نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 8 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-12 05:00:092023-01-31 03:30:19نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 8شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام رب تنها فرمانروایی این کیهان
سلام به همگی
ادامه صحبت هایی رضایی عزیز
یاداون روزی افتادم که وقتی محصولات شمارو دیدم گفتم چقدر گرووووووونه
اون زمان من بزوربا حقوق ی ماهم میتونستم دوره عزت نفس شمارو تهیه کنم
ومن یادمه با اینکه اصلا توانایی خریدن محصولات و نداشتم
ولی هر سری با سر زدن به محصولات شما و اولویت بندی کردن اونا و به سبد محصولات اضافه کردن برا خودم
اونم با اطمینان از خریدنش و ایجاد حال خوب براخودم
شرایط جوری پیش رفت که من به طرز عجیبی تعدادزیادی از محصولات شمارو تهیه کردم دقیقا طبق اولویت بندی که کرده بودم
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
رضای عزیز دراین بخش حرف از اشتیاق زدن دقیقا استاد اون روزا وجود من تشنه تمام صحبت هایی شما بود
و من بااینکه خیلی از صحبت هایی شمارو میشنیدم و درحین شنیدنم میگفتم اره درست میگه دقیقا
با اینکه مقاومتی نداشتم ولی با این حال تشنه شنیدنش بودم
استادسپاسگذارم از شما و تمام اموزه هاتون
نکته اصلی تمام اموزه هاتون
احساس خوب
(وقتی شما احساس بهتری نسبت به قبلت داری
وقتی شما ذوق و شوق بیشتری تو زندگیت نسبت به قبلت داری
لاجرم جهان و خداوند اتفاقات بهتری و وارد زندگیت میکنه
وقتی شما شوروشوق داری برا زندگی
زندگی شوروشوق داره تا بهترینارونشونت بده)
قانون طلایی
به نسبتی که تو تغییرمیکنی به نسبتی که حالت خوب میشه اتفاقات خوب میشه
خدایاشکرت به قانون بدون تغییرت
بهشت اینجاس
وما مدت ها منتظر رفتن به بهشت دیگه ای بودیم
الله اکبر
الله اکبر
الله اکبر
قدرتمندترین باور برا پول سازی که دراین فایل بهش رسیدم
خداوند بیشتراز من می خواد تا ثروتمندبشم
وفضاشوبرامن فراهم کرده
ومرا دراین مسیرهدایت و حمایت میکنه
خدایا سپاسگذارم
خدایاسپاسگذارم
خدایاسپاسگذارم
تو بینظیری معبودبی همتایی من
به نام خدای بزرگ و سلام
امروز دقیقا 21 روز است که من عضو این سایت شدم و تصمیم دارم که اولین کامنت خودم رو توی سایت ارسال کنم.
شاید حتی بتونم این رو بگم که این تصمیمِ کامنت گذاشتن انگار که بنا به اختیار 100٪ خودم نیست و انگار که یکی دیگه داره با انگشتان من این کلمات رو تایپ میکنه و من کاملا این حس رو توی این لحظه دارم…
21 روز میگذره از روزی که بالاخره تصمیم گرفتم وقت بگذارم و بشنوم؛ 21 روز میگذره از روزی که بالاخره دیوار بتنی ذهن من شکست و منِ خسته و به خطوط آخر رسیده قبول کردم که بشنوم اون چیزی رو که همیشه مورد تمسخر قرارش میدادم.
21 روز گذشته از روزی که همسرم چشمان قرمزِ حاصل از گریه های مخفیانهام را دیده بود و این بار با لحنی کاملا متفاوت نسبت به دفعات قبل پیشنهاد گوش دادن به فایل های شما را به من داد و من انگار که همین لحن را میخواستم؛ همین لحنی که درونش فریاد میزد که « این همه مسیر را رفتی، حال این یکی را هم امتحان کن».
من چرا این بار پذیرفتم ؟
چرا باز هم مثل دفعات قبل مقاومت نکردم ؟
چرا با قلبی گشوده قبول کردم و گفتم بفرست ؟
پاسخ این چراها همانیست که استاد همیشه میگوید: « من این مطالب را برای کسانی میگویم که آمادگیاش را داشته باشند » یا « من این حرف ها را برای کسانی میگویم که این مسیر را باور کرده باشند ».
منِ 21 روز قبل، سیاهِ سیاهِ سیاه بودم
پر بودم از احساس خستگی و فاصله کمی با پایان قصهی تلخِ آن روزهای زندگی داشتم.
فایل اول ارسال شد
انگار که دلم میخواست بشنوم؛ اتفاقا همین فایل بود. به قول استاد دیگر آنقدر چک و لگد خورده بودم که مقاومتی برایم نمانده بود و فقط میخواستم که بشنوم بلکه آرام شوم.
میخواستم به خودم فرصتی دیگر داده باشم و بعد از آن اگر که چیزی حاصل نشد به فکر پایان دادن به همه چیز باشم.
فایل را تا انتها گوش دادم. فایل بعدی؛ سپس فایل بعدی؛ سپس فایل بعدی و قصهی آقا رضا را که اتفاقا هم استانی ما هست را تا انتها گوش دادم.
بعد از اتمام فایل های مربوط به تجربهی آقا رضا به مانند تشنه ای از بیابان رسیده بودم که انگار نهری یافته و هر چقدر که میخواهد میتواند بنوشد.
عضو سایت شدم؛
فهرست همه دانلودها را باز کردم و در نوار پایین سایت به اولین صفحه و اولین فایل رفتم.
فایل ها را میدیدم ، عنوان فایل را میخواندم ، دانلود میکردم و در پوشه عباسمنش در موبایلم ذخیره میکردم. فکر میکنم در همان روز تمام فایل های دانلودی را ذخیره کردم ( بجز زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا چون گوشیم حافظه لازم رو نداشت ) و شروع کردم به گوش دادن.
برای منی که چند هفته ای بود مهاجرت کرده بودم و ماشین هم نداشتم، این فایلها بهترین هدیه خدا بود تا مسیر 3 ساعتهی جابجایی از این شهر تا اون شهر با اتوبوس را به راحتی طی کنم.
روزانه 5 تا 6 ساعت در مسیر بودم برای رسیدن به مقاصدی که برای جستجوی کار میرفتم. این ساعت ها و همچنین ساعت های پیاده روی های طولانی فقط و فقط با شنیدن فایل ها برایم قابل تحمل بود.
در این 21 روز به جرات میتوانم بگویم که روزانه بیش از 10 ساعت فایلهای شما استاد عزیز را گوش داده ام. بعضی از فایلها را بیش از 10 بار؛ چه نت برداری هایی که کرده ام و چه تمریناتی که به عادات روزانه ام تبدیل شده است.
نمیخواهم زندگی قبل از 21 روز گذشته را برایتان شرح دهم چراکه تصمیم دارم مثل آقا رضا، آن را در قالب یک فایل تصویری برای شما آماده کنم چرا که آن چیزی که در این 21 روز برایم اتفاق افتاده آنقدر برایم شیرین و زیبا و لذت بخش بوده که حاضرم همه زندگیم رو در یک کفه ترازو قرار دهم و این 21 روز را در یک کفه دیگر؛ این 21 روز شروع قصهی من است و مطمئنم یک روزی من هم با نتایجم با شما صحبت خواهم کرد و آن روز دیر نیست.
در این 21 روز من و همسرم که از قبل با شما استاد عزیز آشنایی داشت با جدیت بیشتری فایل های شما را گوش دادیم؛ در اتوبوس کنار هم هندزفری در گوش؛ از این فایل به آن فایل؛ حرف های روزانه ما دیگر ناامیدی و یاس نیست؛ دیگر نمیترسیم از مهاجرتمان؛ دیگر نگران نیستیم و الله الله از ایمانی که در قلبمان شعله ور شده…
الله الله از ایمانی که به خدا پیدا کرده ایم و توحیدی که به آن رسیده ایم. الله از توکلی که به خدا پیدا کرده ایم؛ و اما احساس…
و اما احساس که کلید اصلی است.
چگونه از احساسم در این 21 روز بگویم ؟
آیا همین کافیست که همه 28 سال گذشته ام را حاضرم بدهم تا این 21 روز را داشته باشم ؟
احساسات من در این 21 روز در قیاس با منِ قبلی تفاوتی دارد مانند تفاوت سیاه و سفید.
در این 21 روز ، هر روز یک درجه یا چند درجه یا چندین درجه حال ما بهتره و بهتر و بهتر شده و به جایی رسیده ایم که در جهان چیزی جز زیبایی نمیبینیم.
در این 21 روز آنقدر با اطمینان کامل فایل های شما را گوش داده ام و تمرینات شما را آنقدر با جدیت انجام داده ام که باز هم میگویم اگر 28 سال عمرم را با این 21 روز عوض کنند ولله که راضیم.
حال این 21 روز من هیچ شباهتی به حال همه عمر من ندارد و من آن را ممنون خدای بزرگ و سپس زحمات شما استاد عزیز هستم.
برای منی که جهان را پر از زشتی و بی عدالتی و ظلم و ناخوشی میدید فقط یک معجزه نیاز بود که تبدیل به آدمی شوم که روزانه 100 مورد از نعمتهای زندگیاش را میبیند و برایشان شکرگزاری میکند.
برای منی که همه عمر کارم گله از زمین و زمان و شکایت از الف تا ی بود ، معجزه نیاز بود که در طول روز زیپ دهانم را ببندم و بر روی خودم و افکارم و ورودی های ذهنم و باورهایم کار کنم و همه چیز را منوط به خودم بدانم و بس.
برای منی که همیشهی عمر کارم پیگیری اخبار و انتقاد به دولت و حکومت و غیره و ذلک بود ، فقط یک معجزه نیاز بود که تلویزیون را حذف کنم و فقط و فقط ساخت زندگیم را به دستان خودم بسپارم.
اگر بخواهم از نتایج این 21 روز بگویم باید به حال خوب و همچنین استارت شغلی و کسب رزق و روزی برای همسرم اشاره کنم و همچنین ایمان قلبی فراوانی که به خدا پیدا کرده ام.
مطمئنم که به زودی با ادامه دادن در این مسیر شرایط شغلی من هم به بهترین شکل مهیا میشود.
میدانم که در ابتدای راه هستم و باید همین مسیر را با تمرینات بیشتر و تمرکز بالاتر ادامه دهم؛
هدفم از ارسال این پیام، اشتراک حال خوبم با شما عزیزان بود.
احساس کردم که ابتدای مسیر من هم خیلی شبیه به ابتدای مسیر آقا رضا است چرا که من هم دقیقا در همین لحظه از زندگی شبیه آقا رضا هستم در ابتدایی که شروع به شنیدن فایلها کرده بود.
حق نگهدار همه شما عزیزان
به نام خداوند خالق روزهای قشنگ و پر از نعمت
خدایا هر چی دارم از خودته، با تو زندگی رنگ و بوی دیگهای داره.
سلام به استاد عزیزم، مریم جان مهربونم و دوستان خوبم در سایت
چندمین باره که این فایل رو گوش میدم و هر بار بیشتر از قبل از صحبتهای آقا رضا و استاد جانم احساس خوب و انرژی مثبت میگیرم. حرفهای این فایل همیشه مثل یه روشنایی راه پیش پام میمونه و یادآوری میکنه که چقدر زندگی با آگاهی و آرامش میتونه قشنگتر باشه.
واقعا مرسی از استاد جان که همیشه با کلامشون ما رو به مسیر درست هدایت میکنن و از این همه عشق و علم که در اختیارمون میذارن، خیلی خوشحالم که در این مسیر هستم.
وقتی حالم خوبه و احساس بهتری به خودم، به خدا و به دنیا دارم، انگار درهای نعمت و برکت یکییکی به روم باز میشن. وقتی امروز حالم از دیروز بهتره، یعنی دارم تو مسیر رشد و آرامش پیش میرم.
این حس خوب باعث میشه جهان هم باهام همفرکانس بشه. انگار کائنات دست به دست هم میدن تا بهترین شرایط و آدمها رو سر راهم بذارن. ایدههای تازه و راهحلهای جدید خودشون میان سراغم، بدون اینکه حتی دنبالشون بگردم.
در واقع، این یه قانون سادهست: وقتی تو از درون حال دلت خوب باشه، بیرونت هم همون حال خوبو منعکس میکنه. مثل یه آینه که هرچی بهش نور بدی، همونقدر روشنایی برمیگردونه.
پس هر روز تمرکزم اینه که حالمو خوب نگه دارم، به جای اینکه دنبال تغییر بیرون باشم، از درون حسمو خوب کنم. چون میدونم وقتی حال درونیم خوب باشه، خدا و جهان هم بهترینها رو توی زندگیم جاری میکنن.
وقتی من شور و شوق دارم برای زندگی، یعنی دارم با تمام وجودم به هر لحظه از زندگی لبخند میزنم و از هر تجربهای که برام پیش میاد، لذت میبرم. این حس خوب، انرژیای به اطرافم میفرسته که باعث میشه زندگی هم به من بازخورد بده.
وقتی با اشتیاق و انگیزه وارد روزم میشم، زندگی هم دست به کار میشه تا بهترین شرایط و فرصتها رو برام بیاره. انگار که کائنات میبینه من آمادهام و میخواد به من یه زندگی بهتر بده. این همون قانون جذب و همفرکانسیه؛ وقتی من انرژی مثبت و شور و شوق دارم، جهان هم همون انرژی رو برام میفرسته.
زندگی مثل یه آینهست، وقتی من با امید و اشتیاق نگاهش میکنم، اون هم همون شور و شوق رو به من برمیگردونه و فرصتها، روابط و شرایط عالی رو در پیش پای من میذاره.
واای که چقدر حرفای آقا رضا شبیه افکار من بود! یادمه یه زمانی فکر میکردم (قبل از ورودم به سایت استاد عباسمنش) که برای اینکه بخوام از گناهام بخشیده بشم، باید حتما تو سختی و بلا قرار بگیرم تا کفارهشون رو پس بدم. و متاسفانه این باور اشتباهی بود که از اطرافیانم شنیده بودم.
اما الان با آگاهی که به دست آوردم، فهمیدم که خدا هرگز دنبال تلافی کردن نیست. خدا مثل یه پدر مهربونه که وقتی من خودمو میبخشم، اون هم به راحتی و با عشق بیپایان منو میبخشه. اگه من اشتباهی کردم، تنها چیزی که خدا میخواد اینه که خودمو ببخشم و با دلی پاک از نو شروع کنم.
خدا منو دوست داره، من بندهشم و اون عاشق منِ. هیچ وقت خدا دنبال مجازات نیست، بلکه همیشه در پی هدایت و کمک کردن به منِ که در این راه رشد کنم. و این واقعاً یه آرامش و احساس آزادی به آدم میده که به راحتی از گذشته دست بکشه و با دل پاک به جلو حرکت کنه.
من لایق دریافت الهامات خداوند هستم و خداوند با من صحبت میکنه، حتی توی کوچیکترین لحظات زندگی. نشونههاش رو به من میفرسته و من دیگه هیچ وقت حس نمیکنم که تنها هستم. هر بار که نگاه میکنم، یه چیزی پیدا میکنم که بهم یادآوری میکنه همیشه در کنارم هستی.
خدایا، منم عاشق توام! تو که همیشه بهم نشان میدی که چطور با عشق زندگی کنم. خیلی دوستت دارم، چون با تمام وجودم حس میکنم همیشه با منی، حتی وقتی که چیزی نمیگم، حتی وقتی که فقط سکوت میکنم، باز هم میشنوی و همراهی میکنی.
این ارتباط با تو برای من بیشتر از هر چیزی ارزشمنده. تو همیشه به من میگی که من لایق همه خوبیها و برکتهایی که میفرستی هستم. و من هر روز بیشتر و بیشتر به این عشق پی میبرم.
سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان
امروز چیزی رو پیدا کردم که برای من بی نهایت ارزشمنده .
من حدود یک ماهه قدم اول دوره 12 قدم رو خریدم و دارم استفاده میکنم
ولی بعد از خریدش تازه متوجه شدم بیام از رایگانها ایتفاده کنم و خرید قدم اول بخاطر عجله من بود و اینکه میخواستم در شروع سال باشه
وقتی فایلهای رایگان رو گوش دادم تازه فهمیدم چقدر اگاهی هست که من هنوز نیاز دارم بشینم و بفهمم . حالا درک میکنم چرا استاد انقدر تاکید میکنن از فایلهای رایگان شروع کنید و بعد هدایت میشوید به بقیه فایلها و هیچ عجله ای نیست چون عجله کردن دقیقا مخالف با قوانین هست
دمدمای صبح بود هنوز هوا روشن نشده بود که من بیدار بودم یهو متوجه یه احساس بدی درونم شدم چیزی که این مدت چندین بار حسش کردم نمیدونم این حی چی بود اول میخواستم بهش توجه نکنم و نادیده بگیرم و جای اون به چیزای خوب فکر کنم شروع کردم جملات مثبت رو تکرار کردن ولی درست نشد اصلا دست و دلم به سایت استاد نمیرفت بعضی وقتا این نجواها بدجور آدم رو از پا میندازه مرتب داشت تو ذهنم پلی میشد نا امیدم میکرد کاستی های زندگیمو یادم میاورد و من نمتونستم کنترلش کنم
گفتم باید حواس خودمو پرت کنم اومدم تو ساید مدتها بود میخواستم نتایج دوستان رو ببینم ولی وقت نمیشد چون بارها تو کامنتها اسم اقا رضا رو شنیده بودم دلم میخواست اول داستان ایشون رو بدونم شروع کردم به گوش دادن یه کم آروم شدم
منی که دارم این کامنتو مینویسم تا همین فایل دوم رو پلی کردم فعلا ادامه شو ندیدم
ولی داشتم گوش میکردم چقدر داستان همه ماها شبیه همه یجورایی ، اینکه این شک کردنها و حسهای بد اوایل طبیعیه یه کم آرومم کرد ولی دلیل حال بدمو هنوز نفهمیده بودم و دنبال اون بودم و هنوز آروم نشده بودم چون این قضیه برای فقط اینبار نبود من چند بار توی این مسیر و میلیونها بار قبل این داستان این حال بد رو تجربه کرده بودم
دیروز کلا روز خیلییییی خوبی داشتم تازه داشتم فرکانس رو درک میکردم و عین دیوونه ها با خودم تو طبیعت تکرار میکردم هیچ چیز مهم نیست هیچ شرایط یا اتفاقی مهم نیست جایگاه و شغل و ظاهر و سن و … مهم نیست فرکانسی که از شغل من میاد از درون من میاد از رابطه من با دوستم و… میاد مهمه فرکانس فقر باشه یا ثروت . فرکانس بی ارزشی باشه یا ارزشمندی . فرکانس قدرت باشه یا مظلوم بازی و…. انقدر اینا برای من بمب بود تموم روزم داشتم تکرار میکردم و روز خوبی رو داشتم ولی الان اینطوری بودم تعجب میکردم
یاد حرف استاد افتادم که گفتن وقتی حالتون بد هست اینکه بگید نمیدونم از کجا اومده نداریم باااید بدونی دلیلش چی بوده و اون دلیل رو حل کنی ریشه رو باید بتونی پیدا کنی چون ذهن ما منطقیه فقط هم با منطق قانع میشه
فکر کردم که من دیروز و دیشب تا کی حالم خوب بود و از کجا حس بد شروع شد که حالا فوران کرده
یادم افتاد من دیشب سر یه موضوع با یکی از مهمونهامون که مذهبی هست پای حرف زدن نشستم و هر بار هم این کارو تکرار میکنم اون در فضایی از مذهب داشت حرف میزد که من میدونستم اشتباهه و داشت از مذهب و دین حرف میزد که من یهو گفتم من اصلا این چیزارو قبول ندارم مذهب چیه من اصلا مذهبو نمیپذیرم و…
یهو اون جا خورد گفت فلان فرقه اینجوری فکر میکنن بعد منم اصلا اون فرقه رو نمیشناختم و گفتم من اونارو هم نمیشناسم و قبول ندارم بعد اون بنده خدا که میخواست شاید مطلب خوبی به من بگه و من اصلا بهش اجازه نداده بودم جا خورد و من سریع پاشدم خودمو مشغول کاری کردم چون حس منفی رو همون لحظه دریافت کردم ولی باز خودمو زدم بیخیالی که یادم بره
وقتی برای سحر پاشدم مادرم باز از مهمونمون حرف زد گفت فلانی خیلی آدم خوبیه و یه داستان خیلییی خوب ازش تعریف کرد که چجوری به کسایی کمک مالی کرده و ….
منم فقط شنیدم و دیگه چیزی نگفتم و بعدشم این جریانات که تعریف کردم و… من الان متوجه شدم یکی از پاشنه های آشیل من همینه و طی این مدت که دارم رو خودم کار میکنم همین بیشترین ضربه و حال بد رو بهم داده و هر بار چند روزی منو دپرس میکنه
من هرجایی سر صحبتی باز میشه و میدونم طرف مقابلم داره اشتباه میکنه میخوام یه جورایی بهش بفهمونم داره اشتباه میکنه و چقدررررررر این کار آسیب زننده هست چقدر ویرانگره چقدر منو ضعیف میکنه انگار با دست خودم یه پله که بالا میرم خودمو هول میدم دوباره پایین
شاید ریشه این همون عزت نفس و نیاز به توجه و دیده شدن باشه نیاز به اینکه بگم من بلدم تو نیستی
یا شایدم ریشه اون دلسوزی کردن باشه که میخوام اونا هم بدونن اشتباه میکنن
که هر دوتاش از ضعف من میاد و اشتباهه محضه چون استاد با اون همه اگاهی خودشون هیچوقت سعی نمیکنن کسی که در این مسیر نیست رو راهنمایی کنن و همیشه میگن هر کسی خودش بخواد خدااااا هدایت میکنه من چیکاره م
حالا منی که هنوز یک سر سوزن از کیهان رد یاد نگرفته میخوام به کسای دیگه یاد بدم اینجوری هم خودم ایمانمو از دست میدم از مسیرم دور میشم و حالم بد میشه هم اون بنده خدا منو میبینه و به من و مسیرم بیشتر شک میکنه .
من وقتی یاد آوردم که میخواستم به مهمونمون بفهمونم که حرفاش اشتباهه تو ذهنم خودمو مورد قضاوتش قرار دادم مرتب نجوا میومد که الان چه فکری راجبت میکنه؟ فکر میکنه تو بی ایمانی؟ دیگه بهت اعتماد نمیکنه . کاش اینو نمیگفتم
یهو تو دلم احساس تهی شدن کردم احساس ضعف انگار شک کرده بودم احساس گناه میکردم و اگه استاد بهم دیدگاه قرآنی نداده بود اینجا خودمو کلا میباختم و خدا میدونه کی دوباره سر مسیر میومدم
من دوباره این مدت رو مرور کردم هر بار حالم بد شده بود بعد از حرف زدن با کسی بوده که مدارش با من فرق میکرده با مادرم خواهرم دوستام و …
هر بار خواستم کسی رو متقاعد کنم تو مسیر بیارم یا دیدگاه خودمو بهشون بگم یا از سر ذوق در مورد چیزی که تو ذهنم بوده حرف زدم و هر بااااار هر بااااار من بعدش حالم به شدت بد شده و انرژیم افتاده و خودمم نمیدونستم دلیلش چیه
با خودم فکر کردم اگه یه بچه ای که میخواد راه رفتن رو یاد بگیره وقتی تازه داره تلاش میکنه و بعد مدتی تلاش بلند میشه و یکی دو قدم راه میره و میفته و دوباره بلند میشه اگه بره و به یه نوزاد یک ماهه بخواد یاد بده چجوری راه بره و کمکش کنه راه بره اون نوزاد یک ماهه یاد میگیره؟ اون اصلا میفهمه راه رفتن چیه وقتی هنوز یاد نگرفته حتی بخنده ؟ اون که هیچی یاد نمیگیره و اصلا همچین انتظاری هم ازش نمیره ولی چی به سر این بچه دیگه میاد؟ این مدت که کلی انرژی و وقت از دست داده بعدشم نا امید میشه و ممکنه روند رشدی کلی به عقب بیفته و اگه باز تو مسیر بخواد نوزادهای دیگه رو یاد بده باز چی میشه؟
حالا فهمیدم چه بلایی داشتم سر خودم میاوردم و از کجا انرژی که باید صرف یاد گرفتن خودم میکردم داشت هدر چیزی میشد که مدام منو مورد قضاوت همه قرار میداد حالا من باید مواظب بودم سوتی ندم مواظب بودم در موردم فکر بد نکنن و همینا ویران کننده ست و میتونه زمینه سقوط منو فراهم کنه
استاد توی یکی از جلسات قدم اول اینو گفته بودن ولی من دقت نکردم گفتن شما حق نداااارید به هیچ وجه در مورد اینا با کسی حرف بزنید بااااید نتایج شما حرف بزنه انقدر نتیجه بگیرید که اگه اومدن بهتون التماس کردن که مسیرتو بهمون بگو اون وقت بهشون بگید
بعد من دست و پا میزدم که اینارو بفهمونم به کسای دیگه ، بعضی وقتا دوستام سر همین مسخره میکردن یا یه جا میشستیم میخواستن بهم ثابت کنن که مسیرم اشتباهه و دلیل براش میاوردن و چقدر هر بار من ضعیف میشدم چون من خودم هنوز اول راه بودم خودم نیاز داشتم یاد بگیرم خیلییییی چیزا بود نمیدونستم حالا باید اونارو هم قانع میکردم یه جورایی آدم گیر میکنه میفته تو طله
یهو یاد کلمه (هیچ) افتادم این کلمه چقدر پر معناست چقدر خوبه ما به همه نشون بدیم هیچی نمیدونیم تا کسی نخواد خلاف دانسته ها و ادعاهامون رو بهمون ثابت کنه . چون ادم ها اصولا ازینکه کسی بخواد چیزی بهشون یاد بده مقاومت شدید دارم خود من هم همینطورم الان که تمرکزمو روی سایت استاد عباسمنش گذاشتم اگه یکی از دوستام بیاد بخواد چیزی بهم بگه من میام میگم یعنی این راست میگه یا استاد؟ استاد با اون همه اعتبار و نتیجه من چرا به حرف دوستم گوش کنم! و اگه آدم آگاهی باشم اون لحظه حرفشو قبول میکنم بی مقاومت و بعدشم فراموش میکنم اگر هم آدمی باشم بخوام یاد بدم مقاومت میکنم و میخوام من درستشو بهش یاد بدم و باز اون مقاومت میکنه و بعدها هم ذهنم با من مقابله میکنه و هی ادامه دار میشه و ادامه دار میشه و من میروم تو مسیری که به ناکجا آباد میره
الان تنها کاری که باید بکنم اینه من باید یادم بمونه دوباره به اینجا نرسم هرجا دو نفر هم بحث کردن من خودمو دور کنم هرجا کسی خواست چیزی بهم ثابت کنه یا در مورد چیزی باهام بحث کنه من لبخند بزنم بدون بحث کردن بگم نمیدونم همین همین
نمیدونم . مگه چیزی از من کم میشه؟ وقتی من میدونم جهان منو فرکانسهام میسازه و احساس خوبم جرا حسمو بد کنم ؟ چرا به بیراهه برم
سر وقتش هم نتایجم جای من حرف میزنن چرا میخوام دست و پا بزنم و خودمو دور کنم ؟
جای اون مسیر راحت رو انتخاب میکنم . من نمیدونم . باور کنید اینجوری دست از سرمون ور میدارن و خودمون هم دیگه نجوایی نداریم دیگه تو طله و دردسر نمیفتیم. میتونیم راحت ادامه مسیر رو بریم
من روزی نبود که تو این طله نمیفتادم و خودم متوجهش بشم قضیه چی بوده . ولی شدتش کم و زیاد بوده . و هر بار چقدر منو از مسیر پرت میکرد خدا رو هزار بار شکر میکنم الان متوجهش شدم و باید خیلی روی اون کار کنم تا به هیچ برسم من نمیدونم من خودم شاگردم اونم شاگرد کلاس اولی چه میدونم جواب سوال ذهن بقیه چیه تا بخوام سرش بحث کنم اصلا من چکاره م بخوام یاد بدم این همه آگاهی اینجا هست اگه اون بخواد خدا هدایتش میکنه مثل من و هزاران آدم دیگه که اینجا هستن .
حس خوبی دارم الان حس میکنم یه بار رو از شونه هام پایین آوردم سبک شدم آزاد شدم . حالا خودم هستم و خودم میتونم یاد بگیرم . آزمون و خطا کنم و بیفتم و بلند بشم و هر بار سرعتم بیشتر بشه
خدا رو شکر میکنم
در پناه نگاه خداوند شاد باشید و سعادتمند
سلام به تو دوست عزیز هم فرکانسی و همه ی دوستان و استاد عباسمنش ومریم جان
چقدرررر زیبا نوشتی چقدر خوب که این هدایت ارزشمندتو انقدر مفصل و دوستانه با ما به اشتراک گذاشتی عزیزم …
این طله ای هست که منم خیلی زیاد توش میفتادم ومیفتم… و الان تصمیم جدی گرفتم که خیلی خیلی آگاهانه تر جلوشو بگیرم بسیار سپاسگزارم ازت به این خاطر این آگاهی که برامون وقت وانرژی گذاشتی وکلی نوشتی تا ماهم حسابی بهره مند بشیم ….
دلی شاد و پرامید برا هممون درخواست میکنم از خدای بی نهایت مهربان
سلام به دوست خوبم
خیلی کامنتت برام آموزنده بود
خیلی یاد گرفتم ازت
دقیقا منم ازین سواراخ بارها نیش خوردم
منم میخوام خودم رو متعهد کنم که قوانینی که یاد گرفتم رو در زندگی شخصی خودم اجرا کنم و خودم نتیجه بگیرم به قول تو خودم باید تلاش کنم راه رفتن یاد بگیرم دیگران اگه دوس داشتن و اگه تو مدارش باشن هدایت میشن هرکس در هرجایی هست دقیقا جای درستش هست
من ناتوانم در تغییر دادن دیگران و توانا هستم در تغییر دادن خودم
من تمام تلاشم رو میکنم احساسم رو خوب نگه دارم
چون
من فقط مسئول حال خوب خودمم
و پیگیر اهداف خودم باید باشم
به راه راست هدایت کردن دیگران کار خداونده
ممنونم ازت که انقدر با جزئیات نوشتی
و انقدر دقیق نوشتی..
خدایا کمک کن به راه کسانی که به انها نعمت دادی هدایت بشیم
سلام دوست خوبم
خیلی خوشحالم کامنتم برات مفید بوده و تونسته آگاهی رو بهت بده
و ممنون که با ریپلای کردنش باز بهم یاداوری کردی که یادم بیفته چقدر این قضیه برام مهمه
این ضربه هارو برای این میخوریم که از بچگی به ما گفتن امر به معروف و نهی از منکر تا یه آگاهی به ما میرسه احساس گناه میکنیم که مبادا یکی دیگه بهش نیاز داشته باشه و ما بتونیم بهش کمک کنیم
در صورتی که قوانین خلاف اینو میگه ما باید تمرکزمون رو بزاریم رو زندگی خودمون وقتی نتیجه گرفتیم انقدر صداش بلنده که از هفت طایفه اونورتر صداش بلند میشه و اگه کسی بخواد میاد میپرسه و ماهم اون موقع با خیال راحت و با اعتماد بنفس راهنماییش میکنیم اگر ماهم این کارو نکنیم خداوند از بی نهایت راه این کار رو براش میکنه بستگی به اون آدم خودش داره
امیدوارم که همه ما بتونیم این جهاد اکبر رو درون خودمون بوجود بیاریم
در پناه خداوند شاد باشید
سلام آقا صالح
ممنونم ازتون برای یادآوری این عبارات شگفت انگیز:
من ناتوانم در تغییر دادن دیگران و توانا هستم در تغییر دادن خودم
به راه راست هدایت کردن دیگران کار خداونده
دیگران اگه دوس داشتن و اگه تو مدارش باشن هدایت میشن هرکس در هرجایی هست دقیقا جای درستش هست
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
به نام خداوند مهربان و هدایتگرم در هر لحظه ی زندگیم.
سلام به همه ی عزیزان در این سایت ارزشمند و بسیار راهگشا.
سلام دوست عزیز و ارزشمندم با نام کاربری زیبای آرامش خدا
نمیدونی چقدر با خوندن کامنتت، باعث شدی درونِ خودم سفر کنم …
چیزهایی رو نوشتی که منو هم درگیرِ خودش کرده و تازه این اواخر و مثلاً همین دیشب تمرین روی بهبودش رو آغاز کردم…
که یه جاهایی لازم نیست اصلا صحبت کنم.
گاهی میشه سکوت کرد و عبور کرد به جای توضیح و قانع کردنِ دیگران که نه من درست میگم، تو اشتباه میکنی.
که چی بشه؟ در مورد خودم میگم: که اثبات کنم من بهتر میفهمم؟ بهتر درک میکنم؟ باهوش ترم؟ زرنگ ترم؟ حواس جمع ترم؟
نه بابا!!!
کی گفته حالا اینطوری هستی؟؟؟
یا ممکنه باشی؟؟
نه، با صدای بلند میگم به خودم، ممکنه باشی ممکنه نباشی.
حالا چرا میخوای تو بوق و کرنا به همه اعلامش کنی؟
اگه هستی که خب هستی، رفتارت نشون میده نیاز به خودنمایی نداره.
پس لابد نیستی ولی به زور و قدرت میخوای بقبولونی به خودت و دیگران، که اینطوری خودنمایی میکنی…
بله، دردت اومد سمانه خانم؟
بله، مجازاتِ غرور و تکبر همینم میشه…
باز خوبه این دنیا بفهمم که فرصت جبران دارم …
ریشه ی این رفتار از عزت نفس میاد. بارها و بارها داره نشونه میاد برم سراغ این دوره و از اول شروع کنم دقیقتر کار کنم روش. تمریناتشو مو به مو انجام بدم.
چقدر خوب نوشتی در مورد این نشتیِ انرژی.
استاد بارها اشاره کردن تو فایلهای متعدد که ما وظیفه داریم فقط روی خودمون کار کنیم، هر کسی تو مسیر هدایت باشه خودش آگاهی های مورد نیازش رو دریافت میکنه…
اینکه من خودمو هلاک کنم یا نکنم که یه مفهومی رو که تازه خودم بهش رسیدم، ذوق زده یا هیجانزده هستم از شنیدنش (از قصد فقط میگم شنیدنش، نمیگم فهمیدنش یا درک کردنش. چون اگه بفهممش، بعد درکش میکنم، بعد از درک هم عمل میکنم و اینطوری تو رفتارم بروز پیدا میکنه نه روی زبان و کلامم.
خب همین الان مُچِ خودمو گرفتم: اینکه من تو همون مرحله ی اول گاهی استپ کردم و بدو بدو از چیزایی که استاد میگن یا از زندگی میشنوم و میبینم میخوام به دیگران بگم، دقیقا انگار کشفی کرده باشم و بخوام بگم بقیه آدما بیاید شما هم بشنوین که این آگاهی خیلی خفن و سودمنده. در حالیکه خودم هم فقط شنیدم و به مراحل بعدی نرفتم. عملا فرصت رسیدن برای مراحل بعدی که همون فهم، درک، عمل در رفتار میشه رو خودم با دستا و زبون خودم دارم میگیرم از خودم.)
خیلی خوب شد که این کامنت رو نوشتی و باعث شدی نگاه دقیقتر و تحلیلی تری به خودم و عملکردم بندازم دوست عزیزم.
چقدر ما آدما به هم شباهت داریم، چون انسانیم و مراحل و سوالات و باگ های مشابهی رو داریم میگذرونیم در مسیر رشد…
چه خوبه که کامنت میذاریم و چراغِ راهِ دیگری میشیم.
دقیقاً همونکاری که استاد و مریم جون میکنن تو این سایت در اشلِ وسیع ترش.
یعنی میان در عمل و رفتارشون چیزهایی که درک کردن از قانونِ جهان رو به ما نشون میدن.
اگه من تو مسیرِ هدایت باشم دریافتشون میکنم، میبرم روی خودم تحلیل میکنم، میشنوم، میفهمم، درک میکنم و بعد وارد فاز اصلی عمل کردن میوفتم و شخصیتم تغییر پیدا میکنه و نتایج تند تند میاد دیگه…
اگه تو مسیر هدایت نباشم، حتی اگه لاجرم به گوشم هم خورده بشه درسها برای من تاثیری نداره، چون گوشِ قلبم بسته است.
یعنی تا گوشِ قلبم باز نباشه فرقی نداره بشنوم، ببینم یا در معرضِ استفاده ازشون باشم.
همون باگِ خودم جلوی چشمم میاد…
منی که خودم سخت محتاجِ کار کردن روی خودمم از همه ی ابعاد، گاهی خیلی سریع از هیجان و عدم کنترل ذهنم، میام به دیگری انتقال بدم درسِ جدید رو…
و چقدر به مسیرِ خودم ضربه زدم ندانسته…
شما دستِ خدا بودی با کامنتت، که من به سمتش هدایت شدم تا بفهمم الان باید به چه چیزی دقت کنم، روش فکر کنم و …
چون دقیقا ذهنم داشت میرفت سمتِ یه مسئله ای که باید در موردش تصمیم بگیرم تا هفته بعد و یه مسئله ی مالی…
انگار هدایت، مسیر منو عوض کرد به این سمت که الان وقتِ فکر کردن به این یکی مورد هست، فکرهای تو ذهنت رو بفرست برن فعلا…
چقدر این کامنت شما به جا بود.
چون انگار باعث شد در مورد خودم و پاشنه آشیلم کاوش کنم…
یه چیز جالب:
دیروز تو یه کامنت خوندم یکی از بچه ها داشت در مورد الهامی که بهش شده بود صحبت میکرد:
پاشنه آشیل
و اینکه مذهب و نگاه مذهبی پاشنه آشیل اش بود.
دوباره کنجکاو شدم بیشتر و بهتر درک کنم و بدونم پاشنه آشیل چیه؟
خدا خودش شاهده، دقایقی نگذشته بود که من رفتم یه فایلی (بدون انتخاب کردن فایل خاصی) از استاد رو پلی کنم از موبایلم، تا موقع آشپزی بشنوم.
حالا چه فایلی اومده باشه خوبه؟
حتما خودتون حدس میزنین، بله.
فایلی اومد که دقیقا توش صحبت از پاشنه آشیل شد و استاد و مریم جون توضیح دادن در موردش و مثال زدن، برای مریم جون باهوش بودن پاشنه آشیل بود. اسم فایل میوه ی به روزرسانی کردن فایلهای دانلودی سایت هست. جالبه من اصلا انتخاب نکردم فایل با مضمونِ خاصی بیاد اما معجزه ی هدایت، منو آورد سراغِ درست ترین فایلِ اون لحظه.
و بعد امروز…
دقیقا دارم کامنتهایی رو میخونم که دارن منو دعوت میکنن به مطالعه ی خودم و پاشنه آشیل ام…
خدایا شکرت که داری انقدر دقیق و با جزئیات هدایت و حمایت و راهنمایی ام میکنی، عاشقتم، دَمِت گرم.
دوست عزیزم با نام کاربری آرامش خدا:
(که خود این اسم هم عملا منو هدایت کرد به این نگاه که آرامش فقط با خداست ولاغیر…)
بسیار بسیار ممنونتم و تحسینت میکنم که همت کردی و این کامنت رو نوشتی، از خودت نوشتی، باعث شدی منم رجوع کنم به خودم و درونم و باگ هامو شناسایی کنم و فکر کنم به رفتارهام که منشاءشون چیه؟ چی باعثشون میشه.
در مورد روند تکاملی گوش کردن به فایلها نوشتی و شروع مجدد از فایلهای دانلودی هدیه.
برای منم هم تقریبا اینطوری شده.
برگشتم سراغ فایلهای دانلودی، اما به صورت منسجم تر.
در کنارش دوره ها رو هم کار میکنم، مثلا قانون سلامتیِ شگفت انگیز
شیوه حل مسائل رو یه جلسه گوش کردم و مشغول تمرینهاشم و دلم میخواد بیام سراغ عزت نفس دوباره اما منسجم تر…
گاهی حس میکنم تمرکز بیشتری میخوام واسه شروع دوره ها به صورت هم زمان، و اینکه اصلا کار درستی هست با یه دست چند تا هندونه بردارم یا نه؟
گاهی میگم ممکنه به صورت مکمل هم عمل کنن و سخت نباشه برام همزمانی دوره ها با هم.
از خدا هدایت میخوام در این مورد.
عجب عبارت جذابی:
سر وقتش نتایج من به جای من صحبت می کنن…
استاد مرسی این آگاهی ها رو به ما منتقل میکنین، بعد ما شاگردهاتون مجدد به هم یادآوری میکنیم.
عجب چرخه ی شگفت انگیزی، خدایا مرسی.
مجدد به خودم یادآوری میکنم:
سمانه جان پروسه ی تغییر، روند تکاملی داره.
با آرامش کار کن روی خودت و لذت ببر از مسیر و با طی کردن روند تکاملی مطمئن باش هر لحظه بهتر و بهتر میشی.
صبور باش و بدون عجله جلو بلو.
کافیه پله پله جلو بری و لذت ببری از مسیری که داخلش هستی، خوشحال و سپاس گزار باش که تو مسیر هستی و فرصت تغییر، بهبود و رشد به تو داده شده.
بی نهایت خدا رو شکر میکنم:
*برای حضورش در زندگیم که هر لحظه هدایتم میکنه، بهم درس میده.
*برای آشناییم با سایت ارزشمند عباس منش دات کام و همه ی انسانهای ارزشمند درونش، از استاد عباس منش عزیزم و مریم جانم بگیر تا همه ی اعضای سایت.
*از همسرم که باعث آشنایی من با استاد و سایت بود و هست.
*از همه ی دست های خدا که پیام های خدا رو بهم انتقال میدن.
* از هدایت شدنم به این کامنت در بهترین زمان
* برای شروع تکلیفِ مطالعه کامنتهای سایت به صورت روزانه و انجام دادنش با تعهد، چون منو داره میرسونه به خوندنِ کامنتهای شگفت انگیز سایر دوستان تو سایت که خیلی در مسیرم بهم کمک میکنه. دقیقا مثل همین کامنت.
استاد بارها گفتین کامنت بچه ها رو بخونیم، خدا رو شکر به حرفتون گوش کردم و دارم نتیجه شو میبینم. ممنونتونم استاد جان.
انقدر درسهایی که من دارم از شما یاد میگیرم و نتیجه میگیرم تو زندگیم زیاده هر 30 ثانیه یه یار قاطیِ حرفام باید و وظیفه دارم بگم استاد عباس منش عزیزم ممنونم ازتون.
و به خداوند عزیزم وظیفه دارم و باید هر لحظه بگم ممنونتم خدا
خدای عسلم
خدای نفسم
خدای عزیز دلم
خدای جانِ دلم
خدای دلبرِ شیرینم
از اعماق قلبم ممنونتم که تو زندگیمی
که انقدر حواست بهم هست
که انقدر قشنگی میاری سر راه زندگیم
که انقدر بهم درس میدی
که انقدر هدایت و حمایتم میکنی
عاشقتم تا ابد باصفا ترینِ زندگیِ من.
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
سلام سمانه جان دوست همفرکانسی و دوست داشتنی من
چقدر لذت بردم از کامنتت چقدر زیبا مفصل و با دقت نوشتی ، عزیز دلم چه خوب نوشتی آفرین دقیقا ما با هر کامنتی که مینویسیم باعث میشیم یکی حالش یه کم بهتر بشه و اگه یه ذره از مسیر دور شده باشه دوباره سر مسیر بیاد . و من هر وقت میام توی سایت استاد و میبینم قسمت پاسخ به دیدگاه ها آبی شده کلی خوشحال میشم و با اشتیاق میشینم و کامنتو میخونم انگار خداوند از طریق بنده های خوبش بهم پیام داده و میخواد باز قانون رو یادم بیاره .
من جدیدا خودم و خداوند و همه آدمهارو جدا از هم نمیبینم انگار همه ما یکی هستیم و همونطور استاد گفتن همه ما یک سیستم داریم ذهن همه ما شبیه هم هست و حتی روحمون همه از وجود خداوند هست پس توی هر مسیر بخوایم به دیگری کمک کنیم یا فانوس راه کسی باشیم قبل از اون جلوی پای خودمون روشن میشه ممکنه اون نخواد راهو پیدا کنه و جلو چشمشو بگیره ولی در هر صورت مسیر من روشن میشه .
خیلی خوشحال میشم از دیدن آدمهایی که برای خودشون ارزش قائل هستن و برای خودشون زندگیشون و مسیرشون وقت میزارن . و ماهایی که اینجا هستیم همه داریم همین کارو میکنیم و فقط هر کدوم از ماها یک ظرفی با خودمون آوردیم و هر کسی به قدر ظرف خودش داره دریافت میکنه .وگرنه برای جهان و خداوند اندازه و مقدار هیچ فرقی نمیکنه
باران که شدی پیاله ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
حیف حیف که ما مرتب یادمون میره و اینم باز خداوند در وجودمون گذاشته که اراده مارو بسنجه و اگه قرار بود با یکبار فکر کردن و درین مسیر بودن تغییر کنیم که همه انجامش میدادن .
سمانه جان میخوام بهت بگم ما بخاطر شرایطی که تو جامعه بهمون غالب بوده همه مون یه جورایی کمال گرا هستیم ، و برای همینه فکر میکنیم باید خیلی شدیدتر رو خودمون کار کنیم من اینو توی دوره 12 قدم استاد یاد گرفتم.و فهمیدم بزرگترین ضربه هارو از عجله کردن میخوریم از صبور نبودن . برای همین خدا انقدر تاکید روی صبر کرده و گفته به صابرین بشارت بده . صبر همیشه با آرامش داشتنه باید باید آرامش داشتن رو یاد بگیریم باید بتونیم رها کنیم و دست خدا بسپاریم .
ما شروع میکنیم به کار کردن روی خودمون و یهو بین مسیر هدایتی پیش میاد و خداوند مارو یه جای قشنگ میبره که لذت ببریم یا جایی میبره که درسهایی رو یاد بگیریم . نباید حساس بشیم و فکر کنیم از جریان رشدمون دور شدیم .
همیشه یاد خودمون بیاریم که حال خوب برابره با اتفاقای خوب همین و از همین جریان بریم و به هدایت شدنمون اعتماد کنیم و از خداوند بخوایم هدایتمون کنه
یادمه استاد توی یک فایل گفتن من توی کوچکترین کارها هم از خداوند هدایت میخوام حتی توی یک آدرس پیدا کردن حتی توی یه غذا درست کردن .
ما و استاد پیش خدا هیچ فرقی نداریم خداوند مارو هم هدایت میکنه و فقط کافیه ازش بخوایم .
یادمه چند روز پیش بیرون بودم هوا تاریک بود مهمون داشتیم و من منتظر تاکسی بودم و خیلی وایسادم هیچکدوم از ماشینا مسیر من نمیرفتن .
یه لحظه گفتم بیا و از خدا بخواه همون جا چشمامو بستم گفتم خدایا یه ماشین میخوام راحت و با آرامش منو برسونه خونه اینو یه جا دیگه نوشتم بخدا بخدا ده ثانیه طول نکشید که یه ماشین ترمز کرد و با من هم مسیر بود یه اقای مهربون یه ماشین راحت که مسافر هم نداشت و بعد از من یه زن و مرد مسن رو سوار کرد و بعد بهمون گفت من مسیر خودمه مسافر کشی نمیکنم گفتم اینجا شلوغه چند نفرم تا یه مسیر برسونم و ازمون کرایه نگرفت تو مسیر هم یه آهنگ قشنگ گذاشته بود و تو تاریکی شب من فقط داشتم خدارو شکر میکردم و با خودم میگفتم همینه خدا همینقدر ساده بهت میبخشه فقط کافیه باورش کنی و بتونی ظرفتو بزرگ کنی .
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
سمانه جان اگر انقدر دارم به هدایت تاکید میکنم میخوام قبل از شما به خودم یاداوری کنم که یادم بمونه از خدا هدایت بخوام و مقاومت نکنم و اجازه بدم خودش بهم بگه چکار کنم . چون من این قضیه هم پاشنه آشیلم هست و چون عجله میکنم به خدا اجازه هدایت کردنمو نمیدم .
ولی گاهی که دعا میکنم و آرامش دارم قشنگ حس میکنم خدا داره باهام حرف میزنه . آخه برای خدا بنده هاش هیچ فرقی با هم ندارن اگه فرق داشت ماهیت خدا بودنش زیر سوال میرفت و اونی که بیشتر هدایت میشه بیشتر با درونش ارتباط برقرار کرده…
سمانه عزیزم چقدر اسم قشنگی داری این اسم منو یاد پاکی و زلالی میندازه …
در پناه خداوند باشی دوست عزیزم …
به نام خدای بی نظیرم
به نام خدای هدایتگرم
سلام به همه ی عزیزان سایت
سلام به دوستِ عزیز و بامحبت و هم فرکانسیِ من، آرامش خدا
نمیدونم اسم خودت چیه دوست خوب و عزیزم، نام کاربریت خیلی خوبه.
با خودم گفتم: چقدر خوبه که امروز صبح به محضِ بیداری اومدم سایت، دایره ی آبیِ قشنگ رو دیدم، و دیدم پیام دارم از آرامش خدا
چقدر عالی و آرامش بخش.
به به.
پیامت خوشحالم کرد دوست عزیزم. مرسی که مفصل برام نوشتی.
این جمله تو خیلی دوست دارم: انگار خداوند از طریق بنده های خوبش بهم پیام داده و میخواد باز قانون رو یادم بیاره.
شما اومدی که من مجدد روی صبر کردن و هدایت توجه ویژه کنم.
امروز هر کاری انجام دادم با آرامش و صبر و لذت بود.
یعنی به خودم گفتم هیچ عجله نکن، هر کاری رو در بهترین زمان انجام میدی، نگران نباش.
بلافاصله هدایت شدم دونه دونه کارهامو با عشق و لذت انجام بدم.
یعنی یه طوری شده بودم که انگار سمتِ هر کاری میرفتم انگار دارم میرم عشق و صفا کنم، کیف کنم، لذت ببرم، اوقات خوشی بسازم واسه خودم…
کارها، کارهای زندگی روزانه ام بود:
جمع آوری میز اتو
گذاشتن اتو تو کشو
روشن کردن ماشین لباسشویی
پهن کردن لباس ها به آرومی روی رخت آویز
پختن نهار برای همسرم
جمع آوری وسایل تو اتاق و مرتب سازی خونه و …
و یکی از جذاب ترین کارهای روزانه ام، نوشتن تو دفترم از زیبایی، سپاس گزاری و …
بعد از پیاده روی صبح، کمی گرمم شده بود، فکر میکردم یعنی ذهنم میگفت الان حس انجام کارها نیست، سر فرصت انجامشون میدم با حوصله، اما جالبه تا من سخت نگرفتم به خودم و به زور و عجله مشغولِ کارها نشدم، اتفاقا برعکس شد…
هدایت شدم به انجام دادن تمام کارهام منتها با بهترین حسِ ممکن در جهان…
یه طوری به ظرف های توی سینک نگاه کردم انگار که نمیخوام لذت شستنشون رو با عجله کردن و بی توجهی بهشون، از دست بدم…
انگار که تک تکِ کارها برام مقدس و دوست داشتنی هستن و نمی خوام با عجله، حیف بشن…
برای خودمم خیلی عجیب و جالبه که دارم تبدیل به چه سمانه ای میشم؟
که نگاه و فکرم انقدر متفاوت شده که انقدر لذت بخش میشه برام یه ظرف شستن یا انجام هر کاری تو خونه یا کارهای مربوط به خودشناسیِ خودم…
به قول فاطمه جان تو فایل شگفت انگیز گفت و گو با دوستان 39 که دیروز اومد سر راهم با جریانِ دوست داشتنی هدایت، انقدر حجم حالِ خوب، احساس خوب بالا رفته که میترسم چی میخواد بشه…
فاطمه جان چقدر شگفت انگیز صحبت کردی تو کلاب هاوس، دیوانه ام کردی با حس و حال و شرایطت…
البته که به قول استاد جان، این حجم از حال خوب، احساس خوب، اتفاقات خوب کاملاً طبیعیه. اگه غیر این باشه غیر طبیعیه.
خدایا چطوری تشکر کنم از خودت، از استاد عباس منش، از مریم جانم، از بچه های سایت و کامنتهاشون، از قشنگیهای طبیعت و …
خودت بگو چطوری؟
من با لذت بردن از تک تک نعمتها دارم سپاس گزاری مو عملی به خودم و خدا اثبات میکنم.
لذت بردن و کنترل ذهن که تو مسیر راستی و درستی بمونم و نگهدارم خودمو …
این مدت یکی از جذابترین تمرینهام اینه که برای بیشتر لذت بردن از زندگی و داشته هام، شتاب رو ازشون بگیرم.
این درس همین چند روز اخیر رسید دستم و عاشقش شدم.
چقدر هیجان انگیزه وقتی چیزی رو که بارها قبلا شنیدی و متوجه نشدی، یهو پرده ها کنار میره و تازه درک میکنی منظور اون حرف چی بوده…
جدیدا یه مقدار، یه پله، درکم بالاتر رفته نسبت به صحبت های استاد و چقدر هیجان زده میشم که درکم با ثانیه ی قبلم فرق کرده…
خدا رو شکر بی نهایت.
میدونی چیه؟
امروز و امشب به شدت رویایی و شگفت انگیز بود و هست برام.
سرشار از حس های خوب و ناب و حال خوب کن…
نوشتم و نوشتم و نوشتم برای خدا…
هنوزم دارم مینویسم…
صبح با نوشتن ستاره قطبی شروع شد.
پیاده روی کردم و خدا بهم الهاماتی داد و غرق لذت شدم از این آگاهی های کاملا مورد نیاز الانم….
هدایت خواستم از خودش که تمام حواس پنجگانه و درون و قلبم برن به سمتِ دریافتِ زیبایی و نکاتِ مثبت بهتر و بیشتر.
سپاس گزاری نوشتم برای خدا.
نکات مثبت و زیبایی ها رو نوشتم.
تحسین نوشتم و گفتم برای خودم و دیگران.
برکت و ثروت وارد زندگیم شد.
صلح درونم بالا بود امروز.
کنترل ذهن خوب و بهتری داشتم امروز.
با آرامش و لذت هر کاری رو انجام دادم.
از داشته هام لذت بردم در لحظه.
به قول سعیده جانم، کاملا تو فازِ هم آهنگی با خدا بودم و نتایجشو هم همون لحظه و آنلاین دریافت کردم.
یعنی یه پکیج از حالِ خوبِ مفصل.
کارهایی که انجام دادم پکیجی هست که حال خوشم ناشی از اوناست.
نوشتم تا برای خودمم ردپا باشه تا همین الگو رو هر روز و بارها و بارها تکرار کنم.
نتیجه اش شگفت انگیزه.
امروز و این اواخر کاملا دارم لحظات و شرایط متفاوتی رو نسبت به قبلم تجربه میکنم.
نتایجی ناشی از تمرینهای روزانه ی این چند ماه اخیر که حالا جواب هاش به شدت پررنگ تر شدن و منو خوشحال میکنن هر لحظه.
هر روز بهتر از دیروز.
هر لحظه بیشتر هدایت میگیرم از خدا توی همه چیز.
به قول استاد، خود هدایت گرفتن هم روند تکاملی داره و من تو این زمینه خیلی متمرکز تمرین میکنم و غرقِ لذت میشم هر بار بیشتر و بیشتر.
برای همین اعتقاد قلبی دارم هدایت خدا معجزه ی زندگیه منه.
آرامش خدا عزیزم، مرسی که برام کامنت نوشتی و باعث شدی منم نوشتنم شروع شه…
ممنونم از تعبیر قشنگی که درباره ی اسمم نوشتی، خیلی بهم چسبید، خیلی لذت بردم.
برام جالب بود از هدایت نوشتی اواخر پیامت…
شتاب، یکی از باگ های انسان هست که خدای بی نظیرم در قرآن هم بهش اشاره کرده.
انسان هم ناسپاسه هم عجول…
پس عملا ما باید خلافش حرکت کنیم.
یعنی سپاس گزاری و صبر…
سپاس گزاری و صبر میتونه کلید خوشحالی، خوشبختی، ثروت و آرامش انسان باشه
الان یهویی دیدم از 1/5 ستاره شدم 2/5 ستاره، اینم نشونه ی من، که سمانه جون:
مسیر پیش روت درسته، تمرینهای روزانه تو ادامه بده، داری روند تکاملی تو طی میکنی، نتیجه هارو میبینی، ادامه بده، لذت ببر از تک تک کارهایی که داری انجام میدی، روی خودت کار میکنی حسابی لذت ببر، خودتو سرزنش نکن اگه اشتباهی کردی، مهم اینه متوجه میشی چه کاری چه جوابی میده تا بتونی بهتر تصمیم بگیری برای دفعه ی بعدی، ادامه بده به تمرکز روی فایلهای استاد …
دیشب عروسیِ یکی از دوستان قدیمیِ عزیزمون بودیم خانوادگی…
اندام خوش فرم و لباس زیبا و اعتماد به نفسِ بالا، نتیجه ی دوره ی شگفت انگیز قانون سلامتی برای منه.
استاد جان دَمِت گرم.
خیلی خیلی دمت گرم با این دوره بی نظیر قانون سلامتی…
از اول تا آخر عروسی هم وسط بودم و مشغول رقص و شادی و لذت بردن…
اونم سمانه ای که راحت عروسی نمیرفت…
رقص هم که خجالت میکشیدم…
اما دیشب با ورژن جذابی از خودم روبه رو شدم…
دلم میخواست با عروس و خواهرش که دوستانم بودن وسطِ سِنِ رقص، برقصم، اول سخت بود برام…
اما اینکار رو کردم برای خودم تا لذت ببرم
تا عمل کنم به تمرینِ شجاعت و جسارت و اعتماد به نفس و عزت نفس…
چقدر راضی ام از خودم و عملکردم…
خیلی بهم خوش گذشت…
چون منتظر کسی نبودم که باهاش بهم خوش بگذره، خودم واسه خودم صفا کردم، رفتم اومدم، لذت بردم، عکس گرفتیم، شادی کردیم…
خودم واسه خودم شادی خلق کردم…
استاد این حجم از تغییرات وقتی آشکار شد، که متمرکز هر روز فایلهای شما رو گوش دادم این چند ماهِ اخیر، مخصوصا متمرکز روی فایلهای هدیه و دانلودی سایت که انقدر ارزشمندن.
تغییر و نتایج وقتی علنی میشه که مستمر یه کاری رو انجام بدیم و متمرکز
به قول سعیده جانم: خدایا من بلد نیستم، تو بلدی، تو بگو چیکار کنیم، تو هدایتمون کن.
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
سلام به سمانه جان عزیزم
خوبی دوست خوب و مهربونم ؟
سمانه جان از اسمم پرسیدی من کُرد هستم و اسمم هم کردیه (سروه)به معنی باد ملایم دم صبح،ممنون از توجهت .
راستش تا کامنتت برام اومد رفتم سر وقتش و خوندم ولی چند بار خواستم جواب بدم ولی دست و دلم به جواب دادن نرفت ولی ته ذهنم یادم بود سر فرصت جواب بزارم برای کامنتت، شاید خود همین کامنت گذاشتن هم یه جور هدایت خداونده و ما باید وایسیم از درون حسش بیاد و سر فرصت حرفمون رو بزنیم . من از خداوندی سپاسگذارم که اسمش برای همه ما آشناست و همه ما داریم از یک خدا حرف میزنیم و چقدر آرامش بخش و لذت بخشه هر کی میگه خدا داره درک متفاوتی از یک خدای واحد رو برامون تعبیر میکنه ولی خدا یک خداست و بی نهایت عمیق
و در عین حال بی نهایت آشنا و نزدیک انقدر که نمیشه درکش کرد همین حالا تموم فضای وجود تو و اطرافت و تمام فضای وجود من و تمام محیط اطرافم خداست و انقدر خدا هست که درکش گاهی سخت میشه …
سمانه جان نمیدونی چقدر ذوق کردم از روز شگفت انگیزی که برای خودت ساختی باهمون شرایطت و نخواستی اتفاق عجیبی بیفته تا خوشحال بشی و از همون داشته هات لذت بردی ….
چقدر زیبا در مورد حال و روزت نوشتی در مورد هدایت شدنت در مورد مسیر جدیدت و اینکه چقدر درک جدیدی از جهان داری و چقدر خوشحالی توی این مسیر منم خیلی خوشحالم ازینکه انقدر داری خوب حرکت میکنی و چقدر باخوندن هر خط کامنتت لبخند به لبم آوردی و لذت بردم تحسینت کردم و برام درس داشت …. ممنونم عزیز دلم
سمانه جان از حال و روز من پرسیدی باید بگم منم همینطورم حس میکنم هر کدوم از ما از یه جوب باریکه آب داریم به اقیانوسهای خدا وصل میشیم . حس میکنم یک قطره هدایت شده هستم و هر چقدر جلوتر میام رودی که منو با خودش میبره بزرگتر میشه و من بیشتر احساس کوچیکی میکنم و بیشتر میدونم باید تو این مسیر ساکت باشم گوش به فرمان باشم تسلیم باشم و بدونم منی وجود نداره و خداوند داره همه چیزو خوشگل میچینه .
حال و روز این روزهام یه جورایی تمرین کردنه تمرین برای رها بودن و نچسبیدن به هیچ نتیجه ای هست و باز عجله نکردن و دل دادن به مسیر تکامل خودم هست .
اخه من متوجه چیز جدید و خیلی عمیقی درون خودم شدم اونم اینه که من هر وقت نتیجه ای میگیرم بعدش مسیرمو گم میکنم و میچسبم به نتیجه م و دوباره چشممو به همون میدوزم و فکر میکنم باید ازهمونجا دوباره نتیجه بگیرم ، سر درگم میشم ، و یادم میره که این فقط یک نتیجه ست و اگر اتفاق افتاده دلیلش کنترل ذهنم هست و دلیلش خداوند هست و این نتیجه خلق شده چون تو مسیر درست بودم چون لیاقتشو داشتم و نباید بهش بچسبم فقط باید لذتشو ببرم و رد بشم و باز مسیر درونیمو ادامه بدم . باتموم وجودم به خدای بزرگم بچسبم و با رفتن سمت نتیجه م دست خدارو ول نکنم و خودمو از مسیر هدایت گم کنم …
این مطلب خیلی خیلی برای من عمیق هست من نمیتونم دیگه توی فایل گوش کردن عجله کنم دارم فایلهای قدمهارو دوره میکنم جوری که یکماهه قدم سوم رو خریدم ولی نتونستم گوش کنم چون قدمهای قبلی رو دارم مرور میکنم
دارم ی قدم بیشتر درکش میکنم و انگار یه جورایی گذر زمان مثل قبل برام مهم نمونده و یه کم معنیشو برام از دست داده .
دیگه برام مهم نیست از روزها و ماهها عقب بمونم انگار دوست دارم فقط بفهمم درک کنم و خداوند رو خودم بشناسم همون خدایی که از فرش به عرش میرسونه … میخوام ربط نتایجمو به خداوند انقدر عمیق درک کنم که با تموم منطق ذهنمو قانع کنم برای موندن تو این مسیر و این مسبر بشه لایف استایل زندگیم . ….
سمانه جان منم از مسیرم دارم لذت میبرم و دارم حرکت میکنم ولی هنوز تو اول راهم مثل یه بچه ای که سفت دست مادرشو گرفته و میترسه دستشو ول کنه و گم بشه منم تازه دارم این مسیر رو درک میکنم اوایل خیلییی تلاش میکردم ادا در بیارم که خوشحالم که پر انرژی هستم ولی الان این قضیه هم کمرنگ شده . چرا ادا در بیارم؟ من با کی طرفم؟ خدایی که درون منه نمیفهمه؟ میدونم این مسیر ما تهش همون حال خوبه ولی وقتی خدارو حتی یه ذره درک میکنیم ناخوداگاه حالمون انقدر خوبه که هیچ نیازی به ادا دراوردن نداره . وقتی هر روز سعی میکنیم تو مسیری باشیم که تهش خداست دیگه نگرانی معنی نداره دیگه شرایط اقتصادی و …. معنی نداره .
من ففط دارم آروم آروم حرکت میکنم کارهای روزانه م رو انجام میدم و درسهای جدیدم رو چاشنی زندگیم میکنم و دارم بعد جدیدی از خودم و خداوند رو تجربه میکنم .
و یاد حرف استاد میفتم که میگفتن هدایت هم تکامل داره امسال شاید فکر کنیم خیلی داریم هدایت میشیم ولی یه سال دیگه ممکنه جایی باشیم که بگیم اون چی بود الان دارم هدایت میشم…. .
پس خیلی مهمه ما تو این مسیر بدونیم که انتهایی نداره و هیچوقت نگیم ما میدونیم یا بلد شدیم چون تا بی نهایت راه برای ما باز هست و این هم از قدرت خداوند بزرگه که شامل حالمون شده و جهان هر لحظه ش متفاوت با لحظه قبله . و ما یا داریم به سمت بالا میریم یا پایین و هیچوقت ما تو یه جای ثابت وای نمیستیم .
چقدر خوبه که اینجا دوستایی دارم که میتونم حرف دلمو باهاشون بزنم باور کن انگار دارم با خودم حرف میزنم همینقدر ساده و راحت . اینجا همه عشق و عشقه . نه قضاوتی هست و نه حسادت و نه مقایسه ای، انگار داریم یه جورایی بهشت رو تجربه میکنیم با احساسمون . و قانون هم همینه چیزی که احساسش کنیم میتونیم زندگیش کنیم .
الان که من دارم این کامنتو مینویسم ساعت 2 شب هست من چند وقت پیش بعد از یه نتیجه که گرفته بودم یه جورایی مسیرمو گم کردم همون که بالا گفتم پاشنه آشیلم بود که تازگی کشفش کردم یه جورایی مسیر رو گم کردم و قشششنگ و واضح متوجه شدم روند زندگیم به سمت پایین هست و داشتم به سرعت نزولی پایین میومدم که به خودم اومدم و دوباره به ریسمان خداوند متصل شدم و ازش کمک خواستم برای خودم نشونه گذاشتم و حال و روزمو یه جایی شرح دادم تا وقتی دوباره تو مسیر حرکت کردم متوجه بشم رشدم شروع شده و دقیقا از همون روز که حدود یک هفته قبل بود شروع کردم به دوره کردن فایلها و همزمان زندگی کردن باهاشون و عجله نکردن و دوباره من به سمت بالا حرکتم شروع شد .
این رو استاد تو قدم اول جلسه اول گفتن اسمش کنترل ذهن هست که یادمون نره نتایجمون بخاطر چی بوده تا بتونیم مسیر رو ادامه بدیم .
من این روزا قشنگ حس میکنم دست خدارو گرفتم و دارم زیر سایه ش عشق میکنم ولی هنوز انقدر تجربه گم شدن بهم نزدیکه که همش مواظبم وقتی نتیجه ها تو زندگیم میاد، که توی همین چند روز چندین بار اتفاق افتاده ، یادم نره اینا بخاطر کنترل ذهنم و خدای بزرگمه و باید بفهمم نتایج به خودی خود ارزش ندارن وقتی متوجه ربط اون به مسیر الهیمون میشیم به خداوند و خودمون میشیم ارزشمند هستن و امیدمون هزار برابر میشه به ادامه روند رشدمون .
چون رشد ما توی مسیر خداونده و ما قرار نیست به هیچ مقصدی برسیم و هر کجا فکر کردیم رسیدیم یا چشم دوختیم به نتایجمون و فکر کردیم باید از همونجا به ما داده بشه انگار دستمون رو از دست خدا رها کردیم و چسبیدیم به نعمتهاش .
نعمتهایی که خدا به ما میده بخاطر لیاقتمون و لطفش هست و وفقط باید لذت ببریم و شکرگذار باشیم و دوباره و دوباره بخوایم که هدایتمون کنه و به مراحل بالاتر بریم چون ما بنده خودش هستیم و بنده خدا بودن تا وقتی بندگی هست که بند باشیم به وجودش…
سمانه جان نمیدونم سال دیگه در چه حالی باشم ولی الان حالم خوبه فقط به واسطه یه کچولو درک بیشتر از خدا ، حتی بردن اسمش هم برام لذتبخشه .
اگه اسم پرفایلمم گذاشتم آرامش خدا چون اون چیزی بود که بیشتر از هر چیزی نیاز داشتم بهش برسم چون وقتی امدم تو سایت با کلی نگرانی و اضطراب و نا آرومی اومدم به شدت نیاز داشتم آروم بشم ….
آرامش خدا رو انتخاب کردم تا یادم بمونه مهمترین حس داشتن آرامشی هست که در پرتو هدایت خداوند میتونم داشته باشم.
چقدر خوبه که با نوشتن برای تو برای خودمم نوشتم . و یاداوری شد برام . بعد از خداوند مهربونم از استاد عزیزم ممنونم که همچین فضای دوستانه و الهی برامون فراهم کرده تا بتونیم بیشتر و بیشتر تو مسیر باشیم و هر روز ابعاد جدیدی از خودمون و جهان رو زندگی کنیم .
از وجود ارزشمندت ممنونم و به خداوند بزرگ و مهربونمون میسپارمت دوست عزیزم .
سلام به سروه جانم.
چقدر از اینکه اسم زیبات و معنی اش رو نوشتی خوشحال شدم.
چقدر اسمت قشنگه و معنی زیبایی داره.
خوشحالم از آشنایی باهات سروه جان، آرامشِ خدا…
خیلی حسم با این جمله ات خوب شد و بهم یادآوری شد…
شاید خود همین کامنت گذاشتن هم یه جور هدایت خداونده و ما باید وایسیم از درون حسش بیاد و سر فرصت حرفمون رو بزنیم.
قراره قلبم بنویسه اینجا…
یا بهتره که قلبم بنویسه…
منم 3 روز کامنتی ارسال نکردم تو سایت، نه که نخوام، نشده، حتی نوشتم ولی ارسال نشده…
صبر اومد برام…
اما امروز اومدم و این سومین کامنتی هست که دارم مینویسم تو سایت. اینبار برای شما، با عشقِ فراوان.
ذوق کردم که پاسخ نوشتی برام و انقدر مفصل و دل پذیر.
ممنونم ازت برای وقت و انرژی و عشقی که گذاشتی برای نوشتن پاسخ برای من.
اینکه من و بقیه میخونیم و لذت میبریم.
قشنگ نوشتی:
خدا یک خداست و بی نهایت عمیق
و در عین حال بی نهایت آشنا و نزدیک انقدر که نمیشه درکش کرد همین حالا تموم فضای وجود تو و اطرافت و تمام فضای وجود من و تمام محیط اطرافم خداست و انقدر خدا هست که درکش گاهی سخت میشه …
ممنونم از تحسین هات، از روی خوش و خوش اخلاقی ات که از پشت کلماتت کاملا حسش کردم، دریافتش کردم، من عاشق آدمهای خوشرو و خوش اخلاقم.
تحسین برانگیزی که خوشحال میشی از خوشی و بهبود دیگران.
تسلیمِ خدا بودن شگفت انگیزه.
گوش سپردن و چشم گفتن به هدایت های خدا شگفت انگیزه.
سکوت کردن و اجازه دادن به خدا برای چیدمان لحظاتمون شگفت انگیزه.
دل در گرو عشق خدا دادن شگفت انگیزه.
خدا رو شکر برای این نکته های قشنگی که نوشتی:
حال و روز این روزهام یه جورایی تمرین کردنه تمرین برای رها بودن و نچسبیدن به هیچ نتیجه ای هست و باز عجله نکردن و دل دادن به مسیر تکامل خودم هست .
چقدر جذابه که هم مدار و هم فرکانسم با دوستام.
اینکه همگی تو یه مداریم و داریم رو موضوعات مشترک کار میکنیم، فکر میکنیم. تحلیل میکنیم.
خدایا خیلی ممنونتم برای مداری که داخلشم:
مدار حس خوب
مدار امنیت
مدار ارامش
6 تیر صبح تو مسیر پیاده روی این آگاهی اومد:
باور عین پاهام میمونه، مدار عین جایی که با پاهام وارد میشم بهش یا خارج میشم ازش.
میتونم هر لحظه با پاهام وارد جایی بشم یا خارج بشم.
اینکه با چه باوری، وارد یا خارج بشم از چه مداری، دست خودمه، و اینکه چقدر دستم بازه برای بهتر و بهتر کردن یا اصلاح مدارم، این یعنی تهِ امید، تهِ انگیزه، اینکه همیشه در بازه، همیشه بیا، همیشه برگرد تو جاده و مسیر درست و سبز، صد بار اگر توبه شکستی بازآ…
سروه جانم نمیدونی چقدر خوشحالم و سپاس گزار که با خدام، رفتم تو مدار امنیت، هر روز صبح زود بیدارم میکنه خدا، منو میبره پیاده روی، میگه از کجا برو، و تماما زیبایی هارو میاره تو مسیرم.
الهی الحمدالله بی نهایت.
عاشقتم با این جمله هات:
با تموم وجودم به خدای بزرگم بچسبم و با رفتن سمت نتیجه م دست خدا رو ول نکنم و خودمو از مسیر هدایت گم کنم …
میدونی چیه؟
بالا و پایین و نوسان دارم تو مسیرم.
گاهی کنترل ذهن بهتری دارم، گاهی ندارم.
با کنترل ذهن، نتیجه های عالی میان.
اما هر وقت خوردم تو دیوار دستمو سمت خدا دراز کردم گفتم هدایتم کن، فقط تو میتونی تو بلدی، و چقدر شیرین اینکار رو برام انجام داده و میده هر لحظه…
نمونه ی بارزش دیروز…
قفل شده بودم، کلید داد به دستم، به روحم، آرومم کرد، رسوند منو به صلح درون، به تسلیم خودش بودن و پادشاهی کردن.
دقیقا مصداقِ بارزِ صد بار اگر توبه شکستی بازآ رو داره بهم نشون میده.
میگه خودتو سرزنش نکن سمانه، وگرنه حالت بدتر میشه.
به من بگو، بیا پیشم، خودم درمانت میکنم، خودم حالتو خوب میکنم، خودم بهت راه حل میدم، خودم کنارتم…
و چقدر آرامش داره با خدا بودن
چقدر لذت بخشه عاشق خدا بودن هر لحظه، و بیشتر شدن و شعله ورتر شدن این عشق
مرسی که برام نوشتی سروه جان و بهم انگیزه دادی که منم بنویسم.
نیاز داشتم که بنویسم با قلبم، با احساسم، برای تو، برای خودم، برای استاد جان عزیز دلم، برای هر عزیزی که این پیام رو میخونه…
سپاس گزار جریانِ هدایتِ خدا هستم تا همیشه.
سپاس گزار خدا که استاد رو آورد تو زندگیم.
سپاس گزار استاد که منو با توحید و هدایت آشنا کرد.
منو با حس خوب و اتفاقات خوب آشنا کرد.
حالا حالاها دوست دارم بنویسم برات سروه جانم.
کلی انرژیِ خوب بیاد سمتت الان و هر وقتی که میخونی این کامنت رو.
عشقِ من روانه باد به سمتت عزیزم.
دلنشین نوشتی:
من نمیتونم دیگه توی فایل گوش کردن عجله کنم.
دیگه برام مهم نیست از روزها و ماهها عقب بمونم انگار دوست دارم فقط بفهمم درک کنم و خداوند رو خودم بشناسم همون خدایی که از فرش به عرش میرسونه … میخوام ربط نتایجمو به خداوند انقدر عمیق درک کنم که با تموم منطق ذهنمو قانع کنم برای موندن تو این مسیر و این مسبر بشه لایف استایل زندگیم.
بله، بله، بله.
فایلهارو باید بارها شنید تا بهتر درک کرد.
مسابقه نیست…
قبلا و گاهی الان هم هنوز عجله میکنم…
اما یادم میاد عجله نکن، بذار فایلها عینِ یه شهد و شیرینی و عسل بشینن روی زبونت، بذار بشینن روی قلبت، بذار درک کنی بهتر تا بتونی انجامشون بدی سمانه جانم.
تازه دارم کم کم درک میکنم باور فراوانیِ زمان رو
فراوانیِ مکان رو
فراوانیِ انرژی رو
فراوانیِ فرصت هارو
فراوانیِ هر چیزی رو
اینکه نترس، کمبودی نیست، تموم نمیشه، هست، زیادم هست…
5 دقیقه دیگه یک ساعتم تموم میشه برای ویرایش کامنتم…
هیچ مشکلی نیست…
مینویسم
فرصت دارم فراوان.
حرف دارم هنوز…
داره یه ساعت میشه که مشغولِ کامنتت هستم و حسِ خودم نسبت بهش.
تازه شاید به نصفِ کامنتت هم نرسیدم هنوز…
خدا چیکار میکنه؟
در بهترین زمان و شرایط، هدایتم میکنه به بهترین ها، به رسیدن به خواسته هام…
خدایا دوستت دارم
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
سلام دوباره سروه جانم
در ادامه ی کامنت اولم همراهتم…
چقدر کامنتت برام سرشار از حس های خوبه.
چقدر قشنگ نوشتی.
ممنونتم که باهام به اشتراک گذاشتی احساسات و درونت رو.
وقتی خدارو حتی یه ذره درک میکنیم ناخوداگاه حالمون انقدر خوبه که هیچ نیازی به ادا دراوردن نداره
من با این جملاتت اینو یادم اومد:
حسبی الله
خداوند برای ما کافیست.
این جملاتت برای من مصداقِ ثروت در زندگیمه، قبلا نمیدونستم اینا هم ثروت محسوب میشه، فکر میکردم ثروت فقط پول و خونه و ماشینه، تازه دارم درک میکنم همه چیز ثروت و نعمت محسوب میشه:
چقدر خوبه که اینجا دوستایی دارم که میتونم حرف دلمو باهاشون بزنم باور کن انگار دارم با خودم حرف میزنم همینقدر ساده و راحت. اینجا همه عشق و عشقه.نه قضاوتی هست و نه حسادت و نه مقایسه ای، انگار داریم یه جورایی بهشت رو تجربه میکنیم با احساسمون و قانون هم همینه چیزی که احساسش کنیم میتونیم زندگیش کنیم.
از قصد دارم بولد میکنم جملاتت رو تا بهتر توجه کنم بهشون، تا اتفاقات خوب ناشی از باورهای خوب بهتر و بیشتر وارد زندگیم شن.
استاد دقیقا تو دوره قانون سلامتی هم همین اصل رو تکرار کردن، که شرایط فعلی و روزانه رو ثبت کنین تا متوجه بشین از کجا به کجا رسیدین و دلیل نتیجه گرفتنتون چی بوده و هست.
چکاب فرکانسی شدیدا به منطق ثابت میکنه که میشه، که میتونی، که هر وقت اراده کنی نتیجه تو مشتته…
این روزا کامل با پوست و گوشت و استخونم دارم میبینم و درک میکنم نتایج تا وقتی هستن که متعهدانه به قوانین و اصل پایبندم، به محض خروج از اصل و رعایت نکردن اصول روند نتایج شیب نزولی پیدا میکنه.
خدا رو شکر که باز خودِ خدا دستمو میگیره همیشه و بلندم میکنه، میارتم تو مسیر…
سروه جانم، من خوبم به لطف و هدایتهای خدا تو زندگیم.
امیدوارم تو هم خوب باشی، آرامش داشته باشی و لحظه به لحظه بیشتر در آغوش خدا باشی.
با تک تک جملاتت کیف کردم، لذت بردم، چقدر خوشحالم کردی که وقت گذاشتی و نوشتی برام…
خیلی ازت ممنونم.
دوستت دارم و بهترینهارو برات آرزو میکنم با قلبم.
خدایا دوستت دارم
خدا رو شکر برای همه چیز
خدا رو شکر برای همیشه
سلام
چقدر عالی توضیح دادین اقا رضا واقعا خیلی لذت بردم خیلی ،تحسینتون میکنم بی نهایت
و چقدر توضیحات عالی دادین موب مو وواضح روشن از چه مسیری اومدین و اروم اروم به اون احساس خوب رسیدین
چقدر به من احساس خوب دادین و چقدر من رو نصبت ب تمرینات روشن کردی
منم از سال 96شروع کردم کم و بیش
و اون اوایل خیلی خوب نتیجه میگرفتم و شوق و زوق زیادی داشتم
اما والان با وجود نتایج های متفاوتی ک گرفتم در مقایسه با گذشته خودم بی نظیر بودم اما با انچه ک خودم دوست دارم اتفاق بی افتد نه هنوز و نا گفته نماند باورهای غلط زیادی داشتم
واینم بگم که واقعا باید و شاید به تمرینات عمل نکردم و بعضی وقتا سر درگم میشم چون انتظار بیشتری دارم از خودم
و یک پاشنه اشیل بسیار بزرگی ک دارم حرف و قضاوت مردم ک چقدر این پاشنه اشیل منو از خاسته هام دور کرده و چقدر زندگیم روسخت میکنه بعضی وقتا وحتی باوجود دوره عزت نفس و قدم های از دوازد ه قدم بازم اون پاشنه اشیل بهم ضربه میزنه
و شایت بگم 90درصد از سختی ها ی که در زندگیم هست بخاطر حرف و قضاوت مردم
حتی دوره قانون سلامتی رو بخاطر حرف مردم ادامه ندادم و واقعا چقدر دوست دارم به دوره عمل کنم و چقدر بهش نیاز دارم از لحاظ خواب الودگی از لحاظ بدن درد عضله درد بی حوصلگی خواب زیاد و خیلی چیزهای دیگه که تو دوره گفتم ،
خلاصه خیلی لذت بردم از توضیحات این دوقسمت از اقا رضا عزیز
وخیلی زیاد ناتمو می های روکه کم کاری کردم برا م روشن شد
به نام الله سلام به همه دوستان هم فرکانسی واستاد عزیز.من تقریبا پنج ماهه که با سایت آشنا شدم ودر تمام این مدت دارم رو خودم کار میکنم.وقتی داشتم این فایل رو گوش میدادم.تک تک حرفای رضای عزیز رو که میشنیدم.انگار دقیقا من بودم که یه نفر دیگه داره به جام حرف میزنه.برام خیلی جالب بود ویه امیدی بهم داد که پس اینکه منم اینجوریم وهنوز درک عمیقی از قانون نکردم چیز عجیبی نیست.البته تقریبا یک ماهی هست که کمی درکم بیشتر شده ولی منم دقیقا همینطور بودم.وکم کم به اندازه ایی که آگاهی هام بیشتر شده دارم نتایج رو هم احساس میکنم.هر چند کوچک .اما میدونم این یه شروعه .یک شروع خیلی بزرگ وبی انتها.خیلی خوشحالم که این فایل رو شنیدم وکلمه به کلمه حرفای رضا عزیز رو درک میکنم چون خودم هم اول راهم ودارم این روزا رو از سر میگذرونم.سپاسگذار خداوند هستم به خاطر حضور شما استاد ودوستان عزیزم در این سایت ارزشمند وپر از آگاهی
به نام خدای هدایتگرم
به نام رب العالمین
کلید اولین قدم ها برای تغییر
سلام به استاد و مریم عزیز و تمامی دوستان همفرکانسی در سایت توحیدی عباسمنش
امروز برای بار بیست و سوم به این فایل صوتی گوش کردم آفرین به خودم
چقدر دلم گرم میشه وقتی استاد میگه کلید احساس خوبه، اگه نسبت به قبل یکم احساست بهتره،، همه چی بهتر میشه، اوضاع بهتر میشه، سلامتیت بیشتر میشه، اوضاع مالیت بهتر میشه، روابطت بهتر میشه و…..
من هی میخوام ارتباط بدم اتفاقهای زندگی رو به احساس ما
وقتی شما احساس بهتری نسبت به دیروزت داری، نسبت به یه ماه پیشت داری، نسبت به یکسال پیشت داری، وقتی شما ذوق و شوق داری تو زندگیت نسبت به قبل بیشتر ،،،
لاجرم جهان و خداوند اتفاقهای بهتری رو وارد زندگیت میکنه نقطه سر خط.
یه بار دیگه میگم: وقتی شما احساس بهتری داری نسبت به خودت، نسبت به آدما، نسبت به زندگی، نسبت به خداوند؛.
(جهان, خداوند) »»» شرایط، افراد، موقعیت ها و ایدههای بهتری رو وارد زندگیت میکنه.
هر کسی که یک تحولی در زندگیش رخ داده اگر برگرده به عقب میبینه؛ از اینجا شروع شد؛ از جایی که احساسش یع ذرع از قبل بهتر شد
حالا یا قبلن خیلی کینه و نفرت و عصبانیت بوده الان همون نفرت و کینه و عصبانیت هست اما کمتر ،،، یعنی میخوام بگم احساسه نرسید به احساس شور و شوق و شادی و فلان!!! ولی کمتر کینه دارع، کمتر نفرت دارع، کمتر عصبانی هست…. از اونجا شرایط شروع میکنه به بهتر شدن
به نسبتی که شما حالت بهتر میشه به نسبتی که شما آرامشت بیشتر میشه به همون نسبت اتفاقات بهتری وارد زندگیت میشه
این شور و شوقه کلیده وقتی که شما شور و شوق داری برای زندگی، زندگی شور و شوق داره برای اینکه چیزای بهتر به شما بده، وقتی شما شور و شوقی نداری برای زندگی، زندگی هم شور و شوقی نداره برای اینکه به شما چیزای بهتر بده!
بچه ها اینا کلیده ها، اینا نقطهی مشترک تغییر هر انسانی در تاریخ انسانه خب،
که انسان ها موقعی شرایطشون بهتر میشه که احساسشون بهتر شده، حالشون بهتر شده نه حالشون با الکل نه حالشون با مواد مخدر ،، حالشون با تغییر ورودیهای ذهنشون، حالشون با تغییر زاویهی دیدشون بهتر شده بجای اینکه چیزای نامناسب گوش کنن، با آدمای نامناسب ارتباط داشته باشن، به چیزای مناسب گوش کردن با آدمای مناسب در ارتباط بودن، به چیزای مناسب فکر کردن، به چیزای مناسب توجه کردن و حالشون به این شکل بهتر شده و بعد اتفاقات شروع میکنن به بهتر شدن
به نسبتی که تو تغییر میکنی، به نسبتی که حالت خوب میشه اتفاقات خوب میشن؛ این یک قانون است.
بازم دوباره این از اون کلیداست که رضای عزیز میگه که هر کاری که شما میگفتید من انجام میدادم
وقتی که خودم وارد این فضای تغییر زندگی شدم من خیلی جدی گرفتم این آگاهی ها رو
خیلی جدی گرفتم…دفترها پر کردم در مورد توجه به نکات مثبت، سپاسگزاری کردن، خواستههامو نوشتن و هر روز که از خواب بلند میشدم توٓ دفترم تاریخ مینوشتم بعد شروع میکردم خدایا شکرت برای این نعمتها برای این زندگی برای این…… و نعمتهایی که داشتمو به خودم یادآوری میکردم بعد میومدم مینوشتم خدایا من میخوام این اتفاق بیوفته خدایا منو هدایت کن به سمت اینکه این اتفاقات بیوفته تو زندگیم، این خواستهها رو دارم….خلاصه توٓ تمام حوزهها اون چیزایی که آموزش دادم همون چیزایی بوده که خودم همیشه بهش عمل میکردم
و وقتی افراد میان دقیقن عمل میکنن به گفتهها یعنی باور میکنن که اینا اصل داستانه، اینا کل بازیه اونوقته که شرایط شروع میکنه به تغییر کردن به میزانی که اینا باور میکنن
بخاطر همین بچههایی که یه هفتهای، دو هفتهای، ماهی یکبار یکی از فایلهای منو گوش میکنن همون موقع یع ذره حالشون بهتر میشه و بعد دوباره برمیگردن به شیوه قبلی خودشون برمیگردن با همون آدمای قبلی ارتباط برقرار میکنن برمیگردن همون اخبار و رسانههای منفی رو دوباره نگاه میکنن. یا همون دیالوگهای منفی رو توی ذهنشون میپرورونن اونا نتایج خاصی نمیگرین بخاطر همین میگم تاریخ عضویت توی سایت عباسمنش منش دات کام اصلن مهم نیست مهم اینه که تو چقدر عمل کردی به اون گفتهها
وقتی آدم میاد عمل میکنه و خودشو متعهد میکنه که به اون گفتهها عمل کنه تا جایی که میتونه البته تفاوت فرکانسی باعث میشه که ما حتی همون اولش دقیق نفهمیمش چه برسه به اینکه عمل کنیم ولی همینکه سعی میکنیم بفهمیم و سعی میکنیم به آنچه فهمیدیم عمل کنیم فرکانس ما میره بالاتر، ظرف ما بررگتر میشه و بعدن میزان دریافت آگاهی ها در ذهن ما بیشتر میشه…اینا جملات مهمیه ها،، میزان دریافت آگاهیها بیشتر میشه و اصلو بهتر میفهمیم و به اندازهای که اصلو بهتر میفهمیم بهتر میتونیم عمل کنیم و به همون اندازهای که بهتر میتونیم عمل کنیم به همون اندازه نتایج بزرگتر میشه و نتایج بزرگتر ظرف ما رو بزرگتر میکنه، فرکانس ما رو میبره بالاتر و بعد این سیکل ادامه پیدا میکنه اولش اینجوری نیست اولش ما از یه فضای کاملن متفاوتی اومدیم توی یه فضای کاملن جدید! ذهن ما مقاومت میکنه، گذشتگان ما چیزهای دیگری به ما گفتن، باور های ما کاملن متضاده با این صحبت ها….ذهن مقاومت میکنه ولی وقتی ادامه میدیم وقتی تعهد دادیم به خودمون که آقا من کل زندگیمو اون مسیرو رفتم اونم نتایج منه!! از نتایجم اصن راضی نیستم من میخوام بیام این صحبتها متفاوته با آنچه قبلن به من گفته شده من میخوام بیام اینارو امتحان کنم بیام ذهنمو بمباران کنم با این آگاهیهای جدید و عمل کنم به آنچه که گفته میشه
افرادی که میان خودشونو به تمرینات متعهد میکنن و سعی میکنن که عمل کنن به آنچه که فهمیدن حداقل
اونوقته که ظرفشون بزرگتر میشه میزان دریافت آگاهیهاشون بیشتر و بیشتر میشه و بعد نتایجشون بزرگ و بزرگتر میشه این اون چیزیه که مدنظر منه، همون مسیری که خودم رفتم
ولی اگر تو اصل رو بگیری و ادامه بدی زندگیت بصورت بنیادین تغییر میکنه نه یه روز یه ذره بهتر بشه دو روز دوباره بیوفتی پایین مثل زندگی خیلیا که یو یوعه دو روز رابطهشون خوبه بعد منفجر میشه…. دو روز پول میسازن بعد دوباره کل پولو از دست میدن دوباره بدهکار میشن… دو روز جسمشون سالم میشه یه ذره اندامشون خوب میشه بعدش دوباره کلن برمیگردن از قبلشونم چاق تر میشن از قبلشونم مشکل دار تر میشن از قبلشونم مریض تر میشن…. دقیقن زندگیشون یو یوعه بخاطر اینکه افراد اولند ادامه ندادن مسیر درست رو ،، دومند درک نکردن اصل رو ،،، خیلی راحت اصل رو فراموش کردن چیزی که واقعن نتایج رو داره ایجاد میکنه!
کی ما اصل رو میفهمیم موقعی که کار کنیم ادامه بدیم حواسمونو جمع کنیم تمریناتی که گفته میشه رو انجام بدیم ذهنمونو بمباران کنیم با آگاهی های مثبت اونوقت اصل رو بهتر درک میکنیم آدمای مناسبی رو دوروبر خودمون داشته باشیم با آدمای نامناسب قطع رابطه کنیم هرچند که جهان خودش اینکارو انجام میده ورودی های مناسب به ذهنمون بدیم همون کاری که رضای عزیز کرد و بعد ما به اندازهای که از درونمون تغییر میکنیم شرایط بیرونی هم تغییر میکنه
اگه شرایط بیرونی تغییر بزرگی نکرده بخاطر اینه که تو در درون تغییرات بزرگی نکردی
خدایا شکرت برای این همه آگاهی ناااااب
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
سپاسگزارم از استاد عزیزم برای همه چی
سپاسگزارم از رضاعطارروشن عزیز که این فایل رو آماده کردن، برای استاد فرستادن و باعث گسترش آگاهی ها شدن، الان الگوی خوبی برای من هستن وقتی میبینم از کجا به کجا رسیدن امید و انگیزه میگیرم که منم میتونم….
سپاسگزارم از مریم جون برای تدوینها، برای دستهبندی فایلهای دانلودی، کلیدها، فایلهای روزشمار تحول زندگی من که باعث شدن فایل ها آسونتر در دسترس ما باشن
خدایا شکرت که هر لحظه داری هدایتم میکنی
الحمدالله رب العالمین
بنام الله یکتا وبزرگ و مقتدر جهان هستی
سپاسگزار خداوند مهربانم که مرا خالق جهان زیبایم قرار داد .
شکرگزار خداوند هدایتگرم که مرا به سایت و دریافت این آگاهی های ناب و خالص هدایت نمود.
درود بر استاد عباسمنش بزرگوار که خالصانه به من درس زندگی آموخت و هرروز ظرف وجودم برای دریافت این آگاهی ها بزرگتر و با اصل و اساس جهان هستی آشناترم میسازد .
تشکر و قدردانی ویژه از آقا رضا عطار روشن ، که در این مسیر الگویی مناسب برای ما دانشجویان دانشگاه توحیدی است و به ما نشان میدهد باورپذیری و امکان پذیری تغییرات در زندگی حتی در شرایط به ظاهر بد ، رسیدن به خواسته ها با عملگرایی و استمرار و ادامه و ادامه و ادامه دادن در مسیر قانون جهان هستی.
امروز در اولین ساعاتی که این فایل و روی سایت گذاشتید ، با دیدن نتایج و صحبت های آقا رضا فقط از ته قلبم خداوند را شکر گزاری کردم که حالم خوبه ، احساس خوب دارم ،
نکته طلایی : احساس خوب (ذوق و شوق و اشتیاق بیشتر به خودمو خدا و جهان اطرافم ) لاجرم لاجرم لاجرم من را به سمت اتفاقات و افراد و شرایط بهتر و آرامش و لذت بیشتر میرساند .
با توجه به زیبایی ها و تغییر دیدگاه وورودی های ذهن و افکار مناسب نه هیچ عامل بیرونی
من خوشحالم با دونستن قوانین جهان هستی و اصل و اساس زندگی ، از روز اول عضویت در سایت دارم متعهدانه روی خودم کار میکنم و کاملا احساس خوب ام و این روزها دریافت کردم ، میدونم هرروز ظرف وجودی ام بزرگتر میشه ، جاهایی که از مسیر دور شدم و متوجه شدم و سعی کردم اشتباهاتم و تکرار نکنم ، با بمباران تمرینات و این آگاهی ها با تمرکز و عملگرایی و تغییر شخصیت …به نتایج بزرگتر و خواسته هام میرسم .
نکته کلیدی :
اگر شرایط بیرون من تغییری نکرده ، یعنی از درون در من تغییری ایجاد نشده …
نکات طلایی این فایل و بارها در دفترم نوشتم و بهش فکر کردم ، به پاشنه آشیلهای رسیدن به خواسته هام ، استاد عزیزم : هر فایلتون برامون کلی آموزنده است و کلی درس جدید برامون داره …
بی صبرانه و با اشتیاق منتظر دیدن ادامه نتایج دوست عزیزمون هستم و براشون آرزوی بهترینها را دارم که برامون الگوی تعهد وعملگرایی در رسیدن به خواسته ها هستند .
به نام خدای مهربان سلام به همه دوستان و استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین تبریک می گویم به آقا رضا به خاطر ادامه دادن در این مسیر الهی واقعا این فایل های رایگان کمتر از فایل های دوره ها نیست همه پر از آگاهی وایده ناب خدا را شکر که با این دوستان همراه شدم با دیدن وشنیدن این فایل ها آدم به احساس خوبی و آرامش درونی توی صحبت های آقا رضا عزیز نکته های طلایی وجود داشت اون جا که میگفت که چیز خاصی از فایل ها نمی فهمیدم بحث موفقیت را نمی فهمیدم ولی احساس خوبی داشتم این کلید واژه است قبلا که میرفتم سر کار هیچ ذوق و شوقی نداشتم به خاطر باورهایی که داشتم فکر می کردمکه فایده نداره بعد از آشنایی با سایت عباس منش ذوق و شوق داشتم
این ارتباط بین احساس ما وموفقیت این جور است که وقتی که ما احساس بهتری نسبت به دیروز داریم نسبت به یک ماه پیش وقتی ذوق و شوق داریم نسبت به قبل لاجرم جهان وخداوند اتفاقات بهتری را وارد زندگیمون می کند نقطه سر خط
وقتی که ما احساس بهتری به خودمان ونسبت به آدم ها نسبت به زندگی به خداوند داریم شرایط وموقعیت و ایده های بهتری وارد زندگیمون میشود هر کسی تحولی در زندگیش رخ میدهد وقتی به عقب بر میگردد می بیند که از اون احساس خوب شروع شده از جایی که احساسش یک ذره از قبل بهتره شده اگر کینه وعصبانیت بوده یک ذره بهتر شده این احساس نرسیده به شور و اشتیاق ولی کمتر نفرت وکینه دارد کمتر عصبانی می شود از اون جا شرایط شروع میکند به بهتر شدن به نسبتی که ما حالمان خوب باشد به نسبتی که ما آرامش بیشتری داریم به همان نسبت اتفاقات بهتری وارد زندگیمون میشود
این شور و شوق کلید است وقتی که ما شور و شوق داریم برای زندگی زندگی هم شور و شوق نشان میدهد وچیزی های بهتری به ما میدهد ولی اگر شور و شوقی نداشته باشیم زندگی هم به ما شور و شوق نشان نمی دهد اینها همه کلید است این ها نقطه مشترک تعقیر بین هر انسانی است که به موفقیت رسیدن
وقتی شرایط بهتر میشود که احساس بهتر شده است حالمان بهتر شده باشد نه اینکه با الکل ومواد مخدر حالمان را بهتر کنیم با تعقیر ورودی ها مغزمان به جای اینکه چیز ها نا مناسب گوش کنیم وارتباط با آدم های نا مناسب را قطع کنیم و
به چیزهای نا مناسب گوش ندهیم به شکل حالمان خوب میشود واتفاقات خوبی رقم میخورد این یک قانون است
وقتی موفقیت را ربط بدهیم به خداوند خداوند هم از بینهایت دستانش ما را هدایت میکند ما باید این مباحث را جدی بگیریم
توجه به نکات مثبت ودر مورد سپاس گزار ونوشتن خواسته ها هر روز که بیدار میشویم با نوشتن تاریخ اون روز وشروع به سپاس گزاری کردند وگفت خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت واین زندگی ونعمت هایی که داشتم را یاد آوری کنم وبعد بگوییم که خدایا میخواهم این اتفاقات را تجربه کنم خدایا من را هدایت کن به سمت این اتفاقات
وقتی به این آگاهی ها عمل کردیم تمام اخبار وشبکه ها حذف کردیم وروی خدا حساب کنیم وقتی که ترس ما را فرا میگیرد سعی کنیم اون احساس اطمینان به خداوند را و هدایت خدا را در قلبمان زنده نگه داریم وباور کنیم اینها همه اصل داستان است که شرایط شروع میکند به تعقیر
به میزانی که این ها باور کنیم شرایط عوض میشود
تعداد عضویت مهم نیست مهم عمل کردن به این آگاهی ها وقتی این مسیر را ادامه بدهیم کم کم ظرفمان بزرگ میشود شخصیت و رفتار ما عوض میشود باید ذهن خودمان را بمباران کنیم از این آگاهی ها ما باید اصل را درک کنیم واز فرعیات دوری کنیم مثل داستان توی قرآن که خداوند میگوید این کتاب دو قسمت است یک قسمت آن ام الکتاب است اصل کتاب ی قسمت دیگر متشابهات است آنهایی که در قلبشان مرض است میروند دنبال تعویل آیات اصل را ول میکنند میروند سراغ چیزهای دیگر
وقتی که ادامه بدهیم وبه صورت بنیادین تعقیر کنیم ذره ذره شرایط بهتر وبهتر میشود
به نام پروردگار یکتا
روز سی و نهم.
سلام به همه دوستان پرانرژی و استاد عزیز امیدوارم حالتون عالی باشه
کامنت دیروزم تایید نشد چون حاشیه رفته بودم و تمرکزم از روی کانسپت اصلی فایل دور شده بود. و خب یادگرفتم که تمرکزم رو یزارم روی اصل و خیلی با کیفیت تر کامنت بنویسم و امیدوارم که موفق بشم.
کلید واژه های این فایل اولین اقدام برای تغییر،
انگیزه ساختن برای هدف،
احساس خوب=اتفاق خوب
من خیلی سپاسگزار آقا رضا و تمام دوستایی که کامنت میزارن و از تجربه هاشون میگن، هستم. واقعا کامنت گذاشتن و کامنت خوندن جریانی از خوشبختیه.
اولین قدم ها برای تغییر:
چقدر نکته مهمی رو اشاره کردین. عمل کردن و تداوم! قانون سادس: ماندن در مسیر و عمل کردن. چقدر نکته مهمیه و من دارم سعی میکنم روز به روز بهتر بشم و هر روز با کیفیت تر عمل کنم، و قدم هام رو بردارم.
من خودم یه مدت به قول یکی از دوستان توی همین کامنت ها طوطی وار فایل گوش میدادم. اما الان خیلی جدی تر شدم. سعی میکنم یک چیزی که یاد میگیرم، مینویسم، فکر میکنم بعد خودکار رو بزارم روی میز و عمل کنم. به قول یکی از استادهام که میگفتن یه خط از یه کتاب میتونه بهت کمک کنه و میگفتن که یکی از ایده ها و کار موثری که روی زندگیشون تاثیر داشته فقط از چند صفحه اول یه کتاب بوده و باقی کتاب رو نخوندن حتی! اصل ماجرا اینه که یه چیزی یاد میگیریم سریع عمل کنیم من این رو به خودم میگم که بین اینهمه فایل و کامنت ذوق زده شدم و میخوام که سریع تمام فایل ها رو تموم کنم. البته هزاربار سپاسگزار این شرایطم و بیشتر روزم رو توی این سایت میگذرونم.
میخوام از عمل امروزم بگم: من به هدایتم گوش دادم در زمانی که حالم متعادل و پراز آرامش بود و روی تمرکزم کار کرده بودم. نشونه ای دریافت کردم برای شروع کار. با توجه به چیزایی که تا الان یادگرفتم اینکه: اگر ایده ای به سمتت بیاد که حس آرامش بهت بده و به اندازه خودت باشه طوری که میتونی قدم اول رو برداری نشونه و هدایت الهیه. + و اینکه هیچ وقت خودمون رو بیکار نکنیم ورودی مالی داشته باشیم و اقدام کنیم.+ توی یک کار متخصص شو و عمیق عمیق شو کل تمرکزت رو بزار توی یک حوزه و تا میتونی مطالعه کن و خودت رو با کار بقیه مقایسه نکن.
حالا این نشونه تا حدی با شرایطش که مشخص کردم همخونی داره. اینکه کار مرتبط با رشتم باشه. کاری که من در اون مبتونم بهترین باشم. مطابق با علایقم باشه. کار پویا و شادی باشه. و بتونم به نحو احسنت با کارم به گسترش جهان کمک کنم. (میدونم که یکم کلی خواستم رو برای کار اعلام کردم اما در ابتدای راه هستم و ابهامات زیاد دارم و قدم برمیدارم و مشخص تر میشه راه برام؛ برای همین این مشخصات رو نوشتم و به جهان اعلام کردم.) و دقیقا کار هم به همین صورته فاصله محل کار تا خونه چند قدمه، مرتبط با رشتمه و میتونم از همین الان کار رو استارت بزنم و متخصص بشم و کار پویا و فعالیه.
امروز رفتم و صحبت کردم، حس آرامش گرفتم با اینکه فضای ناشناختیه ای بود برام. فردا اولین روز رو میرم برای شروع کار و خیلی خیلی سپاسگزار و خوشحالم و میخوام که بهترین خودم باشم و پرقدرت و با تعهد شروع کنم. :)
انگیزه ساختن برای هدف:
چقدر جمله طلایی توی فایل گفته شد: (به محض اینکه فکر کنی که در راه هدایت هستی تو به راه راست هدایت شدی!)
این بزرگترین انگیزه برای ادامه دادن در مسیر هست. انگیزه از این بزرگتر که تو تحت حمایت کامل خدا هستی تو هدایت میخوای و اون در لحظه هدایتت میکنه. تو عمل میکنی و امید و انگیزه برای هدایت بعدی در تو بوجود میاد و تا آخر این سیکل ادامه پیدا میکنه. هدایت میخوای و انگیزه بوجود میاد…
احساس خوب=اتفاقات خوب:
امروز یه عالمه اتفاق خوب برام افتاد چرا؟ چون حالم خوب بود و هر لحظه سپاسگزاری کردم. کلاس ها برام جذاب تر شدند. هوا به شدت عالی بود. تمام دوستام پرانرژی رفتار کردند. روی نکات مثیت تمرکز کردم. فراوانی ها رو دیدم. خدایاشکرت.
این حال خوب برای اینه که به خودم سخت گرفتم که دقیق تمریناتم رو انجام بدم دونه به دونه و بدون عجله طرف خودم رو کامل انجام بدم، اما به زندگی آسون گرفتم و باقیش رو سپردم به خودش.
زندگی واقعا آسونه. خدایا شکرت.
امیدوارم همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید.