نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 7

به نام خداوند بخشنده و مهربان

سلام به استاد عزیزم، مریم نازنین و دوستان گلم

امشب بعد از مدت ها دلم میخواست که کامنت بنویسم به خودم گفتم میرم توی سایت و من را به نشانه ام دعوت کن رو میزنم و اگه تونستم راجب اون فایل کامنت مینویسم.

استاد توی این فایل راجب موفقیت صحبت کردند در جنبه های مختلف

جوری که توی ذهن ما برنامه ریزی شده موفقیت رو فقط توی جنبه های مالی میبینیم که این فرآیندش شاید سخت تر از بقیه جنبه ها باشه حداقل برای من اینطوره بوده. یه مدتی خیلی به خودم فشار میوردم که چرا موفق نمیشی چرا پولدار نمیشی پس چی شد این همه فایل گوش کردی نتیجش کو، که خب این من رو میبرد تو احساس بد تو احساس مقایسه.

از اونجایی که ما هر سوالی داشته باشیم خدا پاسخ میده من به خدا گفتم میخوام دیدم رو به زندگی متفاوت کنم چ جوری از زندگی الانم لذت ببرم؟

بدون اینکه بفهمم چ جوری مراحلش شروع شد، کم کم مدیتیشن رو شروع کردم و خودم رو متعهد دونستم که هر روز انجامش بدم این بهم کمک کرد که قدر نعمتی رو بدونم که هیچوقت حواسم بهش نبود.

نفس کشیدن چیزی که در طول روز هزاران بار انجامش میدیم بدون اینکه بهش فکر کنیم یا تلاشی کنیم و حتی حس کردن تپش قلب و شنیدن صدای نفس خودمون صدای زندگی که حتی بدون لحظه ای درنگ همیشه در حال کاره.

حس کردن ارتباطی که با زمین داری حتی وقتی نشسته ای،چشمایی که باهاش میتونیم ببینیم حتی وقتی چشممون رو میبندیم یا اون دقتی که همه چیز را با جزئیات دور و نزدیک میبینیم، گوش هایی که میتوانیم صداها رو بشنویم.

و حتی حس هایی که میشه تجربه کرد وقتی کسی که خیلی دوسش داری را با تمام وجودت بغلش کنی و قلبت به قلب اون ادم نزدیکه که صدای قلبشو صدای نفس هاشو بشنوی چ حس قشنگی بهت میده.

همه ی اینا میشه مایند فول لنس ( زندگی در لحظه) چیزی که باعث میشه حس کنی عمیق ترین و قشنگ ترین تجربه زندگی رو

گوش کردن به صدای پرنده ها وقتی چشماتو باز میکنی، دیدن حرکت برگ ها وقتی باد میوزه، دیدن آسمون، دیدن یه بچه کوچولو میدونی چرا همه ی اینا بهمون احساس خوبی میده؟ چون فقط داریم حس میکنیم و فکر هیچی توی ذهنمون نیست.

یا حتی وقتی کسی باهامون صحبت میکنه با تمام وجود به حرفای اون آدم گوش کنیم به صدایی که داره، به نوع حرف زدنش، به حرفایی که داره میزنه به همه چیز.

وقتایی که میرفتم پیاده روی به تنهایی در نهایت مینشستم روی صندلی و به آسمون نگاه میکردم اون لحظه انگار همه چیز داشتم، اون لحظه اگه بهم میگفتن به همه آرزوهات همین الان میرسی واقعا برام فرقی نداشت نمیتونست تاثیری روم بزاره من اون احساس رو واسه کل زندگیم میخوام چون اون ثروت نهایی زندگیه.

نمیگم چیزی نمیخوام یا تلاشی برای ثروتمند شدن نمیکنم من همه چیز میخوام اما قبلش میخوام خودم رو مطمئن کنم رسیدن به هیچ آرزویی نمیتونه تاثیری روی حال من داشته باشه.

زندگی من از زمانی شروع شد که با اینکه جز شاگرد اول های دانشگاه بودم بعد از گرفتن مدرک کارشناسی رفتم دنبال علاقم اون موقع دوره 12 قدم استاد رو گوش میکردم و توی فایل ها مداوم میشنیدم که بریم سمت اون چیزی که واقعا عاشقشیم چیزی که گذر زمان حس نشه و بدون توجه به پول و درآمد انتخابش کنیم.

من از بچگی عاشق کیک پزی بودم بلدم نبودم همینجوری درست میکردم. کم کم چندتا کلاس هم رفتم و در نهایت تصمیم گرفتم این حرفه رو به صورت حرفه ای ادامه بدم.

کارآموزی رفتم، سرکار رفتم، کلاس رفتم همه اینا رو توی یک سال تجربه کردم و الان در حال حاضر قناد خانگی هستم و توی خونه سفارش میگیرم. اون اوایل اگه یه سفارش داشتم از شب کلی فکر میکردم و مراحل رو توی ذهنم مرور میکردم. الان با عشق کارمو انجام میدم و سعی میکنم موقع انجام کارم احساساتی که تجربه میکنم رو مرور کنم بهش بها بدم شاید در نهایت زندگی همینه، یه سفارش ساده که با کلی ذوق و عشق اماده میشه.

البته که من هر روز تصور میکنم اون ایده آلی که از شغلم توی ذهنم هست و باور دارم که همه چیز در زمان خودش اتفاق میفته، من صبر میکنم و خودم رو رها میکنم در جریانی که داره حرکت میکنه این جمله مورد علاقمه.

گفتم رها یاد کلی داستانهای زندگیم افتادم که وقتی رها کردم برام اتفاق افتاد بنظرم رها بودن در برابر خدا یه جمله جادوییه.

رها کردن و تسلیم بودن در برابر خدا اینکه خدا بهترین رفیق ماعه اینکه هر چیو از خودش بخوای بهت میده ولی منتظره که ما بهش بگیم و از هیچکی جز خودش چیزی رو نخواهیم، اینو هر موقع که رها کردم دیدم.

از تغییرات درونی دیگه ای که بخوام راجبش صحبت کنم اعتماد به نفس و احساس لیاقت دو دوره ارزشمندی که با اکانت برادرم گرفتیم.

من هیچوقت فکر نمیکردم آدم دوست داشتنی باشم. خیلی اذیت میشدم حتی جرئت حرف زدن، ابراز وجود کردن هم نداشتم. تا اینکه با استاد و فایلهاشون آشنا شدم چ تو دوره 12 قدم اونجاهایی که راجب اعتماد به نفس صحبت میشد چ دوره عزت نفس و در نهایت دوره فوق العاده احساس لیاقت.

من خیلی روی این بخش کار کردم اوایل جلوی آینه خودمو نگاه میکردم و با خودم حرف میزدم ، سعی میکردم با آدمها چشم تو چشم بشم و صحبت کنم. از آدمها در خواست کنم و تلاش میکردم برای ارتباط گرفتن با آدمها. تنهایی با خودم تنهایی واقعی یعنی هیچ کاری نکنم خودم باشم و ذهنم و مثل یک دوست واقعی با خودم حرف بزنم. کارایی که دوست دارم رو انجام بدم. رفتارایی که میخوام بقیه باهام داشته باشن خودم با خودم اول داشته باشم. به خودم عشق بدم محبت کنم توجه کنم و عاشقانه خودم رو دوست داشته باشم و آنچه که هستم رو با تمام وجود بپذیرم.

شاید من الان توی اون رابطه رویایی که میخوام قرار نگرفته باشم اما توی دوره قانون آفرینش جلسه آخر گوش میکردم که استاد میگفت رها باش تا برات اتفاق بیفته و رهایی یعنی توجه کنی به اون چیزایی که الان توی زندگیت داری و ازشون لذت ببری و اعراض کنی از اونچه که نمیخوای.

من همیشه اون داستان بز که استاد تو دوره 12 قدم تعریف میکنند رو به خودم یادآوری میکنم و این قلبم رو آروم میکنه.

شما هم اگه به زندگیتون نگاه کنید، نعمت هایی رو میبینید که شاید هیچوقت اونقدر بهش توجه نکردین.