومد تو ذهنم این بود که، کاشکی کتابت که چاپ شد، منم نسخه چاپیشو داشته باشم، اصلا میخوام با امضای خودت داشته باشمش.
ببین اینقد این خواستت، نویسندگی، تو ذهن من روشن و بدیهیه که انگار تو آلردی کتابتو چاپ کردی و من الان دنبال نسخه چاپیشم با امضات. میخوام بگم که از دید من که بیرون ماجرام، این خواستت محقق شدس بابا (رهرو ما اینک اندر منزل است).
نمیدونم چقدر تونستم منظورم برسونم، ولی صد در صد مطمعنم که من تنها کسی نیستم که این نگاه و نسبت به وضوح اجابت شدن این خواستت، داشته باشم. مطمعنم که هر کی تو این سایت یه بار یکی از کامنتاتم خونده باشه این حرفو تصدیق میکنه.
سعیده سعادتمند توحیدی تو در مورد هر چی بنویسی، هر چیا، هر چی که میگم یعنی هر چی، اینقدر رگه های توحید توش قشنگ دیده میشه که هر آدمی رو عاشق و دیوونه خدا میکنه. پس بنویس، تو فقط بنویس، کتابی که با دستای تو نوشته بشه جاش رو چشم و قلب منه.
دوسسسسسست دارم هوار تا. غرق در نور خدا تو تک تک لحظه هات باشی عزیزم. بوس به صورت ماهت نویسنده توحیدی.
سلام به سعیده شجاع و توحیدی
سلام به اون خندههات، انرژی و هیجان عالیت، قلب قشنگت
وقتی جی کی رولینگ تونست با هری پاتر بینهایت ثروت بسازه قطعا تو هم میتونی
به قول استاد اگه یه نفر تونست کاری رو انجام بده شما هم میتونین.
من کتابت رو پیش خرید میکنم
بوس به کلت
سلام سعیده ی عزیز
بهت تبریک میگم برای تصمیمی که برای نوشتن کتاب داری و یا حتی فکری که در موردش میکنی.
من هم بزرگترین خواسته و هدفم نوشتن کتابم هست.کتابی برای تمامی انسانها در سراسر جهان و برای تمام دوران ها تا ابد.
که حتی هزاران سال بعداز نبودنم در این جهان نوری باشه در قلب خواننده هاش.
قطعا که نویسنده این کتاب باید الله باشه و من فقط وسیله م.وفقط کار من اینه که وجودم رو رشد بدم ،روحم رو گسترش بدم و قلبم رو آماده کنم برای دریافت کتابم.
سعیده ی عزیز من وقتی کامنت هات رو می خوندم همیشه تو ذهنم میگفتم چرا این آدم کتاب نمینویسه؟!
تو شایسته گی نوشتن یه کتاب توحیدی جهانی رو داری .کتابی که میلیونها نسخه ازش در سراسر جهان فروخته میشه.
من که از همین الان منتظر خوندن کتاب توحیدیت هستم .
راستی عکس پروفایلت خیلی قشنگه انگار سه تا سعیده تو عکس هست .
خدا پشت و پناه هر سه تون باشه.دوستت دارم و آرزو میکنم به تمام خواسته هات برسی .
سلام آقا حمید
ممنونم از شما که وقت گذاشتید و کامنت من رو خوندید و سپاسگزارم برای لطفتون 🫶
خوبه که بدونید من همیشه کامنت های شمارو دنبال میکنم 😊 و داستان هدایت شمارو روی پروفایلتون خیلی وقته پیش با علاقه خوندم 👌
انشالله هرجا هستید در پناه الله یکتا و در کنار استاد عزیزمون
به بالاترین خواسته هاتون ،به بهترین روش برسید 🙏🏻❤️
درود به شما
قدردان محبت و بزرگمنشی شما هم خانواده ای ثروتمندم هستم.
واقعاً به شدت سورپرایز شدم، من حتی ذره ای به مخیله ام خطور نمیکرد که اصلاً کامنت های من اهمیت داشته باشه.
😭😭 چند وقتی بود زیاد کامنت میذاشتم و از یه جایی به بعد کامنت گذاشتن رو متوقف کردم. چون به خودم میگفتم تو که هنوز موفقیت چشمگیری کسب نکردی که بخوای از موفقیت هات بنویسی. هنوز یه آتشنشان معمولی هستی. بماند که همین شغل آتشنشانی و زندگی روزمره ام به قول استاد چقدر روغنکاری شده،ولی همین ندیدن مثبت ها هنوز پاشنه آشیل منه. و الان این کامنت شما یه جورایی برام نشانه بود، نشانه ای که یه جورایی بهم میگه چرا کامنت گذاشتن رو متوقف کردی. بارها کامنت نوشتم بعداً یا ارسال نکردم یا بعد از ارسال حذف کردم. چند دقیقه قبل از خوندن کامنت شما از سر کار برگشتم. راننده آژانس با تلفن یه صحبت کوتاه کرد،و ظاهراً یه مسافر داشت که باید میرفت دنبالش و من هم نزدیک مقصد بودم. بدون اینکه من چیزی بپرسم یهو خودش گفت : خدا چقدر قشنگ برام برنامه ها رو میچینه. و من 😧 با تعجب پرسیدم چطور ،تعجبم از این بود که این جمله از راننده آژانس شنیدم و بعداً برام توضیح داد که چندتا مسیر رو باید بره و دقیقا خیابان کنار مقصدِ من ، مسافر بعدی رو میبره و مقصد مسافر بعدی مبدأ مسافر بعدیه و به همین ترتیب هر مقصد،مبدأ یه سرویس دیگه، حتی به ترتیب زمان. واقعاً دیدم چرخ زندگی چقدر براش راحت میچرخه…
واقعا دیدم این راننده آژانس هم شد مربی من که چیدمان خدا رو برام توضیح بده. من به چشم یه کلاس درس و یه نشانه دیدمش. دیدم چقدر خدا دوسته، و تو همین مسافت کوتاه از زندگیش و نقش خدا گفت. منم چون دیدم وقت کمه فقط بهش اینو گفتم خیلی عالیه که باورش داری ، فقط یادت باشه هیچی رو از آدمها درخواست نکنی ، هر چیو خواستی از خودش درخواست کن تا همیشه همینجوری قشنگ برات برنامه ها رو بچینه. الان به خودم میگم حمید ادعای چیت میشه؟ وقتش برسه خدا میفرستت بری شاگردی یه راننده آژانس رو بکنی تا درس بگیری. من هر روز تمرین ستاره قطبی رو که مینویسم یکی از درخواست هام درخواست هدایت و آگاهی از خداونده بیشتر از روز قبل … و قربونش برم جان جانان رب العالمین جان چقدر قشنگ برنامه ها رو میچینه 😭😭
ممنونم بابت کامنتتون.
امروز دو تا نشانه خوب دریافت کردم،
خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
از درگاه «جان جانان رب العالمین جان عزیز» بهترین نعمت ها و لذتبخش ترین لحظات و چرخه دائمی نعمات و ثروتها رو براتون درخواست میکنم.
«انک انت الوهاب»
برادر عزیز هم مدارم ،بی نهایت ازتون ممنونم برای لطفی که به من داشتید که قطعا از قلب پر از محبت و عشق خداییتون سرچشمه میگیره…
همین اول بنویسم که دیگه از کلمه اتشنشان معمولی استفاده نکنید،به این دلیل که بسیار این شغل،شغل پرازتلاش ،پراز هیجان ،پراز توحید هست که شما جان عزیزتون رو به خطر میگزارید تا جان یک بنده ی دیگه خداوند رو از خطر نجات بدید
بدون اینکه ازون چشم داشتی داشته باشید و قطعا در اون لحظه تصمیم گیری چیزی جز نور و عشق خدا نیست که بهتون انگیزه ی این کار رو میده وگرنه هیچ انسانی عاقلی نیست که در ازا هزاران هزار میلیارد پول جان عزیزش رو در خطر مرگ واقعی بگذاره
نتنها شغل شما بسیار شریفه که همین جایگاه شما ارزوی خیلی ها هست
حالا اتشنشانی که عضو سایت استاد باشه و درمسیر باشه و انقدر خوب روی خودش کار میکنه قطعا یک اتشنشانه فوق العاده ست که بهترین ها در مدار های بالاتر در انتظارشه :-)
مورد دوم ناامیدی و نجوای شیطانه که باید بدونی همه ی ما درگیرش هستیم،قطعا بهتر از من میدونی که تو خود قران خدا در مورد پیغمبرش گفته ،نبوده که ما به پیامبر وحی کنیم و شیطان هم نجوا نکنه !!!! امااااا ما صدای الله رو بالا بردیم !
حتی اینکه خود پیامبر هم تکاملش رو طی کرده و اول فقط میتونست سوره های جز ۳۰ رو دریافت کنه و بعد سال های اخر سوره های بلند بقره …و ال عمران …و ….
بنظرم این راهی که استاد میگه رو هم خود حضرت محمد هم استفاده میکرده:)))
مثلا هرجا شیطان به دلش نجوا کرده که دیگه نمیتونی الهامات رو دریافت کنی با خوش گفته چطور فلان الهام فلان سوره فلان اتفاق شد؟؟؟ پس این ناامیدی از شیطانه …
همون کاری که استاد میگه ایمانتون رو با منطق بیشتر کنید انقدر نتایجی که تا الان کسب کردید رو با خودتون تکرار کنید تا تبدیل به باور بشه هروقت تبدیل به باور شد وبرات منطقی شد ،اتفاقات عالیتر از راه میرسن …
من خودم به شخصه که الان ۶ماهه مطلقا در کنار استاد عباسمنش پیش میرم علاوه بر اینکه چرخ زندگیم روغن کاری شده …
چندتا اتفاق هیولاااا افتاد برام که اصلااااا فکرش به عقل جن هم نمیرسید که اینجوری اتفاق میفته
یعنی هردفعه شیطان بخواد نجوا کنه همیشه با به یاد اوردن اون چندتا اتفاق بزررگ سریع میزنم تو گوشش و میگم بببین سعیده !اون اتفاق ها افتاد از جایی که خوابشم نمیدی پس بقیه اتفاقات هم میفته فقط کارت رو درست انجام بده ،مسیری که منجر به رسیدن به همون خواسته هات شد رو فراموش نکن !و رها باش! همین !
با همین کار چنان ایمانی در دلم ایجاد میشه که شیطان اصلا خودش خجالت میکشه و راهشو میکشه میره …
علاوه براون من همیشه سعی میکنم اتفاقات روزانه م رو هی با خودم و اطرافیان در مدارم تکرار کنم و اونارو بولد کنم تا اازونا بیشتر بیشتر تو زندگیم بیفته …دیگه ی جوری شده بقیه بهم میگن خر شانس :))))))))) ولی من میدونم از کجا اب میخوره :))))))))
بزار از همین امروزم براتون بگم : من امروز نیروی ازاد بیمارستان بودم یعنی هرجا کمک لازم بود باید میرفتم و اگر اعزام پیش میومد مسئولیتش با من بود..
من تو تمرین ستاره قطبی نوشتم که خدایا یا شیفت امروزم رو اف کن یا کمک کن اعزام نرم(چون به شدت تو امبولانس حالت تهوع میگیرم :( )
این درحالیکه همکارام تو شیفت هایی که نیروی ازاد بیمارستانند بسیار اذیت میشن و کلی اتفاقات نادلخواه براشون میفته !
خلاصه من امروز رفتم بیمارستان و گفتند یک اعزام داریم به ساری (من تو بیمارستان فریدونکنار کار میکنم و به نسبت مسیر بسیار دوری هست با امبولانس)
اونم چی؟ هم اندوسکپی هم کلونوسکوپی!
یعنی من تا غروب کارم اونجا طول میکشید برم و برگردم !
خلاصه گفتند برو امبولانس تحویل بگیر بیا ،منم رفتم سمت امبولانس اما به شدت اروم بودم و با ایمان قلبی گفتم خدایا من میدونم هرچی که شما برام بخوای خیره ! برم خیره ،نرم خیره …من به شما و پلن شما ایمان دارم ونسبت به این موضوع رها هستم والخیر فی ما وقع
وقتی تجهیزت امبولانس رو تحویل گرفتم و برگشتم پیش سوپروایزر دیدم داره با مسئول بخشی که اون مریض بستری بود حرف میزنه و میگه مریض اشتباها غذا خورده واامادگی نداره ،اعزام برای امروز کنسله :))))))))))))))))))))))))))))))))))
بنظر شما من با کدوم کار فیزیکی میتونستم این نتیجه رو بدست بیارم؟؟
جز ایمان و توکل و تلاش برای صدق بالحسنی بودن ؟؟؟
و باورتون میشه حتما که تا اخر شیفت صبح هیچ جا کمکی نرفتم و فقط تو بخش خودم بودم و به همکارای خودم کمک کردم و بسیااار استیبل در پناه خدا شیفتم تموم شد!
من این نتیجه هارو صد ها بار برای خودم مرور میکنم و ازشون ایمان درست میکنم
میدونم که تو زندگی شما هم تا به الان کلی ازین نتایج هست ،حتما برای خودت برای ما بنویس و ازشون ایمانی ب این مسیر درست کن که باهاش میتونی قله هارو فتح کنی ..
معذرت میخوام اگر خیلی طولانی شد،دوست داشتم اینارو بنویسم تا اولا برای خودم ردپا بزارم وهم انشالله کمکی به شما برادر عزیزم کرده باشم تا با قدرت این مسیر و فعالیت در این سایت پربرکت رو ادامه بدید…
در پناه االله مهربان ،همیشه شاد و سلامت و غرق خوشبختی باشید.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» «لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِنْ شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا» (از مؤمنان مردانى هستند که به پیمانى که با خدا بسته بودند وفا کردند. بعضى بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضى چشم به راهند و هیچ پیمان خود دگرگون نکردهاند ؛ تا خدا راستگویان را به سبب راستى گفتارشان پاداش دهد و منافقان را اگر خواهد عذاب کند یا توبه آنها را بپذیرد، که خدا آمرزنده و مهربان است ؛ 23-24 احزاب)
سلام و درود به سعیده نورانی پروردگارم. کامنت من رو از بلاد گاز و انرژی و پتروشیمی ، عسلویه دریافت میکنید …
این کامنت رو 16 شهریور دارم مینویسم ولی شاید 17 شهریور دستت برسه. حالا چرا اینجا و زیر یه فایل قدیمی …
چند وقت پیش هدایت شدم به اینجا و اولین کامنتی که برای شما نوشتم رو دیدم ، تاریخش 17 شهریور 1401 بود و امروز یکسال از این موضوع میگذره. یکسال پیش برای اولین بار من برای شما کامنت گذاشتم و از فداکاری کادر درمان در دوران پندمیک تشکر کردم…
وقتی تصمیم گرفتم اینجا برات کامنت بذارم یه حس قلبی این آیه رو بیادم آورد «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» دیدم چقدر این آیه چقدر قانون رو از این منظر توضیح میده که بهترین پاداش ها رو جهان به اون انسانهایی عطا میکنه که در مسیر توحید پایمردی و استقامت دارن. مثل شما و مثل بقیه دوستان…
(من یکبار کامنت نوشتم و اسم دوستان رو یکی یکی نوشتم ولی با یه قطع و وصلی نت کامنتم پرید، این بار تصمیم گرفتم اسم نبردم چون ممکنه بعضی از دوستان از قلم بیافتند)
من به یکسال گذشته خودم نگاه میکنم با اینکه میدونم بعضی وقتها لحظات سخت و چالشی هم داشتم ولی خداییش اکثر مواقع اوضاع خوب و عالی بوده. بیشتر اوقات حالم خوب بود و لذت بردم از این مسیر تکاملم. یه جایی استاد میگه: «من هیچ سختی نکشیدم، من فقط از زیبایی ها لذت بردم و به این زندگی رسیدم»، قطعاً من هم اگه این سوال رو از شما بپرسم همینو میگید که یکسال گذشته از زندگی و زیبایی های مسیر لذت بردین.
خواستم هم خودم و هم شما رو برگردونم به یکسال پیش و بیاد بیاریم این مسیر تکامل یک ساله مون. این یکسال چقدر تغییر و رشد و پیشرفت اتفاق افتاد، خدا میدونه چه پاداش های بیشتری که در انتظار ماست اگر در مسیر توحید استقامت و پایداری داشته باشیم. «لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِنْ شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا»
سعیده جان، خواستم بگم دیوونه بازی های حمید امیری از اینجا شروع شد(تشکر از کادر درمان آخه، یکی نیست بگه آخه تو رییس جمهوری؟ وزیر بهداشتی ؟ چکاره ای ؟؟ کادر درمان هم در پاسخ بیانه داده چاکرتیم سلطااااان ایموجی خنده فراواوون)
ازت متشکرم بخاطر این یک سال و اون همه هدایتهای قرآنی و مباحث آموزشی و تجربیات ارزشمندی که بهم هدیه دادین و بدون اغراق میگم حق استادی به گردنم دارید و من چقدر از شما یاد گرفتم. بسیار بسیار تحسینتون میکنم که اینقدر عالی و توحیدی روی خودتون کار کردین که هر بار کامنت میذارید اینقدر برای من و بقیه دوستان مایه رشد و یادگیری بیشتر هست.
اگه این کامنت برات احساس مثبت در بر نداشت به بزرگواری خودتون ببخشید، چون این روزها بازم تعمیرات داریم و بازم کار زیاده و یه وقتایی خسته کننده میشه، احساسم مثبت نمیمونه، یه وقتایی خنثی میشم.(نامبرده در همین لحظه با گوش دادن مکرر آیت الکرسی تونسته کمی خودشو بکشه بالا؛ عین سرم هندزفری بهم وصله)
از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات درخواست میکنم فرشته نجات انسانها، انسان ارزشمند و موحد.
الهی که در پناه هدایتهای سراسر نور رب العالمین همواره قلبت منور به نور قرآن باشه و از بینهایت نعمت و ثروت متنعم باشی.
درود و خداقوت به شما
ممنونم از بزرگواری شما. من به شخصه هیچ ادعایی ندارم که چون آتشنشان هستم منتی سر مردم یا دوستانم بذارم، اتفاقاً این لباس و مردم هستن که منت سر منو امثال گذاشتن و اجازه خدمتگزاری به من داده شده. من خداوند رو شاکرم که بر من منت گذاشت، و من رو دست یاری رسان خودش قرار داد. هر کاری کردم وظیفه الهی و شغلی من بوده و بابتش خداوند رو شاکرم. و همینطور که شما فرشتگان نجات و خط مقدم سلامت مردم شدین. و اون شرایط ناگوار گذشته رو به لطف و هدایت و حمایت الهی تبدیل کردین به امنیت و آرامش امروز. الهی شکر. الهی شکر. متشکرم از شما.
صحبتهای شما یه دوره کامل آموزشی بود. میتونم به جرأت بگم شما با سرعت بسیار بسیار بالا در حال رشد و پیشرفت هستین. دقیقا این چیزایی که میفرماید رو منم تجربه کردم. چرخ کار و زندگی برام روغنکاری شده.
تو پالایشگاه این روزها تعمیرات اساسی داریم. فصل گرم تعمیرات اساسی انجام میدن که تأمین گاز تو فصل سرما به مسئله نخوره. به طرز چشم گیری هر وقت من میرم برای کار و استندبای تعمیرات، به سادگی و به راحتی کار انجام میشه. تو محل کار همه بهم میگن دیوونه ای ،مغزت معیوبه. چون هروقت میرم توی سایت استندبای ، با لباس و تجهیزات کامل می ایستم تا پایان کار. بقیه اینجوری نیستن. ولی با همه این تفاسیر وقتی نوبت من میرسه کاری رو انجام بدم به بهترین شکل انجام میشه. یعنی چیدمان خداوند به وضوح مشخصه. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این هدایت و حمایت، بخاطر این سایت و بخاطر این آگاهی ها. خیلی ممنونم از این اطلاعات عالی که سخاوتمندانه با من به اشتراک گذاشتین. قدردان تون هستم.
سلام و خدا قوت آقای حمید امیری آتشنشان عزیز
و همینطور سعیده خانم که دارم کامنتهای سراسر ارزشمندشون رو مطالعه می کنم و ازشون یاد میگیرم که رسیدم به کامنت شما
می خواستم به کامنت آخر سلسله پاسخ های شما در این قسمت کامنتمو بنویسم ولی نمیدونم چرا گزینه پاسخ نداشتن، بهرحال چند طبقه بالاتر از کامنت آخر شما هستم
و میخوام براتون بنویسم بخاطر بند آخر کامنت آخرتون که از شکرگزاری نوشتید:
((:خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این آگاهی های هر روزه، هر روز خودم رو ملزم میکنم به نوشتن شکرگزاری… بهتون پیشنهاد میکنم انجامش بدین خودتون تاثیرش رو خواهید دید. از شروع روز بخاطر آب و غذا و تنفس گرفته تا برخورد مناسبت افراد تا گفتگوها تا فایلهای استاد ، آگاهی های جدید، و همه زیبایی ها ، حتی پرنده روی شاخه درخت ، امنیت و آرامش و سلامتی و هزاران نعمت دیگه، همه شون نیاز به شکرگزاری داره. و بقول قرآن کریم شکرگزاری برای خودمونه. هر روز توی دفترم هم بخاطر آگاهی ها شکرگزاری میکنم و هم درخواست آگاهی بیشتر میکنم:))
من این روزا شاهد نتایج شکرگزار بودن و همینطور خدارا حفیظ خود قرار دادن بودم که هیچ زمانی اینقدر قانون و درسهایی که از استاد عزیزمون یاد میگیرم رو درک نکرده بودم
که اگر قبل از اینها بود من حتما میگفتم شانسیه طبق باورهای زمان جاهلیت
اما خدارا سپاس که در تلاشیم که آگاه شویم و آگاهانه زندگی رو زندگی کنیم
خواستم بگم شغل شما بسیار ارزشمند و شریفه که از همینجا به شما و همه همکارانتون خداقوت میگم و انشالا در پناه خدای متعال همیشه حالتون خوب و زندگیتون سبز و زیبا باشه
برای اولین بار بود که پریشب سراسیمه بر اثر آتیش گرفتن خونه پدریم، داد میزدم که آتشنشانی زنگ بزن
بنده بر اثر سلسله اتفاقاتی در حال حاظر خونه پدریم که البته پدرم نزدیک به دوسال که فوت کردن ، زندگی میکنم توی یه حیاط که بواسطه یک دیوار با قطر کم مستقل و جدا از مادرم هستم و با دو فرزندم زندگی میکنم پریشب تازه چایی دم کرده بودیم که با دخترم که تازه از باشگاه اومده بود صرف بشه ولی یهو با جیغ و داد مادرم و برادرم و سروصدا از خونه پریدیم تو حیاط که دیدم داره خونه مادرم میسوزه حالا علتش بماند…
همکاران زحمتکش آتشنشانی تشریف آوردن و خدارو شکر آتیش خاموش شد که دوباره از آتشنشان های زحمتکش عزیز خیلی خیلی ممنونم ، چقدر هم مهربون هستین از جنس کامنتای شما بعلاوه برخورد مستقیم با دوتا از همکاراتون اینو احساس کردم
اصل مطلب شکرگزاری بود
گفتم که خونه من و مادرم در یک حیاط قدیمی بواسطه یک دیوار نازک از هم جداست
بعد از مهار آتش این طرف دیوار چه خبر و آن طرف دیوار چه خبر! آن هم در کسری از ثانیه
الله اکبر خدایا من هر روز شاهد گله و شکایت های مادرم و برادرم بودم ، چقدر قانون دقیق و درسته، اصلا تر و خشک با هم نمیسوزن همونطور که سعیده عزیز در یکی از همین کامنتهای اخیرش در مورد نوح و کشتی و نجات اونا و اینکه اونی که در مدار نامناسبه هرگز سوار کشتی نجات نمیشه
کنترل ذهن سختی داشتم ولی می نوشتم از تک تک امکانات خونه از خداوند تشکر میکردم از اینکه سقفی روی سرم هست از گرمای بخاری در این روزهای سرد زمستانی، از خونه ای که در اون ساکن هستم از هر چیزی که به ذهنم میرسید مینوشتم و علتش رو هم مینوشتم که چرا بخاطرش شکر گزارم
و همینطور از آگاهی هایی که دریافت میکنم خدا رو حفیظ خودم قرار دادم
من با چشمم دیدم که در یک مکان ثابت یک اتفاق چطور یک قسمت را نیست و نابود کرد اما قسمتی دیگر ذره ای آسیب ندید ، من در این اتفاق قانون و نتایج عمل به قانون رو دیدم همون آیه معروفی که همیشه استاد راجعبهش میگه کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا
بخاطر این اتفاق ناخوشایندی که شاهدش بودم و هستم احساسم خنثی ست و نتونستم هنوز به احساس خوب برسم خواستم بگم شکرگزاری خودش یه دستاورد میتونه باشه چون نجوا ها تلاش میکنن که ما تمرکزمون روی نداشته هامون باشه(قالَ فَبِما اغوَیتَنى لَاقعُدَنَّ لَهُم صِرطَکَ المُستَقیم• ثُمَّ لَاتِیَنَّهُم مِن بَینِ ایدیهِم ومِن خَلفِهِم وعَن ایمنِهِم وعَن شَمالِهِم ولا تَجِدُ اکثَرَهُم شکِرین) ولی ما با به یاد آوردن داشته هامون و با حداقل کاری که میتونیم با زبان یا با نوشتن از خالق این داده ها تشکر کنیم میتونیم این جوری مسیر رو برای خودمون صاف و هموار کنیم یا بقول استاد عزیزمون احساس میکنیم چرخ زندگیمون روغن کاری شده و داره روونتر میره
تا یادم نرفته اینم بگم که این اتفاق به ظاهر بد هم میتونه سرآغاز یه فصل جدیدی از زندگیم باشه، الخیر و فی ما وقع، ان مع العسر یسرا
من بواسطه جواب بسیار ارزشمند آقاجمال در یکی از سوالات عقل کل که صمیمانه ازشون مچکرم بخاطر آگاهی هایی که در عقل کل به اشتراک میزارن ، با جسارت بیشتری خواستم رو دقیقتر و واضحتر به جهان ارسال کردم ، خدایا شکرت بخاطر حضورم در این سایت
خواستم بگم چقدر خوشحالم که اینجام با اینکه مدتهاست کامنت ننوشتم ولی امشب با این حال خنثی ترغیب به نوشتن شدم، امیدوارم مثمرثمر بوده باشه
ازتون بخاطر نوشته های صادقانتون مچکرم، قلم زیبا و دلنشینی دارید
موفق و سلامت و ثروتمند و خوشبخت و سعادتمند در پناه رب العالمین خیرالحافظین خیرالرازقین خدای یکتا باشید
سلام دوست عزیز
وقتی داشتم کامنت دوستمونو میخوندم و اشاره کردن به پروفایل و داستان آشناییتون منم کنجکاو شدم و رفتم خوندم خییییییییییلی عالی بود مخصوصا اشعار حافظ و چقدر لذت بردم
من خودم شیرازی هستم و آرامگاهشون رفتم اما هیچوقت سعی نکردم اشعارشونو بخونم الان با خوندن کامنت شما یه حسی گفت برو بخون دیگه وقتشه چون هیچوقت مفهوم شعر رو نمیفهمیدم دوس نداشتم بخونم مثل کتاب قرآن
اما الان که با قوانین آشنا شدم مشتاقم که بخونم و لذت ببرم
خدا نگهدارتون باشه با این شغل پر افتخاری که دارید و همیشه دراوج باشید🙏🙏🙏
سلام و درود دوست ثروتمندم، بسیار بسیار از آشنایی تون خوشحال شدم. من صمیمانه قدردان محبت تون هستم. بهتون پیشنهاد میکنم سایت گنجور رو ببینید، هر روز یک غزل رو بخونید، به مرور زمان مفهوم اشعار رو متوجه میشید، این جنس کلام حضرت حافظ هست که خیلی رمز و راز گونه شعر میگفته. حتی اشعار فایل صوتی دارن، من با فایل صوتی هر غزل رو میخوندم و گوش میدادم. و هنوز هم همه اسرار شعر حافظ رو نمیدونم. ولی میدونم حافظ به قانون مسلط بوده، حافظ معتقد بوده انسان باید ذهن نجواگر رو خاموش کنه، به خدا ایمان داشته باشه و قلبش رم هدایتگر راه قرار بده و از خداوند الهامات رو دریافت کنه. رند نظرباز در کلام حافظ یعنی انسان زیرک و هوشمندی که همه جلوه های زیبایی قدرت پروردگار رو میبینه. کنج خرابات جایی هست که حافظ با خداوند نیایش میکرده. پیر مغان یعنی انسان کاملی که همه صفات مثبت انسانی رو داره، در زمان حافظ اینچنین کسی وجود نداشته و حافظ دست به خلق این چنین شخصیتی در ذهن و اشعارش زده.
اشعار حافظ بی نظیره ، بی نظیره. من همیشه آموزه های استاد عباس منش رو رو برای اینکه راحتتر برام باورسازی بشه ، با آیات قرآن و اشعار حافظ این کار رو میکنم. شما وقتی یه باور جدید رو میسازی ، ذهن به لحاظ منطقی بودن ساختارش مقاومت نشون میده. بخاطر همین باید از یه شعر یا آیه قرآن یا هر مصداق دیگه که به باورسازی کمک کنه و برای ذهن منطقیش کنه.
ببخشید خیلی پرحرفی کردم، ان شاالله همیشه شاد و سلامت و موفق و ثروتمند باشید.
سلام به استاد عباسمنش و مریم مهربانم
سلام به همکلاسی پرتلاشم آقای امیری
خواستم عرض کنم من هم از خوندن کامنتای شما لذت میبرم و ارادتمند شما و همه ی همکارانتون هستم .
پروفایل شمارو هم قبلا مطالعه و بهره بردم.
امیدوارم هر روز خوشبخت تر و ثروتمندتر باشید.
سپاسگزارم
سلام و درود به شما خانم علیپور گرانقدر و ثروتمند.
قدردان تون هستم که زمان ارزشمندتون رو برای کامنت نوشتن اختصاص دادین،خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر اینکه چیزی رو به قلبم الهام کرده که باعث حال خوب و مثبت در بندگان ارزشمند و توحیدی خداوند شده. و این بسیار بسیار نعمت بزرگیه برای من.
قدردان بزرگواری و محبتتون هستم، امیدوارم توی کامنت ها و داستان هدایتم نکته ای باشه که بتونه باعث تحول زندگی دوستان عزیزم بشه. منم به نمایندگی از آتشنشانها از بزرگواری و لطف و محبت شما قدردانی میکنم ، ما وظیفه ای رو انجام دادیم که بابتش حقوق گرفتیم، خداوند بر سرمون منت گذاشته، ما بر سر هموطنانمون هیچ منتی نداریم خواهر بزرگوارم.
من از شما ممنونم که اینقدر مهربان و فرهیخته هستید. در پناه رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و توحیدی باشید.
دوست هم فرکانسی من خییییییییلی استفاده کردم از آگاهیاتون درمورد اشعار واقعا تحسینتون کردم و چقققققققدر لذت بخش بود وقتی اشعار و صوتی گوش کردم و کلی ذوق کردم که دیگه میتونم بفهممشون
دقیقا ذهن روباید بمبارانش کنی با باورهای درست که یه منطق پشت اون باشه تاراحتتر بپذیره و اونقدرتکراربشه تا بشه ملکه ذهن و مدام تا آخر عمر روش کارکرد باکنترل ورودی ها
خیلی خداروشکرمیکنم درجمع چنین دوستانی هستم که میتونم خودم باشم و حرفامو میفهمن وحرفاشونو میفهمم و درک میکنم و فوق العاده انرژی مثبت کلامتون بالاس و معلومه خوب کار میکنید روی قوانین و به منبع نزدیکتر میشید چون ذهنم و قلبم به راحتی پذیرفتن واحساس خوبی داشتم درمورد گفته هاتون
همون طور که استاد گفتن در رسیدن به خواسته ها زمان تعیین کردن بی مفهومه و اون فاصله زمانی بی معنیه و اون فاصله فقط فرکانسیه که با احساس خوب پر میشه که همون زندگی درلحظس و لذت بردن از مسیر و تکامل بااین طی میشه امیدوارم من شما و همه دوستان بتونیم این مسیر رو به زیبایی طی کنیم و یه الگو باشیم واسه جهانیان با داشتن یه زندگی توحیدی و خلق آرزوهامون
خداوند یار و نگهدارتون باشه دوست عزیز🙏🙏🌹🌹🌹
درود و سلام و رحمت رب العالمین جان به شما هم خانواده ای ثروتمندم.
قدردان کامنت ارزشمندتون هستم، بسیار بسیار انرژی مثبت گرفتم از کامنت تون. بقول استاد عباس منش : کلمه انسان از نسیان گرفته شده به معنی فراموشی، ذات انسان با فراموشی نکات مثبت هست و اگه بقول فرمایش شما این ذهن منطقی رو ساکت نکنیم و با اطلاعات مثبت و آگاهی های توحیدی بمبارانش نکنیم شروع میکنه به نجوا و وسوسه های شیطانی. حتی بهترین ساختمان ها با بهترین ساز و کار مهندسی اگه به حال خودشون رها بشن بعد از مدتی فرو میپاشن و نیاز به نگهداری و مراقبت دارن. تا چه برسه به ذهن ما که روزانه بین ۴۰تا۶۰ هزار اندیشه ازش عبور میکنه. این حجم از اندیشه از جهات مختلف توسط افراد و شرایط مختلف و با موضوعات مختلف هستن. اگه مراقب نباشیم و ورودی سالم بهش ندیم ذهن به شدت از مسیر درست منحرف میشه.
چند روز پیش داشتم فایلهای دوره دوازده قدم رو کار میکردم، در حال رانندگی بودم، ناگهان یه فکری بهم الهام شد، چون استاد داشت در مورد آیات قرآن صحبت میکردن ، بهم الهام شد که پیامبر تا روزهای آخر عمرش داشت روی خودش کار میکرد تا تاثیرگذاری آموزه های توحیدیش به قدمت تمام طول تاریخ پایدار باشه.
عضویت در سایت استاد عباس منش به جرأت میتونم بگم نقطه عطف زندگیم بود، دقیقا میتونم بگم زندگیم رو به دو قسمت قبل و بعد از عضویت در سایت تقسیم کرد. چه آگاهی های سایت از زبان استاد عباس منش عزیز، چه صحبتهای ارزشمند بین دوستان فرهیخته ای چون شما که شوق و اشتیاق همدیگه رو بیشتر میکنن، و چه الهام های الهی و آگاهی هایی که تو حین کامنت نوشتن یا تفکر کردن به این موضوعات به انسان داده میشه و درهای جدیدی از آگاهی به روی انسان باز میشه.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این آگاهی های هر روزه، هر روز خودم رو ملزم میکنم به نوشتن شکرگزاری… بهتون پیشنهاد میکنم انجامش بدین خودتون تاثیرش رو خواهید دید. از شروع روز بخاطر آب و غذا و تنفس گرفته تا برخورد مناسبت افراد تا گفتگوها تا فایلهای استاد ، آگاهی های جدید، و همه زیبایی ها ، حتی پرنده روی شاخه درخت ، امنیت و آرامش و سلامتی و هزاران نعمت دیگه، همه شون نیاز به شکرگزاری داره. و بقول قرآن کریم شکرگزاری برای خودمونه. هر روز توی دفترم هم بخاطر آگاهی ها شکرگزاری میکنم و هم درخواست آگاهی بیشتر میکنم.
ببخشید پر حرفی کردم. ان شاالله همیشه سلامت و موفق و سربلند و شادکام باشید.
خدا رو صد هزار مرتبه شاکرم بخاطر هم خانواده ای ارزشمندی چون شما.
ان شاالله بزودی یه فایل تهیه کنید برای سایت استاد عباس منش ، و استاد شما رو مثال بزنه برای همه مون، که ببینید این دوست گرانقدر مون چقدر عالی روی خودش کار کرده و چه دستاوردهای طلایی برای خودش کسب کرده. الهی آمین.
سلام ب سعیده ی عزیزم
الهی صدهزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر زیبای الهی ک هدایت شدیم
الهی شکرت بخاطر دوست توحیدی قشنگم
سعیده ی شهریاری عزیزم
خدایا شکرت بخاطر این کامنت زیبا ک خیلی قشنگ داره مسیر و ردپای دوست عزیزم و بهم نشون میده
و داره بهم میگه زکیه ببین سعیده تکاملشو طی کرد
حرف های استاد و باور کرد
و باورهاشو تغییر داد
و مرحله ب مرحله هدایت شد
ببین و باور کن ک میشود
ببین چطور سعیده از تکرار اتفاقات کوچیک و بزرگ ک خودش با تغییر باورهاش برای خودش خلق کرد
و تصدیق قانون
چطور شیف های راحت برای خودش ساخت
و آروم آروم مدارش تغییر کرد
شهرش تغییر کرد
کارش تغییر کرد
و زندگی الانش خداروشکر ربطی ب گذشته نداره
آرامش الانش ربطی ب گذشته نداره
حال خوب و احساس خوبش باورهای توحیدی قشنگش الان اونو هدایت کرده ب جزیره ی زیبای کیش
آدم های توحیدی ثروتمند
شرایط بهتر
امکانات بیشتر
و…
الهی شکرت
سعیده جانم اومدم ازت تشکر کنم بخاطر استمراری ک تواین مسیر الهی داشتی
و کنترل ذهنت ک هربار عالی تر شد
و نتایج قشنگت ک هر بار مارو سوپراییز کرد تشکر کنم
چقد کامنت هات ب من کمک کرد
ایه های قرآنی و باورهای توحیدی قشنگت
اگه سعیده تونسته پس منم میتونم چون قانون برای همه یکجور عمل میکنه
و همه ی ما ب یک اندازه ب خداوند و نعمت ها دسترسی داریم
خیییلی ازت ممنونم و بهت افتخار میکنم
پاداش ها ی شیرین توراهه
هزاران برابر اونچه حتی تصورش رو هم نمیکنی
خیییلی دوستدارم
و از صمیم قلبم بهترین هارو برات آرزو دارم عزیزدلممم
خدایا شکرت
شاد و موفق باشی
خدایا شکرت 🙏 بخاطر تمام نعمتهات 🌺❤️
سلام
عرض ادب و احترام خدمت استاد بزرگوارم، خدمت خانم شایسته محترم و تمامی دوستان عزیز.
الهی شکر، خدایا هزاران بار شکر شکر شکر، که این فایل چقدر درس داشت برای من، خدایا شکر یک فایل نیم ساعته، چقدر حجم آگاهی بینهایتی داشت برای من، استاد عاشقتم که این شرایط رو فراهم کردی تا ما بتونیم از فایلها و صحبتها و آموزه های شما و تجربیات دوستان بهره ببریم، استاد بی نهایت از شما و از خانم شایسته عزیز و دوستان فنی سایت بی اندازه سپاسگزارم، میشه به جرات گفت الهی ترین، بی نظیر ترین، پررونق ترین سایتی هست که من تا بحال دیدم. الهی شکر الهی شکر الهی شکر.
هادی عزیز از تو سپاسگزارم بخاطر وقتی که گذاشتی و زحمت کشیدی ، و مراحل تکاملی خودت رو ، تجربیات خودت رو، الهاماتی که بهت شده و تو عمل کردی، با عشق، با آرامش، با حال خوب، به ما انتقال دادی، چنان حال خوش تو روی من اثر گذاشت که من عاشقت شدم، عاشق بندگی کردنت شدم، اینکه خدا رو چقدر خوب پیداش کردی، چه دوستی و صمیمیتی با خداوند، رب العالمین برقرار کردی، و چقدر خدا رو هدایتگر و یار و یاور خودت قرار دادی، سپاسگزارم که توی صحبتهات خودت بودی، رل بازی نکردی، بزرگ نمایی نکردی، و در نهایت هر چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیدم، فرکانس مثبت تو چنان حال منو عالی کرد که از شدت شوق گریه کردم، سپاسگزارم واسه پیشرفتهایی که داشتی، سپاسگزارم بخاطر توحیدی که داشتی و تمام نگرشهای توحیدی که باعث رشد و پیشرفتت شده، و سپاسگزارم که الگو شدی برای من، که هرلحظه به ذهنم بگم، ببین چطور هادی از خداخواست و خدا دستش رو گرفت و از زمین بلندش کرد، پس میشه، پس امکان داره، تنها راه سعادتمندی بندگی کردنه، و من هم میتونم.
الهی شکرت، خدایا هزاران هزار مرتبه شکر که منو هدایت کردی به این سایت تا از زیبایی های جهان سیراب شوم، از شیرینی های این دنیا، کامم شیرین شه، و بشناسم اول از همه خودم رو، بشناسم خدام رو، جهان رو بهتر بشناسم و من هم بلند شم و درمسیر زیبای تکامل قدم بردارم، که انشالله با دستی پر بسوی ربم بازگردم، با لبی خندان، دلی آرام، نفسی مطمعن.
استاد چقدر درس، چقدر آگاهی، وااااای خدای من، هر دقیقه از این فایل زیبا، ساعتها جای فکر کردن داره، جای روزهای تامل کردن داره، هر دقیقه از این فایل ، حرفهای هادی عزیز، صحبتهای مکملی که استاد عزیز وسط حرفهای هادی داشتن، این چندفایلی که مربوط بود به تجربیات هادی عزیز، خودش یه دوره اس، یک دوره بی نظیر که اگه بگیریم آگاهی هاش رو زتدگیمون رو دگرگون میکنه.
خدایا شکر ، خدایا شکر.
استاد با وجود تمامی درسهایی که این فایل داشت، من به دو نکته بی نهایت زیبا، بی اندازه شیرین، بی نهایت آموزنده پی بردم، و این باعث شد که من بیشتر به ترمزهای فکری ام پی ببرم.
هادی عزیز در صحبتهاش اشاره ایی داشت به سیر تکاملی خود، سیری که شاید ۳سال طول کشید، و آنی نبود، لحظه ایی نبود، که یکی بیاد بگه هادی تو که الان تو نقطه صفر و یا زیر صفری، بیا این شغل این خونه این ماشین این پول و …، نه ، تکامل طی کرد، زمان برد، و هادی طی این زمان ظرفش رو بزرگتر و بزرگتر کرد، چنان ظرفی برای خودش ساخت که بتونه آگاهی های بیشتری دریافت کنه، نعمتهای بیشتری دریافت کنه، و قدم به قدم با الهامات جلو بره، درسی هادی برای من، درس تکامل بود و جالب اینکه، واااای استاد این قسمت از صحبتهاش خیلی عالی بود، هادی خودش رو با خودش مقایسه کرد، ۵۰۰هزار تومن خودش رو با ۵۰میلیون خودش مقایسه کرد، و این سالم ترین رقابته برای پیشرفت، خدایاااااا، هر چی جلوتر میرم درس های بیشتری رو از این فایل میگیرم، شاکر بودن هادی، ۵۰۰تومن شده ۵۰تومن و این از سپاسگزاری هادی هستش، میدونین، من و مطمعنم خیلی ها، وقتی نعمتی رو بدست میاریم، مخصوصا اگه اون نعمت پروسه ایی در حدود ۳سال رو طی کرده باشه، برامون حکم معجزه و حکم نعمت خاص رو نداره، انگار خودمون بدستش آوردیم، واسه مون عادی میشه، من خودم رو عرض کنم شده ماهی که درآمدم که هیچ، سود خالصم چندین برابر کل درآمد ماه گذشته ام بود، خوشحال شدم، پولمو خرج کردم، شکر گزاری کردم، ولی راستش نه اون سپاسگزاری که در شان و مقام اون نعمت بود، فقط خدایا شکرت، و تمام، من درک نکردم که این نعمت بزرگ پیرو درخواستهای تو از خداوند بوده، و خدا پاسخ داده، ولی من عادی دیدمش، مثل با خودم گفتم، آره محرم و صفر تموم شده، الان فصل عروسی هاست و طبیعیه این همه سود، نه نباید ساده رد شد، باید سجده شکر کرد باید پیشانی برخاک گذاشت و خدارو چنان سپاسگزاری کرد که کائنات از شدت شکرگزاری ما کم بیاره، و اینگونه سپاسگزاری های عادی و عادی دیدن قضیه که تو دلش نوعی غرور هم به همراه داره باعث شده که همونجا نعمت قطع بشه، بعد بعضی دوستان تو عقل کل یا سایر جاهای سایت مینویسن که چرا رزق و روزی از ما گریزانه، چرا جریان نعمتها بسوی ما قطع شده، عزیزمن همش ، تمام علتها خودتی، دنبال طلسم و دعا نگرد، تویی که جریان نعمتها رو بسوی خودت جاری میکنی و یا بلعکس جریان رو قطع میکنی.
درس دیگه این فایل استمرار در توحیدی بودنه، استمرار در بهبودی افکار و باورهاست، همونیکه استاد تو آموزه هاش مثال میزنه مثل ورزشکاری که سالها باشگاه رفته و بدنی ورزیده و آماده پیدا کرده، و با عدم تمرین بعد از مدتی افت میکنه و دیگه اون بدن و مهارت رو نخواهد داشت، هادی عزیز هر روز بطور مداوم روی خودش کار کرده، سعی در بهبود خودش داشته، گاها تو سایت میبینی میپرسن، چطور روی خودمون کار کنیم، من درجواب میگم: مثل هادی. آهسته و پیوسته، هر روز و امیدوار، با احساس عالی، همراه و همگام خدا، پرانرژی و هدفمند، اینه راه رسیدن، الکی نیست وقتی هادی میگه فلان فایل رو ۳۰۰، ۴۰۰ بار گوش دادم، ینی باور ساختن، دیگه تک تک سلولهاش پرشده از اون آموزه ها، رفته تو پوست و گوشت و استخونش، به این راحتیا از ذهنش پاک نمیشه، باور ساخته، خواسته که پیشرفت کنه، و مطمعنا این ادامه خواهد داشت، چون افتاده تو مدار، مدار پیشرفت و ترقی، مدار رشد و گسترش.
خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
هادی نشون داد که خواستن توانستن است، و استاد چقدر زیبا تو آموزشهاش فریاد میزنه، با عشق، فریاد میزنه، ای مردم راه رسیدن به اهداف و آرزوها از خودتونه، از خود باید سروع کنید، از ورودیها، افکار باورهای خودتون.
یاد این جمله زیبا از قرآن افتادم که: یا اَیُّهاالّذینَ آمَنوُا عَلَیکُم اَنفُسَکُم ای کسانی که ایمان آورده اید دریابید خودتان را. و هادی خودش رو پیدا کرد و مسیر نشان داده شد.
خدایا شکر
خیلیه، درسهای این فایل خیلیه، یکی دوتا نیست، بارها باید دید، گوش داد، فکر کرد و باور ساخت.
هادی جان بقدری عاشقت شدم که میخوام بیام بندرعباس ازت خونه بخرم 😊🙏🌺
خیلی عالی بود.
انشالله که همه ما بتونیم، یعنی به حدی برسیم که با عشق دوربین بزاریم جلومون، و از موفقیتهامون بگین، بگیم که استاد تو که میگفتی باور اینکار رو میکنه، آره شد، من تونستم، و بگیم که دوستان شماهم میتونین، چطور استاد تونست؟ چطور هادی تونست؟ چطور من تونستم؟ پس توهم میتونی.
خدایا شکر 🙏🙏🙏
ایکاش کلمه ایی پرمحتواتر از شکر رو داشتیم، چون با میلیارداها بار شکر گفتن، باز اون احساس سپاسگزاری در من ارضا نمیشه، میخوام خدارو بغلش کنم، ببوسمش، از سرو صورتش، از دستاش ببوسم و بگم شکر شکر شکر.
عاشقتونم، زیاد حرف زدم، امیدوارم همیشه سربلند و پیروز باشید.
🙏🌺❤️🌺🙏
سلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیز
تشکر از کامنت زیبا تون خیلی نکات زیبایی رو اشاره کردید به خصوص اون قسمت که سود تون زیاد میشه و عادی شکر میکنید و توی ذهنتون اونو به شرایط بیرونی و تموم شدن محرم و نزدیکی عروسی ربط میدید.عالی بود. برای من هم تغییراتم این اواخر نوید بهتر شدن فرکانسی بود ولی یک صدایی توی ذهنم میگفت تو تغییری نکردی و عوامل دیگه ای رو جلو چشمم میاورد. امروز این قسمت کامنت شما توی گوشم زنگ زد و امیدوارم کرد به خودم.
چون مدتی ست دارم سعی میکنم روی ورودی ها و سبک شخصی زندگی کار کنم. با خوندن کتاب های استاد فهمیدم این موضوع در شکر گذار بودنمون خیلی تاثیر داره.
سپاسگذارم از شما. موفق باشید.
سلام سلام سلام و عرض احترام دارم به تمام شما عزیزان و الخصوص جناب استاد گرامی ، هادی و خودت جمال جان. دوستان من تازه وارد و عضو جدید هستم به همین خاطر سلام سه مرتبه تکرار نمودم.
من نوروزعلی تازه عضو خانواده گروه تحقیقاتی عبامنش شدم و اولین کمنت که مطالعه کردم کمنت خودت جمال بود. واقعا واقعا چقدر لذتی داشت آن احساس شما راجع به شکر گذاری کردن و با آن اراده کامل و جازم منزلت و جایگاه شکر گذاری بیان نمودی و من هم متوجه شدم که اصلا بدون شکر گذاری واقعی از کنار نعمات خداوند نگذرم.
و این نکته را بار ها و بارها من از فایل های رایگان جناب استاد مهربان و عزیز شنیدم.
خوب بیشتر از این نمیخواهم حرف بزنم خلاصه انرژی مثبت شما رو من اثر گذاشت و خدا را صد هزار مرتبه شکر که عضو خانواده گروه تحقیقاتی عباس منش شدم.
زندهگی تان پر از رحمت و نعمت الهی باد. ❤💚
درود دوست عزیز،بسیار سپاسگزارم از خداوند که بنده رو لایق دونست که کامنت زیبا وپر از احساس عالی شمارو بخونم ولذت ببرم مخصوصا جایی که فرمودین اونجور که بایسته وشایسته خداوندهستش ازش بابت نعمتهایی که بهمون داده شکرگزاری نکردم،واقعا عالی بود،بدرود هم فرکانسی عزیز
سلام به دوست عزیزم جمال جان
.دمت گرم چقدباحوصله وطولانی وبااحساس باوصفی زیبا ،دیدگاه نوشته بودی .آخه ازمردا،همچین حوصله هایی بعیده .
خداحفظت کنه خداروشکرکه همچین مردایی ،بااین همه احساس وجود،دارن .بهترینهارابرات آرزومندم عزیزم.🥰